فصل پنجم:
وعدهی قرآنی در سوره یوسف
سورهی یوسف نیز مکی است، و در همان دورهی مکه نازل شده که پیشتر در خصوص شرایط آن دوره سخن گفتیم.
سورهی یوسف در مورد تثبیت و تأیید قلبهای مؤمنین، و کاشتن نهال امید و یقین به تحقق آنچه خداوند وعدهی آن را داده است در آن، شیوه و روش ویژه و خاص خود را دارد. همهی سوره به دور یک سرگذشت میچرخد، با وعده آغاز شده و با تحقق عملی آن بر روی زمین پایان میپذیرد، و آیات سوره در بردارندهی اشارات متعددی در خصوص تأکید بر حقائق مسلم در آن است.
سوره با بیان یک خواب آغاز میگردد، خوابی که یک کودک دیده است، خوابی که وعدهدهندهی تحقق چیزی برای او در آینده است، هنگامی که کودک خوابش را برای پدرش بازگو میکند پدرش به او نوید خیر و خوبی میدهد، حوادث پی در پی و ناگهانی برای کودک روی میدهد، این حوادث سالهای بسیاری تداوم مییابد، و این رویدادها با تأویل عملی آن خواب و عملی شدن آنچه را که خدا به او وعده داده بود پایان میپذیرد. در آنچه در ذیل میآید اشارهایست به برخی از توضیحات سوره بر رویدادهای این سرگذشت.
خواب یوسف در حالی که او خردسال است
1- یوسف در خواب دید که یازده ستاره و خورشید و ماه برای او سجده میبرند، این خواب را برای پدر پیامبرش یعقوب ÷ بازگو کرد، پدر به او مژدهی خیر و خوبی داد، و از آن به بشارتی از سوی خدا برای آیندهی درخشان پسرش تلقی کرد، و طرز تلقیاش را به پسرش گفت تا او به دوردستها نظر انداخته و برای رسیدن به آن بکوشد. خداوند میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ یَجۡتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ ءَالِ یَعۡقُوبَ کَمَآ أَتَمَّهَا عَلَىٰٓ أَبَوَیۡکَ مِن قَبۡلُ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦﴾ [یوسف: 6].
«بدانگونه پروردگارت تو را (به پیغمبری) برمیگزیند و تعبیر خوابها را به تو میآموزد و بر تو و خاندان یعقوب نعمت خود را کامل میکند، همانطور که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق کامل کرد. بیگمان پروردگارت بسیار دانا و پرحکمت است».
پدر این خواب را وعدهای از سوی خدا به حساب آورد، وعدهای که آیندهای بزرگ را برای پسرش نوید میدهد، او این وعده را که در درون خودش تثبیت شده بود را به پسرش اطلاع داد. پدر و پسر نسبت به تحقق وعدهی الهی یقین داشتند، زیرا آن دو ایمان داشتند که خداوند خلاف وعده نمیکند.
2- رویدادها آغازی مهیج داشتند، آغازی که بچه کوچک انتظارش را نداشت، تا آنجا که به ناگاه با حسادت برادرانش علیه خود روبرو شد، هنگامی که او را در ژرفای چاه انداختند، و در حالی که آن بچه در وحشت دسیسهی برادران در حق خود به سر میبُرد خداوند به او وحی نمود که به زودی از این رنج و محنت رهایی یافته و از این محنت سالم خارج میشود، و روزی فرا میرسد که جرم و جنایت برادرانش را در حق او، به آنان یادآوری میکند.
خداوند میفرماید:
﴿فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِۦ وَأَجۡمَعُوٓاْ أَن یَجۡعَلُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١٥﴾ [یوسف: 15].
«هنگامی که او را بردند و تصمیم گرفتند که او را به ژرفای چاه بیندازند در همین حال به او پیام دادیم که در آینده آنان را به این کاری که (در حق تو) کردند آگاه خواهی ساخت، در حالی که نخواهند فهمید (که تو برادر ایشان هستی)».
قدرت محدود یوسف در خانهی عزیز
3- خداوند یوسف را از رنج و محنت ژرفای چاه سالم بیرون آورد، و چنین تقدیر کرد که در مصر به عنوان بندهای فروخته شود و عزیز مصر او را خریداری نماید، این شخص بعد از شاه، مقام دوم مصر بود، و این مقدمهای بود برای رویدادهایی که یوسف آنها را پشت سر گذاشت و سبب رهنمون او به تأویل خوابش و عملی شدن وعدهای شد که خداوند به او داده بود.
آیات در خصوص اسکان یوسف به عنوان بردهای با ادراک در خانهی عزیز، مطالبی بیان میدارد. خداوند میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلِنُعَلِّمَهُۥ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢١ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥٓ ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٢٢﴾ [یوسف: 21-22].
«بدین منوال ما یوسف را در سرزمین (مصر استقرار بخشیدیم و) مکانت و منزلت دادیم، تا (در آنجا) تعبیر برخی از خوابها را به او بیاموزیم. خدا بر کار خود چیره و مسلط است، ولی بیشتر مردم (خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمیدانند. و هنگامی که یوسف به رشد و کمال خود رسید داوری و دانایی به او دادیم، و ما این چنین پاداش نیکوکاران را میدهیم».
خداوند به یوسف در روی زمین قدرت داد، و اقامت در خانهی عزیز مصر را برای او مهیا کرد، عزیز مصر او را گرامی داشت و به همسرش توصیه نمود که به نیکی با او برخورد کند، خداوند با یوسف چنین کرد تا پیشبینی نتیجه رویدادها و تعبیر خوابها را به او آموزش دهد، و همهی اینها آمادگی برای رویدادهای اخیر در زندگیش است که وعدهای را که خدا به او داده در آن عملی میشود.
خداوند بر کار خویش مسلط است، هرآنچه را بخواهد انجام میدهد، و هر آنچه را اراده نماید پدید میآورد، و رویدادها را تقدیر میکند، و کارها را مرتب میکند تا دستورش عملی شده و وعدهاش اجرایی گردد، و چیزی او را درمانده نمیسازد، و آفریدهای در برابرش نمیایستد، اما بیشتر مردم این حقایق ایمانی را نمیدانند.
اقتدار گسترده یوسف بر خزانههای زمین
4- یوسف در خانه عزیز در معرض فتنه زن سرکش او قرار گرفت، این زن در او طمع نموده و بسیار به او متمایل بود، خواست او را بفریبد، اما یوسف به خدا پناه برد و بر فتنه آن زن چیره شد و ظالمانه او را به زندان انداختند و چند سالی در آن جا ماندگار شد، خداوند در آنجا تعبیر خواب را به او آموخت، او خوابهای دو همزندانی خود را برای آنها تعبیر نمود، سپس خواب مهیج پادشاه را که نسبت به آن شگفتزده شده بود را تعبیر نمود و پادشاه دستور داد تا یوسف را از زندان بیرون آورده و نزد او بیاورند، هنگامی که پادشاه از پاکی و پاکدامنی او مطمئن شد او را عزیز مصر نمود و خزانههای سرزمین (مصر) را به او سپرد و بدین ترتیب یوسف بعد از پادشاه مقام دوم مصر شد.
آیات بیان میدارند که ترتیب رویدادها براساس تقدیر خداوند بوده است تا یوسف بدان چیزی دست یابد که خداوند حکیم و آگاه برای او تقدیر نموده است.
خداوند میفرماید:
﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِی عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٞ٥٥ وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَیۡثُ یَشَآءُۚ نُصِیبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُۖ وَلَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٥٦ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٧﴾ [یوسف: 55-57].
«یوسف گفت: مرا سرپرست اموال و محصولات زمین کن، چرا که من بسیار حافظ و نگهدار (خزائن و مستغلات، و) بس آگاه (از مسائل اقتصادی و کشاورزی) میباشم. و بدین منوال یوسف را در سرزمین نعمت و قدرت دادیم. در آنجا هرجا که میخواست منزل میگزید، ما نعمت خود را به هرکس که بخواهیم میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگردانیم. و پاداش آخرت، برای کسانی که (در دنیا) ایمان میآورند و پرهیزگاری میکنند، بهتر است».
این همان اقتدار بزرگ دوم است اقتداری که خداوند به یوسف ارزانی داشت، اقتدار اول محدود و کوچک بود، (منظور) آنجا که اقامت در خانه عزیز مصر را برای او فراهم کرد، اما در این اقتدار و تسلط، خداوند او را بر گنجینههای زمین (مصر، امین و سرپرست) قرار داد.
این اقتدار و تسلط، تحقق بخشی از آیندهی امیدبخش و درخشانی بود که پدرش برای او بدان چشم دوخته بود.
تحقق مابقی وعده خداوند به او، به هنگام دیدار برادرانش، و تعبیر خوابش پیرامون سجده ستارگان برای او، نمود یافت.
رویارویی یوسف با بردارانش و تحقق وعده خدا دربارهی او
5- خداوند ده برادری را که او را در قعر چاه انداخته بودند به سوی او فرستاد، آنان با او به شیوهای برخورد کردند که گویی (فقط) عزیز مصر است، و هیچ کدامشان این احتمال را نمیدادند که این عزیز همان برادر کوچکشان است.
خداوند میفرماید:
﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٨﴾ [یوسف: 58].
«و برادران یوسف به پیش یوسف آمدند، و او ایشان را شناخت، ولی آنان وی را نشناختند».
رویدادهایی پی در پی میان یوسف و برادرانش رخ داد، تا آنجا که درخواست کرد تا برادر کوچکترش را بیاورند و بعد از آنکه غلامانِ یوسف، برادرش را به دزدی جام شاه متهم کردند یوسف او را نزد خود نگه داشت، برادران یوسف با غم و اندوه به سوی پدرشان بازگشتند، پدرشان از آنان خواست که به سوی مصر بازگردند و به جستجوی یوسف و برادرش بپردازند، آنان درمانده به نزد یوسف بازگشتند، دلش به حال آنان سوخت، یوسف آنچه را برادران در دوران کودکیاش بر سر او آورده بودند به آنان یادآوری کرد؛ برادران، یوسف را شناختند، و یوسف از سر تقصیراتشان درگذشت.
خداوند میفرماید:
﴿قَالَ هَلۡ عَلِمۡتُم مَّا فَعَلۡتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذۡ أَنتُمۡ جَٰهِلُونَ٨٩ قَالُوٓاْ أَءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُۖ قَالَ أَنَا۠ یُوسُفُ وَهَٰذَآ أَخِیۖ قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَآۖ إِنَّهُۥ مَن یَتَّقِ وَیَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٠﴾ [یوسف: 89-90].
«(یوسف) گفت: آیا بدانگاه که (یوسف را به چاه انداختید، و پس از او اذیت و آزارها به بنیامین رساندید)، از روی نادانی (جوانی) نسبت به یوسف و برادرش میدانید چه (عمل زشت و ناپسندی) کردید؟ گفتند: آیا تو واقعاً یوسف هستی؟ گفت: من یوسفم و این برادر من است. به راستی الله بر ما منت گذارده است. بیگمان هرکس تقوا پیشه کند و شکیبایی و استقامت ورزد (خداوند پاداش او را خواهد داد) چرا که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند».
در حالی که یوسف کوچک بود و (توسط برادران) به درون چاه انداخته شده بود خداوند به او وعده داد که در آینده این جرم و جنایتشان را که در حق او مرتکب شدهاند به آنان یادآوری خواهد کرد: «به یوسف وحی کردیم که: قطعاً [روزی] آنان را از کار [ناهنجار] شان آگاه خواهی کرد، در حالی که [تو را] به جا نمیآورند». [یوسف: 15].
حالا و بعد از سالهای بسیار که فقط خداوند مقدار آن را میداند، و بعد از آن که کودک تبدیل به مردی بزرگ و آگاه و دنیادیده شده، دومین منصب حکومتی را در مصر در دست دارد، خداوند وعدهی پیشین را در زمان مقرر برای او تحقق بخشید و رویدادها را چنان ترتیب داد که به این نتیجه رسید و حال این یوسف است که آنان را از کار گذشتهشان آگاه میکند، در حالی که آنان او را به جای نمیآورند و انتظار ندارند که او عزیز مصر باشد، حال رو به روی آنان نشسته است، او همان برادر کوچکشان است که سالها پیش او را به درون چاه انداختند!! پاک و منزه است خداوند، او بر کار خویش مسلط است، به وعدهاش وفا میکند، و ارادهاش را اجرایی میکند.
خداوند خواب یوسف را تحقق میبخشد
6- بعد از آنکه برادران یوسف، او را شناختند، یوسف پیراهنش را به آنان داد تا آن را به عنوان مژده به نزد پدرش ببرند، و به آنان دستور داد تا همگی با خانواده به نزد او آیند. هنگامی که همگی به نزد او آمدند در برابرش کرنش بردند؛ یازده برادر و پدر و مادرش و بدین ترتیب تعبیر خوابش تکمیل شد. خوابی که سالها پیش دیده بود و فقط خداوند مقدارش را میداند. خداوند میفرماید:
﴿وَرَفَعَ أَبَوَیۡهِ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ وَخَرُّواْ لَهُۥ سُجَّدٗاۖ وَقَالَ یَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِیلُ رُءۡیَٰیَ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّٗاۖ وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِیٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِی مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِکُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بَیۡنِی وَبَیۡنَ إِخۡوَتِیٓۚ إِنَّ رَبِّی لَطِیفٞ لِّمَا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ١٠٠﴾ [یوسف: 100].
«(کاروان داخل مصر گردید و به منزل یوسف وارد شد) و یوسف و پدر و مادرش را بر تخت نشاند (و به رسم مردمان آن زمان در حق سران و امیران و فرمانروایان، جملگی) در برابرش کرنش بردند. یوسف گفت: پدر! این تعبیر خواب پیشین (روزگار کودکی) من است! پروردگارم آن را به واقعیت مبدل کرد. به راستی خدا در حق من نیکیها کرده است، چرا که از زندان رهایم نموده است، و بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم تباهی و جدایی انداخت، شما را از بادیهی (شام به مصر) آورده است. در حقیقت پروردگارم هرچه بخواهد سنجیده و دقیق انجام میدهد. بیگمان او بسیار آگاه (و کارهایش همه) دارای حکمت است».
بیشک خوابی را که یوسف در دوران کودکی دیده بود وعده و بشارتی از سوی خدا برای او بود. وعده سالیان دراز مسکوت مانده بود. یوسف وعده داده شده در این سالها تجارب مهیج، و رویدادهای بسیاری را که خداوند برای او تقدیر نموده بود پشت سر نهاد، خداوند گامهای او را در آنها پیش برده، و کارها را برایش مرتب کرده، و اسباب را برایش مهیا نموده، و تا این صحنهی آخر دستش را گرفته بود، صحنهی تعبیر عملی خواب، و آمدن خانوادهاش به نزد او، و کرنش بردنشان در برابر او و بدین ترتیب به وعدهای که به او داده بود وفا نمود، خداوند سبحان خلاف وعده نمیکند.
اطمینان یعقوب به عملی شدن وعده خداوند
7- یعقوب پیامبر ÷ پدر یوسف بود، یعقوب ایمان داشت که خداوند آنچه را به یوسف - از راه خوابی که به او نمایانده - وعده داده، عملی میسازد، زیرا یعقوب یقین داشت که خداوند خلاف وعده نمیکند، همچنین بر این نکته تأکید میکرد که یوسف در مکانی خاص در امنیت کامل به سر میبرد، و توجه و مراقبت خداوند او را فرا گرفته است، اما او جزئیات آنچه را بر یوسف میگذشت نمیدانست، و نمیتوانست مکانش را مشخص و توصیف نموده، و جزئیات زندگیاش را بیان کند. اینها را نمیدانست، زیرا اینها جزء مسائل غیبی است، و پیامبر فقط بر مقداری از غیب آگاه است که خداوند خود او را از آن مطلع سازد، و خداوند با حکمت و دانا چنین اراده فرموده بود که او را از جزئیات (مکان و زندگی یوسف) مطلع نسازد.
این درست است که یعقوب ÷ در فراق یوسف اندوهگین بود، و از آنچه بر او میگذشت مینالید، و درد و رنج و اندوهش را نزد خداوند بازگو کرد و همین درد و رنج و اندوه بر چشمانش تأثیر نهاد. اما او یقین و امیدش را از دست نداد، و بهطور قطع میدانست که پسرش یوسف تحت حفاظت خداوند بوده، و با توجه به حمایت خداوند در امنیت است، زیرا خداوند این چنین وعدهای به او داده بود و خداوند آنچه را وعده داده برایش عملی میسازد.
بدین خاطر هنگامی که سه فرزندش ناپدید شدند دیگر فرزندانش را مکلف نمود که در مصر به جستجوی آنها بپردازند، در عین حال یقین داشت که به زودی آنان را خواهند یافت.
خداوند میفرماید:
﴿یَٰبَنِیَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَاْیَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا یَاْیَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨٧﴾ [یوسف: 87].
«ای فرزندانم! بروید و (در مصر همراه برادر مهتر خود) به دنبال یوسف و برادرش بگردید و از رحمت خدا ناامید مشوید، چرا که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمیگردند».
(فرا رسیدن) یاری بعد از ناامیدی
8- آیات آخر سوره یوسف شرحی بر سرگذشت بوده، و بر برخی از درسها و آموزههای آن تأکید مینماید. از جملهی این آیات این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰٓۗ أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۗ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠٩ حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَیَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ کُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَآءُۖ وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١١٠﴾ [یوسف: 109-110].
«و ما پیش از تو پیغمبرانی نفرستادهایم، مگر اینکه مردانی از میان شهریان بودهاند و بدیشان وحی کردهایم. مگر در زمین به گشت و گذار نمیپردازند تا ببینند که سرانجام کار گذشتگان پیش از ایشان چه بوده و به کجا کشیده شده است؟ بیگمان سرای آخرت، برای پرهیزگاران بهتر است. (ای معاندان افسار گسیخته و آرزوپرستان سرگشته!) آیا خرد و اندیشهی خویش را به کار نمیاندازید. تا آنجا که پیغمبران (از ایمان آوردن کافران و پیروزی خود) ناامید گشته و گمان بردهاند که (از سوی پیروان اندک خویش هم) تکذیب شدهاند (و تنهای تنها ماندهاند). در این هنگام یاری ما به سراغ ایشان آمده است و هرکس را که خواستهایم نجات دادهایم. (بلی! در هیچ زمان و مکانی) عذاب ما از سر مردمان گناهکار دور و دفع نمیگردد».
آیهی اول از جنسیت پیامبران خبر میدهد و اینکه خداوند آنان را از میان مردان برگزیده است، و زنی را به مقام پیامبری برنگزیده است. سپس دیدگان کفاری را که محمد ج را تکذیب میکنند به قتلگاه کفار پیشین جلب میکند، و آنان را به گردش در زمین فرا میخواند تا با آثار آنان آشنا شده و بدانند که چه بر سر آنان گذشت، و عاقبت بد آنان را ببینند شاید این کار آنان را وادارد که از کفر و تکذیب و لجاجت دست بکشند.
این تهدیدی برای کفار است، که اگر آنچه را که اینک انجام میدهند، ادامه دهند در آیندهای نزدیک به عذاب دچار میشوند، بیتردید خداوند تهدیدش را در خصوص کفار قریش تحقق بخشید بدین شکل که در نبردهای جهادی بعد از هجرت با دستان مؤمنین آنان را شکست داده و خوار و ذلیلشان گردانید.
اما آیهی دوم به سنّت خداوند در دعوتها اشاره دارد، خداوند چنین تقدیر کرده که پیامبران و دعوتگران در رنج و محنت و آزمایشهای گوناگون به سر برند، و فشار کفار بر آنان افزایش یابد و در مقابل پیامبران با صبر و استقامت، و یقین به گشایش و یاری و پیروزی، و جدیت در دعوت و رویارویی و مبارزهی با کفار، با این شرایط مواجه میشدند.
خداوند حکیمِ دانا، یاری و پیروزی را به تأخیر میانداخت، فقط زمانی بر پیامبران و پیروانشان منت نهاده و آنان را یاری میداد که «ناامید میشدند» و عرصه بر آنان تنگ شده و درد و غصه به نهایت خود میرسید. اما یاری و کمک در پایان کار سر میرسید به گونهای که مؤمنین نجات مییافتند و کافران هلاک و نابود میشدند.
این وعدهای از سوی خدا برای پیامبر ج و یارانش است، در بطن این آیه به آنان وعده دفع درد و غصه، و از میان رفتن رنج و شدت، و تحقق یاری را میدهد و این همان چیزی است که بعد از هجرت روی داد.
آیات آخر سوره یوسف نوید آیندهای درخشان را میدهد، و همهی سوره وعدهای گسترده و فراخ به آیندهای بزرگ برای اسلام را میدهد و این چیزی بود که پیامبر ج و یارانش آن را درک و فهم کردند، و به هنگام عبور از دورهی تنگنا و سختی، و رسیدن به یاری وعده داده شده به لطف الهی، توشهی آنان بود.