فصل پنجم:
وعده قرآنی در سوره توبه
سوره توبه از آخرین سورههای قرآن است که نازل شده، و نزولش در پی رویدادهای غزوه تبوک در سال نهم هجری بوده، در این سوره احکام نهایی رویارویی میان حق و باطل بیان شده است، آیات سوره وعدههایی قاطعانه در خصوص پیروزی حق و شکست باطل، آنهم براساس سنّت الهی که تغییرناپذیر است، ارائه میدهند. از جمله این آیات:
1- خداوند میفرماید:
﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ [التوبة: 32-33].
«آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند هرچند که کافران دوست نداشته باشند. خدا است که پیغمبر خود (محمد) را همراه با هدایت و دین راستین (به میان مردم) روانه کرده است تا این آئین (کامل و شامل) را بر همهی آیینها پیروز گرداند هرچند که مشرکان نپسندند».
آیه از تلاشهای کفار، در طول زمانها و مکانهای گوناگون، در دشمنی با دین خدا، و عدم موفقیتشان در این تلاشها خبر میدهد. همچنین آیه وعدهای قاطع از طرف خدا ارائه میدهد وعدهای که بیانگر پیروزی اسلام بر سایر ادیان آنهم برخلاف میل کفار است.
این دو آیه در سیاق آیاتی است که از مشرکین، و یهودیان و مسیحیان اهل کتاب سخن میگوید، مسلمانان را با آنان آشنا میکند، و به مسلمانان دستور نبرد با آنان را میدهد، و علّت قرارگیری اهل کتاب در زمرهی کفار را روشن میسازد. مشرکان دشمنانی پلیدند، جایز نیست که مسلمانان به آنان اجازه نزدیک شدن به مسجدالحرام را بدهند. خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بیگمان مشرکان پلیدند، لذا نباید پس از امسال (که نهم هجری است) به مسجدالحرام وارد شوند. اگر (بر اثر قطع تجارت آنان با شما) از فقر میترسید، (نترسید که) خداوند اگر بخواهد شما را به فضل و رحمت خود (از خلق و از مشرکان) بینیاز میگرداند؛ چرا که خدا آگاه (از کار شما است و برای گرداندن آن) دارای کمال عنایت و حکمت است».
یهودیان و مسیحیانِ اهل کتاب کافرند و دشمن، و بر مسلمانان واجب است که با آنان بجنگند، تا آنان را خوار و ذلیل ساخته، و از آنان جزیه بگیرند، آیات عللی را که مسلمانان را به نبرد با آنان فرا میخواند روشن مینماید. خداوند میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾ [التوبة: 29].
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز قیامت ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام میدانند و نه دین حق را میپذیرند، بجنگید؛ تا زمانی که با ذلّت و خواری به دست خویش جزیه بدهند».
به رغم آنکه اهل کتاب از سوی خدا صاحب کتابهایی شدهاند، تورات و زبور از آن یهودیان و انجیل از آن مسیحیان است، اما اینان غیر خدا را خدا پنداشته، و چنین میپندارند که خدا پسر دارد، و دانشمندان و راهبان خود را عبادت میکنند. خداوند میفرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٣٠ ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣١﴾ [التوبة: 30-31].
«یهودیان میگویند: عزیر پسر خدا است و ترسایان میگویند: مسیح پسر خدا است. این، سخنی است که آنان به زبان میگویند. این گفتار آنان به گفتار کافرانی میماند که پیش از آنان همچنین میگفتند. خداوند کافران را نفرین و نابود کند چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟ یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علمای دینی و پارسایان خود را هم به خدایی پذیرفتهاند (چرا که علما و پارسایان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزه از شرکورزی و چیزهایی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند».
تمایل کفار به خاموش کردن نور خدا با دهانشان
آیات قرآن از بیان فساد عقیده مشرکین و اهل کتاب، و بیان کفر آنان، و فراخوانی به نبرد با آنان، به سخن از دشمنیشان با این دین، و تلاششان برای از میان بردن آن منتقل میشود: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾، «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند»[1].
سخن آیه متوجه سه گروه از کفار نام برده شده در آیات پیشین است که عبارتند از: مشرکین، یهودیان و مسیحیان. مصدر ﴿أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ﴾ در محل نصب، مفعول به برای فعل ﴿یُرِیدُونَ﴾ یعنی: میخواهند نور خدا را فرو نشانند.
منظور از «نور الله»: اسلام است که خداوند به واسطهی آن به ادیان پایان بخشید، و آن را تا قیامت تنها دین مورد پسند و مقبول خود گرداند، اسلام نوری است که راه را برای مردم روشن میگرداند، و رهنمونی است که آنان را به راه راست هدایت میکند، و آنان را به آنچه خداوند از آنان میخواهد راهنمایی میکند. کفار بدون توجه به دستهها و گروههای مختلفشان، از این نورِ روشنگر هدایتکننده بیزارند و به این خاطر مایلند که آن را از میان ببرند.
تصویر خندهدار کفار در نبردشان
آیه برای این کفار که تلاشهایی نومیدانه و فراوان برای نبرد با حق به کار میگیرند چهرهای بیروح و طنزآمیز ترسیم میکند: «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند». ما منظرهای خندهدار را در خیال خود متجلی میسازیم، در این چشمانداز گروهی از مردم را میبینیم که نور خورشید به هنگام ظهر آنهم در روزی تابستانی و گرم آنان را شگفتزده نکرده، و میخواهند که خورشید و نورش را از میان ببرند! اما چگونه؟ میخواهند که با دهان به نور خورشید فوت کنند، هوا را از سینههای خود بیرون آورده و رو به سوی خورشید به آن فوت میکنند تا نورش را خاموش کنند! وقتی که آنان را با این تصویر خندهدار میبینیم، از حماقت و سادگیشان تعجب میکنیم حتی اگر همهی آدمیان به طرف خورشید فوت کنند نمیتوانند آن را خاموش کنند، و نفَسهایشان فقط تا چند متر آن طرفتر میرود چه رسد به اینکه به خورشید برسد! پس هرچه میخواهند بدمند و فوت کنند!
همچنین تلاشهای همهی کفار برای از میان بردن اسلام، از این تصویر ابلهانه و ساده خارج نیست، و هرگز تلاشهای مذبوحانهی آنها بهتر از دمیدنهای افراد سادهلوح برای خاموش کردن نور خورشید نیست!، ما اعتراف میکنیم که کفار این دوره از جمله یهودیان و صلیبیها و آمریکاییها جنگ خصمانه و هولناک و خشنی را علیه اسلام به راه انداختهاند، و اسلحهها و روشها و وسائل گوناگونی را در آن به خدمت گرفتهاند، سلاح پیشرفتهی نظامی فقط یکی از اینهاست، و اعتراف میکنیم که این دشمنان در عملی نمودن و بدست آوردن برخی فوائد و منفعتها در سرزمینهای اسلامی موفق گشتهاند.
اما مطمئنیم که هرگز موفق به از میان بردن اسلام نمیشوند، و هرگز نمیتوانند نور خدا را خاموش گردانند، نه با دهان و نه با دست و نه با اموال و نه با هیچ چیز دیگری. اینان در این نبرد خصمانه همچون آن دسته و مجموعهای هستند که به خورشید فوت میکنند تا نورش را خاموش گردانند.
خدا جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال برساند
کفار هرگز در عملی نمودن هدفشان موفق نمیگردند، زیرا آنان با خداوند میجنگند، و در برابر ارادهی او میایستند، و خداوند اراده نموده که نورش را به کمال برساند و بر انجامش نیز پافشاری میکند: ﴿وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢﴾، هر کلمهای در این جمله تأکیدی است بر آنکه خداوند نورش را کامل میگرداند، و با کلمهی «إباء» بدان تصریح میکند، و إباء بر رد کردن و نپذیرفتن و امتناع ورزیدن اشاره دارد، پس خدا عدم کامل شدن نورش را نمیپذیرد، و دشمنان کافرش را از تحقق هدفشان بر ضد او منع کرده و باز میدارد، و بدین ترتیب هرگز نمیتوانند آنچه را که میخواهند عملی سازند.
منظور از کامل کردن نورش: پیروز کردن دینش اسلام و انتشار و گسترش آن، و آشکار کردن و تثبیت نمودن آن است، لذا خداوند کامل کنندهی نور خود، و یاری کنندهی دین خود است هرچند که کافران دوست نداشته باشند، و اگر تلاش نمایند که ارادهی خدا را از کار اندازند تلاشهایشان شکست خورده است، و کراهت و تنفرشان ارزشی ندارد، آنان نزد خدا ارزش و اعتباری نداشته و در نتیجه رضایت یا عدم رضایتشان مهم نیست.
جواب شرط سخن خداوند که میفرماید: ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢﴾ محذوف است، و ما قبل آن بدان دلالت دارد. و تقدیر آن چنین است: هرچند که کفار از کامل شدن نور (خدا) و پیروزی دین (او) ناخشنود باشند، اما خداوند نورش را کامل گردانیده و دینش را یاری میدهد.
تنها اسلام دین حق بوده و دیگر ادیان باطلاند
آیهی دوم از پیروزی اسلام و استقرار آن خبر میدهد: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ [التوبة: 33].
خداوند فرستادهاش محمد ج را همراه با هدایت فرستاد، و هدایت را به دین او منحصر گرداند، دیگر ادیان و افکار بهرهای از هدایت نبردهاند، خداوند دینش اسلام را دین حق و راستین قرار داد، یعنی دین بیهمتای پسندیده نزد خدا، و این همان دین حق و درستی است که به واسطه محافظت الهی از آن محفوظ مانده و این امکان وجود ندارد که دست بشری به قصد تحریف یا جعل و دستکاری به سوی آن دراز گردد، هرآنچه در آن است حق و صواب است، زیرا از سوی خدا نازل شده است. وقتی که تنها اسلام دین حق باشد، دینی که شخص مسلمانان بدان گرویده است، دیگر ادیان همگی ادیان باطلند، زیرا دست تحریف و تغییر و دگرگونی به سوی آنها دراز شده است. با توجه به اینکه اسلام دین حق است، و دیگر ادیان باطلاند، بیشک اسلام بزودی بر آنها پیروز میشود، زیرا سنّت الهی پیروزی حق بر باطل را تأیید و تصدیق کرده است.
توصیف اسلام در این آیه به: ﴿دِینَ ٱلۡحَقِّ﴾ همانند همان توصیفی است که در چند آیه پیشتر بیان داشت که این دین، دین حق است آنجا که میفرماید: ﴿وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ﴾ «و (اهل کتاب) دین حق را نمیپذیرند». [توبه: 29]، لذا یهودیان و مسیحیان اهل کتاب دینی را پذیرفتهاند که اصلش آسمانی بوده و از سوی خدا نازل گشته است، اما آنان با آن دین خصمانه عمل کرده در نتیجه آن را تحریف نموده و تغییر داده و آن را دگرگون نمودهاند، و بدین ترتیب پذیرای دین باطل گشتهاند، و نه دین حق. دین حقی که در آین آیه بدان اشاره شده است:
﴿وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ﴾ [التوبة: 29]. همان دین حقی است که در این سخن دیگر خداوند بدان اشاره شده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ﴾ [التوبة: 33].و این چرخش و حرکتی هدفدار در کتاب خداوند است.
پیروز شدن دین خداوند بر همه ادیان
خداوند حکیم چنین تقدیر نموده که اسلام بر همه ادیان پیروز گردد: ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾. لام در ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ﴾ لام عاقبت است که به فرجام و نتیجه اشاره دارد، پس نتیجه و فرجام فرستادن پیامبر ج همراه با دین حق، همان پیروز شدن این دین بر همه ادیان است، «هاء» در ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ﴾ به اسلام که همان دین حق است باز میگردد و منظور از همه ادیان هر دین دیگری به جز اسلام است، حتی ادیان دیگری که در اصل آسمانی هستند مانند یهودیت و مسیحیت، جزو اینها قرار میگیرند.
یهودیت در گذشتهای دور دین حق بود، دینی که خداوند آن را به همراه پیامبرش به سوی بنی اسرائیل فرستاده است، اما بعد از آن یهودیان این دین را تحریف کردند دیگر دین حق به حساب نیامد، و با این تحریف بدل به دین باطل گشت. نصرانیت زمان عیسی ÷ دین حق بود، اما زمانی که مسیحیان آن را تحریف نمودند دیگر بعد از آن دین حق به حساب نیامد.
بزودی خداوند اسلام را که دین حق است بر همه ادیان پیروز میگرداند هرچند مشرکان پیرو دین باطل چنین چیزی را دوست ندارند، اما عدم خشنودی آنها نزد خدا ارزشی ندارد، چه بیزار بوده یا آن را طرد کنند، و چه موافق بوده یا از آن روی گردانند، یکسان است، آنان نزد خدا ارزشی ندارند.
جواب شرط سخن خداوند ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ محذوف است، و ماقبل آن بدان دلالت دارد. یعنی: هرچند که مشرکین از پیروزی اسلام بر همه ادیان ناخشنود باشند، اما به زودی خداوند اسلام را پیروز میگرداند.
دو حالت پیروزی اسلام بر دیگر ادیان
پیروزی اسلام بر دیگر ادیان دو حالت دارد:
حالت اول: حالت معنوی است، پیروزی اسلام در آن به معنی روشنی حجتها و دلایل و براهین آن، همچنین قدرت کلام و گفتار، و راستی و درستی حقائق و موضوعات و مضامین آن است.
حالت دوم: حالت مادی؛ که مبتنی است بر پیروزی اسلام بر کفر، و پیروزی مسلمانان بر کفار در جنگ و جهاد، و فتح سرزمینها و کشورها، و پذیرش اسلام از سوی مردم. این وعدهای راست از سوی خدا است، فرد مؤمن با اعتماد و اطمینان با آن تعامل مینماید، و معتقد است که ناگزیر چنین وعدهای متحقق میگردد، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند.
بیتردید دو حالت یاد شدهی پیروزی اسلام بر همه ادیان، در زمان رسول الله ج و یارانش تحقق یافت. در آن هنگام حجت و دلیل اسلام نافذ، و آیات و نشانههایش بسیار درخشان و تابان بود، و خداوند در جزیرةالعرب و شام و عراق و مصر و دیگر کشورها سرزمینهایی را به رویش گشود، و ملتها و قومیتهای گوناگون پذیرای این دین شدند. و مسلمانان به واسطهی اسلام و به همراه آن قرنهای بسیار خوشحال و سعادتمند زیستند.
اما مسلمانان در این عصر اسلام را رها کردهاند، و نسبت بدانچه خداوند به آنان دستور داده متعهد و پایبند نیستند در نتیجه خوار و ذلیل و ضعیف گشتهاند، و دشمنان آنان را شکست داده و آرزوی تصاحب سرزمینها و ثروتهایشان را در سر میپرورانند.
به رغم ضعیف شدن حضور مادی و مؤثر اسلام، و عملی نشدن حالت مادی و پیروزیش بر دیگر ادیان، آنهم به سبب کوتاهی مسلمانان و برآورده نکردن شروط این پیروزی مادی، اما پیروزی معنوی متحقق گشته و در طول قرنها از تاریخ اسلام ادامه داشته است.
بیشک خداوند، در زمان رسول الله ج، اسلام را بر کفر که در هیئت دین مشرکین و یهودیان و مسیحیان پدیدار گشته، پیروز گردانیده و آن را با دلایل و نشانهها و براهین (متنوع) یاری و تأیید نموده است، همچنان که در طول قرنها از تاریخ اسلام آن را بر همهی ادیان و افکار و پایههای کفر پیروز گردانیده است. ما عملی شدن این وعده حق قرآنی را در عصر کنونی خودمان میبینیم، عصری که شاهد هجوم تند و خشن یهودیت و مسیحیت بر ضد اسلام ما است، و با این وجود اسلام ما به لطف خداوند پیروز و چیره است، و نور آن در مناطق گوناگون پخش و منتشر است، و هیچ دین یا مذهبی یارای ایستادگی در برابر منطق مستدل و محکمش را ندارد، و خداوند دل و جان بسیاری از پژوهشگران و متفکرین را در شرق و غرب به روی آن گشوده است. ما یقین داریم که آینده از آن اسلام است، و بزودی خداوند این دین را از حیث تبلیغات و رسانه و آگاهیدهی توسعه بخشیده و همین زمینهساز پیروزی مادیاش در آیندهای نزدیک میشود، تا آنجا که از نو بر تمامی زمین حکمرانی خواهد کرد.
مسلمانان به یکی از دو نیکی دست مییابند
2- خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢﴾ [التوبة: 52].
«بگو: آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید: (یا پیروزی و غنیمت در دنیا، و یا شهادت و بهشت در آخرت)، ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم».
این آیه در سیاق آیاتی است که از رویارویی میان مسلمانان و کفار از جمله مشرکین و یهودیان و منافقین سخن میگوید، به مسلمانان یاد میدهد که چگونه دشمنان را به مبارزه خوانده و با آنان روبرو شوند، و چگونه در برابرشان ایستادگی نموده و در راه حق ثابتقدم بمانند.
دشمنان هجومی کوبنده و خردکننده علیه مسلمین به راه انداختهاند آنهم به هدف جنگیدن و کشتن آنان و رها شدن از دستشان، اما مسلمانان نه از آنان، و نه از جنگشان نمیترسند، زیرا به تقدیر الهی ایمان دارند، و یقین دارند که آنچه به نفع یا ضررشان رخ میدهد همه تقدیر خداوند است و هرآنچه را که خداوند تقدیر کرده حتماً روی خواهد داد، بدین خاطر از آن راضی و خرسندند، اگر خیر باشد خدا را به خاطر اعطایش سپاسگزارند، و اگر شر باشد در برابرش صبر پیشه میکنند، و این حقیقت را بیپرده و با صراحت به کفار میگویند. خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51].
«بگو: هرگز چیزی (از خیر و شرّ) به ما نمیرسد، مگر چیزی که خدا برای ما مقدر کرده باشد. او مولی و سرپرست ما است، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس».
با این ایمان و یقین است که مؤمنین با توطئهها و دسیسههای کفار بر ضد اسلام، و پروژهها و برنامههایشان برای نابود کردن آن، رویاروی میشوند، خداوند به مؤمنین دستور میدهد که به کفار بگویند: ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ﴾، «بگو: آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید».
تربَّص همان انتظارکشیدن و چشم به راه بودن است!
یعنی: منتظرید که از توطئهها و نقشهها و جنگهایتان چه به ما برسد؟ بیشک شما در آزار رساندن به ما و کشتنمان موفق میشوید، اما گمان مبرید که ما به واسطهی آن دچار ضرر و زیان میشویم، بلکه ما به پایانی خوش که همان شهادت در راه خدا است دست مییابیم، زیرا شهداء نمیمیرند بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند[2]، و شهادت در راه خدا بالاترین آرزوی ما است، و هرکس که بدان دست یابد به همهی نیکیها دست یافته، و چیزی را از دست نداده حتی اگر همهی دنیا را از دست دهد.
هنگامی که ما بر شما غلبه نماییم و شما را شکست دهیم و بر شما پیروز گردیم، این ماییم که پیروز و کامیاب گشته، و این شمایید که شکست خورده و بازنده میگردید، و اینهم نتیجهی نیکویی است که بدان دست مییابیم، پیامد نیکوی پیروزی و غلبه و استقرار در زمین، در نتیجه شما برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار نمیبرید، پیامد نیکوی پیروزی در دنیا، یا نتیجهی نیکوی شهادت در راه خدا، شما دشمنید، اما به لطف خدا جز خیر از شما به ما نخواهد رسید، زیرا خداوند جز خیر برای ما نمیخواهد، حتی ضرر و اذیت و آزار در نهایت برای ما خیر است.
کفار منتظر چه چیزی از سوی مسلمانانند؟
اما ما منتظر چه چیزی برای شماییم؟ و چه شر و بدی و عذابی انتظارتان را میکشد؟: «ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد)». بیشک شما کافرید، و کفر، شر و ویرانی و هلاکت برای یارانش در پی دارد، برای کفار نزد خدا نصیبی جز عذاب و شکنجه و هلاکت وجود ندارد! سنّت خدا بر این است که کافران را نابود کرده و تنبیهشان نماید.
ما انتظار میکشیم که خدا از جانب خود عذابی به شما برساند، یا با زلزله یا آتشفشان، یا گردباد یا صاعقه، یا طوفان یا خشکسالی و بیثمری، یا از میان رفتن اموال و نابود شدن آنچه کشت شده، یا افزایش قیمت و گسترش بیکاری، یا انتشار بیماریها و غمها و دردها و اندوهها، یا هر صورتی از صورتهای عذاب که به ذهنتان هم نمیرسد. و یا اینکه خداوند به دست ما عذابتان دهد بدین شکل که جنگ میان ما و شما را شعلهور سازد و در میان شما کشتهها و زخمیها و نابودی و ویرانی به وجود آورد و ما را بر شما چیره و مسلط سازد!
بیشک آینده از آن شما نیست، زیرا کفر چیزی جز شر و عذاب برایتان در پی ندارد، و آیندهای تیره و تار، و پر از عذاب و آزار منتظرتان است.
مؤمنین به کفار میگویند: ﴿فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢﴾، «پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم». یعنی: شما چشم به راه یکی از دو نیکی برای ما باشید، پیروزی یا شهادت، آینده از آنِ ما است، و اسلام ما در آن مستقر شده و تثبیت میگردد، ما هم با شما در انتظاریم، منتظریم که خداوند با یکی از دو عذاب شما را تنبیه نماید، یا عذابی از سوی خودش، و یا عذابی با دستان ما.
به مبارزه طلبیدن کفار به اینکه آینده از آن مسلمانان است
این مبارزهطلبی با کفار نشانگر آن است که آیندهی درخشان و تابناک از آنِ اسلام و مسلمین، و آیندهی تیره و تار از آن کفار است، همچنان که نشانگر چشماندازی سرشار از امید و انتظار مؤمنین نسبت به آینده است، و این چشماندازی لبریز از اعتماد و اطمنان و توقع و امید است، آنان یقین دارند که دشمنان کافرشان آیندهای ندارند، بلکه آینده از آن مسلمانان است و اینانند که پیروز و رستگار، و برنده و بهرهمندند، چیزی جز خیر نزد خدا منتظرشان نیست.
آیه وعدهای حق به مسلمانان، و بیم و تهدیدی به کفار ارائه میدهد. خداوند وعدهاش به مسلمانان پیشین را عملی نمود و عذابش را بر دشمنان کافرشان فرود آورد.
ما خوشبینانه به آینده مینگریم، و به وعدهی خدا اطمینان داریم، و به عملی شدنش یقین داریم، و بر سر آینده گرو میگذاریم، و مطمئنیم که به یاری خدا آینده از آن ما است، دشمنان کافرمان از یهودی و صلیبی را به مبارزه فراخوانده، و آنچه را که خداوند به ما دستور داده (بگوییم)، به آنان میگوییم که: «آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید: (یا پیروزی و غنیمت در دنیا، و یا شهادت و بهشت در آخرت). ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم». [توبه: 52].