فصل دوم:
وعدهی قرآنی در سورهی اعراف
سورهی اعراف مکی است و در همان دورهی تنگنای سختی که دعوت اسلامی در مکه در آن به سر میبرد نازل شد، دورانی که از بعضی نشانههای آن در مبحث پیش که وعده (های) قرآن در سورهی انعام را ارائه دادیم، سخن گفتیم، بدین خاطر از جمله اهداف سوره این موارد است:
از بین بردن شبهات و ادعاهای مشرکین، یاری و طرفداری از حق، آموزش دلیل و برهان به مسلمانان، پر کردن قلبهای مسلمانان نسبت به امیدواری و یقین به پیروزی اسلام و یارانش، شکست کفر و یارانش، و ارائهی وعدهی قطعی و قدرتمندانه به اجرایی شدن این موارد.
سوره این اهداف را روشن و مسجل میسازد آنهم از راه (نمایش) کاروان اصیل و نفیس ایمانی، کاروانی که پیامبران بزرگوار † در رویارویی با کافرین تکذیبکننده رهبری و هدایتش میکنند، روند و سیاق سوره پی در پی است، اما در (جایگاههایی) خاص میایستد تا پند و اندرزی دهد در هرجایگاهی، پایان هر مرحلهای از مراحل نبرد میان حق و باطل آشکار میشود پایانی که پیروزی حق، و رهایی پیامبران و پیروان مؤمنشان، و شکست کفر و نابودی کافران در آن تحقق مییابد.
نمایش با بیان سرگذشت آدم ÷ مقابل ابلیس شروع میشود، سپس سرگذشت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب † عرضه میشود، آنگاه توقفی طولانی در برابر سرگذشت موسی ÷ در برابر فرعون روی میدهد. در این درنگ تصاویری متنوع از سرگذشت بنی اسرائیل، و سرزنش کردنشان به خاطر خروجشان از فرامین الهی به نمایش گذاشته میشود! این نمایش هدفدار، حقیقتی قرآنی ایمانی را خاطرنشان میکند، این حقیقت عبارت است از: شکست باطل و هلاکت پیروان کافرش، و ناکامیشان در رویارویی با حق، همچنین پیروزی حق و پیروانش، و تثبیت و استقرارشان در زمین.
این حقیقت ثابت وعدهی قرآنی، از آیات بعدی سوره گرفته میشود:
1- خداوند میفرماید:
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٣٤﴾ [الأعراف: 34]
«هرگروهی دارای مدت زمانی (مشخص و معلوم) است و هنگامی که زمان (محدود) آنان به سر رسید، نه لحظهای از آن تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای (بر آن) پیشی میگیرند».
آیه از عمر و مهلت امتها سخن میگوید، هر زمان که عمر امتی به پایان رسیده و اجلش فرا رسد، تمام شده و از بین میرود.
بیشک خداوند حکیم برای آفریدهها سه زمان معین شده قرار داده است:
تا آنجا که خداوند برای هر انسانی عمرش را مشخص کرده است، و اجلش را تعیین نموده است، پس هرگاه عمرش به آخر رسیده و لحظهی مرگش فرا رسد، جانش را گرفته و او را میمیراند.
آیات متعددی از قرآن این حقیقت مورد توافق را بیان میدارند از جمله این سخن خداوند که میفرماید:
﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ﴾ [الزمر: 42].
«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز میگرداند تا سرآمد معینی (وقت مشخصی که پایان عمر است)».
هنگامی که لحظهی مرگ آدمی فرا میرسد، و فرشتهی مرگ برای قبض روحش میآید، و شخص درخواست فرصت بیشتری مینماید، درخواستش پذیرفته نمیشود، زیرا مرگ کسی به تأخیر انداخته نمیشود، خداوند میفرماید:
﴿وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠ وَلَن یُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١١﴾ [المنافقون: 10-11].
«از چیزهایی که به شما دادهایم بذل و بخشش و صدقه و احسان کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما در رسد و بگوید: پروردگار! چه میشود اگر مدت کمی مرا به تأخیر اندازی و زندهام بگذاری تا احسان و صدقه بدهم و در نتیجه از زمرهی صالحان و خوبان شوم؟! خداوند هرگز مرگ کسی را به تأخیر نمیاندازد هنگامی که اجلش فرا رسیده باشد و خداوند کاملاً آگاه از کارهایی است که انجام میدهید».
خداوند کسی است که امّت را پدید آورد و او را در زمین تسلط بخشید و نعمتهای فراوانی را به او ارزانی داشت و از او میخواهد که آنها را یادآوری نموده و شکرشان را به جای آورد، خداوند عمر امّت را مشخص و معین کرده است، و زمان مشخصی را برای قدرت و سلطهاش، و گسترش و وجودش مقدر کرده است. هنگامی که زمان معین شده و مهلت امّت فرا برسد خداوند فرمانش را بر او افکنده و به عمر آن پایان میدهد و این یا با از بین بردن و هلاک کردن آن امّت است. همچنان که با اقوام پیشین شبیه قوم نوح و عاد و ثمود چنین کرد، و یا با تضعیف و از بین بردن نفوذ آن امّت و کم کردن قدرت و سیطرهی آن است.
همچنان که برای رومیان و فارسها و هندیها در گذشته و برای امتهای قدرتمند معاصر شبیه اسپانیاییها و ایتالیاییها و انگلیسیها و روسها و آلمانها چنین کرد!، قرآن علاوه بر این آیه از سورهی اعراف در تعداد دیگری از آیات از مهلتهای معین امتها سخن میگوید. از آن جمله خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤ مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ٥﴾ [الحجر: 4-5].
«ما هیچ شهر و آبادیای را نابود نکردهایم مگر (پس از انقضای) مدت معینی (که) داشته است. هیچ ملتی بر (مدت معین و سررسید) اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٦١﴾ [النحل: 61].
«اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان (هرچه زودتر) کیفر میداد، بر روی زمین جنبندهای (انسان نام) باقی نمیگذاشت، ولیکن آنان را تا مدت معین (که زمان فرا رسیدن مرگ ایشان است) مهلت میدهد، و هنگامی که اجل آنان سر رسید نه لحظهای (آن را) پس میاندازد و نه (لحظهای آن را) پیش میاندازد».
خداوند همهی هستی به همراه هرآنچه که در آن است از جمله آسمانها و زمین، ستارهها و سیارهها، و خورشید و ماه را پدید آورده است، و برای این هستی عمری مشخص را معین کرده و پایانی را برای آن مشخص نموده است، هنگامی که این مهلت مشخص و معین به پایان برسد، خداوند این هستی را از میان میبرد و به زندگی دنیا پایان میدهد، و به کار خورشید و ماه و زمین و ستارهها و سیارهها پایان میدهد، و به این ترتیب زندگی آخرت که مدام و همیشگی و پایدار است آغاز میگردد.
خداوند میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ﴾ [الرعد: 2].
«خداوند کسی است که آسمانها را بدون ستون بر افراشت که میبینید، آنگاه بر عرش مستقر شد، و خورشید و ماه را مسخر ساخت، که هر کدام تا مدت معینی روان است».
خورشید و ماه میلیونها سال است که بدون توقف و خستگی و تلف شدن در حرکتند، اما خداوند مهلت مشخصی را برای این دو تعیین نموده که هرگاه زمان آن فرا برسد آنان را از بین برده و نابود میگرداند.
خداوند میفرماید:
﴿مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ﴾ [الأحقاف: 3].
«ما آسمانها و زمین و مابین آنها را به حق [و با هدف] و برای مدتی معین آفریدهایم».
پس آسمانها و زمین برای مدتی معین و مشخص و محدود آفریده شدهاند و هرگاه این مهلت پایان یابد خداوند آنها را از بین برده، و بساط زندگی دنیا برچیده میشود، و زندگی آخرت آغاز میگردد.
امتها همدیگر را پس زده و جانشین همدیگر میشوند
سخن سورهی اعراف دربارهی معین و مشخص بودن مهلت هر امتی، وعدهای تمام و کامل ارائه مینماید، وعدهای که بیانگر نابودی قدرت و چیرگی امتهای قدرتمند، و پدید آمدن امتهای دیگری که وارث آنهاست میباشد: «هر گروهی دورانی دارد؛ و آنگاه که سرآمدشان فرا رسد، نه لحظهای به تأخیر افتند و نه به پیش». [اعراف: 34].
این آیه یک حقیقت تاریخی قرآنی را بیان میدارد، این حقیقت در ارتباط با (پشت سرهم آمدن) امتها، و پس زدن و راندن همدیگر، و تناوب و دست به دست شدن ایام و روزگار میان آنها است، امتها نیز مانند افراد دارای عمر مشخصی هستند، آدمی در حالی که کوچک است متولد میشود، سپس به دوران نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، سپس کهنسالی و سالخوردگی رسیده و در نهایت خداوند او را میمیراند، امتها نیز این چنیناند: امّت پدید میآید آنگاه همچون نوجوانی به تحرک و جنب و جوش میپردازد، سلطه و نفوذش قویتر میگردد، اعتبارش بالا رفته و کسب وجهه میکند، دیگر امتها از او مرعوب میشوند، سپس پیر میشود، سپس سالخورده و فرتوت میگردد، سپس تأثیرگذاری و نفوذش را از دست میدهد، و از رهبری به تبعیت و دنبالهروی تغییر شکل میدهد، آنگاه خوار و ذلیل امّت دیگری شده و در برابرش درمانده میگردد!، پاک و منزه است خداوندی که جاویدان، نیرومند، یگانه و یکتا، و قادر مطلق است.
شکوه یونانیان به هنگام فرا رسیدن مهلتشان پایان رفت، و عظمت رومیان و مجد فارسها نیز به هنگام فرا رسیدن مهلتشان پایان یافت، و اسلام زندهی پویا و فعال جانشین آنان گشت، در دوران جدید نیز شکوه و عظمت ملتهای بزرگی به هنگام رسیدن مهلتشان پایان یافت مانند فرانسویها، انگلسیها، روسیها، آلمانیها و ژاپنیها، در حال حاضر آمریکا ابرقدرت است، ملتی تأثیرگذار و با اهمیتاند، آمریکا در دنیا حکمرانی میکند، اما هرگز جاودانه نمیماند، خداوند زمان و مهلت مشخصی را برایش تعیین کرده است، به هرحال باید به آن برسد، هرگاه که زمان مهلتش به سر رسد خداوند او را از میان بر میدارد، و او را از مرکز تسلط و نفوذ و تأثیرگذاری برمیدارد، این وعده نزد خداوند وعدهای قاطع و لازم الاجراء است. بزودی اسلام نیرومند و پرتوان جانشینش میگردد. دینی که خداوند آن را تا برپایی قیامت دین جهانیان گردانیده است!
موسی ÷ به پیروانش وعده گشایش و پیروزی میدهد
2- خداوند میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ١٢٧ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ١٢٨ قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 127-129]
«اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها میسازی تا در سرزمین (مصر آزادانه) به فساد پردازند و تو و معبودان تو را ترک گویند. گفت: پسران آنان را علی الدوام خواهیم کشت و دخترانشان را زنده نگاه میداریم و ما بر ایشان کاملاً مسلط هستیم (و هرچه بخواهیم بر سر آنان میآوریم)، موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید و شکیبایی کنید بیگمان خدا زمین را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد، و سرانجام (نیک و پسندیده در گیرودار جهان) از آن پرهیزگاران است. گفتند: پیش از آن که به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم (و هماکنون نیز دچار رنج و محنت و در معرض عذاب و عقاب هستیم. موسی) گفت: امید است که پروردگارتان دشمنتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
این آیات از صحنهای از صحنههای سرگذشت موسی ÷ با فرعون سخن میگوید تا مسلمانان از آن پند و هدایت گیرند.
سخن آیات پیشین دربارهی ایمان آوردن ساحران به موسی ÷، و حادثهی پیشبینی نشدهای است که فرعون با آن روبرو شد و ساحران را به کشتن و به صلیب کشیدن و هلاکت و نابودی تهدید نمود. اما این آیات در این باره سخن میگویند که اشراف قوم، فرعون را بر ضد موسی و پیروان مؤمنش تحریک کرده، و او را به کشتنشان تشویق نمودند، همچنین سخن تهدیدآمیز فرعون مبنی بر کشتن پسرانشان و زنده نگهداشتن زنانشان را بیان میکند.
موسی ÷ با این تهدید و ارعاب اینگونه مقابله کرد که پیروانش را به ایمان به خداوند، و یاری جستن از او، و توکل نمودن به او، و صبر نمودن در برابر همهی شکنجههایی که میبینند، فراخواند، و به آنان وعدهی گشایش و رهایی و آزادی داد، زمین از آن خداوند است، و نه فرعون، و خداوند طغیانکنندگان ستمپیشه را از میان برده، و زمین را بندگان مؤمن صبورش به ارث میبرند. اما بنی اسرائیل تندخو و عصبی مزاج، و کمحوصله بودند، اندرز موسی ÷ را قبول نکردند، و بشارتی را که به آنان داد نپذیرفتند، و با گفتن این جمله او را آزردند: «پیش از آنکه به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم».
موسی ÷ به جانشینی میان امتها اشاره میکند
اما موسی ÷ آرامش و صبرش را نسبت به آنان از دست نداد و دوباره به آنان بشارتگشایش و وعدهی رهایی و پیروزی و استقرار در زمین داد، و به آنان گفت: «امید است که پروردگارتان دشمنانتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
بهطور قطع موسی ÷ نظر آنان را به سوی یک سنّت ثابت ربانی جلب کرد، و آن همان سنّت دست به دست شدن (حکومت و قدرت) و جانشینی میان امتها است، هنگامی که عمر (اقتدار و شکوفایی) امتی به پایان رسیده و اجلش فرا میرسد خداوند آن امّت را برداشته و امتی جدید را جایگزین آن مینماید که سلطهاش را در دست گرفته و وارث او در زمین میشود.
بیشک فرعون طغیان کرده و ستمپیشگی نمود در نتیجه مستحق عذاب و هلاکت از سوی خدا شد، در مقابل بنی اسرائیل ایمان آوردند در نتیجه سزاوار جانشینی در زمین شدند و این سنّت خداوند است! آیات سوره نمایش تصاویر و صحنههایی از آنچه بعد از آن برای موسی و پیروانش همراه با فرعون روی داد را ادامه میدهد: [130-135] و اینکه چگونه فرعون شکنجه و عذاب آنان را بیشتر کرد و پیمانش به موسی را در مورد ایمان آوردن و رها کردن بنی اسرائیل شکست، و نشانههایی را که با آن خداوند قومش را مجازات نمود به خوبی نفهمید و در نتیجه سزاوار هلاکت و عذاب گردید.
خداوند زمین را به بنی اسرائیل واگذار میکند
رویارویی میان موسی ÷ و فرعون به پایان رسید، پایانی معروف که منطبق با سنّت خداوند است، سنتی که در خصوص نابودی ستمگران و رهایی مؤمنین است.
خداوند میفرماید:
﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَ١٣٦ وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ١٣٧﴾ [الأعراف: 136-137].
«تا (سرانجام کار بدانجا رسید که) از آنان انتقام گرفتیم و لذا ایشان را در دریا غرق نمودیم، به سبب اینکه آنان آیات و معجزات ما را تکذیب میکردند و از (ایمان و اقرار به) آنها غافل میشدند. و ما همهی جهات و نواحی پرنعمت و برکت سرزمین (مصر و شام) را به قوم مستضعف (و دربند زنجیر ظلم و ستم، یعنی بنی اسرائیل) واگذار کردیم، و وعدهی نیکوی پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت، و آنچه فرعونیان (از کاخهای مجلل) ساخته بودند، و آنچه از باغهای داربست فراهم آورده بودند، درهم کوبیدیم».
خداوند از فرعون و لشکریانش انتقام گرفت، و آنان را به دلیل گردنکشی و ستمپیشگی، و اینکه نشانههای خداوند را تکذیب کرده و بندگان خدا را به بندگی و بردگی میگرفتند، در دریا غرق نمود.
بنیاسرائیل را در زمین جانشین (آنان) نمود، شرق و غرب زمین را به بنیاسرائیل سپرد، و آنان که پیشتر در زمین ناتوان و ضعیف بودند صاحبان سلطه و قدرت و چیرگی شدند و این پاداش آنان به خاطر صبر و تحملشان بود: «و وعدهی نیکوی پروردگارت بر بنیاسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت». [اعراف: 137].
خداوند با جانشین کردن و سپردن وراثت به بنی اسرائیل، آنان را آزمود تا ببیند که چگونه عمل میکنند، اما آنان در آزمون موفق نشدند، و متناسب با مسئولیت نبودند و فرمان الهی را اجرا نکردند، لذا سنّت الهی بر آنان واجب شد سنتی که بر پیشینیان آنان نیز واجب و اجرا شد!
خداوند این صحنهها را برای مسلمانانی که در مکه در ضعف و ناتوانی به سر میبردند بیان داشت تا به آنان بشارت گشایش، و امید به رهایی، و وعدهی پیروزی و جانشینی و استقرار در زمین دهد. یاران پیامبر ج در مکه در مرحلهای از ضعف به سر میبردند که میبایستی با یاری طلبیدن از خداوند و صبر بر مشکلات و سختیها از آن عبور کنند مرحلهای که آنان را به مرحلهی جانشینی و استقرار، و پیروزی بر دشمنان کافرشان میبرد.
بدین خاطر این آیات دربرگیرندهی وعدهی ضمنی و غیر صریح در مورد پیروزی و جانشینیشان است، زیرا آنان بیش از بنی اسرائیل به دین خدا نیکی کرده و بدان ارج نهادند و بعدها این وعده تحقق یافت.
هنگامی که مسلمانان مستضعف شکنجه شده در برابر این آیات از سرگذشت بنی اسرائیل درنگ و تأمل میکنند این اشارهی وعدهدهنده به گشایش و پیروزی و استقرار را از آن دریافت میکنند!