فصل هشتم:
وعدهی قرآنی در سورهی أنبیاء
سورهی انبیاء سورهای مکی است، و به این خاطر به این اسم نامگذاری شده که نام مجموعهای پربرکت از انبیاء † در آن بیان شده است، در این سوره به صحنهها و نماهایی از سرگذشت این پیامبران اشاره شده: ابراهیم، لوط، موسی، داود، سلیمان، یونس، ایوب، ادریس، اسماعیل، زکریا، یحیی، و عیسی †.
آیات سوره از رویارویی مداوم میان حق و باطل سخن میگوید، پیامبران و فرستادگان † اهل حق را هدایت و رهبری میکردند، در آن هنگام که اشراف کفار اهل باطل را رهبری میکردند.
آیات سوره بر رویارویی میان خاتم پیامبران محمد مصطفی ج، و کفار قریش متمرکز گشته، چون که با شایعات و شبهات آنها روبرو شده و آنها را پاسخ میدهد، و حقایق بسیاری را که با سیر پیشرفت حق و پیروزیش بر باطل مرتبط است، بیان میدارد. در این سوره وعدههایی قرآنی در خصوص پیروزی حق بر باطل، و متلاشی شدن باطل در برابر حق بیان گشته، صحابه این وعدهها را در حالی که دچار ضعف و ناتوانی و تحت شکنجه و اذیت و آزار بودند، پذیرفتند، و با اطمینان و اعتماد، و امید و بشارت با آن تعامل نمودند و بر حق ثابتقدم مانده، و با باطل رویارویی گشتند، و در حالی دوران مکی را پشت سر نهادند که نسبت به عملی شدن این وعدههای قرآنی یقین داشتند، و هنگامی که به مدینه رفتند به جهاد در راه خدا پرداختند، و دشمنان خدا را شکست دادند، و خداوند این وعدههای مورد انتظار را، برای آنان تحقق بخشید.
از جمله مهمترین وعدههای قرآنی در سوره انبیاء مواردی است که در ذیل میآید:
خداوند وعدهای را که به پیامبرانش داده بود به تحقق رسانید
1- خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧ وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ٨ ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩ لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠﴾ [الأنبیاء: 7-10].
«پیش از تو جز مردانی را برنینگیختهایم که بدیشان وحی کردهایم. از آشنایان به کتابهای آسمانی بپرسید اگر این را نمیدانید. ما پیغمبران را به صورت کالبدهایی که غذا نخورند نیافریدهایم و عمر جاویدان هم نداشتهاند. به وعده وفا کردهایم و صدق آن را به ایشان نمودهایم و آنان و همهی کسانی را که خواستهایم، نجات بخشیدهایم، و زیادهرویکنندگان (در تکذیب و تعذیب پیغمبران) را نابود کردهایم. ما برایتان کتابی (به نام قرآن) نازل کردهایم که وسیلهی بیداری و آوازه و بزرگواری شما است. آیا نمیفهمید».
این آیات خلاصهای از رویارویی میان پیامبران گذشته و قوم و ملت کافرشان را عرضه میکنند تا دشمنان پیامبر ج با آن (رویدادها) آشنا شده، و پیروانش از آن آگاه شوند.
خداوند مردانی را برگزیده و آنان را به مقام پیامبری میرساند و بر آنان وحی نازل میفرمود و آنان را به سوی قومشان میفرستاد، پیامبران قومشان را به سوی خدا (پرستی) فرا میخواندند، و آیات و نشانهها را بر آنان عرضه میکردند، تعداد اندکی از آنان دعوت پیامبران را میپذیرفتند، و بسیاری دیگر آنان را تکذیب و انکار کرده، و به آنان صدمه و آسیب میزدند، و پیروانشان را شکنجه و آزار میدادند، پیامبران و پیروانشان صبر پیشه نموده و بر (راه) حق ثابتقدم میماندند و منتظر میماندند که خداوند آنان را رهانیده و نجات داده، و کافران تکذیبکننده را نابود گرداند و هنگامی که مدت زمانی را که خداوند با علم و حکمت خویش مشخص نموده بود، پایان میپذیرفت، خداوند سرگذشت آن پیامبر با قومش را به پایان میرسانید، و مؤمنین را نجات داده، و اسرافکاران (در گناه و تکذیب و انکار دعوت آن پیامبر) را نابود میکرد.
شاهد در آیات این سخن خداوند است که میفرماید: ﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩﴾ [الأنبیاء: 9].
آیه گزارش و اطلاعی از پیامبران گذشته میدهد، در هرصورت خداوند وعدهای مسلم و قطعی به آنها میدهد بدین معنی که بزودی خداوند میان آنان و قوم کافرشان قضاوت و داوری کرده، و رویارویی با آنان را به پایان رسانده، و سرانجام (نیک و سعادتمندانه) را از آن پیامبران میگرداند، پیامبران نسبت به تحقق وعدهی الهی مطمئن بوده، چشم براه عملی شدن آن بودند.
خداوند در زمانی که مشخص کرده بود و به شیوهای که خود برگزیده بود به وعدهاش وفا نمود، لذا پیامبران و پیروانشان را نجات داده و دشمنانشان را که کافر و متجاوز بودند را از میان برد.
سرگذشتهای قرآنی نمایشگاهی است برای (به نمایش گذاشتن) این حقیقت، چون که منطبق بر سرگذشتهای نوح و هود و صالح و دیگر انبیای الهی † است. بیان این حقیقت قرآنی برای بشارت دادن به اصحاب رسول الله ج و جهتدهی به دیدشان در خصوص وعدهی پیش روی الهی است یعنی یاری دادن آنان بر کفار قریش. صحابه این اشاره را دریافتند، و در دعوتشان صبورانه و ثابتقدم به حرکت ادامه دادند و بینندهی عملی شدن وعدهی الهی شدند، وعدهای که نسبت به (تحقق) آن مطمئن بودند!، (از سوی دیگر) بیان این حقیقت قرآنی به خاطر تهدید کفار قریش بود و این که به اطلاع آنان برساند که اگر دست از کفر و تکذیب، و ظلم و شکنجه نکشند عذاب نزدیک بوده و به سمتشان میآید، بدین خاطر آیات بعدی صحنهی نابودی و هلاکت ستمگران پیشین را به تصویر میکشد. خداوند میفرماید:
﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ١١ فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ١٢ لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾ [الأنبیاء: 11-15].
«بسیار بوده است که (اهالی) آبادیهای ستمگری را (به سبب کفرشان) نابود کردهایم و پس از ایشان، گروههای دیگری را روی کار آوردهایم. آنان هنگامی که عذاب ما را احساس کردهاند، ناگهان پای به فرار گذاشتهاند. (اما به عنوان تمسخر و استهزا بدیشان گفته شده است): نگریزید بازگردید به سوی زندگانی پر ناز و نعمتی که در آن به سر میبردید و به سوی کاخها و قصرهای پر زرق و برقتان! شاید از شما (کمکی و چیزی) خواسته شود. میگویند: وای بر ما! ما سمتگر بودهایم (و با کفر ورزیدن، بر خود ستم کردهایم، و هم اینک به آتش میسوزیم)، پیوسته این، فریاد ایشان خواهد بود تا اینکه آنان را درویده و فرو افتاده مینماییم».
سنت خداوند در نبرد میان حق و باطل
2- خداوند میفرماید:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾ [الأنبیاء: 18].
«بلکه حق را به جان باطل میاندازیم، و حق مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود. وای بر شما (ای کافران) به سبب توصیفی که میکنید».
این آیه حقیقتی مسلم را بیان میکند، حقیقتی که پایان نبرد میان حق و باطل را مشخص میکند، پایانی که خداوند براساس حکمتش، زمان و مکان و شیوهی مناسب آن را مشخص کرده است، پایانی که در آن باطل از میان رفته و حق یاری و پیروز میشود. دو آیه پیش از این آیه (جدیت) در کارهای خداوند سخن گفته، و بیهوده کاری و وقتکشی را از آن نفی میکند. خداوند میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦ لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧﴾ [الأنبیاء: 16-17].
«ما که آسمان و زمین و آنچه در میان آنها است را برای بازی و شوخی نیافریدهایم (به فرض محال) اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم، ما چنین کاری را نمیکنیم».
خداوند آسمانها و زمین را براساس حکمتی آفریده است، نه اینکه قصد بازی کردن داشته باشد، کارهای خداوند از بیهودگی و بیفایدگی، پاک و منزه است! اگر میخواست بازیچهای انتخاب کند آن را از پیش خود انتخاب میکرد، اما شایستهی او نیست که چنین کند.
﴿إِن﴾ در سخن خداوند: ﴿إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧﴾ حرف نفی به معنی (ما) است. یعنی: ما چنین بیهوده کاری نمیکنیم.
نفی بیهودهکاری و بیهدفی از کارهای خداوند، آنهم در سیاق سخن از رویارویی میان حق و باطل هدفدار است، تا روشن ساخته و مشخص کند که خداوند براساس حکمت این رویارویی را کنترل کرده، و گامها و مراحل و رویدادهایش را ترسیم میکند. بیتردید نبرد میان حق و باطل یک سنّت الهی است، و از میان بردن باطل (نیز) یک سنّت الهی است، و پیروزی حق بر باطل (نیز) سنتی الهی است. خداوند به مؤمنین وعده داده که این سنّت را اجرا کرده و به نتیجه برساند، زیرا سنّت خداوند تغییر نکرده و تبدیل نمیپذیرد، و وعدهی الهی خلاف نشده و نقض نمیگردد.
همهی سرگذشتهای قرآن محل عرضهی عملی به بار نشستن این وعده، و اجرایی شدن این سنّت است، و همهی تلاشها و حرکتهای مسلمانان صادق مجاهد، در طول تاریخ اسلامی، نمایشگاهی عملی اسلامی برای این سنّت است، و تعبیری اسلامی برای وعده مسلم داده شده در این آیه است: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ﴾ [الأنبیاء: 18].
باید از تصویرِ هنریِ شگفتِ زندهای که آیه در خصوص نبرد میان حق و باطل به نمایش میگذارد، بهرهمند شده و سود ببریم.
این تصویر، تصویر یک موشک متحرک نظامی است، در حالی که آیه را میخوانیم در ذهن خود چنین تصویرسازی میکنیم که گویی در برابر تلویزیون نشسته و گزارشگر نظامی در حال گزارش (یک رژه) است و یک کانال ماهوارهای آن را بهطور پخش میکند: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ﴾ [الأنبیاء: 18].
باید به (فیلم)ی که آیه برای ما پخش میکند نگریسته و دقت کنیم: ما بر روی صفحهی تلویزیون (باطل) را به شکل یک شیء نظامی مجسم میبینیم، گویی تانکی، یا ناو هواپیمابری، و یا سکوی پرتاب موشکی است! به سمت دیگر توجه میکنیم، اردوگاه حق در آنجاست، یک پایگاه (هوایی نظامی) ملموس مجسم در این اردوگاه وجود دارد، و یک دسته از (موشکهای) آمادهی پرتاب که به سمت باطل هدفگیری شده و میخواهد آنها را از میان ببرد را میبینیم. فقط یک لحظهی کوتاه طول میکشد تا فرمانده دستور شلیک (موشک حق) را صادر کرده و موشک به سمت هدف از پیش تعیین شده برود، در این فیلم میبینیم که موشک به سمت اردوگاه باطل میرود و در همان حال بطور مستقیم به آن اصابت کرده و آن را درهم کوبیده و از بین میبرد. (در ادامه) میبینیم که باطل درهم شکسته، و منهدم، و متلاشی شده، و آن دعاهای دروغین و بزرگنماییهای کاذبش از میان رفته و نابود شده است!!
آیهی اعجابآور پیروزی حق بر باطل را در تصویری گویا و مؤثر، و براساس قانون زیباییشناسی قرآن: (تصویرسازی هنری در قرآن) به نمایش میگذارد، قانونی که موضوعات گوناگونش را با آن به تصویر میکشد.
کفار در راه نشر مطالب باطلشان و تحکیم آن، با نشاط و پرکارند و تا اندازهای نیز در این کار موفق شدهاند چون برای همین باطلشان «وجودی» بزرگ را پایهگذاری کردهاند، وجودی که در سازمانها و تشکیلات، و تجهیزات و دستگاهها، و بنگاهها و مؤسسات نمود یافته است، و به کمک همهی ابزارهای قدرت به آنها کمک میکنند تا پابرجای مانده و باقی بمانند. آنان همچنین در نبرد با حق و اهل آن جدی و کوشا هستند و در این راه ابزارها و شیوههای گوناگونی را به کار میگیرند و به پارهای پیروزیها نیز دست یافتهاند.
کفار نسبت به تلاشهایشان در راه استقرار بخشیدن به باطلشان، و نبرد با حق و یاران آن خوشبین بوده، و چنین میپندارند که در دستیابی به خواستههایشان پیروز گشته، و اهدفشان را تحقق بخشیدهاند، لذا شاد و خوشحالند. ناگهان و غیرمنتظره فرمان خداوند به سراغشان میآید، آنهم بدون اطلاع قبلی و بدون آنکه توقع چنین چیزی را داشته باشند، خداوند سبحان لشکریان حق را قوی گردانیده و آنان را بر لشکریان باطل پیروز میگرداند. و بمبها و موشکهای حق را بر سر مؤسسات باطل کوبیده و آنها را منهدم و ویران و متلاشی مینماید.
این چنین چیزی یعنی نابودی و از میان بردن قدرتهای باطل پیش از اسلام، آنهم توسط پیامبران و پیروانشان عملی گشته است، و خداوند این چنین تقدیر و ارادهاش را عملی نموده است. همچنین خداوند نابودی و از میان بردن قدرتهای باطل بعد از اسلام را نیز عملی نموده، و اراده و تقدیرش را تحقق بخشیده است، و گلولههای حق را بر سر سپاهیان فارسها و رومیان کوبیده و آنان را از میان برده است[1]، همچنین بر سر سپاهیان صلیبی و تاتار کوبیده و آنان را نیز از پای در آورده است.
همینک نیز قدرتهای باطل در عصر ما پف کرده و مستبد و زورگویند، این قدرتها در قالب کشورهای غربی صلیبی که آمریکا آنان را رهبری میکند و در قالب یهودیان مفسد نمود یافتهاند. ما نیز مطمئنیم که بزودی خداوند گلولههای حق را بر سر این قدرتهای کافر وارد آورده و آنان را درهم کوبیده و متلاشی و نابود مینماید. میگویند: اینکه میگویی که تحقق مییابد؟ بگو: امید که هرچه زودتر رخ دهد!
3- خداوند میفرماید:
﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤ قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ٤٥﴾ [الأنبیاء: 44-45].
«بلکه ما اینان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختهایم (و ایشان به جای شکرگزاری، به غرور و طغیان خود افزودهاند) تا بدانجا که عمر طولانی کردهاند (ولی سرانجام آهسته و آرام گرفتار عقاب و عذاب ما شده و میشوند) مگر آنان نمیبینند که (این نعمت و ملک دست به دست میرود)، ما از زمین (اینان) میکاهیم (و بر زمین آنان میافزاییم). آیا (با این حال ما غالبیم یا) ایشان غالبند؟ بگو: شما را با وحی (و کلام آسمانی قرآن) بیم میدهم و اشخاص کر هنگامی که بیم داده میشوند، صدا و ندا را نمیشنوند».
سخن در خصوص کفار قریش است که به آنان هشدار داده، و آنان را تهدید به تنبیه و مجازات مینماید، اگر از کفر و تکذیب، و دشمنی پیامبر ج دست نکشند.
خداوند خبر میدهد که بر کفار قریش لطف و نیکی کرده و آنان را از لذتها و خوشیهای گوناگون بهرهمند کرده است، همچنان که به پدرانشان لطف کرده و آنان را از نعمات مختلف بهرهمند نموده است، اما آنان در مقابل این لطف و نعمتها راه انکار و کفران و عصیان را در پیش گرفتند و با این کار سزاوار و شایستهی تنبیه و مجازات شدند. این تنبیه آنان را تضعیف و تخریب مینماید، و قدرتشان را از بین میبرد تا آنجا که خداوند سرزمینهایی را از دستشان خارج میکند، و دایرهی نفوذشان کاهش مییابد، و تأثیرگذاریشان کم میشود. اینان در برابر قدرت خداوند ضعیف و ناچیزند، در برابر فرامینش شکست خورده و مغلوبند، هر قدرتی که آفریده شده هر اندازه هم که بزرگ و قوی باشد هرگز نمیتواند در برابر قدرت خداوند یکتای قهار ایستادگی نماید.
خداوند به پیامبرش ج دستور میدهد که کفار را از عذاب بترساند شاید از کارهایی که هماکنون انجام میدهند دست بکشند، هرگاه قلب و حواسشان را به روی هشدار بگشایند بهره برده و نجات مییابند، اما اگر قلب و حواسشان را به روی هشدار ببندند دچار زیان شده و هلاک میگردند.
شاهد در آیه این سخن خداوند است که میفرماید: «مگر آنان نمیبینند که (این نعمت و ملک دست به دست میرود و) ما از زمین (اینان) میکاهیم (و بر زمین آنان میافزاییم) آیا (با این حال ما غالبیم یا) ایشان غالبند؟». برخی از محققین و پژوهشگران مسلمان در فهم مقصود کاهش از اطراف زمین که در این آیه، و در آیهی دیگر:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَاۚ وَٱللَّهُ یَحۡکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٤١﴾ [الرعد: 41].
«مگر (این کافران مغرور و لجوج) نمیدانند که ما به سراغ زمین میآییم و از اطراف آن میکاهیم؟ خداوند فرمان میراند و فرمانش هیچگونه رادع و مانعی ندارد و او سریعالحساب است».
بیان شده، دچار خطا و اشتباه شدهاند. آنان چنین پنداشتهاند که این دو آیه از زمین بیضی شکل سخن گفته و اینکه خداوند از اطراف زمین میکاهد بدینگونه است که از حجم آن در دو قطب شمال و جنوب کاسته، و در ناحیهی خط استوا آن را امتداد داده و بزرگ میکند!، ما چنین میپنداریم که این برداشت از این دو آیه، برداشتی گزیده و برتری داده شده باشد، و احتمال دارد (شکل) زمین این چنین باشد، از دو قطب فشرده شده، و در خط استوا (گسترده و پهناور) باشد، اما کاسته شدن از اطراف زمین که این دو آیه از آن سخن میگوید، کاسته شدن معنوی است، و نه مادی، و به این شکل نمود مییابد که قدرت و توان دولتها و امپراطوریها تضعیف شده، و سلطهی آنان کاهش یافته، و بعضی از سرزمینها و مکانهای اطراف آنها از تسلط آنان خارج شده، و نواحی جغرافیایی آنان کوچک شده است.
وعدهی از میانبردن امپراتوریهایی و پدید آوردن امپراتوریهایی دیگر
بهطور قطع در گذشته و حال خداوند برخی امپراتوریها را در زمین استقرار بخشیده است، این امپراتوریها سلطهی خود را گسترش داده، نفوذشان را وسیعتر کرده، سرزمینهای دیگر را به تصرف درآورده، قومهای دیگری را به زیر سلطهی خود درآورده، و تا مدت زمانی همچنان باقی ماندهاند. اما خداوند (بعد از روزگاری) آنها را ضعیف کرده، و از سیطرهی آنها بر کنارههای سرزمینشان کاسته، و از بعضی از نواحی و سرزمینها عقبنشینی کردهاند. این حالت یعنی کاسته شدن از سرزمینها، در امپراتوریهای یونان، روم، فارس و هند (در گذشته) روی داده است.
همچنین این حالت در عصر جدید در امپراتوریهای اسپانیا، فرانسه، آلمان، انگلیس و اخیراً در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد.
همینک امپراتوری آمریکا سیطره و نفوذش را بر جهان گسترده، و دولتهایش را زیر بال خود گرفته است، و برنامهریزی میکند تا ابد این چنین بماند، اما به زودی خداوند قدرتش را تضعیف نموده، نفوذش را کاهش داده، از سرزمینهای اطرافش کاسته، و آن را به پشت اقیانوس (اطلس و آرام) باز میگرداند، همچنین وحدتش را از میان برده و ایالتهای پنجاهگانهاش را دچار تفرقه و جدایی نموده، و این کشور را به تعدادی کشور کوچک تبدیل میکند!، بیشک کاستن از سرزمینهای دولتهای بزرگ یک سنّت ثابت الهی است، این خداوند است که دولتی را قدرت بخشیده، آن را استقرار و ثبات داده، و آن را امتداد و وسعت میدهد، (آنگاه) این دولت قدرت و ثروت و توانش را در راه به بندگی در آوردن دیگران و استعمار آنان به کار میگیرد، و (بدین ترتیب) ستمگری و طغیان و فخرفروشی مینماید، و بدین شیوه عذاب و آزار خدا را جلو میاندازد، و عذاب خدا بدین شیوه دامنگریش میشود که از سرزمینهایش کاسته، اجزایش را از آن جدا کرده، سرزمینهای مستعمره اعلام استقلال کرده، و کشورهای تحت اشغال آزاد میگردند. هرگز یک دولت ستمگر تا ابد قوی و غالب باقی نمیماند: «مگر آنان نمیبینند که (این نعمت و ملک دست به دست میرود و) ما از زمین (اینان) میکاهیم (و بر زمین آنان میافزاییم)، آیا (با این حال ما غالبیم یا) ایشان غالبند؟». [أنبیاء: 44].
4- خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥ إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾ [الأنبیاء: 105-107].
«بعد از تورات در زبور نوشتیم که: زمین را بندگانِ شایستهی من به میراث خواهند برد. در این (بیان) برای عبادتکنندگان کفایتی است (برای رسیدن به مقصود). و تو را تنها به منظور رحمت به جهانیان فرستادهایم»[2].
در این آیات سخن از به ارث بردن و جانشینی در زمین، و آیندهی بندگان نیکوکار خداوند، و شمول بعثت پیامبر ج برای جهانیان است. آیات دربردارندهی وعدهای قرآنی در خصوص استقرار و تثبیت اسلام (بر روی زمین)، و یاری و پیروزی پیروان نیکوکارش است. این وعده فقط مختص به قرآن نبوده، و در دیگر کتابهای آسمانی پیشین نیز آمده، و بر پیامبران گذشته نیز نازل شده است.
آیه خبر میدهد که بهطور قطع این وعده در زبور بیان گردیده است، زبور کتابی است که خداوند بر داود ÷ فرو فرستاده است: ﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ﴾.
منظور از کلمهی «ذکر» در آیه «تورات» است، کتابی که خداوند آن را بر موسی ÷ فرو فرستاده، و در همین سوره آن را با این صفت، توصیف میکند آنجا که میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾ [الأنبیاء: 48].
«ما به موسی و هارون (کتاب جامعی به نام تورات) دادیم (که) جداسازندهی (حق از باطل بود) و نوری (بود که در ظلمات جهل و ضلالت در پرتو آن به سوی خیر و هدایت حرکت میشد) و پند و اندرز پرهیزگاران (به شمار میآمد)».
بهطور قطع خداوند در تورات و زبور نوشته است که زمینش را به بندگان نیکوکارش میبخشد و سرانجام (نیک) را از آن پرهیزگاران میگرداند. این وعده بهطور صریح در گزارش سورهی اعراف از آنچه میان موسی ÷ و فرعون روی میدهد بیان شده است، آنجا که میفرماید:
﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ١٢٨ قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 128-129].
«موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید و شکیبایی کنید بیگمان خدا زمین را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد، و سرانجام (نیک) از آن پرهیزگاران است. گفتند: پیش از آنکه به پیش ما بیایی (گرفتار شکنجهی فرعون بودهایم) و پس از آمدنت (هم از سوی او) اذیت و آزار شدهایم (و هماکنون نیز دچار رنج و محنت و در معرض عذاب و عقاب هستیم. موسی) گفت: امید است که پروردگارتان دشمنتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
ایمان داشتن به خداوند، و یاری جستن از او، و صبر نمودن، راهی است برای به ارث بردن و جانشینی در زمین، زیرا زمین از آن خداوند است، آن را به بندگان مؤمن صبورش میبخشد، و سرانجام نیک را از آن پرهیزگاران میگرداند.
این وعدهی خداوند است که آن را در تورات و زبور و قرآن نوشته است.
چرا این وعده در زبور بیان شده؟
نام بردن از زبور در این آیه هدفدار است، زیرا خداوند این کتاب را بر داود ÷ فرو فرستاده است، و داود پادشاه بنی اسرائیل، همچنین پیامبرشان بود، او کشوری بزرگ را برای آنان پدید آورده بود، این کشور در زمان پسر داود یعنی سلیمان † که (همچون پدرش) پیامبر و پادشاه بود از لحاظ وسعت و قدرت گسترش و افزایش یافت آن دو در سرزمین مقدس حکمرانی میکردند. یهودیان به دوران زمامداری سلیمان و داود (علیهماالسلام) مباهات و فخرفروشی میکنند و چنین میپندارند که این دو در سرزمین مقدس براساس آیین یهود حکمرانی کردهاند و اینکه خداوند سرزمین مقدس (فلسطین) را تا ابد به یهودیان بخشیده است!، آیات سوره أنبیاء (فکر و سخن) آنان را تکذیب میکند، زیرا برخی از آنچه را که خداوند در زبور - کتابی که بر داود ÷ نازل شده - نوشته است، یادآوری میکند، و این نوشتهها با پندارهای یهودیان در تناقض است.
زمین از آن خدا است، و در حقیقت او مالک آن است و آن را براساس اراده و حکمتش تحت تملک هرکدام از بندگانش که بخواهد در میآورد، و بندگانِ مؤمنِ پرهیزگار نیکوکارش آن را به ارث برده و از دست دیگران میگیرند.
جانشینی زمین از آن عبادتپیشهگان
این وعده در آیه اعلانی است به قوم عبادتپیشهی پرهیزگار که این وعده را میشنوند و تبلیغش میکنند، و بدان اطمینان دارند، و شروط آن را به جای میآورند تا آن را بدست آورند.
صحابه ش در حالی که در مکه ضعیف بوده و تحت شکنجه بودند این وعدهی قرآنی را پذیرفتند - زیرا سوره انبیاء مکی است - و بدان اطمینان نمودند، و یقین داشتند که بهطور قطع این وعده تحقق یافته و عملی میشود بدین خاطر به استقبال شکنجه و آزار کفار رفتند در حالی که یقین داشتند که زمین را به ارث میبرند و اینکه ناگزیر کفر از مکه و دیگر جاها رخت بربسته و اسلام در آن منتشر میگردد و مسلمانان نیکوکار وارث آن خواهند شد. این وعده بعد از بیش از ده سال از زمان نزول این آیات عملی شد. سپس صحابهی مجاهد اقدام به جهاد بزرگ در سرزمینهای شام و عراق و مصر و فارس و دیگر زمینها نمودند، و اسلام را در آنها منتشر نمودند، و به دستور خدا آنها را به ارث برده، و وعدهی قاطع قرآن بر دستان آنها عملی شد: «بیگمان (سراسر روی) زمین را بندگان شایستهی ما به ارث خواهند برد (و آن را به دست خواهند گرفت) این (سخن) مردمان عبادتپیشه را کافی و بسنده است». [انبیاء: 105-106].
همچنین به مناسبت سخن از به ارث بردن زمین توسط بندگان نیکوکار خداوند، گزارش شمولیت رسالت پیامبر ج برای جهانیان میگردد: «(ای پیغمبر!) ما تو را به جز عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم». [انبیاء: 107]. و این نیز یک وعدهی دیگر قرآنی است وعدهای در خصوص انتشار رسالت پیامبر ج در جهان، و بهرهمند شدن مردم از رحمت الهی. بیان این وعده آنهم در حالی که مسلمانان در مکه در حالت ضعف و ناتوانی بودند، قلب پیامبر ج را سرشار از اطمینان و اعتماد به پیروزی و انتشار دینش نمود. آیات پایانی سوره انبیاء تأکیدی قاطع بر اتمام و تکمیل این وعدهی قرآنی است، آنجا که میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ١٠٩ إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ١١٠ وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١ قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١١٢﴾ [الأنبیاء: 108-112].
«بگو: به من وحی میشود که معبود شما یکی بیش نیست. حال که چنین است، آیا شما تسلیم (خداوند یگانه) میگردید. اگر (در برابر سخنان روشنگر و سعادتبخش تو) پشت کردند و رویگردان شدند، بگو: همهی شما را یکسان آگاه کردم و نمیدانم آنچه به شما وعده داده میشود، (فرا رسیدن آن) نزدیک است یا دور. خداوند سخنانی را که آشکارا میگویید و آنچه را که پنهان میدارید، میداند. من چه میدانم، شاید این (مهلت و تأخیر عذاب) آزمونی برای شما باشد و تا مدتی بهرهمند سازد. (پیغمبر پس از مشاهدهی این همه دوری و رویگردانی مشرکان از پذیرش اسلام، رو به خدا کرد و عاجزانه) گفت: پروردگارا! دادگرانه (میان من و اینان) داوری کن. (آنگاه روی سخن به مخالفان کرده و اظهار داشت): پروردگار همه ما خداوند مهربان است و (در برابر) نسبتهای ناروایی که (دربارهی اسلام و در مورد ذات پاک خدا) میزنید، تنها از او کمک و یاری خواسته میشود».