قرآن کریم ضمن معرفی مفاهیم و ارزشهای عمومی اخلاق در دو مرز نور و ظلمت؛ مانند: خوبی و بدی، حق و باطل، زشتی و زیبایی، تقوی و پرهیزکاری، زهد و پارسائی، عدل و انصاف، استبداد و ظلم، از ویژگیهای اخلاقی اسلام سخن گفته، فرق آن را با مکاتب اخلاقی دیگر تبیین نموده، فهم و درک درست و علم و دانش، کردار نیک و گفتار نیکو را به عنوان روشهایی که ارزشهای اخلاقی را در جامعه پیاده میکنند، معرفی کرده و به شدت با عناصر ویرانگر اخلاقی؛ چون: خواهشات نفسانی، شیطان و اهریمن خرابکار، دنیاپرستی و مادیگری در ستیز است.
ویژگیهای ممتاز نظام اخلاقی اسلام عبارتند از:
نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. هر محققی اگر پژوهش سادهای در میان کتب اخلاقی داشته باشد، به خوبی در مییابد که دایرهی ارزشها در بسیاری از مکتبها، تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود. در بسیاری از مکاتب یا مسألهی ارتباط انسان با خدا مطرح نمیشود و یا منحصراً تمامی ارزشها را در ارتباط انسان با خدا مطرح میکنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش میدانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفتهاند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزشهای ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسألهای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزشهای اخلاقی اسلام قرار نگیرد.
بنابراین نظام اخلاقی اسلام همهی عرصههای حیات انسان را در بر میگیرد. برخی از ادیان جهان، نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کردهاند؛ این ویژگی تکلیف اخلاقی افراد را در عرصههای دیگر نامعلوم میگذارد. در حالی که اسلام به همهی ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود میگیرد.
دکتر قرضاوی اندیشمند معاصر در مورد شمولیت نظام اخلاقی اسلام چنین میگوید: «اخلاق اسلامی نه آن چیزی است که نزد برخی مردم با عنوان «اخلاق دینی» معروف بوده و در بجا آوردن مراسم عبادی، پرهیز از خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب و اینگونه موارد خلاصه میشود و دیگر تمام؛ بلکه اخلاقی است که تمام زندگی را با جوانب و زمینههای گوناگونش در دورن خود جای میدهد.
اخلاق در اسلام به تک تک جوانب گوناگون زندگی انسانی، اعم از: روحی یا جسمی، دینی یا دنیوی، عقلی یا عاطفی، فردی یا اجتماعی اهتمام جدی ورزیده و پیشروترین شیوۀ رفتار درست و برخورد والا را برای هرکدام از آن جوانب ترسیم کرده است. آنچه را مردم در زمینهی اخلاق به اسم دین، فلسفه یا عرف اجتماعی، پراکنده و جدا ساختهاند، قانون اخلاقی اسلام به صورت هماهنگ و یکپارچه گرد آورده و بر آن افزوده است.
1- نمونههایی از اخلاق اسلامی مربوط به فرد در تمامی ابعاد زندگی فردی:
(الف) در بعد جسمی که ضرورتها و نیازهای ویژه دارد. مانند این فرمودهی خداوند متعال:
﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ﴾ [الأعراف: 31]. «بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیادهروی نکنید».
و نیز فرمودهی پیامبر اکرم ج: «مسلماً بدنت هم بر تو حقی دارد»[1]
(ب) در بعد روانی که دارای احساسات، انگیزهها و علاقههای خاص خود میباشد:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾ [الشمس: 9-10].
«کسی رستگار و کامیاب میگردد که روان خود را پاکیزه و پیراسته دارد و آن را رشد دهد و کسی نومید و ناکام میگردد که آن را خاموش و آلوده کند».
(ج) و از نظر فکری که استعدادها و محدودیتهای خود را دارد؛ قرآن میگوید:
﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [یونس: 101].
«بگو نیک بنگرید و بیندیشید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است».
2- و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به خانواده است:
(الف) مانند چگونگی روابط بین همسران:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن کَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرٗا کَثِیرٗا١٩﴾ [النساء: 19].
«و با زنان خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت کنید و اگر هم از آنان (به جهاتی) کراهت داشتید (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا که چه بسا از چیزی بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبیِ فراوانی قرار بدهد».
(ب) و روابط میان والدین و فرزندان:
﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ إِحۡسَٰنًا﴾ [الأحقاف: 15]. «ما به انسان دستور میدهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند».
(ج) در مورد ارتباط میان نزدیکان و خویشاوندان:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [النحل: 90].
«خداوند به دادگری، نیکوکاری و بخشش به نزدیکان و خویشاوندان دستور میدهد».
3- برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به جامعه میباشد:
(الف) در مورد روش برخورد و تشریفات اجتماعی، مانند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧﴾ [النور: 27]. «ای مومنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید؛ این کار، برای شما بهتر است تا پند بگیرید!».
(ب) در زمینهی اقتصاد و داد و ستد جامعه:
﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ٣﴾ [المطففین: 1-3].
«وای به حال کاهندگان و خیانتورزان، کسانی که وقتی (در معامله) برای خود میپیمایند (یا وزن و متراژ مینمایند) به تمام و کمال و افزون بر اندازه لازم دریافت میدارند. و هنگامی که (در معامله) برای دیگران میپیمایند یا وزن میکنند (و یا متراژ مینمایند) از اندازهی لازم میکاهند».
(ج) در زمینهی سیاست و نظام قضایی جامعه:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِ﴾ [النساء: 58].
«بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور میدهد که امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده و چیزهایی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانستهاند) به صاحبان امانت برسانید و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید اینکه دادگرانه داوری کنید».
4- برخی دستورات اخلاقی اسلام در بارهی جانوران غیر عاقل مانند حیوانات و پرندگان میباشد. همانطور که در حدیث آمده است:
«در رفتار با حیوانات زبان بسته از خدا بترسید، در بارکشی و سواری و تأمین خوراک، منصفانه و به طور شایسته با آنها برخورد کنید». و در حدیث دیگری آمده است: «نیکی به هر جانوری دارای پاداشی ویژه میباشد». (القرضاوی، 1989م، ص: 117 – 120)[2]
بدین ترتیب گستردگی و جامعیت اخلاق اسلامی از لحاظ موضوع و محتوای آن به خوبی آشکار میگردد، اما اگر به فلسفه و مرجع الزامکنندهی اخلاق اسلامی بنگریم، بازهم با ویژگی «فراگیری» روبرو میشویم.
خداوند متعال اسلام را به عنوان برنامهی همگانی و جاویدان قرار داده است و اسلام برنامهی راهگشای خداوند است برای تمام مردم از تمام ملتها، طبقات، افراد و تمامی نسلها، استعدادها، تواناییهای روحی، فکری و وجدانی مردم رنگارنگ و گوناگونند و تمایلات و آرمانها و میزان جدیت انسانها غیر یکسان و متفاوتند. بر این اساس، اندیشه اخلاقی اسلام، آنچه را که گروههای دینی و مکاتب فلسفی – آرمان گرایی و واقعنگری – به صورت گزینشی جدا ساختهاند، در زیر چتر دیدگاه اخلاقی و تفسیر خود از مرجع بایدهای رفتاری، گردآوری نموده است؛ زیرا تمام آنچه این مکاتب و اندیشهها گفتهاند، ناصواب و کژ نیست، همچنانکه تماماً درست و پذیرفتنی هم نیست، بلکه عیب هر اندیشهای، یک سویهنگری و غفلت از جنبههای دیگر و گزینشیبودن دیدگاه آن میباشد؛ و این یک سویهنگری، البته لازمهی تفکر انسانی و همدوش با وفای آن است، تفکری که محال است بتواند در مورد هیچ مسألهای رویکردی جامع و فراگیر داشته باشد که تمامی زمانها و مکانها، نژادها و افراد و شرایط و جوانب را در بر گیرد. این چنین نگرشی البته نیازمند احاطه و توانایی خداوندی است آگاه و حکیم.
پس جامع بودن و فراگیری دیدگاه اسلام، دیگر جای شگفتی ندارد؛ چرا که نه دیدگاهی بشری بلکه وحی و پیام کسی است که از کم و کیف هر چیزی آگاهی کامل دارد.
بنابراین، خداوند قوانین و حکمتهایی در این دین به ودیعت نهاده است که هر آرزو و اشتیاق سنجیدهای را سیر، هر صاحبنظری را قانع و با هر تجدد و پدیدهی نوینی هماهنگی میکند، لذا آرمان گرایی که به خاطر خودِ نیکی، به نیکیها گرایش دارد، در نظام اخلاقی اسلام چیزهایی خواهد یافت که حس آرمان گرایی وی را اشباع خواهند کرد؛ و آنکه به معیار سعادت باور دارد، در اندیشهی اسلامی، قوانینی خواهد یافت که سعادت خود و جامعهاش را عملی خواهند ساخت و آنکه معتقد به مقیاس منفعت –فردی یا اجتماعی– است، هدف خود را در اسلام محقق خواهد یافت و کسی که به پیشرفت به سوی کمال ایمان دارد، در آن قوانینی خواهد یافت که مقصودش با آنها عملی خواهد شد و کسی که دغدغهی سازگاری با جامعه را در دل دارد، جامعهگرایی وی هم در اسلام برآورده خواهد شد، حتی کسی که معتقد به اهمیت لذتهای حسی است، میتواند در نعمتهای مادی و حسی که خداوند در بهشت برای مؤمنین تدارک دیده است، مقصود خود را بیابد: ﴿وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُ﴾ [الزخرف: 71].
«هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذت ببرد در بهشت وجود دارد».
و بدین ترتیب گوشها، سرودها و آوازهای محبوبشان را خواهند شنید و دلها به آرامشی که در آرزوی آن هستند، خواهند رسید.
به مجموعهای «نظام» گفته میشود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همهی آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلاً در نظامهای متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی میکنند، در حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعهی ساختگی است. از طرف دیگر، طرح ارزشهای جدید و طرد سایر ارزشها به طور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده بر میدارد که مجموعه ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، اما بین ارزشهای اسلامی آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که میتوان این مجموعه را به صورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشهای قوی و مستحکم و تنهای قدرتمند است. این درخت دارای شاخههای اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت بالا است.[3]
اسلام، میانهرو و معتدل است میان آرمان گرایان و ایدهآلیستهای افراطی که انسان را فرشته یا فرشتهآسا میپندارند و بر همین اساس ارزشها و روشهای فراتر از توان وی، برایش طرحریزی میکنند و میان واقعگرایان افراطی که او را حیوان یا شبه حیوان قلمداد میکنند و بر همین اساس رفتاری فروتر از شخصیت و ارزش وی برایش روا میدارند. دستهی اول با حسن ظن به فطرت انسانی آن را خیر و نیکی محض به شمار آوردند و اینان با بدگمانی به آن طبیعت بشر را شر و پلیدی خالص برشمردند. در حالی که نظر اسلام در میان این دو گروه، نظری است میانهرو و معتدل.
انسان در نظر اسلام موجودی است مرکب، دارای عقل، شهوت، غریزه حیوانی و روحانیت که راه خیر و راه شر برای وی روشن و معلوم شده است. و از نظر ساختاری و فطری برای پویش هر دو راه مهیا شده است، هم میتواند راه شکر و سعادت را در پیش گیرد و هم راه کفر و شقاوت، در وی به اندازۀ استعداد پارسایی، استعداد ناپارسایی هم وجود دارد. مأموریت و وظیفهی او مبارزه با نفس و پرورش آن است تا اینکه تزکیه و پاک و پاکیزه گردد: ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾ [الشمس: 7-10].
«و سوگند به نفس آدمی و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و راه و چاه و حسن و قبیح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است) کسی رستگار میگردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی ناکام و نومید میگردد که نفس خویشتن را (در میان کفر و شرک و معصیت پنهان بدارد و به معاصی) بیالاید».[4]
تکالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیری های طاقت فرسا به دور است در روایتی از پیامبر اکرم ج نقل شده است: «احب الدین الی اللَّه الحنیفهٔ السمحه»[5] «محبوب ترین دین در نزد خداوند دینی است که معتدل و آسانگیر باشد».
و نیز فرمودند: «انی ارسلت بحنیفیهٔ سمحهٔ»[6] «من به دینی معتدل آسانگیر رسالت یافتم».
د) واقعبینانهبودن اخلاق اسلامی:
اخلاق و شیوهی برخورد اجتماعی در اسلام، اخلاقی است واقعی که این دین با رعایت میانگین توان عموم مردم و پذیرش ضعف بشری و به رسمیتشناختن انگیزهها و نیازهای مادی و روانی انسان آن را ارائه کرده است.
(الف) اسلام، پذیرش دین را به چشمپوشی و صرفنظر از ثروت و سرمایه و دستکشیدن از امور معیشتی، مشروط نکرده است، آنگونه که انجیل از عیسی علیه السلام نقل میکند که ایشان به کسانی که میخواستند از وی پیروی کنند میفرمود: ثروتت را به فروش بگذار آنگاه از من پیروی کن!
توجه بدین نکته ضروری است آنچه که اسلام از مردم میخواهد نه ترک نعمتها بلکه استفادهی خداپسندانه از نعمات به هنگام استفاده از آنها میباشد. اسلام از ما نخواسته که از نعمتها استفاده نکنیم! بلکه دستور اسلام این است که از نعمت استفاده کنید اما عابدانه و شاکرانه نه خودسرانه و تجاوزگرانه و سفارش میکند که مال را در کف دست قرار بده نه در دل. به نظر میرسد تکرار عبارتهای انجیل و توصیه به ثروتگریزی و دنیاستیزی تحت عنوان زهد و تقوا که در آثار و اقوال برخی مسلمانان دیده میشود ناشی از نادانی و ضعف است نه از بینش و قوت؛ چرا که زهد حقیقی، ترک اموری است که فایدهی اخروی ندارد نه ثروت دنیا.
و قرآن هم انجیلآسا نمیگوید: «سرمایهداران و ثروتمندان به قلمرو آسمانها پای نخواهند گذاشت مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد!».[7]
بلکه اسلام نیازمندی فرد و جامعه به ثروت را مد نظر قرار داده و آن را عامل استواری و پایداری زندگی قلمداد نموده است، و دستور داده که در زمینۀ رشد و توسعهی اقتصادی و پاسداری از ثروت و داراییها اقدام گردد و قرآن در بیش از یک موضع، بینیازی و ثروت را منت و نعمت به شمار میآورد و خداوند (در مقام ذکر نعمتها و الطاف) به پیامبرش میفرماید: ﴿وَوَجَدَکَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ٨﴾ [الضحى: 8]. «و تو را نیازمند و تنگدست یافت و ثروتمند و بینیازت کرد».
و به یکی از صحابه فرمود: «چه نیکو و زیبنده است ثروت پاک در دست انسان درستکار»[8].
(ب) نه در قرآن و نه در سنت گفتههای ذیل که در انجیل از قول عیسی علیه السلام ذکر گردیدهاند، وجود ندارد: «دشمنانتان را دوست بدارید... به آنانی که نفرینتان میکنند، آفرین بگویید،... اگر کسی به گونه راستت سیلی زد، گونه چپت را هم برایش پیش ببر... و اگر کسی پیراهنت را دزدید شلوارت را هم به او بده».
این دستورات شاید در مرحلهای محدود و برای اصلاح وضعیتی ویژه جایز باشند، اما هرگز نمیتوانند به عنوان یک شیوهی رفتاری همگانی و همیشگی، برای تمامی مردم در تمامی دورانها، محیطها و شرایط گوناگون پیشنهاد و تجویز گردند؛ چرا که درخواست دشمن دوستی و آفرینگویی به بدخواهان و نفرینکنندگان، از یک انسان عادی و معمولی بیتردید است فراتر از توانایی وی و تکلیفی است مالایطاق. از این رو اسلام به درخواست عدالتورزی و دادگری در برخورد با دشمنان اکتفا کرده است:
﴿ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾ [المائدة: 8].
«دشمنانگی قومی باعث نشود که شما رفتار غیر عادلانه در پیش بگیرید، دادگری کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیکتر است».
بر این اساس واقعگرایی اسلام در تشریع درشتی در مقابل بدی، بدون اجازه تجاوزگری و ستیزهجویی، متجلی و آشکار میگردد. با این کار اسلام عدالت و دفع دشمنی و ستم را تثبیت و برقرار ساخته است، اما گذشت و خویشتنداری و بخشش بدکار را هم مورد تشویق و ستایش قرار داده است، تا آنجا که به عنوان جوانمردی و کاری شرافتمندانه و ستودنی و نه فریضهای الزامی مطرح گردد. این امر در این فرمودۀ خداوند کاملاً آشکار میباشد: ﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَیِّئَةٖ سَیِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٠﴾ [الشورى: 40].
«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است، اگر کسی (به هنگام قدرت برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی، از بدکار) گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خداست، خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمیدارد».
یا میفرماید: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَیۡرٞ لِّلصَّٰبِرِینَ١٢٦﴾ [النحل: 126].
«هرگاه خواستید (مجرمان و قانونشکنان را) مجازات کنید، تنها بدان اندازه کیفر دهید که به شما تعدی و آزاررسانی شده است (و از حد آن فراتر نروید) و اگر شکیبایی پیشه ساختید (و به خاطر خدا مجازات نکردید) قطعاً این شکیبایی برای شکیبایان بهتر خواهد بود».
(ج) از جمله جلوههای واقعگرایی نظام اخلاقی اسلامی این است که این نظام تفاوتهای فردی و عملی میان مردم را به رسمیت شناخته و مد نظر قرار داده است. چه همهی مردم از لحاظ توان ایمانی، پایبندی به فرمانهای خداوند و دوریگزیدن از نواهی او و نیز از نظر وفاداری به ارزشها و آرمانهای والا در یک سطح نیستند؛ همانگونه که حدیث مشهور جبرئیل اشاره میکند، دینداری دارای سه مرتبه است: مرتبهی اسلام، مرتبهی ایمان، و احسان که بالاترین آنها میباشد. و هر مربتهای طبعاً افراد خود را دارد.
آن چنانکه اسلامپژوهان میگویند هرگاه واژههای ایمان و اسلام هر دو به صورت جداگانه در یک جمله آورده شوند، مقصود از ایمان: عمل قلب، شخصیت درونی، جنبهی اعتقادی و بینشی و صفات روحی و مقصود از اسلام: شخصیت برونی، جنبهی رفتاری و عمل اندامهای حتی فرد میباشد و ایمان و اسلام مانند روح و تن هستند.
همچنین در یک تقسیمبندی دیگر، آنگونه که قرآن میفرماید، مسلمانان سه دستهاند: آنهایی که به خود ستم میکنند، میانهروان و پیشتازان در نیکیها.
جفاپیشگان خودستیز آنهایی هستند که کمکاری میکنند، برخی واجبات را ترک میکنند و مرتکب برخی کارهای حرام میگردند.
میانهروان کسانی هستند که به انجام تکالیف و دوری از کارهای حرام اکتفا میکنند و در عین حال به انجام امور مستحب و دوری از مکروهات بیتوجه هستند.[9]
پیشتاز در نیکی هم کسی است که علاوه بر انجام واجبات، سنتها و مستحبات را هم رعایت میکند و دوری از امور شبههناک و مکروه را هم به ترک کارهای حرام میافزاید. فراتر از این، چه بسا که به منظور نیفتادن در ورطهی حرام و مکروه از برخی کارهای حلال هم چشمپوشی میکند.
این فرمایش خداوند در سوره فاطر به همین دستهبندی اشاره میکند:
﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَیۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَیۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡکَبِیرُ٣٢﴾ [فاطر: 32].
«(ما کتابهای پیشین را برای ملتهای گذشته فرستادیم و) سپس کتاب (قرآن) را به بندگان برگزیدهی خود (یعنی امت محمدی) عطا کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم میکنند و گروهی از ایشان میانهروند و دستهای از ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکیها پیش تازند. این (سبقت در خیرات) واقعاً فضیلت بزرگی است»[10].
این آیهی ارزشمند، گروههای سهگانهی فوق را – با تفاوت مراتب و درجههایشان– جزو آن امتی میشمارد که خداوند از میان بندگانش آن را انتخاب فرموده و کتاب آسمانی را به آن سپرده است.
(د) نکتهای دیگر در تکمیل این مفهوم و آن اینکه نظام اخلاقی اسلام، پارسایان را مکلف نساخته است که همانند فرشتگان، بری از هرگونه عیب و نقص و معصوم از هر گناهی باشند، بلکه در ارزیابی این نظام، انسان متشکل از گِل و روح است و در این صورت اگر روح گاهی وی را تعالی بخشد؛ گِل نیز هر بار وی را پایین میآورد. و برتری نیک مردان و وارستگان فقط در توبه و بازگشت به سوی پروردگار میباشد (نه در عدم ارتکاب گناه)، همانطور که خداوند در توصیف آنها میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ یُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ١٣٥﴾ [آل عمران: 135].
«(پارسایان) کسانی هستند که چون دچار گناه (کبیرهای) شدند و یا (با انجام) گناهان صغیره) بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا میافتند، (و وعده و عید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم میدارند و پشیمان میگردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ و آگاهانه کاری را که انجام دادهاند، ادامه نمیدهند و تکرار نمیکنند».
(هـ) و بالاخره از نشانههای واقع گرایی اخلاق اسلامی این است که شرایط اضطراری و استثنایی همانند جنگ را مد نظر قرار داده است و به خاطر آن کارها و اموری را مجاز اعلام نموده که در حالت صلح و برقراری آرامش غیر مجاز هستند، از جمله: تخریب اماکن و ساختمانها، سوزاندن درختها و...، و نیز دروغگویی و وارونهنمایی به منظور فریب و منحرفساختن افکار دشمن در مورد حقایق لشکر اسلام، شمار نفرات، جنگافزارها و تاکتیکهای عملیاتی آن؛ چرا که جنگ – همانگونه که در حدیث هم آمده است – نیرنگ و ترفند است[11].
هـ ) وجود مراتب در ارزشهای اخلاقی اسلام
یکی دیگر از ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام این است که ارزشها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی، ارزش را دارای یک مرحله میدانند. یعنی در هر کاری امر دایر است بر اینکه یا آن کار ارزش دارد و یا ندارد. مثلاً در مکتب کانت، اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل، همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، بنابراین، فداکاری مادر برای فرزندش، از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است، عملی بی ارزش است. در حالی که در دین اسلام هر یک از این رفتارها مرحلهای از ارزش را دارا است.
بنابراین، اسلام برای ارزشها مراحلی را قائل است. دسترسی به بعضی از مراحل آن برای عموم میسّر است، اما رسیدن به مراحل بالا و بالاتر برای همهی انسانها میسّر نیست و این منحنی هرچه بیشتر به طرف بالا صعود کند، از بالا روندگان آن کاسته خواهد شد.
مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اسلام طیف وسیعی از ارزشها را شامل میشود که میتوان برای آن مراحلی را تا بینهایت قائل شد، در حالی که ارزشها در سایر مکاتب، فقط در دو دسته، یا در حد بسیار عالی و محدود یا در حد گسترده و یکسان برای همه، مطرح میشوند؛ به عنوان مثال، ترحم بر کودک یتیم، کمک به نابینا و لبخندی مهربانانه به روی انسانی نیازمند، مرحلهای از ارزش را تشکیل می دهند[12].
از ویژگیهای دیگر نظام اخلاقی اسلام، غایتانگار است، نه وظیفهگرا. این گفته ممکن است در ابتدا، تعجب انگیز باشد، اما دلیل بر این مدعا این است که در متون دینی ما (اعم از آیات و احادیث نبوی) در مقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تأکید شده است که این کارها موجب سعادت، آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن میگردد؛ یعنی اینکه این کارها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد؛ چرا که موجب سعادت او میگردد و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خود، غایت داشته هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام میدهد.
با توجه به آیات قرآن کریم معلوم میگردد که غایت نهایی و مطلوب با لذات انسان در کارهای اخلاقی، سعادت، فوز و فلاح نهایی است که اشاره به برخورداری او از بالاترین سرورها و شادابیها به لحاظ کمی و کیفی دارد.
راستی در مکتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟
با مراجعه به متون دینی استنباط میشود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توأم با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی. با مروری بر آیات کریمهی قرآن روشن میگردد که خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبه و دون هستند محدود نساخته و به آخرت و نعمتهای جاودانهی آن نظر تام داشته باشد.
از منظر قرآن، بالاترین لذت و سروری که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوان من الله اکبر»
ازاین رو میتوان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام، قرب الی الله است؛ یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت که نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیده ای بر آن دلالت میکند، مفاهیم متعددی که به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد میشود.
غایت در اخلاق اسلامی خیر وسعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی، نظام اخلاقی اسلام غایتگرا نیست، بلکه ارزشگرا و فضیلتخواه و به تعبیری وظیفهگراست. به عبارتی چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر انسان شناسی خاصی است و گسترهی وسیعی برای حیات و کمالات انسانی میبیند، منافعی که بدان نظر دارد، کمال و سعادت اخروی انسان است که در پرتو قرب الهی حاصل میشود. این غایت؛ یعنی کمال انسان، با انجام اعمالی که ملایم با نفس متعالی انسان است، تحقق مییابد، ازاین رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائهی برنامه، همچون وظیفهگرایی که به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد، توصیه میکند.
به تعبیری دیگر، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظ ویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیدهاند؛ چون این افعال با ویژگیهایی که دارند، به گونهای هستند که گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی میکند، در اسلام، انسان اهل فضیلت کسی است که راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش کند، هرچند او را در محرومیت قرار دهد؛ یعنی این امور با قطع نظراز سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها، ارزش اخلاقی هستند هرچند در هرحال خیر اخروی خود را به همراه میآورند.
ز) عقلانی و وحیانی بودن نظام اخلاقی اسلام
نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشهی انسان و هم پیامبران الهی بدان دعوت میکند که از این امر گاهی به فطری بودن دین نیز تعبیر میشود. متکی بر وحی بودن باعث میشود راهنماییهای اخلاقی آن مصون از خطا باشد. احکام اخلاقی در حقیقت راههای تحقق کمال انسان را تبیین میکند؛ یعنی در واقع هر دستور یا رهنمود اخلاقی که بیان میکند با انجام درست آن به کمال وجودی خود نزدیکتر شده و در صورت ترک فلان عمل اخلاقی زشت از دوری نسبت به کمال خویش مصون میمانیم.
تعالیم کلی دین اسلام و احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقل حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند و آن فراخوان وحیانی را تأیید میکند. صریحا میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسان عاقل و خردمند هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمیکند. از این روست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است و البته این امر به هیچ وجه به معنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودن عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
ح) گستردگی وغنای منابع اخلاقی در اسلام
منابع اخلاقی اسلامی غنی و گسترده است، قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقی است. احادیث و سنت نبوی و سیرهی عملی زندگی پیامبر اکرم ج و شاگردان ممتاز مدرسه دعوت ایشان، تفسیر عملی گویایی بر آیات نورانی قرآن هستند که شرایط و چگونگی تطبیق معارف کلی اخلاقی اسلام را در موقعیتهای گوناگون زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به ما آموزش میدهند.
ط) قابلیت تطبیق در شرایط زمانی و مکانی مختلف
این ویژگی از برجستهترین جنبههای اخلاق اسلامی است؛ زیرا هر نظام اخلاقی در صورتی پاینده و برقرار میماند که به نیازهای اخلاقی انسان بهتر پاسخ دهد. این نیازها در عین ثباتی که در همهی زمانها و مکانها دارند، همراه با شرایط و ویژگیهای هر عصر و هر مکان مصادیق و مظاهر گوناگونی مییابند. اخلاق اسلامی به جهت آن که معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبهی ثابت و پایندهای را در خود دارد و در طی زمانی طولانی توسط بزرگان و علمای متعهد و متخصص دین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی آنکه به ورطهی نسبیت مبتلا شود، میتواند پاسخگوی انسان در همهی زمانها و جوامع باشد.
در فرهنگ اسلامی وجود انسانهای ربّانی به عنوان نمونههای عینی و حقیقی انسان مسلمان تجسم واقعی اخلاق اسلامی است. وجود چنین اسوههایی که در بدترین شرایط تاریخی بر تعهدات اخلاقی خویش پایداری کردهاند امکانپذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی اسلام را اثبات میکند. انسان مسلمان با نظر در سیرهی عملی داعیان و عالمان ربانی در آینه صفحات تاریخ شوق کمال معنوی را در خود مییابد و با امید و اطمینان به امکانپذیر بودن کمالات معنوی روی به تلاش میآورد. افزون بر سنت و سیرهی اخلاقی پیامبر خاتم ج شاگردان برجسته مکتب ایشان نیز قلههای بلند فضایل اخلاقی هستند که به لطف الهی در طول تاریخ سلسلههای پرشماری از تربیت یافتگان مکتب اخلاقی اسلام را تشکیل دادهاند و در همهی زمانها، عالمان و صالحان بزرگ و ربانی نمونههای عینی اخلاق اسلامی بودهاند. این نمونههای عینی، جان مشتاقان را بر میانگیزد و اطمینان به سرانجام خوش تکاپوی اخلاقی را تقویت میکند. هر یک در روزگار خود ثمرهی دلپذیر و عینی مکتب اخلاقی اسلامی بودهاند که حرکات و سلوک ایشان خود مدرسهای از اخلاق و پارسایی بوده است.
ی) همگانی بودن مسیر رشد اخلاقی برای همهی انسانها
یکی دیگر از ویژگیهای اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همهی انسانها به طور مساوی گشوده میداند این ویژگی ناشی از انسانشناسی اسلامی و تربیت اسلامی است، تربیت اسلامی، شرایط سنی و محیطی و معرفتی افراد را در نظر دارد به همین دلیل پاداش و کیفر هر فرد به تناسب شرایط اوست، تناسب پاداش و کیفر با شرایط هر فرد موجب میشود، هیچگاه انسان حرکت به سوی کمال را دیر نمیشمارد و گمان نخواهد کرد به سبب شرایط ویژهای که دارد به کمال نخواهد رسید. انسان مسلمان با ایمان هیچگاه نمیتواند شرایط سنی خود را بهانهای برای سستی در مسیر کمال قرار دهد. همچنین هیچ فرد مسلمانی نباید فقدان امکانات و ابزار مادی را بهانه کند و تکالیف اخلاقی و شرعی خود را ترک کند. در نظام فقهی و اخلاقی اسلام هر فرد در هر شرایطی تکلیف خاص خود دارد که متناسب با امکانات و تواناییهای مربوط به همان شرایط است در نتیجه همهی انسانها در هر برههی زمانی و در هر محیط اجتماعی و جغرافیایی میتوانند به سوی کمال حرکت کنند و اگر تکالیف اخلاقی خویش را به شایستگی و با خلوص نیت انجام دهند، مراتب بلندی از کمال را در مییابند.
[1] - متفق علیه.
[2] - درباره صحت یا ضعف این دو حدیث آگاهی نیافتم. مصحح.
[3] - شریفی، 1384، ص: 45.
[4] - القرضاوی، 1989م، ص: 138.
[5] - اسناد آن حسن است. نگاه: "صحیح الأدب المفرد" (220) و " سلسلة الأحادیث الصحیحة " (881). مصحح.
[6] - اسناد حدیث صحیح است. نگاه: " سلسلة الأحادیث الصحیحة " (1829). در ضمن معنی "السمحة" یعنی تسامح و اهل مدارا. مصحح.
[7] - البته انجیل تحریف شده! مصحح.
[8] - احمد در مسند خود و طبرانی در الکبیر این حدیث را بسند صحیح روایت نمودهاند.
[9] - خدای متعال فرموده که اسلام دین وسط است؛ «وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا» (بقره: 143). بنابراین وسط و میانهروی از جوهره اصلی این دین است، با این وجود همین اسلام انجام اعمال مستحب را ترغیب و از مکروهات برحذر داشته، بنابراین این نظریه که میانهروان کسانیاند که نسبت به مستحبات و مکروهات بی توجه هستند، از اساس اشتباه است. مصحح
[10]- مراد از "مقتصد": کسی است که بین خوف و رجا بسر میبرد و راه افراط و تفریط در پیش نمیگیرد. نگاه: تفسیر نور از دکتر خرمدل. مصحح.
علامه ابن کثیر در تفسیر خویش ذیل این آیه آورده است: ظالم لنفسه، شخصی است که در انجام برخی واجبات کوتاهی کرده و مرتکب برخی محرمات میشود؛ مقتصد، کسی است که واجبات را انجام داده و از محرمات پرهیز میکند لیکن برخی امور مستحب را ترک نموده و مرتکب برخی امور مکروه میشود؛ سابق بالخیرات، فردی است که واجبات و مستحبات را انجام میدهد و محرمات، مکروهات و حتی برخی امور مباح را ترک میکند. مطابق قول ابن عباس، سابق بالخیرات بدون حساب وارد بهشت میشود، مقتصد به رحمت الله متعال وارد بهشت میگردد و ظالم لنفسه و اصحاب اعراف به شفاعت رسول الله ج وارد بهشت میشوند. (مصحح).
[11] - القرضاوی، 1989م، ص: 165 – 167.
[12] - شریفی، 1384، ص: 75.