عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِیَّ ج: أَیُّ الإِسْلَامِ خَیرٌ؟ فَقَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلَامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ».[1]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که: شخصی از پیامبر ج پرسید: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «این که به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ».[2]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، وارد بهشت نمیشوید تا این که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».
الله متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا٨٦﴾ [النساء: 86].
«[ای مؤمنان،] هر گاه با درودی صمیمانه به شما سلام گویند، شما پاسخی بهتر - و یا همانند آن - بگویید؛ [چرا که] بیتردید، الله همواره بر هر چیزی حسابگر است».
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثِ لَیَالٍ، یَلْتَقِیَانِ فَیُعْرِضُ هَذَا وَیُعْرِضُ هَذَا، وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلَامِ».[3]
ابوایوب انصاری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «برای هیچ مؤمنی، جایز نیست که بیش از سه شبانه روز، با برادر مسلمانش، قهر باشد؛ به طوری که وقتی یکدیگر را میبینند، از هم روی میگردانند. و بهترینشان کسی است که سلام (و آشتی) را آغاز میکند.
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ مَنْ بَدَأَهُمْ بِالسَّلَامِ».[4]
ابوامامه س میگوید: رسول الله ج فرمود: «نزدیکترین مردم به الله، کسی است که آغازگرِ سلام کردن به مردم باشد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الکَبِیرِ، وَالمَارُّ عَلَى القَاعِدِ، وَالقَلِیلُ عَلَى الکَثِیرِ».[5]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «کوچک بر بزرگ، رونده برنشسته و گروهِ کمتعداد بر گروهِ پرتعداد سلام نمایند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَى المَاشِی، وَالمَاشِی عَلَى القَاعِدِ، وَالقَلِیلُ عَلَى الکَثِیرِ».[6]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «سوار بر پیاده و پیاده بر نشسته و گروهِ کمتعداد بر گروهِ پرتعداد سلام نمایند».
سلام بر کودکان و زنان هنگام نبودن فتنه
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالک س أَنَّهُ مَرَّ عَلَى صِبْیَانٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ، وَقَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج یَفْعَلُهُ.[7]
روایت است که انس بن مالک س از کنار جمعی از کودکان گذشت و به آنها سلام کرد و گفت: نبی ج چنین میکرد.
عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ یَزِیدَ ل قَالَتْ: مَرَّ عَلَیْنَا النَّبِیُّ ج فِی نِسْوَةٍ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا.[8]
از اسماء بنت یزید ل روایت شده که گفت: پیامبر ج از کنار ما گذشت، در حالیکه ما همراه گروهی از زنان بودیم و به ما سلام نمود.
سلام دادن زنان به مردان هنگام نبودن فتنه
عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ ل قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج عَامَ الفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ ابْنَتُهُ تَسْتُرُهُ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: «مَرْحَبًا بِأُمِّ هَانِئٍ» فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غُسْلِهِ قَامَ فَصَلَّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ، مُلْتَحِفًا فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ ابْنُ أُمِّی أَنَّهُ قَاتِلٌ رَجُلًا قَدْ أَجَرْتُهُ، فُلاَنُ بْنُ هُبَیْرَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ یَا أُمَّ هَانِئٍ» قَالَتْ أُمُّ هَانِئٍ: وَذَاکَ ضُحًى.[9]
امّ هانى دختر ابوطالب میگوید: در سال فتح مکه، پیش پیامبر ج رفتم، دیدم که غسل مىکند و دخترش فاطمه پارچهاى را به عنوان پرده قرار داده و پیامبر ج را از نظر دیگران پنهان کرده است. امّ هانى میگوید: بر پیامبر ج سلام کردم، فرمود: «این زن کیست؟» گفتم: منم، امّ هانى دختر ابوطالب. فرمود: «مرحبا! خوش آمدى اى امّ هانى». وقتى که از غسلش فارغ شد، برخاست و در حالى که تنها یک تکه لباس پوشیده بود هشت رکعت نماز خواند. وقتى که از نماز فارغ شد، گفتم: اى رسول الله! برادرم (على بن ابىطالب) خیال دارد با مردى بجنگد که من او را امان دادهام، و این شخص فلانى پسر هُبَیره است. پیامبر ج فرمود: «اى امّ هانى! ما به کسىکه تو به او امان داده باشى امان مىدهیم، امّ هانى میگوید: این -هشت رکعت نمازى که پیامبر ج آن را خواند نمازِ- چاشت (ضحی) بود».
سلام دادن هنگام داخل شدن در خانه
الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧ فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِیهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤۡذَنَ لَکُمۡۖ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٢٨﴾ [النور: 27-28].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههایی جز خانههای خود وارد نشوید؛ مگر اینکه اجازه بگیرید و بر اهالی آن [خانه] سلام کنید. این [کار،] برای شما بهتر است؛ باشد که پند گیرید. اگر کسی در آن [خانه] نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر به شما گفته شد: «بازگردید»، بازگردید؛ [چرا که] این [کسب اجازه،] برای شما شایستهتر است؛ و الله به آنچه میکنید داناست».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَلَا النَّصَارَى بِالسَّلَامِ، فَإِذَا لَقِیتُمْ أَحَدَهُمْ فِی طَرِیقٍ، فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْیَقِهِ».[10]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «شما ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید و اگر در راهی با یکی از آنها روبهرو شدید، او را ناگزیر کنید که به تنگترین قسمتِ راه برود (یعنی از وسط راه بروید تا او خود را کنار بکشد و منظور عدم احترام و بیارزش شمردنشان است)».
أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ أَهْلُ الْکِتَابِ، فَقُولُوا: وَعَلَیْکُمْ».[11]
انس بن مالک س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه اهل کتاب بر شما سلام کردند، شما بگویید: وعلیکم».
کسیکه به مجلسی گذر کرد که مسلمانان و کافران مخلوط بودند سلام دهد و هدفش مسلمانان باشند:
عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج عَادَ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ –وَفِیهِ-: حَتَّى مَرَّ فِی مَجْلِسٍ فِیهِ أَخْلاَطٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُشْرِکِینَ، عَبَدَةِ الأَوْثَانِ، وَالْیَهُودِ؛ ... فَسَلَّمَ عَلَیْهِمُ النَّبِیُّ ج، ثُمَّ وَقَفَ فَنَزَلَ فَدَعَاهُمْ إِلَى اللهِ وَقَرَأَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنَ.[12]
اسامه بن زید س گوید: پیامبر ج از سعد بن عباده عیادت نمود -و در این روایت آمده است که-: وقتى پیامبر ج از کنار مجلسى گذشت که جماعت مختلفى از مسلمانان و مشرکان و عبادت کنندگان نمادها و یهودیان در آن بودند، ... بر اهل مجلس سلام کرد، ایستاد و از الاغ پایین آمد، حاضرین را بهسوى الله دعوت نمود، و قرآن را برایشان تلاوت کرد.
سلام دادن هنگام داخل شدن و خارج شدن از منزل
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا انْتَهَى أَحَدُکُمْ إِلَى الْمَجْلِسِ، فَلْیُسَلِّمْ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَقُومَ، فَلْیُسَلِّمْ فَلَیْسَتِ الْأُولَى بِأَحَقَّ مِنَ الْآخِرَةِ».[13]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «هرگاه کسی از شما واردِ مجلسی میشود، باید سلام کند و چون میخواست برخیزد، باید سلام نماید؛ زیرا سلامِ نخست، بهتر و شایستهتر از سلامِ پایانی نیست».
عَنِ الْبَرَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمَیْنِ یَلْتَقِیَانِ، فَیَتَصَافَحَانِ إِلَّا غُفِرَ لَهُمَا قَبْلَ أَنْ یَفْتَرِقَا».[14]
از براء س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «هر دو مسلمانی که به هم میرسند و با هم مصافحه میکنند، پیش از آن که از هم جدا شوند، به یقین موردِ آمرزش قرار میگیرند».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ الرَّجُلُ مِنَّا یَلْقَى أَخَاهُ أَوْ صَدِیقَهُ أَیَنْحَنِی لَهُ؟ قَالَ: «لَا»، قَالَ: أَفَیَلْتَزِمُهُ وَیُقَبِّلُهُ؟ قَالَ: «لَا»، قَالَ: أَفَیَأْخُذُ بِیَدِهِ وَیُصَافِحُهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ».[15]
انس س میگوید: مردی عرض کرد: ای رسول الله! شخصی از ما با برادر یا دوستش دیدار میکند؛ آیا میتواند برای او خم شود؟ فرمود: «خیر». پرسید: آیا میتواند او را به آغوش بگیرد و ببوسد؟ فرمود: «خیر». گفت: آیا میتواند دستش را بگیرد و با او مصافحه کند؟ فرمود: «بله».
چه زمانی مصافحه و معانقه صورت میپذیرد؟
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ أَصْحَابُ النَّبِیِّ ج إِذَا تَلَاقَوْا تَصَافَحُوا، وَإِذَا قَدِمُوا مِنْ سَفَرٍ تَعَانَقُوا.[16]
انس س میگوید: اصحاب پیامبر ج هرگاه یکدیگر را ملاقات میکردند باهم مصافحه میکردند، و هرگاه از سفر باز میگشتند معانقه میکردند.
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهَا: «یَا عَائِشَةُ! هَذَا جِبْرِیلُ یَقْرَأُ عَلَیْکِ السَّلامَ». فَقَالَتْ: وَعَلَیْهِ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ تَرَى مَا لَا أَرَى، تُرِیدُ النَّبِیَّ ج.[17]
از عایشه ل روایت است که پیامبر ج به او فرمود: «ای عایشه! این جبریل است و به تو سلام میدهد». عایشه گفت: سلام و رحمت و برکات الله بر او باد. تو (ای پیامبر) آنچه راکه من نمیبینم میبینی.
ایستادن به خاطر مردیکه میآید!
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ أَهْلَ قُرَیْظَةَ نَزَلُوا عَلَى حُکْمِ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ، فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ ج إِلَیْهِ فَجَاءَ، فَقَالَ: «قُومُوا إِلَى سَیِّدِکُمْ أَوْ قَالَ: خَیْرِکُمْ».[18]
ابوسعید خدری س میگوید: هنگامی که یهود بنیقریظه به داوری سعد بن معاذ، راضی شدند، پیامبر ج کسی را نزد او فرستاد. سعد، سوار بر الاغی آمد. هنگامیکه به مسجد نزدیک شد، رسول الله ج به انصار فرمود: «برخیزید و به سوی سرورتان بروید». یا فرمود: «به سوی آقایتان یا بهترینتان، بلند شوید».
عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ ل قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَهَدْیًا وَدَلًّا بِرَسُولِ اللَّهِ ج مِنْ فَاطِمَةَ کَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهَا کَانَتْ «إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ قَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا، وَقَبَّلَهَا، وَأَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ، وَکَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهَا قَامَتْ إِلَیْهِ، فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ، وَأَجْلَسَتْهُ فِی مَجْلِسِهَا».[19]
عائشه ل میفرماید: هیچکس را در هیأت، سیرت و شیوه زندگی شبیهتر از فاطمه ل به رسول الله ج ندیدم. هرگاه او وارد میشد رسول الله ج برمیخواست و دستش را میگرفت و او را میبوسید و بر جای خود مینشاند و نیز هرگاه رسول الله ج بر او وارد میشد او از جای خود برمیخواست و رسول الله ج را میبوسید و بر جای خود مینشاند».
عقوبت کسیکه دوست دارد مردم برایش بلند شوند
عَنْ مُعَاوِیَةُ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجَالُ قِیَامًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[20]
معاویه س میگوید از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «هرکس دوست دارد که مردم برایش بایستند، باید جایگاه خود را در دوزخ آماده کند».
هرگاه سلام فرد شنیده نشد سه بار سلام دهد
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّهُ ج کَانَ إِذَا تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ أَعَادَهَا ثَلاَثًا، حَتَّى تُفْهَمَ عَنْهُ، وَإِذَا أَتَى عَلَى قَوْمٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ، سَلَّمَ عَلَیْهِمْ ثَلاَثًا.[21]
انس س روایت میکند که: پیامبر ج هنگامیکه سخنی میگفت، آن را سه بار تکرار میکرد تا سخنش فهمیده شود و هنگامیکه نزد گروهی میرفت و به آنها سلام میگفت، سلامش را - حدّاکثر- سه بار تکرار مینمود.
سلام و جواب سلام ندادن هنگام قضای حاجت
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَجُلًا مَرَّ وَرَسُولُ اللهِ ج یَبُولُ، فَسَلَّمَ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ.[22]
ابن عمر ب روایت میکند که: مردی هنگام ادرار کردن رسول الله ج بر او عبور کرده و سلام نمود، پیامبر ج جواب سلام او را نداد.
عَنِ الْمُهَاجِرِ بْنِ قُنْفُذٍ س أَنَّهُ أَتَى النَّبِیَّ ج وَهُوَ یَبُولُ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ حَتَّى تَوَضَّأَ، ثُمَّ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ: «إِنِّی کَرِهْتُ أَنْ أَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا عَلَى طُهْرٍ» أَوْ قَالَ: «عَلَى طَهَارَةٍ».[23]
مهاجر بن قُنفُذ س گفت: نزد رسول الله ج آمدم و بر او سلام نمودم. وی که مشغول ادرار کردن بود، سلامم را پاسخ نداد تا این که وضو گرفت. سپس عذرخواهی نمود و فرمود: «نپسندیدم که وقتی بر طهارت نیستم نام الله را یاد نمایم».
عَنْ أَبِی جَمْرَةَقَالَ: کُنْتُ أُتَرْجِمُ بَیْنَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَبَیْنَ النَّاسِ، فَقَالَ: إِنَّ وَفْدَ عَبْدِ القَیْسِ أَتَوُا النَّبِیَّ ج فَقَالَ: «مَنِ الوَفْدُ أَوْ مَنِ القَوْمُ» قَالُوا: رَبِیعَةُ فَقَالَ: «مَرْحَبًا بِالقَوْمِ أَوْ بِالوَفْدِ، غَیْرَ خَزَایَا وَلاَ نَدَامَى».[24]
ابوجمره س میگوید: من سخنان ابن عباس را به مردم میرساندم و ترجمه میکردم. ابن عباس ب گفت: هنگامیکه هیأت اعزامی عبد القیس نزد رسول الله ج آمد، پیامبر ج فرمود: «شما از کدام گروه یا کدام قوم هستید؟» گفتند: ما از طایفه ربیعه هستیم. پیامبر ج فرمود: «به این هیأت یا قوم، خیر مقدم میگویم. امیدوارم از آمدنتان ناراحت و پشیمان نشوید».
ناپسند بودن آغاز سلام با علیک السلام
عَنْ أَبِی جُرَیٍّ الْهُجَیْمِیِّ س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقُلْتُ: عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لَا تَقُلْ عَلَیْکَ السَّلَامُ، فَإِنَّ عَلَیْکَ السَّلَامُ تَحِیَّةُ الْمَوْتَى».[25]
ابوجُرَیّ هُجَیمی س میگوید: نزد پیامبر ج آمدم و گفتم: علیک السلام ای رسول الله! فرمود: «نگو: علیک السلام؛ زیرا علیک السلام، درود و سلامِ مردگان است».
آنچه در پاسخ سلام گفته میشود
عَنْ أُمَّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ ل -حَدِیْثُ صَلاةِ النَّبیِّ ج عَامَ الْفَتْحِ تَقَدَّمَّ، وَفِیْ هَذِهِ الرِّوَایَةِ- قَالَتْ: فَصَلَّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ مُلْتَحِفًا فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ ابْنُ أُمِّی أَنَّهُ قَاتِلٌ رَجُلاً قَدْ أَجَرْتُهُ، فُلانَ ابْنَ هُبَیْرَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ یَا أُمَّ هَانِئٍ». قَالَتْ أُمُّ هَانِئٍ: وَذَاکَ ضُحًى.[26]
روایت ام هانی ل دربارۀ اینکه در سال فتح مکه، نزد رسول الله ج آمد قبلا گذشت. در این روایت، ام هانی میافزاید: رسول الله ج بعد از غسل و استحمام، در حالیکه خود را در پارچهای پیچیده بود، هشت رکعت نماز خواند. بعد از پایان نماز، عرض کردم: ای رسول الله! برادرم -علی س- میخواهد فلانی فرزند هبیره را که من پناه دادهام، به قتل برساند. رسول الله ج فرمود: «کسی را که تو پناه دادهای، ما هم پناهش میدهیم». ام هانی میگوید: نمازی را که رسول الله ج خواند، نماز چاشت (ضحی) بود».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: 172].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید».
و الله تعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾ [الأعراف: 157].
«کسانی که از فرستاده و پیامبرِ درسناخوانده [= اُمّی] پیروی میکنند؛ [همان] که نام [و نشانههای] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشتهشده مییابند؛ [همو] که آنان را به نیکیها فرمان میدهد و از زشتیها [و کارهای ناپسند] باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال میگردانَد و پلیدیها را بر آنان حرام میکند و بارِ گران [تکالیف شرعی] را که بر آنان بوده است از [عهدۀ] آنان برمىدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و گرامیاش داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمودند، آنانند که رستگارند».
سنّت است که فرد بزرگ و با فضیلت قبل از مردم شروع به خوردن نمایند
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کُنَّا إِذَا حَضَرْنَا مَعَ النَّبِیِّ ج طَعَامًا لَمْ نَضَعْ أَیْدِیَنَا حَتَّى یَبْدَأَ رَسُولُ اللهِ ج فَیَضَعَ یَدَهُ، وَإِنَّا حَضَرْنَا مَعَهُ مَرَّةً طَعَامًا، فَجَاءَتْ جَارِیَةٌ کَأَنَّهَا تُدْفَعُ، فَذَهَبَتْ لِتَضَعَ یَدَهَا فِی الطَّعَامِ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللهِ ج بِیَدِهَا، ثُمَّ جَاءَ أَعْرَابِیٌّ کَأَنَّمَا یُدْفَعُ فَأَخَذَ بِیَدِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَسْتَحِلُّ الطَّعَامَ أَنْ لَا یُذْکَرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ جَاءَ بِهَذِهِ الْجَارِیَةِ لِیَسْتَحِلَّ بِهَا فَأَخَذْتُ بِیَدِهَا، فَجَاءَ بِهَذَا الْأَعْرَابِیِّ لِیَسْتَحِلَّ بِهِ فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنَّ یَدَهُ فِی یَدِی مَعَ یَدَیْهِمَا ثُمَّ ذَکَرَ اسْمَ اللهِ وَأَکَلَ.[27]
حذیفه س میگوید: وقتی با رسول الله ج بر سرِ غذایی حاضر میشدیم، تا زمانیکه پیامبر ج شروع نمیکرد، دست به سوی غذا نمیبردیم. باری با او بر سرِ غذایی حاضر شدیم. در این میان، دختربچهای با سرعت آمد؛ رفت تا دستش را در غذا قرار دهد - و غذا بخورد.- اما رسول الله ج دستش را گرفت. آنگاه صحرانشینی آمد؛ او نیز تُند میآمد. - گویا او را به جلو میراندند.- پیامبر ج دستِ او را هم گرفت و سپس فرمود: «همانا شیطان، بر خوردنِ غذایی دست مییابد که نام الله متعال بر آن برده نشود؛ شیطان، این دختربچه را بر سرِ این غذا آورد تا به وسیله او بر آن دست یابد. از اینرو من دستِ دختربچه را گرفتم. سپس این صحرانشین را آورد تا به وسیله او به این غذا برسد؛ از این رو من، دستِ صحرانشین را گرفتم؛ سوگند به ذاتیکه جانم در دستِ اوست، دستِ شیطان با دستِ این دو نفر در دست من است (و توانایی شریک شدن در غذا را ندارد)». آنگاه بسم الله گفت و شروع به خوردن کرد».
بسم الله گفتن هنگام غذا و خوردن از جلوی خویش
عَنْ عُمَرَ ابْنِ أَبِی سَلَمَةَ س قَالَ: کُنْتُ غُلامًا فِی حَجْرِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَکَانَتْ یَدِی تَطِیشُ فِی الصَّحْفَةِ، فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا غُلامُ، سَمِّ اللَّهَ، وَکُلْ بِیَمِینِکَ، وَکُلْ مِمَّا یَلِیکَ». فَمَا زَالَتْ تِلْکَ طِعْمَتِی بَعْدُ.[28]
عمر بن ابی سلمه س میگوید: پسر بچه بودم و در آغوش رسول الله ج قرار داشتم و دستم داخل ظرف غذا، دور میزد. آن ج فرمود: «ای پسر! بسم الله بگو و با دست راست و از جلوی خود، بخور».
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَأْکُلْ بِیَمِینِهِ، وَإِذَا شَرِبَ فَلْیَشْرَبْ بِیَمِینِهِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ، وَیَشْرَبُ بِشِمَالِهِ».[29]
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست بخورد، با دست راستش بخورد. و هرگاه یکی از شما خواست بنوشد، با دست راستش بنوشد؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورد و مینوشد».
نفس کشیدن هنگام نوشیدن خارج از ظرف
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَتَنَفَّسُ فِی الشَّرَابِ ثَلَاثًا، وَیَقُولُ: «إِنَّهُ أَرْوَى وَأَبْرَأُ وَأَمْرَأُ».[30]
انس س میگوید: رسول الله ج هنگام آب نوشیدن، سه بار، تنفس مینمود و میفرمود: "این کار، بهتر تشنگی را بر طرف میسازد و سیراب میکند و گواراتر است.
کسیکه نوشیدنی مینوشد سنّت است که به سمت راستش بدهد
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج أُتِیَ بِلَبَنٍ قَدْ شِیبَ بِمَاءٍ، وَعَنْ یَمِینِهِ أَعْرَابِیٌّ، وَعَنْ یَسَارِهِ أَبُو بَکْرٍ، فَشَرِبَ ثُمَّ أَعْطَى الْأَعْرَابِیَّ، وَقَالَ: «الْأَیْمَنَ فَالْأَیْمَنَ».[31]
انس س میگوید: برای رسول الله ج مقداری شیر آوردند که با آب مخلوط شده بود؛ سمت راستِ پیامبر ج صحرانشینی نشسته بود و سمت چپش ابوبکر س؛ رسول الله ج پس از این که خود از آن شیر نوشید، آن را به صحرانشین داد و فرمود: «راست، سپس راست». [یعنی در ترتیب پذیرایی، حق با کسی است که سمت راست میباشد.]».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج زَجَرَ عَنِ الشُّرْبِ قَائِمًا.[32]
ابوسعید خدری س میگوید: پیامبر ج از ایستاده آبنوشیدن، منع نمود.
جواز نوشیدن آب در حالت ایستاده
عَنِ النَّزَّالِ س قَالَ: أَتَى عَلِیٌّ س عَلَى بَابِ الرَّحَبَةِ «فَشَرِبَ قَائِمًا» فَقَالَ: إِنَّ نَاسًا یَکْرَهُ أَحَدُهُمْ أَنْ یَشْرَبَ وَهُوَ قَائِمٌ، وَإِنِّی «رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج فَعَلَ کَمَا رَأَیْتُمُونِی فَعَلْتُ».[33]
نزّال بن سبره س میگوید: علی س به دروازه رحبه (در کوفه) آمد و ایستاده، آب نوشید و گفت: «بعضی از مردم، آب نوشیدن را در حالت ایستاده ناپسند میدانند. رسول الله ج را دیدم که ایستاده آب نوشید؛ همانگونه که شما مرا دیدید که ایستاده آب نوشیدم».
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ، وَلَا الدِّیبَاجَ، وَلَا تَشْرَبُوا فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَلَا تَأْکُلُوا فِی صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَنَا فِی الآخِرَةِ».[34]
حذیفه س میگوید: شنیدم که پیامبر ج میفرمود: «لباس ابریشمی و دیبا نپوشید و در ظرفها و کاسههای ساخته شده از طلا و نقره غذا نخورید؛ زیرا این چیزها در دنیا، از آنِ کفار، و در آخرت، از آنِ ما خواهند بود».
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَأْکُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ، وَیَلْعَقُ یَدَهُ قَبْلَ أَنْ یَمْسَحَهَا».[35]
کعب بن مالک س میگوید: رسول الله ج را دیدم که با سه انگشت غذا میخورد و دستش را قبل از پاک کردن میلیسید».
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا أَکَلَ طَعَامًا لَعِقَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ، قَالَ: وَقَالَ: «إِذَا سَقَطَتْ لُقْمَةُ أَحَدِکُمْ فَلْیُمِطْ عَنْهَا الْأَذَى وَلْیَأْکُلْهَا، وَلَا یَدَعْهَا لِلشَّیْطَانِ»، وَأَمَرَنَا أَنْ نَسْلُتَ الْقَصْعَةَ، قَالَ: «فَإِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ فِی أَیِّ طَعَامِکُمُ الْبَرَکَةُ».[36]
انس س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه غذایی میخورد، سه انگشت خود را میلیسید؛ و میفرمود: «هرگاه لقمه یکی از شما افتاد، آن را بردارد و از خاک و خاشاک، پاکش نماید و سپس بخورد و آن را برای شیطان، نگذارد». و نیز به پاک کردنِ ظرف غذا با انگشتان دستور داد و فرمود: «شما نمیدانید که برکت در کدامین قسمت از غذای شماست».
ش: چرا سه انگشتش را مکید؟ زیرا بیش از دو انگشت دیگرش، به غذا آغشته میشود.
خطابی میگوید: شاید برای عدهای متمدننما این کار خوشآیند نباشد، در حالی که غذای چسبیده به انگشتان، قسمتی از همان غذایی است که خورده است و وقتی کل غذا را پلید نمیشمارد این قسمت را نیز نباید پلید بشمارد، در حالی که شخص انگشتش را به دهان داخل میکند و آن را بد هم نمیشمارد.
و مهمترین دلیل برای استحسان این امر، آن است که رسول الله ج آن را انجام دادهاند».
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللهِ ج أَنْ یَقْرِنَ الرَّجُلُ بَیْنَ التَّمْرَتَیْنِ حَتَّى یَسْتَأْذِنَ أَصْحَابَهُ.[37]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج از گذاشتن همزمان دو خرما در دهان منع کرده است، مگر این که دوستانش به او اجازه بدهند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لِیَأْکُلْ أَحَدُکُمْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَشْرَبْ بِیَمِینِهِ، وَلْیَأْخُذْ بِیَمِینِهِ، وَلْیُعْطِ بِیَمِینِهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ، وَیَشْرَبُ بِشِمَالِهِ، وَیُعْطِی بِشِمَالِهِ، وَیَأْخُذُ بِشِمَالِهِ».[38]
از ابوهریره س روایت شده که پیامبر ج فرمود: «باید با دست راست بخورید، و با دست راست بیاشامید، و با دست راست بدهید و با دست راست بگیرد؛ زیرا شیطان با دست چپ میخورَد و با دست چپ مینوشد و با دست چپ میدهد و با دست چپ میگیرد».
الله متعال میفرماید: ﴿۞یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31].
«ای فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد [و در هر نمازی] زینت خود را برگیرید [و لباس شایسته بپوشید] و [در زندگی، از خوراکیهای پاکیزه] بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید [که] بیتردید، الله اسرافکاران را دوست ندارد».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ ج مُنْذُ قَدِمَ الْمَدِینَةَ مِنْ طَعَامِ الْبُرِّ ثَلاثَ لَیَالٍ تِبَاعًا حَتَّى قُبِضَ.[39]
عایشه ل میگوید: «خانواده محمد ج از زمانی که به مدینه آمدند، سه شب پی در پی از نان گندم سیر نشدند تا اینکه پیامبر ج وفات نمود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: «مَا عَابَ النَّبِیُّ ج طَعَامًا قَطُّ، إِنِ اشْتَهَاهُ أَکَلَهُ، وَإِنْ کَرِهَهُ تَرَکَهُ».[40]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج هیچگاه از هیچ غذایی ایراد نگرفت؛ اگر موردِ علاقهاش بود، میخورد و اگر دوست نداشت، آن را ترک میکرد و نمیخورد.
عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْکَافِرُ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ، وَالْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ فِی مِعًى وَاحِدٍ».[41]
از ابن عمر ب روایت شده که پیامبر ج فرمود: «کافر در هفت معده غذا میخورَد و مؤمن در یک معده». (غالبا اینگونه است که مؤمن بدون حرص و ولع و کم میخورد؛ اما کافر با حرص و ولع و زیاد میخورد)».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَصَابَنِی جَهْدٌ شَدِیدٌ. فَلَقِیتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، فَاسْتَقْرَأْتُهُ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ، فَدَخَلَ دَارَهُ وَفَتَحَهَا عَلَیَّ. فَمَشَیْتُ غَیْرَ بَعِیدٍ فَخَرَرْتُ لِوَجْهِی مِنَ الْجَهْدِ وَالْجُوعِ. فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ ج قَائِمٌ عَلَى رَأْسِی، فَقَالَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ»! فَقُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَیْکَ. فَأَخَذَ بِیَدِی فَأَقَامَنِی وَعَرَفَ الَّذِی بِی. فَانْطَلَقَ بِی إِلَى رَحْلِهِ، فَأَمَرَ لِی بِعُسٍّ مِنْ لَبَنٍ، فَشَرِبْتُ مِنْهُ. ثُمَّ قَالَ: «عُدْ یَا أَبَا هِرٍّ». فَعُدْتُ فَشَرِبْتُ. ثُمَّ قَالَ: «عُدْ». فَعُدْتُ فَشَرِبْتُ حَتَّى اسْتَوَى بَطْنِی، فَصَارَ کَالْقِدْحِ. قَالَ: فَلَقِیتُ عُمَرَ وَذَکَرْتُ لَهُ الَّذِی کَانَ مِنْ أَمْرِی وَقُلْتُ لَهُ: فَوَلَّى اللَّهُ ذَلِکَ مَنْ کَانَ أَحَقَّ بِهِ مِنْکَ یَا عُمَرُ، وَاللَّهِ لَقَدِ اسْتَقْرَأْتُکَ الآیَةَ وَلأَنَا أَقْرَأُ لَهَا مِنْکَ. قَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ لأَنْ أَکُونَ أَدْخَلْتُکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ لِی مِثْلُ حُمْرِ النَّعَمِ.[42]
ابوهریره س میگوید: به شدت گرسنه شدم. پس عمر بن خطاب س را دیدم و از او خواستم که یکی از آیات قران کریم را برایم بخواند. او آیه را برایم خواند و وارد منزلش شد و در را برایم باز کرد. اندکی راه رفتم اما از شدت ناتوانی و گرسنگی، با چهره به زمین افتادم. در آن حال، ناگهان رسول الله ج را دیدم که بالای سرم ایستاده است و فرمود: «ای ابوهریره»! گفتم: ای رسول الله! آماده و گوش به فرمان تو هستم. رسول الله ج دستم را گرفت و مرا بلند کرد و چون مشکلم را دانست، مرا به خانهاش برد و دستور داد تا برایم کاسهای شیر بیاورند. من از آن شیر نوشیدم. رسول الله ج فرمود: «ای اباهِرّ! دوباره بنوش». باز هم نوشیدم. بار دیگر، فرمود: «بنوش». بار دیگر هم نوشیدم تا اینکه شکمم مانند تیر، راست شد.
ابوهریره س میگوید: آنگاه، عمر را دیدم و ماجرا را برایش بازگو نمودم و به او گفتم: ای عمر! الله، این کار را به کسی سپرد که از تو برای انجام آن، مستحقتر بود. به الله سوگند، در حالی آن آیه را از تو پرسیدم که بهتر از تو آن را میدانستم. عمر س گفت: به الله سوگند، اگر تو را به خانه میبردم، (و به تو چیزی میدادم) برایم از شتران سرخرنگ هم بهتر بود».
عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «طَعَامُ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامُ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ، وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الثَّمَانِیَةَ».[43]
از جابر س روایت شده که گفت: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «خوراک یک نفر برای دو نفر و خوراک دو نفر برای چهار نفر و خوراک چهار نفر برای هشت نفر کافی است».
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِیَّ ج: أَیُّ الإِسْلَامِ خَیرٌ؟ فَقَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلَامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَعَلَى مَنْ لَمْ تَعْرِفْ».[44]
از عبدالله بن عمر ب روایت است که: شخصی از پیامبر ج پرسید: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «این که به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
تعریف کردن از غذایی که میخورد
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج سَأَلَ أَهْلَهُ الْأُدُمَ، فَقَالُوا: مَا عِنْدَنَا إِلَّا خَلٌّ، فَدَعَا بِهِ، فَجَعَلَ یَأْکُلُ بِهِ، وَیَقُولُ: «نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ، نِعْمَ الْأُدُمُ الْخَلُّ».[45]
از جابر بن عبدالله س میگوید: پیامبر ج از خانوادهاش نان خورشی خواست، آنها گفتند جز سرکه، چیزی نداریم، به خواستِ او سرکه را آوردند و شروع به خوردن کرد و میفرمود: سرکه نان خورش خوبی است، سرکه نان خورش خوبی است».
ندمیدن در نوشیدنی
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّهُ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنِ الشُّرْبِ مِنْ ثُلْمَةِ الْقَدَحِ، وَأَنْ یُنْفَخَ فِی الشَّرَابِ.[46]
ابوسعید خدری میگوید: پیامبر ج از نوشیدن از لبه شکسته ظرف و دمیدن در نوشیدنی نهی کرد.
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ ج فَقَالَ: «إِنَّ سَاقِیَ الْقَوْمِ آخِرُهُمْ شُرْبًا».[47]
ابوقتاده س میگوید: رسول الله ج برایمان سخنرانی کرد و فرمود: «مستحب است که خود ساقی (کسیکه آب را به دیگران میدهد) آخرین نفر آب بخورد».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا٥٣﴾ [الأحزاب: 53].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آنکه برای [صرف] غذایی به شما اجازه دهند؛ بى آنکه [زودتر از وقت غذا بروید و] منتظر آماده شدنش شوید؛ ولی هنگامى که شما را فراخواندند وارد شوید و چون غذا خوردید پراکنده گردید و سرگرم [بحث و] گفتگو نشوید. این [رفتارتان] پیامبر را مىآزارد و او از [ابراز این موضوع در برابر] شما شرم دارد؛ و[لى] الله از [بیان] حق شرم ندارد. و هنگامى که از همسران او درخواستى دارید، [نیازتان را] از پشت پردهای از آنان بخواهید [و در چهرۀ آنان ننگرید؛ چرا که] این [کار] برای دلهای شما و آنان پاکتر است؛ و [همچنین] برایتان سزاوار نیست که رسول الله را بیازارید و هرگز شایستۀ شما نیست که پس از او با همسرانش ازدواج کنید. به راستی که این [کار] نزد الله [گناهی] بزرگ است».
اکرام کردن مهمان و اینکه خود صاحبخانه به او خدمت کند
الله متعال میفرماید: ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَیۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ٢٧﴾ [الذاریات: 24-27].
«[ای پیامبر] آیا داستان میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند، او گفت: «سلام» [و زیر لب گفت:] «گروهى ناشناسند». آنگاه نزد خانوادۀ خود رفت و [گوشتِ بریانِ] گوسالهاى فربه [براى پذیرایى] آورد. [او غذا را] نزد آنان گذاشت و [چند لحظه بعد] گفت: آیا نمیخورید؟».
عَنْ أَبِی شُرَیْحٍ الکَعْبِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، جَائِزَتُهُ یَوْمٌ وَلَیْلَةٌ، وَالضِّیَافَةُ ثَلاَثَةُ أَیَّامٍ، فَمَا بَعْدَ ذَلِکَ فَهُوَ صَدَقَةٌ، وَلاَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَثْوِیَ عِنْدَهُ حَتَّى یُحْرِجَهُ».[48]
از ابوشریح کعبی س روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد. عطیه و بخشش به مهمان به اندازه نفقه یک شبانهروز میباشد (یک شبانهروز باید برای مهمان، غذای ویژه درست کند و بعد از آن، هر چه خودش خورد به او هم بدهد.) و مهمانی سه روز است و بیش از آن، صدقه و احسانِ میزبان نسبت به مهمانِ اوست و برای مسلمان، جایز نیست که به اندازهای نزد برادرش بماند که او را دچار تنگنا کند».
اکرام کردن مهمان به اندازه جایگاهش
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ - أَوْ لَیْلَةٍ - فَإِذَا هُوَ بِأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ ب فَقَالَ: «مَا أَخْرَجَکُمَا مِنْ بُیُوتِکُمَا هَذِهِ السَّاعَةَ؟» قَالَا: الْجُوعُ یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «وَأَنَا، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَأَخْرَجَنِی الَّذِی أَخْرَجَکُمَا، قُومُوا»، فَقَامُوا مَعَهُ، فَأَتَى رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ فِی بَیْتِهِ، فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ، قَالَتْ: مَرْحَبًا وَأَهْلًا، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ ج: «أَیْنَ فُلَانٌ؟» قَالَتْ: ذَهَبَ یَسْتَعْذِبُ لَنَا مِنَ الْمَاءِ، إِذْ جَاءَ الْأَنْصَارِیُّ، فَنَظَرَ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج وَصَاحِبَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ مَا أَحَدٌ الْیَوْمَ أَکْرَمَ أَضْیَافًا مِنِّی، قَالَ: فَانْطَلَقَ، فَجَاءَهُمْ بِعِذْقٍ فِیهِ بُسْرٌ وَتَمْرٌ وَرُطَبٌ، فَقَالَ: کُلُوا مِنْ هَذِهِ، وَأَخَذَ الْمُدْیَةَ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «إِیَّاکَ، وَالْحَلُوبَ»، فَذَبَحَ لَهُمْ، فَأَکَلُوا مِنَ الشَّاةِ وَمِنْ ذَلِکَ الْعِذْقِ وَشَرِبُوا، فَلَمَّا أَنْ شَبِعُوا وَرَوُوا، قَالَ رَسُولُ اللهِ ج لِأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ ب: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَتُسْأَلُنَّ عَنْ هَذَا النَّعِیمِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمُ الْجُوعُ، ثُمَّ لَمْ تَرْجِعُوا حَتَّى أَصَابَکُمْ هَذَا النَّعِیمُ».[49]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج روزی -یا شبی- از خانه بیرون رفت و ابوبکر و عمر ب را دید؛ پرسید: «چه چیزی در این هنگام، شما را به بیرونِ خانه آورده است؟» گفتند: گرسنگی، ای رسول الله! فرمود: «من نیز همین طور؛ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، مرا نیز همین مسأله (گرسنگی)، از خانه خارج کرده است. برخیزید». و آن دو با پیامبر ج برخاستند. پیامبر ج به خانه مردی از انصار رفت و او در خانه نبود. زنِ انصاری با دیدن پیامبر ج گفت: خوش آمدید. رسول الله ج از زن انصاری پرسید: «فلانی- شوهرت- کجاست؟» گفت: رفته است تا برایمان آبِ شیرین بیاورد. در این اثنا مرد انصاری سررسید و به پیامبر ج و دو یارش نگاه کرد و گفت: الحمدلله، امروز هیچکس میهمانانی گرامیتر از میهمانان من ندارد؛ سپس رفت و یک خوشه خرما آورد که خرمای نارس، خرمای رسیده و رُطَب - خرمای تَر- داشت. گفت: بفرمایید و آنگاه چاقویی برداشت- تا گوسفندی ذبح کند.- پیامبر ج فرمود: «مبادا گوسفندِ شیردهی بکشی». و او گوسفندی ذبح کرد. به این ترتیب آنان از آن گوسفند و خرما خوردند و آب نوشیدند و چون از آب و غذا سیر شدند، رسول الله ج به ابوبکر و عمر ب فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، روز قیامت درباره این نعمتها از شما سؤال خواهد شد؛ گرسنگی، شما را از خانههایتان به بیرون کشاند و در حالی به خانههایتان بازمیگردید که این نعمتها به شما رسید».
روش نشستن مردم هنگام غذا خوردن
الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا آکُلُ مُتَّکِئاً».[50]
ابو جحیفه س میگوید: رسول الله ج فرمود: «من تکیه زده نمیخورم».
عَنْ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ س قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج مُقْعِیًا یَأْکُلُ تَمْرًا».[51]
انس بن مالک س میگوید: «پیامبر ج را دیدم که نشسته و چمباتمه زده بود (باسنش بر روی زمین و ساقهایش عمود بر زمین قرار گرفته بود) و خرما میخورد».
بستن درب ظرفِ آب با گفتنِ بسم الله قبل از خوابیدن
عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اسْتَجْنَحَ اللَّیْلُ - أَوْ قَالَ: جُنْحُ اللَّیْلِ - فَکُفُّوا صِبْیَانَکُمْ، فَإِنَّ الشَّیَاطِینَ تَنْتَشِرُ حِینَئِذٍ، فَإِذَا ذَهَبَ سَاعَةٌ مِنَ الْعِشَاءِ فَخَلُّوهُمْ، وَأَغْلِقْ بَابَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَطْفِئْ مِصْبَاحَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَوْکِ سِقَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَخَمِّرْ إِنَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ وَلَوْ تَعْرُضُ عَلَیْهِ شَیْئًا».[52]
جابر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هنگامیکه هوا تاریک شد، کودکانتان را نگذارید (که از خانه، بیرون بروند) زیرا در این وقت، شیاطین، پراکنده میشوند. ولی همین که ساعتی از شب گذشت، آنها را آزاد بگذارید. سپس درِ خانهات را ببند و بسم الله بگو. چراغت را خاموش کن و بسم الله بگو. دهانۀ مشکت را ببند و بسم الله بگو. ظرفت را بپوشان و بسم الله بگو اگر چه قطعه چوبی باشد که فقط بخشی از آن را بپوشاند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَتَى أَحَدَکُمْ خَادِمُهُ بِطَعَامِهِ، فَإِنْ لَمْ یُجْلِسْهُ مَعَهُ، فَلْیُنَاوِلْهُ أُکْلَةً أَوْ أُکْلَتَیْنِ، أَوْ لُقْمَةً أَوْ لُقْمَتَیْنِ، فَإِنَّهُ وَلِیَ حَرَّهُ وَعِلاَجَهُ».[53]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه خدمتگزار یکی از شما، برایش غذا آورد، اگر او را با خود ننشاند، حداقل یکی دو لقمه به او بدهد، زیرا او زحمت تهیه غذا را کشیده است».
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا صَلَاةَ بِحَضْرَةِ الطَّعَامِ، وَلَا هُوَ یُدَافِعُهُ الْأَخْبَثَانِ».[54]
عایشه ل میگوید: از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: «نماز خواندن در هنگامیکه غذا حاضر است و نیز در هنگامیکه دو پلیدی- یعنی ادرار و مدفوع- به انسان فشار میآورند، درست نیست».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعَامًا فَلاَ یَأْکُلْ مِنْ أَعْلَى الصَّحْفَةِ وَلَکِنْ لِیَأْکُلْ مِنْ أَسْفَلِهَا فَإِنَّ الْبَرَکَةَ تَنْزِلُ مِنْ أَعْلاَهَا».[55]
ابن عباس ب از پیامبر ج روایت میکند که فرمود: «هرگاه یکی از شما غذا میخورد، پس از بالای کاسه نخورد بلکه از پایین آن بخورد زیرا برکت از بالای آن نازل میگردد».
آنچه هنگام نوشیدن شیر باید انجام داد
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج شَرِبَ لَبَنًا، ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ فَتَمَضْمَضَ، وَقَالَ: «إِنَّ لَهُ دَسَمًا».[56]
ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج شیر نوشید. سپس آب خواست و مضمضه کرد و فرمود: «شیر، چربی دارد».
هنگام غذا و پس از آن الحمدلله بگوبد
أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ لَیَرْضَى عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یَأْکُلَ الْأَکْلَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا أَوْ یَشْرَبَ الشَّرْبَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا».[57]
از انس س میگوید: پیامبر ج فرمود: «الله متعال از بندهای که غذایی میخورد و او را حمد و سپاس میگوید یا هنگامیکه جرعهای آب مینوشد و الله را حمد و ستایش میکند، راضی و خشنود میشود».
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا رَفَعَ مَائِدَتَهُ قَالَ: «الحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ، غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلاَ مُسْتَغْنًى عَنْهُ، رَبَّنَا».[58]
ابوامامه س میگوید: پیامبر ج هنگامیکه سفرهاش را جمع میکرد، میفرمود: «الحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ، غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلاَ مُسْتَغْنًى عَنْهُ، رَبَّنَا»: سپاس و ستایشِ بسیار، خالص و پاک از آنِ الله، پروردگارِ ماست که نعمتهایش بیاندازه و پایانناپذیر است و انسان از او بینیاز نیست.
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا، وَأَرْوَانَا، غَیْرَ مَکْفِیٍّ، وَلا مَکْفُورٍ».[59]
ابوامامه س میگوید: پیامبر ج بعد از غذا خوردن، میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا، وَأَرْوَانَا، غَیْرَ مَکْفِیٍّ، وَلا مَکْفُورٍ»: سپاس و ستایش از آنِ الله است که ما را کفایت کرده و سیراب نموده است و نعمتهایش بیاندازه و انکار ناشدنی است.
برای صاحب طعام دعا کنند و بگویند: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِی مَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ».[60]
«یا الله در رزقشان برکت عطا فرما و آنان را مورد آمرزش و رحمت خود قرار ده».
عَنْ أَنسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج جَاءَ إِلى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ س، فَجَاءَ بِخُبْزٍ وَزَیْتٍ، فَأَکَلَ، ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَفْطَرَ عِندَکُمْ الصَّائِمُونَ، وأَکَلَ طَعَامَکُمْ الأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الْمَلائِکَةُ».[61]
از انس س روایت شده است که: پیامبر ج نزد سعد بن عباده س آمد و سعد، نان و روغن (زیتونی) آورد، پیامبر ج از آن تناول خورد و فرمود: «روزهداران نزد شما افطار کنند، نیکان غذایتان را بخورند و فرشتگان بر شما درود بفرستند».
دعا برای کسیکه به او آب داده یا میخواهد آب بدهد
«اللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی، وَأَسْقِ مَنْ أَسْقَانِی»[62].
«یا الله! کسی را که به من غذا داد غذا بده و کسیکه مرا نوشاند، بنوشان».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالجُلُوسَ بِالطُّرُقَاتِ» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا لَنَا مِنْ مَجَالِسِنَا بُدٌّ نَتَحَدَّثُ فِیهَا، فَقَالَ: «إِذْ أَبَیْتُمْ إِلَّا المَجْلِسَ، فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّ الطَّرِیقِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «غَضُّ البَصَرِ، وَکَفُّ الأَذَى، وَرَدُّ السَّلاَمِ، وَالأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ المُنْکَرِ».[63]
از ابوسعید خدری س روایت است که پیامبر ج فرمود: «از نشستن بر سرِ راهها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحاب y عرض کردند: ای رسول الله! چارهای جز این نداریم؛ زیرا مینشینیم و با هم صحبت میکنیم. رسول الله ج فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول الله! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشمها (خودداری از نگاه کردن به عابران)، اجتناب از اذیت و آزار رهگذران، جواب سلام، و امر به معروف و نهی از منکر».
عَنْ أَبِی طَلْحَةَ زَیْدِ بْنِ سَهْلٍ س قَالَ: کُنَّا قُعُودًا بِالْأَفْنِیَةِ نَتَحَدَّثُ، فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ ج، فَقَامَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «مَا لَکُمْ وَلِمَجَالِسِ الصُّعُدَاتِ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَ الصُّعُدَاتِ، فَقُلْنَا إِنَّمَا قَعَدْنَا لِغَیْرِ مَا بَاسٍ قَعَدْنَا نَتَذَاکَرُ وَنَتَحَدَّثُ» قَالَ: «إِمَّا لَا فَأَدُّوا حَقَّهَا غَضُّ الْبَصَرِ، وَرَدُّ السَّلَامِ، وَحُسْنُ الْکَلَامِ».[64]
ابوطلحه زید بن سهل س میگوید: جلوی خانههای خود نشسته بودیم و صحبت میکردیم که رسول الله ج تشریف آورد و بالای سرمان ایستاد و فرمود: «چرا بر سرِ راهها مینشینید؟ از نشستن بر سر راهها بپرهیزید». گفتیم: ما به خاطر کاری نشستهایم که ایرادی ندارد؛ نشستهایم و با هم صحبت و گفتگو میکنیم. فرمود: «حال که این عمل را ترک نمیکنید، پس حقِ راه را رعایت نمایید که عبارتست از: پایین انداختن چشم، جواب سلام، و سخن نیک».
دور کردن وسیله اذیت و آزار از راه
عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَقَدْ رأَیْتُ رَجُلاً یَتَقَلَّبُ فِی الْجنَّةِ فِی شَجَرَةٍ قَطَعَهَا مِنْ ظَهْرِ الطَّریقِ کَانَتْ تُؤْذِیْ الْمُسْلِمِینَ».[65]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «مردی را دیدم که در بهشت در حال گردش بود؛ زیرا درختی را که سبب اذیت و آزار مسلمانان بود، از سر راه قطع کرده و برداشته بود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «اتَّقُوا اللَّعَّانَیْنِ» قَالُوا: وَمَا اللَّعَّانَانِ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الَّذِی یَتَخَلَّى فِی طَرِیقِ النَّاسِ، أَوْ فِی ظِلِّهِمْ».[66]
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «از دو کار که باعث لعنت انسان میشوند، پرهیز کنید». صحابه پرسیدند: آن دو کار کدامند؟ فرمود: «قضای حاجت بر سر راه یا در سایههای مردم».
عَنْ جَابِرٍ: أَنَّهُ ج نَهَى أَنْ یُبَالَ فِی الْمَاءِ الرَّاکِدِ.[67]
از جابر س نیز روایت شده است که: «پیامبر ج از ادرار کردن در آب راکد نهی فرموده است».
نینداختن آب دهان به جهت قبله در راه و جز آن
عَنْ حُذَیْفَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ تَفَلَ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَفْلُهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ»[68].
حذیفه س از رسول الله ج نقل مینمایند که فرمود: «هرکس به سوی قبله آب دهان بیندازد؛ روز قیامت در حالی میآید که آب دهانش میان دو چشمش (یعنی بر پیشانیاش) خواهد بود».
الله متعال میفرماید: ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14].
«تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم».
رعایت کردن مصلحت حیوانات در مسیر، و شب بر راهی اتراق نکردن
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا سَافَرْتُمْ فِی الْخِصْبِ، فَأَعْطُوا الْإِبِلَ حَظَّهَا مِنَ الْأَرْضِ، وَإِذَا سَافَرْتُمْ فِی السَّنَةِ، فَأَسْرِعُوا عَلَیْهَا السَّیْرَ، وَإِذَا عَرَّسْتُمْ بِاللَّیْلِ، فَاجْتَنِبُوا الطَّرِیقَ، فَإِنَّهَا مَأْوَى الْهَوَامِّ بِاللَّیْلِ».[69]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرگاه در مسیری سرسبز سفر کردید، بهره شتر را از زمین به او بدهید (و بگذارید تا حیوان در حال حرکت بچرد) و چون در مسیری خشک و بیعلف سفر کردید، او را تند برانید. و اگر شب در جایی توقف کردید، از اتراق کردن در راه بپرهیزید؛ زیرا راه، گذرگاه حیوانات و در شب، محلّ گزندگان و حشرات است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: 18-19].
«و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد. و [در منش و رفتارت] میانهرو باش و به آرامی سخن بگو [نه با صدای بلند؛ چرا که] قطعاً زشتترین صدا، صدای خران است».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ أَبُو الْقَاسِمِ ج: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی فِی حُلَّةٍ تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ، مُرَجِّلٌ جُمَّتَهُ، إِذْ خَسَفَ اللهُ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».[70]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مردی در لباسی فاخر، در حالی که موهایش را شانه زده و به خود فریفته شده بود، خرامان و متکبرانه راه میرفت؛ ناگهان الله او را در زمین فرو بُرد و تا روز قیامت در زمین فرو میرود».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلاً سَمْحًا إِذَا بَاعَ وَإِذَا اشْتَرَى وَإِذَا اقْتَضَى».[71]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «الله بر بندهای رحم میکند که هنگام خرید و فروش و طلب حق خود، آسانگیر باشد».
پرداختن وام هرگاه زمانش فرا رسید
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ، فَإِذَا أُتْبِعَ أَحَدُکُمْ عَلَى مَلِیٍّ فَلْیَتْبَعْ».[72]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «تأخیر نمودن ثروتمند برای ادای بدهیاش، ظلم است؛ و چون یکی از شما برای دریافت طلبش به شخص توانگری حواله داده شد، بپذیرد و به او مراجعه کند».
مهلت دادن به تنگدست و گذشت کردن از او
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کَانَ تَاجِرٌ یُدَایِنُ النَّاسَ، فَإِذَا رَأَى مُعْسِرًا قَالَ لِفِتْیانِهِ تَجَاوَزُوا عَنْهُ، لَعَلَّ اللهَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنَّا، فَتَجَاوَزَ اللهُ عَنْهُ».[73]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «تاجری به مردم- نسیه یا- قرض میداد و به غلامهایش میگفت: وقتی برای مطالبه قرض، نزد کسی رفتید که تنگدست بود، از او درگذرید؛ باشد که الله از گناهان ما درگذرد. و الله از گناهان او درگذشت».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا یَنۡهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ قَٰتَلُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَأَخۡرَجُوکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ وَظَٰهَرُواْ عَلَىٰٓ إِخۡرَاجِکُمۡ أَن تَوَلَّوۡهُمۡۚ وَمَن یَتَوَلَّهُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٩ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَءَاتُوهُم مَّآ أَنفَقُواْۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّۚ وَلَا تُمۡسِکُواْ بِعِصَمِ ٱلۡکَوَافِرِ وَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقۡتُمۡ وَلۡیَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقُواْۚ ذَٰلِکُمۡ حُکۡمُ ٱللَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡۖ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ١٠﴾ [الممتحنة: 9-10].
«[او] تنها شما را از دوستی با کسانی نهی میکند که در [امر] دین با شما جنگیدهاند و شما را از دیارتان بیرون کردهاند و بر بیرون راندنِ شما [به دیگران] کمک کردهاند؛ و هر کس با آنان دوستی کند، آنان همان ستمکارانند. ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که زنان مؤمنِ مهاجر نزد شما میآیند، آنها را بیازمایید؛ الله به ایمانشان داناتر است. اگر اینان را [زنانی] مؤمن یافتید، آنان را به سوی کافران بازنگردانید. نه این زنان بر آنان [= کافران] حلالند، و نه آن [مردان کافر] بر این زنان حلالند؛ و هر چه [شوهران کافر به عنوان مهریه] خرج [این زنان] کردهاند، به آنها بدهید؛ و بر شما گناهی نیست که پس از آنکه مهریههایشان را پرداختید [و پس از انقضای عده،] با آنان ازدواج کنید؛ و به [نگهداشتن پیوند زناشویی با] زنان کافر، دل نبندید؛ [زیرا با کفر نکاح میان شما و زنان کافر از بین میرود و چون زنان شما نزدِ آنان روند، رهایشان کنید] و آنچه را [به عنوان مهریه] خرج کردهاید [از کافران] مطالبه کنید؛ و [کافران نیز] آنچه را خرج کردهاند مطالبه کنند. این حکمِ الله است که در میان شما داوری میکند؛ و الله دانای حکیم است».
الله متعال میفرماید: ﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ٣ أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِیَوۡمٍ عَظِیمٖ٥ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾ [المطففین: 1-6].
«وای بر کمفروشان! کسانی که چون [برای خود] از مردم پیمانه میکنند، حق خود را کامل میگیرند، و هنگامی که [میخواهند] برای آنان پیمانه یا وزن کنند، کم میگذارند. آیا آنها گمان نمیکنند که [قیامت فرا میرسد و از قبرها] برانگیخته میشوند، در روزی بزرگ؟ [همان] روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْحَلِفُ مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ، مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ».[74]
از ابوهریره س روایت شده که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «سوگند وسیلهای برای بازارگرمی و فروش کالاست؛ اما سود و فایده را از میان میبرد».
پرهیز کردن از معاملات و خرید و فروش اشیای حرام و پلید
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾ [البقرة: 275].
«کسانی که ربا میخورند [روز قیامت از قبر] برنمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده است و [نمیتواند تعادل خود را حفظ کند]. این امر به سبب این است که آنان [= رباخواران] گفتند: «داد و ستد نیز مانند رباست [و این هر دو، مال را افزون میکند]»؛ در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش هستند و در آن جاودانند[= مدت زمانی طولانی در آن خواهند بود]».
و الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: 90].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید».
و الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾ [الأعراف: 157].
«کسانی که از فرستاده و پیامبرِ درسناخوانده [= اُمّی] پیروی میکنند؛ [همان] که نام [و نشانههای] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشتهشده مییابند؛ [همو] که آنان را به نیکیها فرمان میدهد و از زشتیها [و کارهای ناپسند] باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال میگردانَد و پلیدیها را بر آنان حرام میکند و بارِ گران [تکالیف شرعی] را که بر آنان بوده است از [عهدۀ] آنان برمىدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و گرامیاش داشتند و یاریاش کردند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمودند، آنانند که رستگارند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهَا، فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟» قَالَ أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ کَیْ یَرَاهُ النَّاسُ، مَنْ غَشَّ فَلَیْسَ مِنِّی».[75]
از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج از کنار تودهای خوردنی (گندم) گذشت و دستش را در آن فرو بُرد؛ انگشتان مبارک، خیس شد؛ فرمود: «ای صاحب گندم! این چیست؟» پاسخ داد: ای رسول الله! آب باران به آن خورده است. فرمود: «پس چرا آن را در قسمت بالا نگذاشتهای تا مردم آن را ببینند؟ هرکس ما را فریب دهد، از ما نیست».
عَنْ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «البَیِّعَانِ بِالخِیَارِ مَا لَمْ یَتَفَرَّقَا، - أَوْ قَالَ: حَتَّى یَتَفَرَّقَا - فَإِنْ صَدَقَا وَبَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا، وَإِنْ کَتَمَا وَکَذَبَا مُحِقَتْ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا».[76]
از حکیم بن حزام س میگوید: پیامبر ج فرمود: «فروشنده و خریدار تا زمانیکه از هم جدا نشدهاند، اختیار فسخ معامله را دارند؛ اگر راست بگویند و عیب کالا را بیان کنند، در معامله آنها خیر و برکت خواهد بود؛ و اگر عیب کالا را پنهان کنند و دروغ بگویند، معامله آنها بیبرکت خواهد شد».
عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَحْتَکِرُ إِلَّا خَاطِئٌ».[77]
معمر بن عبدالله س از رسول الله ج روایت میکند که فرمود: «کسی جز گناهکار احتکار نمیکند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُسَافِرَ فَأَوْصِنِی، قَالَ: «عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَالتَّکْبِیرِ عَلَى کُلِّ شَرَفٍ»، فَلَمَّا أَنْ وَلَّى الرَّجُلُ، قَالَ: «اللَّهُمَّ اطْوِ لَهُ الأَرْضَ، وَهَوِّنْ عَلَیْهِ السَّفَرَ».[78]
ابوهریره س میگوید: مردی عرض کرد: ای رسول الله! میخواهم به سفر بروم؛ مرا توصیه فرما. فرمود: «به رعایت تقوای الهی و گفتن "الله اکبر" بر هر بلندی پایبند باش». وقتی آن مرد روی گرداند و رفت، پیامبر ج دعا کرد: «یا الله! دوریِ مسافت را بر او کوتاه، و سختی سفر را بر او آسان گردان».
آنچه که مقیم در هنگام سفر به مسافر بگوید
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یُوَدِّعُنَا، فَیَقُولُ: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِینَکَ، وَأَمَانَتَکَ، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِکَ».[79]
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج با ما خداحافظی میکرد و میفرمود: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِینَکَ، وَأَمَانَتَکَ، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِکَ»: دین، امانت و فرجامِ کارهایت را به الله میسپارم».
دعای مسافر برای مقیم هنگام خداحافظی
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَدَّعَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «اسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ الَّذِی لَا یُضَیِّعُ وَدَائِعَهُ».[80]
از ابوهریره س روایت است که گفت: رسول الله ج با من خداحافظی کرد و فرمود: «تو را به الله میسپارم که هیچ امانت و سپردهای را ضایع نمیکند».
عَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ وَالسَّوْءِ، کَحَامِلِ الْمِسْکِ وَنَافِخِ الْکِیرِ، فَحَامِلُ الْمِسْکِ: إِمَّا أَنْ یُحْذِیَکَ، وَإِمَّا أَنْ تَبْتَاعَ مِنْهُ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ مِنْهُ رِیحًا طَیِّبَةً، وَنَافِخُ الْکِیرِ: إِمَّا أَنْ یُحْرِقَ ثِیَابَکَ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ رِیحًا خَبِیثَةً».[81]
ابوموسی س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مثال همنشینِ نیک و همنشینِ بد، مانند دارنده مِشک (عطار) و دمنده کوره آهنگر است؛ دارنده مشک (عطار)، یا از آن به تو میبخشد و یا از او مِشک میخَری یا بوی خوشی از او به تو میرسد؛ ولی دمنده کوره آهنگر، یا لباست را میسوزاند یا بوی بدی از او به تو میرسد».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی الوَحْدَةِ مَا أَعْلَمُ، مَا سَارَ رَاکِبٌ بِلَیْلٍ وَحْدَهُ».[82]
از ابن عمر ب روایت شده که رسول الله ج فرمود: «اگر آنچه من درباره -خطرات- تنها به سفر رفتن میدانم، مردم نیز میدانستند، هیچ سوارهای به تنهایی در شب به مسافرت نمیرفت».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا تَصْحَبُ الْمَلَائِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ وَلَا جَرَسٌ».[83]
از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «فرشتگان کاروانی را که در آن سگ یا زنگ باشد، همراهی نمیکنند».
همکاری کردن با رفیق در سفر و جز آن
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ فِی سَفَرٍ مَعَ النَّبِیِّ ج إِذْ جَاءَ رَجُلٌ عَلَى رَاحِلَةٍ لَهُ، قَالَ: فَجَعَلَ یَصْرِفُ بَصَرَهُ یَمِینًا وَشِمَالًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ، فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ کَانَ لَهُ فَضْلٌ مِنْ زَادٍ، فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا زَادَ لَهُ»، قَالَ: فَذَکَرَ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ مَا ذَکَرَ حَتَّى رَأَیْنَا أَنَّهُ لَا حَقَّ لِأَحَدٍ مِنَّا فِی فَضْلٍ.[84]
از ابوسعید خدری س روایت شده است که گفت: در سفری با پیامبر ج همراه بودیم؛ در این میان، مردی که بر شترش سوار بود، آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبر ج از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشه) اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ در نتیجه اینگونه برداشت کردیم که هیچ یک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد.
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج خَرَجَ یَوْمَ الخَمِیسِ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ وَکَانَ یُحِبُّ أَنْ یَخْرُجَ یَوْمَ الخَمِیسِ. وفی لفظ: لَقَلَّمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَخْرُجُ، إِذَا خَرَجَ فِی سَفَرٍ إِلَّا یَوْمَ الخَمِیسِ.[85]
از کعب بن مالک س روایت شده که: پیامبر ج روز پنج شنبه عازم غزوه تبوک شد و دوست داشت که در روز پنج شنبه سفرش را آغاز کند. در روایتی دیگر آمده که: کمتر اتفاق میافتاد که رسول الله ج غیر از پنجشنبه، در روزهای دیگر، به سفر برود.
صبح زود برای سفر خارج شدن و رفتن شبانه
عَنْ صَخْرٍ الْغَامِدِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لِأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا». وَکَانَ إِذَا بَعَثَ سَرِیَّةً أَوْ جَیْشًا بَعَثَهُمْ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ «وَکَانَ صَخْرٌ رَجُلًا تَاجِرًا، وَکَانَ یَبْعَثُ تِجَارَتَهُ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ فَأَثْرَى وَکَثُرَ مَالُهُ».[86]
از صخر بن وداعهی غامدی س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «یا الله! صبحگاهان را برای امتم خجسته و پربرکت بگردان». و هرگاه پیامبر ج دسته یا لشکری را گسیل میکرد، آنان را در آغاز روز میفرستاد. صخر س بازرگان بود و فرستادن کاروانهای تجاری (و فعالیتهای) خود را در ابتدای روز انجام میداد؛ پس از مدتی ثروتمند شد و اموالش زیاد گردید».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَلَیْکُمْ بِالدُّلْجَةِ، فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْلِ».[87]
انس س میگوید: رسول الله ج فرمود: «در شب حرکت کنید؛ زیرا زمین در شب در هم پیچیده و کوتاه میشود (زود طی میشود)».
الله متعال میفرماید: ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14].
«تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم».
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا اسْتَوَى عَلَى بَعِیرِهِ خَارِجًا إِلَى سَفَرٍ، کَبَّرَ ثَلَاثًا، ثُمَّ قَالَ: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾ [الزخرف: 13-14] اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ فِی سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَى، وَمِنَ الْعَمَلِ مَا تَرْضَى، اللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ، وَالْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ الْمَنْظَرِ، وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فِی الْمَالِ وَالْأَهْلِ»، وَإِذَا رَجَعَ قَالَهُنَّ وَزَادَ فِیهِنَّ: «آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ».[88]
از ابن عمر ب روایت شده که: رسول الله ج هنگامی که رهسپار سفری بود و بر پشت شترش قرار میگرفت، سه بار الله اکبر میگفت و سپس این دعا را میخواند: «پاک و منزه است کسی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛ و ما به پیشگاهِ پروردگارمان بازمیگردیم. یا الله! در این سفرمان از تو نیکی و تقوا و عملی مورد رضایت تو، مسالت مینماییم. یا الله! این سفر ما را آسان بگردان و مسافت آن را برایمان کوتاه فرما. یا الله! تو همراه سفر و جانشین در خانواده هستی. یا الله! از سختیهای سفر، حزن و اندوه و تغییرات ناگوار در مال و خانواده به تو پناه میبرم». و چون باز میگشت، آن را گفته و میافزود: «رجوع و بازگشت ما به سوی اوست. ما بندگان درگاه پروردگارمان هستیم و او را ستایش مینماییم».
عَنْ أَبِی مُوسَى س أَنَّ النَّبِیَّ ج بَعَثَهُ وَمُعَاذًا إِلَى الْیَمَنِ، فَقَالَ: «یَسِّرَا وَلَا تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلَا تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلَا تَخْتَلِفَا».[89]
ابوموسی س روایت کرده است که پیامبر ج او و معاذ را به یمن فرستاد و فرمود: «آسان بگیرید و سخت نگیرید. بشارت دهید و تنفر ایجاد نکنید. یکسان حکم نمایید و با یکدیگر، اختلاف نکنید».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالجُلُوسَ بِالطُّرُقَاتِ» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا لَنَا مِنْ مَجَالِسِنَا بُدٌّ نَتَحَدَّثُ فِیهَا، فَقَالَ: «إِذْ أَبَیْتُمْ إِلَّا المَجْلِسَ، فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّ الطَّرِیقِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «غَضُّ البَصَرِ، وَکَفُّ الأَذَى، وَرَدُّ السَّلاَمِ، وَالأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیُ عَنِ المُنْکَرِ».[90]
از ابوسعید خدری س روایت است که پیامبر ج فرمود: «از نشستن بر سرِ راهها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحاب y عرض کردند: ای رسول الله! چارهای جز این نداریم؛ زیرا مینشینیم و با هم صحبت میکنیم. رسول الله ج فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول الله! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشمها (خودداری از نگاه کردن به عابران)، اجتناب از اذیت و آزار رهگذران، جواب سلام، و امر به معروف و نهی از منکر».
دعای مسافر هرگاه سربالایی و سرازیری را طی میکند
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب قَالَ: کُنَّا إِذَا صَعِدْنَا کَبَّرْنَا، وَإِذَا نَزَلْنَا سَبَّحْنَا.[91]
جابر بن عبدالله ب میگوید: هرگاه از سربالایی بالا میرفتیم «الله اکبر» میگفتیم و چون از سرازیری پایین میرفتیم «سبحان الله» میگفتیم.
عَنْ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: وَکَانَ النَّبِیُّ ج وَجُیُوشُهُ إِذَا عَلَوْا الثَّنَایَا کَبَّرُوا، وَإِذَا هَبَطُوا سَبَّحُوا.[92]
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج و سپاهیانش هنگام بالا رفتن از سربالایی «الله اکبر» میگفتند و هنگامیکه از سرازیری پایین میرفتند «سبحان الله» میگفتند.
هرگاه مسافر از سرزمینی که در آن عذاب نازل شده بگذرد
عَن ابْنِ عُمَر ب أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمَّا مَرَّ بِالحِجْرِ قَالَ: «لاَ تَدْخُلُوا مَسَاکِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ إِلَّا أَنْ تَکُونُوا بَاکِینَ، أَنْ یُصِیبَکُمْ مَا أَصَابَهُمْ» ثُمَّ تَقَنَّعَ بِرِدَائِهِ وَهُوَ عَلَى الرَّحْلِ».[93]
از ابن عمر ب روایت شده است: هنگامیکه پیامبر ج از سرزمین "حجر" گذشت، فرمود: «به سکونتگاههای کسانی که به خویشتن ستم کردند، جز گریهکنان وارد نشوید؛ مبادا آن چه به آنان رسید، به شما نیز برسد». سپس رسول الله ج سر خویش را پوشاند و سواره از آنجا گذشت.
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا کَانَ فِی سَفَرٍ فَعَرَّسَ بِلَیْلٍ، اضْطَجَعَ عَلَى یَمِینِهِ، وَإِذَا عَرَّسَ قُبَیْلَ الصُّبْحِ نَصَبَ ذِرَاعَهُ، وَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى کَفِّهِ.[94]
ابوقتاده س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه در سفر بود، اگر در شب توقف میکرد، بر پهلوی راست خود میخوابید؛ اما اگر کمی پیش از صبح توقف مینمود، دست خود را از قسمت آرنج بالا میگرفت و سرش را بر روی کف دستش میگذاشت.
هرگاه به مکانی رسید چنین بگوید
عَنْ خَوْلَةَ بِنْتَ حَکِیمٍ السُّلَمِیَّةَ ل أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نَزَلَ مَنْزِلًا ثُمَّ قَالَ: أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ یَضُرَّهُ شَیْءٌ، حَتَّى یَرْتَحِلَ مِنْ مَنْزِلِهِ ذَلِکَ».[95]
از خوله دختر حکیم ل روایت شده که از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «هرکس در جایی اتراق کند و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: (از بدی آنچه که الله متعال آفریده است به کلمات کاملش، پناه میبرم)، تا وقتی که از آنجا کوچ میکند، هیچ چیز به او ضرر نخواهد رساند».
عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، حَتَّى إِذَا کُنَّا بِالْبَیْدَاءِ، أَوْ بِذَاتِ الْجَیْشِ، انْقَطَعَ عِقْدٌ لِی، فَأَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى الْتِمَاسِهِ، وَأَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، فَأَتَى النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ، فَقَالُوا: أَلا تَرَى مَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ؟ أَقَامَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ج وَالنَّاسِ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ، وَرَسُولُ اللَّهِ ج وَاضِعٌ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِی قَدْ نَامَ، فَقَالَ: حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ ج وَالنَّاسَ وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَعَاتَبَنِی أَبُو بَکْرٍ وَقَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ، وَجَعَلَ یَطْعُنُنِی بِیَدِهِ فِی خَاصِرَتِی، فَلا یَمْنَعُنِی مِنَ التَّحَرُّکِ إِلا مَکَانُ رَسُولِ اللَّهِ ج عَلَى فَخِذِی، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج حِینَ أَصْبَحَ عَلَى غَیْرِ مَاءٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ فَتَیَمَّمُوا، فَقَالَ أُسَیْدُ بْنُ الْحُضَیْرِ: مَا هِیَ بِأَوَّلِ بَرَکَتِکُمْ یَا آلَ أَبِی بَکْرٍ، قَالَتْ: فَبَعَثْنَا الْبَعِیرَ الَّذِی کُنْتُ عَلَیْهِ فَأَصَبْنَا الْعِقْدَ تَحْتَهُ.[96]
عایشه ل میفرماید: در یکی از سفرها، همراه رسول الله ج بودیم. هنگامی که به ذات الجیش یا به بیداء رسیدیم، گلوبندم افتاد و گم شد. رسول الله ج برای پیدا کردن آن، توقف کرد. مردم نیز توقف کردند. آنجا نه آبی بود و نه کاروان، آب همراه داشت. عدهای نزد ابوبکر س آمدند و گفتند: نمیبینی که عایشه چه کار کرده است؟ موجب شده که رسول الله ج و کاروان توقف کنند در حالیکه نه آب همراه دارند و نه در محل توقف آنان، آب وجود دارد. عایشه ل میگوید: در حالیکه رسول الله ج خوابیده و سر مبارکش را بر زانویم گذاشته بود، پدرم ابوبکر، نزد من آمد و مرا سرزنش نمود و در حالیکه با دست به پهلویم میزد، آنچه الله میخواست نثار من کرد و گفت: رسول الله ج و مردم را در جایی که آبی وجود ندارد و کاروان هم آبی همراه ندارد، متوقف نمودی. اما چون سر رسول الله ج روی زانویم قرار داشت، نمیتوانستم حرکت کنم. سرانجام، زمانی رسول الله ج برخاست که صبح شده بود و در محل توقف ما، آبی وجود نداشت. در نتیجه، الله آیۀ تیمم را نازل فرمود و مردم تیمم کردند. اینجا بود که اسید بن حضیر س گفت: ای آل ابوبکر! نزول این آیه، نخستین برکت شما نیست. (بلکه قبلا نیز مردم به وسیلۀ شما به چنین خیر و برکاتی نایل آمدهاند). عایشه ل در پایان این حدیث میفرماید: آنگاه هنگامی که شترم را حرکت دادیم، گلوبند را زیر آن پیدا کردیم.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا کَانَ فِی سَفَرٍ وَأَسْحَرَ یَقُولُ: «سَمِعَ سَامِعٌ بِحَمْدِ اللهِ وَحُسْنِ بَلَائِهِ عَلَیْنَا، رَبَّنَا صَاحِبْنَا وَأَفْضِلْ عَلَیْنَا، عَائِذًا بِاللهِ مِنَ النَّارِ».[97]
ابوهریره س میگوید: هنگامیکه پیامبر ج در مسافرت به سر میبرد و وقت سحر فرا میرسید، میفرمود: «باشد که شنوندهای، حمد و ستایش الله را بشنود و بر خوبى نعمتهایش بر ما گواهى دهد: "پروردگارا! تو همراه ما باش، و به ما احسان کن، و از آتش دوزخ به تو پناه مى بریم"».
دعای مسافر هرگاه سواریاش لغزید
عَنْ رَجُلٍ قَالَ کُنْتُ رَدِیفَ النَّبِیِّ ج فَعَثَرَتْ دَابَّةٌ، فَقُلْتُ: تَعِسَ الشَّیْطَانُ، فَقَالَ: «لَا تَقُلْ تَعِسَ الشَّیْطَانُ، فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ تَعَاظَمَ حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ الْبَیْتِ، وَیَقُولُ: بِقُوَّتِی، وَلَکِنْ قُلْ: بِسْمِ اللَّهِ، فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ تَصَاغَرَ حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ الذُّبَابِ».[98]
مردی میگوید: پشت رسول الله ج بر حیوانی سوار بودم که ناگاه حیوان لغزید، من گفتم «تَعِسَ الشیطان»: «شیطان نگونسار باد». فرمود: «نگو: «تَعِسَ الشیطان» اگر چنین بگویی شیطان خود را بزرگ میبیند و بهاندازه یک خانه میشود و میگوید: با توان خود چنین کردم، اما بگو «بسم الله» زیرا اگر «بسم الله» بگویی شیطان تحقیر، و بهاندازه یک مگس، کوچک میشود».
دعای مسافر هرگاه آّبادی را دید و خواست واردش شود
عَنْ صُهَیْبٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمْ یَرَ قَرْیَةً یُرِیدُ دُخُولَهَا، إِلَّا قَالَ حِینَ یَرَاهَا: «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَّیَاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیَاحِ وَمَا ذَرَیْنَ، فَإِنَّا نَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذِهِ الْقَرْیَةِ وَخَیْرِ أَهْلِهَا، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا».[99]
از صهیب رومی س روایت است که پیامبر ج هرگاه روستایی را میدیدید و میخواست وارد آن شود قبل از وارد شدن این دعا را میخواند: «یا الله! اى پروردگار هفت آسمان و آنچه زیر آنها قرار دارد، اى پروردگار زمینهاى هفتگانه و آنچه روى آنها قرار دارد، و اى پروردگارِ شیطانها و آنچه که آنها گمراه کردهاند، و اى پروردگار بادها و آنچه که آنها به حرکت در مىآورند، من از تو خیر این آبادى، و خیر ساکنانش را از تو میخواهم، و از بدى آن، و بدى ساکنان آن، و بدى آنچه در آن قرار دارد، به تو پناه میبرم».
دعای مسافر هرگاه از سفر حج و جز آن بازگشت
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا قَفَلَ مِنْ غَزْوٍ أَوْ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ، یُکَبِّرُ عَلَى کُلِّ شَرَفٍ مِنَ الأَرْضِ ثَلاثَ تَکْبِیرَاتٍ ثُمَّ یَقُولُ: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[100]
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج هنگام بازگشت از جهاد، حج یا عمره، وقتی که از مکان مرتفعی عبور میکرد، سه بار تکبیر میگفت و سپس میفرمود: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ» هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژه اوست و بر هر چیزی تواناست. ما باز میگردیم و توبه کنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم. الله به وعدهاش وفا کرد و به بندهاش یاری رساند و به تنهایی همه گروهها(ی کفر) را شکست داد».
هرگاه سفرش تمام شد نزد خانوادهاش برگردد
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ العَذَابِ، یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ نَوْمَهُ وَطَعَامَهُ وَشَرَابَهُ، فَإِذَا قَضَى أَحَدُکُمْ نَهْمَتَهُ، فَلْیُعَجِّلْ إِلَى أَهْلِهِ».[101]
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمود: «سفر، پارهای از عذاب است؛ زیرا انسان را از خوابیدن، خوردن و نوشیدنش باز میدارد. بنابراین هریک از شما هدفِ خویش از سفر را به انجام رساند، هرچه زودتر نزد خانوادهاش باز گردد».
عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ لَا یَقْدَمُ مِنْ سَفَرٍ إِلَّا نَهَارًا فِی الضُّحَى، فَإِذَا قَدِمَ بَدَأَ بِالْمَسْجِدِ، فَصَلَّى فِیهِ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ جَلَسَ فِیهِ.[102]
از کعب بن مالک س روایت شده که: رسول الله ج همواره در روز و به هنگام چاشت، از سفر بازمیگشت و هنگام ورود، به مسجد میرفت و دو رکعت نماز میخواند و آنجا مینشست.
أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج لاَ یَطْرُقُ أَهْلَهُ، کَانَ لاَ یَدْخلُ إِلاَّ غُدْوَةً أَوْ عَشِیَّةً.[103]
انس س میگوید: پیامبر ج (در بازگشت از سفر)، هنگام شب وارد خانه نمیشد، بلکه صبح یا بعد از ظهر، وارد منزل میشد».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا دَخَلْتَ لَیْلاً فَلاَ تَدْخُلْ عَلَى أَهْلِکَ حَتَّى تَسْتَحِدَّ الْمُغِیبَةُ، وَتَمْتَشِطَ الشَّعِثَةُ».[104]
از جابر بن عبدالله ب روایت شده که پیامبر ج فرمود: «اگر شب هنگام، وارد (شهر) شدی، نزد همسرت نرو تا موهای زاید بدنش را برطرف کند و موهای سرش را شانه زند و سر و سامان دهد».
عَنْ جَابِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَغْلِقْ بَابَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَطْفِئْ مِصْبَاحَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَأَوْکِ سِقَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ، وَخَمِّرْ إِنَاءَکَ وَاذْکُرِ اسْمَ اللَّهِ وَلَوْ تَعْرُضُ عَلَیْهِ شَیْئًا».[105]
از جابر س روایت شده که پیامبر ج فرمود: «سپس درِ خانهات را ببند و بسم الله بگو. چراغت را خاموش کن و بسم الله بگو. دهانۀ مشکت را ببند و بسم الله بگو. ظرفت را بپوشان و بسم الله بگو اگر چه قطعه چوبی باشد که فقط بخشی از آن را بپوشاند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ نَامَ وَفِی یَدِهِ غَمَرٌ، وَلَمْ یَغْسِلْهُ فَأَصَابَهُ شَیْءٌ، فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ».[106]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس با دست چرب خوابید و دستش را نشست و گزندنی به او رسید، به جز خود کسی را سرزنش نکند».
عَنْ أبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا أَوَى أَحَدُکُمْ إِلَى فِرَاشِهِ فَلْیَنْفُضْ فِرَاشَهُ بِدَاخِلَةِ إِزَارِهِ، فَإِنَّهُ لاَ یَدْرِی مَا خَلَفَهُ عَلَیْهِ، ثُمَّ یَقُولُ: بِاسْمِکَ رَبِّی وَضَعْتُ جَنْبِی، وَبِکَ أَرْفَعُهُ، إِنْ أَمْسَکْتَ نَفْسِی فَارْحَمْهَا، وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَکَ الصَّالِحِینَ».[107]
وَفِی لَفْظٍ: «فَلْیَنْفُضْهُ بِصَنِفَةِ ثَوْبِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ».[108]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هریک از شما هنگامیکه به رختخواب میرود، بسترش را با گوشه لباسش بتکاند؛ زیرا نمیداند که پس از او چه چیزی در بستر جای گرفته است؛ سپس بگوید: یا الله! به نام تو پهلویم را بر زمین گذاشتم و به نام تو آن را بلند میکنم. اگر (در خواب) جانم را گرفتی، بر آن رحم بفرما. و اگر جانم را به کالبدم برگرداندی، آن را با آن چه که بندگان نیکوکارت را حفاظت مینمایی، حفاظت کن».
و در روایتی دیگر: «رختخواب را با گوشه لباسش سه بار تکان بدهد».
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ کُلَّ لَیْلَةٍ، جَمَعَ کَفَّیْهِ ثُمَّ نَفَثَ فِیهِمَا، فَقَرَأَ فِیهِمَا: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ وَ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾ وَ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾ ثُمَّ یَمْسَحُ بِهِمَا مَا اسْتَطَاعَ مِنْ جَسَدِهِ، یَبْدَأُ بِهِمَا عَلَى رَأْسِهِ وَوَجْهِهِ، وَمَا أَقْبَلَ مِنْ جَسَدِهِ، یَفْعَلُ ذَلِکَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ.[109]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج هر شب، هنگامیکه به رختخواب میرفت، کف دستهایش را به هم نزدیک میکرد و سورههای اخلاص و فلق و ناس را میخواند و در آنها میدمید. سپس با دستانش هرجا از بدنش را که میتوانست، مسح مینمود و ابتدا از سر و صورت و قسمت جلوی بدنش آغاز میکرد و این کار را سه بار، تکرار مینمود.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: وَکَّلَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِحِفْظِ زَکَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِی آتٍ، فَجَعَلَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج -فَقَصَّ الحَدِیثَ-، فَقَالَ: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ، لَنْ یَزَالَ مَعَکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبُکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، وَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، ذَاکَ شَیْطَانٌ».[110]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج مرا به حفظ و مواظبت از زکات رمضان (خرمای فطریه) مأمور کرد، شخصی پیش من آمد و شروع کرد، و از آن مشت میگرفت و میبرد، او را گرفتم و گفتم: تو را پیش رسول الله ج خواهم برد! ... او گفت: هر وقت به رختخواب رفتی، آیة الکرسی را بخوان که در آن صورت همیشه از جانب الله، حافظی برای تو خواهد بود و تا صبح هیچ شیطانی نزدیک تو نخواهد شد؛ پیامبر ج فرمود: «او به تو راست گفته، در حالی که بسیار دروغگوست! آن یک شیطان (از شیاطین) بود».
خواندن «الله اکبر» و «سبحان الله» و «الحمد لله» هنگام خواب
عَنْ عَلِیٌّ س أَنَّ فَاطِمَةَ ل اشْتَکَتْ مَا تَلْقَى مِنَ الرَّحَى مِمَّا تَطْحَنُ، فَبَلَغَهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أُتِیَ بِسَبْیٍ، فَأَتَتْهُ تَسْأَلُهُ خَادِمًا، فَلَمْ تُوَافِقْهُ، فَذَکَرَتْ لِعَائِشَةَ، فَجَاءَ النَّبِیُّ ج، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَةُ لَهُ، فَأَتَانَا، وَقَدْ دَخَلْنَا مَضَاجِعَنَا، فَذَهَبْنَا لِنَقُومَ، فَقَالَ: «عَلَى مَکَانِکُمَا». حَتَّى وَجَدْتُ بَرْدَ قَدَمَیْهِ عَلَى صَدْرِی، فَقَالَ: «أَلاَ أَدُلُّکُمَا عَلَى خَیْرٍ مِمَّا سَأَلْتُمَاهُ، إِذَا أَخَذْتُمَا مَضَاجِعَکُمَا فَکَبِّرَا اللَّهَ أَرْبَعًا وَثَلاَثِینَ، وَاحْمَدَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ، وَسَبِّحَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ، فَإِنَّ ذَلِکَ خَیْرٌ لَکُمَا مِمَّا سَأَلْتُمَاهُ»[111].
على س گوید: فاطمه ل از سختی درست کردن آرد با آسیاب دستى شکایت داشت. وقتی به او خبر رسید اُسرا و کنیزانى را پیش پیامبر ج آوردهاند، فاطمه ل به نزد پیامبر ج رفت تا از او بخواهد کنیزى را براى خدمت به او بدهد ولی پیامبر ج را نیافت و ماجرا را به عایشه ل گفت. وقتى پیامبر ج به منزل آمد، عایشه به او گفت که فاطمه براى چنین کارى آمده بود، همین که عایشه این خبر را به او داد به منزل ما آمد، در حالی که ما به رختخواب رفته بودیم. خواستیم که بلند شویم فرمود: از جاى خود تکان نخورید، پیامبر ج آمد و بین ما نشست، سردى پاهایش را بر سینهام احساس کردم، فرمود: «آیا به شما چیزی بهتر از خواستهتان نیاموزم؟ هرگاه به رختخواب رفتید، سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار، الحمدلله بگویید. اینها برای شما از خدمتکار بهترند».
بدون عذر و نیاز زیادی رختخواب نداشتن
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ب أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ لَهُ: «فِرَاشٌ لِلرَّجُلِ، وَفِرَاشٌ لِامْرَأَتِهِ، وَالثَّالِثُ لِلضَّیْفِ، وَالرَّابِعُ لِلشَّیْطَانِ».[112]
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «یک رختخواب از آنِ مرد، و یک رختخواب از آنِ همسرش، و یک رختخواب برای مهمان، و چهارمی از آنِ شیطان میباشد».
منظور اسراف و اندوختن بیش از حد نیاز و ضرورت است. اگر نیاز بیش از سه باشد، مانعى ندارد.
خوابیدن پس از نماز عشا و بدون عذر سخن نگفتن
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّهَا سُئِلَتْ: عَنْ صَلاةِ النَّبِیِّ ج بِاللَّیْلِ، قَالَتْ: کَانَ یَنَامُ أَوَّلَهُ وَیَقُومُ آخِرَهُ، فَیُصَلِّی ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ وَثَبَ، فَإِنْ کَانَ بِهِ حَاجَةٌ اغْتَسَلَ، وَإِلاَّ تَوَضَّأَ وَخَرَجَ.[113]
از عایشه ل دربارۀ نماز شب رسول الله ج سؤال شد. فرمود: اول شب میخوابید و آخر شب بیدار میشد و نماز میخواند و سپس به رختخواب بر میگشت. و وقتی که مؤذن، اذان میگفت، بر میخاست. و اگر نیاز به غسل بود، غسل میکرد. وگرنه وضو میگرفت و برای نمازِ صبح بیرون میرفت».
عَنْ أَبِی بَرْزَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یَکْرَهُ النَّوْمَ قَبْلَ العِشَاءِ وَالحَدِیثَ بَعْدَهَا.[114]
از ابوبرزه س روایت است: «رسول الله ج خوابیدن قبل از عشا و صحبت کردن بعد از آن را نمیپسندید».
وضو گرفتن سپس به پهلوی راست خوابیدن
عَنْ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ ب قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا أَتَیْتَ مَضْجَعَکَ، فَتَوَضَّأْ وَضُوءَکَ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ اضْطَجِعْ عَلَى شِقِّکَ الأَیْمَنِ، وَقُلْ: اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَهْبَةً وَرَغْبَةً إِلَیْکَ، لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَا مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ، فَإِنْ مُتَّ مُتَّ عَلَى الفِطْرَةِ فَاجْعَلْهُنَّ آخِرَ مَا تَقُولُ».[115]
براء بن عازب ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «ای فلانی (براء)! هنگامیکه میخواستی به رختخوابت بروی، همانند وضوی نماز، وضو بگیر و سپس بر پهلوی راست خود، بخواب و این دعا را بخوان: یا الله! با بیم و امید، خود را تسلیم تو نمودم و به سوی تو روی آوردم، کارهایم را به تو سپردم و به تو پناه آوردم (به تو توکل کردم)؛ در برابر تو، هیچ پناهگاه و جای نجاتی، جز خودت وجود ندارد. به کتابی که نازل فرمودهای و به پیامبری که فرستادهای، ایمان دارم. اگر در آن شب، بمیری، بر فطرت (ایمان) از دنیا رفتهای و این دعا را آخرین سخن خویش قرار بده (یعنی بعد از خواندن دعا، بخواب و دیگر حرف نزن)».
دعای هنگام خوابیدن و هنگام بیدار شدن
عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ، قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لَا کَافِیَ لَهُ وَلَا مُؤْوِیَ».[116]
از انس س روایت است: هنگامی که رسول الله ج به رختخوابش میرفت، دعا میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَکَفَانَا وَآوَانَا، فَکَمْ مِمَّنْ لَا کَافِیَ لَهُ وَلَا مُؤْوِیَ»: «حمد و ستایش، ویژهی الله است که ما را خوراک و آب داد و ما را کفایت کرد و پناهمان داد؛ چه بسیار کسانی که نه کفایت کنندهای دارند و نه پناه دهندهای!».
رسول الله ج به مردی توصیه فرمود که چون به رختخواب میرود، چنین دعا کند: «اللَّهُمَّ خَلَقْتَ نَفْسِی وَأَنْتَ تَوَفَّاهَا، لَکَ مَمَاتُهَا وَمَحْیَاهَا، إِنْ أَحْیَیْتَهَا فَاحْفَظْهَا، وَإِنْ أَمَتَّهَا فَاغْفِرْ لَهَا، اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ».[117]
«یا الله! تو جان مرا آفریدى، و تو آن را دوباره پـس مىگیرى، مرگ و زندگى آن به دست تو است. الهى! اگر زندهاش نگهداشتى، از آن محافظت کن؛ و اگر آن را میراندى، پس مورد آمرزش قرار ده؛ الهى! من از تو عافیت مىخواهم».
و از سنت، حدیث ابوهریره س از رسول الله ج میباشد که مسلم در صحیحش آورده است و میگوید: «یَضْطَجِعَ عَلَى شِقِّهِ الْأَیْمَنِ، ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ وَرَبَّ الْأَرْضِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، رَبَّنَا وَرَبَّ کُلِّ شَیْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَى، وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْفُرْقَانِ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْءٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهِ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ، اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَأَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ».[118]
«به سمت راستش بخوابد و این دعا را بخواند: یا الله! پروردگار آسمانها و زمین، و پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و همهى چیزها، شکافندهى دانه و هسته، فرود آورندهى تورات و انجیل و فرقان، از شرّ هر آنچـه که پیشانىاش در دست توست به تو پناه مىبرم؛ الهى! تویى اول؛ و قبل از تو چیزى وجود ندارد؛ تویى آخر، و بعد از تو چیزى نیست؛ تو آشکارى، و هیچ چیز آشکارتر از تو نیست. تو پنهانى، و هیچ چیز پنهانتر از تو نیست؛ الهى! قرضهاى ما را ادا کن، و ما را از تنگدستى به غنا و توانگرى برسان».
ابوبکر س روایت نموده که: رسول الله ج دستورم داد، که در آغاز صبح و شب بگویم: «اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ عَالِمَ الغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی، وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ»[119] «یا الله، آفریننده آسمانها و زمین، ای دانایِ نهان و آشکار! گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو وجود ندارد، ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز! به تو از شر نفسم و شر شیطان و شرک وى و اینکه خودم مرتکب گناهى شوم، یا مسلمانى را مرتکب آن سازم پناه مىبرم».
عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ إِذَا نَامَ وَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى تَحْتَ خَدِّهِ وَقَالَ: «اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ».[120]
از براء بن عازب س روایت شده که هرگاه پیامبر ج میخواست بخوابد، دست راست خود را زیر گونهاش میگذاشت و میفرمود: «اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ»: یا الله! روزی که بندگان خودت را زنده میکنی مرا از عذابِ خود حفظ کن.
عَنْ أَبِی الْأَزْهَرِ الْأَنْمَارِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنَ اللَّیْلِ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی، وَأَخْسِئْ شَیْطَانِی، وَفُکَّ رِهَانِی، وَاجْعَلْنِی فِی النَّدِیِّ الْأَعْلَى».[121]
از ابواَزهر اَنماری س روایت شده که هرگاه رسول الله ج در شب به بستر خواب میرفت میفرمود: «به نام الله پهلویم را بر زمین نهادم، یا الله! گناهم را بیامرز و شیطانم را خوار کن (زیرا بر هرکس شیطانی برای وسوسهی او گماشته شده)، و گرو مرا باز کن، (زیرا هرکس در گرو کردار خود است)، و مرا در ملأ اعلی قرار بده».
عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنَ اللَّیْلِ، وَضَعَ یَدَهُ تَحْتَ خَدِّهِ ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَمُوتُ وَأَحْیَا». وَإِذَا اسْتَیْقَظَ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ».[122]
حذیفه س میگوید: هرگاه پیامبر ج در شب به بستر خواب میرفت دستش را زیر رخسارش میگذاشت و میفرمود: «اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَمُوتُ وَأَحْیَا»: «یا الله! به نام تو میمیرم- میخوابم- و به نامِ تو زنده - بیدار- میشوم» و وقتی بیدار میشد و میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»: «همه حمد و ستایش ویژه الله میباشد؛ ذاتی که ما را پس از آن که میراند، زنده کرد و بازگشت به سوی اوست».
پاک کردن آثار خواب از چهره با دست
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّهُ بَاتَ لَیْلَةً عِنْدَ مَیْمُونَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ج، وَهِیَ خَالَتُهُ، فَاضْطَجَعْتُ فِی عَرْضِ الْوِسَادَةِ، وَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَهْلُهُ فِی طُولِهَا، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ اللَّیْلُ أَوْ قَبْلَهُ بِقَلِیلٍ أَوْ بَعْدَهُ بِقَلِیلٍ، اسْتَیْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَجَلَسَ یَمْسَحُ النَّوْمَ عَنْ وَجْهِهِ بِیَدِهِ، ثُمَّ قَرَأَ الْعَشْرَ الآیَاتِ الْخَوَاتِمَ مِنْ سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى شَنٍّ مُعَلَّقَةٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهَا، فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ یُصَلِّی، قَالَ: فَقُمْتُ فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ، فَوَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى عَلَى رَأْسِی، وَأَخَذَ بِأُذُنِی الْیُمْنَى یَفْتِلُهَا، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ أَوْتَرَ، ثُمَّ اضْطَجَعَ، حَتَّى أَتَاهُ الْمُؤَذِّنُ، فَقَامَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الصُّبْحَ.[123]
عبدالله بن عباس ب میگوید: شبی، در خانه خالهام میمونه ل؛ همسر رسول الله ج خوابیدم. رسول الله ج و همسرش میمونه؛ در طول بالش و من در عرض آن، سر نهادیم. رسول الله ج خواب رفت ولی پس از گذشت نصف شب یا کمتر از آن بیدار شد و با کشیدن دستها بر چهرۀ خویش، خواب را از خود دور کرد و ده آیۀ اخیر سوره آل عمران را تلاوت نمود و بعد بسوی مشک آبی که آویزان بود، رفت و خوب و کامل، وضو گرفت و به نماز ایستاد. ابن عباس ب میگوید: من نیز مانند رسول الله ج وضو گرفته، کنار او به نماز ایستادم. رسول الله ج دست راستش را بر سر من گذاشت و گوش راست مرا اندکی فشرد. پس از آن رسول الله ج دوازده رکعت نماز دو رکعتی خواند. و در پایان، یک رکعت نماز وتر خواند و دراز کشید. و هنگامی که اذان صبح گفته شد، دو رکعت سنت فجر را به صورت مختصر خواند و برای ادای نماز صبح به مسجد رفت».
عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ تَعَارَّ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی أَوْ دَعَا اسْتُجِیبَ لَهُ، فَإِنْ تَوَضَّأَ وَصَلَّى قُبِلَتْ صَلاتُهُ».[124]
عباده بن صامت س روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «هرکس که شب بیدار شود و این دعا: «لَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» را بخواند و سپس، بگوید: یا الله! مرا بیامرز. یا دعای دیگری نماید، الله، اجابت میکند. و اگر (بلند شود و) وضو بگیرد و نماز بخواند، این نماز به درگاه الله پذیرفته میشود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا اقْتَرَبَ الزَّمَانُ لَمْ تَکَدْ تَکْذِبُ، رُؤْیَا المُؤْمِنِ وَرُؤْیَا المُؤْمِنِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ».
وَفِی روَایَةٍ: «أصْدَقُکُمْ رُؤْیَا: أصْدُقُکُمْ حَدِیثاً».[125]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «نزدیک قیامت، کمتر اتفاق میافتد که خواب مؤمن دروغ از آب درآید؛ خواب مؤمن، بخشی از چهل و شش بخش نبوت است».
و در روایتی آمده است: «آن کس از شما که خوابش صادقتر است، راستگوتر است».
هرگاه خواب خوب یا بد دیدید چنین بگوید
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «الرُّؤْیَا الحَسَنَةُ مِنَ اللَّهِ، فَإِذَا رَأَى أَحَدُکُمْ مَا یُحِبُّ فَلاَ یُحَدِّثْ بِهِ إِلَّا مَنْ یُحِبُّ، وَإِذَا رَأَى مَا یَکْرَهُ فَلْیَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهَا، وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ، وَلْیَتْفِلْ ثَلاَثًا، وَلاَ یُحَدِّثْ بِهَا أَحَدًا، فَإِنَّهَا لَنْ تَضُرَّهُ».[126]
ابوقتاده س میگوید: پیامبر ج فرمود: «خواب خوب از سوی الله است. اگر کسی خوابی نیک ببیند، نزد کسی بازگو نماید که دوستش دارد. و وقتی خوابی دید که از آن خوشَش نمیآید، از شرّ آن خواب و از شرّ شیطان به الله پناه ببرد و باید سه بار -به سمت چپ و به آرامی و بدون آبِ دهان- تُف کند و آن را برای کسی بازگو نکند؛ زیرا آن خواب زیانی به او نمیرساند».
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «إِذَا رَأَى أَحَدُکُمْ رُؤْیَا یُحِبُّهَا، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ اللَّهِ، فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَیْهَا وَلْیُحَدِّثْ بِهَا، وَإِذَا رَأَى غَیْرَ ذَلِکَ مِمَّا یَکْرَهُ، فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ شَرِّهَا، وَلاَ یَذْکُرْهَا لِأَحَدٍ، فَإِنَّهَا لاَ تَضُرُّهُ».[127]
از ابوسعید خدری س روایت شده است که او از پیامبر ج شنید که میفرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که از آن خوشَش میآید، بداند که آن خواب، از سوی الله است و باید آن را - برای دیگران- بازگو کند و اگر خوابی دید که خوشَش نمیآید، بداند که آن خواب از سوی شیطان است و باید از شرّ آن - به الله- پناه ببرد و آن را برای هیچکس تعریف نکند؛ زیرا این خواب، زیانی به او نمیرساند».
عَنْ جَابِرٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا رَأَى أَحَدُکُمُ الرُّؤْیَا یَکْرَهُهَا، فَلْیَبْصُقْ عَنْ یَسَارِهِ ثَلَاثًا وَلْیَسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ ثَلَاثًا، وَلْیَتَحَوَّلْ عَنْ جَنْبِهِ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ».[128]
از جابر س روایت شده که رسول الله ج فرمود: «وقتی یکی از شما خوابی دید که آن را دوست نداشت، باید به طرف چپ خود (بدون آب دهن)، سه بار تف و فوت کند و سه بار از شر شیطان به الله پناه ببرد و از پهلویی که خوابیده است، بر پهلوی دیگر بغلتد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ مَا یَکْرَهُ فَلْیَقُمْ فَلْیُصَلِّ».[129]
رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که آن را خوشایند نمیداند باید بلند شود و -دو رکعت- نماز بخواند».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَمْ یَبْقَ مِنَ النُّبُوَّةِ إِلاَّ الْمُبَشِّرَاتُ» قَالُوا: وَمَا الْمُبَشِّرَاتُ؟ قَالَ: «الرُّؤْیَا الصَّالِحَةُ».[130]
ابوهریره س میگوید: شنیدم که رسول الله ج میفرمود: «از نبوت چیزی جز بشارتها باقی نمانده است». گفتند: منظور از بشارتها چیست؟ فرمود: «خوابهای خوب».
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الرُّؤْیَا الْحَسَنَةُ مِنَ الرَّجُلِ الصَّالِحِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِینَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ».[131]
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «خواب خوبی که فرد نیکوکار میبیند، یک بخش از چهل و شش بخش نبوت به شمار میرود».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «تَسَمَّوْا بِاسْمِی وَلا تَکْتَنُوا بِکُنْیَتِی وَمَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَتِی، وَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[132]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «اسم مرا به عنوان اسم انتخاب کنید ولی از کنیه من (ابوالقاسم) استفاده نکنید. هرکس مرا در خواب ببیند، حقیقتا مرا دیده است. زیرا شیطان نمیتواند خود را به صورت من در آوَرَد. و هرکس به دروغ، چیزی را به من نسبت دهد، پس باید جایگاهش را در جهنم آماده کند».
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَفْرَى الْفِرَى أَنْ یُرِیَ عَیْنَیْهِ مَا لَمْ تَرَ».[133]
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «یکی از بزرگترین دروغها این است که انسان چیزی را که خواب ندیده، بگوید که خواب دیده است».
خبر ندادن به بازی کردن شیطان در خواب
عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ کَأَنَّ رَأْسِی قُطِعَ، قَالَ: فَضَحِکَ النَّبِیُّ ج وَقَالَ: «إِذَا لَعِبَ الشَّیْطَانُ بِأَحَدِکُمْ فِی مَنَامِهِ، فَلَا یُحَدِّثْ بِهِ النَّاسَ».[134]
از جابر س روایت است که مردی نزد پیامبر ج گفت: ای رسول الله! در خواب دیدم که سَرَم قطع شده بود. پیامبر ج خندید و فرمود: «هرگاه شیطان با کسی در خوابش بازی کند آن را برای مردم بیان نکند».
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧﴾ [النور: 27].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههایی جز خانههای خود وارد نشوید؛ مگر اینکه اجازه بگیرید و بر اهالی آن [خانه] سلام کنید. این [کار،] برای شما بهتر است؛ باشد که پند گیرید».
و الله متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾ [النور: 61].
«بر [افراد] نابینا و لنگ و بیمار [که از تکالیف اجتماعی - همچون جهاد - معاف شدهاند] گناهی نیست و [همچنین] بر خود شما گناهی نیست که از خانههای خود [یا فرزندان و همسرانتان، غذایی] بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شماست یا [از خانههای] دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دستهجمعی یا جداگانه [غذا] بخورید؛ و هنگامی که به خانهها وارد میشوید، به یکدیگر سلام کنید که درودی مبارک [و] پسندیده از سوی الله است. الله این گونه آیات [خویش] را برایتان به روشنی بیان میکند؛ باشد که بیندیشید».
عَنْ أبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا اسْتَأْذَنَ أَحَدُکُمْ ثَلَاثًا، فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُ، فَلْیَرْجِعْ».[135]
ابوموسی اشعری س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: «هرگاه یکی از شما سه بار اجازه ورود خواست، و به او اجازه داده نشد، باید برگردد».
عَنْ رِبْعِیٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَجُلٌ مَنْ بَنِی عَامِرٍ أَنَّهُ اسْتَأْذَنَ عَلَى النَّبِیِّ ج وَهُوَ فِی بَیْتٍ فَقَالَ: أَلِجُ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِخَادِمِهِ: «اخْرُجْ إِلَى هَذَا فَعَلِّمْهُ الِاسْتِئْذَانَ، فَقُلْ لَهُ: قُلِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟» فَسَمِعَهُ الرَّجُلُ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَأَذِنَ لَهُ النَّبِیُّ ج فَدَخَلَ.[136]
ربعی بن حِراش میگوید: مردی از «بنیعامر» برای ما روایت کرد که او از پیامبر ج که در خانهای بود، اجازه ورود خواست و گفت: آیا وارد شوم؟ رسول الله ج به خدمتکارِ خود فرمود: «نزد این شخص برو و به او روش اجازه خواستن را آموزش بده؛ به او بگو که بگوید: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» آن مرد سخن پیامبر ج را شنید و گفت: «السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» پیامبر ج به او اجازه ورود داد و او هم وارد شد.
کسیکه اجازه میخواهد کجا بایستد
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا أَتَى بَابَ قَوْمٍ لَمْ یَسْتَقْبِلِ الْبَابَ مِنْ تِلْقَاءِ وَجْهِهِ، وَلَکِنْ مِنْ رُکْنِهِ الْأَیْمَنِ، أَوِ الْأَیْسَرِ، وَیَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».[137]
عبدالله بن بسر س میگوید: هرگاه رسول الله ج درِ خانه کسی میآمد روبروی در نمیایستاد بلکه سمت راست یا چپ آن میایستاد و میفرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ، السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
هرگاه از اسم اجازه خواهنده پرسیده شد چه بگوید؟
عَنْ أُمَّ هَانِئٍ ل بِنْتَ أَبِی طَالِبٍقَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج عَامَ الفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ ابْنَتُهُ تَسْتُرُهُ، قَالَتْ: فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِی طَالِبٍ.[138]
امّ هانى ل دختر ابوطالب میگوید: در سال فتح مکه، پیش رسول الله ج رفتم، دیدم که غسل مىکند و دخترش فاطمه پارچهاى را به عنوان پرده قرار داده و پیامبر ج را از نظر دیگران پنهان کرده است. امّ هانى میگوید: بر پیامبر ج سلام کردم، فرمود: «این زن کیست؟» گفتم: منم، امّ هانى دختر ابوطالب».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فِی دَیْنٍ کَانَ عَلَى أَبِی. فَدَقَقْتُ الْبَابَ، فَقَالَ: «مَنْ ذَا»؟ فَقُلْتُ: أَنَا، فَقَالَ: «أَنَا أَنَا» کَأَنَّهُ کَرِهَهَا.[139]
جابر بن عبدالله ب میگوید: به خاطر بدهیهای پدرم، نزد پیامبر ج رفتم و در زدم. پیامبر ج پرسید: «کیستی»؟ گفتم: منم. فرمود: «(یعنی چه که) منم، منم؟!». گویا اینگونه جواب دادن را ناپسند دانست».
اوقات اجازه گرفتن کنیزان و کودکان
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٥٨﴾ [النور: 58].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بردگانتان و کسانی از [کودکان] شما که به سن بلوغ نرسیدهاند، باید در سه وقت از شما اجازه [ورود] بگیرند: پیش از نماز صبح و نیمروز - هنگامی که لباسهایتان را بیرون میآورید - و پس از نماز عشاء. [این] سه [وقت،] هنگام خلوتِ شماست. جز این [سه وقت،] بر شما و بر آنان هیچ گناهی نیست [که بدون اجازه وارد شوند؛ چرا که] آنان پیرامونتان در رفت و آمدند [و] با یکدیگر [معاشرت میکنید]. الله اینچنین آیات [خود] را برایتان بیان میکند؛ و الله دانای حکیم است».
در گوشی صحبت نکردن دو نفر مگر با اجازه نفر سوم
عَنْ عَبْدِ اللهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا کُنْتُمْ ثَلَاثَةً، فَلَا یَتَنَاجَى اثْنَانِ دُونَ صَاحِبِهِمَا، فَإِنَّ ذَلِکَ یُحْزِنُهُ».[140]
عبدالله بن مسعود س میگوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه سه نفر با هم باشند، دو نفر از آنها نباید بدون (رضایت و در حضورِ) شخص سوم، با یکدیگر درِگوشی سخن بگویند؛ زیرا این کار، شخص سوم را نگران و غمگین میگرداند».
نگاه نکردن به خانه دیگری بدون اجازهاش
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا اطَّلَعَ عَلَیْکَ بِغَیْرِ إِذْنٍ، فَخَذَفْتَهُ بِحَصَاةٍ، فَفَقَأْتَ عَیْنَهُ مَا کَانَ عَلَیْکَ مِنْ جُنَاحٍ».[141]
ابوهریره س میگوید: شنیدم که رسول الله ج فرمود: «اگر کسی بدون اجازه، به داخل خانهات نگاه کرد و تو با پرتاب سنگریزه؛ چشمش را کور کردی، هیچ گناهی بر تو نیست».
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا کَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ یَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ یَسۡتَٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَٔۡذِنُونَکَ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوکَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٦٢﴾ [النور: 62].
«مؤمنان [واقعی] کسانی هستند که به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند و هنگامی که برای [اجرای یک] امر اجتماعی با او [= پیامبر] همراه هستند، تا از وی اجازه نگرفتهاند، [از جمع] خارج نمیشوند. بیتردید، کسانی که از تو اجازه میگیرند، آنان کسانی هستند که به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند. پس اگر برای انجام برخی کارهای [مهم] خود از تو اجازه میخواهند، به هر یک از آنان که میخواهی اجازه بده و از الله برایشان آمرزش بخواه. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است».
دعا برای عطسه کننده هنگامیکه الحمدلله بگویید
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ العُطَاسَ، وَیَکْرَهُ التَّثَاؤُبَ، فَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ، فَحَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أَنْ یُشَمِّتَهُ، وَأَمَّا التَّثَاؤُبُ: فَإِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِذَا قَالَ: هَا، ضَحِکَ مِنْهُ الشَّیْطَانُ».[142]
از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «الله عطسه را میپسندد و خمیازه را نمیپسندد؛ هریک از شما عطسه زد و "الحمدلله" گفت، بر هر مسلمانی که آن را میشنود، لازم است که به او بگوید: "یَرحَمُکَ اللهُ". اما خمیازه از سوی شیطان است؛ هریک از شما را خمیازه گرفت، تا آن جا که میتواند آن را برگردانَد. زیرا وقتی یکی از شما خمیازه میکشد، شیطان به او میخندد».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ سِتٌّ» قِیلَ: مَا هُنَّ یَا رَسُولَ اللهِ؟، قَالَ: «إِذَا لَقِیتَهُ فَسَلِّمْ عَلَیْهِ، وَإِذَا دَعَاکَ فَأَجِبْهُ، وَإِذَا اسْتَنْصَحَکَ فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللهَ فَسَمِّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعْهُ».[143]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان، شش مورد است. پرسیدند: ای رسول الله! آنها چه هستند؟ فرمود: «وقتی او را دیدی، سلام کن؛ و چون تو را دعوت کرد، دعوتش را بپذیر؛ و آنگاه که از تو نصیحت خواست، نصیحتش نما؛ و هنگامی که پس از عطسه زدن، «الحمدلله» گفت، (با گفتنِ «یَرحَمُکَ اللهُ») برای او دعای خیر کن؛ و هرگاه بیمار شد، به عیادتش برو؛ و هنگامی که فوت کرد، جنازهاش را تشییع کن».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ: الحَمْدُ لِلَّهِ، وَلْیَقُلْ لَهُ أَخُوهُ أَوْ صَاحِبُهُ: یَرْحَمُکَ اللَّهُ، فَإِذَا قَالَ لَهُ: یَرْحَمُکَ اللَّهُ، فَلْیَقُلْ: یَهْدِیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ».[144]
از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما عطسه کرد، بگوید: الحمدلله! و برادر یا دوستش، به او بگوید: «یَرحَمُکَ اللهُ» (خداوند بر تو رحم کند) و چون (دوست) او به او «یَرحَمُکَ اللهُ» گفت، شخص عطسه کننده بگوید: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ» (الله شما را هدایت و احوالتان را اصلاح کند!)».
عَنْ أبِی مُوسَى س قَالَ: کَانَتِ الْیَهُودُ تَعَاطَسُ عِنْدَ النَّبِیِّ ج رَجَاءَ أَنْ یَقُولَ لَهَا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ، فَکَانَ یَقُولُ: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ، وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ».[145]
از ابوموسی س میگوید: یهود نزد پیامبر ج عطسه میکردند، به امید این که به آنان بفرماید: یرحمکم الله (الله بر شما رحم کند)، اما پیامبر ج میفرمود: «یَهْدِیکُمُ اللَّهُ، وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ (الله شما را هدایت و احوالتان را اصلاح کند)».
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا عَطَسَ وَضَعَ یَدَهُ أَوْ ثَوْبَهُ عَلَى فِیهِ، وَخَفَضَ أَوْ غَضَّ بِهَا صَوْتَهُ».[146]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج هنگامیکه عطسه میکرد، دست یا لباسش را روی دهانش میگذاشت و با آن صدایش را آرام میکرد یا با آن صدایش را پایین میآورد.
چه زمانی به عطسه زننده پاسخ داده شود
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: عَطَسَ رَجُلَانِ عِنْدَ النَّبِیِّ ج، فَشَمَّتَ أَحَدَهُمَا وَلَمْ یُشَمِّتِ الآخَرَ. فَقِیلَ لَهُ. فَقَالَ: «هَذَا حَمِدَ اللَّهَ، وَهَذَا لَمْ یَحْمَدِ اللَّهَ».[147]
انس س میگوید: دو نفر نزد پیامبر ج عطسه کردند. پیامبر ج در جواب یکی از آنها، یرحمک الله گفت و در جواب دیگری، نگفت. مردم علت را پرسیدند. فرمود: «این یکی، الحمدلله گفت و آن یکی، نگفت».
چند بار به عطسه زننده جواب داده شود؟
عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُشَمَّتُ الْعَاطِسُ ثَلَاثًا، فَمَا زَادَ فَهُوَ مَزْکُومٌ».[148]
سلمه بن اکوع س میگوید: پیامبر ج فرمود: «عطسه زننده تا سه بار دعای خیر کند و بیشتر از آن نشانه سرماخوردگی است».
هنگام خمیازه کشیدن چه باید کرد؟
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَإِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطَاعَ».[149]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «خمیازه کشیدن از طرف شیطان است، پس هرگاه یکی از شما خواست، خمیازه بکشد، تا میتواند جلویش را بگیرد».
عَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ عَادَ مَرِیضًا، لَمْ یَزَلْ فِی خُرْفَةِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَرْجِعَ».[150]
ثوبان س میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس به عیادت مریضی برود، تا زمانی که برگردد، در باغهای بهشت به سر میبرد».
عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِیُّ ج بِسَبْعٍ، وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ: أَمَرَنَا بِاتِّبَاعِ الجَنَائِزِ، وَعِیَادَةِ المَرِیضِ، وَإِجَابَةِ الدَّاعِی، وَنَصْرِ المَظْلُومِ، وَإِبْرَارِ القَسَمِ، وَرَدِّ السَّلاَمِ، وَتَشْمِیتِ العَاطِسِ، وَنَهَانَا عَنْ: آنِیَةِ الفِضَّةِ، وَخَاتَمِ الذَّهَبِ، وَالحَرِیرِ، وَالدِّیبَاجِ، وَالقَسِّیِّ، وَالإِسْتَبْرَقِ.[151]
براء بن عازب س میگوید: پیامبر ج ما را به انجام هفت کار، امر فرمود و از انجام هفت کار دیگر، منع کرد. آنچه به آن، امر کرد، عبارتند از: 1 - تشییع جنازه 2 - عیادت مریض 3 - قبول دعوت 4 - کمک و یاری مظلوم 5 - پاسخ دادن به سلام 6 - جواب عطسه 7 - وفای به عهد.
و کارهایی که از آنها منع کرد، عبارتند از: 1 - استفاده از ظروف نقرهای 2 - انگشتر طلا 3 - استفاده از لباس ابریشمی 4 - استفاده از دیبا (نوعی پارچه ابریشمی) 5 - استفاده از قسی (نوعی لباس که ابریشم در آن به کار رفته است) 6 - استفاده از استبرق (پارچهای ابریشمی و کلفت). (و هفتمین چیزی که در این حدیث نیامد، زین و پالانی است که از ابریشم ساخته شده باشد. چنانچه در روایات دیگر آمده است).
عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ رَأَى مُبْتَلًى، فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلَاکَ بِهِ، وَفَضَّلَنِی عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلًا لَمْ یُصِبْهُ ذَلِکَ الْبَلَاءُ».[152]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس شخصی را دید که مبتلا (به نقص یا مصیبتی) بود بگوید: سپاس و ستایش برای الله است که مرا از این نقصهایی که آن شخص دارد سالم آفرید و مرا بر اکثر مخلوقاتش فضل و برتری داد، دیگر آن نقص عضوی را که دیده دچارش نمیشود».
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ غُلامٌ یَهُودِیٌّ یَخْدُمُ النَّبِیَّ ج فَمَرِضَ، فَأَتَاهُ النَّبِیُّ ج یَعُودُهُ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ: «أَسْلِمْ». فَنَظَرَ إِلَى أَبِیهِ وَهُوَ عِنْدَهُ، فَقَالَ لَهُ: أَطِعْ أَبَا الْقَاسِمِ، فَأَسْلَمَ، فَخَرَجَ النَّبِیُّ ج وَهُوَ یَقُولُ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْقَذَهُ مِنَ النَّارِ».[153]
انس س میگوید: نوجوانی یهودی که برای رسول الله ج خدمت میکرد، بیمار شد. پیامبر ج به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «مسلمان شو». آن پسر، به سوی پدرش که نزد او نشسته بود، نگاه کرد. پدرش گفت: از ابوالقاسم (محمد ج) اطاعت کن. (یعنی اسلام را بپذیر). او مشرف به اسلام شد. رسول الله ج در حالیکه از منزل خارج میشد فرمود: «سپاس بر الله که او را از آتش دوزخ، نجات داد».
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ عَادَ مَرِیضًا، لَمْ یَحْضُرْ أَجَلُهُ فَقَالَ عِنْدَهُ سَبْعَ مِرَارٍ: أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ، إِلَّا عَافَاهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ الْمَرَضِ».[154]
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هرکس بیماری را که هنوز -اجلش فرا نرسیده- عیادت کند و نزد او هفت بار بگوید: «أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ»: از الله بزرگ، پروردگار عرش بزرگ خواهانم که تو را شفا دهد، به یقین الله او را از آن مرض شفا میدهد».
راهنمایی کردن بیمار به سوی آنچه که به نفع اوست
1. عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی الْعَاصِ الثَّقَفِیِّ س أَنَّهُ شَکَا إِلَى رَسُولِ اللهِ ج وَجَعًا یَجِدُهُ فِی جَسَدِهِ مُنْذُ أَسْلَمَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «ضَعْ یَدَکَ عَلَى الَّذِی تَأَلَّمَ مِنْ جَسَدِکَ، وَقُلْ بِاسْمِ اللهِ ثَلَاثًا، وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ».[155]
از عثمان بن ابیالعاص ثقفی س روایت است که او از دردی که از هنگام مسلمان شدن در بدنش احساس میکرد، نزد رسول الله ج شکایت نمود. رسول الله ج فرمود: دست خود را بر جایی که از بدنت درد میکند، بگذار و سه بار «بسم الله» بگو و هفت بار این دعا را بخوان: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ»: «از دردی که احساس میکنم و از شرّ چیزی که میترسم، به عزت و قدرتِ الله پناه میبرم».
2. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذَا اشْتَکَى مِنَّا إِنْسَانٌ، مَسَحَهُ بِیَمِینِهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَذْهِبِ الْبَاسَ، رَبَّ النَّاسِ، وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا» فَلَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللهِ ج وَثَقُلَ، أَخَذْتُ بِیَدِهِ لِأَصْنَعَ بِهِ نَحْوَ مَا کَانَ یَصْنَعُ، فَانْتَزَعَ یَدَهُ مِنْ یَدِی، ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَاجْعَلْنِی مَعَ الرَّفِیقِ الْأَعْلَى» قَالَتْ: فَذَهَبْتُ أَنْظُرُ، فَإِذَا هُوَ قَدْ قَضَى.[156]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه یکی از ما از دردش به رسول الله ج شکایت میکرد، با دست راستش آن را مسح مینمود و میفرمود: «ای پروردگار مردم، بیماری را برطرف ساز و چنان شفایی عنایت کن که هیچگونه بیماریای باقی نماند؛ زیرا تو شفا دهنده هستی و هیچ شفایی جز شفای تو وجود ندارد». زمانیکه رسول الله ج بیمار شد، دستش را گرفتم تا مانند او رفتار کنم آنگونه که او با بیمار رفتار میکرد. پس او دستش را از دستم بیرون کشید و فرمود: «پروردگارا، مرا بیامرز و به رفیق اعلی ملحق گردان». عایشه ل میگوید: تا نگاهش کردم، وفات نمود.
3. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: ... وَکَانَ النَّبِیُّ ج إِذَا دَخَلَ عَلَى مَرِیضٍ یَعُودُهُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ، طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» فَقَالَ لَهُ: «لاَ بَأْسَ طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[157]
4. ابن عباس ب میگوید: وقتی پیامبر ج به عیادت کسی میرفت، میفرمود: «لاَ بَأْسَ طَهُورٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ». «مشکلی نیست؛ اگر الله بخواهد این بیماری، پاک کننده(ی گناهان) است».
عیادت کردن زنان از مردان هنگام نبودن فتنه
عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج المَدِینَةَ، وُعِکَ أَبُو بَکْرٍ وَبِلاَلٌ ب قَالَتْ: فَدَخَلْتُ عَلَیْهِمَا، قُلْتُ: یَا أَبَتِ کَیْفَ تَجِدُکَ؟ وَیَا بِلاَلُ کَیْفَ تَجِدُکَ؟ ... قَالَتْ عَائِشَةُ: فَجِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا المَدِینَةَ کَحُبِّنَا مَکَّةَ أَوْ أَشَدَّ، اللَّهُمَّ وَصَحِّحْهَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مُدِّهَا وَصَاعِهَا، وَانْقُلْ حُمَّاهَا فَاجْعَلْهَا بِالْجُحْفَةِ».[158]
عایشه ل میگوید: هنگامیکه رسول الله ج وارد مدینه شد، ابوبکر و بلال ب بیمار شدند. من نزدشان رفتم و گفتم: پدرم حالت چهطور است؟ بلال، حال تو چهطور است؟ ... عایشه ل میگوید: نزد رسول الله ج آمدم و به او خبر دادم. فرمود: پروردگارا، محبت مدینه را مانند محبت مکه یا بیشتر از آن در دلهای ما جای بده. و آب و هوای مدینه را مساعد بگردان و به صاع و مُدّ ما برکت عنایت کن و تبی که در مدینه است را به جحفه منتقل کن.
عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: کَانَ غُلاَمٌ یَهُودِیٌّ یَخْدُمُ النَّبِیَّ ج فَمَرِضَ، فَأَتَاهُ النَّبِیُّ ج یَعُودُهُ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ: «أَسْلِمْ»، فَنَظَرَ إِلَى أَبِیهِ وَهُوَ عِنْدَهُ فَقَالَ لَهُ: أَطِعْ أَبَا القَاسِمِ ج فَأَسْلَمَ، فَخَرَجَ النَّبِیُّ ج وَهُوَ یَقُولُ: «الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْقَذَهُ مِنَ النَّارِ».[159]
انس س میگوید: نوجوانی یهودی که برای رسول الله ج خدمت میکرد، بیمار شد. پیامبر ج به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «مسلمان شو». آن پسر، به سوی پدرش که نزد او نشسته بود، نگاه کرد. پدرش گفت: از ابوالقاسم (محمد ج) اطاعت کن. (یعنی اسلام را بپذیر). او مشرف به اسلام شد. رسول الله ج در حالیکه از منزل خارج میشد فرمود: «سپاس بر الله که او را از آتش دوزخ، نجات داد».
عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَنْفُثُ عَلَى نَفْسِهِ فِی المَرَضِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ، فَلَمَّا ثَقُلَ کُنْتُ أَنْفِثُ عَلَیْهِ بِهِنَّ، وَأَمْسَحُ بِیَدِ نَفْسِهِ لِبَرَکَتِهَا.[160]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در بیماریای که وفات کرد، سورههای معوذات (فلق و ناس) را میخواند و بر خود فوت میکرد. چون بیمار شد، من آنها را بر او میخواندم و به خاطر برکتش، دستهای خودش را بر بدنش میکشیدم.
اول اینکه زینت و پوشش عورت است، چنانچه الله میفرماید:
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ٢٦﴾ [الأعراف: 26].
«ای فرزندان آدم، همانا لباسی برایتان فرو فرستادیم که شرمگاهتان را میپوشانَد و [مایۀ] زینت شماست؛ و [برای مؤمن،] لباس پرهیزگاری بهتر است. این از نشانههای [قدرتِ] الله است؛ باشد که [انسانها] پند گیرند».
دوم - حفاظت از چیزهای مضر و زیان آور است، چنان چه الله فرموده است:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَکۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ٨١﴾ [النحل: 81].
«الله از آنچه آفرید، سایههایی برایتان فراهم آورده است و از کوهها [نیز راهها و] پناهگاههایی برایتان قرار داده است و جامههایى برایتان پدید آورده است که شما را از [سرما] و گرما نگاه میدارد و [زِرهها و] تنپوشهایی که شما را در جنگ[های]تان حفظ مىکند. او اینچنین نعمتش را بر شما تمام مىگردانَد؛ باشد که [در برابرِ توحید] تسلیم شوید [و شرک نورزید]».
1. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى النَّبِیِّ ج أَنْ یَلْبَسَهَا الحِبَرَةَ.[161]
انس بن مالک س میگوید: محبوبترین پارچه نزد پیامبر ج برای پوشیدن، بُرد یمانی سبز رنگ بود.
2. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْبَسُوا مِنْ ثِیَابِکُمُ الْبَیَاضَ، فَإِنَّهَا مِنْ خَیْرِ ثِیَابِکُمْ، وَکَفِّنُوا فِیهَا مَوْتَاکُمْ».[162]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباسهای سفیدتان را بپوشید؛ زیرا لباس سفید، بهترین لباسهای شماست. و مردگان خود را در آن کفن کنید».
3. عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج الْقَمِیصَ.[163]
ام سلمه ل میگوید: دوست داشتنیترین لباسها نزد رسول الله ج پیراهن بود.
1. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ س قَال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِزْرَةُ الْمُسْلِمِ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَلَا حَرَجَ - أَوْ لَا جُنَاحَ - فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْکَعْبَیْنِ، مَا کَانَ أَسْفَلَ مِنَ الْکَعْبَیْنِ فَهُوَ فِی النَّارِ، مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَرًا لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ».[164]
ابوسعید خدری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «شلوار مسلمان تا نصف ساق است و اشکالی ندارد، یا فرمود: گناهی نیست که در میان ساق و قوزک باشد. و آنچه از قوزک پایینتر باشد، پس آن در آتش (دوزخ) است. الله به کسیکه شلوار (لُنگ) خود را از روی تکبر بر زمین بکشد، نگاه نمیکند».
2. عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلَاءَ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ القِیَامَةِ»، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ ل: فَکَیْفَ یَصْنَعْنَ النِّسَاءُ بِذُیُولِهِنَّ؟ قَالَ: «یُرْخِینَ شِبْرًا»، فَقَالَتْ: إِذًا تَنْکَشِفُ أَقْدَامُهُنَّ، قَالَ: «فَیُرْخِینَهُ ذِرَاعًا، لَا یَزِدْنَ عَلَیْهِ».[165]
ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس از روی تکبر لباسش را بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نمیکند»، ام سلمه ل گفت: پس زنان با دامنهای خود چهکار کنند؟ فرمود: «آن را یک وجب -روی زمین- رها کنند». ام سلمه ل گفت: در این صورت قدمهایشان نمایان میشود. فرمود: «پس یک ذراع رها کنند و بر آن نیفزایند».
آویزان نکردن شلوار توسط مردان
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ مِنَ الإِزَارِ فَفِی النَّارِ».[166]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «پایینتر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار میکند، در آتش دوزخ خواهد بود».
اسبال ازار: بلند بودن شلوار به گونهای که دو قوزک پا را بپوشاند.
2. عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» قَالَ: فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللهِ ج ثَلَاثَ مِرَارًا، قَالَ أَبُو ذَرٍّ: خَابُوا وَخَسِرُوا، مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْمُسْبِلُ، وَالْمَنَّانُ، وَالْمُنَفِّقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْکَاذِبِ».[167]
ابوذر س میگوید: پیامبر ج فرمود: «سه گروه هستند که الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به سویشان نگاه نمیکند و آنها را پاک نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهند داشت». ابوذر س میگوید: رسول الله ج سه بار این جمله را تکرار کرد. ابوذر س گفت: ای رسول الله، این زیانمندان و زیانکاران چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند [شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد]، کسی که -در برابر نیکیاش بر دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
3. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْإِسْبَالُ فِی الْإِزَارِ، وَالْقَمِیصِ، وَالْعِمَامَةِ، مَنْ جَرَّ مِنْهَا شَیْئًا خُیَلَاءَ، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[168]
عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «اسبال، [یعنی بلند کردن نامشروع لباس] در سه چیز است: لُنگ (شلوار)، پیراهن و عمامه؛ هرکس چیزی از لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد».
لباس و رختخوابی که نهی شدهاند
1. عَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِیرَ، فَإِنَّهُ مَنْ لَبِسَهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الْآخِرَةِ».[169]
عمر بن خطاب س میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباس ابریشمی نپوشید، زیرا هر مردی که در دنیا آن را بپوشد، در آخرت نخواهد پوشید».
2. عَنِ البَرَاءِ س قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِیُّ ج بِسَبْعٍ: عِیَادَةِ المَرِیضِ، وَاتِّبَاعِ الجَنَائِزِ، وَتَشْمِیتِ العَاطِسِ، وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ: عَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ، وَالدِّیبَاجِ، وَالقَسِّیِّ، وَالإِسْتَبْرَقِ، وَالمَیَاثِرِ الحُمْرِ.[170]
براء بن عازب س میگوید: پیامبر ج ما را به انجام هفت کار امر نمود از جمله: عیادت بیمار، شرکت در تشییع جنازه، جواب عطسه؛ و ما را از هفت کار نهی کرد از جمله: پوشیدن لباس حریر (ابریشمِ نازک) و دیبا و قسّی (لباسی که در بافتِ آن ابریشم به کار رفته است) و استبرق (پارچهای ابریشمی و کلفت) و استفاده از زین و هر زیراندازی که از ابریشم ساخته شده باشد.
3. عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِنْ سَفَرٍ، وَقَدْ سَتَرْتُ بِقِرَامٍ لِی عَلَى سَهْوَةٍ لِی فِیهَا تَمَاثِیلُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ج هَتَکَهُ وَقَالَ: «أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ القِیَامَةِ الَّذِینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللَّهِ» قَالَتْ: فَجَعَلْنَاهُ وِسَادَةً أَوْ وِسَادَتَیْنِ. [171]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج از سفری آمد، در حالی که من دالان خانهام را با پردهای پوشانده بودم که دارای عکس - ذی روح - بود. چون پیامبر ج آن را دید، آن را کشید و فرمود: «سختترین مردم روز قیامت کسانی هستند که به خلقت الله شبیه میسازند». عایشه ل گفت: پس با آن یک یا دو بالش ساختیم.
4. عَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: نَهَانَا النَّبِیُّ ج أَنْ نَشْرَبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَأَنْ نَأْکُلَ فِیهَا، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ وَالدِّیبَاجِ، وَأَنْ نَجْلِسَ عَلَیْهِ.[172]
حذیفه س میگوید: پیامبر ج ما را از نوشیدن و خوردن در ظروف طلا و نقره و از پوشیدن لباس ابریشمی و دیبا و نشستن بر آن منع کرد.
5. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج لَمْ یَکُنْ یَتْرُکُ فِی بَیْتِهِ شَیْئًا فِیهِ تَصَالِیبُ إِلَّا نَقَضَهُ.[173]
عایشه ل میگوید: پیامبر ج در خانهی خود هیچ چیزی را که در آن تصویرهایی مثل صلیب نصارا بود، نمیگذاشت، مگر اینکه آن را از بین میبرد.
6. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا، قَوْمٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأَذْنَابِ الْبَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ، وَنِسَاءٌ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ مُمِیلَاتٌ مَائِلَاتٌ، رُءُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ، لَا یَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ، وَلَا یَجِدْنَ رِیحَهَا، وَإِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ کَذَا وَکَذَا».[174]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: «دو گروه از دوزخیان هستند که آنها را ندیدهام: گروهی که تازیانههایی چون دُم گاو با خود دارند و با آن مردم را میزنند. و (گروه دوم:) زنانِ نیمه برهنهای که لباس دارند، اما در حقیقت برهنهاند و از راه درست- و از مسیر اطاعت پروردگار- منحرف هستند و دیگران را نیز به انحراف و فتنه میکشانند؛ سرهایشان را مانند کوهان شتر بُختی برآمده میسازند؛ اینها وارد بهشت نمیشوند و بوی آن نیز به مشامشان نمیرسد، در حالی که بوی بهشت از مسافت دور استشمام میشود».
7. عَنْ عَبْدَ اللهِ بْنَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللهِ ج عَلَیَّ ثَوْبَیْنِ مُعَصْفَرَیْنِ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذِهِ مِنْ ثِیَابِ الْکُفَّارِ فَلَا تَلْبَسْهَا».[175]
عبدالله بن عمرو بن عاص ب میگوید: رسول الله ج بر تنم دو لباس زردرنگ دید؛ فرمود: «این، جزو لباس کافران است؛ آن را نپوش».
8. عَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «حُرِّمَ لِبَاسُ الحَرِیرِ وَالذَّهَبِ عَلَى ذُکُورِ أُمَّتِی وَأُحِلَّ لِإِنَاثِهِمْ».[176]
ابوموسی اشعری س میگوید: رسول الله ج فرمود: «لباس حریر و طلا بر مردان امتم حرام و برای زنانشان حلال شده است».
9. عَنْ خَالِدٍ قَالَ: وَفَدَ الْمِقْدَامُ بْنُ مَعْدِیکَرِبَ عَلَى مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ: أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ، هَلْ تَعْلَمُ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى عَنْ لُبُوسِ جُلُودِ السِّبَاعِ، وَالرُّکُوبِ عَلَیْهَا» قَالَ: نَعَمْ.[177]
خالد میگوید: مقدام بن معدیکرب نزد معاویه س آمد و گفت: تو را به الله سوگند میدهم، آیا میدانی که رسول الله ج از پوشیدن پوست درندگان و سواری بر آنها نهی نموده است؟ معاویه س گفت: بله.
10.عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ فِی الدُّنْیَا، أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ أَلْهَبَ فِیهِ نَارًا».[178]
عبدالله بن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: «کسیکه در دنیا لباس شهرت بپوشد، الله در روز قیامت لباس خواری و ذلت به او پوشانده و سپس در آن آتش میافروزد».
چه نوع راه رفتن و پوشیدن لباسی منع شده است؟
1. الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: 18-19].
«و [با بیاعتنایی] از مردم روی نگردان و مغرورانه در زمین راه نرو. به راستی که الله هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد. و [در منش و رفتارت] میانهرو باش و به آرامی سخن بگو [نه با صدای بلند؛ چرا که] قطعاً زشتترین صدا، صدای خران است».
2. الله بلندمرتبه دربارهی زنان میفرماید: ﴿وَلَا یَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِیُعۡلَمَ مَا یُخۡفِینَ مِن زِینَتِهِنَّۚ﴾ [النور: 31].
«همچنین [هنگام راه رفتن] پاهای خود را [چنان بر زمین] نکوبند که [صدای] زینتهایی که [زیر لباس] پنهان کردهاند [= خلخال] آشکار شود».
3. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ لِبْسَتَیْنِ: أَنْ یَحْتَبِیَ الرَّجُلُ فِی الثَّوْبِ الوَاحِدِ لَیْسَ عَلَى فَرْجِهِ مِنْهُ شَیْءٌ، وَأَنْ یَشْتَمِلَ بِالثَّوْبِ الوَاحِدِ لَیْسَ عَلَى أَحَدِ شِقَّیْهِ.[179]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج از دو نوع پوشش منع کرد: یکی اینکه فرد در یک لباس طوری خود را بپیچد که موجب کشف عورت شود و دیگر اینکه در یک لباس خود را بپیچد به طوری که یک طرف بدنش را نپوشاند.
4. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی فِی حُلَّةٍ، تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ، مُرَجِّلٌ جُمَّتَهُ، إِذْ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ، فَهُوَ یَتَجَلْجَلُ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ».[180]
ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: «مردی در لباسی فاخر، در حالی که موهایش را شانه زده و به خود فریفته شده بود، خرامان و متکبرانه راه میرفت؛ ناگهان الله او را در زمین فرو بُرد و تا روز قیامت در زمین فرو میرود».
5. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ، وَالمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ».[181]
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج بر مردانی که خود را به شکل زنان درمیآورند و بر زنانی که خود را شبیه مردان میسازند، لعنت فرستاد.
6. عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ».[182]
7. ابن عمر ب میگوید: رسول الله ج فرمود: «هرکس که خود را شبیه قومی بسازد، از جرگهی آنهاست».
1. الله میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59].
«ای پیامبر، به همسران و دخترانت و دیگر زنان مؤمن بگو که چادرهایشان را به شایستگی بر [سر و سینۀ] خویش بیفکنند. این [گونه پوشش] مناسبتر است به اینکه [در جامعه به متانت و وقار] شناخته شوند و [در نتیجه،] مورد آزار [افراد هرزه] قرار نگیرند؛ و الله آمرزندۀ مهربان است».
2. و نیز میفرماید: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ﴾ [النور: 31].
«و به زنان مؤمن [نیز] بگو چشمان خود را [از نگاه به نامحرم] فروگیرند و پاکدامنی ورزند و زیور [و آرایشِ] خود را آشکار نکنند؛ مگر آنچه [به صورت طبیعی] نمایان است؛ و باید روسری خود را بر سینه بیفکنند [تا موها و سینهشان پوشیده گردد]».
3. و گفته است: ﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِی لَا یَرۡجُونَ نِکَاحٗا فَلَیۡسَ عَلَیۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعۡنَ ثِیَابَهُنَّ غَیۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِینَةٖۖ وَأَن یَسۡتَعۡفِفۡنَ خَیۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٦٠﴾ [النور: 60].
«و بر زنان [یائسه و] از کار افتادهای که [دیگر میل و] امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش [سر و صورتِ] خویش را کنار گذارند، [به شرط آنکه آرایش و] زینتی را آشکار نکنند؛ و اگر عفت بورزند [و خود را بپوشانند] برایشان بهتر است؛ و الله شنوای داناست».
1. عَنْ أَبِی الْأَحْوَصِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فِی ثَوْبٍ دُونٍ، فَقَالَ: «أَلَکَ مَالٌ؟» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «مِنْ أَیِّ الْمَالِ؟» قَالَ: قَدْ آتَانِی اللَّهُ مِنَ الإِبِلِ، وَالْغَنَمِ، وَالْخَیْلِ، وَالرَّقِیقِ، قَالَ: «فَإِذَا آتَاکَ اللَّهُ مَالًا فَلْیُرَ أَثَرُ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَیْکَ، وَکَرَامَتِهِ».[183]
ابو اَحوَص از پدرش نقل میکند که گفت: با لباسهایی نامرتب نزد پیامبر ج رفتم. فرمود: «آیا مال داری؟» گفتم: بله. فرمود: «چه داری؟» گفتم: الله به من شتر، گوسفند، اسب و برده عطا کرده است. فرمود: «وقتی الله به تو مالی عطا کرده است، چنان کن که آثار احسان و نعمت پروردگار بر تو دیده شود».
2. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ س قَالَ: أَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَرَأَى رَجُلًا شَعِثًا قَدْ تَفَرَّقَ شَعْرُهُ فَقَالَ: «أَمَا کَانَ یَجِدُ هَذَا مَا یُسَکِّنُ بِهِ شَعْرَهُ»، وَرَأَى رَجُلًا آخَرَ وَعَلْیِهِ ثِیَابٌ وَسِخَةٌ، فَقَالَ: «أَمَا کَانَ هَذَا یَجِدُ مَاءً یَغْسِلُ بِهِ ثَوْبَهُ».[184]
جابر بن عبدالله س میگوید: رسول الله ج نزد ما آمد و مردی را دید که موهایش ژولیده و نامرتب است. فرمود: «آیا چیزی نمییابد تا موهایش را با آن تمیز و مرتب نماید؟» و مردی دیگر را دید که لباس چرکی بر تن داشت، فرمود: «آیا آبی نمییابد تا لباسش را بشوید؟».
عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ س قَالَ: کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج عَلَى الْمِنْبَرِ، وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ، قَدْ أَرْخَى طَرَفَیْهَا بَیْنَ کَتِفَیْهِ. [185]
عمرو بن حُرَیث س میگوید: گویی من اکنون به سوی رسول الله ج مینگرم که بر منبر بود و عمامهی سیاهی بر سر داشت که گوشهاش را بین شانههایش رها کرده بود.
دعای پوشیدن لباس جدید و مانند آن
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا اسْتَجَدَّ ثَوْبًا سَمَّاهُ بِاسْمِهِ إِمَّا قَمِیصًا، أَوْ عِمَامَةً ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ کَسَوْتَنِیهِ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهِ وَخَیْرِ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ» قَالَ أَبُو نَضْرَةَ: فَکَانَ أَصْحَابُ النَّبِیِّ ج إِذَا لَبِسَ أَحَدُهُمْ ثَوْبًا جَدِیدًا قِیلَ لَهُ: تُبْلَى وَیُخْلِفُ اللَّهُ تَعَالَى.[186]
ابوسعید خدری س میگوید: هرگاه رسول الله ج لباس جدیدی -پیراهن یا عمامه- میپوشید، آن را به نامش یاد میکرد و میفرمود: «یا الله! همه حمد و ستایش ویژه توست؛ تو، این -عمامه یا پیراهن یا ردا- را به من پوشاندهای. من از تو خیرِ آن و خیری را که برای آن ساخته شده است، درخواست میکنم و از شرّ آن و شرّی که برای آن ساخته شده است، به تو پناه میجویم». ابونضره میگوید: هرگاه یکی از اصحاب پیامبر ج لباسی جدید میپوشید، به او میگفتند: این لباس را کهنه کنی و الله در عوضش لباس دیگری به تو بدهد.
دعا برای کسیکه لباس جدیدی بپوشد
أُمُّ خَالِدٍ بِنْتُ خَالِدٍ ل قَالَتْ: أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِثِیَابٍ فِیهَا خَمِیصَةٌ سَوْدَاءُ، قَالَ: «مَنْ تَرَوْنَ نَکْسُوهَا هَذِهِ الخَمِیصَةَ» فَأُسْکِتَ القَوْمُ، قَالَ: «ائْتُونِی بِأُمِّ خَالِدٍ» فَأُتِیَ بِی النَّبِیُّ ج فَأَلْبَسَنِیهَا بِیَدِهِ، وَقَالَ: «أَبْلِی وَأَخْلِقِی» مَرَّتَیْنِ.[187]
ام خالد دختر خالد ل میگوید: برای رسول الله ج لباسهایی آوردند که در میانشان چهار قد سیاهی بود. فرمود: «به نظر شما این چارقد را به چه کسی بپوشانیم؟» حاضران ساکت شدند. فرمود: «به ام خالد بدهید». مرا نزد پیامبر ج آوردند و با دستانش آن را به من پوشانید و فرمود: «این را بپوش تا آن را کهنه نمایی». دوبار این جمله را تکرار کرد.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا انْتَعَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَبْدَأْ بِالیَمِینِ، وَإِذَا نَزَعَ فَلْیَبْدَأْ بِالشِّمَالِ، لِیَکُنِ الیُمْنَى أَوَّلَهُمَا تُنْعَلُ وَآخِرَهُمَا تُنْزَعُ».[188]
ابوهریره س میگوید: رسول الله ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست کفش بپوشد، از سمت راست شروع کند و هرگاه خواست کفشهایش را بیرون بیاورد، از سمت چپ آغاز نماید. پای راست باید در پوشیدن اول و در بیرون آوردن آخر باشد.
انگشتر مردان و چگونه به دست نمودن آن
1. عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ نَهَى عَنْ خَاتَمِ الذَّهَبِ.[189]
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج از انگشتر طلا نهی کرد.
2. عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ خَاتَمُهُ مِنْ فِضَّةٍ وَکَانَ فَصُّهُ مِنْهُ.[190]
انس س روایت میکند که انگشتر پیامبر ج و نگین آن از نقره بود.
3. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج لَبِسَ خَاتَمَ فِضَّةٍ فِی یَمِینِهِ، فِیهِ فَصٌّ حَبَشِیٌّ کَانَ یَجْعَلُ فَصَّهُ مِمَّا یَلِی کَفَّهُ.[191]
انس بن مالک س میگوید: رسول الله ج یک انگشتر نقرهای که نگین آن از حبشه بود، در دست راستش نموده بود و نگینش را به سوی کف دستش قرار میداد.
4. عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: صَنَعَ النَّبِیُّ ج خَاتَمًا، قَالَ: «إِنَّا اتَّخَذْنَا خَاتَمًا، وَنَقَشْنَا فِیهِ نَقْشًا، فَلاَ یَنْقُشَنَّ عَلَیْهِ أَحَدٌ» قَالَ: فَإِنِّی لَأَرَى بَرِیقَهُ فِی خِنْصَرِهِ.[192]
انس س میگوید: پیامبر ج انگشتری ساخت و فرمود: «ما انگشتری گرفتیم و در آن نقشی حک نمودیم. پس کسی دیگر همانند آن را حک نکند». انس میگوید: من درخشش آن را در انگشت خنصر او میدیدم.
پوششی طلایی که برای زنان جایز است
1. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب شَهِدْتُ العِیدَ مَعَ النَّبِیِّ ج فَصَلَّى قَبْلَ الخُطْبَةِ. فَأَتَى النِّسَاءَ، فَجَعَلْنَ یُلْقِینَ الفَتَخَ وَالخَوَاتِیمَ فِی ثَوْبِ بِلاَلٍ.[193]
ابن عباس ب میگوید: همراه پیامبر ج در نماز عید حاضر شدم. پیامبر ج قبل از خطبه نماز خواند. سپس نزد زنان آمد. آنان شروع به ریختن انگشترهای بزرگ و کوچک در چادر بلال نمودند.
2. عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا اسْتَعَارَتْ مِنْ أَسْمَاءَ قِلاَدَةً فَهَلَکَتْ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ج رَجُلًا فَوَجَدَهَا، فَأَدْرَکَتْهُمُ الصَّلاَةُ وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَصَلَّوْا، فَشَکَوْا ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَنْزَلَ اللَّهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ.[194]
عایشه ل میگوید: گلوبندی را که از (خواهرم) اسماء به عاریت گرفته بودم، گم شد. رسول الله ج مردی را فرستاد و او آن گلوبند را پیدا کرد. در اثنای جستجو، وقت نماز فرا رسید و همراه خود آب نداشتند. (بدون وضو) نماز خواندند. نزد رسول الله شکایت کردند. در نتیجه الله آیهی تیمم را نازل کرد.
1. عَنْ أَبِی بُرْدَةَ س قَالَ: أَخْرَجَتْ إِلَیْنَا عَائِشَةُ کِسَاءً وَإِزَارًا غَلِیظًا، فَقَالَتْ: قُبِضَ رُوحُ النَّبِیِّ ج فِی هَذَیْنِ.[195]
ابو برده س میگوید: عایشه ل همراه با چادر و ازارِ زبر و درشتی به سوی ما آمد و گفت: رسول الله ج در این دو لباس، قبض روح شد.
2. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: إِنَّمَا کَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللهِ ج الَّذِی یَنَامُ عَلَیْهِ أَدَمًا حَشْوُهُ لِیفٌ.[196]
عایشه ل میگوید: رختخواب رسول الله ج که بر آن میخوابید از پوست دباغی شدهای بود که با لیف خرما پر شده بود.
[1]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 12 و مسلم حدیث شماره 39 با لفظ بخاری
[2]- مسلم حدیث شماره 54
[3]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6077 و مسلم حدیث شماره 2560 با لفظ مسلم
[4]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5197 و ترمذی حدیث شماره 2694 با لفظ ابوداود
[5]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6231 و مسلم حدیث شماره 2160 با لفظ بخاری
[6]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6232 و مسلم حدیث شماره 2160
[7]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6247 و مسلم حدیث 2168 با لفظ بخاری
[8]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5204 و ابن ماجه حدیث شماره 3701
[9]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6158 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[10]- مسلم حدیث شماره 2167
[11]- متفق علیه؛ حدیث شماره 6258 و مسلم حدیث شماره 2163 با لفظ بخاری
[12]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5663 و مسلم حدیث شماره 1798 با لفظ مسلم
[13]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5208 و ترمذی حدیث شماره 2706. السلسلة الصحیحة آلبانی: 183
[14]- حسن؛ ابوداود حدیث شماره 5212 و ترمذی حدیث شماره 2727
[15]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 2728 و ابن ماجه حدیث شماره 3702 با لفظ ترمذی
[16]- جید؛ معجم طبرانی حدیث شماره 97. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2647
[17]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3217 و مسلم حدیث شماره 2447 با لفظ بخاری
[18]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6262 و مسلم حدیث شماره 1768 با لفظ بخاری
[19]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5217 و ترمذی حدیث شماره 3872 با لفظ ابوداود
[20]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5229 و ترمذی حدیث شماره 2755 با لفظ ترمذی
[21]- بخاری حدیث شماره 95
[22]- مسلم حدیث شماره 370
[23]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 17 و نسایی حدیث شماره 38 با لفظ ابوداود
[24]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 87 و مسلم حدیث شماره 17 با لفظ بخاری
[25]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5209 و ترمذی حدیث شماره 2722 با لفظ ابوداود
[26]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 357 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[27]- مسلم حدیث شماره 2017
[28]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5376 و مسلم حدیث شماره 2022 با لفظ بخاری
[29]- مسلم حدیث شماره 2020
[30]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5631 و مسلم حدیث شماره 2028 با لفظ مسلم
[31]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2352 و مسلم حدیث شماره 2029 با لفظ مسلم
[32]- مسلم حدیث شماره 2025
[33] - بخاری حدیث شماره 5615
[34]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5426 و مسلم حدیث شماره 2067 با لفظ بخاری
[35]- مسلم حدیث شماره 2032.
[36]- مسلم حدیث شماره 2034.
[37]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2455 و مسلم حدیث شماره 2045 با لفظ مسلم
[38]- صحیح؛ ابن ماجه حدیث شماره 3266. السلسلة الصحیحة آلبانی: 1236
[39]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5416 و مسلم حدیث شماره 2970 با لفظ مسلم
[40]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5409 و مسلم حدیث شماره 2064 با لفظ بخاری
[41]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5393 و مسلم حدیث شماره 2060 با لفظ مسلم.
[42]- صحیح بخاری حدیث شماره 5375.
[43]- مسلم حدیث شماره 2059.
[44]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6236 و مسلم حدیث شماره 39 با لفظ بخاری
[45]- مسلم حدیث شماره 2052.
[46]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3722 و ترمذی حدیث شماره 1887 با لفظ ابوداود
[47]- مسلم حدیث شماره 681.
[48]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6135 و مسلم حدیث شماره 48 با لفظ بخاری
[49]- مسلم حدیث شماره 2038.
[50]- بخاری حدیث شماره5398.
[51]- مسلم حدیث شماره 2044.
[52]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3280 و مسلم حدیث شماره 2012 با لفظ بخاری
[53]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5460 و مسلم حدیث شماره 1663 با لفظ بخاری
[54]- مسلم حدیث شماره 560
[55]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3772 و ترمذی حدیث شماره 1805 با لفظ ابوداود
[56]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 211 و مسلم حدیث شماره 358 با لفظ بخاری
[57]- مسلم حدیث شماره 2734
[58]- بخاری حدیث شماره 5458
[59]- بخاری حدیث شماره 5459.
[60]- مسلم حدیث شماره 2042.
[61]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3854 و ابن ماجه حدیث شماره 1747 با لفظ ابوداود.
[62]- مسلم حدیث شماره 2055.
[63]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6229 و مسلم حدیث شماره 2121 با لفظ بخاری
[64]- مسلم حدیث شماره 2161.
[65]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 652 و مسلم در کتاب البر حدیث شماره 1914 با لفظ مسلم
[66]- مسلم حدیث شماره 269
[67] - مسلم حدیث شماره 281
[68]- صحیح؛ ابن خزیمه حدیث شماره 1314 و ابوداود حدیث شماره 3824. السلسلة الصحیحة آلبانی: 222
[69]- مسلم حدیث شماره 1926
[70]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5789 و مسلم حدیث شماره 2088 با لفظ بخاری
[71]- بخاری حدیث شماره 2076
[72]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2278 و مسلم حدیث شماره 1564 با لفظ بخاری
[73]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2078 و مسلم حدیث شماره 1562 با لفظ بخاری
[74]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2087 و مسلم حدیث شماره 1606 با لفظ بخاری
[75]- مسلم حدیث شماره 102
[76]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 2079 و مسلم حدیث شماره 1532 با لفظ بخاری
[77]- مسلم حدیث شماره 1605
[78]- حسن؛ ترمذی حدیث شماره 3445 و ابن ماجه حدیث شماره 2771 با لفظ ترمذی
[79]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3443. السلسلة الصحیحة آلبانی: 14
[80]- جید؛ مسند احمد حدیث شماره 9230. السلسلة الصحیحة آلبانی: 16
[81]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5534 و مسلم حدیث شماره 2628 با لفظ بخاری
[82]- بخاری حدیث شماره 2998
[83]- مسلم حدیث شماره 2113
[84]- مسلم حدیث شماره 1728
[85]- بخاری حدیث شماره 2950 و 2949
[86]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15522 و ابوداود حدیث شماره 2606با لفظ ابوداود
[87]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 15157 و ابوداود حدیث شماره 2571 با لفظ ابوداود
[88]- مسلم حدیث شماره 1342
[89]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4344 و مسلم حدیث شماره 1733 با لفظ مسلم
[90]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6229 و مسلم حدیث شماره 2121 با لفظ بخاری
[91]- بخاری حدیث شماره 2993
[92]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 2599
[93]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3380 و مسلم حدیث شماره 2980 با لفظ بخاری
[94]- مسلم حدیث شماره 683
[95]- مسلم حدیث شماره 2708
[96]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 334 و مسلم حدیث شماره 367 با لفظ بخاری
[97]- مسلم حدیث شماره 2718.
[98]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 20867 و ابوداود حدیث شماره 4982 با لفظ ابوداود
[99]- صحیح؛ سنن کبری نسایی حدیث شماره 8826 و طحاوی در مشکل الآثار حدیث شماره 5693. السلسلة الصحیحة آلبانی: 2759
[100]- متفق علیه؛ حدیث شماره 1797 و مسلم حدیث شماره 1344 با لفظ بخاری
[101]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3001 و مسلم حدیث شماره 1927 با لفظ بخاری
[102]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 4418 و مسلم حدیث شماره 716 با لفظ مسلم
[103]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1800 و مسلم حدیث شماره 1928 با لفظ مسلم
[104]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5246 و مسلم حدیث شماره 715 با لفظ بخاری
[105]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3280 و مسلم حدیث شماره 2012 با لفظ بخاری
[106]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3852 و ترمذی حدیث شماره 1860 با لفظ ابوداود
[107]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6320 و مسلم حدیث شماره 2714 با لفظ بخاری
[108]- بخاری حدیث شماره 7393
[109]- بخاری حدیث شماره 5017
[110]- بخاری به صورت معلق حدیث شماره 5010 و سنن نسایی حدیث شماره 10795 با سند متصل
[111]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 3113 و مسلم حدیث شماره 2727 با لفظ بخاری
[112]- مسلم حدیث شماره 2084
[113]- بخاری حدیث شماره 1146
[114]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 568 و مسلم حدیث شماره 647 با لفظ بخاری
[115]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6311 و مسلم حدیث شماره 2710 با لفظ بخاری
[116]- مسلم حدیث شماره 2715
[117]- مسلم حدیث شماره 2712
[118]- مسلم حدیث شماره 2713
[119]- صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 3529
[120]- صحیح؛ احمد حدیث شماره 18659 السلسلة الصحیحة آلبانی: 2754.
[121]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5054
[122]- بخاری حدیث شماره 6314
[123]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 183 و مسلم حدیث شماره 763 با لفظ بخاری
[124]- بخاری حدیث شماره 1154
[125]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7017 و مسلم حدیث شماره 2263 با لفظ بخاری
[126]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 7044 و مسلم حدیث شماره 2261 با لفظ بخاری
[127]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6985 و مسلم حدیث شماره 2262 با لفظ بخاری
[128]- مسلم حدیث شماره 2262
[129]- مسلم حدیث شماره 2263
[130]- بخاری حدیث شماره 6990
[131]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6983 و مسلم حدیث شماره 2263 با لفظ بخاری
[132]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 110 و مسلم حدیث شماره 2134 و 2266 با لفظ بخاری
[133]- بخاری حدیث شماره 7043
[134]- مسلم حدیث شماره 2268
[135]-متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6245 و مسلم حدیث شماره 2154 با لفظ بخاری
[136]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 23515 و ابوداود حدیث شماره 5177 با لفظ ابوداود
[137]- صحیح؛ مسند احمد حدیث شماره 17844 و ابوداود حدیث شماره 5186 با لفظ ابوداود
[138]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 357 و مسلم حدیث شماره 336 با لفظ بخاری
[139]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6250 و مسلم حدیث شماره 2155 با لفظ بخاری
[140]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6290 و مسلم حدیث شماره 2184 با لفظ مسلم
[141]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6888 و مسلم حدیث شماره 2158 با لفظ مسلم
[142]- بخاری حدیث شماره 6223
[143]- مسلم حدیث شماره 2162
[144]- بخاری حدیث شماره 6224
[145]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5038 و ترمذی حدیث شماره 2739 با لفظ ابوداود
[146]- حسن صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 5029 و ترمذی حدیث شماره 2745 با لفظ ابوداود
[147]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6221 و مسلم حدیث شماره 2991 با لفظ بخاری
[148]- صحیح؛ ابن ماجه حدیث شماره 3714
[149]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 6223 و مسلم حدیث شماره 2994 با لفظ مسلم
[150]- مسلم حدیث شماره 2568.
[151]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 1239 و مسلم حدیث شماره 2066 با لفظ مسلم
[152]- صحیح؛ طبرانی در الاوسط حدیث شماره 5320 و السلسلة الصحیحة آلبانی: 2737
[153]- بخاری حدیث شماره 1356
[154]- صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 3106 و ترمذی حدیث شماره 2083 با لفظ ابوداود
[155] - مسلم حدیث شماره 2202
[156] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5675 و مسلم حدیث شماره 2191 با لفظ مسلم
[157] - بخاری حدیث شماره 3616
[158] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5654 و مسلم حدیث شماره 1376 با لفظ بخاری.
[159] - بخاری حدیث شماره 1356
[160] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5735 و مسلم حدیث شماره 2192 با لفظ بخاری
[161] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5813 و مسلم حدیث شماره 2079 با لفظ بخاری
[162] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4061 و ابن ماجه حدیث شماره 1472 با لفظ ابوداود
[163] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4025 و ترمذی حدیث شماره 1764 با لفظ ابوداود
[164] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4093 و ابن ماجه حدیث شماره 3573 با لفظ ابوداود
[165] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 1731 و نسایی حدیث شماره 5336 با لفظ ترمذی
[166] - بخاری حدیث شماره 5787
[167] - مسلم حدیث شماره 106
[168] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4094 و نسایی حدیث شماره 5334 با لفظ ابوداود
[169] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5834 و مسلم حدیث شماره 2069 با لفظ مسلم
[170] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5849 و مسلم حدیث شماره 2066 با لفظ بخاری
[171] - متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5954 و مسلم حدیث شماره 2107 با لفظ بخاری
[172] - بخاری حدیث شماره 5837
[173] - بخاری حدیث شماره 5952
[174] - مسلم حدیث شماره 2128
[175] - مسلم حدیث شماره 2077
[176] - صحیح؛ ترمذی حدیث شماره 1720 و نسایی حدیث شماره 5265 با لفظ ترمذی
[177] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4131 و نسایی حدیث شماره 4255 با لفظ نسایی
[178] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4030 و ابن ماجه حدیث شماره 3607 با لفظ ابن ماجه
[179] - بخاری حدیث شماره 5821
[180]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5789 و مسلم حدیث شماره 2088 با لفظ بخاری
[181] - بخاری حدیث شماره 5885
[182]- حسن؛ احمد حدیث شماره 5114 و ابوداود حدیث شماره 4031. ارواء الغلیل آلبانی: 1269
[183] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4063 و نسایی حدیث شماره 5224 با لفظ ابوداود
[184] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4062 و نسایی حدیث شماره 5236 با لفظ ابوداود
[185] - مسلم حدیث شماره 1359
[186] - صحیح؛ ابوداود حدیث شماره 4020 و ترمذی حدیث شماره 1767 با لفظ ابوداود
[187]- بخاری حدیث شماره 5845
[188]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5855 و مسلم حدیث شماره 2097 با لفظ بخاری
[189]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5864 و مسلم حدیث شماره 2089
[190]- بخاری حدیث شماره 5870
[191]- مسلم حدیث شماره 2094
[192]- بخاری حدیث شماره 5874
[193]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5880 و مسلم حدیث شماره 884 با لفظ بخاری
[194]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 336 و مسلم حدیث شماره 367 با لفظ بخاری
[195]- متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره 5818 و مسلم حدیث شماره 2080 با لفظ بخاری
[196]- مسلم حدیث شماره 2082