توحید یعنی یگانه دانستن الله متعال در آنچه مختص اوست و در آنچه او را میسزد و آنچه که باید برای او باشد.
یعنی بنده یقین کند و اقرار نماید که الله متعال به تنهایی پروردگار و صاحب همه چیز است، و آفریننده فقط اوست و او زنده پایدار است که تمام جهان هستی را به تنهایی تدبیر مینماید.
و یقین نماید و اقرار کند که فقط الله متعال سزاوار بندگی است و هیچ شریکی ندارد، و هر معبودی غیر از او ناحق و باطل است، و او تعالی به صفات کمال متصف است و از هر عیب و نقصی پاک است، و فقط او دارای اسمای حسنی و صفات والا میباشد.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨﴾ [طه: 8].
«الله است که هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست [و] نیکوترین نامها از آنِ اوست».
فقه توحید: الله متعال یکتاست، هیچ شریکی ندارد، همانندی در ذات و نام و صفات و کارهایش ندارد و فرمانروایی و آفرینش از اوست.
او فرمانرواست و همه غیر از او تحت فرمانروایی او قرار دارند، او پروردگار است و همه بنده او هستند.... او آفریننده است و همه چیز غیر از او مخلوق و آفریده شده میباشند.
﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢ لَمۡ یَلِدۡ وَلَمۡ یُولَدۡ٣ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾ [الإخلاص: 1-4].
«[ای پیامبر] بگو: «او الله یکتا[در اُلوهیت]ست. الله بینیاز است [و همه نیازمند او هستند]. نه [فرزندی] زاده و نه زاده شده است. و هیچکس همانند و همتای او نبوده و نیست».
و او تعالی قوی و همه چیز غیر از او ضعیفاند .... و او تواناست و غیر از او همه ناتواناند.... و او بزرگتر است و همه چیز غیر از او کوچکاند .... او توانگر و بینیاز است و غیر از او همه نیازمندند .... و او چیره و توانمند است و غیر او همه خوارند، و او حق است و همه معبودان جز او باطلاند.
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٣٠﴾ [لقمان: 30].
«این [تقدیر و تدبیر،] از آن روست که الله حق است و آنچه جز او [به یاری و دعا] میخوانند [همه] باطل است و الله است که بلندمرتبه [و] بزرگ است».
او بزرگی است که بزرگتر از او وجود ندارد ..... و بلند مرتبهای است که بالاتر از او نیست و مهربانی است که مهربانتر از او کسی نیست و قوی و نیرومندی است که در هر نیرومندی نیرو و قوت پدید آورده است..... توانایی است که در هر توانمندی توانایی پدید آورده است... و مهربانی است که رحمت و مهربانی در وجود هر مهربانی پدید آورده ..... دانایی است که هر مخلوقی را تعلیم داده است.... روزی دهندهای است که همه روزیها و روزی دادهشدهها را آفریده است: ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢ لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٠٣﴾ [الأنعام: 102-103].
«این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است. چشمها او را درنمییابند و[لی] او چشمها را درمییابد و اوست که باریکبین و آگاه است».
و الله متعال معبود به حقی است که فقط او شایسته بندگی است، نه دیگران؛ زیرا ذات او کامل است و فقط او دارای نامهای نیکو و صفات والاست: ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١﴾ [الملک: 1].
«پربرکت و بزرگوار است کسی که فرمانرواییِ جهانِ هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست».
او حکیم دانایی است که هرچه بخواهد میکند: ﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٣﴾ [الحدید: 3]
«او ازلى و ابدى است و پیدا و ناپیدا؛ و به هر چیزى داناست».
و او فرمانروای حقیقی است که همه چیز در دست اوست، و غیر از او در دست کسی دیگر چیزی نیست پس فقط به او ایمان بیاور و او را شریکی نیست، (آل عمران 26) او تنها مالک هر چیزی است، و بر هر چیزی توانست و به هر چیزی دانا و آگاه است و و همه چیز را او ارزانی کرده است، و او تنها بر همه چیز احاطه دارد، و بر هر توانایی توانایی دارد، و بر هر چیرهای چیره است، یکتا یگانهای که مالک هرکسی است: ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١﴾ [الملک: 1].
«پربرکت و بزرگوار است کسی که فرمانرواییِ جهانِ هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست».
توحیدی که پیامبران به آن دعوت دادهاند و کتابها به خاطر آن نازل شده است دو نوع میباشد:
1- توحید معرفت و اثبات که توحید ربوبیت و اسماء و صفات نامیده میشود:
که عبارت است از اثبات حقیقت ذات پروردگار متعال، و یگانه دانستن الله متعال با نامها و صفات و کارهایش.
یعنی بنده یقین داشته باشد و اقرار نماید که فقط الله متعال پروردگار و آفریننده و مالکی هست که امور را تدبیر میکند و این جهان بزرگ را میچرخاند، همان الله که در ذات و صفات و کارهایش کامل است، و به همه چیز آگاه و همه چیز را در احاطه دارد، و بر همه چیز تواناست و آن که همه صفات کمال را داراست و از همه عیبها و نقصها پاک است و نامهای نیکو و صفات والا تنها از آنِ اوست، و هیچ چیزی در ذات و صفات و نامهایش مانند او نیست: ﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا یَذۡرَؤُکُمۡ فِیهِۚ لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١١﴾ [الشورى: 11].
«او آفرینندۀ آسمانها و زمین است؛ همسرانى از [جنسِ] خود شما برایتان قرار داد و از چارپایان نیز جفت آفرید؛ به این صورت، تعداد شما را افزایش مىدهد. هیچ چیز همانند الله نیست و همو شنوا و بیناست».
2- توحید قصد و طلب که توحید الوهیت و عبادت نامیده میشود:
و عبارت است از اینکه که همه انواع عبادتها از قبیل دعا و نماز و هراس و امید و غیره فقط و تنها برای الله متعال انجام گیرد.
یعنی بنده یقین نماید و اقرار کند که فقط الله متعال معبود همه آفریدههایش میباشد، و تنها او تعالی سزاوار بندگی و عبادت است، نه کسی دیگر غیر از او؛ بنابراین انجام هیچ عبادتی مانند دعا و نماز وکمک خواستن و توکل و هراس و امید و قربانی و نذر و امثال آن برای غیر از الله متعال جایز نیست، وهر کسی هر موردی از این عبادتها را برای غیر الله متعال انجام دهد مشرک و کافر است، همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ١١٧﴾ [المؤمنون: 117].
«و هرکس معبود دیگری با الله بخواند، یقیناً هیچ دلیلی بر [حقانیتِ] آن نخواهد داشت؛ و حسابِ او با پروردگارش خواهد بود. بیتردید، کافران رستگار نمیشوند».
انسان بر اساس فطرت خویش و بنابر نگریستن به جهان هستی به توحید ربوبیت اقرار میکند اما تنها اقرار به توحید ربوبیت برای ایمان آوردن به الله متعال و نجات یافتن از عذاب کفایت نمیکند، شیطان به توحید ربوبیت اقرار میکرد، مشرکین نیز توحید ربوبیت را قبول داشتند، اما سودی به آنها نرسانید، چون به توحید عبادت و اینکه عبادت باید فقط برای الله متعال باشد اقرار نمیکردند.
پس هرکسی فقط به توحید ربوبیت اقرار کند مسلمان به شمار نمیآید، و تا وقتی که به توحید الوهیت اقرار نکرده خون و مال او مصون نخواهد بود، از این رو زمانی جان و مالش در مصونیت قرار میگیرد و موّحد به شمار میآید که گواهی دهد که هیچ معبود به حقی جز الله متعال نیست و او شریکی ندارد، و اقرار کند که فقط الله متعال مستحق بندگی است نه غیر از او، و به عبادت الله یکتا که شریکی ندارد پایبند باشد. الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5].
«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
اغلب مردم توحید الوهیت و عبادت را نپذیرفته و به آن کفر ورزیدهاند، و به همین منظور الله متعال پیامبران را فرستاده و کتابها را بر آنان فرو فرستاده تا مردم را به اینکه فقط الله متعال را عبادت کنند و عبادت غیر از او را رها کنند، فرا بخوانند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت [= معبودان غیر الله] دوری کنید».
توحید ربوبیت و توحید الوهیت مستلزم یکدیگرند، از این رو هرکسیکه اقرار مینماید که فقط الله متعال پروردگار و آفریننده و مالک و روزیرسان است باید بپذیرد که هیچ کسی غیر از الله متعال شایسته عبادت نیست، بنابراین باید فقط الله متعال را بخواند و جز از او از کسی کمک نجوید و جز او بر کسی توکل نکند و هیچ عبادتی را برای غیر از او انجام ندهد و همچنین توحید الوهیت مستلزم توحید ربوبیت است، پس هرکسیکه که فقط الله متعال را بندگی کند و چیزی را شریک او نسازد قطعاً باید معتقد باشد که الله متعال پروردگار آفریننده و مالک اوست.
گاهی ربوبیت و الوهیت با هم ذکر میشوند اما در معنی با یکدیگر فرق میکنند «رب» یعنی مالکی که آفرینش و فرمان از آن اوست، و «اله» یعنی معبود به حق که سزاوار عبادت فقط اوست.
چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١ مَلِکِ ٱلنَّاسِ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ٣﴾ [الناس: 1-3].
«[ای پیامبر،] بگو: «به پروردگار مردم پناه میبرم، فرمانروای مردم، معبودِ [به حقِ] مردم».
و گاهی این دو واژه، جدای از هم ذکر میشود اما در معنی یکی میشوند. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِی رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیۡءٖ﴾ [الأنعام: 164].
«بگو: «آیا به جز الله پروردگاری را بجویم و حال آنکه او پروردگار همه چیز است؟».
الله متعال پروردگار جهانیان است او پروردگار و معبود همه مردم است، و معبود کسانی است که او را عبادت میکنند و پروردگار بزرگوار است که لطف خویش را از آنان که او را بندگی نمیکنند دریغ نداشته است پس هرکسیکه به او به عنوان معبود ایمان بیاورد با انواع نعمتها مثل دین و بهشت که عطای الوهیت اوست بهرهمند میشوند و هرکسی به او ایمان نیاورد از عطای ربوبیت او در دنیا بهرهمند میشود ولی به عطای الوهیت او که بهشت است در قیامت دست نخواهد یافت.
و انسان پاداش خویش را از کسی دریافت میکند که برایش کار کرده است، و کافر برای الله متعال کار نکرده، بنابراین در جهان آخرت بهرهای جز دوزخ ندارد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥﴾ [البقرة: 25].
«[ای پیامبر،] به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، مژده بده که باغهایی [از بهشت] برایشان [در پیش] است که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است. هر زمان که میوهای از آن به اینان داده شود، میگویند: «این همان است که پیش از این [در دنیا] روزیِ ما شده بود؛ در حالی که شبیهِ آن به آنان داده شده بود [نه خودِ آن]؛ و [در آنجا] همسرانی پاک دارند و در آن جاودانه خواهند ماند».
میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢﴾ [الأنعام: 82].
«کسانی که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به [هیچ] شرکی نیالودهاند، آنانند که امن [و آرامش] دارند و رهیافتگانند».
میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾ [الرعد: 28-29].
«[همان] کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد الله آرام میگیرد. بدانید که دلها با یاد الله آرام میگیرد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، خوشا بر آنان! و سرانجامی نیک دارند».
عَنْ عُبَادَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عِیسَى عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ، وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَالجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ عَلَى مَا کَانَ مِنَ العَمَلِ».[1]
عباده بن صامت س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هرکسی گواهی دهد که هیچ معبود به حقی جز الله نیست و او شریکی ندارد، و گواهی دهد که محمد بنده او و پیامبرش میباشد، و گواهی دهد که عیسی بنده الله و رسول او و کلمه اوست که آن را به مریم القا نموده و روحی از اوست، و گواهی دهد که وجود بهشت و جهنم حقیقت است، مرتکب هر عملی که شده باشد الله متعال او را وارد بهشت میکند».
این است که باور انسان اینگونه باشد که همه امور از سوی الله متعال است، و این باور باید به گونهای باشد که انسان بر اساس آن هیچ توجهی به اسباب و وسیلهها نداشته باشد، بنابراین خیر و شرّ و بهرهمند شدن و بهرهمند نشدن و سود و زیان و تدبیر امور را فقط و تنها از الله متعال بداند، و بر اساس این آگاهی تنها الله متعال را عبادت کند و غیر از او را عبادت نکند. ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102].
«این است الله پروردگار شما، هیچ معبود به حقی جز او نیست، هر چیزی را آفریده است، پس او را عبادت کنید، و او بر هر چیزی وکیل است [و هر چیزی تحت وکالت و سرپرستی او قرار دارد]».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب ... أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ نُوحًا ÷ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ لِابْنِهِ: إِنِّی قَاصٌّ عَلَیْکَ الْوَصِیَّةَ: آمُرُکَ بِاثْنَتَیْنِ، وَأَنْهَاکَ عَنِ اثْنَتَیْنِ، آمُرُکَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَإِنَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعَ، وَالْأَرْضِینَ السَّبْعَ، لَوْ وُضِعَتْ فِی کِفَّةٍ، وَوُضِعَتْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِی کِفَّةٍ، رَجَحَتْ بِهِنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَلَوْ أَنَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعَ، وَالْأَرْضِینَ السَّبْعَ، کُنَّ حَلْقَةً مُبْهَمَةً، قَصَمَتْهُنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، فَإِنَّهَا صَلَاةُ کُلِّ شَیْءٍ، وَبِهَا یُرْزَقُ الْخَلْقُ، وَأَنْهَاکَ عَنِ الشِّرْکِ وَالْکِبْرِ».[2]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «پیامبر الله، نوح ÷ وقتی مرگش فرا رسید به پسرش گفت: تو را وصیت میکنم: به دو چیز تو را امر میکنم و از دو چیز تو را باز میدارم، تو را به (لا اله الا الله) امر میکنم. بدان که اگر هفت آسمان و هفت زمین در یک کفه ترازو گذاشته شود و لا اله الا الله در کفه دیگر آن نهاده شود، وزن لا اله الا الله سنگینتر خواهد بود، و اگر هفت آسمان و هفت زمین حلقهای بسته و در هم پیچیده باشند لا اله الا الله آن را میشکند، و تو را به سبحان الله و بحمده امر میکنم که دعای هر چیزی است، و به سبب آن به خلق روزی داده میشود و تو را از شرکورزی و تکبر باز میدارم».
توحید فقط با عبادت الله یکتا و پرهیز نمودن از طاغوت کامل میشود، چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت [= معبودان غیر الله] دوری کنید».
بزرگترین ثمره توحید این است که الله متعال از بندهاش راضی میشود و او را دوست میدارد، و عملش را میپذیرد و او را در هردو جهان سعادتمند میگرداند. همچنین ثمره توحید برای بنده این است که او فقط بر الله متعال توکل میکند و از مردم شکایت نمیکند و آنها را سرزنش نمیکند، و از الله متعال راضی است و او را دوست میدارد و در برابر حکم او سر تسلیم فرود میآورد و او را به نیکویی عبادت میکند و همواره از او فرمانبرداری مینماید و به او گمان نیک میبرد، و با ذکر او آرامش مییابد، و سرانجام به بهشت میرود و از جهنم نجات مییابد.
طاغوت یعنی هر آنچه که بنده آن را از جایگاهش فراتر قرار دهد، خواه معبودی باشد مانند بتها، یا کسی باشد که مردم از او پیروی میکنند مانند کاهنان و علمای سوء، یا فرمانروایان و سرانی که از طاعت الله بیرون آمدهاند.
طاغوتها زیادند و در راس آنها پنج تا قرار دارند که عبارتند از:
ابلیس؛ هرکسیکه با رضایت خودش مورد عبادت قرار گیرد؛ و هرکسیکه مردم را به عبادت خود فرا بخواند؛ و هرکسیکه ادعای علم غیب کند؛ و هرکسیکه به غیر از آنچه الله نازل فرموده حکم کند.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥٧﴾ [البقرة: 257]
«الله یاور [و کارسازِ] کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبَرد؛ و کسانی که کافر شدند، [کارساز و] یاورشان طاغوت است [که] آنان را از نور [ایمان و علم] به سوی تاریکیها[ی کفر و نادانی] بیرون میبَرد. آنان اهل آتش هستند [و] در آن جاودانند».
میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ یَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن یَکۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَیُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِیدٗا٦٠﴾ [النساء: 60].
«[ای پیامبر،] آیا افرادی را ندیدهای که گمان میکنند به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان آوردهاند و[لی] میخواهند برای داوری نزد طاغوت روند؟ [و حُکم او را به جای حُکم الله بپذیرند] با آنکه به آنان دستور داده شده است که به طاغوت کفر ورزند؛ و[لی] شیطان میخواهد آنان را در گمراهی دور و درازی قرار دهد».
عبادت یعنی فرمان بردن عبادت کننده از معبودش در انجامدادن کاری که به آن امر نموده و در ترک کردن چیزی که از آن نهی کرده، و این فرمانبرداری با محبت و تعظیم و کرنش همراه باشد.
و کسیکه شایسته عبادت است فقط الله متعال میباشد، و عبادت بر دو چیز اطلاق میگردد:
تعبد: یعنی اظهار فروتنی برای الله متعال با انجام دادن اوامر او و پرهیز کردن از آنچه او نهی کرده است، و این فروتنی باید بر آمده از محبت الله و تعظیم او باشد.
آنچه به عنوان عبادت انجام میشود: که همه اقوال و اعمال ظاهری و باطنی را که الله دوست میدارد و میپسندد شامل میشود. مانند: دعا، ذکر، نماز، محبت و امثال آن. به عنوان مثال نماز یک عبادت است و انجام دادن آن تعبّد برای الله است، پس ما با فروتنی کردن بر الله، فقط و تنها او را عبادت میکنیم. و این برآمده از محبت ما به الله و تعظیم او در دلهایمان است، و فقط او را با آنچه مقرر کرده عبادت میکنیم: ﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110].
«پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
الله متعال انسانها و جنها را بیهوده و بیهدف نیافریده است، آنان را فقط برای این نیافریده که بخورند و بیاشامند، و به بازی و سرگرمی بپردازند، و بخندند و لذّت ببرند، بلکه آنها را برای کار بزرگی که همان عبادت الله متعال است آفریده است.
آنان را آفریده که تنها او را عبادت کنند و غیر از او را بندگی نکنند، و او را تعظیم نمایند و بزرگیاش را اقرار کنند، و از اوامر او اطاعت کرده و از آنچه نهی کرده دوری کنند، و پا را از حدود و مرزهایی که او مقرر کرده فراتر نگذارند، چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ٥٨﴾ [الذاریات: 56-58].
«و جن و انس را فقط برای این آفریدهام که مرا عبادت کنند [و از بندگىِ دیگران سر باز زنند]. نه از آنان روزى مىخواهم، نه اینکه مرا خوراک دهند؛ [زیرا] الله است که روزیرسانِ نیرومند و برقرار است».
اگر این کار را کردند در هردو جهان خوشبخت میشوند و به بهشت و قرب الهی در قیامت دست خواهند یافت، همانگونه که به آنان وعده داده است: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾ [القمر: 54-55].
«بیگمان پرهیزگاران در باغها و [در جوار] جویباران خواهند بود. در مقام و منزلتی راستین در نزد فرمانروایی توانا».
اطاعت از فرامین الهی و پرهیز نمودن از آنچه از آن نهی کرد برخاسته از ایمان به الله متعال است، و تصور دایم عظمت خالق و مالک الملک در دلها که با کثرت ذکر و شکر او و اندیشیدن در نشانهها و آفریدههایش تحقق مییابد، مومن را بر آن میدارد که از اوامر الهی اطاعت و از آنچه نهی کرده دوری گزیند.
و برای آن که این تصور مستدام باشد و در قلبها ریشه بدواند الله متعال برای بندگانش یادآوری تکراری و عملی که همواره انجام میشود، مقرر داشته که عبادت نامیده میشود، و هرگاه ایمان افزوده و قوی گردد و قلب نورانی شود و اقوال و اعمال و اخلاق نیکو گردد، پروردگار راضی میشود، و سپس با دست یازیدن به سعادت دو جهان اوضاع بنده سامان مییابد، ولی هرگاه ایمان وجودی نداشته باشد یا ناقص باشد، اعمال بد خواهد شد و در نتیجه احوال فاسد میگردد و آنگاه پروردگار خشمگین میشود و در نتیجه عذاب الهی فرا خواهد رسید.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣﴾ [الأحزاب: 41-43].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است».
و میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٩٦﴾ [الأعراف: 96].
«و اگر اهل آن شهرها ایمان میآوردند و پروا میکردند، [درهای] برکات آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم؛ ولی [آیات و پیامهای ما را] دروغ انگاشتند؛ پس به [کیفرِ] آنچه میکردند، آنان را [به عذاب] فروگرفتیم».
عبادت و بندگی الله متعال بر سه پایه استوار است:
محبت الله .... امید بستن به الله..... و هراس از او.
محبت الله از مهمترین ارکان عبادت به شمار میآید، و محبت الله متعال از شناخت الله و شناخت نامهای نیکوی او و صفات والایش و شناخت نعمتها و لطف او به آفریدههایش، نشات میگیرد و پدید میآید.
و هر اندازه شناخت بنده به پروردگارش بیشتر باشد محبت او به الله متعال بیشتر میگردد، و بیشتر او را تعظیم میکند و بیشتر او را بندگی مینماید، و همچنین الله متعال بنده را بیشتر دوست میدارد، و زمانی بنده مورد محبت کامل پروردگارش قرار میگیرد که کاملاً فرمانبردار او باشد. و هرگاه بنده پروردگارش را بندگی کند محبت الله متعال به او بیشتر میشود، و هرگاه بنده از فرمان پروردگارش سرپیچی کند، محبت الهی نسبت به او به اندازه گناهش کم میشود.
و هر چند شناخت بنده از پروردگارش کاسته و اندک شود، گناهش بر طاعت افزوده میگردد. و وقتی به علت کثرت گناهان محبت الله در قلب بنده ضعیف شود لذّت عبادت را از دست میدهد، و شیطان بر او چیره میگردد و در نتیجه عبادت را در حالی انجام میدهد که از پروردگارش غافل است، و لذّت را در گناه مییابد و انجام عبادت برایش دشوار خواهد بود.
از جمله اموری که محبت الله را در قلب بنده تقویت میکند شناخت الله با نامها و صفات و افعالش میباشد، و شناخت نعمتهایی که الله متعال به بندگان ارزانی کرده، و همیشه اندیشیدن در نشانههای جهانِ هستی و آیات قرآنی و به جا آوردن واجبات و دور کردن از امور حرام و به کثرت انجام دادن عبادتهای نافله، از اموری است که محبت الله را در قلب بنده تقویت میکند: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡ وَمَثۡوَىٰکُمۡ١٩﴾ [محمد: 19].
«[ای پیامبر،] بدان که معبودی [بهحق] جز الله نیست؛ و برای گناه خویش و [گناهِ] مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ و [به یاد داشته باش که] الله، محل رفتوآمدِ [روزانه] و آرمیدن [شبانۀ] شما را مىداند».
بنابراین مسلمان باید پروردگارش را بشناسد و بر اساس این شناخت، الله متعال را بندگی کند، و همه عبادتهایی را که الله متعال دوست میدارد و میپسندد را دوست بدارد، و گناهان را همانطور که الله متعال نمیپسندد، نپسندد.
امید بستن به الله؛ یعنی به رضایتمندی الله متعال و پاداش و رحمت و مغفرت و بهشت او امیدوار بودن.
نخست: اینکه کسی عبادتی انجام میدهد و سپس به الله متعال امیدوار است که آن را بپذیرید و به پاداش آن او را به بهشت وارد کند و از دوزخ نجات دهد.
دوم: اینکه کسی مرتکب گناهی شده باشد و از آن توبه کند و امیدوار باشد که الله متعال گناهانش را بیامرزد و به نیکی تبدیل کند، این دو نوع امیدواری پسندیده هستند و در شریعت به آن امر شده است.
سوم: اینکه فرد دست به گناه بزند و همواره در انجام واجبات کوتاهی کند و مرتکب کارهای حرام شود، و با وجود این به رحمت الله متعال امیدوار باشد.
چنین امیدی آرزویی بیش نیست و در حقیقت امیدواری کاذبی است که مورد نکوهش است: ﴿یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110].
«پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
هراس از الله متعال، هرکسی هر چند الله متعال را بهتر بشناسد از او بیشتر خواهد ترسید.
و ترسی مورد پسند است که بنده را از گناه و نافرمانی الله، باز بدارد. ترس از الله از معرفت الله و شناخت نامها و صفات و افعالش، و پی بردن بنده از ناتوانی خویش، و شناخت وعید و هشدار الهی به گناهکاران و شدت عذاب نافرمانان، نشات میگیرد و پدید میآید.
و هر اندازه ایمان بنده به پروردگارش بیشتر و قویتر باشد و هر چند بیشتر به عذاب الهی و سختی آن باور داشته باشد، ترس او از الله و عذاب او بیشتر خواهد بود: ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٤٩ یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۩٥٠﴾ [النحل: 49-50].
«و آنچه در آسمانها وجود دارد و جنبنده[هایی که] در زمین هستند برای الله سجده میبرند و [نیز] فرشتگان [برای الله سجده میبرند] و آنان تکبر نمیکنند. از پروردگارشان که بر بالای سرشان است میترسند و آنچه را که به آنان دستور داده میشود، انجام میدهند».
بنابراین هر مسلمانی باید الله را بر اساس محبت و تعظیم و به امید ثوابش و به خاطر ترسی که از عذاب او دارد عبادت کند: ﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا یَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَیَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾ [الزمر: 9].
«[آیا چنین شخص مشرکی که اوصافش را بیان کردیم بهتر است] یا کسیکه در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده به عبادت میپردازد درحالیکه از آخرت میترسد و به بخشایش پروردگارش امید دارد؟ بگو: آیا آنان که میدانند و آنان که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
عبادت به همه اقوال و اعمال ظاهری و باطنی که الله متعال آن را میپسندد و دوست میدارد، اطلاق میشود. و بر اساس این مفهوم کلی و فراگیر عبادت به دو نوع تقسیم میشود:
نوع اول: عبادتهای قلبی که دو نوع است: نوع اول: عبادتهای محض، و آن عبادتهایی است که انجام آن برای غیر الله جایز نیست مانند دعا و ذکر و نماز و روزه و توسل و امید و دیگر عبادتهایی که الله متعال مقرر کرده است.
و عبادتهای محض به دونوع تقسیم میشوند
عبادتهای قلبی که دو نوع است:
الف: باور داشتن قلبی به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و او شریکی ندارد، و ایمان داشتن به الله و ملائکه و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر.
ب: عمل قلبی، از قبیل محبت الله و تعظیم او و توکل نمودن بر او و ابراز نیازمندی به او و به پاداش او امیدوار بودن، و ترسیدن از عذابش، و انجام عمل فقط برای او، و صبر نمودن بر انجام اوامر او و پرهیز کردن از آنچه نهی کرده است، و همچنین صبر کردن به هنگام سختیهایی که او مقدر نموده است.
2- عبادتهای بدنی که به دو نوع تقسیم میشود:
اول: عبادتهای قولی، از قبیل به زبان آوردن شهادتین، و ذکر الله و گفتن تکبیر و تسبیح او و ستایش کردن او، و تلاوت قرآن و دعا و دعوت دادن به الله و امر به معروف و نهی از منکر، و خیرخواهی و آموزش دادن علم شرعی و امثال آن.
دوم: عبادتهای فعلی از قبیل نماز و روزه و حج و عمره و جهاد و طلب علم و پرداختن زکات و صدقه و قربانی کردن و نذر دادن و امثال آن.
نوع دوم: اموری که عبادت محض نیستند و آن اقوال اعمالی میباشند که در اصل به عنوان عبادت در اصل به عنوان عبادت مقرر نشدهاند، اما اگر با قصد و نیت درست انجام شوند به عبادت تبدیل میگردند و به نوع تقسیم میشوند.
اول: انجام واجبات و مستحبات: مانند: نیکی کردن به پدر و مادر و برقرار نمودن پیوند خویشاوندی و اصلاح بین مردم، پرداختن مخارج همسر و خانواده و خویشاوندان، گرامی داشتن مهمان، قرض دادن و هدیه و غیره، اگر مسلمانی این کارها را برای رضامندی الله متعال انجام دهد این کارها برایش عبادت محسوب میگردد و به او پاداش میرسد.
دوم: ترک امور حرام و مکروه برای رضایتمندی الله متعال، مثل ترک غیبت و سخنچینی، و ترک رباخواری و زنا و سرقت و کلاهبرداری و ترک سایر منکرات، پس اگر مسلمانی این چیزها را به خاطر رضامندی الله متعال و به امید ثواب او و به علت هراس از عذابش ترک کند، چنین ترک کردنی عبادت به حساب میآید و به او پاداش میرسد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110].
«پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
و میفرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١١٤﴾ [النساء:114].
«در بسیاری از رازگوییهای آنان [= مردم] خیری نیست، مگر [در گفتارِ] کسى که به [دادنِ] صدقهای یا کاری پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد؛ و هر کس برای رضایت الله چنین کند، به زودی پاداش بزرگی به وی خواهیم داد».
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوْ إِلَى امْرَأَةٍ یَنْکِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».[3]
«همانا ثواب اعمال به نیت بستگی دارد، هرکس نتیجه نیت خود را درمییابد، پس هرکس که هجرت او به سوی الله و رسول است، ثواب هجرت به سوی الله و رسولش را درمییابد و کسیکه هجرتش به سوی دنیا باشد به آن میرسد و یا اگر هجرتش برای ازدواج با زنی باشد، پس هجرت او به سوی چیزی است که برای رسیدن به آن هجرت نموده است».
عبادت الله متعال بر دو اصل بزرگ استوار است:
محبت کامل الله ... و فروتنی کامل برای او. و این دو اصل بر دو اصل بزرگ مبتنی میباشند، که عبارتند از:
اقرار به لطف و رحمت و احسان الله که موجب محبت او میشود ... و بررسی کاستیها و عیب خویشتن، که موجب میشود تا انسان کاملاً برای الله متعال فروتنی نماید.
و نزدیکترین راهی که از آن بنده به درگاه پروردگارش وارد میشود، راه احساس نیازمندی به پروردگارش میباشد، و آن جاست که انسان خودش را درماندهای بیش نمیبیند و هیچ وسیلهای برای خود نمییابد، و مشاهده میکند که کاملاً به پروردگارش نیازمند است، و اگر از او دور شود نابود خواهد شد.
شرک: قرار دادن شریک برای الله متعال در ربوبیت یا الوهیت و یا اسماء و صفات الهی. پس اگر انسان معتقد باشد آفریننده یا کمک کنندهای با الله وجود دارد مشرک است. و کسیکه اعتقاد داشته باشد کسی غیر از الله شایستهی عبادت است مشرک است، و کسیکه اعتقاد داشته باشد برای الله در اسماء و صفاتش شبیه و مانندی وجود دارد نیز مشرک است.
1. شرک به الله ظلم بزرگی است، برای اینکه آن، تجاوزی است به توحید که حق خالص الله ﻷ میباشد. پس توحید بزرگترین عدل، و شرک بزرگترین ظلم، و زشتترین زشتیها میباشد. برای اینکه نقص برای الله جهانیان محسوب میشود. و حقی را که مخصوص الله ﻷ است، به دیگری میدهد، و دیگران را با او برابر میکند.
و بزرگترین خطر شرک این است که اگر کسی در حالت شرک، الله را ملاقات نماید، الله او را مورد مغفرت قرار نمیدهد، همانطور که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا٤٨﴾ [النساء: 48].
«بیگمان، الله این گناه را که به او شرک آورده شود نمیبخشد و غیر از آن را - برای هر کس بخواهد - میبخشد؛ و هر کس به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بزرگ به گردن گرفته است».
2. شرک به الله بزرگترین گناه محسوب میشود. کسیکه غیر از الله را عبادت نماید، در واقع عبادت را در غیر جایگاه آن قرار داده است و آن را برای کسیکه مستحق آن نیست، انجام داده است و این ظلمی بزرگ و گناهی زشت است، همان طور که الله ﻷ میفرماید: ﴿لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ﴾ [لقمان: 13].
«به الله شرک نورز. به راستى که شرک ستمى بزرگ است».
3. شرک اکبر تمام اعمال را حبطه مینماید و موجب هلاکت و خسران میشود و از بزرگترین گناهان کبیره میباشد. ﴿وَلَقَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡکَ وَإِلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکَ لَئِنۡ أَشۡرَکۡتَ لَیَحۡبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَکُن مِّنَ ٱلشَّٰکِرِینَ٦٦﴾ [الزمر: 65-66].
«و [اى پیامبر] به راستى که به تو و به کسانى که پیش از تو بودند، وحى کرده شد: اگر شرک آورى، بىگمان عملکردت نابود شود. و به یقین از زیانکاران شوى. بلکه الله را بندگى کن و از سپاسگزاران باش».
عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَلاَ أُنَبِّئُکُمْ بِأَکْبَرِ الکَبَائِرِ؟» ثَلاَثًا، قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ - وَجَلَسَ وَکَانَ مُتَّکِئًا فَقَالَ - أَلاَ وَقَوْلُ الزُّورِ»، قَالَ: فَمَا زَالَ یُکَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا: لَیْتَهُ سَکَتَ.[4]
ابوبکره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره با خبر نسازم؟» سه مرتبه تکرار کرد. صحابه گفتند: ای رسول الله، بله بفرما. پیامبر ج فرمود: «شرک به الله ﻷ و نافرمانی از پدر و مادر». پیامبر ج که پیشتر تکیه زده بود، نشست و فرمود: «آگاه باشید که سخن دروغ و شهادت دروغین نیز جزو گناهان کبیره است». و آن قدر این جمله را تکرار کرد که با خود گفتیم: ای کاش سکوت میفرمود!
الله ﻷ برای شرک، چهار زشتی در چهار آیه ذکر کرده که عبارتاند از:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا٤٨﴾ [النساء: 48].
«به راستى الله [آن را] که به او شرک آورده شود، نمىبخشد و جز آن را براى هرکس که بخواهد، مىبخشد و هرکس که به الله شرک آورد، گناهى بزرگ بربافته است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١١٦﴾ [النساء: 116].
«الله نمىبخشد که به او شرک آورده شود و جز آن را براى هرکس که بخواهد، مىآمرزد و هرکس به الله شرک آورد، به گمراهى دور و درازى گرفتار آمده است».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾ [المائدة: 72].
«کسانی که گفتند: «الله همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند؛ در حالی که [خودِ] مسیح گفت: ای بنیاسرائیل، الله را عبادت کنید که پروردگار من و پروردگار شماست. بیتردید، هر کس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».
4. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ٣١﴾ [الحج: 31].
«[بندۀ مخلصِ الله و] حقگرا باشید و به او شرک نورزید؛ و هر کس به الله شرک ورزد، چنان است که گویى از آسمان فرو افتد و مرغان [شکارى] وی را بربایند یا باد او را به جایى دور بیندازد».
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِیَّةِ٦﴾ [البینة: 6].
«بیگمان، کسانی از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، جاودانه در آتش جهنم خواهند ماند. آنان بدترینِ آفریدگان هستند».
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س ... قَالَ النَّبِی ج: «مَنْ مَاتَ وَهْوَ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ نِدًّا دَخَلَ النَّارَ».[5]
عبدالله بن مسعود س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «کسیکه بمیرد در حالی که برای الله شریکی قرار داده است، وارد جهنم میشود».
اساس شرک و قاعدهای که بر آن بنا شده است، تعلق به غیر الله است. کسیکه به غیر الله تعلق و وابستگی داشته باشد، الله او را به آنچه که تعلق و وابستگی دارد، واگذار مینماید و او را به این خاطر، عذاب میدهد، و خوار و ذلیلش میگرداند، و مورد سرزنش و ملامت قرار میگیرد. و کسیکه او را ستایش نمیکند، خوار و ذلیل میشود و هیچ یاور و نصرتدهندهای ندارد. همانطور که الله ﻷ میفرماید: ﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا٢٢﴾ [الإسراء: 22].
«[ای انسان، هرگز هیچ] معبود دیگری را با الله [شریک] قرار نده که نکوهیده و بییاور خواهی ماند».
شرک به الله در اسماء و صفاتش، شرک به الله در حکمش، شرک به الله در عبادتش، همهی این اقسام شرک به الله محسوب میشود که پادشاه و بر حق است. پس اول: شرک در ربوبیت، و دوم : شرک در طاعت و سوم: شرک در عبادت است.
الله ﻷ، پروردگار بلندمرتبه و بزرگ، مالک و آفرینندهی هر چیزی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد.
شرک به الله در حکمش مانند شرک در عبادتش است، هردو شرک اکبر و سبب خروج از دین اسلام میباشند، برای اینکه عبادت حق الله یکتاست و شریکی برایش وجود ندارد.
همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
حکم کردن حق الله ﻷ است که شریکی ندارد، همانطور که میفرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا٢٦﴾ [الکهف: 26].
«[ای پیامبر،] بگو: الله از [مدت] ماندنشان [در غار] آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آنِ اوست. [به راستی که] او تعالی چه بینا و چه شنواست! آنان [= جهانیان] هیچ [دوست و] کارسازی جز او ندارند و او هیچ کس را در حکم [و فرمان] خویش شریک نمیسازد».
و هرکس غیر از آنچه الله ﻷ نازل فرموده است، تبعیت و پیروی کند، مشرک و کافر میباشد و صاحب آن شریعت، ابلیس است که آن را بر زبان اولیا و دوستان کافرش جاری ساخته است، همانطور که الله ﻷ میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣١﴾ [التوبة: 31].
«[این مشرکان،] علما و راهبان خود و [همچنین] مسیح - پسر مریم - را به جای الله [به عنوان] معبودان خویش تلقی کردند؛ حال آنکه دستوری جز این نداشتند که فقط الله یگانه را عبادت کنند که معبودى [بهحق] جز او نیست. او تعالی از کسانی [یا چیزهایی] که برایش شریک قرار میدهند منزه است».
و عبادت شیطان این است که از نظام و شریعتی که مخلوقات را به سوی شرک و کفر سوق میدهد، پیروی شود. الله ﻷ ما را از این شیطان بر حذر داشته و فرموده است: ﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦١﴾ [یس: 60-61].
«ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟ و اینکه [تنها] مرا عبادت کنید [که] راه راست همین است؟».
مذاهب و نظامهای وضعی که مخالف شریعت الهی هستند، همهیشان شریکانی هستند که غیر از الله عبادت میشوند، و حکم کردن به آن، و دوست داشتن به خاطر آن، و دشمنی با دشمنان آن، از جملهی شرک اکبر محسوب میشوند: ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢١﴾ [الشورى: 21].
«آیا [مشرکان] معبودانى دارند که بدون اجازۀ الله، [قوانین] دینى برایشان مقرر کردهاند؟ اگر حُکمِ قطعى [براى مهلت دادن به گناهکاران] در میان نبود، [بىدرنگ] میانشان داورى مىشد؛ و ستمکاران عذابی دردناک [در پیش] دارند».
و مشرکانی که نمادها (بتها) را سجده مینمایند، کفار متجاوزگر و نافرمان هستند. پس اگر حکم الله را تغییر دهند و از شریعت شیطان تبعیت و پیروی کنند، این کفرشان نسبت به کفر قبلیشان جدید میباشد، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِیٓءُ زِیَادَةٞ فِی ٱلۡکُفۡرِۖ یُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَیُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّیُوَاطُِٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُیِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٣٧﴾ [التوبة: 37]
«بیتردید، به تأخیر انداختن [ماههای حرام و بر هم زدن ترتیب اصلىِ آنها، موجب] افزایش کفر است [و] کسانی که کفر ورزیدند با این کار، به گمراهی کشیده میشوند. آن [ماه] را یک سال حلال مىشمارند و یک سالِ [دیگر] حرام مىدانند تا با تعداد ماههایی که الله حرام کرده است یکسان سازند؛ پس [به سبب آن] آنچه را که الله حرام کرده است [بر خود] حلال میکنند؛ زشتىِ اعمال آنان برایشان آراسته شده است؛ و الله گروه کافران را هدایت نمىکند».
شرک دو نوع است: شرک اکبر و شرک اصغر
اول - شرک اکبر: قرار دادن شریک برای الله در ربوبیت، یا الوهیت و یا اسماء و صفاتش است. و این شرک سبب خروج از اسلام میشود، و تمام اعمال را حبط مینماید، و خون و مال صاحبش را حلال میکند. اگر فرد بدون توبه بمیرد، برای همیشه در جهنم خواهد بود.
و شرک اکبر انجام دادن عبادت و یا قسمتی از آن برای غیر الله است، مانند خواستن و دعا کردن از غیر الله، و ذبح و نذر کردن برای غیر از الله، برای قبرها و جن و شیاطین و غیر آنان. و خواستن از غیر الله در آنچه که فقط الله توانایی انجام آن را دارد، مانند سؤال کردن، غنی شدن، شفا، طلب نیازها و باریدن باران از غیر الله، و مانند آنچه که جاهلان نزد قبرهای اولیا و صالحان یا نزد نمادها و بتهایی که از سنگ، درخت و... ساخته شدهاند، میگویند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾ [المائدة: 72].
«کسانی که گفتند: «الله همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند؛ در حالی که [خودِ] مسیح گفت: ای بنیاسرائیل، الله را عبادت کنید که پروردگار من و پروردگار شماست. بیتردید، هر کس به الله شرک آورَد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».
1. شرک در خوف: این است که از غیر الله از بت، یا طاغوت، یا مرده، یا از جن یا انسانی که غایب است، و حضور ندارد، بترسد که به او ضرر میرساند یا به او چیزی میرسد که آن را ناپسند و ناخوشایند میداند.
و این نوع خوف از بزرگترین درجههای دین است. پس کسیکه آن را برای غیر از الله به کار گیرد، نسبت به او شرک بزرگی را مرتکب شده، و آن سلاح شیطان است که به وسیلهی آن انسان را هلاک و نابود مینماید. ﴿إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ یُخَوِّفُ أَوۡلِیَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٧٥﴾ [آل عمران: 175].
«در حقیقت، این شیطان است که [شما را از هیبت پوشالیِ] دوستانش میترساند؛ پس اگر ایمان دارید، از آنان [= مشرکان] نترسید و از من بترسید».
2. شرک در توکل: توکل کردن بر الله در تمام امور و کارها از بزرگترین انواع عبادت است که واجب است فقط برای الله صورت پذیرد.
پس کسیکه بر غیر از الله توکل نماید، در آنچه فقط الله توانایی انجامش را دارد، مانند توکل کردن بر مردگان، یا غایبین و مانند آنها، در دفع کردن و از بین بردن ضررها، و به دست آوردن منافع و رزق و روزی، به درستی که نسبت به الله ﻷ شرک اکبر مرتکب شده است. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٣﴾ [المائدة: 23].
«دو تن از مردانی که [از نافرمانی و عذاب الهی] میترسیدند و الله به آنان نعمت [اطاعت و بندگی] داده بود گفتند: «از آن دروازه بر آنان [هجوم برید و] وارد شوید که اگر از آن درآمدید، قطعاً پیروز خواهید شد؛ و اگر مؤمنید، بر الله توکل کنید».
3. شرک در محبت: محبت الله، محبتی است که مستلزم آن، نهایت ذلیل و خوار شدن و کمال و نهایت اطاعت کردن برای الله ﻷ است.
این محبت فقط برای الله است، و جایز نیست که هیچکس با او در آن شریک شود. پس هرکس همانطور که الله را دوست میدارد، غیر از او را دوست بدارد، به درستی که غیر از الله را در حب و تعظیم، شریک قرار داده است و این شرک اکبر است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ١٦٥﴾ [البقرة: 165].
«[با وجود این آیات روشن،] برخی از مردم، همتایانی غیر از الله را [برای عبادت] برمیگزینند و آنها را همچون الله دوست میدارند؛ و[لی] کسانی که ایمان آوردهاند الله را بیشتر دوست دارند؛ و کسانی که [با شرک و ارتکاب گناهان] ستم کردند، هنگامی که عذاب [قیامت] را ببینند، [خواهند دانست] که تمام قدرت از آنِ الله است و اینکه الله سختکیفر است».
4. شرک در طاعت: از انواع شرک در طاعت، اطاعت کردن از علما، حکام، امیران، و رؤسا در حلال دانستن آنچه که الله تحریم نموده یا حرام دانستن آنچه که الله حلال دانسته است، میباشد. پس کسیکه از آنها در این امور اطاعت نماید، آنها را با الله در تشریع و حلال دانستن و تحریم، شریک ساخته است و این از شرک اکبر محسوب میشود. همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣١﴾ [التوبة: 31].
«علما و راهبان خود و [همچنین] مسیح - پسر مریم - را به جای الله [به عنوان] معبودان خویش تلقی کردند؛ حال آنکه دستوری جز این نداشتند که فقط الله یگانه را عبادت کنند که معبودى [بهحق] جز او نیست. او تعالی از کسانی [یا چیزهایی] که برایش شریک قرار میدهند منزه است».
اول - نفاق اکبر: و آن نفاق اعتقادی است به این که انسان اسلام را آشکار نماید، ولی در باطن کافر باشد. و صاحب آن، کافر است و اگر بدون توبه بمیرد، در پایینترین طبقات جهنم قرار میگیرد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا١٤٥ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِینَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَسَوۡفَ یُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا١٤٦﴾ [النساء: 145-146].
«همانا منافقان در پایینترین درجاتِ دوزخند و هرگز یاوری برایشان نخواهی یافت. مگر کسانی که توبه کردند و [باطنِ خویش را] اصلاح نمودند و به [کتابِ] الله تمسک جستند و دین خود را برای الله خالص گرداندند؛ که اینان با مؤمنانند و الله به مؤمنان پاداش بزرگی خواهد داد».
دوم - نفاق اصغر: و آن نفاق در اعمال و مانند آنها است، و صاحب آن از دین اسلام خارج نمیشود، ولی نافرمان الله و رسولش میباشد. و بر او واجب است که توبه نماید، برای اینکه به سوی نفاق اکبر سوق داده نشود.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى یَدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ».[6]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «چهار خصلت و ویژگی هستند که اگر در یک فرد وجود داشته باشند، آن شخص به طور کامل و خالص منافق خواهد بود، ولی اگر یکی از آن ویژگیها در او باشند، یکی از ویژگیهای نفاق در او خواهد بود تا زمانی که آن را رها کند؛ در امانت خیانت مینماید، و هنگامیکه سخن بگوید، دروغ میگوید، اگر عهد و پیمانی ببندد، آن را میشکند و هنگام دعوا، ناسزا میگوید و دشنام میدهد».
دوم - شرک اصغر: شرکی است که شارع آن را شرک نامیده است، ولی شرک اکبر نیست، توحید به وسیلهی آن نقض میشود، اما از دایرهی اسلام خارج نمیگردد و وسیلهای است برای رسیدن به شرک اکبر. و حکم انجام دهندهی آن، مانند حکم اهل توحیدی است که نافرمانی مینمایند، و خون و مال آنان حرام است.
شرک اکبر تمام اعمال را حبط مینماید، اما شرک اصغر عملی را که با آن مقارن است، از بین نمیبرد. در قرآن وقتی که لفظ شرک به کار رفته است، منظور شرک اکبر است، اما شرک اصغر در سنت متواتر ذکر شده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَنَا أَغْنَى الشُّرَکَاءِ عَنِ الشِّرْکِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَکَ فِیهِ مَعِی غَیْرِی، تَرَکْتُهُ وَشِرْکَهُ».[7]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «الله بلندمرتبه میفرماید: من بینیازترین شریکان از شرک هستم، کسیکه عملی انجام دهد و در آن عمل، دیگری را با من شریک سازد، او و شرکش را رها خواهم کرد».
اول - شرک اصغر در عبادات قلبی و امثال آنها عبارتاند از:
1. ریا: این است که انسان عمل صالحی را انجام دهد و آن را نزد مردم آشکار نماید و خوب انجام دهد تا مردم او را تعظیم و تعریف نمایند.
ریا انواع زیادی دارد: بعضی به اقوال بستگی دارد، برای اینکه به شخص، عالم یا فقیه گفته شود و به اعمال بستگی دارد تا اینکه عابد یا شجاع یا کریم گفته شود و بعضی به هیأت و لباس نیز بستگی دارد تا به او زاهد گفته شود.
و این نوع ریا حرام است و عملی را که صاحب آن انجام میدهد را باطل مینماید.
2. ارادهی انسان که عملی را فقط به خاطر دنیا انجام میدهد: مانند کسیکه به خاطر به دست آوردن غنیمت جهاد مینماید، و شخصی که به خاطر به دست آوردن مال حج مینماید و کسیکه علم شریعت را به خاطر مدرک کسب میکند.
3. اعتماد کردن فقط بر اسباب: کسیکه معتقد باشد سبب بدون الله نفع میرساند، به درستی که در شرک اکبر قرار گرفته است و شخصی که به اسباب اعتماد نماید و معتقد باشد که الله صاحب نفع و ضرر است در شرک اصغر واقع شده است، بر انسان واجب است که اسباب را به اعضای خویش به کار گیرد و با قلبش بر الله توکل نماید.
4. بدفالی: و آن فال بد گرفتن به چیز دیدنی یا شنیدنی یا مکان یا زمان و مانند آن میباشد. پس کسیکه آن را حمل نماید بر انجام کاری که میتواند آن را ترک کند، یا ترک آنچه را که میتواند، انجام دهد به درستی که در بدفالی قرار گرفته و در شرک اصغر واقع شده است، و فال نیک گرفتن از آن استثنا شده است.
دوم - شرک اصغر در افعال؛ و انواع زیادی دارد که مثالهای آن عبارتاند از:
مُهرههای چشم زخم شرکی: هر آنچه که بر اطفال و بیماران و چهارپایان و... از تعویذها آویخته میشود، برای جلوگیری از بلا و یا دفع آن، و همهی آنها شرک اکبر محسوب میشوند. هنگامیکه فرد معتقد باشد که آنها در ذات خویش بدون الله نفع میرسانند.
ولی اگر معتقد باشد که نفع دهنده و شفا دهنده الله است، ولی قلب خویش را به آن معلق نموده که ضرر را بر طرف مینمایند، شرک اصغر است. برای اینکه به اسباب اعتماد نموده است.
سوم - شرک اصغر در اقوال؛ که انواع زیادی دارد. برخی از مثالهایش را ذکر مینماییم:
1. سوگند یاد کردن به غیر الله: اگر آنچه که به آن قسم یاد کرده را به مانند الله و یا بیشتر از آن تعظیم نماید، پس این شرک اکبر است و اگر چنین قصد و نیتی نداشته باشد، شرک اصغر است.
فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ ب إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللَّهِ فَقَدْ أَشْرَکَ».[8]
ابن عمر ب از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «کسیکه به غیر الله سوگند یاد نماید، به درستی که کفر یا شرک نموده است».
2. مساوی قرار دادن الله بلندمرتبه و یکی از مخلوقات به وسیلهی گفتن حرف «و»، مانند این سخن: آنچه که الله بخواهد و تو بخواهی. یا این جمله: به غیر الله و تو چیزی نداریم. پس این جملات شرک اکبر هستند. اگر فرد معتقد باشد تنها الله، آفریننده است و مخلوق با فعل و امر همراه است، پس این شرک اصغر است.
عَنْ حُذَیفَةَ س عَنِ النَّبِی ج، قَالَ: «لَا تَقُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ، وَشَاءَ فُلَانٌ، وَلَکِنْ قُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ شَاءَ فُلَانٌ».[9]
حذیفه س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «نگویید آنچه که الله بخواهد و فلانی بخواهد، بلکه بگویید آنچه که الله بخواهد سپس آنچه که فلانی بخواهد».
3. طلب باران نمودن به وسیلهی ستارگان: و آن این است که از ستارگان بخواهد تا باران نازل کنند یا اینکه باران را به ستارگان نسبت دهد. پس کسیکه معتقد باشد که ستارگان بدون ارادهی الله باران نازل میکنند، در شرک اکبر قرار گرفته است.
ولی اگر معتقد باشد که الله باران را نازل مینماید، ولی ستارگان در نازل شدن باران سبب هستند، پس این شرک اصغر است، برای اینکه او آنچه را که سبب نیست، به عنوان سبب قرار داده است.
4. و از جمله شرک اصغر، نامگذاری به نامهایی که در آن کلمهی «عبد» است، برای غیر الله، مانند عبدالرسول، عبدالکعبه و مانند آن.
شرک اصغر به نسبت آنچه که در قلب صاحبش قرار دارد، به شرک اکبر نیز تبدیل میشود.
پس بر مسلمان واجب است تا از شرک به صورت مطلق، چه اکبر باشد یا اصغر، پرهیز و دوری نماید. شرک ظلم بزرگی است و برای الله یک نقص محسوب میشود، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ یَعِظُهُۥ یَٰبُنَیَّ لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ١٣﴾ [لقمان: 13].
«و [یاد کن از] آنگاه که لقمان به پسرش [چنین] پند میداد: پسرم، به الله شرک نیاور [و کسی یا چیزی را همتایش قرار نده؛ چرا که] یقیناً شرک، ستم بزرگی است».
افعال و اقوال شرکآمیز یا وسایل و اسباب آن
اقوال و افعالی بین شرک اصغر و شرک اکبر وجود دارند که بر حسب آنچه که در قلب فاعل آن وجود دارد و از آنجا سرچشمه میگیرند، با توحید منافات دارند و یا صاف و زلال بودنش را مکدر و سیاه مینمایند و شریعت از آنها بر حذر داشته است که عبارتاند از:
1. پوشیدن حلقه و ریسمان و مانند آن، به قصد بر طرف کردن بلا و یا جلوگیری از آن که شرک میباشد، چون در آن تعلق و وابستگی به غیر الله وجود دارد.
2. آویزان کردن مُهره بر فرزندان، خواه از شیشه باشد یا استخوان یا چیزی نوشتنی. اینها برای دفع چشم زخم به کار میروند و شرک هستند، برای اینکه تعلق و وابستگی به غیر الله میباشد.
3. بدفالی: عبارت است از فال بدگرفتن به وسیلهی پرندگان، یا حیوانات، یا اشخاص، یا یک قطعه زمین و یا روزها، یا رنگها و مانند آنها، که شرک میباشند؛ زیرا به غیر الله تعلق و وابستگی دارد و معتقد است که ضرر از جانب مخلوق به او میرسد و نمیتواند به خودش نفع و ضرری برساند و آن از تلقینهای شیطان و وسوسههای آن میباشد که با توکل نمودن بر الله منافات دارد.
4. تبرک جستن به درختان و سنگها و آثار و قبرها و مانند آن. پس طلب کردن برکت و تبرک و امیدوار بودن به آنها در این اشیا شرک محسوب میشود، برای اینکه در به دست آوردن برکت و تبرک، به غیر الله، وابسته و تعلق داشته است.
در همهی آنچه که گذشت اگر معتقد باشد که به طور مستقل بدون الله تأثیر دارند، پس آن شرک اکبر است، ولی اگر معتقد باشد که آنها اسباب هستند و به صورت مستقل تأثیر ندارند، پس شرک اصغر محسوب میشود.
5. سحر: آن است که به صورت مخفی و سببش نیز ناچیز میباشد.
و آن عبارت است از اوراد و افسونها و سخنانی که گفته میشود و داروهایی که در روح و بدن تأثیر میگذارد که در نتیجهی آن، شخص مریض میشود یا میمیرد یا بین شخص و همسرش جدایی میاندازد که اعمالی شیطانی هستند.
سحر شرک است، زیرا در آن وابسته شدن به غیر الله و تعلق داشتن به شیطانها میباشد و در آن ادعای علم غیب نیز مطرح است.
و از انواع سحر، شعبدهبازی میباشد که در بعضی از صحنههای نمایش و میدانها عرضه میشود و فعل و مشاهدهی آن حرام است، و خرج کردن مال به خاطرش و کسب و یادگیری آن نیز حرام است. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾ [البقرة: 102].
«و از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود] و کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». آنان [= یهود] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ حال آنکه بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیانی برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و سودی نمیداد؛ و قطعاً میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!».
6. پیشگویی و از غیب خبر دادن: ادعای علم غیب داشتن است، مانند خبر دادن به آنچه که در زمین اتفاق میافتد با استناد و کمک گرفتن از شیاطین. این عمل شرک است، برای اینکه در آن تقرب به غیر الله میباشد و ادعای مشارکت با الله در علم غیب است.
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج».[10]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه نزد فالگیر و غیبگو برود و او را تصدیق نماید، پس بر آنچه که بر پیامبر ج نازل شده، کفر ورزیده است».
7. رصد کردن ستارگان: استدلال نمودن به احوال ستارگان بر حوادث و اتفاقاتی که در زمین رخ میدهد، مانند اعتقاد به حصول خوبی و بدی به طلوع فلان ستاره یا به وجود آمدن بیماریها و مرگها با خروج فلان ستاره، یا تغییر قیمتها به ظهور فلان ستاره. پس همهی اینها شرک اکبر است، برای اینکه در آنها ادعای علم غیب وجود دارد و نسبت دادن شریک به الله ﻷ است.
اما استناد کردن به ستارگان در شناخت مصالح دینی، مانند شناخت قبله، امری مطلوب و مشروع است. ولی استدلال کردن به آنها بر حوادثی که در زمین رخ میدهد و الله آنها را به عنوان نشانههایی قرار داده است، مانند اوقات وزیدن بادها و آمدن باران و پیدایش گرمی و سردی و شناخت جهتها و فصلها و مانند آن جایز است، برای اینکه الله برای هر چیزی علامتی قرار داده است.
﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ یَهۡتَدُونَ١٦﴾ [النحل: 16].
«و نشانههایی [قرار داد] و آنان در پرتو ستارگان راه مىیابند».
8. طلب باران به وسیلهی ستارگان: عبارت است از نسبت دادن باریدن باران به طلوع ستاره یا غروبش، مثل اینکه بگوید: با طلوع و یا غروب فلان ستاره باران برای ما بارید. پس بارش باران را به ستارگان نسبت داد نه به الله. که این شرک است، زیرا بارش باران به دست الله است، نه به دست ستاره و... .
9. نسبت دادن نعمتها به غیر الله: هر نعمتی که در دنیا و آخرت وجود دارد از جانب الله است. پس کسیکه آن را به غیر الله نسبت دهد، دچار کفر گردیده و به الله شرک ورزیده است. مانند کسیکه نعمت به دست آوردن مال یا شفا را به فلانی یا فلانی نسبت دهد یا نعمت رفتن و سلامتی در دریا و خشکی و آسمان را به راننده و ناخدا و خلبان نسبت دهد یا نعمت به دست آوردن انواع نعمتها و دفع کردن زشتیها را به تلاش حکومت یا افراد یا علامتها و نشانهها یا خوب خطکشی کردن و مرزبندی نمودن و مانند آنها نسبت دهد.
واجب است که تمامی نعمتها را به الله نسبت داد و در مقابلش شکر نمود و آنچه که بر دست بعضی از مخلوقات جاری است، اسباب میباشد که بعضی اوقات نتیجه میدهد و گاهی نتیجهبخش نیست و بعضی اوقات نفع میرساند، اما گاهی وقتها نفع نمیدهد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣﴾ [النحل: 53].
«و [ای مردم،] هر نعمتی که دارید، از سوی الله است؛ به علاوه، وقتی گزندی به شما میرسد، به پیشگاه او ناله و زاری میکنید».
تصویر، از بزرگترین اسباب شرک به الله است
تصویر هر آنچه که دارای روح است، حرام میباشد، بلکه از گناهان کبیره است، و دارای اثری بسیار قوی است که دین و اخلاق و رفتار را در قدیم و عصر جدید به فساد و تباهی کشانیده است.
در قدیم: تصویر سبب نخستین کفر است که در زمین اتفاق افتاد و آن تصویر برخی از افراد صالح در قوم نوح بود که عبارتاند از: ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر. به قصد نیکی تصویر آنها را مرسوم نمودند، تا اینکه مردم آنها را ببینند و عبادتشان را یاد نمایند و برای انجام دادن عبادت با نشاط باشند، بعد از مدت زمان طولانی، آنها را عبادت کردند و الله را عبادت نکردند.
پس نخستین جنایت شرکآمیزی که در دنیا نسبت به توحید اتفاق افتاد، به سبب تصویر بود.
اما در عصر جدید: حالا تصویر سبب فساد دین و از بین بردن اخلاق و انتشار اعمال ناشایست و پست میشود، به تصویر کشیدن زنان لخت همراه با زینتشان و عرضه کردنشان در برابر غریزههای مردان باعث از بین رفتن دین و مکارم اخلاقی آنها میشود، و این بلا و مصیبت، عمومی و بسیار زیاد شده است، و این بزرگترین جنایت نسبت به دین و اخلاق است.
دفع کردن مفاسد نسبت به جلب مصالح مقدم است، هر آنچه که سبب حرام شود، حرام است. پس چه طور هنگامیکه آن حرام است، به سوی حرام میرود؟ چه طور در حالی که الله تصویرگران را مورد لعنت قرار داده است؟ چگونه تصویر رسم مینماید در حالی که الله آنها را به شدیدترین عذاب وعده داده است؟ چگونه انجام دهندهی آن با الله و رسولش مخالفت مینماید؟
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ یُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِیهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِینٞ١٤﴾ [النساء: 14].
«و هر کس از الله و پیامبرش نافرمانی نماید و از حدود او تجاوز کند، وی را در آتشی وارد میکند که جاودانه در آن خواهد ماند و برایش عذابی خفتبار [در پیش] است».
2. عَنْ عَبْدَ اللَّهِ س سَمِعْتُ النَّبِی ج یقُولُ: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَابًا عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ القِیامَةِ المُصَوِّرُونَ».[11]
عبدالله بن مسعود س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «قطعا سختترین عذاب جهنم در روز قیامت به تصویرگران داده میشود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِی ج یقُولُ: «قَالَ اللَّهُ ﻷ: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ یَخْلُقُ کَخَلْقِی، فَلْیَخْلُقُوا ذَرَّةً أَوْ لِیَخْلُقُوا حَبَّةً أَوْ شَعِیرَةً».[12]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «الله ﻷ میفرماید: چه کسی ستمکارتر از فردی است که تلاش میکند تا مانند آفرینش من بیافریند، پس ذرهای یا دانهای گندم یا دانههایی از جو بیافریند».
بدعت: هر قول یا فعل و یا ترک کردنی است که بنده به قصد تعبد برای الله بلندمرتبه انجام میدهد، در حالی که در دین هیچ دلیل شرعی برای مشروعیت آن وجود ندارد.
بدعت به سه قسمت تقسیم میشود:
اول - بدعتهای اعتقادی: اعتقاد داشتن بر خلاف آنچه که الله و رسولش به آن خبر دادند، مانند بدعت مماثله و معطله، و نفی کنندهی تقدیر، و بدعت اعتماد بر عقل بدون وحی، و بدعت اینکه اولیا در جهان تصرف مینماید و مانند آنها.
دوم - بدعت عملی: و آن عبادت کردن الله به روشی است که مشروع نمیباشد و انجام دادن عبادتی است که در شریعت دلیلی بر آن وجود ندارد و یا زیاد و کم انجام دادن در عبادت مشروعی در وقت معین که تخصیص نیافته است، و توسل کردن به غیر الله، یا به ذات پیامبری یا بندهی صالحی و مانند آنها.
و نمونههایی از این نوع بدعت عبارتاند از: بنا بر قبرها، و دعا کردن نزد آنها، ساختن مسجد در قبرستان، و اعیاد و جشنهای جدیدی که به وسیلهی آنها قصد عبادت الله را دارند.
سوم - بدعت ترک کردن: و آن ترک کردن مباح است، یا ترک کردن آنچه که الله فعل آن را طلب نموده است، مانند ترک کردن ازدواج به خاطر عبادت الله، یا ترک کردن خوردن گوشت و مانند آن از پاکیها.
و همهی این بدعتها، گمراهی هستند و حرام و مردود و غیر قابل قبول میباشند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢١﴾ [الشورى: 21].
«آیا [مشرکان] معبودانى دارند که بدون اجازۀ الله، [قوانین] دینى برایشان مقرر کردهاند؟ اگر حُکمِ قطعى [براى مهلت دادن به گناهکاران] در میان نبود، [بىدرنگ] میانشان داورى مىشد؛ و ستمکاران عذابی دردناک [در پیش] دارند».
2. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ، فَهُوَ رَدٌّ».[13]
عایشه ل میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس در این امر ما (دین و شریعت اسلامی) چیز جدیدی ایجاد کند که در آن وجود نداشته است، آن عمل مردود است».
ولاء: محبت و یاری کردن و اکرام و احترام برای مؤمنان است.
براء: دوری کردن و رهایی یافتن و بغض و دشمنی با کفار میباشد بعد از اینکه به او بیم و انذار داده شد.
ولاء نشانهای از نشانههای دوستی الله و دینش و پیامبران و اولیای او میباشد. و براء نشانهای از نشانههای ناپسند دانستن باطل و اهل آن است.
ولاء و براء از بزرگترین اسباب و لوازم کلمهی توحید است، پس آن توحید و ایمان و طاعت و تقوا و ولاء و براء میباشد.
امنیت در دنیا و آخرت فقط با ایمان به الله و دوری جستن از شرک و اهل آن به دست میآید، و کلمهی توحید در زمین با محقق شدن ولاء برای کسیکه شایستهی ولاء است و با محقق شدن براء برای کسیکه شایستهی آن است، به وجود میآید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥ وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾ [المائدة: 55-56].
«[ای مؤمنان،] بیتردید، [یاور و] دوست شما فقط الله و پیامبرش و [همچنین] افرادی هستند که ایمان آوردهاند؛ [همان] کسانی که نماز برپا میدارند و با فروتنی [و رضایت کامل] زکات میپردازند. و هر کس الله و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی بگیرد، [از گروه الله است و] یقیناً گروه الله پیروزند».
2. و نیز الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنکُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ کَفَرۡنَا بِکُمۡ وَبَدَا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَکَ وَمَآ أَمۡلِکُ لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٤﴾ [الممتحنة: 4].
«یقیناً در [زندگیِ] ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی برایتان وجود دارد؛ آنگاه که به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه غیر از الله عبادت میکنید بیزاریم؛ به شما کافر شدهایم، و میان ما و شما دشمنی و کینۀ همیشگی پدید آمده است، تا وقتی که به الله یگانه ایمان آورید»؛ مگر آن سخن ابراهیم که به پدرش [آزر] گفت: «من برایت آمرزش طلب میکنم و در برابر الله برای تو اختیارِ چیزی را ندارم». پروردگارا، بر تو توکل کردیم و به سوی تو روی آوردیم و بازگشت [همه] به سوی توست».
اصول عملی که ولاء و براء به وسیلهی آن تحقق مییابد
کلمهی توحید مقتضی ولاء و براء در امور زیر میباشد
اول: دوستی با مؤمنان، دوری جستن از کافران، پیروی کردن از شریعت الهی و حکم نمودن به آنچه که الله نازل فرموده است و نیز ایمان به الله و کفر به طاغوت.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥١﴾ [المائدة: 51].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را به دوستی نگیرید. آنان دوستان یکدیگرند؛ و هر یک از شما که با آنان دوستی [و همکاری] کنند، حتماً از آنهاست. بیتردید، الله گروه ستمکاران را [به خاطر دوستی با کافران] هدایت نمیکند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٤﴾ [المائدة: 44].
«به راستی ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است. پیامبرانی که [در برابر فرمان الله] تسلیم بودند، بر اساس [آموزههای] آن برای یهود داوری میکردند و [نیز] دانشمندان و فقیهان [یهودی] که پاسداری از کتاب الله [و جلوگیری از تحریف تورات] به آنان سپرده شده بود و بر [حقانیتِ] آن گواه بودند [و بنا به دستورهایش حکم میکردند]؛ پس [ای یهود، در اجرای احکام الهی] از مردم نترسید و از من بترسید و آیاتم را به بهایی ناچیز نفروشید؛ و هر کس به [وسیله قوانین و] احکامی که الله نازل کرده است داوری [و حکم] نکند [و قوانین بشری و هوا و هوس آنان را جایگزین آن نماید]، کافر است».
دوم: شهادت دادن به توحید (لااله الا الله و محمد رسول الله). واجب است که ولای مسلمان نسبت به برادر مسلمانش در عمل صورت گیرد، و تمامی ولاءهایی که در جاهلیت وجود داشته است، از قبیل قومی، نژادی و وطنی، کنار گذاشته شود.
مسلمان در تمام مکانها برادر مسلمان است و در تمام نقطههای زمین، سرزمین اسلام، خانهی مسلمان است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٧١﴾ [التوبة:71].
«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند؛ [مردم را] به نیکی فرمان میدهند و از ناپسند بازمیدارند و نماز میگزارند و زکات میپردازند و از الله و پیامبرش اطاعت مینمایند. اینانند که الله آنان را مورد رحمت قرار خواهد داد. بیتردید، الله شکستناپذیرِ حکیم است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَکُمۡ وَإِخۡوَٰنَکُمۡ أَوۡلِیَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡکُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣﴾ [التوبة: 23].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح میدهند، [آنان را] به دوستى نگیرید؛ و هر کس از شما که آنان را به دوستى بگیرد، آنان همان ستمکارانند».
سوم: آشکار کردن شعایر دین و احکام آن و آدابش و تشخیص مسلمان و بزرگوار شدن او به وسیلهی کتابِ الله بلندمرتبه و عمل نمودن به سنت رسول ج و دوری کردن از هر فکر و قول و عملی که مخالف قرآن و سنت است و توضیح دادن جاهلیت جدید و ناسره بودن آن به مردم، تا به وسیلهی آن فریب نخورند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو: بیتردید، نمازم و قربانیهای من و زندگی و مرگم همه برای الله - پروردگار جهانیان- است. [همان ذاتی که] شریکى ندارد؛ و به این [عبادت الله به یگانگی و خالصانه] دستور یافتهام و من نخستین مسلمان [از این قوم] هستم».
چهارم: یاری کردن مسلمانان ستمدیده در هر منطقهای که از زمین باشند. مسلمان برادر مسلمان است و بر او واجب است که با برادرش باشد، و او را با دست و زبان و مال در هر سرزمین و مناسبتی یاری نماید.
و بعد از توحید، از بزرگترین واجبات، یاری کردن دوستان الله بخشنده است در هر جایی که باشند و دشمنی کردن با دوستان شیطان، هرکسی و در هر منطقهای که باشند. اگر امت آن را انجام ندهد، خویشتن را بر فتنهها و فساد بزرگی عرضه نموده و در برابر آن قرار گرفته است. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلَٰیَتِهِم مِّن شَیۡءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُواْۚ وَإِنِ ٱسۡتَنصَرُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ فَعَلَیۡکُمُ ٱلنَّصۡرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ٧٢﴾ [الأنفال: 72].
«کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه الله جهاد نمودند و کسانی که [مهاجران را] پناه دادند و یاری نمودند، اینان [همه] دوستان یکدیگرند؛ و کسانی که ایمان آوردند و[لی از سرزمین کفر] هجرت نکردند، شما هیچ دوستی [و پیوندی] با آنان ندارید؛ مگر آنکه هجرت کنند؛ و اگر در [کار] دین از شما یاری خواستند، بر شما [واجب] است که [به آنان] یاری رسانید، مگر [اینکه این یاریخواهی] علیه گروهی باشد که میان شما و آنان پیمانی برقرار است؛ و الله به آنچه میکنید بیناست».
پنجم: برانگیختن امید و آرزو در وجود مؤمنان و بشارت دادن آنها به نزدیکی نصرت الهی برای دوستان مؤمنش، و خوار نمودن دشمنان کافر خویش: ﴿ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ٤٠ ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٤١﴾ [الحج: 40-41].
«[همان] کسانی که به ناحق از دیارشان رانده شدند [و گناهی نداشتند] جز اینکه میگفتند: «پروردگارِ ما الله است». و اگر الله [ظلم و کفرِ] برخی از مردم را به وسیلۀ برخی دیگر دفع نمیکرد، صومعهها[ی راهبان] و معابد [نصاری] و عبادتگاهها[ی یهود] و مساجدی که نام الله در آنان بسیار برده میشود حتماً ویران میگردید؛ و الله کسی را که [دین] او را یاری دهد، یقیناً یاری میکند. بیتردید، الله قدرتمندِ شکستناپذیر است. [همان] کسانی که هر گاه در زمین به آنان قدرت [و حکومت] ببخشیم، نماز برپا میدارند و زکات میپردازند و [مردم را] به نیکی فرمان میدهند و از ناپسند بازمیدارند؛ و سرانجامِ کارها از آنِ الله است».
بدون شک که عاقبت و آینده از پرهیزگاران خواهد بود و پیروزی برای دوستان مؤمن و با صبر الله محال نیست، بلکه به دست میآید: ﴿فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٦﴾ [الروم: 4-6].
«در چند سال [آینده]. چه قبل و چه بعد از این [پیروزی، سررشتۀ] کار در اختیار الله است؛ و در آن روز، مؤمنان شادمان میگردند. [این شادی،] به خاطرِ یاری رساندنِ الله [به اهل کتاب] است؛ و او تعالی هر کس را که بخواهد یاری میکند و شکستناپذیرِ مهربان است. [این پیروزی] وعدۀ الله است [و] الله هرگز از وعدۀ خود تخلف نمیکند؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند».
حکم سفر کردن به سرزمینهای کفار
سفر نمودن به سرزمین کفار سه حالت دارد:
اول - سفری که به خاطر دعوت به سوی اسلام واجب است.
دوم - سفری که به خاطر درمان بیماری یا تجارت و مانند آن، جایز است.
سوم - سفری که برای سیاحت و گردش و لهو و لعب و مانند آن است، ممنوع میباشد؛ زیرا مواجه شدن با فتنهها و خطرها در آن وجود دارد، و بدون حاجت و نیاز، اختلاط با کفار و فاسقان صورت میگیرد و سبب از بین رفتن وقت و مال و سرمایه میشود.
اما سفر کردن به سرزمین کفار به خاطر تعلیم و تعلم جایز نیست، مگر زمانی که در سرزمین مسلمانان تدریس وجود نداشته باشد و مسلمانان به آن علم نیاز داشته باشند و دینش را محافظت نماید و با آشکار کردن شعایر دین خویش متضرر نشود و به اندازهی نیاز در آن سرزمین بماند و سپس برگردد.
و اگر انسان چنین سفرهایی انجام داد، باید سه امر را رعایت نماید:
علم داشته باشد که به سوی الله دعوت دهد و تقوا داشته باشد که اوامر و دستورات الهی را اجرا نماید، و از آنچه را که الله حرام قرار داده است، پرهیز و خودداری کند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِینَ١١٩﴾ [التوبة: 119].
«اى مؤمنان، از الله پروا بدارید و با راستگویان باشید».
2. بَهْزَ بْنَ حَکِیمٍ، یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «... لَا یَقْبَلُ اللهُ مِنْ مُشْرِکٍ یُشْرِکُ بَعْدَمَا أَسْلَمَ عَمَلًا، أَوْ یُفَارِقُ الْمُشْرِکِینَ إِلَى الْمُسْلِمِینَ».[14]
بهز بن حکیم از پدرش از جدش از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «تا زمانی که فرد مشرک مسلمان نشود و از مشرکان جدا نشود و به مسلمانان ملحق نگردد، الله هیچ عملی را از او نمیپذیرد».
کسیکه مسلمان است و در سرزمین اسلام زندگی میکند و میخواهد تابعیت سرزمین غیر اسلامی را بگیرد، برای او سه حالت وجود دارد:
1. اینکه هدفش فقط رسیدن به منافع دنیا باشد، پس جایز نیست، برای اینکه بر او و اهل و فرزندانش خطر وجود دارد.
2. اینکه هدفش دعوت به سوی الله باشد، پس اگر اسباب دعوت را از علم مفید و عمل صالح و تقوا در دین برخوردار است، ماندنش به خاطر دعوت مستحب است.
3. اینکه در حالت اضطرار قرار داشته باشد، به عنوان مثال از ظلم فرار نماید و بر دین و جان خویش خوف و هراس داشته باشد، پس گرفتن تابعیت از کشوری که کافر است، برایش جایز میباشد، به شرط اینکه بدون ترس بتواند دین خویش را ظاهر و آشکار سازد، و هنگامیکه سبب از بین رفت، به سرزمین خویش برگردد و کسیکه تابعیت دولت کافر را گرفته، برای او جایز نیست که مخالف دینش، امری را اجرا نماید و با مسلمانان بجنگد. پس اگر با مسلمانان جنگید و مسلمانی را به قتل رسانید، گنهکار است.
اسلام: تسلیم شدن در برابر الله به وسیلهی توحید، و فرمانبرداری از او با اطاعت کردنش و دوری جستن از شرک و اهل آن.
دین اسلام سه مرتبه دارد که عبارتاند از: اسلام، ایمان و احسان. هر مرتبه دارای ارکانی است.
سعادت بشریت در دنیا و آخرت به اسلام بستگی دارد و نیاز انسانها به اسلام، بیشتر از نیازشان به غذا و آب و هوا میباشد. اسلام بزرگترین نعمت الهی به مخلوقاتش میباشد. و هر انسانی به شریعت نیاز دارد. پس او بین دو حرکت قرار دارد: حرکتی که به وسیلهی آن آنچه را که به او نفع میرساند، جلب مینماید و حرکتی که آنچه را به او ضرر میرساند، دفع میکند. و اسلام نوری است که آنچه را که به او نفع و یا ضرر میرساند آشکار میکند و به کسانیکه از او اطاعت میکنند، اجر و پاداش چند برابر عطا خواهد نمود.
1. هنگامیکه اسلام و ایمان با یکدیگر مقارن باشند، پس مقصود از اسلام، اعمال ظاهری است که ارکان اسلام میباشند و مقصود از ایمان، اعمال باطنی هستند که عبارتاند از ارکان ششگانهی ایمان. و اگر یکی از آنها به تنهایی ذکر شود، معنای دیگری و حکم آن را نیز شامل میشود.
2. احسان نسبت به ایمان عامتر است، و ایمان عامتر از اسلام میباشد. پس احسان از جهت خودش عامتر است، برای اینکه ایمان را نیز شامل میشود. پس بنده به مرتبهی احسان نمیرسد، مگر زمانی که ایمان تحقق یابد. و احسان نسبت به اهل خویش خاصتر است، برای اینکه اهل احسان طایفه و گروهی از اهل ایمان هستند، چون اهل ایمان، گروهی از مسلمانان هستند و همهی آنها نیستند. پس هر محسنی، مؤمن است، اما هر مؤمنی محسن نیست.
3. ایمان نسبت به اسلام عامتر است، زیرا اسلام را شامل میشود. بنده به هر مرحله و مرتبهی ایمان نمیرسد مگر زمانی که اسلام تحقق یابد و ایمان از جهت اهل خویش خاصتر است، برای اینکه اهل ایمان، گروهی از مسلمانان هستند و همهیشان نیستند. پس هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی، مؤمن نیست.
هر کسیکه فقط برای الله یکتا تسلیم شود، پس او مسلمان است و کسیکه برای الله و غیر از او تسلیم شود، پس او مشرک است، و شخصی که در برابر الله تسلیم نشود، پس او کافر متکبر است.
کفر: انکار کردن پروردگار پاک و منزه به صورت کلی میباشد.
شرک: قرار دادن شریکی برای پروردگار جهانیان، که نقصی برایش محسوب میشود.
کفر از شرک بزرگتر است، برای اینکه در شرک اثبات پروردگار و اثبات شریکی برایش است، اما کفر انکار کردن پروردگار است، و هرکدام از آنها به دیگری نیز اطلاق میشود و اگر کفر و شرک در آیه یا حدیثی جمع شوند، هرکدام معنای خاصی دارد ولی اگر به صورت جداگانه ذکر شوند، هرکدام معنای دیگری و حکم آن را نیز شامل میشود.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَا کَانَ لِلۡمُشۡرِکِینَ أَن یَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ شَٰهِدِینَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡکُفۡرِۚ أُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ وَفِی ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ١٧﴾ [التوبة: 17].
«سزاوار نیست که مشرکان، مساجدِ الله را آباد کنند، در حالی که آنان [عملاً] به کفرِ خویش گواهند [و آن را اظهار میکنند]. آنان هستند که اعمالشان تباه گشته است و خود در آتش [دوزخ] جاودانند».
اسلام بزرگترین نعمتی است که الله آن را بر بشریت ارزانی داشته است. و قرآن کریم بزرگترین کتابی است که الله بندهای از مخلوقاتش را انتخاب نمود و این کتاب را به او عنایت فرموده است، همانطور که میفرماید: ﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَیۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَیۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡکَبِیرُ٣٢﴾ [فاطر: 32].
«آنگاه این کتاب [= قرآن] را به گروهى از بندگانمان که برگزیدیم [= امت محمد] به میراث دادیم؛ [برخی] از آنان در حق خویش ستمکارند و [برخی دیگر] از آنان میانهرو هستند و [برخی] از آنان به فرمان الله در نیکیها پیشتازند. این [مسلمانی و بهرهمندی از قرآن، فضیلت و] بخشایش بزرگ است».
الله این امت را که این کتاب بزرگ را به ارث بردند، به سه قسمت تقسیم کرده است:
کسیکه بر خودش ستم مینماید و کسیکه میانهرو است و شخصی که در خوبیها و نیکیها از دیگران سبقت میگیرد.
کسیکه به نفس خویش ظلم مینماید، فردی است که یک مرتبه از پروردگارش اطاعت میکند و یک مرتبه نیز از او نافرمانی مینماید و عمل نیک و بد مرتکب میشود و آنها را با یکدیگر مخلوط مینماید. و در آیه به آن اشاره شده تا اینکه ناامید نگردد و فضل و بخشش الهی، آشکار گردد، برای اینکه بیشترین گروه بهشتیان از این افراد هستند.
میانهرو، کسی است که واجبات را ادا مینماید و حرامها را ترک میکند.
سبقت گیرنده در نیکی و خوبیها: شخصی است که واجبات را ادا مینماید و از حرامها دوری مینماید و به وسیلهی هر آنچه که از فرایض و نوافل به او امر فرموده است به الله تقرب جسته و نزدیک میشود و در آیه ذکر آن را به تأخیر انداخته است تا به خاطر عملش دچار تکبر و غرور نشود، و عملش از بین رود، و برای اینکه آنها نخستین گروهی هستند که وارد بهشت میشوند. به همین خاطر در مرحلهی بعد ذکر شدند. و بیشترین بهشتیان کسانیاند که به خودشان ظلم نمودند و کمترین آنها کسانی هستند که از دیگران در امور خیر و نیک سبقت میگیرند.
و هرسه گروه را الله به آنها وعدهی دخول بهشت دادند همانطور که میفرماید: ﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ٣٣﴾ [فاطر: 33].
«[پاداششان] باغهای جاودان [بهشتی] است که به آن وارد میشوند. در آنجا به دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میگردند و لباسشان از حریر است».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بُنِیَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَالحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[15]
ابن عمر ب از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: گواهی دادن بر اینکه هیچ معبود بر حقی به غیر از الله وجود ندارد و به پا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه گرفتن در رمضان و حج کردن خانهی الله».
معنی گواهی دادن به «لا اله الا الله»
اینکه انسان با زبان و قلبش اعتراف نماید که هیچ معبود بر حقی به غیر از الله وجود ندارد و به آن ملتزم باشد و عمل نماید و از سایر معبودان باطل اجتناب و دوری نماید: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٦٢﴾ [الحج: 62].
«این به سبب آن است که الله حق است و آنچه را که [مشرکان] جز او میخوانند [همه] باطل است و الله بلندمرتبۀ بزرگ است».
و «لا اله الا الله» شامل نفی و اثبات است، «لا اله» نفی تمام آنچه که غیر از الله عبادت میشود و «الا الله» اثبات کردن عبادت فقط برای الله که در عبادت شریکی ندارد، همانطور که در پادشاهی و اداره کردن امور نیز شریکی ندارد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ کَٱلَّذِی ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّیَٰطِینُ فِی ٱلۡأَرۡضِ حَیۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ یَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَى ٱئۡتِنَاۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۖ وَأُمِرۡنَا لِنُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧١﴾ [الأنعام: 71].
«[ای پیامبر،] بگو: «آیا به جای الله کسی [یا چیزی] را بخوانیم که نه به ما سود میدهد و نه زیان میرساند؟ و آیا پس از آنکه الله ما را هدایت کرده است [به سوی گمراهی] به عقب بازگردیم؟ همچون کسی که شیاطین او را [فریب داده و از راه راست] به در بُردهاند و او در زمین حیران و سرگشته مانده است، در حالی که او یارانی [دلسوز] دارد که به هدایت دعوتش میکنند [و میگویند:] "به سوی ما بیا"». بگو: «بیتردید، هدایت [راستین]، هدایت الله است و ما فرمان یافتهایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم»».
معنای گواهی دادن به «محمد رسول الله»
اینکه انسان با زبان و قلبش اعتراف نماید که محمد ج بندهی الله و پیامبرش به سوی تمام انسانهاست و به مقتضای اطاعت پیامبر عمل کند و آنچه را که خبر داده است، تصدیق نماید و از آنچه که نهی فرموده است، اجتناب و دوری کند و الله را آنچنان که مشروع است، عبادت کند: ﴿قُلۡ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ٣٢﴾ [آل عمران: 32].
«[ای پیامبر،] بگو: «[کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر را اطاعت کنید»؛ پس اگر پشت کردند [و سرپیچی نمودند]، قطعاً الله کافران را دوست ندارد».
ایمان: اینکه ایمان داشته باشی به الله و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز آخرت و به نیکی و بدی که در تقدیر قرار دارد و به مقتضای آن عمل نمایی.
پس ایمان شامل قول و عمل است؛ قول قلب و زبان، و عمل قلب و زبان و اعضای بدن. ایمان با اطاعت کردن زیاد شده و با معصیت و نافرمانی کم و ناقص میشود.
ایمان بنده با شناخت ارکان ششگانهی ایمان و نگاه کردن به آیهها و نشانیهای جهان هستی و آیات قرآنی کامل میگردد.
و با شناخت آنها، ایمان به الله قوی و زیاد میگردد، و تعظیم بنده نسبت به پروردگارش و محبت و دوستی نسبت به او زیاد میشود و اطاعت کردن از پروردگار آسان و نافرمانی او سنگین و سخت میشود. محبت کامل نسبت به الله و پیامبرش مستلزم محبت کردن با آنچه که آنها دوست دارند و عمل کردن به آنها و نشرشان میباشد.
هنگامیکه محبت فرد مسلمان برای الله، و بغض و کینهاش برای الله - هردو عمل قلبی هستند - و بخشش و عدم بخشیدن او برای الله باشد - هردو عمل بدنی هستند - این اعمال، دلیل بر کمال ایمان و کمال محبت نسبت به الله ﻷ میباشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ١٠١﴾ [یونس: 101].
«[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «بنگرید که [نشانههای روشنِ الله] در آسمانها و زمین چیست؟» و[لى همۀ] نشانهها و هشدارها، برای گروهى که ایمان نمىآورند، سودی نمىبخشد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣١﴾ [آل عمران: 31].
«[ای پیامبر،] بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد؛ و الله آمرزندۀ مهربان است».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
برای ایمان طعم و شیرینی و حقیقتی وجود دارد:
1. طعم ایمان را رسول الله ج با این قول خویش بیان فرمود: «ذَاقَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ رَضِیَ بِاللهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا».[16]
«طعم ایمان را کسی میچشد که راضی باشد پروردگارش الله، و دینش اسلام و پیامبرش محمد ج است».
2. اما شیرینی ایمان را پیامبر ج در این حدیث بیان فرمود: «ثَلاَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِیمَانِ: أَنْ یَکُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ یُحِبَّ المَرْءَ لاَ یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَأَنْ یَکْرَهَ أَنْ یَعُودَ فِی الکُفْرِ کَمَا یَکْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فِی النَّارِ».[17]
«کسیکه این سه خصلت را داشته باشد، شیرینی ایمان را میچشد، یکی اینکه: الله و رسولش را از همه بیشتر دوست داشته باشد، دوم اینکه: محبتش با هر کس، به خاطر خشنودی الله باشد، سوم اینکه: برگشتن به سوی کفر، برایش مانند رفتن در آتش ناگوار باشد».
3. اما حقیقت ایمان برای کسی حاصل میشود که از کمال یقین، و حقیقت دین، برخوردار است و با سعی و تلاش دینی، برای انجام دادن عبادت، دعوت، هجرت، نصرت، جهاد، انفاق، صدق، صبر، بخشش و ترک کردن گناهان به پا خواسته است.
بنده زمانی به حقیقت ایمان میرسد که بداند آنچه که به او رسیده است، باید به او میرسید و امکان خطا رفتن وجود نداشت و آنچه که به او نرسیده است، نباید به او میرسید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٧٤﴾ [الأنفال: 74].
«و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه الله جهاد کردند و کسانی که [این مهاجران را] پناه دادند و یاری نمودند، اینان مؤمنان حقیقی هستند. برای آنان [در بهشت] آمرزش و روزیِ شایستهای خواهد بود».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥﴾ [الحجرات: 15].
«مؤمنان [حقیقی] کسانى هستند که به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند و [لحظهای در ایمانشان] تردید نکردند و با مال و جانشان در راه الله به مبارزه برخاستند؛ اینانند که [در اعتقاد و عمل] صداقت دارند».
برای ایمان نام، صورت، طعم، شیرینی و حقیقتی وجود دارد.
بالاترین درجهی ایمان، یقین است. و این وقتی است که در ایمان، شک و تردیدی وجود ندارد و یقین داشته باشی آنچه را که از تو غایب است، مانند چیزی است که در جلویت قرار دارد و مشاهده مینمایی. و الله را چنان عبادت کنی که او را میبینی و این مقام احسان است.
پس هنگامیکه الله آنچه را در مورد غیب خبر داده است که تعلق به الله و صفات و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش و روز آخرت و تقدیر دارد، این امور غیبی برای فرد به منزلهی آن چیزی باشد که مشاهده مینماید. پس این کمال یقین و حق یقین میباشد.
فرد با صبر و یقین به امامت در دین خواهد رسید، همانطور که الله پاک میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢٤﴾ [السجدة: 24].
«و چون آنان [بر عبادت و دوری از گناه] شکیبایی میکردند و به آیات ما یقین داشتند، پیشوایانی از میان آنان برگماشتیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند».
شعبههای ایمان زیاد هستند که اقوال نیک و اعمال جوارح و اعضا و اعمال قلوب را شامل میشود.
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ - أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ - شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ، وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَانِ».[18]
ابوهریره س از رسول الله ج نقل میکند که فرمود: «ایمان هفتاد و اندی یا شصت و اندی شعبه دارد که بالاترین آن قول «لااله الا الله» و پایینترین آن بر طرف کردن چیزی است که باعث آزار و اذیت در مسیر راه میباشد، و حیا شعبهای از ایمان است».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِی ج: «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ، حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ».[19]
انس س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «هیچ یک از شما مؤمن نیست تا اینکه من نزد او از پدرش و فرزندش و تمام مردم، محبوبتر باشم».
قال أَنَس س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «آیَةُ الإِیمَانِ حُبُّ الأَنْصَارِ، وَآیَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الأَنْصَارِ».[20]
انس س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «نشانهی ایمان، حب و دوست داشتن انصار است و بغض و کینه داشتن نسبت به انصار از نشانههای نفاق میباشد».
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ».[21]
ابوهریره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «به بهشت وارد نمیشوید تا اینکه مؤمن باشید، و مؤمن نمیشوید تا اینکه نسبت به یکدیگر محبت داشته باشید، آیا شما را به کاری راهنمایی نکنم که اگر آن را انجام دادید، با یکدیگر، دوست میشوید؟ سلام دادن را میان خود رواج دهید».
محبت ورزیدن نسبت به برادر مسلمانش
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ - أَوْ قَالَ: لِجَارِهِ - مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».[22]
انس بن مالک س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «هیچ یک از شما مؤمن نیست تا اینکه آنچه را برای خودش میپسندد، برای برادرش - یا گفت برای همسایهاش - بپسندد».
گرامی داشتن همسایه و مهمان، و نیز سکوت نمودن مگر اینکه سخن نیک و خوبی بگوید:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیصْمُتْ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ جَارَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ».[23]
ابوهریره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس سخن نیک بگوید یا ساکت باشد و کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد، همسایهاش را گرامی بدارد و کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد، مهمان خویش را اکرام نماید».
قَالَ أَبُو سَعِیدٍ س... سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَرًا فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وَذَلِکَ أَضْعَفُ الْإِیمَانِ».[24]
ابوسعید خدری س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «هرکس از شما عمل ناشایست و منکری را دید، پس با دستش آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با زبانش جلوی آن را بگیرد و اگر با زبان نتوانست، در قلب خویش آن را بد بداند و این پایینترین درجهی ایمان است».
عَنْ تَمِیمٍ الدَّارِی س أَنَّ النَّبِی ج، قَالَ: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ» قُلْنَا: لِمَنْ؟ قَالَ: «لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ».[25]
تمیم داری س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «دین، نصیحت و خیرخواهی است». گفتیم: برای چه کسی؟ پیامبر ج فرمود: «برای الله، کتابش، پیامبرش، پیشوایان مسلمانان و عموم آنان».
ارکان ایمان شش عدد میباشند، و در حدیث جبریل ÷ ذکر شده است، هنگامیکه از پیامبر ج در مورد ایمان سؤال کرد، رسول ج فرمود: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِکَتِهِ، وَکُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ».[26] «اینکه به الله و فرشتگانش و کتابهای او و پیامبرانش و روز آخرت و به تقدیر خیر و شر از سوی الله ایمان بیاوری».
رابطهی ایمان به صورت مطلق از بزرگترین روابط میباشد و به خاطر شدت قوت آن، بین خالق و مخلوق رابطه ایجاد کرده است، و بین آسمان و زمین، و بین امت و پیامبر بزرگوارشان و میان آدم و جن و بین دنیا و آخرت رابطه برقرار کرده است.
و به خاطر آن الله، آسمانها و زمین و آنچه که میان آن قرار دارد، و بهشت و جهنم را آفریده است. به خاطر آن الله به عنوان ولی مؤمنان قرار میگیرد و پیامبران را میفرستد و کتابها را نازل گردانید و جهاد در راه خویش را مشروع قرار داد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٧١﴾ [التوبة: 71].
«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند؛ [مردم را] به نیکی فرمان میدهند و از ناپسند بازمیدارند و نماز میگزارند و زکات میپردازند و از الله و پیامبرش اطاعت مینمایند. اینانند که الله آنان را مورد رحمت قرار خواهد داد. بیتردید، الله شکستناپذیرِ حکیم است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥٧﴾ [البقرة: 257].
«الله یاور [و کارسازِ] کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبَرد؛ و کسانی که کافر شدند، [کارساز و] یاورشان طاغوت است [که] آنان را از نور [ایمان و علم] به سوی تاریکیها[ی کفر و نادانی] بیرون میبَرد. آنان اهل آتش هستند [و] در آن جاودانند».
بنابراین ارکان ششگانهی ایمان را به تفصیل شرح خواهیم داد.
ایمان به الله متضمن چهار امر میباشد
الله هر مخلوقی را بر فطرت ایمان داشتن به خالق خویش آفریده است، همانطور که میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٠﴾ [الروم: 30].
«حقگرایانه و خالصانه به این دین روی آور. [این آیین پاک،] اسلام است که الله فطرت مردم را بر اساس آن سرشته است. هیچ تغییری در آفرینشِ الله نیست. این است [راه راست و] دین استوار؛ ولی بیشتر مردم [حقیقت را] نمیدانند».
عقل دلالت میکند که این جهان دارای آفرینندهای است و همهی این مخلوقات آفرینندهای دارند که آنها را به وجود آورده است و امکان ندارد که آنها خودشان یکدیگر را به وجود آورده باشند، و یا به صورت تصادفی ایجاد شوند، پس مشخص میشود که آنها به وجود آورندهای دارند که پروردگار جهانیان است، همانطور که الله پاک و بلندمرتبه فرموده است: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ٣٥ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ٣٦﴾ [الطور: 35-36].
«آیا آنان از هیچ آفریده شدهاند یا خود آفرینندۀ خویشند؟ آیا آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟ [نه،] بلکه آنان یقین ندارند [که الله آفرینندۀ مطلق است]».
حس نیز بر وجود پاک و منزه از هر عیبی دلالت میدهد، به درستی که ما به وجود آمدن شب و روز و رزق انسان و حیوان و تدبیر کردن امور آفرینندهها را مشاهده مینماییم که به صورت قطعی بر وجود الله بلندمرتبه دلالت مینماید: ﴿یُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤﴾ [النور: 44].
«الله شب و روز را میگردانَد [و پیاپی میآورد]. یقیناً در این [گردش،] عبرتی برای اهل بصیرت است».
الله پیامبران و انبیای خویش را به وسیلهی آیات و معجزات تأیید مینماید که مردم آنها را دیدند و یا شنیدند.
و آن امور خارجی است که از قدرت بشر خارج میباشد، الله به وسیلهی آن پیامبرانش را نصرت و تأیید میکند و این دلیل قطعی بر وجود فرستندهی آنها که الله ﻷ است، میباشد. همان طور که الله آتش را برای ابراهیم ÷ سرد قرار داد و او را با سلامت نگه داشت و دریا را برای موسی ÷ شکافت و مردگان را برای عیسی ÷ زنده کرد و ماه را برای رسول ج شکاف داد. پس در وجود الله ﻷ هیچ شکی نیست: ﴿قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَدۡعُوکُمۡ لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ١٠﴾ [إبراهیم: 10].
«پیامبرانشان گفتند: «آیا در [یگانگیِ] الله - آفرینندۀ آسمانها و زمین - تردیدی هست؟ او شما را [به ایمان] فرامیخوانَد تا گناهانتان را ببخشاید و تا مدتی معیّن به شما مهلت دهد». آنان گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید [و] میخواهید ما را از آنچه که پدرانمان عبادت میکردند بازدارید. پس دلیلی آشکار [در مورد راستگوییتان] برایمان بیاورید».
چه قدر الله دعا کنندگان را اجابت نموده است و به سؤال کنندگان عطا کرده و به فریاد کسانی که در غم و اندوه قرار دارند رسیده و آنها را یاری کرده است، بدون شک همهی اینها بر وجود و علم و قدرت الله پاک دلالت دارد:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَکُمۡ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ مُرۡدِفِینَ٩﴾ [الأنفال: 9].
«[روز بدر را به یاد آورید؛] آنگاه که از پروردگارتان فریادرسى [و یارى] مىخواستید و او [درخواستِ] شما را پذیرفت [و فرمود:] بیگمان، شما را با هزار فرشته که پیاپی فرود میآیند یاری میکنم».
2. و الله بلندمرتبه فرمود: ﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾ [الأنبیاء: 83-84].
«و ایوب را [یاد کن] آنگاه که پروردگارش را [چنین] ندا داد: «رنج [و بیماری] به من رسیده است و تو مهربانترینِ مهربانانی». ما [دعای] او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود برطرف ساختیم و خانوادهاش و [نیز تعدادی] همانندشان را به همراه آنان به وی بازگرداندیم [تا] رحمتی از جانب ما و پندی برای عبادتکنندگان باشد».
شریعت بر وجود الله پاک و بلندمرتبه دلالت مینماید، پس احکام بزرگ و با عدالت که تضمین کنندهی منافع بندگان هستند و الله آنها را در کتابهایش بر انبیا و پیامبران خویش نازل فرمود، دلیلی است بر اینکه آنها از جانب پروردگار حکیم و با قدرت و بسیار دانا میباشد که برای منافع بندگان خویش نازل فرمود.
دوم - ایمان به اینکه الله، پروردگار یکتاست و شریکی برایش وجود ندارد.
پروردگاری که شایسته است تا عبادت شود، پادشاهی است که امور پادشاهی و فرمانروایی به دست او میباشد. همهی آفرینش و امور به دست اوست. هیچ آفریننده و هیچ مالکی به غیر از الله وجود ندارد. همهی امور به دست الله یکتا میباشد. آفرینش و پادشاهی و امور به دست اوست. او پروردگاری است که همیشه غالب و پیروز و مهربان و بینیاز، و مورد ستایش قرار گرفته است. او بسیار دانا و با قدرت است. هنگامیکه از او درخواست رحمت شود، رحم مینماید و هنگامیکه از او طلب مغفرت شود، میآمرزد. وقتی از او سؤال شود، عطا میکند و زمانی که از او خواسته شود، اجابت میکند. هر آنچه بخواهد، انجام میدهد و سربازان آسمان و زمین در اختیار او قرار دارند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَ یَطۡلُبُهُۥ حَثِیثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَکَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٥٤﴾ [الأعراف: 54].
«[ای مردم،] بیگمان، پروردگار شما الله است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس [آن گونه که شایسته شکوه اوست] بر عرش قرار گرفت. [تاریکیِ] شب را با [روشناییِ] روز میپوشانَد که [هر یک،] آن [دیگری] را شتابان میجوید و خورشید و ماه و ستارگان را [پدید آورد] که [همگی] به فرمانِ او به خدمت [انسان] گماشته شدهاند. آگاه باشید! آفرینش و فرمانروایی، از آنِ اوست. پربرکت [و بزرگ] است الله که پروردگار جهانیان است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠﴾ [المائدة: 120].
«فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آنِ الله است. و او بر هر کارى تواناست».
پس ما میدانیم و یقین داریم که الله ﻷ پروردگاری است که مخلوقات را به وجود آورده و موجودات را ایجاد نموده و به کاینات صورت بخشیده است و زمین و آسمانها را آفریده است: ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٣﴾ [یونس: 3].
«بیگمان، پروردگار شما الله است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس [آن گونه که شایسته شکوه اوست] بر عرش قرار گرفت. او کار [جهان] را تدبیر میکند [و] هیچ شفاعتگری نیست مگر پس از اجازۀ او. این الله است، پروردگارتان؛ پس او را عبادت کنید. آیا پند نمیگیرید؟».
الله ﻷ، خورشید وماه، شب و روز، آب وگیاه، انسان و حیوان، خاک وکوه، و دریاها را خلق نموده است: ﴿ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا٢﴾ [الفرقان: 2].
«همان ذاتی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ اوست و فرزندی [برای خویش] برنگزیده است و در فرمانروایی، هیچ شریکی ندارد و همه چیز را آفریده است و اندازۀ هر چیز را - چنان که مناسبش میباشد- تدبیر نموده است».
الله هر چیزی را با قدرت خویش به وجود آورده، وزیر و مشاور و کمک کنندهای برایش وجود ندارد. او پاک و منزه، و پروردگار یکتا و صاحب قدرت و زور است. با رحمت خویش بر عرش قرار گرفته و آسمان را با قدرت خود نگه داشته و زمین را با مشیت و ارادهی خویش گسترانده و مخلوقات را با ارادهی خودش به وجود آورده و با قدرت خویش بر بندگان چیره شده است. او پروردگار مشرق و مغرب است و هیچ معبود بر حقی به غیر از او وجود ندارد. او زنده و پا بر جاست: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ٦٢ لَّهُۥ مَقَالِیدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٦٣﴾ [الزمر: 62-63].
«الله آفریدگار هر چیزی است و او تعالی بر همه چیز [نگهبان و] کارساز است. کلید گنجینههای آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و کسانی که به آیات الهی کافر شدند، قطعاً زیانکارند».
میدانیم و یقین داریم که الله پاک و منزه پروردگار با قدرت است که بر هر چیزی تواناست، و بر همه چیز احاطه دارد و صاحب هر چیزی میباشد، و نسبت به همه چیز بسیار داناست، صاحب زور و قدرت و بالای هر چیزی قرار دارد. گردنها در مقابل عظمت و بزرگی او پایین قرار میگیرند و خضوع دارند و صداها به خاطر بزرگی او به لرزه افتاده و افراد با قدرت در مقابل قدرت او ذلیل و خوار هستند. چشمها او را درک نمیکنند، در حالی که او چشمها را درک مینماید و او بسیار ریزبین و آگاه است. هر آنچه بخواهد، انجام میدهد و هرچه اراده نماید، حکم میکند: ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٨٢﴾ [یس: 82].
«فرمان او چون چیزی را اراده کند تنها این است که به آن میگوید: «موجود شو»؛ پس [بیدرنگ] موجود میشود».
الله پاک و بیعیب هر آنچه که بین آسمانها و زمین قرار دارد و غیب و آشکار را میداند و بزرگ و بلندمرتبه است. سنگینی کوهها و وزن و اندازهی دریاها و تعداد قطرههای باران و تعداد برگهای درختان و ذرههای ریگها را میداند و آنچه را که تاریکی شب و روشنایی روز فرا میگیرد را نیز میداند: ﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٥٩﴾ [الأنعام: 59].
«و کلیدهای [گنجینههای] نهان نزد اوست [و] جز او [هیچ کس] آن را نمیداند و [اوست که] آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی [از درخت] نمیافتد مگر اینکه آن را میداند؛ و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابى روشن [= لوح محفوظ] قرار دارد».
میدانیم و یقین داریم الله که صاحب جلال و شوکت و بزرگی است هر روز مشغول امر و کاری است، هیچ چیزی در زمین و آسمان از او پنهان نمیماند، امور را تدبیر مینماید و بادها را میفرستد و باران را نازل میکند و زمین را بعد از مرده شدن زنده میکند.
هر کسی را که بخواهد عزیز میگرداند و هر شخصی را بخواهد، ذلیل و خوار مینماید. اوست که زنده میگرداند، میمیراند، عطا میکند، منع مینماید، بالا میبرد و پایین میآورد﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٢٧﴾ [آل عمران: 26-27].
«[ای پیامبر،] بگو: بارالها، ای فرمانروایِ هستی، هر کس را بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی حکومت را بازپس میگیری؛ و به هر کس بخواهی عزت [و قدرت] میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری. [پروردگارا،] خوبی به دست توست و بیگمان، تو بر هر چیزی توانایی. شب را به روز در مىآورى و روز را به شب در مىآورى [و از طولِ یکی میکاهی و بر دیگری میافزایی] و [موجودِ] زنده را از [مادۀ] بیجان بیرون مىآورى [= رویشِ گیاه از دانه] و [مادۀ] بیجان را از [موجود] زنده خارج مىسازى [= بیرون آمدنِ تخم از پرندگان] و به هر کس بخواهی، بیشمار روزی میدهی».
میدانیم و یقین داریم که خزاین هر چیزی فقط نزد الله است و همهی مخزنهای آسمانها و زمین تنها برای الله میباشد و مخازن هر چیزی هنگام پیدایش نزد الله موجود است. مخزن آبها، گیاهان، هوا، انبارهای معادن، مخزن صحت و سلامتی و امنیت، نعمتها، عذاب، رحمت، هدایت، قدرت، و عزت، همهی این مخازن و غیر آنها نزد الله و تنها به دست اوست: ﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١﴾ [الحجر: 21].
«و هیچ چیز نیست، مگر آنکه گنجینههایش نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معیّن فرو نمیفرستیم».
هنگامیکه آن را دانستیم و بر قدرت الله و عظمت، قدرت، بزرگی، علم، فرمانروایی، مخزنها و رحمت و یکتابودنش یقین حاصل نمودیم، قلبها به سوی او رجوع میکنند و سینهها با عبادت او گشایش خواهند یافت و اعضای بدن جهت اطاعت کردن در برابر او تسلیم خواهند شد، و زبانها به خاطر یاد الله، تعظیم و بزرگی و تسبیح و حمد و سپاس او را به جای میآورند. پس فقط از الله درخواست کن و تنها از او طلب کمک نما و فقط بر او توکل کن و تنها از او بترس و فقط او را عبادت کن: ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102].
«این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
سوم: ایمان داشتن به الوهیت الله پاک و بیعیب
پس میدانیم و یقین داریم که الله یکتا تنها معبود بر حق است و شریک ندارد و تنها او مستحق عبادت است او پروردگار جهانیان و معبود آنها میباشد و آن چنان که مشروع نموده، او را عبادت میکنیم، بینهایت او را دوست داریم و در مقابلش ذلیل میشویم و بیش از حد او را تعظیم مینماییم. همانطور که در مقابل ربوبیت او مثل آفرینش و اداره کردن و تدبیر امور، تسلیم شدیم، پس واجب است که الوهیت او را نیز به خاطر امر نمودن و مشروع قرار دادن بپذیریم و قبول کنیم و سر تسلیم فرود آوریم.
همانطور که میدانیم و یقین داریم که الله در ربوبیت تنهاست و شریکی ندارد، در الوهیت نیز تنها میباشد و شریکی ندارد، تنها او را عبادت میکنیم که شریکی ندارد و از عبادت کردن غیر از او اجتناب مینماییم: ﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ١٦٣﴾ [البقرة: 163].
«[ای مردم،] معبودِ شما معبودی یگانه است [که] جز او [هیچ] معبودی [بهحق] نیست؛ بخشندۀ مهربان است».
الله ﻷ تنها معبود بر حق است و الوهیت و عبادتِ هر معبودی غیر الله باطل است: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٦٢﴾ [الحج: 62].
«این به سبب آن است که الله حق است و آنچه را که [مشرکان] جز او میخوانند [همه] باطل است و الله بلندمرتبۀ بزرگ است».
چهارم: ایمان به اسماء و صفات الهی
معنای آن این است که اسماء و صفات الهی را حفظ نمود و معنای آنها را فهمید و به آنها باید اعتراف کرد، و به وسیلهی آنها، الله را عبادت نمود و به مقتضای آنها عمل کرد.
شناخت اوصاف بزرگی و کبریایی و مقام والا و با شکوه الهی قلبهای بندگان را سرشار از این مینماید که بزرگی او را بیان کنند و در مقابلش تعظیم نمایند.
و شناخت صفتهای عزت، قدرت، قوت و جبروت، قلبها را سرشار میگرداند از اینکه در مقابل او ذلیل و شکسته و تسلیم شوند.
و شناخت صفتهای رحمت و نیکی و سخاوت و بخشش، قلبها را سرشار از محبت الله مینماید و باعث میشود که انسان رغبت و طمع نسبت به فضل و احسان و بخشش الهی داشته باشد. و شناخت صفتهای علم و احاطه بر بنده واجب مینماید که پروردگارش را در تمام حرکتها و حالات مراقب خویش بداند.
و شناخت تمام این صفتها بر بنده واجب میکند که الله را تعظیم و نسبت به او محبت و شوق و علاقه داشته باشد و با او انس و الفت بگیرد و بر او توکل کند و با عبادت الله یکتا که شریک ندارد، به او تقرب جوید و نزدیک شود.
و آنچه را که الله یا پیامبر از نامهای نیکو و صفات بلند برای او اثبات نموده است، ما نیز برایش اثبات کنیم و آنچه را که خودش و یا پیامبر از وی نفی کردند، ما نیز از او نفی میکنیم.
و به نامهای الله و صفات او و آنچه که بر معانی و آثار آن دلالت میدهد، ایمان میآوریم.
ایمان داریم به اینکه الله «رحیم» است و معنایش این است که: او صاحب رحمت است و از اثرات این اسم این است که او بر هرکسیکه بخواهد، رحم میکند. و این قول نسبت به بقیهی اسماء و صفات الهی صدق میکند.
و تمام اسماء و صفات الهی را آن طوری که شایستهی اوست، بدون تحریف، تعطیل و کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه برایش اثبات میکنیم، آن چنان که خودش میفرماید: ﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا یَذۡرَؤُکُمۡ فِیهِۚ لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١١﴾ [الشورى: 11].
«او آفرینندۀ آسمانها و زمین است؛ همسرانى از [جنسِ] خود شما برایتان قرار داد و از چارپایان نیز جفت آفرید؛ به این صورت، تعداد شما را افزایش مىدهد. هیچ چیز همانند الله نیست و همو شنوا و بیناست».
و میدانیم و یقین داریم که الله یکتاست و نامهای نیکو و صفات بلند مخصوص او میباشد، و به وسیلهی آنها او را میخوانیم.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٨٠﴾ [الأعراف: 180].
«و الله زیباترین نامها را دارد؛ پس او را به آن [نامها در دعاها و ...] بخوانید و کسانی را که در [مورد] نامهایش به انحراف میروند [و آنها را تأویل و تحریف میکنند] رها کنید. آنان به [سزاى] آنچه مىکردند، مجازات خواهند شد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ اسْمًا، مِائَةً إِلَّا وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الجَنَّةَ».[27]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «برای الله نود و نه اسم وجود دارد، هرکس آنها را حفظ نماید، وارد بهشت میشود».
اصول ایمان به نامها و صفات الهی:
ایمان به نامها و صفات الهی بر سه اصل استوار است:
اول - پاک دانستن الله ﻷ از مشابهت با مخلوقات در ذات و نامها و صفات و افعال.
دوم - ایمان داشتن به نامها و صفاتی که الله ﻷ یا پیامبرش او را توصیف نمودند.
سوم - عدم جستوجو کردن از کیفیت نامها و صفات و افعال الهی، همانطور که کیفیت ذات الله را نمیدانیم. همچنین کیفیت نامها و صفات و افعال او را نخواهیم دانست، همچنان که الله پاک و منزه از هر عیب میفرماید: ﴿...لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ﴾ [الشورى: 11].
«چیزى مانند او نیست. و او شنواى بیناست».
اقسام نامهای نیکوی الهی:
نامهای نیک الله به دو قسمت تقسیم میشوند:
اول - آنچه که الله به صورت تنهایی یا همراه بودن با چیزی دیگر نامیده میشود و اغلب نامها به این صورت هستند، مانند سمیع، بصیر، قوی و... .
دوم - آنچه که به تنهایی و به صورت مفرد بر الله اطلاق نمیشود، بلکه با آنچه که در مقابلش قرار دارد، همراه است، برای اینکه کمال در همراه بودن دو اسم با هم میباشد، مانند مقدم، مؤخر، قابض، باسط و... . که به عنوان یک اسم میباشد و هردو با هم ذکر میشوند.
اقسام معانی نامهای نیک الهی:
نامهای نیک الله از جهت معانی به شش قسمت تقسیم میشوند:
اول - نامهایی که فقط بر ذات الله و یکتا بودنش دلالت دارند، مانند الله، اله، واحد، احد، الحق، الحی، اول، آخر، ظاهر، باطن و مانند آنها از نامهای نیک الهی.
دوم - نامهایی که بر پادشاهی و قدرت الله دلالت دارند، مانند ملک، عزیز، جبار، مهیمن، قهار، قادر، قوی، مقدم، مؤخر و مانند آنها.
سوم - نامهایی که بر آفرینش و ایجاد و کمک کردن دلالت دارند، مانند خالق، بارئ، مصوّر، رزاق، وهاب، کریم، بَرّ، مقیت و مانند آنها.
چهارم - نامهایی که بر علم و احاطه دلالت دارند، مانند سمیع، بصیر، علیم، خبیر، رقیب، شهید، حفیظ، محیط، و مانند آنها.
پنجم - نامهایی که بر نرمی و رحمت و مغفرت دلالت دارند، مانند رب، رحمان، رحیم، رؤوف، حلیم، حمید، شکور، ودود، ولی، نصیر، قریب، مجیب، عفو، غفور، تواب، و مانند آنها.
ششم - نامهایی که بر هدایت و بیان دلالت دارند، مانند هادی، مبین، وکیل، کفیل، و مانند آنها.
برای الله صاحب جلال و شکوه، نامهای نیک و صفات بلندمرتبه و افعال پسندیده و مثالهای بزرگی در آسمانها و زمین وجود دارد.
تمام نامهای نیک الهی در دلالت بر ذات یکی هستند، ولی در معانی و صفات، متعدد میباشند. ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨﴾ [طه: 8]. «الله است که هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست [و] نیکوترین نامها از آنِ اوست».
الله ﻷ دارای نامهایی است که بر صفات کمال او دلالت میدهند که از صفات الله مشتق شدهاند و این اسماء و صفات، بدین خاطر نیکو گردیدند.
و علم داشتن به الله و نامها و صفات او از با ارزشترین و بزرگترین و مهمترین و واجبترین علوم میباشد.
و از جمله نامهای الله ﻷ عبارتاند از:
الله: او معبودی است که مخلوقات، او را عبادت مینمایند و نسبت به او محبت میورزند و او را تعظیم میکنند و در برابرش فروتن هستند و در نیازها و حاجتها در مقابل او تضرع میکنند.
رحمان و رحیم: کسی است که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و به تمام مخلوقات رسیده است.
مَلِک: او کسی است که تمام مخلوقات را در عالم بالا و عالم پایین فرمانروایی میکند.
مالک: او کسی است که پادشاه سرزمینها و پادشاهان و بندگان است.
ملیک: کسی است که امور خویش را در پادشاهیاش اجرا مینماید، پادشاهی به دست اوست و به هرکسیکه بخواهد، پادشاهی میدهد و از هرکس که بخواهد، پادشاهی را میگیرد.
قدوس: از هر نقص و عیبی پاک و دارای صفات کمال میباشد.
سلام: او کسی است که از هر عیب و آفت و نقص سالم است و سلامتی در دست او و از جانبش میباشد.
مؤمن: او کسی است که مخلوقاتش در امان هستند از اینکه نسبت به آنها ظلم نماید، امنیت را آفریده و به وسیلهی آن نسبت به هر یکی از بندگانش که بخواهد منت نهاده است.
مهیمن: نسبت به مخلوقاتش شاهد است از آنچه که از آنها سر میزند و او صاحب چنان قدرتی است که هیچ چیزی از او پنهان نمیماند و هیچ چیز از آن منع نمیشود.
عزیز: او کسی است که تمام عزت برای او میباشد و چنان نیرومند و تواناست که کسی در کنارش قرار نمیگیرد. و او کسی است که صاحب زور و قدرت میباشد که هیچ وقت مغلوب نمیشود و دارای قدرت بسیار زیادی است که مخلوقات در برابرش تسلیم شدند و سر فرود آوردند.
جبار: نسبت به مخلوقات خود برتری دارد و هر آنچه که نسبت به آنها اراده نماید بر آنها چیره و غالب میشود. صاحب زور و قدرت و بزرگی است که بندگانش را جبر مینماید و احوال آنها را شایسته میگرداند.
متکبر: او کسی است که نسبت به صفات مخلوقات برتری دارد. پس هیچ چیزی شبیه او نیست و نسبت به هر بدی و ظلمی برتری دارد.
کبیر: هر چیزی غیر از او کوچک است و در آسمانها و زمین برای او بزرگی است.
خالق: او کسی است که بدون اینکه برای چیزی از قبل شبیهی باشد، از ابتدا خلق نموده است و تمام چیزها را آفریده است و تنها است و شریکی ندارد.
خلاق: او کسی است که میآفریند و هر چیزی را که آن گونه که بخواهد با قدرتش به وجود میآورد.
بارئ: او کسی است که مخلوقات را از عدم و با قدرت خویش به وجود آورده است، و بعضی از مخلوقات را از بعضی دیگر جدا نموده و خالص و ناب قرار داده است.
مصوّر: او کسی است که مخلوقات را بر صورتها و شکلهای مختلف از جهت بلند و کوتاه بودن، و بزرگی و کوچکی، وزن و رنگ و شکل آفریده است.
وهاب: او کسی است که نعمتها را به صورت مداوم و با سخاوت میبخشد و هر آنچه را به هرکسیکه بخواهد، عطا مینماید.
رزاق: او کسی است که رزق او به تمام مخلوقات میرسد و هر یکی از رزق او میخورد و در سرزمینش سکونت دارد.
رازق: رزق و روزیها را آفریده و با فضل و قدرت خویش، آنها را به مخلوقاتش رسانیده است.
غفور و غفار: به بخشش و عفو و گذشت معروف است به خاطر کمال رحمت خویش نسبت به مخلوقاتش.
غافر: گناهان بندگانش را میپوشاند و مغفرتش وسیع است و کسی است که درهای مغفرت خویش را بر بندگانش گشوده است.
قاهر: او کسی است که بالا و نیرو و قدرتش بر بندگانش برتری دارد، و گردنها در مقابلش خضوع نمودند و تسلیم شدند و زورگویان در برابرش ذلیل و خوار هستند.
قهار: بر تمام مخلوقاتش هر آنچه را که اراده نماید، برتری دارد و او پیروز است و هر چیزی به غیر از او شکست خورده میباشد.
فتاح: کسی است که بین بندگانش با حق و عدالت حکم مینماید و درهای رحمت و رزق را بر آنها میگشاید و بندگان مؤمن خویش را نصرت میکند و علم کلیدهای غیب تنها در دست او میباشد.
علیم: هیچ چیزی برای او مخفی نمیماند و هر آنچه که پنهان و مخفی یا ظاهر و آشکار است، اقوال و افعال، پنهان و آشکار را میداند و تمام غیبها را میداند و نسبت به هر چیزی آگاه است.
مجید: او کسی است که با افعال خویش بزرگوار و ارجمند قرار گرفته و مخلوقاتش نیز او را به خاطر بزرگواری او، عزیز و ارجمند قرار دادند. پس او به خاطر بزرگی و ارجمندی و احسان و نامها و صفات خویش مورد ستایش قرار گرفته است.
رب: او صاحبی است که در هر چیزی تصرف دارد، پروردگار اربابان، و صاحب تمام مخلوقات است که آنها را تربیت مینماید، و آنها را به امورشان در دنیا و آخرت به پا میدارد. هیچ معبود برحقی و تربیت کننده و مربیای به غیر از او وجود ندارد.
عظیم: در ذات و نامها و صفات و پادشاهی و سلطنت خویش، صاحب بزرگی و شوکت میباشد.
واسع: او کسی است که رحمت و علم او هر چیزی را فرا گرفته و رزق او چنان وسیع است که به تمام مخلوقات میرسد و پادشاهی و سلطنت و فضل و احسان او بسیار وسیع میباشد.
کریم: کسی است که دارای مقام و منزلت بزرگی است و نیکی و خوبی او زیاد و با دوام میباشد. و از هر عیب و نقص و آفت پاک و منزه است.
رحمن: او کسی است که عطا و بخشش و احسان او همه را فرا گرفته و بخشش نزد او از منع کردن محبوبتر است.
ودود: از بندگانش کسیکه از او اطاعت میکند، و به سویش برمیگردد، را دوست دارد و بر آنها حمد و ثنا میفرستد و نسبت به آنها و دیگران احسان مینماید و با عنایت کردن نعمتهایش نسبت به بندگان خویش محبت میورزد.
مقیت: نسبت به هر چیزی حافظ و ایستاده است و رزق و روزی مخلوقات را عنایت مینماید.
شکور: او کسی است که نیکیها را چند برابر مینماید و بدیها را محو میکند و درجهها را بالا میبرد.
شاکر: او کسی است که در مقابل طاعت و عبادت آسان شکر مینماید و در برابرش اجر و پاداش زیاد میدهد و نعمتهای زیادی عنایت میکند و در برابر شکر کردن کم، نیز راضی میشود.
لطیف: کسی است که هیچ چیزی از او پنهان نمیماند، و نسبت به بندگانش نیکی و احسان میکند و چنان از جایی به آنها لطف مینماید که نمیدانند. و ریزبین است و چشمها او را درک نمیکنند در حالی که او چشمها را درک میکند.
حلیم: او کسی است که در مجازات کردن بندگانش به خاطر گناهی که مرتکب شدند، عجله نمیکند، بلکه به آنها فرصت میدهد تا توبه نمایند.
خبیر: هیچ چیزی از امور مخلوقات از متحرک و ساکن، و سخنگو و بیسخن، و کوچک و بزرگ، و آشکار و پنهان برای او مخفی و پنهان نمیماند.
حفیظ: او کسی است که آنچه را که خلق نموده است، حفظ مینماید و علم او هر چیزی را احاطه میکند.
حافظ: او کسی است که اعمال بندگان را محافظت میکند و دوستانش را نیز حفظ مینماید تا در گناهان قرار نگیرند و آنچه را که حفظ میکند از او پنهان نمیماند.
سمیع: او کسی است که تمام صداها را میشنود و شنوایی او همهی صداها را فرا میگیرد. او تمام صداها را با اختلاف زبانها و لغات و نیازها میشنود، پنهان و آشکار و نزدیک و دور نزد او یکسان است.
بصیر: او کسی است که هر چیزی را میبیند و نسبت به اعمال و نیازهای بندگان آگاه است و میداند که چه کسی شایستهی هدایت و چه کسی مستحق گمراهی است. هیچ چیزی از او مخفی و پوشیده و پنهان نمیماند و هیچ چیزی از او فوت نمیشود.
علی، اعلی و متعال: او صاحب بلندی و ارتفاع است و کسی میباشد که هر چیزی تحت سیطره و قدرت و سلطنت او قرار دارد. او بزرگی است که بزرگتر از او وجود ندارد. او بلندمرتبه است و کسی از او بلندتر نیست و چنان بزرگ است که بزرگتری از او موجود نیست.
حکیم: او کسی است که هر چیزی را با حکمت و عدل خویش در جایگاهش قرار داده است، و در آفرینش و امر و اقوال و افعال، ثواب و جزا دادن حکیم است.
حَکَم و حاکم: او کسی است که در سلطنت و پادشاهی حکم مینماید و نسبت به هیچکس ظلم و ستم نمیکند.
حَیّ: او کسی است که هرگز نمیمیرد و برای همیشه باقی میماند و مرگ و از بین رفتنش ممکن نیست.
قیوم: او کسی است که خودش پا بر جاست و به هیچکس نیاز ندارد و دیگران را استوار مینماید و امور تمام مخلوقات را تدبیر میکند و او چنان زنده و پا بر جاست که هیچ چرت و خوابی او را فرا نمیگیرد.
واحد و احد: تمام کمالات مخصوص او است و هیچ کسی در آنها با او شریک نیست.
شهید: او نسبت به تمام چیزها آگاهی دارد و علم او هر چیزی را فرا میگیرد و بندگانش هر چیزی را که انجام میدهند، را میبیند و مشاهده مینماید.
قوی: صاحب قدرت کامل است که هیچ کسی بر او غالب نمیشود و هیچ فرد تندرویی از دست او در نمیرود. او چنان قوی است که قدرتش بالای هر قدرت دیگری قرار دارد.
متین: دارای قدرت و قوت زیادی است که قدرتش هرگز قطع نمیشود و از قدرت و قوت مطلق و بینهایت برخوردار است.
ولی: در ملک و فرمانروایی بزرگ خویش صاحب تدبیر است.
مولی: نسبت به بندگان مؤمنش محبت دارد و آنها را نصرت و کمک مینماید.
حمید: او کسی است که مستحق حمد و ستایش است و به خاطر نامها و صفات و افعال و اقوال و احسان و شریعت و مقام و ثواب و جزای خویش، مورد ستایش قرار گرفته است.
او حمیدی است که در مقابل هر ذرهای که بندگانش انجام میدهند، شکر مینماید.
صمد: او کسی است که در بزرگی و بزرگواری و سخاوت و بخشش به اوج کمال رسیده است و در بر طرف کردن نیازها بینیاز است و دیگران به او نیازمند هستند و تنها است و شریکی ندارد.
قدیر، قادر و مقتدر: دارای قدرت کامل است و از چنان قدرتی برخوردار است که هیچ کسی نمیتواند او را عاجز نماید و هیچ چیزی از تحت سیطرهی او بیرون نمیرود. او دارای قدرت کامل و دایم و فراگیر است. او صاحب قدرتی است که قدرت را در وجود هر قدرتمندی به وجود آورده است.
وکیل: امور تمام مخلوقات را در عالم بالا و عالم پایین تدبیر مینماید.
کفیل: هر چیزی را حفاظت مینماید و بر هر نفسی استوار است. کفالت رزق دادن تمام مخلوقات بر عهدهی او میباشد و مصالح آنها را رعایت میکند. رزق و روزی تمام مخلوقات را عنایت مینماید.
غنی: او کسی است که از تمام مخلوقات بینیاز است.
حق: کسی است که هیچ شک و گمانی در وجودش موجود نیست و هیچ چیزی بر مخلوقاتش مخفی و پنهان نیست.
مبین: برای چشمها و بیناییها واضح و آشکار است. او کسی است که برای مخلوقات خویش راههای نجات دنیا و آخرت را ترسیم نموده است.
نور: او کسی است که آسمانها و زمین را نورانی گردانیده است و قلبهای مؤمنان را با معرفت و ایمان منور میگرداند.
دارندهی جلال و اکرام: او کسی است که مستحق است تنها مورد حمد و ستایش و تعریف قرار گیرد. او صاحب عظمت و بزرگی و رحمت و احسان میباشد.
بَرّ: نسبت به بندگانش مهربانی و عطوفت دارد و به آنها احسان مینماید.
تواب: او کسی است که توبهی توبه کنندگان را میپذیرد و گناه آنان را میبخشد. توبه را آفریده و آن را از بندگانش میپذیرد.
عفو: او کسی است که عفو و بخشش او نسبت به گناهان بندگان وسیعتر است، مخصوصا زمانی که بندگان توبه و استغفار کنند.
رؤوف: او صاحب رأفت و مهربانی است و نسبت به تمام بندگانش لطف مینماید.
اول: او کسی است که قبل از او چیزی نبوده است.
آخر: کسی است که بعد از او نیز چیزی وجود ندارد.
ظاهر: کسی است که برتر از او چیزی نیست.
باطن: پایین او نیز چیزی قرار ندارد.
وارث: بعد از، از بین رفتن مخلوقات باقی میماند و مرجع و مصدر هر چیزی است و او زنده است که هرگز نمیمیرد.
محیط: او کسی است که بر هر چیزی احاطه دارد و قدرتش تمام مخلوقات را فرا میگیرد. پس هیچ چیزی توانایی و قدرت ندارد از سیطرهی او بیرون رود یا فرار کند و علم او تمام چیزها را فرا گرفته و تعداد هر چیزی را میشمارد و میداند.
قریب: به هرکسی نزدیک است و به دعوتگر نیز نزدیک میباشد و فرد با انواع عبادت و احسان به او نزدیک میشود.
هادی: او کسی است که سایر مخلوقاتش را به مصالح آنها هدایت و سوق میدهد و بندگانش را به سوی هر خوبی هدایت میکند و راه حق را از باطل برای آنها نمایان و آشکار میسازد.
بدیع: او کسی است که برای او مانند و شبیهی وجود ندارد و مخلوقات را بدون نمونه قبلی به وجود آورده است.
فاطر: او کسی است که مخلوقات را به وجود آورده و آسمانها و زمین را نیز از عدم خلق کرده است.
کافی: او کسی است که تمام نیازها و ضرورتهای بندگان را کفایت مینماید.
غالب: او کسی است که برای همیشه نیرومند و نسبت به هر طلب کنندهای پیروز است. هیچ کسی نمیتواند آنچه را که قضاوت نموده است، قبول نکند و رد نماید. و آنچه را که میخواهد ایجاد کند، کسی نمیتواند او را منع کند. و هیچ کسی توانایی لغو حکم او را ندارد.
ناصر و نصیر: او کسی است که پیامبران و پیروانشان را در برابر دشمنانشان یاری مینماید و نصرت کردن و یاری دادن، تنها به دست او میباشد.
مستعان: او کسی است که درخواست همکاری نمینماید، بلکه از او همکاری و کمک طلب میشود. دوستان و دشمنانش از او درخواست میکنند. او همهی آنها را کمک مینماید و به آنان عطا میکند. پس هر تغییر و تحول و قدرتی فقط از جانب الله میباشد.
دارندهی معارج: او کسی است که جبرئیل همراه با سایر فرشتگان به سوی او عروج میکنند و اعمال صالح و اقوال پاک و نیکو به سوی او صعود مینمایند.
دارندهی طَول: او کسی است که فضل و نعمت و احسان و بخشش را برای مخلوقاتش در هر زمان و مکانی گسترانیده است.
دارندهی فضل: او کسی است که مالک هر چیزی است و با انواع نعمتهایی که قابل حساب و شمارش نیستند، بر بندگانش برتری دارد.
رفیق: او کسی است که رفق و اهل آن را دوست دارد و نسبت به بندگانش مهربان و با رأفت است و به آنان لطف میورزد.
جمیل: در ذات و افعال و نامها و صفات خویش زیباست و در هر چیزی زیبایی و جمال را آفریده است.
طیب: از هر نقص و عیب و آفتی پاک و منزه است. او پاک است و پاکی را در هرچیز پاکی آفریده است.
شافی: او تنها و یکتاست و برای هر بیماری و آفتی، شفا قرار داده است و شفا را در هر دارویی نیز قرار داده است.
سُبّوح: از هر عیب و نقصی پاک است. او کسی است که آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفت طبقه او را تسبیح مینمایند و هر چیزی با حمد و ستایش، تسبیح او را بیان میکند. نامهای نیکو و صفات بلندمرتبه مخصوص اوست.
وِتر: او تنهای یکتاست که شریک و مانند و شبیهی ندارد. او فرد است و وتر را در اعمال و عبادات دوست دارد.
دیّان: او کسی است که بندگان را محاسبه مینماید و به آنان پاداش و جزا میدهد و در روز قیامت بین آنان قضاوت و داوری میکند.
مقدِّم و مؤخر: هرکسی را که بخواهد تقدیم میکند و هرکسی را که بخواهد به تأخیر میاندازد و هرکسی را که بخواهد بالا میبرد و هرکسی را که بخواهد پایین میآورد. به کسیکه بخواهد عزت میدهد و هرکسی را که بخواهد، ذلیل و خوار مینماید.
منان: او کسی است که قبل از درخواست کردن، میدهد و زیاد میبخشد و با گذشت زمانها و روزگار با انواع احسان و انعام و رزق و بخشش، بر بندگان منت میدهد.
قابض: او کسی است که به خاطر کمال علم و حکمت خویش، از هرکسیکه بخواهد نیکی و خوبیاش را نسبت به او جمع مینماید.
باسط: او کسی است که فضل و بخشش خویش را نشر مینماید و میگستراند و رزق خویش را نسبت به هریک از بندگانش که بخواهد میگستراند.
حَیِی و سِتّیر: او افراد با حیا و اهل پوشش از بندگان را دوست دارد و گناهان و عیبهای زیادی از بندگان را میپوشاند و حیا دارد از اینکه کسی او را بخواند و او آن را برگرداند و اجابت نکند.
سیّد: او کسی است که در سروری و عظمت و بزرگی و قوت و قدرت و سایر صفات خویش کامل است.
اساس دین ایمان به الله ﻷ و یقین نمودن بر ذات و نامها و صفات او و افعال و خزاین و وعده و وعیدهای الهی و عمل کردن به مقتضای آن میباشد.
و مبنا و مورد قبول واقع شدن تمام اعمال و عبادتها بر این اصل بزرگ استوار است و هنگامیکه این ایمان ضعیف و ناقص شود، اعمال و عبادتها نیز ضعیف میگردند و احوال بد میشود. سپس خشم و غضب الهی نازل میگردد.
ایمان داشتن به الله از با فضیلتترین اعمال محسوب میگردد و برای تحصیل این ایمان و زیاد شدن آن، چهار نوع سعی و تلاش لازم است: تلاش برای به دست آوردن آن، تلاش برای حفظ آن، تلاش برای استفاده از آن و تلاش جهت نشر آن.
و کسیکه برای چنین تلاشهایی به پا خیزد، الله او را به راههایی که مورد رضایتش است، هدایت میکند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٦٩﴾ [العنکبوت: 69].
«کسانی که در راه [خشنودیِ] ما میکوشند، قطعاً آنان را به راههای خویش هدایت میکنیم و بیتردید، الله با نیکوکاران است».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج سُئِلَ: أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».[28]
ابوهریره س روایت میکند که شخصی از رسول ج سؤال کرد: چه عملی فضیلت زیادی دارد؟ پیامبر ج فرمود: ایمان به الله و پیامبرش. سپس گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: جهاد در راه الله. دوباره گفته شد: بعد از آن چه عملی فضیلت بیشتری دارد؟ رسول ج فرمود: حج مقبول.
3. عَنْ تَمِیمٍ الدَّارِی س أَنَّ النَّبِیِّ ج، قَالَ: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ» قُلْنَا: لِمَنْ؟ قَالَ: «لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ».[29]
تمیم داری س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «دین، نصیحت و خیرخواهی است». گفتیم: برای چه کسی؟ پیامبر ج فرمود: «برای الله، کتابش، پیامبرش، پیشوایان مسلمانان و عموم آنان».
ایمان با اطاعت کردن زیاد میشود و با معاصی و نافرمانی، ناقص و کم میگردد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ لِیَزۡدَادُوٓاْ إِیمَٰنٗا مَّعَ إِیمَٰنِهِمۡۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا٤﴾ [الفتح: 4].
«اوست که بر دلهای مؤمنان آرامش نازل کرد تا بر ایمانشان بیفزایند؛ و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ الله است؛ و الله دانای حکیم است».
2. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِیمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَهُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ١٢٤﴾ [التوبة: 124].
«و هنگامی که سورهای نازل میگردد، برخی از آنان [به برخی دیگر] میگوید: «این سوره، به ایمانِ کدامیک از شما افزود؟». اما کسانی که ایمان آوردهاند، بر ایمانشان میافزاید و [به آن] شادمان میگردند».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلَا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ حِینَ یَشْرَبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ».[30]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «زناکار هنگام ارتکاب عمل زنا، مؤمن نیست. دزد هنگام دزدی کردن، مؤمن نیست و شرابخوار هنگام خوردن شراب، مؤمن نیست».
4. عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَفِی قَلْبِهِ وَزْنُ شَعِیرَةٍ مِنْ خَیْرٍ، وَیَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَفِی قَلْبِهِ وَزْنُ بُرَّةٍ مِنْ خَیْرٍ، وَیَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَفِی قَلْبِهِ وَزْنُ ذَرَّةٍ مِنْ خَیْرٍ» قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: قَالَ أَبَانُ، حَدَّثَنَا قَتَادَةُ، حَدَّثَنَا أَنَسٌ، عَنِ النَّبِیِّ ج: «مِنْ إِیمَانٍ» مَکَانَ «مِنْ خَیْرٍ».[31]
انس س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «هرکسیکه لااله الا الله بگوید و به اندازهی یک دانهی جو ایمان در دل او باشد، از دوزخ بیرون آورده میشود. هرکسیکه لااله الا الله را بر زبان آورد و به اندازهی یک دانهی گندم ایمان در دل او باشد، از دوزخ بیرون آورده میشود و هرکسیکه لااله الا الله بگوید و به اندازهی یک دانهی ذرت ایمان در دلش باشد، از دوزخ بیرون میشود». و در روایت دیگری به جای لفظ «خیر»، «ایمان» ذکر شده است.
برای اینکه ایمان در زندگی ما قرار گیرد و افزایش یابد، چند امر را باید دانست:
اول - اینکه بدانیم و یقین داشته باشیم که هر چیزی آشکار یا پنهان باشد، کوچک و یا بزرگ باشد، آفرینندهی او الله است.
آفرینندهی آسمان، زمین، عرش، فرشتگان، ستارگان، دریاها، کوهها، انسانها، حیوانات، گیاهان و جمادات و آفرینندهی بهشت و جهنم نیز الله است. ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ٦٢ لَّهُۥ مَقَالِیدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٦٣﴾ [الزمر: 62-63].
«الله آفریدگار هر چیزی است و او تعالی بر همه چیز [نگهبان و] کارساز است. کلید گنجینههای آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و کسانی که به آیات الهی کافر شدند، قطعاً زیانکارند».
پس عرش، آسمانها، زمین، خورشید، ماه، هوا، آب، دریا، کوه، مردم، فرشتگان، جن، حیوانات، پرندگان، و تمام ذرات به عنوان یک شیء و چیز هستند که الله آفرینندهی همهی آنهاست و نسبت به هر چیزی قدرت دارد و آگاه است.
در مورد آنان سخن میگوییم و میشنویم و فکر مینماییم و تکرار میکنیم و در آیات و نشانههای جهان و آیات قرآنی نگاه و تفکر میکنیم تا اینکه ایمان در قلبهای ما محکم قرار گیرد و الله نیز این چنین به ما امر فرموده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ١٠١﴾ [یونس: 101].
«[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «بنگرید که [نشانههای روشنِ الله] در آسمانها و زمین چیست؟» و[لى همۀ] نشانهها و هشدارها، برای گروهى که ایمان نمىآورند، سودی نمىبخشد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾ [محمد: 24].
«آیا در قرآن تدبّر نمیکنند یا قفلها[ی غفلت] بر دلهایشان نهاده شده است؟».
دوم - اینکه بدانیم و یقین داشته باشیم که الله مخلوقات را آفریده و در آنها تأثیر را نیز به وجود آورده است. چشم را آفریده و در آن اثر بینایی قرار داده است. گوش را خلق کرده و در آن اثر شنوایی به وجود آورده است. زبان را آفریده و در آن اثر سخن گفتن قرار داده است. خورشید را ایجاد کرده و در آن اثر نور را به وجود آورده است. آتش را آفریده و در آن اثر سوختن را قرار داده است. درختان را آفریده و در آن اثر میوه و نتیجه دادن گذاشته است.
سوم - اینکه بدانیم و یقین داشته باشیم که او مالک تمام مخلوقات است و در آنها تصرف مینماید. تنها الله یکتاست که شریک ندارد و تدبیر امور را مینماید. هر مخلوقی چه بزرگ باشد یا کوچک، و در آسمانها و زمین قرار داشته باشد، همهی آنها بندگان نیازمند و مخلوقات محتاج الله هستند. مالک نفع و ضرر و یاری کردن به خویشتن نیستند و مالک مرگ و زندگی و برانگیختن نیز نمیباشند.
الله مالک همهی آنهاست، در حالی که همه به او نیازمند میباشند و او از همه بینیاز است.
الله پاک کسی است که در جهان قدرت تصرف دارد و تمام امور مخلوقاتش را تدبیر مینماید. او در آسمانها و زمین، در آبها و دریاها، در آتش و باد، در جانها و گیاهان، در ستارگان و جمادات، در رؤسا و وزیران، در فقیران و ثروتمندان، در ضعیفان و اقویا و در همه چیز و همه کس تصرف مینماید. او الله یکتاست که شریکی ندارد و همه به صورت دستهجمعی در قبضه و اختیار او قرار دارند و در برابر امر و دستورش خضوع دارند و تسلیم هستند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٢٧﴾ [آل عمران: 26-27].
«[ای پیامبر،] بگو: بارالها، ای فرمانروایِ هستی، هر کس را بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی حکومت را بازپس میگیری؛ و به هر کس بخواهی عزت [و قدرت] میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری. [پروردگارا،] خوبی به دست توست و بیگمان، تو بر هر چیزی توانایی. شب را به روز در مىآورى و روز را به شب در مىآورى [و از طولِ یکی میکاهی و بر دیگری میافزایی] و [موجودِ] زنده را از [مادۀ] بیجان بیرون مىآورى [= رویشِ گیاه از دانه] و [مادۀ] بیجان را از [موجود] زنده خارج مىسازى [= بیرون آمدنِ تخم از پرندگان] و به هر کس بخواهی، بیشمار روزی میدهی».
پس الله ﻷ در تمام مخلوقاتش با قدرت و حکمت و علم خویش تصرف مینماید هر طور و هر وقتی که بخواهد.
چیزی را به وجود میآورد و با قدرت خویش تأثیر آن را از بین میبرد، بعضی اوقات چشم وجود دارد، ولی نمیبیند، گوش وجود دارد، ولی نمیشنود، زبان موجود است، ولی سخن نمیگوید، دریا وجود دارد، ولی غرق نمیکند، آتش وجود دارد، ولی نمیسوزاند، و الله پاک چنین انجام میدهد برای اینکه او کسی است که در مخلوقات هر طوری که بخواهد تصرف مینماید. هیچ معبود بر حقی به غیر از او وجود ندارد.
او پروردگار یکتا و نیرومند است و بر هر چیزی توانایی و قدرت دارد.
بعضی از قلبها بیشتر از چیزی تأثیر میپذیرند بدون اینکه از پروردگار آن چیز تأثیر گیرند. پس به آن چیز وابسته هستند و از آفرینندهی آن چیز که الله بیعیب و پاک است، غافل میباشند.
بر ما واجب است که با این علم و این نوع نگاه کردن، از مخلوقات به الله که آفریننده و خالق است، برسیم. و از تصویر، متوجه کسی شویم که آفرینندهی تصویر است و هر چیزی را آفریده و به آن صورت بخشیده است. و تنها او را که یکتاست و شریکی ندارد، عبادت کنیم.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١ فَذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ٣٢﴾ [یونس: 31-32].
«[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مىبخشد؟ یا کیست که بر گوشها و دیدگان حاکم است؟ و کیست که [موجودِ] زنده را از [مادۀ] بیجان بیرون مىآورد و [مادۀ] بیجان مرده را از [موجودِ] زنده خارج مىسازد؟ و کیست که کار [جهان و جهانیان] را تدبیر مىکند؟» خواهند گفت: «الله». پس بگو: «آیا پروا نمىکنید؟» و پس از حقیقت، جز گمراهى چیست؟ پس چگونه [از حق] بازگردانده مىشوید؟».
چهارم - اینکه بدانیم و یقین داشته باشیم که مخزن تمامی اشیا نزد الله یکتا وجود دارد و نزد غیر او چیزی موجود نیست.
پس هر چیزی که موجود است، مخزن آن نزد الله است؛ مخزن علم، هدایت، نور، سخن گفتن، اخلاق، غذا، نوشیدن، دانهها، میوهها، آبها، بادها، کوهها و دیگر مخلوقات. مخزن همه چیز نزد الله است. پس هر آنچه که ما به آن نیاز داریم، آن را از الله طلب و درخواست میکنیم و عبادات و طاعتهای بیشتری انجام میدهیم. الله پاک و بیعیب، بر طرف کنندهی نیازها و اجابت کنندهی خواستههاست. او بهترین سؤال شونده و بهترین عطاکننده است. آنچه را که عطا کند، کسی نمیتواند منع نماید و آنچه را که منع کند، کسی نمیتواند عطا نماید.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١﴾ [الحجر: 21].
«و هیچ چیز نیست، مگر آنکه گنجینههایش نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معیّن فرو نمیفرستیم».
قدرت الله ﻷ:
الله ﻷ در هر چیزی قدرت مطلق دارد:
1. گاهی اوقات با اسباب عطا مینماید و رزق میدهد. همانطور که آب را سببی برای رویاندن گیاهان، جماع کردن با زن را سببی برای به وجود آمدن فرزندان نجیب و بزرگوار قرار داده است. ما در خانهی اسباب زندگی میکنیم و از اسباب مشروع به خاطر پیروی کردن از دستورات الهی استفاده میکنیم و تنها بر الله یکتا که شریک ندارد، توکل مینماییم: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾ [المؤمنون: 51].
«ای پیامبران، از [غذاهای] پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید. یقیناً من از آنچه انجام میدهید آگاهم».
2. و بعضی اوقات بدون اسباب عطا مینماید و روزی میدهد و به هر چیزی که بگوید، به وجود آید، پس آن به وجود خواهد آمد. همان طور که به مریم بدون درخت، میوه داد و فرزندی به او بدون اینکه پدری داشته باشد، عنایت کرد: ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٖ وَأَنۢبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنٗا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّاۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیۡهَا زَکَرِیَّا ٱلۡمِحۡرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزۡقٗاۖ قَالَ یَٰمَرۡیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَاۖ قَالَتۡ هُوَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ إِنَّ ٱللَّهَ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٍ٣٧﴾ [آل عمران: 37].
«آنگاه پروردگارش او [= مریم] را به نیکویی پذیرفت و [نهالِ وجودش را] به شیوۀ شایستهای پرورش داد و سرپرستیاش را به زکریا سپرد. هر گاه زکریا وارد عبادتگاه [او] میشد، نزدش غذایی مییافت [پس با شگفتی] میگفت: «ای مریم، این [غذا] از کجا برایت آمده است؟» [مریم] میگفت: این [غذا] از جانب الله است. بیگمان، الله به هر کس بخواهد، بیشمار روزی میدهد».
3. و گاهی اوقات از قدرتش بر ضد اسباب استفاده میکند، همانطور که آتش را برای ابراهیم ÷ سرد و سلامت قرار داد و موسی ÷ را از دریا نجات داد و فرعون و قومش را با یک دستور و در یک دریا و در یک وقت غرق کرد. و همانطور که یونس ÷ را در تاریکی شکم ماهی و در دریا نجات داد. ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٨٢﴾ [یس: 82].
«فرمان او چون چیزی را اراده کند تنها این است که به آن میگوید: «موجود شو»؛ پس [بیدرنگ] موجود میشود».
این به نسبت مخلوقات بود، اما نسبت به احوال چنین است:
1. میدانیم و یقین داریم که الله یکتا آفرینندهی تمام حالات است؛ فقر و غنا و بینیازی، صحت و سلامتی، بیماری، شادی و غم، خندیدن و گریستن، عزت، ذلت، زندگی، مرگ، امنیت، ترس، گرمی، سردی، هدایت، گمراهی، سعادت، بدبدختی، و ... همهی این حالات و غیر از آن را فقط الله یکتا که شریک ندارد، به وجود میآورد.
2. و میدانیم و یقین داریم کسیکه امور را تدبیر مینماید و در این حالتها تصرف دارد، الله یکتاست که شریک ندارد.
پس فقیر بودن به غنی شدن، بیماری به سلامتی، ذلت به عزت، و گریه به خنده، فقط به دستور الله ﻷ صورت میگیرد و موجود زنده فقط با دستور و فرمان او میمیرد و سردی به گرمی، گمراهی به هدایت و در تمام این حالتها تغییر و تحول فقط به فرمان و امر الله صورت میگیرد.
پس حالتها با دستور الله پاک به وجود میآیند و با امر او زیاد و کم میشوند، و با امر و دستور او باقی میمانند و با فرمان او به پایان میرسند.
بر ما واجب است که تغییر حالتها را از کسیکه مالک آنهاست با نزدیکی و تقرب به وسیلهی آنچه که مشروع قرار داده است، درخواست نماییم. ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٢٧﴾ [آل عمران: 26-27].
«[ای پیامبر،] بگو: بارالها، ای فرمانروایِ هستی، هر کس را بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی حکومت را بازپس میگیری؛ و به هر کس بخواهی عزت [و قدرت] میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری. [پروردگارا،] خوبی به دست توست و بیگمان، تو بر هر چیزی توانایی. شب را به روز در مىآورى و روز را به شب در مىآورى [و از طولِ یکی میکاهی و بر دیگری میافزایی] و [موجودِ] زنده را از [مادۀ] بیجان بیرون مىآورى [= رویشِ گیاه از دانه] و [مادۀ] بیجان را از [موجود] زنده خارج مىسازى [= بیرون آمدنِ تخم از پرندگان] و به هر کس بخواهی، بیشمار روزی میدهی».
3. و بدانیم و ایمان داریم که مخزن تمام حالتهای گذشته و غیر از آن در نزد الله یکتا موجود است.
اگر الله به همهی انسانها سلامتی یا غنی بودن یا غیر از آنها عطا نماید، از آنچه که در خزاین الله وجود دارد، ذرهای کم نمیشود. برای اینکه هرچه الله عطا نماید، هیچ چیزی از آن کم نمیشود. پس پاک و منزه است الله بینیازی که ستودنی است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ٢٦﴾ [لقمان: 26].
«آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ الله است. بیتردید، الله بینیازِ ستوده است».
2. عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج، فِیمَا رَوَى عَنِ اللهِ تَبَارَک وَتَعَالَى أَنَّهُ قَالَ: «یَا عِبَادِی إِنِّی حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِی، وَجَعَلْتُهُ بَیْنَکُمْ مُحَرَّمًا، فَلَا تَظَالَمُوا، یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَیْتُهُ، فَاسْتَهْدُونِی أَهْدِکُمْ، یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ جَائِعٌ، إِلَّا مَنْ أَطْعَمْتُهُ، فَاسْتَطْعِمُونِی أُطْعِمْکُمْ، یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ عَارٍ، إِلَّا مَنْ کَسَوْتُهُ، فَاسْتَکْسُونِی أَکْسُکُمْ، یَا عِبَادِی إِنَّکُمْ تُخْطِئُونَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ، وَأَنَا أَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا، فَاسْتَغْفِرُونِی أَغْفِرْ لَکُمْ، یَا عِبَادِی إِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضَرِّی فَتَضُرُّونِی وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِی، فَتَنْفَعُونِی، یَا عِبَادِی لَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ وَآخِرَکُمْ وَإِنْسَکُمْ وَجِنَّکُمْ کَانُوا عَلَى أَتْقَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مِنْکُمْ، مَا زَادَ ذَلِکَ فِی مُلْکِی شَیْئًا، یَا عِبَادِی لَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ وَآخِرَکُمْ وَإِنْسَکُمْ وَجِنَّکُمْ کَانُوا عَلَى أَفْجَرِ قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ، مَا نَقَصَ ذَلِکَ مِنْ مُلْکِی شَیْئًا، یَا عِبَادِی لَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ وَآخِرَکُمْ وَإِنْسَکُمْ وَجِنَّکُمْ قَامُوا فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ فَسَأَلُونِی فَأَعْطَیْتُ کُلَّ إِنْسَانٍ مَسْأَلَتَهُ، مَا نَقَصَ ذَلِکَ مِمَّا عِنْدِی إِلَّا کَمَا یَنْقُصُ الْمِخْیَطُ إِذَا أُدْخِلَ الْبَحْرَ، یَا عِبَادِی إِنَّمَا هِیَ أَعْمَالُکُمْ أُحْصِیهَا لَکُمْ، ثُمَّ أُوَفِّیکُمْ إِیَّاهَا، فَمَنْ وَجَدَ خَیْرًا، فَلْیَحْمَدِ اللهَ وَمَنْ وَجَدَ غَیْرَ ذَلِکَ، فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ».[32]
ابوذر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله ﻷ میفرماید: ای بندگانم، من ظلم را بر خود حرام ساختهام، و بر شما نیز حرام گرداندم. پس به یکدیگر ظلم نکنید. ای بندگانم، همهی شما گمراه هستید مگر کسیکه من او را هدایت کنم. پس از من طلب هدایت کنید تا شما را هدایت کنم. ای بندگانم، همهی شما گرسنه هستید، مگر کسیکه من او را غذا بدهم، بنابراین، از من غذا بخواهید تا به شما غذا عنایت کنم. ای بندگانم، همهی شما لخت و برهنهاید، مگر کسیکه من او را لباس ارزانی کنم، پس از من لباس بخواهید تا شما را لباس عنایت کنم. این بندگان من، شما شب و روز گناه میکنید و این من هستم که تمام گناهان را میبخشم، پس از من آمرزش بخواهید تا شما را بیامرزم. این بندگان من، شما توانایی آن را ندارید که به من ضرری برسانید، همچنین توانایی آن را ندارید که به من نفعی برسانید. ای بندگانم، اگر اولین و آخرین شما (همه)، انس و جن شما، قلبی مانند پرهیزگارترین قلبی که یکی از شما دارد، داشته باشند، هیچ چیزی به پادشاهی من اضافه نمیکند. ای بندگانم، اگر اولین و آخرین شما (همه)، انس و جن شما قلبی مانند فاسقترین قلبی که یکی از شما دارد، داشته باشند، هیچ چیزی از پادشاهی من کم نمیکند. ای بندگانم، اگر اولین و آخرین شما (همه)، انس و جن شما، در یک میدان بزرگ بایستند و از من بخواهند و من آرزوهای همه را برآورده سازم، این کار، از آنچه که نزد من وجود دارد، چیزی نمیکاهد، مگر به اندازهی آبی که یک سوزن، هنگام فرو برده شدن در دریا از آب دریا میکاهد. ای بندگان من، آنچه وجود دارد، اعمال و کارهای شماست که من آنها را برای شما ثبت و ضبط میکنم و سرانجام جزای آنها را به طور کامل به شما میدهم. پس اگر کسی پاداش خوبی یافت، حمد و سپاس الله متعال را به جای آورد و اگر کسی چیز دیگری یافت، فقط خودش را سرزنش کند.
رستگاری و عزت با ایمان و اعمال صالح به دست میآید، نه با اموال و سرمایه یا ریاست و پست و مقام. پس کسیکه به الله ایمان دارد و از دستورات او پیروی مینماید، بر روش و منهج رسول ج است و الله ﻷ از او راضی میباشد و از خزاین خویش - غنی باشد یا فقیر - به او میدهد و او را تأیید میکند و یاری مینماید و به بهشت وارد میکند و حفظ مینماید و با ایمان به او عزت میدهد. فرقی ندارد که از اسباب عزت برخوردار باشد، مانند ابوبکر، عمر، عثمان، علی ش یا اسباب عزت نزد او نباشند، مانند بلال، عمار، سلمان و امثال آنان - رضی الله عنهم اجمعین.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعۡنَآ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ لَیُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّۚ وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَٰکِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ لَا یَعۡلَمُونَ٨﴾ [المنافقون: 8].
«آنها [= عبدالله بن اُبَیّ بن سَلول و همفکرانش] میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، یقیناً صاحبان عزت، فرومایگان [= مقصودشان پیامبر و اصحابش بود] را از آنجا بیرون میکنند»؛ در حالی که عزت، از آنِ الله و فرستادۀ او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند».
کسیکه به الله ایمان ندارد، اگر چه از اسباب عزت مانند سلطنت و سرمایه برخوردار باشد، مانند فرعون، قارون و هامان و دیگران، الله آنان را ذلیل و خوار میکند. و اگر نزد او اسباب ذلت مانند فقر و مسکنت باشد، الله آنها را مانند فقیران مشرک در مکه خوار و ذلیل مینماید. الله انسان را برای ایمان و اعمال صالح و عبادت پروردگار یکتا که شریک ندارد، آفریده است، و او را خلق نکرده تا اموال و اشیای زیادی جمعآوری نماید و دنبال شهوات باشد.
اگر خودش را مشغول این چیزها نماید و عبادت پروردگار را فراموش کند، الله آنها را بر او مسلط مینماید و آنها را سبب بدبختی و هلاکت و نابودی و خسارت او در دنیا و آخرت قرار میدهد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ٥٥﴾ [التوبة: 55].
«پس [ای پیامبر،] اموال و فرزندانشان تو را شگفتزده نکند. بیتردید، الله مىخواهد آنان را در زندگى دنیا به این وسیله عذاب کند و در حالی که کافرند جانشان برآید».
ایمان در قلبها سه درجه دارد:
ایمان موجود، ایمان از بین رفته و ایمان مطلوب.
هدف الله از آفرینش، ایمان است و ایمان دارای ارکان و شعبههایی است و مؤمن مأمور است که برای کسب ایمان زیاد، سعی و تلاش نماید. همانطور که برای افزایش مال خویش، تلاش میکند، تا ایمانی که از بین رفته را به ایمان موجود اضافه نماید و به وسیلهی آن به ایمان مطلوبی که رسیدن به آن وعده داده شده، خواهد رسید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١٣٦﴾ [النساء: 136].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید،
به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده است و [به هر] کتابی که پیش از این
فرستاده است ایمان بیاورید [و بر آن پایدار باشید]؛ و هر کس به الله و فرشتگانِ
او و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت کفر بورزد، بیتردید، در گمراهیِ دور و
درازی افتاده است».
الله ﻷ به هر انسان غنی و فقیری اسباب کامیابی و رستگاری را عنایت فرموده و اسبابی مانند مال و پست و مقام که در آن رستگاری وجود ندارد، را به بعضی از مردم عطا نموده است.
ایمان و اعمال صالح، تنها سبب کامیابی و رستگاری در دنیا و آخرت میباشد و این حقی است که برای هر شخصی وجود دارد و همچنین قلب جایگاه ایمان است که نزد تمام افراد وجود دارد و اعضا که مکان انجام دادن اعمال صالح هستند، برای همهی افراد موجود است. پس کسیکه در قلب او ایمان وجود دارد و از اعضای او اعمال صالح سرچشمه میگیرد، در دنیا و آخرت رستگار است، اما غیر از آنها، از جملهی کسانی خواهند بود که زیانکار و دچار خسران و ضرر میشوند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: 1-3].
«سوگند به عصر که انسان در زیان است. مگر مؤمنان نیکوکاری که یکدیگر را به حق سفارش نمودهاند و به شکیبایی توصیه کردهاند».
یک. کامیابی و رستگاری در دنیا و آخرت فقط با ایمان و عمل صالح به دست میآید. ارزش انسان نزد الله به اندازهی ایمان و اعمال صالحی است که در او وجود دارد و به خاطر مال و سرمایه و چیزها و منصبها نیست.
ارزش انسان نزد الله به خاطر صفات و ویژگیهایی است که دارد، نه به خاطر ذات خویش. پس ابولهب فردی است که از اصالت و نسب بالایی برخوردار است، ولی به زودی به آتشی که شعلهور است وارد میشود، برای اینکه او به الله ایمان نیاورد و بلال حبشی س به خاطر گفتن «لااله الا الله» نزدیک بود از سنگینی سنگی که بر شکمش گذاشته میشد، بمیرد. پس الله به او مقام داد و او را بالا برد تا جایی که در فتح مکه بر پشت بام کعبه اذان گفت. او را تا زمان مرگ مؤذن پیامبر ج قرار داد و پیامبر ج صدای کفشهای او را پیشاپیش خویش در بهشت میشنید.
و بعضی از اقوام معتقد هستند که فلاح و رستگاری در کثرت و زیاد بودن است، مانند قوم نوح. و برخی معتقد بودند که در قدرت است، مانند قوم عاد، و برخی مانند قوم ثمود اعتقاد داشتند که رستگاری در صنعت است، و بعضی مانند قوم ابراهیم معتقد بودند که در عبادت نمادها و بتها رستگاری وجود دارد. و بعضی مانند قوم شعیب رستگاری را در تجارت میدانستند و بعضی مانند قوم سبأ رستگاری را در زراعت میدانستند. و برخی مانند نمرود و فرعون معتقد بودند که رستگاری در سلطنت و حکومت است. و بعضی مانند قارون اعتقاد داشتند که رستگاری در مال و سرمایه است.
الله ﻷ انبیا و پیامبران را برای این اقوام فرستاد تا آنان را به عبادت الله یکتا که شریک ندارد، دعوت دهند و برای آنان بیان نمایند که کامیابی و رستگاری در این چیزها وجود ندارد. بلکه کامیابی و رستگاری فقط در ایمان و اعمال صالح و اطاعت کردن از الله و پیامبرش وجود دارد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَخۡشَ ٱللَّهَ وَیَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾ [النور: 52].
«و هر کس از [کتاب] الله و [احادیث صحیح]
پیامبرش اطاعت کند و از الله بترسد و از [نافرمانیِ] او بپرهیزد، اینان کامیابند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ٤ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥﴾ [البقرة: 3-5].
«آن کسانی که [در نهان و آشکار] به غیب ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند؛ و آن کسانی که به آنچه بر تو و [بر پیامبران] پیش از تو نازل شده است ایمان میآورند و به روز رستاخیز یقین دارند. آنان از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و قطعا رستگارند».
دو. این اقوام هنگامیکه پیامبران را تکذیب کردند و بر کفرشان استمرار داشتند، و به وسیلهی آن چیزی که داشتند، فریبکار بودند، الله آنان را هلاک نمود و انبیا و پیامبران خویش و پیروان ایشان را نجات داد و آنها را در مقابل دشمنانشان نصرت و یاری کرد.
و به خاطر یقینی که نسبت به این اشیا داشتند، گناه مرتکب شدند و به خاطر انجام دادن گناهان بزرگ، عذاب بزرگی نیز به سراغشان آمد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَاۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٤٠﴾ [العنکبوت: 40].
«هر یک از آنان را به [کیفر] گناهشان عذاب کردیم؛ بر برخی از آنان باران سنگ فرستادیم و برخی دیگر را بانگ مرگبار فروگرفت و برخی را در زمین فروبردیم و برخی را غرق کردیم. الله هرگز به آنان ستم نکرد؛ بلکه آنان [خود] به خویشتن ستم میکردند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡیِ یَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ٦٦ وَأَخَذَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ٦٧﴾ [هود: 66-67].
«پس چون فرمان [عذاب] ما فرارسید، صالح و کسانی که همراهش ایمان آورده بودند را به رحمتی از [جانب] خویش از [عذاب و] رسوایی آن روز نجات دادیم. بیگمان، پروردگارت همان توانمندِ شکستناپذیر است. و کسانی را که ستم کرده بودند، بانگی [مرگبار] فروگرفت؛ و در جای خویش به روی افتادند و هلاک شدند».
تزکیه: پاک کردن و طهارت ظاهر و باطن از هر نجاست و پلیدی است.
برای تزکیه سه تعلق وجود دارد:
اول - در حق الله: انسان از شرک و نفاق و ریا تزکیه و پاک شود. پس الله را با اخلاص عبادت نماید و دین را مخصوص او گرداند.
دوم - در حق رسول ج: از بدعت و نوآوری در دین پاک شود و الله را مطابق دستور شریعت عبادت کند.
سوم - در حق نفس: نفس خویش را با طاعت و اخلاق نیکو تزکیه نماید و از نافرمانی و گناهان و اخلاق بد مانند خیانت، حسد، دروغ، غیبت و تجاوز بر مخلوقات نفس خود را پاک کند. و با مردم با اخلاق نیک تعامل کند.
کسیکه این فضایل به او عطا شود، و از آنها برخوردار گردد، به درجات بالا و عالی در ایمان و علم و عمل صالح و اخلاق و بهشت دست خواهد یافت.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾ [الشمس: 7-10].
«و سوگند به جانِ [انسان] و ذاتی که آن را [آفرید و] نیکو گردانید، سپس نافرمانی و پرهیزگاریاش را [به او] الهام کرد. بیتردید، هر کس نفس خود را [از گناهان] پاک کند، رستگار میشود. و هر کس آن را [با گناه] آلوده سازد، یقیناً زیانکار میشود».
2. و الله بلندمرتبه میگوید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤ وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥﴾ [الأعلى: 14-15].
«یقیناً کسی که خود را [از کفرو گناه] پاک کند، رستگار خواهد شد؛ و [نیز کسی که] نام پروردگارش را یاد کند و نماز بگزارد».
کامیابی آن رستگاری به وسیلهی مطلوب، و نجات از حالتهای ترسناک در دنیا و آخرت میباشد.
برتری اهل ایمان نسبت به یکدیگر
1. ایمان مخلوقات درجات متفاوتی دارد:
1. ایمان فرشتگان ثابت است و زیاد و کم نمیشود. آنان نافرمانی الله را مرتکب نمیشوند و آنچه که به آنها امر میشود را انجام میدهند.
2. ایمان پیامبران † زیاد میشود، ولی کم نمیگردد، به خاطر کمال معرفتی که به الله دارند و دارای درجههایی است.
3. ایمان سایر مسلمانان که با انجام عبادت و طاعت زیاد و با مرتکب شدن معاصی کم میگردد و آنها در ایمان دارای درجاتی هستند.
اولین درجهی ایمان باعث میشود مسلمان الله را دوست بدارد و تعظیم نماید و عبادت او را انجام دهد و از آن لذت ببرد و بر آن محافظت نماید و برای اینکه برخورد مناسبی با کسیکه نسبت به او در سطح بالاتری قرار دارد و یا مانند خودش است داشته باشد به ایمان قوی نیازمند دارد تا او را از ظلم نمودن بر خود و دیگران باز دارد. و سبب گردد تا با افرادی که نسبت به او در سطح پایینتری قرار دارند، معاشرت نیکو داشته باشد، مانند حاکم با رعیت، و مرد با خانوادهاش، به ایمان قوی نیاز دارد تا او را از ظلم نمودن به کسانیکه در سطح پایینتری قرار دارند، باز دارد.
و هر وقتی که ایمان زیاد شود، یقین نیز زیاد میگردد و عمل صالح نیز افزایش مییابد و بنده حق الله و بندگانش را به جا میآورد. پس آن اخلاق خوب داشتن با خالق و مخلوقات است. پس این از بلندترین مقامها در دنیا و آخرت است.
2. هر بندهای در حال حرکت است و توقف ندارد. پس یا به بالا میرود یا به پایین؛ یا به جلو و یا به عقب؛ یا به راست و یا به چپ حرکت میکند. در طبیعت و شریعت توقف نمودن وجود ندارد. پس انسان درختی است که تا زمانی که زنده است، ثمره و نتیجهی شیرین و تلخ میدهد.
پس هر بندهای دارای مراحلی است که بر حسب عملی که انجام میدهد به سوی بهشت یا جهنم در حال حرکت میباشد. عدهای با سرعت و عدهای با آهستگی؛ و در سود و خسارت با یکدیگر تفاوت دارند.
پس کسیکه به وسیلهی ایمان و عمل صالح به بهشت نرود، او بدون شک عقب مانده است و با انجام دادن اعمال بد و کفر به سوی جهنم خواهد رفت و دین همهاش همین است. ﴿نَذِیرٗا لِّلۡبَشَرِ٣٦ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ٣٧﴾ [المدثر: 36-37].
«برای انسان، بیمدهنده است. برای کسی از شما که بخواهد [با انجام کارهای نیکو] پیش افتد، یا [با گناه کردن] عقب بماند».
3. ایمانِ اهل ایمان نسبت به یکدیگر تفاوت زیادی دارد. ایمان پیامبران مانند ایمان بقیهی افراد نیست و ایمان صحابه مانند ایمان غیر آنان نمیباشد و ایمان مؤمنان صالح مانند ایمان فاسقان نیست.
الله و نامها و صفات و افعال و آنچه که برای بندگانش مشروع قرار داده و ترس از الله و تقوای او را پیشه کردن و تفاوت نور «لااله الا الله» در قلوب اهل آن، که کسی غیر از الله ﻷ نمیتواند آن را بشمارد.
4. با شناختترین مخلوق به نسبت الله کسی است که بیشتر به او محبت دارد و محبت به ذات و احسان و جمال و شکوه و بزرگی الله اصل عبادت است و هر وقتی که محبت نسبت به الله قوی باشد، اطاعت کردن کامل میگردد و تعظیم او زیاد میشود و الفت و انس گرفتن با الله کامل میگردد. ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡ وَمَثۡوَىٰکُمۡ١٩﴾ [محمد: 19].
«[ای پیامبر،] بدان که معبودی [بهحق] جز الله نیست؛ و برای گناه خویش و [گناهِ] مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ و [به یاد داشته باش که] الله، محل رفتوآمدِ [روزانه] و آرمیدن [شبانۀ] شما را مىداند».
بر اهل ایمان و توحید موارد ذیل واجب است:
1. ایمان به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبران او و روز آخرت و به تقدیر و خوبی و بدی آن: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١٣٦﴾ [النساء: 136].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل
کرده است و [به هر] کتابی که پیش از این فرستاده است ایمان بیاورید [و بر آن
پایدار باشید]؛ و هر کس به الله و فرشتگانِ او و کتابها و
پیامبرانش و روز قیامت کفر بورزد، بیتردید، در گمراهیِ دور و درازی افتاده است».
2. خالص نمودن عبادت برای الله یکتا که شریکی ندارد و اجتناب کردن از عبادت غیر او: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5].
«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
3. اطاعت کردن از الله بلندمرتبه و پیامبرش ج و اطاعت از ولیّ امر در جایی که نافرمانی الله نباشد.
الف. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
ب. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «عَلَى الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ فِیمَا أَحَبَّ وَکَرِهَ، إِلَّا أَنْ یُؤْمَرَ بِمَعْصِیَةٍ، فَإِنْ أُمِرَ بِمَعْصِیَةٍ، فَلَا سَمْعَ وَلَا طَاعَةَ».[33]
ابن عمر ب از رسول ج روایت میکند که فرمود: «بر شخص مسلمان واجب است که بشنود و اطاعت نماید در آنچه که دوست دارد و ناپسند میداند، مگر زمانی که به معصیت و نافرمانی امر شود، پس اگر به معصیت و نافرمانی امر شد، پس سمع و طاعتی برایش نیست».
4. تعلیم و تعلم علوم شرعی: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤۡتِیَهُ ٱللَّهُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادٗا لِّی مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن کُونُواْ رَبَّٰنِیِّۧنَ بِمَا کُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ وَبِمَا کُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: 79].
«برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حُکم [= دانش و فهم] و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای الله، بندگان من باشید». بلکه [سزاوار است که پیامبران به مردم بگویند:] به خاطر آنکه کتاب [تورات] را آموزش میدادید و از آنجا که [عقاید و احکام آن را به دیگران] درس میدادید، [فقیهان و دانشمندان] الهی باشید».
5. دعوت به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر: ﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّةٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾ [آل عمران: 104].
«و [ای مؤمنان،] باید گروهی از شما باشند که [مردم را] به خوبی [ها که عقل و دین میپسندد] دعوت کنند و به [کارهای] شایسته دستور دهند و از [امور] ناپسند بازدارند؛ و آنانند که رستگارند».
6. جهاد در راه الله: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِۚ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ٣٩﴾ [الأنفال: 39].
«و [ای مؤمنان،] با آنان پیکار کنید تا فتنه [ی شرک] ریشهکن شود و [عبادت و] دین، همه از آنِ الله گردد. پس اگر آنان [از شرک و آزار] دست برداشتند، [رهایشان کنید؛ چرا که] بیتردید، الله به آنچه میکنند بیناست».
7. چنگ زدن به ریسمان الهی و عدم تفرقه: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ کُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَکُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنۡهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٠٣﴾ [آل عمران: 103].
«و همگی به ریسمان الله [= دین الله] چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ و نعمت [بزرگِ] الله را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهایتان الفت ایجاد کرد و به [لطف و برکتِ] نعمتش برادر شدید؛ و [پیش از آن، به خاطر کفرتان،] بر آستانۀ پرتگاه آتش قرار داشتید [که] الله شما را از آن نجات داد. الله اینچنین آیات خود را برایتان آشکار میسازد؛ باشد که هدایت یابید».
8. استقامت بر دین در ظاهر و باطن: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١٢﴾ [هود: 112].
«پس [ای پیامبر،] چنان که فرمان یافتهای، [در برابر مشرکان] استقامت کن و کسی که همراه تو [به پیشگاه الهی] روی آورده است [نیز باید در دینداری استقامت کند] و سرکشی نکنید. بیتردید، او به آنچه میکنید بیناست».
9. خوشرفتاری با مردم: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ١٩٩﴾ [الأعراف: 199].
«[ای پیامبر،] گذشت پیشه کن و به نیکی فرمان بده و از نادانان روی بگردان».
10.لزوم استغفار و توبه: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ١ وَرَأَیۡتَ ٱلنَّاسَ یَدۡخُلُونَ فِی دِینِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا٣﴾ [النصر: 1-3].
«[ای پیامبر،] هنگامی که یاری الله و پیروزی فرا رسد [و فتح مکه رخ دهد]، و مردم را ببینی که گروهگروه در دین الله داخل میشوند. [بدان که این امر، نشانه نزدیکی پایان وظیفهای است که به آن مبعوث شدهای، پس برای شکرگزاری در قبال نعمت فتح و پیروزی] به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه؛ همانا او بسیار توبهپذیر است».
الله در دنیا به اهل توحید و ایمان، وعدههای خوبی عنایت فرموده که بزرگترین آنها عبارتاند از: رستگاری، هدایت، نصرت، عزت، خلافت، تمکین در زمین، دفاع از آنان، امنیت، نجات، رسیدن برکت، عدم تسلط کفار بر ایشان، همراهی الله با آنان و محبت داشتن برای آنان.
اما در آخرت نعمتهای ماندگار و سرمایههای بزرگی برایش آماده نموده است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ فردی خطور نکرده است. ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 17].
«هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
از بزرگترین کرامتهای اهل توحید و ایمان در دنیا و آخرت عبارتاند از:
اول - زندگی پاک در دنیا و آخرت: الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: 97].
«هر کس - مرد یا زن - که کار نیک کند و مؤمن باشد، قطعاً او را [در دنیا] به زندگانی پاک و پسندیدهای زنده میداریم و [در آخرت نیز] بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند، به آنان پاداش میدهیم».
دوم - وارد شدن به بهشت: الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ١٤﴾ [الحج: 14].
«بیتردید، الله کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، به باغهایی [از بهشت] وارد میکند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است. به راستی، الله آنچه را که میخواهد، انجام میدهد».
سوم - جاویدان ماندن در نعمتهای بهشت. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥﴾ [البقرة: 25].
«[ای پیامبر،] به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، مژده بده که باغهایی [از بهشت] برایشان [در پیش] است که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است. هر زمان که میوهای از آن به اینان داده شود، میگویند: «این همان است که پیش از این [در دنیا] روزیِ ما شده بود؛ در حالی که شبیهِ آن به آنان داده شده بود [نه خودِ آن]؛ و [در آنجا] همسرانی پاک دارند و در آن جاودانه خواهند ماند».
چهارم - رضایت پروردگار. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٧٢﴾ [التوبة: 72].
«الله به مردان و زنان مؤمن، باغهایی [از بهشت] وعده داده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و [نیز] خانههای پاکیزهای در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است]؛ و رضایت الله [از همۀ اینها] برتر است. این همان [رستگاری و] کامیابیِ بزرگ است».
پنجم - رؤیت پروردگار أ در بهشت. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: 22-23].
«آن روز، [اهل ایمان دارای] چهرههایی تازه [و شاداب] هستند. به سوی پروردگارشان مینگرند».
ششم - تقرب به الله ﻷ. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾ [القمر: 54-55].
«پرهیزگاران در باغها و [کنار] جویبارهای [بهشتی] جای دارند؛ در مجلسى سرشار از راستی [و شایستگی] و نزد فرمانروایی مقتدر».
هفتم - شنیدن کلام پروردگار أ. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ٥٥ هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکُِٔونَ٥٦ لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ٥٧ سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ٥٨﴾ [یس: 55-58].
«آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند. در آنجا [هر گونه] میوه و هر چه بخواهند برایشان [فراهم] است. [برتر از این نعمتها] سلامی است که سخن پروردگار مهربان است».
هشتم - نجات از آتش. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١ ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾ [مریم: 71-72].
«و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن میگردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است. سپس کسانى را که پرهیزگاری کردهاند [از آتش] نجات مىدهیم و ظالمان را بهزانودرآمده در آن رها مىکنیم».
ویژگیهایی که در دنیا به آنان وعده داده شده است، در زندگی بسیاری از مسلمانان امروزی به خاطر ضعف ایمانشان وجود ندارد و تنها راه رسیدن به آنها و مشاهده کردنشان، تقویت ایمان موجود به ایمان مطلوب است، برای اینکه وعدههای الله نسبت به اهل ایمان را در دنیا حاصل نماییم، باید ایمان و اعمال ما مانند ایمان و اعمال پیامبران و صحابه به صورت حقیقی باشد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١٣٦﴾ [النساء: 136].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل
کرده است و [به هر] کتابی که پیش از این فرستاده است ایمان بیاورید [و بر آن
پایدار باشید]؛ و هر کس به الله و فرشتگانِ او و کتابها و
پیامبرانش و روز قیامت کفر بورزد، بیتردید، در گمراهیِ دور و درازی افتاده است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٢٠٨﴾ [البقرة: 208].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اسلام [و اطاعتِ الله] درآیید و از [راهها و] گامهای شیطان پیروی نکنید. به راستی که او دشمن آشکار شماست».
ایمان به فرشتگان: تصدیق و یقین قطعی داشتن به اینکه برای الله فرشتگانی وجود دارند. به آنهایی که الله نامگذاری نموده مانند جبرئیل ایمان داریم، و آنهایی را که نامشان را نمیدانیم، نیز به صورت کلی ایمان داریم، و به آنچه که از ویژگیها و اعمالشان میدانیم، نیز ایمان داریم.
از جهت رتبه و درجه به این صورت هستند: بندگان با کرامت و عبادتگزار الله میباشند، و از خصوصیات ربوبیت و الوهیت چیزی ندارند و یک عالَم غیبی هستند که الله بلندمرتبه آنها را از نور آفریده است.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خُلِقَتِ الْمَلَائِکَةُ مِنْ نُورٍ، وَخُلِقَ الْجَانُّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ، وَخُلِقَ آدَمُ مِمَّا وُصِفَ لَکُمْ».[34]
عایشه ل از رسول ج روایت میکند که فرمود: «فرشتگان از نور، جنها از شعلههای سرکش آتش و آدم آنگونه که برای شما توصیف شده است، آفریده شدهاند».
فرشتگان از جهت عمل: الله را عبادت و تسبیح مینمایند و آنچه که به آنان امر شود را انجام میدهند: ﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ١٩ یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ٢٠﴾ [الأنبیاء: 19-20].
«آنان شب و روز [الله را] به پاکی میستایند و سستی نمیورزند. آیا [این مشرکان] معبودانی از زمین برگزیدهاند که [مردگان را] زنده میکنند؟».
از جهت اطاعت کردن از الله: الله به آنها فرمانبرداری کامل در برابر امرش را بخشیده است و قدرت و قوت اجرای دستورات خویش را به آنان عنایت فرموده و آنها بر سرشت و طبیعت اطاعت کردن آفریده شدهاند: ﴿...عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ﴾ [التحریم: 6].
«...[آتشی که] فرشتگانِ خشن و سختگیر بر آن، [گمارده شدهاند] که هرگز از الله در [مورد] آنچه به آنان فرمان داده، نافرمانی نمیکنند، و هر چه فرمان مییابند انجام میدهند».
تعداد فرشتگان زیاد است و فقط الله بلندمرتبه تعداد آنان را میداند. برخی از آنها عبارتاند از: حاملان عرش، نگهبان بهشت، نگهبان جهنم، فرشتگانی که وظیفهی آنان حفاظت کردن و بعضی کارشان نوشتن اعمال است و... هر روز هفتاد هزار فرشته در بیت المعمور نماز میخوانند. پس وقتی که از آنجا خارج شوند، دوباره به آنها فرصت نمیرسد که به آنجا وارد شوند و نماز بخوانند.
در داستان سفر معراج پیامبر ج ذکر شده است وقتی که به آسمان هفتم رسید: «... فَرُفِعَ لِی البَیْتُ المَعْمُورُ، فَسَأَلْتُ جِبْرِیلَ، فَقَالَ: هَذَا البَیْتُ المَعْمُورُ یُصَلِّی فِیهِ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ، إِذَا خَرَجُوا لَمْ یَعُودُوا إِلَیْهِ آخِرَ مَا عَلَیْهِمْ ...».[35]
«... بیت المعمور روبهروی من نمایان شد. پس از جبرئیل سؤال کردم، او گفت: این بیت المعمور است که روزانه در آن هفتاد هزار فرشته نماز میخوانند و وقتی از آنجا خارج شوند، دوباره به آنجا وارد نمیشوند».
فرشتگان بندگان بزرگواری هستند که الله آنها را بر اطاعت و عبادت خویش آفریده است. از نامها و اعمال برخی از آنها الله ما را آگاه ساخته و بعضی فقط در علم الله قرار دارند.
و الله به بعضی از آنها مسئولیتهایی عنایت فرموده که عبارتاند از:
1. جبرئیل ÷: او مسئول ابلاغ وحی به پیامبران و انبیا است.
2. میکائیل ÷: او مسئولیت باران و گیاهان را بر عهده دارد.
3. اسرافیل ÷: مأمور دمیدن در صور است.
آنها بزرگترین فرشتگان هستند و مسئولیت اسباب زندگی را بر عهده دارند.
جبرئیل مأمور ابلاغ وحی است که زندگی قلبها به آن وابسته است و میکائیل وظیفهاش بارش باران است که زمین مرده را زنده مینماید و اسرافیل مأمور دمیدن در روح است که اجساد بعد از مردن زنده میشوند.
4. مالک، که نگهبان جهنم است.
5. رضوان، که دربان بهشت است.
6. ملک الموت، که مأمور قبض و گرفتن ارواح هنگام مرگ است.
برخی عبارتاند از حامل عرش و نگهبان بهشت، نگهبان جهنم، فرشتگانی که مأمور کوهها و مأمور دریاها هستند.
بعضی از فرشتگان انسانها و اعمالشان را حفاظت میکنند و اعمال هر شخصی را ثبت و ضبط مینمایند و بعضی همیشه با بنده هستند.
و برخی از فرشتگان مأمور آمدن شب و روز هستند و بعضی در مجالس ذکر حضور مییابند. و بعضی از فرشتگان نسبت به جنینها در رحم مسئولیت دارند و رزق انسان و عمل و اجل، بدبخت و یا خوشبخت بودن او را به دستور الله ثبت میکنند.
بعضی مأمور سؤال کردن از مرده در قبر در مورد پروردگار و دین و پیامبرش هستند. و غیر از اینها فرشتگان دیگری وجود دارند که فقط الله تعدادشان را میداند، چون او ذاتی است که تعداد هر چیزی را میداند.
الله فرشتگان کرام کاتب را آفریده و آنان را به عنوان نگهبان برای ما قرار داده که اقوال و اعمال و نیتها را مینویسند. با هر انسانی دو فرشته وجود دارد؛ فرشتهای که سمت راست است، نیکیها را ثبت میکند و فرشتهای که سمت چپ قرار دارد، بدیها را مینویسد. دو فرشتهی دیگر وجود دارد که او را محافظت مینمایند. یک در جلویش و دیگری در پشت سر او قرار دارند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢﴾ [الانفطار: 10-12].
«و بیگمان، نگهبانانی [از فرشتگان] بر شما گمارده شدهاند. که نویسندگانی بزرگوارند؛ آنچه را انجام میدهید، میدانند [و اعمال نیک و بد شما را ثبت میکنند]».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِیدِ١٦ إِذۡ یَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٞ١٧ مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ١٨﴾ [ق: 16-18].
«ما انسان را آفریدیم و از وسوسههاى ضمیرش آگاهیم؛ و از شاهرگش به او نزدیکتریم. وقتی دو فرشته که بر سمت راست و چپ مراقب نشستهاند [رفتارش را] ثبت مىکنند؛ هر سخنى که بر زبان مىآورد، [فرشتۀ] مراقبى در کنار او آماده [نوشتن] است».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا فَلَا مَرَدَّ لَهُۥۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ١١﴾ [الرعد: 10-11].
«[ای مردم،] هر یک از شما که سخن خود را پنهان کند یا آن را آشکارا بیان سازد و هر کس در [تاریکیِ] شب پنهان گردد یا در روز [به دنبال انجام کارهایش] برود، [در علم الهی] یکسان است [و او همه را میداند]. او [= الله] فرشتگانی دارد که همواره [بندۀ] او را از پیش رو و از پشت سرش به فرمان الله حفظ میکنند. بیگمان، الله حال [و سرنوشت نیکوی] هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را که در دلهایشان دارند دگرگون سازند [و مرتکب گناه شوند]؛ و هنگامی که الله برای قومی [گرفتاری و] بدی بخواهد، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و آنان جز [ذات پاکِ] او هیچ کارسازی ندارند».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ: إِذَا أَرَادَ عَبْدِی أَنْ یَعْمَلَ سَیِّئَةً، فَلاَ تَکْتُبُوهَا عَلَیْهِ حَتَّى یَعْمَلَهَا، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا بِمِثْلِهَا، وَإِنْ تَرَکَهَا مِنْ أَجْلِی فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، وَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْمَلَ حَسَنَةً فَلَمْ یَعْمَلْهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِائَةِ ضِعْفٍ».[36]
ابوهریره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «الله ﻷ میفرماید: هرگاه بندهام نیت کرد که کار بدی انجام دهد، تا زمانی که مرتکب آن نشده است، برایش ننویسید و اگر مرتکب آن شد، فقط یک بدی برایش بنویسید. اگر آن را به خاطر من ترک کرد، برایش یک نیکی ثبت کنید و اگر قصد انجام عمل نیکی را کرد، ولی آن را انجام نداد، برایش یکی نیکی بنویسید و اگر آن را انجام داد، بین ده تا هفتصد برابر نیکی برایش بنویسید».
فرشتگان مخلوقاتی بزرگ هستند که الله آنها را از نور آفریده است. و در بزرگی خلقت با یکدیگر متفاوت هستند. جبرئیل از بزرگترین فرشتگان است که ششصد بال دارد و بالهای او افق را فرا میگیرد و با گوشهای از بالش پنج روستا و آبادی از آبادیهای قوم لوط را بالا برد و سپس آنها را با آنچه که در آن وجود داشت، واژگون کرد. که جای آن بحر المیت امروزی است.
پس قدرت کامل یک بالش چه قدر است! و چه قدر تمام ششصد بالش قدرت دارند! و پاهایش چه قدر قدرت دارند! و قدرت کامل بدنش چه قدر است! پروردگار قوی و بزرگی که او را آفریده است، چه قدر قدرت دارد؟!
اسرافیل فرشتهای است که مأمور دمیدن در روح میباشد، هنگامیکه یک بار در صور میدمد هر آنچه که در آسمانها و زمین قرار دارد، از بین میرود و وقتی که در مرحلهی دوم در صور بدمد، همه به پا میخیزند و زنده میشوند، و نظاره مینمایند.
این قدرت دمیدن او است، پس بدنش چه اندازه قدرت دارد! و پروردگار بزرگی که او را آفریده است، چه قدر قدرت دارد؟!
فاصلهی بین نرمی گوش تا گردن یکی از فرشتگان حامل عرش الهی به اندازهی هفتصد سال است، پس فاصلهی بین سر تا پاهایش چه قدر است! و عظمت بزرگی که او را آفریده است، چه قدر است؟!
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلًا أُوْلِیٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ یَزِیدُ فِی ٱلۡخَلۡقِ مَا یَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١﴾ [فاطر: 1].
«سپاس [و ستایش] از آنِ الله - آفرینندۀ آسمانها و زمین- است؛ [پروردگاری که] فرشتگان را با بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه، فرستادگان [خویش به سوی مردم] قرار داد [و] هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید. بیتردید، الله بر هر چیزی تواناست».
2. قَالَ عَبْدُ اللَّهِ س: «أَنَّ مُحَمَّدًا ج رَأَى جِبْرِیلَ لَهُ سِتُّ مِائَةِ جَنَاحٍ».[37]
عبدالله بن مسعود س میگوید: «محمد ج جبرئیل را مشاهده نمود که ششصد بال داشت».
3. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أُذِنَ لِی أَنْ أُحَدِّثَ عَنْ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَةِ اللَّهِ مِنْ حَمَلَةِ الْعَرْشِ، إِنَّ مَا بَیْنَ شَحْمَةِ أُذُنِهِ إِلَى عَاتِقِهِ مَسِیرَةُ سَبْعِ مِائَةِ عَامٍ».[38]
جابر بن عبدالله ب از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «به من اجازه داده شد که در مورد یکی از فرشتگان حامل عرش الهی سخن بگویم؛ به درستی که فاصلهی نرمی گوش تا شانهاش به اندازهی مسافت هفتصد سال است».
1. علم داشتن به بزرگی و عظمت الله بلندمرتبه و قدرت و قوت او و حکمت و رحمتش؛ به درستی که الله فرشتگانی را آفریده که تعدادشان را فقط خودش میداند و بعضی از آنها را به عنوان حاملان عرش قرار داده است. یکی از آنها فاصلهی بین نرمی گوش تا شانهاش به اندازهی مسافت هفتصد سال است.
پس عرش چه قدر بزرگ است؟! و کسیکه روی عرش قرار دارد، چه قدر بزرگ است! پاک و منزه است کسیکه سلطنت و پادشاهی مخصوص او میباشد. ﴿وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧﴾ [الجاثیة: 37].
«بزرگی در آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و او تعالی شکستناپذیرِ حکیم است».
2. حمد و سپاس الله و شکر کردن او به خاطر عنایتی است که به انسان نموده است. برخی از فرشتگان را مأمور نموده تا انسانها را حفاظت نمایند و آنها را نصرت و یاری کنند و اعمالشان را ثبت نمایند و برایشان دعا کنند.
3. محبت داشتن با ملائکه به خاطر عبادتی که برای الله انجام میدهند و برای مؤمنان دعا و استغفار میکنند. همانطور که الله ﻷ در مورد حاملان عرش و کسانیکه اطرافش هستند، میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَیُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَیَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّیَِّٔاتِ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٩﴾ [غافر: 7-9].
«فرشتگانى که عرش را حمل مىکنند و فرشتگانى که گردِ آن حلقه زدهاند، پروردگارشان را به پاکی میستایند و به او ایمان دارند و [این گونه] براى اهل ایمان آمرزش مىخواهند: پروردگارا، رحمت و دانشت، هر چیزى را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کردند و پیرو راه تو شدند، بیامرز و از عذاب دوزخ نگاه دار». پروردگارا، آنان و پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان را در باغهای جاودان بهشت که وعده دادهاى، وارد کن، که بیتردید، تو شکستناپذیر و حکیمی. [بار الها،] آنان را از [کیفرِ] بدیها حفظ کن؛ و هر کس را که در آن روز از [کیفرِ] بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت قرار دادهاى. این، همان کامیابى بزرگ است».
ایمان به کتابها: یقین قطعی داشتن به اینکه الله بلندمرتبه کتابهایی را به خاطر هدایت بندگانش بر انبیا و پیامبرانش نازل فرمود و سخنی که الله در این مورد فرموده است، حقیقت دارد. و هرچه که آن را تضمین مینماید، واقعیت دارد و حق است و هیچ شکی در آن نیست. نام برخی را الله در کتاب خویش ذکر نموده و نام برخی دیگر را فقط الله میداند.
تعداد کتابهای آسمانی که در قرآن ذکر شده است
الله ﻷ در قرآن بیان فرموده که کتابهای ذیل را نازل کرده است:
1. صحف ابراهیم ÷.
2. تورات: کتابی است که الله بر موسی ÷ نازل فرموده است.
3. زبور: کتابی است که الله بر داوود ÷ نازل فرموده است.
4. انجیل: کتابی است که الله بر عیسی ÷ نازل فرموده است.
5. قرآن: کتابی است که الله آن را بر پیامبر اسلام ج و برای تمام مردم نازل فرمود.
حکم ایمان و عمل کردن به کتابهای سابق آسمانی
ایمان داریم به اینکه الله ﻷ این کتابها را نازل فرموده و اخبار آنها را که صحیح هستند، تصدیق مینماییم، مانند خبر دادن به قرآن، و خبرهایی را که تبدیل و تحریف نشدند را نیز تصدیق میکنیم. و به احکامی که منسوخ نشدند با رضایت و تسلیم شدن عمل میکنیم.
و به آنچه از کتابهای آسمانی که نام آنها را نمیدانیم، به صورت کامل به آنها ایمان داریم. ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥﴾ [البقرة: 285].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: «میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست».
و تمام کتابهای آسمانی سابق مانند تورات و انجیل و زبور و غیر از آن به وسیلهی قرآن عظیم منسوخ شدند، همانطوری که الله ﻷ میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨﴾ [المائدة: 48].
«و [ای پیامبر، ما این] کتاب را بهحق بر تو نازل کردیم [که] تصدیقکنندۀ کتابهای پیشین است و مورد اعتماد [کتابهای آسمانی به عنوان معیاری برای حق و باطل] است. پس بین آنان بر اساس آنچه الله نازل کرده است حکم کن و به جای حقیقتی که [از جانب قرآن] به تو رسیده است، از هوسهای آنان پیروی نکن. [ای مردم،] ما برای هر یک از شما آیین و راهی روشن قرار دادیم؛ و اگر الله میخواست، همۀ شما را امتی واحد قرار میداد؛ ولی [الله میخواهد] شما را در [مورد] آنچه به شما بخشیده است بیازماید؛ پس در نیکیها بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همگی شما به سوی الله است؛ آنگاه او تعای شما را از آنچه در آن اختلاف میکردید، آگاه میسازد».
حکم کتابهایی که در دست اهل کتاب وجود دارد
نسبت دادن همهی تورات و انجیلی که در دست اهل کتاب قرار دارد، به انبیا و پیامبران الهی صحیح نیست؛ زیرا در آنها تغییر و تحریف صورت گرفته است، مانند نسبت دادن پسر به الله از طرف آنان، و اله دانستن عیسی ÷ توسط نصارا و توصیف الله به آنچه که شایسته و سزاوارش نیست، و اتهام زدن به پیامبران و مانند آنها. پس واجب است که همهی آنها رد شوند و جز به چیزی که در قرآن و سنت تصدیقش آمده است ایمان نیاوریم.
و هنگامیکه اهل کتاب برای ما سخن بگویند، آنان را تصدیق یا تکذیب نمیکنیم، بلکه میگوییم: به الله و کتابهای او و پیامبرانش ایمان داریم. پس آنچه را که گفتند اگر حق بود، تکذیب نمیکنیم و اگر باطل بود، آنها را تصدیق نمینماییم.
دین بر حقی که تمام پیامبران آوردند، اسلام است و او بر حق میباشد و هرچه که غیر از او وجود دارد، باطل است. ﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ وَمَا ٱخۡتَلَفَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ١٩﴾ [آل عمران: 19].
«در حقیقت، دین [پسندیده] نزد الله همان اسلام است؛ و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده است، با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم برایشان [حاصل] آمد [و حجت بر آنان تمام شد]. آن [اختلاف و تفرقه] هم به خاطر سرکشی و حسدى [بود] که میانشان وجود داشت؛ و هر کس به آیات الله کفر بورزد، [بداند که] الله در حسابرسی سریع است».
یهودیت و نصرانیت دین آسمانی نیستند و جایز نیست که گفته شود، یهودیت دین موسی ÷ و نصرانیت دین عیسی ÷ است؛ زیرا یهودیت چند قرن بعد از تورات به وجود آمده است. نصرانیت نیز چنین است.
یهودیت و نصرانیت ادیانی اختراع شده و جدید هستند که سرشار از تحریف، تبدیل، بدعت و کفر هستند و با شکوه و بزرگی و اسماء و صفات الهی و دین یگانه و بر حقی که اسلام است، در تضاد بوده و منافات دارند. ﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾.
«هر کس دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است».
اسلامی که واجب است به آن ایمان بیاوریم، دینی است که پیامبران آن را فقط از جانب پروردگارشان آوردند و غیر از آن همه چیز باطل و مردود است. ﴿وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٣٥﴾ [البقرة: 135].
«و [اهل کتاب] گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. [ای پیامبر، به آنان] بگو: [نه از آیین شما] بلکه از آیین ابراهیم [پیروی میکنیم] که حقگرا بود و هرگز در زمرۀ مشرکان نبود».
یهود و نصارا کافر و مشرک و گمراه هستند و مورد خشم و غضب الهی قرار گرفتند، پس بر آنان و غیر آنان واجب است به اسلامی ایمان بیاورند و به آن عمل کنند که تمام پیامبران آن را از جانب پروردگارشان آوردند. ﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣٧ صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ١٣٨﴾ [البقرة: 137-138].
«پس اگر آنان [نیز] به آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند؛ و اگر پشت کنند، پس جز این نیست که قطعاً سرِ ستیز [و جدایی] دارند؛ پس [ای پیامبر، پروردگار یکتا برای حمایتِ تو کافی است و] به زودی الله [شرِّ] آنها را از تو دفع خواهد نمود و او شنوای داناست. رنگِ الهی [و دینِ او را بپذیرید و به آن پایبند باشید] و چه کسی خوشنگارتر از الله است؟ و ما تنها او را عبادت میکنیم».
الله یهودیت و نصرانیت را از ابراهیم ÷ نفی کرده است، همانگونه که شرک را از او نفی نموده است. و این دلالت دارد بر اینکه آن دو دین کفر هستند که کفار بعدی به وجود آوردند. پس شایسته و سزاوار نیست که پدر پیامبران به آن دو دین توصیف شود. ﴿مَا کَانَ إِبۡرَٰهِیمُ یَهُودِیّٗا وَلَا نَصۡرَانِیّٗا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٦٧﴾ [آل عمران: 67].
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه حقگرایی مسلمان بود و هرگز در زمرۀ مشرکان نبود».
حکم ایمان و عمل کردن به قرآن کریم
قرآن کریم کتابی است که الله ﻷ آن را بر خاتم پیامبران و با فضیلتترین آنان که رسول ج است، نازل فرمود و آن آخرین کتاب آسمانی و بزرگترین و کاملترین و محکمترین آنها میباشد. الله قرآن را بیان کنندهای برای هر چیزی و سبب هدایت و رحمتی برای جهانیان قرار داده است.
قرآن با فضیلتترین کتاب است که با فضیلتترین فرشته که جبرئیل ÷ است بر با فضیلتترین مخلوقات که رسول ج است و بر با فضیلتترین امتها که برای مردم خارج میشوند و با فضیلتترین زبان و فصیحترین آنها که زبان عربی واضح و آشکار است، نازل شده است.
قرآن کریم کتاب توحید و ایمان و کتاب دعوت به سوی الله و کتاب هدایت به سوی حق و کتاب علم و احکام و کتاب پاداش و ثواب است و بیشتر مردم به خاطر کسب ثواب آن را تلاوت مینمایند، ولی از بزرگترین مقاصد آن غافل هستند.
تلاوت قرآن، و تدبر در آن و عمل کردن به آن عبادت محسوب میشود.
بر هر شخص، ایمان به آن و عمل به احکام و رعایت کردن آداب آن، واجب است. الله بعد از نزول قرآن، عمل کردن به غیر از آن را نمیپذیرد. الله حفاظت آن را بر عهده گرفته است. پس از تبدیل و تغییر و تحریف و زیادت و نقصان سالم است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾ [الحجر: 9].
«به راستی که ما خود، قرآن را نازل کردیم و قطعاً خودمان نیز نگهبان آن [از هر گونه تبدیل و تحریفی] هستیم».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ١٩٥﴾ [الشعراء: 192-195].
«و به راستی [این] قرآن فروفرستادۀ پروردگار جهانیان است. روح الامین [= جبرئیل] آن را فرود آورده است. بر قلب تو [نازل کرده است] تا بیمدهنده باشی. [قرآن را] به زبان عربی روشن [نازل نمود]».
آیات قرآن هر چیزی را به صورت خبر یا طلب واضح میکنند:
خبر دو نوع است:
1. خبر از آفریننده و اسماء و صفات و افعال و اقوال الله ﻷ.
2. خبر دادن از مخلوقات مانند آسمانها، زمین، عرش، کرسی، انسان، حیوان، جمادات، نباتات، بهشت و جهنم. و خبر دادن از انبیا و پیامبران و پیروان آنان و دشمنانشان و جزا دادن هر گروه و مانند آن از اخبار قرآن.
طلب دو نوع است:
1. دستور دادن فقط به عبادت الله و اطاعت کردن از او و پیامبرش و انجام دادن آنچه که الله به آن دستور داده است، مانند نماز، روزه، و... .
2. نهی کردن از شریک ورزیدن به الله و بر حذر داشتن آنچه را که الله حرام قرار داده است، مانند ربا، فحشا و غیر از آنها که الله از انجام آنها نهی فرموده است.
بزرگترین خبر، شناخت الله ﻷ است و بزرگترین دستور، علم داشتن به «لا اله الا الله» است. بزرگترین چیزی که از آن نهی شده است، نهی از کفر و شرک میباشد. و بزرگترین دعا این است که: پروردگارا! ما را به راه راست هدایت فرما.
حمد و سپاس و شکر و منت و بخشش مخصوص الله است که با فضیلتترین پیامبر را برای ما فرستاده است و بهترین کتاب را بر ما نازل فرموده است و ما را بهترین امت قرار داده است که به سوی مردم خروج میکنند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِیثِ کِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِیَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٍ٢٣﴾ [الزمر: 23].
«الله بهترین سخن را به صورت کتابى نازل کرده که [برخی از آیاتش] همانند یکدیگر و [برخی نیز] مکرر است. کسانى که از [مجازات] پروردگارشان بیم دارند، [با شنیدن این آیات،] مو بر تنشان راست میشود و سپس دل و جانشان با یاد الله آرام میگیرد. این هدایتِ الله است که هر کس را بخواهد، به آن راه مینماید؛ و هر کس که الله او را گمراه سازد، هیچ هدایتگری نخواهد داشت».
ایمان به پیامبران: تصدیق و یقین قطعی داشتن به اینکه الله ﻷ در هر امتی پیامبری را مبعوث کرده است تا آنان را فقط به عبادت الله ﻷ دعوت نمایند، و دوری کردن از آنچه که به غیر از او عبادت میشود. همهی آنها پیامبران راستگویی هستند و همهی آنچه را که الله آنها را به خاطرش فرستاده است، تبلیغ نمودند. نام بعضی از آنان را الله برای ما بیان فرموده است و علم داشتن به نام برخی از آنها را الله به خود اختصاص داده است.
ایمان داشتن به تمام انبیا و پیامبران واجب است و کسیکه به یکی از آنها کفر ورزد، به همهی آنها کفر نموده است. واجب است که اخباری که از جانب آنها میباشد، و صحیح است، را تصدیق نمود و اقتدا کردن به آنها در درستی ایمان، و کمال توحید و خوش رفتاری و عمل کردن به شریعت رسول ج که خاتم پیامبران و با فضیلتترین آنان است و به سوی تمام مردم و همهی عالم فرستاده شده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥﴾ [البقرة: 285].
«رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و سخنشان این است که]: میان هیچیک از پیامبرانش [نه در ایمان به آنان ونه برتری برخی بر برخی دیگر] تفاوتی نمیگذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا١٣٦﴾ [النساء: 136].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به الله و پیامبرش و کتابی که بر او نازل
کرده است و [به هر] کتابی که پیش از این فرستاده است ایمان بیاورید [و بر آن
پایدار باشید]؛ و هر کس به الله و فرشتگانِ او و کتابها و
پیامبرانش و روز قیامت کفر بورزد، بیتردید، در گمراهیِ دور و درازی افتاده است».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾ [البقرة: 136].
«[ای مؤمنان، به اهل کتاب] بگویید: ما به الله ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده است و به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] نازل گردید و [همچنین] به آنچه که به موسی و عیسی داده شده است و به آنچه که به پیامبران [دیگر] از طرف پروردگارشان داده شده است؛ [آری به همۀ آنان ایمان میآوریم] و میان هیچ یک از ایشان تفاوت نمیگذاریم و ما [همگی] تسلیمِ الله هستیم».
الله ﻷ پیامبران و پیروانشان را تربیت نموده تا اول برای خودشان تلاش نمایند تا ایمان به عبادت و تزکیه و نگرش و تفکر و صبر و تلاش و از خود گذشتگی برای هر چیزی به خاطر دین، و بذل و بخشش و ترک کردن به خاطر بالا بردن کلمهی الله را حاصل کنند، تا اینکه ایمان در زندگی آنها کامل گردد و یقین در قلبهای آنان قرار گیرد که الله آفرینندهی هر چیزی است و هر چیزی در دست او است، و تنها او مستحق عبادت است. سپس بر حفظ ایمان به وسیلهی خانهها و محیطهای شایسته تلاش نمایند. مانند مساجدی که به وسیلهی ایمان و اعمال صالح و مجالس یاد الله و علم آباد هستند.
سپس برای بر طرف کردن نیازهای دینی و شخصیشان بر استفاده از ایمان تلاش نمایند. سپس میبینند هر جا که باشند الله با آنهاست، آنها را نصرت مینماید و تأیید میکند، همانطور که نصرت در جنگ بدر و فتح مکه و... شامل مسلمانان شد. بر الله سبحان توکل میکنند و به غیر از او بر کسی دیگر توکل نمینمایند. سپس برای نشر ایمان بین اقوام خویش و کسانیکه به سوی آنها فرستاده شدند، تلاش میکنند تا اینکه الله یکتا را که شریک ندارد، عبادت نمایند و احکام الهی را به آنها تعلیم دهند و آیات پروردگارشان را بر آنها تلاوت کنند تا اینکه هدایت شوند و در دنیا و آخرت خوشبخت گردند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢ وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ٤﴾ [الجمعة: 2-4].
«و ذاتی است که از میان بیسوادان، پیامبری از میان خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخوانَد و آنان را پاک گردانَد و کتاب [= قرآن] و حکمت [= سنت] به آنان بیاموزاند؛ و به راستی که آنان پیش از این[که رسول به سویشان فرستاده شود]، در گمراهیِ آشکاری بودند. و [این پیامبر] به سوی قومی دیگر [نیز] که هنوز به اینان ملحق نشدهاند [و بعدها به دنیا خواهند آمد، مبعوث شده است ]؛ و او تعالی شکستناپذیرِ حکیم است. این فضلِ الله است که آن را به هر کس که بخواهد میبخشد؛ و الله دارای فضل عظیم است».
رسول: کسی است که الله به او شریعت داده و به او امر فرموده که آن را به کسیکه آن را نمیداند، و یا میداند و با آن مخالفت میکند، تبلیغ نماید.
نبی: کسی است که الله به او شریعت پیامبر قبلی را داده تا کسانی را که از اصحاب آن شریعت هستند، آگاه نماید و شریعت و دین آنها را تجدید کند، پس هر رسولی نبی است، ولی هر نبیای رسول نیست.
رسول و نبی وقتی که با یکدیگر ذکر شوند، هرکدام دارای معنای خاصی است و هنگامیکه جدا ذکر شوند، هرکدام معنای دیگری را نیز شامل میشود.
برای هر امتی رسولی بوده است که الله تعالی او را با شریعت مستقلی به سوی قومش ارسال نموده یا نبیای وجود داشته که شریعت قبل از آن به او وحی شده تا آن را تجدید نماید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٣٦﴾ [النحل: 36]
«یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: «الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت [= معبودان غیر الله] دوری کنید». الله برخی از آنان را هدایت کرده است و برخی از آنان نیز سزاوار گمراهى شدند. پس در زمین بگردید و بنگرید که سرانجامِ تکذیبکنندگان [آیات الهی] چگونه بوده است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٤﴾ [المائدة: 44].
«به راستی ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است. پیامبرانی که [در برابر فرمان الله] تسلیم بودند، بر اساس [آموزههای] آن برای یهود داوری میکردند و [نیز] دانشمندان و فقیهان [یهودی] که پاسداری از کتاب الله [و جلوگیری از تحریف تورات] به آنان سپرده شده بود و بر [حقانیتِ] آن گواه بودند [و بنا به دستورهایش حکم میکردند]؛ پس [ای یهود، در اجرای احکام الهی] از مردم نترسید و از من بترسید و آیاتم را به بهایی ناچیز نفروشید؛ و هر کس به [وسیله قوانین و] احکامی که الله نازل کرده است داوری [و حکم] نکند [و قوانین بشری و هوا و هوس آنان را جایگزین آن نماید]، کافر است».
انبیا و رسولان تعدادشان زیاد است:
نام بعضی از آنان را الله در قرآن ذکر کرده و اخبارشان را برای ما نقل کرده است که بیست و پنج نفر هستند.
1. آدم ÷: ﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥﴾ [طه: 115].
«به راستی، پیش از این با آدم پیمان بستیم [که از میوۀ درخت ممنوعه نخورَد]؛ ولی [پیمانش را] فراموش کرد و عزمی [استوار] در او نیافتیم».
2-18. الله بلندمرتبه بعضی از انبیا و رسولانش را ذکر کرده است: ﴿وَتِلۡکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِیمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞ٨٣ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۚ کُلًّا هَدَیۡنَاۚ وَنُوحًا هَدَیۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٤ وَزَکَرِیَّا وَیَحۡیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلۡیَاسَۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٥ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطٗاۚ وَکُلّٗا فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٦ وَمِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡ وَإِخۡوَٰنِهِمۡۖ وَٱجۡتَبَیۡنَٰهُمۡ وَهَدَیۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٨٧ ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَلَوۡ أَشۡرَکُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٨٨ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَۚ فَإِن یَکۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَکَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّیۡسُواْ بِهَا بِکَٰفِرِینَ٨٩﴾ [الأنعام: 83-89].
«و این [استدلال،] حجت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. [در دنیا و آخرت، مقام] هر کس را که بخواهیم به درجاتی بالا مىبریم. [ای پیامبر،] بیتردید، پروردگارت حکیم داناست. و به او [= ابراهیم] اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را [به راه راست] هدایت کردیم؛ و پیشتر نوح را [نیز] هدایت کرده بودیم و از نسل او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [به راه حق رهنمون ساختیم] و نیکوکاران را این گونه پاداش مىدهیم. و [همچنین] زکریا و یحیی و عیسی و الیاس [را راه نمودیم که] همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط [را نیز هدایت کردیم] و جملگى را بر جهانیان برترى دادیم. و [نیز] از پدران و فرزندان و برادرانشان [برخی را برتری دادیم و] آنان را برگزیدیم و به راه راست هدایت کردیم. این هدایتِ الله است که هر یک از بندگانش را که بخواهد، با آن هدایت میکند؛ و اگر شرک میورزیدند، آنچه [از اعمال نیک] انجام داده بودند تباه میشد. اینان کسانی هستند که به ایشان کتاب و حکمت و نبوت بخشیدیم. پس [ای پیامبر،] اگر اینان [= مشرکان] به این [پیامبران و کتابهای الهی] کفر بورزند، قطعاً گروهى [= مهاجران و انصار و تابعین] را بر [حفظ و نگهبانیِ] آن [اصول و عقاید] میگماریم که نسبت به آن کافر نباشند».
20.ادریس ÷: ﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا٥٦﴾ [مریم: 56].
«و در این کتاب، از ادریس یاد کن. بیتردید، او راستگفتار پیامبری بود».
21.هود ÷: ﴿کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٢٣ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٢٥﴾ [الشعراء: 123-125].
«[قوم] عاد [نیز] پیامبران را دروغگو انگاشتند. آنگاه که برادرشان هود به آنان گفت: آیا [از الله] پروا نمیکنید؟ به راستی، من پیامبری امین برای شما هستم».
22.صالح ÷: ﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٤١ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾ [الشعراء: 141-143].
«[قوم] ثمود پیامبران را دروغگو انگاشتند. آنگاه که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا [از الله] پروا نمیکنید؟ به راستی، من پیامبری امین برایتان هستم».
23. شعیب ÷: ﴿کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧٦ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٧٧ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٧٨﴾ [الشعراء: 176-178].
«اصحاب اَیکه [نیز] پیامبران را دروغگو انگاشتند. آنگاه که شعیب به آنان گفت: آیا [از الله] پروا نمیکنید؟ بهراستی، من پیامبری امین برای شما هستم».
24.ذو الکفل ÷: ﴿وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ٤٨﴾ [ص: 48].
«و از اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل یاد کن [که] همگی از نیکانند».
25. محمد ج: همان طور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا٤٠﴾ [الأحزاب: 40].
«محمد هرگز پدر هیچیک از مردان شما [از جمله زید] نیست؛ بلکه رسول الله و خاتم پیامبران است؛ و الله همواره به همه چیز داناست».
انبیا و رسولانی وجود دارند که کسی نام آنها را نمیداند و الله اخبار آنها را برای ما بیان نفرمود. پس به همهی آنها ایمان داریم.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَیۡکَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَیۡکَۗ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأۡتِیَ بَِٔایَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قُضِیَ بِٱلۡحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٧٨﴾ [غافر: 78].
«و پیش از تو نیز پیامبرانی فرستادهایم که [سرگذشت] برخى از آنان را برایت حکایت کردهایم و [سرگذشت] برخى دیگر را حکایت نکردهایم؛ و هیچ رسولى نمیتوانست بدون فرمان الهی معجزهاى ارائه کند؛ و آنگاه که فرمان الله [براى پاداش و کیفر] فرارسد، به حق و عدالت داورى خواهد شد و باطلاندیشان زیانکار خواهند بود».
2. عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ أَبُو ذَرٍّ س: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کَمْ وَفَّى عِدَّةُ الْأَنْبِیَاءِ؟ قَالَ: «مِائَةُ أَلْفٍ وَأَرْبَعَةٌ وَعِشْرُونَ أَلْفًا الرُّسُلُ مِنْ ذَلِکَ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَخَمْسَةَ عَشَرَ جَمًّا غَفِیرًا».[39]
ابوامامه س میگوید که ابوذر س گفت: از رسول الله ج پرسیدم: تعداد پیامبران چه قدر بوده است؟ پیامبر ج فرمود: «یکصد و بیست و چهار هزار که در میان آنها انبوه عظیمی حدود سیصد و سیزده نفر رسول بودند».
پیامبران اولوا العزم پنج نفر هستند که عبارتاند از: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد - صلی الله و سلم علیهم اجمعین - که الله سبحان آنان را ذکر فرمود: ﴿۞شَرَعَ لَکُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَمَا وَصَّیۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِیمُواْ ٱلدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِۚ کَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِکِینَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَیۡهِۚ ٱللَّهُ یَجۡتَبِیٓ إِلَیۡهِ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَن یُنِیبُ١٣﴾ [الشورى: 13].
«از دین همان را براى شما مقرر کرد که به نوح امر کرده بود؛ و نیز آنچه به تو وحى کردیم و آنچه به ابراهیم و موسى و عیسى امر کردیم؛ اینکه: دین را برپا نگاه دارید و در مورد آن فرقهفرقه نشوید [و اختلاف نورزید]». [پذیرشِ] دعوت تو بر مشرکان گران آمده است. الله است که هر کس را بخواهد [توفیقِ عبادت میدهد و] به سوى خویش برمىگزیند؛ و هر کس را [که توبه کند و به درگاهش] بازآید، به سوى خویش هدایت خواهد کرد».
دین تمام انبیا و رسولان یکی و آن هم اسلام است، ولی شریعت آنها متفاوت میباشد. نخستین آنان به آخرینشان بشارت دادند و به آن ایمان داشتند و آخرین آنها نخستینشان را تصدیق نموده و به آن ایمان آورده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ ٱلنَّبِیِّۧنَ لَمَآ ءَاتَیۡتُکُم مِّن کِتَٰبٖ وَحِکۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَکُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِکُمۡ إِصۡرِیۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨١﴾ [آل عمران: 81].
«و [ای پیامبر، یاد کن از] هنگامى که الله از پیامبران پیمان گرفت [و فرمود:] «هر گاه به شما کتاب و حکمتى دادم و آنگاه فرستادهاى [= محمد] به سویتان آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، باید به او ایمان آورید و یاریاش کنید». [آنگاه] فرمود: «آیا اقرار کردید و پیمان محکم مرا در این باره پذیرفتید؟» [آنان] گفتند: «اقرار کردیم». [الله] فرمود: پس [بر خود و امتهایتان] گواه باشید و من [نیز] با شما از گواهانم».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ کَمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِیِّۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَیۡمَٰنَۚ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣﴾ [النساء: 163].
«[ای پیامبر،] بیتردید، ما به تو وحی فرستادیم؛ همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم و [نیز] به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم؛ و به داود زبور دادیم».
3. ابوهریره س در حدیث شفاعت - به صورت مرفوع - روایت مینماید که آدم ÷ فرمود: «... اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ، أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ ...».[40]
«...نزد نوح بروید، پس نوح میروند و میگویند: ای نوح، تو نخستین پیامبر به سوی اهل زمین هستی...».
رسول ج آخرین پیامبر الله است و تا روز قیامت هیچ نبی و رسولی بعد از او نخواهد آمد. ﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا٤٠﴾ [الأحزاب: 40].
«محمد هرگز پدر هیچیک از مردان شما [از جمله زید] نیست؛ بلکه رسول الله و خاتم پیامبران است؛ و الله همواره به همه چیز داناست».
الله انبیا و رسولان را به سوی چه کسانی فرستاده است:
1. الله انبیا و رسولان را فقط به سوی قوم آنها فرستاده است، همانطور که میفرماید: ﴿وَلِکُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ﴾ [الرعد: 7]
«و هر قومی، [پیامبرِ] هدایتگری دارد».
2. محمد ج را به سوی تمام مردم فرستاده است و او خاتم انبیا و رسولان و با فضیلتترین آنها میباشد. او سرور همهی فرزندان آدم است و در روز قیامت پرچم حمد به دست اوست. و الله او را به عنوان رحمتی برای تمام جهانیان فرستاده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا کَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٨﴾ [سبأ: 28].
«[ای پیامبر،] ما تو را جز بشارتبخش و بیمدهندهای برای همۀ مردم نفرستادیم؛ اما بیشتر مردم [این حقیقت را] نمیدانند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾ [الأنبیاء: 107].
«و [ای محمد،] تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».
1. دعوت مردم به عبادت الله یکتا و نهی از عبادت غیر از او.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٣٦﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: «الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت [= معبودان غیر الله] دوری کنید». الله برخی از آنان را هدایت کرده است و برخی از آنان نیز سزاوار گمراهى شدند. پس در زمین بگردید و بنگرید که سرانجامِ تکذیبکنندگان [آیات الهی] چگونه بوده است».
2. بیان راه رسیده به الله:
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢﴾ [الجمعة: 2].
«و ذاتی است که از میان بیسوادان، پیامبری از میان خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخوانَد و آنان را پاک گردانَد و کتاب [= قرآن] و حکمت [= سنت] به آنان بیاموزاند؛ و به راستی که آنان پیش از این[که رسول به سویشان فرستاده شود]، در گمراهیِ آشکاری بودند».
3. بیان احوال مردم بعد از رسیدن به پروردگارشان در روز قیامت:
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٞ٤٩ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٥٠ وَٱلَّذِینَ سَعَوۡاْ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٥١﴾ [الحج: 49-51].
«بگو: «ای مردم، جز این نیست که من برای شما بیمدهندهای آشکارم». کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش و روزیِ نیک [در پیش] دارند. و کسانى که در [راهِ انکار و تکذیب] آیات ما میکوشند تا [به پندار خویش] ما را درمانده کنند، آنان اهل دوزخند».
4. داشتن حجت و دلیل برای مردم:
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٦٥﴾ [النساء: 165].
«پیامبرانى [فرستادیم] که بشارتبخش و بیمدهنده بودند تا براى مردم پس از [بعثت] پیامبران، در مقابل الله [هیچ بهانه و] حجتى نباشد؛ و الله همواره شکستناپذیرِ حکیم است».
5. رحمت برای مردم:
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾ [الأنبیاء: 107].
«و [ای محمد،] تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».
1. تمام انبیا و رسولان مردانی از جنس بشر هستند که الله ﻷ آنها را از بین سایر بندگانش اختیار و انتخاب نمود و به وسیلهی نبوت و رسالت بر دیگران برتری داده است و به وسیلهی آیهها و نشانیهایی تأیید کرده است. و به وسیلهی رسالت گرامی داشته و به آن مکلف نموده و به آنها امر نموده که آن را به مردم ابلاغ نمایند تا مردم الله یکتا را عبادت کنند و عبادت غیر از او را رها کنند و به این خاطر به آنها وعدهی بهشت داده و به درستی که آنها راست گفتند و ابلاغ نمودند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٤٣﴾ [النحل: 43].
«و [ای پیامبر،] ما پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی میکردیم [کسی را به رسالت] نفرستادیم؛ پس [ای مشرکان،] اگر نمیدانید، از اهل ذکر [= دانشمندان اهل کتاب] بپرسید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ وَءَالَ عِمۡرَٰنَ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٣﴾ [آل عمران: 33].
«به راستی که الله آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
3. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٣٦﴾ [النحل: 36].
«یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: «الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت [= معبودان غیر الله] دوری کنید». الله برخی از آنان را هدایت کرده است و برخی از آنان نیز سزاوار گمراهى شدند. پس در زمین بگردید و بنگرید که سرانجامِ تکذیبکنندگان [آیات الهی] چگونه بوده است».
2. الله تمام انبیا و رسولان را به دعوت به سوی الله و عبادت او که تنهاست و شریکی ندارند، امر فرمود و برای هر قومی شریعتی که مناسب احوال آنها باشد، قرار داده است، همانطور که میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨﴾ [المائدة: 48].
«و [ای پیامبر، ما این] کتاب را بهحق بر تو نازل کردیم [که] تصدیقکنندۀ کتابهای پیشین است و مورد اعتماد [کتابهای آسمانی به عنوان معیاری برای حق و باطل] است. پس بین آنان بر اساس آنچه الله نازل کرده است حکم کن و به جای حقیقتی که [از جانب قرآن] به تو رسیده است، از هوسهای آنان پیروی نکن. [ای مردم،] ما برای هر یک از شما آیین و راهی روشن قرار دادیم؛ و اگر الله میخواست، همۀ شما را امتی واحد قرار میداد؛ ولی [الله میخواهد] شما را در [مورد] آنچه به شما بخشیده است بیازماید؛ پس در نیکیها بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همگی شما به سوی الله است؛ آنگاه او تعای شما را از آنچه در آن اختلاف میکردید، آگاه میسازد».
3. هنگامیکه الله انبیا و رسولان را انتخاب نمود، آنان را به وسیلهی عبادت برای خویش شرف داد و آنان را در بالاترین مقامهایشان به بندگی برای خویش توصیف نمود. همانطور که در مورد رسول ج در مقام تنزیل میفرماید: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا١﴾ [الفرقان: 1].
«پربرکت [و بزرگوار] است ذاتی که قرآن را [که جداکنندۀ حق و باطل است] بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهندۀ جهانیان باشد».
و در مورد عیسی بن مریم ÷ میفرماید: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾ [الزخرف: 59].
«عیسى فقط بندهاى است که نعمت [رسالت] بر او ارزانى داشتیم و او را نمونهای [از قدرت الهی] براى بنیاسرائیل قرار دادیم».
4. تمام انبیا و رسولان، بشر و مخلوق هستند که میخورند، مینوشند، فراموش میکنند و میخوابند، بیماری و مرگ آنان را فرا میگیرد و آنها مانند دیگران هیچیک از ویژگیهای ربوبیت و الوهیت را ندارند و نمیتوانند به کسی نفع و ضرری برسانند، مگر آنچه الله بخواهد و مالک هیچ چیزی از خزاین الله نیستند و هیچ چیز از غیب نمیدانند، مگر آنچه را که الله به آنها اطلاع داده است. الله آنها را به سوی بندگانش برای بشارت و انذار دادن فرستاده است. الله سبحان به پیامبرش رسول ج میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ کُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ لَٱسۡتَکۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَیۡرِ وَمَا مَسَّنِیَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ وَبَشِیرٞ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ١٨٨﴾ [الأعراف: 188].
«[ای پیامبر،] بگو: «من مالکِ سود و زیان خویشتن نیستم، مگر آنچه را که الله بخواهد؛ و اگر غیب میدانستم، خیر [و سود] بسیاری [برای خود] فراهم میساختم و هیچ بدی [و زیانی] به من نمیرسید. من [کسی] نیستم، مگر بیمدهنده و بشارتبخشی [دلسوز] برای گروهی که ایمان دارند».
ویژگیها و خصوصیات انبیا و رسولان
پاکترین قلبهای بشر از آنِ انبیا و رسولان است و از نظر عقل تیزهوشترین و از جهت ایمان صادقترین آنها، و از جهت اخلاق، بهترین آنها و از نظر دین، کاملترین انسانها، و در عبادت از همه قویتر و از نظر جسمی از همه کاملتر، و از نظر صورت از همه زیباتر هستند.
و الله به آنها خصوصیاتی داده که به وسیلهی آنها از دیگران تشخیص داده میشوند که عبارتاند از:
اول - الله آنها را به وسیلهی وحی و رسالت برگزیده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ٧٥﴾ [الحج: 75].
«الله از میان فرشتگان، فرستادگانی [برای ابلاغ وحی به پیامبران] برمیگزیند و از میان انسانها نیز [پیامبرانی برای رساندنِ پیام الهی به مردم انتخاب میکند]. بیتردید، الله شنوای بیناست».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
دوم - آنها در عقیده و احکامی که به مردم ابلاغ مینمایند، نیز معصوم هستند و اگر خطا نمایند، الله ﻷ آنها را به حق و صواب بر میگرداند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلۡقُوَىٰ٥﴾ [النجم: 1-5].
«سوگند به ستاره، آنگاه که افول کند که یار شما [= محمد] هرگز گمراه نشده و به راه تباهى نیفتاده است؛ و از روی هوای نفس سخن نمیگوید. [این قرآن،] وحى [الهى] است که [به او] القا مىشود. [جبرئیل که فرشتهاى است] پُرتوان، به او آموزش داده است».
سوم - بعد از مرگ از آنها ارث برده نمیشود.
قَالَتْ عَائِشَةُ ل ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ».[41]
عایشه ل از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «هیچ کس از ما پیامبران، ارث نمیبرد؛ آن چه از خود میگذاریم، صدقه است».
چهارم - چشمهای پیامبران میخوابد، ولی قلب آنان نمیخوابد و بیدار است.
انس س در داستان اسرا چنین بیان میدارد: «... وَالنَّبِیُّ ج نَائِمَةٌ عَیْنَاهُ وَلاَ یَنَامُ قَلْبُهُ، وَکَذَلِکَ الأَنْبِیَاءُ تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَلاَ تَنَامُ قُلُوبُهُمْ ...».[42]
«...چشمهای رسول ج میخوابد، ولی قلبش نمیخوابد و همچنین پیامبران چشمهایشان میخوابند، ولی قلبهای آنان به خواب نمیرود...».
پنجم - آنها در زمان مرگ اختیار دارند که دنیا یا آخرت را انتخاب نمایند. عایشه ل از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «مَا مِنْ نَبِیٍّ یَمْرَضُ إِلَّا خُیِّرَ بَیْنَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ».[43]
«هر پیامبری که بیماری مرگ به سراغش بیاید، اختیار دارد که دنیا و یا آخرت را انتخاب کند».
ششم - هنگامیکه فوت کنند، در قبر قرار داده میشوند.
ابوبکر س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «لَنْ یُقْبَرَ نَبِیٌّ إِلَّا حَیْثُ یَمُوتُ».[44]
«هر پیامبری که بمیرد، در قبر قرار داده میشود».
هفتم - پیامبران در قبرهایشان زنده هستند و نماز میخوانند.
1. انس س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «أَتَیْتُ عَلَى مُوسَى لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عِنْدَ الْکَثِیبِ الْأَحْمَرِ، وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی قَبْرِهِ».[45]
«در شب اسرا، از کنار موسی ÷ در نزدیکی تپهای سرخ عبور کردم در حالی که او در قبرش ایستاده بود و نماز میخواند».
2. انس س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «الأَنْبِیَاءُ أَحْیَاءٌ فِی قُبُورِهِمْ یُصَلُّونَ».[46]
«پیامبران در قبرهایشان زنده هستند و نماز میخوانند».
هشتم - با همسران پیامبران بعد از فوت آنها کسی ازدواج نمیکند.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا٥٣﴾ [الأحزاب: 53].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آنکه برای [صرف] غذایی به شما اجازه دهند؛ بى آنکه [زودتر از وقت غذا بروید و] منتظر آماده شدنش شوید؛ ولی هنگامى که شما را فراخواندند وارد شوید و چون غذا خوردید پراکنده گردید و سرگرم [بحث و] گفتگو نشوید. این [رفتارتان] پیامبر را مىآزارد و او از [ابراز این موضوع در برابر] شما شرم دارد؛ و[لى] الله از [بیان] حق شرم ندارد. و هنگامى که از همسران او درخواستى دارید، [نیازتان را] از پشت پردهای از آنان بخواهید [و در چهرۀ آنان ننگرید؛ چرا که] این [کار] برای دلهای شما و آنان پاکتر است؛ و [همچنین] برایتان سزاوار نیست که رسول الله را بیازارید و هرگز شایستۀ شما نیست که پس از او با همسرانش ازدواج کنید. به راستی که این [کار] نزد الله [گناهی] بزرگ است».
برتری پیامبران و رسولان به نسبت یکدیگر
انبیا از جهت نبوت که یک ویژگی است برابر هستند و در آن برتری وجود ندارد، اما برتری در بین انبیا و رسولان در زیاد بودن حالتها و احوال، و خصوصیات و نشانیها و الطاف میباشد.
بنابراین، بعضی از آنها رسول و برخی نبی هستند، و بعضی اولوا العزم میباشند و یکی از آنها را الله به عنوان خلیل خویش انتخاب کرده و با بعضی از آنان سخن گفته و درجههای بعضی از آنها را بالا برده است و به این صورت نسبت به یکدیگر فضیلت و برتری دارند.
و رسول ج سرور فرزندان آدم است و در میان پیامبران از همه فضیلت بیشتری دارد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ٢٥٣﴾ [البقرة: 253].
«این پیامبران [که نام برخی از آنان گذشت] برخی از آنان را [در دریافت وحی و تعداد پیروان] بر برخی دیگر برتری دادیم. از [میان] اینان کسی [مانند موسی] بود که الله با او سخن گفت و درجات برخی [دیگر] از آنان را بالا برد؛ و به عیسی - پسر مریم- نشانههای روشنی [بر اثبات نبوتش] دادیم و او را توسط روح القُدُس [= جبرئیل] تأیید [و تقویت] کردیم؛ و اگر الله میخواست، کسانی که بعد از آنها آمدند پس از آن [همه] نشانههای روشنی که برایشان آمد، با یکدیگر نمیجنگیدند؛ ولی [با هم] اختلاف کردند و برخی از آنان ایمان آوردند و برخی کفر ورزیدند؛ و اگر الله میخواست، [هرگز] با هم نمیجنگیدند؛ ولی الله آنچه را میخواهد، انجام میدهد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِمَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِیِّۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا٥٥﴾ [الإسراء: 55].
«پروردگارت به [هر چه و] هر کس در آسمانها و زمین است داناتر است؛ و به راستی [ما] برخی پیامبران را [با افزونیِ پیروان و اعطای کتاب،] بر برخی [دیگر] برتری بخشیدیم و به داوود زَبور دادیم».
3. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِینٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۗ وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا١٢٥﴾ [النساء: 125].
«و چه کسی نیکآیینتر از کسی است که خود را تسلیم الله کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیمِ حقگرا پیروى نموده است؟ و الله ابراهیم را به دوستی خود برگزید».
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «فُضِّلْتُ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ بِسِتٍّ: أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْغَنَائِمُ، وَجُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ طَهُورًا وَمَسْجِدًا، وَأُرْسِلْتُ إِلَى الْخَلْقِ کَافَّةً، وَخُتِمَ بِیَ النَّبِیُّونَ».[47]
ابوهریره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: در شش چیز بر پیامبران دیگر به من برتری داده شده است: کلمههای جامع به من داده شد، با رعب و وحشت انداختن، نصرت و یاری شدم، غنایم بر من حلال گردید، زمین برایم پاک و مسجد قرار گرفت و به سوی تمام مردم فرستاده شدم و من خاتم پیامبران هستم.
5. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی س ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ تُخَیِّرُوا بَیْنَ الأَنْبِیَاءِ، فَإِنَّ النَّاسَ یَصْعَقُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الأَرْضُ، فَإِذَا أَنَا بِمُوسَى آخِذٌ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ العَرْشِ، فَلاَ أَدْرِی أَکَانَ فِیمَنْ صَعِقَ، أَمْ حُوسِبَ بِصَعْقَةِ الأُولَى».[48]
ابوسعید خدری س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «در میان انبیا کسی را بر دیگری ترجیح ندهید. مردم در روز قیامت بیهوش میشوند و اولین کسیکه زمین برایش شکافته میشود، من هستم. در این هنگام موسی ÷ را مشاهده مینمایم که گوشهی عرش را گرفته است. نمى دانم آیا او هم مانند دیگران قبلاً به بیهوشی رفته است؟ یا اینکه بیهوشی او در دنیا برایش حساب شده است». (وقتى که موسى در دنیا از الله درخواست کرد تا او را ببیند الله فرمود: موسى تو قدرت دیدن مرا ندارى، همینکه الله بر کوه تجلّى کرد کوه سوخت و موسى هم بىهوش شد).
نتایج ایمان به پیامبران و رسولان
شناخت رحمت الله ﻷ به بندگانش و عنایت او به آنها، زمانی است که پیامبران را به سوی آنها فرستاده تا آنها را به عبادت پروردگارشان هدایت کنند تا چگونه او را عبادت نمایند و برای بندگان، ثواب و عقاب را بیان کنند.
بعضی از ثمرات و نتایج ایمان به پیامبران عبارتاند از:
1. حمد الله و شکر او بر این نعمت.
2. محبت داشتن با پیامبران و تعریف و تمجید از آنان بدون افراط و تفریط، برای اینکه آنها پیامبران الله هستند و او را عبادت میکنند و رسالت او را ابلاغ مینمایند و بندگانش را نصیحت میکنند و نسبت به آنها دلسوزی دارند و برای آنها رحمتی محسوب میشوند.
3. اقتدا کردن به پیامبران در آنچه که الله آنها را با توحید و صدق ایمان و اخلاق خوب و کمال ادب و ذکر دایم و شکر و اطاعت الله ﻷ، فرستاده است.
با فضیلتترین انبیا و رسولان، رسول ج است
او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّه بن کَعب بن لُؤَیّ بن غالب بن فِهر بن نَضر بن کِنانه بن خُزَیمه بن مُدرِکه بن الیاس بن مُضَر بن نِزار بن مَعَدّ بن عَدنان.
و نسب بزرگوارش تا آدم ÷ محفوظ است. و مادرش آمنه دختر وهب میباشد. در سال عام الفیل مصادف با 570م به دنیا آمد و در حالی که در شکم مادرش بود، عبدالله پدرش فوت کرد. و هنگامیکه متولد شد، پدر بزرگش عبدالمطلب کفالت او را بر عهده گرفت و در سن 6 سالگی مادرش آمنه فوت کرد، و در زمانی که پدربزرگش فوت کرد، عمویش ابوطالب سرپرستی او را به عهده گرفت.
در حالی زندگی کرد که دارای اخلاقی بزرگوارانه و سیرتی نیکو و شمایلی پاک بود به همین خاطر قومش به او «امین» لقب دادند.
و محمد ج در سن چهل سالگی به پیامبری انتخاب شد، هنگامیکه در غار حرا مشغول عبادت بود، فرشتهی وحی نزد او آمد و به او خبر داد که پیامبر الله است.
سپس رسول ج شروع کرد و مردم را به ایمان آوردن به الله و رسولش دعوت داد تا اینکه مردم فقط الله یکتا را عبادت کنند و از عبادت کردن غیر از او اجتناب و دوری نمایند.
پس آزار و اذیتهای مختلفی را تجربه نمود و صبر اختیار کرد تا اینکه الله دینش را آشکار و پیروز نمود و به مدینه هجرت کرد و احکام مشروع شد و اسلام به عزت دست یافت و دین کامل گردید.
سپس در سن شصت و سه سالگی در روز دوشنبه یازدهم ربیع الاول هجری وفات کرد و به رفیق اعلا ملحق گردید، بعد از اینکه دین مبین را ابلاغ نمود و در راه الله آنطور که شایسته بود جهاد کرد، و امت را به هر خیری راهنمایی کرد و از هر شرکی بر حذر داشت. پس صلوات و سلام الله بر او باد.
از ویژگیهای رسول ج این است که او خاتم پیامبران و سرور آنها و امام پرهیزگاران است. و رسالتش برای تمام انسانها و جنها میباشد. و الله او را به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستاد و در شب به بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمان عروج کرد. الله او را با وصف نبوت و رسالت مورد خطاب قرار داد و کلمههای جامع به او عطا شده است.
و در میان تمام پیامبران، الله فقط به او پنج خصوصیت و ویژگی عنایت کرد.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أُعْطِیتُ خَمْسًا لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِی المَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً».[49]
جابر بن عبدالله س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «پنج چیز به من عطا شده که قبل از من، به هیچ پیامبری عطا نشده است:
1. از مسافت یک ماه، دشمنانم دچار هراس و ترس میشوند.
2. زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین، هرجا وقت نماز فرا رسید، امتیان میتوانند همانجا نماز بخوانند.
3. مال غنیمت برای من حلال گردانده شده است، در حالی که قبل از من برای هیچ پیامبری، حلال نبوده است.
4. حق شفاعت به من عنایت شده است.
5. هر پیامبری فقط برای قوم خودش فرستاده شده است، در حالی که من برای تمام مردم دنیا مبعوث شدهام.
ویژگیهایی که مخصوص پیامبر ج است و امتش را شامل نمیشود
روزهی وصال، ازدواج بدون مهریه، ازدواج نمودن با بیش از چهار زن، ازدواج نکردن همسران او بعد از وفاتش، نخوردن اموال صدقه، آنچه را که مردم نمیشنوند، او میشنود، و آنچه را که مردم نمیبینند او میبیند، همانگونه که جبرئیل ÷ را به شکل و شمایلی که الله آفریده است، مشاهده کرد و اینکه از او ارث برده نمیشود.
عَنْ عَائِشَةَ ل أُمِّ المُؤْمِنِینَ أَنَّهَا قَالَتْ: أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج مِنَ الوَحْیِ الرُّؤْیَا الصَّالِحَةُ فِی النَّوْمِ، فَکَانَ لاَ یَرَى رُؤْیَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ، ثُمَّ حُبِّبَ إِلَیْهِ الخَلاَءُ، وَکَانَ یَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَیَتَحَنَّثُ فِیهِ - وَهُوَ التَّعَبُّدُ - اللَّیَالِیَ ذَوَاتِ العَدَدِ قَبْلَ أَنْ یَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ، وَیَتَزَوَّدُ لِذَلِکَ، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى خَدِیجَةَ فَیَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا، حَتَّى جَاءَهُ الحَقُّ وَهُوَ فِی غَارِ حِرَاءٍ، فَجَاءَهُ المَلَکُ فَقَالَ: اقْرَأْ، قَالَ: «مَا أَنَا بِقَارِئٍ»، قَالَ: " فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی حَتَّى بَلَغَ مِنِّی الجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی، فَقَالَ: اقْرَأْ، قُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّانِیَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّی الجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی، فَقَالَ: اقْرَأْ، فَقُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی، فَقَالَ: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّکَ ٱلۡأَکۡرَمُ٣﴾ [العلق: 1-3] " فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَرْجُفُ فُؤَادُهُ، فَدَخَلَ عَلَى خَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ ل، فَقَالَ: «زَمِّلُونِی زَمِّلُونِی» فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ، فَقَالَ لِخَدِیجَةَ وَأَخْبَرَهَا الخَبَرَ: «لَقَدْ خَشِیتُ عَلَى نَفْسِی» فَقَالَتْ خَدِیجَةُ: کَلَّا وَاللَّهِ مَا یُخْزِیکَ اللَّهُ أَبَدًا، إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الکَلَّ، وَتَکْسِبُ المَعْدُومَ، وَتَقْرِی الضَّیْفَ، وَتُعِینُ عَلَى نَوَائِبِ الحَقِّ، فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِیجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ العُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِیجَةَ وَکَانَ امْرَأً تَنَصَّرَ فِی الجَاهِلِیَّةِ، وَکَانَ یَکْتُبُ الکِتَابَ العِبْرَانِیَّ، فَیَکْتُبُ مِنَ الإِنْجِیلِ بِالعِبْرَانِیَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکْتُبَ، وَکَانَ شَیْخًا کَبِیرًا قَدْ عَمِیَ، فَقَالَتْ لَهُ خَدِیجَةُ: یَا ابْنَ عَمِّ، اسْمَعْ مِنَ ابْنِ أَخِیکَ، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: یَا ابْنَ أَخِی مَاذَا تَرَى؟ فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج خَبَرَ مَا رَأَى، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: هَذَا النَّامُوسُ الَّذِی نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى، یَا لَیْتَنِی فِیهَا جَذَعًا، لَیْتَنِی أَکُونُ حَیًّا إِذْ یُخْرِجُکَ قَوْمُکَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوَ مُخْرِجِیَّ هُمْ»، قَالَ: نَعَمْ، لَمْ یَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِیَ، وَإِنْ یُدْرِکْنِی یَوْمُکَ أَنْصُرْکَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا. ثُمَّ لَمْ یَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّیَ، وَفَتَرَ الوَحْیُ.[50]
عایشه ل میگوید: نزول وحی بر رسول الله ج به وسیلهی خوابها و رؤیاهای راستین شروع شد. و آنچه را که رسول الله ج در عالم رؤیا میدید، مانند روشنی صبح، تحقق پیدا میکرد. بعدها رسول الله ج به عزلت و گوشهنشینی علاقهمند گردید و در غار حرا گوشهنشین شد و چندین شبانه روز بدون اینکه به خانه بیاید، در آنجا عبادت میکرد و هنگامیکه توشهاش تمام میشد به خانه میرفت و توشه برمیداشت. خدیجه ل توشهی او را آماده میکرد. در یکی از روزها که در غار حرا مشغول عبادت پروردگارش بود، فرشتهای نزدش آمد و خطاب به وی گفت: بخوان، رسولالله ج فرمود: من خواندن نمیدانم. رسول ج میفرماید: فرشته مرا در بغل گرفت و تا جایی که تحمل داشتم، فشرد و بعد مرا رها کرد و گفت: بخوان، گفتم: خواندن نمیدانم. فرشته برای بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازهای فشرد که بیش از حد توان حد من بود. بعد مرا رها کرد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمیدانم. رسول الله ج میفرماید: برای بار سوم مرا در بغل گرفت، فشرد و رها کرد و گفت: بخوان به نام پروردگارت، او که انسان را از خون بسته آفرید. بعد از آن رسول الله ج در حالی که قلبش میلرزید، نزد خدیجه ل رفت و فرمود: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. حاضرین رسول ج را پوشاندند تا اینکه ترس و وحشت او بر طرف شد. سپس ماجرا را برای خدیجه بازگو نمود و فرمود: من نسبت به جان خود احساس خطر میکنم. خدیجه ل گفت: الله هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد کرد، زیرا تو پایبند صلهی رحم هستی، مستمندان را کمک میکنی، از مهمانان پذیرایی مینمایی و در راه حق، مشکلات را تحمل میکنی. بعد از آن، خدیجه ل او را نزد پسر عموی خود، ورقه بن نوفل برد. ورقه مردی مسیحی بود. انجیل را به لغت عبری مینوشت و پیر و نابینا بود. خدیجه به وی گفت: ای پسر عمو، از برادر زادهات (محمد) بشنو که چه میگوید. ورقه خطاب به رسول الله ج گفت: ای برادرزاده، بگو چه دیدهای؟ پیامبر ج آنچه را که دیده بود، شرح داد. ورقه بن نوفل گفت: این همان فرشتهای است که الله بر موسی ÷ فرو فرستاد. ای کاش، روزی که قومت تو را از شهر بیرون میکنند، من زنده و جوان باشم. رسول الله ج فرمود: مگر آنان مرا از شهرم بیرون میکنند؟ ورقه گفت: آری، پیامی را که تو آوردهای، هیچ پیامبری نیاورده است، مگر اینکه با او دشمنی کرده و او را از شهر اخراج کردهاند. اگر من تا آن زمان زنده بمانم، با تمام وجود تو را کمک خواهم کرد. متأسفانه پس از مدت کوتاهی ورقه درگذشت و سلسلهی جریان وحی نیز برای مدت معینی متوقف شد.
مادران مؤمنان، همسران پیامبر ج در دنیا و آخرت هستند و همهی آنها مسلمانانی پاک و پرهیزگار هستند و از هر عیب و بدی که به آبرویشان ضرر میرساند، پاک میباشند و تعدادشان یازده نفر است که عبارتاند از:
خدیجه دختر خویلد، عایشه دختر ابوبکر، سوده دختر زمعه، حفصه دختر عمر، زینب دختر خزیمه، ام سلمه، زینت دختر جحش، جویریه دختر حارث، ام حبیبه دختر ابوسفیان، صفیه دختر حیی، میمونه دختر حارث - رضی الله عنهن اجمعین.
خدیجه دختر خویلد و زینب دختر خزیمه قبل از پیامبر وفات کردن و نه همسر دیگر بعد از او فوت نمودند.
1. پیامبر ج سه پسر داشت: قاسم و عبدالله از خدیجه، ابراهیم از ماریهی قبطی که کنیزش بود، به دنیا آمدند و تمام آنها در کودکی فوت کردند.
2. چهار دختر داشت: زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه که همه از خدیجه متولد شدند و همهی آنها به جز فاطمه قبل از او فوت کردند. ولی فاطمه بعد از رسول ج وفات کرد و تمام آنها مسلمان و پاک بودند - الله از همهی آنها راضی شود.
اصحاب پیامبر ج در بهترین قرن زندگی میکردند و دارای فضیلت بزرگی نسبت به بقیهی امت هستند. الله آنان را همنشین پیامبرش انتخاب کردند، به الله و رسولش ایمان آوردند و دین الله و پیامبرش را نصرت و یاری دادند و به خاطر دین هجرت کردند و به خاطر دین یاری و نصرت کردند و در راه الله با اموال و جانهایشان جهاد کردند تا اینکه الله از آنها راضی شد و آنها نیز از او راضی گشتند و با فضیلتترین آنها مهاجران و سپس انصار هستند.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ یَجِیءُ أَقْوَامٌ تَسْبِقُ شَهَادَةُ أَحَدِهِمْ یَمِینَهُ، وَیَمِینُهُ شَهَادَتَهُ» قَالَ إِبْرَاهِیمُ: «وَکَانُوا یَضْرِبُونَنَا عَلَى الشَّهَادَةِ، وَالعَهْدِ».[51]
عبدالله بن مسعود س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «بهترین مردم کسانی هستند که در دوره و زمان من به سر میبرند، (صحابه) و بعد، کسانیکه بعد از آنها میآیند (تابعین) و سپس کسانیکه پس از آنها میآیند (تبع تابعین). و بعد از آنان، کسانی میآیند که گاهی قبل از سوگند خوردن، گواهی میدهند و گاهی قبل از گواهی دادن سوگند میخورند».
از علامتهای ایمان عبارتاند از: محبت داشتن به تمام صحابه با قلب، و تعریف و تمجید آنها با زبان، و راضی بودن از آنها و استغفار کردن برایشان و سکوت نمودن در مورد مشاجراتی که بین آنها رخ داده است، و دشنام ندادن به آنان، به خاطر اینکه آنها داری خوبیها و فضایل زیادی هستند که برخی عبارتاند از: انجام دادن کارهای نیک و احسان کردن، یاری کردن الله و رسولش به وسیلهی اطاعت کردن و جهاد در راه الله، و دعوت کردن به آن، هجرت نمودن و نصرت کردن، بخشش اموال و جانهای خویش در راه الله به خاطر رضایت او. پس الله از همهی آنها راضی گردید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٠٠﴾ [التوبة: 100].
«و پیشگامان نخستین - از مهاجران و انصار- و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردند، الله از آنان راضی گشت و آنان [نیز] از او راضی شدند؛ و باغهایی [در بهشت] برایشان مهیّا کرده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. این همان [رستگاری و] کامیابی بزرگ است».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٧٤﴾ [الأنفال: 74].
«و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه الله جهاد کردند و کسانی که [این مهاجران را] پناه دادند و یاری نمودند، اینان مؤمنان حقیقی هستند. برای آنان [در بهشت] آمرزش و روزیِ شایستهای خواهد بود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِی، لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِی، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا، مَا أَدْرَکَ مُدَّ أَحَدِهِمْ، وَلَا نَصِیفَهُ».[52]
ابوهریره س از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «اصحاب مرا دشنام ندهید، اصحاب مرا دشنام ندهید، قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر یکی از شما به اندازهی کوه احد، طلا انفاق کند، با یک یا نصف مُدّی که اصحاب من انفاق کردند، برابری نمیکند».
روز آخرت: قیامت روزی است که الله در آن انسانها را برای حساب و جزا مبعوث مینماید. چون روزی بعد از آن وجود ندارد، به روز آخرت نامیده شده است که بهشتیان برای همیشه در بهشت و جهنمیان برای همیشه در جهنم قرار میگیرند.
یوم القیامه، یوم البعث، یوم الفصل، یوم الخروج، یوم الدین، یوم الخلود، یوم الحساب، یوم الوعید، یوم الجمع، یوم التغابن، یوم التلاق، یوم التناد، یوم الحسره، الصاخه، الطامه الکبری، الغاشیه، الواقعه، الحاقه، القارعه، و غیر اینها که الله در قرآن کریم ذکر کرده است.
زیاد بودن نامها بر عظمت و بزرگی مسمّی و شدت هراس آن دلالت میدهد.
یقین قطعی داشتن به تمام آنچه که الله و رسولش خبر دادند که در آن روز بزرگ اتفاق میافتد، از جمله: حشر، حساب، صراط، میزان، بهشت، جهنم و غیر آنچه که در صحنههای قیامت به وجود میآید. بعضی از علامتها و نشانههای قیامت قبل از مرگ رخ میدهند و بعضی بعد از مرگ به وجود میآیند، از جمله: فتنه و عذاب قبر و نعمتهای آن.
ایمان داشتن به الله و روز آخرت از بزرگترین ارکان ایمان هستند که ایمان داشتن به آنها و بقیهی ارکان ایمان، از اسباب استقامت انسان و سبب فلاح و رستگاری او در دنیا و آخرت خواهند بود.
و برای اهمیت ایمان به الله و روز آخرت، الله در بسیاری از آیات قرآن، آنها را با یکدیگر ذکر کرده است:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَیۡ عَدۡلٖ مِّنکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢﴾ [الطلاق: 2].
«و هنگامی که [آنها را طلاق دادید و] عدهشان به سر رسید، آنان را به طرز شایستهای نگه دارید یا به طرز شایستهای از آنها جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید و شهادت را برای الله برپا دارید. این [حکمی است] که هر کس به الله و روز قیامت ایمان دارد، به آن پند و اندرز داده میشود؛ و هر کس که از الله بترسد، راه نجاتی برای او قرار میدهد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِۗ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا٨٧﴾ [النساء: 87].
«الله [که معبودِ راستین است و] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست، یقیناً همگی شما را روز قیامت - که تردیدی در [وقوعِ] آن نیست - جمع میکند؛ و کیست که از الله راستگوتر باشد؟».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر و کارگزاران [و فرماندهان مسلمانِ خود] اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برایتان] بهتر و خوشفرجامتر است».
عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «العَبْدُ إِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ، وَتُوُلِّیَ وَذَهَبَ أَصْحَابُهُ حَتَّى إِنَّهُ لَیَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ، أَتَاهُ مَلَکَانِ، فَأَقْعَدَاهُ، فَیَقُولاَنِ لَهُ: مَا کُنْتَ تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ مُحَمَّدٍ ج؟ فَیَقُولُ: أَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ، فَیُقَالُ: انْظُرْ إِلَى مَقْعَدِکَ مِنَ النَّارِ أَبْدَلَکَ اللَّهُ بِهِ مَقْعَدًا مِنَ الجَنَّةِ، قَالَ النَّبِیُّ ج: " فَیَرَاهُمَا جَمِیعًا، وَأَمَّا الکَافِرُ - أَوِ المُنَافِقُ - فَیَقُولُ: لاَ أَدْرِی، کُنْتُ أَقُولُ مَا یَقُولُ النَّاسُ، فَیُقَالُ: لاَ دَرَیْتَ وَلاَ تَلَیْتَ، ثُمَّ یُضْرَبُ بِمِطْرَقَةٍ مِنْ حَدِیدٍ ضَرْبَةً بَیْنَ أُذُنَیْهِ، فَیَصِیحُ صَیْحَةً یَسْمَعُهَا مَنْ یَلِیهِ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ».[53]
انس س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «هنگامیکه بندهای را در قبرش میگذارند، و دوستانش برمیگردند و میروند، میت صدای پاهایشان را میشنود. در این هنگام، دو فرشته نزد او میآیند، او را مینشانند و از وی میپرسند: دربارهی این شخص، یعنی محمد ج چه میگفتی؟ جواب میدهد: گواهی میدهم که محمد ج بندهی الله و رسولش است. فرشتهها میگویند: به جایگاه خود در دوزخ نگاه کن، الله آن را برای تو با جایی در بهشت، عوض کرده است. رسول الله ج فرمود: پس هردو جا (بهشت و جهنم) را میبیند. اما اگر آن شخص کافر یا منافق باشد، در جواب فرشتگان میگوید: چیزی نمیدانم. هرچه مردم میگفتند، من نیز میگفتم. به او میگویند: تو ندانستی و سعی نکردی که بدانی، سپس با پتکی آهنین، ضربهی محکمی برسرش میزنند، آنگاه چنان فریادی سر میدهد که به جز انسانها و جنها، همهی مخلوقات اطرافش، آن فریاد را میشنوند.
عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی جَنَازَةِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ... وَیَأْتِیهِ مَلَکَانِ فَیُجْلِسَانِهِ فَیَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ فَیَقُولُ: رَبِّیَ اللَّهُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا دِینُکَ؟ فَیَقُولُ: دِینِیَ الْإِسْلَامُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بُعِثَ فِیکُمْ؟ " قَالَ: " فَیَقُولُ: هُوَ رَسُولُ اللَّهِ ج.[54]
براء بن عازب س میگوید: همراه رسول الله ج برای نماز جنازه یکی از انصار بیرون شدیم. ... در حدیث چنین آمده است که پیامبر ج فرمود: ... و دو فرشته نزدش میآیند و او را مینشانند و به او میگویند: پروردگارت کیست؟ او جواب میدهد: پروردگارم الله است. از او میپرسند: دین تو چیست؟ در جواب میگوید: دین من، اسلام است. به او میگویند: این شخصی که به سوی شما مبعوث شده، چه کسی است؟ او میگوید: این شخص رسول الله ج است.
عذاب قبر دو نوع است:
اول - عذابی که دایمی است و تا روز قیامت قطع نمیگردد. این عذاب، کفار و منافقان را فرا میگیرد:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَوَقَىٰهُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِ مَا مَکَرُواْۖ وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: 45-46].
«الله او را از آسیب دسیسۀ آنان حفظ نمود و عذاب سخت، دامنگیر فرعونیان شد. همان آتشی که [در قبرهایشان] بامداد و شامگاه بر آن عرضه مىشوند؛ و روزی که قیامت برپا گردد، [فرمان میرسد:] فرعونیان را در سختترین عذاب درآورید».
2. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: «إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَیْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ، إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَإِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ، یُقَالُ: هَذَا مَقْعَدُکَ، حَتَّى یَبْعَثَکَ اللهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[55]
ابن عمر ب از رسول ج روایت مینماید که فرمود: «هنگامیکه یکی از شما فوت میکند، صبحگاه و شامگاه، جایگاهش به او عرضه میشود؛ اگر بهشتی باشد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده میشود و اگر فرد جهنمی باشد، جایگاهش در جهنم به او عرضه میشود. سپس به او گفته میشود: این جایگاه تو است تا اینکه در روز قیامت، الله تو را به سوی آن بر میانگیزد».
دوم - عذابی که بر او عرضه میشود و قطع میگردد، عذابی است که افراد موحد را به خاطر نافرمانیشان بر حسب جرم آنان فرا میگیرد، عذاب به آنها تخفیف داده میشود یا به سبب رحمت الهی، قطع میگردد و یا کارها و اعمالی صورت میگیرد که کفارهی گناهان او میشوند، مانند صدقهی جاریه، یا علمی که به وسیلهی آن به او نفع میرسد و یا فرزند صالحی که برایش دعا میکند و اعمالی مانند آنها.
1. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: «إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَیْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ، إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَإِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ، یُقَالُ: هَذَا مَقْعَدُکَ، حَتَّى یَبْعَثَکَ اللهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[56]
ابن عمر ب از رسول ج روایت مینماید که فرمود: هنگامیکه یکی از شما فوت میکند، صبحگاه و شامگاه، جایگاهش به او عرضه میشود؛ اگر بهشتی باشد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده میشود و اگر فرد جهنمی باشد، جایگاهش در جهنم به او عرضه میشود. سپس به او گفته میشود: این جایگاه تو است تا اینکه در روز قیامت، الله تو را به سوی آن بر میانگیزد.
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج بِحَائِطٍ مِنْ حِیطَانِ المَدِینَةِ، أَوْ مَکَّةَ، فَسَمِعَ صَوْتَ إِنْسَانَیْنِ یُعَذَّبَانِ فِی قُبُورِهِمَا، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ» ثُمَّ قَالَ: «بَلَى، کَانَ أَحَدُهُمَا لاَ یَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ، وَکَانَ الآخَرُ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ». ثُمَّ دَعَا بِجَرِیدَةٍ، فَکَسَرَهَا کِسْرَتَیْنِ، فَوَضَعَ عَلَى کُلِّ قَبْرٍ مِنْهُمَا کِسْرَةً، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ یُخَفَّفَ عَنْهُمَا مَا لَمْ تَیْبَسَا» أَوْ: «إِلَى أَنْ یَیْبَسَا».[57]
از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج از کنار باغی از باغهای مدینه یا مکه عبور میکرد. ناگهان صدای دو نفر را شنید که در قبرهایشان گرفتار عذاب بودند. رسول ج فرمود: «این دو نفر عذاب داده میشوند، اما نه به خاطر گناه بزرگی. سپس فرمود: آری، یکی از آنان از ادرارِ خود، پرهیز نمیکرد و دیگری سخنچینی میکرد. آنگاه رسول ج شاخهی مرطوبی از یک درخت خواست و آن را دو قسمت کرد و هر قسمت را روی یکی از آن دو قبر گذاشت. از رسول الله ج پرسیدند: چرا چنین کردی؟ فرمود: امید است تا زمانی که این دو شاخه خشک نشدهاند، الله عذاب آنان را تخفیف دهد».
برای مؤمنان صادق در قبر نعمتهایی وجود دارد:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾ [فصلت: 30].
«[اما] کسانى که گفتند: «پروردگار ما الله است» سپس [از عبادت و بندگى غیر او سر باز زدند و بر اعتقاد خود] پایداری کردند، [هنگام فرا رسیدن مرگشان] فرشتگان بر آنان فرود مىآیند، [و مىگویند:] نترسید و اندوه نداشته باشید؛ و شما را بشارت باد بر بهشتی که [در قبال ایمان و اعمال صالحتان] به آن وعده داده میشدید!».
2. عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ رَسُول اللَّهِ ج: «... فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: أَنْ قَدْ صَدَقَ عَبْدِی، فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى الْجَنَّةِ، وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ " قَالَ: «فَیَأْتِیهِ مِنْ رَوْحِهَا وَطِیبِهَا» قَالَ: «وَیُفْتَحُ لَهُ فِیهَا مَدَّ بَصَرِهِ».[58]
براء بن عازب س از رسول ج روایت مینماید که -در مورد مؤمن هنگامیکه در قبر به دو فرشته جواب میدهد،- چنین فرمود: «ندا دهندهای از آسمان ندا میدهد: بندهام راست گفت. پس برای او از بهشت فرش نمایید و با لباسهای بهشتی او را بپوشانید و دری به سوی بهشت برایش باز نمایید». رسول الله ج فرمود: «از خوشبوییها و پاکیهای بهشت به او میرسد، و قبرش تا جایی که چشمش کار میکند و میبیند برایش وسیع خواهد شد».
اموری مانند شهادت در راه الله و نگهبانی و مرزداری در راه او و کسیکه به خاطر اسهال و دلپیچه فوت کند و مانند آنها، فرد مؤمن را از حالتهای ترسناک قبر و فتنه و عذاب آن نجات میدهند.
جایگاه ارواح بعد از مرگ تا روز قیامت
ارواحی که در اعلا علیین و در ملأ اعلا و در بالاترین مقامها هستند، ارواح انبیا و رسولان الهی میباشند که آنها در رتبه و مقام نسبت به یکدیگر تفاوت دارند.
ارواحی که در کالبد پرنده هستند و در بین درختان بهشت معلق هستند و این ارواح مؤمنان است.
ارواحی که در کالبد پرندگان سبز رنگی هستند و در بهشت میچرند و این ارواح شهیدان است.
ارواحی که به دلیل دزدی از مال غنیمت در قبر محبوس شدند.
و بعضی از آنها بر دروازهی بهشت به خاطر بدهکاری محبوس گردیدند و بعضی به خاطر روح پلیدی که دارند، در زمین حبس گشتند.
و بعضی در تنور و آتشی که زناکاران مرد و زن قرار دارند، هستند و برخی در رودخانههای خون شنا میکنند و قرار دارند و در دهان آنها سنگ گذاشته میشود و آنها رباخواران هستند و... .
عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س قَالَ: بَیْنَمَا النَّبِیُّ ج فِی حَائِطٍ لِبَنِی النَّجَّارِ، عَلَى بَغْلَةٍ لَهُ وَنَحْنُ مَعَهُ، إِذْ حَادَتْ بِهِ فَکَادَتْ تُلْقِیهِ، وَإِذَا أَقْبُرٌ سِتَّةٌ أَوْ خَمْسَةٌ أَوْ أَرْبَعَةٌ - قَالَ: کَذَا کَانَ یَقُولُ الْجُرَیْرِیُّ - فَقَالَ: «مَنْ یَعْرِفُ أَصْحَابَ هَذِهِ الْأَقْبُرِ؟» فَقَالَ رَجُلٌ: أَنَا، قَالَ: فَمَتَى مَاتَ هَؤُلَاءِ؟ " قَالَ: مَاتُوا فِی الْإِشْرَاکِ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ تُبْتَلَى فِی قُبُورِهَا، فَلَوْلَا أَنْ لَا تَدَافَنُوا، لَدَعَوْتُ اللهَ أَنْ یُسْمِعَکُمْ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ الَّذِی أَسْمَعُ مِنْهُ» ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ، فَقَالَ: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ» قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ، فَقَالَ: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ» قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، قَالَ: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنَ الْفِتَنِ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْفِتَنِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، قَالَ: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ» قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ.[59]
زید بن ثابت س میگوید: «پیامبر ج در محوطه و اطراف بنینجار در حالی که بر قاطر خویش سوار و نزدیک آنان بود، چیزی نمانده بود که قاطر او را بیندازد، به خاطر اینکه چهار، یا پنج و یا شش قبر در آنجا بود. پس فرمود: چه کسی صاحبان این قبرها را میشناسد؟ شخصی گفت: من میشناسم. پیامبر ج فرمود: آنها چه زمانی فوت کردند؟ او جواب داد: در شرک فوت نمودند. رسول ج فرمود: این امت در قبرهایشان مورد ابتلا و امتحان قرار میگیرند. پس اگر بیم و ترس این نبود که یکدیگر را دفن نکنید، از الله میخواستم تا عذاب قبری را که من میشنوم، به شما بشنواند».
سپس چهرهاش را به سوی ما کرد و فرمود: «از عذاب جهنم و آتش به الله پناه ببرید». گفتند: از عذاب آتش به الله پناه میبریم. فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید». گفتند: از عذاب قبر به الله پناه میبریم. دوباره فرمود: «از فتنههایی که آشکار و یا مخفی و پنهان هستند، به الله پناه ببرید». آنان نیز گفتند: از فتنههای آشکار و پنهان به الله پناه میبریم. فرمود: «از فتنهی دجال به الله پناه ببرید». گفتند: از فتنهی دجال به الله پناه میبریم.
علم داشتن به زمان قیامت:
زمان برپایی قیامت را غیر از الله کسی نمیداند، همانطور که میفرماید: ﴿یَسَۡٔلُکَ ٱلنَّاسُ عَنِ ٱلسَّاعَةِۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِۚ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا٦٣﴾ [الأحزاب: 63].
«[ای پیامبر،] مردم دربارۀ [زمان وقوعِ] قیامت از تو میپرسند؛ بگو: «دانش آن تنها نزد الله است»؛ و تو چه میدانی؟ شاید قیامت نزدیک باشد».
علامتهای قیامت:
رسول الله ج از علامتها و نشانههایی خبر دادند که بر نزدیکی برپایی قیامت دلالت مینمایند و عبارتاند از:
علامتهای کوچک و علامتهای بزرگ.
علامتهای کوچک قیامت سه نوع هستند:
اول - علامتهایی که اتفاق افتادند و به پایان رسیدند، از جمله:
بعثت رسول ج و وفاتش، شکافته شدن ماه، فتح بیت المقدس، خارج شدن آتش از سرزمین حجاز.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ١﴾ [القمر: 1].
«قیامت نزدیک شد و ماه [از هم] شکافت».
2. عَنْ عَوْف بْن مَالِکٍ س قَالَ النَّبِیُّ ج: «... اعْدُدْ سِتًّا بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ: مَوْتِی، ثُمَّ فَتْحُ بَیْتِ المَقْدِسِ، ثُمَّ مُوْتَانٌ یَأْخُذُ فِیکُمْ کَقُعَاصِ الغَنَمِ، ثُمَّ اسْتِفَاضَةُ المَالِ حَتَّى یُعْطَى الرَّجُلُ مِائَةَ دِینَارٍ فَیَظَلُّ سَاخِطًا، ثُمَّ فِتْنَةٌ لاَ یَبْقَى بَیْتٌ مِنَ العَرَبِ إِلَّا دَخَلَتْهُ، ثُمَّ هُدْنَةٌ تَکُونُ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ بَنِی الأَصْفَرِ، فَیَغْدِرُونَ فَیَأْتُونَکُمْ تَحْتَ ثَمَانِینَ غَایَةً، تَحْتَ کُلِّ غَایَةٍ اثْنَا عَشَرَ أَلْفًا».[60]
عوف بن مالک س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «... شش چیز را قبل از فرا رسیدن قیامت، به خاطر داشته باش: مرگ من، فتح بیت المقدس، مرگ و میر بسیار زیاد شما مانند وبایی که در گوسفندان بیفتد، کثرت مال تا جایی که به یک شخص صد دینار میدهند، باز هم ناراحت است، فتنهای که وارد همهی خانههای عرب میشود، صلح میان شما و رومیها که سپس آنان خیانت میکنند و با هشتاد پرچم که زیر هر کدام، دوازده هزار نفر وجود دارد، به شما حمله میکنند».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَخْرُجَ نَارٌ مِنْ أَرْضِ الحِجَازِ تُضِیءُ أَعْنَاقَ الإِبِلِ بِبُصْرَى».[61]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «تا زمانی که آتشی از سرزمین حجاز پیدا نشود و روشنایی آن، گردن شتران را در بُصرا فرا نگیرد، قیامت بر پا نخواهد شد».
دوم - علامتهایی که پیوسته در حال آشکار شدن هستند، از جمله:
ظهور فتنهها، پیدایش مدعیان نبوت، انتشار امنیت، از بین رفتن علم شریعت، ظهور دجال، زیاد شدن علامتها و نشانههای گمراهی، پیدایش آلتهای موسیقی و طرب و حلال دانستن آنها، ظاهر شدن زنا و زیاد شدن شراب خواری و حلال دانستن آنها، سبقت گرفتن افراد پا برهنه و بیلباس و چوپانها در ساخت و ساز، مسابقه دادن مردم در زیباسازی مساجد و تزیین آن، زیاد شدن هرج و مرج و قتل، کم شدن فاصلهها، واگذاری امور به افرادی که صلاحیت ندارند، بالا رفتن اشرار و شرارتها و پایین قرار دادن افراد نیک و خوبیها، سخن گفتن زیاد، کم شدن عمل، جهانی شدن بازارها و یکسان سازی نرخها، پیدایش شرک در این امت، زیاد شدن بخیلی و دروغ، کثرت مال، گسترش تجارت، زیاد شدن زلزلهها، خاین دانستن افراد امانتدار، امین دانستن خیانتکاران، پیدایش فحشا، قطع صلهی رحم، بدی همسایگان، بالا بردن افراد پست، خرید و فروش حکم (با دادن رشوه)، سلام نمودن فقط به آشنایان، جست و جوی علم نزد بدعتیها، انتشار علوم دنیوی، ظهور زنان پوشیده در حالی که لخت هستند (لباسهای چسبان و تنگ)، زیاد شدن شهادت دروغ، کثرت مرگهای ناگهانی، عدم جست وجوی روزی حلال، برگشت دوبارهی سرسبزی و رودخانهها بر سرزمینهای عربها، سخن گفتن درندگان با انسانها، سخن گفتن شخص با دستگیرهی تازیانه و بندهای کفش خود. ران پای انسان آنچه را که خانوادهاش در غیاب او انجام دادهاند به او خبر بدهد. اینکه عراق در محاصره قرار میگیرد، و غذا و درهم به آنها نمیرسد، سپس شام محاصره میشود و غذا و دینار به آنان نمیرسد، سپس بین مسلمانان و روم صلح و آشتی برقرار میگردد و بعد از آن رومیان نسبت به مسلمانان خیانت میکنند.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج، وَهُوَ مُسْتَقْبِلٌ المَشْرِقَ یَقُولُ: «أَلاَ إِنَّ الفِتْنَةَ هَا هُنَا، مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ».[62]
از ابن عمر ب روایت است که او از رسول الله ج در حالی که رو به سمت مشرق کرده بود، شنید که فرمود: «آگاه باشید که فتنه آنجاست، آگاه باشید که فتنه آنجاست، از جایی که شاخ شیطان در آنجا طلوع میکند».
سوم - علامتهایی که به وجود نیامدند، ولی بدون شک همانطور که رسول ج خبر دادند به وقوع خواهند پیوست، از جمله: آشکار شدن کوهی از طلا در رودخانهی فرات، فتح قسطنطنیه بدون سلاح، جنگیدن با ترکها، جنگیدن با یهود و نصارا، و پیروزی مسلمانان بر آنها، خارج شدن مردی از قحطان که مردم را با عصای خود (کنایه از شدت و تند خویی) رهبری میکند و از او اطاعت مینمایند، کم شدن مردان، زیاد شدن زنان، تا جایی که یک مرد از پنجاه زن سرپرستی میکند، مدینه افراد شرور را بیرون میاندازد و سپس خراب شدن آن، از بین رفتن کعبه به دست شخصی از حبشه که ذو السُوَیقتین نام دارد و بعد از آن تعمیر نخواهد شد، و آن پایان زمان و جهان است. و الله داناتر است و او کمک کننده است.
تمام نشانیها و علامتهایی را که قبلا ذکر کردیم به وسیلهی احادیث صحیح از رسول الله ج ثابت است.
علامتهای بزرگ قیامت ده مورد هستند:
عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ س قَالَ: اطَّلَعَ النَّبِیُّ ج عَلَیْنَا وَنَحْنُ نَتَذَاکَرُ، فَقَالَ: «مَا تَذَاکَرُونَ؟» قَالُوا: نَذْکُرُ السَّاعَةَ، قَالَ: " انها لَنْ تَقُومَ حَتَّى تَرَوْنَ قَبْلَهَا عَشْرَ آیَاتٍ - فَذَکَرَ - الدُّخَانَ، وَالدَّجَّالَ، وَالدَّابَّةَ، وَطُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَنُزُولَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ج، وَیَأَجُوجَ وَمَأْجُوجَ، وَثَلَاثَةَ خُسُوفٍ: خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ، وَخَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ، وَخَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ، وَآخِرُ ذَلِکَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنَ الْیَمَنِ، تَطْرُدُ النَّاسَ إِلَى مَحْشَرِهِمْ».[63]
حذیفه بن اُسَید غفاری س میگوید: «ما مشغول صحبت بودیم که پیامبر ج نزد ما آمد و فرمود: در مورد چه چیزی صحبت میکنید؟ صحابه عرض کردند: در مورد قیامت صحبت میکنیم. فرمود: تا زمانی که ده نشانی را مشاهده نکردید، قیامت برپا نمیشود. آنگاه پیامبر ج دود، دجال، دابه (حیوانی که ظهور میکند)، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی بن مریم، یأجوج و مأجوج، و سه خَسف (فرو رفتن در زمین) را ذکر کرد که یکی در مشرق، دیگری در مغرب، و سومی در شبه جزیرهی عربستان رخ میدهد، و در پایان هم آتشی را ذکر کرد که از یمن، بیرون میآید و مردم را به سوی محشر سوق میدهد».
دجال انسانی از فرزندان آدم است که در آخر الزمان ظهور میکند و ادعای ربوبیت مینماید از مشرق و خراسان خارج میشود، سپس در تمام سرزمینها وارد میشود، ولی نمیتواند به مسجد الاقصی، طور، مکه و مدینه وارد شود، برای اینکه فرشتگان از آنها محافظت میکنند، در زمین شورهزار فرود میآید و قرار میگیرد. شهر مدینه سه مرتبه میلرزد، پس هر کافر و منافقی از آنجا به سوی دجال خارج میشود.
زمان خارج شدن دجال:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب یَقُولُ: کُنَّا قُعُودًا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَذَکَرَ الْفِتَنَ فَأَکْثَرَ فِی ذِکْرِهَا حَتَّى ذَکَرَ فِتْنَةَ الْأَحْلَاسِ، فَقَالَ قَائِلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا فِتْنَةُ الْأَحْلَاسِ؟ قَالَ: «هِیَ هَرَبٌ وَحَرْبٌ، ثُمَّ فِتْنَةُ السَّرَّاءِ، دَخَنُهَا مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَزْعُمُ أَنَّهُ مِنِّی، وَلَیْسَ مِنِّی، وَإِنَّمَا أَوْلِیَائِی الْمُتَّقُونَ، ثُمَّ یَصْطَلِحُ النَّاسُ عَلَى رَجُلٍ کَوَرِکٍ عَلَى ضِلَعٍ، ثُمَّ فِتْنَةُ الدُّهَیْمَاءِ، لَا تَدَعُ أَحَدًا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لَطَمَتْهُ لَطْمَةً، فَإِذَا قِیلَ: انْقَضَتْ، تَمَادَتْ یُصْبِحُ الرَّجُلُ فِیهَا مُؤْمِنًا، وَیُمْسِی کَافِرًا، حَتَّى یَصِیرَ النَّاسُ إِلَى فُسْطَاطَیْنِ، فُسْطَاطِ إِیمَانٍ لَا نِفَاقَ فِیهِ وَفُسْطَاطِ نِفَاقٍ لَا إِیمَانَ فِیهِ، فَإِذَا کَانَ ذَاکُمْ فَانْتَظِرُوا الدَّجَّالَ، مِنْ یَوْمِهِ، أَوْ مِنْ غَدِهِ».[64]
عبدالله بن عمر ب میگوید: ما نزد رسول الله ج نشسته بودیم که فتنههای زیادی را ذکر فرمود، تا اینکه فتنهی اَحلاس را ذکر نمود. پس شخصی گفت: ای رسول الله، فتنهی احلاس چیست؟ فرمود: «فرار است و از بین رفتن مال و اهل، سپس فتنهی سرّاء (نعمتهای صحت و سلامتی) که دود آن از زیر دو پای مردی از اهل بیت من بیرون میآید (آغازگر آن است)، که گمان مینماید از من است، در حالی که از من نیست، به درستی که اولیا و دوستان من افراد با تقوا و پرهیزگار هستند. سپس مردم جمع میشوند و با شخصی بیعت میکنند که ثبات و شایستگی اداره کردن امور را ندارد. بعد فتنهی دُهَیماء را ذکر فرمود که اثر آن همهی مردم را فرا میگیرد و ضرر آن به هر شخصی میرسد. مردم گمان میکنند که تمام شده است، اما باز هم ادامه دارد، افراد زیادی را گمراه میکند، فردی هنگام صبح ایمان دارد ولی شامگاهان کافر میشود. در پایان این فتنهها مردم به دو گروه تقسیم میشوند. اهل ایمان که نفاق در آنها وجود ندارد، و اهل نفاق که ایمان در آنها وجود ندارد، هرگاه این وضعیت پیش آمد، در همان روز و یا روز بعدش منتظر ظهور دجال باشید».
فتنهی دجال:
خروج دجال فتنهی بزرگی است به خاطر اینکه الله با او آثار خارق العادهی بزرگی میآفریند که عقلها تعجب مینمایند و دچار شگفتی میشوند، ثابت است که بهشت و جهنمی دارد، جهنم او بهشت و بهشت او جهنم است و کوهی از نان و رودخانههایی از آب همراه او میباشد. به آسمان امر میکند، باران میبارد و به زمین دستور میدهد، میروید و سبز میگردد. و گنجهای زمین به دنبال او هستند، و با سرعت زیادی در زمین عبور میکند مانند بارانی که باد همراه دارد و چهل روز در زمین میماند، یک روز مانند یک سال، و یک روز به اندازهی یک ماه، و یک روز به اندازهی یک هفته، و بقیهی روزها مانند روزهای ما هستند، سپس عیسی فرزند مریم ÷ او را نزد دروازهی لُد (روستایی در نزدیکی بیت المقدس است) در فلسطین به قتل میرساند.
صفات دجال:
پیامبر ج ما را بر حذر داشت از اینکه از دجال پیروی نماییم یا او را تصدیق کنیم و ویژگیهای او را برای ما بیان کرد تا از او بر حذر باشیم، بین دو چشم او (کافر) نوشته شده که هر مسلمانی آن را میخواند.
عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س أَنَّهُ حَدَّثَهُمْ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنِّی قَدْ حَدَّثْتُکُمْ عَنِ الدَّجَّالِ حَتَّى خَشِیتُ أَنْ لَا تَعْقِلُوا، إِنَّ مَسِیحَ الدَّجَّالِ رَجُلٌ قَصِیرٌ، أَفْحَجُ جَعْدٌ، أَعْوَرُ مَطْمُوسُ الْعَیْنِ، لَیْسَ بِنَاتِئَةٍ، وَلَا حَجْرَاءَ، فَإِنْ أُلْبِسَ عَلَیْکُمْ، فَاعْلَمُوا أَنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ».[65]
عباده بن صامت س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «من درباره دجال برای شما صحبت کردم تا اینکه ترسیدم متوجه نشده باشید. اینک به شما میگویم که مسیح دجال مرد کوتاه قدی است. موهای مجعدی (فرفری) دارد. یک چشمش کور و نابینا است، ولی نه برجستگی و برآمدگی دارد و نه در کاسهی چشم فرو رفته است. اگر در تشخیص دچار مشکل شدید، بدانید که پروردگار شما یکچشم نیست».
مکان خروج دجال:
عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سَمْعَانَ س قَالَ: ذَکَرَ رَسُولُ اللهِ ج الدَّجَّالَ ذَاتَ غَدَاةٍ، ... فقال: إِنَّهُ خَارِجٌ خَلَّةً بَیْنَ الشَّأْمِ وَالْعِرَاقِ، فَعَاثَ یَمِینًا وَعَاثَ شِمَالًا...».[66]
نواس بن سمعان س میگوید: رسول الله ج دجال را یاد کرد - و در آن حدیث چنین فرمود: «به درستی که او از راهی در بین شام و عراق خارج میشود و چپ و راست به فساد میپردازد».
سرزمینهایی که دجال به آن وارد نمیشود:
1. رَوَی أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ مِنْ بَلَدٍ إِلَّا سَیَطَؤُهُ الدَّجَّالُ، إِلَّا مَکَّةَ، وَالمَدِینَةَ ...».[67]
انس بن مالک س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هیچ شهری در دنیا وجود ندارد که دجال وارد آن نشود، مگر مکه و مدینه».
2. عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج أنَّ النَّبِیَّ ج ذَکَرَ الدَّجَّالَ –وَفِیهِ- قَالَ: «وَلَا یَقْرَبُ أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ مَسْجِدَ الْحَرَامِ، وَمَسْجِدَ الْمَدِینَةِ، وَمَسْجِدَ الطُّورِ، وَمَسْجِدَ الْأَقْصَى».
شخصی از اصحاب پیامبر ج میگوید: پیامبر ج داستان دجال را ذکر نمود - و در آن فرمود - دجال به چهار مسجد نزدیک نمیشود: مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد الطور، و مسجد الاقصی.[68]
پیروان دجال:
بیشترین پیروان دجال از یهود و عجم (غیر عربها) و تُرکها و گروههایی از اعراب بادیهنشین و زنان میباشند.
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «یَتْبَعُ الدَّجَّالَ مِنْ یَهُودِ أَصْبَهَانَ، سَبْعُونَ أَلْفًا عَلَیْهِمُ الطَّیَالِسَةُ».[69]
انس بن مالک س از رسول الله ج روایت مینماید که فرمود: «هفتاد هزار نفر از یهودیان اصفهان که طیلسان (ردایی که بر شانه میاندازند) به تن دارند از دجال پیروی میکنند».
دور شدن از فتنهی دجال:
با ایمان به الله ﻷ و پناه بردن به او در نماز از فتنهی دجال، و فرار کردن از او، و حفظ کردن آیات اول سورهی کهف میتوان از شر دجال در امان بود.
عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ حَفِظَ عَشْرَ آیَاتٍ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ الْکَهْفِ عُصِمَ مِنَ الدَّجَّالِ».[70]
ابودرداء س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه ده آیه از اول سورهی کهف حفظ نماید، از فتنهی دجال در امان میماند». و در لفظ دیگر چنین آمده است: «کسیکه او را درک کرد، پس آیات اول سورهی کهف را بر او بخواند».
2- نزول عیسی بن مریم ÷
بعد از خارج شدن دجال و به فساد پرداختن در زمین، الله ﻷ، عیسی بن مریم ÷ را در کنار منارهی سفید در شرق دمشق فرود میآورد، در حالی که دستهایش را بر بالهای دو فرشته گذاشته است. پس دجال را میکشد و به اسلام حکم مینماید و صلیب را میشکند و خوک را نیز به قتل میرساند، و جزیه را وضع مینماید و مال و سرمایه فراوان میشود، و دشمنی و کینه از بین میرود و هفت سال زندگی میکند در حالی که بین هیچکس دشمنی و کینه وجود ندارد. سپس فوت میکند و مسلمانان بر او نماز میخوانند.
سپس الله باد سرد و پاکی را از سمت شام ارسال میکند و به هر فردی بر روی زمین که در قلبش ذرهای خیر یا ایمان وجود دارد، برخورد کند، باعث مرگ او میگردد و تنها بدترین مردم باقی میمانند که -در هوسرانی و شتافتن به سوی گناه و معصیت- به سبکیِ پرندگان و -در دشمنی و قتل و خونریزی- همانند درندگان هستند، و مانند خران با هم رفتار میکنند و میلولند، و شیطان به آنها امر میکند تا نمادها (بتها) را عبادت کنند و قیامت بر آنها بر پا میشود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَیُوشِکَنَّ أَنْ یَنْزِلَ فِیکُمْ ابْنُ مَرْیَمَ حَکَمًا عَدْلًا، فَیَکْسِرَ الصَّلِیبَ، وَیَقْتُلَ الخِنْزِیرَ، وَیَضَعَ الجِزْیَةَ، وَیَفِیضَ المَالُ حَتَّى لاَ یَقْبَلَهُ أَحَدٌ، حَتَّى تَکُونَ السَّجْدَةُ الوَاحِدَةُ خَیْرًا مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا»، ثُمَّ یقُولُ أَبُو هُرَیرَةَ: " وَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا لَیُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکُونُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا١٥٩﴾ [النساء: 159]. " [71]
ابوهریره س از رسول ج روایت میکند که فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، به زودی فرزند مریم در بین شما فرود میآید و حکم و عدل مینماید، سپس صلیب را میشکند و خوک را میکشد و جزیه را وضع میکند و مال و سرمایه زیاد میشود تا جایی که هیچ شخصی آن را قبول نمیکند، و یک سجده بهتر از دنیا و آنچه که در آن است، میشود».
سپس ابوهریره س میگوید: اگر خواستید میتوانید این آیه را بخوانید: «و [کسی] از اهل کتاب نیست، مگر اینکه پیش از مرگش، حتماً به او [= عیسی] ایمان میآورَد و روز قیامت [نیز] وی بر [کفر و ایمانِ] آنان گواه خواهد بود».
یأجوج و مأجوج دو گروه بزرگ از فرزندان آدم هستند و مردانی قوی هستند که هیچ کسی توانایی جنگیدن با آنها را ندارد و خارج شدن آنها از علامتهای بزرگ قیامت است. در زمین فساد میکنند سپس عیسی بن مریم ÷ و اصحابش بر علیه آنان دعا میکنند و آنها میمیرند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ٩٦ وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ٩٧﴾ [الأنبیاء: 96-97].
«تا زمانی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندی [و تپهای] شتابان سرازیر گردند. و وعدۀ حق [= قیامت] نزدیک گردد؛ در آن هنگام، چشمهای کسانی که کفر ورزیدند [از شدت وحشت] خیره میمانَد [و میگویند:] ای وای بر ما! قطعاً ما از این [حادثه] در غفلت بودیم! بلکه [کافر و] ستمکار بودیم».
2. عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سَمْعَانَ س قَالَ: ذَکَرَ رَسُولُ اللهِ ج الدَّجَّالَ ذَاتَ غَدَاةٍ ... إِذْ أَوْحَى اللهُ إِلَى عِیسَى: إِنِّی قَدْ أَخْرَجْتُ عِبَادًا لِی، لَا یَدَانِ لِأَحَدٍ بِقِتَالِهِمْ، فَحَرِّزْ عِبَادِی إِلَى الطُّورِ وَیَبْعَثُ اللهُ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ، وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ، فَیَمُرُّ أَوَائِلُهُمْ عَلَى بُحَیْرَةِ طَبَرِیَّةَ فَیَشْرَبُونَ مَا فِیهَا، وَیَمُرُّ آخِرُهُمْ فَیَقُولُونَ: لَقَدْ کَانَ بِهَذِهِ مَرَّةً مَاءٌ، وَیُحْصَرُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، حَتَّى یَکُونَ رَأْسُ الثَّوْرِ لِأَحَدِهِمْ خَیْرًا مِنْ مِائَةِ دِینَارٍ لِأَحَدِکُمُ الْیَوْمَ، فَیَرْغَبُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، فَیُرْسِلُ اللهُ عَلَیْهِمُ النَّغَفَ فِی رِقَابِهِمْ، فَیُصْبِحُونَ فَرْسَى کَمَوْتِ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ، ثُمَّ یَهْبِطُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى الْأَرْضِ ...».[72]
نوّاس بن سمعان س میگوید: رسول الله ج واقعهی دجال را بیان کرد و اینکه عیسی ÷ او را در دروازهی لُد به قتل میرساند ... و در آن چنین بیان شده است: «در این هنگام الله متعال به عیسی ÷ وحی میکند که من بندگانی را آفریدهام که هیچکس توانایی جنگیدن با آنان را ندارد، تو بندگانم را برای حفاظت در کوه طور جمع کن. در این هنگام، الله متعال یأجوج و مأجوج را بر میانگیزد و آنان از هر فراز و زمین بلند به راه میافتند. گروههای اولیهی آنان از کنار دریاچهی طبریه (در شام میگذرند و همهی آب آن را مینوشند. و هنگامیکه گروههای پایانی آنها از آنجا میگذرند، میگویند: روزگاری اینجا آب وجود داشته است. و پیامبر الله، عیسی بنمریم ÷ و یارانش محاصره میشوند، تا جایی که یک سر گاو برای آنان بیشتر از صد دینار برای شما در حال حاضر، ارزش دارد. اینجاست که پیامبر الله، عیسی ÷ و یارانش به الله متعال روی میآورند. الله متعال کرمهایی را در گردنهای آنها (یأجوج و مأجوج) پدید میآورد و همه آنها به یک باره هلاک میشوند. سپس پیامبر الله ÷ و یارانش به زمین فرود میآیند ... ».
بعد از نزول عیسی ÷ و اصحابش به زمین، از الله کمک میخواهد. پس الله ﻷ پرندگانی میفرستد که یأجوج و مأجوج را حمل مینمایند و به هر جایی که الله بخواهد، میاندازند. سپس الله بارانی نازل میکند که زمین را میشوید و در زمین برکت نازل میشود. و سبزیها و میوهها آشکار میگردند و گیاهان و حیوانات دارای برکت میشوند.
خسفهای سهگانه از علامتهای بزرگ قیامت هستند: یک خسف در مشرق، یکی در مغرب و دیگری در جزیرة العرب به وجود میآید و بعد از آن صورت نمیگیرد.
7- دود: پیدایش دود در آخر الزمان از علامتهای بزرگ قیامت است
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ١٠ یَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِیمٞ١١﴾ [الدخان: 10-11].
«پس [ای پیامبر] منتظر روزی باش که آسمان، دودی آشکار [پدید] آورد. که [تمام] مردم را فرامیگیرد. این عذابی دردناک است».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: «بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ سِتًّا: طُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، أَوِ الدُّخَانَ، أَوِ الدَّجَّالَ، أَوِ الدَّابَّةَ، أَوْ خَاصَّةَ أَحَدِکُمْ أَوْ أَمْرَ الْعَامَّةِ».[73]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «به انجام کارهای نیک بشتابید قبل از اینکه شش اتفاق بیفتد: طلوع خورشید از مغرب، یا دود، یا دجال، یا دابه، یا مرگی که مخصوص همهی شماست و قیامتی که فرا میرسد».
طلوع خورشید از نخستین علامتهای بزرگ قیامت است که به تغییر احوال و حالتهای عالَم و جهان اجازه داده شده است. و دلایل آن عبارتاند از:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ کَسَبَتۡ فِیٓ إِیمَٰنِهَا خَیۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ١٥٨﴾ [الأنعام: 158].
«آیا [کافران] انتظاری جز این دارند که فرشتگان [مرگ] نزدشان بیایند یا پروردگارت [خود برای داوری] بیاید یا برخی از نشانههای پروردگارت [در مورد قیامت] فرارسد؟ روزی که برخی از نشانههای پروردگارت آشکار گردد، ایمان آوردن کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا با ایمانش خیری حاصل نکرده است، سودی به حالش ندارد. [ای پیامبر، به مشرکان] بگو: منتظر باشید. بیگمان، ما [نیز] منتظریم».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتْ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ فَیَوْمَئِذٍ ﴿لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ کَسَبَتۡ فِیٓ إِیمَٰنِهَا خَیۡرٗا﴾ [الأنعام: 158]».[74]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «قیامت بر پا نمیشود مگر زمانی که خورشید از مغرب طلوع نماید، سپس هنگامیکه از مغرب طلوع کرد، تمام مردم ایمان میآورند، پس در آن هنگام «ایمان آوردن کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا با ایمانش خیری حاصل نکرده است، سودی به حالش ندارد».
3. عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: ... سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ الْآیَاتِ خُرُوجًا، طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَخُرُوجُ الدَّابَّةِ عَلَى النَّاسِ ضُحًى، وَأَیُّهُمَا مَا کَانَتْ قَبْلَ صَاحِبَتِهَا، فَالْأُخْرَى عَلَى إِثْرِهَا قَرِیبًا».[75]
عبدالله بن عمرو ب از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: نخستین نشانههایی که از قیامت، ظاهر میشوند، طلوع خورشید از مغرب و ظهور دابه (حیوانی که با مردم صحبت میکند) هنگام چاشت است. و هر یک از آنها که زودتر ظاهر شود، دیگری به زودی بعد از آن آشکار میگردد.
خارج شدن «دابة الارض» در آخر الزمان علامتی است که بر نزدیکی وقوع قیامت دلالت دارد. خارج میشود و بر بینیهای مردم علامتهایی میگذارد، بر بینی کفار مُهر زده میشود و چهرهی مؤمن نورانی میشود و میدرخشد. از دلایل خروج آن عبارتاند از:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ٨٢﴾ [النمل: 82].
«و آنگاه که [در آستانۀ قیامت،] فرمان [عذاب] بر آنان واجب گردد، جنبندهای را برایشان از زمین بیرون میآوریم که با آنان [در این مورد] سخن بگوید که مردم به آیات ما یقین نداشتند».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثٌ إِذَا خَرَجْنَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ، أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا: طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَالدَّجَّالُ، وَدَابَّةُ الْأَرْضِ».[76]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «سه چیز هنگامیکه خارج شوند، به هیچ شخصی ایمان آوردنشان نفعی نمیرساند، چون از قبل ایمان نداشتند و یا با وجود ایمانشان خیری کسب نکردند: طلوع خورشید از مغرب، دجال و دابه الارض (حیوانی که با مردم حرف میزند)».
10- خارج شدن آتشی که مردم را جمع مینماید
و آن آتش بزرگی است که از داخل عدن یمن از مشرق خارج میشود و آخرین علامت بزرگ قیامت است و نخستین علامتی است که با آن قیامت بر پا میشود، از یمن شروع میشود و خارج میگردد، سپس در زمین انتشار مییابد، و مردم را به سوی میدان محشر در شام سوق میدهد.
چگونگی جمع کردن انسانها توسط آتش:
1. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س، عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى ثَلاَثِ طَرَائِقَ: رَاغِبِینَ رَاهِبِینَ، وَاثْنَانِ عَلَى بَعِیرٍ، وَثَلاَثَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَأَرْبَعَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَعَشَرَةٌ عَلَى بَعِیرٍ، وَیَحْشُرُ بَقِیَّتَهُمُ النَّارُ، تَقِیلُ مَعَهُمْ حَیْثُ قَالُوا، وَتَبِیتُ مَعَهُمْ حَیْثُ بَاتُوا، وَتُصْبِحُ مَعَهُمْ حَیْثُ أَصْبَحُوا، وَتُمْسِی مَعَهُمْ حَیْثُ أَمْسَوْا».[77]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «مردم در سه گروه حشر خواهند شد: گروهی در بیم و امید به سر میبرند و گروهی دیگر هستند که هردو نفر، سه نفر، چهار نفر، و ده نفر آنان بر یک شتر سوار خواهند شد، و باقی ماندهی آنان را که گروه سوم هستند، آتش جمع میکند، و هر کجا هنگام ظهر یا شب بخوابند با آنها توقف میکند و صبح و شام با آنان خواهد بود».
از انس س روایت است: هنگامیکه عبدالله بن سلام مسلمان شد، از رسول الله ج در مورد چند مسأله سؤال کرد، از جمله اینکه: نخستین علامت قیامت چیست؟ رسول ج فرمود: «أَوَّلُ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ فَنَارٌ تَحْشُرُ النَّاسَ مِنَ المَشْرِقِ إِلَى المَغْرِبِ»[78]: «اما نخستین علامت قیامت آتشی است که مردم را از سمت مشرق به سمت مغرب حشر مینماید».
علامتهای پی در پی بر وقوع قیامت دلالت میدهند
هنگامیکه علامتهای کوچک قیامت آشکار شدند، نخستین علامت بزرگ قیامت ظاهر میگردد، بعد از آن علامتهای دیگر، پیاپی به وجود میآیند، بعضی از آنها بعد از دیگری خواهد آمد. همانطور که پیامبر ج میفرماید: «الْأَمَارَاتُ خَرَزَاتٌ مَنْظُومَاتٌ بِسِلْکٍ، فَإِذَا انْقَطَعَ السِّلْکُ تَبِعَ بَعْضُهُ بَعْضًا».[79]
«علامتهای قیامت مانند مهرههایی هستند که به وسیلهی یک رشته با نظمی خاص به یکدیگر مرتبط شدهاند و هنگامیکه رشته و ریسمان پاره و قطع گردد، یکی پس از دیگری به وقوع خواهند پیوست».
صور شاخی است که شبیه شیپور میباشد، الله ﻷ به اسرافیل امر مینماید که مرتبهی اول در صور بدمد و آن، دمیدن مرگبار است، پس تمام کسانیکه در آسمانها و زمین هستند، میمیرند، مگر کسانی را که الله بخواهد (آنان را تا زمانی دیگر زنده بدارد). پس به او امر مینماید تا مرحلهی دوم در صور بدمد و آن دمیدن زنده شدن است، پس ناگهان همگی به پا میخیزند.
احوال مخلوقات هنگام دمیدن در صور
1- الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِیَامٞ یَنظُرُونَ٦٨﴾ [الزمر: 68].
«[در آستانۀ قیامت،] در «صور» دمیده میشود؛ آنگاه هر کس که در آسمانها و در زمین است، مدهوشِ مرگ خواهد شد - مگر کسى که الله بخواهد؛ آنگاه بار دیگر در آن دمیده میشود و ناگهان [همه از مرگ] برمیخیزند و چشمبهراه [فرمان پروردگار] هستند».
2- و الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ٥١ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٢﴾ [یس: 51-52].
«و [هنگامی که برای دومین بار] در صور دمیده شود و ناگهان از قبرهایشان [بیرون میآیند و] به سوی پروردگارشان میشتابند. [و با ناباوری] میگویند: «وای بر ما! چه کسی ما را از قبرهایمان برانگیخت؟» [به آنان گفته میشود:] «این همان [روزی] است که [پروردگار] رحمان وعده داده بود؛ و پیامبران [در این باره] راست میگفتند».
3- و الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَتَأۡتُونَ أَفۡوَاجٗا١٨ وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ فَکَانَتۡ أَبۡوَٰبٗا١٩﴾ [النبأ: 18-19].
«روزی که در «صور» دمیده میشود و شما گروهگروه [به محشر] میآیید؛ و آسمان گشوده میشود و به صورت درهای متعدد درمیآید».
1- عَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ» قَالَ: أَرْبَعُونَ یَوْمًا قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: أَرْبَعُونَ شَهْرًا قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: «ثُمَّ یُنْزِلُ اللهُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً، فَیَنْبُتُونَ کَمَا یَنْبُتُ البَقْلُ، لَیْسَ مِنَ الإِنْسَانِ شَیْءٌ إِلاَّ یَبْلَى، إِلاَّ عَظْمًا وَاحِدًا، وَهُوَ عَجْبُ الذَّنَبِ، وَمِنْهُ یُرَکَّبُ الْخَلْقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[80]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «فاصله بین دو نفخ صور چهل است». از ابوهریره س پرسیدند: چهل روز است؟ گفت: نمىتوانم چیزى را بگویم که به آن علم ندارم. گفتند: چهل ماه است؟ باز گفت: نمىتوانم چیزى را بگویم که به آن علم ندارم، گفتند: چهل سال است؟ باز جواب قبلى را تکرار نمود، پیامبر ج فرمود: «بعد از این دو نفخه الله بارانى از آسمان نازل مىنماید، و مردهها زنده مىشوند همانطور که گیاهها سبز مىشوند. تمام اعضاى انسان میپوسد مگر یک قطعه استخوانى که «عَجْب الذنب» نام دارد که سالم باقى مىماند و انسانها در روز قیامت مجددا از این استخوان، زنده و آفریده مىشوند».
چه زمانی قیامت بر پا میشود؟
1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ یَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ، فِیهِ خُلِقَ آدَمُ، وَفِیهِ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ، وَفِیهِ أُخْرِجَ مِنْهَا».[81]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع میکند، روز جمعه است، در روز جمعه آدم آفریده شد و در روز جمعه وارد بهشت شد و در روز جمعه از بهشت بیرون رفت و قیامت نیز در روز جمعه بر پا میشود.
2- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ طَرْفَ صَاحِبِ الصُّورِ مُذْ وُکِّلَ بِهِ مُسْتَعِدٌّ یَنْظُرُ نَحْوَ الْعَرْشِ مَخَافَةَ أَنْ یُؤْمَرَ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْهِ طَرْفُهُ، کَأَنَّ عَیْنَیْهِ کَوْکَبَانِ دُرِّیَّانِ».[82]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «از روزی که مسئولیت دمیدن صور به صاحب صور داده شد، نگاهش را به سوی عرش دوخته است تا اندکی در دمیدن صور از فرمان الله تاخیر نشود و او چنان به سوی عرش نگاه میکند که گویا دو چشمش دو ستاره نورانی هستند».
دورههایی که انسان آنها را میگذراند
انسان بعد از تولد، سه زمانه را میگذراند، خانهی دنیا، خانهی برزخ، سپس خانهی همیشگی و ابدی که در بهشت یا جهنم میباشد، الله برای هریک از این منازل احکام خاصی را قرار داده است، و انسان را از جسم و روح ترکیب نموده، و احکام دنیا را بر اجسام بنا نهاده و ارواح از بدنها تبعیت مینمایند، و احکام برزخ را بر ارواح بنا نهاده و اجسام از ارواح تبعیت میکنند، و برای روز قیامت نعمتها و عذابها را برای جسم و روح با هم قرار داده است.
برانگیختن: زنده شدن مردگان هنگامیکه مرتبهی دوم در صور دمیده میشود.
پس مردم در حالت پا برهنه، لخت و ختنه نشده نزد پروردگارشان برانگیخته میشوند. و هر انسانی در حال انجام عملی برانگیخته میشود که هنگام مردن، مشغول انجام آن بوده است.
1- الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ٥١ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٢ إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ٥٣ فَٱلۡیَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤﴾ [یس: 51-54]
«و [هنگامی که برای دومین بار] در صور دمیده شود و ناگهان از قبرهایشان [بیرون میآیند و] به سوی پروردگارشان میشتابند. [و با ناباوری] میگویند: «وای بر ما! چه کسی ما را از قبرهایمان برانگیخت؟» [به آنان گفته میشود:] «این همان [روزی] است که [پروردگار] رحمان وعده داده بود؛ و پیامبران [در این باره] راست میگفتند. [برانگیختن مردگان از گور،] جز یک بانگ هولناک [= دومین دمیدنِ صور] نیست و ناگهان همه را نزد ما حاضر میکنند. [بدانید که] امروز، به هیچ کس ستمی نمیشود و جز در برابرِ آنچه [در دنیا] کردهاید، جزا نمیبینید».
2- و الله بلند مرتبه میفرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦﴾ [المؤمنون: 15-16].
«سپس شما [پس از طی مراحل زندگی] قطعاً خواهید مُرد. آنگاه بیتردید، در روز قیامت برانگیخته میشوید».
الله از آسمان بارانی نازل میگرداند که اجساد مردگان را مانند گیاهان میرویاند. الله متعال میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَقَلَّتۡ سَحَابٗا ثِقَالٗا سُقۡنَٰهُ لِبَلَدٖ مَّیِّتٖ فَأَنزَلۡنَا بِهِ ٱلۡمَآءَ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ کَذَٰلِکَ نُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٥٧﴾ [الأعراف: 57].
«او ذاتی است که پیشاپیشِ [بارانِ] رحمتش، بادها را بشارتبخش میفرستد تا ابرهای سنگینبار را [بر دوش] کِشند [و] آن را به سوی سرزمینی [خشک و] مرده میفرستیم؛ آنگاه بر آن [سرزمین،] آب فرو میباریم و با [برکتِ] آن [آب] هر گونه میوهاى برمیآوریم. اینگونه، مردگان را [نیز از قبر] خارج مىسازیم؛ باشد که پند گیرید».
عَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ» قَالَ: أَرْبَعُونَ یَوْمًا قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: أَرْبَعُونَ شَهْرًا قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً قَالَ: أَبَیْتُ قَالَ: «ثُمَّ یُنْزِلُ اللهُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً، فَیَنْبُتُونَ کَمَا یَنْبُتُ البَقْلُ، لَیْسَ مِنَ الإِنْسَانِ شَیْءٌ إِلاَّ یَبْلَى، إِلاَّ عَظْمًا وَاحِدًا، وَهُوَ عَجْبُ الذَّنَبِ، وَمِنْهُ یُرَکَّبُ الْخَلْقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[83]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «فاصله بین دو نفخ صور چهل است». از ابوهریره س پرسیدند: چهل روز است؟ گفت: نمىتوانم چیزى را بگویم که به آن علم ندارم. گفتند: چهل ماه است؟ باز گفت: نمىتوانم چیزى را بگویم که به آن علم ندارم، گفتند: چهل سال است؟ باز جواب قبلى را تکرار نمود، پیامبر ج فرمود: «بعد از این دو نفخه الله بارانى از آسمان نازل مىنماید، و مردهها زنده مىشوند همانطور که گیاهها سبز مىشوند. تمام اعضاى انسان میپوسد مگر یک قطعه استخوانى که «عَجْب الذنب» نام دارد که سالم باقى مىماند و انسانها در روز قیامت مجددا از این استخوان، زنده و آفریده مىشوند».
قبر نخستین بار برای چه کسی شکافته میشود؟
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج میفرماید: «أَنَا سَیِّدُ وَلَدِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَأَوَّلُ مَنْ یَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ وَأَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ».[84]
«من روز قیامت سرور فرزندان آدم و اولین کسی هستم که قبرش شکافته میشود و اولین شفاعت کننده و اولین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته میشود».
چه کسانی روز قیامت حشر میشوند؟
الله متعال میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِینَ وَٱلۡأٓخِرِینَ ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٥٠﴾ [الواقعة: 49، 50].
«[ای پیامبر] بگو: بیتردید، گذشتگان و آیندگان، همه در وعدهگاهِ قیامت جمع خواهند شد».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤ وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥﴾ [مریم: 93-95].
«در آسمانها و زمین هیچ کسى نیست، مگر آنکه [در روز قیامت، خاکسار و] بندهوار نزد الله رحمان مىآید. یقیناً [الله همۀ] آنان را در شمار آورده و درست برشمرده است. و همگیشان روز قیامت، تنها [و تهیدست] نزد او حاضر میشوند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا٤٧ وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّکَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا٤٨ وَوُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا٤٩﴾ [الکهف: 47-49].
«و [یاد کن از] روزی که کوهها را به حرکت درمیآوریم و زمین را آشکار [و هموار] میبینی و همه [مخلوقات] را جمع میکنیم و هیچیک از آنان را [به حال خود] رها نمیکنیم. و [همگی] صفکشیده بر پروردگارت عرضه میشوند [و به آنان میگوید:] «بیتردید، چنان که نخستین بار شما را آفریدیم، [امروز نیز تنها و پابرهنه] نزد ما آمدید؛ بلکه میپنداشتید که ما هرگز وعدهگاهی برایتان قرار نمیدهیم». و نامه[ی اعمال در میان] نهاده میشود؛ آنگاه گناهکاران را میبینی که از آنچه در آن [نامه] است ترسان و نگرانند و میگویند: «ای وای بر ما! این چه نامهای است که هیچ [گفتار و رفتارِ] کوچک و بزرگی را رها نکرده است، مگر اینکه آن را در شمار آورده است؟» و هر چه کردهاند حاضر مییابند و پروردگارت به هیچ کسی ستم نمیکند».
الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨﴾ [إبراهیم: 48].
«در آن روز، [این] زمین، به زمینی دیگر و آسمانها [به آسمانهای دیگر] تبدیل میشوند و [مردم] در مقابل الله یگانۀ پیروزمند ظاهر میگردند».
عن سَهْلِ بْنَ سَعْدٍ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یقُولُ: «یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى أَرْضٍ بَیْضَاءَ عَفْرَاءَ، کَقُرْصَةِ نَقِیٍّ». قَالَ سَهْلٌ أَوْ غَیرُهُ: لَیسَ فِیهَا عَلَمٌ لأَحَدٍ. [85]
سهل بن سعد س میگوید: شنیدم که پیامبر ج فرمود: «روز قیامت، مردم روی زمینی کاملا سفید که مانند نانی از آردِ بدون سبوس است، حشرخواهند شد». سهل یا یکی دیگر از راویان میگوید: در آن زمین، هیچکس، خط و نشانی ندارد.
توصیف حشر آفریدگان در روز قیامت
برای حشر دو حالت وجود دارد:
اول: حشر از قبرها به محلی که در مورد آنها قضاوت میشود، و اینکه انسانها، به صورت پابرهنه، لخت و ختنه نشده محشور میشود.
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تُحْشَرُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلاً» قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ یَنْظُرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ. فَقَالَ: «الأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ یَهِمَّهُمْ ذَاکِ».[86]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج فرمود: «شما در روز قیامت به حالت پابرهنه و لخت مادرزاد و حتّى ختنه نشده حشر و جمع مىشوید (یعنى به حالت مادرزادى بدون کم و کاست جمع مىشوید)». گفتم: اى رسول الله! مگر زن و مرد همدیگر را تماشا نمىکنند؟ پیامبر ج فرمود: «کار سختتر از آن است که مردم بتوانند در فکرِ نگاه کردن به هم باشند».
دوم: حشر مومنین و کفار از محل قضاوت به سوی بهشت و جهنم، همانطوری که بیان خواهد شد:
مومنان به صورت گروههای صاحب احترام و اکرام بسوی بهشت و پروردگارشان حشر میشوند. الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥﴾ [مریم: 85].
«[یاد کن از] روزى که پرهیزگاران را [با عزت و احترام] به مهمانی [الله] رحمان گِرد میآوریم».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ٧٣﴾ [الزمر: 73].
«و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، گروهگروه به سوى بهشت هدایت مىشوند؛ همین که به آنجا میرسند - در حالی که درهاى بهشت گشوده شده است - [با عزت و احترام وارد میشوند] و نگهبانان آنجا میگویند: «سلام بر شما. خوش آمدید. جاودانه به بهشت درآیید».
کافران در حالتی نابینا و گنگ و کر بسیار تشنه و دست و پایشان بسته است و نخستین فرد کفار و آخرینشان با همدیگر حبس میگردند و همه آنها به سوی جهنم سوق داده میشوند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا٩٧ ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا٩٨﴾ [الإسراء: 97-98].
«و هر کس که الله او را هدایت کند، هدایتیافته[ی واقعی] است و هر کس را که گمراه سازد، هرگز جز او [= الله] دوستانی برایشان نخواهی یافت؛ و آنان را در قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا محشور میگردانیم [در حالی که] بر صورتهایشان [کشیده میشوند]؛ جایگاهشان دوزخ است [که] هر گاه شعلهاش فرونشیند، شرارهای بر آنان مىافزاییم. این جزای آنان است؛ چرا که آیات ما را انکار کردند و گفتند: «آیا هنگامی که استخوانهایی [پوسیده و] پراکنده شدیم، دوباره با آفرینشی جدید برانگیخته میشویم؟».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦﴾ [مریم: 86].
«و مجرمان را تشنهکام به سوی جهنم میرانیم».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا١٠٢﴾ [طه: 102].
«روزی که در «صور» دمیده میشود و در آن روز، مجرمان را [که بسیار ترسیدهاند، با چشم و بدنِ] کبود جمع میکنیم».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٩﴾ [فصلت: 19].
«[ای پیامبر، یاد کن از] روزى که دشمنان الله را به سوى آتشِ دوزخ احضار مىکنند و [از پراکندگى] بازمیدارند».
و الله متعال میفرماید: ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ٢٣﴾ [الصافات: 22-23].
«[به فرشتگان گفته میشود:] «کسانی را که [با شرک به خویش] ستم کردهاند با [همفکران و] همانندهایشان و آنچه به جاى الله عبادت میکردند گرد آورید و آنان را به راه دوزخ هدایت کنید».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨ وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ٤٩ سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠ لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٥١﴾ [إبراهیم: 48-51].
«در آن روز، [این] زمین، به زمینی دیگر و آسمانها [به آسمانهای دیگر] تبدیل میشوند و [مردم] در مقابل الله یگانۀ پیروزمند ظاهر میگردند. و در آن روز گناهکاران را مىبینى که در زنجیرها بسته شدهاند. جامههایشان از قیرِ گداخته است و آتش صورتهایشان را مىپوشانَد. تا الله هر کس را به [سزای] آنچه کرده است کیفر دهد. به راستی که الله در حسابرسی سریع است».
عَن أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَجُلاً قَالَ: یَا نَبِیَّ اللهِ یُحْشَرُ الْکَافِرُ عَلَى وَجْهِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ: «أَلَیْسَ الَّذِی أَمْشَاهُ عَلَى الرِّجْلَیْنِ فِی الدُّنْیَا، قَادِرًا عَلَى أَنْ یُمْشِیَهُ عَلَى وَجْهِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» قَالَ قَتَادَةُ (رَاوِی الْحَدِیثِ عَنْ أَنَسٍ): بَلَى وَعِزَّةِ رَبِّنَا.[87]
انس بن مالک س میگوید: یک نفر گفت: اى رسول الله! کافران در روز قیامت با حالت سرنگونى و بر صورتشان حرکت مىکنند؟ پیامبر ج فرمود: «آیا کسىکه مىتواند او را در دنیا بر دو پا به حرکت درآورد قادر نیست در قیامت او را بر صورت حرکت دهد؟!». قتاده راوى این حدیث از انس س گفت: بله، قسم به عزّت پروردگار، قادر است.
الله متعال در روز قیامت تمام آفریدگان، مانند چارپایان، درندگان، پرندگان و هرچیز دیگری را حشر مینماید سپس قصاص را در بین آنها اجرا مینماید. حق حیوان بیشاخ را از شاخدار که به او زده میگیرد. پس از اینکه قصاص در بین آنها اجرا شد به آنها چنین خطاب میفرماید: به خاک تبدیل شوید.
هر انسانی عمل نیک انجام داده باشد، مومن یا کافر، نیکوکار و یا بدکار باشد در روز قیامت پروردگارش را ملاقات خواهد کرد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢ هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 41-44].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله را بسیار یاد کنید و بامداد و شامگاه او را به پاکی بستایید. اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٢٣﴾ [البقرة: 223].
«زنان شما، [در حُکمِ] کشتزاری برای شما هستند؛ پس هر گونه که میخواهید به کشتزار [= رَحِمِ همسرِ] خود درآیید و [توشهای همچون فرزند صالح] برای خود پیش بفرستید و از الله پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و [ای پیامبر، دربارۀ نعمتهای الهی] به مؤمنان بشارت بده».
3- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨ وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا١٢﴾ [الانشقاق: 6-12].
«ای انسان، بیگمان، تو در راه [رسیدن به] پروردگارت سخت تلاش و کوشش میکنی؛ پس او را ملاقات خواهی کرد. و اما کسی که نامۀ [اعمال او] به دست راستش داده شود، به زودی به حسابی آسان، محاسبه میشود. و شادمان به سوی خانوادهاش بازمیگردد؛ و اما کسی که نامۀ [اعمال او] از پشت سرش به او داده شود. به زودی نابودیِ خود را خواهد طلبید و به [آتش] جهنم شعلهور در خواهد آمد».
عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ، أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ، وَمَنْ کَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ، کَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ».[88]
عباده بن صامت س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرکس ملاقات الله را دوست داشته باشد، الله هم ملاقات او را دوست دارد. و هرکس که ملاقات الله را دوست نداشته باشد، الله هم ملاقات او را دوست ندارد».
روز رستاخیز روزی بسیار بزرگ و هولناک است که بندگان را ترس و وحشت فرا میگیرد و چشمها از ترس باز میمانَد. الله ﻷ مدت زمان قیامت را برای مومنان به اندازه فاصله بین ظهر و عصر قرار میدهد، و برای کافران این مدتزمان، به اندازه پنجاه هزار سال خواهد بود.
صورتهایی از سختیهای روز قیامت بیان خواهد شد. الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣ وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤ فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١٥ وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ١٦﴾ [الحاقة: 13-16].
«آنگاه که یک بار در صور دمیده شود، و زمین و کوهها از جا کنده شده و یکباره درهمکوبیده [و متلاشی] شوند. در آن روز، واقعۀ [عظیمِ] قیامت به وقوع میپیوندد و آسمان شکافته میشود و در آن روز، سست میگردد [و فرو میریزد]».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ١ وَإِذَا ٱلنُّجُومُ ٱنکَدَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ سُیِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡعِشَارُ عُطِّلَتۡ٤ وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ٥ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦﴾ [التکویر: 1-6].
«آنگاه که خورشید درهم پیچیده [و تاریک] گردد، و آنگاه که ستارگان بیفروغ شوند، و آنگاه که کوهها به حرکت درآید، و آنگاه که مادهشترانِ باردار رها شوند، و آنگاه که حیوانات وحشی [در کنار انسان] گرد آورده شوند، و آنگاه که دریاها [جوشان و] برافروخته شود».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١ وَإِذَا ٱلۡکَوَاکِبُ ٱنتَثَرَتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ٣ وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ٤ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ٥﴾ [الانفطار: 1-5].
«آنگاه که آسمان شکافته شود، آنگاه که ستارگان پراکنده شوند [و فرو ریزند]، و آنگاه که دریاها [به هم آمیزند و] روان گردند، و آنگاه که قبرها زیر و رو شود، [در آن هنگام،] هر کس میداند چه چیزهایی را پیشاپیش فرستاده و چه چیزهایی را واپس نهاده [و بر جای گذاشته است]».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٢ وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ٣ وَأَلۡقَتۡ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتۡ٤ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٥ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦﴾ [الانشقاق: 1-6].
«آنگاه که آسمان شکافته شود، و به [فرمان] پروردگارش گوش فرا دهد [و تسلیم شود]؛ و سزاوار است [که چنین کند]، و آنگاه که زمین گسترده [و هموار] شود، و هر چه را درون خود دارد، بیرون ریزد و تهی گردد، و به [فرمان] پروردگارش گوش دهد [و تسلیم شود]؛ و سزاوار است [که چنین کند]. ای انسان، بیگمان، تو در راه [رسیدن به] پروردگارت سخت تلاش و کوشش میکنی؛ پس او را ملاقات خواهی کرد».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١ لَیۡسَ لِوَقۡعَتِهَا کَاذِبَةٌ٢ خَافِضَةٞ رَّافِعَةٌ٣ إِذَا رُجَّتِ ٱلۡأَرۡضُ رَجّٗا٤ وَبُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ بَسّٗا٥ فَکَانَتۡ هَبَآءٗ مُّنۢبَثّٗا٦ وَکُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ٧ فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ٨ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ٩ وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١﴾ [الواقعة: 1-11].
«هنگامی که واقعۀ قیامت رخ دهد، [خواهید دید که] در وقوع آن دروغى نیست؛ [گروهى را] خوار مىکند و [گروهى را] رفعتِ مقام مىبخشد. آنگاه که زمین به سختى لرزانده شود و کوهها به شدت متلاشى شوند و [به صورت] غبارى پراکنده درآیند و شما به سه گروه تقسیم شوید: [گروه نخست:] سعادتمندان [هستند]؛ چه سعادتمندانی [و چه نیکو جایگاهی]! و [گروه دیگر:] تیرهبختان [هستند]؛ چه تیرهبختانی [و چه بد جایگاهی]! و [سومین گروه:] پیشگامان که [در نیکیها] سبقت گرفتند. آنان مقرّبان [درگاه الهی] هستند».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کَأَنَّهُ رَأْىُ عَیْنٍ فَلْیَقْرَأْ ﴿إِذَا ٱلشَّمۡسُ کُوِّرَتۡ١﴾ [التکویر: 1]. وَ ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾ [الانفطار: 1]. وَ ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١﴾ [الانشقاق: 1]».[89]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس میخواهد روز قیامت را به گونهای مشاهده کند که گویا با چشم آن را میبیند، پس سورههای تکویر و انفطار و انشقاق را تلاوت نماید».
دگرگونی زمین و آسمان در روز قیامت
الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨ وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ٤٩ سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠ لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٥١﴾ [إبراهیم: 48-51].
«در آن روز، [این] زمین، به زمینی دیگر و آسمانها [به آسمانهای دیگر] تبدیل میشوند و [مردم] در مقابل الله یگانۀ پیروزمند ظاهر میگردند. و در آن روز گناهکاران را مىبینى که در زنجیرها بسته شدهاند. جامههایشان از قیرِ گداخته است و آتش صورتهایشان را مىپوشانَد. تا الله هر کس را به [سزای] آنچه کرده است کیفر دهد. به راستی که الله در حسابرسی سریع است».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ١٠٤﴾ [الأنبیاء: 104].
«روزی که آسمان را چون طوماری نوشتهشده در هم میپیچیم [و] همان گونه که نخستین [بار] آفرینش را آغاز کردیم، [بار دیگر] آن را بازمیگردانیم. [این] وعدهای است بر عهدۀ ما که قطعاً انجامش خواهیم داد».
هنگامیکه زمین و آسمانها دگرگون میشوند مردم کجا هستند؟
ثوبان غلام آزاد شده پیامبر ج روایت میکند که نزد پیامبر ج بودم، یکی از دانشمندان یهود آمد و از پیامبر ج پرسید: هنگام دگرگون شدن زمین و آسمان، مردم کجا هستند؟ پیامبر ج فرمود: «آنها در تاریکی نزدیک پل صراط هستند» و در روایت دیگر فرمود: «عَلَی الصِّرَاطِ» «بر پل صراط هستند».[90]
شدت حرارت و گرمی در محل ایستادن و سختیهای آن
الله همه بندگان را در حالتی که پابرهنه، لخت و ختنه نشدهاند در ناحیهای از میدانهای قیامت، برای اینکه بین آنها داوری نماید جمع میکند، و خورشید چنان نزدیک میشود که عرق هفتاد ذرع در زمین فرو میرود، و از مردم به اندازه اعمالشان عرق جاری میشود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَقْبِضُ اللَّهُ الأَرْضَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَیَطْوِى السَّمَاءَ بِیَمِینِهِ ثُمَّ یَقُولُ: أَنَا الْمَلِکُ أَیْنَ مُلُوکُ الأَرْضِ؟».[91]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «روز قیامت، الله در حالى که زمین را در قبضه گرفته و آسمان را که مانند طومارى پیچیده شده، در دست راست خود دارد، مىفرماید: (امروز) من پادشاه هستم. کجایند پادشاهان زمین؟».
عَنْ المِقْدَادِ بْنِ الأَسْوَدِ س قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «تُدْنَى الشَّمْسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ الْخَلْقِ حَتَّى تَکُونَ مِنْهُمْ کَمِقْدَارِ مِیلٍ، ... فَیَکُونُ النَّاسُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فِی الْعَرَقِ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَکُونُ إِلَى حَقْوَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُلْجِمُهُ الْعَرَقُ إِلْجَامًا»، قَالَ: وَأَشَارَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِیَدِهِ إِلَى فِیهِ.[92]
مقداد س روایت میکند: شنیدم که پیامبر ج میفرمود: «در روز قیامت خورشید به مردم نزدیک شده و به اندازه یک میل با آنها فاصله دارد، پس مردم به قدر اعمالشان در عرق هستند که کسانی تا قوزک (کعب) و کسانی تا زانو، و کسانی تا کمربند، و کسانی هستند که در عرق غرق شدهاند»، گفت: و رسول الله ج به دهانش اشاره فرمود، یعنی عرق به دهان آنها نزدیک است.
کسانی را که الله در میدان محشر در زیر سایهی خویش قرار میدهد
عَنْ أَبِی هُرَیْرَة س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الْإِمَامُ الْعَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ بِعِبَادَةِ اللهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِی الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلَانِ تَحَابَّا فِی اللهِ اجْتَمَعَا عَلَیْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ یَمِینُهُ مَا تُنْفِقُ شِمَالُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللهَ خَالِیًا، فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».[93]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «الله در روزی که هیچ سایهای جز سایهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایهی خود جای میدهد: فرمانروای عادل؛ جوانی که در اطاعت و بندگیِ الله رشد یافته است؛ کسی که همواره به مسجد دلبسته باشد؛ دو مسلمانی که فقط به خاطر خشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم میآیند یا از یکدیگر جدا میشوند؛ کسی که زنی زیبا و صاحب مقام او را به سوی خود بخواند، ولی او نپذیرد و بگوید: من از الله میترسم؛ کسی که با دست راستش به گونهای صدقه دهد که دست چپش نداند که دست راستش چه صدقه میدهد؛ و کسی که در تنهایی الله را یاد کند و از چشمانش اشک سرازیر شود».
عَنْ عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «کُلُّ امْرِئٍ فِی ظِلِّ صَدَقَتِهِ حَتَّى یُفْصَلَ بَیْنَ النَّاسِ».[94]
عقبه بن عامر س میگوید: شنیدم که رسول الله ج میفرمود: «روز قیامت هر فرد در سایه صدقهاش است؛ تا اینکه میان مردم داوری شود».
الله متکبر، صاحب قدرت و عظمت و شکوه در روز قیامت برای داوری بین بندگان میآید و زمین به وسیله نورش منور میگردد و از بزرگی و شکوه و عظمت الله همهی مخلوقات را ترس و وحشت فرا میگیرد.
الله متعال میفرماید: ﴿کَلَّآۖ إِذَا دُکَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَکّٗا دَکّٗا٢١ وَجَآءَ رَبُّکَ وَٱلۡمَلَکُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢ وَجِاْیٓءَ یَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ یَوۡمَئِذٖ یَتَذَکَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّکۡرَىٰ٢٣﴾ [الفجر: 21-23].
«هرگز چنین نیست [که شما گمان میکنید]؛ هنگامی که زمین سخت در هم کوبیده شود [و هموار گردد] و پروردگارت [برای دادرسی] بیاید و [نیز] فرشتگان صفدرصف [بایستند] و در آن روز جهنم آورده شود [درحالیکه هفتاد هزار افسار دارد، و همراه هر افسار هفتاد هزار فرشته هستند که آن را میکِشَند]، در آن روز، انسان [کافر] پند میگیرد [و توبه میکند]؛ و [اما] این پند گرفتن، چه سودی برایش دارد؟».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣ وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤ فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١٥ وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ١٦ وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ١٧ یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ١٨﴾ [الحاقة: 13-18].
«آنگاه که یک بار در صور دمیده شود، و زمین و کوهها از جا کنده شده و یکباره درهمکوبیده [و متلاشی] شوند. در آن روز، واقعۀ [عظیمِ] قیامت به وقوع میپیوندد و آسمان شکافته میشود و در آن روز، سست میگردد [و فرو میریزد]. و فرشتگان بر کنارههای آن [= آسمان] قرار میگیرند؛ و آن روز، هشت [فرشته] عرش پروردگارت را بر سرِ خود حمل میکنند. در آن روز، شما [همگی برای حسابرسی، به پیشگاه الله] عرضه میشوید و هیچ چیز از [کارهای] شما پنهان نخواهد ماند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س اَنَّ النَّبِیُّ ج قَالَ: «لَا تُخَیِّرُونِی عَلَى مُوسَى فَإِنَّ النَّاسَ یَصْعَقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَصْعَقُ مَعَهُمْ فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یُفِیقُ، فَإِذَا مُوسَى بَاطِشٌ جَانِبَ الْعَرْشِ، فَلا أَدْرِی أَکَانَ فِیمَنْ صَعِقَ فَأَفَاقَ قَبْلِی، أَوْ کَانَ مِمَّنِ اسْتَثْنَى اللَّهُ».[95]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «مرا بر موسی ترجیح ندهید. زیرا همه مردم روز قیامت بیهوش میشوند. من نیز همراه آنها بیهوش میشوم. و اولین کسی هستم که به هوش میآیم و موسی را میبینم که گوشه عرش را به دست گرفته است. ولی نمیدانم که او از کسانی است که بیهوش شده و قبل از من به هوش آمده است یا از کسانی است که الله او را استثنا نموده است».
در روز قیامت هنگامیکه مردم به سوی پروردگارشان حشر میشوند و به خاطر شدت سختی که در آن قرار دارند خواریشان به اوج میرسد به سوی پروردگارشان میل و رغبت دارند تا اینکه بین آنها قضاوت و داوری نماید.
پس هنگامیکه ایستادنشان به طول انجامید و سختیشان شدت یافت به سوی پیامبران میروند تا برای آنها نزد پروردگارشان شفاعت نمایند تا هرچه زودتر بین آنها قضاوت و داوری کند.
الله متعال میفرماید: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ لَا یَنطِقُونَ٣٥ وَلَا یُؤۡذَنُ لَهُمۡ فَیَعۡتَذِرُونَ٣٦ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٧ هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ جَمَعۡنَٰکُمۡ وَٱلۡأَوَّلِینَ٣٨ فَإِن کَانَ لَکُمۡ کَیۡدٞ فَکِیدُونِ٣٩﴾ [المرسلات: 35-39].
«این [همان] روزی است که سخن نمیگویند. و به آنها اجازه داده نمیشود تا عذرخواهی کنند. در آن روز، وای بر تکذیبکنندگان! این [همان] روز جدایی [و داوری] است که شما و گذشتگان را گرد آوردهایم. پس اگر [حیله و] نیرنگی دارید، آن را در حق من به کار گیرید».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِلَحْمٍ، فَرُفِعَ إِلَیْهِ الذِّرَاعُ، فَأَکَلَهُ - وَکَانَتْ تُعْجِبُهُ - فَنَهَسَ مِنْهَا نَهْسَةً، ثُمَّ قَالَ: أَنَا سَیِّدُ النَّاسِ یَوْمَ القِیَامَةِ، هَلْ تَدْرُونَ لِمَ ذَاکَ؟ یَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ، الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ، فَیُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی، وَیَنْفُذُهُمُ البَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ مِنْهُمْ، فَبَلَغَ النَّاسَ مِنَ الْغَمِّ وَالْکَرْبِ مَا لَا یُطِیقُونَ، وَلَا یَحْتَمِلُونَ. فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: أَلَا تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ؟ أَلَا تَنْظُرُونَ مَنْ یَشْفَعُ لَکُمْ إِلَى رَبِّکُمْ؟ فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: عَلَیْکُمْ بِآدَمَ، فَیَأْتُونَ آدَمَ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَنَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ المَلَائِکَةَ فَسَجَدُوا لَکَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ آدَمُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ نَهَانِی عَنِ الشَّجَرَةِ فَعَصَیْتُهُ، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ! أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاکَ اللَّهُ عَبْدًا شَکُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ نُوحٌ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ کَانَتْ لِی دَعْوَةٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِی، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ، فَیَقُولُونَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! أَنْتَ نَبِیُّ اللَّهِ وَخَلِیلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ کَذَبْتُ ثَلَاثَ کَذِبَاتٍ - فَذَکَرَهُنَّ أَبُو حَیَّانَ فِی الحَدِیثِ - نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُونَ: یَا مُوسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، فَضَّلَکَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِکَلَامِهِ عَلَى البَشَرِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا، لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى عِیسَى، فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُونَ: یَا عِیسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَکَلَّمْتَ النَّاسَ فِی المَهْدِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ عِیسَى: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ یَذْکُرْ ذَنْبًا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ ج، قَالَ: فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًا، فَیَقُولُونَ: یَا مُحَمَّدُ! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، وَخَاتَمُ الأَنْبِیَاءِ، وَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَأَنْطَلِقُ فَآتِی تَحْتَ العَرْشِ، فَأَخِرُّ سَاجِدًا لِرَبِّی ثُمَّ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَیَّ مِنْ مَحَامِدِهِ، وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ شَیْئًا، لَمْ یَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِی، ثُمَّ یُقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! ارْفَعْ رَأْسَکَ، سَلْ تُعْطَهْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، فَیَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ! أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِکَ مَنْ لَا حِسَابَ عَلَیْهِ، مِنَ البَابِ الأَیْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، وَهُمْ شُرَکَاءُ النَّاسِ فِیمَا سِوَى ذَلِکَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّةِ، کَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَحِمْیَرٍ، وَکَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَبُصْرَى».[96]
از ابوهریره س روایت شده است که گفت: با رسول الله ج در مهمانی بودیم که دست گوسفندی را آوردند و او که دست گوسفند را دوست داشت، به آن گازی زد و فرمود: «من سرور و آقای مردم در روز قیامت هستم؛ آیا علتش را میدانید؟ الله، اولین و آخرینِ انسانها را در یک میدان، جمع میکند؛ به گونهای که صدا به همهی آنها میرسد و چشم، همهی آنها را میبیند و خورشید، نزدیک میشود. مردم به اندازهای ناراحت و غمگین میشوند که تاب و تحمل خود را از دست میدهند و میگویند: آیا نمیبینید که به چه مشقتی گرفتار شدهاید؟ آیا کسی را نمییابید که نزد پروردگارتان برای شما شفاعت کند؟ آن گاه برخی از آنها به برخی دیگر میگویند: نزد پدرتان آدم بروید. پس نزد آدم میروند و به او میگویند: ای آدم! تو ابوالبشر هستی. الله تو را با دست خویش خلق کرد و از روحی که خود آفرید، در تو دمید و به فرشتگان دستور داد که تو را سجده کنند و آنها نیز برای تو سجده کردند؛ آیا برای ما نزد پروردگارت شفاعت نمیکنی؟ آیا نمیبینی که چه حال و روزی داریم و به چه مشقتی گرفتار شدهایم؟ آدم ÷ میگوید: امروز، پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این، هرگز چنین خشمگین نشده است و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. او مرا از خوردن میوهی ممنوعه بازداشت؛ اما من نافرمانی کردم- و از آن خوردم؛ از این رو- من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد نوح بروید. پس آنها نزد نوح ÷ میروند و میگویند: ای نوح! تو نخستین پیامبرِ مرسَل به سوی ساکنان زمین هستی و الله تو را بندهی سپاسگزار نامیده است. میبینی که چه حالی داریم؟ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. نوح ÷ میگوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من این دعا را در سابقهی خود دارم که برای نابودی قوم خویش دعا کردم و اینک به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد ابراهیم بروید. پس آنها نزد ابراهیم ÷ میروند و میگویند: ای ابراهیم! تو پیامبرِ الله و دوستِ برگزیدهاش در میان اهل زمین هستی و اینک میبینی که چه حال و روزی داریم؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. ابراهیم ÷ میگوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من سه دروغ گفتهام -ابوحیان در روایتش آن سه دروغ ابراهیم را بیان میکند- و اینک به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد موسی بروید. پس آنها نزد موسی ÷ میروند و میگویند: ای موسی! تو فرستادهی الله هستی. الله تو را با رسالت و کلامِ خود- یعنی با همصحبتیِ خویش- بر سایر مردم برتری داده است. میبینی که چه حال و روزی داریم؛ آیا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمیکنی؟ موسی ÷ میگوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این، هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من، انسانی را کشتم که دستورش را نداشتم. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد عیسی بروید. پس آنها نزد عیسی ÷ میروند و میگویند: ای عیسی! تو فرستادهی الله و کلمهی اویی که به مریم القا کرد و نیز روحی از سوی الله هستی- که جبرئیل ÷ در مریم دمید-؛ و در کودکی، آن گاه که در گهواره بودی، با مردم سخن گفتی. میبینی که چه حال و روزی داریم؛ آیا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمیکنی؟ عیسی میگوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. عیسی اگرچه گناهی ذکر نمیکند، اما میگوید: من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد محمد ج بروید؛ پس مردم نزد محمد ج میروند». پیامبر ج فرمود: «مردم نزد من میآیند و میگویند: ای محمد! تو فرستادهی الله و خاتم پیامبران هستی و الله گناهان اول و آخرت را بخشیده است؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. آیا نمیبینی که چه حال و روزی داریم؟ آن گاه من به راه میافتم و زیر عرش میروم و برای پروردگارم به سجده میافتم. سپس الله دروازههای حمد و ثنایش را به روی من میگشاید؛ به گونهای که پیشتر برای هیچ کس نگشوده است. آن گاه به من گفته میشود: ای محمد! سرت را بلند کن و درخواست خود را مسألت نما که به تو داده میشود و شفاعت کن که پذیرفته میگردد. پس من سرم را بلند میکنم و میگویم: پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. آن گاه به من گفته میشود: ای محمد! آن دسته از امتت را که حساب و کتابی ندارند، از دروازهی راست درهای بهشت، به درون بهشت ببر. همچنین آنها در سایر دروازههای بهشت با سایر مردم شریکند- و میتوانند از سایر دروازهها نیز وارد بهشت شوند-». سپس افزود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، فاصلهی هر دو لنگه از لنگههای درهای بهشتی، به اندازهی فاصلهی بین مکه و حمیرَ (منطقهای در قسمت غربی صنعای یمن) یا بین مکه و بُصری (شهری در شام) است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَةِ؟ قَالَ: هَلْ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَةِ الشَّمْسِ وَالقَمَرِ، إِذَا کَانَتْ صَحْوًا؟ قُلْنَا: لاَ، قَالَ: فَإِنَّکُمْ لاَ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَةِ رَبِّکُمْ یَوْمَئِذٍ، إِلَّا کَمَا تُضَارُونَ فِی رُؤْیَتِهِمَا، ثُمَّ قَالَ: یُنَادِی مُنَادٍ: لِیَذْهَبْ کُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، فَیَذْهَبُ أَصْحَابُ الصَّلِیبِ مَعَ صَلِیبِهِمْ، وَأَصْحَابُ الأَوْثَانِ مَعَ أَوْثَانِهِمْ، وَأَصْحَابُ کُلِّ آلِهَةٍ مَعَ آلِهَتِهِمْ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، وَغُبَّرَاتٌ مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ تُعْرَضُ کَأَنَّهَا سَرَابٌ، فَیُقَالُ لِلْیَهُودِ: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ عُزَیْرَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَةٌ وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، ثُمَّ یُقَالُ لِلنَّصَارَى: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ المَسِیحَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَةٌ، وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَا یَحْبِسُکُمْ وَقَدْ ذَهَبَ النَّاسُ؟ فَیَقُولُونَ: فَارَقْنَاهُمْ وَنَحْنُ أَحْوَجُ مِنَّا إِلَیْهِ الیَوْمَ، وَإِنَّا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی: لِیَلْحَقْ کُلُّ قَوْمٍ بِمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، وَإِنَّمَا نَنْتَظِرُ رَبَّنَا، قَالَ: فَیَأْتِیهِمُ الجَبَّارُ فِی صُورَةٍ غَیْرِ صُورَتِهِ الَّتِی رَأَوْهُ فِیهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ، فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَلاَ یُکَلِّمُهُ إِلَّا الأَنْبِیَاءُ، فَیَقُولُ: هَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ آیَةٌ تَعْرِفُونَهُ؟ فَیَقُولُونَ: السَّاقُ، فَیَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ، فَیَسْجُدُ لَهُ کُلُّ مُؤْمِنٍ، وَیَبْقَى مَنْ کَانَ یَسْجُدُ لِلَّهِ رِیَاءً وَسُمْعَةً، فَیَذْهَبُ کَیْمَا یَسْجُدَ، فَیَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا، ثُمَّ یُؤْتَى بِالْجَسْرِ، فَیُجْعَلُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ، قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الجَسْرُ؟ قَالَ: مَدْحَضَةٌ مَزِلَّةٌ، عَلَیْهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلاَلِیبُ وَحَسَکَةٌ مُفَلْطَحَةٌ، لَهَا شَوْکَةٌ عُقَیْفَاءُ، تَکُونُ بِنَجْدٍ، یُقَالُ لَهُ: السَّعْدَانُ، المُؤْمِنُ عَلَیْهَا کَالطَّرْفِ، وَکَالْبَرْقِ، وَکَالرِّیحِ، وَکَأَجَاوِیدِ الخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَنَاجٍ مَخْدُوشٌ وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، حَتَّى یَمُرَّ آخِرُهُمْ یُسْحَبُ سَحْبًا، فَمَا أَنْتُمْ بِأَشَدَّ لِی مُنَاشَدَةً فِی الحَقِّ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنَ المُؤْمِنِ یَوْمَئِذٍ لِلْجَبَّارِ، وَإِذَا رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ نَجَوْا فِی إِخْوَانِهِمْ، یَقُولُونَ: رَبَّنَا إِخْوَانُنَا، کَانُوا یُصَلُّونَ مَعَنَا، وَیَصُومُونَ مَعَنَا، وَیَعْمَلُونَ مَعَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ دِینَارٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، وَیُحَرِّمُ اللَّهُ صُوَرَهُمْ عَلَى النَّارِ، فَیَأْتُونَهُمْ وَبَعْضُهُمْ قَدْ غَابَ فِی النَّارِ إِلَى قَدَمِهِ، وَإِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ نِصْفِ دِینَارٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا».
قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: فَإِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا فَاقْرَءُوا: اللَّهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَةً، فَیَشْفَعُ النَّبِیُّونَ وَالمَلاَئِکَةُ وَالمُؤْمِنُونَ، فَیَقُولُ الجَبَّارُ: بَقِیَتْ شَفَاعَتِی، فَیَقْبِضُ قَبْضَةً مِنَ النَّارِ، فَیُخْرِجُ أَقْوَامًا قَدْ امْتُحِشُوا، فَیُلْقَوْنَ فِی نَهَرٍ بِأَفْوَاهِ الجَنَّةِ، یُقَالُ لَهُ مَاءُ الحَیَاةِ، فَیَنْبُتُونَ فِی حَافَتَیْهِ، کَمَا تَنْبُتُ الحِبَّةُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ - قَدْ رَأَیْتُمُوهَا إِلَى جَانِبِ الصَّخْرَةِ، وَإِلَى جَانِبِ الشَّجَرَةِ، فَمَا کَانَ إِلَى الشَّمْسِ مِنْهَا کَانَ أَخْضَرَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا إِلَى الظِّلِّ کَانَ أَبْیَضَ - فَیَخْرُجُونَ کَأَنَّهُمُ اللُّؤْلُؤُ، فَیُجْعَلُ فِی رِقَابِهِمُ الخَوَاتِیمُ، فَیَدْخُلُونَ الجَنَّةَ، فَیَقُولُ أَهْلُ الجَنَّةِ: هَؤُلاَءِ عُتَقَاءُ الرَّحْمَنِ، أَدْخَلَهُمُ الجَنَّةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ عَمِلُوهُ، وَلاَ خَیْرٍ قَدَّمُوهُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: لَکُمْ مَا رَأَیْتُمْ وَمِثْلَهُ مَعَهُ».[97]
از ابوسعید خدری س روایت شده است که گفت: به پیامبر ج عرض کردیم: ای پیامبر الله! آیا روز قیامت پروردگارمان را میبینیم؟ پیامبر ج فرمود: «آیا از دیدن خورشید و ماه وقتی که آسمان صاف و بیابر باشد، شک دارید (ازدحام و مشکلی دارید)؟ جواب دادیم: خیر، فرمود: پس شما در آن روز (روز قیامت) بدون شک پروردگارتان را میبینید، همانطور که امروز خورشید و ماه را میبینید و در دیدن آن ازدحام و آزار و شک ندارید؛ سپس فرمود: در روز قیامت منادی ندا میدهد: هر گروهی به سوی آنچه در دنیا عبادت کرده است، میرود؛ پس یاران صلیب به دنبال صلیبشان و عبادت کنندگان نمادها و بتها به دنبال نمادها و بتهایشان میروند و هرکسی، هر معبودی را عبادت کرده است، همان را دنبال میکند، تا اینکه کسانی از متقیان و عاصیان که الله را عبادت کردهاند و نیز بقایایی از اهل کتاب باقی میمانند؛ سپس جهنم که همچون سراب است، آورده میشود (آماده میشود) و عرضه میشود (در معرض دید قرار میگیرد) و سپس به یهود گفته میشود: چه کسی را عبادت میکردید؟ جواب میدهند: عزیر پسر الله را عبادت میکردیم، گفته میشود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] الله نه همسری دارد و نه فرزندی، [به آنها گفته میشود:] حال چه میخواهید؟ جواب میدهند: میخواهیم ما را آب بنوشانی (آب میخواهیم)، گفته میشود: بنوشید. پس در جهنم میافتند؛ سپس به مسیحیان گفته میشود: چه کسی را عبادت میکردید؟ جواب میدهند: مسیح پسر الله را عبادت میکردیم، گفته میشود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] الله نه همسری دارد و نه فرزندی. [به آنها گفته میشود:] حال چه میخواهید؟ جواب میدهند: میخواهیم ما را آب بنوشانی (آب میخواهیم)، گفته میشود: بنوشید، پس در جهنم میافتند. بعد از این دو گروه، متقیان و عاصیانی میمانند که الله را عبادت میکردند و به آنها گفته میشود: چه چیزی مانع رفتن شما شده است، در حالی که همهی مردم رفتند (منتظر چه هستید)؟ میگویند: ما در حالی که بیشتر از امروز به آنها نیاز داشتیم [در زندگی دنیا، به خاطر الله] از ایشان جدا شدیم و اکنون دیگر نیازی به آنان نداریم، اما ما ندایی شنیدیم که میگفت: هر قومی به آن که او را عبادت کرده است ملحق شود و فقط منتظر پروردگارمان هستیم؛ پیامبر ج فرمود: آنگاه، الله جبار به صورتی غیر از صورتی که بار اول آن را دیده و شناختهاند، بر آنها ظاهر میشود (نزد آنها میآید) و میفرماید: پروردگارتان من هستم، میگویند: تو پروردگار ما هستی و در آن روز کسی جز پیامبران † با او سخن نمیگوید و الله میفرماید: آیا علامت و نشانهای بین شما و او وجود دارد که با آن او را بشناسید؟ مىگویند: ساق. آنگاه الله ساقش را متجلى مىسازد و همه ایمان داران به حال سجده در مىآیند، و آنهایى که در دنیا به خاطر ریا سجده مىکردند باقى مىمانند، و مىخواهند که سجده کنند ولى پشتشان به صورت یکپارچه در مىآید (و قادر به سجده کردن نخواهند بود) آنگاه پلى را (که معروف به پل صراط است) مىآورند، و در وسط دوزخ قرارش مىدهند، پرسیدیم: اى رسول الله این پل چیست؟ فرمود: راهی است لغزان و غیر محکم و بر آن چنگالها و قلابها و خارهای بزرگ پهن و کجی است که افراد را میگیرند. امثال چنین خارهایی در نجد وجود دارند که به آنها سعدان گفته میشود. حال و وضعیت مؤمنان هنگام عبور بر پل صراط مختلف است، گروهی مانند پلک زدن و گروهی چون برق و گروهی چون باد و گروهی چون اسبان راهوار و گروهی چون شتران تیزرو از روی پل میگذرند. گروهی سالم نجات مییابند و گروهی زخمی نجات مییابند و گروهی نیز در آتش میافتند؛ این کار ادامه مییابد تا اینکه آخرین فردی که نجات مییابد، به نوعی بر روی پل کشیده میشود و اینگونه نجات مییابد و اصرار و درخواست شما از من بر دادن حق خودتان که برایتان روشن و ثابت شده، از اصرار و درخواست مؤمنان از پروردگار جبار در آن روز، بیشتر و شدیدتر نیست، وقتی که میبینند خود نجات یافتهاند و بقیهی برادرانشان در آتش گرفتار شدهاند، [مصرانه از الله نجات آنها را میطلبند و] میگویند: پروردگارا! برادرانمان! آنها با ما نماز میخواندند و با ما روزه میگرفتند و با ما اعمال خیر انجام میدادند، الله میفرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به وزن یک سکه ایمان یافتید، بیرون بیاورید. الله صورتهایشان را بر آتش حرام میکند. پس نزد آنها میروند، در حالی که برخی از آنها تا پاهایشان و برخی دیگر تا نصف ساقهایشان در آتش فرو رفته و پنهان شده است، سپس هرکس را که شناختند، بیرون میآورند و برمیگردند و الله میفرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به مقدار وزن نصف یک سکه (کمتر از گروه نخست) یافتید، بیرون بیاورید؛ [می روند و] هرکس را که شناختند بیرون میآورند و برمیگردند. الله میفرماید: بروید و هرکس را که ذرهای ایمان در قلبش یافتید، بیرون بیاورید، پس [می روند و] هرکس را که شناختند، بیرون میآورند».
ابوسعید میگوید: اگر باور ندارید (اگر میخواهید مطمئن شوید) این آیه را بخوانید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا﴾ [النساء: 40] « بیگمان، الله به اندازۀ ذرهای [به بندگانش] ستم نمیکند و اگر کار نیکی باشد، آن را دو چندان میکند». سپس پیامبران و فرشتگان و مؤمنان شفاعت میکنند و الله جبار میفرماید: شفاعت خودم مانده است؛ آنگاه الله آنها را [بدون هیچ شفاعتی و تنها با فضل و کرم خود] از آتش بیرون میآورد و گروهی را بیرون میآورد که سوختهاند و آنها را در رودی میاندازند که در دهانههای بهشت قرار دارد و به آن آب حیات گفته میشود و آنها بعد از شستنشان با آب حیات جان میگیرند، همچون آن دانهای که در مسیر سیلاب میروید؛ شما این دانه را دیدهاید که گاهی اوقات زیر صخرهای یا کنار درختی میایستد و در آنجا رشد میکند و قسمتی از دانه که روبه روی خورشید است، سبز و قسمت دیگر آن که به طرف سایه است، سفید میباشد. این گروه از آن (آب) بیرون میآیند و همچون مرواریدند، پس با گردن بندهایی از [طلا و ... ] آراسته میشوند و اینگونه داخل بهشت میشوند و بهشتیان میگویند: اینان آزادشدگان الله هستند (با فضل و رحمت الله از آتش نجات یافتهاند) الله آنها را بدون اینکه کاری انجام داده باشند (بدون انجام کاری که شایستهی بهشت رفتن باشد) و بدون کار نیکی که پیش بفرستند، با فضل و رحمت و بخشش خود وارد بهشت کرده است، سپس به آنها گفته میشود: تمامی نعمتهایی که دیدید و همانند آن متعلق به شماست (پیشکش شما باد)».
حساب: الله بندگان را در پیشگاه خویش احضار مینماید و اعمالی را که مرتکب شدند برایشان نمایان میسازد و بر حسب اعمالشان به آنها جزا خواهد داد. جزای یک نیکی ده تا هفتصد برابر و حتی بیشتر از آن میباشد، ولی یک عمل بد یک مجازات دارد.
به هریک از افرادی که در محشر قرار دارند اعمالنامهای مکتوب که شامل عمل نیک و بدش میباشد، داده خواهد شد. کسیکه اعمالنامهاش به دست راستش داده شود از زمرهی خوشبختان خواهد بود و کسیکه اعمالنامهاش به دست چپش داده شود از زمرهی بدبختان خواهد بود،
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨ وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا١٢﴾ [الانشقاق: 6-12].
«ای انسان، بیگمان، تو در راه [رسیدن به] پروردگارت سخت تلاش و کوشش میکنی؛ پس او را ملاقات خواهی کرد. و اما کسی که نامۀ [اعمال او] به دست راستش داده شود، به زودی به حسابی آسان، محاسبه میشود. و شادمان به سوی خانوادهاش بازمیگردد؛ و اما کسی که نامۀ [اعمال او] از پشت سرش به او داده شود. به زودی نابودیِ خود را خواهد طلبید و به [آتش] جهنم شعلهور در خواهد آمد».
و الله متعال میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ٢٦ یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ٢٧﴾ [الحاقة: 25-27].
«و اما کسی که نامۀ [اعمالش] را به دست چپش دهند، میگوید: «ای کاش هرگز نامه[ی اعمالم] را به من نمیدادند، و نمیدانستم حسابم چیست! ای کاش [با مرگ،] همه چیز تمام میشد [و پایان کار بود]!».
آنچه مردم در روز قیامت در مورد آنها سوال میشوند
هر انسانی در روز قیامت از اقوال و اعمال و اعضا و اموال و از تمامی احوالش سوال میشود سپس بر حسب آن مجازات خواهد شد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾ [الإسراء: 36].
«و از آنچه دانشی دربارۀ آن نداری پیروی نکن. بیتردید [در قیامت،] گوش و چشم و دل، از همۀ اینها بازخواست خواهد شد».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٦٢﴾ [القصص: 62].
«و [یاد کن از] روزى که الله به آنان ندا مىدهد و مىفرماید: افرادى که شریکانِ من [در عبادت] میپنداشتید کجا هستند؟».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦٥﴾ [القصص: 65].
«و روزی که [الله] به آنان ندا میدهد و میفرماید: به [دعوتِ] پیامبران چه پاسخی دادید؟».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٢ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٣﴾ [الحجر: 92-93].
«سوگند به پروردگارت، قطعاً [در قیامت] از همۀ آنان سؤال خواهیم کرد. از آنچه میکردند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا٣٤﴾ [الإسراء: 34].
«و به مال یتیم - جز به شیوهای که نیکوتر است- نزدیک نشوید تا آنگاه که به حدِ [رشد و] بلوغش برسد و به پیمان [خویش] وفا کنید؛ زیرا[از شما] دربارۀ پیمان پرسیده خواهد شد».
و الله متعال میفرماید: ﴿ثُمَّ لَتُسَۡٔلُنَّ یَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِیمِ٨﴾ [التکاثر: 8].
«آنگاه قطعاً در آن روز، از [تمام] نعمتها بازخواست خواهید شد».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَلَنَسَۡٔلَنَّ ٱلَّذِینَ أُرۡسِلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَنَسَۡٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیۡهِم بِعِلۡمٖۖ وَمَا کُنَّا غَآئِبِینَ٧﴾ [الأعراف: 6-7].
«مسلّماً ما از کسانی که [پیامبرانمان] به سویشان فرستاده شدند، [دربارۀ پذیرش پیام حق] سؤال خواهیم کرد؛ و قطعاً از پیامبران [نیز دربارۀ پاسخ امتهایشان به دعوت آنان] خواهیم پرسید. یقیناً [کردار بندگان را] با علم [خود] برایشان بیان میکنیم؛ و ما هرگز غایب [و غافل از احوال آنان] نبودهایم«.
عَنْ أَبِی بَرْزَةَ الأَسْلَمِىِّ س قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لاَ تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ عُمْرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ عِلْمِهِ فِیمَا فَعَلَ وَعَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَفِیمَا أَنْفَقَهُ وَعَنْ جِسْمِهِ فِیمَا أَبْلاَهُ»[98]
ابوبرزه اسلمی س روایت کرده که رسول الله ج میفرماید: «روز قیامت هیچ فردی نمیتواند قدم از قدم بردارد، تا به این سؤالات پاسخ دهد؛ عمرش را در چه راهی گذرانده است؟ با علم و دانش خود چه نموده است؟ مالش را از چه راهی به دست آورده و در چه راهی خرج کرده است؟ از نیرو و توان جسمیاش در چه راهی استفاده کرده است؟».
حساب شوندگان در روز قیامت دو گروه هستند:
اول: مومن که به صورت بسیار آسان حسابرسی میشود و آن عرضه کردن است. تا اینکه فضل و بخشش الله را در عفو و آمرزش بشناسد.
عایشه ل از رسول الله ج روایت مىکند که فرمود: «لَیْسَ أَحَدٌ یُحَاسَبُ یَوْمَ
اْلقِیَامَةِ إَلاَّ هَلَکَ. فَقُلْتُ: یَا رَسُوْلَ اللهِ، أَلَیْسَ قَدْ قَالَ
اللهُ تَعَالَی: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ
کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧ فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾ [الانشقاق: 7، 8] فَقَاَلَ رَسُوْلُ اللهِ: إِنَّمَا ذَلِکَ اْلعَرْضُ، وَلَیْسَ
أَحَدٌ یُنَاقَشُ اْلحِسَابَ یَوْمَ اْلقِیَامَةِ إِلاَّ عُذِّبَ».[99]
«هر شخصی که روز قیامت محاسبه شود هلاک میگردد»، عایشه ل میگوید: از پیامبر ج پرسیدم: ای رسول الله! آیا الله ﻷ نفرمود: {و اما کسی که نامۀ [اعمال او] به دست راستش داده شود، به زودی به حسابی آسان، محاسبه میشود{. رسول الله ج فرمود: «این عَرضه اعمال است ولی اگر حساب دقیق به عمل آید، هلاک میگردد».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ یُدْنِی الْمُؤْمِنَ فَیَضَعُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ وَیَسْتُرُهُ، فَیَقُولُ: أَتَعْرِفُ ذَنْبَ کَذَا؟ أَتَعْرِفُ ذَنْبَ کَذَا؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ أَیْ رَبِّ، حَتَّى إِذَا قَرَّرَهُ بِذُنُوبِهِ، وَرَأَى فِی نَفْسِهِ أَنَّهُ هَلَکَ، قَالَ: سَتَرْتُهَا عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَکَ الْیَوْمَ، فَیُعْطَى کِتَابَ حَسَنَاتِهِ، وَأَمَّا الْکَافِرُ وَالْمُنَافِقُونَ فَیَقُولُ الأَشْهَادُ: ﴿ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [هود: 18].[100]
عبد الله بن عمر ب میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «روز قیامت، الله بندۀ مؤمن را نزد خود فرا میخواند و در آغوش میگیرد و به دور از انظار دیگران، به او میفرماید: آیا فلان گناه و فلان گناه را به یاد داری؟ بنده میگوید: بله، ای پروردگار من! و اینگونه الله از او، به گناهانش اعتراف میگیرد و بندۀ مؤمن، خود را در معرض هلاک میبیند. آنگاه الله میفرماید: در دنیا گناهانت را پوشانیدم. امروز نیز آنها را (میپوشانم و) مورد مغفرت قرار میدهم. سپس کارنامۀ اعمال صالح به او داده میشود. اما دربارۀ کفار و منافقین، گواهان [= پیامبران و فرشتگان] خواهند گفت: {«اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ میبستند». هان! لعنت الله بر ستمکاران [مشرک] باد!}».
دوم: از کفار به صورت سخت حساب گرفته میشود و از هر عمل کوچک و بزرگی سوال خواهند شد، پس اگر راست بگویند در مورد آنچه اقرار کردند محاسبه میشوند اما اگر دروغ بگویند یا مخفی نمایند بر دهانشان مهر زده میشود و اعضای بدنشان سخن خواهد گفت، همانطوری که الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَتُکَلِّمُنَآ أَیۡدِیهِمۡ وَتَشۡهَدُ أَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٦٥﴾ [یس: 65].
«امروز بر دهانهایشان مُهر مینهیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی میدهند».
افرادی که از امتها محاسبه میشوند
1- در روز قیامت همهی مردم محاسبه میشوند مگر کسانی را که پیامبر ج استثنا نموده است و آنها هفتاد هزار نفر از این امت هستند که بدون حساب و عذاب وارد بهشت میشوند.
2- کفار در روز قیامت محاسبه میشوند و برای توبیخ، اعمالشان بر آنها عرضه میشود، و در عذاب متفاوت هستند. کسیکه اعمال بد زیادی مرتکب شده نسبت به کسیکه اعمال بد کمی انجام داده، بیشتر عذاب خواهد دید، و برخی نیز هستند که نیکیهایی داشتهاند و در دنیا از صحت و عافیت، و مال برخوردار بوده و در ناز و نعمت و آسایش قرار داشته ولی در روز قیامت وارد آتش میشود.
3- در روز قیامت از بین امتها، امت پیامبر ج اولین گروهی است که از آنها محاسبه میشود، و اولین سوالی که از آنها خواهد شد در مورد نماز است، پس اگر نمازش مشکلی نداشته باشد بقیهی اعمالش نیز به تبع آن خوب خواهد بود ولی اگر نمازش باطل و فاسد شد بقیهی اعمالش نیز فاسد و باطل میشوند، و از حقوق بین مردم، اولین سوالی که میشود در مورد خون (قتلهای ناحق) خواهد بود.
عَنْ أَنسٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ لَا یَظْلِمُ مُؤْمِنًا حَسَنَةً، یُعْطَى بِهَا فِی الدُّنْیَا وَیُجْزَى بِهَا فِی الْآخِرَةِ، وَأَمَّا الْکَافِرُ فَیُطْعَمُ بِحَسَنَاتِ مَا عَمِلَ بِهَا لِلَّهِ فِی الدُّنْیَا، حَتَّى إِذَا أَفْضَى إِلَى الْآخِرَةِ، لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَنَةٌ یُجْزَى بِهَا»[101].
انس س روایت میکند که: رسول الله ج فرمود: «چون کافر عمل نیکی را انجام دهد، در برابر آن در دنیا پاداشی مادی به وی داده میشود، اما برای مؤمن، الله نیکیهایش را در آخرت برایش ذخیره میکند و در برابر طاعتش در دنیا به وی روزی میدهد».
و در روایتی آمده که: «الله مؤمنی را مورد ستم قرار نمیدهد؛ در برابر نیکی در دنیا به وی اجر ارزانی شود و در آخرت هم جزای خیرش را دریابد. و اما کافر: در برابر نیکیهایی که برای الله انجام داده در دنیا رزق داده میشود، ولی چون به آخرت رسد نیکیای برایش نمیماند که در برابرش به وی مزد داده شود».
در روز قیامت ترازوها نصب میشوند تا از انسانها حساب گرفته شود، و مردم یکی یکی برای حساب پیش میآیند، پروردگارشان از آنها حساب میگیرد و از اعمالشان سوال مینماید، بعد از اتمام حساب، اعمال به وسیلهی ترازو وزن میشود و این ترازو، ترازویی حقیقی است که دو کفه دارد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ٤٧﴾ [الأنبیاء: 47].
«روز قیامت، ما ترازوهای عدل را [برای حسابرسی در میان] مینهیم؛ آنگاه به هیچ کس [کمترین] ستمی نمیشود؛ و اگر [کردارشان] همسنگِ دانۀ خَردَلی باشد، آن را [به حساب] میآوریم؛ و کافی است که ما حسابرس باشیم».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡوَزۡنُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّۚ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٨ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یَظۡلِمُونَ٩﴾ [الأعراف: 8-9].
«در آن روز، وزن [و معیار
سنجشِ اعمال، عدالت و] حق است؛ پس هر کس وزنۀ اعمالش سنگین باشد، چنین کسانی
رستگارند. و هر کس وزنۀ اعمالشان سبک باشد،
آنان کسانی هستند که به خویش زیان رساندهاند؛ زیرا[با انکار قرآن،] به آیاتِ ما
ستم میکردند».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ٦ فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ٧ وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِیَةٞ٩ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا هِیَهۡ١٠ نَارٌ حَامِیَةُۢ١١﴾ [القارعة: 6-11].
«و اما هر کس که [در آن روز،] کفّۀ میزانش سنگین باشد، [در بهشت،] در زندگی رضایتبخشی خواهد بود. و اما هر کس که کفّۀ میزانش سبک باشد، [مسکن و] پناهگاهش «هاویه» است. و تو چه دانی که آن [هاویه] چیست؟ آتشی است سوزان [و شعلهور]».
نیکیها و بدیهای بندگان در روز قیامت وزن میشود، کسیکه نیکیهایش بیشتر باشد رستگار میشود و فردی که بدیهایش برتری یابد هلاک میشود، فرد و عملش و اعمالنامهاش وزن میشوند و این نشانهی عدل الله در بین تمام بندگانش است و سنگینترین چیزی که در ترازوی اعمال بندگان در روز قیامت قرار دارد اخلاق و رفتار نیک است.
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡوَزۡنُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّۚ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٨ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یَظۡلِمُونَ٩﴾ [الأعراف: 8-9].
«در آن روز، وزن [و معیار
سنجشِ اعمال، عدالت و] حق است؛ پس هر کس وزنۀ اعمالش سنگین باشد، چنین کسانی
رستگارند. و هر کس وزنۀ اعمالشان سبک باشد،
آنان کسانی هستند که به خویش زیان رساندهاند؛ زیرا[با انکار قرآن،] به آیاتِ ما
ستم میکردند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّهُ لَیأْتِی الرَّجُلُ الْعَظِیمُ السَّمِینُ یوْمَ الْقِیامَةِ لا یزِنُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ». وَ قَالَ: اقْرَءُوا ﴿فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا﴾ [الکهف: 105][102].
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «روز قیامت، مردی عظیم الجثه و چاق میآید که نزد الله به اندازۀ یک بال پشه ارزش ندارد». و گفت: این آیه را بخوانید: «روز قیامت، ارزشی برای آنان قائل نمیشویم».
عبادت و بندگی کفار و منافقان به دلیل فقدانِ شرطِ ایمان پذیرفته نمیشود، و اعمالشان مانند خاکستر که در روز طوفانی به هوا میرود، خواهد بود، و در قیامت منادی در مقابل همهی مردم ندا میدهد: آنها کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَیَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ١٨﴾ [هود: 18].
«و کیست ستمکارتر از آن کس که [با نسبت دادن فرزند یا شریک،] بر الله دروغ میبندد؟ آنان [روز قیامت] بر پروردگارشان عرضه میشوند و گواهان [= پیامبران و فرشتگان] میگویند: «اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ میبستند». هان! لعنت الله بر ستمکاران [مشرک] باد!».
و الله متعال میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ کَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّیحُ فِی یَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا یَقۡدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَىٰ شَیۡءٖۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ١٨﴾ [إبراهیم: 18].
«مَثل کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند، [این است که] رفتارشان همچون خاکستری است که در روزی طوفانی باد بر آن میوزد که از آنچه کردهاند، چیزی در دست ندارند. این، همان گمراهیِ دور و دراز است».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ یَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ لَا بُشۡرَىٰ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٢٢ وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣﴾ [الفرقان: 22-23]
«روزی که [کافران] فرشتگان را میبینند، هیچ بشارتی برای مجرمان نخواهد بود [بلکه روز کیفر و عذاب است]؛ و [فرشتگان] میگویند: «[بهشت] بر شما ممنوع [و حرام] است». و به [بررسى] کارهایشان مىپردازیم و همه را [همچون] غبارى پراکنده مىسازیم».
در قیامت اعمال بندگان بر آنها عرضه میشود، هر شخصی اعمال خویش را کوچک یا بزرگ؛ و نیک یا بد میبینند. همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَئِذٖ یَصۡدُرُ ٱلنَّاسُ أَشۡتَاتٗا لِّیُرَوۡاْ أَعۡمَٰلَهُمۡ٦ فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾ [الزلزلة: 6-8].
«در آن روز، مردم گروهگروه باز میگردند تا [نتیجۀ] اعمالشان به آنان نشان داده شود. آنگاه هر کس به اندازۀ ذرهای کار نیک انجام داده باشد، [پاداشِ] آن را میبیند؛ و هر کس به اندازه ذرهای کار بد کرده باشد، [کیفرِ] آن را میبیند».
در روز قیامت بچههای مومنین مانند بزرگانشان در حالی که چهرهیشان شبیه چهرهی پدرشان آدم است وارد بهشت میشوند و اطفال مشرکین نیز داخل بهشت میروند، و مانند بزرگان ازدواج مینمایند، و این از بخشش و رحمت الله است.
هر شخصی از زنان یا مردان در حالی بمیرد که ازدواج نکرده است در آخرت ازدواج مینماید، در بهشت شخص مجرد وجود ندارد.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ٥٥ هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکُِٔونَ٥٦﴾ [یس: 55-56].
«بیتردید، اهل بهشت امروز با شادمانی سرگرم [نعمتهای الهی] هستند. آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند».
شفاعت: طلب کردن کمک و نیکی برای دیگری است.
دو نوع شفاعت در روز قیامت وجود دارد:
اول: شفاعتی که مخصوص پیامبر ج است و انواع گوناگونی دارد:
1- شفاعت بزرگ رسول ج در میدان محشر تا اینکه بین آنها قضاوت و داوری شود پس برای آنها شفاعت میکنند، و الله متعال بین آنها قضاوت میکند و این مقام محمود پیامبر است.
2- شفاعت پیامبر ج در مورد گروهی از امتش که بدون حساب وارد بهشت میشوند که هفتاد هزار نفر میباشند، هنگامیکه الله متعال به او میفرماید: از امت خویش کسانی را که حساب ندارند از درب سمت راست وارد بهشت کن همانطور که قبلا بیان شد.
3- شفاعت پیامبر ج در مورد کسانیکه نیکیها و بدیهایشان برابر است پس برایشان شفاعت مینماید تا وارد بهشت شوند.
4- شفاعت پیامبر ج در مورد کسانی جهت بالا بردن درجات و مقام آنها بیشتر از آن چیزی که پاداش و جزای اعمالشان است.
5- شفاعت پیامبر ج در مورد عمویش ابوطالب جهت تخفیف عذابش.
6- شفاعت پیامبر ج برای تمام مومنان تا اجازهی دخول بهشت به آنها داده شود.
دوم: شفاعت عمومی برای پیامبر ج و سایر پیامبران و فرشتگان و مومنان. و آن شفاعت برای مسلمانانی است که مستحق ورود به جهنم هستند تا اینکه وارد آن نشوند، و کسانیکه داخل شدند از آن خارج شوند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَکَم مِّن مَّلَکٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن یَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن یَشَآءُ وَیَرۡضَىٰٓ٢٦﴾ [النجم: 26].
«چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند که شفاعتشان به هیچ وجه سودمند نخواهد بود؛ مگر پس از آنکه الله، براى هر کس که بخواهد و راضی باشد، اجازه دهد».
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «لِکُلِّ نَبِیٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ فَتَعَجَّلَ کُلُّ نَبِیٍّ دَعْوَتَهُ وَإِنِّی اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِی شَفَاعَةً لِأُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَهِیَ نَائِلَةٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِی لَا یُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئًا»[103].
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «برای هر پیامبری دعای مستجابی وجود دارد که همه پیامبران درخواست خود را کردهاند و من آن را برای درخواست شفاعت امتم در روز قیامت نگه داشتهام و انشاءالله به هرکس از امت من که چیزی با الله شریک قرار نداده باشد عطا میشود».
عَنْ أَبِی الدَّرْدَاء س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُشَفَّعُ الشَّهِیدُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ»[104].
ابودرداء س از پیامبر ج روایت مینمایند که فرمود: «شفاعت شهید در مورد هفتاد نفر از خانوادهاش پذیرفته میشود».
دو شرط برای شفاعت لازم و ضروری است
1- الله متعال اجازه شفاعت دهد. همانطور که میفرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقرة: 255]
«کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟».
2- الله متعال از شفاعت کننده و شفاعت شونده راضی باشد. همانطور که میفرماید: ﴿۞وَکَم مِّن مَّلَکٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن یَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن یَشَآءُ وَیَرۡضَىٰٓ٢٦﴾ [النجم: 26].
«چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند که شفاعتشان به هیچ وجه سودمند نخواهد بود؛ مگر پس از آنکه الله، براى هر کس که بخواهد و راضی باشد، اجازه دهد».
برای کافر شفاعتی وجود ندارد، برای اینکه او همیشه در آتش میماند و به بهشت وارد نمیشود و اگر کسی برایش شفاعت نماید به حال او سودی نخواهد داشت، همانطور که الله پاک در مورد مجرمان میفرماید: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِینَ٤٨﴾ [المدثر: 48].
«پس شفاعت شفاعت کنندگان سودی به آنان نمیبخشد».
کسیکه شفاعت پیامبر ج را میخواهد باید آن را از الله متعال درخواست نماید و بگوید پروردگارا شفاعت پیامبر خویش را نصیبم بگردان، و بعد از دعا، عمل صالح و عبادتی که با اخلاص همراه باشد برای الله انجام دهد و بر پیامبر ج درود و سلام بفرستد و برایش از الله وسیله را درخواست نماید.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ، مَنْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَقَدْ ظَنَنْتُ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ أَنْ لا یَسْأَلُنِی عَنْ هَذَا الْحَدِیثِ أَحَدٌ أَوَّلُ مِنْکَ، لِمَا رَأَیْتُ مِنْ حِرْصِکَ عَلَى الْحَدِیثِ، أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، مَنْ قَالَ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ خَالِصًا مِنْ قَلْبِهِ، أَوْ نَفْسِهِ».[105]
ابوهریره س میگوید: عرض کردم: ای رسول الله! چه کسانی روز قیامت برای شفاعت شما سعادت بیشتری دارند؟ رسول الله ج فرمود: «ای ابوهریره! چون حرص و علاقه تو را نسبت به حدیث دیدم، میدانستم که کسی قبل از تو، این سؤال را از من نخواهد پرسید. کسانی روز قیامت برای شفاعت من سعادت بیشتری دارند که با اخلاص و از صمیم قلب، لا إله إلا الله بگویند».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ١ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ٢ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾ [الکوثر: 1-3].
«[ای پیامبر،] به راستی که ما خیرِ بینهایت [از جمله رود کوثر در بهشت را] به تو عطا کردیم؛ پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. بیتردید، دشمنت [از همۀ خیرات و برکات، بیبهره و] بُریده است».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ النَّبِیِّ ج: «حَوْضِی مَسِیرَةُ شَهْرٍ، مَاؤُهُ أَبْیَضُ مِنَ اللَّبَنِ، وَرِیحُهُ أَطْیَبُ مِنَ الْمِسْکِ، وَکِیزَانُهُ کَنُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْهَا فَلا یَظْمَأُ أَبَدًا»[106].
عبدالله بن عمرو ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «حوض من به اندازۀ مسافت یک ماه راه است. آبش، سفیدتر از شیر، و بویش، خوشبوتر از مشک و پارچهایش به اندازۀ ستارگان آسمان است. هرکس از آن پارچها آب بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد».
در روایت دیگر چنین بیان شده است: «مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ».[107]
«آبش از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج: «إِنَّ قَدْرَ حَوْضِی کَمَا بَیْنَ أَیْلَةَ وَصَنْعَاءَ مِنْ الْیَمَنِ وَإِنَّ فِیهِ مِنْ الْأَبَارِیقِ کَعَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ».[108]
از انس بن مالک س روایت است که پیامبر ج فرمود: «بزرگی حوض من به اندازۀ مسافت میان أیله و صنعای یمن، و تعداد پارچهای آن، به اندازۀ ستارگان آسمان است».
چه کسانی از حوض رانده میشوند؟
عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَرِدُ عَلَیّ یَوْمَ القِیَامَةِ رَهْطٌ مِن أصْحَابِیْ فیُجلون عَنِ الْحَوْضِ، فأقُوْلُ یَا رَبِّ أصْحَابِیْ فیقَوْلُ: إنّکَ لا عِلْمَ لَکَ بِمَا أحْدَثَوُاْ بَعْدَکَ أنّهُمْ إرْتُدّوا عَلَی أدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَیْ».[109]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینمایند که فرمود: «در روز قیامت گروهی از اصحاب من بر من وارد میشود. پس، از حوض برگردانده میشوند؛ من میگویم که پروردگارا! اینها یاران من هستند، الله متعال میفرماید که تو نمیدانی که اینها بعد از تو چه کارها کردند، آنها بعد از تو بر پاشنههای خود برگشتند» (یعنی مرتد شدند).
الرهط: شامل سه تا ده نفر میباشد.
صراط: پلی است که بر روی جهنم قرار دارد و مسلمانان از روی آن عبور میکنند و به سوی بهشت میروند.
چه کسانی از روی پل صراط عبور میکنند؟
مسلمانان از روی پل صراط عبور مینمایند.
اما کفار و مشرکین، هر گروهی از آنها از معبودان باطل دنیایی خویش مانند بتها و شیاطین و سایر معبودان باطل تبعیت میکنند. و در همان ابتدا با معبودان خویش وارد آتش جهنم میشوند، و از روی پل صراط عبور نمیکنند.
سپس پل صراط برای کسانی نصب میشود که الله را عبادت نمودند، فرقی ندارد عبادتشان از روی صدق و راستی باشد یا به خاطر نفاق.
سپس منافقان به وسیلهی عدم توانایی بر سجده و نیز نوری که فقط مومنان را فرا میگیرد، از مومنین تشخیص داده میشوند. در نتیجه منافقان به سوی آتش جهنم بر میگردند، و مومنان از پل صراط عبورمی کنند و به سمت بهشت میروند.
الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ تَرَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَسۡعَىٰ نُورُهُم بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَبِأَیۡمَٰنِهِمۖ بُشۡرَىٰکُمُ ٱلۡیَوۡمَ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٢ یَوۡمَ یَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِکُمۡ قِیلَ ٱرۡجِعُواْ وَرَآءَکُمۡ فَٱلۡتَمِسُواْ نُورٗاۖ فَضُرِبَ بَیۡنَهُم بِسُورٖ لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِیهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ١٣ یُنَادُونَهُمۡ أَلَمۡ نَکُن مَّعَکُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰکِنَّکُمۡ فَتَنتُمۡ أَنفُسَکُمۡ وَتَرَبَّصۡتُمۡ وَٱرۡتَبۡتُمۡ وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡأَمَانِیُّ حَتَّىٰ جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَغَرَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ١٤ فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُؤۡخَذُ مِنکُمۡ فِدۡیَةٞ وَلَا مِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ مَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُۖ هِیَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ١٥﴾ [الحدید: 12-15].
«[این پاداش بزرگ، در] روزى است که مردان و زنان مؤمن را مىنگری که نورشان، پیش رو و در سمت راستشان به شتاب حرکت میکند؛ [و به آنان خطاب مىشود:] «امروز بشارتِ باغهایی [از بهشت] بر شما باد که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است و جاودانه در آن به سر خواهید برد؛ این است همان کامیابى بزرگ». روزى که مردان و زنانِ منافق به مؤمنان مىگویند: «نظری به ما بیفکنید تا پرتویی از نورتان برگیریم»؛ به آنان گفته مىشود: به عقب بازگردید و کسبِ نور کنید؛ آنگاه دیواری میانشان قرار میگیرد که درى دارد؛ درون آن [که به سوی مؤمنان است،] رو به رحمت است و بیرون آن [که به سمت منافقان است] رو به عذاب است. [منافقان] به مؤمنان میگویند: «مگر ما [در دینداری و عبادت] همراه شما نبودیم؟» آنان پاسخ مىدهند: «بله، ولى شما [با دورویی و تزویر،] خود را به فتنه انداختید [و هلاک کردید]؛ و در انتظار [شکست مؤمنان و بازگشت به شرک و کفر] بودید و [دربارۀ یاری رساندنِ الله به مؤمنان] تردید داشتید و آرزوها[ی دروغین] شما را فریب داد تا آنکه فرمان [مرگتان از جانب] الله در حالی فرارسید که شیطان شما را در برابرِ او تعالی گستاخ کرده بود». امروز نه از شما [منافقان] غرامت مىپذیرند و نه از کافران؛ جایگاهتان آتش است که [به راستی] شایستۀ شماست؛ و چه بد سرانجامى است!».
عبور از پل صراط بعد از حسابرسی و وزن کردن اعمال و فارغ شدن از آنها صورت میگیرد. سپس همهی مردم به ناچار باید از پل صراط عبور نمایند. همانطوری که که الله متعال میفرماید: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١ ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾ [مریم: 71-72].
«و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن میگردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است. سپس کسانى را که پرهیزگاری کردهاند [از آتش] نجات مىدهیم و ظالمان را بهزانودرآمده در آن رها مىکنیم».
ویژگیهای پل صراط و عبور از آن
در صحیحین از ابوسعید خدری س در حدیثی طولانی درباره دیدن پروردگار و شفاعت آمده که رسول الله ج میفرماید: «ثُمَّ یُؤْتَى بِالْجَسْرِ فَیُجْعَلُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْجَسْرُ قَالَ مَدْحَضَةٌ مَزِلَّةٌ عَلَیْهِ خَطَاطِیفُ وَکَلَالِیبُ وَحَسَکَةٌ مُفَلْطَحَةٌ لَهَا شَوْکَةٌ عُقَیْفَاءُ تَکُونُ بِنَجْدٍ یُقَالُ لَهَا السَّعْدَانُ الْمُؤْمِنُ عَلَیْهَا کَالطَّرْفِ وَکَالْبَرْقِ وَکَالرِّیحِ وَکَأَجَاوِیدِ الْخَیْلِ وَالرِّکَابِ فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ وَنَاجٍ مَخْدُوشٌ وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ حَتَّى یَمُرَّ آخِرُهُمْ یُسْحَبُ سَحْبًا»[110]
«سپس پلی را میآورند و بر روی جهنم قرار میدهند». گفتیم: ای رسول الله این پل چیست؟ فرمود: «جایی است خطرناک و لغزنده که بر آن قلابهای تیز و خارهایی وجود دارد که دارای نوک تیز و تنه ضخیم میباشد و این خارها قلابهایی دارند که مانند خارهایی است که در نجد وجود دارند و به آنها السعدان میگویند و ایماندار بر آن مانند یک چشم برهم زدن و مانند برق، مانند باد، مانند اسبهای تیزرو و یا شتر (بر حسب ایمانشان) از روی پل میگذرند بعضی از آنها به سلامت عبور میکنند و بعضی دیگر با بدن زخمی به آخر پل میرسند و عدهای به دوزخ میافتند تا اینکه آخرین نفر را به روی این خارها میکشانند».
اولین فردی که از پل صراط عبور میکند
اولین کسیکه از پل صراط عبور مینماید پیامبر ج و امتش میباشند، و مومنان فقط از آن میگذرد و به اندازهی ایمان و عملشان به آنها نور داده میشود، و بر حسب آن از پل عبور میکنند، و امانت و صلهی رحم رها میشوند و در سمت راست و چپ پل صراط قرار میگیرند و در آن هنگام پیامبران چنین دعا میفرماید: سلامت بدار و نجات بده.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَیُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ، فَأَکُونُ أَنَا وَأُمَّتِی أَوَّلَ مَنْ نُجیْزُ، وَلَا یَتَکَلَّمُ یَوْمَئِذٍ إِلَّا الرُّسُلُ، وَدَعْوَى الرُّسُلِ یَوْمَئِذٍ: اللهُمَّ! سَلِّمْ، سَلِّمْ».[111]
«و پُل صراط بر روی جهنم زده میشود؛ [پیامبر ج فرمود:] و آن وقت، من و امتم نخستین کسانی هستیم که [از پُل] عبور میکنیم و کسی جز پیامبران در آن روز سخن نمیگوید و دعای آنها (سخن آن ها) در آن روز این است: یا الله! [ما را] سلامت بدار، [ما را] سلامت بدار».
مومنان بعد از عبور از پل صراط چکار میکنند؟
ابو سعید خدری س نقل میکند که رسول الله ج فرمود:
«یَخْلُصُ المُؤْمِنُونَ مِنَ النَّارِ، فَیُحْبَسُونَ عَلَى قَنْطَرَةٍ بَیْنَ الجَنَّةِ وَالنَّارِ، فَیُقَصُّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ مَظَالِمُ کَانَتْ بَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیَا، حَتَّى إِذَا هُذِّبُوا وَنُقُّوا أُذِنَ لَهُمْ فِی دُخُولِ الجَنَّةِ، فَوَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَأَحَدُهُمْ أَهْدَى بِمَنْزِلِهِ فِی الجَنَّةِ مِنْهُ بِمَنْزِلِهِ کَانَ فِی الدُّنْیَا»[112].
«مؤمنان از دوزخ میگذرند و نرسیده به بهشت روی پلی متوقف میشوند. اگر حقی بر گردن همدیگر دارند آن را میپردازند تا اینکه از گناهان پاک و صاف شوند. آنگاه به آنان اجازه ورود به بهشت داده میشود. به الله سوگند هر یک از آنها در بهشت منزل و مسکن خود را بهتر از منزل دنیا میشناسد».
مراحل زندگی انسان:
انسان یک مرحله را بعد از دیگری عبور مینماید و از مکانی به مکان دیگر انتقال مییابد، الله متعال ابتدای آفرینش انسان را از خاک شروع کرد، سپس او را از اصل خاک به اصل نطفه انتقال دادند، و بعد به تکه خون بستهشده و پس از آن به تکه گوشتی و بعد به استخوان تبدیل شدند سپس الله متعال استخوانها را به وسیلهی گوشت پوشانید، و به او آفرینش دیگری بخشید و به این دنیا وارد نمود، سپس به وسیلهی مرگ به قبر انتقال یافت و دوباره الله متعال وی را زنده کرد، و به سوی محشر سوق داد، و بعد از آن مسیرش به محل سکونتش که بهشت یا جهنم است میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِینٖ١٢ ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِی قَرَارٖ مَّکِینٖ١٣ ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَکَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ١٤ ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦﴾ [المؤمنون: 12-16].
«و در حقیقت، انسان را از چکیدهای از گِل آفریدیم. سپس او را به شکل نطفهای در قرارگاهی استوار [= رحِم] نهادیم. سپس نطفه را [به شکل] خونِ بسته ساختیم و آنگاه خونِ بسته را [به صورت] پارهگوشتی ساختیم؛ سپس پارهگوشت را [به شکل] استخوان درآوردیم و آنگاه بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن [جنین] را آفرینشی دیگر بخشیدیم. [پربرکت و] بزرگوار است الله که نیکوترین آفریننده است. سپس شما [پس از طی مراحل زندگی] قطعاً خواهید مُرد. آنگاه بیتردید، در روز قیامت برانگیخته میشوید».
الله متعال میفرماید: ﴿لَتَرۡکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ١٩﴾ [الانشقاق: 19].
«که قطعاً مراتب و حالات مختلفی را یکی پس از دیگری [در مسیر زندگی دنیوی] طی خواهید کرد».
خانه سکونت:
دنیا محل عمل، و آخرت مکان پاداش و جزا میباشد، عمل کردن و سوال نمودن زمانی تمام میشود که انسان به محل سکونت خویش که بهشت و یا جهنم است وارد شود، اما در عالم برزخ و صحنههای قیامت سوال منکر و نکیر در قبر، و فراخوان همهی مردم در روز قیامت جهت سجده کردن برای الله و امتحان دیوانگان و کسانیکه بر فطرت فوت کردند صورت میپذیرد، سپس الله متعال بر حسب ایمان و عمل بین بندگان قضاوت مینماید و آنها را به خانهی محل سکونتشان سوق میدهد و گروهی در بهشت قرار میگیرند و عدهای نیز وارد جهنم میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا لِّتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَتُنذِرَ یَوۡمَ ٱلۡجَمۡعِ لَا رَیۡبَ فِیهِۚ فَرِیقٞ فِی ٱلۡجَنَّةِ وَفَرِیقٞ فِی ٱلسَّعِیرِ٧﴾ [الشورى: 7].
«ما قرآن را این گونه به زبان عربی بر تو وحى کردیم تا اهل مکه و ساکنان اطرافش را بیم دهى و در مورد روز محشر - که تردیدی در وقوعش نیست - به آنان هشدار دهى. [آن روز،] گروهى بهشتىاند و گروهى در آتش سوزان».
و الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٥٦ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٥٧﴾ [الحج: 56-57].
«در آن روز، فرمانروایی از آنِ الله است [و] میان آنان داوری میکند. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، در باغهای پرنعمت [بهشت] هستند. و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ انگاشتند، عذاب خوارکنندهای [در پیش] دارند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَتَفَرَّقُونَ١٤ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَهُمۡ فِی رَوۡضَةٖ یُحۡبَرُونَ١٥ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَلِقَآیِٕ ٱلۡأٓخِرَةِ فَأُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ١٦﴾ [الروم: 14-16].
«اما کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، در بوستانی [از بهشت] شادمان میگردند. و اما کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدارمان در آخرت را دروغ انگاشتند، احضارشدگان در عذابند».
بهشت: خانهی سلامتی و آرامش است که الله متعال آن را برای مردان و زنان مومن در آخرت آماده نموده است. و انشاءالله به زودی در مورد بهشت در این کتاب سخن خواهیم گفت که الله ﻷ بهشت و نعمتهایش و اهل آن را آفریده است، و بیان نمود که چه کسانی به آن داخل میشوند و اینکه قدمهای پیامبر ج بر زمین بهشت قرار خواهند گرفت.
1- جنت: الله متعال میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٣﴾ [النساء: 13]. «اینها حدود الهی است و هر کس از الله و پیامبرش اطاعت کند، وی را به باغهایی درمیآورد که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است؛ در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است».
2- جنات الفردوس: الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧﴾ [الکهف: 107].
«بیتردید، کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای [فردوس] برین منزلگاهشان خواهد بود».
3- جنات عدن: الله متعال میفرماید: ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٩ جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ٥٠﴾ [ص: 49-50].
«این [قرآن] پندی است و یقیناً پرهیزگاران [در آخرت] بازگشتی نیکو دارند. باغهایی جاودان که درها[یش] برای آنان گشوده است».
4- جنت الخلد: الله متعال میفرماید: ﴿قُلۡ أَذَٰلِکَ خَیۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۚ کَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗ وَمَصِیرٗا١٥﴾ [الفرقان: 15].
«[ای پیامبر، به کافران] بگو: «این [عذاب دردناک] بهتر است یا بهشت جاودانى که به پرهیزکاران وعده داده شده و پاداش و سرانجام آنان است؟».
5- جنات النعیم: الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلنَّعِیمِ٨﴾ [لقمان: 8].
«بیتردید، کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، باغهای پرنعمت [بهشت] برایشان است».
6- جنات الماوی: الله متعال میفرماید: ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤۡمِنٗا کَمَن کَانَ فَاسِقٗاۚ لَّا یَسۡتَوُۥنَ١٨ أَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡمَأۡوَىٰ نُزُلَۢا بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٩﴾ [السجدة: 18-19].
«آیا [پاداش] کسی که مؤمن است همچون کسی است که نافرمان است؟ هرگز برابر نیستند. اما کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، جایگاهشان باغها[ی بهشتی] است؛ پاداشی است به [پاس] آنچه میکردند».
7- دار سلام: الله متعال میفرماید: ﴿لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡۖ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢٧﴾ [الأنعام: 127].
«برای آنان نزد پروردگارشان سرای سلامت و امنیت است و او به [پاداش] کارهایی که میکردند، [دوست و] کارسازشان است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَفِی ٱلسَّمَآءِ رِزۡقُکُمۡ وَمَا تُوعَدُونَ٢٢﴾ [الذاریات: 22].
«و رِزق و روزیتان و آنچه [از کیفر و پاداش و خیر و شر که] به شما وعده داده میشود، در آسمان است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ١٥﴾ [النجم: 13-15].
«در حقیقت، پیامبر یک بار دیگر نیز آن فرشته را [به صورت کامل] مشاهده کرده بود. در کنارِ [درخت بزرگ] «سِدرةُ المُنتَهی» [در آسمان هفتم] که آرامشگاه بهشت، همانجاست».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَأَقَامَ الصَّلاةَ، وَصَامَ رَمَضَانَ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ جَلَسَ فِی أَرْضِهِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا». فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَفَلا نُبَشِّرُ النَّاسَ؟ قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ، فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ، وَأَعْلَى الْجَنَّةِ، أُرَاهُ فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ، وَمِنْهُ تَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ».[113]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه به الله و رسولش، ایمان بیاورد، نماز بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد، الله تعهد نموده است که او را وارد بهشت سازد چه در راه الله جهاد کند و یا در سرزمینی که متولد شده است، بنشیند». صحابه عرض کردند: ای رسول الله! آیا به مردم، مژده ندهیم؟ فرمود: «در بهشت، صد درجه وجود دارد که الله آنها را برای مجاهدین راه خود، مهیا ساخته است و فاصلۀ هر درجه با درجۀ دیگر، به اندازۀ فاصلۀ بین زمین و آسمان میباشد. پس هر گاه، چیزی از الله خواستید، بهشت فردوس را طلب کنید؛ زیرا که آن، بهترین و بالاترین بهشت است». یکی از راویان میگوید: فکر میکنم که رسول الله ج فرمود: «عرش الله بر روی آن قرار دارد و نهرهای بهشت، از آن سر چشمه میگیرند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «إِذَا خَرَجَتْ رُوحُ الْمُؤْمِنِ تَلَقَّاهَا مَلَکَانِ یُصْعِدَانِهَا» - قَالَ حَمَّادٌ: فَذَکَرَ مِنْ طِیبِ رِیحِهَا وَذَکَرَ الْمِسْکَ - قَالَ: "وَیَقُولُ أَهْلُ السَّمَاءِ: رُوحٌ طَیِّبَةٌ جَاءَتْ مِنْ قِبَلِ الْأَرْضِ، صَلَّى الله عَلَیْکِ وَعَلَى جَسَدٍ کُنْتِ تَعْمُرِینَهُ، فَیُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى رَبِّهِ ﻷ، ثُمَّ یَقُولُ: انْطَلِقُوا بِهِ إِلَى آخِرِ الْأَجَلِ"».[114]
ابوهریره س از رسول الله ج نقل میکند که فرمود: «هنگامیکه روح از تن بندهی مومن بیرون میآید، دو فرشته آن را به سوی آسمان میبرند. یکی از راویان به نام حماد میگوید: از آن روح، بوی خوش و عطرآگینی منتشر میشود. ابوهریره س میافزاید: "اهل آسمان با دیدن آن میگویند: این روح پاکی است که از زمین آمده است. درودِ الله بر تو و بر جسدی که تو در آن قرار داشتی. سپس فرشتگان او را به بارگاه الله میبرند. حق تعالی میفرماید: او را نزد دیگر ارواح طیبه ببرید، تا روز موعود (قیامت) فرا رسد"».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَنْفَقَ زَوْجَیْنِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ نُودِیَ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ: یَا عَبْدَ اللَّهِ، هَذَا خَیْرٌ، فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّلاةِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الصَّلاةِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجِهَادِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الْجِهَادِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصِّیَامِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الرَّیَّانِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّدَقَةِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الصَّدَقَةِ» فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ س : بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا عَلَى مَنْ دُعِیَ مِنْ تِلْکَ الأَبْوَابِ مِنْ ضَرُورَةٍ فَهَلْ یُدْعَى أَحَدٌ مِنْ تِلْکَ الأَبْوَابِ کُلِّهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ وَأَرْجُو أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ».[115]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس یک جفت از یک چیز (مانند دو درهم یا دو اسب یا دو شتر و امثالِ آن) در راه الله انفاق کند، از دروازههای بهشت ندا داده میشود: ای بنده الله! این است نتیجه کار خیر. پس هرکسیکه اهل نماز بوده، او را از دروازۀ نماز، و هرکس اهل جهاد بوده او را از دروازۀ جهاد، و کسیکه اهل روزه بوده، او را از دروازۀ رَیّان و کسیکه اهل صدقه بوده، او را از دروازۀ صدقه، صدا میزنند. ابوبکر س گفت: ای رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد (اگر چه) کسیکه از یک دروازه، صدا زده شود، نیازی ندارد (که از دروازههای دیگر او را صدا بزنند) ولی آیا چنین فردی وجود دارد که او را از همۀ درها صدا بزنند؟ فرمود: «آری، امیدوارم که تو نیز یکی از آنها باشی».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أُتِیَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَومًا بِلَحْمٍ... وَ فِی آخِرِهِ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّةِ کَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَحِمْیَرَ أَوْ کَمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَبُصْرَى.[116]
ابوهریره ج روایت مینماید که: روزی نزد پیامبر ج گوشتی آورده شد... و در آخر فرمود: «قسم به کسیکه نفس من در دست اوست ما بین دو قسمت یک در از درهای بهشت به مانند فاصله بین مکه و حِمیَر یا مکه و بُصری است».
عَنْ خَالِدِ بْنِ عُمَیْرٍ الْعَدَوِیِّ، قَالَ: خَطَبَنَا عُتْبَةُ بْنُ غَزْوَانَ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، «فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ آذَنَتْ بِصَرْمٍ وَوَلَّتْ حَذَّاءَ، وَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ، یَتَصَابُّهَا صَاحِبُهَا، وَإِنَّکُمْ مُنْتَقِلُونَ مِنْهَا إِلَى دَارٍ لَا زَوَالَ لَهَا، فَانْتَقِلُوا بِخَیْرِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ، فَإِنَّهُ قَدْ ذُکِرَ لَنَا أَنَّ الْحَجَرَ یُلْقَى مِنْ شَفَةِ جَهَنَّمَ، فَیَهْوِی فِیهَا سَبْعِینَ عَامًا، لَا یُدْرِکُ لَهَا قَعْرًا، وَوَاللهِ لَتُمْلَأَنَّ، أَفَعَجِبْتُمْ؟ وَلَقَدْ ذُکِرَ لَنَا أَنَّ مَا بَیْنَ مِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّةِ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ سَنَةً، وَلَیَأْتِیَنَّ عَلَیْهَا یَوْمٌ وَهُوَ کَظِیظٌ مِنَ الزِّحَامِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُنِی سَابِعَ سَبْعَةٍ مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، مَا لَنَا طَعَامٌ إِلَّا وَرَقُ الشَّجَرِ، حَتَّى قَرِحَتْ أَشْدَاقُنَا، فَالْتَقَطْتُ بُرْدَةً فَشَقَقْتُهَا بَیْنِی وَبَیْنَ سَعْدِ بْنِ مَالِکٍ، فَاتَّزَرْتُ بِنِصْفِهَا وَاتَّزَرَ سَعْدٌ بِنِصْفِهَا، فَمَا أَصْبَحَ الْیَوْمَ مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا أَصْبَحَ أَمِیرًا عَلَى مِصْرٍ مِنَ الْأَمْصَارِ، وَإِنِّی أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَکُونَ فِی نَفْسِی عَظِیمًا، وَعِنْدَ اللهِ صَغِیرًا».[117]
از «خالد بن عمرو عدوی» روایت شده است که گفت: «عتبه بن غزوان» که در آن وقت امیر بصره بود برای ما سخنرانی و موعظه کرد و سپاس و ستایش الهی را به جای آورد و سپس گفت: همانا دنیا، جدایی و فناپذیری و زودگذری خود را به ما هشدار داد و به سرعت گذشت، از آن جز اندکی مانند پس ماندهی ته ظرف که صاحبش آن را جمع میکند و میخورد، چیزی باقی نمانده است و شما از این دنیای فانی به سرایی انتقال مییابید که نابودی و فنا ندارد، پس (بکوشید که) با بهترین اعمالی که حاضر کردهاید، به آن سرا کوچ کنید؛ زیرا برای ما گفته شده که: سنگی از لبهی دوزخ به داخل آن انداخته میشود و هفتاد سال در آن پایین میرود و به قعر آن نمیرسد و (با این وصف) به الله سوگند، (از عاصیان) پر میشود! آیا تعجب کردید؟! و برای ما گفته شده که: فاصلهی دو لنگهی در، از درهای بهشت، مسیر چهل سال راه است و حتماً روزی میآید که بهشت از جمعیت (بهشتیان) پر است؛ و به یاد دارم که هفت نفر همراه پیامبر ج بودیم که جز برگ درخت، خوراکی نداشتیم و از خوردن برگ درختان، کنارههای دهان ما زخم برداشته بود و من، جامهای یافتم و آن را پاره و میان خود و «سعدبن مالک» تقسیم کردم، من با نصف آن (عورت) خود را پوشیدم و سعد با نصف دیگر آن، در حالی که امروز، هریک از ما امیر یکی از شهرها است و من از اینکه تکبر کنم و خود را بزرگ بشمارم در حالی که نزد الله کوچک و بیارزش باشم، به الله پناه میبرم».
الله متعال میفرماید: ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٩ جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ٥٠﴾ [ص: 49-50].
«این [قرآن] پندی است و یقیناً پرهیزگاران [در آخرت] بازگشتی نیکو دارند. باغهایی جاودان که درها[یش] برای آنان گشوده است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ٧٣﴾ [الزمر: 73].
«و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، گروهگروه به سوى بهشت هدایت مىشوند؛ همین که به آنجا میرسند - در حالی که درهاى بهشت گشوده شده است - [با عزت و احترام وارد میشوند] و نگهبانان آنجا میگویند: «سلام بر شما. خوش آمدید. جاودانه به بهشت درآیید».
عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فِی الْجَنَّةِ ثَمَانِیةُ أَبْوَابٍ فِیهَا بَابٌ یسَمَّى الرَّیانَ لَا یدْخُلُهُ إِلَّا الصَّائِمُونَ».[118]
سهل بن سعد از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «بهشت هشت دروازه دارد. در آن دری وجود دارد که ریّان نامیده میشود و جز روزهداران از آن داخل نمیگردند».
زمانی که دروازههای بهشت در دنیا باز میشوند
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «تُفْتَحُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ، وَیَوْمَ الْخَمِیسِ، فَیُغْفَرُ لِکُلِّ عَبْدٍ لَا یُشْرِکُ بِاللهِ شَیْئًا، إِلَّا رَجُلًا کَانَتْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ أَخِیهِ شَحْنَاءُ، فَیُقَالُ: أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا».[119]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «درهای بهشت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه باز میشود و هر بندهای که چیزی و کسی را شریک الله قرار نداده باشد (مرتکب شرک نشده باشد) بخشیده خواهد شد، مگر کسیکه بین او و بین برادرش [دینی یا نسبی] عداوت و دشمنی باشد که [دربارهی آنها به فرشتگان مأمور] گفته میشود: [مغفرت] این دو را به تأخیر اندازید، تا وقتی که با هم صلح میکنند، [مغفرت] این دو را به تأخیر اندازید، تا وقتی که با هم صلح میکنند، [مغفرت] این دو را به تأخیر اندازید، تا وقتی که با هم صلح میکنند».
عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ یَتَوَضَّأُ فَیُبْلِغُ - أَوْ فَیُسْبِغُ - الْوَضُوءَ ثُمَّ یَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ إِلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ».[120]
از عمر بن خطاب س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هر کدام از شما وضو بگیرد و آن را به صورت کامل (و شرعی) بگیرد و سپس بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»: گواهی میدهم که جز الله معبودی به حق نیست و تنها و بیشریک است و گواهی میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی الله است، درهای هشتگانهی بهشت برای او گشوده میشود که از هر دری که بخواهد، وارد آن گردد».
نخستین فردی که وارد بهشت میشود
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «آتِی بَابَ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَسْتَفْتِحُ فَیَقُولُ الْخَازِنُ مَنْ أَنْتَ فَأَقُولُ: مُحَمَّدٌ فَیَقُولُ بِکَ أُمِرْتُ لَا أَفْتَحُ لِأَحَدٍ قَبْلَکَ»[121].
از انس بن مالک س روایت است که پیامبر ج فرمود: «به در بهشت میآیم و اجازهی ورود میگیرم. نگهبان میگوید: کیستی؟ میگویم: محمد، میگوید: به من دستور داده شده قبل از تو در را بر روی هیچ کسی نگشایم».
نخستین امتی که وارد بهشت میشود
از ابوهریره س به این شرح نقل شده که رسول الله ج فرمود:
«نَحْنُ الآخِرُونَ الأَوَّلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، نَحْنُ أَوَّلُ النَّاسِ دُخُولاً الْجَنَّةَ»[122].
«ما آخرین امت هستیم اما روز قیامت اولین خواهیم بود و ما از همه مردم جلوتر وارد بهشت خواهیم شد».
ویژگی نخستین گروههایی که وارد بهشت میشوند:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَوَّلَ زُمْرَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، عَلَى أَشَدِّ کَوْکَبٍ دُرِّیٍّ فِی السَّمَاءِ إِضَاءَةً؛ لاَ یَبُولُونَ، وَلاَ یَتَغَوَّطُونَ، وَلاَ یَتْفِلُونَ، وَلاَ یَمْتَخِطُونَ أَمْشَاطُهُمُ الذَّهَبُ، وَرَشْحُهُمُ الْمِسْکُ، وَمَجَامِرُهُمُ الأَلُوَّةُ، وَأَزْوَاجُهُمُ الْحُورُ الْعِینُ عَلَى خَلْقِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى صُورَةِ أَبِیهِمْ آدَمَ سِتُّونَ ذِرَاعًا فِی السَّمَاءِ».[123]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، چهرههایشان مانند ماهِ شب چهارده میباشد و آنان که پس از ایشان وارد بهشت میگردند، همانند روشنترین ستارهی آسمان، نورانی هستند. ادرار، مدفوع، و آبِ دهان و بینی ندارند. شانههایشان از طلاست و عرقشان، بوی مشک میدهد و آتشدانهایشان از عودِ خوشبوست و همسرانشان، حورالعین و زنان زیباچشم بهشتیاند. خُلق و خوی همهی آنها یکی است (و هیچ کینهای در میانشان وجود ندارد) و قامت و اندازهی آنان همانند قامت و اندازهی پدرشان، آدم ÷، شصت ذراع است».
عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: «لَیَدْخُلَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِی سَبْعُونَ أَلْفًا، أَوْ سَبْعُمِائَةِ أَلْفٍ مُتَمَاسِکونَ آخِذٌ بَعْضُهُمْ بعضًا، لاَ یَدْخُلُ أَوَّلُهُمْ حَتَّى یَدْخُلَ آخِرُهُمْ، وُجُوهُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ لَیَدْخُلَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِی سَبْعُونَ أَلْفًا، أَوْ سَبْعُمِائَةِ أَلْفٍ - لَا یَدْرِی أَبُو حَازِمٍ أَیَّهُمَا قَالَ - مُتَمَاسِکُونَ آخِذٌ بَعْضُهُمْ بَعْضًا، لَا یَدْخُلُ أَوَّلُهُمْ حَتَّى یَدْخُلَ آخِرُهُمْ، وُجُوهُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ».[124]
سهل بن سعد س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هفتاد هزار یا هفتصد هزار نفر -راوی که فردی به نام ابوحازم است شک دارد که پیامبر ج کدام را فرمود- از امّت من دست به دست هم دادهاند و در کنار هم قرار مىگیرند و اوّل و آخر آنان با هم داخل بهشت مىشوند و چهره و صورت آنان مانند ماه شب چهارده (نورانى) است».
عبدالله بن عمرو س روایت میکند که پیامبر ج فرمود:
«إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُهَاجِرِینَ یَسْبِقُونَ الْأَغْنِیَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفًا».[125]
«فقرای مهاجرین چهل سال جلوتر از ثروتمندانشان وارد بهشت میشوند».
از معاذ بن جبل س روایت شده که پیامبر ج فرمود:
«یَدْخُلُ أَهْلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ جُرْدًا مُرْدًا مُکَحَّلِینَ أَبْنَاءَ ثَلَاثِینَ أَوْ ثَلَاثٍ وَثَلَاثِینَ سَنَةً».[126]
«اهل بهشت در حالی وارد بهشت میشوند که مجرد و بدون ریش با چشمانی سرمه کشیده هستند و 30 یا 33 سال عمر دارند».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٢٣ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِیمِ٢٤﴾ [المطففین: 22-24].
«همانا نیکوکاران در نعمت[های بهشت] هستند. بر تختها [تکیه زده و] مینگرند. خرمی و نشاطِ نعمت را در چهرههایشان [می بینی و] میشناسی».
و الله متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: 22-23].
«آن روز، [اهل ایمان دارای] چهرههایی تازه [و شاداب] هستند. به سوی پروردگارشان مینگرند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ٨ لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ٩ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ١٠﴾ [الغاشیة: 8-10].
«در آن روز، چهرههایی شاداب و تازه هستند و از سعی [و تلاش] خود راضیند؛ در بهشت برین هستند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِکَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩﴾ [عبس: 38-39].
«چهرههایی در آن روز، گشاده و روشن است. [به خاطر نعمت و رحمتِ الله] خندان و شاد است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱبۡیَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِی رَحۡمَةِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١٠٧﴾ [آل عمران: 107].
«و اما کسانی که چهرههایشان سپید گشته است، در رحمتِ الله [در بهشتِ برین] جای میگیرند و در آن جاودانند».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَوَقَىٰهُمُ ٱللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمِ وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا١١﴾ [الإنسان: 11].
«پس الله آنان را از [سختی و] شرِ آن روز نگه داشت و خرّمی و شادمانی به آنان بخشید».
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَدْخُلُ الجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ القَمَرِ لَیْلَةَ البَدْرِ، وَالَّذِینَ عَلَى آثَارِهِمْ کَأَحْسَنِ کَوْکَبٍ دُرِّیٍّ فِی السَّمَاءِ إِضَاءَةً، قُلُوبُهُمْ عَلَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ، لاَ تَبَاغُضَ بَیْنَهُمْ وَلاَ تَحَاسُدَ، لِکُلِّ امْرِئٍ زَوْجَتَانِ مِنَ الحُورِ العِینِ، یُرَى مُخُّ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ العَظْمِ وَاللَّحْمِ».[127]
«نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، سیمایی همانند ماه شب چهارده دارند و کسانیکه پس از آنها به بهشت وارد میشوند، همانند نورانیترین ستارهای هستند که در آسمان میدرخشد؛ قلبهای بهشتیان همانند قلب یک نفر است (و همهی آنها یک دل میباشند؛ به گونهای که) در میان آنها کینه و حسادتی نسبت به یکدیگر وجود ندارد. هریک از بهشتیان دو زن از زنان زیبای بهشتی دارد؛ زنانی که مغز ساق پایشان از پشت گوشت و استخوان دیده میشود».
کیفیت استقبال نمودن از بهشتیان
الله متعال میفرماید: ﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ٧٣﴾ [الزمر: 73].
«و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، گروهگروه به سوى بهشت هدایت مىشوند؛ همین که به آنجا میرسند - در حالی که درهاى بهشت گشوده شده است - [با عزت و احترام وارد میشوند] و نگهبانان آنجا میگویند: سلام بر شما. خوش آمدید. جاودانه به بهشت درآیید».
و الله متعال میفرماید: ﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤﴾ [الرعد: 23-24].
«[پاداششان] باغهای جاودان [بهشت است] که آنان و هر یک از پدران و همسران و فرزندانشان که نیکوکار بودهاند، به آن وارد میشوند و فرشتگان از هر دری بر آنان درمیآیند. [و به آنان میگویند:] سلام بر شما به [پاداشِ] آنچه [بر ایمانتان] شکیبایی کردهاید. پس چه نیکوست فرجامِ آن سرای!».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣﴾ [الأنبیاء: 103].
«وحشت بزرگ [قیامت] آنان را اندوهگین نمیسازد و فرشتگان به استقبالشان میآیند [و میگویند:] این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
کسانیکه بدون حساب و عذاب وارد بهشت میشوند
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج میفرماید: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الأُمَمُ، فَأَخَذَ النَّبِیُّ یَمُرُّ مَعَهُ الأُمَّةُ، وَالنَّبِیُّ یَمُرُّ مَعَهُ النَّفَرُ، وَالنَّبِیُّ یَمُرُّ مَعَهُ العَشَرَةُ، وَالنَّبِیُّ یَمُرُّ مَعَهُ الخَمْسَةُ، وَالنَّبِیُّ یَمُرُّ وَحْدَهُ، فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ کَثِیرٌ، قُلْتُ: یَا جِبْرِیلُ، هَؤُلاَءِ أُمَّتِی؟ قَالَ: لاَ، وَلَکِنِ انْظُرْ إِلَى الأُفُقِ، فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ کَثِیرٌ، قَالَ: هَؤُلاَءِ أُمَّتُکَ، وَهَؤُلاَءِ سَبْعُونَ أَلْفًا قُدَّامَهُمْ لاَ حِسَابَ عَلَیْهِمْ وَلاَ عَذَابَ، قُلْتُ: وَلِمَ؟ قَالَ: کَانُوا لاَ یَکْتَوُونَ، وَلاَ یَسْتَرْقُونَ، وَلاَ یَتَطَیَّرُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ».[128]
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج میفرماید: «پیروان پیامبران گذشته به من نشان داده شدند، پیامبری بود که جماعتی با او بودند، پیامبری چند نفر با او بودند، پیامبری ده نفر با او بود، پیامبری پنج نفر، پیامبری تنها بود، بعداً نگاه کردم سیاهی زیادی را دیدم، گفتم: ای جبریل آیا این امت من است؟ جبریل گفت: خیر، ولی به افق نگاه کن. پیامبر ج میفرماید: نگاه کردم و سیاهی خیلی زیادی را دیدم، جبرئیل گفت: این امت تو است، و پیشاپیش آنها هفتاد هزار نفر هستند، که نه حساب و کتاب دارند و نه دچار عذاب میشوند یعنی بدون حساب وارد بهشت میشوند. گفتم: چرا؟ گفت: چون آنها به خاطر تسلیم شدن در مقابل قضا و قدر الله از دیگران طلب نمیکردند که آنها را داغ کنند، و یا برای شفا و رهایی از بیماری درخواست رقیه تعویذ نمیکردند، و بدشومی و بد فالی نمیکردند، بلکه بر پروردگار خود توکل مینمودند».
رسول ج صفات کسانی را که بدون حساب و بدون عذاب وارد بهشت میشوند بدشوم قرار ندادن چیزها و عدم فالگیری قرار میدهد، و بر الله توکل میکنند، توکل بر الله اصل جامعی است که تمام چیزها از آن منشعب میشوند.
خلاصهی کلام این است که بدشوم قرار دادن ماه صفر و یا سایر زمانهای دیگر از بدعتهای شرک آمیز میباشند، که واجب است از آنها دوری کرد، چون در مورد این مسایل ترغیب و ترهیبهای زیادی آمده است و الله اعلم.
از ابوامامه س با سند صحیح ثابت است که رسول الله ج فرمود:
«وَعَدَنِی رَبِّی سُبْحَانَهُ أَنْ یُدْخِلَ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِی سَبْعِینَ أَلْفًا، لَا حِسَابَ عَلَیْهِمْ، وَلَا عَذَابَ، مَعَ کُلِّ أَلْفٍ سَبْعُونَ أَلْفًا، وَثَلَاثُ حَثَیَاتٍ مِنْ حَثَیَاتِ رَبِّی».[129]
«پروردگار به من وعده داده که هفتاد هزار نفر از امتم را بدون محاسبه و عذاب به بهشت وارد کند که به همراه هر هزار نفر، هفتاد هزار نفر و سه مشت پر از مشتهای پروردگار هستند».
ویژگیهای زمین بهشت و ساختمانهای آن
از انس س روایت است که وقتی پیامبر ج در شب معراج به سوی آسمان بالا رفت فرمود: «...ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى أَتَى بِی السِّدْرَةَ الْمُنْتَهَى فَغَشِیَهَا أَلْوَانٌ لَا أَدْرِی مَا هِیَ ثُمَّ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا فِیهَا جَنَابِذُ اللُّؤْلُؤِ وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْکُ».[130]
«سپس تا "سدرة المنتهی" با هم رفتیم، آن را طوری دیدم که به وسیلهی رنگهای گوناگونی پوشیده شده بود که تا به حال آن را ندیده بودم، سپس وارد بهشت شدم، گنبدهایی از مروارید را دیدم و خاک آن از مشک بود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا عَنْ الْجَنَّةِ مَا بِنَاؤُهَا قَالَ: «لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ مِلَاطُهَا الْمِسْکُ الْأَذْفَرُ حَصْبَاؤُهَا الْیَاقُوتُ وَاللُّؤْلُؤُ وَتُرْبَتُهَا الزَّعْفَرَانُ مَنْ یَدْخُلُهَا یَخْلُدُ لَا یَمُوتُ وَیَنْعَمُ لَا یَبْأَسُ لَا یَبْلَى شَبَابُهُمْ وَلَا تُخَرَّقُ ثِیَابُهُمْ»[131] از ابوهریره روایت است که گفت: گفتیم ای رسول الله! به ما خبر بده که بهشت چگونه بنا شده است؟ فرمود: «بنای آن از طلا و نقره و گل دیوار آن با مشک خوشبویی مخلوط شده است و سنگفرش آن از یاقوت و مروارید و خاک آن از زعفران میباشد. هرکس داخل آن شود جاودان میماند و نمیمیرد و منعم میگردد و هرگز دچار ناراحتی نمیشود و جوانیاش از بین نمیرود و اسباب و وسایل آن کهنه و پاره پاره نمیگردد».
از ابوسعید خدری س روایت است که گفت: ابن صیاد پرسید: خاک بهشت از چیست؟ رسول الله ج فرمود:
«دَرْمَکَةٌ بَیْضَاءُ مِسْکٌ خَالِصٌ».[132]
«از آرد سبوس گرفته شدۀ سفید و مشک خالص ساخته شده است».
الله متعال میفرماید: ﴿حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِی ٱلۡخِیَامِ٧٢﴾ [الرحمن: 72]. «حوریانی که در سراپردۀ خیمههای بهشتی نشستهاند».
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ قَیْسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِی الْجَنَّةِ لَخَیْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ، طُولُهَا سِتُّونَ مِیلًا، لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا أَهْلُونَ، یَطُوفُ عَلَیْهِمِ الْمُؤْمِنُ فَلَا یَرَى بَعْضُهُمْ بَعْضًا».[133]
عبدالله بن قیس س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «به راستی که برای مؤمنان در بهشت چادرهایی است که جنس آنها از مروارید تو خالی است، طول آنها شصت میل میباشد، این چادرهای بزرگ مخصوص مؤمن و اهالی خانه او میباشد که به راحتی در آن رفت و آمد میکند، ولی بعضی از آنها یکدیگر را نمیبینند».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَسُوقًا، یَأْتُونَهَا کُلَّ جُمُعَةٍ، فَتَهُبُّ رِیحُ الشَّمَالِ فَتَحْثُو فِی وُجُوهِهِمْ وَثِیَابِهِمْ، فَیَزْدَادُونَ حُسْنًا وَجَمَالًا، فَیَرْجِعُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ وَقَدِ ازْدَادُوا حُسْنًا وَجَمَالًا، فَیَقُولُ لَهُمْ أَهْلُوهُمْ: وَاللهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالًا، فَیَقُولُونَ: وَأَنْتُمْ، وَاللهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالًا».[134]
انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «در بهشت بازاری است که بهشتیان هر جمعه به این بازار میروند؛ پس از آن باد شمال شروع به وزیدن میکند و بر صورتها و لباسهایشان میوزد؛ از این رو در حالی نزد همسرانشان باز میگردند که بر جمال و زیبایشان افزوده شده است. لذا همسرانشان به آنان میگویند: به الله سوگند! که پس از رفتن از نزد ما بر جمال و زیبایی شما افزوده شده است؛ مردان بهشتی نیز میگویند: به الله سوگند که جمال و زیبایی شما نیز افزایش یافته است».
الله متعال داخل کاخهای بهشت هرچه را که دل انسان بخواهد و چشمها از آن لذت ببرند خلق کرده است.
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٧٢﴾ [التوبة: 72]. «الله به مردان و زنان مؤمن، باغهایی [از بهشت] وعده داده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و [نیز] خانههای پاکیزهای در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است]؛ و رضایت الله [از همۀ اینها] برتر است. این همان [رستگاری و] کامیابیِ بزرگ است».
برتری بهشتیان نسبت به همدیگر در کاخها
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا رَأَیۡتَ ثَمَّ رَأَیۡتَ نَعِیمٗا وَمُلۡکٗا کَبِیرًا٢٠﴾ [الإنسان: 20].
«و چون [به هر سَمتی] بنگری، نعمت بسیار و فرمانرواییِ عظیمی آنجا میبینی».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَتَرَاءَیُونَ أَهْلَ الْغُرَفِ مِنْ فَوْقِهِم کَمَا یَتَرَاءَیُونَ الْکَوْکَبَ الدُّرِّیَّ الْغَابِرَ فِی الأُفُقِ مِنَ الْمَشْرِقِ أَوِ الْمَغْرِبِ، لِتَفَاضُلِ مَا بَیْنَهُمْ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ تِلْکَ مَنَازِلُ الأَنْبِیَاءِ، لاَ یَبْلُغُهَا غَیْرُهُمْ قَالَ: بَلَى، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ رِجَالٌ آَمَنوا بِاللهِ، وَصَدَّقُوا الْمُرْسَلِینَ».[135]
ابوسعید خدرى س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «اهل بهشت به قصرنشینانى که در بالاى سر آنان نشستهاند نگاه مىکنند همانطور که به ستارگان تابناکى که در حال غروب در اُفق مشرق و مغرب هستند نگاه مىنمایند، چون این قصرنشینان داراى مقام و درجات بالاتر از افراد عادى هستند». اصحاب گفتند: اى رسول الله! حتما این قصرها منزل پیامبران مىباشند، زیرا غیر پیامبران به چنین جاهایى نمىرسند، پیامبر ج گفت: بلکه قسم به کسىکه جان من در دست اوست صاحبان این منازل کسانى هستند که به الله ایمان دارند و فرستادگان الله را تأیید کردهاند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ غُرَفٗا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ٥٨﴾ [العنکبوت: 58].
«و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، قطعاً آنان را در غرفههایی از بهشت جای میدهیم که جویبارها از زیر آن جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند. چه نیکوست پاداش عملکنندگان!».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِیَّةٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ ٱلۡمِیعَادَ٢٠﴾ [الزمر: 20].
«اما کسانى که از [عذاب] پروردگارشان پروا کردند، قصرهایی [مرتفع در بهشت] دارند که بر روی یکدیگر ساخته شدهاند [و] جویبارها از زیر آنها جاری است. این وعده را الله داده است و الله در وعده خلاف نمیکند».
در مسند احمد و صحیح ابن حبان از علی س نقل شده است:
قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَغُرَفًا یُرَى بُطُونُهَا مِنْ ظُهُورِهَا وَظُهُورُهَا مِنْ بُطُونِهَا فَقَالَ أَعْرَابِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَنْ هِیَ قَالَ لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ وَصَلَّى لِلَّهِ بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ».[136]
پیامبر ج فرمود: «همانا در بهشت غرفههایی هست که داخل آنها از بیرون و بیرون آنها از داخل دیده میشود». بادیهنشینی پرسید: ای رسول الله! این غرفهها از آنِ چه کسانی است؟ پیامبر ج فرمود: «الله آنها را برای کسانی مهیا کرده که به نرمی با مردم سخن میگویند و مردم را طعام میدهند و در حالی که مردم در خواب به سر میبرند، شبها نماز میخوانند».
الله متعال میفرماید: ﴿مُتَّکِِٔینَ عَلَىٰ فُرُشِۢ بَطَآئِنُهَا مِنۡ إِسۡتَبۡرَقٖۚ وَجَنَى ٱلۡجَنَّتَیۡنِ دَانٖ٥٤﴾ [الرحمن: 54].
«[بهشتیان] بر بسترهایی که آسترش از دیباى ضخیم است تکیه میزنند و میوههاى آن باغها [ایستاده و نشسته و تکیهزده] در دسترسشان است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ٣٤﴾ [الواقعة: 34].
«و بسترهای برافراشته [و ارزشمند]».
ویژگیهای تشکها و بالشهای بهشت
الله متعال میفرماید: ﴿وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ١٥ وَزَرَابِیُّ مَبۡثُوثَةٌ١٦﴾ [الغاشیة: 15-16].
«و بالشهای [منظم] چیدهشده، و [نیز] فرشهای گرانبها گسترده شده است». و الله متعال میفرماید: ﴿مُتَّکِِٔینَ عَلَىٰ رَفۡرَفٍ خُضۡرٖ وَعَبۡقَرِیٍّ حِسَانٖ٧٦﴾ [الرحمن: 76].
«[بهشتیان] بر بالشهای سبز و بسترهایى نفیس و زیبا آرمیدهاند». «نمارق»: بالشها، «زرابی»: تشکها.
و آن تختهای که دارای پوشش یا صندلیای هستند که بر روی آنها بالش قرار دارد. الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٢٣﴾ [المطففین: 22-23].
«همانا نیکوکاران در نعمت[های بهشت] هستند. بر تختها [تکیه زده و] مینگرند».
و الله متعال میفرماید: ﴿مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۖ لَا یَرَوۡنَ فِیهَا شَمۡسٗا وَلَا زَمۡهَرِیرٗا١٣﴾ [الإنسان: 13].
«در آنجا بر تختها[ی زیبا] تکیه کردهاند؛ نه [حرارتِ] آفتابی در آنجا میبینند و نه [سوزِ] سرمایی».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ٥٥ هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکُِٔونَ٥٦﴾ [یس: 55-56].
«بیتردید، اهل بهشت امروز با شادمانی سرگرم [نعمتهای الهی] هستند. آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٤٧﴾ [الحجر: 47].
«آنچه در دلهایشان از کینه [و حسد] است برمیکنیم؛ برادرانه بر تختها مقابل یکدیگرند».
و الله متعال میفرماید: ﴿مُتَّکِِٔینَ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّصۡفُوفَةٖۖ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ٢٠﴾ [الطور: 20].
«در حالى که بر تختهایى ردیفشده تکیه زدهاند و حوریانِ درشتچشم [بهشتی با شدت سفیدی در سفیدی چشم و شدت سیاهی در سیاهی آن] را به همسریِ آنان درمیآوریم».
و الله متعال میفرماید: ﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ١٥ مُّتَّکِِٔینَ عَلَیۡهَا مُتَقَٰبِلِینَ﴾ [الواقعة: 15-16]
«که بر تختهای گوهرنشان، روبروى هم تکیه زدهاند».
و الله متعال میفرماید: ﴿فِیهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ١٣﴾ [الغاشیة: 13].
«تختهای [زیبای] بلند [پایه] در آن است».
الله متعال میفرماید: ﴿یَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ١٧ بِأَکۡوَابٖ وَأَبَارِیقَ وَکَأۡسٖ مِّن مَّعِینٖ١٨﴾ [الواقعة: 17-18].
«نوجوانانى همواره شاداب، گردِ آنان [به خدمت] مىگردند. با جامها و تُنگها و قدحهایی از شراب جارى».
و الله متعال میفرماید: ﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٧١﴾ [الزخرف: 71].
«ظرفها و جامهای زرین پیرامونشان مىگردانند؛ و هر چه دلها بخواهد و دیدهها از آن لذت بَرَد، در آنجا هست؛ و شما در بهشت جاودانهاید».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیُطَافُ عَلَیۡهِم بَِٔانِیَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَکۡوَابٖ کَانَتۡ قَوَارِیرَا۠١٥ قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِیرٗا١٦ وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧﴾ [الإنسان: 15-17].
«و ظرفهای سیمین [غذا] و کاسههای بلورین [نوشیدنی]، در گِرداگرد آنان، گردانده میشود. [کاسههای] بلورینی از نقره که آنها را به اندازۀ مناسب، [لبریز و] آماده کردهاند؛ و در آنجا از جامهایی سیراب میشوند که آمیزهاش زَنجبیل است».
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ قَیْسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَمَا بَیْنَ الْقَوْمِ وَبَیْنَ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلاَّ رِدَاءُ الْکِبْرِ عَلَى وَجْهِهِ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ».[137]
عبدالله بن قیس س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «دو باغ وجود دارد که ظروف و هرچه در آنها است از نقره ساخته شده است. و دو باغ دیگر وجود دارد که ظروف و هرچه در آنها است از طلا ساخته شده است. و در بهشت عدن بین مردم و نگاهشان به چهرۀ پروردگار، فقط حجاب کبریایی وجود دارد».
ویژگی زیورآلات و لباسهای بهشتیان
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ٢٣﴾ [الحج: 23].
«بیتردید، الله کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، به باغهایی [از بهشت] وارد میکند که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است. در آنجا به دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند و لباسشان در آنجا ابریشم است».
و الله متعال میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا٣١﴾ [الکهف: 31].
«آنان کسانی هستند که بهشتهای جاودانی دارند که [از زیر درختان] آنها جویبارها جاری است. در آنجا با دستبندهای زرین آراسته میشوند و جامههای [فاخر] سبزرنگ از حریر نازک و حریر ضخیم بر تن میکنند، در حالی که بر تختها تکیه زدهاند. چه پاداش شایسته و چه نیکو جایگاهی است!».
و الله متعال میفرماید: ﴿عَٰلِیَهُمۡ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا٢١ إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمۡ جَزَآءٗ وَکَانَ سَعۡیُکُم مَّشۡکُورًا٢٢﴾ [الإنسان: 21-22].
«بر آنان [= بهشتیان] لباسهایی سبزرنگ از دیبای نازک و دیبای ضخیم [پوشانده شده] است، و با دستبندهایی از نقره آراسته شدهاند، و پروردگارشان شراب پاک به آنان مینوشانَد. [و به آنها گفته میشود:] «این [نعمتها،] پاداش شماست، و [بدانید که] از سعی و کوشش شما قدردانی شده است».
نخستین کسی که در بهشت لباس پوشانده میشود
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلا. ثُمَّ قَرَأَ ﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾ وَأَوَّلُ مَنْ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ».[138]
ابن عباس ب از نبی ج روایت میکند که فرمود: «شما پا برهنه، عریان و ختنه نشده، حشر خواهید شد». سپس، این آیه را تلاوت فرمود: ﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾ «همان گونه که نخستین [بار] آفرینش را آغاز کردیم، [بار دیگر] آن را بازمیگردانیم. [این] وعدهای است بر عهدۀ ما که قطعاً انجامش خواهیم داد». و اولین کسی که روز قیامت، لباس پوشانیده میشود، ابراهیم ÷ است».
الله متعال میفرماید: ﴿یَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ١٧ بِأَکۡوَابٖ وَأَبَارِیقَ وَکَأۡسٖ مِّن مَّعِینٖ١٨﴾ [الواقعة: 17-18].
«نوجوانانى همواره شاداب، گردِ آنان [به خدمت] مىگردند. با جامها و تُنگها و قدحهایی از شراب جارى».
و الله متعال میفرماید: ﴿۞وَیَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا١٩﴾ [الإنسان: 19].
«و همواره نوجوانانی جاودانه بر گِردشان میچرخند که هر گاه آنها را ببینی، گمان میکنی مرواریدِ پراکنده هستند».
الله متعال میفرماید: ﴿۞وَیَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ غِلۡمَانٞ لَّهُمۡ کَأَنَّهُمۡ لُؤۡلُؤٞ مَّکۡنُونٞ٢٤﴾ [الطور: 24].
«و نوجوانانى [که براى خدمت] پیرامونشان در رفت و آمدند، گویی [از زیبایی و سپیدرویی] همچون مرواریدى در صدف هستند».
نخستین غذای که بهشتیان میخورند
در صحیح بخاری آمده است که عبدالله بن سلام س در نخستین ورودش به مدینه چند سوال از رسول الله ج پرسید، از جمله: «مَا أَوَّلُ طَعَامٍ یَأْکُلُهُ أَهْلُ الْجَنَّةِ؟» نخستین غذایی که اهل بهشت از آن میخورند چیست؟ فرمود: «زِیَادَةُ کَبِدِ الحُوتِ». «یک تکه جداگانه و آویزان به کبد ماهی است».[139]
در صحیح مسلم از ثوبان س روایت شده که مردی یهودی از رسول الله ج سوال کرد: «فَمَا تُحْفَتُهُمْ حِینَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ؟» هدیه اهل بهشت موقع وارد شدن به بهشت چیست؟ فرمود: «زِیَادَةُ کَبِدِ الحُوتِ» «یک تکه جداگانه و آویزان به کبد ماهی است».
گفت: «فَمَا غِذَاؤُهُمْ عَلَى إِثْرِهَا؟» بعد از آن خوراک آنها چیست؟ فرمود: «یُنْحَرُ لَهُمْ ثَوْرُ الْجَنَّةِ الَّذِی کَانَ یَأْکُلُ مِنْ أَطْرَافِهَا» «گاو نری که در اطراف بهشت میچرد برای آنها ذبح میشود».
آن مرد یهودی پرسید: «فَمَا شَرَابُهُمْ عَلَیْهِ؟» در پی این چه نوشیدنی به آنان داده خواهد شد؟ فرمود: «مِنْ عَیْنٍ فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا» از چشمهای در بهشت که سلسبیل نام دارد. آن مرد گفت: حرف حساب و درستی فرمودی.[140]
الله متعال میفرماید: ﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ تُحۡبَرُونَ٧٠ یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٧١﴾ [الزخرف: 70-71].
«شما و دیگر مؤمنانی که همچون شما هستند، به بهشت درآیید تا [از نعمتهای جاودانش بهرهمند گردید و] شادمان شوید. ظرفها و جامهای زرین پیرامونشان مىگردانند؛ و هر چه دلها بخواهد و دیدهها از آن لذت بَرَد، در آنجا هست؛ و شما در بهشت جاودانهاید».
و الله متعال میفرماید: ﴿۞مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُکُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡکَ عُقۡبَى ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٱلنَّارُ٣٥﴾ [الرعد: 35].
«ویژگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده [چنین است که:] جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است، میوههایش همیشگی و سایهاش [نیز دائمی است]. این، سرانجامِ کسانی است که پرهیزگاری کردهاند؛ و سرانجامِ کافران، آتش [دوزخ] است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ النَّبِیِّ ج: «تَکُونُ الأَرْضُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ خُبْزَةً وَاحِدَةً، یَتَکَفَّؤُهَا الْجَبَّارُ بِیَدِهِ کَمَا یَکْفَأُ أَحَدُکُمْ خُبْزَتَهُ فِی السَّفَرِ، نُزُلاً لأَهْلِ الْجَنَّةِ. فَأَتَى رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالَ: بَارَکَ الرَّحْمَنُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْقَاسِمِ، أَلا أُخْبِرُکَ بِنُزُلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ: تَکُونُ الأَرْضُ خُبْزَةً وَاحِدَةً، کَمَا قَالَ النَّبِیُّ ج. فَنَظَرَ النَّبِیُّ ج إِلَیْنَا، ثُمَّ ضَحِکَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ، ثُمَّ قَالَ: أَلا أُخْبِرُکَ بِإِدَامِهِمْ؟ قَالَ: إِدَامُهُمْ بَالامٌ وَنُونٌ، قَالُوا: وَمَا هَذَا؟ قَالَ: ثَوْرٌ وَنُونٌ یَأْکُلُ مِنْ زَائِدَةِ کَبِدِهِمَا سَبْعُونَ أَلْفًا».[141]
ابوسعید خدرى س میگوید: پیامبر ج فرمود: زمین در روز قیامت به یک قرص نان تبدیل میشود و الله جبار آن را با دستش میگرداند و به عنوان مهمانی به اهل بهشت تقدیم مینماید همانطور که یکی از شما نانی را که در سفر میپزد، از این دست به آن دست میکند و جمع و جور مینماید». پس از آن، مردی از یهودیان آمد و گفت: ای ابوالقاسم! الله تو را مبارک گرداند. آیا از مهمانی اهل بهشت در روز قیامت، تو را مطلع نسازم؟ فرمود: «بله». آن مرد همانگونه که پیامبر ج فرموده بود، گفت: زمین به یک قرص نان تبدیل میشود. پیامبر ج به سوی ما نگاه کرد و خندید تا جایی که دندانهای مبارکش آشکار شد. آنگاه مرد یهودی گفت: آیا از خورش بهشتیان تو را باخبر نسازم؟ خورش آنها بالام و ماهی است. صحابه پرسیدند: آن چیست؟ مرد گفت: ماهی و گاوی هستند که از گوشه کبد آنها هفتاد هزار نفر میخورند».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رسُولُ اللَّهِ ج: «یَأْکُلُ أَهْلُ الجنَّةِ فِیهَا ویشْرَبُون، ولا یَتَغَوَّطُون، ولا یمْتَخِطُون، ولا یبُولُون، ولکِنْ طَعامُهُمْ ذلکَ جُشَاء کَرشْحِ المِسْکِ یُلهَمُونَ التَّسبِیح وَالتکْبِیر، کَما یُلْهَمُونَ النَّفَسَ».[142]
از جابر س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «بهشتیان در بهشت میخورند و مینوشند؛ اما ادرار و مدفوع و آبِ بینی ندارند؛ البته پس از غذا خوردن آروغ میزنند که بویی مانند بوی مشک دارد و هم چنان که- بیاختیار- نَفَس میکشند، تسبیح و تحمید نیز به آنان الهام میشود (و سبحان الله و الحمدلله بر زبانشان جاری است)».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ یَشۡرَبُونَ مِن کَأۡسٖ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا٥﴾ [الإنسان: 5].
«بیگمان، نیکوکاران [در بهشت] از جامی مینوشند که آمیخته به کافور است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧﴾ [الإنسان: 17].
«و در آنجا از جامهایی سیراب میشوند که آمیزهاش زَنجبیل است».
و الله متعال میفرماید: ﴿یُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِیقٖ مَّخۡتُومٍ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡکٞۚ وَفِی ذَٰلِکَ فَلۡیَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ٢٦ وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِیمٍ٢٧ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢٨﴾ [المطففین: 25-28].
«آنها از شراب نابِ مُهرشده، [نوشانیده و] سیراب میشوند. مُهری که بر آن نهاده شده، از مُشک است، و مشتاقان [رحمت]، در این [شراب و دیگر نعمتهای بهشتی] باید بر یکدیگر پیشی گیرند. و آمیزهاش از تسنیم است».
وَلَهُ ج: «الْکَوْثَرُ نَهْرٌ فِى الْجَنَّةِ حَافَّتَاهُ مِنْ ذَهَبٍ وَالْمَاءُ یَجْرِی عَلَى اللُّؤْلُؤِ وَمَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ». پیامبر ج فرمود: «کوثر نهری است در بهشت کنارههای آن از طلا و آبش بر روی مروارید روان میشود و آبش از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است».[143]
الله متعال میفرماید: ﴿وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤﴾ [الإنسان:14].
«و سایههایش بر آنان فروافتاده و میوههایش [برای چیدن] در دسترس است».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی ظِلَٰلٖ وَعُیُونٖ٤١ وَفَوَٰکِهَ مِمَّا یَشۡتَهُونَ٤٢﴾ [المرسلات: 41-42].
«به راستی که [در آن روز،] پرهیزگاران در سایهها و [کنار] چشمهها قرار دارند، و میوههایی که میل داشته باشند».
عَنْ مَالِکِ بْنِ صَعْصَعَةَ س: أَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ج حَدَّثَهُمْ عَنْ لَیْلَةِ أُسْرِیَ بِهِ: «بَیْنَمَا أَنَا فِی الْحَطِیمِ، وَرُبَّمَا قَالَ فِی الْحِجْرِ مُضْطَجِعًا، إِذْ أَتَانِی آتٍ فَقَدَّ، قَالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: فَشَقَّ مَا بَیْنَ هَذِهِ إِلَى هَذِهِ، قَالَ الرَّاوِی: مِنْ ثُغْرَةِ نَحْرِهِ إِلَى شِعْرَتِهِ، فَاسْتَخْرَجَ قَلْبِی، ثُمَّ أُتِیتُ بِطَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ مَمْلُوءَةٍ إِیمَانًا، فَغُسِلَ قَلْبِی، ثُمَّ حُشِیَ، ثُمَّ أُعِیدَ، ثُمَّ أُتِیتُ بِدَابَّةٍ دُونَ الْبَغْلِ وَفَوْقَ الْحِمَارِ أَبْیَضَ، قَالَ الرَّاوِی: هُوَ - یَضَعُ خَطْوَهُ عِنْدَ أَقْصَى طَرْفِهِ، فَحُمِلْتُ عَلَیْهِ فَانْطَلَقَ بِی جِبْرِیلُ حَتَّى أَتَى السَّمَاءَ الدُّنْیَا، فَاسْتَفْتَحَ فَقِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قِیلَ: مَرْحَبًا بِهِ فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَفَتَحَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ فَإِذَا فِیهَا آدَمُ، فَقَالَ: هَذَا أَبُوکَ آدَمُ فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ السَّلامَ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَبًا بِالإِبنِ الصَّالِحِ وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ صَعِدَ بِی حَتَّى أَتَى السَّمَاءَ الثَّانِیَةَ فَاسْتَفْتَحَ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قِیلَ: مَرْحَبًا بِهِ فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَفَتَحَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ إِذَا یَحْیَى وَعِیسَى وَهُمَا ابْنَا الْخَالَةِ، قَالَ: هَذَا یَحْیَى وَعِیسَى، فَسَلِّمْ عَلَیْهِمَا، فَسَلَّمْتُ فَرَدَّا، ثُمَّ قَالاَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ صَعِدَ بِی إِلَى السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ، فَاسْتَفْتَحَ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قِیلَ: مَرْحَبًا بِهِ، فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَفُتِحَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ، إِذَا یُوسُفُ، قَالَ: هَذَا یُوسُفُ، فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ صَعِدَ بِی، حَتَّى أَتَى السَّمَاءَ الرَّابِعَةَ، فَاسْتَفْتَحَ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: أَوَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قِیلَ: مَرْحَبًا بِهِ فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَفُتِحَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ إِلَى إِدْرِیسَ، قَالَ: هَذَا إِدْرِیسُ، فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ صَعِدَ بِی، حَتَّى أَتَى السَّمَاءَ الْخَامِسَةَ، فَاسْتَفْتَحَ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قِیلَ: مَرْحَبًا بِهِ فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ، فَإِذَا هَارُونُ، قَالَ: هَذَا هَارُونُ، فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ صَعِدَ بِی، حَتَّى أَتَى السَّمَاءَ السَّادِسَةَ، فَاسْتَفْتَحَ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: مَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ أُرْسِلَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: مَرْحَبًا بِهِ فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ، فَإِذَا مُوسَى، قَالَ: هَذَا مُوسَى، فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ فَلَمَّا تَجَاوَزْتُ، بَکَى، قِیلَ لَهُ: مَا یُبْکِیکَ؟ قَالَ: أَبْکِی لأَنَّ غُلامًا بُعِثَ بَعْدِی، یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِهِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَدْخُلُهَا مِنْ أُمَّتِی، ثُمَّ صَعِدَ بِی إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ، فَاسْتَفْتَحَ جِبْرِیلُ، قِیلَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: جِبْرِیلُ، قِیلَ: وَمَنْ مَعَکَ؟ قَالَ: مُحَمَّدٌ، قِیلَ: وَقَدْ بُعِثَ إِلَیْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: مَرْحَبًا بِهِ، فَنِعْمَ الْمَجِیءُ جَاءَ، فَلَمَّا خَلَصْتُ، فَإِذَا إِبْرَاهِیمُ، قَالَ: هَذَا أَبُوکَ، فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، قَالَ: فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَرَدَّ السَّلامَ، قَالَ: مَرْحَبًا بِالإِبْنِ الصَّالِحِ، وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ، ثُمَّ رُفِعَتْ إِلَیَّ سِدْرَةُ الْمُنْتَهَى، فَإِذَا نَبْقُهَا مِثْلُ قِلالِ هَجَرَ، وَإِذَا وَرَقُهَا مِثْلُ آذَانِ الْفِیَلَةِ، قَالَ: هَذِهِ سِدْرَةُ الْمُنْتَهَى، وَإِذَا أَرْبَعَةُ أَنْهَارٍ: نَهْرَانِ بَاطِنَانِ، وَنَهْرَانِ ظَاهِرَانِ، فَقُلْتُ: مَا هَذَانِ یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: أَمَّا الْبَاطِنَانِ فَنَهْرَانِ فِی الْجَنَّةِ، وَأَمَّا الظَّاهِرَانِ فَالنِّیلُ وَالْفُرَاتُ، ثُمَّ رُفِعَ لِیَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ، ثُمَّ أُتِیتُ بِإِنَاءٍ مِنْ خَمْرٍ، وَإِنَاءٍ مِنْ لَبَنٍ، وَإِنَاءٍ مِنْ عَسَلٍ، فَأَخَذْتُ اللَّبَنَ، فَقَالَ: هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا وَأُمَّتُکَ، ثُمَّ فُرِضَتْ عَلَیَّ الصَّلَوَاتُ خَمْسِینَ صَلاةً کُلَّ یَوْمٍ، فَرَجَعْتُ، فَمَرَرْتُ عَلَى مُوسَى، فَقَالَ: بِمَا أُمِرْتَ؟ قَالَ: أُمِرْتُ بِخَمْسِینَ صَلاةً کُلَّ یَوْمٍ، قَالَ: إِنَّ أُمَّتَکَ لا تَسْتَطِیعُ خَمْسِینَ صَلاةً کُلَّ یَوْمٍ، وَإِنِّی وَاللَّهِ قَدْ جَرَّبْتُ النَّاسَ قَبْلَکَ، وَعَالَجْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَشَدَّ الْمُعَالَجَةِ، فَارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ لأُمَّتِکَ، فَرَجَعْتُ فَوَضَعَ عَنِّی عَشْرًا، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، فَقَالَ: مِثْلَهُ فَرَجَعْتُ فَوَضَعَ عَنِّی عَشْرًا، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، فَقََالَ مِثْلَهُ، فَرَجَعْتُ فَوَضَعَ عَنِّی عَشْرًا، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، فَقَالَ مِثْلَهُ، فَرَجَعْتُ، فَأُمِرْتُ بِعَشْرِ صَلَوَاتٍ کُلَّ یَوْمٍ، فَرَجَعْتُ، فَقَالَ مِثْلَهُ، فَرَجَعْتُ، فَأُمِرْتُ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ کُلَّ یَوْمٍ، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، فَقَالَ: بِمَ أُمِرْتَ؟ قُلْتُ أُمِرْتُ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ کُلَّ یَوْمٍ، قَالَ: إِنَّ أُمَّتَکَ لا تَسْتَطِیعُ خَمْسَ صَلَوَاتٍ کُلَّ یَوْمٍ، وَإِنِّی قَدْ جَرَّبْتُ النَّاسَ قَبْلَکَ، وَعَالَجْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَشَدَّ الْمُعَالَجَةِ، فَارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ لأُمَّتِکَ، قَالَ: سَأَلْتُ رَبِّی حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ، وَلَکِنِّی أَرْضَى وَأُسَلِّمُ، قَالَ: فَلَمَّا جَاوَزْتُ، نَادَى مُنَادٍ: أَمْضَیْتُ فَرِیضَتِی، وَخَفَّفْتُ عَنْ عِبَادِی».[144]
مالک بن صعصعه س میگوید: رسول الله ج از شب اسراء برای ما سخن گفت و فرمود: «هنگامی که در حطیم یا حجر اسماعیل به پهلو خوابیده بودم، ناگهان شخصی آمد و سینهام را تا زیر ناف شکافت. قلبم را بیرون آورد. سپس تشتی را که مملو از ایمان بود، آوردند و قلبم را در آن شستشو دادند و آن را پر از ایمان کردند و سرجایش گذاشتند. آنگاه چارپای سفیدی آوردند که از قاطر، کوچکتر و از الاغ، بزرگتر بود. و هر گامش را به اندازۀ دیدش بر میداشت. مرا بر آن سوار کردند. جبریل مرا برد تا به آسمان دنیا رسید و گفت: در را باز کنید. گفتند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. گفتند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد، همراه من است. گفتند: آیا دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خیر مقدم عرض میکنیم. چه وقت خوبی آمده است. آنگاه در را باز کردند. هنگامی که وارد آسمان اول شدم، آدم ÷ را دیدم. جبریل گفت: این، پدرت، آدم است به او سلام بده. من هم به او سلام دادم و او جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای فرزند صالح و پیامبر نیکوکار. سپس جبریل مرا بالا برد تا به آسمان دوم رسید و گفت: در را باز کنید. گفتند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. گفتند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد، همراه من است. پرسیدند: آیا دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خیر مقدم عرض میکنیم چه وقت خوبی آمده است. هنگامی که وارد آسمان دوم شدم، دو پسر خاله یعنی یحیی و عیسی را دیدم. جبریل گفت: اینها، یحیی و عیسی هستند به آنها سلام بده. به آنان نیز سلام دادم. آنها جواب دادند و گفتند: خوش آمدی ای برادر صالح و پیامبر نیکوکار. سپس جبریل مرا به آسمان سوم برد و خواست تا در را باز کنند. پرسیدند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. گفتند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد همراه من است. پرسیدند: آیا او دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خوش آمد میگوییم چه وقت خوبی آمده است. آنگاه در را باز کردند. هنگامی که وارد شدم، یوسف را دیدم. جبریل گفت: این یوسف است به او سلام بده. به او هم سلام دادم او نیز جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای برادر صالح و پیامبر نیکوکار. سپس جبریل مرا به آسمان چهارم برد و خواست تا در را باز کنند. گفتند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. گفتند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد، همراه من است. پرسیدند: آیا دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خوش آمد میگوییم چه وقت خوبی آمده است. آنگاه در را باز کردند. هنگامی که وارد شدم و به ادریس رسیدم، جبریل گفت: این ادریس است به او سلام بده. به او نیز سلام دادم. او هم جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای برادر صالح و پیامبر نیکوکار. سپس جبریل مرا به آسمان پنجم برد و خواست تا در را باز کنند. گفتند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. پرسیدند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد همراه من است. پرسیدند: آیا او دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خوش آمد میگوییم چه وقت خوبی آمده است. هنگامی که وارد شدم، هارون را دیدم. جبریل گفت: این هارون است. به او سلام بده. پس به او هم سلام دادم. او نیز جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای برادر صالح و پیامبر نیکوکار. سپس جبریل مرا به آسمان ششم برد و خواست تا در را باز کنند. گفتند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. پرسیدند: کسی همراه توست؟ گفت: محمد همراه من است. گفتند: آیا او دعوت شده است؟ گفت: بله. گفتند: به او خوش آمد میگوییم چه وقت خوبی آمده است. هنگامی که وارد شدم، موسی را دیدم. جبریل گفت: این موسی است. به او سلام بده. پس به او هم سلام دادم. او نیز جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای برادر صالح و پیامبر نیکوکار. اما هنگامی که از او گذشتم، شروع به گریستن کرد. پرسیدند: چرا گریه میکنی؟ گفت: به خاطر اینکه بعد از من، نوجوانی مبعوث شده است که امتیانش بیشتر از امت من به بهشت میروند.
سپس جبریل مرا به آسمان هفتم برد و خواست تا در را باز کنند. پرسیدند: تو کیستی؟ گفت: جبریل. گفتند: آیا کسی همراه توست؟ گفت: محمد، همراه من است. پرسیدند: آیا او دعوت شده است؟ گفت: بله. نگهبان آسمان گفت: به او خوش آمد میگوییم. چه وقت خوبی آمده است. هنگامی که وارد شدم، ابراهیم را دیدم. جبریل گفت: این پدر توست. به او سلام بده. به او نیز سلام دادم. او هم جواب سلام مرا داد و گفت: خوش آمدی ای فرزند صالح و پیامبر نیکوکار. سپس بالا برده شدم تا به «سدرة المنتهی» رسیدم. ناگهان دیدم که میوههایش به اندازۀ کوزههای قوم «هجر» و برگهای آن به اندازۀ گوش فیل است. جبریل گفت: این «سدرة المنتهی» است. و در آنجا، نگاهم به چهار نهر افتاد که دو تا پنهان و دو تای دیگر، آشکار بودند. پرسیدم: ای جبریل! اینها چیست؟ گفت: دو نهر پنهان، نهرهای بهشتاند. و دو نهر آشکار، نیل و فرات میباشند. سپس بیت المعمور را به من نشان دادند. آنگاه برایم یک ظرف شراب، یک ظرف شیر و یک ظرف عسل آوردند. من شیر را برداشتم. جبریل گفت: این فطرتی است که تو و امتت بر آن هستید. آنگاه روزانه، پنجاه نماز برایم فرض قرار دادند. پس برگشتم. همینکه به موسی رسیدم، گفت: چه دستوری به تو دادند؟ گفتم: دستور دادند تا روزانه، پنجاه نماز بخوانم. موسی گفت: امت تو نمیتواند روزانه، پنجاه نماز بخواند. سوگند به الله که من مردم را قبل از تو آزمایش کردم و از بنیاسراییل، مشکلات زیادی را متحمل شدم. پس نزد پروردگارت برگرد و از او بخواه تا برای امتت تخفیف دهد. برگشتم. پس الله ده نماز، برایم کم کرد. دوباره نزد موسی آمدم. موسی همان سخنان گذشتهاش را تکرار کرد. دوباره برگشتم و الله ده نماز دیگر را کم کرد. بار دیگر نزد موسی آمدم. او همان سخنان قبلیاش را تکرار کرد. پس برگشتم و الله، ده نماز دیگر نیز کم کرد. به سوی موسی آمدم. دوباره همان سخنان را تکرار کرد. پس برگشتم و الله دستور داد تا روزانه، ده نماز بخوانم. پس نزد موسی آمدم و او همان سخنانش را تکرار کرد. دوباره نزد الله برگشتم و این بار به من دستور داده شد تا روزانه، پنج نماز بخوانم.
برای آخرین بار، نزد موسی آمدم. پرسید: چه دستوری به تو دادند؟ گفتم: به من دستور دادند که روزانه، پنج نماز بخوانم. موسی گفت: امت تو نمیتواند روزانه، پنج نماز بخواند. و من قبل از تو، مردم را آزمایش کردهام و از بنیاسراییل، سختیهای زیادی متحمل شدهام. نزد پروردگارت برگرد و از او بخواه تا برای امتت تخفیف بدهد. گفتم: آنقدر از پروردگارم خواستم که شرمنده شدم. هم اکنون، خشنود و تسلیم هستم.
هنگامی که از آنجا گذشتم، منادی ندا داد: فریضهام را قطعی نمودم و به بندگانم تخفیف دادم».
قابل یادآوری است که حدیث اسراء به روایت انس س در آغاز «کتاب الصلاة» بیان گردید و هریک از این دو حدیث، حاوی مطالبی است که دیگری فاقد آن میباشد».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَشَجَرَةً، یَسِیرُ الرَّاکِبُ الجَوَادَ المُضَمَّرَ السَّرِیعَ مِائَةَ عَامٍ مَا یَقْطَعُهَا».[145]
وَعَنْ أَبِی هُریْرَةَ س قَالَ: «یَسِیرُ الرَّاکِبُ فی ظِلِّهَا ماِئَةَ عَامٍ مَا یَقْطَعُهَا».[146]
از ابوسعید خدری س روایت است که پیامبر ج فرمود: «همانا در بهشت درختی است که در آن شخص سوار بر اسب تیزروِ تربیت شده صد سال میرود و آن را تمام نمیکند».
و از ابوهریره س روایت گردیده است: «سوارکار در سایه آن صد سال میرود و آن را تمام نمیکند».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡکَبِیرُ١١﴾ [البروج: 11].
«همانا برای کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، باغهایی [از بهشت] است که جویبارها زیر [درختان] آن جاری است؛ و این است کامیابی بزرگ».
الله متعال میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ فِیهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَیۡرِ ءَاسِنٖ وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ یَتَغَیَّرۡ طَعۡمُهُۥ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ عَسَلٖ مُّصَفّٗىۖ وَلَهُمۡ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَمَغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡۖ کَمَنۡ هُوَ خَٰلِدٞ فِی ٱلنَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِیمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ١٥﴾ [محمد: 15].
«توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، [چنین است که:] در آن جویبارهایی از آبی [خالص و زلال] که بو و مزهاش تغییر نکرده؛ و جویبارهایی از شیری که طعمش دگرگون نگشته؛ و جویبارهایی از شرابی که مایۀ لذتِ نوشندگان است؛ و جویبارهایی از عسل ناب است؛ و همۀ [انواع] میوهها، در آنجا در دسترسشان است و [از همه برتر، از] آمرزشِ پروردگارشان [برخوردارند و گناهانشان توسط الله پاک میشود]. [آیا بهشتیان] همانند ساکنان جاودان دوزخند که آبی چنان جوشان به آنان مینوشانند که رودههایشان را متلاشى میکند؟».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾ [القمر: 54-55].
«پرهیزگاران در باغها و [کنار] جویبارهای [بهشتی] جای دارند؛ در مجلسى سرشار از راستی [و شایستگی] و نزد فرمانروایی مقتدر».
انس بن مالک س روایت کرده است که رسول الله ج فرمود: «بَیْنَمَا أَنَا أَسِیرُ فِى الْجَنَّةِ إِذَا أَنَا بِنَهَرٍ حَافَتَاهُ قِبَابُ الدُّرِّ الْمُجَوَّفِ قُلْتُ: مَا هَذَا یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذَا الْکَوْثَرُ الَّذِى أَعْطَاکَ رَبُّکَ. فَإِذَا طِینُهُ - أَوْ طِیبُهُ - مِسْکٌ أَذْفَرُ».[147]
«در حالی که من (در شب معراج) در جنت قدم میزدم، ناگهان به ساحل نهری رسیدم که در کنار آن لیوانهایی از مروارید تو خالی قرار داشت: از جبرییل پرسیدم: این چیست؟ گفت: این کوثر است که الله آن را به تو بخشیده است. آنگاه متوجه شدم که خاک آن مانند مشک خوشبو و معطر است».
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «سَیْحَانُ وَجَیْحَانُ، وَالْفُرَاتُ وَالنِّیلُ کُلٌّ مِنْ أَنْهَارِ الْجَنَّةِ».[148]
«سیحان و جیحان و فرات و نیل، همه از رودهای بهشت هستند».
الله متعال میفرماید: ﴿۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیۡرٖ مِّن ذَٰلِکُمۡۖ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِٱلۡعِبَادِ١٥﴾ [آل عمران: 15].
«[ای پیامبر، به آنان] بگو: «آیا [میخواهید] شما را از چیزی آگاه کنم که از این [داراییها و لذتهای مادی] بهتر باشد؟» کسانی که تقوا پیشه کردهاند، نزد پروردگارشان باغهایی دارند که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است؛ جاودانه در آن خواهند بود و همسرانی پاکیزه [و بیعیب دارند] و [همچنین] از خشنودی الله [برخوردارند]؛ و الله به [احوالِ] بندگان بیناست».
الله متعال میفرماید: ﴿وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ٣٤ إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡکَارًا٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا٣٧ لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ٣٨ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ٤٠﴾ [الواقعة: 34-40].
«و بسترهای برافراشته [و ارزشمند] و همسرانى که با آفرینشى ویژه پدید آوردیم [که زیبایی و جوانیِ جاودان دارند]؛ همواره دوشیزهاند و شوهردوستانی همسنوسال هستند. [همۀ این نعمتها،] براى سعادتمندان است که برخی از آنان در زمرۀ پیشینیان و برخی دیگر در زمرۀ متأخران هستند».
الله متعال میفرماید: ﴿فِیهِنَّ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ لَمۡ یَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ٥٦ فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ٥٧ کَأَنَّهُنَّ ٱلۡیَاقُوتُ وَٱلۡمَرۡجَانُ٥٨ فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ٥٩﴾ [الرحمن: 56-59].
«در آن باغها، حوریانی افتادهنگاه هستند که دستِ احدى از انس و جن قبلاً به آنان نرسیده است؛ پس [ای جن و انس] کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار مىکنید؟ گویی آن حوریان، یاقوت و مرجانند؛ پس [ای جن و انس] کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار مىکنید؟».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَلِجُ الْجَنَّةَ صُورَتُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ، لاَ یَبْصُقُونَ فِیهَا وَلاَ یَمْتَخِطُونَ وَلاَ یَتَغَوَّطُونَ، آنِیَتُهُمْ فِیهَا الذَّهَبُ، أَمْشَاطُهُمْ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَمَجَامِرُهُمُ الأَلُوَّةُ، وَرَشْحُهُمُ الْمِسْکُ، وَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ زَوْجَتَانِ، یُرَى مُخُّ سُوقِهِمَا مِنْ وَرَاءِ اللَّحْمِ، مِنَ الْحُسْنِ، لاَ اخْتِلاَفَ بَیْنَهُمْ وَلاَ تَبَاغُضَ، قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ، یُسَبِّحُونَ اللَّهَ بُکْرَةً وَعَشِیًّا».[149]
ابوهریره س میگوید از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «اولین گروهی که وارد بهشت میشوند، چهرههایشان بهسان ماه شب چهارده میدرخشد، آنها از آب دهان و بینی و ادرار و مدفوع، پاک هستند. و ظروف آنها از طلاست و شانههایشان از طلا و نقره است و آتشدانهایشان از عودِ خوشبوست و عرقهایشان بوی مشک میدهد. برای هر مرد، دو زن وجود دارد که از شدت زیبایی، مغز ساق پایشان از ورای پوست و گوشت دیده میشود. آنجا بین بهشتیان اختلاف و کینهای وجود ندارد، دلهایشان مانند دل یک انسان است (به قول معروف همه یکدل هستند) و صبح و شب الله را به پاکی یاد میکنند».
عطر و رایحههای بهشت بر اساس اختلاف اشخاص و تفاوت جایگاه و درجاتشان با هم متفاوت است:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَوَّلَ زُمْرَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، عَلَى أَشَدِّ کَوْکَبٍ دُرِّیٍّ فِی السَّمَاءِ إِضَاءَةً؛ لاَ یَبُولُونَ، وَلاَ یَتَغَوَّطُونَ، وَلاَ یَتْفِلُونَ، وَلاَ یَمْتَخِطُونَ أَمْشَاطُهُمُ الذَّهَبُ، وَرَشْحُهُمُ الْمِسْکُ، وَمَجَامِرُهُمُ الأَلُوَّةُ الأَنجُوجُ عُودُ الطِّیبِ وَأَزْوَاجُهُمُ الْحُورُ الْعِینُ عَلَى خَلْقِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى صُورَةِ أَبِیهِمْ آدَمَ سِتُّونَ ذِرَاعًا فِی السَّمَاءِ».[150]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، چهرههایشان مانند ماهِ شب چهارده میباشد و آنان که پس از ایشان وارد بهشت میگردند، همانند روشنترین ستارهی آسمان، نورانی هستند. ادرار، مدفوع، و آبِ دهان و بینی ندارند. شانههایشان از طلاست و عرقشان، بوی مشک میدهد و آتشدانهایشان از عودِ خوشبوست و همسرانشان، حورالعین و زنان زیباچشم بهشتیاند. خُلق و خوی همهی آنها یکی است (و هیچ کینهای در میانشان وجود ندارد) و قامت و اندازهی آنان همانند قامت و اندازهی پدرشان، آدم ÷، شصت ذراع است».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ یَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبَعِینَ عَامًا».[151]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «کسی که مُعاهِدی (پناهندهای) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمیرسد، هر چند بوی آن از فاصله چهل سال (راه) به مشام میرسد».
رسول الله ج به ما خبر داده است که حوریها در بهشت با لحنی بسیار زیبا و شیرین ترانه میخوانند. در معجم طبرانی با سند معتبر از عبدالله بن عمر ب روایت شده که رسول الله ج فرمود: «إِنَّ أَزْوَاجَ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَیُغَنِّینَ أَزْوَاجَهُنَّ بِأَحْسَنِ أَصْوَاتٍ سَمِعَهَا أَحَدٌ قَطُّ. إِنَّ مِمَّا یُغَنِّینَ بِهِ: نَحْنُ الْخَیْرَاتُ الْحِسَانْ. أَزْوَاجُ قَوْمٍ کِرَامْ. یَنْظُرْنَ بِقُرَّةِ أَعْیَانْ. وَإِنَّ مِمَّا یُغَنِّینَ بِهِ: نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا یَمُتْنَهْ. نَحْنُ الْآمِنَاتُ فَلَا یَخَفْنَهْ. نَحْنُ الْمُقِیمَاتُ فَلَا یَظْعَنَّهْ».[152]
«همانا همسران اهل بهشت برای شوهرانشان با بهترین لحن و صدایی که هنوز شنیده نشده است، ترانه میخوانند. بخشی از ترانههای آنها چنین است: ما زنان نیکو و زیبا هستیم - همسران شوهرانی شریف هستیم - با شادی و طراوت نگاه میکنند. و در ترانه دیگری میگویند: - ما جاودان هستیم، مرگ هرگز به سراغ ما نمیآید، ما در امان و امنیت هستیم، هرگز دچار ترس و بیم نمیشویم - ما مقیم و ماندگار هستیم و هرگز کوچ نمیکنیم».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ٥٥ هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکُِٔونَ٥٦﴾ [یس: 55-56].
«بیتردید، اهل بهشت امروز با شادمانی سرگرم [نعمتهای الهی] هستند. آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند».
عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَیُعْطَى قُوَّةَ مِائَةِ رَجُلٍ فِی الْأَکْلِ وَالشُّرْبِ وَالشَّهْوَةِ وَالْجِمَاعِ»، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ: فَإِنَّ الَّذِی یَأْکُلُ وَیَشْرَبُ تَکُونُ لَهُ الْحَاجَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «حَاجَةُ أَحَدِهِمْ عَرَقٌ یُفِیضُ مِنْ جِلْدِهِ فَإِذَا بَطْنُهُ قَدْ ضَمُرَ»[153].
از زید بن ارقم س روایت است که رسول الله ج فرمود: «به هریک از اهل بهشت قدرت صد مرد در خوردن و آشامیدن و شهوت و جماع داده میشود». مردی یهودی پرسید: کسی که میخورد و مینوشد باید قضای حاجت کند؟ رسول الله ج فرمود: «حاجت هریک از ایشان عرقی است که از پوستش خارج میگردد و شکمش کوچک میگردد».
هنگامی که بهشتیان وارد بهشت میشوند، فرشتگان با آنها ملاقات مینمایند و آنها را به نعمتها و جاودانگی که در بهشت وجود دارد بشارت میدهند در حالیکه هرگز مثل آن نشنیدهاند.
الله متعال میفرماید: ﴿۞مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُکُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡکَ عُقۡبَى ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٱلنَّارُ٣٥﴾ [الرعد: 35]
«ویژگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده [چنین است که:] جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است، میوههایش همیشگی و سایهاش [نیز دائمی است]. این، سرانجامِ کسانی است که پرهیزگاری کردهاند؛ و سرانجامِ کافران، آتش [دوزخ] است».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ یُنَادِی مُنَادٍ إِنَّ لَکُمْ أَنْ تَصِحُّوا فَلَا تَسْقَمُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَکُمْ أَنْ تَحْیَوْا فَلَا تَمُوتُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَکُمْ أَنْ تَشِبُّوا فَلَا تَهْرَمُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَکُمْ أَنْ تَنْعَمُوا فَلَا تَبْأَسُوا أَبَدًا فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ ﴿وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡکُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ [الأعراف: 43]».[154]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «هنگامی که اهل بهشت وارد آن میگردند، منادی ندا میدهد: برای شما بعد از سلامتی دیگر مریضی نخواهد بود و بعد از زنده شدن هرگز نمیمیرید و بعد از جوان شدن هیچ وقت پیر نمیگردید و پس از اینکه به شما نعمت داده شد هرگز سختی و ناراحتی را نمیبینید. پس سخن الله تعالی را قرائت نمود: [آنگاه] به آنان نِدا داده میشود که: «این بهشت، به پاداش آنچه میکردید به شما رسیده است».
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ: هَلْ یَنَامُ أَهْلُ الْجَنَّةِ؟ قَالَ: «النَّوْمُ أَخُو الْمَوْتِ، وَلَا یَنَامُ أَهْلُ الْجَنَّةِ».[155]
جابر س میگوید: از رسول الله ج سوال شد: ای رسول الله آیا اهل بهشت میخوابند؟ فرمود: «خواب مانند مرگ است و اهل بهشت نمیخوابند».
الله متعال میفرماید: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَکۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلٗا٢١﴾ [الإسراء: 21]
«بنگر که چگونه برخی از آنان را [از لحاظ مال و مقام] بر برخی دیگر برترى دادهایم؛ و قطعاً آخرت [در مقایسه با دنیا] از نظرِ درجات، بزرگتر و از لحاظ فضیلت، برتر است [پس مومن باید به آن اشتیاق ورزد]».
و الله متعال میفرماید: ﴿۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥ وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ٥٦﴾ [طه: 55-56]
«شما را از آن [خاک] آفریدیم و به آن بازمیگردانیم و بار دیگر [در قیامت] از آن بیرون میآوریم. و به راستی [ما] همۀ نشانههای [قدرت] خود را به او نشان دادیم؛ ولی [همه را] دروغ پنداشت و [دعوت حق را] نپذیرفت».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ١٢ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤﴾ [الواقعة: 10-14]
«و [سومین گروه:] پیشگامان که [در نیکیها] سبقت گرفتند. آنان مقرّبان [درگاه الهی] هستند. در باغهای پرنعمت [بهشت جای دارند]. گروه بسیاری از آنان، در زمرۀ پیشینیان هستند [خواه از امت اسلام یا از امتهای گذشته]؛ و اندکی از آیندگان [و متأخران] هستند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ، وَأَقَامَ الصَّلاةَ، وَصَامَ رَمَضَانَ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ جَلَسَ فِی أَرْضِهِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا. فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَفَلا نُبَشِّرُ النَّاسَ؟ قَالَ: إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ، فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ، وَأَعْلَى الْجَنَّةِ، أُرَاهُ فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ، وَمِنْهُ تَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ»[156]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه به الله و رسولش ایمان بیاورد، نماز بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد، الله تعهد نموده است که او را وارد بهشت سازد چه در راه الله جهاد کند و یا در سرزمینی که متولد شده است، بنشیند». صحابه عرض کردند: ای رسول الله! آیا به مردم، مژده ندهیم؟ فرمود: «در بهشت، صد درجه وجود دارد که الله آنها را برای مجاهدین راه خود، مهیا ساخته است و فاصلۀ هر درجه با درجۀ دیگر، به اندازۀ فاصلۀ بین زمین و آسمان میباشد. پس هر گاه، چیزی از الله خواستید، بهشت فردوس را طلب کنید؛ زیرا که آن، بهترین و بالاترین بهشت است». یکی از راویان میگوید: فکر میکنم که رسول الله ج فرمود: «عرش الله بر روی آن قرار دارد و نهرهای بهشت، از آن سر چشمه میگیرند».
بالا بردن درجهی فرزندان مومن اگر چه در عمل پایینتر باشند
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱتَّبَعَتۡهُمۡ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَٰنٍ أَلۡحَقۡنَا بِهِمۡ ذُرِّیَّتَهُمۡ وَمَآ أَلَتۡنَٰهُم مِّنۡ عَمَلِهِم مِّن شَیۡءٖۚ کُلُّ ٱمۡرِیِٕۢ بِمَا کَسَبَ رَهِینٞ٢١﴾ [الطور: 21]
«مؤمنانى که فرزندانشان در ایمان پیرو آنان بودند، فرزندانشان را [نیز در بهشت] به آنان ملحق خواهیم کرد و از [پاداش] عملشان ذرهاى نمىکاهیم؛ زیرا[سرنوشتِ] هر کس در گرو دستاورد خودِ اوست».
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ لَّهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَنُدۡخِلُهُمۡ ظِلّٗا ظَلِیلًا٥٧﴾ [النساء: 57]
«و کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، به باغهایی [از بهشت] وارد خواهیم نمود که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است؛ همواره در آن خواهند ماند و در آنجا همسران پاکیزه دارند و آنان را زیر سایههایی گسترده [و انبوه] جای میدهیم».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ٢٧ فِی سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠﴾ [الواقعة: 27-30].
«و [اما] سعادتمندان؛ چه سعادتمندانی! در کنار درختان بیخارِ سدر [هستند]؛ و درختان موز با خوشههاى برهمنشسته با سایهاى گسترده».
و الله متعال میفرماید: ﴿مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۖ لَا یَرَوۡنَ فِیهَا شَمۡسٗا وَلَا زَمۡهَرِیرٗا١٣ وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤﴾ [الإنسان: 13-14]
«در آنجا بر تختها[ی زیبا] تکیه کردهاند؛ نه [حرارتِ] آفتابی در آنجا میبینند و نه [سوزِ] سرمایی، و سایههایش بر آنان فروافتاده و میوههایش [برای چیدن] در دسترس است».
و الله متعال میفرماید: ﴿۞مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُکُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡکَ عُقۡبَى ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٱلنَّارُ٣٥﴾ [الرعد: 35]
«ویژگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده [چنین است که:] جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است، میوههایش همیشگی و سایهاش [نیز دایمی است]. این، سرانجامِ کسانی است که پرهیزگاری کردهاند؛ و سرانجامِ کافران، آتش [دوزخ] است».
الله متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ٨ لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ٩ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ١٠ لَّا تَسۡمَعُ فِیهَا لَٰغِیَةٗ١١﴾ [الغاشیة: 8-11]
«در آن روز، چهرههایی شاداب و تازه هستند و از سعی [و تلاش] خود راضیند؛ در بهشت برین هستند. در آنجا هیچ سخن بیهودهای نمیشنوند».
و الله متعال میفرماید: ﴿۞وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣﴾ [آل عمران: 133]
«و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که گسترۀ آن [به اندازۀ] آسمانها و زمین است [و] برای پرهیزگاران مهیا شده است».
و الله متعال میفرماید: ﴿سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا کَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ٢١﴾ [الحدید: 21]
«[ای مردم،] براى رسیدن به آمرزشِ پروردگارتان و بهشتى که پهنۀ آن، همچون پهنۀ آسمان و زمین است، از یکدیگر پیشی بگیرید. [این بهشت،] براى کسانى آماده شده است که به الله و پیامبرانش ایمان آوردهاند. این [پاداش، ناشی از] فضل الهی است؛ آن را به هر کس که بخواهد [و شایسته بداند] عطا مىکند که الله فضل و بخشش بىحد دارد».
عَنْ عبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمرِو بْنِ العاصِ ب أَنه سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ، فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ، فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَیْهِ بِهَا عَشْرًا، ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الْوَسِیلَةَ، فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِی الْجَنَّةِ، لَا تَنْبَغِی إِلَّا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ، وَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ، فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ».[157]
از عبد الله بن عمرو بن العاص ب روایت شده که از رسول الله ج شنید که میفرمود: «چون اذان را شنیدید مثل آنچه که مؤذن میگوید، بگویید. سپس بر من درود بفرستید؛ زیرا هر کس که بر من یک بار درود بفرستد، الله در برابر آن بر وی ده بار درود میفرستد. سپس از الله برایم وسیله را بخواهید آن مقام و مرتبتی است در بهشت که جز برای یکی از بندگان الله نمیزیبد و امیدوارم که من آن - بنده - باشم. پس آنکه از الله تعالی برایم وسیله را درخواست کند، شفاعتم بر وی واجب میشود».
عَن الْمُغِیرَةِ بْن شُعْبَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «سَأَلَ مُوسَى رَبَّهُ، مَا أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً، قَالَ: هُوَ رَجُلٌ یَجِیءُ بَعْدَ مَا أُدْخِلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ، فَیُقَالُ لَهُ: ادْخُلِ الْجَنَّةَ، فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ، کَیْفَ وَقَدْ نَزَلَ النَّاسُ مَنَازِلَهُمْ، وَأَخَذُوا أَخَذَاتِهِمْ، فَیُقَالُ لَهُ: أَتَرْضَى أَنْ یَکُونَ لَکَ مِثْلُ مُلْکِ مَلِکٍ مِنْ مُلُوکِ الدُّنْیَا؟ فَیَقُولُ: رَضِیتُ رَبِّ، فَیَقُولُ: لَکَ ذَلِکَ، وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ، فَقَالَ فِی الْخَامِسَةِ: رَضِیتُ رَبِّ، فَیَقُولُ: هَذَا لَکَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ، وَلَکَ مَا اشْتَهَتْ نَفْسُکَ، وَلَذَّتْ عَیْنُکَ، فَیَقُولُ: رَضِیتُ رَبِّ، قَالَ: رَبِّ، فَأَعْلَاهُمْ مَنْزِلَةً؟ قَالَ: أُولَئِکَ الَّذِینَ أَرَدْتُ غَرَسْتُ کَرَامَتَهُمْ بِیَدِی، وَخَتَمْتُ عَلَیْهَا، فَلَمْ تَرَ عَیْنٌ، وَلَمْ تَسْمَعْ أُذُنٌ، وَلَمْ یَخْطُرْ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ "، قَالَ: وَمِصْدَاقُهُ فِی کِتَابِ اللهِ: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 17]».[158]
از مغیره بن شعبه س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «موسی ÷ از الله سوال کرد: پایینترین اهل بهشت از لحاظ مرتبه کیست؟ فرمود: مردی است که بعد از آن که اهل بهشت داخل آن شدند، میآید و به او گفته میشود: داخل بهشت شو، میگوید: ای پروردگار من! چگونه داخل شوم در حالی که مردم به منازل خود فرود آمده و عطاها و نعمتهای خود را از تو گرفتهاند؟ به او خطاب میشود: آیا راضی میشوی که برای تو ملکی به اندازهی ملک یکی از پادشاهان دنیا باشد؟ میگوید: راضی شدم، ای پروردگار من! بعد الله میفرماید: آن و مثل آن و مثل آن و مثل آن و مثل آن برای تو باشد و در بار پنجم، او میگوید: پروردگار من! راضی شدم و الله میفرماید: آن و ده برابر آن برای تو باشد و هرچه نفس تو آرزو کند و چشم تو از آن لذت ببرد، از آن تو باشد، میگوید: ای پروردگارم! راضی شدم؛ بعد موسی پرسید: پروردگارا! بزرگترین آنها در مقام و مرتبه کیست؟ در جواب فرمود: آنان کسانی هستند که آنان را میخواهم و برگزیدهام، درخت کرامت و بزرگواری آنان را با دست خود کاشته و بر آن مهر زدهام (دیگر تغییر و فنا نخواهد داشت) و هیچ چشمی چنین کرامتی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است». و مصداق این روایت در کتاب الله موجود است که میفرماید: «هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
و در لفظ دیگری پایینترین درجهی اهل بهشت چنین بیان شده: «فَإِنَّ لَکَ مِثْلَ الدُّنْیَا وَعَشَرَةَ أَمْثَالِهَا».[159]
«پس برای تو به اندازهی دنیا و ده برابر آن است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٧٢﴾ [التوبة: 72]
«الله به مردان و زنان مؤمن، باغهایی [از بهشت] وعده داده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و [نیز] خانههای پاکیزهای در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است]؛ و رضایت الله [از همۀ اینها] برتر است. این همان [رستگاری و] کامیابیِ بزرگ است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: 22-23]
«آن روز، [اهل ایمان دارای] چهرههایی تازه [و شاداب] هستند. به سوی پروردگارشان مینگرند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ نَاسًا قَالُوا لِرَسُولِ اللهِ ج: یَا رَسُولَ اللهِ! هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «هَلْ تُضَارُّونَ أَوْ هَلْ تُضَامُّونَ فِی الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ؟ قَالُوا: لَا، یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: هَلْ تُضَارُّونَ فِی الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ؟ قَالُوا: لَا، قَالَ: فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ».[160]
ابوهریره س روایت میکند که جمعی از مردم به رسول الله ج گفتند: یا رسول الله! آیا روز قیامت ما پرودگارمان را میبینیم؟ رسول الله ج فرمود: «آیا در دیدن ماه شب چهارده برای شما مشکلی پیش میآید و مزاحمتی ایجاد میشود؟» صحابه رضوان الله علیهم جواب دادند: نه یا رسول الله. رسول الله ج فرمود: «آیا در دیدن خورشید در یک روز آفتابی برای شما مزاحمتی ایجاد میشود؟» گفتند: نه یا رسول الله. رسولالله ج فرمود: «شما پروردگارتان را اینگونه بدون هیچ مزاحمتی خواهید دید».
عَنْ صُهَیْبٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ، قَالَ: یَقُولُ اللهُ - تَبَارَکَ وَتَعَالَى -: تُرِیدُونَ شَیْئًا أَزِیدُکُمْ؟ فَیَقُولُونَ: أَلَمْ تُبَیِّضْ وُجُوهَنَا؟ أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ، وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ قَالَ: فَیَکْشِفُ الْحِجَابَ، فَمَا أُعْطُوا شَیْئًا أَحَبَّ إِلَیْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ».[161]
از صهیب س از پیامبر ج روایت شده است که فرمود: «آنگاه که بهشتیان وارد بهشت میشوند، الله تبارک و تعالی میفرماید: آیا چیزی افزون بر این میخواهید که به شما بدهم؟ میگویند: مگر ما را روسفید نکردهای؟ مگر ما را وارد بهشت نگرداندهای؟ مگر ما را از آتش دوزخ نجات ندادهای؟ آنگاه حجاب را کنار میزند و بدین ترتیب محبوبترین چیزی که به بهشتیان داده میشود، نگریستن به پروردگارشان میباشد».
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ مُسۡلِمِینَ٦٩ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ تُحۡبَرُونَ٧٠ یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٧١ وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٧٢ لَکُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ کَثِیرَةٞ مِّنۡهَا تَأۡکُلُونَ٧٣﴾ [الزخرف: 69-73]
«همان بندگانى که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم [فرمانِ ما] بودند. شما و دیگر مؤمنانی که همچون شما هستند، به بهشت درآیید تا [از نعمتهای جاودانش بهرهمند گردید و] شادمان شوید. ظرفها و جامهای زرین پیرامونشان مىگردانند؛ و هر چه دلها بخواهد و دیدهها از آن لذت بَرَد، در آنجا هست؛ و شما در بهشت جاودانهاید. این همان بهشتى است که در برابر رفتارتان به شما دادهاند. میوههاى فراوانی در آنجا در اختیار دارید که از آنها مىخورید».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٖ٥١ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٢ یَلۡبَسُونَ مِن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٥٣ کَذَٰلِکَ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ٥٤ یَدۡعُونَ فِیهَا بِکُلِّ فَٰکِهَةٍ ءَامِنِینَ٥٥ لَا یَذُوقُونَ فِیهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٥٦﴾ [الدخان: 51-56]
«یقیناً پرهیزگاران در جایگاه امنی هستند؛ در [میان] باغها و [کنار] چشمهسارهای بهشت. لباسهایی از دیبای نازک و دیبای ضخیم میپوشند، در حالى که رویاروى یکدیگر [به صحبت] نشستهاند. چنین است [وضع آنان]؛ و حوریانِ درشتچشم [بهشتی با شدت سفیدی در سفیدی چشم و شدت سیاهی در سیاهی آن] را به همسری آنان درمیآوریم. در آنجا هر میوهاى که اراده کنند، بى دغدغه در اختیارشان است. در بهشت طعم مرگ را نخواهند چشید؛ جز همان مرگ نخستین؛ و [پروردگار مهربان] آنان را از مجازات دوزخ محفوظ میدارد».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِیرٗا١٢ مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۖ لَا یَرَوۡنَ فِیهَا شَمۡسٗا وَلَا زَمۡهَرِیرٗا١٣ وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤ وَیُطَافُ عَلَیۡهِم بَِٔانِیَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَکۡوَابٖ کَانَتۡ قَوَارِیرَا۠١٥ قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِیرٗا١٦ وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧ عَیۡنٗا فِیهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِیلٗا١٨ ۞وَیَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا١٩ وَإِذَا رَأَیۡتَ ثَمَّ رَأَیۡتَ نَعِیمٗا وَمُلۡکٗا کَبِیرًا٢٠ عَٰلِیَهُمۡ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا٢١ إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمۡ جَزَآءٗ وَکَانَ سَعۡیُکُم مَّشۡکُورًا٢٢﴾ [الإنسان: 12-22]
«و به [شکرانۀ] صبری که کردند، بهشت و [لباسهای] حریر [بهشتی] به آنان پاداش داد. در آنجا بر تختها[ی زیبا] تکیه کردهاند؛ نه [حرارتِ] آفتابی در آنجا میبینند و نه [سوزِ] سرمایی، و سایههایش بر آنان فروافتاده و میوههایش [برای چیدن] در دسترس است. و ظرفهای سیمین [غذا] و کاسههای بلورین [نوشیدنی]، در گِرداگرد آنان، گردانده میشود. [کاسههای] بلورینی از نقره که آنها را به اندازۀ مناسب، [لبریز و] آماده کردهاند؛ و در آنجا از جامهایی سیراب میشوند که آمیزهاش زَنجبیل است. [این جامها، از] چشمهای در آنجا که سَلسَبیل نامیده میشود پر میشوند؛ و همواره نوجوانانی جاودانه بر گِردشان میچرخند که هر گاه آنها را ببینی، گمان میکنی مرواریدِ پراکنده هستند. و چون [به هر سَمتی] بنگری، نعمت بسیار و فرمانرواییِ عظیمی آنجا میبینی. بر آنان [= بهشتیان] لباسهایی سبزرنگ از دیبای نازک و دیبای ضخیم [پوشانده شده] است، و با دستبندهایی از نقره آراسته شدهاند، و پروردگارشان شراب پاک به آنان مینوشانَد. [و به آنها گفته میشود:] این [نعمتها،] پاداش شماست، و [بدانید که] از سعی و کوشش شما قدردانی شده است».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ١٢ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ١٥ مُّتَّکِِٔینَ عَلَیۡهَا مُتَقَٰبِلِینَ١٦ یَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ١٧ بِأَکۡوَابٖ وَأَبَارِیقَ وَکَأۡسٖ مِّن مَّعِینٖ١٨ لَّا یُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا یُنزِفُونَ١٩ وَفَٰکِهَةٖ مِّمَّا یَتَخَیَّرُونَ٢٠ وَلَحۡمِ طَیۡرٖ مِّمَّا یَشۡتَهُونَ٢١ وَحُورٌ عِینٞ٢٢ کَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَکۡنُونِ٢٣ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٤ لَا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِیمًا٢٥ إِلَّا قِیلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا٢٦ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ٢٧ فِی سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ٣١ وَفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ٣٣ وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ٣٤ إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡکَارًا٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا٣٧ لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ٣٨ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ٤٠﴾ [الواقعة: 10-40]
«و [سومین گروه:] پیشگامان که [در نیکیها] سبقت گرفتند. آنان مقرّبان [درگاه الهی] هستند. در باغهای پرنعمت [بهشت جای دارند]. گروه بسیاری از آنان، در زمرۀ پیشینیان هستند [خواه از امت اسلام یا از امتهای گذشته]؛ و اندکی از آیندگان [و متأخران] هستند. که بر تختهای گوهرنشان، روبروى هم تکیه زدهاند. نوجوانانى همواره شاداب، گردِ آنان [به خدمت] مىگردند. با جامها و تُنگها و قدحهایی از شراب جارى؛ [شرابی] که از نوشیدنش سردرد نمیگیرند و دستخوشِ مستى نمیشوند. و از هر میوه و گوشتِ پرنده که بخواهند [در اختیار دارند]؛ و حوریانی درشتچشم [با شدت سفیدی در سفیدی چشم و شدت سیاهی در سیاهی آن] همچون مروارید پنهان در صدف؛ [تمام این موارد،] پاداش اعمالشان است. در آنجا [سخن] یاوه و گناهآلودی نخواهند شنید؛ مگر سلام و درود [فرشتگان و بهشتیان]. و [اما] سعادتمندان؛ چه سعادتمندانی! در کنار درختان بیخارِ سدر [هستند]؛ و درختان موز با خوشههاى برهمنشسته با سایهاى گسترده و آبِ همواره روان؛ و میوههاى فراوان که نه تمام میشود و نه ممنوع میگردد، و بسترهای برافراشته [و ارزشمند] و همسرانى که با آفرینشى ویژه پدید آوردیم [که زیبایی و جوانیِ جاودان دارند]؛ همواره دوشیزهاند و شوهردوستانی همسنوسال هستند. [همۀ این نعمتها،] براى سعادتمندان است که برخی از آنان در زمرۀ پیشینیان و برخی دیگر در زمرۀ متأخران هستند».
وعَنْ أَبی هُریْرةَ س قَال: قَال رسُولُ اللَّهِ ج: «قَال اللَّه تَعالَى: أَعْددْتُ لعِبادِیَ الصَّالحِینَ مَا لاَ عیْنٌ رَأَتْ، ولاَ أُذُنٌ سَمِعتْ ولاَ خَطَرَ علَى قَلْبِ بَشَرٍ، واقْرؤُوا إِنْ شِئتُمْ: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 17]»[162]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «الله متعال فرموده است: برای بندگان صالح خودم چیزی را آماده کردهام که چشم ندیده و گوش نشنیده و بر قلب بشری خیال آن خطور نکرده است و اگر خواستید این آیه را بخوانید: «هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ٧٣ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَیۡثُ نَشَآءُۖ فَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ٧٤﴾ [الزمر: 73-74]
«و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، گروهگروه به سوى بهشت هدایت مىشوند؛ همین که به آنجا میرسند - در حالی که درهاى بهشت گشوده شده است - [با عزت و احترام وارد میشوند] و نگهبانان آنجا میگویند: «سلام بر شما. خوش آمدید. جاودانه به بهشت درآیید». بهشتیان مىگویند: «ستایش و سپاس مخصوص الله است که وعدۀ خویش را در مورد ما تحقق بخشید و سرزمین [بهشت] را به ما میراث داد که در هر جاى آن بخواهیم، منزل میگیریم؛ و [به راستى] پاداش اهل عمل، چه نیکوست!».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ یَهۡدِیهِمۡ رَبُّهُم بِإِیمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٩ دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠﴾ [یونس: 9-10]
«بیتردید، کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، پروردگارشان آنان را به پاسِ ایمانشان، به باغهای [بهشتِ پُر]نعمت هدایت میکند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است. دعایشان در آنجا [این است:] «الهی، تو پاک و منزّهی» و درودشان [در آنجا] «سلام» است و پایان دعایشان این است که: حمد و سپاس، مخصوص الله - پروردگار جهانیان - است».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِیمًا٢٥ إِلَّا قِیلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا٢٦﴾ [الواقعة: 25-26]
«در آنجا [سخن] یاوه و گناهآلودی نخواهند شنید؛ مگر سلام و درود [فرشتگان و بهشتیان]».
عَنْ جَابِرٍ س أنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ فِیهَا وَیَشْرَبُونَ وَلَا یَتْفُلُونَ وَلَا یَبُولُونَ وَلَا یَتَغَوَّطُونَ وَلَا یَمْتَخِطُونَ قَالُوا فَمَا بَالُ الطَّعَامِ؟ قَالَ جُشَاءٌ وَرَشْحٌ کَرَشْحِ الْمِسْکِ یُلْهَمُونَ التَّسْبِیحَ وَالتَّحْمِیدَ کَمَا تُلْهَمُونَ النَّفَسَ».[163]
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمود: «بهشتیان در بهشت میخورند و مینوشند؛ اما آب دهان نمیاندازند و ادرار و مدفوع نمیکنند و آبِ بینی ندارند؛ پرسیدند: پس غذاها چه میشود؟ فرمود: پس از غذا خوردن آروغ میزنند که بویی مانند بوی مشک دارد و هم چنان که- بیاختیار- نَفَس میکشند، تسبیح و تحمید نیز به آنان الهام میشود (و سبحان الله و الحمدلله بر زبانشان جاری است)».
سلام گفتن پروردگار به اهل بهشت
الله متعال میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣ تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾ [الأحزاب: 43-44]
«اوست که بر شما درود [و رحمت] میفرستد و فرشتگانش [نیز دعایتان میکنند] تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد و [الله] همواره نسبت به مؤمنان مهربان است. روزی که با او دیدار میکنند، درودشان «سلام» است و [الله] پاداشی ارجمند برایشان فراهم ساخته است».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ٥٧ سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ٥٨﴾ [یس: 57-58]
«در آنجا [هر گونه] میوه و هر چه بخواهند برایشان [فراهم] است. [برتر از این نعمتها] سلامی است که سخن پروردگار مهربان است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ لِأَهْلِ الجَنَّةِ: یَا أَهْلَ الجَنَّةِ! فَیَقُولُونَ: لَبَّیْکَ رَبَّنَا وَسَعْدَیْکَ! فَیَقُولُ: هَلْ رَضِیتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: وَمَا لَنَا لاَ نَرْضَى وَقَدْ أَعْطَیْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ؟ فَیَقُولُ: أَنَا أُعْطِیکُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ، قَالُوا: یَا رَبِّ! وَأَیُّ شَیْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ؟ فَیَقُولُ: أُحِلُّ عَلَیْکُمْ رِضْوَانِی، فَلاَ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا»[164]
از ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله به بهشتیان میفرماید: ای بهشتیان! آنها جواب میدهند: لبیک ای پروردگار! ما فرمانبردار و آمادهی خدمتیم! الله میفرماید: آیا راضی و خشنود شدهاید؟ میگویند: چرا راضی نباشیم و حال آن که تو به ما نعمتهایی ارزانی داشتهای که به هیچیک از مخلوقاتت نبخشیدهای، الله میفرماید: من بهتر از این را به شما میبخشم، میگویند: پروردگارا! چه چیزی بهتر از این است؟ میفرماید: رضایت و خشنودیم را بر شما نازل میکنم و بعد از آن هرگز از شما ناراضی نمیشوم».
تعداد امت پیامبر ج در بهشت
الله بلند مرتبه این امت را گرامی داشته و نصف اهل بهشت قرار داده سپس تا دو سوم افزایش داده است.
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ج فِی قبَّةٍ، فَقَالَ: أَتَرْضَوْنَ أَنْ تَکُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الْجَنَّةِ قُلْنَا: نَعَمْ، قَالَ: أَتَرْضَوْنَ أَنْ تَکُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الْجَنَّةِ قُلْنَا: نَعَمْ، قَالَ: أَتَرْضَوْنَ أَنْ تَکُونُوا شَطْرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ قُلْنَا: نَعَمْ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنِّی لأَرْجُو أَنْ تَکُونُوا نِصْفَ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَذَلِکَ أَنَّ الْجَنَّةَ لاَ یَدْخُلُها إِلاَّ نَفْسٌ مُسْلِمَةٌ، وَمَا أَنْتُمْ فِی أَهْلِ الشِّرْکِ إِلاَّ کَالشَّعَرَةِ الْبَیْضَاءِ فِی جِلْدِ الثَّوْرِ الأَسْوَدِ، أَوْ کَالشَّعَرَةِ السَّوْدَاءِ فِی جِلْدِ الثَّوْرِ الأَحْمَرِ».[165]
عبدالله بن مسعود س میگوید: با پیامبر ج در خانهاى نشسته بودیم، فرمود: «آیا راضى هستید که یک چهارم اهل بهشت از شما (امّت اسلام) باشد؟» گفتیم: بله. سپس پیامبر ج فرمود: «آیا راضى هستید یک سوم اهل بهشت شما باشید؟» گفتیم: بله، فرمود: «راضى هستید نصف اهل بهشت از شما باشد؟» گفتیم: بله، فرمود: «قسم به کسى که جان محمّد در دست او است من امیدوارم که نصف اهل بهشت از شما (مسلمانان) باشد، چون جز افرادى که ایمان دارند کسى وارد بهشت نمىشود، و شما در بین مشرکان مانند موى سفیدى هستید که در پوست یک گاو سیاه باشد. یا مانند یک موى سیاه هستید که در پوست یک گاو قرمز باشد».
«قبة: خانهاى دایرهاى است که مخصوص مناطق عربى است».
عَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَهْلُ الجَنَّةِ عِشْرُونَ وَمِائَةُ صَفٍّ ثَمَانُونَ مِنْهَا مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ وَأَرْبَعُونَ مِنْ سَائِرِ الأُمَمِ».[166]
«اهل بهشت صد و بیست صف هستند. هشتاد صف از امت اسلام و چهل صف از سایر امتها است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٨٢﴾ [البقرة: 82].
«و کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، آنان اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند».
عَنْ عِیَاضِ بْنِ حِمَارٍ س قَالَ: سمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَهْلُ الْجَنَّةِ ثَلَاثَةٌ: ذُو سُلْطَانٍ مُقْسِطٌ مُتَصَدِّقٌ مُوَفَّقٌ، وَرَجُلٌ رَحِیمٌ رَقِیقُ الْقَلْبِ لِکُلِّ ذِی قُرْبَى وَمُسْلِمٍ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ».[167]
از عیاض بن حمار س روایت شده که گفت: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «بهشتیان، سه گروه هستند: 1- سلطان عادلی که صدقه دهد و در مسیرش موفق باشد. 2- مرد رقیق القلبی که با هر خویشاوند و هر مسلمان، با مهربانی برخورد کند. 3- فرد پاکدامن و صاحب عیالی که از مردم، چیزی درخواست نمیکند».
حَارِثَةَ بْنِ وَهْبٍ الْخُزَاعِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ کُلُّ ضَعِیفٍ مَتَضَعِّفٍ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللهِ لأَبَرَّهُ أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ النَّارِ کُلُّ عُتُلٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ».[168]
حارث بن وهب خزاعى س میگوید: شنیدم پیامبر ج مىفرمود: «آیا بهتشیان را به شما معرفی نکنم؟ هر ضعیف و مستضعفی که اگر به الله سوگند یاد کند، الله سوگندش را تحقق میبخشد؛ آیا دوزخیان را به شما معرفی نکنم؟ هر انسان تندخو و سنگدل و ثروت اندوزی که بذل و بخشش نمیکند و برتریطلب و متکبر است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّۖ وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡکُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣﴾ [الأعراف: 43].
«و هر کینهاى را از سینههایشان مىزداییم؛ از زیر [قصرهای] آنان جویبارها جاری است و میگویند: «سپاس مخصوص الله است که ما را [توفیقِ عبادت داد و] به این [بهشت] هدایت نمود؛ و اگر الله ما را هدایت نمیکرد، هرگز راه نمییافتیم. بیتردید، رسولان پروردگارمان، حق را آوردند». [آنگاه] به آنان نِدا داده میشود که: این بهشت، به پاداش آنچه میکردید به شما رسیده است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا خَلَصَ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ النَّارِ، حُبِسُوا بِقَنْطَرَةٍ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَیَتَقَاصُّونَ مَظَالِمَ کَانَتْ بَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیَا حَتَّى إِذَا نُقُّوا وَهُذِّبُوا أُذِنَ لَهُمْ بِدُخُولِ الْجَنَّةِ فَوَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لأَحَدُهُمْ بِمَسْکَنِهِ فِی الْجَنَّةِ أَدَلُّ بِمَنْزِلِهِ کَانَ فِی الدُّنْیَا».[169]
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمود: «زمانی که مؤمنان از آتش نجات پیدا میکنند، روی پلی بین بهشت و دوزخ متوقف میشوند و تقاص ظلم و ستمهایی را که در دنیا نسبت به یکدیگر روا داشتهاند، پس میدهند تا اینکه پاک و صاف شوند. آنگاه به ایشان اجازۀ ورود به بهشت را میدهند. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، هریک از آنها، مَسکنش را در بهشت از منزلش در دنیا، بهتر میشناسد».
عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اطَّلَعْتُ فِی الْجَنَّةِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ».[170]
عمران بن حصین س میگوید: پیامبر ج فرمود: «به بهشت سر زدم و دیدم که اکثر بهشتیان از فقرا هستند. و به دوزخ نظر انداختم و دیدم که اکثریت دوزخیان را زنان تشکیل میدهند».
عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنِّی لَأَعْلَمُ آخِرَ أَهْلِ النَّارِ خُرُوجًا مِنْهَا، وَآخِرَ أَهْلِ الجَنَّةِ دُخُولًا، رَجُلٌ یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ کَبْوًا، فَیَقُولُ اللَّهُ: اذْهَبْ فَادْخُلِ الجَنَّةَ، فَیَأْتِیهَا، فَیُخَیَّلُ إِلَیْهِ أَنَّهَا مَلْأَى، فَیَرْجِعُ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ وَجَدْتُهَا مَلْأَى، فَیَقُولُ: اذْهَبْ فَادْخُلِ الجَنَّةَ، فَیَأْتِیهَا فَیُخَیَّلُ إِلَیْهِ أَنَّهَا مَلْأَى، فَیَرْجِعُ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ وَجَدْتُهَا مَلْأَى، فَیَقُولُ: اذْهَبْ فَادْخُلِ الجَنَّةَ، فَإِنَّ لَکَ مِثْلَ الدُّنْیَا وَعَشَرَةَ أَمْثَالِهَا - أَوْ: إِنَّ لَکَ مِثْلَ عَشَرَةِ أَمْثَالِ الدُّنْیَا - فَیَقُولُ: تَسْخَرُ مِنِّی - أَوْ: تَضْحَکُ مِنِّی - وَأَنْتَ المَلِکُ " فَلَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج ضَحِکَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ، وَکَانَ یَقُولُ: «ذَاکَ أَدْنَى أَهْلِ الجَنَّةِ مَنْزِلَةً»».[171]
از ابن مسعود س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «من آخرین نفر اهل دوزخ را که از آن خارج میشود و آخرین کسی را که داخل بهشت میگردد، میدانم و میشناسم و آن مردی است که از آتش در حالت چهار دست و پا رفتن خارج میشود، الله ﻷ به او میگوید: برو و واردِ بهشت شو و او نزدیک بهشت میرود و خیال میکند که پر است، میگوید: پروردگارا! بهشت را دیدم، پر است، الله میفرماید: برو و واردِ بهشت شو، او باز آنجا میرود و تصور میکند که پر است و جا ندارد، برمیگردد و میگوید: پروردگارا! بهشت را دیدم، پر است! الله باز میفرماید: برو و واردِ بهشت شو، زیرا که مثل دنیا و ده برابرِ آن از آنِ توست - یا: تو ده برابر دنیا از بهشت سهم داری - میگوید: پروردگارا! آیا مرا مسخره میکنی - آیا به من میخندی - در صورتی که تو پادشاه و صاحب اختیاری؟» ابن مسعود س میگوید: در این هنگام پیامبر ج را دیدم که خندید به طوری که دندانهایش ظاهر شد و میفرمود: این پایینترین اهل بهشت از لحاظ درجه و مقام است».
پروردگارا! از ما و پدران و مادران و همه ما راضی باش، و ما را به وسیله رحمت خویش در باغهای پر نعمت بهشت داخل فرما. ای کسی که از همه بزرگواران، بزرگوارتر هستی و ای پروردگار جهانیان.
آتش: خانهای است که الله متعال آن را برای کافران و منافقان و نافرمانان در آخرت آماده نموده است.
و به درستی که رستگاری با ورود به بهشت، و نجات از آتش با ایمان و اعمال صالح و دوری کردن از شرک و نافرمانی حاصل میشود، از الله متعال رستگاری را با ورود به بهشت و نجات از آتش خواهانیم.
درمورد آتش با استناد به آیات قرآن و سنت صحیح پیامبر ج سخن خواهیم گفت.
آتش در ذات خویش یکی است ولی دارای ویژگیهای متفاوت و متعددی میباشد و معروفترین نامهای آن عبارتند از:
1- النار: الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ یُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِیهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِینٞ١٤﴾ [النساء: 14]
«و هر کس از الله و پیامبرش نافرمانی نماید و از حدود او تجاوز کند، وی را در آتشی وارد میکند که جاودانه در آن خواهد ماند و برایش عذابی خفتبار [در پیش] است».
2- جهنم: الله متعال میفرماید: ﴿وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ یُکۡفَرُ بِهَا وَیُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦٓ إِنَّکُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ جَامِعُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡکَٰفِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا١٤٠﴾ [النساء: 140]
«و [ای مؤمنان،] مسلماً [الله این حُکم را] در این کتاب [= قرآن] بر شما نازل کرده است که: «چون شنیدید [افرادی] آیات الله را انکار میکنند و آن را به تمسخر میگیرند، با آنان ننشینید تا به سخنی دیگر بپردازند. [اگر با آنان بنشینید،] در این صورت، قطعاً شما [نیز] همانند آنان خواهید بود». بیتردید، الله همۀ منافقان و کافران را در دوزخ گِردِ هم میآورد».
3- جحیم: الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١٠﴾ [المائدة: 10]
«و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند».
4- السعیر: الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِیرًا٦٤﴾ [الأحزاب: 64]
«بیتردید، الله کافران را از رحمت خویش دور کرده و آتشی افروخته برایشان مهیّا کرده است».
5- سقر: الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨﴾ [القمر: 48]
«روزیکه با چهرههایشان در آتش کشیده میشوند [و به آنان میگویند:] «آتش دوزخ را بچشید».
6- الحطمه: الله متعال میفرماید: ﴿کَلَّاۖ لَیُنۢبَذَنَّ فِی ٱلۡحُطَمَةِ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ٦﴾ [الهمزة: 4-6]
«هرگز چنین نیست [که او گمان میکند]؛ قطعاً در آتشِ درهمکوبنده انداخته خواهد شد. و [ای پیامبر،] تو چه میدانی که آتشِ درهمکوبنده چیست؟ آتش برافروختۀ الهی است».
7- لظی: الله متعال میفرماید: ﴿کَلَّآۖ إِنَّهَا لَظَىٰ١٥ نَزَّاعَةٗ لِّلشَّوَىٰ١٦ تَدۡعُواْ مَنۡ أَدۡبَرَ وَتَوَلَّىٰ١٧﴾ [المعارج: 15-17]
«[اما] هرگز چنین نیست! بیگمان، آن شعلههای [آتشِ] سوزان است [که] پوست از سر برمیکَند. کسانی را که [به فرمان الله] پشت کردند و [از حق] روی گرداندند، [به سوی خود] فرامیخوانَد».
8- دار البوار: الله متعال میفرماید: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ کُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ٢٨ جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٢٩﴾ [إبراهیم: 28-29]
«آیا ندیدی آن کسانی [از قریش] را که [سپاس] نعمتِ الله [= حرم امن و وجود پیامبر] را به [ناسپاسی و] کفر تبدیل کردند و قومشان را به سرای هلاک درآوردند؟ [آن سراى هلاکت،] دوزخ است [که] در آن وارد مىشوند و چه بد جایگاهی است!».
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّىٰکَ فَعَدَلَکَ٧﴾ [الانفطار: 7]
«آن [پروردگاری] که تو را آفرید، سپس به تو سر و سامان داد و آنگاه تو را متعادل و متناسب کرد».
کفار و مشرکین و منافقان برای همیشه در جهنم خواهند بود، اما مومنانی که نافرمانی کردند به مشیت و اراده الله متعال بستگی دارد، اگر بخواهد آنها را میآمرزد و اگر بخواهد به اندازه گناهانشان در آتش عذاب میدهد و سپس خارج میکند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٦٨﴾ [التوبة: 68].
«الله به مردان و زنان منافق و [همچنین به] کافران، آتش دوزخ را وعده داده است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. همان [آتش] برایشان کافى است و الله لعنتشان کرده است و عذابى پایدار [در پیش] دارند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٣ لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤﴾ [الحجر: 43-44]
«و بیتردید، دوزخ وعدهگاه همۀ آنان است. [دوزخ] هفت در دارد [و] برای هر دری، گروهی از آنان تقسیم [و مشخص] شدهاند».
دروازههای آتش بر روی اهل آن بسته شده است
الله متعال میفرماید: ﴿کَلَّاۖ لَیُنۢبَذَنَّ فِی ٱلۡحُطَمَةِ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ٦ ٱلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ٧ إِنَّهَا عَلَیۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ٨ فِی عَمَدٖ مُّمَدَّدَةِۢ٩﴾ [الهمزة: 4-9].
«هرگز چنین نیست [که او گمان میکند]؛ قطعاً در آتشِ درهمکوبنده انداخته خواهد شد. و [ای پیامبر،] تو چه میدانی که آتشِ درهمکوبنده چیست؟ آتش برافروختۀ الهی است؛ [آتشی] که بر دلها چیره میگردد [و میسوزانَد]. بیگمان، آن [آتش] بر آنان بسته شده [و از هر سو محاصرهشان کرده] است. [افروخته] در ستونهای بلند است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ٩١﴾ [الشعراء: 91]
«و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد».
و الله متعال میفرماید: ﴿کَلَّآۖ إِذَا دُکَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَکّٗا دَکّٗا٢١ وَجَآءَ رَبُّکَ وَٱلۡمَلَکُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢ وَجِاْیٓءَ یَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ یَوۡمَئِذٖ یَتَذَکَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّکۡرَىٰ٢٣﴾ [الفجر:21-23].
«[ای پیامبر،] پند بده، که تو فقط پنددهندهای. تو بر آنان مسلط [و چیره] نیستی [که آنان را بر ایمانآوردن وادار کنی]. اما کسی که روی بگردانَد و کافر شود».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ کُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَجُرُّونَهَا».[172]
از عبدالله بن مسعود س روایت است که پیامبر ج فرمود: «دوزخ را میآورند و برای آن هفتاد هزار دستگیره و زمام است و بر هر زمام هفتاد هزار فرشته قرار دارد که آن را میکشند».
با این حساب تعداد فرشتگانی که مأموریت آوردن جهنم را بر عهده دارند چهار میلیارد و نهصد میلیون میباشد. (4.900.000.000) بعضی از حیوانات فرشتگان را میبینند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١ ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾ [مریم: 71-72].
«و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن میگردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است. سپس کسانى را که پرهیزگاری کردهاند [از آتش] نجات مىدهیم و ظالمان را بهزانودرآمده در آن رها مىکنیم».
عَنْ أَبِیْ هُرَیْرَةَ س: أَنَّ النَّاسَ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قَالَ: هَلْ تُمَارُونَ فِی الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ لَیْسَ دُونَهُ سَحَابٌ؟ قَالُوا: لا یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: فَهَلْ تُمَارُونَ فِی الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ؟ قَالُوا: لا. قَالَ: فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ، یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَیَقُولُ: مَنْ کَانَ یَعْبُدُ شَیْئًا فَلْیَتَّبِعْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الشَّمْسَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الْقَمَرَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الطَّوَاغِیتَ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِیهَا مُنَافِقُوهَا، فَیَأْتِیهِمُ اللَّهُ فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: هَذَا مَکَانُنَا حَتَّى یَأْتِیَنَا رَبُّنَا، فَإِذَا جَاءَ رَبُّنَا عَرَفْنَاهُ فَیَأْتِیهِمُ اللَّهُ فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَیَدْعُوهُمْ، فَیُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ جَهَنَّمَ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَجُوزُ مِنَ الرُّسُلِ بِأُمَّتِهِ، وَلا یَتَکَلَّمُ یَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلا الرُّسُلُ، وَکَلامُ الرُّسُلِ یَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ، سَلِّمْ، وَفِی جَهَنَّمَ کَلالِیبُ مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَیْتُمْ شَوْکَ السَّعْدَانِ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنَّهَا مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ غَیْرَ أَنَّهُ لا یَعْلَمُ قَدْرَ عِظَمِهَا إِلا اللَّهُ تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یُوبَقُ بِعَمَلِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُخَرْدَلُ ثُمَّ یَنْجُو، حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ رَحْمَةَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ أَنْ یُخْرِجُوا مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ، فَیُخْرِجُونَهُمْ وَیَعْرِفُونَهُمْ بِآثَارِ السُّجُودِ، وَحَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النَّارِ أَنْ تَأْکُلَ أَثَرَ السُّجُودِ، فَیَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ، فَکُلُّ ابْنِ آدَمَ تَأْکُلُهُ النَّارُ إِلا أَثَرَ السُّجُودِ، فَیَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ قَدِ امْتَحَشُوا، فَیُصَبُّ عَلَیْهِمْ مَاءُ الْحَیَاةِ، فَیَنْبُتُونَ کَمَا تَنْبُتُ الْحِبَّةُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ، ثُمَّ یَفْرُغُ اللَّهُ مِنَ الْقَضَاءِ بَیْنَ الْعِبَادِ، وَیَبْقَى رَجُلٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَهُوَ آخِرُ أَهْلِ النَّارِ دُخُولا الْجَنَّةَ، مُقْبِلٌ بِوَجْهِهِ قِبَلَ النَّارِ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ اصْرِفْ وَجْهِی عَنِ النَّارِ قَدْ قَشَبَنِی رِیحُهَا وَأَحْرَقَنِی ذَکَاؤُهَا، فَیَقُولُ: هَلْ عَسَیْتَ إِنْ فُعِلَ ذَلِکَ بِکَ أَنْ تَسْأَلَ غَیْرَ ذَلِکَ؟ فَیَقُولُ: لا وَعِزَّتِکَ، فَیُعْطِی اللَّهَ مَا یَشَاءُ مِنْ عَهْدٍ وَمِیثَاقٍ، فَیَصْرِفُ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ، فَإِذَا أَقْبَلَ بِهِ عَلَى الْجَنَّةِ رَأَى بَهْجَتَهَا، سَکَتَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَسْکُتَ، ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ قَدِّمْنِی عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: أَلَیْسَ قَدْ أَعْطَیْتَ الْعُهُودَ وَالْمِیثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنْتَ سَأَلْتَ؟ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ لا أَکُونُ أَشْقَى خَلْقِکَ، فَیَقُولُ: فَمَا عَسَیْتَ إِنْ أُعْطِیتَ ذَلِکَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَهُ؟ فَیَقُولُ: لا وَعِزَّتِکَ لا أَسْأَلُ غَیْرَ ذَلِکَ، فَیُعْطِی رَبَّهُ مَا شَاءَ مِنْ عَهْدٍ وَمِیثَاقٍ، فَیُقَدِّمُهُ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَإِذَا بَلَغَ بَابَهَا فَرَأَى زَهْرَتَهَا وَمَا فِیهَا مِنَ النَّضْرَةِ وَالسُّرُورِ، فَیَسْکُتُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَسْکُتَ، فَیَقُولُ: یَا رَبِّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ، فَیَقُولُ اللَّهُ: وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ مَا أَغْدَرَکَ، أَلَیْسَ قَدْ أَعْطَیْتَ الْعُهُودَ وَالْمِیثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَ الَّذِی أُعْطِیتَ، فَیَقُولُ: یَا رَبِّ لا تَجْعَلْنِی أَشْقَى خَلْقِکَ، فَیَضْحَکُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْهُ، ثُمَّ یَأْذَنُ لَهُ فِی دُخُولِ الْجَنَّةِ، فَیَقُولُ: تَمَنَّ، فَیَتَمَنَّى حَتَّى إِذَا انْقَطَعَ أُمْنِیَّتُهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مِنْ کَذَا وَکَذَا أَقْبَلَ یُذَکِّرُهُ رَبُّهُ، حَتَّى إِذَا انْتَهَتْ بِهِ الأَمَانِیُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَکَ ذَلِکَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ».[173]
ابوهریره س میگوید: مردم از رسول الله ج پرسیدند: آیا ما روز قیامت، پروردگارمان را خواهیم دید؟ فرمود: «مگر شما در رؤیت ماه شب چهارده در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر، ای رسول الله! باز فرمود: «آیا شما در رؤیت خورشید در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر. فرمود: «شما پروردگارتان را در روز قیامت به همین صورت خواهید دید. همه مردم در آن روز، محشور خواهند شد و الله خطاب به آنان میفرماید: هرکس در دنیا، چیزی (یا کسی) را عبادت کرده است، دنبال آن برود. عدهای به دنبال خورشید میروند، عدهای بدنبال ماه راه میافتند و گروهی پشت سر طاغوتها حرکت میکنند. و سرانجام این امت باقی میماند در حالی که منافقین در کنار آنها قرار دارند. الله میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. آنان میگویند: تا پروردگار ما نیاید، از جای خود تکان نمیخوریم. هرگاه پروردگارمان بیاید، او را خواهیم شناخت. آنگاه الله به صورتی که برای آنان شناخته شده است، میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. میگویند: آری، تو پروردگار ما هستی. سپس الله، آنان را به سوی خود فرا میخواند و پلی بر روی دوزخ نصب میگردد. من نخستین پیامبری خواهم بود که با امت خود از روی آن عبور خواهم کرد. در آن روز، کسی جز پیامبران نمیتواند سخن بگوید. و سخن پیامبران هم این خواهد بود: «اللّهم سلِّم، سلِّم» یعنی: پروردگارا، نجات، نجات. (در دوزخ) قلابهایی مانند خارهای درخت سَعدان وجود دارد. آیا شما خار درخت سعدان را دیدهاید»؟ صحابه عرض کردند: بله. پیامبر ج فرمود: «قلابهای مذکور مانند خار درخت سعدان است. البته بزرگی آنها را جز الله، کسی دیگر نمیداند. این قلابها، مردم را طبق اعمالشان میربایند. بعضی از مردم در اثر اعمال بدشان توسط آن قلابها به دوزخ میافتند و هلاک میشوند و برخی دیگر سرانجام با برداشتن زخمهای سهمگین، نجات مییابند. سپس رحمت الله شامل حال دوزخیانی میشود که الله بخواهد. آنگاه به فرشتگان دستور میدهد تا کلیه کسانی را که او را عبادت کردهاند، از دوزخ بیرون بیاورند. فرشتگان، کسانی که الله را به یگانگی عبادت میکردند از آثار سجدهشان میشناسند. زیرا الله اعضای سجده را بر آتش دوزخ، حرام گردانیده است. آنها را از آتش بیرون میآورند. آتش همه اعضای بدن انسان را میسوزاند مگر جایی که اثر سجده باشد. آنان در حالی از دوزخ بیرون میآیند که آتش، بدنشان را سوخته و گوشتهایشان را گداخته است. سپس آب حیات بر بدنشان پاشیده میشود. و همانند دانهای که در کنار نهر آب، جوانه میزند، آنان نیز جوانه میزنند. پس از آن، الله از قضاوت بین بندگان در حالی فارغ میشود که فقط یکی از بندگانش بین بهشت و دوزخ بلاتکلیف مانده است. و او آخرین فرد دوزخی است که وارد بهشت میشود. او که چهرهاش به سوی دوزخ است، میگوید: پرودگارا! چهرهام را از دوزخ برگردان. زیرا وزش هوای آتشین آن، حالم را به هم میزند و شعلههای آتشینش، مرا میسوزاند. الله میفرماید: اگر این خواستهات را بر آورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت، که نمیخواهم. و چندین عهد و پیمان دیگر میبندد. الله چهره اش را از جانب دوزخ برمیگرداند. وقتی چهرهاش به سوی بهشت میشود و شادابی آنرا میبیند، ابتدا اندکی سکوت میکند سپس میگوید: پروردگارا! مرا نزدیک دروازۀ بهشت ببر. الله به او میگوید: مگر تو آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی؟! میگوید: پروردگارا مرا شقیترین بندهات مگردان. الله میفرماید: اگر این خواستهات را نیز برآورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت که چیز دیگری نمیخواهم. الله او را نزدیک دروازه بهشت میبرد. وقتی چشمش به زیباییها و شادابیهای بهشت میافتد، لحظهای سکوت میکند. سپس میگوید: یا الله! مرا وارد بهشت گردان. الله میفرماید: وای بر تو ای فرزند آدم! چقدر عهدشکن هستی! مگر تو با من، آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی. میگوید: پروردگارا! مرا شقیترین بندهات مگردان. الله به این رفتار بندهاش میخندد. سپس به او اجازۀ ورود به بهشت میدهد و میفرماید: اکنون هرچه آرزو داری، بخواه. پس او آنقدر میطلبد که آرزوهایش به پایان میرسد. الله ﻷ به یادش میاندازد که چنین و چنان بخواه. تا اینکه این آرزوها نیز به پایان میرسد. حق تعالی میفرماید: دو برابر آنچه که خواستی به تو عنایت فرمودم».
وَعَنْ أَبِیْ هُرَیْرَةَ س قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج، إِذْ سَمِعَ وَجْبَةً، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «تَدْرُونَ مَا هَذَا؟» قَالَ: قُلْنَا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «هَذَا حَجَرٌ رُمِیَ بِهِ فِی النَّارِ مُنْذُ سَبْعِینَ خَرِیفًا، فَهُوَ یَهْوِی فِی النَّارِ الْآنَ، حَتَّى انْتَهَى إِلَى قَعْرِهَا، فَسَمِعْتُمْ وجْبَتَهَا».[174]
از ابوهریره س روایت شده است که گفت: ما در حضور پیامبر ج بودیم که ناگهان صدای فرو افتادن چیزی را شنید و فرمود: «آیا میدانید این صدا چیست؟» عرض کردیم: الله و رسول او داناترند، فرمود: «این سنگی است که هفتاد پاییز (سال) قبل به دوزخ پرتاب شد و آن همچنان به داخل آتش پایین میرفت تا اکنون که به قعر دوزخ افتاد و هنگامی که به قعر دوزخ رسید و شما صدای افتادن آن را شنیدید».
عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى کَعْبَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى حُجْزَتِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى تَرْقُوَتِهِ».[175]
از سمره بن جندب س روایت است که پیامبر ج فرمود: «آتش، برخی از دوزخیان را تا دو قوزک پاهایشان فرا میگیرد و عدهای را تا زانوهایشان و گروهی را تا کمرهایشان و برخی را تا گلوهایشان».
در روایتی دیگر که امام مسلم نقل کرده است میفرماید: «ضِرْسُ الْکَافِرِ، أَوْ نَابُ الْکَافِرِ، مِثْلُ أُحُدٍ وَغِلَظُ جِلْدِهِ مَسِیرَةُ ثَلَاثٍ».[176]
«دندان دوزخیان به بزرگی کوه احد، و کلفتی پوستشان به اندازه مسافت سه روز خواهد بود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا بَیْنَ مَنْکِبَیِ الْکَافِرِ مَسِیرَةُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ للرَّاکِبِ الْمُسْرِعِ»[177].
از ابوهریره س روایت است که نبی ج فرمود: «فاصلۀ میان دو شانۀ کافر به اندازۀ مسافتی است که یک سوارِ با شتاب، در سه روز طی میکند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا٩٧ ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا٩٨﴾ [الإسراء: 97-98].
«و هر کس که الله او را هدایت کند، هدایتیافته[ی واقعی] است و هر کس را که گمراه سازد، هرگز جز او [= الله] دوستانی برایشان نخواهی یافت؛ و آنان را در قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا محشور میگردانیم [در حالی که] بر صورتهایشان [کشیده میشوند]؛ جایگاهشان دوزخ است [که] هر گاه شعلهاش فرونشیند، شرارهای بر آنان مىافزاییم. این جزای آنان است؛ چرا که آیات ما را انکار کردند و گفتند: آیا هنگامی که استخوانهایی [پوسیده و] پراکنده شدیم، دوباره با آفرینشی جدید برانگیخته میشویم؟».
در صحیحین از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «نَارُکُمْ هَذِهِ الَّتِی یُوقِدُ ابْنُ آدَمَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءًا مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ قَالُوا وَاللَّهِ إِنْ کَانَتْ لَکَافِیَةً یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَإِنَّهَا فُضِّلَتْ عَلَیْهَا بِتِسْعَةٍ وَسِتِّینَ جُزْءًا کُلُّهَا مِثْلُ حَرِّهَا».[178]
«آتشی که برای شما ابن آدم افروخته میشود جزئی از هفتاد جزء از آتش جهنم است. گفتند: قسم به الله ای رسول الله اگر همین بود کافی بود. فرمود: همانا شصت و نه درجه بر آن فزونی یافته است که همه مثل آن گرم میباشند».
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اشْتَکَتِ النَّارُ إِلَى رَبِّهَا، فَقَالَتْ: یَا رَبِّ أَکَلَ بَعْضِی بَعْضًا؛ فَأَذِنَ لَهَا بِنَفَسَیْنِ، نَفَسٍ فِی الشِّتَاءِ وَنَفَسٍ فِی الصَّیْفِ، فَهُوَ أَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الْحَرِّ، وَأَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الزَّمْهَرِیرِ».[179]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت کرده که فرمود: «آتش دوزخ در پیشگاه پروردگارش شکایت کرد و گفت: پروردگارا! بعضى از اجزایم بعضى دیگر را مىبلعد، الله به آن اجازه داد تا دوبار نفس بکشد نفسى در تابستان است، که بیشترین گرما را در آن وقت احساس مىنمایید و دیگرى در زمستان است، که شدیدترین سرما را در آن وقت احساس مىکنید».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ٦﴾ [التحریم: 6].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانوادهتان را از آتشی که هیزمِ آن مردم و سنگهاست نگه دارید؛ [آتشی که] فرشتگانِ خشن و سختگیر بر آن، [گمارده شدهاند] که هرگز از الله در [مورد] آنچه به آنان فرمان داده، نافرمانی نمیکنند، و هر چه فرمان مییابند انجام میدهند».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾ [الأنبیاء: 98].
«[به آنان گفته میشود:] قطعاً شما و آنچه که به جای الله عبادت میکنید، هیزمِ دوزخید [و همگی] در آن وارد خواهید شد».
جهنم طبقههایی دارد که برخی از برخی دیگر پایینتر قرار دارند، و منافقان در پایینترین طبقه جهنم قرار دارند، به خاطر کفر بزرگ و شدیدشان و آزار و اذیتی که به مومنان رسانیدند.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا١٤٥﴾ [النساء: 145].
«همانا منافقان در پایینترین درجاتِ دوزخند و هرگز یاوری برایشان نخواهی یافت».
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ٤١ فِی سَمُومٖ وَحَمِیمٖ٤٢ وَظِلّٖ مِّن یَحۡمُومٖ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا کَرِیمٍ٤٤﴾ [الواقعة: 41-44].
«و [اما] تیرهبختان؛ چه تیرهبختانی! در میان باد زهرآگین و آب جوشان قرار دارند و سایههایى از دود سیاه که نه خنک است و نه خوش».
الله متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ فِی ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ یُخَفِّفۡ عَنَّا یَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ٤٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَکُ تَأۡتِیکُمۡ رُسُلُکُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٍ٥٠﴾ [غافر: 49-50].
«و کسانى که در آتشند، به نگهبانان دوزخ مىگویند: «از پروردگارتان بخواهید که برای یک روز، این عذاب را از ما بردارد». آنان پاسخ مىدهند: «مگر پیامبرانتان نشانههاى روشن بر شما ارائه نکردند؟ دوزخیان مىگویند: «بله»؛ و مأموران مىگویند: پس [بىنتیجه] درخواست کنید که درخواست کافران، [مردود و] تباه است».
و الله متعال میفرماید: ﴿سَأُصۡلِیهِ سَقَرَ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سَقَرُ٢٧ لَا تُبۡقِی وَلَا تَذَرُ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ٢٩ عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ٣٠ وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِکَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا وَلَا یَرۡتَابَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَلِیَقُولَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡکَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَمَا یَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ٣١﴾ [المدثر: 26-31].
«به زودی او را به دوزخ درخواهم آورد. و تو چه دانی که دوزخ چگونه است؟ [آتش سوزانی است که] نه [چیزی را] باقی میگذارد و نه [چیزی را] رها میکند. پوست را [دگرگون کرده و] میسوزانَد. بر آن [آتش،] نوزده [فرشته] گمارده شده است. ما مأموران دوزخ را فقط از فرشتگان قرار دادیم [که انسانها توانی در برابر آنها ندارند، و در حقیقت ابوجهل دروغ گفت آنگاه که ادعا کرد او و قومش میتوانند بر آنها حمله بَرَند، و از جهنم خارج شوند،] و شمار آنها را تنها برای آزمایش کافران معیّن کردهایم تا اهل کتاب یقین کنند و کسانی که ایمان آوردهاند بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، گرفتار شک و تردید نشوند؛ و تا کسانی که در دلهایشان مرض است و [نیز] کافران بگویند: «هدف الله از این مَثل [و توصیف] چیست؟» اینگونه، الله هر کس را بخواهد، گمراه میسازد و هر کس را بخواهد، هدایت میکند؛ و [شمارِ] لشکریان پروردگارت را [کسی] جز او نمیداند؛ و این جز پند و اندرزی برای انسانها نیست».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَنَادَوۡاْ یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَۖ قَالَ إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ٧٧ لَقَدۡ جِئۡنَٰکُم بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَکُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ٧٨﴾ [الزخرف: 77-78].
«[دوزخیان، نگهبان آتش را صدا میزنند و] فریاد برمیآرند: «اى مالک [کاش] پروردگارت کار ما را یکسره کند [و ما را بمیراند]». او میگوید: «نه، شما [در این عذاب] ماندگارید». به راستی ما حق را برای شما آوردیم؛ ولی بیشتر شما از آن کراهت داشتید».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: یَا آدَمُ، فَیَقُولُ: لَبَّیْکَ وَسَعْدَیْکَ، وَالْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ، فَیَقُولُ: أَخْرِجْ بَعْثَ النَّارِ، قَالَ: وَمَا بَعْثُ النَّارِ؟ قَالَ: مِنْ کُلِّ أَلْفٍ تِسْعَ مِائةٍ وَتِسْعَةً وَتِسْعِینَ، فَعِنْدَهُ یَشِیبُ الصَّغِیرُ ﴿یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ٢﴾ [الحج: 2] قَالُوا: رَسُولَ اللَّهِ، وَأَیُّنَا ذَلِکَ الْوَاحِدُ؟ قَالَ: أَبْشِرُوا، فَإِنَّ مِنْکُمْ رَجُلا، وَمِنْ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ أَلْفًا. ثُمَّ قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنِّی أَرْجُو أَنْ تَکُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الْجَنَّةِ». فَکَبَّرْنَا، فَقَالَ: أَرْجُو أَنْ تَکُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الْجَنَّةِ. فَکَبَّرْنَا، فَقَالَ: أَرْجُو أَنْ تَکُونُوا نِصْفَ أَهْلِ الْجَنَّةِ. فَکَبَّرْنَا، فَقَالَ: مَا أَنْتُمْ فِی النَّاسِ إِلا کَالشَّعَرَةِ السَّوْدَاءِ فِی جِلْدِ ثَوْرٍ، أَبْیَضَ، أَوْ کَشَعَرَةٍ بَیْضَاءَ فِی جِلْدِ ثَوْرٍ أَسْوَدَ».[180]
ابوسعید خدری س میگوید: نبی ج فرمود: «الله متعال میفرماید: ای آدم. آدم در جواب میگوید: آماده و گوش به فرمان توام و خیر فقط در دست توست. الله خطاب به او میفرماید: جهنمیان را جدا کن. میگوید: جهنمیان چقدر هستند؟ میفرماید: از هر هزار نفر، نه صد و نود و نه نفر. با شنیدن این سخن، کودک، پیر میشود {روزی که آن را میبینید، [آنچنان وحشتناک است که] هر مادرِ شیردهای [فرزندِ] شیرخوارش را فراموش میکند و هر [موجودِ] بارداری جنین خود را [بر زمین] مینهد و مردم را مست میبینی، در حالی که مست نیستند؛ بلکه عذاب الله شدید است}» صحابه پرسیدند: آن یک نفر، از میان ما چه کسی است؟ فرمود: «خوشحال باشید. زیرا یک نفر از شما و هزار نفر از یأجوج و مأجوج به دوزخ میرود». سپس افزود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، امیدوارم که یک چهارم بهشتیان، شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم یک سوم بهشتیان، شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم نصف اهل بهشت، شما باشید». باز هم ما تکبیر گفتیم. بعد از آن، فرمود: «شما در میان مردم، مانند موی سیاهی هستید که بر پوست گاو سفیدی باشد و یا مانند موی سفیدی هستید که بر پوست گاو سیاهی باشد».
کیفیت داخل شدن جهنمیان به جهنم
الله متعال میفرماید: ﴿وَسِیقَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا فُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ رُسُلٞ مِّنکُمۡ یَتۡلُونَ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِ رَبِّکُمۡ وَیُنذِرُونَکُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَاۚ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰکِنۡ حَقَّتۡ کَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٧١ قِیلَ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَکَبِّرِینَ٧٢﴾ [الزمر: 71-72].
«[یاد کن از] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری از گِل میآفرینم. آنگاه که او را سامان دادم و از روح خویش در او دمیدم، [به نشانۀ بزرگداشتِ الله] برایش[= برای آدم] به سجده درافتید».
و الله متعال میفرماید: ﴿یُعۡرَفُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ بِسِیمَٰهُمۡ فَیُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِی وَٱلۡأَقۡدَامِ٤١﴾ [الرحمن: 41]
«گناهکاران از چهرههایشان شناخته میشوند؛ آنگاه [آنان را] از موی پیشانی و پاهایشان میگیرند [و به دوزخ میاندازند]».
و الله متعال میفرماید: ﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا١١ إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا١٢ وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا١٣ لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا١٤﴾ [الفرقان: 11-14].
«[مشرکان با این سخنان در پیِ حق نرفتند؛] بلکه قیامت را دروغ انگاشتند و [ما] برای هر کس که قیامت را دروغ انگارد، آتش سوزان [دوزخ را] مهیّا کردهایم. هنگامی که [دوزخ] آنان را از دوردست میبیند آوای خشم و خروشی [وحشتناک] از آن میشنوند. و چون دستوپابسته [با غُل و زنجیر] در تنگنایی از آن انداخته شوند، در آنجا مرگشان را به فریاد میخواهند. [به آنان گفته میشود:] «امروز نه یک بار، بلکه بارها درخواست مرگ کنید».
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «تَخْرُجُ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ یَوْمَ القِیَامَةِ لَهَا عَیْنَانِ تُبْصِرَانِ وَأُذُنَانِ تَسْمَعَانِ وَلِسَانٌ یَنْطِقُ، یَقُولُ: إِنِّی وُکِّلْتُ بِثَلَاثَةٍ، بِکُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَبِکُلِّ مَنْ دَعَا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ، وَبِالمُصَوِّرِینَ».[181]
«روز قیامت گردنی از آتش بیرون میآید که دارای دو چشم بینا، دو گوش شنوا و زبانی گویا میباشد، زبانش به سخن در میآید و میگوید: من به سه گروه گمارده شدهام: همهی ستمگران و سرکشان، هر کسی که همراه الله، معبود دیگری را خوانده و تمام کسانی که تصویر کشیدهاند».
اولین گروهی که آتش به وسیله آنها بر افروخته میشود
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إنَّ أَولَ النَّاسِ یُقْضَى یَومَ القِیَامَةِ عَلَیْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِیَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعْمَتَهُ، فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ. قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ قَاتَلْتَ لأَنْ یُقَالَ: جَرِیءٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فی النَّارِ. وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَعَلَّمَهُ، وَقَرَأَ القُرآنَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا. قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ العِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ، وَقَرَأتُ فِیکَ القُرآنَ، قَالَ: کَذَبْتَ، وَلکِنَّکَ تَعَلَّمْتَ لِیُقَالَ: عَالِمٌ! وَقَرَأتَ القُرْآنَ لِیُقَالَ: هُوَ قَارِئٌ؛ فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فی النَّارِ. وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللهُ عَلَیْهِ، وَأعْطاهُ مِنْ أصْنَافِ المَالِ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَهَا. قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: مَا تَرَکْتُ مِنْ سَبیلٍ تُحِبُّ أنْ یُنْفَقَ فِیهَا إِلاَّ أنْفَقْتُ فِیهَا لَکَ. قَالَ: کَذَبْتَ، ولکِنَّکَ فَعَلْتَ لِیُقَالَ: جَوَادٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فی النَّارِ».[182]
از ابوهریره س روایت است که از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «اولین انسانی که در روز قیامت بر علیه او حکم صادر میگردد مردی است که شهید شده است او آورده میشود، الله نعمتهای خویش را به او تذکر میدهد و او به همه آن اعتراف میکند، آنگاه الله میفرماید، در برابر آن، چه کردی؟ میگوید: در راه تو جنگیدم تا شهید شدم، الله میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه جنگیدی تا گفته شود، شخصی دلیر و با جرات هستی و چنین گفته شد. سپس دستور داده میشود بر رویش کشانده میشود و در دوزخ انداخته میشود. مردی (دیگر) آورده میشود که علم آموخته و دیگران را تعلیم داده است و قرآن خوانده است الله نعمتهای خویش را به او تذکر میدهد و او به همه آن اعتراف میکند، الله میفرماید: در برابر آن، چه کردی؟ آن شخص میگوید: به خاطر تو علم آموختم و قرآن خواندم و دیگران را آموزش دادم، الله میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه علم آموختی تا تو را عالم بگویند و قرآن خواندی تا تو را قاری بگویند و چنین گفته شد. سپس دستور داده میشود، بر رویش کشانده میشود و در دوزخ انداخته میشود. سپس درباره شخصی حُکم میشود که الله به او ثروت و روزیِ فراوان داده است. او را میآورند و پروردگار، نعمتهایش را به او یادآوری مینماید و او هم آنها را میشناسد (و به آنها اعتراف میکند. الله) میفرماید: در برابر این همه نعمت، چه کردی؟ پاسخ میدهد: هیچ موردی که انفاق در راه آن را دوست داشتی، فرو نگذاشتم، مگر آن که برای خشنودیِ تو انفاق کردم. میفرماید: دروغ گفتی؛ بلکه این کار را انجام دادی تا بگویند: فلانی بخشنده است! و گفته شد. آنگاه دربارهاش فرمان میرسد که او را بر چهرهاش بکشانند و در آتش دوزخ بیندازند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٣٩﴾ [البقرة: 39].
«و کسانی که کافر شدند و نشانههای [قدرت و یگانگیِ] ما را دروغ پنداشتند، آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود».
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٦٨﴾ [التوبة: 68].
«الله به مردان و زنان منافق و [همچنین به] کافران، آتش دوزخ را وعده داده است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. همان [آتش] برایشان کافى است و الله لعنتشان کرده است و عذابى پایدار [در پیش] دارند».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِیَّةِ٦﴾ [البینة: 6].
«بیگمان، کسانی از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، جاودانه در آتش جهنم خواهند ماند. آنان بدترینِ آفریدگان هستند».
عَنْ عِیَاضِ بْنِ حِمَارٍ الْمُجَاشِعِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ فِی خُطْبَتِهِ: أَلَا إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ أُعَلِّمَکُمْ مَا جَهِلْتُمْ مِمَّا عَلَّمَنِی یَوْمِی هَذَا: کُلُّ مَالٍ نَحَلْتُهُ عَبْدًا حَلَالٌ، وَإِنِّی خَلَقْتُ عِبَادِی حُنَفَاءَ کُلَّهُمْ، وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ، فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِینِهِمْ، وَحَرَّمَتْ عَلَیْهِمْ مَا أَحْلَلْتُ لَهُمْ، وَأَمَرَتْهُمْ أَنْ یُشْرِکُوا بِی مَا لَمْ أُنْزِلْ بِهِ سُلْطَانًا، وَإِنَّ اللهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ، فَمَقَتَهُمْ: عَرَبَهُمْ وَعَجَمَهُمْ، إِلَّا بَقَایَا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ، وَقَالَ: إِنَّمَا بَعَثْتُکَ لِأَبْتَلِیَکَ وَأَبْتَلِیَ بِکَ، وَأَنْزَلْتُ عَلَیْکَ کِتَابًا لَا یَغْسِلُهُ الْمَاءُ، تَقْرَؤُهُ نَائِمًا وَیَقْظَانَ، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیْشًا، فَقُلْتُ: رَبِّ إِذًا یَثْلَغُوا رَأْسِی فَیَدَعُوهُ خُبْزَةً، قَالَ: اسْتَخْرِجْهُمْ کَمَا اسْتَخْرَجُوکَ، وَاغْزُهُمْ نُغْزِکَ، وَأَنْفِقْ فَسَنُنْفِقَ عَلَیْکَ، وَابْعَثْ جَیْشًا نَبْعَثْ خَمْسَةً مِثْلَهُ، وَقَاتِلْ بِمَنْ أَطَاعَکَ مَنْ عَصَاکَ، قَالَ: وَأَهْلُ الْجَنَّةِ ثَلَاثَةٌ: ذُو سُلْطَانٍ مُقْسِطٌ، مُتَصَدِّقٌ، مُوَفَّقٌ، وَرَجُلٌ رَحِیمٌ، رَقِیقُ الْقَلْبِ لِکُلِّ ذِی قُرْبَى وَمُسْلِمٍ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ، قَالَ: وَأَهْلُ النَّارِ خَمْسَةٌ: الضَّعِیفُ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ، الَّذِینَ هُمْ فِیکُمْ تَبَعًا، لَا یَبْتَغُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا، وَالْخَائِنُ الَّذِی لَا یَخْفَى لَهُ طَمَعٌ وَإِنْ دَقَّ إِلَّا خَانَهُ، وَرَجُلٌ لَا یُصْبِحُ وَلَا یُمْسِی، إِلَّا وَهُوَ یُخَادِعُکَ عَنْ أَهْلِکَ وَمَالِکَ وَذَکَرَ الْبُخْلَ، أَوِ الْکَذِبَ، وَالشِّنْظِیرُ الْفَحَّاشُ». وَلَمْ یَذْکُرْ أَبُو غَسَّانَ فِی حَدِیثِهِ: «وَأَنْفِقْ فَسَنُنْفِقَ عَلَیْکَ».[183]
عیاض بن حمار مُجاشعی س میگوید: روزی پیامبر ج در یکی از خطبههایش [که ایراد میکرد] فرمود: هان! [آگاه باشید و بدانید که] پروردگارم مرا دستور داده است که از آنچه او امروز به من یاد داده و شما نمیدانید، به شما یاد دهم؛ [الله فرمود:] هر مالی که به بندهای [از بندگانم] بخشیدهام، [بر او] حلال است. من همهی بندگانم را بر سرشت و فطرتی پاک آفریدم و شیاطین به سوی آنها آمدند و آنها را از دینشان منحرف کردند و بر آنان آنچه را حلال کردهام، حرام کردند و آنها را امر کردند که چیزی را شریک من قرار دهند که بر آن هیچ دلیلی نازل نکردهام و الله به سوی زمینیان نگریست و بر همهی آنان از عرب و غیر عرب - جز گروههای باقی ماندهای از اهل کتاب [که بر آیین آسمانی خود ماندهاند] - خشم گرفت و [خطاب به من] میفرماید: [ای محمد!] من تو را مبعوث کردم تا تو را آزمایش کنم و دیگران را نیز به وسیلهی تو بیازمایم و بر تو کتابی نازل کردم که از بین نمیرود و تو آن را در خواب و بیداری میخوانی و الله به من دستور داد که قریش را بسوزانم (چون که دعوت مرا رد کردند). گفتم: یا الله! اگر این کار را بکنم، سرم را میشکنند و آن را همچون تکه نانی رها میکنند (یعنی با من مبارزه میکنند)، الله فرمود: [پس] تو هم آنها را بیرون کن، چنانکه آنان تو را بیرون کردند و با آنان جنگ کن، تو را برای آنان آماده و تقویت میکنیم و [در این راه از مالت] خرج کن، هم به زودی برای تو خرج میکنیم و به تو خواهیم بخشید، و لشکری را [برای جنگ با آنان] آماده کن و بفرست، در برابر آن، ما پنج لشکر همچون آن را به یاری تو خواهیم فرستاد و به وسیلهی پیروانت با دشمنانت جنگ کن. سپس پیامبر ج فرمود: اهل بهشت سه گروهند: قدرتمند دادگری که اهل صدقه و خیرات و ایجادکنندهی صلح و آرامش است و دیگری فرد مهربانی است که نسبت به هر قوم و خویش خود و هر مسلمانی رقیق القلب است و سومی فرد پاکدامن خویشتندارِ عیالوار است و نیز فرمود: اهل آتش پنج گروهند: انسان ضعیفی که هیچ عقل و اندیشهای برای خود ندارد و سربار دیگران است و [به سبب تنبلی و بیغیرتی] هیچ تلاشی در کسب مال و تشکیل خانواده نمیکند و دیگری فرد خائنی است که هیچ سبب و انگیزه و حرصی برایش آشکار نمیشود، هرچند خیلی کم و ریز هم باشد، مگر اینکه در آن خیانت روا میدارد و سومی فردی است که صبح و شام با تو در خانواده و مال تو مکر و حیله میکند (در فکر ضربه زدن به دیگران است) و پیامبر ج بخل یا دروغ را (شک راوی) [چهارمین صفت اهل آتش] ذکر کرد و [نیز] فرمود: [پنجمین فردی که اهل آتش است]، انسان بداخلاقِ بد دهن است».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أُرِیتُ النَّارَ فَإِذَا أَکْثَرُ أَهْلِهَا النِّسَاءُ یَکْفُرْنَ. قِیلَ: أَیَکْفُرْنَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: یَکْفُرْنَ الْعَشِیرَ، وَیَکْفُرْنَ الإِحْسَانَ، لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ ثُمَّ رَأَتْ مِنْکَ شَیْئًا، قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ مِنْکَ خَیْرًا قَطُّ».[184]
از عبد الله ابن عباس ب روایت است که نبی ج فرمود: «دوزخ به من نشان داده شد، دیدم که بیشتر اهل دوزخ، زنان هستند. زیرا ناسپاسی میکنند». سؤال شد: آیا از الله ناسپاسی میکنند؟ رسول الله ج فرمود: «خیر. از شوهرانشان ناسپاسی میکنند. (یعنی خدمت و محبت شوهران خود را نادیده میگیرند). اگر تمام عمر به همسرت خدمت کنی، ولی یک بار از تو، چیزی (خلاف میلش) مشاهده کند، میگوید: من هرگز از تو خیری ندیدهام».
الله متعال میفرماید: ﴿أَلۡقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٖ٢٤ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٖ مُّرِیبٍ٢٥ ٱلَّذِی جَعَلَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَأَلۡقِیَاهُ فِی ٱلۡعَذَابِ ٱلشَّدِیدِ٢٦﴾ [ق: 24-26].
«[الله به آن دو فرشته خطاب مىکند:] «هر ستیزهجوی حقستیزی را در دوزخ بیفکنید؛ [هر] مانع خیر و متجاوز و بدگمان را؛ همان کسى که در کنار الله، معبود دیگرى قرار مىداد. او را در عذابى سخت بیفکنید».
و الله متعال میفرماید: ﴿فَوَقَىٰهُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِ مَا مَکَرُواْۖ وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: 45-46].
«الله او را از آسیب دسیسۀ آنان حفظ نمود و عذاب سخت، دامنگیر فرعونیان شد. همان آتشی که [در قبرهایشان] بامداد و شامگاه بر آن عرضه مىشوند؛ و روزی که قیامت برپا گردد، [فرمان میرسد:] فرعونیان را در سختترین عذاب درآورید».
و الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفۡسِدُونَ٨٨﴾ [النحل: 88].
«کسانی که کفر ورزیدند و [مردم را] از راهِ الله بازداشتند، به [کیفر] آنکه فساد میکردند، عذابی بر عذابشان میافزاییم».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا١٤٥ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِینَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَسَوۡفَ یُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا١٤٦ مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا١٤٧﴾ [النساء: 145-147].
«همانا منافقان در پایینترین درجاتِ دوزخند و هرگز یاوری برایشان نخواهی یافت. مگر کسانی که توبه کردند و [باطنِ خویش را] اصلاح نمودند و به [کتابِ] الله تمسک جستند و دین خود را برای الله خالص گرداندند؛ که اینان با مؤمنانند و الله به مؤمنان پاداش بزرگی خواهد داد. اگر شکر کنید و ایمان آورید، الله چه نیازی به مجازات شما دارد؟ و الله همواره شکرگزارِ داناست».
از ابوهریره س نقل شده که رسول الله ج فرمود: «تَخْرُجُ عُنُقٌ مِنْ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَهَا عَیْنَانِ تُبْصِرَانِ وَأُذُنَانِ تَسْمَعَانِ وَلِسَانٌ یَنْطِقُ یَقُولُ إِنِّی وُکِّلْتُ بِثَلَاثَةٍ بِکُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَبِکُلِّ مَنْ دَعَا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَبِالْمُصَوِّرِینَ».[185]
«گردنی از آتش در روز قیامت خارج میشود؛ دو چشم دارد که با آن میبیند و دو گوش که با آن میشنود و زبانی که با آن سخن میگوید. میگوید: سه دسته به من سپرده شدهاند که عبارتند از: ستمگر زورگو، کسانی که همراه الله از معبود دیگری درخواست کند و کسانی که تصویر میکشند».
عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ لَهُ نَعْلانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ کَمَا یَغْلِی الْمِرْجَلُ، مَا یَرَى أَنَّ أَحَدًا أَشَدَّ عَذَابًا مِنْهُ وَإِنَّهُ لأَهْوَنُهُمْ عَذَابًا».[186]
نعمان بن بشیر س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «آسانترین عذاب جهنمیان در روز قیامت از آنِ شخصی است که دو کفش آتشین به پایش است که بر اثر آن، مغز سرش به جوش میآید همانگونه که دیگ میجوشد. او گمان میکند که سختترین عذاب را میبیند، در حالی که این سادهترین شکنجهی دوزخ است».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س: أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج وَذُکِرَ عِنْدَهُ عَمُّهُ فَقَالَ: «لَعَلَّهُ تَنْفَعُهُ شَفَاعَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَیُجْعَلُ فِی ضَحْضَاحٍ مِنَ النَّارِ، یَبْلُغُ کَعْبَیْهِ، یَغْلِی مِنْهُ دِمَاغُهُ»[187].
ابوسعید خدری س میگوید: هنگامی که از عموی رسول الله ج ذکری به میان آمد، شنیدم که فرمود: «امیدوارم که شفاعت من روز قیامت، برایش مفید باشد و در عمقِ کمِ جهنم، قرار گیرد طوری که آتش تا قوزک پایش برسد. ولی (باز هم) مغزش از آن، به جوش میآید».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٣٦﴾ [المائدة: 36].
«در حقیقت، کسانى که کفر ورزیدند، اگر تمام آنچه در زمین است براى آنان باشد و همانندش [نیز] با آن [در اختیار داشته باشند و بخواهند] به وسیله آن خود را از عذاب روز قیامت بازخرند، از آنان پذیرفته نمىشود و عذابى دردناک [در پیش] دارند».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِأَهْوَنِ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا: لَوْ کَانَتْ لَکَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، أَکُنْتَ مُفْتَدِیًا بِهَا؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ، فَیَقُولُ: قَدْ أَرَدْتُ مِنْکَ أَهْوَنَ مِنْ هَذَا، وَأَنْتَ فِی صُلْبِ آدَمَ: أَنْ لَا تُشْرِکَ - أَحْسِبُهُ قَالَ: وَلَا أُدْخِلَکَ النَّارَ - فَأَبَیْتَ إِلَّا الشِّرْکَ».[188]
از انس بن مالک س از پیامبر ج روایت شده است که فرمود: الله متعال به صاحب کمترین عذاب از میان دوزخیان میگوید: «اگر دنیا و آنچه در آن است، مال تو میبود، آیا آن را برای نجاتت از دوزخ میدادی؟ میگوید: بله، الله میفرماید: وقتی در صُلب آدم بودی (از همان آغاز خلقت) کمتر از این را از تو خواستم و آن این بود که نسبت به من دچار شرک نشوی - به نظرم فرمود (شک راوی): و تو را داخل آتش نمیکنم [اگر دچار شرک نشوی] - اما تو دچار شرک شدی».
انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «یُؤْتَى بِأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَیُصْبَغُ فِی النَّارِ صَبْغَةً، ثُمَّ یُقَالُ: یَا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَیْتَ خَیْرًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعِیمٌ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا، وَاللهِ یَا رَبِّ وَیُؤْتَى بِأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْسًا فِی الدُّنْیَا، مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَیُصْبَغُ صَبْغَةً فِی الْجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَیْتَ بُؤْسًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ شِدَّةٌ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لَا، وَاللهِ یَا رَبِّ مَا مَرَّ بِی بُؤْسٌ قَطُّ، وَلَا رَأَیْتُ شِدَّةً قَطُّ».[189]
«روز قیامت، مرفهترین انسان نافرمان دنیا را در آتش، غوطه داده، بیرون میآورند آنگاه از او میپرسند: ای فرزند آدم! آیا تاکنون آسایشی دیدهای؟ و از نعمتی بهرهمند شدهای؟ میگوید: سوگند به الله که هیچ رفاه و آسایشی ندیدهام. پس از او فقیرترین انسان دنیا را که مومن بوده است برای چند لحظه در میان نعمتهای بهشت قرار میدهند سپس از او میپرسند: ای فرزند آدم؟ آیا هیچگاه دچار فقر و مصیبتی بودهای؟ میگوید: سوگند به الله که هیچ گونه رنج و مصیبت و فقری ندیدهام».
الله متعال میفرماید: ﴿قَالَ ٱدۡخُلُواْ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِکُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ فِی ٱلنَّارِۖ کُلَّمَا دَخَلَتۡ أُمَّةٞ لَّعَنَتۡ أُخۡتَهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا ٱدَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعٗا قَالَتۡ أُخۡرَىٰهُمۡ لِأُولَىٰهُمۡ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فََٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨ وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا کَانَ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلٖ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡسِبُونَ٣٩﴾ [الأعراف: 38-39].
«[فرشتگان] به آنها میگویند: «در بین گروههایی از جن و انس که پیش از شما [کافر و گمراه] بودهاند، در آتش [دوزخ] وارد شوید». هر گاه گروهی وارد میشوند، گروه دیگر را لعنت میکنند تا هنگامی که [سرانجام] همگی در آنجا به هم میرسند. پیروان [فریبخوردۀ] آنها دربارۀ رهبرانشان میگویند: «پروردگارا، اینان بودند که ما را گمراه کردند؛ پس عذابی دوچندان از آتش به آنان بده». [الله] میفرماید: «برای هر کدام [از شما عذابِ] دوچندان است؛ ولی نمیدانید». رهبران آنها به پیروانشان میگویند: شما هیچ امتیازی بر ما ندارید؛ پس به [کیفر] آنچه میکردید، عذاب را بچشید».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَیۡنِکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ٢٥﴾ [العنکبوت: 25].
«و [ابراهیم] گفت: شما به جای الله نمادهایی برای خود برگزیدهاید که [مایۀ دوستی و] محبت میان شما در زندگی دنیا باشد. آنگاه روز قیامت، منکِر یکدیگر میشوید و همدیگر را لعنت میکنید و جایگاهتان آتش است و هیچ یاریگری نخواهید داشت».
و الله متعال میفرماید: ﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا١١ إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا١٢ وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا١٣ لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا١٤﴾ [الفرقان: 11-14].
«[مشرکان با این سخنان در پیِ حق نرفتند؛] بلکه قیامت را دروغ انگاشتند و [ما] برای هر کس که قیامت را دروغ انگارد، آتش سوزان [دوزخ را] مهیّا کردهایم. هنگامی که [دوزخ] آنان را از دوردست میبیند آوای خشم و خروشی [وحشتناک] از آن میشنوند. و چون دستوپابسته [با غُل و زنجیر] در تنگنایی از آن انداخته شوند، در آنجا مرگشان را به فریاد میخواهند. [به آنان گفته میشود:] «امروز نه یک بار، بلکه بارها درخواست مرگ کنید».
برخی از گروهها که در آتش عذاب میبینند
کفار و منافقین
الله متعال میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٦٨﴾ [التوبة: 68].
«الله به مردان و زنان منافق و [همچنین به] کافران، آتش دوزخ را وعده داده است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. همان [آتش] برایشان کافى است و الله لعنتشان کرده است و عذابى پایدار [در پیش] دارند».
قاتلی که انسانی را به ناحق کشته باشد
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمٗا٩٣﴾ [النساء: 93]
«و هر کس مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفرش دوزخ است [که] در آن جاودانه [= برای مدت زمانی بسیار طولانی] میمانَد و الله بر وی خشم میگیرد و او را از رحمت خویش دور میسازد و عذاب بزرگی برایش آماده ساخته است».
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ یَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبَعِینَ عَامًا».[190]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «کسی که معاهدی (پناهندهای) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمیرسد، هر چند بوی آن از فاصله چهل سال (راه) به مشام میرسد».
زن زکار و مرد زناکار
عَنْ سَمُرَةَ بنِ جُنْدُبٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِمَّا یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ لِأَصْحَابِهِ: «هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنْ رُؤْیَا» قَالَ: فَیَقُصُّ عَلَیْهِ مَنْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُصَّ، وَإِنَّهُ قَالَ ذَاتَ غَدَاةٍ: «إِنَّهُ أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتِیَانِ، وَإِنَّهُمَا ابْتَعَثَانِی، وَإِنَّهُمَا قَالاَ لِی انْطَلِقْ، وَإِنِّی انْطَلَقْتُ مَعَهُمَا، وَإِنَّا أَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ مُضْطَجِعٍ، وَإِذَا آخَرُ قَائِمٌ عَلَیْهِ بِصَخْرَةٍ، وَإِذَا هُوَ یَهْوِی بِالصَّخْرَةِ لِرَأْسِهِ فَیَثْلَغُ رَأْسَهُ، فَیَتَدَهْدَهُ الحَجَرُ هَا هُنَا، فَیَتْبَعُ الحَجَرَ فَیَأْخُذُهُ، فَلاَ یَرْجِعُ إِلَیْهِ حَتَّى یَصِحَّ رَأْسُهُ کَمَا کَانَ، ثُمَّ یَعُودُ عَلَیْهِ فَیَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ مَا فَعَلَ المَرَّةَ الأُولَى» قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا هَذَانِ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ " قَالَ: " فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ مُسْتَلْقٍ لِقَفَاهُ، وَإِذَا آخَرُ قَائِمٌ عَلَیْهِ بِکَلُّوبٍ مِنْ حَدِیدٍ، وَإِذَا هُوَ یَأْتِی أَحَدَ شِقَّیْ وَجْهِهِ فَیُشَرْشِرُ شِدْقَهُ إِلَى قَفَاهُ، وَمَنْخِرَهُ إِلَى قَفَاهُ، وَعَیْنَهُ إِلَى قَفَاهُ، - قَالَ: وَرُبَّمَا قَالَ أَبُو رَجَاءٍ: فَیَشُقُّ - " قَالَ: «ثُمَّ یَتَحَوَّلُ إِلَى الجَانِبِ الآخَرِ فَیَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ مَا فَعَلَ بِالْجَانِبِ الأَوَّلِ، فَمَا یَفْرُغُ مِنْ ذَلِکَ الجَانِبِ حَتَّى یَصِحَّ ذَلِکَ الجَانِبُ کَمَا کَانَ، ثُمَّ یَعُودُ عَلَیْهِ فَیَفْعَلُ مِثْلَ مَا فَعَلَ المَرَّةَ الأُولَى» قَالَ: " قُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا هَذَانِ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى مِثْلِ التَّنُّورِ - قَالَ: فَأَحْسِبُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ - فَإِذَا فِیهِ لَغَطٌ وَأَصْوَاتٌ " قَالَ: «فَاطَّلَعْنَا فِیهِ، فَإِذَا فِیهِ رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ، وَإِذَا هُمْ یَأْتِیهِمْ لَهَبٌ مِنْ أَسْفَلَ مِنْهُمْ، فَإِذَا أَتَاهُمْ ذَلِکَ اللَّهَبُ ضَوْضَوْا» قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَؤُلاَءِ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ " قَالَ: «فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى نَهَرٍ - حَسِبْتُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ - أَحْمَرَ مِثْلِ الدَّمِ، وَإِذَا فِی النَّهَرِ رَجُلٌ سَابِحٌ یَسْبَحُ، وَإِذَا عَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ قَدْ جَمَعَ عِنْدَهُ حِجَارَةً کَثِیرَةً، وَإِذَا ذَلِکَ السَّابِحُ یَسْبَحُ مَا یَسْبَحُ، ثُمَّ یَأْتِی ذَلِکَ الَّذِی قَدْ جَمَعَ عِنْدَهُ الحِجَارَةَ، فَیَفْغَرُ لَهُ فَاهُ فَیُلْقِمُهُ حَجَرًا فَیَنْطَلِقُ یَسْبَحُ، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِ کُلَّمَا رَجَعَ إِلَیْهِ فَغَرَ لَهُ فَاهُ فَأَلْقَمَهُ حَجَرًا» قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَذَانِ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ " قَالَ: «فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ کَرِیهِ المَرْآةِ، کَأَکْرَهِ مَا أَنْتَ رَاءٍ رَجُلًا مَرْآةً، وَإِذَا عِنْدَهُ نَارٌ یَحُشُّهَا وَیَسْعَى حَوْلَهَا» قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَذَا؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى رَوْضَةٍ مُعْتَمَّةٍ، فِیهَا مِنْ کُلِّ لَوْنِ الرَّبِیعِ، وَإِذَا بَیْنَ ظَهْرَیِ الرَّوْضَةِ رَجُلٌ طَوِیلٌ، لاَ أَکَادُ أَرَى رَأْسَهُ طُولًا فِی السَّمَاءِ، وَإِذَا حَوْلَ الرَّجُلِ مِنْ أَکْثَرِ وِلْدَانٍ رَأَیْتُهُمْ قَطُّ " قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَذَا مَا هَؤُلاَءِ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ " قَالَ: «فَانْطَلَقْنَا فَانْتَهَیْنَا إِلَى رَوْضَةٍ عَظِیمَةٍ، لَمْ أَرَ رَوْضَةً قَطُّ أَعْظَمَ مِنْهَا وَلاَ أَحْسَنَ» قَالَ: " قَالاَ لِی: ارْقَ فِیهَا " قَالَ: «فَارْتَقَیْنَا فِیهَا، فَانْتَهَیْنَا إِلَى مَدِینَةٍ مَبْنِیَّةٍ بِلَبِنِ ذَهَبٍ وَلَبِنِ فِضَّةٍ، فَأَتَیْنَا بَابَ المَدِینَةِ فَاسْتَفْتَحْنَا فَفُتِحَ لَنَا فَدَخَلْنَاهَا، فَتَلَقَّانَا فِیهَا رِجَالٌ شَطْرٌ مِنْ خَلْقِهِمْ کَأَحْسَنِ مَا أَنْتَ رَاءٍ، وَشَطْرٌ کَأَقْبَحِ مَا أَنْتَ رَاءٍ» قَالَ: " قَالاَ لَهُمْ: اذْهَبُوا فَقَعُوا فِی ذَلِکَ النَّهَرِ " قَالَ: «وَإِذَا نَهَرٌ مُعْتَرِضٌ یَجْرِی کَأَنَّ مَاءَهُ المَحْضُ فِی البَیَاضِ، فَذَهَبُوا فَوَقَعُوا فِیهِ، ثُمَّ رَجَعُوا إِلَیْنَا قَدْ ذَهَبَ ذَلِکَ السُّوءُ عَنْهُمْ، فَصَارُوا فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ» قَالَ: " قَالاَ لِی: هَذِهِ جَنَّةُ عَدْنٍ وَهَذَاکَ مَنْزِلُکَ " قَالَ: «فَسَمَا بَصَرِی صُعُدًا فَإِذَا قَصْرٌ مِثْلُ الرَّبَابَةِ البَیْضَاءِ» قَالَ: " قَالاَ لِی: هَذَاکَ مَنْزِلُکَ " قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: بَارَکَ اللَّهُ فِیکُمَا ذَرَانِی فَأَدْخُلَهُ، قَالاَ: أَمَّا الآنَ فَلاَ، وَأَنْتَ دَاخِلَهُ " قَالَ: " قُلْتُ لَهُمَا: فَإِنِّی قَدْ رَأَیْتُ مُنْذُ اللَّیْلَةِ عَجَبًا، فَمَا هَذَا الَّذِی رَأَیْتُ؟ " قَالَ: " قَالاَ لِی: أَمَا إِنَّا سَنُخْبِرُکَ، أَمَّا الرَّجُلُ الأَوَّلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ یُثْلَغُ رَأْسُهُ بِالحَجَرِ، فَإِنَّهُ الرَّجُلُ یَأْخُذُ القُرْآنَ فَیَرْفُضُهُ وَیَنَامُ عَنِ الصَّلاَةِ المَکْتُوبَةِ، وَأَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ، یُشَرْشَرُ شِدْقُهُ إِلَى قَفَاهُ، وَمَنْخِرُهُ إِلَى قَفَاهُ، وَعَیْنُهُ إِلَى قَفَاهُ، فَإِنَّهُ الرَّجُلُ یَغْدُو مِنْ بَیْتِهِ، فَیَکْذِبُ الکَذْبَةَ تَبْلُغُ الآفَاقَ، وَأَمَّا الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ العُرَاةُ الَّذِینَ فِی مِثْلِ بِنَاءِ التَّنُّورِ، فَإِنَّهُمُ الزُّنَاةُ وَالزَّوَانِی، وَأَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ یَسْبَحُ فِی النَّهَرِ وَیُلْقَمُ الحَجَرَ، فَإِنَّهُ آکِلُ الرِّبَا، وَأَمَّا الرَّجُلُ الکَرِیهُ المَرْآةِ، الَّذِی عِنْدَ النَّارِ یَحُشُّهَا وَیَسْعَى حَوْلَهَا، فَإِنَّهُ مَالِکٌ خَازِنُ جَهَنَّمَ، وَأَمَّا الرَّجُلُ الطَّوِیلُ الَّذِی فِی الرَّوْضَةِ فَإِنَّهُ إِبْرَاهِیمُ ÷، وَأَمَّا الوِلْدَانُ الَّذِینَ حَوْلَهُ فَکُلُّ مَوْلُودٍ مَاتَ عَلَى الفِطْرَةِ " قَالَ: فَقَالَ بَعْضُ المُسْلِمِینَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَأَوْلاَدُ المُشْرِکِینَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَأَوْلاَدُ المُشْرِکِینَ، وَأَمَّا القَوْمُ الَّذِینَ کَانُوا شَطْرٌ مِنْهُمْ حَسَنًا وَشَطْرٌ قَبِیحًا، فَإِنَّهُمْ قَوْمٌ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا، تَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهُمْ».[191]
از سمره بن جندب س روایت شده است که گفت: پیامبر ج از چیزهایی که زیاد تکرار میفرمود، این بود که از اصحاب ش سؤال میکرد: «آیا یکی از شما خوابی دیده است؟» و هر کسی که الله اراده میکرد، خوابش را برای پیامبر ج تعریف میکرد و یک صبح برای ما فرمود: «امشب در خواب، دو نفر پیش من آمدند و مرا بیدار کردند و به من گفتند: برو، من با آنان رفتم. رفتیم تا به مردی خوابیده رسیدیم که مرد دیگری با سنگی بر سر او ایستاده بود و سنگ را به سوی سرش پرتاب میکرد و سرش را میشکست و میترکاند و سنگ به پایین سرش فرو میغلتید و آن شخص ایستاده به دنبال سنگ میرفت و آن را برمیداشت ولی هنوز پیش مرد خوابیده بازنگشته بود که سر او خوب میشد و وی دوباره پیشش میرفت و همان کاری را که بار اول کرده بود، بر سرش تکرار میکرد» پیامبر ج فرمود: «به آن دو نفر که مرا با خود بردند، گفتم: سبحان الله! این دو چیستند؟ به من گفتند: برو، برو! رفتیم و از کنار مرد دیگری عبور کردیم که بر پشت و گردن افتاده و مردی دیگر با گیره و قلابی آهنی بر بالای سر او ایستاده بود و آن را در یک طرف صورتش فرو میبرد و کنج دهان و بینی و چشم او را میکند و میبرید و به طرف دیگر صورتش میآمد و مثل طرف اول با آن رفتار میکرد و هنوز از این طرف فارغ نشده بود که طرف اول به حالت قبل برمیگشت و سالم میشد، سپس دوباره به سر او برمیگشت و کارش را مثل بار اول تکرار مینمود»؛ پیامبر ج فرمود: «گفتم: سبحان الله! این دو چیستند؟ آن دو نفر به من گفتند: برو، برو! رفتیم و به چیز تنورمانندی رسیدیم». راوی میگوید: چنان به نظرم میرسد که پیامبر ج فرمود: «که در آن سر و صدا و داد و فریادی بود، ما بر سر آن رفتیم و دیدیم که در آن، مردان و زنانی لخت بودند و شرارهی فروزان آتش از پایین آنها به طرفشان شعله میکشید و وقتی که آن شراره شعله میکشید و به آنها میرسید، فریاد میکشیدند؛ گفتم: اینان کیستند؟ آن دو نفر گفتند: برو! برو! رفتیم تا به رودی رسیدیم» گمان میکنم که پیامبر ج فرمود: «که (آب آن) مانند خون، قرمز بود، دیدم که در آن مردی شناگر شنا میکرد و بر ساحلش مردی بود که سنگ زیادی را نزد خود جمع کرده بود و دیدم که آن شناگر مقداری شنا میکرد و سپس پیش آن مرد که سنگ جلو دستش جمع کرده بود، میآمد و (شناگر) دهان خود را برای او میگشود و آن مرد سنگی به دهان او میانداخت و میرفت و دوباره به شنا میپرداخت و سپس به طرف مرد بازمی گشت و هر بار که به طرف او باز میگشت، دهانش را برای او باز مینمود و دیگری سنگ در دهانش میگذاشت؛ به آنها گفتم: این دو نفر کیستند و چه کار میکنند؟ در جواب گفتند: برو، برو! رفتیم و به مردی زشت چهره که چهرهاش در زشتی، مانند زشتترین منظر یک مرد بود که تو دیدهای و دیدم که پیش او آتشی بود که خود آن را برمیافروخت و به دورش میچرخید؛ به آن دو گفتم: این چیست؟ به من گفتند: برو، برو! رفتیم تا به بوستانی پوشیده از سبزه و گیاه پرپشت رسیدیم که در آن از هر نوع گل و غنچهی بهاری وجود داشت و در وسط باغ، مردی بلندقد بود که از بلندی قدش نزدیک بود نتوانم سر او را در کمان ببینم و در اطراف او پسران بسیار زیادی بودند که پسرانی به بسیاری آنها هرگز ندیدهام، پرسیدم: این مرد کیست و این پسران کیستند؟ به من گفتند: برو، برو! و رفتیم تا گفتند: از این درخت بالا برو و از آن به طرف شهری بنا شده از خشتی طلا و خشتی نقره بالا رفته، به سوی دروازهی آن شهر رفتیم و درخواست باز کردن در را نمودیم، در به رویمان باز شد و به آن وارد شدیم، مردانی با ما برخورد کردند که قسمتی از آفرینش آنان در بهترین صورت و قسمتی از آن در بدترین صورتی که دیدهاید، بود، آن دو نفر به ایشان گفتند: بروید و به آن رود داخل شوید و دیدم که رودی پهن در آنجا جریان دارد و آبش در سفیدی، مانند شیر بود، آنها رفتند و وارد آن رود شدند و سپس نزد ما برگشتند و آن زشتی چهرهی ایشان برطرف شده بود و در بهترین صورت و زیبایی قرار گرفته بودند؛ پیامبر ج فرمود: «آن دو نفر به من گفتند: این شهر، بهشت ابدی و آن، منزل توست؛ چشم من به طرف بالا رفت و نگاه کردم، قصری دیدم مثل ابر سفید؛ آن دو به من گفتند: این منزل توست! به ایشان گفتم: الله شما را برکت دهد! بگذارید در آن داخل شوم، گفتند: حالا نه، و تو در آینده داخل آن میشوی؛ به ایشان گفتم: من از اول شب تا به حال چیزهای عجیبی دیدم، اینها چه بودند که دیدم؟ گفتند: ما حالا تو را آگاه میکنیم: مرد اولی که از کنار او گذشتی و سرش را با سنگ میشکستند، مردی است که قرآن را فرا میگیرد و سپس ترکش میکند و به جای انجام دادن نماز واجب، در زمان آن میخوابد و اما آن مرد که با گیره و قلابی آهنی، گونه و بینی و چشمش را میکندند و میبریدند، مردی است که صبح از منزلش خارج میشود و دروغ میگوید و آن دروغ به اطراف پراکنده میشود و اما مردان و زنان لختی که در جایی مثل تنور بودند، مردان و زنان زناکار بودند و مردی که او را دیدی در رود شنا میکرد و سنگ به او میخوراندند، رباخوار بود و مرد بدشکل و کریهمنظری که نزد آتش بود و آن را میافروخت و دور آن میگشت، او مالک، خازن دوزخ بود و مرد بلند قدی که در باغ بود، ابراهیم ÷ بود و پسرانی که اطراف او بودند، نوزادان و خردسالانی هستند که هنگام کودکی، بر فطرت مردهاند» و در روایت برقانی آمده است: «آن پسران، بچههایی بودند که بر فطرت پاک متولد شدهاند». بعضی از اصحاب ش به پیامبر ج گفتند: ای رسول الله! اولاد مشرکین نیز چنین هستند؟ پیامبر ج فرمود: «بله، اولاد مشرکین نیز همان گونه میباشند و گروهی که قسمتی از بدن آنها زیبا و قسمتی زشت بود، کسانی هستند که عمل صالح و نیکو را با عمل بد مخلوط مینمایند که الله از گناه آنان گذشت و صرف نظر فرمود».
ربا خوران
عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س قَالَ النَّبِیُّ ج: «فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَیْنَا عَلَى نَهَرٍ مِنْ دَمٍ فِیهِ رَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى وَسَطِ النَّهَرِ، وَعَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ بَیْنَ یَدَیْهِ حِجَارَةٌ، فَأَقْبَلَ الرَّجُلُ الَّذِی فِی النَّهَرِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْرُجَ رَمَى الرَّجُلُ بِحَجَرٍ فِی فِیهِ، فَرَدَّهُ حَیْثُ کَانَ، فَجَعَلَ کُلَّمَا جَاءَ لِیَخْرُجَ رَمَى فِی فِیهِ بِحَجَرٍ، فَیَرْجِعُ کَمَا کَانَ، فَقُلْتُ: مَا هَذَا؟ ... قَالَ وَالَّذِی رَأَیْتَهُ فِی النَّهَرِ آکِلُوا الرِّبَا».[192]
سمره بن جندب س میگوید: راه افتادیم تا اینکه به نهری از خون رسیدیم و شخصی را دیدیم که در وسط نهر، ایستاده و شخصی دیگر، کنار نهر ایستاده است. و مقداری سنگ، پیش رویش قرار دارد. مردی که وسط نهر بود، براه میافتاد و میخواست بیرون بیاید. اما شخصی که بیرون نهر بود، سنگی در دهانش میکوبید و او را به وسط نهر برمیگرداند. و این کار همچنان تکرار میشد. پرسیدم: این چیست؟ ... گفت: شخصی را که در نهر خون دیدی، ربا خوار بود».
اهل تصویر
از ابن عباس ب روایت شده است که پیامبر ج میفرماید: «کُلُّ مُصَوِّرٍ فِی النَّارِ یَجْعَلُ لَهُ بِکُلِّ صُورَةٍ صَوَّرَهَا نَفْسًا فَتُعَذِّبُهُ فِی جَهَنَّمَ».[193]
«هر تصویرسازی در جهنم است، برای هر صورتی که ساخته است جسمی قرار داده میشود که به واسطهی آن جسم در جهنم عذاب میشود».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللهِ ج، وَقَدْ سَتَرْتُ سَهْوَةً لِی بِقِرَامٍ فِیهِ تَمَاثِیلُ، فَلَمَّا رَآهُ هَتَکَهُ وَتَلَوَّنَ وَجْهُهُ وَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، الَّذِینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللهِ».[194]
از عایشه ل روایت شده که گفت: رسول الله ج به خانه من تشریف آورد در حالی که من روی یک تاقچه دیواری، پرده نازک و عکسداری آویزان نموده بودم. هنگامی که پیامبر اکرم ج پرده را دید، آن را پاره نمود و چهرهاش دگرگون گردید و فرمود: «ای عایشه! روز قیامت، نزد الله متعال، سختترین عذاب را کسانی میبینند که آفرینش الله متعال را شبیهسازی میکنند».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ تَحَلَّمَ بِحُلْمٍ لَمْ یَرَهُ، کُلِّفَ أَنْ یَعْقِدَ بَیْنَ شَعِیرَتَیْنِ وَلَنْ یَفْعَلَ. وَمَنِ اسْتَمَعَ إِلَى حَدِیثِ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ أَوْ یَفِرُّونَ مِنْهُ، صُبَّ فِی أُذُنِهِ الآنُکُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. وَمَنْ صَوَّرَ صُورَةً عُذِّبَ وَکُلِّفَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهَا وَلَیْسَ بِنَافِخٍ».[195]
از ابن عباس ب روایت است که نبی ج فرمود: «هرکس خوابی را که ندیده است، بیان کند (روز قیامت) به او دستور میدهند تا دو دانهی جو را با هم گره بزند در حالی که هرگز نمیتواند چنین کاری انجام دهد. و هرکس، به سخنان کسانی گوش فرا دهد که آنها دوست ندارند و یا نمیخواهند که او سخنانشان را بشنود، روز قیامت در گوشهایش سرب ذوب شده میریزند. و هرکس، تصویر و مجسمهای بسازد، او را عذاب داده و به او دستور میدهند تا در آن، روح بدمد ولی او نمیتواند».
اهل دروغ و غیبت و سخنچینی
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٱلضَّآلِّینَ٩٢ فَنُزُلٞ مِّنۡ حَمِیمٖ٩٣ وَتَصۡلِیَةُ جَحِیمٍ٩٤﴾ [الواقعة: 92-94].
«اما اگر از تکذیبکنندگان گمراه [و در زمرۀ تیرهبختان] باشد، با آب جوشان [از او] پذیرایی میشود و به [آتش] دوزخ درمیآید».
وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: «کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فِی سَفَرٍ ... فَقُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، وَإِنَّا لَمُؤَاخَذُونَ بِمَا نَتَکَلَّمُ بِهِ؟ فَقَالَ: «ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ یَا مُعَاذُ، وَهَلْ یَکُبُّ النَّاسَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ أَوْ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ».[196]
از معاذ بن جبل س روایت شده است که گفت: در سفری با پیامبر ج همراه بودم ... گفتم: ای رسول الله! مگر ما به خاطر سخنانی که میگوییم، بازخواست میشویم؟ فرمود: «مادرت، به سوگَت بنشیند! مگر مردم را چیزی جز سخنانشان بر چهره در دوزخ، واژگون میکند؟».
کسانی که آنچه الله متعال نازل نموده است را کتمان میکنند
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ١٧٤﴾ [البقرة: 174].
«کسانی که آنچه را الله در کتاب نازل کرده است کتمان میکنند و آن را [برای کسبِ مال و مقامِ دنیا] به بهای اندکی میفروشند، [در حقیقت] جز آتش در شکمهایشان فرو نمیبرند و الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و [از پلیدیِ گناه] پاکشان نمیکند و عذاب دردناکی خواهند داشت».
الله متعال میفرماید: ﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ٩٦ تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾ [الشعراء: 94-99].
«پس آنها [= معبودان باطل] همراه گمراهان در آن [آتش مهیب] افکنده میشوند. و [همراه] تمام لشکریان ابلیس. در آنجا [مشرکان] در حال ستیز [با معبودان باطل] میگویند: به الله سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم. آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میدانستیم. و ما را کسی جز مجرمان گمراه نکرد».
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذۡ یَتَحَآجُّونَ فِی ٱلنَّارِ فَیَقُولُ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا کُنَّا لَکُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا نَصِیبٗا مِّنَ ٱلنَّارِ٤٧ قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا کُلّٞ فِیهَآ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ حَکَمَ بَیۡنَ ٱلۡعِبَادِ٤٨﴾ [غافر: 47-48].
«آنگاه که در آتش دوزخ کشمکش [و مجادله] میکنند، مردمانِ زیردست به رهبران گمراهگر میگویند: «ما پیرو شما بودیم؛ آیا ممکن است بخشى از عذاب آتش را از ما دور کنید؟» رهبران گمراهگر میگویند: بیتردید، همۀ ما در آتش خواهیم بود. الله میان بندگانش داورى کرده است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ٢٧ قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ٢٨ قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٢٩ وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ٣٠ فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ٣١ فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ٣٢ فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ٣٣ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ٣٤ إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ٣٥﴾ [الصافات: 27-35].
«و سرزنشکنان به یکدیگر رو میکنند [و به رهبران و بزرگان خود] میگویند: «شما [برای به کفر کشاندنِ ما، با ادعای دین راستین و] از موضع حق به سراغمان میآمدید». [رهبرانشان] میگویند: «[ما مقصر نیستیم؛] بلکه شما خود ایمان نداشتید؛ و ما هیچ تسلطى بر شما نداشتیم؛ بلکه شما خود گروهى سرکش بودید. [اکنون] فرمان مجازاتِ پروردگارمان بر ما محقق شده و به راستی، ما [همگی عذاب دوزخ را] خواهیم چشید. شما را گمراه نمودیم [چرا که] در حقیقت، خود نیز گمراه بودیم». یقیناً آن روز [همۀ آنان] در عذاب شریکند. بیتردید، ما با گناهکاران اینچنین [رفتار] میکنیم. آنان بودند که وقتی به آنان گفته مىشد: «معبودی [بهحق] جز الله نیست» سرکشی [و تکبر] میکردند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٩ حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٠ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَیۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١﴾ [فصلت: 19-21].
«[ای پیامبر، یاد کن از] روزى که دشمنان الله را به سوى آتشِ دوزخ احضار مىکنند و [از پراکندگى] بازمیدارند، تا هنگامی که به دوزخ میرسند، گوش و چشم و پوستشان به کارهایی که انجام میدادهاند گواهى میدهند. آنان به پوست خود میگویند: «چرا علیه ما گواهی دادید؟» [در جواب] میگویند: الله [همان خالق توانمندی] که همه موجودات را گویا کرده، ما را نیز به سخن درآورده است؛ و اوست که نخستین بار شما را آفرید و [سرانجام، همگی] به پیشگاه او بازگردانده مىشوید».
درخواست جهنمیان از پروردگارشان جهت دیدن کسانی که آنها را گمراه کردند و طلب عذاب چند برابر برایشان!
الله متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَیۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِینَ٢٩﴾ [فصلت: 29].
«کافران [به هنگام عذاب] میگویند: «پروردگارا، [افرادى] از دو گروه جن و انس را که عامل گمراهىمان بودند، به ما نشان بده که لگدکوبشان کنیم تا از همه ذلیلتر شوند».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ یَقُولُونَ یَٰلَیۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِیلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَیۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا کَبِیرٗا٦٨﴾ [الأحزاب: 66-68].
«روزى که چهرههایشان در آتش دوزخ دگرگون مىشود، [با پشیمانی] میگویند: «ای کاش از [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر اطاعت کرده بودیم!» [آنان بهانه میآورند و] میگویند: «پروردگارا، ما از رهبران و بزرگان خود اطاعت [و تقلید] کردیم و آنان [بودند که] ما را گمراه کردند. پروردگارا، عذابشان را دو چندان کن و به لعنتی بزرگ [و سخت] لعنت فرما».
الله متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٢﴾ [إبراهیم: 22].
«و چون کار [داورى] انجام شد، شیطان مىگوید: بیتردید، الله به شما وعده داد؛ وعدهای راست و درست؛ و من به شما وعده [دروغین] دادم و با شما خُلفِ وعده کردم؛ و من هیچ تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را دعوت دادم و شما [نیز دعوت] مرا اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید. [امروز] نه من فریادرسِ شما هستم و نه شما فریادرسِ من هستید. من بیزارم از اینکه پیش از این مرا [با الله] شریک میگرفتید. ستمکاران [مشرک] عذابى پردرد خواهند داشت».
الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِیدٖ٣٠﴾ [ق: 30]
«روزى که به دوزخ مىگوییم: «آیا [از ستمگران] انباشتهشدهای؟» [و او] مىگوید: آیا بیش از این هم هست؟».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ: «لَا تَزَالُ جَهَنَّمُ یُلْقَى فِیهَا، وَتَقُولُ: هَلْ مِنْ مَزِیدٍ؟ حَتَّى یَضَعَ رَبُّ الْعِزَّةِ فِیهَا قَدَمَهُ، فَیَنْزَوِی بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ، وَتَقُولُ: قَطٍ! قَطٍ! بِعِزَّتِکَ وَکَرَمِکَ، وَلَا یَزَالُ فِی الْجَنَّةِ فَضْلٌ، حَتَّى یُنْشِئَ اللهُ لَهَا خَلْقًا، فَیُسْکِنَهُمْ فَضْلَ الْجَنَّةِ».[197]
انس بن مالک س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «دوزخیان مرتب و پشت سر هم به دوزخ انداخته میشوند و دوزخ مرتب میگوید: آیا بازهم هست؟ تا اینکه الله متعال قدمش را در آن قرار میدهد و کنارههای دوزخ فرو میآیند و به هم میچسبند و در این وقت است که جهنم میگوید: یا الله! به عزت و کَرَمَت سوگند بس است! بس است! اما در مقابل در بهشت جای زیادی مانده است و الله [برای پُرکردن] افرادی میآفریند و آنها را در بهشت جای میدهد».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِیهِمۡ نَارٗا کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمٗا٥٦﴾ [النساء:56].
«بیگمان، کسانی را که به آیات ما کفر ورزیدند، در آتشی [سوزان] وارد خواهیم کرد که هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهای دیگری به جایش قرار میدهیم تا [طعم] عذاب را بچشند. به راستی که الله، شکستناپذیرِ حکیم است».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ٧٤ لَا یُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ وَهُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ٧٥ وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِینَ٧٦﴾ [الزخرف: 74-76].
«بیتردید، مجرمان در عذاب دوزخ جاودانند. [در حالى که عذاب] از آنان کاسته نمیشود و در یأس و نومیدی فرورفتهاند. ما به آنان ستم نکردیم؛ بلکه آنها خود به خویشتن ستم میکردند».
و الله متعال میفرماید: ﴿وَلِلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٦ إِذَآ أُلۡقُواْ فِیهَا سَمِعُواْ لَهَا شَهِیقٗا وَهِیَ تَفُورُ٧ تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ ٱلۡغَیۡظِۖ کُلَّمَآ أُلۡقِیَ فِیهَا فَوۡجٞ سَأَلَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَذِیرٞ٨ قَالُواْ بَلَىٰ قَدۡ جَآءَنَا نَذِیرٞ فَکَذَّبۡنَا وَقُلۡنَا مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ کَبِیرٖ٩﴾ [الملک: 6-9].
«و برای کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، عذاب جهنم است؛ و چه بد جایگاهی است! هنگامی که در آن انداخته شوند، نعرهای [وحشتناک] از آن میشنوند، در حالی که میجوشد. از شدت خشم، نزدیک است [جهنم] پارهپاره شود. هر گاه گروهی در آن انداخته میشوند، نگهبانانش از آنان میپرسند: «آیا بیمدهندهای به سراغتان نیامد؟» میگویند: «بله؛ بیمدهنده به سوی ما آمد، اما ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: «هرگز الله چیزی نازل نکرده است. شما جز در گمراهی بزرگ نیستید».
عَنْ أُسَامَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «یُجَاءُ بِالرَّجُلِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُلْقَى فِی النَّارِ، فَتَنْدَلِقُ أَقْتَابُهُ فِی النَّارِ، فَیَدُورُ کَمَا یَدُورُ الْحِمَارُ بِرَحَاهُ، فَیَجْتَمِعُ أَهْلُ النَّارِ عَلَیْهِ فَیَقُولُونَ: أَیْ فُلانُ، مَا شَأْنُکَ أَلَیْسَ کُنْتَ تَأْمُرُنَا بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَانَا عَنِ الْمُنْکَرِ؟ قَالَ: کُنْتُ آمُرُکُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَلا آتِیهِ وَأَنْهَاکُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَآتِیهِ».[198]
اسامه س میگوید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: «روز قیامت، مردی را میآورند و در دوزخ میاندازند. رودههایش به سرعت در آتش بیرون میریزد. و او همانند الاغی که آسیا را میچرخاند، دور خود میگردد. دوزخیان، اطراف او جمع میشوند و میگویند: فلانی! تو را چه شده است مگر تو ما را امر به معروف و نهی از منکر نمیکردی؟ میگوید: (بله) شما را امر به معروف میکردم ولی خودم آن را انجام نمیدادم و شما را از منکر باز میداشتم اما خودم آن را انجام میدادم».
الله متعال میفرماید: ﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ وَکَرِهُوٓاْ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِی ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ کَانُواْ یَفۡقَهُونَ٨١ فَلۡیَضۡحَکُواْ قَلِیلٗا وَلۡیَبۡکُواْ کَثِیرٗا جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٢﴾ [التوبة: 81-82].
«واماندگان [از غزوۀ تبوک] پس از [مخالفت با] رسول الله، از خانهنشینیِ خود شادمان شدند و از اینکه با اموال و جانهایشان در راه الله جهاد کنند کراهت داشتند و [به افراد سستایمان] میگفتند: «در این گرما، رهسپار [جهاد] نشوید». [ای پیامبر، به آنان] بگو: «اگر درمییافتند، آتش دوزخ [از این بسیار] سوزانتر است». به سزای آنچه میکردند، باید [در دنیا] کم بخندند و [در آخرت] بسیار بگریند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَهُمۡ یَصۡطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا غَیۡرَ ٱلَّذِی کُنَّا نَعۡمَلُۚ أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَآءَکُمُ ٱلنَّذِیرُۖ فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٍ٣٧﴾ [فاطر: 37].
«[دوزخیان] در آن [آتش] فریاد میزنند: «پروردگارا، ما را [از این عذاب] بیرون آور تا غیر از آنچه [پیشتر] میکردیم، کار شایستهای انجام دهیم». [به آنان گفته میشود:] «آیا به شما [آنقدر فرصت و] عمر ندادیم تا هر کس که پندپذیر است در آن [مدت] پند گیرد؟ و [پیامبر نیز به عنوان] بیمدهنده نزدتان آمد؛ پس [حال که اطاعت نکردید، طعم عذاب را] بچشید که ستمکاران هیچ یاریگری ندارند».
درخواست کمک جنمیان از کسانی که آنها را نجات دهند
الله متعال میفرماید: ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُۚ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠﴾ [الأعراف: 50].
«اهل دوزخ، به بهشتیان ندا میدهند که: «از آن آب یا آنچه الله روزیتان کرده است اندکی ما را بهرهمند سازید». [آنان در پاسخ] میگویند: الله هر دو را بر کافران حرام کرده است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ فِی ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ یُخَفِّفۡ عَنَّا یَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ٤٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَکُ تَأۡتِیکُمۡ رُسُلُکُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٍ٥٠﴾ [غافر: 49-50].
«و کسانى که در آتشند، به نگهبانان دوزخ مىگویند: «از پروردگارتان بخواهید که برای یک روز، این عذاب را از ما بردارد». آنان پاسخ مىدهند: «مگر پیامبرانتان نشانههاى روشن بر شما ارائه نکردند؟ دوزخیان مىگویند: «بله»؛ و مأموران مىگویند: «پس [بىنتیجه] درخواست کنید که درخواست کافران، [مردود و] تباه است».
به ارث بردن جایگاه جهنمیان توسط بهشتیان
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١١﴾ [المؤمنون: 11].
«[همان] کسانی که بهشت برین را به ارث میبرند [و] در آن جاودانند».
خارج شدن گناهکاران مومن از جهنم
در حدیث انس س آمده است که گفت: پیامبر ج فرمود: «یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَکَانَ فِى قَلْبِهِ مِنَ الْخَیْرِ مَا یَزِنُ شَعِیرَةً، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَکَانَ فِى قَلْبِهِ مِنَ الْخَیْرِ مَا یَزِنُ بُرَّةً، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَکَانَ فِى قَلْبِهِ مِنَ الْخَیْرِ مَا یَزِنُ ذَرَّةً».[199]
«کسی که لا اله الا الله بگوید و به اندازه، یک «دانه جو» ایمان در قلبش باشد از دوزخ بیرون میآید و کسی که لا اله الا الله بگوید و به اندازه یک «دانه گندم» ایمان در قلبش باشد از دوزخ بیرون میآید و کسی که لا اله الا الله بگوید و به اندازه یک «ذره» ایمان در قلبش باشد از دوزخ بیرون میآید».
بزرگترین عذاب برای جهنمیان محروم ماندن از دیدار الله متعال است. الله متعال در این باره میفرماید: ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّهُمۡ لَصَالُواْ ٱلۡجَحِیمِ١٦﴾ [المطففین: 15-16].
«هرگز چنین نیست [که آنها میپندارند]. بیگمان، آنان در آن روز از [دیدار] پروردگارشان محرومند. و [بعد از حساب،] مسلماً وارد دوزخ میشوند».
الله متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ یَأۡتِ لَا تَکَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِیّٞ وَسَعِیدٞ١٠٥ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ شَقُواْ فَفِی ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَشَهِیقٌ١٠٦ خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۚ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ١٠٧ ۞وَأَمَّا ٱلَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۖ عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾ [هود: 105-108].
«وقتی این روز فرا رسد هیچ کس جز به اجازۀ او [= الله] سخن نمیگوید؛ [در آن روز] برخی از آنان بدبختند و [برخی دیگر] نیکبخت. اما کسانی که بدبخت شدند، [دوزخیاند و] در آتش [با هر دم و بازدمی] ضجّه و نالهای برایشان است. تا آسمانها و زمین [باقی] است، در آن [عذاب] جاودانند؛ مگر آنکه پروردگارت بخواهد [که موحدان گناهکار را از دوزخ خارج سازد]. بیتردید، پروردگارت آنچه را که بخواهد انجام میدهد. و اما کسانی که نیکبخت [و سعادتمند] شدند، تا آسمانها و زمین [باقی] است، جاودانه در بهشتند؛ مگر آنکه پروردگارت بخواهد [موحدان گناهکار را پیش از ورود به بهشت، در دوزخ مجازات کند. این نعمت،] بخششی بیپایان است».
و الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٣٦ یُرِیدُونَ أَن یَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٣٧﴾ [المائدة: 36-37].
«در حقیقت، کسانى که کفر ورزیدند، اگر تمام آنچه در زمین است براى آنان باشد و همانندش [نیز] با آن [در اختیار داشته باشند و بخواهند] به وسیله آن خود را از عذاب روز قیامت بازخرند، از آنان پذیرفته نمىشود و عذابى دردناک [در پیش] دارند. میخواهند از آتش [دوزخ] بیرون روند؛ و[لی] از آن [عذاب] خارجشدنی نیستند و برایشان عذابی پایدار [مهیا] است».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِذَا صَارَ أَهْلُ الْجَنَّةِ إِلَى الْجَنَّةِ، وَأَهْلُ النَّارِ إِلَى النَّارِ؛ جِیءَ بِالْمَوْتِ حَتَّى یُجْعَلَ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ ثُمَّ یُذْبَحُ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ: یَا أَهْلَ الْجنَّةِ لاَ مَوْتَ، وَیَا أَهْلَ النَّارِ لاَ مَوْتَ فَیَزْدَادُ أَهْلُ الْجَنَّةِ فَرَحًا إِلَى فَرَحِهِمْ، وَیَزْدَادُ أَهْلُ النَّارِ حُزْنًا إِلَى حُزْنِهِمْ»[200].
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «هنگامی که بهشتیان به بهشت، و جهنمیان به جهنم میروند، مرگ را میآورند و میان بهشت و دوزخ، ذبح میکنند و یک منادی، ندا میدهد که: ای بهشتیان! بعد از این، مرگی وجود ندارد. و ای دوزخیان! بعد از این، مرگی وجود ندارد. در نتیجه، بهشتیان بیش از پیش، خوشحال، و دوزخیان بیش از پیش غمگین میشوند».
مردان در بهشت بیشتر از زنان، و زنان در جهنم بیشتر از مردان و حوران در بهشت بیشتر از مردان هستند:
عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اطَّلَعْتُ فِی الْجَنَّةِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ».[201]
عمران بن حصین س میگوید: پیامبر ج فرمود: «به بهشت، سر زدم و دیدم که اکثر بهشتیان از فقرا هستند. و به دوزخ، نظر انداختم و دیدم که اکثریت دوزخیان را زنان تشکیل میدهند».
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب ذَکَرَ حَدِیْثَ الْکُسُوْفِ بِطُوْلِهِ ثُمَّ قَالَ: رَأَیْنَاکَ تَنَاوَلْتَ شَیْئًا فِی مَقَامِکَ، ثُمَّ رَأَیْنَاکَ کَعْکَعْتَ؟ فقَالَ ج: إِنِّی رَأَیْتُ الْجَنَّةَ، فَتَنَاوَلْتُ عُنْقُودًا ،وَلَوْ أَصَبْتُهُ لأَکَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِیَتِ الدُّنْیَا، وَأُرِیتُ النَّارَ، فَلَمْ أَرَ مَنْظَرًا کَالْیَوْمِ قَطُّ أَفْظَعَ، وَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ. قَالُوا: بِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: بِکُفْرِهِنَّ. قِیلَ: یَکْفُرْنَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: یَکْفُرْنَ الْعَشِیرَ، وَیَکْفُرْنَ الإِحْسَانَ، لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ کُلَّهُ، ثُمَّ رَأَتْ مِنْکَ شَیْئًا، قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ مِنْکَ خَیْرًا قَطُّ»[202].
ابن عباس ب بعد از نقل حدیث طولانی کسوف، میگوید: سپس، من گفتم: ای رسول الله! ما مشاهده کردیم که شما در نماز، در حالی که سرجای خود بودید، چیزی را گرفتید و بعد، عقب رفتید. رسول الله ج فرمود: «بهشت را دیدم و خواستم خوشه انگوری بچینیم. اگر آن خوشه را بر میگرفتم، شما تا پایان دنیا از آن، میخوردید. همچنین دوزخ به من عرضه گردید که تاکنون، هیچگاه صحنهای هولناکتر از آن، ندیده بودم. و بیشترین دوزخیان را زنان، تشکیل میدادند». گفتند: چرا ای رسول الله؟ فرمود: «زیرا آنان کفر و ناسپاسی میکنند». پرسیدند: آیا به الله کفر میورزند؟ پیامبر ج فرمود: «از شوهرانشان ناسپاسی کرده، احسان آنان را فراموش میکنند. اگر شما تمام عمر به او، نیکی کنید، ولی یک بار از شما قصوری ببیند، میگوید: هیچگاه از تو خیری ندیدهام».
عمران بن حصین س روایت کرده که رسول الله ج فرمود: «إِنَّ أَقَلَّ سَاکِنِی الْجَنَّةِ النِّسَاءُ».[203]
«زنان کمترینِ اهل بهشت را تشکیل میدهند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَلِجُ الْجَنَّةَ صُورَتُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ، لاَ یَبْصُقُونَ فِیهَا وَلاَ یَمْتَخِطُونَ وَلاَ یَتَغَوَّطُونَ، آنِیَتُهُمْ فِیهَا الذَّهَبُ، أَمْشَاطُهُمْ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَمَجَامِرُهُمُ الأَلُوَّةُ، وَرَشْحُهُمُ الْمِسْکُ، وَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ زَوْجَتَانِ، یُرَى مُخُّ سُوقِهِمَا مِنْ وَرَاءِ اللَّحْمِ، مِنَ الْحُسْنِ، لاَ اخْتِلاَفَ بَیْنَهُمْ وَلاَ تَبَاغُضَ، قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ، یُسَبِّحُونَ اللَّهَ بُکْرَةً وَعَشِیًّا».[204]
ابوهریره س میگوید از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «اولین گروهی که وارد بهشت میشوند، چهرههایشان بهسان ماه شب چهارده میدرخشد، آنها از آب دهان و بینی و ادرار و مدفوع، پاک هستند. و ظروف آنها از طلاست و شانههایشان از طلا و نقره است و آتشدانهایشان از عودِ خوشبوست و عرقهایشان بوی مشک میدهد. برای هر مرد، دو زن وجود دارد که از شدت زیبایی، مغز ساق پایشان از ورای پوست و گوشت دیده میشود. آنجا بین بهشتیان اختلاف و کینهای وجود ندارد، دلهایشان مانند دل یک انسان است (به قول معروف همه یکدل هستند) و صبح و شب الله را به پاکی یاد میکنند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حُجِبَتِ النَّارُ بِالشَّهَواتِ، وحُجِبَتِ الْجَنَّةُ بِالمَکَارِهِ».[205]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «آتش دوزخ در پس پردهی شهوات و لذایذ و هواهای نفسانی است، و بهشت در پس پردهی سختیها و کارهای رنج آور (عبادات و دوری از گناهان و لذایذ) است».
عَنْ عَبْدِاللَّهِ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «الْجَنَّةُ أَقْرَبُ إِلَى أَحَدِکُمْ مِنْ شِرَاکِ نَعْلِهِ، وَالنَّارُ مِثْلُ ذَلِکَ».[206]
عبدالله بن مسعود س میگوید: نبی ج فرمود: «بهشت و دوزخ از بند کفشهایتان به شما نزدیکتر هستند».
دعوای بهشت و جهنم و حکم الله متعال بین آنها
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «تَحَاجَّتِ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَقَالَتِ النَّارُ: أُوثرْتُ بِالْمُتَکَبِّرِینَ وَالْمُتَجَبِّرِینَ، وَقَالَتِ الْجَنَّةُ: مَا لِی لا یَدْخُلُنِی إِلاَّ ضُعَفَاءُ النَّاسِ وَسَقَطُهُمْ. قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِلْجَنَّةِ: أَنْتِ رَحْمَتِی أَرْحَمُ بِکِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِی، وَقَالَ لِلنَّارِ: إِنَّمَا أَنْتِ عَذَابِی أُعَذِّبُ بِکِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِی، وَلِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مِلْؤُهَا، فَأَمَّا النَّارُ فَلا تَمْتَلِئُ حَتَّى یَضَعَ رِجْلَهُ، فَتَقُولُ: قَطْ قَطْ، فَهُنَالِکَ تَمْتَلِئُ وَیُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ، وَلا یَظْلِمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ خَلْقِهِ أَحَدًا، وَأَمَّا الْجَنَّةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُنْشِئُ لَهَا خَلْقًا».[207]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «بهشت و دوزخ با یکدیگر مجادله کردند. دوزخ گفت: من به جباران و متکبرین، اختصاص داده شدهام. بهشت گفت: مرا چه شده است که فقط افراد ضعیف و حقیر، وارد من میشوند. الله متعال به بهشت گفت: تو رحمت من هستی. به وسیلۀ تو به هریک از بندگانم که بخواهم، رحم میکنم. و به دوزخ گفت: همانا تو عذاب من هستی. و به وسیلۀ تو، هریک از بندگانم را که بخواهم، عذاب میدهم. و هر دو پُر خواهد شد. ولی دوزخ پر نمیشود مگر اینکه الله پایش را (در آن) بگذارد. آنگاه دوزخ میگوید: بس است. بس است. در این هنگام، دوزخ پر میشود و برخی از قسمتهایش در هم پیچیده میشود. و الله ﻷ به احدی از مخلوقاتش، ظلم نمیکند. و اما برای (پر کردن) بهشت، مخلوق دیگری میآفریند».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠ وَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِیٓ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ١٣١ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢﴾ [آل عمران: 130-132].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، ربا را [با سودِ] چندبرابر نخورید و از الله پروا کنید؛ باشد که رستگار شوید. و از آتشی که برای کافران آماده شده است بپرهیزید. و از الله و پیامبر اطاعت کنید؛ باشد که مورد رحمت [الله] قرار گیرید».
عَنْ أَبی هُرَیْرَةَ س قَاْلَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، وَمَنْ یَأْبَى؟ قَالَ: «مَنْ أَطَاعَنِی دَخَلَ الجَنَّةَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَى».[208]
از ابوهریره س روایت است که: رسول الله ج فرمود: «همهی امتیان من وارد بهشت میشوند، مگر کسی که امتناع ورزد»، صحابه عرض کردند: ای رسول الله! چه کسی امتناع میورزد؟ فرمود: «هر کس که از من اطاعت کند، وارد بهشت میشود و هر کس، از من نافرمانی کند، در حقیقت، امتناع ورزیده است».
عَنْ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقَّةِ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لَمْ یَجِدْ شِقَّةَ تَمْرَةٍ فَبِکَلِمَةٍ طَیِّبَةٍ».[209]
از عدی بن حاتم س روایت است که رسول الله ج فرمود: «خود را از آتش دوزخ، دور نگه دارید اگر چه با صدقه دادن نصف خرمایی باشد؛ و اگر این هم در توان شما نبود، با سخن پسندیده (و حسن خلق) خود را از آتش، نجات دهید».
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَیُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَیَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٨﴾ [غافر: 7-8].
«فرشتگانى که عرش را حمل مىکنند و فرشتگانى که گردِ آن حلقه زدهاند، پروردگارشان را به پاکی میستایند و به او ایمان دارند و [این گونه] براى اهل ایمان آمرزش مىخواهند: «پروردگارا، رحمت و دانشت، هر چیزى را فراگرفته است؛ پس کسانى را که توبه کردند و پیرو راه تو شدند، بیامرز و از عذاب دوزخ نگاه دار». پروردگارا، آنان و پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان را در باغهای جاودان بهشت که وعده دادهاى، وارد کن، که بیتردید، تو شکستناپذیر و حکیمی».
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ العُقُوبَةِ. مَا طَمِعَ بجَنَّتِهِ أَحَدٌ، وَلَوْ یَعْلَمُ الکَافِرُ مَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الرَّحْمَةِ، مَا قَنَطَ مِنْ جَنَّتِهِ أَحَدٌ»[210]
و از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «اگر مؤمن آن شکنجه و عقوبت را که نزد الله است میدانست، هیچکس در بهشت طمع نمیکرد و امید نمیبست و اگر شخص کافر آن رحمتی را که نزد الله است، میدانست، هیچکس از رحمت و بهشت الله مأیوس نمیشد».
پروردگارا از تو بهشت و هرچه که از قول و عمل سبب نزدیکی به آن میشود را درخواست مینماییم و از آتش و هر چیزی که از قول و عمل سبب نزدیکی به آن میگردد به تو پناه میبریم.
6- ایمان به قَدَر (تقدیر)
قَدَر: علم الله متعال به هر چیزی است و اندازهگیری آن، و نوشتن آن در لوح محفوظ و قدر از اسرار الله متعال در مخلوقاتش است که هیچ فرشته مقربی و پیامبری از آن اطلاع ندارد.
ایمان به قدر
تصدیق جازم و قطعی بر اینکه هر خیر و بدی و هر چیزی که واقع میشود در قضا و تقدیر الهی وجود دارد. همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩ وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ کَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ٥٠﴾ [القمر: 49-50]
«بیتردید، ما هر چیزی را به اندازه آفریدهایم؛ و [چون چیزی را اراده نماییم] فرمان ما فقط یک [کلمه] است؛ به سرعتِ یک چشم بر هم زدن [یا کمتر، انجام میپذیرد]».
ایمان به قدر شامل چهار امر است:
1- ایمان بر اینکه الله متعال نسبت به همه چیز علم کلی و جزیی دارد: نسبت به آن چیزی که به فعل او بستگی دارد علم دارد مانند خلق، تدبیر، و زنده کردن و میراندن و مانند آن، یا آنچه که بر فعل مخلوقات متعلق است از قبیل اقوال انسان و افعالش و احوال او و احوال حیوانات و نباتات و جمادات و الله متعال نسبت به همه چیز به طور کامل علم دارد. همانطور که میفرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا١٢﴾ [الطلاق: 12] «الله است که هفت آسمان را آفرید و از زمین [نیز] همانند آنها را [آفرید]؛ و فرمان [الله] پیوسته در میان آنها نازل میشود، تا بدانید که الله بر همه چیز تواناست، و اینکه علم الله بر همه چیز احاطه دارد».
2- ایمان به اینکه الله متعال همه رخدادها و حوادثی که متعلق به مخلوقات است از قبیل احوال و رزق و اجل و... را ثبت نموده است. الله متعال کمیت و کیفیت و زمان و مکان را ثبت نموده است. هیچ تغییر و تحول و افزایش و کاهشی بدون امر و ارادهی الله صورت نمیگیرد. الله متعال میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٧٠﴾ [الحج: 70]
«آیا ندانستهای که الله آنچه را در آسمان و زمین است میداند؟ بیگمان [همۀ] اینها در کتابی [ثبت] است. مسلماً این [کار،] بر الله آسان است».
عبدالله بن عمر و بن عاص ب روایت میکند که پیامبر الله ج فرموده: «کَتَبَ اللهُ مَقَادِیرَ الْخَلَائِقِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِخَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ قَالَ: وَعَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ»[211]
«یعنی الله همهی مقدار و اندازهها را پنجاه هزار سال قبل از آفریدن زمین و آسمان نوشته است. سپس فرمود: در آن هنگام عرش الله بر روی آب قرار گرفته بود».
3- ایمان به اینکه همه کاینات در مشیت و ارادهی الله هستند. همه چیز به مشیت الهی واقع میشود، آنچه اراده نماید به وجود میآید و هرچه نخواهد هرگز واقع نمیگردد. فرقی ندارد چه به فعل الله متعال مانند خلق و تدبیر و زنده کردن و میراندن و مانند آن، و یا به فعل مخلوقات مانند افعال و اقوال و احوال متعلق باشد. الله تعالی میفرماید: ﴿۞وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١ وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا شَیَٰطِینَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١١٢﴾ [الأنعام: 111-112]
«و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مىفرستادیم و [حتی] اگر مردگان با آنان به سخن مىآمدند و هر چیزى را دستهدسته در برابرشان گرد مىآوردیم [تا راستگویی پیامبر را گواهی دهند]، باز هم ایمان نمىآوردند - مگر اینکه الله بخواهد - ولى بیشتر آنان نادانی میکنند. و [ای پیامبر محمد، تو را با دشمنیِ مشرکان آزمودیم و] همچنین برای هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان در نهان، به برخی دیگر سخنان فریبنده [و بیاساس] القا میکنند و اگر پروردگارت میخواست، [هرگز] چنین نمیکردند؛ پس آنان را با دروغهایی که میبافند واگذار».
4- ایمان به اینکه الله متعال خالق هر چیزی است: الله متعال همهی کاینات را با ذات و صفات و حرکات به وجود آورده است، به غیر از او آفریننده و پروردگار دیگری نیست. الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢﴾ [الأنعام: 102]
«این است الله، پروردگار شما؛ هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ آفرینندۀ همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و [بدانید که] او [مراقب و] کارگزار همه چیز است».
هر چیزی که الله ﻷ انجام میدهد و قضاوت مینماید و بر مخلوقاتش تقدیر میکند در آن، مصالح و حکمت بزرگ و خیری زیاد وجود دارد. آنچه که از کارهای نیک و احسان انجام میدهد بر بزرگواری و رحمتش دلالت میدهد و آنچه که از سختگیری و انتقام انجام میدهد بر غضب و خشم او دلالت دارد و آنچه که از لطف و بخشش انجام میدهد بر محبت و بردباریاش دلالت دارد، هرچه که از ذلیل نمودن و خوار کردن انجام میدهد بر بغض او دلالت دارد و آنچه که نسبت به مخلوقاتش از نقص و کمال انجام میدهد بر قدرت او و معاد دلالت میدهد.
تمام افعال الله متعال با قدرت مطلق او همراه است و قدرت مطلق او با حکمت مطلقش همراه است و حکمتش عام میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٦﴾ [آل عمران: 26]
«[ای پیامبر،] بگو: «بارالها، ای فرمانروایِ هستی، هر کس را بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی حکومت را بازپس میگیری؛ و به هر کس بخواهی عزت [و قدرت] میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری. [پروردگارا،] خوبی به دست توست و بیگمان، تو بر هر چیزی توانایی».
الله متعال دو نوع تقدیر دارد:
اول: آنچه که الله ﻷ در جهان آفرینش جاری میسازد از قبیل آفرینش و رزق و زندگی و مرگ و تصرف و تدبیر و مانند آن از اوامر ایجاد شده.
این تقدیرهای بزرگ را الله متعال هر روز جلوی ما جاری میسازد تا به وسیله آن کمال قدرت الله متعال و بزرگی نامها و صفات او و عظمت سلطنت و پادشاهیاش را و اینکه علمش همه چیز را احاطه دارد بدانیم. وقتی که آن را شناختیم ایمان و تعظیم و محبت ما نسبت به الله متعال بیشتر میشود، پس از او اطاعت مینماییم و عبادتش میکنیم، الله متعال میفرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا١٢﴾ [الطلاق: 12]
«الله است که هفت آسمان را آفرید و از زمین [نیز] همانند آنها را [آفرید]؛ و فرمان [الله] پیوسته در میان آنها نازل میشود، تا بدانید که الله بر همه چیز تواناست، و اینکه علم الله بر همه چیز احاطه دارد».
دوم: آنچه که الله متعال از نیکی و بدی بر انسان جاری میسازد و آن به عمل فرد بستگی دارد: کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد الله متعال او را در دنیا خوشبخت مینماید. سپس هنگام مرگ و در قبر سعادتش را بیشتر مینمایید، سپس به اوج سعادت که وارد شدن به بهشت است میرسد، همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: 97]
«هر کس - مرد یا زن - که کار نیک کند و مؤمن باشد، قطعاً او را [در دنیا] به زندگانی پاک و پسندیدهای زنده میداریم و [در آخرت نیز] بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند، به آنان پاداش میدهیم» و کسی که کفر بورزد و نافرمانی الله متعال را بنماید، در دنیا بدبخت میشود، سپس بدبختیاش در قبر زیاد میشود و به اوج بدبختی میرسد و آن داخل شدن به جهنم است. الله متعال میفرماید: ﴿لَّهُمۡ عَذَابٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَقُّۖ وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ٣٤﴾ [الرعد: 34].
«آنان در زندگی دنیا عذاب [دردناکی] دارند و قطعاً عذاب آخرت سختتر است؛ و در برابر [عذابِ] الله، هیچ [یار و] محافظی ندارند».
به اندازه آنچه که انسان از خوبی و بدی یا فرمانبرداری و گناه مرتکب میشود، تقدیر الله متعال بر انسان جاری میشود؛ بنابراین معصیتها بر بیشتر مردم انباشته میشود پس در برطرف کردنشان به مخلوقات متوجه میشوند پس مرتفع نمیشود بلکه مصیبتهای آنها بیشتر میشود و یاس و نامیدی حاصل میگردد. الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ وَلَا یَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا١٢٣﴾ [النساء: 123]
«[ای مسلمانان، نجات و رستگاری وابسته] به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست. هر کس کار ناشایستی انجام دهد، به کیفرش خواهد رسید و دوست و یاوری جز الله برای خود نخواهد یافت».
در حقیقت بر طرف کردن مصیبتها در دست خودشان است، الله متعال سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد تا اینکه آنها خودشان تغییر دهند، هر وقت کفر را به وسیله ایمان، و گناه را به وسیله طاعت، و بدی را به وسیله نیکی تغییر دادند، الله متعال فوری احوال آنها را تغییر خواهد داد و اگر نیکی را به وسیله بدی تغییر دادند آنها را به خاطر گناهانشان عذاب میدهد تا اینکه توبه نمایند، همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ یَکُ مُغَیِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٥٣﴾ [الأنفال: 53]
«این [کیفر سخت،] از آن روست که الله هرگز بر آن نبوده است که نعمتى را که بر مردمى ارزانى داشته است دگرگون کند؛ مگر آنکه آنان [رفتار موحدانۀ] خود را تغییر دهند [و کفر و ناسپاسی بورزند]؛ و بیتردید، الله شنوای داناست» اما گاهی مصیبتها به عنوان عذاب برای نافرمانیها و گناهان خواهند بود همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ٣٠﴾ [الشورى: 30]
«هر مصیبتی که به شما رسد، به خاطر کارهایی است که انجام دادهاید؛ و [الله] از بسیاری [از گناهانتان] گذشت میکند».
و گاهی اوقات مصیبتها به عنوان تربیت برای بنده جهت تصفیه توحیدش میباشند همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣﴾ [العنکبوت: 2-3] «آیا مردم پنداشتهاند همین که [به زبان] بگویند: «ایمان آوردیم»، آنان را [به حال خود] وامیگذارند و آزموده نمیشوند؟ و به راستی کسانی را که پیش از آنان بودند نیز آزمودیم و تا الله کسانی را که [دربارۀ ایمانشان] راست گفتهاند بازشناسد و دروغگویان را [نیز] معلوم گردانَد».
و گاهی اوقات باعث کفاره گناهان و بالا بردن درجاتش میشود:
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا یُصِیبُ الْمُسْلِمَ مِنْ نَصَبٍ وَلا وَصَبٍ، وَلا هَمٍّ وَلا حُزْنٍ، وَلا أَذًى وَلا غَمٍّ، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا، إِلاَّ کَفَّرَ اللَّهُ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ».[212]
ابوسعید خدری و ابوهریره ب میگویند: پیامبر ج فرمود: «مسلمان دچار هیچگونه خستگی، بیماری، نگرانی، ناراحتی، گرفتاری و غمی نمیشود مگر اینکه الله به وسیلۀ آنها، گناهانش را میبخشد. حتی خاری که به پایش میخلد (باعث کفارۀ گناهانش میشود)».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُشَاکُ شَوْکَةً فَمَا فَوْقَهَا إِلَّا کُتِبَتْ لَهُ بِهَا دَرَجَةٌ وَمُحِیَتْ عَنْهُ بِهَا خَطِیئَةً».[213]
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «هیچ مسلمانی نیست که خاری یا چیز کوچکتری در بدنش فرود رود، مگر آنکه الله برای او درجهای مینویسد و از گناهی درگذر میفرماید».
قضا و قدر الله متعال نسبت به انسانها دو نوع است:
اول: قضا و قدر الله متعال به نسبت اعمال و احوالی که خارج از اراده انسان است. مانند بلندی و کوتاهی، حُسن و قُبح، و زندگی و مرگ او باشد یا چیزی که بدون اختیار انسان صورت میگیرد، مانند مصیبتها و امراض و ضرر مالی و جانی و نقصانی که در محصولات صورت میگیرد و مصیبتهایی که بعضی اوقات برای انسان به عنوان سزا و و برخی اوقات به عنوان امتحان و گاهی برای رفع و بالا بردن درجات و کفارهی گناهان نیز میباشد.
اعمالی که بر انسان واقع میشود و فرد هیچ ارادهای در آنها ندارد در مورد آنها سوال و محاسبه نمیشود و برای او واجب است که ایمان داشته باشد که همه آنها بر اساس قضا و قدر الهی است و صبر نماید و تسلیم و راضی گردد. هیچ حادثه و اتفاقی در جهان صورت نمیگیرد مگر اینکه الله متعال در آن حکم و حکمت و رحمت و احسانی در نظر گرفته است.
الله متعال میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٢٢ لِّکَیۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَکُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ٢٣﴾ [الحدید: 22-23].
«هیچ آسیبى در زمین و یا در وجود شما روى نخواهد داد، مگر آنکه پیش از ایجادش، در دفتر [علم الهی] رقم خورده است. به راستی که این کار، بر الله آسان است. [این نکته را تذکر دادیم] تا بر آنچه از دستتان میرود افسوس نخورید و به آنچه به دست میآورید سرمست نگردید که الله هیچ متکبرِ فخرفروشى را دوست ندارد».
و الله متعال میفرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51].
«بگو: «هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: یُؤْذِینِی ابْنُ آدَمَ یَسُبُّ الدَّهْرَ وَأَنَا الدَّهْرُ، بِیَدِی الأَمْرُ أُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ».[214]
از ابوهریره س روایت شده است که گفت: پیامبر ج فرمود: «الله متعال میفرماید: فرزند آدم (انسان) وقتی که به زمانه دشنام میدهد مرا اذیت میکند و این در حالی است که من زمانه هستم، [یعنی همهی] کارها در دست و تحت فرمان و دستور من است. شب و روز را من به گردش درمیآورم (حوادث و اوضاع زمانه را من میآفرینم)».
عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: کُنْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ج یَوْمًا، فَقَالَ: «یَا غُلَامُ إِنِّی أُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ، احْفَظِ اللَّهَ یَحْفَظْکَ، احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَکَ، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ، وَاعْلَمْ أَنَّ الأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ عَلَى أَنْ یَنْفَعُوکَ بِشَیْءٍ لَمْ یَنْفَعُوکَ إِلَّا بِشَیْءٍ قَدْ کَتَبَهُ اللَّهُ لَکَ، وَلَوْ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَضُرُّوکَ بِشَیْءٍ لَمْ یَضُرُّوکَ إِلَّا بِشَیْءٍ قَدْ کَتَبَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ، رُفِعَتِ الأَقْلَامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ»[215].
از ابن عباس ب روایت است که فرمود: روزى پشت سر رسول الله ج بر مرکبشان سوار بودم که فرمود: «پسر جان! چند سخن به تو میآموزم: شریعت الله را پاس بدار تا تو را حفظ کند؛ شریعت الله را حفظ کن تا او را در برابر خویش بیابی. هرگاه، چیزی خواستی، از الله بخواه و هرگاه کمک و یاری خواستی، از الله درخواست کمک کن و بدان که اگر همه مردم جمع شوند تا نفعی به تو برسانند، نمیتوانند؛ مگر آن چه را که الله، برایت مقدَّر کرده است. و اگر همه مردم جمع شوند تا زیانی به تو برسانند، نمیتوانند مگر زیانی که الله برایت رقم زده است. کار نوشتن تقدیر به وسیله قلمها پایان یافته و نامهها، خشک شده است».
دوم: اعمال و افعالی را که الله متعال در قضا و قدر ثبت نموده است و انسان قدرت دارد به وسیلهی نعمت عقل و قدرت و اختیاری که الله متعال به او بخشیده آنها را انجام دهد، مانند ایمان و کفر و فرمانبرداری و نافرمانی و نیکوکاری و بدکاری، پس در مقابل آنها و امثالشان انسان محاسبه میشود و ثواب و جزا برایش ثبت میشود برای اینکه الله متعال پیامبران را فرستاده و کتابها را نازل کرده است و حق را از باطل مشخص نموده و در ایمان و فرمانبرداری تشویق نموده است و از کفر و نافرمانی بر حذر داشته است، و به انسان نعمت عقل داده، و از قدرت اختیار بهرهمند ساخته است، هرچه را به محض اینکه اختیار نماید میتواند انجام دهد و هریک از دو راه خوب و یا بد را انتخاب نماید تحت مشیت و ارادهی الله متعال قرار دارد. چون هیچ چیزی در سرزمین و پادشاهی الله متعال بدون علم و خواست و ارادهی او واقع نمیشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا٢٩﴾ [الکهف: 29].
«[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «[این قرآن، سخنِ] حق از جانب پروردگارتان است؛ پس هر کس میخواهد، ایمان بیاورد و هر کس میخواهد، کافر شود». ما برای ستمکاران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را از هر سو فرامیگیرد؛ و اگر [در طلبِ آب،] فریادرسى بجویند، با آبی همچون مسِ گداخته به فریادشان میرسند؛ [آبی که حرارتش] چهرهها را بریان میکند. چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است!».
الله متعال میفرماید: ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤۡمِنٗا کَمَن کَانَ فَاسِقٗاۚ لَّا یَسۡتَوُۥنَ١٨ أَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡمَأۡوَىٰ نُزُلَۢا بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٩ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَآ أُعِیدُواْ فِیهَا وَقِیلَ لَهُمۡ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ٢٠﴾ [السجدة: 18-20].
«آیا [پاداش] کسی که مؤمن است همچون کسی است که نافرمان است؟ هرگز برابر نیستند. اما کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، جایگاهشان باغها[ی بهشتی] است؛ پاداشی است به [پاس] آنچه میکردند. و اما کسانی که نافرمانی کردند، جایگاهشان آتش [دوزخ] است. هر گاه بخواهند از آن خارج شوند، به آن بازگردانده میشوند و به آنان گفته میشود: بچشید عذاب آتشی که همواره آن را دروغ میانگاشتید».
چه زمانی استناد به تقدیر جایز است؟
1- جایز است که انسان به تقدیر در برابر مصیبتها استناد نماید، همانطور که در قسم اول بیان شد، پس هنگامی که انسان مریض شد یا ضرری دید یا به بلاهای که در اختیارش نیست مبتلا گردید، به تقدیر الله متعال استناد نماید و بگوید: تقدیر الله متعال بود و آنچه خواست انجام داد و اگر توانایی دارد صبر نماید و راضی باشد تا اینکه به او ثواب برسد. همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157]
«و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛ همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم». اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان برایشان است و همینان هدایتیافتگانند».
2- جایز نیست که انسان در مقابل نافرمانی و گناهان به تقدیر استناد نماید و واجبات را ترک کند، و کارهای حرام انجام دهد، برای اینکه الله متعال به انجام دادن طاعات و دوری نمودن از معاصی و گناهان و به عمل کردن دستور داده است، و از توکل کردن به تقدیر نهی نموده است.
اگر تقدیر به عنوان حجت برای شخصی پذیرفته میشد الله متعال تکذیب کنندگان پیامبران مانند قوم نوح، عاد، ثمود و مانند آنها را عذاب نمیداد و دستور نمیداد که حدود بر متجاوزان اجرا شود. و کسی که تقدیر را بر گناهکاران حجت بداند آنها را مستحق سرزنش و جزا نمیداند، پس هیچ کسی را سرزنش و ملامت نمیکند، و کسی را که به او تجاوز نماید، جزا نمیدهد، و بین کسی که با او نیکی یا بدی انجام دهد فرقی قایل نیست و این باطل و بر باطل بنا شده است و نادانی عقل است، و الله متعال نسبت به کسی که اراده خیر نماید، او را در دین فقیه میگرداند و به او فهم دین میدهد. الله متعال میفرماید: ﴿سَیَقُولُ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَکۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن شَیۡءٖۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ حَتَّىٰ ذَاقُواْ بَأۡسَنَاۗ قُلۡ هَلۡ عِندَکُم مِّنۡ عِلۡمٖ فَتُخۡرِجُوهُ لَنَآۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَخۡرُصُونَ١٤٨﴾ [الأنعام: 148].
«کسانى که شرک ورزیدند خواهند گفت: «اگر الله مىخواست، نه ما شرک میآوردیم و نه پدرانمان و [همچنین] چیزى را [خودسرانه] تحریم نمىکردیم». کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین گونه [پیامبران خود را] تکذیب کردند تا عذاب ما را چشیدند. [ای پیامبر، به این مشرکان] بگو: «آیا [دانش و] دلیلی نزدتان هست که آن را براى ما آشکار کنید؟ [در حقیقت،] شما جز پندار [از چیزی] پیروی نمیکنید و جز دروغ نمىگویید».
همهی دین حکمت، احکام، عدل، احسان، قضا و قدر، علم عمل است. الله متعال آنچه را که از نیکی و بدی برای بندهاش تقدیر نموده است به استفاده کردن از اسباب مرتبط دانسته است. اسباب نیکی و خیر، ایمان آوردن و اطاعت کردن است و اسباب بدی کفر و نافرمانی میباشد. انسان به محض ارادهای که الله متعال برایش تقدیر نموده و اختیاری که به او بخشیده است عمل مینماید، و انسان با اختیار و استفاده کردن از اسبابی که الله متعال به او بخشیده است به آنچه که در تقدیر از سعادت و یا بدبختی برایش نوشته شده میرسد. برای ورود به بهشت استفاده کردن از اسباب آن لازم و ضروری است، داخل شدن به جهنم نیز اسبابی دارد که ترک کردن آن واجب و ضروری است.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا٣٠ یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ وَٱلظَّٰلِمِینَ أَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمَۢا٣١﴾ [الإنسان: 29-31]
«بیگمان، این یادآوری [و پند] است؛ پس هر کس که بخواهد، راهی به سوی پروردگارش برگزیند. و شما چیزی را نمیخواهید، مگر اینکه الله بخواهد. بیگمان، الله دانای حکیم است؛ هر کس را که بخواهد، در رحمت خود وارد میکند؛ و عذاب دردناکی برای ستمکاران آماده کرده است».
و الله متعال میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٣ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ یُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِیهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِینٞ١٤﴾ [النساء: 13-14]
«اینها حدود الهی است و هر کس از الله و پیامبرش اطاعت کند، وی را به باغهایی درمیآورد که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است؛ در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است. و هر کس از الله و پیامبرش نافرمانی نماید و از حدود او تجاوز کند، وی را در آتشی وارد میکند که جاودانه در آن خواهد ماند و برایش عذابی خفتبار [در پیش] است».
عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کُنَّا فِی جَنَازَةٍ، فِی بَقِیعِ الْغَرْقَدِ فَأَتَانَا النَّبِیُّ ج فَقَعَدَ وَقَعَدْنَا حَوْلَهُ، وَمَعَهُ مِخْصَرَةٌ، فَنَکَّسَ، فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِمِخْصَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ: مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ، مَا مِنْ نَفْسٍ مَنْفُوسَةٍ إِلاَّ کُتِبَ مَکَانُهَا مِنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَإِلاَّ قَدْ کُتِبَ شَقِیَّةً أَوْ سَعِیدَةً فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلا نَتَّکِلُ عَلَى کِتَابِنَا، وَنَدَعُ الْعَمَلَ فَمَنْ کَانَ مِنَّا مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ وَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَّا مَنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ فَسَیَصِیرُ إِلَى عَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ قَالَ: أَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ فَیُیَسِّرُونَ لَعَمَلِ السَّعَادَةِ، وَأَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ فَبُیَسِّرُونَ لِعَمَلِ الشَّقَاوَةِ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٦ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ ٧﴾ [اللیل: 6]».[216]
على بن ابىطالب س میگوید: ما همراه جنازهاى در بقیع الغرقد (گورستان مدینه) بودیم، پیامبر ج هم نزد ما آمد و نشست، به دورش نشستیم. عصاى کوچکى دردست داشت، سرش را پایین انداخته، با عصایش زمین را خط خط مىکرد، سپس فرمود: «هیچیک از شما و هیچ انسانى نیست که جاى او در بهشت و دوزخ در پیشگاه الله و نیز سعادت و شقاوتش نوشته نشده باشد». یک نفر گفت: اى رسول الله! پس چرا ما زحمت عبادت بکشیم و خودمان را به سرنوشت نسپاریم؟ اگر کسى از اهل سعادت باشد سرانجام به سوى کارهاى اهل سعادت روى مىآورد، اگر کسى از اهل دوزخ باشد سرانجام به طرف کارهاى اهل دوزخ برمىگردد. پیامبر ج فرمود: «اهل سعادت براى انجام کارهاى خیر آماده هستند و کار خیر برایشان سهل و آسان است، همینطور اهل شقاوت و دوزخ براى کارهاى زشت و گناه آمادگى دارند، به آسانى آنها را انجام مىدهند، سپس پیامبر ج این آیات از سوره «اللیل» را تلاوت فرمود: {و اما کسی که [در راه الله] ببخشید و پرهیزگاری کند و [وعدۀ الله و سخنان] نیک را تصدیق کند، به زودی انجام [کار خیر و] آسانی [= اعمال نیکو و انفاق در راه الله] را برایش آسان میکنیم}».
دفع تقدیر به وسیله تقدیر در موارد ذیل مشروع است:
اول: دفع تقدیری که اسباب آن منعقد شده به وسیلهی اسباب دیگری از تقدیر که با آن مقابله مینماید، مانند دفع دشمن به وسیله جنگیدن، دفع گرمی و سردی و مانند آن...
دوم: دفع تقدیری که واقع شده و استقرار یافته با تقدیر دیگری که آن را دفع مینماید و از بین میبرد، مانند دفع تقدیر بیماری به وسیله تقدیر دارو و درمان، و دفع تقدیر گناه به وسیله تقدیر توبه، دفع تقدیر بدی با تقدیر احسان و نیکی و ... .
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾ [فصلت: 34-35].
«[هرگز] نیکی و بدی یکسان نیست. همواره به شیوهاى که بهتر است، پاسخ بده که در آن صورت، کسى که بین تو و او دشمنى وجود دارد، گویی دوستى مهربان است. تنها شکیبایان و کسانی که بهرۀ بزرگی [از ایمان و اخلاق] دارند، به چنین مقامى مىرسند».
خوبی و بدی که فرد انجام میدهد نسبت دادن آنها به الله متعال از جهت خلق و آفرینش منافاتی ندارد، الله متعال خالق هر چیزی و خالق انسان و افعالش نیز میباشد ولی مشیت و اراده الله ﻷ دلیلی بر رضای الله متعال نیست، کفر و معاصی و فساد، به مشیت الهی وابسته است ولی الله متعال آن را دوست ندارد و از آنها راضی نیست و به آن امر نمیکند، بلکه نسبت به آنها بغض دارد و از انجام آنها نهی میکند.
هر چیزی که مبغوض و ناخوشایند است از مشیت الهی که با خلق هر چیزی همراه است خارج نمیشود، الله متعال برای هر چیزی حکمت و مقصدی خلق نموده است که بر اساس تدبیر و پادشاهیاش میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٢٧ لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَسۡتَقِیمَ٢٨ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٩﴾ [التکویر: 27-29].
«این [قرآن] چیزی جز پند و اندرز برای جهانیان نیست. برای هر یک از شما که بخواهد راه راست [حق را] در پیش گیرد. و شما [چیزی را] نمیخواهید، مگر آنکه پروردگار جهانیان [اراده کند و] بخواهد».
راضی شدن به تقدیر سه نوع است:
اول: راضی شدن به طاعات و عبادات و این واجب است.
دوم: راضی شدن در برابر مصیبتها، و این مستحب است.
سوم: کفر و فسوق و نافرمانی، به راضی شدن در این موارد امر نشده است بلکه به بغض و خشم در مقابل آنها دستور داده شده است؛ زیرا الله متعال آن را دوست ندارد و از آن راضی نمیشود، اگر چه الله متعال آنها را خلق کرده ولی دوستشان ندارد، و این باعث نمیشود که منجر به دوست داشتن آن شود. همانطور که شیاطین را خلق کرد. پس ما بر آنچه الله خلق کرده راضی هستیم اما خود فعل و فاعلش مذموم هستند، به آنها راضی نیستیم و دوستشان نداریم. یک امر از یک جهت دوست داشتنی است و از وجه دیگر مورد تنفر و بغض واقع میشود؛ مانند دارو که تلخ است ولی سرانجامی دوست داشتنی دارد .
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِیکُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ یُطِیعُکُمۡ فِی کَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٨﴾ [الحجرات: 7-8].
«بدانید که رسول الله میان شماست [و صلاحتان را بهتر میداند]؛ اگر در بسیارى از امور از [میل و نظرِ] شما پیروی کند، دچار زحمت میشوید؛ ولى الله ایمان را محبوب شما نمود و آن را در دلهایتان بیاراست [تا اسلام بیاورید] و کفر و نافرمانى و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند گرداند. آنان [که آراسته به این اوصافند] پویندگانِ راه هدایت و کمالند. [این عنایات،] به عنوان فضیلت و نعمتى از جانب الله [مقرر شده است]؛ و الله دانای حکیم است».
قضای الله متعال نسبت به نیکی و بدی دو وجه است:
اول: تعلق و و نسبت آن به الله متعال؛ از این جهت بنده راضی میشود پس قضای الله متعال همهاش نیکی و عدل و حکمت و رحمت است.
دوم: تعلق و نسبت آن به انسان؛ به وسیله برخی از آن راضی میشود، مانند ایمان و طاعات و برخی دیگر مانند کفر و معاصی و نافرمانی که نسبت به آنها راضی نمیشود، و همچنین الله متعال از آنها راضی نمیشود و دوستشان ندارد و به آنها امر نمینماید.
الله متعال میفرماید: ﴿إِن تَکۡفُرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمۡۖ وَلَا یَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡکُفۡرَۖ وَإِن تَشۡکُرُواْ یَرۡضَهُ لَکُمۡۗ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُم مَّرۡجِعُکُمۡ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٧﴾ [الزمر: 7].
«اگر ناسپاسی کنید، [بدانید که] الله از شما بینیاز است و هرگز ناسپاسیِ بندگانش را نمیپسندد؛ و اگر شکر او را به جای آورید، این کار را برایتان میپسندد؛ و هیچ گناهکاری، بارِ گناه دیگری را بر دوش نمیکشد؛ بازگشتتان به سوی پروردگارتان است؛ آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید، آگاه میکند. یقیناً او از رازِ دلها آگاه است».
الله متعال انسان و افعالش را خلق نموده است و آن را دانسته و خواسته و قبل از وقوعش ثبت نموده و نوشته است. پس هنگامی که انسان کار نیک یا بدی را مرتکب شود برای ما معلوم میشود که آن را دانسته و آفریده و نوشته است و علم الله متعال به فعل و عمل بندگان علم و معرفت فراگیر میباشد، علم الله متعال همه چیز را احاطه مینماید. الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِۚ وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ٦١﴾ [یونس: 61].
«و [ای پیامبر،] تو مشغول هیچ کارى نیستی و هیچ [آیهاى از] آن را نمیخوانى؛ و [شما نیز ای مردم،] هیچ کارى نمیکنید، مگر اینکه آنگاه که به آن میپردازید، ما بر [کارهای] شما گواهیم؛ و هموزنِ ذرّهاى - [نه] در زمین و نه در آسمان- از پروردگارت پنهان نیست؛ و [حتی] کوچکتر یا بزرگتر از آن [نیز] چیزى نیست، مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت شده] است».
عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَسْعُودٍ س قَالَ: حَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج - وَهُوَ الصَّادِقُ المَصْدُوقُ -: «أَنَّ خَلْقَ أَحَدِکُمْ یُجْمَعُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْمًا - أَوْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً - ثُمَّ یَکُونُ عَلَقَةً مِثْلَهُ، ثُمَّ یَکُونُ مُضْغَةً مِثْلَهُ، ثُمَّ یُبْعَثُ إِلَیْهِ المَلَکُ، فَیُؤْذَنُ بِأَرْبَعِ کَلِمَاتٍ: فَیَکْتُبُ رِزْقَهُ وَأَجَلَهُ وَعَمَلَهُ وَشَقِیٌّ أَوْ سَعِیدٌ، ثُمَّ یَنْفُخُ فِیهِ الرُّوحَ، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الجَنَّةِ، حَتَّى لاَ یَکُونُ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ إِلَّا ذِرَاعٌ، فَیَسْبِقُ عَلَیْهِ الکِتَابُ، فَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ فَیَدْخُلُ النَّارَ، وَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ، حَتَّى مَا یَکُونُ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ إِلَّا ذِرَاعٌ، فَیَسْبِقُ عَلَیْهِ الکِتَابُ، فَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الجَنَّةِ فَیَدْخُلُهَا».[217]
از عبدالله بن مسعود س روایت شده است که گفت: پیامبرِ صادق و مصدوق ج برایمان سخن گفت و فرمود: «آفرینش هرکدام از شما اینگونه است که چهل روز و چهل شب در شکم مادرش گرد آورده میشود - و یا (شک راوی) چهل شب (به صورت نطفه خواهد بود) - سپس به همان مدت به صورت علقه (خون بسته) درمیآید، سپس به همان مدت به مضغه (گوشت پاره) تبدیل میشود، سپس الله فرشته[ی مأموری] را به سویش میفرستد و به نوشتن چهار چیز دستور داده میشود: روزیِ او و اجل و عملش و اینکه سرانجام بدبخت یا خوش بخت خواهد بود، سپس در او روح میدمد و همانا یکی از شما عمل اهل بهشت را انجام میدهد، تا جایی که میان او و بهشت جز ذراعی فاصله نمیماند، ولی این نوشته بر او سبقت میگیرد، پس کار اهل آتش را انجام میدهد و داخل آتش میگردد و همانا یکی از شما عمل اهل آتش (جهنم) را انجام میدهد، تا جایی که میان او و جهنم جز ذراعی فاصله نمیماند، ولی این نوشته بر او سبقت میگیرد، پس کار اهل بهشت را انجام میدهد و داخل آن میگردد».
افعال الله متعال بین عدل و احسان میباشد. امکان ندارد به کسی ظلم کند و احسان نزد او از عدل محبوبتر است و عفو و بخشش نزد او از انتقام محبوبتر است.
الله متعال با بندگانش با عدل و احسان معامله میکند، با فرد گناهکار و نافرمان با عدل برخورد میکند. همانطور که میفرماید: ﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَیِّئَةٖ سَیِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٠﴾ [الشورى: 40].
«و جزای هر بدی، کیفری همانند آن بدی است [نه بیشتر]؛ پس هر کس گذشت کند و کار را به اصلاح [و آشتی] آورَد، پاداشش بر عهدۀ الله است. بیگمان، او ستمکاران را دوست ندارد».
دستورات الله متعال دو نوع هستند: اوامر ملکی آفرینش و اوامر ملکی شرعی
اوامری که به جهان آفرینش بستگی دارند سه نوع هستند:
1- امر خلق و ایجاد کردن، و آن امری است که از جانب الله متعال متوجه همه مخلوقات است. همانطور که میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ٦٢﴾ [الزمر: 62]
«الله آفریدگار هر چیزی است و او تعالی بر همه چیز [نگهبان و] کارساز است».
2- امر بقا و باقی ماندن: و آن امری است که از جانب الله متعال متوجه تمام مخلوقات برای باقیماندنشان است. الله متعال میفرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا٤١﴾ [فاطر: 41]
«[فرشتگان] میگویند: «تو منزّهی؛ [دوست و] کارسازِ ما تو هستی، نه آنان؛ بلکه [این مشرکان] شیاطین را عبادت میکردند و بیشتر آنان به آنها ایمان داشتند». 3- تصریف و تدبیر امور، نفع و ضرر، حرکت و سکون، زندگی و مرگ و...؛ این امور از طرف الله متعال متوجه تمام مخلوقات در عالم بالا و عالم پایین میباشد: الله متعال در این باره میفرماید: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٢٧﴾ [آل عمران: 26-27].
«بگو: بارالها، ای فرمانروایِ هستی، هر کس را بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی حکومت را بازپس میگیری؛ و به هر کس بخواهی عزت [و قدرت] میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری. [پروردگارا،] خوبی به دست توست و بیگمان، تو بر هر چیزی توانایی. شب را به روز در مىآورى و روز را به شب در مىآورى [و از طولِ یکی میکاهی و بر دیگری میافزایی] و [موجودِ] زنده را از [مادۀ] بیجان بیرون مىآورى [= رویشِ گیاه از دانه] و [مادۀ] بیجان را از [موجود] زنده خارج مىسازى [= بیرون آمدنِ تخم از پرندگان] و به هر کس بخواهی، بیشمار روزی میدهی».
و همچنین هنگامیکه انسان از پروردگارش اطاعت نماید، خیر و منافع زیادی به دنبال خواهد داشت که سودش به او و به دیگران خواهد رسید و به غیر از الله کسی دیگر نمیتواند منافعش را شمارش نماید.
و هنگامیکه نافرمانی الله را مرتکب شود، بدی و ضررهای زیادی به دنبال خواهد داشت که ضررش به او و به دیگران خواهد رسید و ضررش چنان زیاد خواهد بود که فقط الله میداند که چه قدر است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٣ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ یُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِیهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِینٞ١٤﴾ [النساء: 13-14].
«اینها حدود الهی است و هر کس از الله و پیامبرش اطاعت کند، وی را به باغهایی درمیآورد که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است؛ در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است. و هر کس از الله و پیامبرش نافرمانی نماید و از حدود او تجاوز کند، وی را در آتشی وارد میکند که جاودانه در آن خواهد ماند و برایش عذابی خفتبار [در پیش] است».
آثار طاعات و نافرمانی و گناهان
الله برای طاعات و نیکیها آثار لذیذ، پاک و محبوبی قرار داده است و لذتش چندین برابر بیشتر از لذت معصیت است. بعد از هر طاعتی، آرامش و هدایت و امنیت و رستگاری است.
و الله برای معاصی و بدیها آثار و دردهای ناخوشایندی قرار داده است که باعث افسوس و پشیمانی، دلتنگی، غم و خسارت میشود و به این صورت تربیت میشود که به خاطر فعلی که انجام داده، چندین برابر لذت ببرد. ﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ١٢٣ وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥ قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾ [طه: 123-126].
«فرمود: «[شما دو تن همراه ابلیس] همگی از بهشت فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگرید. اگر از [جانب] من رهنمودی برایتان رسید، [بدانید] هرکس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه میشود و نه [از عذابِ دوزخ] به رنج میافتد. و کسی که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمیانگیزیم. وی میگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی؛ حال آنکه [در دنیا] بینا بودم؟» [الله] میفرماید: همان طور که آیات ما بر تو آمد و آنها را به فراموشى سپردى، امروز تو [نیز] به همان صورت فراموش مىشوى».
انسان فقط با انجام گناه، حال ناخوشایندی به او دست خواهد داد و کسی بیشتر از الله عفو و بخشش نمینماید. گناهان برای قلب ضرر دارند، همانطور که سم برای جسم و بدن ضرر دارد. ﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ٣٠﴾ [الشورى: 30].
«هر مصیبتی که به شما رسد، به خاطر کارهایی است که انجام دادهاید؛ و [الله] از بسیاری [از گناهانتان] گذشت میکند».
الله انسان را بر فطرت نیک و زیبایی آفریده است. پس اگر با گناهان و خطاها آلوده گردد، زیبایی و جمال از او گرفته میشود و اگر به سوی الله توبه نماید، جمال و زیبایی به او باز میگردد و به اوج و کمال زیبایی در بهشت دست خواهد یافت و همنشین پیامبران و انبیای الهی خواهد شد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا٦٩ ذَٰلِکَ ٱلۡفَضۡلُ مِنَ ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ عَلِیمٗا٧٠﴾ [النساء: 69-70].
«و کسی که الله و پیامبر را اطاعت کند [روز قیامت] همنشین کسانی خواهد بود که الله آنان را گرامی داشته است؛ [یعنی] با پیامبران و صدّیقان [= تصدیقکنندگان پیامبر] و شهیدان و صالحان؛ و اینان چه نیکو رفیقانی هستند! این فضل و بخشش از جانب الله است و همین بس که الله [به احوال بندگان] داناست».
و همهی افعال الله در نهایت حکمت و رحمت و عدل و احسان میباشد.
هر کسی را که بخواهد با فضل و رحمت خویش هدایت مینماید و کسی را که بخواهد با عدل و حکمتش گمراه میسازد و او بسیار با حکمت و داناست و او آگاه است که رسالت و هدایت و عذاب و عقوبتش را کجا قرار دهد: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٤٠﴾ [المائدة: 40].
«آیا نمیدانی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ الله است [و] هر کس را بخواهد عذاب میکند و هر کس را بخواهد میبخشد؟ و الله بر هر چیزی تواناست».
آفرینش و دستور دادن مخصوص الله ﻷ است، آنچه بخواهد انجام میدهد و آنچه اراده نماید، حکم میکند، کسی را که بخواهد هدایت، و کسی را که بخواهد، گمراه مینماید. پادشاهی از اوست و آفرینش نیز آفرینش اوست. هرکاری انجام دهد، سؤال نمیشود، در حالی که دیگران سؤال میشوند.
و از رحمت الله این است که انسانها را بر فطرت توحید و دوست داشتن نیکی و بغض بدی آفریده است و آنان را با ارسال پیامبران به سویشان مورد اکرام و احترام قرار داده است و کتابها را برایشان نازل فرموده و راهها را واضح و روشن نموده است. بیماریها را برطرف کرده، و در شنواییها و بیناییها و عقلها، اسباب هدایت و طاعت و بندگی قرار داده است. ﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢﴾ [الجمعة: 2].
«و ذاتی است که از میان بیسوادان، پیامبری از میان خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخوانَد و آنان را پاک گردانَد و کتاب [= قرآن] و حکمت [= سنت] به آنان بیاموزاند؛ و به راستی که آنان پیش از این[که رسول به سویشان فرستاده شود]، در گمراهیِ آشکاری بودند».
و بعد از آن، کسیکه هدایت را ترجیح داده و به آن رغبت داشته باشد و طلب نماید و اسبابش را انتخاب و در راه رسیدن به آن جهاد کند، الله او را به سویش هدایت مینماید و بر تحصیل و تکمیل آن کمک میکند و این رحم و فضل و احسان الله نسبت به بندگانش میباشد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٦٩﴾ [العنکبوت: 69].
«کسانی که در راه [خشنودیِ] ما میکوشند، قطعاً آنان را به راههای خویش هدایت میکنیم و بیتردید، الله با نیکوکاران است».
و کسیکه ضلالت و گمراهی را ترجیح دهد و برای طلب آن شوق و رغبت داشته باشد و به اسبابش عمل نماید، برایش حاصل میشود. و آنچه را که دوست بدارد، الله به دنبال او قرار میدهد و از طرف الله چیزی نمییابد که او را از آن کار منصرف نماید. و این عدل الهی است.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115].
«و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامیگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!».
ایمان به قضا و قدر سرمنشأ راحتی و اطمینان و سعادت برای هر مسلمانی است. مؤمن میداند که هر چیزی در تقدیر الهی است، هنگامیکه به هدفش برسد، تعجب نمیکند و چیزی که نزدش محبوب است، اگر فوت شود و از بین رود، و یا چیز ناخوشایندی به او برسد، بیتاب نمیشود و مضطرب نمیگردد، زیرا میداند که همه چیز در تقدیر الهی است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٢٢ لِّکَیۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَکُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ٢٣﴾ [الحدید: 22-23].
«هیچ آسیبى در زمین و یا در وجود شما روى نخواهد داد، مگر آنکه پیش از ایجادش، در دفتر [علم الهی] رقم خورده است. به راستی که این کار، بر الله آسان است. [این نکته را تذکر دادیم] تا بر آنچه از دستتان میرود افسوس نخورید و به آنچه به دست میآورید سرمست نگردید که الله هیچ متکبرِ فخرفروشى را دوست ندارد».
2. عَنْ صُهَیبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ، إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ خَیْرٌ، وَلَیْسَ ذَاکَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ، إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ، فَکَانَ خَیْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ، صَبَرَ فَکَانَ خَیْرًا لَهُ».[218]
صهیب س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «شگفتا از حال مؤمن که همه اوضاع و احوالش، برای او خیر است و کسی جز مؤمن، چنین وضعی ندارد: اگر مسأله خوشایندی به او برسد، شکر میکند و اگر زیان و مسأله ناگواری به او برسد، صبر مینماید؛ و این، به خیرِ اوست».
3. عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَجِبْتُ لِلمُؤْمِنِ، إِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ حَمِدَ اللهَ وَشَکَرَ، وَإِنِ أصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ حَمِدَ اللهَ وَصَبَرَ، فَالْمُؤْمِنُ یُؤْجَرُ فِی کُلِّ أَمْرِهِ، حَتَّى یُؤْجَرَ فِی اللُّقْمَةِ یَرْفَعُهَا إِلَى فِی امْرَأَتِهِ».[219]
سعد بن ابی وقاص س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «از مؤمن در شگفتم اگر به او نیکی و خوبی برسد، حمد و سپاس الله را به جای میآورد و شکر میکند و اگر مصیبتی به او برسد، حمد الله را به جای میآورد و صبر اختیار میکند، مؤمن در همهی کارهایش به او اجر و ثواب داده میشود، حتی به خاطر لقمهی نانی که در دهان همسرش میگذارد، به او اجر و پاداش داده میشود».
به فضل الله ﻷ این بحث به اتمام رسید.
ارکان ایمان شش عدد میباشد که عبارتاند از: ایمان به الله، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، روز آخرت و ایمان به تقدیر و خوبی و بدی که در آن وجود دارد. و هریک از ارکان ایمان، نتایج و ثمرات مفیدی دارد که حد و اندازهای برایش نیست.
1. ایمان به الله ﻷ: نتیجهاش، توحید الله و توجه به سوی او، و توکل بر او و عدم توجه به دیگران، محبت الله و تعظیم او و شکر و عبادت و طاعت و ترس از او و فرمانبرداری از اوامرش و دوری از نواهی او میباشد.
2. ایمان به فرشتگان: نتیجهاش محبت آنها و حیا از آنها و اعتبار دادن به طاعتشان میباشد.
3و4. ایمان به کتابها و پیامبران: ثمرهاش عبارت است از: قوت ایمان به الله و محبتش و شکر نمودن بر نعمتهایش و شناخت شریعتهای الهی و آنچه را الله دوست دارد و آنچه را که زشت و ناخوشایند میپندارد و شناخت حالتهای جهان آخرت و محبت به پیامبران الهی و اطاعت کردن از آنها و اقتدا کردن به آنها در نیت و اقوال و اعمال و اخلاقشان.
5. ایمان به روز آخرت: ثمرهاش عبارت است از: شناخت قدرت الهی و عظمت پادشاهی و مملکتش، و شوق و رغبت داشتن در انجام دادن طاعات و نیکیها، و دوری نمودن از معاصی و منکرات، و آمادگی کامل داشتن برای روز آخرت.
6. ایمان به قدر: ثمراتش عبارتاند از: آرامش و اطمینان نفس، و رضایت داشتن در مقابل آنچه که الله غالب و مهربان مقدر نموده است.
و هنگامیکه ایمان با ارکان ششگانهاش در زندگی فرد مسلمان تحقق یابد، الله به او زندگی پاکی در دنیا خواهد داد و شایستگی ورود به بهشت و نجات از آتش را دارد و همهی اینها زمانی صورت میگیرد که به صورت کامل در تمام امور از الله و رسولش اطاعت نماید.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: 97].
«هر کس - مرد یا زن - که کار نیک کند و مؤمن باشد، قطعاً او را [در دنیا] به زندگانی پاک و پسندیدهای زنده میداریم و [در آخرت نیز] بر اساس نیکوترین [طاعت و] کارى که مىکردند، به آنان پاداش میدهیم».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٣﴾ [النساء: 13].
«اینها حدود الهی است و هر کس از الله و پیامبرش اطاعت کند، وی را به باغهایی درمیآورد که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است؛ در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است».
احسان : اینکه الله را چنان عبادت نمایی که او را میبینی، اگر تو او را نمیبینی، او تو را خواهد دید. احسان از کاملترین مراتب عبودیت و بندگی است، هنگامیکه در آن ایمان کامل و تقوا و قوت یقین و راستی و لذت نزدیکی و مشاهده و حضور قلب و گفتار و کردار و اخلاق نیکو و دوستی کامل و تعظیم و ذلیل شدن در مقابل الله ﻷ وجود دارد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾ [النحل: 128].
«بیتردید، الله با کسانى است که پرهیزگاری کردند و کسانى که نیکوکارند».
2. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧ ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٢٢٠﴾ [الشعراء: 217-220].
«و بر [الله] شکستناپذیرِ مهربان توکل کن. همان ذاتی که چون [برای عبادت] برمیخیزی، تو را میبیند. و حرکت [و نشست و برخاستِ] تو را میان سجدهکنندگان [مینگرد]. بیتردید، او همان شنوای داناست».
3. عَنْ عُمَرَ بْنُ الْخَطَّابِ س قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیَاضِ الثِّیَابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لَا یُرَى عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلَا یَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَأَسْنَدَ رُکْبَتَیْهِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَوَضَعَ کَفَّیْهِ عَلَى فَخِذَیْهِ، وَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ ج، وَتُقِیمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِیَ الزَّکَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَیْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَیْهِ سَبِیلًا»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَعَجِبْنَا لَهُ یَسْأَلُهُ، وَیُصَدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِیمَانِ، قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِکَتِهِ، وَکُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِحْسَانِ، قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّاعَةِ، قَالَ: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَمَارَتِهَا، قَالَ: «أَنْ تَلِدَ الْأَمَةُ رَبَّتَهَا، وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ یَتَطَاوَلُونَ فِی الْبُنْیَانِ»، قَالَ: ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِیًّا، ثُمَّ قَالَ لِی: «یَا عُمَرُ أَتَدْرِی مَنِ السَّائِلُ؟» قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «فَإِنَّهُ جِبْرِیلُ أَتَاکُمْ یُعَلِّمُکُمْ دِینَکُمْ».[220]
عمر بن خطاب س میگوید: نزد رسول الله ج نشسته بودیم؛ ناگهان مردی که لباس بسیار سفیدی پوشیده بود و موهای بسیار سیاهی داشت، وارد مجلس شد؛ آثار سفر بر او نمایان نبود و هیچ یک از ما، او را نمیشناخت. نزد پیامبر ج به گونهای نشست که زانوهایش را به زانوهای پیامبر ج چسباند و دو دستش را روی پاهای خویش گذاشت و گفت: «ای محمد! به من دربارهی اسلام بگو که چیست؟» (پیامبر ج) فرمود: «اسلام، این است که گواهی دهی معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده اوست و نماز را برپا داری و زکات دهی و ماه رمضان را روزه بگیری و اگر توانایی و استطاعت داشتی، به حج خانه الله بروی». (سؤال کننده) گفت: «درست گفتی». ما تعجب کردیم که خود، سؤال میکند و خود، تصدیقش مینماید. پرسید: «به من بگو که ایمان چیست؟» فرمود: «ایمان این است که به الله، و فرشتگانش، و کتابهایش، و پیامبرانش و روز قیامت (آخرت) و نیز به تقدیر خیر و شر از سوی الله، ایمان و باور داشته باشی». سؤال کرد: «احسان چیست؟» فرمود: «احسان این است که الله را چنان عبادت کنی که گویا او را میبینی؛ و اگر نمیتوانستی این چنین عبادتش کنی که گویا او را میبینی، پس با یقینِ به این که او، تو را میبیند، عبادتش نما». گفت: «به من درباره (زمانِ) قیامت خبر بده». فرمود: «کسی که از او میپرسی (یعنی خود رسول الله) از سؤال کننده، داناتر نیست». گفت: «پس به من از نشانههایش بگو». فرمود: «(از نشانههای قیامت است) که کنیز، آقایش را بزاید و پابرهنگان و برهنههای نیازمند و چوپانها را میبینی که در ساختمانسازی بر یکدیگر سبقت میگیرند». پس از آن، سؤال کننده رفت. مدت زیادی درنگ کردم؛ پیامبر ج فرمود: «ای عمر! آیا میدانی که سؤال کننده چه کسی بود؟» گفتم: الله و پیامبرش بهتر میدانند. فرمود: «او جبرییل بود؛ نزدتان آمد تا دینتان را به شما آموزش دهد».
4. ﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِۚ وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ٦١﴾ [یونس: 61].
«و [ای پیامبر،] تو مشغول هیچ کارى نیستی و هیچ [آیهاى از] آن را نمیخوانى؛ و [شما نیز ای مردم،] هیچ کارى نمیکنید، مگر اینکه آنگاه که به آن میپردازید، ما بر [کارهای] شما گواهیم؛ و هموزنِ ذرّهاى - [نه] در زمین و نه در آسمان- از پروردگارت پنهان نیست؛ و [حتی] کوچکتر یا بزرگتر از آن [نیز] چیزى نیست، مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت شده] است».
5. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾ [الأنفال: 2-4].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
مراتب دین اسلام
دین اسلام سه مرتبه دارد، بعضی از آن از بعضی دیگر وسیعتر هستند و عبارتاند از:
اسلام، ایمان و احسان. و هر مرتبه دارای ارکانی است که در این مورد حدیث عمر بن خطاب به روایت مسلم حدیث شماره 8 در صفحه گذشته ذکر شد.
حکمت الله از آفرینش زمین و آسمانها و مخلوقات و زندگی و مرگ، آزمایش نمودن انسان است که اعمال نیکو را بر اساس کمال توحید و ایمان به الله ﻷ انجام دهد.
روش اینکه اعمال در مرتبهی احسان قرار گیرند، شناخت آفرینندهی آسمان و زمین در اسماء و صفات و افعالش میباشد و اینکه الله را در همهی اعمال مراقب خویش بداند و دانستن اینکه الله نسبت به هر چیزی، علم و آگاهی و قدرت بسیار دارد. و نیز تبعیت نمودن از پیامبر ج در آنچه که از جانب الله ﻷ آورده است.
و این بزرگترین نصیحت در قرآن است که انسان را دعوت میدهد که عمل را در مرتبهی احسان انجام دهد و باعث میشود که نسبت به الله چنان محبت و تعظیم نماید که او را میبیند. پس اگر او را نمیبیند، الله او را میبیند.
پس بنده عملش را برای الله شنوا و بینا در درجهی احسان انجام میدهد کسیکه اگر انسان سخن بگوید، او میشنود و اگر عملی انجام دهد، او را میبیند و با رضایت او رستگار میشود و بهترین پاداش و ثواب به او میرسد و از عقاب و سزایش نجات مییابد. کسیکه عمل نیک انجام دهد، برای خودش انجام میدهد و کسیکه مرتکب عمل بدی شود، ضررش به خودش برمیگردد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ وَکَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّکُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٧﴾ [هود: 7].
«و اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و [پیش از آن،] عرشِ او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید. و اگر [به مشرکان] بگویى: «شما پس از مرگ برانگیخته مىشوید»، کسانى که کفر ورزیدند میگویند: این [قرآن چیزی] نیست مگر جادویی آشکار».
2. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفُورُ٢﴾ [الملک: 2].
«[همان] ذاتی که مرگ و زندگی را آفرید، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است؛ و او پیروزمندِ بخشنده است».
مرتبهی اول: اینکه فرد مسلمان پروردگارش را چنان با شوق و رغبت و محبت عبادت نماید که او را میبیند. پس او الله ﻷ را که دوست دارد، طلب مینماید و الله مقصدش میباشد و چنان او را عبادت مینماید مثل اینکه او را میبیند. و این بالاترین مرتبه است.
مرتبهی دوم: وقتی که الله را چنان عبادت نمینمایی که او را میبینی، پس او را با حالت ترس چنان عبادت کن که تو را میبیند، در حالی که از عذاب و مجازاتش فرار میکنی و در مقابلش ذلیل و خوار هستی. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩ ١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٧﴾ [السجدة: 15 - 17]
«فقط کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آنها پند داده شوند، به سجده میافتند و پروردگارشان را به پاکی میستایند و تکبر نمیورزند. [در دل شب،] از بسترها برمیخیزند و پروردگارشان را با بیم و امید [به نیایش] میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. هیچ کس نمیداند به [پاس] آنچه [این مؤمنان در دنیا] انجام میدهند، چه [بسیار مایۀ] روشنی چشمها برایشان نهفته است».
عبادت الله بلندمرتبه بر دو امر استوار است:
نهایت دوستی و تعظیم و ذلیل بودن برای الله که با شناخت اسماء و صفات و افعال او و شناخت گنجها و نعمتها و دین و شریعتش و با معرفت ثواب و مجازات او حاصل میشود.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِینٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۗ وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا١٢٥﴾ [النساء: 125].
«و چه کسی نیکآیینتر از کسی است که خود را تسلیم الله کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیمِ حقگرا پیروى نموده است؟ و الله ابراهیم را به دوستی خود برگزید».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٢٢﴾ [لقمان: 22].
«هر کس [خالصانه] به الله رو کند و نیکوکار باشد، به راستی که به دستاویز محکمی چنگ زده است؛ و سرانجامِ کارها به سوی الله است».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١١٢﴾ [البقرة: 112].
«آری، کسی که مخلصانه روی خود را تسلیم الله کند و نیکوکار باشد، پاداشش نزد پروردگارش [محفوظ] است و [چنین کسانی] نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
در قرآن دو نوع تجارت بیان شده است:
تجارت مؤمنان و تجارت منافقان:
1. تجارت مؤمنان سودمند است و آن سعادتی است که در دنیا و آخرت تحقق مییابد، همانطور که الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١١ یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣﴾ [الصف: 10-13].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا [میخواهید] شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک نجات دهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راهِ الله جهاد کنید. اگر بدانید، این [کار] برای شما بهتر است. [اگر چنین کردید، [الله] گناهانتان را میبخشد و شما را در باغهایی [از بهشت] وارد میکند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است و در خانههای پاکیزه در بهشت جاویدان [جای میدهد]. این کامیابی بزرگی است. و [نعمت] دیگری که آن را دوست دارید [نیز به شما عنایت میفرماید که همان،] یاری از سوی الله و پیروزیِ نزدیک [= فتح مکه و ...] است؛ و مؤمنان را [به این پیروزی] بشارت ده».
2. تجارت منافقان که نتیجهاش خسران و ضرر است و آن کفری است که باعث بدبختی دنیا و آخرت میشود. همانطور که الله در مورد آنان میفرماید: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ١٤ ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١٥ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ١٦﴾ [البقرة: 14-16].
«و هنگام ملاقات با مؤمنان میگویند: «ما [نیز همچون شما] ایمان آوردهایم» و هنگامی که با بزرگان شیطانصفتِ خود خلوت میکنند میگویند: «ما با شما هستیم و فقط [آنان را] مسخره میکنیم». الله تمسخرشان [را تلافى] مىکند و آنان را در طُغیانشان سرگشته نگه میدارد. آنان کسانی هستند که گمراهی را به [بهایِ] هدایت خریدند؛ پس تجارتشان سودی نداد و هدایتیافته نبودند».
علم: درک نمودن هر چیزی به طور قطعی به همان صورتی است که وجود دارد و با داخل نمودن علوم از خارج به داخل صورت میگیرد.
عمل: خارج کردن علم از داخل قلب به بیرون به صورت قول مانند سخن یا عمل شبیه وضو و نماز یا اخلاق همانند حیا و... .
و علم داشتن به الله و نامها و صفات و افعال و دین و شریعتِ او از بزرگترین علوم است و بهترین زینتی که بنده در دنیا و آخرت به وسیلهی آن مزین میشود، علم واجب و فرض است که تعلیم آن بر هر فرد مسلمانی ضروری و در این جا مقصود است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَإِذَا قِیلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١١﴾ [المجادلة: 11].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به شما گفته شود: «در مجالس جا باز کنید»، [جا] باز کنید [که با این کار،] الله برای شما گشایش میآورد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید» برخیزید. الله مقام [و درجاتِ] کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم داده شدهاند بالا میبرد؛ و الله به آنچه میکنید آگاه است».
2. عَنْ عُثْمَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ القُرْآنَ وَعَلَّمَهُ».[221]
عثمان س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و به دیگران نیز تعلیم دهد».
فضیلت طلب علم و اینکه قبل از قول و عمل میباشد
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡ وَمَثۡوَىٰکُمۡ١٩﴾ [محمد: 19].
«[ای پیامبر،] بدان که معبودی [بهحق] جز الله نیست؛ و برای گناه خویش و [گناهِ] مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ و [به یاد داشته باش که] الله، محل رفتوآمدِ [روزانه] و آرمیدن [شبانۀ] شما را مىداند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾ [طه: 114].
«پس بلندمرتبه است الله که فرمانروای حق است. و در [خواندنِ] قرآن - پیش از آنکه وحىِ آن بر تو پایان یابد - شتاب مکن؛ و بگو: پروردگارا، بر دانشم بیفزاى».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیَا، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ یَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ، یَسَّرَ اللهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، وَاللهُ فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا کَانَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ، وَمَنْ سَلَکَ طَرِیقًا یَلْتَمِسُ فِیهِ عِلْمًا، سَهَّلَ اللهُ لَهُ بِهِ طَرِیقًا إِلَى الْجَنَّةِ ...».[222]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کسیکه از مؤمنی در دنیا یک سختی و مشکل را بر طرف نماید، الله مشکلی از مشکلاتش را در روز قیامت بر طرف مینماید و کسیکه بر تنگدستی آسان بگیرد الله در دنیا و آخرت برای او آسان خواهد گرفت و کسیکه پردهپوشی مسلمانی را نماید، الله در دنیا و آخرت او را پردهپوشی میکند و الله با بندهاش همکاری میکند تا زمانی که بنده با برادرش همکاری نماید. کسیکه راهی را برای جستوجوی علم بپیماید، الله راه او را به سوی بهشت آسان و هموار مینماید ...».
فضیلت شخصی که به سوی هدایت دعوت دهد
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٣٣﴾ [فصلت: 33].
«کیست خوشگفتارتر از آن کس که به سوى الله دعوت کند و به شایستگى عمل مینماید و میگوید: تسلیم [اوامر الهی و مسلمان] هستم؟».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ دَعَا إِلَى هُدًى، کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أُجُورِ مَنْ تَبِعَهُ، لَا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئًا، وَمَنْ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ، کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْإِثْمِ مِثْلُ آثَامِ مَنْ تَبِعَهُ، لَا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ آثَامِهِمْ شَیْئًا».[223]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «کسیکه به سوی هدایت، راهنمایی نماید، همان اجر و پاداشی که به فرد تبعیت کننده میرسد به او نیز خواهد رسید، بدون اینکه از اجر و پاداش آنها چیزی کم شود، و فردی که به سوی گمراهی راهنمایی نماید، همان اندازه گناه که به شخصی که از او تبعیت میکند، میرسد به او نیز خواهد رسید، بدون اینکه از گناهان آنها چیزی کم شود».
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٥٢﴾ [إبراهیم: 52].
«این [قرآن] پیامی رسا براى مردم است [تا به وسیلۀ آن هدایت شوند] و با آن هشدار یابند و بدانند که او تعالی معبودى یکتاست؛ و تا خردمندان پند گیرند».
2. عَنْ أَبِی بَکْرَةَ س – فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ -وَفِیهِ- أَنَّ النَّبِیُّ ج قَالَ: «... لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ عَسَى أَنْ یُبَلِّغَ مَنْ هُوَ أَوْعَى لَهُ مِنْهُ».[224]
ابوبکره س در حجة الوداع از پیامبر ج روایت مینماید که -در قسمتی از آن- میفرماید: «... کسیکه حضور دارد به افراد غایب پیام را برساند، پس امید است کسیکه حاضر است، پیام را به کسیکه از او بهتر بفهمد، برساند».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «بَلِّغُوا عَنِّی وَلَوْ آیَةً، وَحَدِّثُوا عَنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلاَ حَرَجَ، وَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[225]
عبدالله بن عمرو ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «از طرف من تبلیغ کنید؛ اگرچه یک آیه (=یک مسأله) باشد و گناهی ندارد که از بنیاسراییل (آن چه را که مطابق شریعت اسلام است،) نقل نمایید و هرکه به عمد دروغی بر من ببندد، نشیمنگاهش را در دوزخ آماده کند».
مجازات کسیکه علم را کتمان و مخفی نماید:
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٦٠﴾ [البقرة: 159-160].
«کسانی که آنچه را از دلایل روشن و هدایت نازل کردهایم - پس از آنکه در کتاب [= تورات و انجیل] برای مردم بیان نمودیم - پنهان میدارند، الله آنان را لعنت میکند و لعنتکنندگان [- اعم از فرشتگان و مؤمنان-] بر آنان لعنت میکنند؛ مگر کسانی که توبه کنند و [کارهای ناشایستِ خود را] اصلاح نمایند و [حقیقت را] آشکار سازند؛ اینان هستند که توبهشان را میپذیرم و من توبهپذیرِ مهربانم».
2. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[226]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کسیکه از علمی سؤال شود و آن را کتمان و مخفی کند، الله در روز قیامت او را با افساری از افسارهای آتش به زنجیر خواهد کشید».
مجازات کسیکه به خاطر غیر الله علم کسب نماید
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س... قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ یُقْضَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَیْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ، قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ قَاتَلْتَ لِأَنْ یُقَالَ: جَرِیءٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ، وَعَلَّمَهُ وَقَرَأَ الْقُرْآنَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ، وَعَلَّمْتُهُ وَقَرَأْتُ فِیکَ الْقُرْآنَ، قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ تَعَلَّمْتَ الْعِلْمَ لِیُقَالَ: عَالِمٌ، وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ: هُوَ قَارِئٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللهُ عَلَیْهِ، وَأَعْطَاهُ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ کُلِّهِ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: مَا تَرَکْتُ مِنْ سَبِیلٍ تُحِبُّ أَنْ یُنْفَقَ فِیهَا إِلَّا أَنْفَقْتُ فِیهَا لَکَ، قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ فَعَلْتَ لِیُقَالَ: هُوَ جَوَادٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ، ثُمَّ أُلْقِیَ فِی النَّارِ».[227]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «اولین انسانی که در روز قیامت بر علیه او حکم صادر میگردد مردی است که شهید شده است او آورده میشود، الله نعمتهای خویش را به او تذکر میدهد و او به همه آن اعتراف میکند، آنگاه الله میفرماید، در برابر آن، چه کردی؟ میگوید: در راه تو جنگیدم تا شهید شدم، الله میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه جنگیدی تا گفته شود، شخصی دلیر و با جرات هستی و چنین گفته شد. سپس دستور داده میشود بر رویش کشانده میشود و در دوزخ انداخته میشود. مردی (دیگر) آورده میشود که علم آموخته و دیگران را تعلیم داده است و قرآن خوانده است الله نعمتهای خویش را به او تذکر میدهد و او به همه آن اعتراف میکند، الله میفرماید: در برابر آن، چه کردی؟ آن شخص میگوید: به خاطر تو علم آموختم و قرآن خواندم و دیگران را آموزش دادم، الله میفرماید: دروغ میگویی؛ بلکه علم آموختی تا تو را عالم بگویند و قرآن خواندی تا تو را قاری بگویند و چنین گفته شد. سپس دستور داده میشود، بر رویش کشانده میشود و در دوزخ انداخته میشود. سپس درباره شخصی حُکم میشود که الله به او ثروت و روزیِ فراوان داده است. او را میآورند و پروردگار، نعمتهایش را به او یادآوری مینماید و او هم آنها را میشناسد (و به آنها اعتراف میکند. الله) میفرماید: در برابر این همه نعمت، چه کردی؟ پاسخ میدهد: هیچ موردی که انفاق در راه آن را دوست داشتی، فرو نگذاشتم، مگر آن که برای خشنودیِ تو انفاق کردم. میفرماید: دروغ گفتی؛ بلکه این کار را انجام دادی تا بگویند: فلانی بخشنده است! و گفته شد. آنگاه دربارهاش فرمان میرسد که او را بر چهرهاش بکشانند و در آتش دوزخ بیندازند».
مجازات کسیکه بر الله و پیامبرش دروغ ببندد
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلۡإِبِلِ ٱثۡنَیۡنِ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ ٱثۡنَیۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّکَرَیۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۖ أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰکُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَاۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا لِّیُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَیۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٤٤﴾ [الأنعام: 144].
«و از شتر یک جفت و از گاو یک جفت [آفرید]. بگو: «آیا [الله] آن دو نر را حرام کرده است یا دو ماده را؟ یا آنچه که رحِمهای [این] دو ماده در بر دارد؟ آیا وقتى الله شما را به این [تحریم] سفارش میکرد [آنجا] حاضر بودید؟ پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر الله دروغ میبندد تا بدون هیچ [استناد و] علمی مردم را گمراه کند؟ به راستی که الله گروه ستمکاران را هدایت نمىکند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ١١٦ مَتَٰعٞ قَلِیلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ١١٧﴾ [النحل: 116-117].
«و [ای مشرکان،] با دروغی که بر زبانتان جاری میشود نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر الله دروغ بندید. کسانى که بر الله دروغ مىبندند، هرگز رستگار نمىشوند. [نتیجۀ دنیادوستیشان] بهرهای اندک است و [در آخرت] عذابى دردناک [در پیش] دارند».
3. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[228]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کسیکه از روی عمد بر من دروغی نسبت دهد، پس جایگاهش را در جهنم آماده نماید».
فضیلت کسیکه علم دارد و تعلیم میدهد
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤۡتِیَهُ ٱللَّهُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادٗا لِّی مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن کُونُواْ رَبَّٰنِیِّۧنَ بِمَا کُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ وَبِمَا کُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: 79].
«برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حُکم [= دانش و فهم] و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای الله، بندگان من باشید». بلکه [سزاوار است که پیامبران به مردم بگویند:] «به خاطر آنکه کتاب [تورات] را آموزش میدادید و از آنجا که [عقاید و احکام آن را به دیگران] درس میدادید، [فقیهان و دانشمندان] الهی باشید».
2. عَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَثَلُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ مِنَ الهُدَى وَالعِلْمِ، کَمَثَلِ الغَیْثِ الکَثِیرِ أَصَابَ أَرْضًا، فَکَانَ مِنْهَا نَقِیَّةٌ، قَبِلَتِ المَاءَ، فَأَنْبَتَتِ الکَلَأَ وَالعُشْبَ الکَثِیرَ، وَکَانَتْ مِنْهَا أَجَادِبُ، أَمْسَکَتِ المَاءَ، فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا وَسَقَوْا وَزَرَعُوا، وَأَصَابَتْ مِنْهَا طَائِفَةً أُخْرَى، إِنَّمَا هِیَ قِیعَانٌ لاَ تُمْسِکُ مَاءً وَلاَ تُنْبِتُ کَلَأً، فَذَلِکَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ فِی دِینِ اللَّهِ، وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ فَعَلِمَ وَعَلَّمَ، وَمَثَلُ مَنْ لَمْ یَرْفَعْ بِذَلِکَ رَأْسًا، وَلَمْ یَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ».[229]
ابوموسی اشعری س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «مثال هدایت و دانشی که الله مرا با آن مبعوث گردانیده، مانند بارانی است که بر زمین میبارد؛ زمینی که حاصلخیز باشد، آب باران را در خود جذب میکند و در نتیجه در این زمین، علف و گیاهان فراوانی میروید. و زمینی که سخت است، آب را بر روی خود نگه میدارد و الله، مردم را از این آب بهرهمند میسازد؛ مردم از این آب مینوشند و با آن کشاورزی و آبیاری میکنند. اما شورهزار و زمین خشک، بارانی را که در آن میبارد، در خود نگه نمیدارد و هیچ گیاهی به بار نمیآورد. زمین حاصلخیز، مثال کسی است که از دانش و بینش دینی برخوردار میشود و الله، او را از هدایت و دانشی که مرا با آن برانگیخته، بهرهمند میسازد؛ این شخص، خود دانش میآموزد و به دیگران نیز آموزش میدهد. اما زمین شورهزار، مثال کسی است که به احکام و علوم دینی توجهی نمیکند و رهنمودهایی را که از سوی الله آوردهام، نمیپذیرد».
3. عَن عَبْد اللَّهِ بْن مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «لاَ حَسَدَ إِلَّا فِی اثْنَتَیْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَسُلِّطَ عَلَى هَلَکَتِهِ فِی الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الحِکْمَةَ فَهُوَ یَقْضِی بِهَا وَیُعَلِّمُهَا».[230]
ابن مسعود س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «حسد ورزیدن جز با دو کس روا نیست؛ یکی کسیکه الله به او مالی عنایت کند و او را بر دادنش در راه حق چیره و توانا گرداند، و شخصی که الله به او حکمت و دانش عنایت کند و او به آن حکم نماید و آن را به دیگران بیاموزاند».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: أَلَا أُحَدِّثُکمْ حَدِیثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ ج لَا یحَدِّثُکمْ أَحَدٌ بَعْدِی سَمِعَهُ مِنْهُ «إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ أَنْ یُرْفَعَ الْعِلْمُ، وَیَظْهَرَ الْجَهْلُ، وَیَفْشُوَ الزِّنَا، وَیُشْرَبَ الْخَمْرُ، وَیَذْهَبَ الرِّجَالُ، وَتَبْقَى النِّسَاءُ حَتَّى یَکُونَ لِخَمْسِینَ امْرَأَةً قَیِّمٌ وَاحِدٌ».[231]
انس بن مالک س میگوید: آیا برای شما حدیثی بیان کنم که آن را از پیامبر ج شنیدم که بعد از من شخصی که آن را شنیده برایتان بیان نخواهد کرد؟ «از علامتهای قیامت این است که علم برداشته میشود، جهل و نادانی ظاهر و آشکار میگردد، زنا و فحشا رواج مییابد، شراب نوشیده میشود و مردان میروند (میمیرند) و زنان باقی میمانند تا اینکه یک مرد سرپرستی پنجاه زن را بر عهده دارد.
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ العَاصِ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَقْبِضُ العِلْمَ انْتِزَاعًا یَنْتَزِعُهُ مِنَ العِبَادِ، وَلَکِنْ یَقْبِضُ العِلْمَ بِقَبْضِ العُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ یُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالًا، فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَیْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا».[232]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت میکند که از رسول الله ج شنیدم که فرمود: الله متعال علم را به یکباره از میان مردمان برنمیگیرد، بلکه علم را با مرگ عالمان از میان بر میدارد، تا اینکه چون عالمی بر جای نگذاشت، مردم سرکردگانی نادان را به ریاست میگیرند، آنگاه امور دینی از آنها پرسیده میشود و بدون علم فتوا میدهند و خود گمراه میشوند و دیگران را نیز گمراه میکنند.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا یَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَیَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾ [الزمر: 9].
«آیا [چنین مشرکی بهتر است یا] کسی که در طول شب، در حال سجده و قیام، به عبادت مشغول است و از [عذاب] آخرت ترسان است و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو: «آیا کسانی که [حق بندگی پروردگار را] میدانند و کسانی که نمیدانند، یکسانند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
2. عَنْ مُعَاوِیةَ س یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ، وَاللَّهُ المُعْطِی وَأَنَا القَاسِمُ، وَلاَ تَزَالُ هَذِهِ الأُمَّةُ ظَاهِرِینَ عَلَى مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى یَأْتِیَ أَمْرُ اللَّهِ، وَهُمْ ظَاهِرُونَ».[233]
معاویه س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «اگر الله نسبت به کسی ارادهی خیر نماید، او را در دین فهیم و فقیه میگرداند. و الله عطا کننده و من قاسم (تقسیم کننده) هستم و همیشه این امت نسبت به کسانیکه با آنها مخالفت مینمایند، پیروز هستند تا اینکه امر و فرمان الله (براى گرفتن ارواح مومنان در نزدیکی قیامت) فرا رسد در حالی که پیروان حق (بر مخالفین) پیروز و غالب هستند».
3. عَنْ عُثْمَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ القُرْآنَ وَعَلَّمَهُ».[234]
عثمان بن عفان س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران تعلیم دهد».
در دنیا دو گلزار از گلزارهای بهشت وجود دارد: یکی در مسجد النبی ج ثابت است و دیگری در زمان و مکان و اشخاص تجدید خواهد شد.
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الجَنَّةِ، وَمِنْبَرِی عَلَى حَوْضِی».[235]
ابوهریره س از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: «در میان خانه و منبر من گلزاری از گلزارهای بهشت وجود دارد و منبر من بر حوضم قرار دارد».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی ب أَنَّهُمَا شَهِدَا عَلَى النَّبِی ج أَنَّهُ قَالَ: «لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللهَ ﻷ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ، وَغَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ، وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمِ السَّکِینَةُ، وَذَکَرَهُمُ اللهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ».[236]
ابوهریره و ابوسعید خدری ب از رسول ج روایت میکنند که فرمود: «هر گروهی که برای یاد کردن الله دور هم بنشینند، فرشتگان اطراف آنان را فرا میگیرند و رحمت الهی آنان را در برمیگیرد و آرامش بر آنان فرود میآید و الله آنان را در میان کسانیکه نزدش هستند، یاد میکند».
3. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا مَرَرْتُمْ بِرِیَاضِ الجَنَّةِ فَارْتَعُوا» قَالُوا: وَمَا رِیَاضُ الجَنَّةِ؟ قَالَ: «حِلَقُ الذِّکْرِ».[237]
انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر وقت از گلزارهای بهشت عبور کردید، پس آنجا بچرید (و کمال استفاده را از آن بنمایید)». صحابه عرض کردند: گلزارهای بهشت چه هستند؟ رسول ج فرمود: «حلقههای ذکر».
یاد گرفتن علم و تعلیم آن به دیگران از با فضیلتترین عبادات محسوب میشود. و برای عبادت دو شرط لازم است:
اخلاص عمل برای الله بلندمرتبه و تبعیت از پیامبر ج :
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
علم شرعی سه قسم است:
علم به الله و اسماء و صفات و افعال او، و علم به اوامر و دستورات الهی، و علم و آگاهی داشتن به روزهای الله که در آن روزها پیامبران و اولیا و دوستان خویش را نصرت نمود و دشمنانشان را خوار و ذلیل گردانید.
و همهی آنها را الله در کتاب عزیزش بیان فرموده است. وقتی که بنده از این علم برخوردار باشد، پروردگارش را بر اساس بصیرت و آگاهی و کمال حب و تعظیم عبادت مینماید و خودش را فقط در مقابل او خوار و ذلیل میگرداند و این علم با نگاه کردن و تفکر در آیات آفرینش و آیات قرآنی به دست خواهد آمد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ١٠١﴾ [یونس: 101].
«[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «بنگرید که [نشانههای روشنِ الله] در آسمانها و زمین چیست؟» و[لى همۀ] نشانهها و هشدارها، برای گروهى که ایمان نمىآورند، سودی نمىبخشد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾ [محمد: 24].
«آیا در قرآن تدبّر نمیکنند یا قفلها[ی غفلت] بر دلهایشان نهاده شده است؟».
علما وارثان پیامبران هستند و علوم سه قسم هستند: بالاترین و با شرفترین و پاکترین علوم، آن علمی است که پیامبران الهی از علم به الله و اسماء و صفات و افعال و دین و شریعت الهی به ارمغان آوردند.
و یادگیری این علم بر هر مسلمان زن و مردی لازم و فرض است، تا اینکه مسلمان پروردگارش را بشناسد و با بصیرت و آگاهی او را عبادت نماید و آن را به دیگران بیاموزد.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡ وَمَثۡوَىٰکُمۡ١٩﴾ [محمد: 19].
«[ای پیامبر،] بدان که معبودی [بهحق] جز الله نیست؛ و برای گناه خویش و [گناهِ] مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ و [به یاد داشته باش که] الله، محل رفتوآمدِ [روزانه] و آرمیدن [شبانۀ] شما را مىداند».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤۡتِیَهُ ٱللَّهُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادٗا لِّی مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن کُونُواْ رَبَّٰنِیِّۧنَ بِمَا کُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ وَبِمَا کُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: 79].
«برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حُکم [= دانش و فهم] و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای الله، بندگان من باشید». بلکه [سزاوار است که پیامبران به مردم بگویند:] به خاطر آنکه کتاب [تورات] را آموزش میدادید و از آنجا که [عقاید و احکام آن را به دیگران] درس میدادید، [فقیهان و دانشمندان] الهی باشید».
3. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٥٢﴾ [إبراهیم: 52].
«این [قرآن] پیامی رسا براى مردم است [تا به وسیلۀ آن هدایت شوند] و با آن هشدار یابند و بدانند که او تعالی معبودى یکتاست؛ و تا خردمندان پند گیرند».
حفظ وقت به وسیلهی علم و تعلیم
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیَاضِ الثِّیَابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لَا یُرَى عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلَا یَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَأَسْنَدَ رُکْبَتَیْهِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَوَضَعَ کَفَّیْهِ عَلَى فَخِذَیْهِ، وَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ ج، وَتُقِیمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِیَ الزَّکَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَیْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَیْهِ سَبِیلًا»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَعَجِبْنَا لَهُ یَسْأَلُهُ، وَیُصَدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِیمَانِ، قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِکَتِهِ، وَکُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِحْسَانِ، قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّاعَةِ، قَالَ: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَمَارَتِهَا، قَالَ: «أَنْ تَلِدَ الْأَمَةُ رَبَّتَهَا، وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ یَتَطَاوَلُونَ فِی الْبُنْیَانِ»، قَالَ: ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِیًّا، ثُمَّ قَالَ لِی: «یَا عُمَرُ أَتَدْرِی مَنِ السَّائِلُ؟» قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «فَإِنَّهُ جِبْرِیلُ أَتَاکُمْ یُعَلِّمُکُمْ دِینَکُمْ».[238]
عمر بن خطاب س میگوید: نزد رسول الله ج نشسته بودیم؛ ناگهان مردی که لباس بسیار سفیدی پوشیده بود و موهای بسیار سیاهی داشت، وارد مجلس شد؛ آثار سفر بر او نمایان نبود و هیچ یک از ما، او را نمیشناخت. نزد پیامبر ج به گونهای نشست که زانوهایش را به زانوهای پیامبر ج چسباند و دو دستش را روی پاهای خویش گذاشت و گفت: «ای محمد! به من دربارهی اسلام بگو که چیست؟» (پیامبر ج) فرمود: «اسلام، این است که گواهی دهی معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده اوست و نماز را برپا داری و زکات دهی و ماه رمضان را روزه بگیری و اگر توانایی و استطاعت داشتی، به حج خانه الله بروی». (سؤال کننده) گفت: «درست گفتی». ما تعجب کردیم که خود، سؤال میکند و خود، تصدیقش مینماید. پرسید: «به من بگو که ایمان چیست؟» فرمود: «ایمان این است که به الله، و فرشتگانش، و کتابهایش، و پیامبرانش و روز قیامت (آخرت) و نیز به تقدیر خیر و شر از سوی الله، ایمان و باور داشته باشی». سؤال کرد: «احسان چیست؟» فرمود: «احسان این است که الله را چنان عبادت کنی که گویا او را میبینی؛ و اگر نمیتوانستی این چنین عبادتش کنی که گویا او را میبینی، پس با یقینِ به این که او، تو را میبیند، عبادتش نما». گفت: «به من درباره (زمانِ) قیامت خبر بده». فرمود: «کسی که از او میپرسی (یعنی خود رسول الله) از سؤال کننده، داناتر نیست». گفت: «پس به من از نشانههایش بگو». فرمود: «(از نشانههای قیامت است) که کنیز، آقایش را بزاید و پابرهنگان و برهنههای نیازمند و چوپانها را میبینی که در ساختمانسازی بر یکدیگر سبقت میگیرند». پس از آن، سؤال کننده رفت. مدت زیادی درنگ کردم؛ پیامبر ج فرمود: «ای عمر! آیا میدانی که سؤال کننده چه کسی بود؟» گفتم: الله و پیامبرش بهتر میدانند. فرمود: «او جبرییل بود؛ نزدتان آمد تا دینتان را به شما آموزش دهد».
برخی به معلم و بعضی به تعلیم گیرنده تعلق دارد. و در اینجا به مهمترینشان اشاره خواهیم کرد.
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾ [الکهف: 110].
«[ای پیامبر،] بگو: «من فقط بشری [عادی] همچون شما هستم. به من وحی میشود که تنها معبودتان، اللهِ یکتاست؛ پس هر کس به دیدارِ پروردگارش [در آخرت] امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادتِ پروردگارش شریک نسازد».
الله بلندمرتبه به پیامبرش ج میفرماید: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥﴾ [الشعراء: 215].
«و با مؤمنانی که از تو پیروی کردهاند، مهربان [و فروتن] باش».
و الله بلندمرتبه به پیامبرش ج میفرماید: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ١٩٩ وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ٢٠٠﴾ [الأعراف: 199-200].
«[ای پیامبر،] گذشت پیشه کن و به نیکی فرمان بده و از نادانان روی بگردان. و اگر وسوسهای از سوی شیطان به تو رسید، به الله پناه ببر [که] بیتردید، او شنوای داناست».
اینکه معلم مردم را به وسیلهی نصیحت و علم زیر نظر بگیرد و آنها را نگه دارد تا آنها دلتنگ نشوند و سپس پراکنده نگردند.
عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَتَخَوَّلُنَا بِالْمَوْعِظَةِ فِی الأَیَّامِ، کَرَاهَةَ السَّآمَةِ عَلَیْنَا.[239]
ابن مسعود س میگوید: پیامبر ج به وسیلهی موعظه و نصیحت در روزهایی که برای ما ناخوشایند و مرگبار بود، ما را نگه میداشت.
اینکه هنگام تعلیم علم، صدایش را بالا ببرد و دو یا سه مرتبه تکرار نماید تا مردم آن را بفهمند.
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: تَخَلَّفَ عَنَّا النَّبِیُّ ج فِی سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا فَأَدْرَکَنَا - وَقَدْ أَرْهَقَتْنَا الصَّلاَةُ - وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ، فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ عَلَى أَرْجُلِنَا، فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: «وَیْلٌ لِلْأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ» مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاَثًا.[240]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: در یکی از مسافرتها، پیامبر ج از ما عقب ماند و وقتی که به ما رسید، نماز تأخیر شده بود. و به دلیل تأخیر نماز، ما با سرعت وضو گرفته، و پاها را با دست، خیس میکردیم. پیامبر ج با صدای بلند دو یا سه مرتبه فرمود: قوزکها در معرض رفتن و سوختن در آتش دوزخ هستند.
2. عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ کَانَ «إِذَا تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ أَعَادَهَا ثَلاَثًا، حَتَّى تُفْهَمَ عَنْهُ، وَإِذَا أَتَى عَلَى قَوْمٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ، سَلَّمَ عَلَیْهِمْ ثَلاَثًا».[241]
انس س میگوید: «هنگامیکه پیامبر ج سخنی بر زبان میآورد، سه مرتبه آن را تکرار میکرد تا فهمیده شود. و وقتی بر قومی وارد میشد، سه مرتبه بر آنان سلام عرض میکرد».
خشم نمودن در سخنرانی و تعلیم هنگامیکه امر ناخوشایندی مشاهده یا شنیده شود
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصَارِی س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ، لاَ أَکادُ أُدْرِکُ الصَّلاَةَ مِمَّا یطَوِّلُ بِنَا فُلاَنٌ، فَمَا رَأَیتُ النَّبِیَّ ج فِی مَوْعِظَةٍ أَشَدَّ غَضَبًا مِنْ یوْمِئِذٍ، فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّکُمْ مُنَفِّرُونَ، فَمَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْیُخَفِّفْ، فَإِنَّ فِیهِمُ المَرِیضَ، وَالضَّعِیفَ، وَذَا الحَاجَةِ».[242]
ابومسعود انصاری س روایت میکند که شخصی گفت: «ای رسول الله، چون فلان امام نمازش را بسیار طولانی میکند، نزدیک است که نماز جماعت را در نیابم. ابومسعود س میگوید: رسول الله ج را در خطابهی آن روز چنان خشمگین دیدم که قبلا او را به آن حال ندیدم. پیامبر ج فرمود: شما مردم را از دین متنفر میکنید. آگاه باشید، هرکس امامت مردم را بر عهده دارد، آن را کوتاه بگیرد و طولانی نکند، زیرا در میان نمازگزاران، افراد بیمار، ضعیف و کسانی وجود دارند که کاری فوری خواهند داشت».
گاهی اوقات جواب دادن به سؤال بیشتر از آنچه باشد که سؤال میشود
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب، أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللهِ ج: مَا یلْبَسُ الْمُحْرِمُ مِنَ الثِّیابِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَلْبَسُوا الْقُمُصَ، وَلَا الْعَمَائِمَ، وَلَا السَّرَاوِیلَاتِ، وَلَا الْبَرَانِسَ، وَلَا الْخِفَافَ، إِلَّا أَحَدٌ لَا یَجِدُ النَّعْلَیْنِ، فَلْیَلْبَسِ الْخُفَّیْنِ، وَلْیَقْطَعْهُمَا أَسْفَلَ مِنَ الْکَعْبَیْنِ، وَلَا تَلْبَسُوا مِنَ الثِّیَابِ شَیْئًا مَسَّهُ الزَّعْفَرَانُ وَلَا الْوَرْسُ».[243]
ابن عمر ب میگوید: شخصی از رسول الله ج پرسید: مُحرِم چه چیزی باید بپوشد؟ رسول الله ج فرمود: «پیراهن، عمامه، شلوار، عبا و موزه نپوشید. مگر کسی که کفشی نیابد؛ چنین کسی میتواند موزهها را از زیر استخوان قوزک پا، قطع نماید و بپوشد. همچنین لباسی را که با عطر یا زعفران، آغشته شده باشد، نپوشید».
طرح کردن سؤال توسط معلم برای دانش آموزان خویش تا آنها را به خاطر آنچه یاد گرفتند، آزمایش نماید:
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنَ الشَّجَرِ شَجَرَةً لاَ یَسْقُطُ وَرَقُهَا، وَإِنَّهَا مَثَلُ المُسْلِمِ، فَحَدِّثُونِی مَا هِیَ» فَوَقَعَ النَّاسُ فِی شَجَرِ البَوَادِی قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: وَوَقَعَ فِی نَفْسِی أَنَّهَا النَّخْلَةُ، فَاسْتَحْیَیْتُ، ثُمَّ قَالُوا: حَدِّثْنَا مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: «هِیَ النَّخْلَةُ».[244]
ابن عمر ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: از بین درختان، درختی وجود دارد که برگهای آن نمیریزند و این مثال برای فرد مسلمان است. به من خبر دهید که آن درخت چیست؟ مردم ذهنشان به طرف درختان صحرا مشغول شد». عبدالله گفت: در ذهنم آمد که درخت خرما است. اما شرم و حیا داشتم که جواب بدهم، سپس صحابه عرض کردند: ای پیامبر الله، برای ما بیان کن. رسول الله ج فرمود: «آن درخت خرماست».
عدم ذکر متشابهات نزد عامهی مردم و اختصاص دادن درس و تعلیم به گروهی از مردم به خاطر اینکه شاید همه آن را نفهمند:
1. عَنْ أَنَسِ بْنُ مَالِکٍ س أَنَّ نَبِیَّ اللهِ ج، وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ رَدِیفُهُ عَلَى الرَّحْلِ، قَالَ: «یَا مُعَاذُ» قَالَ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ، قَالَ: «یَا مُعَاذُ» قَالَ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ، قَالَ: «یَا مُعَاذُ» قَالَ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ، قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا حَرَّمَهُ اللهُ عَلَى النَّارِ»، قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلَا أُخْبِرُ بِهَا فَیَسْتَبْشِرُوا، قَالَ: «إِذًا یَتَّکِلُوا»، فَأَخْبَرَ بِهَا مُعَاذُ عِنْدَ مَوْتِهِ تَأَثُّمًا.[245]
انس بن مالک س میگوید: معاذ پشت سر رسول الله ج بر شتری سوار بود، که رسول الله ج خطاب به او فرمود: «ای معاذ!» معاذ گفت: بله ای رسول الله! گوش به فرمان و آماده خدمتم. باز فرمود: «ای معاذ!» معاذ جواب داد: لبیک ای رسول الله! گوش به فرمان و آماده خدمتم. پیامبر ج سه بار آن را تکرار کرد. آنگاه فرمود: «هرکس از صمیم قلب اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله بگوید، الله آتش جهنم را بر او حرام میگرداند». معاذ گفت: ای رسول الله، آیا مردم را از این سخن با خبر سازم تا خوشحال شوند؟ رسول ج فرمود: «بیم آن میرود که بر این سخن توکل کنند و عمل را ترک نمایند». معاذ هنگامیکه نزدیک بود دار فانی را وداع نماید، به دلیل اینکه مبادا به خاطر کتمان این حدیث گنهکار شود، آن را برای مردم روایت کرد.
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج وِعَاءَیْنِ: فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا البُلْعُومُ».[246]
ابوهریره س میگوید: «دو نوع حدیث از پیامبر ج حفظ کردم، نخست احادیثی که آنها را روایت و نشر کردم، دوم احادیثی که اگر آنها را روایت کنم، این گلویم بریده خواهد شد».
ترک نمودن تغییر کار منکر و ناخوشایند، هنگامیکه بیم آن میرود سبب وقوع منکر بدتر و شدیدتری شود:
عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهَا: «یَا عَائِشَةُ، لَوْلاَ أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِیَّةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَیْتِ، فَهُدِمَ، فَأَدْخَلْتُ فِیهِ مَا أُخْرِجَ مِنْهُ، وَأَلْزَقْتُهُ بِالأَرْضِ، وَجَعَلْتُ لَهُ بَابَیْنِ، بَابًا شَرْقِیًّا، وَبَابًا غَرْبِیًّا، فَبَلَغْتُ بِهِ أَسَاسَ إِبْرَاهِیمَ».[247]
عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «ای عایشه، اگر قوم تو با جاهلیت نزدیک نمیبودند، دستور میدادم تا خانهی کعبه تخریب شود و آنچه که از آن خارج گشته به آن ملحق گردد و آن را به زمین میچسباندم و برایش دو دروازه قرار میدادم که یک دروازه در قسمت شرق و دروازهی دیگر در قسمت غرب و تا مقام ابراهیم میرسانیدم».
بخشش علم به مردان و زنان هنگامیکه هر گروه تنها باشند
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَتِ النِّسَاءُ لِلنَّبِیِّ ج: غَلَبَنَا عَلَیْکَ الرِّجَالُ، فَاجْعَلْ لَنَا یَوْمًا مِنْ نَفْسِکَ، فَوَعَدَهُنَّ یَوْمًا لَقِیَهُنَّ فِیهِ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ، فَکَانَ فِیمَا قَالَ لَهُنَّ: «مَا مِنْکُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلاَثَةً مِنْ وَلَدِهَا، إِلَّا کَانَ لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ» فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: وَاثْنَتَیْنِ؟ فَقَالَ: «وَاثْنَتَیْنِ».[248]
ابوسعید خدری س میگوید: زنان به پیامبر ج گفتند: مردان تو را تصاحب نموده و برای ما وقتی نگذاشتهاند. فرصتی به ما اختصاص بده تا نزد شما حاضر شویم. رسول الله ج روزی را برای آنان تعیین نمود و در آن روز فرمود: «هر زنی که سه فرزند خود را از دست بدهد، آنان در روز قیامت برای مادرانشان حجابی در برابر آتش دوزخ خواهند شد». زنی گفت: اگر دو فرزندش را از دست بدهد، باز هم آنها حجاب میشوند؟ پیامبر ج فرمود: «بله».
1. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: اسْتَیقَظَ النَّبِی ج ذَاتَ لَیلَةٍ فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ، مَاذَا أُنْزِلَ اللَّیْلَةَ مِنَ الفِتَنِ، وَمَاذَا فُتِحَ مِنَ الخَزَائِنِ، أَیْقِظُوا صَوَاحِبَاتِ الحُجَرِ، فَرُبَّ کَاسِیَةٍ فِی الدُّنْیَا عَارِیَةٍ فِی الآخِرَةِ».[249]
ام سلمه ل روایت میکند که شبی رسول الله ج بیدار شده و فرمود: «سبحان الله، امشب چه فتنههایی نازل شده و چه دروازهی گنجهایی گشوده شده است. آنهایی را که در اتاقها خوابند، (ازواج مطهرات را) بیدار کنید، چه بسا کسانیکه در دنیا پوشیدهاند، ولی در آخرت لخت و عریان میشوند».
2. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: صَلَّى بِنَا النَّبی ج العِشَاءَ فِی آخِرِ حَیاتِهِ، فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ، فَقَالَ: «أَرَأَیْتَکُمْ لَیْلَتَکُمْ هَذِهِ، فَإِنَّ رَأْسَ مِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا، لاَ یَبْقَى مِمَّنْ هُوَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ أَحَدٌ».[250]
عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج در یکی از آخرین روزهای عمرش پس از ادای نماز عشا برخاست و فرمود: «امشب را به خاطر بسپارید، زیرا پس از گذشت صد سال از این تاریخ، احدی از کسانیکه روی زمین قرار دارند، باقی نخواهد ماند».
3. عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: کُنْتُ رِدْفَ رَسُولِ اللهِ ج عَلَى حِمَارٍ، یُقَالُ لَهُ: عُفَیرٌ، قَالَ: فَقَالَ: «یَا مُعَاذُ، تَدْرِی مَا حَقُّ اللهِ عَلَى الْعِبَادِ؟ وَمَا حَقُّ الْعِبَادِ عَلَى اللهِ؟» قَالَ: قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «فَإِنَّ حَقَّ اللهِ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوا اللهَ، وَلَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا، وَحَقَّ الْعِبَادِ عَلَى اللهِ ﻷ أَنْ لَا یُعَذِّبَ مَنْ لَا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا»، قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا أُبَشِّرُ النَّاسَ، قَالَ: «لَا تُبَشِّرْهُمْ فَیَتَّکِلُوا».[251]
معاذ س میگوید: پشت سر رسول الله ج بر الاغی که عُفَیر نام داشت، سوار بودم. فرمود: «ای معاذ، آیا حق الله را بر بندگانش و حق بندگان را بر الله میدانی؟» گفتم: الله و رسولش بهتر میدانند. رسول الله ج فرمود: «حق الله بر بندگان این است که الله را عبادت نمایند و کسی را با او شریک قرار ندهند و حق بندگان بر الله ﻷ این است که کسی را که با او شریکی قرار نمیدهد عذاب ندهد». معاذ س میگوید که گفتم: ای رسول الله، آیا به مردم بشارت ندهم؟ رسول الله ج فرمود: «به آنها بشارت و خوش خبری ندهید، چون در آن صورت توکل میکنند و عملی انجام نمیدهند».
هنگام پایان جلسه چه دعا و ذکری گفته میشود
1. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَلَسَ فِی مَجْلِسٍ فَکَثُرَ فِیهِ لَغَطُهُ، فَقَالَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ مِنْ مَجْلِسِهِ ذَلِکَ: سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، إِلَّا غُفِرَ لَهُ مَا کَانَ فِی مَجْلِسِهِ ذَلِکَ».[252]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: کسیکه در مجلسی شرکت کرد و درآنجا سخنان بیهودهی زیادی گفته شد، قبل از اینکه از جلسهاش بلند شود، چنین بگوید: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ» گناهانی که در آن مجلس مرتکب شده است، مورد مغفرت قرار میگیرند.
2. عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَلَّمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ حَتَّى یدْعُوَ بِهَؤُلَاءِ الدَّعَوَاتِ لِأَصْحَابِهِ: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَبَیْنَ مَعَاصِیکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ الیَقِینِ مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَیْنَا مُصِیبَاتِ الدُّنْیَا، وَمَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَأَبْصَارِنَا وَقُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا، وَلَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلَا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لَا یَرْحَمُنَا».[253]
ابن عمر ب روایت میکند: وقتی که پیامبر ج از مجلسی بر میخاست، به این صورت برای اصحاب و یارانش دعا میفرمود: «پروردگارا، از ترس و خشیت خویش بین ما تقسیم کن، تا اینکه بین ما و بین نافرمانی تو مانع شود، و از اطاعت خود به ما عنایت کن تا ما را به بهشت تو برساند، و یقینی به ما عطا فرما که مصیبتهای دنیا را برای ما آسان نماید و تا زمانی که ما را زنده نگه میداری، به وسیلهی شنوایی و بینایی و نیرو بهرهمندمان بفرما و آن را برای ما به عنوان وارث قرار بده و انتقام ما را از کسیکه بر ما ظلم نموده است، بگیر. (انتقام ما را بر کسیکه بر ما ظلم نموده است، قرار بده). و ما را در مقابل دشمنان ما پیروز بگردان و نصرت بفرما. و ما را در دین ما مورد امتحان و آزمایش قرار نده و دنیا را بزرگترین غم و اندوه و نهایت علم ما قرار مده و کسیکه بر ما رحم نمیکند را بر ما مسلط و غالب مگردان».
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ٥﴾ [البینة: 5].
«و آنان فرمان نیافتند جز اینکه الله را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند [و از شرک و عبادت معبودان باطل،] به توحید روی آورند؛ و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است آیین راستین و مستقیم».
1. قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ س: «بَیْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیَاضِ الثِّیَابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لَا یُرَى عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلَا یَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَأَسْنَدَ رُکْبَتَیْهِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَوَضَعَ کَفَّیْهِ عَلَى فَخِذَیْهِ و... ».[254]
عمر بن خطاب س روایت میکند: «روزی نزد پیامبر نشسته بودیم که مردی با لباسهای بسیار سفید و موهای بسیار سیاه، بر ما وارد شد. اثر سفر در او دیده نمیشد و کسی از ما نیز او را نمیشناخت. تا اینکه نزد پیامبر ج نشست. و دو زانویش را به دو زانوی پیامبر ج چسباند و دستهایش را بر رانهای خویش گذاشت و... ».
2. عَنْ أَنَسِ بْنُ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ، فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُذَافَةَ فَقَالَ: مَنْ أَبِی؟ فَقَالَ: «أَبُوکَ حُذَافَةُ» ثُمَّ أَکْثَرَ أَنْ یَقُولَ: «سَلُونِی» فَبَرَکَ عُمَرُ عَلَى رُکْبَتَیْهِ فَقَالَ: رَضِینَا بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالإِسْلاَمِ دِینًا وَبِمُحَمَّدٍ ج نَبِیًّا فَسَکَتَ.[255]
انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج باری خارج شد. عبدالله بن حذافه بلند شد و گفت: پدرم کیست؟ پیامبر ج فرمود: «حُذافه پدرت است». وقتی که پرسشها افزایش پیدا کرد، رسول الله ج فرمود: «از من بپرسید». عمر س زانوهایش را به دو زانوی پیامبر ج چسباند و گفت: راضی هستیم به اینکه الله پروردگار ما، اسلام دین ما، و محمد ج پیامبر ماست. پس پیامبر سکوت اختیار کرد.
توجه و اهتمام داشتن به حلقههای علم و ذکر در مسجد و اینکه وقتی داخل شد و مردم در حلقه بودند، کجا نشیند:
عَنْ أَبِی وَاقِدٍ اللَّیْثِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج بَیْنَمَا هُوَ جَالِسٌ فِی المَسْجِدِ وَالنَّاسُ مَعَهُ إِذْ أَقْبَلَ ثَلاَثَةُ نَفَرٍ، فَأَقْبَلَ اثْنَانِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَذَهَبَ وَاحِدٌ، قَالَ: فَوَقَفَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَأَمَّا أَحَدُهُمَا: فَرَأَى فُرْجَةً فِی الحَلْقَةِ فَجَلَسَ فِیهَا، وَأَمَّا الآخَرُ: فَجَلَسَ خَلْفَهُمْ، وَأَمَّا الثَّالِثُ: فَأَدْبَرَ ذَاهِبًا، فَلَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ عَنِ النَّفَرِ الثَّلاَثَةِ؟ أَمَّا أَحَدُهُمْ فَأَوَى إِلَى اللَّهِ فَآوَاهُ اللَّهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَاسْتَحْیَا فَاسْتَحْیَا اللَّهُ مِنْهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَأَعْرَضَ فَأَعْرَضَ اللَّهُ عَنْهُ».[256]
ابوواقد لیثی س روایت میکند که روزی رسول الله ج با جمعی از صحابه در مسجد نشسته و مشغول وعظ و ارشاد بود که سه نفر وارد شدند. دو نفر توقف کردند و سومی برگشت. راوی میگوید: یکی از آن دو، جایی برای خود پیدا کرد و نشست. دومی پشت سر جمع نشست. رسول الله ج پس از اتمام وعظ فرمود: «آیا میخواهید شما را در مورد این سه نفر آگاه سازم؟ یکی از آنان، به خاطر رضای الله آمده بود، الله او را جای داد. دومی شرم کرد، الله را نیز از آن بنده شرم آمد و او را بخشید. سومی رو گردانی کرد، الله نیز از او اعراض نمود.
نشستن حلقهای در مجالس ذکر و علم
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا مَرَرْتُمْ بِرِیَاضِ الجَنَّةِ فَارْتَعُوا» قَالُوا: وَمَا رِیَاضُ الجَنَّةِ؟ قَالَ: «حِلَقُ الذِّکْرِ».[257]
انس بن مالک س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر وقت از گلزارهای بهشت عبور کردید، پس آنجا بچرید (و کمال استفاده را از آن بنمایید)». صحابه عرض کردند: گلزارهای بهشت چه هستند؟ رسول ج فرمود: «حلقههای ذکر».
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ کَجَهۡرِ بَعۡضِکُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ٢﴾ [الحجرات: 2].
«ای مؤمنان، صدایتان را از صداى پیامبر بلندتر نکنید؛ و همچنان که برخى از شما با برخى دیگر بلند سخن مىگویید، با او به صداى بلند سخن نگویید. مبادا بىآنکه بدانید، اعمالتان تباه گردد».
2. و الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَإِذَا قِیلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١١﴾ [المجادلة: 11].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به شما گفته شود: «در مجالس جا باز کنید»، [جا] باز کنید [که با این کار،] الله برای شما گشایش میآورد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید» برخیزید. الله مقام [و درجاتِ] کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم داده شدهاند بالا میبرد؛ و الله به آنچه میکنید آگاه است».
3. عَنْ أَنَسِ بْنَ مَالِکٍ س یَقُولُ: جَاءَ شَیْخٌ یُرِیدُ النَّبِیَّ ج فَأَبْطَأَ القَوْمُ عَنْهُ أَنْ یُوَسِّعُوا لَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا وَیُوَقِّرْ کَبِیرَنَا».[258]
انس بن مالک س روایت میکند که فرد سالخوردهای میخواست نزد پیامبر ج برود. اما مردم در باز کردنِ راه برای او درنگ و تأخیر کردند. رسول الله ج فرمود: «از ما نیست کسیکه به کوچکترهای ما رحم نکند و احترام بزرگترهای ما را نگه ندارد».
عَنْ جَرِیرٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ: «اسْتَنْصِتِ النَّاسَ» فَقَالَ: «لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا، یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ».[259]
جریر س میگوید: پیامبر ج در حجة الوداع خطاب به من فرمود: «مردم را ساکت کن». سپس فرمود: «بعد از من کفار نشوید تا با جنگ و خونریزی یکدیگر را نابود سازید».
کسیکه چیزی را بشنود و برای فهمیدن آن دوباره بپرسد
عَنْ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ أَنَّ عَائِشَةَ ل زَوْجَ النَّبِیِّ ج کَانَتْ لاَ تَسْمَعُ شَیْئًا لاَ تَعْرِفُهُ، إِلَّا رَاجَعَتْ فِیهِ حَتَّى تَعْرِفَهُ، وَأَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ حُوسِبَ عُذِّبَ» قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ أَوَلَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨﴾ [الانشقاق: 8] قَالَتْ: فَقَالَ: إِنَّمَا ذَلِکِ العَرْضُ، وَلَکِنْ: مَنْ نُوقِشَ الحِسَابَ یَهْلِکْ».[260]
ابن ابیمُلَیکه روایت میکند که عایشه ل وقتی چیزی را میشنید و نمیفهمید، دوباره به آن برمیگشت تا آن را بفهمد. و پیامبر ج فرمود: «هرکسیکه محاسبه شود، گرفتار عذاب میگردد». عایشه ل میگوید: گفتم: مگر نه این است که الله میفرماید: به زودی محاسبهی آسانی خواهد شد. رسول الله ج فرمود: «این عرضهی اعمال است، ولی اگر حساب دقیق به عمل آید، هلاک میگردد».
حفظ قرآن و غیر از آن و نگهداری آنها
عَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَعَاهَدُوا القُرْآنَ، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیًا مِنَ الإِبِلِ فِی عُقُلِهَا».[261]
ابوموسی اشعری س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «از قرآن مواظبت کنید (همواره آن را تلاوت نمایید). سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، قرآن سریعتر از شتری که زانویش بسته باشد، میگریزد».
بیدار بودن و حضور قلب داشتن و خوب گوش دادن
الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکۡرَىٰ لِمَن کَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِیدٞ ٣٧﴾ [ق: 37].
«بیگمان در این [سخن] برای صاحبدلان یا کسانی که با حضور [قلب به ندای توحید] گوش فرامیدهند و هوشیارند، اندرز است».
خارج شدن جهت فراگیری علم و تحمل سختی و مشقت به خاطر آن و زیاد طلب کردنش و لازم بودن تواضع و فروتنی در هر حالت:
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ ب سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: بَیْنَمَا مُوسَى فِی مَلَإٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: هَلْ تَعْلَمُ أَحَدًا أَعْلَمَ مِنْکَ؟ " قَالَ مُوسَى: لاَ، فَأَوْحَى اللَّهُ ﻷ إِلَى مُوسَى: بَلَى، عَبْدُنَا خَضِرٌ، فَسَأَلَ مُوسَى السَّبِیلَ إِلَیْهِ، فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ الحُوتَ آیَةً، وَقِیلَ لَهُ: إِذَا فَقَدْتَ الحُوتَ فَارْجِعْ، فَإِنَّکَ سَتَلْقَاهُ، وَکَانَ یَتَّبِعُ أَثَرَ الحُوتِ فِی البَحْرِ، فَقَالَ لِمُوسَى فَتَاهُ: ﴿أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُ﴾ [الکهف: 63]، قَالَ: ﴿ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا﴾ [الکهف: 64]، فَوَجَدَا خَضِرًا، فَکَانَ مِنْ شَأْنِهِمَا الَّذِی قَصَّ اللَّهُ ﻷ فِی کِتَابِهِ».[262]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت مینماید که فرمود: موسی ÷ در میان بزرگانی از بنی اسراییل بود. شخصی نزدش آمد و گفت: آیا کسی را میشناسی که از تو عالمتر باشد؟ موسی گفت: نه. الله به او وحی فرستاد: اینطور نیست، بلکه بندهی ما خضر از تو عالمتر و داناتر است. موسی درخواست کرد راه را به او نشان دهد تا به خضر برسد. الله یک ماهی را به عنوان نشانه برای او قرار داد و به او گفته شد: هنگامیکه ماهی را از دست دادی، پس برگرد تا او را ببینی. و او از مسیر ماهی در دریا پیروی میکرد. جوان (غلامی) که همراه موسی بود، به او گفت: هنگامیکه به تخت سنگ پناه بردیم، ماهی را آنجا فراموش کردم و شیطان فراموشم ساخت تا آن را برایت یاد کنم. موسی ÷ فرمود: آن جایگاه، همان است که ما دنبالش بودیم. پس بر مسیر در پاهای خویش برگشتند. پس خضر را یافتند و آنچه که بین موسی و خضر گذشت، الله ﻷ در قرآن خویش بیان فرموده است.
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا٦٦﴾ [الکهف: 66].
«موسی به او گفت: «آیا [اجازه میدهی] همراهت بیایم تا از آنچه به تو آموخته شده و مایۀ هدایت و ارشاد است به من بیاموزی؟».
2. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِکَ یَوْمَ القِیَامَةِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَقَدْ ظَنَنْتُ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ أَنْ لاَ یَسْأَلُنِی عَنْ هَذَا الحَدِیثِ أَحَدٌ أَوَّلُ مِنْکَ لِمَا رَأَیْتُ مِنْ حِرْصِکَ عَلَى الحَدِیثِ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِی یَوْمَ القِیَامَةِ، مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، خَالِصًا مِنْ قَلْبِهِ، أَوْ نَفْسِهِ».[263]
ابوهریره س روایت میکند که از پیامبر ج سؤال شد: چه کسانی روز قیامت برای شفاعت شما سعادت بیشتری دارند؟ رسول الله ج فرمود: «ای ابوهریره، چون حرص و علاقهی تو را نسبت به حدیث دیدم، میدانستم که کسی قبل از تو، این سؤال را از من نخواهد پرسید. کسانی در روز قیامت برای شفاعت من سعادت بیشتری دارند که با اخلاص و از صمیم قلب، لا اله الا الله بگویند».
1. عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ س قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ: هَلْ عِنْدَکُمْ کِتَابٌ؟ قَالَ: " لاَ، إِلَّا کِتَابُ اللَّهِ، أَوْ فَهْمٌ أُعْطِیَهُ رَجُلٌ مُسْلِمٌ، أَوْ مَا فِی هَذِهِ الصَّحِیفَةِ. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا فِی هَذِهِ الصَّحِیفَةِ؟ قَالَ: العَقْلُ، وَفَکَاکُ الأَسِیرِ، وَلاَ یُقْتَلُ مُسْلِمٌ بِکَافِرٍ».[264]
ابوجحیفه س میگوید به علی بن ابیطالب س گفتم: آیا نزد تو کتابی است؟ گفت: نه، فقط کتاب الله یا فهمی که شخص مسلمان به او داده شده یا آنچه که در این صحیفهها وجود دارد. ابوجحیفه س میگوید که گفتم: در این صحیفهها چه چیزی وجود دارد؟ علی س جواب داد: احکام قصاص، آزاد کردن اسیر، و اینکه مسلمان در مقابل کافر کشته نمیشود.
2. قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ س: «مَا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج أَحَدٌ أَکْثَرَ حَدِیثًا عَنْهُ مِنِّی، إِلَّا مَا کَانَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، فَإِنَّهُ کَانَ یَکْتُبُ وَلاَ أَکْتُبُ».[265]
ابوهریره س میگوید: «از اصحاب پیامبر ج کسی بیشتر از من حدیث از پیامبر روایت نکرده است، غیر از عبدالله بن عمرو که او احادیث را مینوشت، ولی من نمینوشتم».
کسیکه از سؤال کردن شرم و حیا داشته باشد، به دیگری امر نماید تا او برایش سؤال کند:
عَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: کُنْتُ رَجُلًا مَذَّاءً وَکُنْتُ أَسْتَحْیِی أَنْ أَسْأَلَ النَّبِیَّ ج لِمَکَانِ ابْنَتِهِ فَأَمَرْتُ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ فَسَأَلَهُ فَقَالَ: «یَغْسِلُ ذَکَرَهُ وَیَتَوَضَّأُ».[266]
علی س میگوید: من فردی بودم که مذی زیادی از من خارج میشد و چون دختر پیامبر ج در نکاحم بود، خجالت میکشیدم که حکم آن را از او بپرسم. بنابراین به مقداد بن اسود گفتم تا سؤال کند، و او از پیامبر ج سؤال کرد. پیامبر ج فرمود: «آلت خویش را بشوید و وضو بگیرد».
هنگام وجود عالم، فرصت را برای سؤال نمودن غنیمت دانستن
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج ... رَفَعَتْ إِلَیْهِ امْرَأَةٌ صَبِیًّا، فَقَالَتْ: أَلِهَذَا حَجٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَلَکِ أَجْرٌ».[267]
ابن عباس ب میگوید: زنی بچهاش را بلند کرد و گفت: ای رسول الله! آیا برای این کودک حج است؟ پیامبر ج فرمود: «بله، و برای تو اجر و پاداش است».
نزدیک امام قرار گرفتن هنگام سخنرانی
عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ س أَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ج قَالَ: «احْضُرُوا الذِّکْرَ، وَادْنُوا مِنَ الْإِمَامِ، فَإِنَّ الرَّجُلَ لَا یَزَالُ یَتَبَاعَدُ حَتَّى یُؤَخَّرَ فِی الْجَنَّةِ، وَإِنْ دَخَلَهَا».[268]
سمره بن جندب س از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «برای (شنیدن) خطبه جمعه، حاضر شوید و به امام نزدیک شوید؛ (یعنی زود به مسجد بروید و در صفهای اول و نزدیک به امام قرار بگیرید؛) زیرا فرد (مسلمان) پیوسته (بدون عذر از فضایل و موارد خیر و نیکی) فاصله میگیرد تا آن که در (ورود به) بهشت (یا در به دست آوردن درجات آن،) به عقب انداخته میشود؛ اگر چه وارد بهشت نیز بشود».
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَإِذَا قِیلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١١﴾ [المجادلة: 11].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به شما گفته شود: «در مجالس جا باز کنید»، [جا] باز کنید [که با این کار،] الله برای شما گشایش میآورد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید» برخیزید. الله مقام [و درجاتِ] کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم داده شدهاند بالا میبرد؛ و الله به آنچه میکنید آگاه است».
2. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یُقِیمُ الرَّجُلُ الرَّجُلَ مِنْ مَقْعَدِهِ، ثُمَّ یَجْلِسُ فِیهِ وَلَکِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا».[269]
ابن عمر ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هیچکس شخص دیگری را از جایش بلند نکند تا دیگری و یا خود در جایش بنشیند، ولی برای دیگران جا باز کنید».
3. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ مِنْ مَجْلِسِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَیْهِ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ».[270]
ابوهریره س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسیکه از جایش بلند شود، سپس به آنجا برگردد، پس او نسبت به آن مستحقتر است».
4. عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س قَالَ: «کُنَّا إِذَا أَتَیْنَا النَّبِیَّ ج، جَلَسَ أَحَدُنَا حَیْثُ یَنْتَهِی».[271]
جابر بن سمره س میگوید: «هر یک از ما هنگامی که وارد مجلس پیامبر ج میشد، در انتهای مجلس مینشست».
مشاوره با علما در امور دین و دنیا
1. عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج، یَسْتَأْذِنُهُ فِی الْجِهَادِ فَقَالَ: «أَحَیٌّ وَالِدَاکَ؟» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَفِیهِمَا فَجَاهِدْ».[272]
عبدالله بن عمرو ب میگوید: مردی نزد نبی ج آمد و از او اجازه خواست تا به جهاد برود، رسول الله ج پرسید: «آیا پدر و مادرت زنده هستند؟» گفت: بله، رسول الله فرمود: «جهاد تو، خدمت به آنان است».
2. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: أَصَابَ عُمَرُ بِخَیْبَرَ أَرْضًا، فَأَتَى النَّبِیَّ ج، فَقَالَ: أَصَبْتُ أَرْضًا لَمْ أُصِبْ مَالًا قَطُّ أَنْفَسَ مِنْهُ، فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی بِهِ؟ قَالَ: «إِنْ شِئْتَ حَبَّسْتَ أَصْلَهَا وَتَصَدَّقْتَ بِهَا»، فَتَصَدَّقَ عُمَرُ أَنَّهُ لاَ یُبَاعُ أَصْلُهَا وَلاَ یُوهَبُ وَلاَ یُورَثُ فِی الفُقَرَاءِ، وَالقُرْبَى وَالرِّقَابِ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالضَّیْفِ وَابْنِ السَّبِیلِ، لاَ جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِیَهَا أَنْ یَأْکُلَ مِنْهَا بِالْمَعْرُوفِ، أَوْ یُطْعِمَ صَدِیقًا غَیْرَ مُتَمَوِّلٍ فِیهِ.[273]
ابن عمر ب میگوید: به عمر س در خیبر زمینی رسید. پس نزد پیامبر ج آمد و گفت: زمینی به من رسیده که مال و سرمایهای بهتر از آن هرگز به من نرسیده است، در مورد آن به من چه امر مینمایی؟ پیامبر ج فرمود: «اگر خواستی اصل زمین را نگه دار و به وسیلهی آن صدقه بده».
پس عمر س صدقه داد تا اینکه اصل آن فروخته
نشود و بخشیده نگردد و به ارث برده نشود، اما (محصولات و ثمرههای آن) بین فقرا و
خویشاوندان و آزادی بردگان و در راه الله (مجاهدان) و بین میهمانان و کسانیکه در راه ماندهاند، به عنوان صدقه تقسیم شود.
و حرجی نیست و اشکالی ندارد کسیکه سرپرستی آن را بر عهده دارد، از آن به خوبی
استفاده کند و بخورد و یا به دوست خویش بدون اینکه از آن برای جمعآوری
ثروت استفاده کند غذا بدهد.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3435 و مسلم حدیث شماره 28. با لفظ بخاری
[2]- صحیح؛ احمد 6583. بخاری در الادب المفرد 548. السلسلة الصحیحة 134.
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6689 و مسلم حدیث شماره 1907
[4] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2654 و مسلم حدیث شماره 87 با لفظ بخاری
[5] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4497 و مسلم حدیث شماره 92 با لفظ بخاری
[6] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 34 و مسلم حدیث شماره 58 با لفظ بخاری
[7]- مسلم حدیث شماره 2985
[8] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3251؛ ترمذی حدیث شماره 1535. با لفظ ترمذی
[9] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 2354 و ابوداود حدیث شماره 4980 با لفظ ابوداود. السلسلة الصحیحة آلبانی: 137
[10] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 9536 و حاکم حدیث شماره 15. ارواء الغلیل آلبانی: 2006.
[11] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5950 و مسلم حدیث شماره 2109. با لفظ مسلم
[12] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7559 و مسلم حدیث شماره 2111 با لفظ بخاری
[13] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2697 و مسلم حدیث شماره 1718 با لفظ بخاری
[14] - حسن؛ احمد حدیث شماره 20037 و نسایی حدیث شماره 2568، با لفظ نسایی
[15] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 8 و مسلم حدیث شماره 16 با لفظ مسلم
[16] - مسلم حدیث شماره 34
[17] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 16 و مسلم حدیث شماره 43 با لفظ بخاری
[18] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 9 و مسلم حدیث شماره 35 با لفظ مسلم
[19]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 15 و مسلم حدیث شماره 44 با لفظ بخاری
[20] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 17 و مسلم حدیث شماره 74 با لفظ بخاری
[21] - مسلم حدیث شماره 54
[22] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 13 و مسلم حدیث شماره 45 با لفظ مسلم
[23] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6018 و مسلم حدیث شماره 47 با لفظ مسلم
[24] - مسلم حدیث شماره 49
[25] - مسلم حدیث شماره 55
[26] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 50 و مسلم حدیث شماره 8 با لفظ مسلم
[27] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7392؛ مسلم حدیث شماره 2677
[28] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 26 و مسلم حدیث شماره 83 با لفظ بخاری
[29] - مسلم حدیث شماره 55
[30] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2475 و مسلم حدیث شماره 57 با لفظ مسلم
[31] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 44 و مسلم حدیث شماره 193 با لفظ بخاری
[32] - مسلم حدیث شماره 2577
[33] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7144 و مسلم حدیث شماره 1839 با لفظ مسلم
[34] - مسلم حدیث شماره 2996
[35] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3207 و مسلم حدیث شماره 162با لفظ بخاری
[36] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7501 و مسلم حدیث شماره 128 با لفظ بخاری
[37] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4857 و مسلم حدیث شماره 174 با لفظ بخاری
[38] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4727، السلسلة الصحیحة آلبانی: 151
[39] - صحیح لغیره؛ مسند احمد حدیث شماره 22288؛ المعجم الکبیر طبرانی، 8/217، السلسلة الصحیحة آلبانی: 2668
[40] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3340 و مسلم حدیث شماره 194 با لفظ بخاری
[41] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6730 و مسلم حدیث شماره 1757 با لفظ بخاری
[42] - بخاری حدیث شماره 3570
[43] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4586 و مسلم حدیث شماره 2444 با لفظ بخاری
[44] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 27
[45] - مسلم حدیث شماره 2375
[46] - جیّد؛ ابویعلی حدیث شماره 3425؛ السلسلة الصحیحة آلبانى: 621
[47] - مسلم حدیث شماره 523
[48] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2412 و مسلم حدیث شماره 2374 با لفظ بخاری
[49] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 335 و مسلم حدیث شماره 521 با لفظ بخاری
[50] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3 و مسلم حدیث شماره 160 با لفظ بخاری
[51] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2652 و مسلم حدیث شماره 2533 با لفظ بخاری
[52] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3673 و مسلم حدیث شماره 2540 با لفظ مسلم
[53] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1338 و مسلم حدیث شماره 2870 با لفظ بخاری
[54] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 18733 و ابوداود حدیث شماره 4753 با لفظ ابوداود
[55] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1379 و مسلم حدیث شماره 2866 با لفظ مسلم
[56] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1379 و مسلم حدیث شماره 2866 با لفظ مسلم
[57] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 216 و مسلم حدیث شماره 111 با لفظ بخارى
[58] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 18733 و ابوداود حدیث شماره 4753 با لفظ ابوداود
[59] - مسلم حدیث شماره 2867
[60] - بخاری حدیث شماره 3176
[61] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7118 و مسلم حدیث شماره 2902
[62] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7093 و مسلم حدیث شماره 2905. با لفظ مسلم
[63] - مسلم حدیث شماره 2901
[64] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 6168 و ابوداود حدیث شماره 4242. با لفظ ابوداود
[65] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 23144؛ ابوداود حدیث شماره 4320 با لفظ احمد
[66] - مسلم حدیث شماره 2937
[67] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1881 و مسلم حدیث شماره 2943
[68] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 24085. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2934
[69] - مسلم حدیث شماره 2944
[70] - مسلم حدیث شماره 809 و 2937
[71] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3448 و مسلم حدیث شماره 155 با لفظ بخاری
[72] - مسلم حدیث شماره 2937
[73] - مسلم حدیث شماره 2947
[74] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4635؛ مسلم حدیث شماره 157 با لفظ مسلم
[75] - مسلم حدیث شماره 2941
[76] - مسلم حدیث شماره 158
[77] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6522 و مسلم حدیث شماره 2861
[78] - بخاری حدیث شماره 3329
[79] - صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 8639؛ السلسلة الصحیحة آلبانی: 1762
[80] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4935 و مسلم حدیث شماره 2955 با لفظ مسلم
[81]- مسلم حدیث شماره 854
[82]- صحیح؛ مستدرک حاکم حدیث شماره 8676؛ السلسلة الصحیحة آلبانی: 1078
[83]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4935 و مسلم حدیث شماره 2955 با لفظ مسلم
[84]- مسلم حدیث شماره 2278
[85]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6521 و مسلم حدیث شماره 2790 با لفظ مسلم
[86]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6527 و مسلم حدیث شماره 2859 با لفظ مسلم
[87]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4760 و مسلم حدیث شماره 2806 با لفظ مسلم
[88]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6507 و مسلم حدیث شماره 2683 با لفظ بخاری
[89] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 4806 و ترمذی حدیث شماره 3333 با لفظ ترمذی
[90]- مسلم حدیث شماره 315 و از عایشه ل حدیث شماره 2791 روایت است.
[91]- متفق علیه؛ بخاری شماره حدیث 7382 و مسلم شماره حدیث 2787 با لفظ بخاری
[92]- مسلم حدیث شماره 2864
[93]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 660 و مسلم حدیث شماره 1031 با لفظ مسلم
[94]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 17333 و ابن خزیمه حدیث شماره 2431 با لفظ احمد
[95]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2411 و مسلم حدیث شماره 2373 با لفظ بخاری
[96]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4712 و مسلم حدیث شماره 194 با لفظ مسلم
[97]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7439 و مسلم حدیث شماره 183 با لفظ مسلم
[98]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2417 و دارمی حدیث شماره 543 با لفظ ترمذی. السلسلة الصحیحة آلبانی: 946
[99]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6537 و مسلم حدیث شماره 2876 با لفظ بخاری
[100]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2441 و مسلم حدیث شماره 2768 با لفظ بخاری
[101]- مسلم حدیث شماره 2808
[102]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4729 و مسلم حدیث شماره 2785 با لفظ بخاری
[103]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6304 و مسلم حدیث شماره 199 با لفظ مسلم
[104]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2522
[105]- بخاری حدیث شماره 99
[106]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6579 و مسلم حدیث شماره 2292 با لفظ بخاری
[107]- مسلم حدیث شماره 2300
[108]- متفق علیه بخاری حدیث شماره 6580 و مسلم حدیث شماره 2303 با لفظ بخاری
[109]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6585 و مسلم حدیث شماره 2290 و 2291 با لفظ بخاری
[110] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7439 مسلم حدیث شماره 183 با لفظ مسلم
[111]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 806 مسلم حدیث شماره 182 با لفظ مسلم
[112]- بخاری حدیث شماره 6535
[113]- بخاری حدیث شماره 7423
[114]- مسلم حدیث شماره 2872
[115]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1897 مسلم حدیث شماره 1027 با لفظ بخاری
[116]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4712 و مسلم حدیث شماره 194 با لفظ مسلم
[117]- مسلم حدیث شماره 2967
[118]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3257 و مسلم حدیث شماره 1152 با لفظ بخاری
[119]- مسلم حدیث شماره 2565
[120]- مسلم حدیث شماره 234
[121]- مسلم حدیث شماره 197.
[122]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 876 و مسلم حدیث شماره 855 با لفظ مسلم
[123]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3327 و مسلم حدیث شماره 2834 با لفظ بخاری
[124]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6543 و مسلم حدیث شماره 219 با لفظ مسلم
[125] - مسلم حدیث شماره 2979
[126] - حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 22106 و ترمذی حدیث شماره 2545 با لفظ ترمذی
[127]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3254 و مسلم حدیث شماره 2834 با لفظ بخاری
[128]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6541 و مسلم حدیث شماره 220 با لفظ بخاری
[129]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2437 و ابن ماجه حدیث شماره 4286 با لفظ ابن ماجه
-[130] متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3342 و مسلم حدیث شماره 163 با لفظ بخاری
[131] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2526 و دارمی حدیث شماره 2717 با لفظ ترمذی
[132]- مسلم حدیث شماره 2928
[133]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4879 و مسلم حدیث شماره 2838 با لفظ مسلم
[134]- مسلم حدیث شماره 2833
[135]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3256 و مسلم حدیث شماره 2831 با لفظ مسلم
[136]- حسن؛ مسند احمد حدیث شماره 1338 و ترمذی حدیث شماره 1984
[137]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7444 و مسلم حدیث شماره 180
[138] - بخاری حدیث شماره 6526
[139] - بخاری حدیث شماره 3329
[140] - مسلم حدیث شماره 315
[141] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6520 و مسلم حدیث شماره 2792 با لفظ بخاری
[142] - مسلم حدیث شماره 2835
[143] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3361 و ابن ماجه حدیث شماره 4334 با لفظ ترمذی
[144]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3207 و مسلم حدیث شماره 162 با لفظ بخاری
[145]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6553 و مسلم حدیث شماره 2828 با لفظ بخاری
[146] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4881 و مسلم حدیث شماره 2826 با لفظ بخاری
[147]- بخاری حدیث شماره 6581
[148]- مسلم حدیث شماره 2839
[149]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3246 و مسلم حدیث شماره 2834 با لفظ مسلم
[150] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3327 و مسلم حدیث شماره 2834 با لفظ بخاری
[151] - بخاری حدیث شماره 3166
[152] - صحیح؛ طبرانی در المعجم الاوسط حدیث شماره 4917 و صحیح الجامع حدیث شماره 1561
[153] - صحیح؛ طبرانی در المعجم الکبیر (5/178) و دارمی حدیث شماره 2721 با لفظ طبرانی. صحیح الجامع حدیث شماره 1627
[154] - مسلم حدیث شماره 2837
[155] - صحیح؛ بزار - کشف الاستار- حدیث شماره (3517) و السلسلة الصحیحة آلبانی: 1087
[156] - بخاری حدیث شماره 2790
[157]- مسلم حدیث شماره 384
[158] - مسلم حدیث شماره 189
[159] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6571 و مسلم حدیث شماره 186 و راوی ابن مسعود است.
[160] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 806 و مسلم حدیث شماره 182 با لفظ مسلم
[161] - مسلم حدیث شماره 181
[162] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3244 و مسلم حدیث شماره 2824 با لفظ مسلم
[163] - مسلم حدیث شماره 2835
[164] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6549 و مسلم حدیث شماره 2829 با لفظ مسلم
[165] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6528 و مسلم حدیث شماره 221 با لفظ بخاری
[166] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2546 و ابن ماجه حدیث شماره 4289 با لفظ ترمذی
[167] - مسلم حدیث شماره 2865
[168] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4918 و مسلم حدیث شماره 2853 با لفظ بخاری
[169] - بخاری حدیث شماره 6535
[170] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3241 و مسلم حدیث شماره 2737 با لفظ بخاری
[171] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7511 و مسلم حدیث شماره 186 با لفظ بخاری
[172] - مسلم حدیث شماره 2842
[173] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 806 و مسلم حدیث شماره 182 با لفظ مسلم
[174] - مسلم حدیث شماره 2844
[175] - مسلم حدیث شماره 2845
[176] - مسلم حدیث شماره 2851
[177] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6551 و مسلم حدیث شماره 52 با لفظ بخاری
[178] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3265 و مسلم حدیث شماره2843
[179] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3260 و مسلم حدیث شماره 617
[180] -متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3348 و مسلم حدیث شماره 222
[181] - صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 8411 و ترمذی حدیث شماره 2574 با لفظ ترمذی
[182] - مسلم حدیث شماره 1905
[183] - مسلم حدیث شماره 2865
[184] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 29 و مسلم حدیث شماره 907 با لفظ بخاری
[185] - صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 8411 و ترمذی حدیث شماره 2574 با لفظ ترمذی
[186] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6562 و مسلم حدیث شماره 213 با لفظ بخاری
[187] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6564 و مسلم حدیث شماره 210 با لفظ بخاری
[188] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6557 و مسلم حدیث 2805 با لفظ بخاری
[189] - مسلم حدیث شماره 2807
[190] - صحیح بخاری حدیث شماره 3166
[191] - بخاری حدیث شماره 7047
[192] - بخاری حدیث شماره 1386
[193] - مسلم حدیث شماره 2110
[194] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5954 و مسلم حدیث شماره 2107 با لفظ مسلم
[195] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7042 و مسلم حدیث شماره 2110 با لفظ بخاری
[196] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 2616 و ابن ماجه حدیث شماره 3973 با لفظ ترمذی
[197]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4848 و مسلم حدیث شماره 2848 با لفظ بخاری
[198] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3267 و مسلم حدیث شماره 2989 با لفظ بخاری
[199]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 44 و مسلم حدیث شماره 193 با لفظ مسلم
[200]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6548 و مسلم حدیث شماره 2850 با لفظ بخاری
[201]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3241 و مسلم حدیث شماره 2737 با لفظ بخاری
[202] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1052 و مسلم حدیث شماره 907 با لفظ بخاری
[203] - مسلم حدیث شماره 2738
[204] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3246 و مسلم حدیث شماره 2834 با لفظ بخاری
[205] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6487 و مسلم حدیث شماره 2823 با لفظ بخاری
[206] - بخاری حدیث شماره 6488.
[207]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4850 و مسلم حدیث شماره 2846 با لفظ بخاری.
[208]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7280 و مسلم حدیث شماره 1835 با لفظ بخاری
[209] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3595 و مسلم حدیث شماره 1016 با لفظ بخاری
[210] - مسلم حدیث شماره 2755
[211] - مسلم حدیث شماره 2653
[212]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5641 و مسلم حدیث شماره 2573 با لفظ بخاری
[213]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5640 و مسلم حدیث شماره 2572 با لفظ مسلم
[214] -متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4826 و مسلم حدیث شماره 2246
[215]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 2669 و ترمذی حدیث شماره 2516 با لفظ ترمذی
[216] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1362، 4945 و صحیح مسلم حدیث شماره 2467 با لفظ بخاری
[217]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3208 و مسلم حدیث شماره 2643 با لفظ بخاری
[218] - مسلم حدیث شماره 2999
[219] - حسن؛ احمد حدیث شماره 1492و عبدالرزاق حدیث شماره 20310 با لفظ احمد
[220] - مسلم حدیث شماره 8
[221] - بخاری حدیث شماره 5027
[222] - مسلم حدیث شماره 2699
[223] - مسلم حدیث شماره 2674
[224] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 67 و مسلم حدیث شماره 1679 با لفظ بخاری
[225] - بخاری حدیث شماره 3461
[226] - حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3658 و ترمذی حدیث شماره 2649 با لفظ ابوداود
[227] - مسلم حدیث شماره 1905
[228] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 110 و مسلم حدیث شماره 3 با لفظ مسلم
[229] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 79 و مسلم حدیث شماره 2282 با لفظ بخاری
[230] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 73 و مسلم حدیث شماره 816 با لفظ بخاری
[231] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 81 و مسلم حدیث شماره 2671 با لفظ مسلم
[232] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 100 و مسلم حدیث شماره 2673 با لفظ بخاری
[233] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3116 و مسلم حدیث شماره 1037 با لفظ بخاری
[234] - بخاری حدیث شماره 5027
[235] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1196 و مسلم حدیث شماره 1391
[236] - مسلم حدیث شماره 2700
[237] - حسن؛ احمد حدیث شماره 12551؛ ترمذی حدیث شماره 3510
[238] - مسلم حدیث شماره 8
[239] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 68 و مسلم حدیث شماره 2821 با لفظ بخاری
[240] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 60 و مسلم حدیث شماره 241 با لفظ بخاری
[241] - بخاری حدیث شماره 95
[242] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 90 و مسلم حدیث شماره 466 با لفظ بخاری
[243] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1542 و مسلم حدیث شماره 1177 با لفظ مسلم
[244] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 61 و مسلم حدیث شماره 2811 با لفظ بخاری
[245] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 128؛ مسلم حدیث شماره 32 با لفظ مسلم
[246] - بخاری حدیث شماره 120
[247] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1586 و مسلم حدیث شماره 1333 با لفظ بخاری
[248] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 101 و مسلم حدیث شماره 2633 با لفظ بخاری
[249] - بخاری حدیث شماره 115
[250] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 116 و مسلم حدیث شماره 2537 با لفظ بخاری
[251] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2856 و مسلم حدیث شماره 30 با لفظ مسلم
[252] - صحیح؛ احمد حدیث شماره 10420 و ترمذی حدیث شماره 3433 با لفظ ترمذی
[253] - حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3502 و صحیح الجامع حدیث شماره 1268
[254] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 50 و مسلم حدیث شماره 8 با لفظ مسلم
[255] - بخاری حدیث شماره 93
[256] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 66 و مسلم حدیث شماره 2167 با لفظ بخاری
[257] - حسن؛ احمد حدیث شماره 12551 و ترمذی حدیث شماره 3510. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2562
[258] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 1919 و بخاری در الادب المفرد 363 با لفظ ترمذی؛ السلسلة الصحیحة آلبانی: 2196
[259] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 121 و مسلم حدیث شماره 65 با لفظ بخاری
[260] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 103 و مسلم حدیث شماره 2876 با لفظ بخاری
[261] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5033 و مسلم حدیث شماره 791 با لفظ بخاری
[262] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 74 و مسلم حدیث شماره 2380
[263] - بخاری حدیث شماره 99
[264] - بخاری حدیث شماره 111
[265] - بخاری حدیث شماره 113
[266] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 269 و مسلم حدیث شماره 303 با لفظ مسلم
[267] - مسلم حدیث شماره 1336
[268] - حسن؛ ابوداود حدیث شماره 1108
[269] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6270 و مسلم حدیث شماره 2177. با لفظ مسلم
[270] - مسلم حدیث شماره 2179
[271] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4825 و ترمذی حدیث شماره 2725
[272] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3004 و مسلم حدیث شماره 2549 با لفظ مسلم
[273] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2772 و مسلم حدیث شماره 1632 با لفظ بخاری