28. هدایت یافتگان اهل کتاب و گواهی آنان بر صحّت اسلام
میتوان گفت یکی از بزرگترین دلایل بر حقّانیّت اسلام و صحّت احکام و قوانین آن، هدایت بسیاری از دانشمندان اهل کتاب به دین اسلام است و نیز گواهی آنان بر اینکه اسلام دین خاتم و بر حق بوده و علاوه بر این، بشارتهای کتابهای آسمانی پیشین را مبنی بر ظهور دین و پیامبری جدید و امّتی برگزیده بیان کردهاند.
با بیان مطالبی که در ادامه میآید، بخشی از این موارد روشن خواهد گشت.
28-1. هدایت عالمان اهل کتاب به پذیرش اسلام
بدون تردید الله تعالی محمّد ج را با هدایت و دین بر حق فرستاد تا آن را بر تمامی آیینها پیروز گرداند، هر چند کافران را خوش نیاید. الله ﻷ در این دین، نشانههای هدایت را قرار داد و این علائم برای کسی که با چشم بصیرت و عبرت به آن بنگرد، کاملا روشن و آشکار است.
امّتهای فراوانی از طریق همین نشانهها هدایت گشتند و الله متعال چشمانشان را بر نور و هدایت گشود و در نتیجه، آنان بیراهی و گمراهی را رها نموده و راه رستگاری و سعادت را در پیش گرفتند.
هدایتیافتگان به سوی حقیقت، از افراد و گروههای متفاوتی تشکیل میشدند؛ در میان آنان، رئیس و رعیّت، عالم و غیر عالم و مرد و زن وجود داشت، به گونهای که این نور و هدایت تمامی زمین را در برگرفته و مردم گروهگروه و پشت سر یکدیگر، دین اسلام را میپذیرفتند.
برخی از این هدایتیافتگان، از بزرگان قوم و ملّت خویش به شمار میرفتند؛ بویژه از بزرگان یهود و نصاری؛ یعنی همان افرادی که از حسادت و کبر نجات یافتند و الله متعال هدایت را برایشان مقدّر نموده بود و زمانی که مسلمان شدند، به بدی و زشتی فراوان گمراهی پیشین خود و نیز به بزرگی احسان الهی و نعمت هدایت پی بردند و از این رو، در راه کمک به اسلام و دعوت همکیشان قبلی خویش بسیار تلاش نمودند و این سخن پیامبر ج دربارۀ آنان صدق میکند که فرمودند: «تَجِدُونَ النَّاسَ مَعَادِنَ، فَخِیَارُهُمْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ خِیَارُهُمْ فِی الْإِسْلَامِ إِذَا فَقِهُوا»[1]؛ «مردم را همچون معادن [طلا و ...] مییابی و بهترینشان در دوران جاهلیّت، بهترین آنان در دوران اسلام است زمانی که آگاه [و دانشمند] شوند.»
این هدایتیافتگان، بهترین کسانی بودند که از میان یهودیان و مسیحیان مسلمان شدند و برای یاری دین اسلام، همان گونه که قبلا به منظور کمک دینشان تلاش میکردند یا بیشتر از آن، سعی و کوشش نمودند.
بدون تردید بهترین و وسیعترین فرصت و زمینه در جلوی عالمانشان، بیان حقیقت با دلیل و برحذر داشتن از باطل و رفتن در این راه است و این هدایتیافتگان، بهترین داعیان اسلام هستند که از بدین وسیله، مردم را از ادیان باطل بر حذر میدارند، چون صاحب خانه نسبت به آنچه در آن وجود دارد، آگاهتر است. آنان قبلا یهودی یا مسیحی بودهاند و از چیزی که دیگران خبر ندارند، آگاهند، زیرا کاملا نسبت به آیین و دیانتشان علم دارند و مستقیما با ملّتشان ارتباط داشتهاند؛ بویژه در آیینی که پیروانش ادّعا میکنند دارای اسراری است؛ همچون دین مسیحیّت. در نتیجه، دعوت آنان تاثیر فراوانی بر پذیرش دین اسلام از سوی افراد بیشماری از ادیان باطل دارد.
علاوه بر این، گرایش برخی عالمان ادیان باطل به سمت اسلام و پذیرش و یاری آن، دلیلی روشن بر حقّانیّت دین اسلام بوده و نشان میدهد که این تغییر پس از اطمینان کامل به صحّت اسلام ایجاد شده و در نتیجه، فرد هدایتیافته گواه و حجّتی علیه قوم خویش است.[2]
28-2. معرّفی برخی عالمان هدایت یافتۀ اهل کتاب
روشن است که پذیرش دین اسلام از سوی برخی عالمان یهود و نصاری، از همان ابتدای ظهور اسلام اتّفاق افتاد و این کار ادامه یافت و تا روز قیامت و تا وقتی که بر روی زمین، افرادی عاقل به دنبال حقیقت باشند، این موضوع باقی خواهد ماند.
در ادامه، برخی از عالمان یهود و نصاری که مسلمان شدند، معرّفی میگردند:
1. عبدالله بن سلام س: وی از نخستین هدایتیافتگان به دین اسلام بوده و سرور و بزرگ و بزرگزادۀ یهودیان در شهر مدینه به شمار میرفت و مسلمانشدن او حجّتی علیه تمامی یهودیان تا روز قیامت خواهد بود.
2. نجاشی؛ پادشاه حبشه: یکی از بزرگان و پادشاهان مسیحیّان که در دورۀ سلطنت و پادشاهی خود و پس از ارتباط با اسلام بوسیلۀ مهاجرت صحابه ش به حبشه، اسلام آورد.
3. علیّ بن ربن طبری: وی در دوران ابوجعفر منصور مسلمان شد و پیش از اسلامآوردن، مسیحی و عالم در حوزۀ فلسفه و پزشکی بود. او در راه دعوت به سوی اسلام، کتاب «الدّین والدّولة» و «الرّدّ علی أصناف النّصاری» را نگاشت.
4. سموأل بن یحیی مغربی مهتدی: یکی از دانشمندان یهود، آگاه به علم پزشکی که در سال 570 هـ از دنیا رفت و صاحب کتاب «إفحام الیهود» است.
5. لورد هدلی فاروق: یکی از اعضای مجلس اعیان انگلیس که در سال 1913 هـ مسلمانبودن خویش را آشکار ساخت و «فاروق» نام گرفت و دربارۀ اسلام، کتاب «رجل من الغرب یعتنق الإسلام» را نوشت.
6. ناصر الدّین دینیه فرانسوی: وی مسیحی و نقّاش ماهری بود. در سال 1927 م اسلام آورد و کتابی با عنوان «أشعّة خاصّة بنور الإسلام» را نگاشت و در سال 1929 م وفات کرد.
7. عبدالاحد داود: وی کاهنی کلدانی بود که در رشتۀ کلام به درجۀ استادی رسید و رئیس طائفۀ کلدانیهای رومی کاتولیک بود و کتاب «الإنجیل والصّلیب» و نیز «محمّد ج فی الکتاب المقدّس» را از خود بر جای گذاشت.
8. کشیش ابراهیم خلیل: کشیش کلیسای انجیلی «بافور» در شهر أسیوط مصر که فعّالیّتهای فراوانی در حوزۀ دین مسیحیّت داشت و در سال 1959م اسلامآوردنش را آشکار کرد و کتابهای زیادی در زمینۀ دعوت به دین اسلام نگاشت؛ از جمله: «محمّد فی التّوراة والإنجیل والقرآن»، «المستشرقون والمبشّرون فی العالم الإسلامی»، «محاضرات فی مقارنة الأدیان»، «المسیح فی التّوراة والإنجیل والقرآن» و کتابهایی دیگر.
افراد بیشمار دیگری نیز که فقط الله تعالی از تعدادشان باخبر است، مسلمان شدهاند.[3]
قابل توجّه است که افراد مذکور و تعداد بیشمار دیگری که مسلمان شدهاند، از مردم عادّی نبودند، بلکه از بزرگان و رؤسای ملّتهای پیشین خویش به شمار میرفتند و از نظر دنیوی و جایگاه اجتماعی، هیچ کمبودی نداشتند، همان گونه که برخوردار از فهم و هوش بودند و بسا اوقات، اسلامآوردن آنان باعث شد که بسیاری از منافع دنیوی و جایگاه والای اجتماعی خویش را از دست بدهند و حتّی در برخی موارد، خودشان را در معرض قتل و نابودی قرار دادند.
با وجود این و پس از دریافت هدایت و رسیدن به دین واقعی، نتوانستند به ماندن بر باطل و زندگی در حالت بدبختی و بیهودگی ادامه دهند و در نتیجه، اسلامشان را آشکار ساخته و ضررهای جسمی و مادّی را متحمّل شدند و حتّی به دفاع از اسلام و دعوت مردم به سوی آن برخاستند تا بخشی از تکلیفی که با ورود به اسلام بر گردنشان لازم شد را ادا نمایند.
تمامی موارد مذمور دلایلی روشن بر حقّانیّت دین اسلام بوده و قطعا ادلّه و نشانههای صحّت و شرافت و کمال این دین بسیار است.[4]
28-3. مختصری از زندگی و تلاشهای عالمی هدایت یافته از اهل کتاب در راه انتشار دین اسلام
یکی از افراد این گروه مبارک و فرخنده که با اطمینان کامل و یقین و پس از بررسی و تحقیق، مسلمان شد، شیخ زیاده بن یحیی نصب راسی بود؛ فردی از رجال دینی و عالمان مسیحیّت، که پس از رسیدن به هدایت و دین حق، مسلمانشدنش را آشکار کرد و با تمام توانی که الله متعال به وی بخشیده بود، مردم را به پذیرش دین اسلام فرا خواند و در نتیجه، دو کتاب «البحث الصّریح فی أیّما هو الدّین الصّحیح» و «الأجوبة الجلیّة فی دحض الدّعوات النّصرانیّة» را از خود بر جای گذاشت.[5]
شیخ زیاده در قرن 11 هجری میزیست و منسوب به شهر «رأس العین» در شام، یکی از شهرهای جزیره که میان حرّان و نصیبین قرار دارد و اکنون در سوریه است، بود.
کتاب «الأجوبة الجلیّة فی دحض الدّعوات النّصرانیّة» چاپ نشد، امّا توسّط محمّد بن عبدالرّحمان طیّبی دمشقی خلاصه گشت و از این طریق، به شهرت رسید.
و کتاب «البحث الصّریح فی أیّما هو الدّین الصّحیح» اخیرا و با تحقیق و بررسی دکتر سعود بن عبدالعزیز خلف منتشر گردیده است.
با توجّه به این کتاب، روشن میگردد که شیخ زیاد بن یحیی مسیحی بوده و سپس الله تعالی وی را به دین اسلام هدایت نمود؛ وی در مقدّمۀ کتابش چنین میآورد: «امّا بعد، بندۀ محتاج به پروردگار بینیاز؛ زیاده بن یحیی نصب راسی که به دین محمّدی مشرّف شده است، میگوید: وقتی مشغول تحقیق و مطالعه و در جستجوی دین صحیح بودم و تمام تلاش خویش را در این زمینه به کار میبردم، تصمیم گرفتم که نتیجۀ این کارم را بنویسم و آن را برای افراد سرزنشگر روشن سازم.»[6]
همچنین مشخّص است که سبب پذیرش دین اسلام از جانب وی، شک و تردیدهای او نسبت به دین مسیحی بود که باعث شد دربارۀ دین اسلام تحقیق و مطالعه نماید تا اینکه برایش روشن شد که اسلام، دین واقعی و بر حق بوده و الله تعالی وی را هدایت کرد و او مسلمان شد. سپس به بررسی و اثبات بطلان دیانت مسیحی و صحّت اسلام و از این طریق، به دعوت مسیحیان پرداخت.[7]
با توجّه به کتاب «البحث الصّریح» میبینیم که معلومات نویسندهاش از دین مسیحیّت بسیار خوب و دقیق بوده و استدلالهای وی از عهد قدیم و جدید، متنوّع و عمیق است، به گونهای که نسخهها و ترجمههای متعدّدی را به زبان عربی و یونانی و عبری و سریانی مطالعه و بررسی و مقایسه کرده است.
بر این اساس، روشن است که وی به خوبی از زبان یونانی و عبری و سریانی آگاه بوده و مطالبی را از این زبانها به عربی ترجمه نموده و حتّی قواعد زبان یونانی و عبری را مطالعه و تصحیح کرده و برخی از ترجمهها را ترجیح داده است.
این موارد اثبات میکند که او پیش از مسلمانشدن، از عالمان و رجال دینی مسیحیّت بوده است، چون آگاهی از این امور، مختصّ رجال دینی است و نیز زبانهای یونانی و عبری و سریانی زبانهایی دینی به شمار میروند. به احتمال زیاد، او در اصل مسیحی و سریانی بوده و به خوبی این زبان را میدانسته، چون زبان مسیحیان سوریّه است و وی یکی از آنان بود.
زبان یونانی نیز زبان عهد جدید و زبان دینی مسیحیان کاتولیک به شمار میرود.
و زبان عبری زبان عهد قدیم و مسیحیان پروتستان بوده و رجال دینی مسیحیّت نیاز مبرمی به فهم و آگاهی از آنها دارند.
در نتیجه، این مرد از عالمان مسیحیّت بوده؛ بویژه وقتی میدانیم که مردم عادّی دین مسیحی از علم دینی نصرانی فاصلۀ بسیاری دارند.
و حتّی آنان در بسیاری اوقات –خصوصا در زمان نویسنده- توان اطّلاع و آگاهی بر چیزی از کتابهای دینی مسیحیّت را نداشتند مگر بخشهای مخصوصی که کلیسا اجازۀ انتشار آنها را میداد و در میان مردم دست به دست میشد.[8]
نویسندۀ کتاب «البحث الصّریح» به ابراز مسائلی اساسی از کتابهای خودشان که دلالت بر صحّت نبوّت پیامبرمان محمّد ج دارد، پرداخته و دلایلی را از سخنان خودشان علیه آنان ارائه داده است. بنا به گفتۀ خود نگارنده در مقدّمۀ کتابش، مباحث آن از این قرار است:
1. بطلان ادّعای نصاری مبنی بر الوهیّت مسیح ÷: و اثبات اینکه او همچون سایر پیامبران قبلی بنیاسرائیل، فقط پیامبر الهی بوده است.
2. بطلان استدلال مسیحیان بر الوهیّت مسیح ÷ با معجزاتی که توسّط وی صورت گرفت و اثبات اینکه نشانهها و معجزات او از جنس معجزاتی بود که الله ـ آنها را بر دستان پیامبران قبلی جاری ساخت و حتّی معجزات و نشانههای مهمتر و برتری را به آنان بخشید و هرگز امّتهایشان این نشانهها را دلیل الوهیّت آن پیامبران ندانستند. بنابراین عیسی بن مریم إ همچون آنان فقط پیامبر الهی بود.
3. ردّ طعنههای مسیحیان دربارۀ پیامبرمان؛ محمّد ج و بیان بطلان سخن آنان و نیز اینکه از پیامبران پیشین اموری همچون موارد منسوب به پیامبر ج و حتّی فراتر از آنها صادر شد و هیچ کس بدین سبب بر آنان ایراد نگرفت. در نتیجه، محمّد ج نیز در این زمینه، همچون پیامبران پیشین بوده و هیچ طعنه و ایرادی بر ایشان وارد نیست.
4. آوردن دلایلی از تورات و انجیل برای اثبات نبوّت پیامبر اسلام ج و بیان اینکه هدف از وعده و بشارتهای فراوانی که در کتاب یهودیان و مسیحیان آمده، محمّد ج بوده است.
5. بیان دلایلی بسیار صریح و روشن از تورات و انجیل دربارۀ تحریف آن دو کتاب.
نویسنده / سپس خاتمهای که مشتمل بر مهمترین نتایج تحقیق مذکور بوده را آورده است.[9]
وی در این کتاب، روشی مقایسهای را در پیش گرفته و دلایل بطلان ادّعاهای مسیحیان را ارائه داده است؛ همچون ادّعای آنان دربارۀ الوهیّت مسیح ÷ یا ادّعای صحّت تورات و انجیل، و با استفاده از معلومات و مطالب موجود در این دو کتاب، به اثبات بطلان و ردّ آنها پرداخته است.
همچنین شبهات و ادّعاهای آنان علیه پیامبرمان؛ محمّد ج را آورده و با بیان متونی از کتابهای خودشان، به آنها پاسخ داده و ادلّۀ فراوانی را از تورات و انجیل، برای اثبات نبوّت پیامبر اسلام ج ارائه داده است.
مهمترین منبع و مرجع اسلامی نویسنده، قرآن کریم بوده و در موارد تاریخی، به کتاب «السّیرة الحلبیّة» و در اثبات نامهای پیامبر ج، به کتاب «دلائل الخیرات» اعتماد کرده است.
و مهمترین منبع مسیحی او، کتاب «العهد القدیم والجدید» بوده و در همچنین به کتاب «سعد بن بطریق» و نیز به تاریخ «یوسیوس»؛ مورّخی یهودی، و مورّخی دیگر با نام «لافجانیوس» رجوع کرده و اشاره نموده که برخی کتابهای مختصر دربارۀ اختلافات و پاسخهای ملّتها به یکدیگر را مطالعه نموده و از آنها بهره برده، امّا از کتاب خاصّی نام نمیبرد.
همچنین از لغتنامهها و کتابهای یونانی و عبری استفاده کرده و – چنانکه قبلا گذشت- این موضوع نشان میدهد که وی کاملا آشنا به زبان یونانی و عبری بوده است.[10]
علاوه بر موارد مذکور، در مبحث پیش رو نیز برخی از توضیحات او مبنی بر بشارتهای وارد در کتابهای پیشین در مورد محمّد ج و امّت ایشان بیان خواهد شد.
[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3203؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2526.
[2]- نک: البحث الصّریح فی أیّما هو الدّین الصّحیح، صص 7- 9.
[3]- در این زمینه، رک: جهود من أسلم من النّصاری فی کشف فضائح النّصرانیّة، پایاننامۀ دکتری در الجامعة الإسلامیّة [دانشگاه اسلامی]، صص 2- 27.
[4]- نک: البحث الصّریح، ص 11.
[5]- نک: همان، صص 11- 12.
[6]- همان، صص 23- 24.
[7]- نک: همان، ص 25.
[8]- نک: همان، صص 25- 26.
[9]- نک: البحث الصّریح، صص 35- 36.
[10]- نک: همان، صص 26- 27.