اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون مسح بر موزه‌ها


باب المَسحِ عَلَی الخُفَّینِ

صَحَّ المَسحُ عَلَی الخُفَّینِ فِی الحَدَثِ الأَصغَرِ لِلرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَ لَو کَانَا مِن شَیءٍ ثَخِینٍ غَیرِ الجِلدِ؛ سَوَاءٌ کَانَ لَهُمَا نَعلٌ مِن جِلدٍ اَو لَا

وَ یَشتَرِطُ لِجَوَازِ المَسحِ عَلَی الخُفَّینِ سَبعَةُ شَرَائِطَ: اَلأَوَّلُ لُبسُهُمَا بَعدَ غَسلِ الرِّجلَینِ وَ لَو قَبلَ کَمَالِ الوُضُوءِ إِذَا أَتَمَّه قَبلَ حُصُولِ نَاقِضٍ لِلوُضُوءِ؛ وَ الثَّانِی: سَترُهُمَا لِلکَعبَینِ؛ وَ الثَّالِث: إِمکَانُ مُتَابِعَةِ المَشیِ فِیهِمَا. فَلَا یَجُوزُ عَلَی خُفٍّ مِن زُجَاجٍ أو خَشَبٍ أَو حَدِیدٍ؛ وَالرَّابِعُ: خُلُوُّ کُلٍّ مِنهُمَا عَن خَرقٍ قَدرَ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مِن أَصغَرِ أَصَابِعِ القَدَمِ؛ وَالخَامِسُ: اِستِمسَاکُهُمَا عَلَی الرِّجلَینِ مِن غَیرِ شَدٍّ؛ وَالسَّادِسُ: مَنعُهُمَا وُصُولَ المَاءِ اِلَی الجَسَدِ؛ وَالسَّابِعُ: أَن یَبقَی مِن مُقَدَّمِ القَدَمِ قَدرُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مِن أَصغَرِ أَصَابِعِ الیَدِ؛ فَلَو کَانَ فَاقِدًا مُقَدَّمَ قَدَمِه لَا یَمسَحُ عَلَی خُفِّه وَ لَو کَانَ عَقَبُ القَدَمِ مَوُجوُدًا.

وَ یَمسَحُ المُقیِمُ یَومًا وَ لَیلَةً وَالمُسَافِرُ ثَلَاثَة أَیَّامٍ بِلَیَالِیهَا. وَ اِبتِدَاءُ المُدَّةِ مِن وَقتِ الحَدَثِ بَعدَ لَبسِ الخُفَّینِ؛ وَ إِن مَسَحَ مُقِیمٌ ثُمَّ سَافَرَ قَبلَ تَمَامِ مُدَّتِه، أَتَمَّ مُدَّةَ المُسَافِرِ؛ وَ إِن أَقَامَ المُسَافِرُ بَعدَ مَا مَسَحَ یَومًا وَ لَیلَةٍ نَزَعَ وَ إِلَّا یُتِمُّ یَومًا وَ لَیلَةً.

وَ فَرضُ المَسحِ: قَدرُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مِن أَصغَرِ أَصَابِعِ الیَدِ عَلی ظَاهِر مُقَدَّمِ کُلِّ رَجلٍ

وَ سُنَنُه: مَدُّ الأَصَابِعِ مُفَرَّجَةً مِن رُؤُوسِ أَصَابِعِ القَدَمِ اِلَی السَّاقِ.

وَ یَنقُضُ مَسحَ الخُفِّ أَربَعَةُ أَشیَاءَ: کُلُّ شَیءٍ یَنقُضُ الوُضُوءَ؛ وَ نَزعُ خُفٍّ وَ لَو بِخُرُوجِ أَکثَرَ القَدَمِ اِلَی سَاقِ الخُفِّ؛ وَ إِصَابَةُ المَاءِ أَکثَرَ إِحدَی القَدَمَینِ فِی الخُفِّ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَ مُضِیُ المُدَّةِ إِن لَم یَخَف ذَهَابَ رِجلِه مِنَ البَرَدِ؛ وَ بَعدَ الثَّلَاثَةِ الأَخِیرَةِ، غَسَلَ رِجلَیهِ فَقَط. وَ لَا یَجُوزُ المَسحُ عَلَی عِمَامَةٍ وَ قَلَنسُوَةٍ وَ بُرقُعٍ وَ قُفَّازَینِ.


باب: پیرامون مسح بر موزه‌ها

[همه‌ی کسانی که به اجماعشان اعتماد می‌شود، بر جایز بودن مسح موزه‌ها در سفر و حَضَر اجماع کرده‌اند؛ خواه برای ضرورت باشد یا غیرضرورت؛ حتی برای زنی که همیشه در خانه است یا از پا افتاده‌ای که توانایی حرکت ندارد نیز جایز است.

و تنها خوارج و بعضی فرقه‌ها، مسح بر موزه را جایز نمی‌دانند و مخالفتشان ناقض اجماع نیست.

و دلایل مسح بر خفّین عبارتند از:

الف) رسول خدا ج برای رفع حاجت، بیرون رفت و مغیرة بن شعبهس با ظرفی پر از آب، به دنبال آن حضرت ج به راه افتاد؛ چون پیامبر ج رفع حاجت کرد، بر آن آب ریخت و وضو گرفت و بر موزه‌هایش مسح کرد. (ترمذی و بخاری)

ب) از علیس راجع به مسح خفّین سؤال شد؛ وی در پاسخ گفت: «جَعَلَ رَسُوْلُ اللهِ ج ثَلٰاثَةَ اَیّٰامٍ وَ لَیٰالِیْهِنَّ لِلْمُسٰافِرِ وَ یَوْماً وَّ لَیْلَةً لِلْمُقِیْمِ» (مسلم) «رسول خدا ج مسح بر خفّین را برای مسافر، سه شبانه روز و برای مقیم، یک شبانه روز قرار داد».

ج) از علیس روایت شده است که فرمود: «لَوْ کٰانَ الدِّیْنُ بِالرَّأْیِ، لَکٰانَ مَسْحُ الْخُفَّیْنِ مِنْ اَسْفَلَ» (مشکوة المصابیح)؛ «اگر احکام دین به رأی و استدلال می‌بود، هر آیینه، مسح خفّین از کف پا انجام می‌گرفت نه از روی آن که به نسبت کف پا تمیزتر می‌ماند». این حدیث را ابوداود و دارمی نیز روایت کرده‌اند.

د) حسن بصری/ گوید: «هفتاد نفر از صحابه را دیدم که مسح بر خفّین را جایز می‌دانستند».

و ابوحنیفه/ گفته است: «مسح بر خفّین را جایز نمی‌دانستم تا این که راجع به آن دلیلی چون نور خورشید یافتم».

و کرخی/ گوید: «نسبت به کسی که مسح بر خفّین را جایز نمی‌داند، بیم آن دارم که کافر باشد». (نگا: فتح القدیر1/99 و تفتازانی ص 245).

ه) مغیرةس از پدرش روایت کرده است که پدرش گفت: در سفری همراه با رسول خدا ج بودم؛ خواستم که جوراب‌های آن حضرت ج را درآورم که فرمود: «دَعْهُمٰا فَاِنِّیْ اَدْخَلْتُهُمٰا طٰاهِرَتَیْنِ فَمَسَحَ عَلَیْهِمٰا» (بخاری)؛ «آن‌ها را رها کن؛ چون پاهایم را شسته و بعد جوراب‌ها را پوشیده‌ام؛ سپس بر آن‌ها مسح کرد».]

مسح بر موزه‌ها در [طهارت و پاکی حاصل نمودن از] «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی]، برای مردان و زنان صحیح است؛ اگر چه دو موزه، از چیزی ضخیم و کلفت غیر از پوست و چرم ساخته شده باشند [همانند: موزه‌هایی که از نمد بافته می‌شوند.] و فرقی نمی‌کند که در پایین آن دو موزه، چرم و پوست وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد. [و همچنین مسح بر موزه‌ها در سفر و غیرسفر، برای نیاز و غیرنیاز، حتّی برای زن خانه‌داری که پیوسته در خانه است و برای بیمار که زمین‌گیر شده و راه نمی‌رود، جایز است.]

[شرایط جواز مسح بر موزه‌ها:]

و برای جواز مسح بر موزه‌ها، مراعات هفت شرط، لازم می‌باشد که عبارتند از:

1-   پوشیدن موزه‌ها پس از شستن هر دو پا؛ و اگر چنان‌چه موزه‌ها را [پس از شستن هر دو پا و] پیش از تمام کردن وضو پوشید، مسح کردن بر آن‌ها جایز است؛ در صورتی که وضوی خویش را پیش از بی‌وضو شدن و پیش آمدن شکننده‌ای از شکننده‌های وضو، کامل نماید؛ [زیرا مغیرة بن شعبهس می‌گوید: آب وضو بر دست پیامبر ج می‌ریختم و چون وقت آن رسید که پاهایش را بشوید، خم شدم که موزه‌های ایشان را درآوردم. ایشان فرمودند: «دَعْهُمٰا فَاِنِّیْ اَدْخَلْتُهُمٰا وَ هُمٰا طٰاهِرَتٰانِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن‌ها را به حال خود واگذار؛ چون من آن‌ها را به پاکی پوشیده‌ام و وقتی که آن‌ها را پوشیدم، پاک بودند».

و نیز مغیرة بن شعبهس به پیامبر ج گفت: آیا بر موزه‌ها مسح کنم؟ پیامبر ج فرمود: «نَعَمْ؛ اِذٰا اَدْخَلْتَهُمٰا طٰاهِرَتَیْنِ» (مسند امام شافعی)؛ «آری؛ هرگاه آن‌ها را به پاکی بپوشی».]

2-   موزه‌ها چنان باشند که هر دو قوزک پا را بپوشانند. [به تعبیری دیگر، موزه‌ها باید محل شستن فرض پاها را بپوشاند؛ از این رو، اگر چنان‌چه کوتاهتر از محل فرض باشند، مسح جایز نیست؛ چون در این صورت، آن قسمت که پیدا است، فرض است شسته شود و آن قسمت که پوشیده است، واجب است مسح شود؛ و هیچ کس به جمع هر دو، یعنی مسح و شستن رأی نداده است؛ پس غلبه، با غسل و شستن است؛ چون آن، اصل می‌باشد.]

3-   بتوان با آن دو موزه به صورت پی‌درپی و پشت سر هم [به اندازه‌ی یک فرسخ یا بیشتر] راه رفت. [به تعبیری دیگر؛ پی‌درپی رفتن در آن‌ها امکان داشته باشد؛ یعنی موزه‌ها باید به قدری محکم و ضخیم باشند که بتوان با آن راه رفت؛ بدان مقدار که مسافر نیاز دارد و در وقت فرود آمدن و کوچ کردن؛ چون مسح، رخصتی است برای نیاز به پوشیدن آن، به گونه‌ای که بتوان بر آن راه رفت و رفت و آمد کرد.]

از این رو مسح بر موزه‌ای که [نتوان با آن، به صورت پی‌درپی راه رفت بدان جهت که از] شیشه یا چوب و یا آهن [و امثال آن‌ها] ساخته شده، جایز نیست.

4-   هر یک از دو موزه، از پارگی به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان پا، خالی باشند. [یعنی موزه‌ها باید صلاحیت و شایستگی مسح کردن را دارا باشند.]

5-   موزه‌ها، هر دو پا را محکم بگیرند بدون آن که با چیزی دیگر بسته شوند.

6-   موزه‌ها از رسیدن آب به هر دو پا جلوگیری نمایند. [به تعبیری دیگر، موزه‌ها به گونه‌ای باشند که مانع نفوذ آب باشند؛ پس اگر مانع نفوذ آب نباشند، بدان جهت که نازک و ضعیف هستند - همانند جوراب‌های امروزی -، مسح بر آن‌ها جایز نیست؛ چون غالباً «خفّین»: به آن‌هایی اطلاق می‌شود که مانع نفوذ آب باشند؛ و خُفّی که در نصوص آمده است، بر آن حمل می‌گردد.]

7-   این که قسمت جلوی هر پا، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست، باقی مانده‌ی باشد؛ [زیرا که مقدار فرض در مسح، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر پا می‌باشد؛] از این رو اگر چنان‌چه قسمت جلوی [هر کدام از دو] پایش موجود نبود، در آن صورت نمی‌تواند بر موزه‌ی خویش مسح نماید؛ اگر چه قسمت پاشنه‌ی پای وی موجود باشد؛ [زیرا در این صورت، مقدار فرض در مسح، وجود ندارد؛ چون که مقدار فرض در مسح، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر پا می‌باشد.]

[مدّت مسح بر موزه‌ها:]

مُقیم [کسی که در سفر نیست، فقط] یک شبانه‌روز بر موزه‌ها مسح کند؛ [و پس از یک شبانه‌روز، به هنگام وضو، باید آن‌ها را دربیاورد و مجدداً اگر با شرایط پیشین، آن‌ها را پوشیده بود، باز همان مدت، می‌تواند بر آن‌ها مسح کند؛] و مسافر تا سه شبانه‌روز می‌تواند بر موزه‌ها مسح نماید؛ [زیرا ابوبکرس گوید: پیامبر ج فرموده است: «اَرْخُصُ لِلْمُسٰافِرِ ثَلٰاثَةَ اَیّٰامٍ وَ لَیٰالِیْهِنَّ، وَ لِلْمُقِیْمِ یَوْماً وَّ لَیْلَةً؛ اِذٰا تَطَهَّرَ وَ لَبِسَ خُفَّیْهِ اَنْ یَمْسَحَ عَلَیْهِمٰا» (صحیح ابن خزیمه و صحیح ابن حبان)؛ «پیامبر ج برای مسافر، سه شبانه‌روز و برای مقیم، یک شبانه‌روز رخصت و اجازه داده که اگر طهارت گرفت و خفّین را به پاکی پوشید، در وضوی بعدی، بر آن‌ها مسح کند به جای شستن پاها».

و صفوان بن عسّالس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یَأْمُرُنٰا اِذٰا کُنّٰا فِیْ سَفَرٍ اَنْ لّٰانَنْزِعَ خِفٰافَنٰا ثَلٰاثَةَ اَیّٰامٍ وَّ لَیٰالِیْهِنَّ اِلّٰا فِیْ جَنٰابَةٍ وَّ لٰکِنْ مِنْ بَوْلٍ اَوْ غٰائِطٍ اَوْ نَوْمٍ فَلٰا» (نسایی و ترمذی)؛ «وقتی که در سفر می‌بودیم، پیامبر ج به ما فرمان می‌داد که تا سه شبانه‌روز خفّین خود را درنیاوریم، مگر به خاطر غسل جنابت؛ ولیکن برای ادرار و مدفوع و خواب (یعنی برای تجدید وضو بعد از آن‌ها)، آن‌ها را از پای درنمی‌آوردیم».]

و مدّت مسح بر موزه‌ها، از وقتی شروع می‌شود که پس از پوشیدن موزه‌ها، حَدَث و بی‌وضویی رونما گردیده باشد [نه از وقتی که در آن، موزه‌ها را پوشیده است؛ زیرا مسح، خود عبادتی است دارای وقت معین؛ پس وقت آن، از زمان جواز آن، شروع می‌شود همانند نماز.]

و اگر چنان‌چه فرد مقیم، بر موزه‌ها مسح کرد؛ سپس پیش از تمام شدن مدت مسح [یک شبانه‌روز]، به مسافرت رفت، در آن صورت مدت مسح مسافر را تکمیل نماید؛ [یعی مدت سه شبانه‌روز را.]

و اگر چنان‌چه مسافر، پس از آن که بر موزه‌ها به مدت یک شبانه‌روز مسح نموده بود، مقیم گردید؛ در آن صورت موزه‌ها را از پای خویش بیرون آورد؛ [زیرا مدت مسح وی به پایان رسیده است.] و اگر مسافر، مقیم گردید و در مدّتی کمتر از یک شبانه‌روز مسح کرده بود، در آن صورت، یک شبانه‌روز مدتِ مسحِ مقیم را تکمیل نماید.

[فرض مسح بر موزه:]

و مقدار فرض در مسح موزه‌ها: به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر کدام از دو پا می‌باشد.

[سنّت مسح بر موزه:]

و سنّت در مسح بر موزه: آن است که انگشتان دست خویش را از هم گشاده و بازگردانیده و آن‌ها را از سر انگشتان پا تا ساق آن بکشد.

[شکننده‌های مسح بر موزه:]

چهارچیز مسح بر موزه را باطل و تباه می‌سازد:

1-   هر چیزی که وضو را می‌شکند، مسح بر موزه را نیز باطل و تباه می‌سازد.

2-   بیرون آوردن موزه؛ اگر چه با بیرون آوردن بیشتر قسمت پا تا ساق موزه باشد؛ [یعنی اگر چنان‌چه شخص مسح‌کننده بر موزه، بیشتر قسمت پا را تا ساق موزه بیرون کرد، مسح بر موزه، شکسته می‌شود.]

3-   رسیدن آب به بیشتر قسمت یکی از دو پایی که در موزه قرار دارد؛ بنا به قول صحیح.

4-   به پایان رسیدن مدّت مسح؛ البته در صورتی که بیمی از تلف شدن پای خویش به خاطر سرما نداشته باشد؛ [زیرا اگر چنان‌چه مدّت مسح بر موزه‌ها به پایان رسید، و بیم آن داشت که اگر موزه‌ها را از پای خویش بیرون کند، سرما، پاهای او را از بین خواهد برد، در آن صورت می‌تواند آن‌ها را از پای خویش بیرون کند و تا زمانی که از آن مخمصه نجات و رهایی یابد، بر آن‌ها مسح نماید؛ ناگفته نماند که انقضای مدتِ مسحِ یک شبانه‌روز، برای غیرمسافر و سه شبانه‌روز، برای مسافر است که با گذشت آن مدّت، مسح باطل می‌شود و باید از نو، آن‌ها را برابر شرایط پیشین بپوشد.]

و مسح بر عمامه [دستار]، کلاه، روسری زنان [عوض از مسح سر؛ یا مسح بر روبند عوض از شستن صورت] و مسح بر دست‌کش‌ها [عوض از شستن دست‌ها] درست نیست. [و همچنین مسح بر آرنج‌ها عوض از شستن هر دو دست، جواز ندارد.]

فَصلٌ

إِذَا اِفتَصَدَ أَو جُرِحَ أَو کُسِرَ عُضوُه، فَشَدَّه بِخِرقَةٍ أَو جَبِیرَةٍ وَ کَانَ لَا یَستَطِیعُ غَسلَ العُضوِ وَ لَا یَستَطِیعُ مَسحَه، وَجَبَ المَسحُ عَلَی أَکثَرِ مَا شَدَّ بِه العُضوَ. وَ کَفَی المَسحَ عَلَی مَا ظَهَرَ مِنَ الجَسَدِ بَینَ عِصَابَةِ المُفتَصِدِ. وَالمَسحُ کَالغَسلِ فَلَا یُتَوَقَّتُ بِمُدَّةٍ؛ وَ لَا یُشتَرَطُ شَدُّ الجَبِیرَةِ عَلَی طُهرٍ. وَ یَجُوزُ مَسحُ جَبِیرَةِ اِحدَی الرِّجلَینِ مَعَ غَسلِ الأُخرَی. وَ لَا یَبطُلُ المَسحُ بِسُقُوطِهَا قَبلَ البُرءِ وَ یَجُوزُ تَبدِیلُهَا بِغَیرِهَا؛ وَ لَا یَجِبُ إِعَادَةُ المَسحِ عَلَیهَا؛ وَالأَفضَلُ إِعَادَتُه. وَ إِذَا رَمِدَ وَ أُمِرَ أَن لَا یَغسِلَ عَینَه أَوِ انکَسَرَ ظُفُرُه وَ جَعَلَ عَلَیهِ دَوَاءً وَ عَلکًا أَو جَلدَةَ مِرَارَةٍ وَ ضَرَّه نَزعُه، جَازَ لَه المَسحُ؛ وَ إِن ضَرَّه المَسحُ، تَرَکَه. وَ لَا یَفتَقِرُ اِلَی النِّیَّةِ فِی مَسحِ الخُفِّ وَالجَبِیرَةِ وَالرَّأسِ.

فصل: [پیرامون مسح بر جبیره (تخته‌ی شکسته‌بندی، باند و پانسمان) و امثال آن]

[مبنای شریعت، پیوسته بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرج از بندگان است؛ و اسلام پیوسته جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌دهد؛ و این مطلبی است که قرآن، و در بسیاری از مناسبت‌ها سنّت، بر آن تصریح می‌نمایند.

در سوره‌ی مائده، در پایان آیه‌ی طهارت و تشریع تیمّم، خداوند می‌فرماید: ﴿مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦ [المائدة: 6] «خدا نمی‌خواهد بر شما سخت بگیرد، لیکن می‌خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند؛ باشد که سپاس او بدارید».

و در سوره‌ی بقره در پایان آیه‌ی روزه و مسائل آن از قبیل رخصت افطار برای بیمار و مسافر، خداوند می‌فرماید: ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ [البقرة: 185] «خدا برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری نمی‌خواهد».

و در پایان آیات محرّمات ازدواج، و بیان رخصت‌های خداوند در آن، از قبیل: جواز نکاح کنیزان مؤمن، برای کسانی که از ازدواج با زنان آزاده ناتوان هستند، خداوند می‌فرماید: ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِیفٗا٢٨ [النساء: 28] «خدا می‌خواهد تا بارتان را سبک گرداند و می‌داند انسان، ناتوان آفریده شده است».

و نیز در پایان سوره‌ی حجّ به دنبال یک سلسله اوامر و نواهی می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ [الحج: 78] «اوست که شما را برای خود برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است».

گذشته از آیات بسیار دیگری که بیانگر ممنوعیت افراط و غلوّ در دین می‌باشند؛ پیامبر ج نسبت به کسانی که حلال‌ها و مباحات را بر خود حرام می‌کنند و در عبادات، مشقت را برمی‌گزینند، مخالفت ورزیده و می‌فرماید:

«یَسِّرُوْا وَ لٰا تُعَسِّرُوْا وَ بَشِّرُوْا وَ لٰا تُنَفِّرُوْا» ؛ «سهل گیرید و سخت نگیرید، بشارت دهید و متنفّر نگردانید».

و نیز می‌فرماید: «اِنَّمٰا بُعِثْتُمْ مُیَسِّرِیْنَ وَ لَمْ تُبْعَثُوْا مُعَسِّرِیْنَ» ؛ «شما برای آسانگیری مبعوث شده‌اید نه برای سختگیری».

و نیز می‌فرماید: «اِنَّمٰا بُعِثْتُ بِحَنِیْفِیَّةٍ سَمْحَةٍ» ؛ «من بر دین ساده و آسان مبعوث شده‌ام».

و در مورد مشروعیت و دلیل مسح بر روی جبیره، این حدیث پیامبر گرامی اسلامج است که در ارتباط با یک نفر که سر او زخمی شده بود و وی آن را شسته و باعث مرگش گردیده بود، فرمود: «او می‌توانست تیمّم نماید و زخمش را با پارچه‌ای ببندد و روی آن را مسح و سایر بدنش را شستشو دهد». (ابوداود)]

هرگاه رگ [بیمار و دردمند] زده شود؛ یا [فردی] مجروح و زخمی گردد؛ و یا عضوی از اعضاء و اندام‌های وی بشکند و آن را با باند و پانسمان یا تخته‌ی شکسته‌بندی، محکم ببندد؛ و صاحب آن زخم یا شکستگی، نتواند عضو آسیب دیده را بشوید یا مسح کند، پس در آن صورت واجب است که بر بیشتر آنچه که عضو آسیب‌دیده شده، بدان بسته شده است، مسح نماید؛ و مسح کشیدن بر آنچه که از جسد در فاصله‌ی بین باند یا پانسمان فرد رگ‌زننده، ظاهر و هویداست، کفایت می‌کند (البته در صورتی که باز کردن آن، به جراحت وی، ضرر و زیان وارد نماید.)

و مسح [بر تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان] به سان شستن است؛ از این رو محدودیت زمانی در آن نیست؛ [یعنی مسح کردن بر تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان را تا زمانی ادامه دهد که زخم وی، بهبود و اِلتیام یابد؛ و محدود به زمان و مدت مشخصی نمی‌باشد.]

و همچنین، به هنگام بستن تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان بر عضو آسیب‌دیده، شرط نیست که شخص، در حال طهارت و پاکی [یعنی با وضو] بوده باشد.

و جایز نیست که بر یکی از پاهای خویش که بر آن تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان بسته شده است مسح نماید و پای دیگر خویش را بشوید؛ [زیرا جابربن عبداللهس گوید: مردی مورد اصابت سنگی قرار گرفت که سر او را شکست. سپس او محتلم شد و از یاران خویش سؤال کرد آیا من می‌توانم به جای غسل، تیمّم کنم و رخصت تیمّم دارم؟ گفتند: ما برای تو، چنین رخصتی را نمی‌یابیم در حالی که آب، در دسترس تو هست و تو بر آن قادر هستی. آن شخص غسل کرد و مرد؛ چون ما نزد پیامبر ج رسیدیم به وی خبر داده شده بود که فرمود:

«قَتَلُوْهُ قَتَلَهُمُ اللهُ؛ اَلٰا سَأَلَوْا اِذٰا لَمْ یَعْلَمُوْا؛ فَاِنَّمٰا شِفٰاءُ الْعَیِّ اَلسُّؤٰالُ؛ اِنَّمٰا کٰانَ یَکْفِیْهِ اَنْ یَّتَیَمَّمَ وَ یَعْصِبَ اَوْ یَعْصِرَ عَلیٰ جَرْحِهِ ثُمَّ یَمْسَحُ عَلَیْهِ وَ یَغْسِلُ سٰائِرَ جَسَدِهِ» (ابوداود، ابن ماجه و دار قطنی)؛ «او را کشتند، خدا آنان را بکشد؛ چرا وقتی که نمی‌دانستند، سؤال نکردند و نپرسیدند؟ به حقیقت، درمان نادانی، پرسیدن است. برای آن شخصِ سرشکسته، کافی بود که تیمّم کند و سرش را باندپیچی نماید و زخمش را محکم ببندد؛ سپس روی باند و جبیره، مسح کند و باقی اندام‌های سالمش را بشوید».]

و مسح، با افتادن تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان، پیش از بهبودیافتن زخم، باطل نمی‌گردد.

و عوض کردن و تبدیل نمودن تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان با غیر آن جایز است؛ و در آن صورت، اِعاده و تکرار مسح بر آن، واجب نیست؛ ولی بهتر آن است که مسح را پس از عوض کردن تخته‌ی شکسته‌بندی [یا تبدیل نمودن باند و پانسمان] اعاده و تکرار نماید.

و هرگاه فردی، چشم درد گرفت و [از ناحیه‌ی پزشکی مسلمان و ماهر،] فرمان داده شده تا چشمش را نشوید؛ یا ناخن وی شکست و بر آن دارو یا آدامس و سقز و یا زهره‌ی حیوان گذاشت؛ و نتواند آن را بردارد، مگر با تحمّل ضرر و زیان، در آن» صورت، برای وی درست است که بر آن‌ها مسح نماید؛ و اگر چنان‌چه مسح نمودن بر آن‌ها نیز بدو ضرر و آسیب می‌رساند، می‌تواند مسح را نیز ترک نماید.

و در مسح کردن بر موزه‌ها و تخته‌ی شکسته بندی [و باند و پانسمان] و بر مسح نمودن بر سر، نیت شرط نیست؛ [بلکه نیت، تنها در تیمّم شرط می‌باشد. لازم به تذکر است که در ارتباط با مسح موزه‌ها و مسح بر جبیره و تخته‌ی شکسته‌بندی و باند و پانسمان و گچ‌گرفتگی، میان مرد و زن هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ و کیفیت مسح بر روی تخته‌ی شکسته بندی و باند و پانسمان و گچ‌گرفتگی، بدین صورت است که مسح‌کننده، دستش را با آب، خیس نموده و یک بار، روی آن را مسح نماید.]

 


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد