نکاح: عقدی شرعی است که با آن، کامجویی هریک از زوجین، از دیگری حلال میشود.
فقه ازدواج
ازدواج و همسرداری یکی از سنتهای الهی بین مخلوقات است و در عالم حیوانات و نباتات و جمادات نیز نظام زوجیت به طور عام حاکم است: الله تعالی میفرماید: ﴿وَمِن کُلِّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَیۡنِ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٤٩﴾ [الذاریات: 49]. «و از هرچیز جفت آفریدیم، تا شما پند گیرید».
الله انسان را همانند دیگر مخلوقات در غریزههایش بدون قاعده و قانون رها نکرده است بلکه برایش نظام و برنامههایی که شایستهی سروری اوست، مقرر نموده است تا شرافتش محفوظ بماند و کرامت و احترامش حفظ گردد و این با نکاح و ازدواج شرعی که مرد و زن رابطهی ارزشمندِ همسری را با رضایت هردو طرف با ایجاب و قبول برقرار میکند و با علنی نمودن ازدواج زندگی زناشویی شروع میشود. این گونه غریزهی جنسی از طریق صحیح و سالم اشباع میگردد، نسل بشر از نابودی محفوظ میماند و زن از سواری هرکس قرار گرفتن محفوظ میگردد.
و باید توجه داشت که پروردگار با قوانین درست زیستن چقدر به انسان عزت و ارزش داده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا٧٠﴾ [الإسراء: 70]. «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبها) حمل کردیم، و از انواع (روزیهای) پاکیزه به آنها روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که آفریدهایم؛ چنان که باید برتری بخشیدیم».
نکاح از مؤکدترین سنتهای رسولان است و از سنتهایی است که رسول الله ج به آن تشویق کرده است.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١﴾ [الروم: 21]. «و از نشانههای او (این) است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید؛ تا به آنها آرام گیرید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، قطعا در این (امر) نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند».
2 - الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗ [الرعد: 38].: «و به راستی پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم».
3 - عبدالله بن مسعود س میگوید: همراه رسول الله ج بودیم که ایشان فرمود: (هرکس توانایی ازدواج دارد، ازدواج کند. زیرا این کار، باعث حفاظت چشم و شرم گاه، میشود. و کسیکه توانایی ازدواج را ندارد، روزه بگیرد. چون روزه، شهوت را ضعیف و کنترل میکند).[1]
نکاح: عقد شرعی است که با آن استفادهی هردو طرف از یکدیگر حلال میگردد.
1 - ازدواج فضایی صالح و سالمی است که منجر ساختن یک خانواده و روابط خانوادگی، پاکی روح روان، حفاظت از حرام و سکونت و آرامش میشود؛ زیرا با ازدوج بین زن و شوهر پیوند دوستی و محبت و شادمانی ایجاد میشود.
2- ازدواج بهترین راه برای تولد فرزندان خوب و تکثیر نسل با حفظ نسبهایی که با آن همدیگر را میشناسند و با یکدیگر روابط همکاری، دوستی و حمایت و پشتیبانی برقرار میکنند.
3- ازدواج بهترین راه اشباع غریزهی جنسی و بر طرف نمودن نیازهای شهوانی با سالم ماندن از بیماریها است.
4- با ازدواج خانوادهی صالحی که هستهی اصلی جامعه است تشکیل میشود و مرد کار میکند، مال پول به دست میآورد و با آن مخارج خانوادهاش را میدهد و آنها را سرپرستی مینماید. و زن با تربیت فرزندان، مدیریت امور داخلی منزل، منظم نمودن امور داخلی زندگی به انجام وظایف خود میپردازد در نتیجه اوضاع منظم و مرتب میشود.
5- با ازدواج غریزه و حس پدری و مادری کردن اشباع میشود که با وجود بچهها شکوفا میگردد.
6- با ازدواج و تولد فرزندان نسل انسانها از زوال و انقراض محفوظ میماند.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ٧٢﴾ [النحل: 72]. «و الله برای شما از (جنس) خودتان همسرانی قرار داد، و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان پدید آورد، و از پاکیزهها به شما روزی داد، آیا به باطل ایمان میآورند، و به نعمت الله آنها کفر میورزند؟!».
نکاح بر پنج نوع است:
با توجه به اختلاف وضعیت مردم حکم ازدواج نمودن نیز متفاوت است:
برای کسیکه شهوت دارد و از افتادن به دام زنا پروایی ندارد، نکاح سنت است؛ زیرا برای مردن، زنان و همه امت مصلحتهای زیادی دارد.
برای کسیکه بیم آن دارد که به زنا آلوده شود و ازدواج نکرده باشد، واجب است که ازدواج نماید.
برای کسیکه شهوت چندانی ندارد و به ازدواج تمایلی ندارد اگر قدرت همبستری را دارد، ازدواج مباح است.
برای فقیری که شهوت و مخارج ازدواج را ندارد، ازدواج مکروه است و برای کسیکه زن دارد و از رعایت عدالت بین زنان میترسد، ازدواج مجدد حرام است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، [از ازدواج با آنها صرف نظر کنید و] با زنانی [دیگر] که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آنهایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡۚ إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢﴾ [النور: 32]: «و مردان و زنان بیهمسر و بردگان و کنیزان خود را که سزاوار [ازدواج هستند] به همسری در آورید، اگر فقیر و تنگدست باشند الله آنان را از فضل خویش بینیاز میگرداند و الله دارای خیر فراوان، و آگاه است».
برای کسی قصد ازدواج دارد باید حریص باشد که با زن شوهر دوست، بچهزا، باکره، دیندار، زیبا، شرافتمند و خوش اخلاق ازدواج کند.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (زن، به خاطر چهار چیز به همسری گرفته میشوی: به خاطر مال یا اصالت خانوادگی یا زیبایی یا دینداری او، پس اگر میخواهی ضرری دامنگیر تو نشود، با زن دیندار ازدواج کن).[2]
برترین زنان، زن نیکوکاری است که هرگاه شوهرش او را ببیند خوشحال میشود، اگر چیزی بگوید اطاعت میکند، در نفس خود و مالش کاری نمیکند که شوهرش دوست نداشته باشد، به هرچه الله دستور داده پایبند باشد و از هرچه منع کرده است، دوری نماید.
عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت میکند که: رسول الله ج فرمود: (دنیا کالا و متاعی است و بهترین متاع دنیا زن نیکوکار است).[3]
1- الله تعالی به مرد اجازه داده است که تا با چهار زن ازدواج کند نه بیشتر به شرط اینکه توان بدنی و مالی و عدالت بین زنان را داشته باشد؛ زیرا مصلحتهای زیادی از پاکدامنی مرد و زنانی که با آنها ازدواج میکنند، خوبی کردن به زنان، تکثیر نسلی که با آن امت و کسانیکه الله را عبادت کنند؛ زیاد میشوند. اگر بیم آن داشت که نتواند بین زنان عدالت کند، فقط با یک زن ازدواج کند یا اگر امکان داشت کنیزی بگیرد که بین زن و کنیز عدالت لازم نیست.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، [از ازدواج با آنها صرف نظر کنید و] با زنانی [دیگر] که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آنهایید [اکتفا نمایید] این نزدیکتر است به اینکه ستم کنید».
2- الله علیم حکیم که تعدد زوجات را مباح قرار داده است از ازدواجی که دو خویشاوند خیلی نزدیک مانند: دو خواهر، زن با عمهاش یا خالهاش را یک جا به همسری بگیرد، منع کرده است؛ زیرا موجب قطع روابط خویشاوندی میگردد و بین خویشاوندان دشمنی پدید میآید، این به آن علت است که هووها نسبت به همدیگر به شدت غیرت و حسادت دارند.
3- باید توجه داشت که در مورد تعدد زوجات الله برای پیامبرش فرق قایل شده و شماری از زنان را برای ایشان مشخص نموده است که با کسی از آنها ازدواج نکردند و برای مسلمانان نیز چهار زن را محدود نموده تا هر فرد مسلمانی خواست در طول زندگیاش طبق سنت ازدواج نماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿لَّا یَحِلُّ لَکَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ حُسۡنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ رَّقِیبٗا٥٢﴾ [الأحزاب: 52]. «بعد از این زنانی که تحت نکاح شما هستند زنی دیگر برای تو حلال نیست و جایز نیست یکی یا چند تا از این زنان را طلاق دهی و زنانی دیگر را جایگزین آنها نمایی هرچند زیبایی آنان تو را به شگفت آورد، اما هر اندازه که بخواهی میتوانی کنیز را به نکاح خود درآوری، و الله بر همه چیز نگهبان است».
1- خواستگاری باید از طریق پدر دختر یا سرعبادت با دیدنِ طبق شریعت باشد. اما ارتباط برقرار نمودن زن با مردان نامحرم بیگانه از طریق اینترنت و.... جایز نیست.
و به هیچ عنوان جایز نیست که زن خود را از طریق سایتها و شبکههای اجتماعی که به همین هدف راه اندازی شده است، در معرض خواستگاری قرار دهد؛ زیرا خطرهای زیادی در پی دارد.
هرکس از زنی خواستگاری کند که عقد نکرده باشد، میتواند با او تلفنی و... حرف بزند، اما این رابطه تلفنی باید با هماهنگی خانواده و به اندازهی نیاز و بدور از سخنان منکر باشد؛ زیرا همچنان بیگانه و نامحرم هستند. الله تعالی میفرماید: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا﴾ [الأحزاب: 32]. «[با هوسهای شهوانی] صدا را نرم و نازک نکنید که بیمار دلان چشم طمع به شما بدوزند. و سخن شایسته و خوب بگویید».
برای کسیکه قصد دارد از زنی خواستگاری کند، مستحب است که به آن قسمت از او نگاه کند که او را به ازدواج با وی علاقمند نماید. البته این بدون خلوت، مصافحه، دست زدن به بدنش باشد و هرچه از او ببیند نباید به کسی تعریف کند.
زنی که برایش خواستگار آمده جایز است که خود را برای خواستگارش با آرایش مباح مثل سرمه زدن و دیگر آرایشهای زیبایی مباح، خود را آرایش نماید. البته نباید آرایش به حدی باشد که فریبنده و تغییر دهنده باشد.
و زن نیز حق دارد که به خواستگارش نگاه کند اگر برایش ممکن نبود زن مورد اعتمادی بفرستد که آن مرد را ببیند و برایش توصیف کند.
و در خواستگاری تبادل عکس و.... حرام است و نیز بر مرد پوشیدن انگشتر طلا که حلقهی ازدواج نامیده میشود، حرام است. و با وجود مشابهت با کفار، شرعا نیز طلا پوشیدن برای مرد حرام است.
مغیره بن شعبه روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (او را ببین که استحکام پیوندتان شایستهترین راه است).[4]
خواستگاری بر روی خواستگاری دیگری(برادر مسلمان)
خواستگاری بر روی خواستگاری کسی دیگر تا از خواستگاری دست بکشد یا اجازه دهد، یا خانواده دختر خواستگار اول را رد کنند. اگر کسی بر روی خواستگاری دیگری خواستگاری و عقد کردند، عقد درست است اما نافرمان الله و پیامبر است.
خواستگاری از زنی که عده میگذراند
1- خواستگاری صریح و مستقیم از از زنی که عدهی وفات یا طلاق باین میگذراند، حرام است اما خوستگاری با اشاره مثل اینکه بگوید: دوست دارم که با زنی مثل تو ازدواج کنم. و آن زن در پاسخ بگوید: کسی مثل شما در خواستگاری باید جواب مثبت بگیرد و مانند این ها....
2- فردی که زن خود را طلاق بائن داده نه زنی را که در سه مرحله طلاق داده است و دارد عده میگذراند، میتواند با صراحت یا به اشاره از او خواستگاری کند.
و خواستگاری از زن مطلقهی رجعی حرام است.
بر سرپرست زنِ مکلف و بالغ واجب است که پیش از عقد از زن باکره و بیوه اجازه بگیرد و مجبور کردن زن به ازدواج با مردی که دوست ندارد، جایز نیست. حتی اگر زنی را درحالی به عقد کسی در آوردند که راضی نبوده است، اگر خواست میتواند عقد را فسخ نماید.
1- ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (زن بیوه بدون مشورت با او، و دختر باکره بدون اجازهاش، به نکاح داده نشوند. گفتند: ای رسول الله! اجازه دختر باکره، چگونه است؟ فرمود: اینکه سکوت نماید).[5]
2- خنساء دختر خدام انصاری ل که زنی بیوه بود روایت میکند که پدرش او را به نکاح شخصی در آورد که دوست نداشت و نزد رسول الله ج آمد و پیامبر ج نکاح پدرش را مردود دانست).[6]
برای پدر جایز است که دختر زیر 9 سال خود را به عقد فرد شایسته و هم کفو بدون رضایت و اجازهاش درآورد.
ارکان عقد نکاح سه تا است:
1- هردو طرف ازدواج (مرد و زن) از موانع صحت ازدواج مانند شیر خوردن از یک زن(حرمت رضاعی)، اختلاف دین و.... برئ باشند.
2- جواب مثبت دادن سرپرست زن یا هرکسیکه ولی اوست به این صورت که بگوید: به ازدواج تو درآوردم به نکاح تو دادم یا در اختیار همسری تو قرار دادم و.....
3- پذیرفتن مرد یا سرپرست به این صورت که بگوید: قبولش کردم یا پذیرفتمش و.... بعد از ایجاب و قبول نکاح منعقد میشود.
شرایط صحت نکاح به شرح ذیل است:
1- دو طرف مرد و زن همدیگر را برای زندگی انتخاب نمایند.
2- هردو راضی باشند.
3- ازدواج با اجازه ولی باشد؛ زیرا ازدواج بدون اجازهی ولی جایز نیست.
4- مهریه زن مشخص باشد و ازدواج بدون مهریه جایز نیست.
5 - در هیچیک از دو طرف زوجین از موانع ازدواج وجود نداشته نباشد به این صورت که از موانع محرمیت نسبی یا سببی مانند شیر خوردن از یک زن یا اختلاف دین و.... مبرّا باشند.
ولی باید مرد، آزاد، بالغ، عاقل، آگاه و پیرو دین زن تحت سرپرست خود باشد، و حاکم مسلمان میتواند ولی زن کافر بدون سرپرست در ازدواج باشد. اما در سرپرستی نکاح پدر از هرکسی دیگر مستحقتر است سپس وصیت پدر، بعد از این دو پدر بزرگ و سپس پسر زن و برادرش و سپس عمویش و به ترتیب هرکس در خویشاوندی نزدیکتر باشد و اگر کسی را نداشت حاکم مسلمان ولی زن یا دختر بدون سرپرست خواهد بود.
و باید زن دقت داشته باشد که زن یا دختر تحت سرپرستی خود را به ازدواج مرد نیکوکار و شایسته زندگی بدهد.
و در ازدواج ایرادی ندارد که انسان دختر یا خواهر خود را به افراد صالح و با ایمان پیشنهاد کند.
اگر ولی دختر به هر دلیلی مانع ازدواج او شد یا صلاحیت نداشت یا نبود (غایب بود) و امکان آمدنش وجود نداشت، مگر با سختی فردی دیگر که به ترتیب اولویت سرپرست قرار میگیرد، او را به نکاح بدهد.
نکاح بدون ولی باطل است و به زن، در برابر همبستری که با او شده مهر مثل میرسد، اگر چنین نکاحی اتفاق افتاد واجب است که از یکدیگر جدا شوند یا با حضور ولی تجدید عقد نمایند اما اگر از نکاح بدون ولی فرزندی به دنیا بیاید، به این دو نسبت داده میشود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡۚ إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢﴾ [النور: 32]. «مردان و زنان مجرد (و بیهمسر) خود را همسر دهید، و (نیز) غلامان و کنیزانتان که شایسته (و نیکوکار) هستند، (همسر دهید) اگر فقیر باشند، الله از فضل (و کرم) خویش آنها را بینیاز میکند، و الله گشایش دهندۀ آگاه است».
1- عایشه ل روایت میکند که ازدواج در زمان جاهلیت بر چهار نوع رایج بود؛ یکی همین نکاحی است که امروزه (بین مسلمانان) رواج دارد که مرد از سرپرست زن، دختر یا خواهرش را خواستگاری میکرد و مهریهاش را پرداخت مینمود و ازدواج میکردند. سپس دیگر انواع نکاح را ذکر نمود سپس گفت: وقتی محمد ج به حق مبعوث شد همه انواع نکاح جاهلیت را بیاعتبار اعلان نمود و به جز همین نوع ازدواج رایج امروزی).[7]
3- ابوموسی س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (نکاح بدون ولی اعتبار ندارد و جایز نیست).[8]
4- عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هر زنی که بدون اجازه ولی خود، ازدواج کند، نکاح او باطل است، نکاح او باطل است نکاح او باطل است. اگر مرد با او همبستر شده باشد، باید تمام مهریهاش را در برابر همبستری که او کرده است، پرداخت نماید، اگر اولیای زن درباره سرپرستاش با هم اختلاف داشتند، حاکم ولی کسی است که ولیی ندارد).[9]
عقد و ازدواج زن در حالت پاکی یا عادت ماهیانه جایز است اما طلاق در زمان حیض حرام است و فقط در حالت پاکی جایز است و إن شاء الله در بحث طلاق توضیح خواهیم داد.
باید توجه داشته باشیم که برای هرکسیکه با زنی عقد کرده جایز است که با او خلوت و کامجویی نماید؛ زیرا همسرش است و این قبل از عقد حرام است.
1- ازدواج با ایجاب ولی و قبول زوج در مجلس عقد صورت میگیرد. و در صورت نیاز و در امان بودن از بازیجه قرار گرفتن و با توفق شخص ولی و زوج عقد اینترنتی اعتبار دارد، به این صورت که ولی بتواند با زوج حرف بزند و هر زوج و زوجه بتوانند همدیگر را ببینند و ولی زوجه از راه دور کلمات ایجاب را به زبان بیاورد که زوج و شاهدان بشنوند و زوج کلمات قبول را به زبان بیاورد و شاهدان و ولی بشنوند، بعد از این عقد تمام است. البته اگر ممکن باشد، بهتر این است که ولی زوجه وکیل بگیرد.
2- هر ازدواجی که با ایجاب ولی و قبول زوج باشد، ازدواج شرعی و معتبر است هرچند در دفتر ثبت ازدوج، ثبت نشده باشد و دفترچه ازدواج نگرفته باشند. البته در این زمان بهتر است که بعد از عقد شرعی بروند محضر ازدواج عقد رسمی کنند؛ زیرا به مصلحت هردو طرف است تا حقوق زوجین حفظ شود و بیم انکار نماند و در صورت اختلاف و مراجعه به دادگاه قضاوت بینشان آسان باشد و نسب شناخته و در طول قرون حفظ گردد و اگر ولی امر به این کار دستور دهد اطاعتش واجب است.
3- اگر مردی به زنی بگوید من تو را دوست دارم با من ازدواج کن، آن هم گفت خودم را به عقد ازدواج تو درآوردم و حتی قرارداد عقد خود را در برگهای نوشتند و سپس عمل زناشویی را انجام دادند، این ازدواج به حساب نمیآید و زنا است؛ زیرا بدون ولی اقدام به این کار کردند. اگر کسی چنین کار کرده باید توبه کنند و به کار منکر خود پایان دهند و کار را باید از راه درست انجام دهند.
سنت است که در عقد ازدواج دو شاهد عادلِ مکلف بگیرند، اگر نکاح علنی و با حضور جمعی از مردم باشد از کمال شهود گرفتن بیش از دو نفر به حساب میآید اما اگر ازدواج علنی با حضور مردم باشد و دو شاهد مشخص نگیرند یا اعلان نکرده نباشد اما کسانی شاهد ازدواج باشند، درست است.
همکفو (همتراز) بودنِ معتبر در نکاح
منظور از همکفو بودن معتبر بین زوجین این است که هردو مسلمان و آزاد باشند، اما اگر ولی دختر پاکدامن عفیفهای را به عقد مرد گناهکار غیر متعهدی درآورد یا زن آزادی را به عقد بردهای بدهد، ازدواجشان صحیح است و زن در چنین مواردی حق دارد که قبول و زندگی یا نکاح را فسخ کند.
مستحب است که عاقد قبل عقد خطبه معروف حاجه که در خطبه جمعه ذکر کردیم، بخواند و این خطبه در نکاح و.... خوانده میشود که «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ...» شروع میشود و سپس آیات مربوط به ازدواج را بخواند و عقد کند و دو مرد شاهد بگیرد.
تبریک گفتن ازدواج با دعایی که در حدیث ذیل آمده مستحب است:
ابوهریره روایت میکند که پیامبر ج هرگاه به فردی (ازدواجش را) تبریک میگفت، میفرمود: «بَارَکَ الله لَکُمْ، وَبَارَکَ عَلَیْکُمْ، وَجَمَعَ بَیْنَکُمَا فِی خَیرٍ»: (الله بر شما برکت دهد و (ازدواجتان را) مبارک گرداند، و اجتماعتان (زند گی مشترکتان) را سرشار از خیر قرار دهد).[10]
1- برای مرد (داماد) سنت است که قبل از زفاف با همسرش بازی نماید و دستش را بر پیشانیاش، بسم الله کند و دعای برکت نماید و بگوید: «اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا وَخَیْرَ مَا جَبلْتهَا عَلَیْهِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَمِنْ شَرِّ مَا جَبلْتهَا عَلَیْهِ»:[11] (پروردگارا! خیر آن و خیر آنچه او را بر آن سرشتهای، از تو خواستارم و از شر آن و شر آنچه او را بر آن سرشتهای، به تو پناه میبرم).
2- شایسته است که زوجین در ازدواج خود پاکدامنی و حفظ خود از وقوع در آنچه الله حرام نموده است، نیت کنند و الله با هر همبستری برایشان صدقه میکند.
3- سنت است که قبل از همبستری بگوید: ابن عباس روایت میکند که رسول الله ج فرمود: اگر هنگامیکه یکی از شما خواست با همسرش همبستری کند؛ بگوید: «بِاسْمِ الله، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیْطَانَ، وَجَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإنَّهُ إنْ یُقَدَّرْ بَیْنَهُمَا وَلَدٌ فِی ذَلِکَ لَمْ یَضُرَّهُ شَیْطَانٌ أَبَداً»:[12] (بسم الله، الهی! شیطان را از ما دور بگردان، و شیطان را از آنچه نصیبمان کردی دور گردان، اگر به وسیله آن همبستری فرزندی مقدر شده باشد؛ هرگز شیطان به او زیانی نمیرساند).
4- برای زوج جایز است که با همسرش از جلو عقب یا هر جایی که بخواهد، با همسرش همبستری کند و همبستری از راه مقعد حرام است.
5- حرام است که زوجین در جایی همبستری کنند که کسی آنها را ببینند یا اسرار همبستری خود را به کسی بگویند.
اهداف ازدواج پنج تا است که عبارتند:
حفظ نسل .. تکثیر امت... آرامش ... دست یافتن به محبت و دلسوزی نسبت به یکدیگر... حفظ افراد از افتادن به دام حرام... برآروده شدن نیاز جنسی و این مورد از دیگر موارد جدا است و در بهشت به درجهی کمال خواهد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١﴾ [الروم: 21]. «و از نشانههای او (این) است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید؛ تا به آنها آرام گیرید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، بیگمان در این (امر) نشانههای است برای گروهی که تفکر میکنند».
اگر مردی با همسرش همبستری نمود و خواست دوباره همبستری کند، سنت است که مثل وضوی نماز وضو بگیرد، این برای همبستری مجدد نشاط بیشتری میآورد البته غسل بهتر است.
و برای مرد و زنش جایز است با هم در یک جا غسل کنند هر چند از همدیگر هرچه را میخواهند ببینند.
و مستحب است که جنب نخوابند اگر غسل کنند بهتر است.
عایشه ل روایت میکند که پیامبر ج در تشتی غسل میکرد و من ایشان با هم از یک تشت غسل میکردیم.[13]
شرط ازدواج با زنی که قصد دارد به عقد خود درآورد این است که بر او حرام نباشد.
انواع زنانی که ازدواج با آنها حرام است
برخی از زنان هستند برای مردان جایز است با آنها ازدواج کند و ازدواج با برخی زنان نیز حرام است و زنانی که ازدواج با آنها حرام است بر دو نوع هستند:
1- محرمات ابدی که بر سه دسته هستند:
1- محرمات نسبی که عبارتند از: مادر، مادر بزرگ و.... و دختر، دختر دختر و....، خاله، عمه، دختر برادر، و دختر خواهر.
اسباب تحریم ابدی عبارتند از: نسبی، رضاعی (شیر خوردن از یک زن) و مصاهرت (رابطهی ازدواج)
قاعدهی شناخت محرمات نسبی: تمام خویشاوندان نسبی مرد بر او حرام است به جز دختران عموهایش و دختران عمههایش و دختران داییهایش و دختران خالههایش، ازدواج با این چهار دسته بر مرد حلال است.
2- محرمات رضاعی؛ هرچه با نسب حرام میشود مثل آن با شیرخوارگی نیز حرام میشود مگر مادر برادر رضاعی و خواهر پسر رضاعی که حرام نیستند که حرام نیستند.
و باید دانست که شیرخوارگی موجب تحریم میشود که پنج بار کامل یا بیشتر از زنی در دوران دو سالهی شیرخوارگی، شیر بخورد.
3- محرمات با مصاهرت(رابطه ازدواج)، عبارتند از: مادر زن، دختر زن که از شوهر دیگری باشد که با مادرش همبستری کرده باشد. زن پدر و زن پسر.
و زنی که با شوهرش لعان کند برای همیشه بر او حرام میشود.
به این ترتیب محرمات نسبی هفت هستند و نیز محرمات رضایی نیز هفت هستند اما محرمات مصاهرت چهار تا میباشند.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣﴾ [المائدة: 3].: «حرام شده است بر شما: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمههایتان، و خالههایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرانتان که به شما شیر دادهاند، و خواهران رضاعی شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانی که با آنها همبستری کردهاید، پس اگر با آنها همبستری نکردهاید؛ بر شما گناهی نیست (که با دخترانشان ازدواج کنید) و (همچنین) زنان پسرانتان که از پشت و نسل خودتان هستند، و (نیز) جمع میان دو خواهر (بر شما حرام است) مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد که الله آمرزندهی مهربان است».
2- ابن عباس ب میگوید: پیامبر ج درباره دختر حمزه بن عبدالمطلب که عمو و برادر رضاعى پیامبر ج بود گفت: (چون او دختر برادر رضاعى من است، براى من حلال نیست و هرکس با نسب حرام باشد، با شیرخوارگی نیز حرام مىباشد). [14]
نوع دوم: حرامهای موقتی
1- خواهر زنش و جمع بین زن با عمه یا خالهاش برابر است که نسبی یا رضاعی باشد، وقتی یکی از اینها بمیرد یا طلاق داده شود، بعد از پایان عدهاش دیگری برایش حلال میشود.
2- زنی که در حال گذراندن عده است تا عدهاش تمام شود.
3- زنی که در سه مرحله مطلقه ثلاثه شده است برای شوهر سابق خود حلال نمیشود تا با مردی دیگر ازدواج کند و آن مرد بمیرد یا او را طلاق دهد.
4- زنی که برای حج یا عمره احرام بسته تا از احرام خارج شود.
5- ازدواج زن مسلمان با فرد کافر حرام است تا مسلمان شود.
6- ازدواج مرد مسلمان با زن کافر غیر اهل کتاب حرام است تا مسلمان شود.
7- زنی که شوهر دارد بر دیگران حرام است تا شوهرش بمیرد یا او را طلاق دهد.
8- زن زنا کار بر مرد زنا کار و دیگر مردان تا توبه کند و عدهاش تمام شود.
همهی این زنان تا موانع ازدواج برداشته نشود، ازدواج با اینها حرام است.
9- خنثی مشکل تا وضعیتش روشن شود.
باید توجه داشت که بر مردم حرام است که با دخترش که از راه زنا به دنیا آمده است، ازدواج کند. و بر مادر حرام است که با پسرش که از راه زنا به دنیا آمده ازدواج کند. و بر پسر حرام است که خواهرش که از راه زنا به دنیا آمده ازدواج کند.
و هیچ بردهای با زنی که صاحب و مولایش است ازدواج نکند و هیچ مولایی با کنیز خود ازدواج نکند؛ زیرا ملک یمین اوست و همبستری با هرکس با عقدی حرام شود با ملک یمین (کنیزی و بردگی) نیز حرام میگردد، به جز کنیز اهل کتاب که نکاحش جایز نیست اما با مالکیت او همبستری با وی جایز است. و باید توجه داشت که همبستری با هیچ زنی جایز نیست مگر با ازدواج طبق احکام شریعت یا ملک یمین(کنیز)
ازدواج با خواهر زنی که مطلقهی رجعی که عده میگذراند، باطل است اما اگر از طلاق بائن عده میگذراند، حرام است.
حکم ام ولد (کنیزی که از مولای خود بچه دارد)
ام ولد کنیزی است که از مولای خود حامله شده و بچه به دنیا آورده است، چنین زنی باید با یک بار حیض و پاک شدن عده بگذراند تا رحمش پاک گردد، بعد از این میتواند با او همبستری کند.
و برای مولا جایز است که با ام ولى خود همبستری کند یا مانند کنیز به اجاره بدهد تا کار کنند اما فروختن، هبه کردن و وقف کردنش مثل زنان آزاد جایز نیست.
اگر زنی که شوهر گم شده است با مردی دیگر ازدواج کند و قبل از همبستری شوهر اولش پیدا شود، زن شوهر اول خود میباشد و اگر همبستری کرده بودند شوهر اول حق دارد با همان عقد اول بدون طلاق شوهر دوم زنش را به خانهاش بیاورد و بعد از اتمام عدهاش با او همبستری کند و میتواند آن زن را با شوهر دومش رها کند و معادل مهریهای که به زنش داده است از شوهر دوم بگیرد.
باید دانست که اگر شوهر زنی بمیرد و با مردی دیگر ازدواج در قیامت با آخرین شوهرش خواهد بود.
ازدواجی که یکی از زوجین نماز نمیخوانند
1- اگر شوهر زنی نماز نمیخواند جایز نیست که با او زندگی کند و همبستری با چنین مردی حرام است؛ زیراترک نماز کفر است و مرد کافر بر زن مسلمان هیچ نوع سرپرستی و ولایتی ندارد. اگر زن نماز نمیخواند و حاضر به توبه نشود باید مرد مسلمان پایبند به نماز از او جدا شود؛ زیراکافر است. و زن کافر برای مرد مسلمان حلال نیست.
2- اگر زمان عقد مرد و زن هردو نماز نمیخواندند، عقد درست است؛ زیراهردو کافر هستند. اما اگر زن در زمان عقد نماز میخواند و مرد نماز نمیخواند، یا مرد نماز میخواند و زن نماز نمیخواند و سپس هدایت شدند، واجب است که دوباره عقد کنند؛ زیرادر زمان عقد یکیشان کافر بوده است.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَءَاتُوهُم مَّآ أَنفَقُواْۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّۚ وَلَا تُمۡسِکُواْ بِعِصَمِ ٱلۡکَوَافِرِ وَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقۡتُمۡ وَلۡیَسَۡٔلُواْ مَآ أَنفَقُواْۚ ذَٰلِکُمۡ حُکۡمُ ٱللَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡۖ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ١٠﴾ [الممتحنة: 10]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هنگامیکه زنان مؤمن هجرت کرده به نزد شما آیند، پس آنها را آزمایش کنید، الله به ایمانشان داناتر است، پس اگر آنها را (زنانی) مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آنها برای آنان (کافران) حلالند و نه آنها (کافران) برای اینها حلالند و آنچه را [شوهران کافر] خرج کردهاند به آنها بدهید، و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مهریهشان را به آنان بدهید، و (در صورت ارتداد از اسلام) به عقد زنان کافر تمسک مجویید [و آنها را رها کنید]. و آنچه را خرج کردهاید مطالبه کنید، و (کافران نیز) آنچه را خرج کردهاند مطالبه کنند. این حکم الله است که در میان شما حکم میکند و الله دانای حکیم است».
شروط نکاح بر دو نوع است:
شرطهای صحیح .. و شرطهای فاسد
اول: شرطهای صحیح، اگر زن یا سرعبادت شرط کرد که زن دیگری نگیرد یا او را از منزلش یا شهرش برای سکونت به جای دیگر نبرد یا مهریه سنگینی تعیین کند و.... و شوهر نیز قبول نماید، این شرطها صحیح هستند و اگر شوهر خلاف شرط تعیین شده عمل نماید زن حق فسخ نکاح را دارد. اگر مرد در ازدواج شرط کرد که باید زن باکره یا خویشاوند و.... باشد و خلاف این ثابت شد، مرد حق دارد که نکاح را فسخ نماید یا مرد شرط کرد که حق تعیین شدهی عموم زنان را نداشته باشد و زن قبول کرد، جایز است؛ زیرا زن میتواند از حق شخصی خود بگذرد.
ازدواج مسیار عقد شرعی بین مرد و زن است که تمام ارکان و شرایط نکاح را دارد با این تفاوت که زن از حق نفقه و نوبت شب خود و حق مسکن بطور مثال میگذرد.
و شوهر هنگام عقد شرط میکند که زن حق نفقه یا مسکن یا نوبت شب نداشته باشد، بنابراین هر وقت خواست نزد او میرود. یا خود زن در هنگام عقد از حق نفقه یا مسکن یا نوبت شب خود میگذرد و قبول میکند که هر وقت خواست نزد او بیایید. هر چند در ازدواج اصل این است که مرد حق نفقه، مسکن و نوبت شب زن را بدهد.
این نکاح اگر همه شرایط نکاح شرعی را داشته باشد، جایز است، البته نکاح برتری که اهداف شریعت در آن محقق میشود نیست.
قسم دوم: شروط فاسده، و بر دو نوع است:
اول: شروط فاسدی که عقد را باطل میکند عبارتند از:
نکاح شغار این است که یک مرد دختر یا خواهرش و یا هرکسیکه تحت سرپرستیاش است را به ازدواج مرد دیگر در میآورد مشروط به اینکه او نیز دختر یا خواهرش و یا هرکسیکه تحت سرپرستیاش است در عوض به ازدواج وی دهد.
این نکاح چه با تعیین مهریه یا بدون مهریه باشد، فاسد و حرام است.
ابن عمر ب میگوید: (رسول الله ج از نکاح شغار، منع فرمود).[15]
اگر کسی چنین نکاح فاسدی انجام دهد بر هریک از دو تا لازم است که بدون شرط تجدید عقد کنند و عقد با مهر و عقد جدید کامل میشود و نیازی به طلاق نیست؛ زیرا نکاح شرعی صورت نگرفته است.
نکاح حلاله این است که مردی زنِ مطلقه ثلاثه خود را به عقد کسی به این شرط در میآورد که بعد از همبستری طلاق دهد یا به نیت حلال شدن به شوهر اول با او ازدواج میکند یا قبل از عقد توافق میکنند که بعد از همبستری طلاق دهد.
این نکاح فاسد و حرام است و هرکس چنین نکاحی بکند، ملعون است و زن مطلقه با چنین نکاحی حلال نمیشود.
ابن مسعود س میگوید: (رسول الله ج حلال کننده و کسیکه برایش حلاله میشود را لعنت کرده است).[16]
نکاح متعه این است که مردی زنی را برای مدت موقت یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال یا کمتر یا بیشتر با پرداخت مهریه (پول مشخص) عقد میکند و بعد از اتمام مدت معین از او جدا میشود.
این نکاح فاسد است و چنین عقدی جایز نیست؛ زیرا به زن ضرر دارد و زن را همانند کالایی دست به دست میشود و به فرزندان نیز ضرر دارد؛ زیرا فرزندانی که از این طریق به دنیا میآیند خانهای برای زندگی و تربیت ندارند و هدف از چنین نکاحی شهوترانی است نه پدید آمدن نسل و تربیت فرزند. واقعیت این است که الله در اول اسلام این نکاح را حلال قرار داده بود و سپس برای همیشه حرام شد.
سبره جهنی س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (من به شما اجازه داده بودم که با زنان متعه کنید، اکنون بدانید که الله آن را تا روز قیامت؛ حرام کرده است، هرکس زنی از متعه در اختیار دارد، رها کند و از آنچه به او داده است، پس نگیرد).[17]
ازدواج مدنی این است که مرد و زنی بدون در نظر داشت دین با هم ازدواج میکنند و سپس در دفاتر مخصوصی در کشورهای اروپایی این ازدواج را ثبت رسمی میکنند.
چنین ازدواجی بر اساس مساوات بین زوجین است زن مهریه و مرد مسئولیت خاصی ندارد، بر زن لازم نیست که از شوهرش اطاعت کند و طلاقی هم ندارد، به این ترتیب این یک زندگی دایمی است که فقط با مرگ از یکدیگر جدا میشوند و نفقه و سکونت بر اساس توافق زوجین خواهد بود.
چنین ازدواجی به دلیل مخالفت با شریعت اسلام که زن مسلمان اجازه میدهد با غیر مسلمان ازدواج کند و شرایط نکاح شرعی را ندارد، باطل است و هیچیک از احکام ازدواج شرعی از قبیل حلال بودن همبستری، میراث، نسبت فرزندان و.... را ندارد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آل عمران: 85].: «و هرکس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است».
ازدواج صوری این است که در آن ازدواج حقیقی که الله مشروع قرار داده است مد نظر نیست، بلکه ثبت ازدواج قانونی به هدف دستیابی به مصلحت خاص یا دفع مفسدهای میباشد، این بیشتر شبیه نکاح حلالهی حرام است.
چنین ازدواجی به دلیل دروغ بودن، حیله، عدم توجه اداره ثبت به این موضوع و خارج بودن از مقاصد نکاح، از عفت، پاکدامنی و تکثیر نسل و.... حرام است.
این نکاح باطل است و هرچه بر باطل بنا شود باطل است و این نوع نکاح بازیچه قرار دادن احکام شریعت است.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7].: «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
ازدواج به نیت طلاق به این صورت است که مردی با زنی به این نیت ازدواج میکند که بعد از فارغ التحصیل شدن یا بطور مثال تمام شدن دورهی کاریش در آن شهر، او را طلاق دهد. این ازدواج درست نیست؛ زیرا ازدواج به نیت طلاق، نوعی ازدواج موقت است و ازدواج موقت باطل است؛ زیرا متعه و کامجویی است که حرام میباشد و فریب دادن زن و خانوادهاش است.
هرکس چهار زن داشته باشد و زن پنجمی را به عقد خود درآورد، عقدش فاسد و نکاحش باطل است و باید از چنین ازدواجی دست بکشد؛ زیرا برای فرد مسلمان جایز و حلال نیست که بیش از چهار زن داشته باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، (از ازدواج با آنها صرف نظر کنید و) با زنانی (دیگر) که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آنهایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید».
البته مرد مسلمان میتواند هرچه کنیز داشته باشد با آنها همبستری نماید، هرگاه کنیزی خرید یک حیض صبر نماید تا رحمش پاک شود سپس میتواند که با او همبستری کند.
حکم ازدواج زن مسلمان با غیر مسلمان
ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، چه اهل کتاب یا دیگر کفار، حرام است؛ زیرازن مسلمان با عقیدهی توحید، ایمان و عفت خود بالاتر از مرد کافر است. اگر چنین ازدواجی اتفاق افتاد فاسد و حرام است و باید جدا شوند، زیرا مرد کافر بر زن و مرد مسلمان حق ولایت و سرپرستی ندارد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٢٢١﴾ [البقرة: 221].: «و با زنان مشرک تا ایمان نیاوردهاند؛ ازدواج نکنید، و بطور قطع کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است، اگر چه (زیبایی یا دارائی او) شما را به شگفت آورد. و (زنان با ایمان را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید؛ تا ایمان بیاورند. و قطعاً بردهی با ایمان از مرد (آزاد) مشرک؛ بهتر است، اگر چه (زیبائی یا دارائی و موقعیت او) شما را به شگفت آورد. آنان به سوی آتش (دوزخ) دعوت میکنند و الله به فرمان و (توفیق) خویش به سوی بهشت و آمرزش دعوت میکند، و آیات و (احکام) خود را برای مردم روشن میسازد، باشد که متذکّر شوند».
2- عایشه روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هرکس در دین ما چیز جدیدی بیاورد که از آن نباشد، مردود است).[18]
دوم: شرطهای فاسدی که نکاح را باطل نمیگرداند
1- اگر مردی در هنگام عقد نکاح شرط کرد که یکی از حقوق زن را ندهد مثل اینکه شرط کند که زن مهریه نداشته باشد یا حق نفقه یا حق نوبت شب نداشته باشد یا شبهایی که با یکی از زنهایش میماند از زن دیگرش کمتر یا بیشتر باشد، نکاح صحیح اما شرط باطل و بیاعتبار است.
2- اگر مردی با زنی به این شرط ازدواج نمود که مسلمان باشد، بعد مشخص شد که یهودی یا نصرانی است. یا شرط کرد که باکره باشد اما باکره نبود یا شرط کرد هیچ گونه عیبی نداشته باشد اما عیب داشت، اگر خواست میتواند ازدواج را فسخ نماید و مهریهای که پرداخت کرده از زنی که فریبش داده است، پس بگیرد.
الله تعالى میفرماید﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2]. «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
اگر پردهی بکارت زنی با همبستری یا سقوط یا پریدن و.... از بین برود، ترمیم آن به هر شکل ممکن، به دلیل مفاسدی از قبیل کشف عورت مغلظه، دست زدن و نگاه کردن به آن و فراهم و آسان نمودن جنایت زنا برای زنان، در پی دارد، حرام است.
منظور از عیب تمام ایرادهایی است که مانع یا نقص کنندهی کمال لذت و کامجویی بین زوجین است.
اول: عیوبی که مانع همبستری میشود، در مرد قطع آلت تناسلی، قطع یا کنده شدن بیضهها و ناتوانی در همبستری است. اگر مشخص شد که مرد عقیم (بدون نطفه) است، زن اختیار دارد که با چنین مردی ادامه زندگی بدهد یا جدا شود؛ زیرا داشتن فرزند حق زن است.
منظور از ناتوانی جنسی(عنین بودن) این است که آلات تناسلی مرد حرکت نداشته باشد و نتواند دخول کند، اگر زنی دید شوهرش این بیماری را دارد از زمان شکایت به دادگاه یک سال به مرد مهلت داده میشود، اگر توانست خودش را درمان و همبستری کند که شکایت زن اعتبار ندارد، در غیر این صورت زن حق دارد که نکاح با چنین مردی را فسخ نماید. اما اگر زن قبل از دخول یا بعد از آن به زندگی با مرد عنین راضی شد، حق اختیارش ساقط و بیاعتبار خواهد بود.
عیوب موجود در زن که مانع همبستری (دخول) میشود عبارتند از رَتَق، قَرَن و عَفَل
منظور از رَتَق این است که فرج (آلت تناسلی) زن از اصل خلقت مسدود است.
و منظور از قَرَن مسدود شدن عارضی فرج زن است.
و منظور از عَفَل مایعی از ترشح زیاد یا .... در فرج زن وجود دارد که مانع لذت و کامجویی میشود.
دوم: عیوبی مانع کامجویی نمیشود اما موجب تنفر از زن یا سرایت آن عیب به مرد یا بر عکس به زن میگردد مانند: پیسی، جنون، جذام، بواسیر، زخمهای عفونتی، نداشتن بیضه، بیماری سل، بدبویی دهان، بدبویی بدن زخمهایی که خونی جاری در آلت زن دارد و..... در هریک از این عیوب برای زوجین اگر بخواهند، حق فسخ ثابت است. اما اگر با وجود عیب راضی شدند و عقد کردند، دیگر حق اختیار ندارند و اگر بعد از عقد عیب پدید آمد طرف مقابل حق فسخ نکاح را دارد.
هر زنی که شوهرش را بدون آلت تناسلی یافت یا آلت داشت اما توان همبستری نداشت، حق دارد که نکاح خود را فسخ نماید اما اگر قبل یا بعد از عقد متوجه شد و رضایت داد حق فسخ او ساقط و بیاعتبار میگردد.
وقتی نکاح به خاطر یکی از عیبهای فوق و.... فسخ شد، اگر فسخ قبل از همبستری باشد که زن مهریه ندارد اما اگر بعد از همبستری فسخ کردند باید مهریه تعیین شد در عقد را بدهند و شوهر به کسیکه او را فریب داده است مراجعه نماید و مهریهای که پرداخت کرده بگیرد. و نکاح خنثی مشکل قبل از مشخص شدن وضعیتش درست نیست.
ازدواج کفار، یهود و نصارا و.... با خودشان مثل ازدواج مسلمانان با خودشان است که مهریه، نفقه واجب است و طلاق و.... واقع میشود و زنانی مثل مادر زن و خواهر زن و.... که با ازدواج بر ما حرام میشود بر آنها نیز حرام میگردد.
با دو شرط ازدواجهای فاسد کفار مورد تأیید قرار میگیرد:
1- در دین و اعتقاد خودشان درست باشد.
2- بر ما برتری نداشته باشند اگر ادعای برتری بر ما را داشتند، ما با آنچه الله به حق به نازل کرده است، بر آنان حکمرانی خواهیم نمود.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [المائدة: 48]. «و ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتابهای پیشین، و مشتمل بر چیزهایی است که کتابهای گذشته دربر داشتهاند، پس با آنچه الله نازل کرده است میان آنان داوری کن، و از خواستههایشان پیروی مکن، و از حقی که برای تو آمده است روی مگردان....».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٤٢ وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٣﴾ [المائدة: 42-43]: «آنان گوش سپردگان دروغند (و) مال حرام فراوان میخورند، پس اگر نزد تو آمدند در میان آنان داوری کن، یا از آنان روی بگردان، و اگر از آنان روی گردانی به تو هیچ زیانی نمیرسانند، و اگر داوری کردی، با عدالت در میان آنها داوری کن، قطعا الله عادلان را دوست دارد. و چگونه تو را به داوری میطلبند؟ درحالیکه تورات نزد ایشان است، (و) حکم الله در آن است، سپس بعد از آن (از حکم تو) روی میگردانند، و [بدانید که] اینها مؤمن نیستند».
اگر کسی از کفار قبل از عقد به ما مراجعه کرد، با ایجاب و قبول و حضور یا رضایت ولی و دو شاهد عادل از مسلمانان همسرش را عقد میکنیم.
و اگر بعد از عقد نکاح بین خودشان مراجعه نمودن و در زن موانع نکاح وجود نداشت، همان نکاح خودشان را تأیید میکنیم اما اگر در زن یکی از موانع نکاح وجود داشت آنها را از یکدیگر جدا میکنیم.
اگر زن کافری مهریهاش مشخص شده و تحویل گرفته بود - مهریهاش چه درست و چه فاسد - مانند: شراب، خوک و.... که معتبر است و او میرسد. اما اگر مهریه خود را نگرفته بود؛ اگر مهریهای درستی بود بگیرد اما اگر مهریهای فاسد تعیین کردند یا مهریه تعیین نکرده بودند، به او مهر مثل صحیح مثل زن مسلمان، تعلق میگیرد.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: 49-50]. «و در میان آنها [یهود] بر اساس آنچه الله (در قرآن) نازل کرده حکم کن، و از هوسهای آنان پیروی مکن، و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را از برخی از چیزهایی که الله بر تو نازل کرده منحرف کنند، و اگر آنها (از حکم تو) روی گردانند، پس بدان که الله میخواهد آنان را به (خاطر) پارهای از گناهانشان مجازات کند، و قطعا بسیاری از مردم نافرمانند،آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم میکند؟!».
حکم مسلمان شدن یکی از زوجین کافر
اگر مرد و زن کافری یا مردی که زن اهل کتاب دارد، مسلمان شدند، بر نکاح خود باقی میمانند. اگر مردی غیر اهل کتاب قبل از همبستری مسلمان شود، نکاحشان باطل میشود.
اگر زن کافر قبل از همبستری مسلمان شود نکاحشان باطل میگردد، ازدواج زن مسلمان با کافر جایز نیست.
اگر یکی از زوجین کافر بعد از همبستری مسلمان شوند نکاح موقوف میماند؛ اگر مرد مسلمان شود و تا قبل از اتمام عده زنش نیز مسلمان شود که زنش میماند اما اگر زن کافر مسلمان شود و عدهاش به پایان برسد و شوهرش مسلمان نشود، میتواند با مردی مسلمان ازدواج کند و اگر شوهر کافرش را دوست داشت میتواند صبر کند، اگر مسلمان شد که بدون تجدید نکاح و عقد و مهریه زنش خواهد ماند البته تا مسلمان نشود، اجازه ندهد که با او همبستری کند. اگر مسلمان نشد پس از پایان عده میتواند با مردی مسلمان ازدواج نماید.
الله تعالی میفرماید:﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡکُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ یَحِلُّونَ لَهُنَّ﴾ [الممتحنة: 10]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هنگامیکه زنان مؤمن هجرت کرده به نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید، الله به ایمانشان داناتر است، اگر آنها را (زنانی) مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار باز نگردانید، نه آنها برای آنان (کافران) حلالند و نه آنها (کافران) برای اینها حلالند ...».
نکاحی که یکی از زوجین مرتد شود
وقتی زوجین یا یکی از آن دو مرتد شوند، اگر قبل از همبستری باشد، نکاح باطل میگردد اما اگر بعد از همبستری باشد، نکاح تا پایان عده موقوف است، اگر در این مدت توبه کند که نکاح باقی میماند ولی اگر توبه نکند، بعد از پایان عده از زمان ارتداد، نکاح فسخ میشود.
1- اگر مردی مسلمان شود که زنش اهل کتاب باشد، نکاح باقی میماند اما اگر زن کافر غیر اهل کتاب داشته باشد، اگر مسلمان شود که نکاحشان باقی میماند در غیر این صورت باید از او جدا شود.
2 - اگر مردی مسلمان شود که بیش از چهار زن داشته باشد و مسلمان شوند یا اهل کتاب باشند، چهار تا را انتخاب نماید و دیگران را رها کند.
3 - اگر مردی مسلمان شود که دوتا خواهر زنش باشند یکی را انتخاب کند و دیگری را رها کند، اگر با زنی و عمه یا خالهاش ازدواج کرده باشد یکی را انتخاب نماید.
و هرکس مسلمان شود بر او احکام اسلامی نکاح و غیره جاری میشود.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥﴾ [آل عمران: 85].: «و هرکس دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است».
صداق (کابین یا مهریه): به مالی گفته میشود که در برابر عقد ازدواج به زن داده میشود.
اسلام مقام زن را بالا برده و در برابر حق همسری برایش مهریه را فرض قرار داده است و این را به عنوان حقی بر مرد تعیین نموده که محترمانه آن را به زنش پرداخت نماید تا جبران خاطر و احساس قدر دانی و عوضی در برابر کامجویی برای زن باشد تا دلش خوش و شاد گردد که مدیریت و برتری مرد را برخودش بپذیرد.
الله تعالی میفرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِی ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَکُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَیۡهِنَّ سَبِیلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا٣٤﴾ [النساء: 34]. «مردان بر زنان سر پرست و نگهبانند، به خاطر آن که الله برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) به خاطر آن که از اموالشان خرج میکنند. پس زنان صالح، فرمانبردارند، (و) به پاس آنچه الله (برای آنان) حفظ کرده، (اسرار و حقوق شوهران خود) را در غیبت (آنان) حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنها بیم دارید، پند و اندرزشان دهید، (اگر فرمانبردار نشد) در بستر از ایشان دوری کنید، (و اگر تأثیر نکرد) آنان را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند، هیچ راهی برای (سرزنش و) تعدّی بر آنها مجویید، (بدانید) که الله، بلند مرتبهی بزرگ است».
1- اسلام با فرض قرار دادن مهریهی شایستهی زن بر مردی که میخواهد با او ازدواج نماید، زن را مورد احترام و بزرگداشت قرار داده است تا خودش را برای همسری با وی آماده کند. الله تعالى میفرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗ﴾ [النساء: 4] «و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید».
2- برای زن جایز نیست که مهریهی خود را به شوهرش بدهد؛ زیرا این از رسمهای ظالمانهی جاهلیت و مخالف شریعت اسلام است که بر زنان ضرر بسیار بزرگی دارد، البته چنین ازدواجی اگر با رعایت شرایط شرعی باشد، صحیح است و فرزندان حاصل از چنین ازدواجی شرعا ایرادی ندارند.
1- سنت است که مهریه زن کم باشد و بهترین مهریه همان است که پرداخت آن آسان باشد و چه بسا که مهریه گران و سنگین موجب تنفر مرد از همسرش شود اما اگر به حد اسراف و فخر فروشی برسد، حرام است؛ زیرادر پرداخت بر مرد سخت خواهد بود تا جایی که ممکن است زیر بار قرض برود و دست نیاز به سوی این و آن دراز کردن کند. و آسان گرفتن در مهریه از بزرگترین اسبابی است که برکت میآورد و ازدواجهای مورد تأیید شریعت زیاد خواهد شد.
ابوسلمه س میگوید: (از عایشه پرسیدم مهریهای که رسول الله ج برای همسرانش پرداخت میکرد، چقدر بود؟ گفت: مهریه همسرانش دوازده اوقیه و نَشّاً، و گفت: میدانی النَّش چیست؟ گفتم: خیر. گفت: نیم اوقیه، اینها معادل پانصد درهم است، این مهریهی بود که رسول الله ج به همسرانش میداد).[19]
2- مهریه همسران رسول الله ج پانصد درهم معادل تقریبی (140) ریال این زمان سعودی بوده است.
و مهریه دختران رسول الله ج چهار صد درهم معادل تقریبی (110) ریال سعودی بوده است، این درحالی است که رسول الله ج اُسوهی حسنه برای ماست، البته باید اختلاف زمان و تغییر قیمت کالاها و هزینهها را در نظر داشته باشیم، همان طور که در این دوران شاهد این تغییرات هستیم. از الله میخواهیم که گرانی قیمتها و بالا رفتن هزینهها را از ما دفع نماید و شرایط ازدواج پسران و دختران ما را آسان نماید.
3 - مهریه زیاد که از حد نگذرد، جایز است؛ زیرا اصل بر جواز است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّکَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیًۡٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا٢٠﴾ [النساء: 20]. «واگر خواستید همسری (دیگر) به جای همسر (پیشین خود) برگزینید، و به یکی از آنان مال فراوانی (بعنوان مهریه) پرداختهاید، چیزی ازآن را پس نگیرید، آیا آن (مال) را به بهتان و گناه آشکار باز پس میگیرید؟».
هرچه پول به حساب میآید درست است که از آن مهریه پرداخت شود، اگر چه کم باشد. و سقف خاصی برای حد اکثر مهر وجود ندارد، اگر مردی فقیری و دست تنگ باشد، جایز است که مهریه زن را کار سودمندی برای زن تعیین کنند مثل: آموزش قرآن، کار خدماتی برای زن انجام دهد و ....
و برای مرد جایز است که کنیز خود را آزاد و با او ازدواج نماید و مهریهی او را آزادیاش قرار دهد.
مستحب است که اول عقد تمام مهریه زنش را پرداخت نماید و جایز است که بعدا بدهد یا قسمتی از مهر را نقدا پرداخت نماید و بقیه را بعدا بدهد. اگر در هنگام عقد مهریه را تعیین نکرده باشند عقد صحیح است و مهر مثل واجب است و اگر هردو بر چیز کمی راضی شدند هم درست است. و زن با عقد، مالک مهریه خود میشود و بعد از خلوت و همبستری کردن کاملاً مهریه مال خودش خواهد بود.
مهریه حق زن و بر مرد واجب است که در برابر کامجویی از زن به او پرداخت نماید و برای کسی جایز نیست که از او بگیرد مگر با رضایت خودش، البته تنها پدرش میتواند مقدری که زن متضرر و محتاج نشود، بدون اجازهاش بردارد.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَکُمۡ عَن شَیۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَکُلُوهُ هَنِیٓٔٗا مَّرِیٓٔٗا٤﴾ [النساء: 4]. «و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضهای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید».
مقدار مهریه زنی که شوهرش را از دست میدهد
اگر بعد از عقد و قبل از همبستری یا خلوت شوهر بمیرد درحالی که برایش مهریهای تعیین نکرده باشند، برایش مهریهی مثل مهریه خویشاوندانش میرسد و باید عده بگذراند و از شوهرش ارث میبرد اما اگر قبل از همبستری درحالیکه برایش مهریه تعیین کرده بودند، بمیرد نصف مهریه به او میرسد و اگر مهریهی خاصی تعیین نکرده باشند، مهریهای ندارد اما برایش کالایی بر حسب توان بدهند.
و برای کسیکه در نکاحی باطل مثل زن پنجم، ازدواج در عده، همبستری به شبه و.... مهر مثل واجب است.
اگر زوجین در مورد اندازهی صداق یا نوع صداق اختلاف کنند، قول شوهر با قسمش معتبر است. اما اگر در مورد پرداخت و عدم پرداخت اختلاف کنند و هیچ کدام دلیل معتبر نداشته باشند، قول زوجه معتبر است.
1- اعلان نکاح بین مردان و زنان سنت است و جایز است که دختران کوچک دف بزنند و آواز بخوانند، به شرط اینکه در متن شعر یا سرودی که میخوانند وصف زیباییهای زن، کلمات فتنه انگیز، گناه، شرک و.... نباشد.
عایشه ل روایت میکند که ایشان، عروسی را تا خانهی شوهرش که یک مرد انصاری بود، همراهی کرد. پیامبر ج فرمود: (ای عایشه! آیا همراه شما سرگرمی (دف و غیره) نبود؟ زیرا انصار، سرگرمی را دوست دارند). [20]
2- مخلوط بودن زن و مرد در جلسات ازدواج و .... جایز نیست. و حتی رای داماد جایز نیست که نزد عروسی که بین زنان نامحرم بیحجاب است و صورتشان پوشیده نیست برود و با همسرش بین آنها بنشیند؛ زیرا برای همه فتنه در پی دارد.
3 - در ازدواج و .... اسراف در غذا، نوشیدنیها، خرید لباس و.... حرام است.
الله تعالى میفرماید: ﴿۞یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾ [الأعراف: 31].: «ای فرزندان آدم! به هنگام رفتن به مسجد (و در هر نمازی) زینت خود را بر گیرید (و لباسهای شایسته بپوشید) و بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، قطعا الله اسراف کاران را دوست ندارد».
4- آواز خواندن با متن شعری که قسمتهای فتنه انگیز بدن زن و گیسوانش را توصیف میکنند و زنان را در معرض فتنه و فساد قرار میدهد، جایز نیست.
و استفاده از آلات موسیقی مانند عود، نی و... در عروسی و.... حرام است.
و حرام است که نوازندگان و خوانندگان زن و مرد را در جلسه عروسی و.... بیاورند.
ابوعامر اشعری س میگوید: شنیدم که پیامبر ج فرمود: (در میان امت من افرادی پیدا خواهند شد که زنا، ابریشم، شراب و آلات موسیقی را حلال میدانند. همچنین افرادی خواهند آمد که در کنار قلهی کوهی زندگی میکنند و هنگام شام که چوپان، گوسفندان آنها را به خانه میآورد، مسکینی نزد آنان مییاید و از آنان، درخواست کمک میکند، میگویند: فردا بیا. اما شب هنگام، الله آنها را هلاک میکند و کوه را بر سر آنان، فرو میریزد. و گروهی دیگر را مسخ میکند و تا روز قیامت به خوک و میمون، تبدیل مینماید).[21]
نقاش و عکس گرفتن انواع مختلفی دارد:
اول: نقاشهایی که با دست میکشند و بر دو نوع است:
1- نقاشی کشیدن از غیر جانداران؛ مانند: کوهها، دریاها، درختان و... این نوع نقاشیها جایز است.
2- نقاشی موجودات جان دار مانند: انسان، حیوانات و ... این نوع نقاشی حرام است، فرقی ندارد که مورد احترام یا بدون هیچ ارزش خاصی باشد.
دوم: عکس گرفتن با دستگاهها و دوربینهای عکاسی و این نیز بر دو نوع است:
1- عکس گرفتن از موجودات غیر جان دار؛ مانند: کوهها، درختان و... این جایز است.
2- عکس گرفتن از موجودات جان دار مانند: انسان، حیوانات و ... همه اینها حرام است اما گرفتن عکس برای ضرورت مانند کارت شناسایی، گذرنامه، امور پزشکی، امنیتی و.... جایز است.
عکس گرفتن از مجلس عروسی و.... از مردان یا زنان یا مخلوط با هم، حرام است و تحریم فیلمبرداری زشتتر است و بدتر و زشتتر از این فروختن این فیلمها در بازارها برای عموم مردم است؛ زیرا فساد بزرگی درپی دارد.
ابن عمر ب میگوید: پیامبر ج فرمود: (کسانى که این تصویرها را مىکشند، در روز قیامت عذاب داده مىشوند و به آنها گفته مىشود آنچه خلق کردید، زنده کنید!).[22]
حکم برداشتن ابرو (و موهای صورت زنان)
سه نوع مو در بدن وجود دارد:
اول: موهایی که تراشیدن و برداشتن آنها منع شده است مثل ریش، ابرو و موی سر زن.
دوم: موهایی که دستور داده شده که کوتاه و برداشته شود؛ سبیل، موی زیر بغل و زیر ناف.
سوم: موهایی که در مورد آنها امر و نهی نشده است؛ موهای بقیه بدن مانند موی سینه، بازوها و ساق پاها، این موها بر حال خودشان گذاشته شوند مگر در حالت نیاز جایز است که برداشته شود البته به شرطی جایز است که برداشته شود که به بدن ضرر نداشته باشد و هدف مرد مشابهت به زنان یا کفار نباشد، در چنین مواردی جایز است که برداشته شود و این حکم برای زنان نیز به همین صورت است.
غسل و وضوی کسیکه موهایش را رنگ کرده است
رنگ زدن مو بر سه نوع است:
اول: استفاده از رنگهای گیاهی مانند: حنا، کتم (وسمه یا برگ نیل) و... اینها صرف رنگی است که مانع رسیدن آب غسل و وضو به مو نمیشود، بنابراین استفاده این رنگها ایرادی ندارد.
دوم: رنگهای معدنی که از کبریت، سرب و مس است.
سوم: رنگهایی که مو را سفید (دوکلره) و رنگی ترکیب از سرخ و سیاه میکنند.
اگر این رنگها دارای جِرم باشد که مانع رسیدن آب به مو بشود که نگه داشتن این رنگها بر روی موها جایز نیست اما اگر نازک باشد طوری که لایهی ضخیمی روی مو ایجاد نمیکند، نگهداشتن آن جایز است.
برای زن مسلمان پوشیدن لباس زیبایی که بدنش را بپوشاند، مشروع است. و برای زن پوشیدن کت و شلوار (یا بلوز و شلوار) در جلوی مردان و زنان جز برای شوهرش جایز نیست؛ زیرا بدنش نمایان میشود و نامحرمان را به فتنه میاندازد و مشابهت به کفار است و با عفت و شخصیت زن منافات دارد.
و استفاده از رنگهای شیمیایی به دلیل خودنمایی و تشبیه به کفار حرام است.
و رنگ زدن موی سفید با حنا و وسمه سنت است و نیز رنگ زدن مو با رنگ طبیعی آن سیاه باشد یا زرد و ... ایرادی ندارد.
استفاده از وسایل آرایش که اجزای بدن مرده به دست آمده باشد، حرام است هر چند طوری قابل تغییر باشد که هیچ اثری از آن بجا نماند؛ زیرا اصل بر این است که فروختن آدم آزاد چه مرده یا زنده، حتی اگر کافر باشد، حرام است.
و برای زنان پوشیدن طلا و ابریشم جایز و برای مردان حرام است. و رنگ زدن ناخون زنان با رنگهایی که مانع رسیدن آب نشود مانند حنا و... و نیز برداشتن مویی که در صورت زن و جاهای دیگر درمیآید جایز است.
برای زنان پوشیدن کفش پاشنه بلند به دلیل مشابهت با کفار و بیحجابی و خودنمایی که الله تعالی منع کرده، ثبوت مضر بودن آن از نظر پزشکی، حرام است.
و زنان از پوشیدن نقاب و روبند گشاد که منجر به امور ناجایز میشود، خودداری کنند، و اکنون این امر منجر اموری شده و شرارت و فتنه با این پدید آمده است.
بر زنان حرام است که آبروی خود را بر دارند و موی مصنوعی به موهای خود وصل نمایند، خالکوبی کنند، آبروان خود را باریک نمایند، تغییرات مصنوعی در دندانهای خود پدید آوردند و بینشان را فاصله بیندازند چسپاند پلک چشم مصنوعی و رقص زنان با مردان و بلند گذاشتن ناخون بیش از چهل روز، به دلیل مخالفت با فطرت، حرام است.
پوشیدن کلاه گیس اگر به هدف بر طرف نمودن عیب باشد مثل کسیکه کچل باشد یا زنی بیمو و کچ است، پوشیدن آن برای چنین افرادی جایز است اما اگر برای زیبایی باشد، جایز نیست و فرقی ندارد که آن کلاه گیس از موی، مسلمان، کافر یا حیوان باشد.
و حرام است که زنان لباس مردان یا لباس شهرت و تکبر و هر لباسی که در آن اسراف، خودنمایی، بیحجابی و بدننمایی (لخت و عریان) باشد، بپوشند.
مخلوط بودن زن و مرد در جلسات، مناسبتها، مدارس، محل کار و.... به دلیل فتنههای بزرگ برای مردان و زنان، حرام است.
استفاده از عدسه چشمی دو حالت دارد
اول: مرد یا زن از عدسه چشمی به خاطر بهتر شدن بینایی استفاده میکنند، اگر ضرر نداشته باشد، جایز است و نیز اگر چشم معیوب و زشت است برای زیبایی آن استفاده از عدسه ایرادی ندارد.
دوم: استفاده از عدسه صرفا برای زینت، جلب توجه یا به قصد مباهات و فخر فروشی یا به هدف فتنه، تحریک و کلک زدن از عدسه استفاده میکند که این نیز حرام است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59].: «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «قسمتی چادرهای خود را بر [صورت و و سینههای] خویش بیندازند، [و با آن سر و صورت و سینههای خود را بپوشانند) این مناسبتر است تا شناخته شوند؛ پس مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزندهی مهربان است».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾ [النور: 63]. «پس باید کسانیکه با فرمان او مخالفت میکنند؛ بترسند از اینکه فتنهای آنها را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد!».
3- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
زیبایی و زیبا نمودن را همه دوست دارند و الله زیبا است و زیبایی را دوست دارد.
منظور از عمل جراحی زیبایی پزشکی این است که به هدف زیباتر شدن بدن انسانی که به هر علتی ناقص، معیوب و یا عضوی از او تلف شده جراحی زیبایی میکند. و عیوب بدن انسان بر دو نوع است:
اول: عیبها و زشتیهایی که در بدن انسان قبل از تولد پدید میآید مانند: شل و فلج بودن دست و پا و....
دوم: عیبهای که با حوادثی مانند: سوختگی یا تصاف و .... پدید میآید. در تمام این عیوب جراحی زیبایی جایز است؛ زیرا درمان بیماری به حساب میآید که مداوا کردن بیماری را الله تعالی جایز قرار داده است؛ زیراهدف بر طرف نمودن ضرر است که زیبایی و قشنگی با درمان بیماری به دست آمده است.
اما جراحی زیبایی مانند: جراحی بینی با کوچکتر نمودن آن یا جراحی صورت و.... اینها به دلیل تغییر خلقت الهی نه بر طرف نمودن عیب، حرام هستند.
1- ابن مسعود س میگوید: پیامبر ج فرمود: (کسیکه در قلبش به اندازهی ذرهای کبر باشد، وارد بهشت نمیشود). شخصی پرسید: آیا کسیکه دوست دارد لباس و کفش زیبا بپوشد، این هم تکبر است؟ فرمود: (الله زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ کبر، انکار حق و تحقیر مردم است).[23]
2- ابن مسعود س فرمود: (لعنت الله بر زنانِ خال کوب و زنانی که درخواست خالکوبی میکنند و بر زنانی که آبروی خود را بر میدارند و باریک میکنند و بر زنانی که برای زیبایی، دندانهایشان را میتراشند و میان دندانهایشان فاصله میاندازند. سپس ابن مسعود س گفت: (چرا بر کسیکه رسول الله ج لعنت کرده، لعنت نفرستم؟).[24]
ولیمه عروسی: دعوتی که به مناسبت ازدواج داده میشود به آن ولیمه میگویند.
وقت ولیمه
دادن ولیمه در هنگام عقد یا بعد از عقد، قبل از زفاف یا بعد از آن بر حسب عرف و رسم مردم در شب یا روز در منزل داماد یا عروس یا جایی دیگر جایز است.
1- بر داماد واجب است که به مناسبت عروسی خود ولیمه بدهد و سنت است که ولیمه در حد یک گوسفند یا بیشتر بر حسب توانایی مالی باشد و اسراف در ولیمه و .... حرام است.
2- سنت است که در عروسی افراد صالح فقیر یا ثروتمند را دعوت نمایند و با هر نوع غذای حلال پذیرایی کنند و حرام است که در عروسی فقط ثروتمندان دعوت شوند.
3- مستحب است که بزرگان و ثروتمندان در مخارج مجلس دعوتی عروسی همکاری کنند.
انس س روایت میکند که پیامبر ج بر عبدالرحمن بن عوف آثار زردی (زعفران)آرایش را دید، فرمود: «این چیست؟» گفت: ای رسول الله! با زنی (از انصار) ازدواج کردهام؛ با مهریهای به اندازه وزن هسته خرما از طلا، فرمود: الله او را برایت مبارک گرداند، ولیمه بده، اگر چه یک گوسفندی باشد).[25]
در قبول کردن دعوتی عروسی؛ قدر دانی از دعوت کننده، شاد نمودن قلبش، خوشحال نمودنش، برقرار نمودن پیوند خویشاوندی، محکمتر شدن روابط برادری، عمیقتر شدن روابط دوستی و محبت است.
اگر کسیکه به مجلس عروسی دعوت میکند مسلمان باشد، مستقیم خود فرد را دعوت کرده باشد، عذر بیماری، کاری و.... نداشته باشد و در آن عروسی امور منکر نتواند جلویش را بگیرد، وجود نداشته باشد و ضرر و مشقتی برایش نباشد، واجب است.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هر گاه یکی از شما را دعوت کردند، باید اجابت کند؛ اگر روزه بود دعای خیر کند و اگر روزه نبود، بخورد). [26]
1- در هنگام ملاقات با برادر مسلمان چه در مسیر راهی یا بازار و... هرجا باشد، سلام نمودن و مصافحه سنت است. و در هنگام بازگشت از سفر سلام کردن و بغل کشی سنت است.
2- هنگام ورد به مجالس عمومی سنت است که بدون مصافحه بر همه یکبار سلام کند؛ زیرا پیامبر وقتی وارد مجالس میشد بدون مصافحه بر همه سلام میکرد و در آخر مجلس مینشست.
3- برای کسیکه درحالی قصد خورد یا نوشیدن چیزی دارد که دو نفر، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ اوست و میخواهد از آن دو نیز پذیرایی کند، سنت است که از سمت راست شروع نماید، حتی اگر کوچکتر هم باشد.
4- در هنگام پذیرایی از مجالس با آب (نوشیدنی)، غذا یا بخور (خوشبویی) سنت است که از بزرگتر شروع و سپس از سمت راست کسی پذیرایی میکند تا آخرین فرد مجلس سپس از سمت راست فرد بزرگتر.
حضور در ولیمهای که در آن منکر وجود دارد
اگر فردی به عروسی دعوت شد که در آن منکر وجود دارد و میداند میتواند جلوی منکر را بگیرد، برود و مانع منکر شود، اما اگر نمیتوان جلوی منکر عروسی را بگیرد، نرود. و اگر فردی به عروسی دعوت شد و در آن منکر بود جلوی آن را بگیرد اگر نمیتوانست مجلس عروسی را ترک کند. ولی اگر خبر شد که در این عروسی منکر وجود دارد و خودش ندید و صدای منکر را هم نشنید بین ماندن و رفتن مختار است.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِذَا رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۚ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّکۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٦٨﴾ [الأنعام: 68].: »و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما (از روی عناد و مسخره) به بحث و گفت و گو میپردازند، از آنان روی بگردان؛ تا به سخن دیگری بپردازند. و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند، پس هرگز بعد از یاد آوردن با گروه ستمگران منشین».
خوردن از غذای عروسی مستحب است و اگر کسی روزه بود و به عروسی دعوت شد، برود و برای صاحب عروسی دعای خیر کند و برگردد. اما اگر کسی روزه نفلی دارد مستحب است که روزهاش را بخورد تا دل برادر مسلمانش را به دست آورد و او را خوشحال نماید و بعد از غذا خورد دعا کند و برگردد.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الأحزاب: 53]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آن که برای (صرف) غذا به شما اجازه داده شود، بیآن که منتظر پخته شدنش باشید، ولی چون دعوت شدید، داخل شوید، سپس هنگامیکه غذا خوردید؛ پراکنده شوید، و برای بحث و گفتگو ننشینید، قطعا این (عمل) پیامبر را آزار میدهد، و از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید) و الله از (بیان) حق شرم نمیکند...».
برای کسیکه به مجلس عروسی میرود مستحب است که برای صاحب عروسی از دعاهای ثابت از پیامبر ج دعا کند، برخی از این دعاها عبارتند از:
1- «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُم»:[27](پروردگارا! در روزیشان برکت ده و آنان را بیامرز و بر آنان رحم کن).
2- «اللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی وَأسْقِ مَنْ سَقَانِی»:[28](الهی! کسی را که به من غذا داده غذا بده و کسی را که به من آب داد به آب بده).
3- «أَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُونَ، وَأَکَلَ طَعَامَکُمُ الأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیْکُمُ الملائِکَة»:[29] (در نزد شما روزهداران افطار نموده و نیکوکاران طعام شما را خوردند و فرشتگان بر شما درود فرستادند).
برای داماد مستحب است که صبح روز بعد از شب عروسی به خانهی خویشاوندانش که به عروسیاش آمدهاند، برود و سلام و دعا [و از آنها تشکر نماید] و آنها نیز با سلام، تبریک ازدواج و دعا جوابش را بدهند.
و بر خویشاوندان عروس مستحب است که به خانه عروس بروند و با سلام و تبریک ازدواج برایش دعای خیر کنند.
کسیکه زنی را دید و خوشش آمد، چه کار کند؟
جابر س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: رسول الله زنی را دید به خانه زینب درحالی رفت که داشت پوستی دباغی میکرد، با وی همبستری کرد و سپس به میان اصحاب خود رفت و فرمود: (زن به صورت شیطان میآید و به صورت شیطان میرود، اگر کسی از شما زنی را دید که از او خوشش آمد نزد همسرش برود؛ زیرا آنچه در دل او پدید آمده از بین میرود). [30]
پذیرایی از علما و افراد آبرومند
دعوت کردن افراد آبرومند و صالح از سنت پیامبران و اخلاق بزرگان است.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٢٥ فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ٢٦ فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَیۡهِمۡ قَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ٢٧﴾ [الذاریات: 24-27].: «ای پیامبر آیا خبر مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟! آنگاه که بر او وارد شدند و گفتند: سلام. [و با خود] گفت: سلام [و با خود گفت:] گروهی نا شناس هستید. پس پنهانی به سوی همسرش رفت و گوساله (بریان شده) فربهی (برای آنها) آورد. سپس آن را به آنان نزدیک کرد(جلویشان گذاشت)، و گفت: آیا نمیخورید؟».
2- ابوهریره س روایت میکند که: (روزی یا شبی رسول الله ج از خانه بیرون شد و به ابوبکر و عمر ب برخورد و فرمود: (چه چیز شما را در این لحظه از خانههایتان بیرون نمود؟ گفتند: گرسنگی ای رسول الله ج! فرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، مرا هم آنچه شما را خارج ساخته، بیرون نمود، برخیزید و با او برخاستند و به خانهی مردی از انصار آمدند که او هم به خانهاش نبود. چون زن آن شخص ایشان را دید، گفت: خوش آمدید! وبه خانهی خود آمدید! رسول الله ج فرمود: فلانی کجاست؟ گفت: او رفته که برای ما آب شیرین بیاورد، مرد انصاری آمد و رسول الله ج و دو یارش را دید و گفت: الحمد لله هیچکس امروز مهمانان گرامیتر و عزیزتری از من ندارد. سپس رفت و شاخهای خرما آورد که در آن غوره، تازه و خشک بود. گفت: بخورید و کارد را برداشت. رسول الله ج به وی فرمود: گوسفندی شیر ده را ذبح نکنی و آن شخص برایشان گوسفندی ذبح نمود و از آن گوسفند و آن شاخه خوردند و آشامیدند. چون از آب و نان سیر شدند رسول الله ج به ابوبکر و عمر ب فرمود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، در روز قیامت از این نعمت سؤال میشوید، از خانههای خود گرسنه بیرون آمدید و به خانهتان باز نگشتید، تا از این نعمت نصیب شما شد).[31]
زندگی زناشویی آداب و حقوقی برای هردو طرف دارد: منظور این است که هریک از زوجین نسبت به دیگری حقوق و وظایفی دارد که باید رعایت کند تا در زندگی زناشویی خوشبختی محقق گردد، زندگی سر و سامان بگیرد و برای خانواده گوارا شود.
1- وظیفهی مرد است که نفقه، پوشاک و مسکن زن و فرزندانش را به خوبی فراهم کند. و باید خوش اخلاق، در زندگی و معاشرت نیک رفتار باشد، با زنش با لطف و به نرمی و خوشرویی رفتار نماید، در هنگام ناراحتی زنش بردبار باشد و هرگاه خشمگین شود سعی کند او را آرام و راضی کند، اذیت و آزارهایش را تحمل کند. اگر بیمار شد به درمانش اهمیت بدهد، در کارهای خانه با او همکاری کند، او را به انجام عبادات و ترک حرامها دستور دهد.
2- بر مرد واجب است که به زنش، مسایل دینی را اگر نمیداند یا سهل انگار است، آموزش دهد و او را به کاری که فراتر از توانش باشد، مجبور نکند، و او از چیزهای مباحی که میخواهد و در توان مرد است، محروم نکند، احترام خانوادهاش را داشته باشد و او را از رفت و آمد با آنها منع نکند.
3- وظیفهی مرد است که از زنش در هر وقت و هر حال کامجویی مباحی کند که به زن ضرر نداشته باشد و یا او را از عبادتهای فرض باز ندارد و او را از دوست داشتنهای حلال فطری محروم نکند.
4- واجب است که هرگاه مرد غذا خورد به همسرش نیز بدهد و هرگاه لباس نیاز داشت برای همسرش بخرد، به صورتش نزند، زنش را بیخودی سرزنش نکند، او را جز در رختخواب ترک نکند، جلوی بچههایش او را سرزنش ننماید و دل او را جلوی دیگران نشکند.
5- اگر مرد و زنی با رعایت شرایط شرعی ازدواج کردند و سپس زن از حق نوبت شب خود، حق نفقه و مسکن گذشت، این ازدواج شرعی است و زوجین میتوانند به زندگی زناشویی خود ادامه دهند.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ [البقرة: 228].: «و برای زنان حقوق شایستهای است همانند (حقوق و و ظایفی) که بر عهده آنهاست، و مردان بر آنان برتری دارند، و الله عزیزِ حکیم است».
2- ابوهریره س میگوید: نبی ج فرمود: (... و شما را سفارش میکنم که با زنان، بخوبی رفتار کنید، که آنها از پهلو (دنده) آفریده شدهاند و کجترین بخش دنده، قسمت بالای آن است. اگر بخواهی، آن را راست کنی، میشکند و اگر رهایش کنی، همچنان کج، باقی میماند. پس با زنان به خوبی رفتار کنید و سفارش مرا در مورد آنان، مد نظر داشته باشید).[32]
1- وظیفهی زن است که شوهرش را خدمت، خانهاش را منظم و مرتب، امور خانه را مدیریت، فرزندانش را تربیت و شوهرش را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.
2- وظیفهی زن است که در نفس خودش و مال و خانهی شوهرش محافظ و امانتدار باشد و با شوهرش به خوشرویی و تبسم رفتار نماید و خود را برای شوهرش آرایش نماید.
3- وظیفهی زن است که همواره احترام شوهرش را داشته باشد و از او قدردانی نماید و به خوبی با او معاشرت کند. هرگاه او را به رختخواب فراخواند اجابت کند و برود و شرایط راحتی را برایش فراهم نماید و سعی کند که شوهرش را خوشحال نماید تا در خانه احساس خوشبختی و راحتی کند.
4- وظیفهی زن است که از شوهرش در اموری که خلاف فرمان الهی نباشد، اطاعت کند و باید زن از کارهایی که موجب ناراحتی شوهرش میشود، خودداری و دوری کند و بدون اجازه از خانه شوهر بیرون نشود، اسرار شوهرش را فاش نکند، بدون اجازه مال شوهرش را خرج نکند، کسی را که شوهرش دوست ندارد، به خانهاش راه ندهد، احترام خویشاوندان شوهرش را همواره داشته باشد و در زمان بیماری و ناتوانی و نیاز به شوهرش کمک کند.
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (هر کدام از شما مسئول است، و از هریک از شما، در مورد زیر دستانش سؤال خواهد شد. رهبر جامعه، مسئول رعیت میباشد. مرد، مسئول خانواده و زیر دستانش میباشد. زن در خانه شوهر، مسئول زیر دستان خود است. خدمتگذار، مسئول است و از او در مورد اموال صاحبش و مسئولیتهای دیگرش، سئوال خواهد شد).[33]
به این ترتیب متوجه میشویم که زن در خانه شوهرش و جامعه مسئولیت بزرگی به عهده دارد که از مسئولیت کار کردن مرد در خارج از خانه کمتر است. و کسانیکه میخواهند زن را از خانهاش و محیط مادری کردنش بیرون بیاورند تا در بازارها و.... با مردان کار کنند و مزاحم همدیگر باشند، به طور قطع از شناخت مصلحتهای دین و دنیا منحرف و بسیار دور است و همینها بودند که دیگران جوامع خود را فاسد کردند.
برای هریک از زوجین حرام است که در انجام وظایف خود کوتاهی یا تأخیر کنند یا با ناراحتی، منت گذاشتن و آزار دادن کاری کنند.
1- برای مرد حرام است که در عادت ماهیانه با زنش همبستری کند، اگر کسی همبستری کند، مرتکب گناه بزرگی شده و از حدود الهی تجاوز کرده و و قوانین الهی را زیر پا نموده است و باید توبه و استغفار نماید و زنی هم که به شوهرش چنین اجازهای داده است، باید توبه کند.
2- برای مرد حرام است که از راه مقعد با زنش همبستری کند و الله به مردی که با زنش از مقعد همبستری کرده است، نگاه نمیکند و مقعد محل خروج نجاست و تنفر است.
3- وقتی زن از عادت ماهیانه پاک شود و غسل کند شوهر میتواند با او همبستری نماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾ [البقرة: 222].: «و از تو دربارهی حیض (عادت ماهیانه زنان) میپرسند، بگو: آن زیان بار است، پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید، و با آنها نزدیکی نکنید؛ تا پاک شوند، پس هنگامیکه پاک شدند و غسل کردند. از همانجا که الله به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید، به راستی که الله توبه کنندگان را دوست میدارد و (نیز) پاکان را دوست میدارد».
1- هر مردی که در ازدواج مجدد با دختر باکرهای ازدواج نماید، سنت است که هفت شب نزد او بماند و سپس نوبت شب را بین زنهایش تقسیم نماید. اما اگر ازدواج مجدد با زن بیوه باشد، سه شب نزد او بماند و سپس نوبت شب را بین زنانش تقسیم کند و اگر خواست هفت شب نزد همسر جدید بیوهی خود بماند و سپس به همین اندازه نزد دیگر همسرانش برود و بعد از آن نوبت را بین همسرانش تقسیم نماید.
ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج بعد از اینکه با او ازدواج کرد، سه شب نزدش ماند، و فرمود: بدان که تو نزد (شوهر و) خانوادهات کم ارزش نیستی، اگر بخواهی تا هفت شب پیش تو میمانم، و اگر هفت شب نزد تو بمانم؛ نزد دیگر زنانم نیز هفت شب خواهم ماند).
2- همسر باکره بر خلاف بیوه، برای شوهرش غریبه است و به خاطر جدایی از خانوادهاش احساس غربت و تنهایی میکند به همین دلیل نیاز بیشتری به همراهی و أُنس گرفتن برطرف شدن ترس و وحشت دارد.
در اصل باید مرد برای هریک از همسرانش خانهی مستقلی فراهم نماید و جایز نیست که همسران متعددی را در یک منزل جمع کند مگر با رضایت خودشان؛ زیرا حسادت بین زنان شدید است و با جمع کردن زنان در یک منزل این حسادت بیشتر خواهد شد، به ویژه در زمانی که فرزندان زیاد شوند. به این ترتیب برای شوهر بهتر این است که برای هریک از همسران خود منزلی فراهم نماید و به نوبت نزد همسرانش برود و نیز جایز است که برای خودش منزلی بگیرد و همسرانش نزد او بیایند.
و برای شوهر جایز نیست که دو همسر را در یک منزل نگهدارد مگر با رضایتشان و مرد حق ندارد با یکی از همسرانش به مسافرت برود مگر با قرعه کشی، اگر در یک سفر یک همسرش را برده است در سفر دیگر هَوویش را ببرد.
و هرکس دو زن داشته باشد یکی را بر دیگری ترجیح دهد، روز قیامت درحالی حشر میشود که نیمی از بدنش فلج خواهد بود.
واجب است که مرد در نفقه، مسکن، رفتار و نوبت شب بین همسرانش عدالت را رعایت کند. البته در همبستری رعایت عدالت واجب نیست اگر ممکن باشد، بهتر است که در همبستری هم عدالت را رعایت نماید و اگر قلبا یکی را بیشتر دوست داشته باشد ایرادی ندارد؛ زیرا به اختیار خودش نیست. البته باید تلاش کند خودش را به رعایت عدالت هرچه بهتر نزدیک نماید و در آنچه در اختیار دارد، از الله بترسد.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَن تَسۡتَطِیعُوٓاْ أَن تَعۡدِلُواْ بَیۡنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوۡ حَرَصۡتُمۡۖ فَلَا تَمِیلُواْ کُلَّ ٱلۡمَیۡلِ فَتَذَرُوهَا کَٱلۡمُعَلَّقَةِۚ وَإِن تُصۡلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا١٢٩﴾ [النساء: 129].: «و هر چند حریص باشید، هرگز نمیتوانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان عدالت برقرار کنید. پس یکسره به سوی یکی میل نکنید، که دیگری را بلا تکلیف رها کنید، و اگر راه اصلاح پیش گیرید، و پرهیزگاری کنید، الله آمرزندهی مهربان است».
2- الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾ [النساء: 3].: «و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، (از ازدواج با آنها صرف نظر کنید و) با زنانی (دیگر) که مورد پسند شماست دو دو، و سه سه، چهار چهار، ازدواج کنید. پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید، به یک (زن) یا به آنچه (از کنیزان) که مالک آنهایید (اکتفا نمایید) این (کار) نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید».
احکام تقسیم نوبت شب بین همسران
1- بر هر مرد صاحب تشخیص، بیمار یا سالم، واجب است که در تقسیم، نوبت شب را رعایت کند، اگر مرد بیمار بود و رعایت نوبت شب سخت بود از همسران خود اجازه بگیرد که در خانهی یکی از آنها بماند، اگر قبول نکردند قرعهکشی نماید و نزد یکی بماند.
2- اگر یکی از زنان با هماهنگی شوهرش نوبت خود را به هَووی خود بخشید یا اختیار را به شوهرش داد که به جای او نزد یکی دیگر از همسرانش برود، ایراد ندارد.
3- اگر مردی چند همسر دارد، میتواند در روز به خانهی یکی از زنانش که نوبتش نیست برود و بدون همبستری با او بازی و.... نماید و احوالش را بپرسد و شب به خانه آن همسرش برود که نوبتش است.
4- اگر زنی بدون اجازهی شوهرش به مسافرت برود یا از رفتن به مسافرت با شوهرش سرباز زند یا شب در رختخواب با شوهرش نخوابد؛ زیرا نافرمان است از نوبت شب و نفقه محروم میگردد.
عایشه ل روایت میکند که: (هرگاه، رسول الله ج میخواست به سفر برود، میان همسران خود، قرعه کشی میکرد. و قرعه به نام هرکس میافتاد، او را همراه خود میبرد. و (قابل یاد آوری است که) پیامبر ج نزد هریک از همسران خود، یک شبانه روز میماند. اما سوده ل نوبت خود را برای خوشنودی رسول الله ج به عایشه بخشید).[34]
5- اگر مردی که بیش از یک زن دارد به زندان بیفتد [و به اصطلاح بند باز باشد که میتواند به خانه بیاید] اگر ممکن بود نوبت را رعایت نماید. اما اگر ممکن نبود رعایت نوبت ساقط میشود، اگر میتوانست در برخی شبها به خانه بیایید عدالت بین همسرانش را رعایت کند.
اگر زن به زندان بیفتد و برای شوهرش امکان رفتن به نزدش وجود داشته باشد، عدالت را رعایت کند اما اگر ممکن نباشد، حق این زن ساقط میشود.
6- اگر زنی دیوانه باشد باید نوبتش را رعایت کند به شرط اینکه در امان باشد، اما اگر دیوانگیاش به حدی باشد که برای شوهر امنیتی نباشد، نوبتی ندارد.
7- اگر مردی با همسرانش به مسافرت برود باید در مسیر راه در هنگام استراحتِ - کم یا زیاد- وقت خود را بین همسرانش تقسیم نماید. اگر در جایی چند روز ماندند، مثل زمان مقیم بودن نوبت شب را رعایت کند.
8- اگر مردی با یکی از زنانش به قید قرعه مسافرت نمود در هنگام بازگشت شبهایی را که با این زنش بوده قضایی ندارد که نزد دیگر همسرانش بماند بلکه نوبت را از همان زمان قبل سفر به ترتیب رعایت کند.
9- اگر زنی بدون اجازهی شوهرش به مسافرت برود، نوبتی ندارد و اگر به اجازهی شوهر به سفر حج یا عمره یا .... برود نوبتی ندارد. اما اگر با اجازهی شوهر برای انجام کار شوهرش برود در هنگام بازگشت به تعداد شبهایی که نبوده نزد این زنش بماند. اما اگر با اجازه شوهر برای انجام کار دیگران برود نوبت ندارد.
10- زن اهل کتاب نیز در تقسیم نوبت حکم زن مسلمان را دارد اما کنیز، نوبت خاصی ندارد.
وقت معتبر در تقسیم نوبت بین زنان
کسیکه روز کار است شب را بین زنانش تقسیم کند و کسیکه شب کار است روزها را بین زنانش تقسیم نماید.
در تقسیم برای زن اگر پاک یا عادت ماهیانه باشد، نزدش برود. اگر زنان خودشان توافق کردند که در هنگام عادت ماهیانه یا بیماری شوهر نزدشان نرود جایز است. در تقسیم نوبت برای زن بزرگ سال و کم سن سال فرقی ندارد. البته اگر خود زن از نوبت خود گذشت، سهمی در نوبت شب ندارد. و زن مطلقه رجعی نوبتی ندارد.
برای شوهر سنت است که با بدنی تمیز، لباسی زیبا، بوی خوش و چهرهی خندان به خانه برگردد.
و سنت است که شوهر بیخبر و ناگهانی به خانه بر نگردد، بلکه به خانوادهاش اطلاع دهد که چه زمانی میرسد، تا زنش با بهترین آرایش از شوهرش استقبال کند و موی خود را شانه زند و خود را آرایش نماید.
کسیکه از همسرش تقاضای همبستری دارد و قبول نمیکند
بر زن حرام است که تقاضای همبستری شوهرش را رد کند مگر با عذر معتبر شرعی.
ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (هنگامیکه مردی همسرش را به رختخوابش فرا خواند و همسرش از آمدن امتناع ورزید، فرشتگان او را تا صبح لعنت میکنند).[35]
حکم مصافحه با زن بیگانه (نامحرم)
مصافحه و خلوت نمودن با زن بیگانه حرام است و منظور از زن بیگانه کسی است که همسر و محرم مرد نباشد.
و منظور از محرم مرد، زنانی هستند که ازدواج با آنها با رابطه نسبی یا رضاعی یا مصاهرت(روابط ازدواج) حرام ابدی باشد.
1- بر برادران، عموها، داییها، پسر عموها، پسر خالههای مرد مانند دیگر نامحرمان بیگانه جایز نیست که با همسران برادران، عموها، داییها، پسر عموها، پسر خالههای خود مصافحه نمایند؛ زیرااینها محرم زن مرد نیستند.
2- برای هیچ مرد جوان یا پیر جایز نیست که با زن بیگانه و نامحرمی برابر است که جوان یا پیر باشد، با پرده یا بدون پرده مصافحه نماید و بدتر از این بوسیدن است.
امیمه بنت رقیقه ل روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (من با زنان [نامحرم] مصافحه نمیکنم).[36]
3- بر زن مسلمان حرام است که با مردان بیگانه و نامحرم مصافحه نماید و نیز بر زن حرام است که به تنهایی با مردی نامحرم مانند: راننده و .... سوار ماشین شود.
بر زن مسلمان حرام است که بدون محرم به مسافرت برود، فرقی ندارد که مسافرت با ماشین، هواپیما، کشتی، قطار یا دیگر وسایل نقلیه باشد.
ابن عباس ب روایت میکند که پیامبر ج فرمود: (زن مسافرت نکند، مگر اینکه محرمی همراهش باشد، هیچ مردی بر زن وارد نشود، مگر اینکه همراه او، یکی از محارم باشد).[37]
برای حجاب شرعی رعایت شرایط ذیل الزامی:
حجاب شرعی آن است که تمام بدن زن را بپوشاند، با پارچهی زخیمی باشد که زیر آن دید نشود، گشاد باشد نه تنگ بدننما یا اندامی، پارچه زینتی نباشد که جلب توجه کند، از عطر و مواد خوشبو کننده استفاده نکرده باشند، لباس شهرت نباشد، با لباس مردان و کفار مشابهت نداشته باشد و عکس صلیب و دیگر تصاویر روی لباس نباشد.
رعایت حجاب شرعی بر تمام زنان مسلمان بالغ واجب است و به این صورت است که زن تمام بدن خود اعم صورت، دستها، موها، گردن، قدم و ساق پاها و ساعدها و.... را از چشم مردان نامحرم بپوشاند تا آنها را به فتنه نیندازد.
بر زن واجب است که خود را از تمام کسانیکه محرم او نیستند، مانند: شوهر خواهر، پسر عموها، پسر خالهها و دیگر نامحرمان.... بپوشاند؛ زیرا اینها محارمش نیستند. البته در هنگام نیاز که محرمی همراهش باشد، جایز است که حجاب را از صورتش برای پزشک معالج یا قاضی و.... بردارد.
و برای زن جایز نیست که در محیط کار، مدارس، بیمارستانها و.... با مردان نامحرم رفت و آمد داشته باشد. همانطور که خودنمایی، آشکار نمودن قسمتهای فتنه انگیز بدن و برداشتن حجاب از زیباییهای زن برای غیر شوهرش، به دلیل فتنهها، رواج گناه و فساد در بین اهل ایمان درپی دارد، حرام است.
1- الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّ﴾ [الأحزاب: 53]. «و هنگامیکه چیزی (از وسایل زندگی به عاریت) خواستید، پس از آنان (زنان پیامبر) از پشت پرده بخواهید، این (کار) برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است».
2- و الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59]. «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینههایشان را بپوشانند) این مناسبتر است تا شناخته شوند؛ پس مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزندهی مهربان است».
3-الله تعالی میفرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِینَ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُذۡهِبَ عَنکُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِ وَیُطَهِّرَکُمۡ تَطۡهِیرٗا٣٣﴾ [الأحزاب: 33]. «و در خانههای خود بمانید، و به شیوهی جاهلیت نخستین زینتهای خود را آشکار نکنید، و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید، و الله و پیامبرش را اطاعت کنید، الله قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاک سازد».
الله به بندگان خود نعمتهای فراوانی عنایت فرموده که فراتر از حساب و شمارش است. و در این زمان به ما نعمت وسایل ارتباط جمعی مانند: صدا و سیما، تلفن همراه و.... و نعمتهای مسافرت و حمل و نقل آسان با کشتیها، هواپیماها، قطارها، انواع ماشین و.... را داده است که استفاده و سوار شدن و رانندگی از همه اینها برای عموم مردان و زنان تا فسادی درپی نداشته باشد، مباح است. اما در صورتی که شر، فساد و یا فتنهای درپی داشته باشد، واجب است که ممنوع شود. رانندگی (ماشین) زنان در شهرها، روستاها، جادههای عمومی یکی از همین موارد است که فتنهها، شرارتها و فسادها از این طریق رواج یافته است. یکی از علتها این است که زن بدون برداشتن حجاب از صورت در برابر نامحرمان و کثرت ارتباط داشتن با مردان نامحرم نمیتواند رانندگی کند و این برای زنان و مردان فتنهها درپی داشته است.
و از آنجاییکه دفع مفاسد مقدم بر جلب مصالح است و هرچه منجر به حرام شود، حرام میباشد، واجب است که به زنان اجازهی رانندگی داده نشود تا زنان از فاجران حفظ شوند و ابرو و دامنشان از تمام آلودگیها در امان بماند و دروازههای فتنه و شری که دامنگیر کشورهایی شده است که زنان رانندگی میکنند، بسته شود.
و هرکس آنچه از این خیرخواهیها بشنود و به دیگران برساند، نیکوکاری کرده است. و هرکس از جماعت پیرو حق جدا شود، به خودش بد خواهد کرد و دروازههای فتنه را به روی مردان و زنان میگشاید و شرایط را برای ترویج فحشا در بین اهل ایمان فراهم میگرداند. و الله از چیز منع نمیکند مگر آن که بهتر از آن را جایز قرار میدهد.
1- الله تعالی میفرماید: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31]: «و به زنان مؤمن بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند، و شرمگاهشان را حفظ کنند، و زینت خود را آشکار نکنند؛ جز آنچه از آن که (طبعاً خودش) نمایان است، و باید (اطراف) مقنعههای خود را بر گریبانها یشان بیفکنند [تا چهره و گردن و سینه با آن پوشیده گردد]».
2- و الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59].: «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینههایشان را بپوشانند) این مناسبتر است تا شناخته شوند؛ و مورد آزار قرار نگیرند، و الله آمرزندهی مهربان است».
3- الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115]. «و کسیکه پس از آنکه هدایت (و راه حق) برایش روشن شد؛ با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، ما او را به آنچه پیروی کرده؛ وا گذاریم، و او را به جهنم در افکنیم، و بد جایگاهی است».
4- الله تعالی میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾ [النور: 19]. «قطعا کسانیکه دوست دارند فحشا در (میان) مؤمنان رواج یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است، و الله میداند و شما نمیدانید».
راز مشابهت فرزند و پسر و دختر شدن
1- عایشه ل روایت میکند که زنی به رسول الله ج گفت: اگر زن احتلام شود و آب ببیند، آیا غسل بر او واجب میشود؟ فرمود آری عایشه گفت: دستانت خاک آلود باد. عایشه ل گوید: رسول الله ج فرمود: او را به حال خودش بگذار، [و خطاب به آن زن فرمود:] آیا مگر جز این است که مشابهت فرزند از همین است، وقتی آب منی زن بر آب منی شوهرش غلبه کند، بچه شبیه داییهایش میشود و زمانی که آب منی مرد بر آب منی زن غلبه نماید، بچه شبیه عموهایش خواهد شد).[38]
2- ثوبان س روایت میکند که کنار رسول الله ج ایستاده بودم که یکی از علمای یهودی آمد و گفت: امدهام تا از تو دربارهی [راز مشابهت] بچه سوال کنم. پیامبر ج فرمود: (آب منی مرد سفید است و آب منی زن زرد است، وقتی همبستری کنند و آب منی مرد غلبه کند، به فرمان الله بچه پسر میشود اما اگر آب منی زن غلبه نماید، به فرمان الله بچه دختر خواهد شد). یهودی گفت: راست گفتی و قطعا تو پیامبری و رفت.[39]
برای مرد جایز است که به طور طبیعی از بچه دار شدن همسرش جلوگیری کند و آب منی خود را بیرون بریزد. اما بهتر است که این کار را نکند؛ زیرا موجب از دست رفتن لذت کامجویی زن میشود و از تکثیر نسل که مهمترین هدف نکاح است، جلوگیری میشود.
در صورت نیاز و عذر معتبر، مباح است که نطفه را قبل از چهل روز با اجازهی شوهر و به شرط اینکه بر زن ضرری نداشته باشد، با داروی مباح، سقط کنند.
و باید توجه داشت که سقط از بیم کثرت فرزند یا ناتوانی در تأمین مخارج زندگی یا تربیت فرزندان، جایز نیست؛ زیرا سوء ظن به الله است.
1- فرزند و نسل انسان نعمت بزرگی است که الله با آن بر بندگانش منت نهاده است و اسلام به داشتن فرزند تشویق و ترغیب نموده است، به این ترتیب مطلقا جلوگیری جایز نیست. و اگر جلوگیری به هدف بیم از تأمین مخارج یا ناتوانی در تربیت باشد؛ زیرا سوء ظن به الله است، جایز نیست.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡٔٗا کَبِیرٗا٣١﴾ [الإسراء: 31]. «و فرزندانتان را از ترس تنگدستی نکشید، ما آنها و شما را روزی میدهیم، به راستی کشتن آنها گناه بزرگی است».
2- جلوگیری از قدرت بچه دار شدن زن و مرد که عقیم کردن نامیده میشود، حرام است، مگر برای دفع ضرر؛ زیرا تعدی و تجاوز به حدود الهی و تعطیل دستگاه تولید نسل است.
3- در صورتی که حامله شدن پیاپی برای زن ضرر دارد و نمیتواند به طور طبیعی زایمان کند یا بیماری دارد که طبق نظر پزشک مورد اعتماد حامله شدن زود هنگام برایش مضر است، در چنین مواردی بر زن مسلمان جایز است که با رضایت شوهرش داروی جلوگیری که برایش ضرر نداشته باشد برای مدت محدودی بخورد.
عقیم و نازا بود به عدم توانایی جنسی در حامله نمودن و حامله شدن را گویند. و درمان نازایی با تلقیح مصنوعی با شرایط شرعی معتبر جایز است.
تخم گذاری با تلقیح انواع مختلف و هر نوع آن حکم خاص خودش را دارد:
1- اگر زنی از دو تخمک مرد و زن بیگانه حامله شود یا از تخمک زن و تخمک مرد بیگانه حامله شود، که زنا و شرعا حرام است.
2- اگر زنی از تخمک شوهر سابق خود حامله شود که رابطه زن و شوهری با مرگ یا طلاق قطع شده، حرام است.
3- اگر تخمک زوجین را در رحم زنی بیگانه بگذارند که مستعار است، حرام میباشد.
4- اگر تخمک زوجین را در رحم زن دیگر مرد با تلقیح داخلی یا خارجی بگذارند، این نیز حرام است.
5- اگر تخمک زوجین را در رحم همسر دیگرش که عقیم نیست با تلقیح داخلی یا خارجی با لولهای بگذارند و سپس به رحم خود زن منتقل نمایند، چنین عملی خطرها و مشکلاتی دارد با این حال برای فرد مجبور، مباح است و در هنگام ضرورت به اندازهی نیاز جواز دارد. و فردی که با چنین وضعی روبرو شود باید از عالم یا فرد صاحب نظر مورد اعتماد از نظر دینداری و علمی خود بپرسد. الله تعالی میفرماید: ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [النحل: 43]. «پس (ای مردم) اگر نمیدانید از (آگاهانِ) اهل کتاب بپرسید».
کمترین مدت حاملگی شش ماه است و نهایت مدت حاملگی نه ماه میباشد و بسی اوقات اتفاق میافتد که وضع حمل چند هفتهای به تأخیر میافتد. اگر بیشتر این وضع حمل به تأخیر بیفتد بسیار نادر است و نادر حکم خاصی ندارد، در نتیجه برای ثبوت نسب، میراث و.... نیاز به دلیل معتبر دارد.
وقتی جنین پسر یا دختر در داخل رحم اعضای خلقتشان کامل شود، جایز نیست که برای تغییر دادن یکی بر دیگری کاری یا تغییراتی ایجاد شود و هرکس برای تغییر خلقت جنین هر تلاش و کاری بکند، مرتکب گناهی شده که مستحق عذاب است؛ زیرا این کار تغییر خلقت الهی و تعدی بر جنین و حرام است.
و در اعضای بدن هر نوزادی که نشانههای پسر و دختر بودن وجود داشته باشد، قابل بررسی است، اگر نشانههای پسر بودن غلبه دارد، جایز است که از طریق راهکارهای پزشکی با جراحی یا هرمون درمانی به درمان بچه بپردازند تا مشکل بر طرف شود و اگر نشانهها دختر بودن غلبه داشت نیز حکم به همین صورت است.
1- به امر الهی در هر ماه از بدن زن یک تخمک آزاد میشود، اگر زمان بسته شدن نطفه مقدر شده باشد و با تخمک مرد جفت و زن حامله شود، این همان نطفه ترکیبی از تخمک مرد و زن است.
2- بیشترین تولد زنها به این صورت است که در هر سال یک فرزند به دنیا میآورند و گاهی دو فرزند پسر دو قلو و گاهی دو دختر دوقلو و گاهی یک پس و یک دختر به دنیا میآورند و بیس اوقات هم ممکن است از زنی سه قلو به دنیا بیاید و چه بسا که زنی باشد که بچه به دنیا نیاورد.
اول: یک تخمک از یک طرف با دو تخمک از طرف دیگر ترکیب و جفت میشود و دو تا فرزند دو قلو کاملا مشابه همدیگر به دنیا میآیند.
دوم: دوقلوهایی که با هم مشابهتی ندارند و این به فرمان الله دو تخمک از یک طرف با دو تخمک دیگر از طرف مقابل جفت میشود و دوقلوی غیر شبیه شکل میگیرد. پاک و منزه است الله علیم و قدیری که هرچه بخواهد در تاریکیهای سه مرحلهای میکند.
1 - الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا٢﴾ [الإنسان: 2]. «به راستی ما انسان را از نطفۀ مختلطی آفریدیم، او را میآزماییم و شنوای بینا قرار دادیم».
2 - الله تعالى میفرماید: ﴿لِّلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ٤٩ أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ٥٠﴾ [الشورى: 49-50]. «آنچه در آسمانها و زمین است از آن الله میباشد، هرچه را بخواهد میآفریند، به هرکس بخواهد دختر میبخشد، و به هرکس بخواهد پسر میبخشد. یا پسر و دختر - هردو - با هم میدهد، و هرکس را که بخواهد عقیم میگرداند، بطور قطع او دانای قادر است».
در زمان ما سه نوع تولد وجود دارد:
تولد طبیعی که اصل بر همین و اکثر تولدها به این صورت است. تولد با عمل جراحی که سزارین نامیده میشود و تولد با کمک پزشک مامایی که با فشار آوردن بر شکم مادر بچه متولد میشود و این در زمانی است که به دلیل بزرگی جنین یا منحرف بودن مسیر آن نیاز این پیدا میشود.
اگر جنین در شکم مادر بمیرد و امکان بیرون آمدن آن نباشد، جایز است که برای حفظ جان مادر او را تکه تکه بیرون بیاورند و بعد از بیرون آوردن اعضای بدنش را جمع کنند و غسل دهند و کفن کنند و بر او نماز بخوانند و دفن کنند و این به اقتضای ضرورت است.
الله تعالی میفرماید: ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾ [البقرة: 173]. «و اگر کسی (برای حفظ جان خود به خوردن آنها) ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، پس گناهی بر او نیست. الله آمرزندهی مهربان است».
الله جنین را در شکم مادرش آفریده و خروج آن را نیز به رحمت خود آسان نموده است. اما گاهی اتفاق میافتد که باید از تولد مصنوعی قبل از زمان تولد به خاطر خطری که بچه و مادرش را تهدید میکند، استفاده کنند. و پزشک یا مامایی که متخصص و جراح زنان و زایمان است به هدف سالم ماندن مادر و بچه اقدام به این کار میکند. اما اگر خطر شدید باشد واجب است که برای حفظ جان مادر و بچه از تولد مصنوعی استفاده نمایند البته به شرط اینکه برای مادر ضرری نداشته باشد.
و استفاده از تولد مصنوعی در هنگام تولد بچهای که برای مادر و بچه خطر دارد، واجب است.
اگر زمان تولد به تأخیر بیفتد و استفاده از تولد مصنوعی برای مادر و بچه ضرر نداشته باشد، جایز است که از این راه اقدام به تولد بچه کنند.
و اگر جنین در داخل شکم مادر بمیرد و بیرون نشود، جایز است که از راه تولد مصنوعی یا سزارین اقدام به درآوردن بچهی مرده از شکم مادر کنند.
الله تعالی میفرماید:﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٢٩﴾ [النساء: 29]. «و خودتان را نکشید، که قطعا الله به شما مهربان است».
عمل جراحی برداشتن جنین (سزاریَن)
سزارین به این صورت است که جنین را با جراحی نمودن شکم مادر از رحم بر میدارند. سزارین در صورتی جایز است که مادر یا جنین در خطر باشند و راه دیگری وجود نداشته باشد اما بدون ضرورت جایز نیست که اقدام به سزارین کنند؛ زیرا الله که جنین را آفریده است بیرون آمدنش را نیز آسان خواهد کرد.
الله تعالی میفرماید: ﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِیلَ یَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢﴾ [عبس: 17-22]. «مرگ بر (این) انسان، چقدر ناسپاس است؟! (الله) او را از چه چیز آفریده است؟ او را از نطفه (به ظاهر نا چیز) آفریده است، آنگاه او را موزون ساخت. سپس راه [تولد او] را برایش آسان نمود. آنگاه (بعد از پایان عمر) او را میراند، پس او را در قبر (پنهان) کنند. سپس هرگاه که بخواهد او را (از قبر) بر میانگیزد».
برای فرد مسلمان جایز است که برای خوشحال نمودن برادر مسلمان خود مبادرت ورزد و خبری که او را خوشحال میکند به او برساند. شایسته است که تولد بچهای را که الله به او لطف کرده است، تبریک بگوید و برای بچه دعای خیر کند و پدرش را یادآوری کند که شکر این نعمت الهی را به جا آورَد. و الله تعالی میفرماید: «﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا٧﴾ [مریم: 7]. «ای زکریا! ما تو را به پسری بشارت میدهیم که نامش یحیی است، (که) پیش از این هم نامی برای او قرار ندادهایم».
1- سنت است که در روز تولد برای بچه اسمی انتخاب و او را نامگذاری کنند.
انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: دیشب برایم فرزندی متولد شد و او را به اسم پدرم ابراهیم نامگذاری کردم).[40]
2- بهتر است که نامگذاری بچه را از روز هفتم تولدش به تاخیر نیندازند البته اگر به بعد از این هم به تاخیر افتاد جواز دارد.
سمره س روایت میکند که رسول الله ج فرمود: (برای پسری که متولد میشود عقیقه انجام دهید، حیوانی را برای او ذبح کنید و آنچه باعث اذیت او است از او دور کنید. هر بچهای در گرو عقیقهاش میباشد، روز هفتم برای او ذبح کنند و سرش را بتراشند برایش اسمی تعیین کنند).[41]
سنت است که برای نوزاد بهترین و محبوبترین اسم در نزد الله انتخاب شود. مانند: عبدالله، عبدالرحمن و.... اسمی را انتخاب کنند که معنای بندگی برای یکی از اسمهای نیکویی الله را داشته باشد مثل عبدالعزیز، عبدالملک و.... یا نام یکی از انبیاء و رسولان را برای بچه انتخاب نمایند یا اسم یکی از صالحان را برای فرزند خود انتخاب کنند.... یا اسم را انتخاب نمایند که توصیف صادقی برای انسان باشد مثل یزید، حسن و.... اگر از اسمهای حرام برای فرزند خود انتخاب کرده بودند واجب است که تغییر دهند به طور مثال اگر عبدالدار گذاشته بودند به عبدالله تغییر دهند و اگر عبدالحسین گذاشته بودند به حسین تغییر دهند... و اگر حمار(الاغ) گذاشته بودند به اسد(شیر) تغییر دهند و....
سنت است که کنیه فرد به اسم بزرگترین فرزندش باشد.
عقیقه: منظور از عقیقه حیوانی مثل گوسفند است که به خاطر تولد فرزند و به نیت رضای الله ذبح میشود.
احکام سن و صفت حیوان عقیقه مثل قربانی است با این تفاوت که در عقیقه شریک دادن جایز نیست بلکه گوسفند، گاو یا شتری که عقیقه کنند فقط از طرف یک نوزاد جایز است.
عقیقه با تولد فرزند مشروعیت پیدا میکند، به این ترتیب وقتی فرزندی زنده به دنیا بیایید، سنت است که از طرف او عقیقه کنند.
عقیقه سپاسگذاری از الله به خاطر نعمت فرزند جدید و قربانی برای نوزاد و عبادتی برای الله است.
و از آن جایی که پسر نعمتی بزرگتر و احسانی از جانب الله است، باید شکرگزاری به مناسبت تولد آن بیشتر باشد به همین دلیل عقیقه از طرف پسر دوتا و از طرف دختر یکی است.
عقیقه سنت مؤکده است که از طرف پسر دوتا و از طرف دختر یکی در روز هفتم ذبح کنند و برای بچه اسمی انتخاب نمایند و سرش را بتراشند، اگر به هر دلیل یا عذری یا بیخبری نتوانستند، در روز هفتم ذبح کنند، در هر وقتی که توانستند ذبح نمایند حتی اگر بدون عذر ذبح نکرده باشد و وقت آن از دست رفته باشد بازهم ذبح کنند و سنت است که نوزاد را با خرما یا مانند آن تحنیک کنند.
را ام کرز ل روایت میکند که از رسول الله ج در مورد عقیقه سوال کردم، فرمود: (برای پسر دو گوسفند مثل هم، و برای دختر یک گوسفند به عنوان عقیقه ذبح میشوند).[42]
11- ناسازگاری در زندگی زناشویی و راه درمان آن
نشوز (ناسازگاری): منظور از ناسازگاری این است که زن با شوهرش سر ناسازگاری داشته باشد و در اموری که اطاعت از شوهر واجب است، نافرمانی کند.
ناسازگاری زن این است که از شوهرش در اموری که واجب است، اطاعت کند، نافرمانی میکند.
ناسازگاری مرد این است که حقوق زن را رعایت نکند و وظایف مردانگی خود را انجام ندهد.
واقعیت این است که نفسها بر عدم رغبت در انجام وظایف خود سرشته شده است و حریص هستند که حقی که بر علیه اوست انجام ندهد.
و از آنچه که صلح و سازش را آسان میگرداند و موجب ریشه کردن و تغییر دادن این اخلاق زشت میشود، تمرین گذشت و پذیرش حقی است که بر علیه فرد باشد و قانع شدن به حقی که به نفعش است، صبر، گذشت و بخشش است. در نتیجه امور زندگی اصلاح میشود و زندگی زناشویی سروسامان میگیرد، همدیگر را دوست میدارند و کینهها برطرف میشود.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِکُمۡ وَأَوۡلَٰدِکُمۡ عَدُوّٗا لَّکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُمۡۚ وَإِن تَعۡفُواْ وَتَصۡفَحُواْ وَتَغۡفِرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٤﴾ [التغابن: 14]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به راستی (بعضی) از همسرانتان و فرزندانتان دشمنان شما هستند، پس از آنها برحذر باشید، و اگر عفو کنید، و چشم بپوشید، و ببخشید، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
منظور از نشوز ناسازگاری است که به دلیل ظلم و عدم رعایت حقوق دیگری حرام است، اگر زنی از شوهرش احساس بیزاری یا بیتوجهی نمود و بیم آن داشت که از او جدا شود، حق دارد که برخی از حقوقی که بر شوهر دارد مثل نوبت شب، نفقه، لباس و.... بگذرد و مرد نیز میتواند این را از زنش بپذیرد و گناهی بر آنها نیست. این از جدایی، درگیری و جدال هر روز بهتر است.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِنِ ٱمۡرَأَةٌ خَافَتۡ مِنۢ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یُصۡلِحَا بَیۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّۚ وَإِن تُحۡسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا١٢٨﴾ [النساء: 128]. «و هرگاه زنی از شوهرش بیم بد رفتاری یا رویگردانی را داشته باشد، بر آنان گناهی نیست که میان خود آشتی و صلح برقرار کنند، و صلح و آشتی بهتر است. (ولی) انسانها با بخل سرشتهاند، و اگر نیکوکاری کنید و پرهیزگار باشید، قطعا الله به آنچه میکنید آگاه است».
1- هرگاه از زن نشانههای ناسازگاری دید شد به صورت که به رختخواب مرد نرود یا اجازه همبستری ندهد یا با ترشرویی یا تنفر جواب شوهرش را میدهد، او را نصیحت کند و از عذاب الله بترساند و به روشهای آسانتر او را ادب و تنبیه کند، اگر بازهم بر ناسازگاری اصرار ورزید، به هر اندازه که خواست او را در بستر خواب ترک کند و تا کمتر از سه روز با او حرف نزند.
2- اگر باز هم ناسازگاری کرد او را با زدن خفیف کمتر از ده شلاق تنبیه بدنی کند، البته به صورتش نزند و دشنامش ندهد، اگر به هدف رسید و زنش از او اطاعت کرد که از سرزنشش دست بردارد و به او گذشت کند و به نرمی با او رفتار نماید و بیشتر احترامش را بگیرد و با زبان و در عمل به او خوبی کند.
الله تعالى میفرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِی ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَکُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَیۡهِنَّ سَبِیلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا٣٤﴾ [النساء: 34]. «مردان بر زنان سر پرستی و مدیریت دارند، به خاطر آن که الله برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) به خاطر آن که از اموالشان خرج میکنند. پس زنان صالح، فرمانبردارند، (و) به پاس آنچه الله (برای آنان) حفظ کرده، (اسرار و حقوق شوهران خود) را در غیبت (آنان) حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنها بیم دارید، پند و اندرزشان دهید، (اگر فرمانبردار نشد) در بستر از ایشان دوری کنید، (و اگر تأثیر نکرد) آنان را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند، هیچ راهی برای (سرزنش و) تعدّی بر آنها مجویید، (بدانید) که الله، بلند مرتبهی بزرگ است».
3- در صورتی که هریک از زوجین ادعا میکرد که دیگری در حق او ظلم روا میدارد و زن بر ناسازگاری و حق به جانبی خود و بدرفتاری اصرار داشت تا جاییکه امکان صلح و سازگاری بینشان سخت شده بود، قاضی دادگاه داوری از خانوادهی زن و داوری از خانوادهی شوهر بفرستد تا بهترین راه صلح را چه در ادامه زندگی یا جدایی با پرداخت هزینه یا بدون پرداخت هزینه بین زوجین پیدا و اجرایی کنند.
الله تعالى میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَیۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن یُرِیدَآ إِصۡلَٰحٗا یُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَیۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرٗا٣٥﴾ [النساء: 35]. «و اگر از اختلاف و جدائی میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن (تعیین کنید و) بفرستید، اگر این دو (داور) قصد اصلاح داشته باشند، الله میان آن دو (زن و شوهر) سازگاری خواهد داد. قطعا الله دانای آگاه است».
4- اگر دو داور از طرف زوجین به توافق نرسیدند یا اصلا دو داور از دو طرف وجود نداشت و ادامهی زندگی زوجین مشکل شده بود، قاضی وضعیتشان را بررسی کند و به مرد دستور دهد که زن ناسازگار را طلاق دهد، اگر مرد قبول نکرد قاضی بر حسب اقتضای احکام شرعی با عوض یا بدون عوض مالی نکاحشان را فسخ کند تا ضرر، مشکل و اختلاف بر طرف شود.
الله تعالی میفرماید: ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾ [ص: 26]. «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن، و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، قطعاً کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آن که روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند».
[1]. متفق علیه: بخاری (ش:5066)، این متن بخاری است، و مسلم (ش:1400).
[2]. متفق علیه: بخاری (ش:5090) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1466).
[3]. مسلم (ش:1467).
[4]. صحیح: ترمذی (ش:1087) و این متن ترمذی است، و نسائی (ش:3235).
[5]. متفق علیه: بخاری (ش:5136) و مسلم (ش:1419).
[6]. بخاری (ش:5138).
[7]. بخاری (ش:5127).
[8]. صحیح: احمد (ش:19518) و ترمذی (ش:1101).
[9]. صحیح: ابوداود (ش:2083) و ترمذی (ش:1102) و این متن ترمذی است.
[10]. صحیح: أبوداود (ش:2130)، ابن ماجه (ش:1905)، این متن ابن ماجه است.
[11]. حسن: أبوداود (ش:2160) و این متن ابوداود است، و ابن ماجه (ش:2252).
[12]. متفق علیه: بخاری (ش:6388)، این متن بخاری است، و مسلم (ش:1434).
[13]. متفق علیه: بخاری (ش:250)، و مسلم (ش:319) و این متن مسلم است.
[14]. متفق علیه: بخاری (ش:2645) و این متن بخاری است، ومسلم (ش:1447).
[15]. متفق علیه: بخاری (ش:5112) و این متن بخاری است و مسلم (ش:1415).
[16]. صحیح: ترمذی (ش:1120) و این متن ترمذی است، و نسائی (ش:3416).
[17]. مسلم (ش:1406)
[18]. متفق علیه: بخاری (ش:2697) و مسلم (ش:1718).
[19]. مسلم (ش:1426).
[20]. بخاری (ش:5162).
[21]. صحیح: بخاری (5590) به صورت معلق و ابوداود (ش:4039) با سند متصل. [و ابن حبان (6754)، الطبرانی در الکبیر (ش:3417) بیهقی در الکبری (ش:5859، 20777). حافظ ابن حجر این حدیث را در کتاب تغلیق التعلیق علی صحیح البخاری با سند متصل ذکر نموده است. (5/ 17). فتح الباری (10/ 51) و این حدیث سندهای مختلفی دارد. برای توضیح بیشتر به تحریم آلات موسیقی شیخ آلبانی مراجعه شود. [مترجم]
[22]. متفق علیه: بخاری (ش:5951)، و این متن بخاری است، ومسلم (ش:2108).
[23]. مسلم (ش:91).
[24]. متفق علیه: بخاری (ش:5391) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:2125)
[25]. متفق علیه: بخاری (ش:5155)، ومسلم (ش:1427)، و این مسلم است.
[26]. مسلم (ش:1431).
[27]. مسلم (ش:2042).
[28]. مسلم (ش:2055).
[29]. صحیح: أبوداود (ش:3854) و این متن ابوداود است، ابن ماجه (ش:1747).
[30]. مسلم (ش:1403).
[31]. مسلم (ش:2038).
[32]. متفق علیه: بخاری (ش:5186) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1468)
[33]. متفق علیه: بخاری (ش:893) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1829).
[34]. متفق علیه: بخاری (ش:2593) و این متن بخاری است، مسلم (ش:1463).
[35]. متفق علیه: بخاری (ش:5194) و این متن بخاری است، مسلم (ش:1436).
[36]. صحیح: نسائی (ش:4181) و ابن ماجه (ش:2874).
[37]. متفق علیه: بخاری (ش:1862) و این متن بخاری است، و مسلم (ش:1341).
[38]. مسلم (ش:314).
[39]. مسلم (ش:315).
[40]. مسلم (ش:2315).
[41]. صحیح: احمد (ش:2018) و این متن احمد است، و ابوداود (ش:2838).
[42]. صحیح: ابوداود (ش:2836) و ترمذی (1516)، و این متن ترمذی است.