بَابُ شُرُوطِ الصَّلَاةِ وَ أَرکَانِهَا
لَابُدَّ لِصِحَّةِ الصَّلَاةِ مِن سَبعَةٍ وَ عِشرِینَ شَیئًا: اَلطَّهَارَةُ مِنَ الحَدَثِ؛ وَ طَهَارَةُ الجَسَدِ وَ الثَّوبِ وَالمَکَانِ مِن نَجِسٍ غَیرِ مَعفُوٍّ عَنهُ حَتَّی مَوضِعِ القَدَمَینِ وَ الیَدَینِ وَالرُّکبَتَینِ وَالجَبهَةِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ سَترُ العَورَةِ. وَ لَا یَضُرُّ نَظَرُهَا مِن جَیبِه وَ أَسفَلِ ذَیلِه؛ وَ اِستِقبَالُ القِبلَةِ. فَلِلمَکِّیِّ اَلمُشَاهِدِ، فَرضُه: إِصَابَةُ عَینِهَا؛ وَ لِغَیرِ المُشَاهِدِ، جَهَتُهَا وَ لَو بِمَکَّةَ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَ الوَقتُ؛ وَ اِعتِقَادُ دُخُولِه؛ وَالنِّیَّةُ؛ وَالتَّحرِیمَةُ بِلَا فَاصِلٍ؛ وَالإِتیَانُ بِالتَّحرِیمَةِ قَائِمًا قَبلَ اِنحِنَائِه لِلرُّکُوعِ؛ وَ عَدَمُ تَأخِیرِ النِّیِّةِ عَنِ التَّحرِیمَةِ؛ وَالنُّطقُ بِالتَّحرِیمَةِ بِحَیثُ یُسمِعُ نَفسَه عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ نِیَّةُ المُتَابِعَةِ لِلمُقتَدِی؛ وَ تَعیینُ الفَرضِ؛ وَ تَعیینُ الوَاجِبِ؛ وَ لَا یُشتَرَطُ التَّعیِینُ فِی النَّفلِ؛ وَالقِیَامُ فِی غَیرِ النَّفلِ؛ وَالقِرَاءَةُ وَ لَو آیَةً فِی رَکعَتَیِ الفَرضِ وَ فِی کُلِّ النَّفلِ وَالوِترِ وَ لَم یَتَعَیَّن شَیءٌ مِنَ القُرآنِ لِصِحَّةِ الصَّلَاةِ؛ وَ لَا یَقرَأُ المُؤتَمُّ؛ بَل یَستَمِعُ وَ یُنصِتُ وَ إِن قَرَأَ، کُرِهَ تَحرِیمًا؛ وَالرُّکُوعُ؛ وَالسُّجُودُ عَلَی مَا یَجِدُ حُجمَه وَ تَستَقِرُّ عَلَیهِ جَبهَتُه وَ لَو عَلَی کَفِّه أَو طَرَفِ ثَوبِه، إِن طَهُرَ مَحَلُّ وَضعِهِ. وَ سَجَدَ وُجُوبًا بِمَا صَلُبَ مِن أَنفِه وَ بِجَبهَتِه، وَ لَا یَصِحُّ الاِقتِصَارُ عَلَی الأَنفِ إِلَّا مِن عُذرٍ بِالجَبهَةِ؛ وَ عَدَمُ اِرتِفَاعِ مَحَلِّ السُجُودِ عَن مَوضِعِ القَدَمَینِ بِأَکثَرَ مِن نِصفِ ذِرَاعٍ، وَ إِن زَادَ عَلَی نِصفِ ذِرَاعٍ لَم یَجُزِ السُّجُودُ إِلَّا لِزَحمَةٍ سَجَدَ فِیهَا عَلَی ظَهرِ مُصَلٍّ صَلَاتَه؛ وَ وَضعُ الیَدَینِ وَالرُّکبَتَینِ فِی الصَّحِیحِ؛ وَ وَضعُ شَیءٍ مِن أَصَابِعِ الرِّجلَینِ حَالَةَ السُّجُودِ عَلَی الأَرضِ. وَ لَا یَکفِی وَضعُ ظَاهِرِ القَدَمِ؛ وَ تَقدِیمُ الرُّکُوعِ عَلَی السُّجُودِ؛ وَالرَّفعُ مِنَ السُّجُودِ اِلَی قُربِ القُعُودِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَالعَودُ اِلَی السُّجُودِ؛ وَالقُعُودُ الأَخِیرُ قَدرَ التَّشَهُّدِ؛ وَ تَأخِیرُه عَنِ الأَرکَانِ؛ وَ أَدَاؤُهَا مُستَیقِظًا؛ وَ مَعرِفَةُ کَیفِیَّةِ الصَّلَاةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ الخِصَالِ المَفرُوضَةِ عَلَی وَجهٍ یُمَیِّزُهَا عَنِ الخِصَالِ المَسنُونَةِ؛ أَو اِعتِقَادُ أَنَّهَا فَرضٌ حَتَّی لَایَتَنَفَّلَ بِمَفرُوضٍ.
وَ الأَرکَانُ مِنَ المَذکُورَاتِ، أَربَعَةٌ: اَلقِیَامُ وَالقِرَاءَةُ وَالرُّکُوعُ وَالسُّجُودُ؛ وَ قِیلَ: القُعُودُ الأَخِیرُ مِقدَارَ التَّشَهُّدِ؛ وَ بَاقِیهَا، شَرَائِطُ؛ بَعضُهَا، شَرطٌ لِصِحَّةِ الشُّرُوعِ فِی الصَّلَاةِ وَ هُوَ مَا کَانَ خَارِجَهَا وَ غَیرُهُ، شَرطٌ لِدَوَامِ صِحَّتِهَا.
باب: پیرامون شرایط و ارکان نماز
[«ارکان»: جمع «رکن» است؛ و «رکن»: هر چیزی است که در حقیقتِ یک چیز، داخل بوده و لزوم آن، به دلیل و برهانی قطعی، مانند: قرآن و حدیث متواتر که شبههای در آنها نیست، ثابت شده باشد؛ و همچنین بر معنای مراد، دلالت قطعی داشته باشد؛ اینطور که لفظ آن، احتمال دو معنی یا بیشتر از آن را نداشته باشد.
و مراد از «شرایط»: چیزهایی است که در حقیقتِ نماز داخل نیستند، ولی برای صحّت و درستی نماز، لازم و ضروریاند؛ به گونهای که اگر چنانچه یکی از این موارد فوت گردد، نماز صحیح نمیگردد. و این چیزها به نام «شرطهای نماز»، نامیده میشوند.]
برای صحّت و درستی نماز، مراعات بیست و هفت چیز، لازم و ضروری است که عبارتند از:
* پاکی از «حَدَث»؛ [یعنی «حَدَث اصغر»: بیوضویی؛ و «حَدَث اکبر»: جنابت و ناپاکی؛ زیرا خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦﴾ [المائدة: 6] «ای مؤمنان! هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورتها و دستهای خود را همراه با آرنجها بشویید، و سرهای خود را مسح کنید و پاهای خود را همراه با قوزکهای آنها بشویید؛ و اگر جُنُب بودید، خود را بشویید. و اگر بیمار بودید، یا این که مسافر باشید، یا این که یکی از شما از پیشاب برگشت، یا با زنان مجامعه کردید و آب نیافتید، با خاک پاک تیمّم کنید و با آن بر صورتها و دستهای خود بکشید؛ خداوند نمیخواهد شما را به تنگ آورد و به مشقت اندازد، بلکه میخواهد شما را پاکیزه دارد و نعمت خود را بر شما تمام نماید؛ شاید که شکر او را به جای آورید».
و پیامبر ج فرمودهاند: «لٰا یَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةً بِغَیْرِ طُهُوْرٍ» (ترمذی، نسایی، ابن ماجه و ابوداود)؛ «خداوند نماز را بدون پاکی و طهارت نمیپذیرد».]
* پاکیزگی بدن نمازگزار، از نجاستی که از آن بخشوده نشده است؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥﴾ [المدثر: 5] «و از پلیدی و پلشتی دوری کن». و «رجز» به معنای ناپاکی و نجاست است؛ و ترک آن، آلوده نشدن بدان میباشد؛ و چون پیامبرج به عایشهل فرمود: «اِذٰا اَقْبَلَتِ الْحِیْضَةُ فَدَعِیْ اَلصَّلٰاةَ وَ اِذٰا اَدْبَرَتْ فَاغْسِلِیْ عَنْکِ الدَّمَ وَ صَلِّیْ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه حیض به تو روی آورد، نماز خواندن را ترک کن؛ و هرگاه حیض به تو پشت کرد و تمام شد، خون خویش را بشوی و غسل کن و آنگاه نماز را بخوان».
و یکی دیگر از دلایل شرط پاک بون بدن، فرمودهی پیامبر ج به علیس است؛ آنگاه که علیس دربارهی «مذی» سؤال کرد، فرمود: «تَوَضَّأْ وَ اغْسِلْ ذَکَرَکَ» (بخاری و مسلم)؛ «آلت تناسلی خود را بشوی و وضو بگیر».]
* پاکیزگی مکان و محل، از نجاستی که از آن بخشوده نشده است؛ و در پاک بودن مکان - بنا به روایت صحیحتر - لازم است که جای هر دو پا و هر دو دست و هر دو زانو و پیشانی، پاک و تمیز باشد. [و دلیل پاکی محل نماز خواندن، این فرمودهی پیامبرج است که چون یک فرد اعرابی در مسجد ادرار کرد، فرمودند: «صُبُّوْا عَلَیْهِ ذَنُوْباً مِنْ مٰاءٍ» (بخاری و مسلم)؛ «یک سطل آب بر جای آن بریزید».]
* پوشیدن عورت. [ستر عورت و پوشیدن آن با لباس پاک، حتّی در خلوت و تاریکی نیز یکی دیگر از شرایط صحّت نماز است. و عورت عبارت است از اندامهایی که پوشیدن آنها در نماز بر زن و مرد واجب است؛ زیرا خداوند فرموده است؛ ﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ﴾ [الأعراف: 31] «در هر نمازگاه و عبادتگاهی، خود را (با لباس مادی که عورت شما را بپوشاند و با لباس معنوی که تقوا نام دارد) بیارایید».
و از دیدگاه مفسران، مراد از «زینت» در آیه، ستر عورت و پوشاندن آن؛ و مراد از «مسجد»: نماز است؛ یعنی هرگاه نماز خواندید، عورت خویش را بپوشانید؛ و چون پیامبر ج فرموده است: «لٰا یَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ترمذی)؛ «خداوند نماز بالغ را بدون روسری نمیپذیرد».
و عورت مرد از ناف تا زانوهایش است؛ همچنانکه در این باره حدیثی مرفوع از عمروبن شعیب از پدرش از جدّش آمده که: «مٰا بَیْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّکْبَةِ عَوْرَةٌ» (ابوداود، مسند احمد و دارقطنی)؛ «عورت (مرد)، بین ناف و زانوهایش است».
از جرهد اسلمیس روایت است: پیامبر ج از کنار من عبور کرد در حالی که جامهای بر تن داشتم که رانم ظاهر شده بود. پیامبر ج فرمود: «غَطِّ فَخِذَکَ فَاِنَّ الْفَخِذَ عَوْرَةٌ» (ترمذی و ابوداود)؛ «رانت را بپوشان، چون ران، عورت است».
و تمام اعضای زن غیر از صورت و دستهایش هنگام نماز، عورت است؛ به دلیل فرمودهی پیامبر ج: «اَلْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ» (ترمذی)؛ «همهی زن عورت است».
در حدیثی دیگر میفرماید: «لٰایَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند نماز هیچ زن بالغی را بدون روسری قبول نمیکند».]
و در صورتی که از درون گریبانش به عورت نگاه کرد و [یا کسی دیگر،] از پایین دامنش به عورت نگاه نمود، زیانی [به صحّت نماز] نمیرساند.
* روی آوردن به قبله؛ برای کسی که در مکّه است [و به خانهی کعبه نزدیک است و] بر مشاهدهی آن توانا است، فرض است که به سوی عین خانهی کعبه روی آورد و به هنگام نماز، درست متوجه خانهی کعبه باشد. و کسی که بر مشاهده نمودن خانهی کعبه توانا نیست، اگر چه در مکّه است - بنا به قول صحیح - به جهت خانهی کعبه روی نماید.
[دلیل شرط بودن روی آوردن به قبله، این فرمودهی خداوند است: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ [البقرة: 150] «رویت را به سوی مسجدالحرام کن و (به هنگام نماز) هر جا که بودید، رو به سوی آن کنید».
و روی آوردن به قبله در غیر نماز واجب نیست؛ پس معلوم است که مقصود از آیه که میفرماید: «رو به سوی قبله کنید»، یعنی در نماز چنین کنید.
و به دلیل این که پیامبر ج به مردی که نمازش را بد خواند، فرمود: «اِذٰا قُمْتَ اِلَی الصَّلٰاةِ فَاَسْبِغِ الْوُضُوْءَ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ...» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه خواستی نماز بخوانی به خوبی وضو بگیر؛ سپس رو به قبله کن...».
و اشکال ندارد که هنگام ترس شدید و یا خواندن نفل بر سواری در سفر، استقبال قبله ترک شود؛ خداوند میفرماید: ﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ﴾ [البقرة: 239] «و اگر (به خاطر جنگ یا خطر دیگری) ترسیدید، در حالت پیاده یا سواره نماز را بخوانید». ابن عمرب قطعاً آن را از پیامبر ج نقل کرده است. (بخاری)
و ابن عمر ج گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُسَبِّحُ عَلیٰ رٰاحِلَتِهِ قِبَلَ اَیَّ وَجْهٍ تَوَجَّهَ، وَ یُوْتِرُ عَلَیْهٰا غَیْرَ اَنَّهُ لٰایُصَلِّیْ عَلَیْهَا الْمَکْتُوْبَةَ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج بر شترش به هر سویی که روی آن بود، نفل و وتر میخواند؛ البته فرایض را بر روی سواری نمیخواند».
و برای کسانی که در مکه هستند و به خانهی کعبه نزدیکاند، واجب است که درست متوجه عین خانهی کعبه باشند؛ و برای کسانی که دورند و آنرا نمیبینند، روی به جهت کعبه و قبله، نماز خواندن کفایت میکند.
ناگفته نماند که روی به قبله نماز خواندن، برای کسانی است که بتوانند چنین کاری کنند، نه برای کسانی که به جهت بیماری، یا به جهت ترس از دشمن، از روی آوردن به قبله، عاجز و ناتوان هستند. پس برای چنین افرادی، جایز است که تا به هر جهتی که قادرند، نماز گزارند.]
* وقت نماز؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا١٠٣﴾ [النساء: 103] «بیگمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است». از این رو، خواندن نماز پیش از فرارسیدن وقت، صحیح و درست نیست.]
* اعتقاد داشتن به فرارسیدن وقت نماز؛ [پس اگر وقت نماز را ندانست، باید اجتهاد و کوشش کند و نهایت تلاش خود را به کار ببرد و این کار بر وی واجب و بدان امر شده است؛ و این اجتهاد و تلاش، ممکن است از راههای گوناگون همانند شنیدن صدای اذانِ مؤذنِ مورد اعتماد صورت بگیرد.]
* نیت و قصد و ارادهی قلبی [برای ادای نماز معین؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ﴾ [البینة: 5] «در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه خدای را بپرستند».
علامه ماوردی گفته است: اخلاصی که در این آیه آمده است، به معنی «نیت» است و «خالصانه»،یعنی این که از روی تصمیم قلبی و نیت، این را از آنِ خدا بداند.
و پیامبر ج نیز میفرماید: «اِنَّمَا الْاَعْمٰالُ بِالنِّیّٰاتِ» (مسلم)؛ «به حقیقت، آنچه به کارها ارزش میبخشد، قصد و نیت و آگاهانه انجام دادن آنها است».
و امّت اسلامی نیز اجماع کرده است بر این که نیت در نماز معتبر است؛ پس هرگاه کسی بخواهد نماز فرض بخواند، باید قصد و تصمیم برگزاری و انجام آن را داشته باشد تا از اعمال و کارهای دیگرش، ممتاز و مشخص گردد و باید آن را از دیگر نمازهایش مشخص کند و آن را معین نماید و قصد فرض بودن را هم بکند تا با نماز سنّت، فرق داشته و از آن جدا گردد.
و در نیت نماز، همین اندازه کافی است که در قلب خویش بداند که هم اکنون کدام نماز را دارد میخواند؛ و علاوه از این، برای مقتدی لازم است تا نیت متابعت و پیروی از حرکات و سَکَنات پیشنماز را نیز بکند.]
* تکبیر تحریمه؛ [یعنی الله اکبر گفتن آغازین؛ چون پیامبر ج میفرماید: «مِفْتٰاحُ الصَّلٰاةِ اَلْوُضُوْءُ وَ تَحْرِیْمُهٰا اَلتَّکْبِیْرُ وَ تَحْلِیْلُهٰا اَلتَّسْلِیْمُ» (ابوداود)؛ «کلید نماز، وضو است و با گفتن الله اکبر آغازین نماز، هر چه که غیر از نماز باشد، بر آدمی حرام میشود و با سلام دادن، آن محرّمات، بر انسان حلال میشود».
و پیامبر ج خطاب به کسی که نماز خویش را بد و نادرست خواند، فرمود: «اِذٰا قُمْتَ اِلَی الصّلٰاةِ فَاَسْبِغِ الْوُضُوْءَ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ کَبِّرْ» (بخاری)؛ «هرگاه خواستی به نماز بایستی و قصد نمازگزاردن کردی، نخست وضوی کامل و درست بگیر و سپس رو به قبله بایست و پس از آن الله اکبر بگوی».
و تکبیر: یعنی «الله اکبر»؛ چون پیامبر ج هرگاه نماز را آغاز میکرد، روی به قبله میایستاد و دستان خویش را بالا میبرد و میگفت: «الله اکبر». (ابن ماجه)]
[و شرطهای صحّت تکبیر تحریمه عبارتند از:]
الف) نباید در میان نیت و تکبیر تحریمه [با عملی که منافی با نماز است، همچون خوردن، آشامیدن و سخن گفتن] فاصلهای ایجاد شود.
ب) به جای آوردن تحریمه در حال ایستاده و پیش از خم شدن برای رکوع.
ج) به تأخیر نیانداختن نیت از تکبیر تحریمه.
د) گفتن «الله اکبر» به نحوی که خودش، خود را بشنواند؛ بنا به قول صحیحتر.
ه) [اگر چنانچه نمازگزار مقدی بود، بر وی لازم است که] نیت متابعت و پیروی [از حرکات و سکنات پیشنماز را نیز] بکند.
و) اگر چنانچه نماز فرض بود، تعیین کردن آن در نیت شرط است؛ [مثل این که نماز ظهر یا عصر را نیت نماید.]
ز) و اگر چنانچه نماز واجب بود، تعیین کردن آن نیز در نیت شرط است؛ [مانند این که نماز وتر یا نمازهای عیدین را نیت نماید؛ ولی اگر چنانچه نماز نفل بود، در آن صورت، ] تعیین کردن نماز نفل در نیت شرط نیست؛ [بلکه نیتِ مطلقِ نماز، کفایت میکند؛ و این مواردی که بیان شد، از زمرهی مهمترین شرایط صحّت «تکبیر تحریمه» بود.]
* قیام [ایستادن بر روی پا برای کسانی که توان آن را دارند]؛ و قیام در نمازهای نفل، فرض نیست. [از این رو، گزاردن نمازهای نفل، با وجود داشتن توان و قدرت بر ایستادن، به طور نشسته جایز است.
به هر حال، ایستادن در نمازهای فرض و واجب برای کسی که توانایی دارد، فرض است؛ خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿قُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238] «فروتنانه برای خدا بپاخیزید».
و پیامبر ج به حالت ایستاده نماز میخواند و به عمران بن حصینب که بیماری بواسیر داشت، دستور داد که به حالت ایستاده نماز بخواند و فرمود: «صَلِّ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَعَلیٰ جَنْبٍ» (بخاری، ابوداود و ترمذی)؛ «ایستاده نماز بخوان؛ اگر نتوانستی نشسته و اگر نتوانستی، بر پهلو نماز بخوان».
و نسایی چنین روایت کرده است: «... فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ، فَمُسْتَلْقِیاً عَلیٰ ظَهْرِکَ؛ لٰایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلّٰا وُسْعَهٰا»؛ «و اگر بر پهلو نیز نتوانستی، بر پشت خوابیده و آن را بخوان؛ زیرا خداوند هیچ کس را مکلّف نمینماید مگر به اندازهی توانش».]
* قرائت؛ اگر چه یک آیهی کوتاه هم باشد؛ [مانند آیهی: ﴿ثُمَّ نَظَرَ٢١﴾ [المدثر: 21]؛ و دلیل قرائت، این فرمودهی خداوند بلند مرتبه است: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ﴾ [المزمل: 20] «پس آن مقدار از قرآن را (در نماز) بخوانید که برایتان میسّر است».]
و قرائت در دو رکعت اول از نمازهای فرض و در تمام رکعتهای نمازهای نفل [و سنّت] و وتر، فرض است.
و مشخص کردن چیزی از [آیات و سورههای] قرآن برای صحّت و درستی نماز، لازم نیست؛ [زیرا خداوند به طور مطلق فرموده است: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ﴾ [المزمل: 20]؛ و فقط تعیین سورهی فاتحه به خاطر احادیثی که در این مورد آمده است، واجب میباشد.]
و [اگر چنانچه مقتدی، پشت سر پیشنماز بود، در آن صورت نه در نمازهای جَهری - نمازهایی که امام، قرائت را در آنها بلند میخواند - و نه در نمازهای سرّی - نمازهایی که امام، قرائت را در آنها، آهسته میخواند -] نباید مقتدی چیزی را قرائت کند؛ بلکه گوش فرادهد و خاموش باشد؛ [خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾ [الأعراف: 204] «و هنگامی که قرآن خوانده میشود، گوش فرادهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خدا شوید».
و امام مسلم در صحیح خویش در باب «التشهد فی الصلاة» از ابوموسی اشعریس روایت میکند که پیامبر ج فرمودند: «وَ اِذٰا قَرَأَ فَاَنْصِتُوْا» ؛ «وقتی امام مشغول به قرائت است، شما خاموش باشید».
و نیز میفرماید: «یَکْفِیْکَ قَرٰاءَةُ الْاِمٰامِ، جَهَرَ اَمْ خٰافَتْ» (سنن دارقطنی)؛ «تو را قرائت امام کفایت میکند؛ خواه بلند بخواند یا آهسته!».
و اگر چنانچه مقتدی [پشت سر پیشنماز، چیزی از فاتحه یا غیر آن را] خواند، این کارش مکروه تحریمی میباشد؛ [زیرا از دیدگاه مذهب احناف، از قرائت پشت سر امام، نهی شده است؛ پیامبر ج میفرماید: «لٰایَقْرَأُ اَحَدٌ مِنْکُمْ شَیْئاً مِّنَ الْقُرْآنِ اِذٰا جَهَرْتُ بِالْقُرْآنِ» (سنن بیهقی و سنن دار قطنی)؛ «هرگاه من قرآن را با صدای بلند خواندم، کسی از شما چیزی از قرآن را نخواند».
و نیز زیدبن ثابتس میگوید: «لٰا قَرٰاءَةَ مَعَ الْاِمٰامِ فِیْ شَیْءٍ» (مسلم و نسایی)؛ «همراه با امام، قرائت (برای مقتدی) روا نیست».
و نیز روایت شده است که: «مَنْ کٰانَ لَهُ اِمٰامٌ فَقَرٰاءَةُ الْاِمٰامِ لَهُ قَرٰاءَةٌ» (ابن ماجه و سنن دارقطنی)؛ «هر کس پیشنماز داشته باشد، قرائت امام، قرائت برای مقتدی نیز به شمار میآید».
و عمرس گوید: «لَیْتَ فِیْ فَمِ الَّذِیْ یَقْرَأُ خَلْفَ الْاِمٰامِ حَجَراً» (مصنف ابن ابی شیبه)؛ «کاش! در دهان کسی که پشت سر امام، قرائت میخواند، سنگ میبود».]
* رکوع بردن؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ﴾ [الحج: 77] «ای مؤمنان! رکوع برید و سجده کنید». و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ ارْکَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ رٰاکِعاً» (ابوداود)؛ «سپس رکوع را به جای بیاورد تا این که در آن آرام بگیری».
و اندازهی فرض شده از رکوع، با فرود آوردن سر به پایین تحقق پیدا میکند؛ و این که شخص به گونهای خم شود که به حالت رکوع نزدیکتر باشد. و کمال رکوع با خم نمودن پشت محقّق میشود به گونهای که سر با سرین، برابر و هموار گردد.]
* سجده نمودن؛ [زیرا خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ﴾ [الحج: 77]. و پیامبر ج به کسی که نمازش را نادرست خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً؛ ثُمَّ ارْفَع حَتّٰی تَطْمَئِنَّ جٰالِساً؛ ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً» (ابوداود)؛ «سپس سجده کن تا در آن حالت آرام گیری؛ آنگاه سرت را بلند کن تا این که بر حالت نشسته آرام گیری؛ پس از آن، سجده کن تا این که در سجده آرام گیری».
و اندازهی فرض شده از سجده، با نهادن قسمتی از پیشانی و نهادن یکی از دو دست و یکی از دو زانو و بخشی از اطراف یکی از دو پا بر زمین، تحقق پیدا میکند؛ و کمال سجده در صورتی تحقّق پیدا میکند که هر دو دست و هر دو زانو و هر دو پا و پیشانی و بینی بر زمین نهاده شوند.
و برخی از شرایط صحّت و درستی سجده عبارتند از:]
الف) سجده کردن بر چیزی که دارای حجم باشد و پیشانی نمازگزار بر آن قرار گیرد؛ [به گونهای که اگر چنانچه سجدهکننده، در حال سجده بر پیشانی خویش فشار آورد، سر او بیش از آنچه که در حال نهادن آن بود، پایینتر فرو نرود؛ و سجده نمودن درست است] اگر چه فرد نمازگزار بر کف دست خویش یا بر کنار جامهی خود سجده کند؛ البته در صورتی که محلّی که کف دست یا کنار جامه بر آن نهاده میشود، پاک و تمیز باشد.
و واجب است که بر قسمت سخت و سفت بینی و پیشانی خویش سجده نماید؛ [زیرا که کمال سجده در صورتی تحقق پیدا میکند که هر دو دست و هر دو زانو و هر دو پا و پیشانی و بینی خویش را بر زمین بنهد.] و اکتفا نمودن در سجده بر نهادن بینی، درست نیست؛ مگر آن که فرد سجده کننده دارای عذری از ناحیهی نهادن پیشانی بر زمین باشد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلیٰ سَبْعَةٍ: عَلَی الْجَبْهَةِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ اَطْرٰافِ الْقَدَمَیْنِ» (بخاری و مسلم)؛ «به من دستور داده شده که بر هفت استخوانِ اندام خود در سجده تکیه کنم: بر پیشانی و هر دو دست و هر دو زانوی پاها و کنارههای قدم پاها».
و نیز میفرماید: «اِذٰا سَجَدْتَ فَمَکِّنْ جَبْهَتَکَ فِی الْاَرْضِ وَ لٰا تَنْقُرْ نَقْراً» (ابن حبّان)؛ «هرگاه سجده کردی، به درستی پیشانیات را بر زمین بگذار که جا افتد و همچون مرغ بر زمین نوک نزن که سریع پیشانی بر زمین بگذاری و بلند شوی».]
ب) [و برای صحّت و درستی سجده، این مورد نیز شرط است که] محل سجده بیشتر از نصف ذراع از جای نهادن هر دو پا، بلندتر نباشد؛ از این رو اگر چنانچه ارتفاع و بلندی محل سجده از نصف ذراع زیادتر بود، سجده جایز نیست؛ مگر در صورتی که ازدحام شدیدی وجود داشته باشد که در آن صورت، نمازگزار میتواند در نماز خویش، بر پشت نمازگزاری سجده کند که وی همان نماز را میخواند؛ [پس اگر چنانچه آن فردی که سجده بر پشتش صورت گرفته، در نماز دیگری غیر از نماز سجده کننده باشد، در آن صورت سجدهی وی درست نیست.]
* نهادن [یکی از] دو دست و [یکی از] دو زانو بر زمین در سجده؛ بنا به قول صحیح.
* و نهادن چیزی از [کف] انگشتان دو پا در حالت سجده بر زمین؛ و نهادن قسمت بیرونی و ظاهری قدم کفایت نمیکند.
* مقدّم کردن رکوع بر سجده.
* بلند شدن از سجدهی [اول] به گونهای که به حال نشستن نزدیکتر باشد؛ بنا به قول صحیحتر.
* بازگشتن به سجدهی [دوم].
* نشستن در آخرین رکعت نماز به اندازهی خواندن «التحیّات» [قعدهی آخر]
* به تأخیر انداختن قعدهی آخر از دیگر ارکان نماز.
* ادا کردن ارکان نماز [و واجبات و سنّتهای آن] در حالت بیداری.
* و شناختن کیفیت و چگونگی نماز و آنچه در نماز از دیگر اوصاف و ویژگیهای نماز فرض میباشد؛ به گونهای که آن را از دیگر اوصاف و ویژگیهای [نمازهای] سنّت، متمایز و جدا نماید؛ و یا نمازگزار باور داشته باشد، نمازی که میگذارد فرض است، تا با نماز فرض، نفل نگزارد؛ [زیرا نفل، با نیت فرض ادا میگردد، ولی فرض، با نیت نفل ادا نمیگردد.]
و از بین مواردی که ذکر شد، چهارچیز از زمرهی «ارکان نماز» است که عبارتند از: قیام [یا ایستادن بر روی پا برای کسانی که توانایی آن را دارند]؛ قرائت [اگر چه یک آیه باشد]؛ رکوع بردن؛ سجده نمودن؛ و برخی گفتهاند: نشستن در قعدهی آخر [در آخرین رکعت نماز] به اندازهی خواندن التحیات.
و [علاوه از آنها،] سائر مواردی که بیان شد، از زمرهی شرایط نماز به شمار میآیند؛ که برخی از آنها، شرط برای صحّت و درستی شروع در نمازاند، که خارج از نماز هستند، [مانند: پاکی از بیوضویی و جنابت؛ پوشیدن عورت؛ روی به قبله آوردن؛ شناختن وقت؛ نیت؛ تحریمه و ...] و سائر موارد، شرط برای دوام صحّت نماز است.
فَصلٌ
تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَی لِبَدٍ وَجهُهُ الأَعلَی، طَاهِرٌ وَالأَسفَلُ، نَجِسٌ؛ وَ عَلَی ثَوبٍ طَاهِرٍ وَ بِطَانَتُه نَجِسَةٌ إِذَا کَانَ غَیرَ مُضَرَّبٍ؛ وَ عَلَی طَرفٍ طَاهِرٍ وَ إِن تَحَرَّکَ الطَّرفُ النَّجِسُ بِحَرکَتِه عَلَی الصَّحِیحِ
وَ لَو تَنَجَّسَ أَحَدُ طَرَفَی عَمَامَتِه؛ فَأَلقَاهُ وَ أَبقَی الطَّاهِرَ عَلَی رَأسِه وَ لَم یَتَحَرَّکِ النَّجَسُ بِحَرکَتِه، جَازَت صَلَاتُه؛ وَ إِن تَحَرَّکَ، لَا تَجُوزُ. وَ فَاقِدُ مَا یُزِیلُ بِه النِّجَاسَةَ، یُصَلِّی مَعَهَا وَ لَا إِعَادَةَ عَلَیهِ وَ لَا عَلَی فَاقِدِ مَا یَستُرُ عَورَتَه وَ لَو حَرِیرًا أَو حَشِیشًا أَو طِینًا؛ فَاِن وَجَدَه وَ لَو بِالإِبَاحَةِ وَ رُبعُهُ طَاهِرٌ، لَا تَصِحُّ صَلَاتُه عَارِیًا؛ وَ خُیِّرَ إِن طَهُرَ أَقَلُّ مِن رُبعِه. وَ صَلَاتُه فِی ثَوبٍ نَجِسِ الکُلِّ، أَحَبُّ مِن صَلَاتِه عُریَانًا
وَ لَو وَجَدَ مَا یَستُرُ بَعضَ العَورَةِ، وَجَبَ اِستِعمَالُه وَ یَستُرُ القُبُلَ وَالدُّبُرَ؛ فَإِن لَم یَستُر إِلَّا أَحَدَهُمَا، قِیلَ: یَستُرُ الدُّبُرَ وَ قِیلَ: القُبُلَ.
وَ نَدُبَ صَلَاةُ العَارِی جَالِسًا بِالإِیمَاءِ مَادًّا رِجلَیهِ نَحوَ القِبلَةِ؛ فَإِن صَلَّی قَائِمًا بِالإِیمَاءِ أَو بِالرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ صَحَّ.
وَ عَورَةُ الرَّجُلِ: مَا بَینَ السُّرَّةِ وَ مُنتَهَی الرُّکبَةِ؛ وَ تَزِیدُ عَلَیهِ الأَمَةُ، البَطنَ وَالظَّهرَ. وَ جَمِیعُ بَدَنِ الحُرَّةِ عَورَةٌ إِلَّا وَجهَهَا وَکَفَّیهَا وَ قَدَمَیهَا. وَ کَشفُ رُبعِ عُضوٍ مِنْ اَعْضٰاءِ الْعَوْرَةِ، یَمْنَعُ صِحَّةَ الصَّلٰاةِ؛ وَ لَوْ تَفَرَّقَ الْاِنْکِشٰافُ عَلیٰ اَعْضٰاءٍ مِن العَورَةِ وَ کَانَ جُملَةُ مَا تَفَرَّقَ، یَبلُغُ رُبعَ أَصغَرِ الأَعضَاءِ المُنکَشِفَةِ، مَنَعَ وَ إِلَّا فَلَا؛ وَ مَن عَجَزَ عَن اِستِقبَالِ القِبلَةِ لِمَرَضٍ أَو عَجَزَ عَنِ النُّزُولِ عَن دَابَّتِه أَو خَافَ عَدُوًّا؛ فَقِبلَتُه: جِهَةُ قُدرَتِهِ وَ أَمنِه.
وَ مَن اشتَبَهَت عَلَیهِ القِبلَةُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مُخبِرٌ وَ لَا مِحرَابٌ، تَحَرّی وَ لَا إِعَادَةَ عَلَیهِ لَو أَخطَأَ؛ وَ إِن عَلِمَ بِخَطَئِه فِی صَلَاتِه، اِستَدَارَ وَ بَنَی. وَ إِن شَرَعَ بِلَا تَحَرٍّ، فَعَلِمَ بَعدَ فَرَاغِهِ أَنَّه أَصَابَ، صَحَّت؛ وَ إِن عَلِمَ بِإِصَابَتِه فِیهَا، فَسَدَت کَمَا لَو لَم یَعلَم إِصَابَتَه أَصلًا؛ وَ لَو تَحَرَّی قَومٌ جِهَاتٌ وَ جَهِلُوا حَالَ إِمَامِهِم تُجزِئُهُم.
فصل: [دربارهی مواردی که به شرطهای نماز و فروع آن، تعلّق میگیرند]
نمازگزاردن بر روی نمدی که قسمت بالای آن پاک است و قسمت پایین آن نجس، جایز است.
و همچنین نمازگزاردن بر روی لباسی پاک، که آستر آن نجس است، جایز میباشد؛ البته مشروط بر آن که با همدیگر در هم آمیخته و ترکیب نشده باشند.
و نیز نمازگزاران بر گوشهی پاکِ [لباس، یا فرش یا حصیر] جایز است؛ اگر چه - بنا به قول صحیح - طرف نجس آن با حرکت دادن طرف پاک آن، حرکت کند.
و اگر چنانچه یکی از دو گوشهی عمامه و دستار وی نجس شد؛ پس طرف نجس آن را دور ساخت و گوشهی پاک آن بر سرش باقی ماند؛ و طرف نجس آن با حرکت دادن طرف پاک آن حرکت نکرد، نمازش جایز است؛ و اگر چنانچه گوشهی نجس آن با حرکت دادن گوشهی پاک آن، حرکت کرد، نمازش جایز نیست.
و کسی که چیزی نمییابد تا به وسیلهی آن، نجاست و پلیدی را زایل گرداند، پس به همراه نجاست، نماز بگزارد و نماز خویش را اعاده نکند. [نویسندهی کتاب «هدایه»، این موضوع را با تفصیل بیان نموده و گفته است: این مسأله دو صورت دارد:
الف) اگر یک چهارم یا بیشتر از آن پاک بود، در این صورت با آن جامه نماز بخواند؛ و اگر چنانچه نماز را برهنه بخواند، نمازش جایز نیست؛ زیرا یک چهارم، جایگزین تمامی یک شیء است.
ب) و اگر کمتر از یک چهارم لباس پاک بود، در آن صورت در میان فقهاء احناف اختلاف وجود دارد: امام محمد/ بر این باور است که خواندن نماز با چنین لباسی درست است - و یکی از اقوال امام شافعی نیز موافق با این قول است -؛ زیرا خواندن نماز در چنین لباسی، باعث ترک یک فرض میگردد، در حالی که خواندن نماز به حالت برهنه، باعث ترک چندین فرض میشود.
امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ معتقدند که این شخص، مختار و آزاد است که نماز را به حالت برهنه بخواند، یا با همان جامهای که کمتر از یک چهارم آن پاک است، نماز بگذارد؛ و با وجود این، باز هم برای او بهتر است که نماز خویش را در همان جامه بخواند؛ زیرا که سِتر و پوشش، تنها به نماز اختصاص ندارد در حالی که طهارت به نماز اختصاص دارد.]
و کسی که جامهای را نمییابد تا به وسیلهی آن، عورت خویش را بپوشاند و حتی ابریشم یا علف و یا گِلی را برای این منظور نمییابد [تا بدانها عورتش را بپوشاند،] در آن صورت اگر به صورت برهنه نماز گذارد، نمازش درست است و نیازی به اعادهی آن نیست.
و اگر چنانچه نمازگزار، چیزی را یافت تا بدان عورتش را بپوشاند - اگر چه آن چیز، را کسی [به عنوان استفاده نه تملیک] در اختیارش قرار دهد - و حال آن که یک چهارم آن پاک است، در آن صورت درست نیست که نماز خویش را به طور برهنه بخواند؛ و اگر چنانچه کمتر از یک چهارم لباس پاک بود، در آن صورت این شخص، آزاد و مختار است [که نماز را به حالت برهنه بخواند، یا با همان جامهای که کمتر از یک چهارم آن پاک است، نماز بگزارد؛ و با وجود این، باز هم برای او بهتر است که نماز خویش را در همان جامه بخواند؛] و هرگاه تمامی لباس نجس و آلوده باشد، در آن صورت نماز خواندن وی در آن جامهی نجس، بهتر از نماز خواندن وی به حالت برهنه است.
و اگر چنانچه شخص برهنه، چیزی را یافت تا بدان برخی از عورت خویش را بپوشاند، در آن صورت لازم است که آن را به کار گیرد و از آن استفاده نماید. [و هرگاه چیزی را یافت که بدان فقط میتوانست پس و پیش خویش را بپوشاند، در آن صورت لازم است که] با آن پس و پیش خویش را بپوشاند؛ و اگر چنانچه آن چیز فقط یکی از دو راه پس و پیش وی را میپوشاند، در آن صورت برخی گفتهاند: با آن، راه پس خویش را بپوشاند؛ و برخی نیز گفتهاند: راه پیش خویش را بپوشاند.
و مستحب است که شخص برهنه، نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ این طور که هر دو پایش را به سوی قبله دراز نموده [و رکوع و سجده را به اشاره انجام دهد.] و اگر چنانچه به حالت ایستاده و با اشاره نماز گزارد، و یا نمازش را به حالت ایستاده خواند و رکوع و سجدهی نماز را نیز به جای آورد، باز هم نمازش صحیح است.
[به هر حال، کسی که لباسی ندارد تا عورتش را بدان بپوشاند، اگر چنانچه نماز خویش را به حالت ایستاده خواند و رکوع و سجود نماز را نیز به جای آورد، نمازش درست است؛ ولی برای چنین فردی بهتر آن است که نماز خویش را به حالت نشسته بخواند و رکوع و سجود نماز را نیز به اشاره انجام دهد؛ و در هر دو حالت، باید خویشتن را از چشم مردمان، پنهان دارد و در انظار عمومی، نماز را با این حال و وضع نخواند.
و به طور کلّی، این مسأله چهار صورت دارد:
الف) نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند.
ب) نماز را به حالت نشسته و با رکوع و سجود انجام دهد.
ج) نماز را به حالت ایستاده و با اشاره بخواند.
د) نماز را به حالت ایستاده و با رکوع و سجود انجام دهد.
و تمامی این چهار صورت - همچنانکه در کتاب «درالمختار» آمده است - درست میباشد؛ و از میان این چهار صورت، بهتر همان است که نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ یعنی صورت اول.]
و حدود عورت مرد، عبارت است از: مابین ناف تا زیر زانو؛ [و زانو، جزو عورت است؛ و عورت شامل خود «ناف» نمیگردد؛ همچنانکه در این باره حدیثی مرفوع از عمرو بن شعیب، از پدرش، از جدّش آمده است که: «مٰابَیْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّکْبَةِ عَوْرَةٌ» (دارقطنی، مسند احمد بن حنبل و ابوداود)؛ «عورت مرد، بین ناف و زانوهایش است».
و از جرهد اسلمیس روایت است که: پیامبر ج از کنار من عبور کرد در حالی که جامهای بر تن داشتم که رانم ظاهر شده بود. پیامبر ج فرمود: «غَطِّ فَخِذَکَ؛ فَاِنَّ الْفَخِذَ عُوْرَةٌ» (ترمذی و ابوداود)؛ «رانت را بپوشان؛ چون رانت عورت است». و نیز پیامبر ج فرموده است: «اَلرُّکْبَةُ مِنَ الْعَوْرَةِ» (دارقطنی)؛ «زانو، جزو عورت است.»]
و عورت «کنیز» نیز از ناف است تا انتهای زانو، به همراه شکم و پشت وی. [به تعبیری دیگر، هر آنچه که برای مرد عورت است، برای کنیز نیز عورت میباشد؛ و علاوه از آن، پشت و شکم کنیز نیز عورت میباشد؛ و به جز از زیر ناف تا زیر زانو و پشت و شکم کنیز، سایر اعضای وی عورت نمیباشد.]
و تمام بدن زنِ [آزاد] به جز صورت، هر دو کف دست و هر دو پای وی، عورت است؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اَلْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «همهی بدن زن، عورت است».
و نیز میفرماید: «لٰایَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةَ حٰائِضٍ اِلّٰا بِخِمٰارٍ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند نماز هیچ زن بالغی را بدون روسری، قبول نمیکند».
از این رو، حدود عورت زن آزاد که پوشاندن آن از لوازم و ضروریات صحّت نماز به شمار میآید، همهی بدن او به استثنای صورت و مچ دستان به پایین - کف دستها - و پاهای وی است؛ ناگفته نماند که این حدودی که برای عورت زن آزاد بیان شد، به جهت جواز نماز است؛ زیرا که ظاهر ساختن صورت در برابر نامحرم، برای این زن آزاد درست نیست؛ نویسندهی کتاب «درالمختار» گوید: این که زن جوان، از کشف صورت در میان مردان نامحرم و بیگانه منع میگردد، به خاطر بیم فتنه است، نه به خاطر این که صورت وی جزو حدود عورت است.]
و اگر چنانچه یک چهارم عضو از اعضاء و اندامهایی که پوشاندن آنها لازم است برهنه گردید، مانع صحّت و درستی نماز میگردد؛ [یعنی اگر یک چهارم عضو، پیش از داخل شدن در نماز برهنه بود، نماز منعقد نمیگردد؛ و همچنین اگر چنانچه یک چهارم عضو، در اثنای نماز به مدت ادا کردن یک رکن از ارکان نماز برهنه گردید، نماز باطل میشود.]
و اگر چنانچه از چند عضو پراکنده و متفرقه از اعضاء و اندامهایی که پوشاندن آنها لازم است، بخشهایی از عورت [به صورت پراکنده و متفرقه] برهنه گردید، در آن صورت اگر چنانچه مجموع آنها به اندازهی یک چهارم از کوچکترین اعضای برهنه شده میرسید، مانع صحّت و درستی نماز میگردد؛ و اگر چنانچه مجموع اعضای برهنه شده، کمتر از اندازهی یک چهارم از کوچکترین اعضای برهنه شده بود، در آن صورت مانع صحّت و درستی نماز نمیگردد.
و هر کس به جهت بیماری، از روی آوردن به قبله ناتوان ماند؛ و یا نمیتوانست برای گزاردن نماز از سواری و مرکبش فرود بیاید؛ و یا به جهت ترس از دشمن [حیوانات درنده و ...] از روی آوردن به سوی قبله، عاجز و ناتوان بود، در آن صورت قبلهی [شخص عاجز و ناتوان]، به همان جهتی است که قدرت روی کردن بدان را دارد؛ و قبلهی [فردی که بیم از دشمن و حیوانات درنده را دارد،] به همان جهتی است که در آن احساس امنیت میکند؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ﴾ [البقرة: 239]؛ ابن عمرب دربارهی این آیه میگوید: «رجالاً او رُکباناً»؛ یعنی رو به قبله یا رو به غیرقبله. نافع گوید: ابن عمرب حتماً آن را از پیامبر ج نقل کرده است. (بخاری).]
و کسی که جهت قبله بر وی مشتبه و پوشیده میگردد، و کسی هم در دسترس نیست که از او دربارهی قبله سؤال نماید، و همچنین [چیز دیگری از قبیل:] محراب وجود ندارد که بر قبله دلالت نماید؛ در آن صورت برای جهتیابی قبله، از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزد و از روی اجتهاد و تلاش، جهت قبله را مشخّص نماید؛ [و پس از سعی و تلاش زیاد، به هر سمت و سویی که گمان غالبش بر آن بود که جهت قبله همان سمت است، به همان جهت نماز خویش را بخواند؛ و اگر چنانچه برای دریافت جهت قبله از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید و پس از سعی و تلاش بسیار، نماز خویش را به سمتی - با گمان غالب خویش - خواند و پس از گزاردن نماز دانست که] در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است، در آن صورت بر وی لازم نیست که نماز خویش را اعاده نماید.
و اگر چنانچه در داخل نماز خویش، به اشتباه خود در جهتیابی قبله پی برد و متوجه شد که در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است، در آن صورت [در حال گزاردن نماز،] به جهت قبله برگردد و نماز خویش را ادامه دهد؛ [و لازم نیست که نماز خود را از سر بگیرد و آن را دوباره بخواند.]
و [هرگاه بر شخصی، جهت قبله مشتبه و پوشیده گردید؛ و] بدون آنکه برای جهتیابی قبله، اجتهاد و تلاش کند و برای دریافتن جهت قبله، سعی و کوش نماید، نماز را شروع کرد؛ و پس از آن که از نماز فارغ شد، متوجه گردید که در جهتیابی قبله درست عمل نموده است؛ در آن صورت نمازش صحیح است؛ و اگر چنانچه در اثنای نماز، متوجه شد که در جهتیابی قبله درست عمل نموده است، نمازش فاسد میگردد؛ همچنانکه اگر به هیچ وجه متوجه نشود که در جهتیابی قبله درست عمل نموده است، در آن صورت نیز نمازش فاسد است.
و اگر چنانچه بر گروهی از مردمان، [جهت قبله مشتبه و پوشیده گردید و] برای جهتیابی قبله، اجتهاد و تلاش کردند و برای دریافتن جهت قبله، سعی و کوشش نمودند، و حال آن که از حال و وضع امام و پیشنماز خویش [در رو کردن وی به سمت قبله،] بیخبر و ناآگاه بودند، در آن صورت، نمازشان درست است و این نماز، آنها را کفایت میکند [و در این صورت، فقط نماز فردی فاسد است که از امام خویش، جلوتر ایستاده باشد.
و دلیل این که: اگر کسی برای پیدا کردن قبله، تلاش کرد و نمازش را به جهتی که به گمانش قبله بود خواند و بعداً برایش روشن شد که در پیدا کردن قبله، دچار اشتباه شده و اعادهی نماز بر وی لازم نیست؛ این حدیث است: از عامر بن ربیعهس روایت است: «کُنّٰا مَعَ النَّبِیِّ ج فِیْ سَفَرٍ فِیْ لَیْلَةٍ مُظْلِمَةٍ، فَلَمْ نَدْرِ اَیْنَ الْقِبْلَةَ؛ فَصَلّٰی کُلُّ رَجُلٍ مِنّٰا عَلیٰ حِیٰالِهِ، فَلَمّٰا اَصْبَحْنٰا، ذَکَرْنٰا ذٰلِکَ لِرَسُوْلِ اللهِ ج فَنَزَلَ: ﴿فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ﴾ (ترمذی و ابن ماجه)؛ «در شبی بسیار تاریک، با پیامبر ج در سفری بودیم و نمیدانستیم که جهت قبله به کدام سو است؛ هر یک از ما به جهتی نماز خواند؛ وقتی صبح شد، جریان را برای پیامبر ج بازگو نمودیم؛ آنگاه این آیه نازل شد: ﴿فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ﴾ [البقرة: 115] «به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».
ناگفته نماند که فرد نمازگزار، ناگزیر از انجام دادن هر یک از این فرائض است؛ به طوری که اگر یکی از این فرایض را از روی قصد یا فراموشی ترک کند، نماز وی درست نیست و باید نمازش را اعاده نماید. و ترک کردن هر یک از این فرائض، با سجدهی سهو نیز جبران نمیگردد.]
فَصل فِی وَاجِبِ الصَّلَاةِ
وَ هُوَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ شَیئًا: قِرَاءَةُ الفَاتِحَةِ وَ ضَمُّ سُورَةٍ أَو ثَلَاثِ آیَاتٍ فِی رَکعَتَینِ غَیرِ مُتَعَیَّنَتَینِ مِنَ الفَرضِ وَ فِی جَمِیعِ رَکَعَاتِ الوِترِ وَ النَّفلِ وَ تَعیِینُ القِرَاءَةِ فِی الأُولَیَینِ وَ تَقدِیمُ الفَاتِحَةِ عَلَی السُّورَةِ وَ ضَمُّ الأَنفِ لِلجَبهَةِ فِی السُّجُودِ وَالإِتیَانُ بِالسَّجدَةِ الثَّانِیَةِ فِی کُلِّ رَکعَةٍ قَبلَ الاِنتِقَالِ لِغَیرِهَا وَالإِطمِئنَانُ فِی الأَرکَانِ وَالقُعُودُ الأَوَّلُ وَ قِرَاءَةُ التَّشَهُّدِ فِیهِ فِی الصَّحِیحِ وَ قِرَاءَتُه فِی الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَ القِیَامُ اِلَی الثَّالِثَةِ مِن غَیرِ تَرَاخٍ بَعدَ التَّشَهُّدِ وَ لَفظُ السَّلَامِ دُونَ «عَلَیکُم» وَ قُنُوتُ الوِترِ وَ تَکبِیرَاتُ العِیدَینِ وَ تَعیِینُ التَّکبِیرِ لِافتِتَاحِ کُلِّ صَلَاةٍ لَا العِیدَینِ خَاصَّةً؛ وَ تَکبِیرَةُ الرُّکُوعِ فِی ثَانِیَةِ العِیدَینِ وَ جَهرُ الإِمَامِ بِقِرَاءَةِ الفَجرِ وَ أُولَیَیِ العِشَاءَینِ وَ لَو قَضَاءً؛ وَالجُمُعَةِ وَ العِیدَینِ وَ التَّرَاوِیحِ وَالوِترِ فِی رَمَضَانَ وَالإِسرَارُ فِی الظُّهرِ وَالعَصرِ وَ فِیمَا بَعدَ أُولَیَیِ العِشَاءَینِ؛ وَ نَفلِ النَّهَارِ؛ وَ المُنفَرِدُ، مُخَیَّرٌ فِیمَا یَجهَرُ کَمُتَنَفِّلٍ بِاللَیلِ. وَ لَو تَرَکَ السُّورَةَ فِی اُولَیَیِ العِشَاءِ، قَرَأَهَا فِی الأُخرَیَینِ مَعَ الفَاتِحَةِ جَهرًا. وَ لَو تَرَکَ الفَاتِحَةَ لَا یُکَرِّرُهَا فِی الأُخرَیَینِ.
[واجب: هر آن چیزی است که لزوم آن به دلیلی ثابت شده باشد که در آن شبههای وجود داشته باشد؛ مانند این که دلیلی، ظنّی الثبوت باشد، همچون خبر واحد؛ یا دلیلی که دارای دلالت ظنّی باشد؛ این طور که لفظ، احتمال دو معنی یا بیشتر را داشته باشد. و در میان فرض و واجب، در عمل، فرقی وجود ندارد.]
و واجبات نماز، هیجده چیز است که عبارتند از:
*خواندن سورهی فاتحه؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لَّمْ یَقْرَأْ بِفٰاتِحَةِ الْکِتٰابِ» (بخاری و مسلم)؛ «کسی که سورهی فاتحه را در نمازش نخواند، نمازش قبول و پذیرفته شده نیست».
و نیز میفرماید: «لٰا تُجْزِیءُ صَلٰاةٌ لٰا یَقْرَأُ فِیْهٰا بِفٰاتِحَةِ الْکِتٰابِ» (دار قطنی، ابن حبان و صحیح ابن خزیمه)؛ «نمازی که در آن سورهی فاتحه خوانده نشود، کفایت نمیکند».
و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد و نادرست خوانده بود، دستور داد که سورهی فاتحه را بخواند و بدو فرمود: «فکبّر ثم اقرأ بامّ الکتاب»؛ «پس تکبیر بگو و پس از آن، سورهی فاتحه را بخوان». و در آخر فرمود: «ثُمَّ افْعَلْ ذٰلِکَ فِیْ صَلٰاتِکَ کُلِّهٰا» (بخاری و مسلم)؛ «و این عمل - خواندن سورهی فاتحه - را در تمام رکعتهای نماز خویش انجام بده».
و در روایتی دیگر آمده است: «مَنْ صَلّٰی صَلٰاةً لَّمْ یَقْرَأْ فِیْهٰا بِاُمِّ الْکِتٰابِ، فَهِیَ خِدٰاجٌ غَیْرُ تَمٰامٍ» (مسلم)؛ «هر کس نماز بخواند و در آن، سورهی فاتحه را نخوانده باشد، نمازش ناقص و ناتمام است.»]
* خواندن یک سوره یا سه آیه [ی کوتاه یا یک آیهی طولانی] همراه با سورهی فاتحه، در دو رکعت غیرمعین از نمازهای فرض [چهار رکعتی و سه رکعتی] و در تمام رکعتهای نماز وتر و نفل؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لَّمْ یَقْرَأْ بِالْحَمْدُلِلّٰهِ وَ سُوْرَةً فِیْ فَرِیْضَةٍ اَوْ غَیْرِهٰا» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «کسی که سورهی فاتحه و سورهی دیگر همراه با آن در نماز فرض یا غیر آن نخواند، نمازش پذیرفته شده نیست.»]
* خواندن سورهی فاتحه همراه با چند آیه در دو رکعت اول [نمازهای فرض.]
* مقدّم نمودن سورهی فاتحه بر سوره [یا آیاتی که بدان ضمیمه شده است.]
* پیوست کردن بینی با پیشانی برای سجده؛ [یعنی با بینی و پیشانی هر دو سجده بردن؛ زیرا اکتفا نمودن در سجده بر نهادن بینی بر زمین، صحیح نیست، مگر آن که شخص، عذری داشته باشد؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا صَلٰاةَ لِمَنْ لّٰایُصِیْبُ اَنْفَهَ مِنَ الْاَرْضِ مٰا یُصِیْبُ جَبِیْنَهُ» (دارقطنی)؛ «کسی که بینیاش را همراه پیشانیاش بر زمین قرار ندهد، نمازش صحیح نیست».]
* انجام دادن سجدهی دوم پس از ادای سجدهی نخست، در هر رکعت پیش از انتقال به غیر آن از دیگر افعال نماز؛ [یعنی ادا نمودن سجدهی دوم پس از سجدهی اول، بدون فاصله انداختن در میان آنها؛ زیرا پیامبر ج چنین کردهاند و نیز فرمودهاند: «صَلُّوْا کَمٰا رَأَیْتُمُوْنِیْ اُصَلِّی»؛ «آنگونه نماز بخوانید که میبینید من نماز میگزارم».]
* مراعات کردن طمأنینه و آرامش به هنگام ادای ارکان نماز؛ [زیرا پیامبر ج در مورد رکوع و آرامش در آن میفرماید: «ثُمَّ ارْکَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ رٰاکِعاً» (ابوداود)؛ «سپس رکوع را به جای آور تا این که در آن آرام بگیری».
و در اعتدالِ پس از رکوع و آرامش در آن میفرماید: «لٰاتُجْزِیءُ صَلٰاةٌ لٰایُقِیْمُ الرَّجُلُ فِیْهٰا صُلْبَهُ فِی الرُّکُوْعِ وَ السُّجُوْدِی» (نسایی؛ ترمذی، ابن ماجه و ابوداود)؛ «نمازی که شخص در آن، پشتش را هنگام رکوع و سجود راست نکند، صحیح نیست».
و پیامبر ج خطاب به کسی که نمازش را بد خوانده بود، فرمود: «ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَعْتَدِلَ قٰائِماً» (ابوداود)؛ «سپس بلند شو تا راست قرار گیری».
و نیز میفرماید: «ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً؛ ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ جٰالِساً؛ ثُمَّ اسْجُدْ حَتّٰی تَطْمَئِنَّ سٰاجِداً» (بخاری و مسلم)؛ «سپس سجده کن تا در آن حالت آرام گیری؛ بعد سرت را بلند کن تا این که به حالت نشسته، آرام گیری؛ آنگاه سجده کن تا این که در سجده آرام گیری».]
* قعده [یا نشستنِ] اول [در نمازهای سه یا چهار رکعتی].
* خواندن تشهّد [التحیات] در قعدهی اول، بنا به قول صحیح. [و صحیحترین لفظ تشهّد، تشهّدی است که ابن مسعودس روایت کرده و گفته است: در حالی که دستم در دست پیامبر ج بود، تشهّد را همان طوری که سورهای از قرآن را به من یاد میداد، آموخت: «اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ وَ الصَّلَواتُ وَ الطَّیِّبٰاتُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَ کٰاتُهُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْنٰا وَ عَلٰی عِبٰادِاللهِ الصّٰالِحِیْنَ، اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ» (بخاری و مسلم)؛ «هر لفظی که بر سلام و مُلک و بقاء دلالت کند، فقط شایستهی خداوند بلندمرتبه است؛ و هر دعایی که با آن تعظیم خداوند مقصود باشد، فقط لایق او است؛ و هر صلوات و دعا و کلام پاکی، فقط لایق خداوند بلندمرتبه است؛ سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد ای پیامبر؛ سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا. شهادت میدهم که هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست و شهادت میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی او است».]
* خواندن «التحیات» در قعده و نشستن آخر. [عبدالله بن معسودس گوید: «کُنّٰا نَقُوْلُ قَبْلَ اَنْ یُفْرَضَ عَلَیْنَا التَّشَهُّدَ: اَلسَّلٰامُ عَلَی اللهِ. اَلسَّلٰامُ عَلٰی جِبْرِیْلَ وَ مِیْکٰائِیْلَ. فَقٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: لٰاتَقُوْلُوْا هٰکَذٰا، وَ لٰکِنْ قُوْلُوْا: اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ...» (نسایی، بیهقی و دارقطنی)؛ «پیش از آن که تشهد بر ما فرض شود، میگفتیم: سلام بر الله؛ سلام بر جبرئیل و مکائیل؛ پیامبر ج فرمود: این چنین نگویید، بلکه بگویید: التحیات الله ...» . و این حدیث، بیانگر تشهد آخر است.]
* بلافاصله و بدون تأخیر و درنگ، پس از فارغ شدن از خواندن التحیات، به سوی رکعت سوّم بلند شدن.
* [خارج شدن از نماز به] لفظ «السلام»؛ و عبارت «علیکم» در خارج شدن از نماز، واجب نیست؛ [از این رو، لفظ «السلام» هم در طرف راست واجب است و هم در طرف چپ؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «مِفْتٰاحُ الصَّلٰاةِ الْوُضُوْءُ وَ تَحْرِیْمُهٰا التَّکْبِیْرُ وَ تَحْلِیْلُهٰا اَلتَّسْلِیْمُ» (ابوداود)؛ «کلید نماز، وضو است و با گفتن «الله اکبر» هر آن چه که غیر از نماز باشد، بر انسان حرام میشود، و با سلام دادن، آن محرّمات بر انسان حلال میشود».]
* خوندن قنوت [در رکعت آخر نماز وتر؛ و دعای قنوت عبارت است از: «اَللّٰهُمَّ اِنّٰا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَ نَشْکُرُکَ وَ لٰانَکْفُرُکَ وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ؛ اَللّٰهُمَّ اِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَ نَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعٰی وَ نَحْفِدُ وَ نَرْجُوْا رَحْمَتَکَ وَ نَخْشٰی عَذٰابَکَ اِنَّ عَذٰابَکَ بِالْکُفّٰارِ مُلْحَقٌ»؛ «خداوندا! ما از تو یاری میجوئیم؛ و از تو آمرزش میخواهیم و به تو ایمان میآوریم و بر تو توکل میکنیم و تو را به نیکی میستائیم و تو را سپاس میگوییم و تو را ناسپاسی نمیکنیم؛ و ترک میکنیم آن که تو را با گناهان مخالفت میکند. بار خدایا! ما فقط تو را میپرستیم و فقط برای تو نماز میگزاریم، و فقط تو را سجده میکنیم و به سوی تو سعی و شتاب مینمائیم و رحمت تو را امید میداریم و از عذاب تو بیم داریم؛ بیگمان عذاب تو به کافران پیوستنی است».]
* تکبیرهای زائد عید فطر و عید قربان؛ [و آن سه تکبیر در هر رکعت است؛ سه تکبیر در رکعت اول، پیش از شروع قرائت؛ و سه تکبیر در رکعت دوم، پیش از به رکوع رفتن.]
* تعیین کردن لفظ تکبیر [الله اکبر] برای شروع هر نماز؛ و [وجوب شروع کردن نماز با لفظ «الله اکبر»]، فقط مختص نمازهای عید نیست؛ [بلکه مشخص نمودن لفظ «الله اکبر»، برای شروع هر نمازی، واجب است.]
* گفتن تکبیر رکوع در رکعت دوم از نماز هر دو عید.
* بلند خواندن فاتحه و سوره برای امام در نمازهای صبح و در دو رکعت اول نمازهای مغرب و عشاء - اگر چه قضایی نیز باشد -؛ و بلند خواندن امام، قرائت را در نمازهای جمعه، عید فطر، عید قربان، تراویح و وتر در ماه مبارک رمضان [و در تراویح.]
* آهسته خواندن فاتحه و سوره برای امام، در نمازهای ظهر، عصر، و در رکعت آخر نماز مغرب و در دو رکعت آخر نماز عشاء؛ و همچنین آهسته خواندن قرائت در نمازهای نفلی که در روز گزارده میشوند.
و کسی که تنها نماز میخواند [مُنفرد = تنها گزار]، در نمازهایی که قرائت در آنها با صدای بلند خوانده میشود، مختار است؛ [این طور که اگر خواست میتواند قرائت را با صدای بلند بخواند و اگر هم خواست میتواند آن را به صورت آهسته بخواند؛] مانند کسی که در شب نماز نفل میخواند؛ [که چنین فردی نیز مختار است؛ اگر میخواهد، قرائت را بلند بخواند و اگر هم خواست آن را با صدای آهسته بخواند.]
و اگر چنانچه نمازگزاری، سوره را در [رکعت اول از دو رکعت نماز مغرب و یا سوره را] در دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد، در آن صورت، سوره را [در رکعت سوم نماز مغرب و] در دو رکعت آخر نماز عشاء همراه با فاتحه به طور جهری و بلند بخواند؛ [و سجدهی سهو هم انجام دهد.]
و اگر چنانچه سورهی فاتحه را در دو رکعت اول ترک کرد، در آن صورت آن را در دو رکعت آخر تکرار نکند؛ [بلکه برای جبران آنچه که از وی فوت شده است، سجدهی سهو انجام بدهد.
ناگفته نماند که هر یک از واجبات نماز، یا به عمد ترک میگردند یا به فراموشی؛ اگر چنانچه هر یک از واجبات نماز، به عمد ترک گردند، در آن صورت اعادهی نماز واجب است؛ و اگر چنانچه هر یک از واجبات نماز، به فراموشی ترک شوند، در آن صورت با انجام سجدهی سهو، جبران میگردد.]
فَصلٌ فِی سُنَنِهَا
وَ هِیَ اِحدَی وَ خَمسُونَ: رَفعُ الیَدَینِ لِلتَّحرِیمَةِ حِذَاءَ الأُذُنَینِ لِلرَّجُلِ وَالأَمَةِ؛ وَ حِذَاءَ المَنکَبَینِ لِلحُرَّةِ؛ وَ نَشرُ الأَصَابِعِ وَ مُقَارِنَةُ إِحرَامِ المُقتَدِی لِإِحرَامِ إِمَامِه وَ وَضعُ الرَّجُلِ یَدَهُ الیُمنَی عَلَی الیُسرَی تَحتَ سُرَّتِه؛ وَ صِفَةُ الوَضعِ: أَن یَّجعَلَ بَاطِنَ کَفِّ الیُمنَی عَلَی ظَاهِرِ کَفِّ الیُسرَی مُحَلِّقًا بِالخِنصَرِ وَ الإِبهَامِ عَلَی الرُّسغِ؛ وَ وَضعُ المَرأَةِ یَدَیهَا عَلَی صَدرِهَا مِن غَیرِ تَحلِیقٍ؛ وَالثَّنَاءُ وَالتَّعَوُّذُ لِلقِرَاءَةِ وَالتَّسمِیَةُ أَوَّلَ کُلِّ رَکعَةٍ وَالتَّأمِینُ وَالتَّحمِیدُ وَالإِسرَارُ بِهَا وَالاِعتِدَالُ عِندَ التَّحرِیمَةِ مِن غَیرِ طَأطَأَةِ الرَّاسِ وَ جَهرُ الإِمَامِ بِالتَّکبِیرِ وَالتَّسمِیعُ وَ تَفرِیجُ القَدَمَینِ فِی القِیَامِ قَدرَ أَربَعِ أَصَابِعَ؛ وَ أَن تَکُونَ السُّورَةُ المَضمُومَةُ لِلفَاتِحَةِ مِن طِوَالِ المُفَصَّلِ فِی الفَجرِ وَالظُّهرِ وَ مِن أَوسَاطِهِ فِی العَصرِ وَالعِشَاءِ وَ مِن قِصَارِهِ فِی المَغرِبِ لَو کَانَ مُقِیمًا؛ وَ یَقرَأُ أَیَّ سُورَةٍ شَآءَ لَو کَانَ مُسَافِرًا وَ إِطَالَةُ الأُولَی فِی الفَجرِ فَقَط وَ تَکبِیرِ الرُّکُوعِ وَ تَسبِیحُهُ ثَلَاثًا وَ أَخذُ رُکبَتَیهِ بِیَدَیهِ وَ تَفرِیجُ أَصَابِعِه؛ وَالمَرأَةُ لَا تُفَرِّجُهَا؛ وَ نَصبُ سَاقَیهِ وَ بَسطُ ظَهرِهِ وَ تَسوِیَةُ رَأسِه بِعَجزِه وَالرَّفعُ مِنَ الرُّکُوعِ وَالقِیَامُ بَعدَه مُطمَئِنًّا وَ وَضعُ رُکبَتَیهِ ثُمَّ یَدَیهِ ثُمَّ وَجهِه لِلسُّجُودِ وَ عَکسُه لِلنُّهُوضِ وَ تَکبِیرُ السُّجُودِ وَ تَکبِیرُ الرَّفعِ مِنْهُ وَکَونُ السُّجُودِ بَینَ کَفَّیهِ وَ تَسبِیحُه ثَلَاثًا وَ مُجَافَاةُ الرَّجُلِ بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ مِرفَقَیهِ عَن جَنبَیهِ وَ ذِرَاعَیهِ عَنِ الأَرضِ وَ اِنخِفَاضُ المَرأَةِ وَ لَزقُهَا بَطنَهَا بِفَخذَیهَا وَ القَومَةُ وَالجَلسَةُ بَینَ السَّجدَتَینِ وَ وَضعُ الیَدَینِ عَلَی الفَخذَینِ فِیمَا بَینَ السَّجدَتَینِ کَحَالَةِ التَّشَهُّدِ وَ اِفتِرَاشُ رِجلِهِ الیُسرَی وَ نَصبُ الیُمنَی وَ تَوَرُّکُ المَرأَةِ وَالإِشَارَةُ فِی الصَّحِیحِ بِالمُسَبَّحَةِ عِندَ الشَّهَادَةِ؛ یَرفَعُهَا عِندَ النَّفیِ وَ یَضَعُهَا عِندَ الإِثبَاتِ؛ وَ قِرَاءَةُ الفَاتِحَةِ فِیمَا بَعدَ الأُولَیَینِ وَالصَّلَاةُ عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ فِی الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَ الدُّعَاءُ بِمَا یَشبَهُ أَلفَاظَ القُرآنِ وَالسُّنَّةِ لَا کَلَامَ النَّاسِ وَالاِلتِفَاتُ یَمِینًا ثُمَّ یَسَارًا بِالتَّسلِیمَتَینِ وَ نِیَّةُ الإِمَامِ الرِّجَالَ وَالحَفَظَةَ وَ صَالِحَ الجِنِّ بِالتَّسلِمَتَینِ فِی الأَصَحِّ؛ وَ نِیَّةُ المَأمُومِ إِمَامَه فِی جَهَتهِ؛ وَ إِن حَاذَاهُ، نَوَاهُ فِی التَّسلِیمَتَینِ مَعَ القَومِ وَالحَفَظَةِ وَ صَالِحِ الجِنِّ وَ نِیَّةُ المُنفَرِدِ المَلَائِکَةَ فَقَط؛ وَ خَفضُ الثَّانِیَةِ عَنِ الأُولی وَ مُقَارَنَتُه لِسَلَامِ الإِمَامِ وَالبِدَاءَةُ بِالیَمِینِ وَ اِنتِظَارُ المَسبُوقِ فَرَاغَ الإِمَامِ.
سنّتهای نماز، پنجاه و یک چیز است که عبارتند از:
* بالا بردن هر دو دست تا برابر دو گوش در هنگام گفتن تکبیر تحریمه برای مردان و کنیزان؛ و زنان آزاد، هر دو دست خویش را تا برابر دو شانه بلند کنند؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذَا افْتَتَحَ الصَّلٰاةَ کَبَّرَ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّٰی یُحٰاذِیْ بِاِبْهٰامَیْهِ اُذُنَیْهِ؛ ثُمَّ یَقُوْلُ: سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ...» (دارقطنی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج هرگاه نماز را شروع میکرد، نخست تکبیر میگفت؛ آنگاه دستهای خویش را تا برابر دو گوش بلند میکرد و پس از آن «سبحانک اللهم ...» را میخواند».]
* انگشتان هر دو دست را به هنگام بالا بردن، به طور عادی بر حال خود باقی گذاردن؛ [این طور که نه آنها را کاملاً به هم بچسباند و نه هم آنها را کاملاً از همدیگر باز و گشاده گرداند؛ [زیرا: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اِذٰا کَبَّرَ رَفَعَ یَدَیْهِ نٰاشِراً اَصٰابِعَهُ» (ترمذی و بیهقی)؛ «پیامبر ج هرگاه تکبیر میگفت،دستهای خویش را بلند میکرد در حالی که انگشتان دستان خود را نه کاملاً به هم میچسباند و نه هم آنها را کاملاً از همدیگر باز و گشاده میگرداند».]
* تقارن و نزدیکی اِحرام مقتدی با اِحرام پیشنماز؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا کَبَّرَ فَکَبِّرُوْا» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام تکبیر گفت، شما نیز تکبیر بگویید».]
* مرد، دست راست خویش را روی دست چپ قرار دهد و آن را زیر ناف بنهد؛ [زیرا علیس میگوید: «اِنَّ مِنَ السُّنَّةِ وَضْعُ الْیَمِیْنِ عَلَی الشِّمٰالِ تَحْتَ السُّرَّةِ»(دارقطنی)؛ «به راستی نهادن دست راست بر روی دست چپ و زیر ناف از سنّت است».
و پیامبر ج فرموده است: «مِنْ اَخْلٰاقِ النَّبِیِِّیّنَ وَضْعُ الْیَمِیْنِ عَلَی الشِّمٰالِ فِی الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، نسایی و حاکم)؛ «از اخلاق پیامبران است که در نماز خود، دست راست را بر دست چپ مینهادند».]
و نحوهی نهادن دست راست بر روی دست چپ بدین ترتیب است که: قسمت درونی کف دست راست را بر قسمت بیرونی کف دست چپ قرار دهد؛ در حالی که دو انگشت «خنصر» و «ابهام» را بر مچ دست خویش حلقه نموده است؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج یَضَعُ الْکَفَّ عَلَی الْکَفِّ» (ابوداود و دارقطنی)؛ «پیامبر ج کف (دست راست) را بر روی کف (دست چپ) مینهاد».]
و زن [قسمت درونی کف دست راست خویش را بر قسمت بیرونی کف دست چپ خود قرار دهد و] دستهای خویش را روی سینه بگذارد؛ بدون آن که دو انگشت «خِنصر» و «ابهام» را بر مچ دست خویش حلقه نماید.
* خواندن «ثناء» [«سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالٰی جَدُّک َوَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ» ؛ «خداوندا! تو را تسبیح و تنزیه و ستایش میگویم؛ و نام تو مبارک و شکوهمند، و عظمت تو برتر از همه چیز است و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد، جز تو وجود ندارد».
ناگفته نماند که «ثناء» را پس از تکبیر تحریمه بخواند؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلٰاِة فَارْفَعُوْا اَیْدِیَکُمْ وَ لٰا تُخٰالِفْ آذٰانَکُمْ؛ ثُمَّ قُوْلُوْا: سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالیٰ جَدُّکَ وَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ؛ وَ اِنْ لَّمْ تَزِیْدُوْا عَلَی التَّکْبِیْرِ اَجْزٰأَ کُمْ» (معجم الکبیر طبرانی)؛ «هرگاه به نماز ایستادید؛ دستان خویش را بلند کنید و آنها را از گوشها بلندتر نکنید؛ آنگاه «سبحانک اللهم ...» را بخوانید؛ و اگر همراه تکبیر چیزی را اضافه نکردید، باز هم شما را کفایت میکند».
و نیز روایت شده که: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج اِذَا افْتَتَحَ الصَّلٰاةَ کَبَّرَ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّٰی یُحٰاذِیْ بِاِبْهٰامَیْهِ اُذُنَیْهِ؛ ثُمَّ یَقُوْلُ: «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ...» (دارقطنی و مسند ابویعلی)؛ «هرگاه پیامبر ج نماز را شروع میکرد؛ تکبیر میگفت؛ سپس دستانش را بلند میکرد تا آن که دو انگشت ابهام خویش را برابر گوشهایش قرار میدهد؛ آنگاه «سبحانک اللهم و ...» را میخواند».]
* گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» برای آغاز قرائت سورهی فاتحه؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨﴾ [النحل: 98] «هنگامی که خواستی قرآن بخوانی، از وسوسههای شیطان رانده شده، به خدا پناه ببر».
و ابوسعید خدریس میگوید: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا قٰامَ اِلَی الصَّلٰاةِ اِسْتَفْتَحَ ثُمَّ یَقُوْلُ: اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ السَّمِیْعِ الْعَلِیْمِ مِنَ الشَّیْطٰانِ الرَّجِیْمِ مِنْ هَمْزِهِ وَ نَفْخِهِ وَ نَفْثِهِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «هنگامی که پیامبر ج میخواست نماز بخواند، دعای استفتاح را میخواند؛ سپس میفرمود: «اعوذ بالله من السمیع العلیم من الشیطان الرجیم من همزه و نفخه و نفثه»؛ «به خدای شنوا و آگاه پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ از جنون، کبر و شعر او».
ناگفته نماند که مقتدی در پشت سر امام، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را نگوید؛ ولی شخص «مسبوق»، اعوذ بالله و بسم الله را در نخستین رکعتی که بعد از امام میخواند، بگوید.]
* گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در اول هر حرکت [پیش از خواندن سورهی فاتحه؛ زیرا روایت شده که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یَفْتَتِحُ صَلٰاتَهُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْمِ» (ترمذی)؛ «پیامبر ج نماز خویش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع میکرد».]
* گفتن آمین [به صورت آهسته، پس از پایان سورهی فاتحه؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا قٰالَ الْاِمٰامُ: غَیْرِ الْمَغْضُوْبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضّٰالِّیْنَ؛ فَقُوْلُوْا: آمِیْنَ؛ فَاِنَّ مَنْ وّٰافَقَ قَوْلُهُ قَوْلَ الْمَلائِکَةِ، غُفِرَ لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام جماعت در خواندن فاتحه به «غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» رسید، بگویید: آمین؛ چون هر کس، سخنش با سخن فرشتگان هماهنگ شود و آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره ی) پیشینش بخشوده و آمرزیده میشود».]
* گفتن «ربّنا لک الحمد» [برای مقتدی در وقتی که امام، «سمع الله لمن حمده» میگوید؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا قٰالَ الْاِمٰامُ «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، فَقُوْلُوْا: «رَبَّنٰا لَکَ الْحَمْدُ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه امام، «سمع الله من حمده» گفت، شما «ربنا لک الحمد» بگویید». و در صورتی که به تنهایی نماز میگزارد، متّصل پس از گفتن «سمع الله لمن حمده»، «ربنا لک الحمد» را بگوید؛ امّا امام و پیشنماز، تنها به گفتن «سمع الله لمن حمده» و مقتدی، به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا و بسنده نمایند.]
* آهسته گفتن «رَبَّنٰا وَ لَکَ الْحَمْدُ». [و همچنین آهسته خواندن ثناء، اعوذ بالله، بسم الله و آمین.]
* اعتدال و راست ایستادن به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، بدون این که سرش را فرو اندازد.
* بلند گفتن تکبیر [تحریمه و تکبیرات انتقال از رکنی به رکنی دیگر؛] و بلند گفتن «سمع الله لمن حمده» توسط امام و پیشنماز.
* در حالت قیام، در میان هر دو پای، به اندازهی چهار انگشت، گشادگی باقی گذاردن.
* در نمازهای صبح و ظهر، پس از قرائت سورهی فاتحه، سورهای را از سورههای «طوال مفصّل» بخواند؛ و در نمازهای عصر و عشاء، سورهای را از سورههای «اوساط مفصّل» بخواند؛ و در نماز مغرب، از «قصار مفصّل» بخواند؛ و این حکم برای [پیشنماز و نمازگزاری است که] مقیم است؛ ولی شخص مسافر، هر سورهای که برایش میسّر و فراهم شد، و هر چه را میخواهد بخواند. [سورههای «طوال مفصّل»؛ عبارت است از: سورهی «الحجرات» تا سورهی «البروج»؛ و سورههای «اوساط مفصّل»؛ عبارت است از: سورهی «الطارق» تا سورهی «البیّنة»؛ و سورههای «قصار مفصّل»؛ عبارت است از: سورهی «الزلزال» تا سورهی «الناس».
و عمر بن خطابس گوید: «اِنَّهُ ج کٰانَ یَقْرَأُ فِی الْمَغْرِبِ بِقصٰارِ الْمُفَصَّلِ؛ وَ فِی الْعِشٰاءِ بِوَسْطِ الْمُفَصَّلِ وَ فِی الصُّبْح بِطِوٰالِ الْمُفَصَّلِ، وَ الظُّهْرُ کَالْعَصْرِ» (مصنّف عبدالرزاق)؛ «پیامبر ج در مغرب، از قصار مفصل،؛ در عشاء، از اوساط مفصل و در صبح، از طوال مفصّل میخواند؛ و در ظهر نیز همانند عصر، قرائت میکرد».]
* فقط در نمازهای بامداد، رکعت اول را از رکعت دوم آن، طولانیتر گردانیدن.
* تکبیر رکوع؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: همواره پیامبر ج چون میخواست به نماز بایستد، تکبیر میگفت، سپس که به رکوع میرفت، تکبیر میگفت؛ آنگاه وقتی که پشتش را راست میکرد و از رکوع بلند میشد، میگفت: «سمع الله لمن حمده». (مسلم)
و پیامبر ج به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن، تکبیر میگفت. ابوداود و مسلم.]
* سه بار گفتن «سبحان ربّی العظیم» به هنگام رکوع؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا رَکَعْتَ فَقُلْ فِیْ رُکُوْعِکَ، سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ ثَلٰاثاً؛ وَ ذٰلِکَ اَدْنٰاهُ؛ وَ اِذٰا سَجَدْتَّ فَقُلْ فِیْ سُجُوْدِکَ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی ثَلٰاثاً وَ ذٰلِکَ اَدْنٰاهُ» (ابوداود و ترمذی)؛ «هرگاه به رکوع رفتی، سه بار بگو: «سبحان ربّی العظیم»؛ یعنی «منزّه است پروردگار بزرگوارم» که این به کمال نزدیکتر است؛ و هرگاه به سجده رفتی، سه بار بگو: «سبحان ربّی الاعلى»؛ و این به کمال نزدیکتر است».
و حذیفهس گوید: «صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج فَکٰانَ یُقُوْلُ فِیْ رُکُوْعِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ؛ وَ فِیْ سُجُوْدِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی» (نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «با پیامبر ج نماز خواندم، در رکوعش میفرمود: سبحان ربّی العظیم و در سجودش میفرمود: سبحان ربّی الاعلى».]
* گرفتن زانوها با دستها در رکوع؛ [یعنی در حال رکوع، هر دو زانوی خویش را با هر دو دست خویش بگیرد.]
* [گرفتن زانوها با دستها در رکوع، به طوری که] انگشتان دستش، از هم گشاده و باز باشد؛ [زیرا پیامبر ج به انسس فرمود: «اِذٰا رَکَعْتَ فَضَعْ کَفَّیْکَ عَلٰی رُکْبَتَیْکَ وَ فَرِّجْ بَیْنَ اَصٰابِعِکَ وَ ارْفَعْ یَدَیْکَ عَنْ جَنْبَیْکَ» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «هرگاه به رکوع رفتی، دو کف دستانت را بر روی دو زانویت قرار بده و انگشتان دستت را از هم گشاده و باز دار و دستان خویش را از پهلوهایت دور نگه دار».]
و زن در حال رکوع، انگشتان دست خویش را از هم گشاده و باز نگرداند.
* در حال رکوع، هر دو سا ق پای خویش را راست و کشیده نماید.
* در حال رکوع، پشت خویش را هموار و صاف گرداند؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا رَکَعَ یُسَوِّیْ ظَهْرَهُ حَتّٰی لَوْ صُبَّ عَلَیْهِ الْمٰاءُ، اِسْتَقَرَّ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه پیامبر ج رکوع میکرد، پشت خویش را چنان هموار و صاف میگرداند که اگر چنانچه بر آن آب ریخته میشد، در جایش قرار میگرفت».
و نیز روایت شده که: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا رَکَعَ لَوْ کٰانَ قَدَحُ مٰاءٍ عَلٰی ظَهْرِهِ، لَمٰا تَحَرَّکَ لِاِسْتوٰاء ظَهْرِهِ» (معجم الصغیر طبرانی)؛ «پیامبر ج هرگاه به رکوع میرفت، چنان پشتشان هموار و صاف بود که اگر ظرف آبی بر پشت سرش قرار میگرفت، حرکت نمیکرد».]
* برخاستن از رکوع.
* راست ایستادن و طمأنینه و آرامش و سکون و اعتدال پس از رکوع؛ [یعنی به گونهای پس از رکوع راست بایستد که اندامهایش ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «ثُمَّ ارْفَعْ حَتّٰی تَعْتَدِلَ قٰائِماً» (بخاری)؛ «پس از رکوع برخیز تا این که به صورت اعتدال و ایستاده، بلند شوی».]
* در هنگام سجده، نخست هر دو زانوی خویش، سپس هر دو دست خود و آنگاه صورت خویش را بر زمین بنهد.
* و در هنگام برخواستن از سجده، برخلاف بالا عمل کند؛ یعنی نخست صورت خود؛ سپس هر دو دست خویش، و پس از آن، هر دو زانوی خویش را از زمین بردارد؛ [به دلیل این که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ وَضَعَ رُکْبَتَیْهِ قَبْلَ یَدَیْهِ وَ اِذٰا نَهَضَ، رَفَعَ یَدَیْهِ قَبْلَ رُکْبَتَیْهِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج هرگاه سجده میکرد، زانوهای خویش را پیش از دستان بر زمین مینهاد؛ و هرگاه از سجده برمیخواست، دستان خود را پیش از زانوهایش از زمین برمیداشت».]
* گفتن تکبیر سجده؛ [زیرا روایت شده که: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُکَبِّرُ عِنْدَ کُلِّ خَفْضٍ وَّ رَفْعٍ» ؛ «پیامبر ج به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن، الله اکبر میگفت».]
* گفتن تکبیر برای بلند شدن از سجده.
* در حال سجده، صورت خویش را در میان هر دو کف دست خویش قرار دهد؛ [به دلیل این که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ، وَضَعَ وَجْهَهُ بَیْنَ کَفَّیْهِ» (مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج سجده میکرد، صورت خویش را در میان هر دو کف دست خویش قرار میداد».
و نیز روایت شده است که: «لَمّٰا سَجَدَ، وَضَعَ کَفَّیْهِ حَذْوَ مَنْکَبَیْهِ» (بخاری و ابوداود)؛ «و هرگاه پیامبر ج سجده میکرد، هر دو کف دست خویش را برابر هر دو شانهاش قرار میداد».]
* سه بار گفتن «سبحان ربّی الاعلى» درسجده؛ [زیرا حذیفهس گوید: «صَلَّیتُ مَعَ النَّبِی ج فَکٰانَ یقُوْلُ فِی رُکُوْعِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظِیْمِ؛ وَ فِیْ سُجُوْدِهِ: سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلٰی» (نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «با پیامبر ج نماز خواندم؛ در رکوعش میفرمود: سبحان ربّی العظیم؛ و در سجودش میفرمود: سبحان ربّی الاعلى»]
* مرد در حال سجده، شکم خویش را از هر دو ران خود [، و هر دو آرنج خویش را از دو پهلوی خود،] و هر دو بازوی خویش را از زمین، دور گرداند؛ [ زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج کٰانَ اِذٰا سَجَدَ، جٰافٰی حَتّٰی لَوْ شٰاءَتْ بَهِیْمَةٌ اَنْ تَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ لَمَرَّتْ» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه پیامبر ج سجده میکرد، چنان آرنج خویش را از دو پهلوی خود دور میگردانید که اگر بزغالهای قصد عبور داشت، عبور میکرد».
و نیز میفرماید: «کٰانَ یَجْنَحُ حَتّٰی یُریٰ وَضْحَ اِبْطَیْهِ» (مسلم و مسند احمد)؛ «پیامبر آرنجهای خود را از پهلوها چنان دور میکرد که سفیدی زیربغلش، مشاهده میشد».]
* پایین آمدن زن [به طرف زمین]؛ این طور که شکم خویش را به رانهایش [،و آرنجهای خود را به بغلهایش،] و هر دو بازوی خویش را بچسباند؛ [به دلیل این که روایت شده: پیامبر ج ازکنار دو زن گذشت که در حال گزاردن نماز بودند. پیامبر ج فرمود: «اِذٰا سَجَدْتُّمٰا، فَضَمّٰا بَعْضَ اللَّحْمِ اِلیٰ بَعْضٍ» (مصنف عبدالرزاق و صحیح ابن حبّان)؛ «هرگاه سجده کردید، برخی از گوشت را به برخی دیگر، بچسبانید».]
* برخاستن و راست ایستادن از سجده.
* نشستن در بین دو سجده.
* هر دو دست خویش را در بین دو سجده، بر هر دو ران خویش بنهد؛ همچنانکه در حال خواندن «التحیّات»، آنها را بر آن مینهد.
* [در حالت نشستن در قعدهی اول و قعدهی آخر،] پای چپ خویش را فرش کند و پای راستش را ایستاده نماید، [به گونهای که پای چپ خویش را بر روی زمین بگستراند و روی قوزک آن بنشیند، و پای راست را نصب کند به صورتی که انگشتان آن، رو به قبله باشند. در روایتی از بخاری آمده است: «فَاِذٰا جَلَسَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ جَلَسَ عَلیٰ رِجْلِهِ الْیُسْریٰ وَ نَصَبَ الْیُمْنیٰ»؛ «هرگاه برای تشهد اول نشست، بر پای چپ بنشیند و پای راست را نصب نماید».
و عایشهل گوید: «وَ کٰانَ ج یَفْرِشُ رِجْلَهُ الْیُسْریٰ وَ یَنْصِبُ رِجْلَهُ الْیُمْنیٰ» (مسلم و ابوداود)؛ «پیامبر ج پای چپش را پهن و پای راستش را روی زمین نصب میکرد».
و ابن عمرب گوید: «مِنْ سُنَّةِ الصَّلٰاةِ: اَنْ تُنْصَبَ الْقَدَمُ الْیُمْنیٰ، وَ اسْتِقْبٰالُهُ بِاَصٰابِعِهٰا اَلْقِبْلَةَ وَ الْجُلُوْسُ عَلَی الْیُسْریٰ» (نسایی)؛ «نصب نمودن پای راست و رو به قبله نمودن انگشتان آن و نشستن بر پای چپ، از سنّتهای نماز است».
و طاوس/ گوید: «قُلْنٰا لِاِبْنِ عَبّٰاسٍ فِی الْاِقْعٰاءِ عَلَی الْقَدَمَیْنِ؛ فَقٰالَ: هِیَ السُّنَّةُ . فَقُلْنٰا لَهُ: اِنّٰا لَنَرٰاهُ جَفٰاءاً بِالرِّجْلِ. فَقٰالَ اِبْنُ عَبّٰاسٍ: بَلْ هِیَ سُنَّةُ نَبِیِّکَ» (مسلم، ابوداود، و ترمذی)؛ «از ابن عباسب دربارهی «اقعاء» (نصب پاها و نشستن روی پاشنهها) سؤال کردیم. گفت: سنّت است. بدو گفتیم: این کار جفا به پاها است. ابن عباسب گفت: نه؛ بلکه آن، سنّت پیامبر شما است».]
* و زنان [در هر قعده،] به صورت «متورّک» بنشینند. [یعنی هر دو پای خویش را به سمت راست بیرون کنند و ساق پای راستشان را روی ساق پای چپ خویش قرار دهند و بر زمین بنشینند. به تعبیری دیگر، زنان بر سرین خود بنشینند و هر دو ران خویش را بر زمین بنهند و پای خویش را از زیر سرین راست خود بیرون کنند.]
* و بنا به قول صحیح، اشاره کردن با انگشت سبّابه به هنگام خواندن شهادت [اشهد ان لا اله الا الله] سنّت است؛ [یعنی به هنگام خواندن شهادت، «اشهد ان لا اله الا الله»، با انگشت سبّابهی خویش به طرف قبله اشاره کند؛ این طور که انگشت وُسطی و اِبهام خویش را حلقه کند و انگشت خِنصر و بنصر - دو انگشت کوچک دست خویش - را مشت کند و با انگشت سبّابه، در وقت خواندن «اشهد ان لا اله الا الله»، به طرف قبله اشاره نماید؛] و انگشت سبّابه را به هنگام گفتن «لا اله» بلند نماید و به هنگام گفتن «الّا الله»، پایین آورد؛ [زیرا نافعس گوید:
«کٰانَ عَبْدُاللهِ بنِ عُمَرَب اِذٰا جَلَسَ فِی الصَّلٰاةِ، وَضَعَ یَدَیْهِ عَلیٰ رُ کْبَتَیْهِ وَ اَشٰارَهُ بِاَصْبُعِهِ وَ اَتْبَعَهٰا بَصَرَهُ؛ ثُمَّ قٰالَ: قٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: لَهِیَ اَشَدُّ عَلَی الشَّیْطٰانِ مِنَ الْحَدِیْدِ، یَعْنِیَ: السَّبّٰابَةَ.» (مسند احمد بن حنبل)؛
«عبدالله بن عمرب وقتی در نماز مینشست، دو دستش را روی دو زانویش قرار میداد و با انگشتش اشاره میکرد و به آن نگاه مینمود؛ سپس گفت: پیامبر ج فرمود: این انگشت سبّابه، برای شیطان از آهن سختتر است».]
* خواندن سورهی فاتحه در دو رکعت آخر [از نمازهای چهار رکعتی فرض ظهر، عصر و عشاء و در رکعت سوم از نماز مغرب.]
* خواندن درود بر پیامبر اکرم ج در قعدهی آخر [پس از خواندن التحیات. به دلیل حدیث فضالة بن عبید انصاریس که میگوید: پیامبر ج مردی را دید که نماز میخواند و بدون این که خدا را ستایش کند و ثنای او را بگوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد، نمازش را تمام کرد. پیامبر ج فرمود: «عَجَّلَ هٰذٰا»؛ «این مرد عجله کرد». سپس او را صدا زد و به او و دیگران فرمود: «اِذٰا صَلّیٰ اَحَدُکُمْ، فَلْیَبْدَأْ بِتَمْجِیْدِ رَبِّهِ وَ الثَّنٰاءِ عَلَیْهِ، وَ لْیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ ج، ثُمَّ یَدْعُوْا بِمٰا شٰاءَ» (ترمذی و ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، ابتدا پروردگارش را به بزرگی یاد کند؛ او را ثنا گوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد؛ سپس هر دعایی که خواست بخواند».
و بهترین الفاظ صلوات بر پیامبر ج، آن است که کعب بن عجرهس نقل کرده است. وی گوید: «به پیامبر ج گفتیم: ای فرستادهی خدا! دانستیم چگونه بر تو سلام بفرستیم، صلوات فرستادن بر تو چگونه است؟ فرمود: بگویید:
«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلٰی آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ؛ اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا بٰارَکْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ» (بخاری، مسلم، ترمذی، ابن ماجه و نسایی)؛
«خداوندا! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، همچنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی؛ به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی. بار خدایا! شرف و بزرگواری را که به محمد و خاندان او دادهای، بیشتر گردان، همچنانکه شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و خاندانش بیشتر کردهای؛ به راستی تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی».]
* خواندن دعا [در قعدهی آخر پس از درود؛ البته به شرطی که] آن دعاها، همانند دعاهای قرآنی و نبوی باشد، نه آن که شبیه سخنان مردم باشد. [ابن مسعودس گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه پس از دو رکعت نشستید، بگویید: «التحیات لله و الصلوات و الطیّبات، ...»؛ آنگاه هر دعایی را که دوست دارید، اختیار کنید و با آن خداوند بلندمرتبه را بخوانید». نسایی.
و نیز میفرماید: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمْ فَلْیَبْدَأْ بِتَحْمِیْدِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الثَّنٰاءَ عَلَیْهِ، ثُمَّ لِیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ ج ثُمَّ لِیَدْعُ بَعْدُ مٰاشٰاءَ» (ترمذی و ابن حبّان)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، ابتدا پروردگارش را به بزرگی یاد کند؛ او را ثنا گوید و بر پیامبر ج صلوات بفرستد؛ سپس هر دعایی که خواست بخواند».
و نیز میفرماید: «اِنَّ صَلٰاتَنٰا هٰذِهِ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ» (مسلم و نسایی)؛ «در نماز جای چیزی از سخنان مردم نیست.» و از دعاهای مأثوره، یکی هم این دعا است: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ اِلّٰا اَنْتَ، فَاغْفِرْلِیْ مَغْفِرَةً مِّنْ عِنْدِکَ وَ ارْحَمْنِیْ، اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُوْرُ الرَّحِیْمُ»؛ «بار خدایا! من بر خویشتن ستم روا داشتهام، آن هم ستمی بسیار؛ و بیشک گناهان را نمیآمرزد مگر تو؛ پس مرا بیامرز به آمرزشی از نزد خویش؛ و بر من رحم فرما؛ بیگمان تو آمرزگار مهربان هستی».
زیرا روایت شده است که ابوبکرس از پیامبر ج پرسید: «عَلِّمْنِیْ یٰا رَسُوْلَ اللهِ ج دُعٰاءاً اَدْعُوْا بِهِ فِیْ صَلٰاتِیْ»؛ «ای رسول خدا! به من دعایی را آموزش دهید تا آن را در نمازم بخوانم»؛ پیامبر ج فرمود: بگو: «اَللّٰهُمَّ اِنّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَّ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ...» (بخاری و مسلم)]
* به هنگام گفتن «السلام علیکم و رحمة الله»، صورت خویش را به جانب راست و سپس به سمت چپ بگرداند و دو سلام بدهد. [ابن مسعودس گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُسَلِّمُ عَنْ یَمِیْنِهِ وَ عَنْ یَسٰارِهِ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ، حَتّٰی یُریٰ بَیٰاضُ خَدِّهِ» (ابوداود، نسایی و ترمذی)؛ «پیامبر ج به طرف راست و چپ خویش سلام میداد و میفرمود: «السلام علیکم و رحمة الله» و «السلام علیکم و رحمة الله»؛ به طوری که سفیدی گونهاش نمایان میشد».]
* - بنا به قول صحیحتر - امام به هر دو سلام خویش، نیت مردان نمازگزار، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمالاند و جنهای نیک و صالح را بکند؛ [یعنی این که نیت او این باشد که برای آنها، سلام میگوید.]
* و اگر چنانچه امام و پیشنماز، در یکی از جهتهای مقتدی [راست یا چپ] بود، در آن صورت مقتدی در وقت سلام، نیت امام خویش را تنها در همان جهت بکند؛ و اگر چنانچه امام در برابر او بود، در این صورت با هر دو سلام خویش، نیت امام، به همراه جمعیت همراه امام [مقتدیان]، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمالاند و جنهای نیک و صالح را در هر دو سمت راست و چپ بکند.
* و فردی که به تنهایی نماز میگزارد، [با هر دو سلامش،] تنها نیت فرشتگان را در هر دو سمت راست و چپ بکند.
* [به هنگام سلام دادن،] آواز خویش را در سلام دوم نسبت به سلام اول، پایین بیاورد.
* تقارن و نزدیک بودن سلام مقتدی با سلام امام؛ [یعنی سلام مقتدی با سلام امامش، پیوسته و نزدیک باشد.]
* شروع کردن سلام از جانب راست؛ [زیرا عایشهل گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُحِبُّ التَّیٰامُنَ فِیْ تَنَعُّلِهِ وَ تَرَجُّلِهِ وَ طُهُوْرِهِ وَ فِیْ شَأْنِهِ کُلِّهِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج همواره شروع کردن از طرف راست را دوست میداشت؛ خواه در کفش پوشیدن و شانه کردن مویش باشد و خواه در وضو و غسل؛ و در همهی کارهای خویش، جانب راست را به جلو میانداخت».]
* نمازگزار مسبوق، فراغت امام را از هر دو سلام، انتظار بکشد [و پیش از فراغت امام از هر دو سلام، برای تمام کردن نماز خویش بلند نشود. و «مسبوق»: کسی است که در آغاز جماعت، حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده است.]
فَصلٌ
مِن آدَابِهَا، إِخرَاجُ الرَّجُلِ کَفَّیهِ مِن کُمَّیهِ عِندَ التَّکبِیرِ وَ نَظَرُ المُصَلِّی اِلَی مَوضِعِ سُجُودِه قَائِمًا وَ اِلَی ظَاهِرِ القَدَمِ رَاکِعًا وَ اِلَی أَرنَبَةِ أَنفِه سَاجِدًا وَ اِلَی حِجرِه جَالِسًا وَ اِلَی المَنکَبَینِ مُسَلِمًا وَ دَفعُ السُعَالِ مَا استَطَاعَ وَکَظمُ فَمِه عِندَ التَثَاؤُبِ وَالقِیَامُ حِینَ قِیلَ «حَیَّ عَلَی الفَلَاحِ» وَ شُرُوعِ الإِمَامِ مُذ قِیلَ «قَد قَامَتِ الصَّلَاةُ».
[«آداب»، «مستحبّات» و «فضائل»، واژههایی مترادف هستند که مدلول تمامی آنها، یکی است؛ و فرق در بین «ادب» و «سنّت»، در این است که «سنّت»: به چیزی گفته میشود که رسول خدا ج بر آن مواظبت و پایبندی کردهاند و آن را به جز یک یا دو بار ترک نکردهاند؛ از این رو، فرد مسلمان بر انجام آن، ثواب و پاداش داده میشود و بر ترک آن، مورد عتاب و سرزنش و توبیخ و مذمّت قرار میگیرد؛ ولی «ادب» به چیزی اطلاق میگردد که شخص، بر انجام آن ثواب و پاداش داده میشود و بر ترک آن، مورد عتاب و سرزنش و توبیخ قرار نمیگیرد.
و رعایت موارد زیر در نماز مستحب و پسندیده است؛ و برخی از این موارد، عبارتند از:]
* مرد به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، هر دو کف دست خویش را [از زیر پتویش یا] از هر دو آستینش بیرون آورد. [و زنان، هر دو کف دستان خویش را از آستین بیرون و آشکار نسازند.]
* فرد نمازگزار به هنگام قیام، به سجدهگاه خویش نگاه کند.
* فرد نمازگزار به هنگام رکوع، به سوی قسمت بیرونی هر دو پایش نگاه نماید.
* و به هنگام سجده، به نرمی بینی خویش نگاه کند.
* و به هنگام نشستن، به سینهی خویش نگاه نماید.
* و به هنگام سلام دادن، به هر دو شانهی خویش نگاه کند.
* فرد نمازگزار به هنگام نماز تا میتواند سرفهی خویش را کنترل نماید و آن را از خویشتن دفع کند.
* فرد نمازگزار به هنگام خمیازه کشیدن [اگر چنانچه ناگزیر از آن بود،] دهانش را بپوشاند [و تا میتواند، خمیازهاش را کنترل نماید و نگه دارد؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اَلتَّثٰاؤُبُ فِی الصَّلٰاةِ مِنَ الشَّیْطٰانِ، فَاِذٰا تَثٰاءَبَ اَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطٰاعَ» (ترمذی و مسلم)؛ «خمیازه از ناحیهی شیطان است؛ پس هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، تا میتواند دهان خویش را ببندد».]
* هرگاه [از ناحیهی اقامه گوینده،] «حیّ على الفلاح» گفته شد، [برای پیشنماز و مقتدیان، مستحب است که] بلند شوند.
* و هرگاه [از ناحیهی اقامه گوینده،] «قد قامت الصلاة» گفته شد، برای امام و پیشنماز مستحب است که نماز را شروع کند.
فَصلٌ فِی کَیفِیَّةِ تَرکِیبِ الصَّلَاةِ
اِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ الدُّخُولَ فِی الصَّلَاةِ، أَخرَجَ کَفَّیهِ مِن کُمَّیهِ؛ ثُمَّ رَفَعَهُمَا حِذَاءَ أُذُنَیهِ؛ ثُمَّ کَبَّرَ بِلَا مَدٍّ نَاوِیًا؛ وَ یَصِحُّ الشُرُوعُ بِکُلِّ ذِکرٍ خَالِصٍ لِـلّٰهِ تَعَالَی، کَسُبحَانَ اللهِ وَ بِالفَارسِیَّةِ إِن عَجَزَ عَنِ العَرَبِیَّةِ؛ وَ إِن قَدَرَ لَا یَصِحُّ شُرُوعَه بِالفَارسِیَّةِ وَ لَا قِرَاءَتُه بِهَا فِی الأَصَحِّ؛ ثُمَّ وَضَعَ یَمِینَه عَلَی یَسَارِهِ تَحتَ سُرَّتِه عَقِبَ التَّحرِیمَةِ بِلَا مُهلَةٍ مُستَفتِحًا وَ هُوَ أَن یَّقُولَ: «سُبحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمدِکَ وَ تَبَارَکَ اسمُکَ وَ تَعَالَی جَدُّکَ وَ لَا إِلَه غَیرُکَ» وَ یَستَفتِحُ کُلُّ مُصَلٍ؛ ثُمَّ یَتَعَوَّذُ سِرًّا لِلقِرَاءَةِ؛ فَیَأتِی بِه المَسبُوقُ لَا المُقتَدِی وَ یُؤَخِّر عَن تَکبِیرَاتِ العِیدَینِ؛ ثُمَّ یُسَمِّی سِرًّا وَ یُسَمِّیْ فِی کُلِّ رَکعَةٍ قَبلَ الفَاتِحَةِ فَقَط؛ ثُمَّ قَرَأَ الفَاتِحَةَ وَ أَمَّنَ الإِمَامُ وَالمَأمُومُ سِرًّا؛ ثُمَّ قَرَأَ سُورَةً أَو ثَلَاثَ آیَاتٍ؛ ثُمَّ کَبَّرَ رَاکِعًا مُطمَئِنًّا مُسَوِّیًا رَأسَه بِعَجزِه آخِذًا رُکبَتَیهِ بِیَدَیهِ مُفَرِّجًا أَصَابِعَهُ وَ سَبَّحَ فِیهِ ثَلَاثًا وَ ذٰلِکَ أَدنَاهُ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَه وَاطمَأَنَّ قَائِلًا: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه، رَبَّنَا لَکَ الحَمدُ» لَو إِمَامًا أَو مُنفَرِدًا؛ وَالمُقتَدِی، یَکتَفِی بِالتَحمِیدِ؛ ثُمَّ کَبَّرَ خَارًّا لِلسُّجُودِ ثُمَّ وَضَعَ رُکبَتَیهِ ثُمَّ یَدَیهِ ثُمَّ وَجهَه بَینَ کَفَّیهِ وَ سَجَدَ بِأَنفِه وَ جَبهَتِه مُطمَئِنًا مُسَبِّحًا ثَلَاثًا وَ ذَالِکَ أَدنَاهُ وَ جَافَی بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ عَضُدَیهِ عَن إِبطَیهِ فِی غَیرِ زَحمَةٍ مُوَجِّهًا أَصَابِعَ یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ نَحوَ القِبلَةِ؛ وَالمَرأَةُ تَخفِضُ وَ تَلزِقُ بَطنَهَا بِفَخِذَیهَا وَ جَلَسَ بَینَ السَّجدَتَینِ وَاضِعًا یَدَیهِ عَلَی فَخِذَیهِ مُطمَئِنًا؛ ثُمَّ کَبَّرَ وَ سَجَدَ مُطمَئِنًا وَ سَبَّحَ فِیه ثَلَاثًا وَ جَافَی بَطنَه عَن فَخِذَیهِ وَ أَبدَی عَضُدَیهِ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ مُکَبِّرًا لِلنُّهُوضِ بِلَا اِعتِمَادٍ عَلَی الأَرضِ بِیَدَیهِ وَ بِلَا قُعُودٍ.
وَالرَّکعَةُ الثَّانِیَةُ کَالأُولَی؛ إِلَّا أَنَّه لَا یُثَنِّی وَ لَا یَتَعَوَّذُ
وَ لَا یُسَنُّ رَفعُ الیَدَینِ إِلَّا: عِندَ اِفتِتَاحِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ عِندَ تَکبِیرِ القُنُوتِ فِی الوِترِ وَ تَکبِیرَاتِ الزَّوَائِدِ فِی العِیدَینِ وَ حِینَ یَریَ الکَعبَةَ وَ حِینَ یَستَلِمُ الحَجَرَ الأَسوَدَ وَ حِینَ یَقُومُ عَلَی الصَّفَا وَالمَروَةِ وَ عِندَ الوُقُوفِ بِعَرَفَةَ وَ مُزدَلِفَةَ وَ بَعدَ رَمیِ الجَمرَةِ الأُولَی وَالوُسطَی وَ عِندَ التَّسبِیحِ عَقِبَ الصَّلَوَاتِ.
وَ إِذَا فَرَغَ الرَّجُلُ مِن سَجدَتَیِ الرَّکعَةِ الثَّانِیَةِ، اِفتَرَشَ رِجلَهُ الیُسرَی وَ جَلَسَ عَلَیهَا وَ نَصَبَ یُمنَاهُ وَ وَجَّهَ أَصَابِعَهَا نَحوَ القِبلَةِ وَ وَضَعَ یَدَیهِ عَلَی فَخِذَیهِ وَ بَسَطَ أَصَابِعَهُ؛ وَالمَرأَةُ تَتَوَرَّکُ وَ قَرَأَ تَشَهُّدَ اِبنِ مَسعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُ؛ وَ أَشَارَ بِالمُسَبِّحَةِ فِی الشَّهَادَةِ؛ یَرفَعُهَا عِندَ النَّفیِ وَ یَضَعُهَا عِندَ الإِثبَاتِ؛ وَ لَا یَزِیدُ عَلَی التَّشَهُّدِ فِی القُعُودِ الأَوَّلِ وَ هُوَ: اَلتَّحِیَّاتُ لِـلّٰهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّٰـهِ وَبَرَکَاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْنَا وَعَلَی عِبَادِ الـلّٰهِ الصَّالِحِینَ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»
وَ قَرَأَ الفَاتِحَةَ فَقَط فِیمَا بَعدَ الأُولَیَینِ، ثُمَّ جَلَسَ وَ قَرَأَ التَّشَهُّدَ؛ ثُمَّ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ ثُمَّ دَعَا بِمَا یَشبَهُ القُرآنَ وَالسُّنَّةَ؛ ثُمَّ یُسَلِّمُ یَمِینًا وَ یَسَارًا فَیَقُولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ» نَاوِیًا مَن مَعَهُ کَمَا تَقَدَّمَ.
وقتی فرد نمازگزار، خواست نماز بخواند، [برخیزد و رو به قبله بایستد] و هر دو کف دست خویش را از آستینهایش بیرون آورد؛ [ولی زن، کف دستان خویش را از آستینهای خود بیرون نکند]؛ سپس هر دو کف دست خویش را به برابر هر دو گوش بلند کند؛ [و زنان، به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، دستهای خود را تا برابر شانههای خویش بلند کنند؛] آنگاه [در حالت ایستاده، نمازش را] با گفتن «الله اکبر» شروع نماید؛ بدون این که الف «الله» را در تکبیر بکشد. و به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، نیت ادای نماز را نیز بکند. [یعنی اگر چنانچه نماز فرض بود، تعیین کردن آن در نیت واجب است؛ مثل این که نماز ظهر یا عصر را نیت نماید. و همچنین اگر نماز واجب بود، تعیین نمودن آن در نیت، الزامی و ضروری است؛ مانند این که نماز وتر یا نماز عیدین را نیت نماید. امّا اگر نماز نفل بود، پس تعیین کردن آن شرط نیست؛ بلکه نیت مطلقِ نماز کفایت میکند. و اگر چنانچه نمازگزار مقتدی بود، بر وی لازم است که متابعت و پیروی از امام را نیز نیت کند.]
و شروع نماز، با هر ذکری که خالص برای خدا باشد، درست است؛ مانند: «سبحان الله» [«الله اعظم»، «الله اکبر»، «لا اله الا الله» و «الحمدلله».]
و همچنین اگر چنانچه فرد نمازگزار از تلفّظ به زبان عربی عاجز و ناتوان بود، در آن صورت میتواند نماز خویش را با [کلمات و جملاتی به] زبان فارسی شروع نماید؛ [مانند این که بگوید: «خداوند بزرگ است»؛ «حمد و ستایش از آنِ خداست»؛ «هیچ معبودی به جز الله نیست»؛ البته به شرطی که آن ذکر فارسی، خالص برای خداوند بلندمرتبه باشد.]
و اگر چنانچه قدرت تلفّظ به زبان عربی را داشت، در آن صورت برایش درست نیست که نماز خویش را با [کلمات و جملاتی به] زبان فارسی شروع نماید؛ و همچنین - بنا به قول صحیحتر - درست نیست که قرائت نماز را به زبان فارسی بخواند.
آنگاه بلافاصله و بدون درنگ و تأخیر، پس از تکبیرة الافتتاح، دست راست خویش را بر دست چپ، زیر ناف خویش قرار دهد؛ [و زنان به هنگام نماز، دستهای خود را در حالت قیام، روی سینهی خویش قرار دهند.] سپس نماز خویش را با خواندن «ثناء» شروع کند [و به صورت آهسته] بگوید: «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ وَ تَعٰالیٰ جَدُّکَ وَ لٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ»؛ «بار خدایا! تو را تسبیح و تنزیه و ستایش میگویم؛ و نام تو مبارک و شکوهمند، و عظمت تو برتر از همه چیز است؛ و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد، جز تو وجود ندارد».
و هر نمازگزاری، [خواه مقتدی باشد یا تنها گزار،] «ثناء» [سبحانک اللهم و ...] را بخواند و نماز خویش را با آن شروع نماید. [و مقتدیان نیز، پیش از شروع امام به قرائت، دعای استفتاح را بخوانند.]
سپس برای شروع قرائت، به صورت آهسته و سرّی، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگوید: [و مقتدیها اگر در نماز جماعت بودند، «اعوذ بالله» و «بسم الله» نگویند؛ زیرا که آنها، در نماز جماعت، چیزی را قرائت نمیکنند؛ و پرواضح است که «اعوذ بالله» برای قرائت خواندن است؛ و مقتدیها نیز در پشت سر امام، قرائت نمیخوانند.]
و نمازگزار مسبوق، [کسی که در آغاز نماز جماعت حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده، پس از فراغت امام از هر دو سلام نماز، و پس از آن که برای تمام کردن نماز خویش، بلند میشود،] «اعوذ بالله» را بخواند؛ ولی مقتدی [که از آغاز نماز جماعت، حضور داشته،] «اعوذ بالله» را نگوید؛[زیرا اعوذ بالله، برای قرائت است، و او نیز قرائت نمیخواند.]
و در نمازهای عید فطر و عید قربان، گفتن «اعوذ بالله» را از تکبیرات زاید عیدها، به تأخیر بیاندازد؛ [زیرا اعوذ بالله برای خواندن قرائت است؛ و پرواضح است که قرائت در نمازهای عیدین، پس از تکبیرات زاید، شروع میشود - البته در رکعت اول - ؛ از این رو، اعوذ بالله را پس از تکبیرهای زاید عیدین، بگوید.]
سپس به طور آهسته و سرّی، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید؛ و در هر رکعت [از رکعتهای نماز،] تنها پیش از سورهی فاتحه، «بسم الله الرحمن الرحیم»، بگوید. [و مقتدی، «بسم الله» نگوید؛ بلکه «بسم الله» را فقط امام و کسی که به تنهایی نماز میگزارد، در هر رکعت، پیش از سورهی فاتحه بخوانند.]
آنگاه سورهی فاتحه را بخواند و [در پایان سورهی فاتحه،] هم پیشنماز و هم مقتدی - به طور آهسته و سرّی - آمین بگویند، [و اگر چه در نماز جَهری باشد، باز هم آمین را آهسته بگوید]؛ و پس از خواندن سورهی فاتحه، سورهی دیگر، یا سه آیه [از هر جای قرآن که میخواست، و یا حداقل یک آیهی طولانی و بلند] بخواند؛ سپس [وقتی که از قرائت فارغ شد،] «الله اکبر» بگوید [و بدون این که دستهای خویش را بلند کند]، به رکوع برود و در رکوع، طمأنینه و آرامش و سکون داشته باشد؛ و اندامهایش، ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد، و سرش را با سرینش برابر و یکسان ساخته و هر دو زانوی خویش را با دو دستش بگیرد [و دو کف دستش را روی زانوهایش قرار دهد] و بین انگشتان خویش فاصله بیاندازد و آنها را باز و گشاده نماید [و پشتش را هموار سازد و تمام آن را در یک سطح قرار دهد؛ به طوری که در رکوع، سرش نه خیلی پایین باشد و نه خیلی بالا؛ بلکه با پشتش در یک سطح باشد.] و در رکوع، سه بار [سبحان ربّی العظیم] بگوید؛ و سه بار گفتن، حداقل تسبیح رکوع است.
آنگاه سر خویش را از رکوع بردارد و با طمأنینه و آرامش، راست بایستد؛ [به گونهای که اندامهایش، ساکن و آرامش یابد و از حرکت بیافتد و آرام بگیرد و راست بایستد.] و اگر چنانچه امام و پیشنماز یا مُنفرد و تنهاگزار بود، در آن صورت، هم «سمع الله لمن حمده» بگوید و هم «ربّنا لک الحمد». [از دیدگاه امام ابویوسف/ و امام محمد/، پیشنماز و کسی که به تنهایی نماز میگزارد، متّصل پس از «سمع الله لمن حمده»، «ربنا لک الحمد» بگوید. ولی امام ابوحنیفه/ بر این باور است که امام و پیشنماز، تنها به گفتن «سمع الله لمن حمده»، و متقدی به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا و بسنده کنند؛] و مقتدی، تنها به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفا کند، [و لازم نیست که در پشت سر امام، «سمع الله لمن حمده» را بگوید.]
و پس از آن، «الله اکبر» گفته و برای سجده پایین برود؛ این طور که نخست زانوها، بعد دستها و سپس صورت خویش را در میان دو دست خود بر زمین قرار دهد [و انگشتان خویش را رو به قبله، به هم بچسباند] و با بینی و پیشانیاش، [در حالی که آنها را محکم و استوار بر زمین نهاده،] سجده نماید؛ و در سجده، آرام بگیرد و با حالتی متعادل و با طمأنینه و آرامش و سکون، سجده نماید تا تمام اعضاء در جای خودشان آرام گیرند؛ و در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلى» بگوید؛ و سه بار گفتن، حداقل تسبیح سجده است. و در حین سجده، شکم خویش را از رانهای خود و دو بازویش را از پهلوها و بغلهاش دور نگه دارد؛ البته در صورتی که ازدحام و شلوغی نباشد؛ و انگشتان دستها و پاهای خویش را رو به قبله بگرداند.
و زن، [به هنگام سجده، خوب] پایین برود و شکم خویش را به رانهایش بچسباند؛ [یعنی: زن شکمش را به هنگام سجده، از هر دو رانش دور نسازد، بلکه به سوی زمین، خوب فرود آید و شکمش را با هر دو رانش بچسباند. سپس با «الله اکبر» گفتن، سرش را از سجده بلند کند و پای چپش را پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند.]
و نمازگزار در بین دو سجده، بنشیند و دستهای خویش را روی رانهایش قرار دهد؛ و هنگامی که در بین دو سجده مینشیند، با حالتی متعادل و آرام بنشیند تا تمام اعضاء، در جای خودشان آرام گیرند. سپس «الله اکبر» بگوید؛ و برای بار دوم سجده نماید و با آرامش و اعتدال در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلى» بگوید.
و در هنگام سجده، شکم خویش را از رانهایش و هر دو بازویش را از پهلوهایش دور گرداند. آنگاه «الله اکبر» بگوید و بدون این که با دستانش بر زمین تکیه کند و یا بنشیند، با کمک پاهایش، از جای برخیزد؛ [این طور که نخست سر، بعد دو دست و سپس زانوهایش را از زمین بلند نماید و به سوی رکعت دوم برخیزد. و در اینجاست که رکعت اول نماز به پایان میرسد.]
و رکعت دوم نماز نیز به سان رکعت اول است؛ با این تفاوت که در رکعت دوم، نباید «سبحانک اللهم و بحمدک...» و «اعوذ بالله» را بخواند؛ و [همچنین نباید در رکعت دوم، دستهای خویش را بلند کند؛ زیرا] بلند کردن دستها سنّت نمیباشد مگر در چند مکان:
الف) به هنگام شروع هر نماز. [یعنی: به هنگام گفتن تکبیر تحریمهی نماز.]
ب) به هنگام گفتن تکبیر برای خواندن دعای قنوت در نماز وتر.
ج) و به هنگام گفتن تکبیرات زاید عیدهای فطر و قربان.
د) هنگامی که چشم [حاجی] به خانهی کعبه میافتد.
ه) هنگامی که حجرالاسود را اِستلام میکند. [«استلام»: آن است که هر دو دست خویش را بر حجرالاسود احاطه نموده و دهان خویش را در میان آن بنهد و آن را بدون آواز ببوسد. و اگر چنین کرده نمیتوانست، هر دو دست خویش را به سوی حجرالاسود نموده و کف دستهای خویش را ببوسد.]
و) هنگامی که بر روی صفا و مروه میایستد.
ز) به هنگام وقوف در سرزمین عرفات.
ح) به هنگام وقوف در مزدلفه.
ط) پس از رَمی جمرههای اول و میانه.
ی) به هنگام [دعا کردن؛ پس از آن که از] گفتن «سبحان الله» [و «الحمدلله» و «الله اکبر»] پس از نمازها [فارغ میشود.]
و هرگاه فرد نمازگزار، از دو سجدهی رکعت دوم فارغ شد، پای چپش را بر زمین پهن کند و [با آرامش] بر آن بنشیند؛ و پای راستش را [به حالت عمودی] بر زمین نصب نماید و انگشتان این پا را رو به قبله کند و کف هر دو دست خویش را بر روی رانهای خویش قرار دهد و انگشتان دستهای خویش را بر روی رانهایش، باز و گشاده بگرداند؛ و زنان، [به هنگام نشستن،] به صورت «متورّک» بنشینند؛ یعنی هر دو پای خویش را به سمت راست، بیرون کنند و ساق پای راستشان را روی ساق پای چپ خویش قرار دهند و بر زمین بنشینند.
و [پس از آن،] تشهّد ابن مسعودس را بخواند؛ و به هنگام خواندن شهادت [اشهد ان لا اله الا الله]، با انگشت سبّابهی خویش [به طرف قبله] اشاره کند؛ [این طور که انگشت وُسطی و ابهام خویش را حلقه کند و انگشت خنصر و بنصر - دو انگشت کوچک دست خویش را - مشت کند و با انگشت سبّابه، در وقت خواندن «اشهد ان لا اله الا الله»، به طرف قبله اشاره نماید؛] و انگشت سبّابه را به هنگام گفتن «لا اله» بلند نماید و به هنگام گفتن «الّا الله» پایین آورد.
[و اگر چنانچه نماز، چهار رکعتی بود؛ همانند نمازهای ظهر، عصر و عشاء و نمازهای چهار رکعتی سنّت و نفل؛ در آن صورت،] در قعدهی اول، بر «التحیات»، چیزی را افزون نکند؛ [بلکه در قعدهی اول، تنها به خواندن «التحیات» اکتفا و بسنده نماید؛] و تشهد ابن مسعودس عبارت است از:
«اَلتَّحِیّٰاتُ لِلّٰهِ وَ الصَّلَوٰاتُ وَ الطَّیِّبٰاتُ، اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَ کٰاتُهُ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْنٰا وَ عَلیٰ عِبٰادِ اللهِ الصّٰالِحِیْنَ؛ اَشْهَدُ اَنْ لّٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ».
«هر لفظی که بر سلام و مُلک و بقاء دلالت کند، فقط شایستهی خداوند بلندمرته است؛ و هر دعایی که با آن، تعظیم و بزرگداشت خداوند بلندمرتبه مقصود باشد، فقط لایق او است؛ و هر صلوات و دعا و کلام پاکی، فقط لایق خداوند است؛ سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد ای پیامبر! سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا؛ شهادت میدهم که هیچ معبود بر حقّی غیر از الله نیست و شهادت میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی اوست».
[و اگر چنانچه فرد نمازگزار، به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزاردن چهار رکعت را نموده بود، در آن صورت هر وقت از خواندن تشهد - در رکعت دوم - فارغ شد، برای رکعت سوم و چهارم بلند شود؛ و در رکعت سوم، نه دستهای خویش را تا گوشها بلند کند و نه «ثناء» و «اعوذ بالله» بخواند؛ بلکه] در دو رکعت آخر، تنها سورهی فاتحه را بخواند؛ [و رکعت سوم و چهارم را به سان رکعتهای اول و دوّم، همراه با قیام، خواندن سورهی فاتحه، رکوع و سجود به پایان برساند؛ و پس از گزاردن دو سجدهی رکعت چهارم، همانند قعدهی رکعت دوم،] بنشیند؛ [یعنی پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش، بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی، بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند] و «التحیات» بخواند؛ آنگاه پس از خواندن «التحیات» بر رسول خدا ج درود و سلام بفرستد [و بگوید: «اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ، کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ؛ اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کما بٰارَکْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ و عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ»؛ «خداوندا! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، همچنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی؛ به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی. بار خدایا! شرف و بزرگواری را که به محمد و خاندانش دادهای، بیشتر گردان، همچنانکه شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و آل ابراهیم بیشتر کردهای؛ به تحقیق تو در هر حال، بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی».]
آنگاه پس از فرستادن درود، دعایی همانند دعاهای قرآن و سنّت کند [و سعی نماید تا دعایش، شباهتی به کلام و سخنان مردم نداشته باشد؛ مثل این که بگوید: «رَبَّنٰا اٰتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وِّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ»؛ «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما؛ و ما را از عذاب آتش، نگاهدار». و یا این دعا را بخواند: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ ظَلَمْتُ نَفْسِیْ ظُلْماً کَثِیْراً وَ اِنَّهُ لٰایَغْفِرُ الذُّنُوْبَ اِلّٰا اَنْتَ، فَاغْفِرْلِیْ مَغْفِرَةً مِّنْ عِنْدِکَ وَ ارْحَمْنِیْ، اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُوْرُ الرَّحِیْمُ»؛ ترجمهاش پیشتر گذشت.]
سپس به طرف راست و چپ خویش سلام دهد و بگوید: «السلام علیکم و رحمة الله». [و به هنگام سلام، طوری به سمت راست و چپ، صورت خویش را بگرداند که سفیدی چهرهاش به هنگام گردانیدن صورت به طرف شانهای، مشاهده شود.] و در وقت سلام به طرف راست و چپ، نیت افرادی را داشته باشد که به همراه او در نماز حضور دارند؛ به همان ترتیبی که در سنّتهای نماز گذشت؛ [یعنی: در هنگام سلام، نیت مردان نمازگزار، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمالاند و جنّهای نیک و صالح را بکند؛ و اگر چنانچه امام، در یکی از جهتهای مقتدی بود، در این صورت مقتدی در وقت سلام، نیت امام خویش را تنها در همان جهت بکند؛ و اگر چنانچه امام در برابر او بود، در این صورت، در هر دو سلام، نیت امام را بکند. و مقتدی در وقت سلام، با هر دو سلام، نیت مقتدیان، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمالاند و جنّهای نیک و صالح را در هر دو سمت راست و چپ بکند.
و فردی که به تنهایی نماز میگزارد، با هر دو سلامش، تنها نیت فرشتگان را در هر دو سمت راست و چپ بکند.
ناگفته نماند که اگر چنانچه فرد نمازگزار به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزارادن سه رکعت را نموده بود، در این صورت، پس از گزاردن دو سجدهی رکعت سوم، به قعده بنشیند و تشهّد و درود و دعا را بخواند و به سمت راست و چپ، سلام بدهد.]