فصل هفتم:
تداوم رویارویی میان مسلمانان و کفار
رویارویی میان حق و باطل موضوعی قدیمی است، که از زمان آغاز زندگی نوع بشر شروع شده و زنجیرهی اول از این رشته همان رویدادهایی است که میان آدم پدر بشریت ÷ و ابلیس، هنگامی که در بهشت بودند، نمود یافته است، هنگامی که ابلیس در فریفتن آدم و همسرش پیروز شد و آن دو از درخت ممنوعه خوردند، خداوند همگی را به زمین فرود آورد و به آنان خبر داد که دشمنی میانشان ریشهدار خواهد بود، و آدمیان به دو گروه تقسیم میشوند، گروهی که مؤمن بوده و پیروی هدایت الهیاند، و گروهی که کافر بوده و پیرو باطلاند. بیشک آیات کتاب خداوند این حقیقت را بیان داشتهاند از جمله خداوند میفرماید:
﴿وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ٣٦ فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ٣٧ قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٣٨ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٣٩﴾ [البقرة: 36-39].
«و به آنان گفتیم: همگی (به زمین) فرود آیید، در حالی که بعضی دشمن بعضی خواهید بود، و برای شما تا مدتی در زمین جا و قرارگاه و فرایند و بهرهگیری است. سپس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت داشت (و با گفتن آنها توبه کرد) و خداوند توبهی او را پذیرفت. خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است. گفتیم: همگی از آنجا (به زمین) فرود آیید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد (که حتماً هم خواهد آمد) کسانی که از من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد. و کسانی که کافر شوند و آیههای ما را تکذیب کنند (و نادیده گیرند) اهل دوزخند و همیشه در آنجا خواهند ماند».
پیامبران و انبیاء مؤمنین را در رویارویی با کفار رهبری و هدایت میکنند، همزمان ابلیس و یاوران و دستیارانش از میان شیاطین جن و انس در این رویارویی کفار را رهبری میکنند. این رویارویی در طول قرنهای متعدد تداوم داشته است، و از آدم تا محمد ج امتداد یافته، و خداوند هر زنجیرهای از این زنجیرهها را با نابودی کفار و نجات مؤمنین پایان بخشیده است. قرآن نمونههای بسیاری برای این حقیقت بیان داشته، مانند سرگذشت قوم نوح، قوم هود، قوم صالح، قوم شعیب، قوم لوط و... .
رهبری لشکریان حق به پیامبر ج ختم شد و امّت اسلامی کارگزار و نمایندهی حق شد، و به واسطهی حق به تحرک و جنبش پرداخت و شاهد و گواه بر دیگر امتها شد.
هدایت به رسالت و برنامهی این امّت اکتفا و بسنده کرد و خداوند ادیان پیشین را نسخ نمود و به پیروان آنها دستور داد که اسلام را بپذیرند که اگر چنین نکنند کافر شده و برای همیشه در آتش جهنم قرار خواهند گرفت. خداوند میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آلعمران: 85].
«و کسی که غیر از (آئین و شریعت) اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زمرهی زیانکاران خواهد بود».
امتهای دیگر با کینه و دشمنی به رویارویی با این امّت برخاستند، و علیه خود و دینش اعلان جنگی سخت نمودند. یهودیان شدیدترین دشمنی را با این امّت بروز دادند، و با دیگران بر ضد این امّت همپیمان شدند و آنان را به جنگ با این امّت تحریک کردند.
خداوند میفرماید:
﴿۞لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ﴾ [المائدة: 82].
«ای پیغمبر! خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند».
نظر به اینکه مسلمانان گواه و شاهد بر دیگر امتهایند، بیشک رسالتشان و گواهیشان تا برپایی قیامت تداوم خواهد داشت.
خداوند میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ﴾ [البقرة: 143].
«و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد».
به بیان دیگر: بهطور قطع رویارویی دشمنان با این امّت تا برپایی قیامت تداوم داشته، و از جنگ و توطئهچینی و تبانی بر ضد این امّت دست نخواهند کشید.
آیات بسیاری در قرآن بر این حقیقت انگشت گذاردهاند.
1- خداوند میفرماید:
﴿مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ١٠٥﴾ [البقرة: 105].
«کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان، دوست نمیدارند خیر و برکتی از جانب خدایتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالی که خداوند (به خواست و آرزوی ایشان توجهی نمیکند و) به هرکس که بخواهد رحمت خویش را اختصاص میدهد».
آیه میان کفار از اهل کتاب - یهود و نصاری - و مشرکین تلفیق ایجاد کرده و بیان میکند که همگیشان از مسلمانان بیزار بوده و آرزومندند که مسلمانان در شر و گرفتاری و تنگنا و فلاکت باقی بمانند.
بیشک کفار از اهل کتاب و مشرکین دوست ندارند که هیچ خیر و برکتی از سوی خدا به سوی امّت اسلامی فرستاده شود، زیرا دستیابی مسلمانان به این خیر به معنای نیرومندی و شادابی امّت اسلامی است، در حالی که کفار خواهان اینند که امّت در ضعف و ذلّت و حقارت باقی بمانند.
به دلیل اینکه خیر و برکتی که مسلمانان در پی آنند محدود به اسلام و قرآن است، و این همان سرچشمهی نور و هدایت، و جان و زندگی است، لذا کفار بسیار مشتاقند که مسلمانان را از اسلام که سرچشمهی خیر و برکت آنهاست دور گردانند.
اینکه قرآن از این تمایل ناپاک کفار و مشرکین به «ودّ» تعبیر مینماید هدفدار است. زیرا «ودّ» (دوست داشتن - علاقمند بودن) امری قلبی است، و امور قلبی ریشه در آن دارد، به بیان دیگر: اینکه کفار اهل کتاب و مشرکین خواهان محروم ماندن مسلمانان از موهبت و قدرتند نزد آنان چیزی عارضی نیست، بلکه این (علاقه) یک اصل ریشهدار درون آنان است و یک هدف استراتژیک برای آنان است، و این خود انگیزه و محرکی برای رویارویشان بر ضد مسلمانان است.
به عبارت دیگر: بیشک تمامی طرحها و برنامههای کفار بر ضد مسلمین متوجه محروم کردن مسلمانان از خیر و موهبت، و دور کردنشان از هدایت است، و اگر این هدف را میپوشانند، و به ظاهر اینگونه نشان میدهند که در پی منفعت رساندن به مسلمانان و اصلاح حال و روز آنانند. همین نیز بیان میدارد که: مسلمانان در برابر دشمنانشان که علیه آنان دسیسه میچینند هوشیار باشند، و نسبت به هرآنچه به مسلمانان تقدیم میکنند با دیدهی شک و تردید بنگرند، زیرا محرک و انگیزه آنها محروم کردن مسلمانان از دسترسی به هرخیر و موهبتی، و باقی گذاشتنشان در شرّ است!
علاقه و تقلای کفار برای به ارتداد کشاندن مسلمانان
2- خداوند میفرماید:
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ﴾ [البقرة: 109].
«بسیاری از اهل کتاب، از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان بازگردانند (به جانب کفر و به حال سابقی که داشتید!) با اینکه حقانیت (اسلام و درستی راهی که برگزیدهاید، از روی خود کتابهای آسمانیشان) برایشان کاملاً روشن گشته است».
آیه از رویارویی اهل کتاب با مسلمانان، و هدف ریشهدار و مستحکمشان از این رویارویی خبر میدهد.
بیگمان بسیاری از اهل کتاب - از یهودیان و مسیحیان - آرزو دارند که مسلمانان را از اسلام برگردانند و آنان را به سمت کفر بازگردانند، و عامل و انگیزهای که آنان را به این کار وامیدارد رشک و حسدشان نسبت به مسلمانان است، با آنکه حقیقت بر آنها روشن شده است و یقین دارند که این حق فقط همراه مسلمانان است. هنگامی که به مطالعهی دقیق این آیه میپردازیم، که در مورد آنچه کفار را بر ضد مسلمین تحریک میکند سخن میگوید، بهطور قطع حقایق بعدی را از آن استنباط میکنیم:
1- حق برای کفار روشن شد و دریافتند که خداوند به واسطهی این حق مؤمنین را متمایز گردانیده است و این مؤمنین بر راه راست پروردگارشان قرار دارند، این حقیقت را کفار اهل کتاب درک کرده و تشخیص دادند، آنان از لابلای مطالب کتابهای مقدسشان که از رسول خاتم ج، و ویژگیهای عمومی او، و ویژگیهای دینی که خداوند به واسطهی آن او را برانگیخته است، سخن میگوید؛ او را شناختند.
با این وضوح و روشنی حجت و برهان بر آنان تمام شد تا دیگر عدم شناخت را حجت (و دستاویز ایمان نیاوردن) نگردانند.
2- روشن شدن حق برای اهل کتاب آنان را به تبعیت از آن وا نداشت و این خود دلیلی بر کجی و پیچیش فطری ریشه دوانده در وجودشان است، در نتیجه علم و معرفت نتیجهی منطقیشان را (که پذیرش و اجرای دستورات اسلام است) در آنان پدید نمیآورند، بلکه سبب افزایش کفر و عناد و تعدی در آنان میشوند.
رشک و حسد کفار نسبت به مسلمانان
3- حسادت کفار اهل کتاب نسبت به مسلمانان بدین خاطر است که خداوند بر مسلمانان منت نهاده و هدایت و خیر را به آنان ارزانی داشته است و چون این اهل کتاب وحی خداوند را تحریف کردند و در برابر او طغیان نمودند و به نبرد با فرستادگانش پرداختند به همین دلیل گمراه و گناهکار شدند و در نتیجه خود را از این هدایت و خیر محروم کردند و هنگامی که یقین پیدا کردند که مسلمین همراه و همگام خیر و هدایت و حقاند به جای آنکه از آنان پیروی کرده و همراه و همگام آنان شوند نسبت به آنان حسادت ورزیدند.
واضح است که حسادت یک بیماری پلید درونی است و صاحب حسودش را وامیدارد که تمنای زوال خیر از شخص مورد حسد قرار گرفته را بنماید و بکوشد که او را از خیر محروم گرداند، آنچه نزد حسود مهم است این است که خیر را از طرف مقابل دور گرداند حال برایش فرقی نمیکند که این خیر نصیب او یا شخص دیگری گردد.
حسادت اهل کتاب نسبت به مؤمنین خود دلیلی بر کینه و نفرتشان نسبت به آنان است، و فقط شخص حسود کافر نسبت به اصحاب حق کینه و بغض دارد و این در حالی است که مؤمنین مرتکب کاری نشده، و نسبت به حسودان مرتکب گناهی نشدهاند که موجب کینه و نفرت و حسادت آنان گردد، جز اینکه مؤمنین بر راه حق و هدایتاند!
4- کینه و حسادت اهل کتاب نسبت به مسلمانان آنان را به این امور وا میدارد: رویارویی و جنگیدن با مسلمانان، علاقه و آرزو به اینکه مؤمنین را به تباهی و وسوسه و گمراهی بکشانند، آنان را از حق و خیری که محدود به اسلام است دور گردانند، آنان را از ایمان و دینشان منصرف کرده و به کفر و گمراهی و زیان بازگردانند تا در این حالت یکسان و برابر کفار حسود محارب گردند.
5- این هدف شیطانی اهل کتاب هدفی عارضی و گذرا و یا نشأت گرفته از اختلافی جزیی و کم اهمیت نیست، بلکه علاقه و آرزویی قلبی و ریشهدار است، تمایلی قلبی ثابت در درون اوست، تمایل قلبی از قلب بیرون نرفته و صاحبش از آن دست نمیکشد.
چه وقت کفار از مؤمنین راضی و خرسند میگردند؟
3- خداوند میفرماید:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ١٢٠﴾ [البقرة: 120].
«یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آئین (تحریف شده و خواستهای نادرست ایشان) پیروی کنی. بگو: تنها هدایت الهی هدایت است و اگر از خواستها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آنکه علم و آگاهی یافتهای (و با دریافت وحی الهی، یقین و اطمینان به تو دست داده است)، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برای تو نخواهد بود (و خدا تو را کمک و یاری نخواهد کرد)».
خداوند خطاب به فرستادهاش ج بیان میکند که یهودیان و مسیحیان هرگز از او خشنود نخواهند شد مگر اینکه از آیین آنان پیروی کند، و به او دستور میدهد که در حالی که در راه حق ثابتقدم و استوار است با آنها رویارو شود و به آنان بگوید که هدایت (راستین) هدایت خداست، و او را تهدید میکند که اگر از هوسهای آنان پیروی کند هرگز کسی را نخواهد یافت که او را از عذاب خداوند نجات دهد.
هدف از این خطاب امّت اسلامی است، زیرا پیامبر ج پایبند به هدایت خداوند است و چنین تصور نمیشود که ایشان از هوسهای یهودیان و مسیحیان پیروی کند، در نتیجه خطاب در ظاهرش متوجه پیامبر ج است، اما در حقیقت این سخنی هشدار دهنده از سوی خداوند به همهی افراد امّت ایشان ج است.
میتوانیم از آیه این حقایق و دادههای ذیل را استخراج کنیم:
1- یهودیان و مسیحیان از رسول الله ج و از هرمسلمانی از امتش عصبانی و خشمگیناند، زیرا حق با اوست، و آنان از هر آنکه حق با او باشد بیزارند.
این یهودیان و مسیحیان کافر و گمراهند، زیرا به سبب کفرشان و به سبب کینهای که نسبت به یاران و دوستان خدا دارند خداوند از آنان خشمگین شده و آنان را لعن و نفرین کرده است.
2- اینان هرگز از مسلمانان راضی و خشنود نمیگردند، مگر اینکه مسلمانان از آیین آنان پیروی کنند و دینشان را پذیرفته و یهودی یا مسیحی شوند یا حداقل از اسلام دست کشیده و هدایت را رها کنند و گمراه و ضایع، و سرگردان و آواره گردند به گونهای که نه دینی و نه عقیدهای و نه شخصیتی نداشته باشند. این سخن به این مفهوم است که هرگاه دیدیم که یهودیان و مسیحیان یکی از مسلمانان را دوست داشتند. یا از او خشنود شدند و او را ستودند، ناگزیر باید در این شخص و استقامتش بر راه اسلام و پایبندیش نسبت به آن دچار شک و تردید شویم! زیرا اگر او واقعاً پایبند به اسلام باشد، این کفار او را دوست نمیدارند و از او خشنود نشده و تعریف و تمجیدش نمیکنند.
3- آیه علّت بدگویی یهودیان و مسیحیان از علما و دعوتگران و رهبران مجاهدین معاصر را برای ما بیان میدارد آنجا که اتهامات فراوانی را متوجه این بزرگواران مینمایند و آنان را به افراطگرایی و خشونت و تروریسم و تباهکاری و تخریب متهم کرده و علیه آنان اعلان جنگ میکنند!
همزمان از رهبران و مسئولین حکومتی مسلمانان خشنود بوده، آنان را ستوده و با آنها همسو هستند! قرآن راز نفرتشان از گروه اول، و خشنودیشان از گروه دوم را برملا میسازد.
ناگزیر باید نسبت به غیر ممکن بودن دستیابی مؤمن نیکوکار پایبند به اسلام به خشنودی و محبت یهودیان و مسیحیان یقین داشته باشیم، و اصلاً این موضوع برای شخص مؤمن مهم نیست و حتی اگر از او خشنود گردند باید در (التزامش به) دینش شک کند.
برخی از ویژگیهای مؤمنین و کفار
4- آیه هدایت (راستین) را بر هدایت خداوند محدود میکند و آن همان است که به پیامبر خاتمش ج وحی نموده است: «بگو: هدایت (راستین)، هدایت خداست». [بقره: 120].
و به دلیل اینکه یهودیان و مسیحیان اسلام را نپذیرفتهاند در نتیجه آنان هدایت یافته نیستند، به عبارت دیگر: آنان اشتباه کرده و گمراهند.
5- با توجه به اینکه یهودیان و مسیحیان در مسیر هدایت نیستند در نتیجه پیرو هوی و هوساند، و هوی و هوس ناسازگار و ناهماهنگ با هدایت است، این هوس و هوسشان است که آنان را به حرکت در آورده و هدایتشان نموده، و بر زندگیشان فرمانروایی میکند و اینان بندگان آن هوی و هوساند.
خداوند میفرماید:
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٠﴾ [القصص: 50].
«پس اگر (این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و) پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون اینکه رهنمودی از جانب خدا (بدان شده) باشد؟! مسلماً خداوند مردمان ستمپیشه را به سوی حق) رهنمود نمینماید (چرا که کسی که به دنبال باطل رود، به حق راهیاب نمیشود)».
6- نظر به اینکه آنان پیرو هوی و هوساند در نتیجه آنان جاهل و نادانند، نه علم و نه آگاهی ندارند، زیرا هوی و هوس (آدمیان را) فقط به سمت نادانی راهنمایی میکند، هوی و هوس استعدادها و تواناییهای آدمی را بیاثر میگرداند، و تواناییهای عقلی و ظرفیتهای هوشی او را از رشد باز میدارد.
خداوند میفرماید:
﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٣﴾ [الجاثیة: 23].
«هیچ دیدهای کسی را که هوی و هوس خود را به خدایی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) میتواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید».
علم در پیوند با هدایت است، و کسانی که همراه علمند همانان پیرو هدایت خداوندند.
منظور خداوند از این سخن: ﴿بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ [البقرة: 120]، علمی است که در دنیا و آخرت برای صاحبش منفعت دارد، و نه علمی که فقط دانش و آموزش و مطالعه و خواندن است.
7- میتوان از آیه این صفات را برای یهودیان و مسیحیان استنباط کرد: آنان جاهل و بدون علماند، آنان پیروی هوی و هوساند، گمراه و ره گم کردهاند، از مسلمانان خشمگیناند.
اما ویژگیهای مؤمنین در این آیه عبارتند از: آنا عالماند، راه یافتهاند، بر راه حق استوار و ثابتقدمند، مراقب دشمنانند!
4- خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩﴾ [المائدة: 59].
«(ای پیغمبر!) بگو: ای اهل کتاب! آیا بر ما خُرده میگیرید؟ (مگر ما چه کردهایم) جز اینکه به خداوند و به چیزی که بر ما نازل شده و به چیزی که پیشتر (بر شما) نازل شده است ایمان داریم؟! (این کار شما ناشی از عدم ایمان است و هم بدان خاطر است که) بیشتر شما فاسق (و خارج از شریعت خدا) هستید».
آیه حقیقت (عیبجویی) اهل کتاب از مؤمنین را بیان میدارد و علّت این عیبجویی را روشن میسازد، علّت همان ایمان مؤمنین به خداوند، و ایمانشان به تمامی کتابهای آسمانی و فرستادگان خداوند است، همچنان که سببش فسق و نافرمانی اهل کتاب و خروجشان از دین خداوند است.
یهودیان و مسیحیان اهل کتاب خیرخواه مسلمانان نیستند، آنان آرزومندند که مسلمانان را از اسلام رویگردان نمایند و نسبت به مسلمانان رشک و حسد دارند، از آنان خشمگیناند، و از آنان ایراد و انتقام میگیرند!
کفار در حالی به تعامل با مسلمانان میپردازند که دارای این صفاتند، و در حالی به رویارویی با آنان میپردازند که این احساسات را درون خود مخفی میکنند، و برای جنگ با آنان نقشه میکشند در حالی که دارای این سرمایه از زشتیهایند.
این همان چیزی است که آیات راهنما و روشنگر قرآن برای ما آشکار ساختهاند. بیشک انتقام اصحاب باطل از اصحاب حق و انواع شکنجههایی را که بر آنان اعمال میکنند و تمایلی که به کشتن و رها شدن از آنان دارند، مبتنی بر کینهی سیاه اصحاب باطل است.
همچنان که خداوند در مورد اصحاب اخدود میفرماید:
﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨﴾ [البروج: 8].
«شکنجهگران هیچ ایراد و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمیدیدند جز اینکه ایشان به خداوند قادر و چیره، و شایستهی هرگونه ستایشی، ایمان داشتند!!».
وقتی که کفار فاسق علاقمند ایرادگیری و انتقام گرفتن از مسلمانان و نابود کردن آنانند، آیا مسلمانان توقع دارند که از رویارویی و نبرد با آنان دست بکشند؟.
5- خداوند میفرماید:
﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٦٤﴾ [المائدة: 64].
«(به سبب تنگچشمی و کینهتوزی) آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل میشود (که آیات قرآن مجید است) بر سرکشی و کفرورزی بسیاری از آنان میافزاید. ما در میان آنان تا روز قیامت دشمنی و کینهتوزی افکندهایم. آنان هرزمان که آتش جنگی (علیه پیغمبر و مؤمنان) افروخته باشند، خداوند آن را خاموش ساخته است. آنان به خاطر ایجاد فساد در زمین میکوشند و خداوند مفسدان و تباهکاران را دوست نمیدارد».
آیه از یهودیان، و کفر و دشمنی آنان سخن میگوید، همچنین علاقهی آنان برای رویارویی با مسلمانان و دورکردنشان از دینشان را برای مسلمانان آشکار میسازد.
یهودیان از حق متنفر و گریزانند و میدانند که بیشک مسلمانان بر حقاند و بدین خاطر از آنان خشمگیناند و هرگاه که مسلمانان بر حق ثابتقدمتر میشوند یهودیان بر کفرشان نسبت به آن، و ظلم و ستمشان بر ضد مسلمانان میافزایند.
به رغم آنکه کینه و دشمنی میان گروههای یهودی تا روز قیامت عمیق و ریشهدار است و خداوند این کینه و دشمنی را میانشان انداخته و در نتیجه از میانشان رخت برنمیبندد با این همه آنان در رویارویی با مؤمنین یکی میشوند.
یهودیان فاسد و مفسدند و به فساد و تبهکاری در زمین میپردازند و میکوشند که رذائل و زشتیها را میان مردم گسترش دهند و به جنگ فضیلتها و اهل آن میروند بدین خاطر خداوند از آنان خشمگین شده و نفرینشان مینماید!
نظر به اینکه آنان فاسد و مفسدند، آنان مسببین جنگها و ویرانیهایند، و شعلههای فتنهها و درگیریها و اختلافات مسلحانه را شعلهور میسازند، میکوشند که دیگران را برای رویارویی و نبرد با مسلمانان به خدمت فرا خوانند، اما خداوند به کمین آنان نشسته و نیرنگهایشان را بر ضد مسلمین باطل میگرداند، و هرگاه که آتش جنگ را شعلهور میسازند خداوند آن را خاموش مینماید و هرگاه که فتنهای میافروزند خداوند آن را از میان میبرد.
6- خداوند میفرماید:
﴿... وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ ...﴾ [البقرة: 217].
«پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند، ولی کسی که از شما از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت برباد میرود».
آیه از نبرد کافرین مشرک بر ضد مسلمانان، و علاقه و تلاش آنها برای در فتنه و شکنجه انداختن مسلمانان سخن میگوید، آنان بدین خاطر این کار را میکنند تا مسلمانان از دین حق خود دست کشیده و به سوی باطلی که کفار بدان مبتلایند بازگردند!
آیه قاعده ثابت عامی را بیان میدارد که بیانگر دیدگاه کفار نسبت به مسلمین، و بنیان ثابتی است که کفار بر پایهی آن به تعامل با مسلمین میپردازند.
کفار خود را به رویارویی و ستیز و نبرد با مسلمانان عادت دادهاند و این وظیفهی شیطانی را رسالت خود در زندگی گردانیدهاند، و خود را وقف آن نمودهاند و اموالشان را به این کار اختصاص دادهاند و هرآنچه را دارند برای انجام این کار واگذار کردهاند!
فعل ﴿لَا یَزَالُونَ﴾: بر تداوم، و عدم توقف یا پایانپذیری دلالت دارد، و جمله ﴿یُقَٰتِلُونَکُمۡ﴾ در محل نصب و خبر ﴿لَا یَزَالُونَ﴾ است، زیرا «مازال» از أخوات «کان» است که اسم را مرفوع و خبر را منصوب میکند، یعنی: پیوسته کفار با شما میجنگند.
آیه دو فعل را با صیغهی مصارع بیان داشته ﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ﴾، این رویه برای اشاره به نو شدن مدام هدف آنها، و به روز شدن مدام ابزارها و دستاویزهایشان است، این ابزارها و دستاویزها بر پایهی تداوم بر نبرد با مسلمانان است.
نبرد کفار با مسلمانان فقط در یک صورت پایان میپذیرد که آیه آن صورت را مشخص و تحدید کرده است: ﴿حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ﴾ تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند.
بیگمان هدف کفار - در گذشته و حال و آینده - از نبرد با ما، برگرداندن ما از دین حقمان است، آنان ابزارها و شیوههای گوناگونی علیه ما به کار میگیرند تا به هدف خود نائل آیند، اگر ما از دینمان رویگردان شویم نبردشان با ما متوقف شده و رویارویشان با ما پایان میپذیرد! خداوند ما را از پذیرش درخواست آنان، و تحقق بخشیدن به هدفشان بر ضد خود برحذر میدارد، و بدین خاطر کسی را که تسلیم شده و از دینش رویگردان شده و در حالت کفر بمیرد را به عذاب دردناک در دنیا و آخرت تهدید میکند.
حال به جمع میان دو آیه فرا میخوانیم:
- آیهای که هدف یهودیان و مسیحیان از رویارویی با ما را تعیین و تحدید میکند، (هدف آنها) دست کشیدنمان از دینمان است: «یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آئین (تحریف شده) ایشان پیروی کنی». [بقره: 120].
- آیهای که هدف مشرکین کافر از تداوم نبرد آنان با ما را تعیین و تحدید میکند، (هدف آنها) به ارتداد کشاندن ما از دینمان است: «(مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند». [بقره: 217].
هردو گروه کافر برای تحقق بخشیدن به هدف مشترکشان باهم جمع شده و یکی میشوند، هدف آنها از رویاروییشان با ما، اسلام ما است، قرآن با بیان آنچه در درون خود میپوشند و کتمان میکنند آنان را رسوا میکند، و ما را با آن (نیتهای درونیشان) آشنا میکند تا در مقابل آنان بیشتر از خود مراقبت کرده و هوشیار باشیم، و در برابر نقشههایشان آگاه بوده، و بر حق و حقیقت ثابتقدم و استوار باشیم!
ویژگیهای مؤمنینی که رویاروی کفارند
7- خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤ إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥ وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾ [المائدة: 54-56].
«ای مؤمنان! هرکس از شما از آئین خود بازگردد (و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و در آینده) خداوند جمعیتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد میکنند و به تلاش میایستند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای هراسی به خود راه نمیدهند. این هم فضل خدا است (که کسی دارای چنین اوصافی باشد)؛ خداوند آن را به هرکس که بخواهد (به خیر و خوبی نائل شود) عطا میکند. و خداوند دارای فضل فراوان و (انعام بیشمار است، و از مستحقان آن) آگاه است. تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زکات مال به در میکنند. و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد (از زمرهی حزب الله است و) بیتردید حزب الله پیروز است».
آیات پیشین بیانگر تداوم رویارویی کفار با مؤمنین است، رویارویی که میان آدم ÷ و ابلیس شروع شد و در همهی تاریخ بشریت استمرار داشته است و تا برپایی قیامت نیز مدام ادامه خواهد داشت. همچنین آیات پیشین، صفات دشمنانی که به رویارویی با ما میپردازند، و هدفشان از این رویارویی، و ابزارها و دستاویزهایشان علیه ما، را به ما شناساند، و ما را از پذیرفتن و برآورده کردن آنها برحذر داشت.
اما این آیات از سوره مائده از ویژگیهای اساسی مؤمنین صادق سخن میگوید، کسانی که به رویارویی با کفار میپردازند و در برابرشان میایستند و به طرفداری و جانبداری از اسلامشان میپردازند، و خواهران و برادران و مرز و بومهایشان را نجات میدهند:
1- خداوند آنان را دوست دارد، و از نشانههای محبتش به آنان این است که آنان را برای خود انتخاب کرده، و در راه خدمت به دینش به کار میگمارد.
2- آنان خدا را دوست دارند، و از نشانههای اینکه خدا را دوست دارند این است که به رویارویی با دشمنانش پرداخته و به طرفداری و جانبداری از دینش میپردازند.
3- آنان به جهادی بزرگ، صادقانه، پذیرفته شده در پیشگاه خدا، و ثابت و پیوسته، در راه خدا میپردازند.
4- آنان حسابی برای غیر خدا باز نمیکنند، و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری، و اعتراض هیچ معترضی نمیترسند.
5- آنان به دین خدا پایبندند، نماز را برپای داشته، و با خضوع و فروتنی انفاق میکنند.
6- آنان دوستان خدایند، خدا و رسولش و مؤمنان را به دوستی برگزیدهاند و از کفار اعلان انزجار و بیزاری مینمایند.
7- آنان گروه خداوندند که پیروز و چیرهاند.