فصل هفتم:
وعدهی قرآنی در سورهی إسراء
سورهی إسراء مکی است، در همان دورهی تنگنا و سختی، که پیشتر از آن سخن گفتیم نازل شده است. بدین خاطر هدفش همان هدفهای سورههای پیشین است، اما هدفش را به همان شیوهی خاص خودش که هماهنگ با شخصیت مستقل سوره است تحقق میبخشد. از مهمترین چیزهایی که آیات سوره به آن وعده میدهند، سخن از دو فساد عمده و بزرگ یهودیان است، فسادهایی که مرتبط با سرکشی و استکبار یهودیان است، و بیان رفتنی بودن باطل.
1- خداوند میفرماید:
﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَیۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا٥ ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا٦ إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا٧ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یَرۡحَمَکُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ حَصِیرًا٨ إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ﴾ [الإسراء: 4-9].
«در کتاب (تورات) به بنی اسرائیل اعلام کردیم که دو بار در سرزمین (فلسطین و دور و بر آن) تباهی میروزید و برتریجویی بزرگی میکنید و طغیان و عدوان را به غایت، و ظلم و جور را به نهایت میرسانید. هنگامی که وعدهی نخستین آن دو فرا رسد، بندگان پیکارجو و توانای خود را بر شما (میگماریم و) برانگیخته میداریم که خانهها را تفتیش و جاها را جستجو میکنند. این وعدهی (غلبه و انتقام، حتمی و قطعی و) انجام پذیرفتنی است. سپس شما را بر آنان چیره میگردانیم، و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان میدهیم و تعداد نفراتتان را بیشتر (از دشمن) مینماییم. (آنگاه بدیشان گفتیم: ای بنی اسرائیل!) اگر نیکی کنید (و از خدا اطاعت نمایید) به خودتان نیکی میکنید و اگر بدی کنید به خودتان بدی میکنید. و هنگامی که وعدهی دوم (مجازات فسادتان) فرا میرسد (دشمنانتان را نیرو بخشیده و بر شما مسلط میگردانیم) تا شما را بدحال (و پریشان روزگار) سازند و داخل مسجد (الاقصی) گردند، همانگونه که در دفعهی اول بدان داخل شدند و بر هرکه و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند. امید است پروردگارتان (بعد از بار دوم نیز اگر توبه کردید و از تباهکاریها و ستمگریها برگشتید) به شما رحم کند (و شما را ببخشاید) و اگر هم (به زشتیها) برگردید، ما هم (به مجازات و کیفرتان در همین جهان) برمیگردیم، و دوزخ را (هم در آن جهان) زندان تنگ کافران میکنیم. این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است».
این شش آیه از وعدهای الهی که خداوند خود را بدان متعهد کرده و خبرش را به بنی اسرائیل نیز داده سخن میگوید، و نظر به اینکه وعدهای الهی است، بیشک تحقق یافتنی است، خداوند در کتابش (تورات) که بر بنی اسرائیل فرو فرستاده است از دو فساد آنان که هردو در ارتباط با برتیجویی بیش از حدشان است، به آنان خبر میدهد: «در کتاب (تورات) به بنی اسرائیل اعلام کردیم که دو بار در سرزمین تباهی میورزید و برتریجویی بزرگی میکنید». ﴿وَقَضَیۡنَآ﴾ در اینجا به معنی: به بنی اسرائیل خبر دادیم و آنها را آگاه کردیم.
منظور از کتاب در اینجا تورات است. و این بدین معناست که دو فساد یاد شده در این آیات و چگونگی محو کردنشان در نصوص تورات بیان شده است. اگرچه ما آنها را در اسفار عهد عتیق نیافتهایم، اما هماکنون در نزد یهودیان موجود است، زیرا پیشوایان یهود تورات را از میان بردهاند و آن را تحریف کردهاند و سخن خدا را با سخنان باطل بسیار خود درهم آمیختهاند.
بیان دو فساد و ویژگیهای آن دو و چگونگی از بین رفتن آن دو در آیات قرآن، این چنین القا کرده و در دل میاندازد که این دو مورد میان یهودیان و امّت قرآن روی میدهد و این مسلمانانند که به این دو فساد یهودیان گرفتار میگردند و مسلمانانند که این دو فساد را از بین برده و ریشهکن میکنند.
وعده خداوند درباره وقوع دو فساد و از میان رفتنشان
نظر به اینکه این دو فساد یهودیان متوجه مسلمانان است، پس سخن گفتن از آنها در آیات قرآن بیانگر وعده بودن آن است، خداوند به مسلمانان وعده میدهد که با این دو فساد یهودیان رویارو میشوند همچنان که به آنان وعده میدهد که این دو فساد را از بین برده و ریشهکن میکنند. بدین خاطر است که سخن از دو فساد را در ضمن سخن از وعدههای قرآنی که تحقق مییابند را آوردیم، وعدههای قرآنی که تاکنون تحقق نیافتهاند، اما بهطور قطع در آینده تحقق مییابند. بدین خاطر کلمهی (وَعد) در آیاتی که از دو فساد سخن میگویند چهار بار آورده شده:
اولی: در این سخن خداوند: ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا﴾.
دومی: در این سخن خداوند: ﴿وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا٥﴾.
سومی: در این سخن خداوند: ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ﴾.
چهارمی: در این سخن خداوند: ﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱسۡکُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِکُمۡ لَفِیفٗا١٠٤﴾ [الإسراء: 104].
سخن دربارهی وعدهی وقوع فساد اول دو بار تکرار شده است، و دربارهی فساد دوم نیز دو بار تکرار شده است و این فقط به خاطر تأکید بر عملی و اجرایی شدن آن وعده، و رخ دادن دو فساد مقرر شده است.
نویسندگان و پژوهشگران معاصر در خصوص زمان وقوع دو فساد، و عملی شدن دو وعده دچار اختلاف شدهاند، اما اغلب آنان بر این باورند که فساد اول در مدینه و اطراف آن و در زمان پیامبر ج روی داده، و ما - مسلمانان این دوره - در فساد دوم به سر میبریم، و این نظریهای است که ما آن را ترجیح میدهیم. حال بر این اساس مختصری از مفهوم آیاتی را که این دو وعده را ارائه میدهند، تقدیم میکنیم!
خداوند در مورد فساد اول میفرماید:
﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا٥﴾ [الإسراء: 5].
(أولاهما): به معنی: نخستین آن دو، زیرا خداوند در آیهی قبلی میفرماید:
«دو بار در این سرزمین تباهی میورزید». پس معنی: «هنگامی که وعدهی نخستین آن دو فرا رسد». یعنی: هنگامی که زمان تحقق وعدهی اولی فرا برسد، و آن هنگامِ وقوع فساد اول است.
آنچه جلب توجه میکند این است که آیات از نشانههای فساد اول یهود سخن نمیگوید، و وضعیت یهود را در طی و خلال این فساد روشن نمیسازد، بلکه از بندگانی ربانی سخن به میان میآورد که این فساد را از میان میبرند.
خداوند میفرماید: «هنگامی که وعدهی نخستین آن دو فرا رسد، بندگان پیکارجو و توانای خود را بر شما (میگماریم و) برانگیخته میداریم که خانهها را تفتیش و جاها را جستجو میکنند».
پیامبر ج و یارانش کسانی بودند که فساد اول را از میان بردند
منظور آیه پیامبر ج و یارانش است که اولین فساد یهود را در مدینه و اطراف آن، بعد از هجرت، از میان بردند. خداوند اطلاع میدهد که او بندگانش را علیه یهودیان برانگیخته است، و انتساب فعل (بعثنا) به خداوند نشانهی گرامیداشت این مجاهدینی است که علیه یهودیان برانگیخته شدهاند.
خداوند این مجاهدین را اینگونه توصیف میکند که بندگان اویند: ﴿عِبَادٗا لَّنَآ﴾، یعنی: بندگی مطلق و خالصانه برای خدا در این مجاهدین تحقق یافته است، و این گرامیداشتی دیگر از سوی خدا برای این مجاهدین است. این مجاهدین، پیکارجو و نیرومندند: ﴿أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ﴾. قدرت یهود در ارتباط با برتریجویی بیش از حد آنهاست، لذا در مقابل نیازمند مجاهدینی تواناست که متصف به نیرومندی و پیکارجویند، (و میتوانند آنان را سر جای خود بنشانند).
خداوند صحابه مجاهد را یاری نموده، و آنان را بر یهودیان مفسد پیروز گردانید، صحابه به جستجو و کندوکاو در سرزمین و باغها و خانههایی که یهود در آن بودند پرداختند و یهودیان را از آن سرزمین بیرون راندند و خداوند آن را به صحابه واگذار کرد.
سخن خداوند: «درون خانهها را جستجو کردند». خلاصهای است از نبرد پیامبر ج و یارانش با یهود. روایات (کتب) سیره در خصوص بیرون راندن یهود بنی قینقاع بعد از جنگ بدر، و بیرون راندن یهود بنی نضیر بعد از جنگ احد، و کشتن (مردان) یهود بنی قریظه بعد از جنگ احزاب، و از میان بردن یهودیان خیبر بعد از صلح حدیبیه سخن گفتهاند.
آیه با این جمله پایان میپذیرد: «این وعدهی (غلبه و انتقام، حتمی و قطعی و) انجام پذیرفتنی است». و این تأکیدی است بر صحت و اصالت عملی شدن وعدهی قطعی و مطلق (الهی)، در دو جنبهاش، جنبهی اول عملی شدن وعده با روی دادن فساد اول، و جنبهی دوم: اجرایی شدن وعده با برانگیخته شدن بندگانی ربانی و مجاهد که آن فساد را از میان میبرند. یعنی: وعدهی وقوع فساد اول وعدهای انجام پذیرفتنی و واقعی است، و همچنین وعدهی از میان بردنش وعدهای انجام پذیرفتنی و واقعی است.
بیتردید وعدهی قرآنی متعلق به فساد اول، در زندگی پیامبر ج عملی شد، زمانی پیامبر ج وفات یافت که کار از میان بردن فساد اول پایان پذیرفت، و قدرت و توان قبائل یهود: بنی قینقاع، بنی نضیر، بنی قریظه، یهود خیبر و فدک و تیماء درهم شکسته شد. و یهودیان بدل به افرادی پراکنده در اینجا و آنجای حجاز شدند، و دیگر سرزمینی نداشته و خطری را متوجه دیگران نمیکردند!!
عملی شدن وعدهی قرآنی با وقوع فساد دوم
آیات از نشانههای قدرت یهود، به هنگام فساد بزرگ دوم خبر میدهند.
خداوند میفرماید:
﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا٦ إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا٧﴾ [الإسراء: 6-7].
«سپس شما را بر آنان چیره میگردانیم، و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان میدهیم و تعداد نفراتتان را بیشتر مینماییم. اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید و اگر بدی کنید به خودتان بدی میکنید. و هنگامی که وعدۀ دوم فرا میرسد تا شما را بدحال سازند و داخل مسجد گردند، همانگونه که در دفعۀ اول بدان داخل شدند و بر هرکه و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند».
آیه این مطلب را الهام میکند که یهود به هنگام فساد دومشان، بر کسانی که فساد اولشان را از میان بردند، پیروز میشوند، این آن چیزی است که به تأکید بیان میدارد ما در این دورهی فساد دوم یهودیان به سر میبریم.
«ثم»: حرفی برای دیرکرد و تأخیر زمانی است، و بر دورهی زمانی طولانی که میان دو فساد پدید آمده دلالت میکند، فساد اول که در ابتدای قرن اول بود، و فساد دوم که از زمان ابتدای قرن چهاردهم هجری قمری آغاز گردیده است. یعنی: دورهی میان دو فساد سیزده قرن به طول انجامیده است. از بازگشت یهود برای فساد دوم با این گفتار تعبیر شده: ﴿رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ﴾.
(رددنا) یعنی: باز میگردانیم: و (الکرة) همان بازگشت به فساد است، و ضمیر در (علیهم) به بندگانی ربانی باز میگردد، بندگانی که بسیار قوی و نیرومندند، آنانی که درون خانه یهود گشتند و فساد اولشان را از میان بردند. مقصود و منظور از این ضمیر: «علیهم» ماییم، زیرا ما جانشین نسل صحابهی مجاهدیم، اما ما راه و روش ایشان را در پیش نگرفتهایم، ما «جانشینانی بد برای گذشتگانی خوبیم»، بدین خاطر یهود بر ما چیره و غالب گشته و ما را شکست داده است.
از جمله نشانههای قدرت یهود در فساد دوم کنونیشان مطلبی است که آیه اینگونه از آن سخن میگوید: «و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان میدهیم و تعداد نفراتتان را بیشتر مینماییم».
خداوند با اموال فراوان و بسیار، و با فرزندان بسیار آنان را مدد و یاری میرساند، و اوست که نفرات بیشتر و تأیید را شامل حالشان میگرداند، بیشتر کشورهای دنیا با آنان بسیج شده و تأییدشان مینمایند و در کنارشان ایستاده و از آنان دفاع و پشتیبانی میکنند، خداوند به خاطر آزمایش و امتحان آنان این چنین میکند تا حجت را علیه آنان برپا داشته، و به واسطهی آنان مسلمانان را بیدار کرده، آمادهی انتقام از آنان نماید.
در این دو سخن خداوند: «سپس شما را بر آنان چیره میگردانیم، و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان میدهیم و تعداد نفراتتان را بیشتر مینماییم»، و «هنگامی که زمان زندگی اخروی فرا رسید، همهی شما را با همدیگر حاضر میگردانیم». [إسراء: 104].
وعدهای قرآنی جهت عملی شدن این برتریجویی و فساد و خودبرتربینی از سوی یهود وجود دارد. بیشک این وعده بعد از سیزده قَرن از زمانی که وعده آن داده شده و خبر آن بیان گشته، عملی شده است.
وعدهی قرآنی در خصوص از میان برداشتن فساد دوم
قرآن بهطور قطع وعدهی از میان برداشتن فساد دوم یهودیان را داده، و چگونگی این از میان برداشتن را نیز بیان کرده، آنجا که میفرماید: «هنگامی که وعدهی دوم (مجازات و عقاب فسادتان) فرا میرسد (دشمنانتان را نیرو بخشیده و بر شما مسلط میگردانیم) تا شما را بدحال (و پریشانروزگار) سازند و داخل مسجد (الاقصی) گردند، همانگونه که در دفعهی اول بدان داخل شدند و بر هرکه و هرچه دست یابند بکُشند و درهم کوبند». [إسراء: 7].
معنی: ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾: یعنی هنگامی که زمان بار دوم که همان بار دیگر و آخر است، فرا رسد.
روی سخن خداوند در ﴿وُجُوهَکُمۡ﴾: یهودیان متکبر است، مفسدینی که فساد دوم را پدید میآورند. و در سخنش ﴿لِیَسُُٔواْ﴾ از مؤمنین مجاهد خبر میدهد، کسانی که نوادگان صحابه مجاهداند، آنانی که بزودی از سوی خدا براگیخته میشوند تا فساد دوم یهود را از میان بردارند. این بندگان مجاهد بزودی یهود را شکست داده، و خوار و ذلیلشان مینمایند. بندگانی که چهرهی یهودیان را (از شدّت غم) تیره گردانیده، و آنان را گرفتار حسرت و ذلّت مینمایند. خداوند از جهاد اینان و ورودشان به مسجدالاقصی با این سخنش آگاه میگرداند که:
«و داخل مسجد (الأقصی) گردند، همانگونه که در دفعهی اول بدان داخل شدند». و منظور از ورود به داخل مسجد در اولین بار: ورود پیروزمندانهی صحابه به مسجد الأقصی است، هنگامی که سرزمینهای شام را فتح کردند. این خود نشان میدهد که نبرد بر ضد یهود به هنگام فساد دومشان همان نبرد مسجد الاقصی است، و بزودی مجاهدین پیروزمندانه وارد آن میگردند، و سرزمین مقدس را آزاد میکنند، و موجودیت یهودی را بر آن از میان میبرند: «و بر هرکه و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند». [إسراء: 7].
ما یقین داریم که وعدهی قرآنی وارد شده در این آیات که از میان رفتن فساد دوم یهودیان را بهطور قطع بیان داشته، بدون شک به زودی رخ میدهد و معتقدیم که ناگزیر به یاری خداوند عملی خواهد شد. عمر یهودیان بر سرزمین مقدس کوتاه است و به یاری خدا فلسطین به زودی سرزمینی اسلامی خواهد شد.
وعدهی خداوند به فرستادهاش ج به هنگام هجرت
2- خداوند میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠ وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا٨١ وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢﴾ [الإسراء: 80-82].
«بگو: پروردگارا! مرا صادقانه وارد کن، و صادقانه (از آن) بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که یار و مددکار باشد و بگو: حق فرا رسیده است و باطل از میان رفته و نابود گشته است. اصولاً باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است. ما آیاتی از قرآن را فرو میفرستیم که مایهی بهبودی (دلها از بیماریهای نادانی و گمراهی) و رحمت مؤمنان است، ولی بر ستمگران جز زیان نمیافزاید».
خداوند پیامبرش ج را سوق میدهد که از او طلب موفقیت، و تشخیص صحیح و درست را دهد، و به او انتخاب مکان مناسب، و حکم و رأی مناسب، و رفتار و برخورد مناسب را الهام نماید، و از پروردگارش بخواهد که او را در هر امری به شایستگی وارد کرده و به شایستگی خارج کند، و به او قدرت و سلطهای قوی، و پیروزی ارزشمند، عطا نماید. خداوند به پیامبرش ج بشارت میدهد که حقی که با اوست به زودی بر باطلی که قومش پیرو آنند پیروز میگردد و این حق، باطل را از میان برده و نیست و نابود میکند، و او را آگاه میگرداند که بیشک باطل ضعیف و از میانرفتنی و میرا است، و نمیتواند در برابر حق بایستد. خداوند پیامبرش ج را آگاه میگرداند که قرآن را شفای مؤمنین قرار داده، و رحمتی از سوی خداوند است که به واسطهی آن به بندگانش رحم مینماید، اما کفار روی از قرآن برمیگردانند، و بدین خاطر به واسطهی قرآن مورد رحم و شفقت قرار نمیگیرند، بلکه به واسطهی آن گمراهی و نابیناییشان، و لجاجت و زیانمندیشان افزایش مییابد.
این آیات از سوره اسراء به هنگام هجرت پیامبر ج از مکه به مدینه بر ایشان نازل شده است، و بدین خاطر بشارت به گشایش، و وعدهی یاری و پیروزی را تقدیم ایشان میدارد.
منظور از «مدخل صدق» ورود ایشان به مدینه، و منظور از «مخرج صدق» خروج ایشان از مکه است، و منظور از «سلطان نصیر»: استقرار و ثبات و تأیید الهی است، که خداوند در مدینه به ایشان اعطا فرمود.
برخی از سخنان گذشتگان دربارهی این وعده
ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج در مکه بودند، سپس دستور هجرت به ایشان داده شد و خداوند این سخنش را نازل فرمود: ﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠﴾ [الإسراء: 80].
حسن بصری میگوید: هنگامی که کفار مکه علیه پیامبر ج دسیسهچینی کردند تا او را کشته، یا تبعید کرده، یا زندانی نمایند، و خداوند ستیز و نبرد با اهل مکه را اراده نمود، خداوند به پیامبر ج دستور داد تا به سوی مدینه رفته و بگوید: ﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ﴾.
قتاده میگوید: منظور از ﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ﴾: مدینه است، و منظور از ﴿وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ﴾: مکه است.
حسن بصری در تفسیر این سخن خداوند: ﴿وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠﴾ میگوید: خداوند به پیامبرش ج وعده داده که بهطور قطع قدرت و حکمرانی فارسها، و قدرت و حکمرانی رومیان را از آنان گرفته، و از آن او ج میگرداند.
قتاده در تفسیر آن میگوید: «رسول الله ج میدانست که او توان چنین کاری را ندارد مگر به کمک قدرت و نیرو، لذا طلب قدرتی را نمود که یاریبخش کتاب خدا، و حدود الهی، و فرائض خداوند، و برپا دارندهی دین خداوند باشد، بیشک قدرت و نیرو رحمتی از سوی خداست که آن را میان بندگانش قرار داده است و اگر این قدرت نمیبود آدمیان بر همدیگر تاخته و تجاوز کرده، و قدرتمندانشان ضعیفانشان را خورده و از میان میبردند».[1]
آیت به دفاع و پشتیبانی خداوند از فرستادهاش ج اشاره میکنند، خداوند با توفیق و تأییدش، و یاری و جهت دادن به او، به همراه اوست، دست او را گرفته و هر آنچه به مصلحت اوست را به او نشان میدهد و به او وعدهی قدرت و سلطه میدهد.
این وعدهی راستین در وضعیتی که پیامبر ج در آن به سر میبرده، به هنگام نزول آیات بر او، مهم بوده است، زیرا او از سوی قریش تحت تعقیب بوده و جاسوسان آنها در هر مکانی در پی او بودهاند، و هیچ انسانی جز همراهش ابوبکر صدیق س با او نبوده، و هر آنکه پیرامونش بوده دشمنش بوده است. با این وصف از سوی خدا برای او وعده میآید که دینش پیروز میشود، و دشمنانش درهم میشکنند، خداوند این آیات را بر او فرو میفرستد تا امید و اعتماد و باور و ایمانش به عملی شدن وعدهی الهی بیشتر گردد. پیامبر ج با تمام وجود نسبت به این وعده یقین داشت، و بدین خاطر به سراقه بن مالک وعدهی دستبند کسری را داد!
خداوند فرستادهاش را به سوی مکه بازگرداند
در حالی که پیامبر ج در مسیر هجرت بود خداوند آیهای دیگر را بر او نازل فرمود، آیهای که در آن به او وعدهی قاطع بازگشت فاتحانه و پیروزمندانه به مکه را میداد، و آن آیه این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِی فَرَضَ عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ﴾ [القصص: 85].
«بیگمان آن کس که (ابلاغ) قرآن را بر عهده تو گذاشت، تو را به (مکه) مرجع (خود) باز میگرداند»[2].
ابن عباس ب در تفسیر: ﴿لَرَآدُّکَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ﴾ میگوید: تو را به مکه باز میگرداند همچنان که تو را از آنجا بیرون آورد.
ضحاک میگوید: هنگامی که پیامبر ج از مکه خارج شد و به جُحفَه رسید، مشتاق مکه گشت، آنگاه خداوند این سخنش را بر او فرستاد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِی فَرَضَ عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ﴾ [القصص: 85]. یعنی: به مکه. خداوند به وعدهاش وفا نمود و بعد از حدود نه سال از نزول این آیه او را به مکه بازگرداند، پیامبر ج پیروزمندانه به مکه بازگشت، و آن را خانه اسلام و ایمان گردانید.
پیامبر ج در حالی که بتها را میشکست چه میگفت؟
هنگامی که خداوند به وعدهای که به پیامبرش ج داده بود وفا کرد و در رمضان سال هشتم هجری او را پیروزمندانه به مکه بازگرداند، پیامبر ج وارد کعبه شد و در حالی که آیات وعده را، که در حدود نه سال پیش بر او نازل شده بود، تلاوت میکرد، بتهای درون آن را شکست.
امام بخاری[3] و امام مسلم[4] از عبدالله بن مسعود س نقل میکنند که گفت: پیامبر ج وارد مکه شد در حالی که پیرامون کعبه سیصد و شصت بت وجود داشت، پیامبر ج با چوبی که در دستش بود شروع به ضربه زدن به بتها کرد و میفرمود:
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا٨١﴾ [الإسراء: 81].
«و بگو: حق فرا رسیده است و باطل از میان رفته و نابود گشته است. اصولاً باطل همیشه از میان رفتنی و نابودشدنی است».
و میفرمود:
﴿جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا یُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا یُعِیدُ٤٩﴾ [سبأ: 49].
«حق به میان آمد و باطل نه کار تازهای را میتواند انجام دهد، و نه کار گذشتهای را میتواند از سر گیرد».
جابر بن عبدالله ب میگوید: به همراه رسول الله ج وارد مکه شدیم در حالی که سیصد و شصت بت پیرامون کعبه بود و مورد پرستش قرار میگرفتند، آنگاه پیامبر ج دستور شکستن آنها را داد و شکسته شدند در حالی که پیامبر ج این سخن خداوند را تلاوت میکردند: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا٨١﴾ [الإسراء:81].[5]
حق، باطل رفتنی را از بین میبرد
نکتهی ظریف آنکه سخن خداوند: «حق فرا رسیده است و باطل از میان رفته و نابود گشته است»، یک وعدهی نظری از طرف خدا به پیامبرش ج در خصوص پیروزی حق و شکست باطل است که بهطور قطع بعد از چند سال خداوند این وعده را برایش تحقق بخشید، آنهم به هنگامی که دروازههای مکه را به رویش گشود و با این کار شرکی را که در قالب بتهایی که توسط مشرکان پرستیده میشد، درهم شکست! چه وقت باطل نابود شد؟ و چه هنگام بتها درهم شکسته شدند؟ و چه وقت خدا این وعده را عملی نمود؟
این رویداد بعد از سالیان درازی عملی شد، پیامبر ج سیزده سال را در مکه به تربیت صحابه پرداخت و نزدیک به نه سال را در مدینه در تربیت صحابه و مبارزهی با دشمنانش سپری کرد. آن هنگام که نسل بینظیر و مجاهد قرآنی پدید آمد، نسلی که به پیمانش با خدا وفا نموده و صادقانه رفتار کرد، و پیام اسلام را بر دوش گرفت، و با دشمنان خدا به جهاد پرداخت، خداوند یاری و پیروزیش را بر او فرو فرستاد و به وعدهای که به او داده بود وفا نمود.
در این هنگام کار درهم شکستن بتها به آسانی، و با حرکتی ساده و به وسیلهی عصایی کوچک که در دست پیامبر ج بود، صورت پذیرفت. بیتردید پیامبر ج ابتدا بتها را در قلبهای مردم درهم شکست که این کار سالهای طولانی را به خود اختصاص داد، بعد از این کار بود که کار درهم شکستن بتهای درون کعبه آسان شده و بیش از چند دقیقه به طول نینجامید!
بهطور قطع باطل میرا و زودگذر، هلاک شدنی و از بینرفتنی و مضمحل است، اما به این شرط که حق در شکل وجودی حقیقی، مؤثر و قدرتمند جلوه نماید و یاران و پیروانش بر خداوند توانا و چیره و قدرتمند تکیه نمایند!!