حد: عبارت است از مجازات مقدر شرعی در برابر ارتکاب گناهی مشخص به دلیل حق الله متعال؛
حدود الهی دو نوع میباشند:
1- حدودی که الله متعال بندگان را از خارج شدن از محدودهی آن منع کرده است؛ و این خروج میتواند با افزایش در آن یا کاهش از آن یا پیروی از جز آن باشد. و این حدود همان واجبات و احکامی است که الله متعال به آنها امر کرده است.
و همان است که الله متعال در مورد آن میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ﴾ [البقرة: 229] «اینها حدود الهی است، پس از آنها تجاوز نکنید».
2- حدودی که الله متعال از وارد شدن به آن منع کرده است که عبارت است از گناهان کبیره و امور حرامی که در مورد آن میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ﴾ [البقرة: 187] «این مرزهای الهی است پس به آن نزدیک نشوید».
و مقصود ما در اینجا این نوع از حدود میباشد.
حدود در اسلام شامل پنج حد میشود: حد زنا، حد قذف، حد سرقت، حد راه زنی، حد اهل بغی.
برای هریک از این جرمها مجازات مشخصی در شریعت در نظر گرفته شده است.
الله متعال میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ﴾ [البقرة: 187] «این مرزهای الهی است پس به آن نزدیک نشوید. الله اینچنین آیات خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند».
الله متعال به عبادت و اطاعت از او تعالی و انجام آنچه بدان امر کرده و دوری از آنچه از آن نهی کرده، دستور داده است. و جهت مصالح بندگان حدودی را مشخص کرده است و در برابر التزام و پایبندی به شریعتش به بهشت و در برابر مخالفت با آن به دوزخ وعده داده است.
و چون نفس انسان جری شده و موجب ارتکاب گناه از سوی انسان شد، الله متعال درهای توبه و استغفار را به روی آن باز کرده است. اما اگر به ارتکاب معصیت و نافرمانی الله اصرار ورزد و از حدود الهی با تجاوز به اموال و آبروی مردم از حد خود بگذرد، به ناچار لازم است با اقامهی حدود الهی مانع تجاوز وی شد. تا اینکه امنیت و آرامش امت محقق شود. و حدود الهی همگی رحمت الله برای بندگانش و نعمتی برای همهی آنها میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ [المائدة: 3] «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را (بعنوان) دین برای شما برگزیدم. اما هرکس که از گرسنگی درمانده شود و مایل به گناه نباشد (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورد) پس (بداند که) الله آمرزندهی مهربان است».
اصل و اساس حیات انسان وابسته به حفظ ضروریات پنجگانه میباشد. و در واقع اقامهی حدود از این ضروریات حفاظت میکند. چنانکه قصاص باعث مصونیت جان افراد، اقامهی حد سرقت باعث مصونیت اموال مردم، اقامهی حد زنا و قذف باعث مصونیت آبروی آنها، اقامهی حد محاربه باعث مصون ماندن امنیت و مال و جان و آبروی مردم و شلاق خوردن شرابخوار باعث مصونیت عقل افراد میباشد.
با اقامهی حدود و تعزیرات تمام دین حفظ شده و بلکه حیات و جان افراد مصون میماند.
الله متعال میفرماید: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِیدَ فِیهِ بَأۡسٞ شَدِیدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٞ٢٥﴾ [الحدید: 25] «به راستی که پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (عدالت) نازل کردیم. تا مردم به عدالت قیام کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی سخت و منافعی برای مردم است. و تا الله معلوم بدارد چه کسی در نهان و پنهان او و پیامبرانش را یاری میکند، بیگمان الله توانای پیروزمند است».
حدود شرعی مجازاتهای مقدر شرعی در برابر گناهان مشخص میباشند. و در شریعت مجازات متوجه معصیت و نافرمانی است.
بنابراین در ترک واجب یا مباح مجازاتی معین شده است. ترک واجب متضمن ارتکاب امر حرام میباشد اما مجازاتی برای آن مشخص نشده است مگر زمانی که ارتداد باشد که مجازات آن قتل مرتد است. و کشته شدن فرد در برابر ارتداد و قصاص قتل عمد، هیچیک از حدود نیست. زیرا حد، حق الله متعال است که باید اجرا شود و هرچند صاحب آن توبه کند، امکان ساقط شدن حد وجود ندارد. در صورتی که قصاص با بخشیدن ساقط میشود زیرا حق انسان است و به او اختیار بخشیدن آن داده شده است. و نیز مجازات ارتداد که کشتن مرتد است، با توبه و بازگشت به اسلام ساقط میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39] «پس هرکس بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
حدود اثر بازدارنده در ارتکاب معصیت دارند و باعث جبران گناه کسی میشود که حد بر او جاری میشود و او را از پلیدی جرم و گناهی که مرتکب شده، پاک میکند. و نیز دیگران را از ارتکاب آن گناه بازداشته و امت را در برابر شر و شرارت مصون و محفوظ میدارد.
حدود الهی محارم اوست که از ارتکاب و هتک حرمت نسبت به آنها منع کرده است مانند زنا، سرقت و ... و نیز آنچه الله متعال مقدار و حد و مرز آنرا مشخص نموده، از حدود الهی میباشد. مانند میراث و دیگر واجبات.
حدودی که در شریعت مشخص شده، بازدارنده از محارم الهی میباشند. مانند حد زنا، قذف؛ و از این قبیل است مواردی که الله متعال حد و مرز آنرا مشخص نموده مانند میراث و احکام شبیه آن؛ افزایش و کاهش در این موارد جایز نیست.
الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: 7] «و آنچه که رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه که شما را از آن نهی کرد دست بردارید؛ و از الله پروا کنید که الله سختکیفر است».
در جرایم مربوط به قصاص، حقِ قصاص یا بخشیدن از آن اولیای مقتول و مجنیعلیه - اگر زنده باشد- میباشد و حاکم مرجع ذیربط برای مطالبه این حقوق میباشد.
اما حدود در حوزهی اختیارات حاکم است و چون نزد وی مطرح شوند عدم اجرای آن جایز نیست زیرا حدود، حقِ الله هستند که باید اجرا شوند.
جرایم در باب قصاص مورد بخشش قرار میگیرند چنانکه یا دیه جایگزین آنها میشود یا بدون هیچ عوضی بخشیده میشوند.
اما در باب حدود هیچگونه بخشش و میانجیگری، مطلقا جایز نیست. چه در برابر عوض یا بدون عوض؛ زیرا عدم توجه لازم به حدود، بلا و مصیبت بزرگ و شرارت دامنهدار و گستردهای را به دنبال خواهد داشت. و با اقامهی قصاص و حدود است که امت حیاتی پاک و همراه با آرامش خواهد داشت.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩﴾ [البقرة: 179] «وای صاحبان خرد برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که تقوا پیشه کنید».
حد بر هر فرد عاقل، عامد، آگاه، عالم به تحریم و ملتزم به احکام اسلام -مسلمان و ذمی- اقامه میشود.
1- زمانی که این آیه نازل شد: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾ [البقرة: 286] الله متعال فرمود: «اینگونه خواهم کرد».[1]
2- و از علی روایت است که رسول الله فرمود: «قلم تکلیف از سه کس برداشته شده است: از کسیکه در خواب است تا زمانی که بیدار شود؛ از کودک تا اینکه محتلم و بالغ گردد و از دیوانه تا اینکه عقلش را بازیابد».[2]
چون حدی از نظر شرعی ثابت شد، اقامهی بدون هرگونه تاخیری واجب است. زیرا در این امر مصلحت عموم امت و مبادرت به اجرای امر الهی نهفته است. اما تاخیر در اقامهی حد به دلیل عارضهای که مصلحت اسلام در آن نهفته است، جایز میباشد. و مثال آن به تاخیر انداختن اقامهی حد در میدان جهاد میباشد. و نیز جایز است جهت رعایت مصلحت محدود (کسیکه حد بر او جاری میشود) اقامهی حد به تاخیر افتد. و این در صورتی است که محدود عذر یا بیماری داشته باشد یا مصلحت دیگری به او وابسته باشد مانند زنی که حامله باشد یا نوزادی را شیر میدهد.
مسئولیت اقامهی حدود با امام مسلمانان یا نایب او میباشد. و اقامهی حد در حضور گروهی از مومنان و در مکان تجمع مردم مانند بازارها انجام میشود. و حدود در مساجد اقامه نمیشود. الله متعال میفرماید: ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾ [ص: 26] «ای داود، ما تو را در زمین خلیفه (= فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، بیگمان کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند».
اقامهی حدود و قصاص در مکه جایز است و جانی و مجرم و فاسق در حرم پناه داده نمیشود. بنابراین چون قصاص یا حدی از حدود الهی بر کسی واجب شد، چه شلاق باشد یا زندانی یا قتل، در حرم و غیر حرم بر وی جاری میگردد.
لازم است ضربههای شلاق متعادل زده شود و در آن افراط و تفریط نباشد. و نیز لباسهای شخص بیرون آورده نمیشود. و ضربات شلاق به قسمتهای مختلف بدنش زده میشود. و نباید به صورت، سر، آلت تناسلی و هر عضوی از بدن که منجر به کشته شدن گردد مانند گیجگاه و ... ضربهای زده شود. و زن کامل پوشانده میشود تا عورت وی نمایان نشود.
چون حدود الهی از یک جنس در شخصی جمع شود، مانند کسیکه چندین بار زنا کرده است یا به کرات دزدی کرده است، در اینصورت فقط یک بار حد سرقت یا دزدی بر وی اقامه میشود. اما اگر جنس حدود با هم متفاوت باشد، مانند مجردی که مرتکب زنا و دزدی شده باشد، ابتدا حدی بر وی اقامه میشود که خفیفتر است بنابراین در این مثال ابتدا به خاطر زنا شلاق خورده و پس از آن دستش قطع میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: 90] «در حقیقت، الله [شما را] به عدالت و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از فحشا و زشتکاری و سرکشی نهى مىکند. او شما را پند مىدهد؛ باشد که پند گیرید».
شدیدترین شلاقها در اجرای حدود متوجه زنای فرد مجرد میباشد. و پس از آن شلاق حد قذف و به همین ترتیب شلاق تعزیری به دلیل شراب خواری و پس از آن شلاق تعزیری میباشد.
حکم کسیکه نزد حاکم به حدی اقرار میکند
چون کسی نزد حاکم به حدی اقرار کند اما آنرا مشخص نکند، سنت این است که حاکم آنرا بپوشاند و در مورد آن سوال نکند.
از انس بن مالک روایت است: نزد رسول الله بودم که مردی آمد و گفت: ای رسول الله، من سزاوار حدی شدم. آنرا بر من اقامه کن؛ اما رسول الله در مورد آن نپرسید. چون وقت اقامهی نماز شد، آن شخص همراه رسول الله نماز خواند؛ زیرانماز به پایان رسید نزد رسول الله رفته و گفت: ای رسول الله، من سزاوار حدی شدم، آنرا بر من اقامه کن؛ رسول الله فرمود: «آیا همراه من نماز نخواندی؟ وی گفت: آری؛ فرمود: «الله گناه تو را بخشیده است؛ یا فرمود: «الله حد تو را بخشیده است».[3]
فصل پردهپوشی از خود و دیگران
مستحب است کسیکه مرتکب گناهی میشود، پردهپوشی گناهش نموده و به سوی الله توبه کند. و برای کسیکه از آن آگاه میشود نیز مستحب است مادامی که فجور خود را علنی نکرده از آن چشمپوشی کند تا اینکه گناه و معصیت و نافرمانی در میان امت شایع و پراکنده نشود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾ [النور: 19] «بیگمان کسانیکه دوست دارند زشتیها در (میان) مؤمنان شایع شود، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است و الله میداند و شما نمیدانید».
2- ابوهریره میگوید: «از رسول الله شنیدم که فرمود: همهی افراد امت من بخشیده خواهند شد مگر کسانیکه به طور علنی مرتکب گناه شوند و یکی از انواع گناهان علنی این است که شخص شب هنگام مرتکب گناهی شود و در حالی صبح کند که الله گناهش را پوشانده است. اما او بگوید: ای فلانی، دیشب فلان کار و فلان کار را انجام دادم. این در حالی است که الله گناهش را پنهان کرده بود ولی او پردهی الله را از روی خودش برداشت».[4]
3- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس از مومنی اندوهی از اندوههای دنیا را دور سازد، الله مشکلی از مشکلات قیامت او را برطرف میسازد. هرکس بر فقیر و بینوایی آسان بگیرد، الله در دنیا و آخرت بر او آسان خواهد گرفت. هرکس عیب مسلمانان را بپوشاند، الله در دنیا و آخرت عیبهای او را میپوشاند. مادامی که بنده برادرش را کمک کند، الله بندهاش را کمک میکند».[5]
اقامهی حد بر هر جانی واجب است. خویشاوند نزدیک باشد یا دور، از جایگاه بالا یا پایینی برخوردار باشد، مذکر باشد یا مونث، تفاوتی نمیکند.
چون حدود شرعی به حاکم ابلاغ شود، میانجیگری در مورد عدم اجرای آن و نیز تلاش برای تعطیل یا تبدیل حکم، حرام است. زیرا در این امر فسادی بزرگ نهفته است.
و نیز بر حاکم حرام است که شفاعت و میانجیگری را بپذیرد بلکه بر وی واجب است با ابلاغ حکم به وی، حد را اقامه کند. و نیز برای او جایز نیست که در برابر عدم اجرای حد و ساقط نمودن آن از جانی، مالی دریافت کند.
و هرکس از زناکار یا دزد و امثال آنها مالی دریافت کند تا حدود الهی تعطیل شود، دو فساد بزرگ را همزمان مرتکب شده است؛ تعطیل حد و ترک واجب و خوردن حرام و انجام فعل حرام.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾ [ص: 26] «ای داود، ما تو را در زمین خلیفه (= فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، بیگمان کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند».
2- از امالمومنین عایشه روایت است که: قریش تصمیم گرفت در مورد زن مخزونی که دزدی کرده بود، نزد رسول الله شفاعت کند. پس با خود گفتند: چه کسی در این مورد با رسول الله سخن میگوید و چه کسی جز اسامه محبوب رسول الله جرات این کار را دارد. پس اسامه در این مورد با رسول الله سخن گفت. رسول الله فرمود: آیا در حدی از حدود الهی شفاعت میکنی؟ سپس برخاست و به سخنرانی پرداخت و فرمود: ای مردم، کسانیکه پیش از شما بودند به این دلیل گمراه شدند که چون فرد مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند (و حد سرقت را بر او جاری نمیکردند) اما چون فرد ضعیفی از میان آنها دزدی میکرد، حد سرقت را بر وی اقامه میکردند. و به الله سوگند اگر فاطمه دختر محمد دزدی کند، محمد دستش را قطع میکند».[6]
چون مقتول قصاص شده باشد یا بر اساس حد یا تعزیر کشته شده باشد و مسلمان باشد، غسل داده شده و بر وی نماز خوانده میشود و نیز در قبرستان مسلمانان دفن میشود. و نیز مسلمانان بر کسیکه خودکشی کرده نماز جنازه میخوانند. و برای امام و کسانیکه به او اقتدا میکنند جایز است از باب مجازات وی و منع دیگران از چنین عملی، نماز خواندن بر وی را ترک کنند.
اما کسیکه به دلیل ارتداد کشته شده، کافر است و غسل نمیشود و نیز بر او نماز خوانده نمیشود و در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود بلکه در گودالی در بیابانی دفن میشود و با او چون کافر رفتار میشود.
اقامهی حدودی که الله و رسولش وضع کردهاند، واجب است زیرا در آنها تحصیل مصالح و دفع مفاسد نهفته است. جرایم ریشه کن نشده و جامعه از آن در امان نخواهد بود مگر با اقامهی حدود شرعی بر کسانیکه مرتکب آنها میشوند. اما جریمههای نقدی یا زندانی کردن جنایتکاران و مجازاتهایی از این دست، مصداق حکم بغیر ما انزل الله میباشد. و سراسر کفر است و منجر به افزایش شر میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: 49-50] «و در میان آنها (= یهود) بر اساس آنچه الله (در قرآن) نازل کرده حکم کن و از هوسهای آنان پیروی مکن و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را از بعضی از چیزهایی که الله بر تو نازل کرده منحرف کنند و اگر آنها (از حکم تو) روی گردانند، پس بدان که الله میخواهد آنان را به (خاطر) پارهای از گناهانشان مجازات کند و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند * آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟! چه کسی برای گروهی که یقین دارند، بهتر از الله حکم میکند؟!».
کسانیکه خونشان مصون و معصوم است چهار دسته میباشند: مسلمان، ذمی، مستامن، معاهد.
اما کسانیکه به احکام اسلام ملتزم میباشند دو گروهاند: مسلمان و ذمی؛ ذمی ملتزم به احکام اسلام میباشد. اما انجام عبادات از وی خواسته نمیشود و نیز حد بر او جاری نمیشود مگر آنچه معتقد به تحریم آن است مانند زنا؛ زیرا زنا در هر شریعتی حرام است. پس چون با زنی ذمی زنا کرد، حد را به او جاری میکنیم. زیرا در زنا دو علت موجود است: منع از وقوع مانند آن و بخشیده شدن گناهان؛ بنابراین اگر از کسانی نباشد که بخشیده شدن گناهان شامل وی نمیشود چون کافر است، بر مبنای علت دوم حد را بر او جاری میکنیم که همان منع از انجام آن است.
از ابن عمر روایت است که یهودیان همراه زن و مردی یهودی که مرتکب زنا شده بودند، نزد رسول الله آمدند که رسول الله به سنگسار کردن آنها دستور داد و در مسجد سنگسار شدند».[7]
نوع جهلی که مانع اقامهی حد میشود
جهل و عدم آگاهی به مجازات عمل حرام، عذر محسوب نمیشود اما جهل به حرام بودن یا نبودن عمل، عذر میباشد. بنابراین کسیکه میداند زنا حرام است اما نمیداند حد آن رجم یا شلاق است، به دلیل جهلش معذور به شمار نمیآید بلکه حد بر وی جاری میشود.
اما کسیکه از حرام بودن زنا بیاطلاع است مانند کسیکه تازه مسلمان است، در اینصورت جهل وی عذر محسوب میشود زیرا احکام جز بعد از علم به آنها و توانایی انجام آنها واجب نمیشوند.
الله متعال میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾ [البقرة: 286] «الله هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند. آنچه (از خوبی) به دست آورده به سود او و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن، پروردگارا بارگران (و تکلیف سنگین) را بر (دوش) ما مگذار، چنانکه آنرا بر (دوش) کسانیکه پیش از ما بودند؛ گذاشتی، پروردگارا آنچه را که طاقت تحمل آنرا نداریم بر (دوش) ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم فرمای. تو مولا و سرور مایی پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
زنا: عبارت است از عمل فاحشه در فرج زنی که برای انسان حلال نیست.
زنا حرام است و از بزرگترین گناهان میباشد و بلکه بزرگترین گناهان کبیره بعد از شرک به الله و قتل ناحق میباشد. و بر حسب حال زناکار و کسیکه با او زنا شده، قُبح و زشتی آن متفاوت است. بنابراین زنا با زن شوهردار و زنا با محارم و زنا با زن همسایه از بزرگترین انواع زنا و زشتترین آنها میباشد. و زنای فردی که ازدواج کرده از زنای مجرد بزرگتر و قباحت آن بیشتر است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِکَةٗ وَٱلزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِکٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٣﴾ [النور: 3] «مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمیآورد و این (امر) بر مؤمنان حرام شده است».
2- از ابن مسعود روایت است که رسول الله فرمود: «خون فرد مسلمانی که شهادت میدهد معبود بر حقی جز الله نیست و من فرستادهی او هستم حلال نیست مگر در مورد سه نفر: متاهلی که زنا کند، کسیکه دیگری را به ناحق کشته باشد (در برابر او قصاص میشود) و آنکه دِینش را رها کرده و از جماعت مسلمانان فاصله گرفته است (مرتد)».[8]
3- از عبدالله بن مسعود روایت است که: از رسول الله سوال کردم بزرگترین گناه نزد الله کدام است؟ فرمود: «اینکه برای الله همتایی قرار دهی در حالیکه او تو را خلق کرده است. گفتم: این گناه بسیار بزرگی است. گفتم: پس از آن چه؟ فرمود: اینکه فرزندت را بکشی از ترس اینکه همراه تو غذا بخورد (از ترس فقر و گرسنگی) گفتم: پس از آن چه؟ فرمود: اینکه با زن همسایه زنا کنی».[9]
مفسدهی زنا از بزرگترین مفاسد میباشد و با نظام جهانی در حفظ نَسَبها و حمایت از نوامیس و حفظ حرمتها و صیانت از آبروی افراد منافات دارد.
زنا شر را تماما در خود دارد و درهای گناه و معصیت و نافرمانی را به سوی بنده باز میکند و بیماریهای روحی و روانی، قلبی و جسمی را به دنبال دارد؛ و میراث آن فقر و ذلت و خواری میباشد. علاوه بر اینکه افراد دیگر از زناکاران متنفر شده و احترامی نزد آنها ندارند، فساد در چهرهی زناکار ظاهر میگردد و از مردم میترسد. و بر این اساس است که الله متعال زنا را حرام کرده است. آنجا که میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا٣٢﴾ [الإسراء: 32] «و نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهی است».
اسلام برای کنترل غریزهی جنسی و حفظ نسل، ازدواج شرعی را به عنوان سالمترین راه ممکن تشریع نموده است. و از هرگونه تصرفی جز این راه مشروع، منع کرده است. بنابراین به حجاب دستور داده و نیز به روزه گرفتن و کنترل نگاه امر کرده است. و همچنین زنان را از کوبیدن پا به زمین و آرایش و آمیخته شدن با مردان و نمایان کردن زینتها و خلوت با بیگانه یا دست دادن با بیگانه نهی کرده است. چنانکه از سفر زن بدون محرم نهی کرده است. و تمام اینها به این دلیل است که هیچیک از زن و مرد مرتکب زنا نشوند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ٣٠﴾ [النور: 30] «ای پیامبر، به مردان مؤمن بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند و شرمگاهشان را حفظ کنند، این (کار) برای آنها پاکیزهتر است، بیگمان الله به آنچه انجام میدهند، آگاه است».
2- و الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: 59] «ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: چادرهای خود را بر خویش فرو افکنند (و با آن سر و صورت و سینههایشان را بپوشانند) این مناسبتر است تا شناخته شوند پس مورد آزار قرار نگیرند و الله آمرزنده مهربان است».
از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «الله سهم زنا را بر فرزند آدم نوشته است که ناگزیر آنرا درمییابد؛ زنای دو چشم؛ نگاه کردن است. زنای دو گوش، گوش دادن است. زنای زبان سخن گفتن است. زنای دست تماس است و زنای پا گام برداشتن است. و زنای قلب خواهش نفس است که فرج آنرا تصدیق یا تکذیب میکند».[10]
کسیکه مرتکب زنا شده یا متاهل است یا مجرد:
1- مجازات متاهلی که مرتکب زنا شده، سنگسار است تا اینکه بمیرد. مرد باشد یا زن، مسلمان باشد یا کافر؛
2- مجازات مجردی که مرتکب زنا شده، صد ضربه شلاق و تبعید یکسال میباشد. مرد باشد یا زن؛ مجازات برده، پنجاه ضربه شلاق میباشد و تبعید نمیشود. مرد باشد یا زن؛
و اگر زنی که شوهر یا ارباب ندارد حامله شود، اگر ادعای شبهه یا اکراه و اجبار نداشته باشد، حد زنا بر وی جاری میشود. و کسیکه زنی را مجبور به زنا کند، حد بر او و نه آن زن جاری میشود. زیرا زن در این شرایط معذور است و به او مهر مثل تعلق میگیرد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿ٱلزَّانِیَةُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡکُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِی دِینِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡیَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾ [النور: 2] «هریک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و اگر به الله و روز آخرت ایمان دارید نباید در (اجرای احکام) دین الله نسبت به آن دو (زن و مرد) رأفت (و رحمت کاذب) داشته باشید و باید گروهی از مؤمنان بر مجازاتشان (شاهد و) حاضر باشند».
2- از جابر بن عبدالله روایت است که مردی از قبیلهی اسلم نزد رسول الله آمده و مسالهی زنا کردنش را با ایشان مطرح نمود. و چهار بار در مورد زنا کردنش گواهی داد. پس رسول الله دستور داده و او را سنگسار کردند زیرا متاهل بود».[11]
زنا مجازات شدیدی دارد چنانکه در دنیا حد زنایِ کسیکه متاهل است سنگسار و برای مجرد شلاق و تبعید میباشد. اگر توبه نکند، مجازات وی در آخرت تهدید و وعید شدید میباشد چنانکه مردان و زنان زناکار لخت و عریان در تنوری در آتش دوزخ گردهم جمع شده و عذاب آنها چندین برابر خواهد بود.
برای وجوب حد زنا سه شرط لازم است:
1- پنهان شدن حشفه در فرج زنِ زندهای که برای او حلال نباشد.
2- شبههای در میان نباشد؛ بنابراین حد بر کسیکه با زنی آمیزش داشته به این گمان که همسرش هست، جاری نمیشود.
3- ثبوت زنا که با دو امر ثابت میشود:
الف) اقرار؛ چنانکه عاقل یک بار به ارتکاب زنا اعتراف کند و آنکه در مورد ضعف عقلش متهم است، چهار بار به ارتکاب زنا اقرار و اعتراف کند. و تا اقامهی حد به آن اعتراف داشته باشد.
2- شهادت دادن؛ چنانکه چهار نفر مردِ عادلِ مسلمان به زنا کردن دیگری گواهی دهند.
اما زنا با معاینات پزشکی و عکس برداری و فیلم برداری و اموری از این قبیل ثابت نمیشود. زیرا این وسایل محتمل بوده و یقینی نیست؛ و اسلام این قاعده را لحاظ کرده که حدود با وجود شبهات ساقط میشوند. اما قاضی میتواند از این وسایل به عنوان قرینهای در اثبات زنا کمک بگیرد و بر مبنای آنها متهم به زنا را چنانکه مناسب میداند، تعزیر کند.
1- حد زنا بر مسلمان یا کافری که زنا کرده است جاری میشود. بنابراین اقامهی آن بر کافر واجب است همچون وجوب قصاص در قتل و قطع دست در سرقت؛
2- چون متاهل با مجردی مرتکب زنا شود، متاهل سنگسار شده و مجرد شلاق خورده و تبعید میشود.
3- چون فرد آزادی با کنیزی زنا کرد و برعکس زن آزادهای با بردهای زنا کرد، برای هریک حکم مخصوص خود در باب حد جاری میشود.
4- بر کسیکه مرتکب زنا شده، حد زنا جاری میشود زمانی که مکلف، مختار، آگاه به تحریم باشد که بعد از ثبوت آن نزد قاضی بنا به اقرار یا شهادت و عدم وجود شبهه اجرا میشود.
برای سنگسار مرد یا زنی که مرتکب زنا شده، گودالی حفر نمیشود، اما اگر زن باشد به طور کامل پوشیده میشود تا اینکه عورت وی کشف نشود. و هرگاه زنی از طریق زنا حامله شود یا اینکه به زنا اعتراف کند، اولین کسیکه سنگسار را انجام میدهد امام یا نمایندهی وی میباشد و پس از آنها مردم چنین میکنند.
و اگر حد زنا در مورد شخصی با شهادت چهار نفر ثابت شده بود، این چهار نفر اولین کسانی خواهند بود که سنگسار را آغاز میکنند و پس از آنها امام و سپس مردم؛
چون مردی که متاهل است مرتکب زنا شود، همسرش بر او حرام نمیشود؛ و همچنین اگر زنی مرتکب زنا شود، شوهرش بر وی حرام نمیشود اما هردو گناه بزرگی را مرتکب شدهاند و باید توبه کرده و طلب مغفرت و آمرزش کنند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا٣٢﴾ [الإسراء: 32] «و نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهی است».
فرزندی که از راه زنا متولد شده باشد به مادرش نسبت داده میشود نه به مردی که مرتکب زنا شده؛ و این نسبت به مادر، نسبتی شرعی میباشد که با آن احکامی چون محرمیت و ارث بردن از یکدیگر ثابت میشود.
نسب و میراثی بین ولد الزنا و پدرش از راه زنا، نمیباشد زیرا نَسَب وی از راه پدر منقطع میباشد. و ولد الزنا به زناکار نسبت داده نمیشود ولو اینکه با مادرش ازدواج کند. و نیز به دختران زناکار از مادر دیگر محرم نیست اما ازدواج کردن با یکی از آنها بر او حرام است.
و بر زناکار حرام است که با دخترش از راه زنا ازدواج کند زیرا آن دختر از آب وی میباشد چنانکه بر ولد الزنا حرام است که با مادر زناکارش ازدواج کند.
حامله شدن در اثر زنا، عذری برای جواز سقط جنین نمیباشد و انجام این عمل منجر به دو جرم که گناه آنها بزرگ است میباشد: زنا و قتل؛
الله متعال میفرماید: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [البقرة: 229] «اینها حدود الهی است، پس از آنها تجاوز نکنید و هرکس از حدود الله تجاوز کند، پس اینانند که ستمگرند».
چون کسی با محرم خود مانند خواهر، دختر، همسر پدر و ... مرتکب زنا شود و از تحریم زنا آگاه باشد، قتل وی واجب است. به دلیل زشتی و قبح جرمش؛ و بلکه به دلیل ننگ و عار و قباحت این عمل، پنهان داشتن عمل وی و مجازات او از مردم امری نیک است.
از الله متعال سلامتی و عافیت را خواستاریم
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ ءَابَآؤُکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَمَقۡتٗا وَسَآءَ سَبِیلًا٢٢﴾ [النساء: 22] «و با زنانی که پدرانتان (باآنها) ازدواج کردهاند، ازدواج نکنید، مگرآنچه (زمان جاهلیت بوده و) گذشته است، زیرا این کار عملی زشت و منفور و راه و روش بسیار بدی است».
2- از براء روایت است که میگوید: با عمویم برخورد کردم که پرچمی به همراه داشت. گفتم: چه تصمیمی داری؟ گفت: رسول الله مرا به سوی مردی فرستاده که با همسر پدرش ازدواج کرده است و مرا امر کرده که گردن او را بزنم و اموالش را بگیرم».[12]
عمل فاحشه از راه پشت و کفایت به مردان و طرد زنان؛
لواط بزرگترین جرم اخلاقی و منافی با فطرت انسانی است و مجازات آن به دلیل شدت حرمت آن شدیدتر از مجازات زنا میباشد. زیرا زنا عمل فاحشه در فرج زن میباشد که با ازدواج مباح میشود اما عمل قوم لوط فاحشه در پشت است که هرگز مباح نمیشود.
عمل قوم لوط رفتار جنسی نامتعارف و خطرناکی است که سبب بیماریهای روحی و روانی و جنسی خطرناکی میشود.
الله متعال مرتکبین این جرم را با فرو بردن در زمین مجازات نمود و بر آنها سنگهایی از گل (سجیل) باراند. و روز قیامت به قدر جرمشان آتش در انتظارشان میباشد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٠ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ٨١﴾ [الأعراف: 80-81] «و (به یاد آورید) لوط را، هنگامیکه به قوم خود گفت: آیا کار بسیار زشتی را انجام میدهید که پیش از شما هیچیک از جهانیان انجام نداده است؟! همانا شما به جای زنان با مردان شهوت میرانید، راستی که شما قومی تجاوز کار هستی».
2- الله متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ مَّنضُودٖ٨٢ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَۖ وَمَا هِیَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٖ٨٣﴾ [هود: 82-83] «پس چون فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و سرزمین) را زیر و رو کردیم و بر (سر) آنها سنگهای از سنگ و گِل متراکم روی هم فرو باریدیم. (سنگهایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود و این (سنگها و عذاب) از (سایر) ستمگران دور نیست».
عمل قوم لوط حرام است و مجازات آن این است که فاعل و مفعول کشته شوند. متاهل باشند یا مجرد؛ و نوع کشتن آنها به نظر و مصلحتی که حاکم میداند بازمیگردد؛ اینکه با شمشیر باشد یا سنگسار یا ... و دلیل آن رهنمود نبوی است: «هرکسی را یافتید که عمل قوم لوط را انجام میدهد، فاعل و مفعول را بکشید».[13]
سحاق عبارت است از همجنس بازی دو زن؛ این عمل نیز حرام است و حکم آن تعزیر است.
استمنا (جلق زدن) و مانند آن حرام است. زیرا تجاوز از حد و حدود الهی میباشد و روزه مانع این عمل میشود.
1- الله متعال در بیان امور حلال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧﴾ [المؤمنون: 5-7] «و آنها که شرمگاهشان را حفظ میکنند. جز بر همسرانشان یا (بر) کنیزانشان، پس بیگمان اینان (در بهرهگیری از آنان) ملامت نمیشوند. پس کسیکه فراتر از این بخواهد، آنانند که تجاوزگرند».
2- از عبدالله بن مسعود روایت است که رسول الله به ما فرمود: «ای جوانان، هرکس توانایی دارد باید ازدواج کند، زیرا این کار باعث حفاظت چشم و شرمگاه میشود. و کسیکه توانایی ازدواج ندارد، روزه بگیرد که روزه شهوت را ضعیف و کنترل میکند».[14]
قذف: عبارت است از متهم کردن دیگری به زنا یا عمل قوم لوط یا نفی نسب به گونهای که موجب حد در آن شود.
اسلام به حفظ ناموس و آبرو از آنچه آنرا خدشهدار میکند، تشویق کرده است. و به پرهیز از تجاوز در آبروی پاکان دستور داده است. و به ناحق سخن گفتن در آبروی دیگران را حرام کرده است. تا اینکه آبروی افراد از هرگونه پلیدی و اتهام و آلودگی در امان باشد.
برخی از افراد با نیتها و اهداف مختلف اقدام به قذف و متهم کردن و آلوده نمودن آبروی مسلمانان میکنند و از آنجا که نیتها و اهداف از امور پنهان است، قاذف (کسیکه اتهام زده) مکلف است با شهادت چهار نفر اتهام خود را ثابت کند و اگر چنین نکند حد قذف بر وی جاری میشود که هشتاد ضربه شلاق است.
قذف یا متهم کردن دیگران به فاحشه، امری حرام و از گناهان کبیره است. الله متعال برای قاذف مجازاتهای شدیدی در دنیا و آخرت در نظر گرفته است. و هرکسی توبه کند الله متعال توبهاش را میپذیرد و هرکس قذف و اتهام زنی وی ثابت شود، حد قذف بر وی جاری میشود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾ [النور: 4-5] «و کسانیکه زنان پاکدامن را (به زنا) متهم میکنند، سپس چهار شاهد نمیآورند، پس آنها را هشتاد تازیانه بزنید و هرگز شهادتشان را نپذیرید و اینانند که فاسقاند. مگر کسانیکه بعد از آن توبه کردند و (اعمال خود را) اصلاح (و جبران) نمودند، پس بیگمان الله آمرزنده مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ٢٣﴾ [النور: 23] «بیگمان کسانیکه زنان پاکدامن بیخبر (از هرگونه بدکاری و) مؤمن را متهم (به زنا) میسازند، در دنیا و آخرت لعنت شدهاند و عذاب بزرگی برای آنهاست».
3- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «از هفت عمل هلاک کننده دوری کنید. گفتند: ای رسول الله، آنها کدامند؟ فرمود: شرک ورزیدن به الله، سحر، کشتن انسان بیگناه، رباخواری، خوردن مال یتیم، فرار از جهاد، تهمت زنا به زنان پاکدامن و بیخبر از فساد».[15]
الفاظ قذف به دو نوع است:
1- قذف صریح: چنانکه بگوید، ای زناکار، ای لوطی؛
2- قذف با کنایه؛ اینکه الفاظی را بر زبان آورد که احتمال قذف و غیر آنرا دارند. مانندای بدکاره، ای فاجر. در اینصورت اگر مقصود وی اتهام زنا باشد، حد قذف بر وی جاری میشود اما اگر چنین قصدی نداشته باشد، حد بر او جاری نمیشود و به گونهای که او و دیگران از این عمل دست کشند، تعزیر میشود.
1- قاذف مکلف و مختار باشد.
2- کسیکه مورد اتهام قرار گرفته (مقذوف) مسلمان، مکلف، آزاد، پاکدامن باشد که شرایط جماع را داراست.
3- مقذوف حد قذف را مطالبه کند.
4- چنان دیگری را به زنا متهم کند که موجب حد شود و قذف وی ثابت نشود.
حد قذف چهل ضربه شلاق را برای آزاده و چهل ضربه برای برده میباشد.
حد قذف به دو صورت اثبات میشود؛ زیراقاذف در مورد خودش به اتهام قذف اعتراف کند یا اینکه دو مرد عادل به اتهام زدن وی شهادت دهند.
مجازات قذف با توجه به حالت قاذف و مقذوف مختلف و متفاوت است.
قاذف دو نوع است:
1- چون قاذف آزاد یا برده باشد و مقذوف محصن باشد، حد وی هشتاد ضربه شلاق است.
2- چون فردی که محصن نباشد مورد اتهام واقع شود، قاذف حد ندارد، بلکه به گونهای که قاذف و دیگران دست از چنین عملی بردارند، تعزیر میشود.
محصن در اینجا عبارت است از مسلمان آزادهیِ مکلفِ پاکدامن و پایبندی که شرایط جماع را داراست.
حد قذف حق مقذوف میباشد. لذا حد قذف با بخشیدن مقذوف ساقط میشود و حد قذف جاری نمیشود تا اینکه مقذوف آنرا مطالبه کند و برده نیز هشتاد ضربه کامل حد میخورد.
حد قذف با اعتراف مقذوف به زنا یا با اقامهی بینه در مورد زنای مقذوف ساقط میشود. و چون شخصی همسرش را متهم کند و میان آنها لعان صورت گیرد، حد قذف ساقط خواهد شد.
چون حد قذف ثابت شد عواقب آن عبارت است از:
قاذف هشتاد ضربه شلاق میخورد. شهادت و گواهی قاذف پذیرفته نمیشود مگر پس از توبه؛ به فسق وی حکم میشود تا اینکه توبه کند.
توبهی قاذف با استغفار و پشیمانی و تصمیم قاطع به عدم بازگشت به این گناه و تکذیب خود در اتهامی که وارد کرده واقع میشود.
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾ [النور: 4-5] «و کسانیکه زنان پاکدامن را (به زنا) متهم میکنند، سپس چهار شاهد نمیآورند، پس آنها را هشتاد تازیانه بزنید و هرگز شهادتشان را نپذیرید و اینانند که فاسقاند. مگر کسانیکه بعد از آن توبه کردند و (اعمال خود را) اصلاح (و جبران) نمودند، پس بیگمان الله آمرزندۀ مهربان است».
حکم کسیکه دیگری را به عملی جز زنا یا لواط متهم میکند
چون کسی را به عملی جز زنا یا لواط متهم کند و در این اتهام دروغگو باشد، مرتکب عملی حرام شده است و حد قذف بر وی جاری نمیشود اما بنا به نظر حاکم و متناسب با اتهامش، به گونهای که زبان از اتهام دیگران نگه دارد، تعزیر میشود.
مثال قذف و اتهام به عملی جز زنا: چنانکه دیگری را به کفر و نفاق یا مستی یا دزدی یا خیانت و مانند آن متهم کند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾ [الإسراء: 36] «و از آنچه به آن علم نداری پیروی نکن، بدون شک گوش و چشم و دل، هریک از اینها از آن بازخواست خواهند شد».
2- الله متعال میفرماید: «قُلْ ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡیَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِکُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٣﴾ [الأعراف: 33] «بگو: (الله) فقط کارهای زشت را، چه آشکارا باشد و چه پنهان و (نیز) گناه و سرکشی بنا حق را حرام کرده است و اینکه چیزی را شریک الله قرار دهید که الله دلیلی بر (حقانیت) آن نازل نکرده است و چیزی را که نمیدانید به الله نسبت دهید (حرام نموده است)».
سرقت: عبارت است از تصاحب مال محترم دیگری که هیچ شبههای در آن نیست از جایی مخصوص به مقدار مشخص به صورت پنهانی؛
دزدی حرام است و از گناهان کبیره میباشد. زیرا سبب ظلم و تجاوز و حرام خواری میباشد. اسلام به حفظ مال امر کرده و تجاوز به آنرا حرام نموده است.
بنابراین از دزدی و چپاول و اختلاس نهی کرده است زیرا این اعمال مصداق خوردن اموال مردم از راه باطل میباشد و چنین عملی با ایمان منافات دارد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨﴾ [البقرة: 188] «و اموالتان را در بین خود به باطل (و ناحق) نخورید و (به عنوان رشوه قسمتی از) آنرا به حاکمان (و قضات) ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، درحالیکه شما میدانید (این کار گناه است)».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «زناکار هنگام ارتکاب عمل زنا مومن نیست. شرابخوار هنگام خوردن شراب مومن نیست. سارق (دزد) به هنگام سرقت مومن نیست. و همچنین چپاولگری که مال با ارزشی را غارت میکند که مردم به آن چشم دوختهاند، هنگام چپاول مومن نیست».[16]
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨﴾ [البقرة: 188] «و اموالتان را در بین خود به باطل (و ناحق) نخورید و (به عنوان رشوه قسمتی از) آنرا به حاکمان (و قضات) ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، درحالیکه شما میدانید (این کار گناه است)».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «زناکار هنگام ارتکاب عمل زنا مومن نیست؛ شرابخوار هنگام خوردن شراب مومن نیست؛ سارق به هنگام سرقت مومن نیست. و چپاولگر به هنگام چپاول مال با ارزشی که مردم به آن چشم دوختهاند، مومن نیست».
الله متعال با وجوب قطع دست سارق، اموال مردم را مصون داشته است. دست خائن مانند عضو بیماری است که قطع آن برای سالم ماندن جسم واجب و لازم است.
در قطع دست دزد پند و عبرتی است برای آنکه تصمیم به دزدیدن اموال مردم دارد و نیز باعث پاک شدن سارق از این گناه میشود و امنیت و آرامش در جامعه را به دنبال داشته و باعث حفظ اموال امت میشود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٣٨ فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 38-39] «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند، بعنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید و الله نیرومند حکیم است. پس هرکس بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «الله دزد را لعنت کند که با دزدیدن تخم مرغ و ریسمانی باعث قطع شدن دستش میشود».[17]
نصاب سرقت یکچهارم دینار از طلا و بیشتر از آن یا معادل آن میباشد.
از امالمومنین عایشه روایت است که رسول الله فرمود: «دست دزد در برابر یکچهارم دینار و بیشتر از آن بریده میشود».[18]
حد سرقت زمانی جاری میشود که شروط زیر وجود داشته باشد:
1- سارق مکلف (بالغ و عاقل)، مختار، مسلمان یا ذمی باشد.
2- مال دزدیده شده، مالی محترم باشد. بنابراین دست دزد در برابر سرقت آلت موسیقی یا شراب و مانند آن قطع نمیشود.
3- مال دزدیده شده به حد نصاب سرقت رسیده باشد که یکچهارم دینار طلا و بیشتر از آن است یا کالایی که معادل این قیمت باشد.
4- دزدیده شدن مال، پنهان باشد. لذا اگر دزدی مخفیانه و پنهانی نباشد مانند اختلاس و غصب و چپاول و غارت و مانند آن، حد سرقت جاری نمیشود بلکه حکم تعزیری بدان تعلق میگیرد.
5- مال از حِزر آن دزدیده شود و از آن خارج شود.
حِزر: عبارت است از آنچه اموال در آن نگهداری میشود. و بر حسب عرف و عادت متفاوت میباشد. و حرز هر مال متناسب با آن است. بنابراین حرز اموال، خانهها و بانکها و مغازهها میباشد. و حرز اشیاء، انبارها و حرز گوسفندان آغل میباشد و به همین ترتیب.
6- هرگونه شبههای در حق سارق منتفی باشد. بنابراین دست دزد به خاطر دزدی از مال پدر و مادر و اصول وی و نیز به دلیل دزدی از مال فرزندش و فروع وی قطع نمیشود. و نیز چون زن و شوهر از یکدیگر دزدی کنند، حد سرقت بر هیچیک از آنها جاری نمیشود و همچنین کسیکه به خاطر گرسنگی دزدی کرده باشد، دستش قطع نمیشود.
7- کسیکه از او دزدی شده، مالش را مطالبه کند.
8- ثبوت سرقت با یکی از دو امر یا هردو با هم: 1) دو بار اقرار به سرقت از سوی سارق. 2) شهادت؛ چنانکه دو مرد عادل به سرقت دزد شهادت دهند.
نتایج ثبوت سرقت
1- سارق مسئول دو حق است: حق خاص و آن عبارت است از بازگرداندن مالی که دزدیده، اگر موجود باشد. و اگر تلف شده باشد مثل و مانند آن یا قیمتش را برگرداند. و نیز حق عام که حق الله متعال میباشد که قطع دست وی -اگر شروط آن فراهم باشد- یا تعزیر -اگر شروط قطع دست فراهم نباشد- میباشد.
2- چون قطع دست سارق واجب شد، دست راستش از مفصل کف دست قطع میشود و محل قطع با روغن جوشانده شده یا با استفاده از وسایل پزشکی که باعث قطع خون میشود، پانسمان میگردد. و پیوند عضوی که در اثر حد یا قصاص قطع شده جایز نیست زیرا عبرت گرفتن دیگران جز با رویت عضو قطع شده ممکن نیست. تا اینکه اثر بازدارندگی آن برای خود سارق و دیگران تا زمان زنده بودن سارق وجود داشته باشد.
میانجیگری در حد سرقت بعد از ابلاغ آن به حاکم حرام است
3- چون سارق بار دیگر دزدی کند، پای چپش از نصف قدم قطع میشود و اگر برای بار سوم دزدی کند زندانی شده و بنا به تصمیم امام به گونهای تعزیر میشود که از دزدی دست بردارد و توبه کند و پس از این هیچ قسمتی از بدنش قطع نمیشود.
و نیز دست جیببُر که مال پنهان در جیب را میدزدد، قطع میشود و این در صورتی است که مال دزدیده شده به حد نصاب حد دزدی برسد. زیرا وی نیز از حزر دزدی کرده است.
عدم اجرای حدود به دلیل وجود شبهه
چون سارقی به سرقت اعتراف کند، قاضی میتواند با اشاره و کنایه به وی بفهماند که از اعتراف خود برگردد. اما اگر سارق به این اعتراف اصرار کرد و از اقرار خود بازنگشت، دستش قطع میشود. و اگر سارق به سرقت اعتراف کند و پس از اعتراف از آن بازگردد، دستش قطع نمیشود. زیرا حدود با وجود شبهه منتفی میگردد. و هدف بازگشتن و دست کشیدن سارق از دزدی میباشد نه فقط قطع دست وی؛
حکم کسیکه از بیتالمال دزدی میکند
کسیکه از بیتالمال دزدی میکند با توجه به تصمیم امام تعزیر میشود به گونهای که سارق و دیگران از این کار دست بکشند. و باید غرامت آنرا بپردازد و دستش قطع نمیشود زیرا خود نصیبی در بیتالمال دارد. و کسیکه از مال غنیمت یا خمس دزدی کند حکمش چنین است.
و تعزیر بر حسب مقدار مال دزدیده شده، متفاوت میباشد و نیز بر حسب ضرر مترتب بر آن؛
دستگاههای خودپرداز برای رفاه و مصلحت مردم قرار داده شدهاند و نیز برای حفظ و نگهداری اموال تعبیه شدهاند و هرکس از آنها دزدی کند، دستش قطع میشود، یکسان است که این دستگاهها داخل بانک باشند یا در مناطق عمومی؛ و این در صورتی است که دیگر شروط قطع دست وجود داشته باشند. و همچنین حکم کسیکه از حساب بانکی از طریق کامپیوتر و انتقال حساب به دیگری دزدی میکند، چنین است. و چون همهی شروط قطع دست وجود نداشته باشند، حاکم به گونهای وی را تعزیر میکند که او و دیگران از این کار دست کشیده و عبرت بگیرند.
سرقت مالی که حفاظت نشده باعث قطع دست نمیشود بلکه در این سرقت، سارق تعزیر میشود و چندین برابر مال دزدیده شده میپردازد و مبلغی که بیشتر از قیمت مال دزدیده شده میباشد، به بیتالمال مسلمانان پرداخت میشود.
از عبد الله بن عمرو بن عاص روایت است که چون رسول الله از خرمای روی درخت سوال شد، فرمود: «هر نیازمندی که از آن بخورد و در ظرف نریزد (و نبرد) بر او چیزی نیست؛ و کسیکه چیزی از آن با خود ببرد، بر او غرامتِ مانند آن و مجازات است. و کسیکه از محل انبار (خرما) به مقدار قیمت سپری بدزد، دستش قطع میشود. و هرکس کمتر از این مقدار را بدزدد، باید غرامت مانند آنرا بپردازد و مجازات میشود».[19]
کسیکه امانت را منکر شود، قطع دست وی واجب است زیرا عمل وی از مصادیق سرقت میباشد. و میانجیگری جهت عدم اجرای حد بر او و ساقط شدن آن حرام است.
1- از امالمومنین عایشه روایت است که: «زنی مخزومی که جایگاه وی نزد قریش از اهمیت خاصی برخوردار بود، مرتکب دزدی شده بود. قریشیان گفتند: چه کسی در مورد او با رسول الله سخن میگوید؟ گفتند: چه کسی جز اسامه محبوب رسول الله جرات این کار را دارد. پس اسامه در این زمینه با رسول الله سخن گفت. رسول الله فرمود: آیا در مورد حدی از حدود الهی میانجیگری میکنی؟ سپس برخاسته و به سخنرانی پرداخته و فرمود: ای مردم، هلاک شدن کسان پیش از شما به این دلیل بود که چون فرد نامدار و مشهوری از میان آنها دزدی میکرد او را رها کرده (حد سرقت را بر وی جاری نمیکردند) اما اگر فردی ضعیف از آنها دزدی میکرد، حد را بر او جاری میکردند؛ سوگند به الله اگر فاطمه دختر محمد دزدی کند، دستش را قطع میکنم».[20]
2- از امالمومنین عایشه روایت است که میگوید: زنی مخزونی کالایی را به امانت گرفت و آنرا منکر شد، پس رسول الله به قطع دست وی دستور دادند».[21]
از جمله شرایط توبهی سارق، ضامن بودن وی در برابر مال دزدیده شده میباشد که در صورت تلف شدن آن باید قیمتش را به صاحبش بازگرداند و این در صورتی است که توانگر باشد و اگر فقیر و بیچیز باشد، به وی مهلت داده میشود. و اگر کالای دزدیده شده موجود باشد، شرط صحت توبهاش برگرداندن آن به صاحبش میباشد. و اگر امانت را در دست دارد، تا برگرداندن آن به صاحبش ضامن است.
حکم کسیکه قبل از بازداشت شدن توبه کند
کسیکه حد سرقت یا زنا یا ... بر او واجب شده و قبل از ثبوت آن نزد حاکم از آن توبه کند، حد از وی ساقط میشود و برای وی جایز نیست بعد از اینکه الله گناهش را پوشاند، آنرا افشا کند. اما بر او لازم است که مال دزدیده شده را به صاحبش بازگرداند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٣٨ فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 38-39] «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند، بعنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید و الله نیرومند حکیم است. پس هرکس بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
قطاع الطریق: کسانی هستند که در مناطق بیابانی یا شهری با سلاح مزاحم مردم شده و اموالشان را به زور و علنا تصاحب میکنند که محارب نیز نامیده میشوند.
هرکس که سلاح برداشته و راه را ناامن کند و از قدرتی برخوردار باشد، چنانکه خود به تنهایی یا با حمایت گروهی چنین کند مانند باندهای قتل، باندهای سرقت از خانهها و بانکها، باند ربودن دختران برای تجاوز به آنها، باند آدم ربایی و ... اینان و امثالشان مصداق قطاع الطریق میباشد.
حرابه عبارت است از تعرض با سلاح در صحرا یا شهر، در خانه یا وسایل نقلیه جهت خونریزی و هتک حریم و آبروی افراد و غصب اموالشان؛ و مانند این اعمال مصداق قطاع الطریق میباشد.
و هریک از این موارد در راهها، خانهها، وسلیل نقلیه چون ماشین و قطار و کشتی و هواپیما رخ دهد، چه تهدید با سلاح باشد، یا بمبگذاری یا منفجر کردن ساختمان یا آتشسوزی یا گروگان گیری و مانند آن، همه در حکم حِرابه میباشد.
و حرابه از بزرگترین جرمها میباشد و به همین دلیل است که مجازات آن از شدیدترین مجازاتها است.
قطاع الطریق چهار حالت دارد:
1- چون مرتکب قتل شوند و اموالی را غصب کنند، کشته شده و به دار آویخته میشوند.
2- چون مرتکب قتل شوند و مالی را غصب نکنند، کشته شده و به دار آویخته نمیشوند.
3- چون اموال را غصب کرده و مرتکب قتل نشوند، دست راست و پای چپ هریک از آنها قطع میشود.
4- چون مرتکب قتل نشوند و مالی را هم غصب نکنند، اما باعث ناامنی راه شوند، تبعید میشوند. و امام میتواند حکم تعزیری برای آنها در نظر بگیرد تا اینکه برای آنها و دیگران بازدارنده باشد و اینگونه مانع شر و فساد شود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾ [المائدة: 33-34] «سزای کسانیکه با الله و پیامبرش میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست (راست) و پای (چپ) آنها بعکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت عذاب بزرگی خواهند داشت. مگر کسانیکه پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، پس بدانید که همانا الله آمرزندهی مهربان است».
2- از انس روایت است که میگوید: «گروهی از قبیلهی عکل به خدمت رسول الله آمدند و (تحت تاثیر جو مدینه) به «جَوَی» که نوعی شکم درد طولانی است مبتلا شدند. رسول الله دستور داد که همراه چوپانِ شترهایِ صدقه (زکات) به چراگاه شترها رفته و از شیر و ادرار آنها بیاشامند و آنها از آن خوردند و خوب شدند. سپس مرتد شدند و (یکی از) چوپانها را کشتند و گلهی شترها را با خود به غنیمت بردند. (چوپان دیگر این خبر را اوایل روز به رسول الله رساند) و ایشان هم کسانی را در پی آنها فرستاد (و طول نکشید) که آنها را اسیر کردند. رسول الله دستور داد دست و پای آنها را قطع کنند و چشمانشان را با میخهایی که بر آتش داغ شده بودند از حدقه بیرون آوردند. (چون آنها چشمان چوپان را بیرون آورده بودند) سپس درحالیکه نشسته بودند تا دم مرگ در گرما و نور آفتاب رهایشان کردند و در این وضعیت مردند».[22]
1- قاطع الطریق - که محارب هم نامیده میشود- مکلف، مسلمان یا ذمی میباشد.
2- مالی که به زور تصاحب میکند، محترم باشد.
3- مال را از حزر آن تصاحب کرده باشد کم باشد یا زیاد.
4- محاربه و راهزنی وی با اقرار خودش یا دو شاهد عادل ثابت شود.
5- شبههای در میان نباشد.
چون راهزن مردم را تهدید کند و امنیت را بر هم زند اما مرتکب قتل و غصب اموال نشود، تبعید میشود. تا اینکه مردم از شر او در امان باشند و از ارتکاب جرمش خوداری کنند.
اما اگر شر و شرارت آنها با تبعید کاسته نمیشود، زندانی میشوند. و درواقع کسیکه زندانی شده همچون آن است که تبعید شده باشد و گاهی زندانی کردن وی به برقراری امنیت و سالم ماندن از شر وی بیشتر کمک میکند.
بنابراین اگر با تبعید آنها، امنیت برقرار شده و از شرارت آنها کاسته میشود و جامعه از شر آنها در امان میماند، آنان را تبعید میکنیم و در غیر اینصورت راه بهتر زندانی کردن ایشان است.
چون محارب قبل از دستگیر شدن، توبه کند، احکامی که حق الله است چون تبعید و قطع دست و پا و به دار آویخته شدن و ضرورت کشته شدن بخشیده میشود و این احکام بر وی جاری نمیشود. اما در برابر حقوقی که متعلق به افراد است مانند جنایت در حق آنها با کشتن یا آسیب رساندن به اعضا و جوارح و گرفتن اموال آنها مواخذه میشود، مگر اینکه مجنیعلیهم او را ببخشد و از حق خود درگذرد.
اما اگر قبل از توبه دستگیر شود، حد حرابه بر وی جاری میشود
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾ [المائدة: 33-34] «سزای کسانیکه با الله و پیامبرش میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست (راست) و پای (چپ) آنها بعکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت عذاب بزرگی خواهند داشت. مگر کسانیکه پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، پس بدانید که همانا الله آمرزندهی مهربان است».
گروگانگیری، آدم ربایی، ربودن وسایل حمل و نقل چون اتوبوس، هواپیما و ... و تهدید به قتل یا انفجار، همگی در حالت صلح و نه جنگ حرام است و و مصداق فساد در زمین و تجاوز در حق افراد بیگناه میباشد. و کسیکه چنین عملی مرتکب شود، حد حرابه بر وی جاری میگردد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ١٩٠﴾ [البقرة: 190] «و در راه الله با کسانیکه با شما میجنگند، جنگ کنید و از حد تجاوز نکنید که الله تجاوزگران را دوست نمیدارد».
چون کسی در مورد جان خود یا خانواده یا مالش از سوی انسان یا حیوانی مورد تعرض و تجاوز و حمله قرار گیرد، با کمترین چیزی که گمان غالب وی آن است که با آن متجاوز را از خود دور میکند، از خود دفاع کند. اما اگر این میسر نباشد. متجاوز سه حالت دارد:
1- متجاوز مال میخواهد. در اینصورت جایز است که به او مالی داده شود و با وی درگیر نشود هرچند برای کسیکه مورد تجاوز قرار گرفته جایز است با وی درگیر شده و مالی به او ندهد.
2- متجاوز در پی هتک حرمت چون زنا باشد. در اینصورت به وی اجازهی چنین کاری داده نمیشود بلکه دور کردن وی با آنچه ممکن است هرچند با درگیری باشد، واجب است.
3- چون متجاوز در پی کشتن دیگری باشد، بر کسیکه به وی تجاوز شده، واجب است از جانش دفاع کند مگر در هنگام فتنه که در اینصورت جایز است از خود دفاع نکند. (مانند زمانی که دو گروه مسلمان با هم درگیر شوند که حق و باطل آمیخته باشد).
سعید بن زید میگوید: «از رسول الله شنیدم که فرمود: «هرکس به خاطر مالش کشته شود، شهید است؛ هرکس به خاطر دینش کشته شود، شهید است؛ هرکس به خاطر جانش کشته شود، شهید است؛ و هرکس به خاطر خانوادهاش کشته شود، شهید است».[23]
زندیق کسی است که اظهار اسلام کرده و کفر را در باطن پنهان میکند. و این بزرگترین انواع نفاق است. بنابراین زندیق مصداق محارب با الله و رسولش میباشد. و محاربهی زندیق با اسلام به وسیلهی زبانش بزرگتر از محاربهی قطاعالطریق با دست و سلاحش میباشد. زیرا فتنهی قطاعالطریق متوجه اموال و جان افراد است و فتنهی زندیق متوجه قلوب و ایمان میباشد.
اگر زندیق قبل از دستگیر شدن توبه کند، توبهاش پذیرفته میشود و خونش محفوظ میماند اما بعد از دستگیر شدن، توبهاش پذیرفته نمیشود. بلکه بر مبنای حد و بدون استتابه کشته میشود. مگر اینکه صدق و راستی توبهاش و حُسن استواری او در توبهاش را بدانیم.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَا وَءَامَنُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٥٣﴾ [الأعراف: 153] «و کسانیکه مرتکب کارهای بد شدند، سپس بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، همانا پروردگار تو پس از آن، مسلّماً آمرزنده مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٧٠﴾ [الفرقان: 68-70] «و کسانیکه با الله معبود دیگری را نمیخوانند و نفسی را که الله (کشتنش را) حرام کرده است، جز به حق نمیکشند و زنا نمیکنند و هرکس چنین کند، مجازات گناه (خود) را خواهد دید. عذاب او در روز قیامت مضاعف میگردد و با خواری (و ذلت) در آن جاودان خواهد ماند. مگر کسیکه توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس اینانند که الله بدیهایشان را به نیکیها مبدل میکند و الله آمرزنده مهربان است».
3- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا١٤٥ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِینَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَسَوۡفَ یُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا١٤٦﴾ [النساء: 145-146] «همانا منافقان در پایینترین طبقه (= درکات) آتش (جهنم) هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت. مگر آنان که توبه کردند و جبران و اصلاح نمودند و به الله تمسک جستند و دین خود را برای الله خالص گرداندند، پس اینان با مؤمنان خواهند بود و الله به زودی مؤمنان را پاداش بزرگی خواهد داد».
باغیان: کسانی هستند که از قدرت و نیرویی برخوردارند و با تاویلی محتمل علیه حاکم خروج میکنند تا وی را خلع کرده یا با او مخالفت کنند و در پی اختلاف هستند.
هر گروهی از حقوقی که بر عهدهی اوست، خوداری کند یا اینکه از امام مسلمانان جدا شوند، یا اینکه اطاعت از وی را رها کنند، مصداق باغیان ظالم میباشند. و باغیان مسلمان بوده و کافر نیستند.
1- چون باغیان بر علیه حاکم خروج کردند، لازم است حاکم و امام مسلمانان با آنها مکاتبه کند و از آنان دلیل مخالفت و نارضایتیشان را جویا شود. پس چون حقی را یادآور شدند که بدان ظلم شده بود، به آن رسیدگی کند؛ اگر ادعای شبههای کردند، آنرا برطرف کند؛ پس از این اگر از رفتار خود در برابر حاکم صرفنظر کردند که خوب، وگرنه به پند و اندرز آنها روی آورده و آنها را به جنگ تهدید کند و اگر به نوع عملکرد خود در برابر حاکم اصرار داشتند، با آنها بجنگد. و بر رعیت واجب است که حاکم را جهت دفع شر و شرارت آنها یاری کنند و فتنهی آنها را خاموش کنند.
2- چون حاکم با آنها وارد جنگ شود، از ابزار جنگی کشتار جمعی که همگی آنها را نابود میکند مانند بمبهای مخرب استفاده نمیکند. و نیز کشتن فرزندان و آنان که از جنگ فرار میکنند و زخمیهایشان و نیز کسانیکه جنگ را ترک میکنند، جایز نیست.
و هریک از آنها که اسیر میشود، زندانی میشود تا اینکه آتش فتنه خاموش شود و اموالشان به غنیمت گرفته نمیشود و فرزندانشان اسیر نمیشوند.
3- پس از پایان یافتن جنگ و خاموش شدن آتش فتنه، اموالی از آنها که در حال جنگ تلف شده، هدر خواهد بود. و هریک از آنها که کشته شده، چیزی به او تعلق نمیگیرد و آنها نیز ضامن اموال و جانهایی که در حال جنگ تلف شده، نمیباشند.
رفتار واجب به هنگام جنگ دو گروه
چون دو گروه از روی تعصب یا برای به دست آوردن ریاست با یکدیگر درگیر شوند، هردو ظالماند و هریک از آنها ضامن چیزی است که از دیگری تلف کرده است. و برقراری صلح و اصلاح عادلانه میان آنها و برخورد لازم با گروهی که اصرار بر تجاوز دارد تا اینکه از تجاوزش دست بکشد، واجب است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩﴾ [الحجرات: 9] «و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ بر خاستند، میانشان آشتی برقرار کنید، پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان الله بازگردد، پس اگر بازگشت، میان آنها به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت پیشه کنید، بیگمان الله عادلان را دوست میدارد».
2- از عرفجه روایت است که میگوید: از رسول الله شنیدم که فرمود: «هرکس در حالی نزد شما آمد که تمام امورتان در اختیار یک نفر بود و قصد تفرقه و اختلاف میان شما داشت، او را بکشید».[24]
خروج علیه امام مسلمانان (حاکم اسلامی)
1- تعیین امامی برای مسلمانان و حاکم اسلامی از بزرگترین واجبات دین است. چنانکه نافرمانی او و خروج علیه او - هرچند ظالم باشد- حرام است. و این مادامی است که مرتکب کفری آشکار نشده باشد که در مورد آن دلیل و برهانی از سوی الله نزد ما وجود دارد. یکسان است که امامت وی به اجماع مسلمانان ثابت شده باشد یا توسط امامی که قبل از او بوده تعین شده باشد یا با اجتهاد اهل حل و عقد یا اینکه با چیره شدن وی باشد، چنانکه مردم از وی اطاعت کنند و او را به عنوان امام و حاکم اسلامی بپذیرند.
و به دلیل فسقش عزل نمیشود مادامی که مرتکب کفر آشکاری نشده باشد که برای آن از سوی الله دلیل و برهانی داریم.
2- کسانیکه از اطاعت امام خارج شدهاند یا جزء قطاعالطریق هستند یا اینکه باغی و یا خوارج میباشند. و خوارج کسانی هستند که مرتکبین گناهان کبیره را کافر میدانند و خون مسلمانان و اموالشان را حلال میشمارند. خوارج فاسقانی هستند که ابتدا به جنگ با آنها جایز است.
این سه گروه - قطاعالطریق، باغیان و خوارج- از اطاعت امام خارج شدهاند و هریک از آنها که بمیرد، حکم وی حکم گنهکاران موحد میباشد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از الله اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و از صاحبان امرتان؛ و اگر در چیزی اختلاف کردید، آنرا به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجامتر است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١٥﴾ [النساء: 115] «و هرکس پس از آنکه هدایت (و راه حق) برایش روشن شد، با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، ما او را به آنچه پیروی کرده واگذاریم و او را به جهنم در افکنیم و بد جایگاهی است».
1- واجب است که امام و حاکم مسلمانان مرد باشد نه زن؛ قومی که عهدهدار امورشان زنی باشد، رستگار نمیشوند.
از وظایف امام این است که از سرزمینهای اسلامی در برابر هرگونه تجاوزی حمایت کند، دین را حفظ نماید، احکام الهی را اجرا کند، حدود را اقامه کند، از مرزها حفاظت کند، زکات را جمع آوری کند، عادلانه قضاوت کند، با دشمنان جهاد کند، به سوی الله دعوت کند و اسلام را نشر دهد.
2- بر امام واجب است که رعیتش را نصیحت کند و بر آنان سخت نگیرد و در سایر احوالشان با مهربانی و دلسوزی با آنها برخورد کند.
1- الله متعال میفرماید﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾ [ص: 26] «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (= فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، بیگمان کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند».
2- از معقل بن یسار روایت است که از رسول الله شنیدم فرمود: «هیچ بندهای نیست که الله متعال مسئولیت رعیتی را در اختیار او قرار دهد و در حالی بمیرد که در حق آنان خیانت کرده است مگر اینکه الله متعال بهشت را بر او حرام میکند».[25]
آنچه بر امت در قبال حاکم واجب است
بر امت واجب است در آنچه معصیت و نافرمانی الله متعال نیست، از حاکم اطاعت کنند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا٥٩﴾ [النساء: 59] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از الله اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و از صاحبان امرتان؛ و اگر در چیزی اختلاف کردید، آنرا به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجامتر است».
2- از ابن عمر از رسول الله روایت است که فرمود: «بر هر مسلمانی شنیدن و اطاعت کردن در آنچه دوست دارد و آنچه دوست ندارد، واجب است مگر زمانی که به معصیت و نافرمانی (الله) امر شود. پس اگر به معصیت و نافرمانی (الله) امر شد، نه میشنود و نه اطاعت میکند».[26]
توبهی کسیکه جرمی مرتکب شده که موجب حد است
هرکس جرمی مرتکب شود که موجب حد است، اما پس از دستگیر شدن توبه کند، این توبه حد را ساقط نمیکند. اما اگر این توبه قبل از دستگیر شدن وی باشد، توبهاش پذیرفته شده و حد از وی ساقط میشود. و این رحمتی از سوی الله جهانیان است که مجازات را از گنهکارانی که توبه میکنند، برداشته است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾ [المائدة: 33-34] «سزای کسانیکه با الله و پیامبرش میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست (راست) و پای (چپ) آنها بعکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت عذاب بزرگی خواهند داشت. مگر کسانیکه پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، پس بدانید که همانا الله آمرزندهی مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَا وَءَامَنُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٥٣﴾ [الأعراف: 153] «و کسانیکه مرتکب کارهای بد شدند، سپس بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، همانا پروردگار تو پس از آن، مسلّماً آمرزنده مهربان است».
مجازاتی است برای گناهانی که حد و قصاص و کفاره در آنها مشخص نشده است.
مجازات گناهان سه نوع است:
1- آنچه در شریعت حدی مشخص برای آن تعیین شده است مانند زنا، سرقت، قتل عمد؛ در این نوع نه کفارهای وجود دارد و نه تعزیر، بلکه در این موارد حد میباشد.
2- آنچه مجازات آن کفاره است و حدی در مورد آن وارد نشده است مانند: جماع در روز رمضان، قتل خطا و شبه عمد؛ در این موارد کفاره و دیه میباشد.
3- آنچه نه حدی برای آن مشخص شده و نه کفارهای؛ مانند شرابخواری، مواد مخدر و گناهان و منکراتی از این قبیل؛ در این موارد تعزیر میباشد که حاکم با توجه به مصلحتی که میبیند حکمی را متناسب با شرایط صادر میکند چنانکه مجرم و دیگران از چنین عملی باز آیند. و شر و فساد از میان امت ریشه کن شود.
الله متعال در برابر جرایمی که مُخل عناصر اساسی امت میباشد: حفظ دین، نفس، مال، آبرو و عقل مجازاتهایی را در شریعت مشخص کرده است که نه به آنها افزوده میشود و نه از آنها کاسته میشود.
به این منظور حدودی بازدارنده وضع کرده است که از مهمترین عوامل امنیت میباشد. و ممکن نیست امت اسلامی زندگی امنی داشته باشد مگر با مراقبت از آن به وسیلهی اقامهی حدود؛
برای این حدود شروط و ضوابطی میباشد که گاهی برخی از آنها ثابت نمیشود و اینگونه مجازات مشخص شده به مجازاتی که در شریعت مشخص نشده، تبدیل میشود.
مجازاتی که وابسته به حکم حاکم و اجتهاد او و با رعایت تحقیق مصلحت و دفع مفسده میباشد که همان تعزیر است.
تعزیر در هر گناه و معصیتی که حد و کفارهای برای آن مشخص نشده واجب است. تفاوتی نمیکند انجام عملی حرام باشد مانند بهره بردن جنسی از دیگری به گونهای که مستحق حد نباشد، یا سرقتی که شامل حد نشود، یا جنایتی که در آن قصاص نیست، یا همجنس بازی زنان، یا قذف دیگری به چیزی جز زنا و ....
یا اینکه معصیت و نافرمانی از نوع ترک واجب با وجود توانایی انجام آن باشد. مانند ترک پرداخت بدهی، بازگرداندن امانتها، بازگرداندن مال غصب شده و مظالم و اموری از این قبیل مانند تنبلی در ادای نماز و روزه و واجباتی از این قبیل؛
الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [المائدة: 2] «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
و چون کسی مرتکب گناهی شود که برای آن حدی مشخص نشده است، اما توبه کند و از کردهی خود پشیمان شود، گناهش پوشیده شده و تعزیر نمیشود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39] «پس هرکس که بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤ وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٥﴾ [هود: 114-115] «و (ای پیامبر!) در دو طرف روز و ساعاتی از شب، نماز را برپا دار، بیشک نیکیها بدیها را از بین میبرند، این پندی برای پند پذیران است؛ و (ای پیامبر!) صبر کن، پس بیگمان الله پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد».
تعزیر به دو بخش تقسیم میشود:
1- تعزیر جهت تادیب و تربیت در آنچه معصیت و نافرمانی نیست. مانند ادب کردن فرزند توسط پدر؛ همسر توسط شوهر، برده توسط ارباب؛
این نوع تعزیر مشروع است زیرا مصلحتهایی در آن نهفته است.
در این نوع جایز نیست تعداد ضربات شلاق بیشتر از ده ضربه باشد. زیرا رسول الله فرمود: «بیش از ده ضربه شلاق به کسی نزنید مگر در حدی از حدود الهی».[27]
2- تعزیر در برابر گناهان؛ در این زمینه برای حاکم جایز است که بر حسب مصلحت و نیاز و حجم گناه و کثرت و قلت آن و در گناهی که حدی برای آن در شریعت مشخص نشده، بر مقدار ده شلاق بیفزاید. اما اگر معصیت و نافرمانی از نوع گناهی بود که شارع حدی برای آن مشخص کرده بود مانند زنا و سرقت و... نباید تعزیر از حدی که برای اصل چنین گناهی مشخص شده، بیشتر باشد.
تعزیر مجموعهای از مجازاتهاست که با نصیحت و پند و اندرز و دوری از گنهکار و توبیخ و تهدید و بیم دادن و عزل از ولایت و... آغاز شده و با شدیدترین مجازاتها از قبیل زندانی و شلاق به پایان میرسد.
و گاهی حکم تعزیر قتل میباشد و این زمانی است که مصلحت عامه اقتضا کند مانند قتل جاسوس و مبتدع و کسیکه جرایم خطرناکی را مرتکب شده است.
و گاهی تعزیر به صورت رسوا کردن یا غرامت مال یا تبعید و از این قبیل میباشد. و این به تحقیق مصلحت و دفع مفسده بستگی دارد.
مقدار مجازات تعزیر مشخص نیست و حاکم در این زمینه اختیار دارد که مجازاتی را متناسب با جانی برای او مشخص کند. تا اینکه امت را از شر او در امان دارد. به این شرط که از آنچه الله متعال بدان امر کرده یا از آن نهی کرده، تجاوز نکند. و این با اختلاف مکان و زمان و اشخاص و گناهان و احوال و جرایم متفاوت میباشد.
خمر اسمی است برای هر آنچه عقل را دچار اختلال کرده و آنرا میپوشاند. و میتواند هر نوع نوشیدنی باشد. و هر نوشیدنی که زیاد آن مست کننده باشد، مقدار اندک آن نیز حرام است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: 90] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، همانا شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان است. پس از آنها دوری کنید، تا رستگار شوید».
2- از امالمومنین عایشه روایت است که: رسول الله در مورد شرابِ عسل سوال شد. پس در پاسخ فرمود: «هر نوشیدنی که مست کننده باشد، حرام است».[28]
شراب اساس تمام بدیها و پلیدیهاست. و پرداختن به آن به هر صورتی حرام است. خوردن آن، خرید و فروش آن، ساختن آن، هرکاری که مربوط به نوشیدن آن و ترویج آن بین مردم شود.
شراب (مِی) عقل انسان را دچار اختلال کرده و چون پردهای بر آن قرار گرفته و آنرا میپوشاند، و در اثر آن تصرفاتی خواهد داشت که موجب زیان دیدن جسم و روح میشود و مال و فرزند و آبرو و شرف انسان و فرد و جامعه را هدف قرار داده و فاسد میکند. باعث افزایش فشار خون شده و سبب کاهش عقل وی و فرزندانش میشود و جنون و فلج شدن و تمایل به جرم و فساد، فقر و ضایع شدن وقت در امور حرام و ترک واجبات از دیگر پیامدهای ناشی از آن میباشد.
مستی حالتی لذتبخش است که در آن عقل پنهان میشود، عقلی که قوهی تشخیص وابسته به آن است. بنابراین با مختل شدن عقل، نمیداند چه میگوید. و از این جهت است که اسلام آنرا حرام کرده است. و برای کسیکه هرگونه ارتباطی با آن دارد، مجازات تعزیری بازدارندهای مشخص کرده است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 90-91] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و اَنصاب [= هر چیزی که به عنوان یادواره و نماد، نَصب گردد و عبادت شود از قبیل مجسمههای سنگی، ضریحهای فلزی، مقبره صالحان و ...] و تیرهای قرعهکشی [= انتخاب قرعه خوب و بد به وسیله فالگیری که با وسایل گوناگون صورت میگیرد و امروزه به اشتباه از آن به عنوان استخاره یاد میشود در حالی که استخاره شامل دو رکعت نماز و سپس طلب خیر نمودن در امر مورد نظر از الله متعال و نیز پناه بردن از شر آن به الله متعال است]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید. در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «زناکار به هنگام زنا مومن نیست. شرابخوار به هنگام شرابخواری مومن نیست. دزد به هنگام دزدی مومن نیست و چپاولگر به هنگام چپاول آنچه مردم به آن چشم دوختهاند، مومن نیست».[29]
نوشیدن شراب با یکی از دو امر ذیل ثابت میشود:
1- اقرار؛ چنانکه شخصی اقرار کند شراب نوشیده است.
2- شهادت دادن دو شاهد عادل.
معاینه پزشکی قرینهی قوی دال بر شرابخواری فرد میباشد. و بلکه دلیل قویتر از اعتبار بو یا استفراغ میباشد. به ویژه در امور مهمی که منجر به مرگ یا صدمات شدید شده است.
به حدودی که شارع برای جرایم مختلف در نظر گرفته است، نه چیزی افزوده میشود و نه چیزی از آنها کاسته میشود که عبارتند از: حد زنا، قذف، سرقت، قطاعالطریق و حد باغیان؛
و مجازات شرابخوار تعزیر است نه حد؛ زیرا حدی برای آن در قرآن و سنت ذکر نشده است. و چون کسیکه شراب خورده نزد صحابه آورده میشد، او را با شاخهی درخت خرما و کفش و مانند آن میزدند. و اگر حدی داشت ثبت و ضبط آن واجب بود مانند دیگر حدود.
شرابخوار در زمان رسول الله حدود چهل ضربه شلاق میخورد و همچنین در عهد ابوبکر؛ و چون شرابخواری در میان مردم افزایش یافت، عمر رضیاللهعنه تعداد ضربههای شلاق را به هشتاد ضربه افزایش داد. و بعد از مشورت با صحابه، مجازات شرابخواری را مجازات کمترین حدود که حد قذف است، تعیین نمود. و اگر شرابخواری حدی مشخص در شریعت داشت، عمر و غیر او نمیتوانست به آن بیفزاید. زیرا حدود غیر قابل تغییر میباشند. بنابراین روشن شد که مجازات شرابخوار تعزیر است نه حد؛
1- چون کسی با اختیار و آگاه به این مساله که مقدار زیاد شراب مست کننده است، آنرا بنوشد، بر مبنای حکم تعزیری چهل ضربه شلاق به وی زده میشود. و امام میتواند تعداد ضربات را به هشتاد ضربه افزایش دهد و این در صورتی است که مردم نسبت به شرابخوار بیپروا باشند.
2- چون کسی شراب بنوشد، برای بار اول چهل ضربه شلاق میخورد. و در بار دوم نیز شلاق میخورد و همچنین در بار سوم؛ و در بار چهارم امام میتواند او را زندانی کرده یا اینکه تعزیراً حکم قتل وی را صادر کند. تا اینکه بندگان از شر او در امان مانده و فساد و مفسدین ریشهکن شود.
3- هرکس در دنیا شراب نوشیده و از شرابخواری توبه نکرده باشد، شراب آخرت را نخواهد نوشید هرچند وارد بهشت شود. و هرکس شراب نوشیده و مست شود، نماز چهل روز وی قبول نمیشود. و اگر بمیرد و توبه نکرده باشد، وارد آتش میشود. و اگر توبه کند، توبهاش پذیرفته میشود. و هرکس شرابخواری را تکرار نکند، الله متعال در روز قیامت او را از عصارهی اهل دوزخ مینوشاند.
و برای امام جایز است که از باب تعزیر ظرفهای شراب را شکسته و مکانهای فروش شراب را آتش بزند و این بر حسب مصلحتی است که به تشخیص امام باز میگردد تا اینکه از نوشیدن و ترویج آن جلوگیری شود.
1- از جابر روایت است که مردی از جیشان یمن نزد رسول الله آمد و از ایشان دربارهی خمری که در سرزمینشان از ذرت و به نام «مزر» ساخته میشود، پرسید؛ رسول الله فرمود: «آیا مست کننده است؟ گفت: آری؛ رسول الله فرمود: هر مست کنندهای حرام است و الله عهد نموده که خورندهی آنرا از طینةالخبال بنوشاند. اصحاب پرسیدند: ای رسول الله، طینةالخبال چیست؟ فرمود: «عرق اهل دوزخ یا عصارهی دوزخیان که از بدنشان فرو میریزد».[30]
2- از ابن عمر روایت است که رسول الله فرمود: «کسیکه در دنیا شراب بنوشد و پس از آن توبه نکند، در آخرت از آن محروم میشود».[31]
مواد مخدر، موادی است که جسم را فاسد کرده و باعث تنبلی و سستی در بدن و خلل در عقل میشود.
اعتیاد به مواد مخدر بیماری سخت و طاقتفرسایی است که انسان را از پای درآورده و سبب شرارتها و بیماریها و جرایم مختلفی میشود، علاوه بر اینکه عقل و جسم را فاسد میکند. بنابراین ساختن مواد مخدر و داد و ستد آن، قاچاق و ترویج و تجارت با آن حرام است.
امام میتواند برای کسیکه با مواد مخدر سروکار دارد، بر حسب مصلحت حکمی چون قتل یا شلاق یا زندان یا غرامت صادر کند. تا اینکه شرارت و فساد را ریشهکن کند و جان افراد و اموال و آبرو و عقلها را حفظ نماید.
1- الله متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ [الأعراف: 157] «آنانکه از (این) رسول (الله)، پیامبر «أمی» (= درس ناخوانده) پیروی میکنند که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است، نوشته مییابند. آنها را به (کارهای) خوب و پسندیده فرمان میدهد و از زشتی (و کارهای ناپسند) بازشان میدارد. و پاکیزهها را برایشان حلال میگرداند و پلیدیها را بر آنان حرام میکند».
2- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ١٠﴾ [البروج: 10] «به راستی کسانیکه مردان و زنان مؤمن را شکنجه (و آزار) دادند، سپس توبه نکردند، پس برای آنها عذاب جهنم است و برایشان عذاب (آتش) سوزان است».
مجازات کسانیکه با مواد مخدر سر و کار دارند
به دلیل خطر بزرگ مواد مخدر و ضرر مهلک آن، بسیاری از علما چنین فتوا دادهاند:
1- مجازات قاچاقچی مواد مخدر قتل است. زیرا ضرر و شر آن بزرگ است.
2- کسیکه مواد مخدر را با خرید و فروش یا ساختن یا وارد کردن آن یا هدیه دادن ترویج میدهد، در بار اول تعزیر قابل توجهی میشود. و با زندان یا شلاق یا جریمهی مالی یا همهی این موارد مجازات میشود. و این وابسته به نظر حاکم بر مبنای تحقیق مصلحت و دفع مفسده میباشد. و اگر چنین عملی از وی تکرار شود به گونهای که امت از شر وی در امان بماند، تعزیر میشود هرچند با قتل وی باشد. زیرا این عمل مصداق «مفسد فیالارض» میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾ [المائدة: 33-34] «سزای کسانیکه با الله و پیامبرش میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست (راست) و پای (چپ) آنها بعکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت عذاب بزرگی خواهند داشت. مگر کسانیکه پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، پس بدانید که همانا الله آمرزندهی مهربان است».
حکم هر آنچه باعث سستی و ناتوانی در بدن و تنبلی و بیحسی اعضا شود
چیزهایی که سبب تنبلی و سستی و بیحسی در بدن میشود مانند توتون و تنباکو و قات[32] و موادی از این قبیل که باعث مستی نمیشوند و عقل را از بین نمیبرند و آنرا مختل نمیکنند، حرام است و هرگونه استفاده از آنها جایز نیست. زیرا ضرر آن متوجه دین، سلامتی، بدن، مال، عقل و جامعه میباشد.
و مجازات استفاده از این مواد، تعزیر میباشد که حاکم بر حسب تحقق مصلحت و دفع مفسده جهت حفظ وقت و اموال و جسم، نوع آنرا تعیین میکند.
الله متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾ [المائدة: 2] «و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [زیرا] بیتردید، الله سختکیفر است».
الکل مادهای ضدعفونی کننده برای زخم و جراحت میباشد. و آمیختن برخی از داروها با مقدار کمی از الکل و استفاده کردن از آن به عنوان دارو در پزشکی جهت ضدعفونی کردن و از بین بردن درد، به هنگام نیاز جایز است.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ [المائدة: 3] «اما هرکس که از گرسنگی درمانده شود و مایل به گناه نباشد (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورد) پس (بداند که) الله آمرزندهی مهربان است».
جعل اسناد عبارت است از مشابهسازی اصل با هدف فریب که ضرر و ظلم و دروغ به همراه دارد. و مثال آن جعل ارز رسمی یا اسکناس یا کارت ملی یا پاسپورت یا مهر یا امضا میباشد.
جعل اسناد با تمام انواع آن جرمی حرام است. زیرا جعل اسناد، ابطال حق و اثبات باطل و خوردن مال حرام را به همراه دارد که همگی اینها حرام است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ﴾ [الحج: 30] «پس از پلیدی بتها اجتناب کنید و از گفتار باطل (و دروغ) دوری کنید».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس ما را فریب دهد، از ما نیست».[33]
مرتد کسی است که بعد از اسلام آوردن به اختیار کافر شود.
کفر مرتد شدیدتر از کفر کافر اصلی میباشد. ارتداد کفری است که صاحبش را به طور کلی از دین خارج میکند و چون صاحبش قبل از مرگ توبه نکند موجب جاودانگی وی در آتش میباشد. و چون مرتد کشته شود یا بمیرد درحالیکه از ارتداد خود توبه نکرده باشد، کافر است و غسل نمیشود و بر وی نماز جنازه خوانده نمیشود. و نیز در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾ [البقرة: 217] «و پیوسته با شما میجنگند، تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند و هرکس از شما که از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده است و آنان اهل آتش (دوزخ)اند و همیشه در آن خواهند بود».
2- الله متعال میفرماید: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٣ إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ مَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٞ فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ٣٤﴾ [محمد: 33-34] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، الله را اطاعت کنید و رسول (الله) را اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید. بیگمان کسانیکه کافر شدند و (دیگران را) از راه الله باز داشتند سپس در حال کفر مردند، پس الله هرگز آنها را نخواهد آمرزید».
3- از ابن عباس روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس دینش را تغییر داد او را بکشید».[34]
اسلام برنامهی کاملی برای زندگی بشر میباشد و نظامی است شامل برای هر آنچه بشر بدان نیاز دارد. موافق با فطرت و عقل بوده و اساس آن دلیل و برهان است. اسلام از بزرگترین نعمتها میباشد. و با اسلام است که سعادت دنیا و آخرت برای بشریت محقق میشود.
اما هرکس که وارد اسلام شود، سپس از آن برگشته و در اصطلاح مرتد شود، به پایینترین درکات سقوط کرده است و در واقع دینی را که الله متعال برای بندگانش بدان راضی شده و آنرا برگزیده، رد نموده و به الله و رسولش خیانت کرده است، بنابراین قتل وی واجب است. زیرا حقی را انکار کرده که دنیا استوار نخواهد بود مگر با آن و آخرت انسان نیک نخواهد بود مگر با آن؛ و اینگونه الله را نافرمانی کرده و از شیطان اطاعت کرده است.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَى ٱلشَّیۡطَٰنُ سَوَّلَ لَهُمۡ وَأَمۡلَىٰ لَهُمۡ٢٥ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لِلَّذِینَ کَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ سَنُطِیعُکُمۡ فِی بَعۡضِ ٱلۡأَمۡرِۖ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِسۡرَارَهُمۡ٢٦ فَکَیۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ٢٧ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَکَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ٢٨﴾ [محمد: 25-28] «بیگمان کسانیکه بعد از روشن شدن (راه) هدایت برای آنها، به پشت سر خود بازگشتند (و مرتد شدند) شیطان (اعمال زشتشان را) برای آنها بیاراست و (با آرزوهای دراز) فریبشان داد. این بدان سبب است که آنها (=منافقان) به کسانی (= یهودیان) که نسبت به آنچه الله نازل کرده (از وحی) کراهت داشتند، گفتند: «ما در پارهای از امور از شما پیروی میکنیم» و الله پنهانکاری آنها را میداند. پس (حال آنها) چگونه خواهد بود هنگامیکه فرشتگان (مرگ) جانهایشان را میگیرند، بر چهرهها و پشتهایشان میزنند. این (کیفر) بدان سبب است که آنها از آنچه الله را به خشم میآورد پیروی کردند و خشنودیش را کراهت داشتند، پس (الله) اعمالشان را نابود کرد».
ارتداد بر سه قسم است:
1- ارتداد اعتقادی: چنانکه شخص معتقد باشد کسی با الله در ربوبیت یا الوهیت شریک است یا اینکه ربوبیت یا وحدانیت یا صفتی از صفات الله را انکار کند. یا اینکه معتقد به تکذیب پیامبران یا انکار کتابهای آسمانی باشد. یا اینکه برانگیخته شدن دوباره یا بهشت یا دوزخ را منکر شود. یا اینکه نسبت به چیزی از دین کراهت و کینه داشته باشد ولو اینکه بدان عمل کند. یا بر این باور باشد که زنا یا شراب یا اموری که حرام بودن آنها در دین واضح و آشکار است، حلال است. یا وجوب نماز یا زکات یا یکی از واجبات آشکار دین را انکار کند. اما اگر نسبت به وجوب آن جاهل باشد، کافر نمیشود اما اگر حکمش را در دین بداند و بر اعتقادش اصرار داشته باشد، کافر میشود. یا اگر در چیزی از واجبات آشکار دین شک و تردید داشته باشد، مانند نماز و زکات و مانند آن، کافر میشود.
2- ارتداد قولی: چنانکه الله متعال یا پیامبران یا فرشتگان یا کتابهای آسمانی یا دین را مورد دشنام و ناسزا یا تحقیر قرار دهد. یا ادعای نبوت کند یا اینکه همراه الله، دیگری را بخواند یا بگوید: الله فرزند یا همسر دارد. یا اینکه حرام بودن چیزی از امور حرامِ آشکار چون زنا، ربا، شراب و مانند آنها را انکار کند. یا اینکه دین یا بخشی از آنرا مثلا وعده یا وعید الله را مورد استهزاء و تمسخر قرار دهد. یا اینکه صحابه را به خاطر دینشان دشنام و ناسزا گوید یا به یکی از آنها از این جهت دشنام دهد و ...
3- ارتداد عملی: چنانکه برای غیر الله ذبح کند یا برای غیر الله سجده کند یا نماز را ترک کند و ... .
یا با ترک قضاوت بر مبنای آنچه الله نازل کرده با روی گردانی از آن کافر میشود. یا اینکه از دین الله روی گرداند و نه آنرا بیاموزد و نه به آن عمل کند یا مشرکان را یاری کرده و با آنها علیه مسلمانان همکاری کند. و از این قبیل است ساحری که مردم را به واسطهی شیاطین سحر میکند.
و هرکس ارتداد وی به سبب انکار بخشی از دین یا ترک آن باشد، توبه وی علاوه بر اقرار به شهادتین، اقرار به آنچه انکار کرده و عمل به آنچه ترک کرده و سبب کفر وی شده، میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39] «پس هرکس که بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است».
چون کسی از اسلام مرتد شود و بالغ و عاقل و مختار باشد، امام مسلمانان وی را به اسلام فرا میخواند و او را بدان تشویق کرده و توبه را بر وی عرضه میکند، تا شاید توبه کند؛ پس اگر توبه کرد، مسلمان است و اگر توبه نکرد و بر ارتدادش اصرار داشت، با شمشیر و بر مبنای کفر و نه حد، کشته شده و غسل نمیشود و بر وی نماز جنازه خوانده نمیشود و در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود.
و هرکس مرتد شده و سپس توبه کند، برای وی پاداش اعمال صالح وی قبل از ارتداد خواهد بود و الله گناهان وی را به نیکی تبدیل میکند.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٧٠﴾ [الفرقان: 68-70] «و کسانیکه با الله معبود دیگری را نمیخوانند و نفسی را که الله (کشتنش را) حرام کرده است، جز به حق نمیکشند و زنا نمیکنند و هرکس چنین کند، مجازات گناه (خود) را خواهد دید. عذاب او در روز قیامت مضاعف میگردد و با خواری (و ذلت) در آن جاودان خواهد ماند. مگر کسیکه توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس اینانند که الله بدیهایشان را به نیکیها مبدل میکند و الله آمرزنده مهربان است».
2- از ابوموسی روایت است که مردی اسلام آورد و سپس یهودی شد. معاذ بن جبل در حالی نزد ابوموسی آمد که آن مرد نزد ابوموسی بود؛ معاذ گفت: «چرا این مرد در بند است؟ گفت: اسلام آورده و سپس یهودی شده است. معاذ گفت: نمینشینم تا او را بکشم. قضاوت الله و رسولش چنین است».[35]
چون شوهر مرتد شود، همسرش برای او حلال نیست. و چون توبه کند، مادامی که همسرش در دوران عده است میتواند به وی رجوع کند و اگر عده وی تمام شده باشد و شوهر به او رجوع نکرده باشد، همسر، مالک نفس خود میباشد و در اینصورت برای شوهر حلال نخواهد بود مگر با رضایت همسر و با عقد و مهر جدید؛
و چون همسر مرتد شود، بر شوهرش حرام میشود. و در صورتی که توبه کند مادامی که زن در عده باشد، شوهر میتواند به وی رجوع کند و اگر پس از پایان یافتن عده توبه کند، برای شوهر حلال نیست مگر با عقد و مهر جدید؛
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٢٢١﴾ [البقرة: 221] «و با زنان مشرک تا ایمان نیاوردهاند؛ ازدواج نکنید و بیگمان کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است، اگر چه (زیبایی یا دارائی او) شما را به شگفت آورد و (زنان با ایمان را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید، تا ایمان بیاورند. و قطعاً بردهی با ایمان از مرد (آزاد) مشرک بهتر است، اگر چه (زیبائی یا دارائی و موقعیت او) شما را به شگفت آورد. آنان به سوی آتش (دوزخ) دعوت میکنند و الله به فرمان و (توفیق) خویش به سوی بهشت و آمرزش دعوت میکند و آیات و (احکام) خود را برای مردم روشن میسازد، باشد که متذکّر (و یادآور) شوند».
عبارت است از تاکید بر امری که به خاطر آن سوگند یاد میشود با ذکر نام الله یا اسمی از اسماءالحُسنی یا صفتی از صفات الله متعال بر وجه مخصوص؛ که سوگند یا قسم هم نامیده میشود.
سوگندی که منعقد شده و چون حانث شود، در برابر آن کفاره واجب میشود، سوگند خوردن به الله یا اسمی از اسمای الهی یا صفتی از صفات الله میباشد. چنانکه بگوید: والله، بالله، تالله؛ به الرحمن سوگند، به بزرگی الله سوگند؛ به عزتش، به رحمتش سوگند؛ و ... .
1- سوگند خوردن به غیرالله حرام است. بلکه شرک اصغر میباشد. زیرا سوگند یاد کردن به کسی درواقع تعظیم او میباشد و تعظیم تنها برای الله ﻷ میباشد. و اگر کسیکه به غیرالله سوگند یاد میکند، آن غیرالله را چنان بزرگ شمارد که الله را تعظیم کرده و بزرگ میشمارد، مرتکب شرک اکبر شده است.
ابن عمر میگوید: از رسول الله شنیدم که فرمود: «هرکس به غیرالله سوگند یاد کند، شرک ورزیده است».[36]
2- سوگند خوردن به غیرالله حرام است؛ از این قبیل است سوگند یاد کردن به پیامبر، به جان تو، به امانت، به کعبه، به پدرانم سوگند؛ و ... .
از ابن عمر روایت است که رسول الله فرمود: «آگاه باشید که الله متعال شما را از اینکه به پدرانتان سوگند یاد کنید، نهی کرده است؛ پس هرکس قصد سوگند خوردن دارد، باید به الله سوگند یاد کند یا ساکت باشد».[37]
حفظ سوگند و عدم سبک شمردن آن واجب است زیرا ازشان و منزلت والایی برخوردار است. زیاد سوگند خوردن امری مذموم است بنابراین بیتوجهی به این امر جایز نیست و نیز چارهجویی برای رهایی از حکم آن جایز نیست. و گاهی سوگند خوردن برای امری مهم شرعاً جایز است.
1- الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ١٠ هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ١١﴾ [القلم: 10-11] «و از هر فرومایۀ که بسیار سوگند (دروغ) یاد میکند، اطاعت مکن. (آن) بسیار عیبجویی که به سخنچینی آمد و رفت میکند».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾ [المائدة: 89] «سوگندهای خود را حفظ کنید (و نشکنید) اینچنین الله آیات خود را برای شما بیان میکند، باشد که شکر گزاری کنید».
سوگند از جهت انعقاد آن به سه بخش تقسیم میشود:
1- سوگندی که منعقد میشود چنانکه پیشتر چگونگی انعقاد آن بیان شد. و در صورت حانث شدن (وفا نکردن به سوگند) کفاره دارد.
و اگر در سوگندش استثنا قائل شود چنانکه بگوید: به الله سوگند چنان میکنم انشاءالله؛ اگر به سوگندش عمل نکند، حانث نمیشود.
2- سوگند غموس: و صفت آن چنین است که به دروغ، آگاهانه و عمداً به امری در گذشته سوگند یاد کند. اینگونه سوگند خوردن یا حقی را ضایع میکند و باعث ظلم به دیگری میشود یا اینکه مقصود از آن فسق و خیانت است. سوگند غموس از بزرگترین گناهان کبیره است و از این جهت غموس (غوطه ور شدن) نامیده شده که صاحبش در گناه و پس از آن در آتش غوطهور میشود. این سوگند کفاره ندارد و منعقد هم نمیشود و مبادرت به توبه از آن واجب است.
3- سوگند لغو: و آن عبارت است از سوگند خوردن بدون قصد سوگند، چنانکه بر سر زبان بسیاری از مردم جاری میشود. مانند اینکه میگویند: نه بالله؛ به والله بله؛ یا سوگند خوردن برای احترام و مانند آن؛ یا سوگند خوردن در مورد امری در گذشته که گمان درست بودن آنرا دارد اما مشخص میشود چنین نبوده و برخلاف آن بوده است. این سوگند نیز منعقد نمیشود و کفاره ندارد و کسیکه چنین سوگند یاد میکند، در برابر آن موأخذه نمیشود.
الله متعال میفرماید: ﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ﴾ [المائدة: 89] «الله شما را به خاطر سوگندهای لغو (و بیهوده)تان مؤاخذه نمیکند، ولی شما را به خاطر سوگندهایی که (از روی قصد) محکم کردهاید، مؤاخده میکند».
1- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس سوگند خورد و در سوگندش چنین گفت: به لات و عزی سوگند؛ پس باید بگوید: لااله الا الله؛ و هرکس به دوستش گفت بیا تا با تو قمار کنم، باید صدقه بدهد».[38]
2- از سعد بن ابی وقاص روایت است که چون به لات و عزی سوگند خورد، رسول الله به او فرمود: سه بار بگو لااله الاالله؛ و سه بار به سمت چپ خود آب دهان بینداز. و از شیطان به الله پناه ببر و دوباره این کار را تکرار نکن».[39]
1- سوگند واجب: سوگندی است که امر واجبی بدان وابسته است. مانند اثبات حق یا ابطال باطل.
2- سوگند مستحب: مانند سوگند خوردن به هنگام اصلاح بین مردم و زمانی که امر مستحبی بدان وابسته است.
3- سوگند مباح: مانند سوگند خوردن بر امری مباح یا ترک آن یا جهت تأکید امری و ... .
4- سوگند مکروه: مانند سوگند خوردن برای انجام عملی مکروه یا ترک امری مستحب؛ و سوگند خوردن در خرید و فروش بیآنکه نیازی بدان باشد، از این قبیل است.
5- سوگند حرام: و آن سوگندی است که امر حرامی بدان وابسته باشد. چون کسیکه به دروغ و عمداً سوگند میخورد یا برای انجام گناه یا ترک واجبی سوگند یاد میکند.
1- چون برای ترک امری واجب سوگند یاد شود، نقض سوگند واجب است. چنانکه سوگند یاد کند پیوند خویشاوندی را قطع کند یا اینکه در مورد انجام عملی حرام، سوگند یاد کند مثلاً قسم بخورد شراب بنوشد؛ در اینصورت واجب است به سوگندش وفا نکند و آنرا نقض کند و در برابر آن کفارهی سوگند بپردازد.
2- سنت است در صورتی که مصلحت در شکستن سوگند باشد، بدان وفا نکند و در اصطلاح حانث شود. مانند کسیکه به انجام امری مکروه یا ترک امری مستحب سوگند یاد میکند. بنابراین عملی را انجام میدهد که خیر در آن است و کفارهی سوگند را میپردازد.
3- چون برای امری مباح سوگند یاد کند یا جهت ترک آن سوگند خورده باشد، مباح است که سوگندش را شکسته و حانث شود و کفارهی سوگند را بپردازد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَکُمۡ تَحِلَّةَ أَیۡمَٰنِکُمۡۚ وَٱللَّهُ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ٢﴾ [التحریم: 2] «به راستی الله (راه) گشودن سوگندهایتان را برای شما مقرر داشته است و الله دوستدار (و مولای) شماست و او دانای حکیم است».
2- از ابوهریره روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس در مورد امری سوگند یاد کرد و به این نتیجه رسید که غیر آن از آنچه بدان سوگند خورده بهتر است، باید آنچه خیر است انجام دهد و در برابر سوگندش کفارهی آنرا بپردازد».[40]
1- سوگند منعقد شده، از سوی مکلف و در مورد امری ممکن در آینده باشد. مانند کسیکه سوگند یاد کند وارد خانهی فلانی نشود.
2- از روی اختیار سوگند خورده باشد. بنابراین اگر به اجبار و اکراه باشد، سوگندش منعقد نشده است.
3- قصد سوگند خوردن داشته باشد. بنابراین سوگندی که بدون قصدِ آن یاد شود، منعقد نمیشود. و مثال آن کسی است که در حین سخن گفتن سوگند بر زبان وی جاری شده و میگوید: نه به الله، بله به الله؛
4- حانث شدن در سوگند؛ چنانکه امری را انجام دهد که بر ترک آن سوگند خورده است یا عملی را ترک کند که به انجام آن سوگند خورده باشد. و در این امر مختار و آگاه بوده باشد.
کسیکه کفارهی سوگند بر او واجب شده، در انجام یکی از این امور اختیار دارد:
1- غذا دادن به ده فقیر به هریک به اندازهی نصف صاع از قوت منطقه؛ تفاوتی نمیکند گندم باشد یا خرما یا برنج یا ... و اگر به این ده فقیر صبحانه یا شام بدهد نیز جایز است.
2- پوشاندن ده فقیر با لباسی که نماز خواندن با آن جایز است.
3- آزاد کردن بردهای مومن.
در انتخاب هریک از این سه به عنوان کفارهی سوگند اختیار دارد و اگر ناتوان از این سه باشد، سه روز روزه میگیرد؛ اما توجه به این نکته لازم است که روزه گرفتن فقط زمانی جایز است که از آن سه ناتوان باشد.
الله متعال در بیان کفارهی سوگند میفرماید: ﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٨٩﴾ [المائدة: 89] «الله شما را به خاطر سوگندهای لغو (و بیهوده)تان مؤاخذه نمیکند، ولی شما را به خاطر سوگندهایی که (از روی قصد) محکم کردهاید، مؤاخده میکند؛ پس کفارهی آن اطعام ده مسکین است از غذاهای متوسطی که به خانوادهی خود میخورانید، یا لباس پوشانیدن آنها و یا آزاد کردن یک برده، پس اگر کسی (هیچیک از اینها) نیابد، سه روز روزه بگیرد، این کفارهی سوگندهای شماست، هرگاه که سوگند یاد کردید (و به آن وفا نکردید) و سوگندهای خود را حفظ کنید (و نشکنید) این چنین الله آیات خود را برای شما بیان میکند، باشد که شکر گزارید».
مقدم داشتن کفارهی سوگند (قبل از اینکه حانث شود کفار را بپردازد)
مقدم داشتن کفارهی سوگند بر حانث شدن و نیز تأخیر آن جایز است. بنابراین اگر کفاره را مقدم دارد، سوگندش را حلال شمرده و اگر آنرا به تأخیر بیندازد، کفارهی آنرا پرداخته است. و مقدم داشتن کفاره بهتر است زیرا در واقع مبادرت در طاعت میباشد.
یکی از حقوق مسلمان بر برادرش این است که چون وی را سوگند دهد، سوگندش را عملی کند و این زمانی است که سوگند وی در مورد گناه و معصیت نباشد و مشقتی برای او به همراه نداشته باشد. و اگر کسی سوگند یاد کرد که فلان عمل را انجام ندهد، اما از روی فراموشی یا اجبار یا جهل، آنرا انجام داد، حانث نمیشود و کفارهای ندارد و سوگندش باقی خواهد بود.
و کسیکه بر امری مباح سوگند یاد کند و قصد شکستن سوگندش را داشته باشد، کفارهی سوگند را میپردازد. و در اینصورت چیزی بر عهدهی او نخواهد بود. و اعمال وابسته به نیتهاست؛ بنابراین چون کسی به چیزی سوگند خورد و نیت و منظورش چیز دیگری بود، نیتش معتبر است نه الفاظی که بر زبان میآورد.
و چون کسی از وی بخواهد سوگند یاد کند، سوگند بر مبنای نیتی که از او خواسته شده میباشد. بنابراین چون قاضی در رسیدگی به پروندهای یا امر دیگری او را قسم دهد، واجب است سوگند بر مبنای نیت قاضی که سوگند خواسته، تلقی شود نه نیت کسیکه سوگند یاد میکند. و اگر شخصی بدون اینکه از وی سوگند بخواهند، خود سوگند یاد کند، این سوگند بر نیت کسیکه سوگند خورده تلقی میشود.
حکم کسیکه چیزی حلال را بر خود حرام کند جز همسرش
هرکس جز همسرش چیزی حلال را بر خود حرام کند مانند غذا یا مانند آن؛ آن چیز حلال بر وی حرام نمیشود و بر وی لازم است که در برابر چنین سوگندی، کفارهی سوگند را بپردازد.
الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَۖ تَبۡتَغِی مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِکَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١ قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَکُمۡ تَحِلَّةَ أَیۡمَٰنِکُمۡۚ وَٱللَّهُ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ٢﴾ [التحریم: 1-2] «ای پیامبر، چرا چیزی را که الله بر تو حلال کرده است به خاطر خشنودی همسرانت (بر خود) حرام میکنی؟! و الله آمرزنده مهربان است. به راستی الله (راه) گشودن سوگندهایتان را برای شما مقرر داشته است و الله دوستدار (و مولای) شماست و او دانای حکیم است».
سوگند خوردن به مصحف از دو حالت خارج نیست:
1- نیت وی از این سوگند، کلام الله باشد که در مصحف نهفته است. در اینصورت جایز است زیرا قرآن کلام الله است و کلام، صفتی از صفات الله میباشد و سوگند خوردن به صفات الله جایز است.
2- نیت وی برگهها و جوهر به کار رفته در مصحف باشد؛ این سوگند با این نیت شرک است. زیرا سوگند به غیر الله میباشد.
و هرکس بگوید: به آیات (نشانههای) الله سوگند میخورم، اگر مقصود وی آیات شرعی وارد در قرآن باشد، جایز است اما اگر مقصودش آیات و نشانههای طبیعی موجود در هستی باشد مانند خورشید و... چنین سوگندی جایز نیست. زیرا مخلوق هستند و سوگند خوردن به مخلوق برای مخلوق جایز نیست اما الله متعال که خالق است به آنچه از مخلوقاتش که بخواهد: آسمان، زمین و ... سوگند یاد میکند. دست گذاشتن بر مصحف یا صفحات آن جهت شدت و تأکید سوگند، امری بدعت است.
از عمر بن خطاب روایت است که از رسول الله شنیدم که فرمود: «اعمال به نیتها بستگی دارد و برای هرکس چیزی است که نیت کرده است. بنابراین هرکس هجرت وی برای به دست آوردن دنیا یا برای ازدواج با زنی باشد به دنیا دست یافته و با آن زن ازدواج میکند. درنتیجه دستاورد هجرت هرکس همان چیزی است که به خاطر آن هجرت کرده است».[41]
سوگند خوردن بر انجام گناه و معصیت
هرکس سوگند یاد کند که هیچ عمل خیری را انجام نخواهد داد، برای وی جایز نیست بر سوگندش اصرار داشته باشد بلکه باید کفارهی سوگند را بپردازد و عمل خیر و نیک انجام دهد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢٢٤﴾ [البقرة: 224] «و الله را دستاویز سوگندهای خود قرار ندهید، برای اینکه نیکی کنید و تقوا پیشه سازید و در میان مردم آشتی دهید (قسم یاد نکنید) و الله شنوای داناست».
چون به قصد احترام دیگری سوگند یاد شود، حانث نمیشود. بنابراین چون کسی به برادرش بگوید: به الله سوگند قبل از تو وارد نمیشوم یا قبل از تو آب نمینوشم و دیگری بگوید: به الله سوگند قبل از تو وارد نمیشوم و آب نمینوشم، پس یکی از آنها قبل از دیگری وارد خانه شود یا آب بنوشد حانث نمیشود و کفاره لازم نیست. زیرا قصد آنها احترام و نه الزام بوده است. اما اگر قصد وی الزام باشد و برخلاف آن عمل کند، حانث میشود.
عبارت است از اینکه شخص مکلفِ مختار برای کسب رضای الله خود را به چیزی ملزم کند که شریعت او را بدان ملزم نکرده است. و نذر با هر سختی که بر آن دلالت کند، ثابت میشود.
نذر کردن مکروه است. زیرا رسول الله از آن نهی کرده است و بیان نموده که نذر سبب خیر نمیشود. و فایدهای در آن نیست و تقدیر را تغییر نمیدهد. زیرا الله متعال هرچه بخواهد انجام میدهد چه شما نذر بکنید یا نه؛
الله متعال کسانی را که نذر کردهاند ستایش نکرده است بلکه از کسانی ستایش میکند که چون نذر کنند، به نذر خود وفا میکنند؛ بنابراین نذر فی نفسه ممدوح نیست و چه بسا گاهی وفای به نذر دشوار بوده و ممکن نباشد و اینگونه شخص گنهکار میشود.
کسیکه نذر میکند، در واقع با الله پیمان میبندد که اگر خواستهی وی حاصل شود، به نذرش وفا کند وگرنه هیچ؛
الله متعال از بندگان و عبادتهای آنها بینیاز است. ادای عبادت بدون شرط یا نذر بهتر و کاملتر میباشد.
1- الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ یَشۡرَبُونَ مِن کَأۡسٖ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا٥ عَیۡنٗا یَشۡرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفۡجِیرٗا٦ یُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَیَخَافُونَ یَوۡمٗا کَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِیرٗا٧﴾ [الإنسان: 5-7] «بیگمان نیکوکاران (در بهشت) از جامی مینوشند که آمیزهاش کافور است. (از) چشمهای که بندگان (خاص) الله از آن مینوشند، (هر وقت و) هرجا بخواهند آنرا جاری میسازند. (بندگان نیکوکار) به نذر وفا میکنند و از روزی میترسند که (عذاب و) شرّ آن فراگیر است».
2- از ابن عمر روایت است که: رسول الله از نذر نهی کرده و فرمود: «نذر چیزی را تغییر نمیدهد، بلکه به وسیلهی آن مال بخیل بیرون آورده میشود».[42]
نذر نوعی از انواع عبادت میباشد که انجام آن همچون سایر عبادات برای غیرالله جایز نیست زیرادر بردارنده تعظیم کسی است که برای او نذر شده است و با نذر به سوی وی تقرب حاصل میشود. بنابراین کسیکه برای غیرالله نذر میکند، مانند نذر برای قبر یا فرشته یا پیامبر یا یکی از اولیا، درحقیقت به الله شرک ورزیده و شرک وی از نوع اکبر آن میباشد. و چنین نذری باطل بوده و وفای به آن حرام است.
نذر صحیح نیست مگر از کسیکه بالغ، عاقل، مختار، مسلمان یا کافر باشد.
نذر به شش قسمت تقسیم میشود:
1- نذر مطلق: چنانکه بگوید: اگر فلان کار را انجام دادم، فلان نذر برای الله به عهدهی من خواهد بود. و چون آن کار را انجام دهد، کفارهی سوگند بر وی واجب میباشد.
2- نذر از روی لجاجت و عصبانیت: و آن تعلیق نذر به شرطی میباشد که مقصود وی خودداری از آن یا انجام آن یا تصدیق یا تکذیب آن شرط باشد. چنانکه میگوید: اگر با تو سخن گفتم، پرداخت صد ریال بر عهدهی من خواهد بود؛ و اینگونه بین انجام آنچه نذر کرده و کفارهی سوگند اختیار دارد.
3- نذر عمل مباح: مثلاً نذر میکند لباس سفید بپوشد یا اینکه در روز بر چهارپایش سوار شود و از این قبیل؛ در اینصورت نیز بین انجام آنچه نذر کرده و کفارهی سوگند مخیر میباشد.
4- نذر مکروه: مانند نذر طلاق و مانند آن؛ در چنین نذری سنت آن است که کفارهی سوگند پرداخت کرده و بدان وفا نکند.
5- نذر گناه و معصیت: چنانکه نذر کند کسی را بکشد یا شراب بخورد یا زنا کند یا روز عید، روزه بگیرد یا پیوند خویشاوندی را ترک کند. و دلیل آن رهنمود نبوی است که میفرماید: «نذری در گناه و معصیت نیست و کفارهی آن کفارهی سوگند است».[43]
6- نذر عبادت: یکسان است که نذر مطلق باشد مانند کسیکه نذر میکند عبادتی چون نماز، روزه، حج و عمره و اعتکاف و مانند آنرا به قصد تقرب به الله متعال انجام دهد. که در اینصورت وفای به آن واجب است. یا اینکه نذر وی از نوع معلق باشد چنانکه بگوید: اگر الله بیماریام را شفا دهد یا اموالم را پرسود گرداند، به خاطر الله فلان مقدار صدقه میدهم یا روزه میگیرم یا ... بنابراین چون شرط وی برای انجام عبادتی که نذر کرده، فراهم گردد، وفای به آن واجب است. زیراوفای به نذر عبادتی است که ادای آن واجب میباشد. و الله متعال مدح مومنان گفته است چون به نذرشان وفا میکنند.
1- الله متعال در بیان صفت نیکان میفرماید: ﴿یُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَیَخَافُونَ یَوۡمٗا کَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِیرٗا٧﴾ [الإنسان: 7] «(بندگان نیکوکار) به نذر وفا میکنند و از روزی میترسند که (عذاب و) شرّ آن فراگیر است».
2- الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ﴾ [البقرة: 270] «و هر چیزی را که انفاق کنید یا هر نذری که ببندید، قطعاً الله آنرا میداند».
3- از ام المومنین عایشه روایت است که رسول الله فرمود: «هرکس نذر کرد که الله را اطاعت کند، پس باید او تعالی را اطاعت کند و هرکس نذر نافرمانی الله کند، نباید از الله نافرمانی کند».[44] و هرکس نذر عبادتی کند و قبل از وفای به آن فوت کند درحالیکه قادر به انجام آن بوده است، مانند روزه و صدقه و اعمالی که نیابت میپذیرند، ولی وی به جای او به نذرش وفا میکند».
حکم کسیکه از وفای به نذر ناتوان باشد
هرکس نذر عبادتی کند اما از وفای به آن ناتوان شود، باید کفاره سوگند را بپردازد. و نذر کردن برای او مکروه است. و دلیل آن روایت ابن عمر رضیاللهعنهما میباشد که رسول الله از نذر نهی کرده و فرمود: «نذر چیزی را تغییر نمیدهد بلکه به وسیلهی آن چیزی از دست بخیل بیرون آورده میشود».[45]
نذر کردن برای اعمال و عبادتهایی که بر انسان دشوار است، مکروه میباشد. بنابراین چون کسی نذری کرد که توان آنرا ندارد و وفای به آن با مشقت زیاد به همراه است، مانند کسیکه نذر میکند تمام شب بیدار بماند یا تمام عمر روزه بگیرد یا تمام اموالش را صدقه دهد یا پیاده حج و عمره گذارد؛ وفای به چنین نذری بر او واجب نیست و بر عهدهی وی کفارهی سوگند میباشد و با پرداخت کفاره بری الذمه میشود.
محل صرف نذری که اطاعت از الله است به نیت کسیکه در حدود شریعت نذر کرده بستگی دارد. بنابراین چون نذر کرده باشد گوشت یا هرچیز دیگری را بین فقرا تقسیم کند، برای خود او جایز نیست از آن بخورد اما اگر نذر کرده بود که آنرا میان خانواده یا دوستان خود تقسیم کند، برای نذرکننده جایز است همچون یکی از آنها از این گوشت استفاده کند.
حکم کسیکه نذر وی آمیخته از اطاعت و معصیت باشد
هرکس نذر وی آمیخته از اطاعت و معصیت باشد، لازم است آنچه عبادت و فرمانبرداری است انجام دهد و معصیت را ترک کند و کفارهای بر او نیست. از ابن عباس روایت است که: روزی رسول الله در حال سخنرانی مردی را دید که ایستاده است. پس علتش را جویا شد؛ گفتند: او ابواسرائیل است. نذر کرده بایستد و ننشیند، زیر سایه نرود، حرف نزند و روزه بگیرد. رسول الله فرمود: «به او بگویید تا حرف بزند، زیر سایه برود و بنشیند ولی روزهاش را کامل کند».[46]
حکم کسیکه نذر میکند چند روز روزه بگیرد و این روزها با عید برخورد میکند.
برای هیچکس جایز نیست دو روز عید فطر و قربان را روزه بگیرد و هرکس چنین نذری کند، باید کفارهی سوگند بپردازد. از زیاد بن جبیر روایت است که میگوید: «همراه ابن عمر بودم که مردی از او پرسید: نذر کردهام تا زمانی که زندهام و زندگی میکنم روز سهشنبه یا چهارشنبه را روزه بگیرم. اما اکنون این روز مصادف شده با عید قربان؛ ابن عمر گفت: الله به وفای نذر دستور داده است و ما را از روزه گرفتن روز عید نهی کرده است». آن شخص دوباره آن سوال را پرسید و ابن عمر همین پاسخ را به وی داد و چیزی به آن نیفزود.[47]
[1]- مسلم: 126.
[2]- صحیح؛ مسند احمد؛ 940؛ ابوداود: 4403؛ و این متن ابوداود است.
[3]- متفق علیه؛ بخاری: 6823؛ مسلم: 2764؛ این متن بخاری میباشد.
[4]- متفق علیه؛ بخاری: 6069؛ مسلم: 2990؛ این متن بخاری است.
[5]- مسلم: 2699
[6]- متفق علیه؛ بخاری: 6788؛ مسلم: 1688؛ این متن بخاری میباشد.
[7]- متفق علیه؛ بخاری: 1329؛ مسلم: 1699؛ متن از بخاری میباشد.
[8]- متفق علیه؛ بخاری: 6878؛ مسلم: 1676؛ متن از مسلم است.
[9]- متفق علیه؛ بخاری: 6811؛ مسلم: 86؛ متن از مسلم میباشد.
[10]- متفق علیه؛ بخاری: 6243؛ مسلم: 2657؛ متن از مسلم میباشد.
[11]- متفق علیه؛ بخاری: 6814؛ مسلم: 1691؛ این متن از بخاری میباشد.
[12]- صحیح؛ ترمذی: 1362؛ نسائی: 3332؛ این متن نسائی است.
[13]- صحیح؛ ابوداود: 4462؛ ترمذی: 1456
[14]- متفق علیه؛ بخاری: 5066؛ مسلم: 1400؛ این متن از مسلم است.
[15]- متفق علیه؛ بخاری: 2766؛ مسلم: 89؛ این متن بخاری است.
[16]- متفق علیه؛ بخاری: 2475؛ مسلم: 57 متن از بخاری میباشد.
[17]- متفق علیه؛ بخاری: 6799؛ مسلم: 1687؛ متن از بخاری میباشد.
2- متفق علیه؛ بخاری: 6789؛ مسلم: 1684؛ متن از بخاری است.
1- حسن؛ ابوداود: 4390؛ نسائی: 4958؛ متن از ابوداود میباشد.
2- متفق علیه؛ بخاری: 3475؛ مسلم: 1688؛ متن از مسلم میباشد.
3- متفق علیه؛ بخاری: 3475؛ مسلم: 1688؛ متن از مسلم میباشد.
[22]- متفق علیه؛ بخاری: 6802؛ مسلم:1671؛ متن از بخاری است.
[23]- صحیح؛ ابوداود: 4772؛ ترمذی: 1421؛ متن از ترمذی میباشد.
[24]- مسلم: 1852
[25]- متفق علیه؛ بخاری: 7151؛ مسلم: 142؛ متن از مسلم میباشد.
[26]- متفق علیه؛ بخاری: 2955؛ مسلم: 1839
[27]- متفق علیه؛ بخاری: 6850؛ مسلم: 1708؛ متن از بخاری میباشد.
[28]- متفق علیه؛ بخاری: 5586؛ مسلم: 2001؛ متن از بخاری میباشد.
[29]- متفق علیه؛ بخاری: 6772؛ مسلم: 57؛ متن از بخاری است.
[30]- مسلم: 2002
[31]- متفق علیه؛ بخاری: 5575؛ مسلم: 2003؛ متن از بخاری است.
[32]- گیاهی است به شکل برگهای چای که در یمن کشت میشود و برگهای آنرا برای تسکین و آرامش میجوند.
[33]- مسلم: 102
[34]- بخاری: 3017
[35]- متفق علیه؛ بخاری: 7157؛ مسلم: 1824؛ متن از بخاری میباشد.
[36]- صحیح: ابوداود: 3251؛ ترمذی: 1535؛ متن از ابوداود میباشد.
[37]- متفق علیه؛ بخاری: 2679؛ مسلم: 1646؛ متن از مسلم میباشد.
[38]- متفق علیه؛ بخاری: 4860؛ مسلم: 1647؛ متن از بخاری میباشد.
[39]- صحیح؛ مسند احمد: 1622؛ ابن ماجه: 2097؛ متن از مسند احمد میباشد.
[40]- مسلم: 1649
[41]- متفق علیه؛ بخاری: 1؛ مسلم: 1907؛ متن از بخاری میباشد.
[42]- متفق علیه؛ بخاری: 6608؛ مسلم: 1639؛ متن از بخاری میباشد.
[43]- صحیح؛ ابوداود:3290؛ ترمذی: 1524
[44]- بخاری: 6696
[45]- متفق علیه؛ بخاری: 6693؛ مسلم: 1639؛ متن از بخاری میباشد
[46]- بخاری: 6704
[47]- متفق علیه؛ بخاری: 6706؛ مسلم: 1139 متن از بخاری میباشد.