فصل دهم:
وعده قرآنی در سوره قمر
سوره قمر مکی است، این سوره در فضای افزایش اذیت و آزار قریش نسبت به مؤمنین، و تکذیبشان نسبت به پیامبر ج نازل شده است، مسلمانان در مکه معدود و مستضعف بودند، اما با صبر و استقامت پذیرای آزار و اذیت و شکنجه کفار گشتند.
از جمله اهداف سوره قمر: ثابتقدم نگه داشتن مؤمنین بر راه حق، و آگاه کردنشان به راه دعوت، و فرا خواندنشان به صبر، و دادن بشارت رهایی و گشایش به آنان، و پر کردن قلب و روحشان از امید وافر به پیروزی است. و (از دیگر اهداف سوره) تهدید کفار ستمگر به عذاب، از راه ارائه (سرانجام) برخی از الگوها و نمونههای کفار پیشین است، تا پند و عبرت گرفته و از کفر و طغیانی که در آن به سر میبرند دست بکشند.
سوره با سخن از یک معجزهی شگفتیآور شروع میشود، معجزهی شکافته شدن ماه در برابر مشرکین و تکذیب این واقعه از سوی آنان، و (بیان) این پندار آنان که این کار را جادو و آن را فاقد حقیقت میدانستند، و تهدید نمودن آنان به عذاب.
سپس صحنههایی گذرا از سرگذشت انبیای پیشین، به همراه قومهای تکذیب کنندهی آنها را به نمایش میگذارد، این صحنهها بر کفر و تکذیب و مسخره نمودنهای این اقوام، سپس به هلاکت رسیدن و نابود شدنشان تمرکز مینماید. اقوامی که آیات سوره از آنان سخن میگویند عبارتند از: قوم نوح، و قوم عاد، و قوم ثمود، و قوم لوط، و قوم فرعون.
سوره به دنبال هلاکت هر قومی از آنان این آیه را در پی آن میآورد:
﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ١٧﴾ [القمر: 17].
«ما قرآن را برای پندپذیری آسان ساختهایم، آیا پند پذیرنده و عبرتگیرندهای هست؟».
این آیه چهار بار بیان شده [آیات: 40،32،22،17]. اظهار نظر با این آیه در پی چهار سرگذشت هدفدار است، هدف از آن بیان حقیقت آسان بودن قرآن برای پندپذیری است، و این از مهمترین ویژگیهای قرآن است، خداوند تلاوت و فهم و حفظ و تطبیق قرآن را آسان گردانیده است، همچنان که خاطرنشان ساختن و پندآموزی و عبرت گرفتن از آن را آسان نموده است، آنهم به سبب سرگذشتها و مثالها، و نمونهها و حوادث، و سنتها و حقایقی که در آن ارائه میشود. آیه به یاد آوردن و پندپذیری را تشویق میکند: «آیا پندپذیرندهای هست؟» یعنی: آیا شخص هشیار و با بصیرتی یافت میشود که در برابر پندهای قرآنی درنگ کرده و در آنها بیندیشد و پند گیرد؟!
﴿مُّدَّکِرٖ﴾: اسم فاعل بر وزن (مُفتَعِل) است، فعل ماضی آن خماسی است (اَدَّکَرَ) بر وزن (افتَعَلَ). این فعل در این سخن خداوند بیان گردیده که میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِی نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُکُم بِتَأۡوِیلِهِۦ﴾ [یوسف: 45].
«کسی که از میان آن دو (نفر زندانی، از زندان) نجات یافته بود و بعد از مدتها (سفارش یوسف را) به یاد آورد، گفت: من شما را از تعبیر چنین خوابی آگاه میگردانم».
(ادَّکَرَ) در اصل: اذتَکَرَ، بر وزن: افتَعَلَ است.
ثلاثی آن: ذَکَرَ است. تاء باب افتعال جهت تأکید بیشتر بر آن وارد شده و تبدیل به اذتَکَرَ شده است، جهت تسهیل «تاء» به «دال» تبدیل شده، و به شکل اذدَکَرَ در آمده، و به دلیل نزدیکی حروف، «ذال» در «دال» ادغام شده و به شکل: ادَّکَرَ در آمده است، و اسم فاعل آن: مُدَّکِر، بر وزن مُفتَعِل است!
بعد از آنکه سخن آیات سوره درباره هلاک شوندگان به پایان رسید، به کفار قریش رو کرده و آنان را تهدید به عذاب، و شکست در برابر مسلمین مینماید، و به مسلمانان وعدهی پیروزی بر آنان را میدهد.
خداوند میفرماید:
﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤ سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦ إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧ یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩ وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ کَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ٥٠ وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَآ أَشۡیَاعَکُمۡ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٥١ وَکُلُّ شَیۡءٖ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ٥٢ وَکُلُّ صَغِیرٖ وَکَبِیرٖ مُّسۡتَطَرٌ٥٣﴾ [القمر: 43-53].
«(ای قریشیان!) آیا کافران شما بهتر از آنانی هستند که برایتان روایت کردیم، (مثل: قوم نوح، عاد، ثمود، لوط، فرعون؟!) یا اینکه برای شما اماننامهای در کتابها (از سوی خدا) نازل شده است (مبنی بر اینکه کافرانتان را عذاب نمیرسانیم؟!) یا اینکه میگویند: ما جمعیت متحد و نیرومند شکستناپذیری هستیم و همدیگر را یاری میدهیم و از دشمنان خود انتقام میگیریم. جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند. بلکه موعدشان قیامت است، و قیامت بلای آن عظیمتر و تلختر (از کشتن و اسارت این جهانی برای ایشان) است. قطعاً گناهکاران، گمراه و دیوانه و گرفتار آتشند. روزی داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده میشوند (و بدیشان گفته میشود): بچشید لمس و پسودهی دوزخ را، ما هر چیزی را به اندازهی لازم و از روی حساب و نظام آفریدهایم. (نه تنها اعمال ما از روی حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت است. چرا که) فرمانی بیش نیست، همانند یک نگاه سریع و با عجله است. ما اشخاص همچون شما را (در روزگاران پیشین) نابود و هلاک ساختهایم، آیا پندپذیرنده و عبرتگیرندهای هست؟! هرکاری را که کردهاند، در کتابها و نامههای اعمال موجود است. هرکار کوچک و بزرگی (که در دنیا کردهاند، در دفاتر مخصوص) نوشته شده است».
خطاب در این سخن خداوند: ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ﴾ متوجه کفار قریش است، و همزه در ﴿أَکُفَّارُکُمۡ﴾ همزهی استفهام انکاری است، آیه کفار قریش را به خاطر بیتوجهی به آنچه بر کفار پیشین گذشته، مورد نکوهش و سرزنش قرار میدهد.
و ﴿أُوْلَٰٓئِکُمۡ﴾: اسم اشاره دور، و منظور از آن کفار پیشین بیان شده در آیات پیشتر سوره است که عبارتند از: قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و آل فرعون.
آیه از کفار قریش میپرسد: بیتردید در مورد نابودی کفار پیشین شنیدهاید، پس چرا پند و عبرت نمیگیرید؟ آیا کفار شما بهتر از کفار پیشین هستند؟ و آیا شما از آنان قویترید؟ شما بهتر از آنان نیستید، و شما از آنان قویتر نبوده و اموال و فرزندان بیشتری ندارید! آیات بسیاری این حقیقت را بیان میدارند از جمله این سخن خداوند که میفرماید:
﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَکِّن لَّکُمۡ ...﴾ [الأنعام: 6].
«آیا ندیدهاند (و آگاهی پیدا نکردهاند) که پیش از ایشان چقدر از اقوام و ملتها را هلاک کردهایم؟ اقوام و ملتهایی که در زمین (اسباب و ابزار) قدرت و نعمت بدیشان دادیم، قدرت و نعمتی که آن را به شما ندادهایم...».
با توجه به اینکه کفار پیشین قویتر از کفار قریش بودند، و قدرتشان نتوانست عذاب را از آنان دور کند پس کفار قریش ناتوانتر و ضعیفتر از آنند که عذاب را دفع کنند، پس چرا عبرت نگرفته و از کفرشان دست نمیکشند؟
آیه سؤال دومی از ایشان میپرسد: «یا اینکه برای شما اماننامهای در کتابها (از سوی خدا) نازل شده است». [قمر: 43]، منظور از «زُبرِ»، در اینجا یعنی کتابهای ربانی که خداوند بر پیامبرانش فرو فرستاده است. مفرد آن (زبور) به معنی کتاب است.
معنی این بخش از آیه این است که: چرا شما خود را از عذاب در امان میدانید در حالی که کفر ورزیده و (آیات الهی را) تکذیب میکنید؟ آیا خداوند در کتابهایش اماننامهای یا حکم برائتی به شما داده است؟ پاسخ منفی است، آنان دارای این حکم برائت نیستند، زیرا خداوند در کتابهایش کافر را به خاطر کفرش به رسمیت نمیشناسد، و اگر (بر اثر مداومت بر کفر) به عذاب الهی دچار گردد به او امنیت نمیدهد که خلاص گردد!، آیات سؤال سومی را متوجه آنان میکند: «یا اینکه میگویند: ما جمعیت متحد و نیرومند شکستناپذیری هستیم و همدیگر را یاری میدهیم و از دشمنان خود انتقام میگیریم». [قمر: 44].
یعنی: آیا کفار قریش چنین میپندارند که یار و یاور همدیگرند، و این اجتماع و یاری و اتفاقشان پیروزی را از آنِ آنان میگرداند و عذاب را از آنان دور میگرداند؟ آیات ترس را به دل آنان افکنده، و آنان را تهدید به شکست میکند: «جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند». [قمر: 45].
یعنی: هنگامی که در آینده نبرد میان کفار و مسلمانان شعلهور میشود جمع متحد کفار درهم ریخته و شکست خورده، و پشت کرده و میگریزند.
بعد از آنکه آیه با قاطعیت بیان میدارد که کفار در دنیا شکست میخورند، آیهی بعدی آنان را به عذاب سخت در آخرت تهدید میکند: «بلکه موعدشان قیامت است، و قیامت بلای آن عظیمتر و تلختر است». [قمر: 46].
آیات بعدی صحنههایی از خواری و خفت و عذاب دیدنشان در آخرت را برای آنان به نمایش میگذارد: «قطعاً گناهکاران، گمراه و دیوانه و گرفتار آتشند. روزی داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده میشوند (و بدیشان گفته میشود): بچشید لمس و پسودهی دوزخ را». [قمر: 47-48].
پیروزی مؤمنین و شکست کفار، تقدیری از سوی خدا
در همین ارتباط و در خصوص وعدههایی که برای مؤمنین و تهدیداتی که برای کفار وجود دارد، آیهای محکم حقیقت قَدَر را بیان میدارد: خداوند میفرماید: «ما هر چیزی را به اندازهی لازم و از روی حساب و نظام آفریدهایم». [قمر: 49]. هر چیزی در این هستی مخلوق و آفریده است، خداوند آن را براساس حساب و نظام خاص خود آفریده است، و او را در زمانی مشخص، و در مکانی مشخص و براساس حکمتش آفریده است، خداست که (پدید آمدن) اشیاء را رقم زده و آنان را پدید آورده است.
از جملهی اینها عملی شدن وعدهی شکست کفار، و پیروز شدن مسلمانان بر آنها در دنیا است، این خداوند است که براساس حکمت و تقدیرش، زمان و مکان و کیفیت (رخدادها) را معین و مشخص میکند. هنگامی که زمان مشخص فرا رسید، خداوند تقدیرش را تحقق بخشیده و ارادهاش را عملی مینماید. این کار برای او سهل و ساده است: «(نه تنها اعمال ما از روی حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت است. چرا که) فرمانی بیش نیست، (و چنان با سرعت انجام میگیرد که انگار همسان با یک چشم بر هم زدن و) همانند یک نگاه سریع و با عجله است». [قمر: 50].
یعنی: دستورمان را با یک کلمه عملی میسازیم، آن کلمه: (بشو) است، در یک چشم برهم زدن آنچه اراده نمودهایم پدید میآید. این سخن خداوند بر همین اساس است که میفرماید:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٨٢﴾ [یس: 82].
«هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آنهم میشود».
آیات دوباره تهدید کفار قریش را از سر میگیرند: «ما اشخاص همچون شما را (در روزگار پیشین) نابود و هلاک ساختهایم. آیا پندپذیرنده و عبرتگیرندهای هست؟!». [قمر: 51].
یعنی: ما افرادی شبیه و نظیر شما را، از کفار گذشته مانند عاد و ثمود و مدین را از میان بردهایم، آیا کسی از شما پند و اندرز و عبرت میگیرد؟ آیات به تهدید کفار قریش ادامه میدهند و به آنان خبر میدهد که هر شر و بدی و کفر و تکذیبی را که مرتکب شده و از آنان صادر گشته است بیشک خداوند آنها ر ا ثبت و ضبط کرده است و در کتابهای (اعمال) نگاشته شده، کتابهایی که همهی کارهای کوچک و بزرگ آدمیان در آن ثبت میگردد: «هرکاری را که کردهاند، در کتابها و نامههای اعمال (با دست فرشتگان مأمور، ثبت و ضبط و) موجود است. هرکار کوچک و بزرگی (که در دنیا کردهاند، در دفاتر مخصوص) نوشته شده است». [قمر: 52-53].
وعده به مؤمنین در خصوص پیروزی بر کافرین
تهدید صریح کفار در این سخن خداوند که میفرماید: «جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند». [قمر: 45]، (وجود دارد) این سخن تهدیدی علیه آنان، و به هدف از میان بردن همتهایشان، و تضعیف اراده، و درهم شکستن روحیهی آنان است، این کار در ضمن (جنگ روانی) که قرآن با شدّت و شایستگی بر دشمنان اعمال میکند صورت میپذیرد، در این جنگ روانی قرآن روح و روانشان را به لرزه درآورده و ارادهی آنان را از میان میبرد.
این آیه وعدهای قرآنی به مؤمنین میدهد و آن این است که به زودی و در آیندهای نزدیک مؤمنین جمع قریش را درهم میشکنند تا آنجا که کفار پشت کرده و میگریزند، هدف این وعده افزایش روحیهی مؤمنین بوده و درونشان را پر از امید به آینده میکند، و بشارتهایی درخشان و بزرگ به آنان میدهد بدین ترتیب ثبات مؤمنین بر راه حق، و عزمشان در نبرد با باطل، و اطمینانشان به اینکه آینده از آنِ آنان است، و آمادگیشان برای مرحلهی بعدی نبرد با کفار که همان مرحلهی جنگ با آنان و شکست دادنشان است، افزایش یابد.
فراموش نمیکنیم که صحابه در حالی پذیرای این وعدهی قرآن: «جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند» شدند که در مکه مستضعف بوده، و در آنجا تحت شکنجه و آزار بودند.
به هنگام نزول این آیه که این تهدید را برای کفار میفرستد، آنان قدرت و چیرگی داشته و رهبران و پیشوایان مکه بودند، و کار و ثروت و جاه و حکم به دست آنان بود و مردمان پیروان آنان بودند. همزمان مسلمانان در مکه گروهی اقلیت و ضعیف بودند، و فقط اندکی مال و قدرت و کالا در اختیار داشتند که آنهم چیز قابل ذکری نبود. در این ظروف و شرایط خاص، که دو قدرت همتا و برابر نبودند - قدرت کفار و قدرت مسلمانان - تا آنجا که قدرت کفار چیره و برتر بود و قدرت مسلمانان خام و اولیه بود و راهش را به سختی باز میکرد، و پیش میرفت آنهم در میان سدها و موانعی که کفار در برابر آن قرار میدادند.
در این ظروف و شرایط خداوند آیهای را فرو میفرستد که به این قدرت فزایندهی اسلامی وعده میدهد که به زودی توانمند و قدرتمند گشته و در برابر کفار میایستد و آن را درهم شکسته و از بین میبرد! بیشک چنین قاطعیتی در این وعدهی قرآنی نشان دهندهی آن است که قرآن سخن خداوند است، زیرا آدمی نمیتواند این چنین قاطعانه وعده دهد، چون شاخصی مادی بنی بر درهم شکسته شدن جمع کفار وجود ندارد آنهم در این دوران زمانی اولیهی شروع عمر دعوت اسلامی در مکه!، هنگامی که کفار این تهدید آیه را شنیدند، و اینکه با قاطعیت بیان میدارد که کفار در برابر مسلمانان شکست خورده و پشت کرده و میگریزند، شروع به تمسخر و استهزاء و لطیفهگویی نمودند و چنین چیزی را محال پنداشتند!، اما مؤمنین وعدهی آیه را فرا گرفته، آن را به فال نیک گرفتند، و یقین نمودند که بهطور قطع و به زودی این وعده عملی میشود و هرچند ندانند که چگونه، و چه وقت، و کجا این وعده عملی میشود؟
نسبت به تحقق وعده اطمینان نمودند، و چگونگی عملی شدن و به وقوع پیوستنش را به خداوند حکیم آگاه سپردند.
چه وقت خداوند وعدهاش را برای آنان عملی مینماید؟
سالهای دوران مکه از عمر دعوت اسلامی در پی هم سپری شدند، و دوران مکی پایان یافت و قدرت غالب مادی از آنِ کفار قریش بود. مسلمانان به مدینه هجرت کردند و هستی خود را در آنجا برپا داشتند. بعد از دو سال از هجرت، زمان عملی شدن وعدهی قرآنی که آیهی سوره قمر بیش از نه سال پیش بیان داشته بود فرا رسید. این زمان در جنگ بدر بود، در ماه رمضان از سال دوم هجری، این اولین باری بود که دو گروه باهم روبرو میشدند، گروه مؤمنین به رهبری پیامبر اسلام ج، و گروه مشرکین به رهبری ابوجهل.
همهی ما نتیجهی جنگ بدر را میدانیم، جنگی که خداوند در آن مسلمانان را پیروز گردانید و گروه کفار قریش را درهم شکست، کسانی که هفتاد نفرشان کشته شد و در پیشاپیش کشتهشدگان رهبرشان ابوجهل بود و هفتاد نفر دیگر اسیر شدند، و بقیه به میدان جنگ پشت کرده و گریختند. باید در برابر موضعگیری مثبت صحابه نسبت به این وعدهی قرآنی، و آگاهیشان از به واقعیت پیوستن آن در بدر اندکی درنگ کنیم.
پیامبر ج از پروردگارش طلب عملی نمودن وعدهاش را مینماید
امام بخاری[1] از ابن عباس ب روایت نموده که: پیامبر ج در روز بدر در حالی که درون خیمهی خود بود فرمود: «پروردگارا من وفای به عهد و تحقق وعدهی تو را، از تو میطلبم! خداوندا، اگر میخواهی که بعد از امروز دیگر هرگز پرستیده نشوی»، در این هنگام ابوبکر صدیق س دست ایشان را گرفت و گفت: کافی است یا رسول الله ج چنان که باید به درگاه پروردگارت التماس کردید! و در حالی که پیامبر ج زره بر تن داشتند از خیمه خارج شده و میفرمودند: «جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند. بلکه موعدشان قیامت است، و بلای قیامت عظیمتر و تلختر (از کشتن و اسارت این جهانی برای ایشان) است». [قمر: 45-46].
ابن عباس ب در این حدیث بیان میدارد که: پیامبر ج پیش از وارد شدن به نبرد به درگاه خداوند تضرع و زاری نموده و از ایشان طلب یاری نمودند و از خداوند خواستند که وعدهاش را تحقق بخشیده، و بندگان مؤمن مجاهد را پیروز گرداند تا پرستش و بندگی خداوند در زمین ادامه یابد.
پیامبر ج مکرراً به تضرع و زاری و التماس پرداختند تا اینکه ابوبکر صدیق س با ایشان همدردی کرده و به ایشان گفتند: کافی است ای پیامبر ج، بیشک خداوند آنچه را که به تو وعده داده، عملی خواهد کرد.
هنگامی که پیامبر ج نسبت به عملی شدن وعده پروردگارش امیدوار شد، آیهی سورهی قمر را که چند سال پیش نازل شده بود را یادآوری کرد، زیرا ایشان بعد از تضرعشان از خیمهی کوچک خود خارج شده و در حالی که با زره خود شتابان حرکت میکردند همان آیه را تلاوت میکردند: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ [القمر: 45]. و نسبت به تحقق وعده الهی خوشبین و شادمان بودند!
عمر بن خطاب س دعا و التماس پیامبر ج به درگاه خداوند در روز بدر را با کلمات دیگری به تفصیل شرح داده است.
امام مسلم[2] از ابن عباس ب نقل میکند که: عمر بن خطاب س برای من نقل کرد: در روز بدر، پیامبر ج به مشرکین نگریست در حالی که آنان هزار نفر بودند و اصحاب ایشان ج سیصد و نوزده مرد بودند، پیامبر ج رو به قبله نمودند، سپس دستهایشان را (به نشانهی دعا) بلند کردند و با صدای بلند پروردگارش را فراخواند: «خداوندا وعدهای را که به من دادهای، انجام ده و عملی فرما، پروردگارا اگر این گروه کوچک از اهل اسلام نابود گردند دیگر کسی در زمین تو را عبادت نمیکند». پیوسته با صدای بلند پروردگارش را فرا میخواند، در حالی که دستانش را دراز کرده بود، و روی به قبله نموده بود تا اینکه ردایش از شانههایش افتاد. ابوبکر س به نزد ایشان آمد، ردایش را برداشته و بر شانههایش انداخت و از پشت سر مراقبش بود، و گفت: ای رسول خدا ج درخواست و طلبت از خداوند کافی است حتماً آنچه را به تو وعده داده است عملی خواهد کرد.
سپس خداوند این آیه را نازل کرد:
﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَکُمۡ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ مُرۡدِفِینَ٩﴾ [الأنفال: 9].
«(به یاد آورید) زمانی را که (در میدان کارزار بدر از شدّت ناراحتی) از پروردگار خود درخواست کمک و یاری مینمودید و او درخواست شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یک هزار فرشته کمک و یاری میدهم که این گروه هزار نفری گروههای متعدد دیگری را پشت سر دارند».
خداوند با فرشتهها او را یاری داد.
براساس این روایت پیامبر ج با صدای بلند پروردگارش را فرا میخواند و از او طلب یاری نموده و به درگاهش التماس مینماید و خوشبین است که وعدهاش را برای او عملی و اجرا نماید، و این همان وعدهای است که آیهی سوره قمر و آیاتی مشابه آن بیان داشتهاند وعدهای که بیانگر پیروزی مؤمنین و شکست کفار است. ابوبکر صدیق س با او همدردی کرده و به او اطمینان میدهد که خداوند وعدهای را که به او داده عملی مینماید.
بیشک پیامبر ج یقین داشت که به زودی خداوند وعدهای را که به او داده عملی خواهد نمود، و لحظهای در این خصوص شک نکرد اما دعا و تضرعش از مقولهی اخذ اسباب، و التماس به درگاه الهی جهتِ طلب وعده داده شده توسط خداوند بود، (همچنین) ابوبکر صدیق س یقین داشت که خداوند به زودی وعدهاش را عملی میکند، زیرا او خلاف وعده نمیکند، و به رغم نابرابری و ناهمسانی (نفرات و ادوات) دو گروه، به پیروزی در جنگ یقین داشت.
عمر بن خطاب از اجرایی و عملی شدن وعده در بدر خبر میدهد
نکتهی ظریف آنکه عمر بن خطاب س با صراحت نسبت به آنچه که به هنگام نزول آیهی مذکور - که دربردارندهی آن وعدهی ربانی بود - به خود قبولاند با عبدالله بنعباس ب سخن گفت.
سیوطی[3] میگوید: «ابن ابی حاتم و طبرانی و ابن مردویه از ابوهریره س نقل میکنند که گفت: خداوند در مکه و پیش از روز بدر این آیه را بر پیامبرش فرو فرستاد: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ [القمر: 45].
«جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند».
عمر بن خطاب س گفت: ای پیامبر ج! کدام گروه و جمعیت به زودی شکست میخورند؟ وقتی که روز بدر شد و قریش شکست خوردند، به پیامبر ج نگریستم که با شمشیری بینیام به دنبال قریشیان بود و میگفت: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ آین آیه از آن روز بدر بود».
ابن جریر از ابن عباس ب، از عمر بن خطاب س نقل میکند که گفت: هنگامی که این سخن خداوند نازل شد: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ شروع به گفتن این سخن نمودم: کدام گروه به زودی شکست میخورد؟، تا اینکه روز بدر فرا رسید، پیامبر ج را دیدم به سوی زره رفته آن را به تن کرد و میفرمود: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾، آن روز به تأویل آن پی بردم.
عمر بن خطاب س بیان میدارد که هنگامی که این آیه در مکه نازل شد معنایش را دریافت، و نسبت به وعده ربانی آمده در آن یقین داشت و اینکه ناگزیر عملی خواهد شد. اما نمیدانست که چگونه و کی و کجا عملی میشود! به وعده ایمان آورد و زمان عملی شدن آن را به حکمت خداوند واگذارد.
بعد از سالها، و به هنگام جنگ بدر، شنید پیامبر ج در حالی که در تعقیب کفار شکست خورده است این آیه را تلاوت میکند، دریافت که عملی شدن این وعده در بدر است.
نکتهی ظریف در سخن عمر فاروق س این است که او تحقق وعدهی نظری در قالب عملی و اجرایی را: (تأویلی) برای آیه تلقی کرد، زیرا تأویل همان بیان انتها و نتیجه و عاقبت است: «آن روز به تأویل آن پی بردم!».