هِیَ، أَفضَلُ مِنَ الأَذَانِ وَالصَّلَاةِ بِالجَمَاعَةِ؛ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ الاَحرَارِ بِلَا عُذرٍ
وَ شُرُوطُ صِحَّةِ الإِمَامَةِ لِلرِّجَالِ الأَصِحَّاءِ سِتَّةُ أَشیَاءَ: الإِسلَامُ وَالبُلُوغُ وَالعَقلُ وَالذُّکُورَةُ وَالقِرَاءَةُ وَالسَّلَامَةُ مِنَ الأَعذَارِ کَالرُّعَافِ وَالفَأفَأَةِ وَالتَمتَمَةِ وَاللَثغِ وَ فَقدِ شَرطٍ کَطَهَارَةٍ وَ سِترِ عَورَةٍ.
وَ شُرُوطُ صِحَّةِ الإِقتِدَاءِ أَربَعَةَ عَشَرَ شَیئًا: نِیَّةُ المُقتَدِی، المُتَابِعَةَ مُقَارِنَةً لِتَحرِیمَتِه وَ نِیَّةُ الرَّجُلِ الإِمَامَةَ، شَرطٌ لِصِحَّةِ اِقتِدَاءِ النِّسَاءِ بِه؛ وَ تَقَدُّمُ الإِمَامِ بِعَقِبه عَنِ المَأمُومِ وَ أَن لَا یَکُونَ أَدنَی حَالًا مِنَ المَأمُومِ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ مُصَلِّیًا فَرضًا غَیرَ فَرضِه؛ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ مُقِیمًا لِمُسَافِرٍ بَعدَ الوَقتِ فِی رُبَاعِیَّةٍ وَ لَا مَسبُوقًا؛ وَ أَن لَا یَفصِلَ بَینَ الاِمَامِ وَالمَأمُومِ صَفٌّ مِّنَ النِّسَاءِ وَ أَن لَا یَفصِلَ نَهرٌ یَّمُرُّ فِیهِ الزَّورَقُ وَ لَا طَرِیقٌ تَمُرُّ فِیهِ العَجَلَةُ وَ لَا حَائِطٌ یَشتَبِهُ مَعَهُ العِلمُ بِاِنتِقَالَاتِ الإِمَامِ؛ فَإِن لَم یَشتَبِه لِسَمَاعٍ أَو رُؤیَةٍ، صَحَّ الاِقتِدَاءُ فِی الصَّحِیحِ؛ وَ أَن لَا یَکُونَ الإِمَامُ رَاکِبًا وَالمُقتَدِی رَاجِلًا أَو رَاکِبًا غَیرَ دَابَّةِ إِمَامِهِ، وَ أَن لَا یَکُونَ فِی سَفِینَةٍ وَالإِمَامُ فِی أُخری غَیرِ مُقتَرِنَةٍ بِهَا وَ أَن لَا یَعلَمَ المُقتَدِی مِن حَالِ إِمَامِه مُفسِدًا فِی زَعمِ المَأمُومِ کَخُرُوجِ دَمٍ اوَ قَیءٍ لَم یُعِد بَعدَه وُضُوءَه؛ وَ صَحَّ اِقتِدَاءُ مُتَوَضِّیءٍ بِمُتَیَمِّمٍ وَ غَاسِلٍ بِمَاسِحٍ وَ قَائِمٍ بِقَاعِدٍ وَ بِأَحدَبٍ وَ مُومٍ بِمِثلِه وَ مُتَنَفِّلٍ بِمُفتَرِضٍ. وَ إِن ظَهَرَ بُطلَانُ صَلَاةِ إِمَامِه أَعَادَ وَ یَلزِمُ الإِمَامَ، إِعلَامُ القَومِ بِإِعَادَةِ صَلَاتِهِم بِالقَدرِ المُمکِن فِی المُختَار.
باب: [نماز جماعت و] امامت و پیشنمازی
امامت و پیشنمازی، از اذان برتر و بهتر است؛ [زیرا امامت و پیشنمازی، کار پیامبر گرامی اسلام ج و خلفای راشدین بود؛ و بهتر و برتر همان است که خود مؤذن، همان امام و پیشنماز باشد.]
و نماز جماعت، برای مردان آزاد، که عذری ندارند، سنّتی است [که مورد تأکید قرار گرفته و برای آن، پاداش و ثوابی بزرگ و سترگ، بیان شده است.
و به تعبیری دیگر، جماعت نمازهای پنج گانه، برای مردان آزاد که عذری ندارند، سنّتهای عینی مؤکّده است که در قوّت خود، شبیه واجب میباشد و تخلّف ورزیدن از نماز جماعت جواز ندارد، مگر با عذری شرعی. و هر کس عذری نداشته باشد و به ترک نماز جماعت، عادت داشته باشد، پس به راستی که گنهکار و فاسق میباشد.
و دلیلی شرعی نماز جماعت و مطلوب بودن آن، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت اسلامی است.
خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ٤٣﴾ [البقرة: 43] «و با نمازگزاران (به صورت جماعت) نماز بخوانید».
و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «صَلٰاةُ الْجَمٰاعَةِ تَفْضُلُ صَلٰاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَ عِشْرِیْنَ دَرَجَةً» (بخاری و مسلم)؛ «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود:
«صَلٰاةُ الرَّجُلِ فِی الْجَمٰاعَةِ تَضْعُفُ عَلیٰ صَلٰاتِهِ فِیْ بَیْتِهِ وَ فِیْ سُوْقِهِ خَمْساً وَّ عِشْرِیْنَ ضِعْفاً؛ وَ ذٰلِکَ اَنَّهُ اِذٰا تَوَضَّأَ فَاَحْسَنَ الْوُضُوْءَ، ثُمَّ خَرَجَ اِلَی الْمَسْجِدِ لٰایَخْرُجُهُ اِلَّا الصَّلٰاةُ، لَمْ یَخْطُ خُطْوَةً اِلّٰا رُفِعَتْ لَهُ بِهٰا دَرَجَةٌ وَ حُطَّ عَنْهُ بِهٰا خَطِیْئَةٌ. فَاِذٰا صَلّٰی لَمْ تَزَلِ الْمَلٰائِکَةُ تُصَلِّیْ عَلَیْهِ مٰادٰامَ فِیْ مُصَلّٰاهُ؛ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ، اَللّٰهُمَّ ارْحَمْهُ؛ وَ لٰایَزٰالُ اَحَدُ کُمْ فِیْ صَلٰاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلٰاةَ» (بخاری و مسلم).
«نماز جماعت، بیست و پنچ برابر نمازی که در خانه و بازار خوانده میشود، ثواب و پاداش دارد؛ بدان جهت که وقتی شخصی، به خوبی وضو میگیرد و تنها برای خواندن نماز به مسجد میرود، با هر قدمی که برمیدارد، درجهای بالا میرود و گناهی از او بخشوده میشود».
پس هنگامی که نماز خواند تا زمانی که د رمحل نمازش است، ملائکه بر او درود میفرستند و میگویند: بار خدایا! بر او صلوات بفرست؛ خداوندا! به او رحم کن. و تا زمانی که هر کدام از شما در انتظار نماز باشد، گویا در نماز است».
و ابوهریرهس گوید: رسول خدا ج فرمود:
«وَ الَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ اَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبُ ثُمَّ آمُرُ بِالصَّلٰاةِ فَیُؤَذِّنُ لَهٰا، ثُمَّ آمُرُ رَجُلاً فَیَؤُمُّ النّٰاسَ ثُمَّ اُخٰالِفُ اِلیٰ رِجٰالٍ فَاُحَرِّقُ عَلَیْهِمْ بُیُوْتَهُمْ» (بخاری).
«سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، قصد کردم که فرمان دهم تا هیزم جمع کنند؛ سپس به گفتن اذان و اقامهی نماز فرمان دهم؛ آنگاه مردی را مأمور کنم تا برای مردمان امامت کند؛ سپس به سوی مردانی بروم که در نماز جماعت حاضر نشدهاند و خانههایشان را بر آنها بسوزام».]
[شرطهای صحّت امامت، برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست باشند:]
شرطهای صحّت و درستی امامت و پیشنمازی برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست هستند، شش چیز است که عبارتند از:
* مسلمان بودن. [پس امامت و پیشنمازی کافر، به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا در حال کفر، نماز خواندن و پیشنمازی دادن صحیح نیست؛ بدان جهت که نماز، عبادت و تقرّب به خدا است، و کافر، اهل آن نیست.]
* به حدّ بلوغ رسیدن؛ [زیرا که نماز کودک، نفل به شمار میآید، و پیامبر ج نیز فرموده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلٰاثٍ: عَنِ النّٰائِمِ حَتّٰی یَسْتَیْقِظَ، وَ عَنِ الصَّبِیِّ حَتّٰی یَحْتَلِمَ، وَ عَنِ الْمَجْنُوْنِ حَتّٰی یَعْقِلَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «از سه کس، قلم تکلیف برداشته شده است: کسی که به خواب رفته است تا این که بیدار گردد؛ و از کودک تا این که به سنّ بلوغ برسد؛ و از دیوانه تا عاقل گردد و عقلش برگردد.»]
* عاقل بودن؛ [زیرا بنا به حدیث بالا، دیوانه مکلّف نیست و نماز بر وی واجب نمیگردد.]
* مرد بودن؛ [پس امامت زنان برای مردان، صحیح نیست.]
* پیشنماز، بر قرائتی که برای صحّت و درستی نماز، لازم و ضروری است، قادر و توانا باشد؛ [از این رو، امامت و پیشنمازی فرد عامی و بیسوادی که قادر بر قرائت نیست، برای نمازگزاری که خود به قرائت آشنا است، درست و روا نیست.]
* پیشنماز، از عذرها، سالم و تندرست باشد؛ عذرهایی همانند: بیماری اپیستاکسی [خونریزی دائم بینی؛ و خروج بیاختیار پیشاب (سلسل البول)؛ وخروج بیاختیار باد شکم از وی (اِنفلات الریح)؛ و امام و پیشنماز، باید زبانش برای نطق و تلفّظ حروف بر وجه صحیح آن، درست باشد و زبانی اَلکن نداشته باشد، به گونهای که حروف را بر وجه صحیح آن، بتواند نطق و تلفظ نماید؛ از این رو، امامت و پیشنمازی] شخصی که حرف «فاء» را به تکرار میخواند؛ و شخصی که حرف «تاء» را به تکرار میخواند؛ [یعنی مِن مِن میکند و نمیتواند فاء و تاء را به صورت درست، تلفظ نماید؛] و فردی که «لام» و «سین» را به «ثاء» و حرف «راء» را به «غین» تبدیل میکند، [امامت چنین فردی برای کسی که بر نطق کردن به حروف بر وجه صحیح آن قادر و توانا است، صحیح نیست.]
و همچنین امام و پیشنماز، نباید فاقد شرطی از شرطهای نماز، همچون طهارت و پاکی [از بیوضویی و جنابت، و پاکی بدن، جامه و مکان نماز] و پوشیدن عورت باشد.
[شرطهای صحّت و درستی اقتدا کردن به امام:]
و شرطهای صحّت و درستی اقتدا کردن به امام، چهارده چیز است که عبارتند از:
* مقتدی، به هنگام گفتن تکبیر تحریمهی خویش، نیت متابعت و پیروی از حرکات و سکنات پیشنماز را بکند؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِنَّمٰا جُعِلَ الْاِمٰامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ؛ فَاِذٰا کَبَّرَ فَکَبَّرُوْا وَ اِذٰا رَکَعَ فَارْکَعُوْا وَ اِذٰا رَفَعَ فَارْفَعُوْا، وَ اِذٰا قٰالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُوْلُوْا: رَبَّنٰا وَ لَکَ الْحَمْدُ؛ وَ اِذٰا سَجَدَ فَاسْجُدُوْا» (بخاری و مسلم)؛ «امام، برای این است که از او پیروی شود؛ هرگاه امام تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید؛ وقتی که به رکوع رفت، شما هم به رکوع بروید و زمانی که از رکوع بلند شد، شما هم بلند شوید؛ و هنگامی که «سمع الله لمن حمده» را گفت، شما هم بگویید: «ربّنا و لک الحمد»؛ و همین که به سجده رفت، شما هم به سجده بروید».]
* و برای صحّت اقتدای زنان به پیشنمازِ مرد، شرط است که وی، نیت امامت و پیشنمازی زنان را بکند.
* و این که امام و پیشنماز، [حداقل] به اندازهی پاشنهی پای خویش، از مقتدی جلوتر باشد.
* امام در مرتبهی پایینتر از مقتدی، قرار نداشته باشد؛ [پس اگر چنانچه امام، نماز نفل میگزارد و مقتدی، نماز فرض؛ در آن صورت اقتدا درست نیست؛ ولی اگر چنانچه امام، نماز فرض میخواند و مقتدی نماز نفل؛ در آن صورت، اقتدا صحیح است.]
* امام، نماز فرضی را غیر از فرض مقتدی نخواند؛ [یعنی اقتدا در صورتی جایز است که امام و مقتدی، هر دو نمازِ فرضِ وقت واحدی را بگزارند؛ پس اگر - به عنوان مثال: - یکی از آنها، نماز ظهر را میخواند و دیگری نماز عصر را؛ یا یکی از آن دو، نماز ظهر امروز را میگزارد و دیگری نماز ظهر دیروز را، در آن صورت اقتدا صحیح نیست.]
* اگر چنانچه امام و پیشنماز، مقیم بود و پس از سپری شدن وقت نماز در نماز چهار رکعتی، برای مسافر امامت داد [و نماز قضایی را به صورت جماعت خواند،] در آن صورت اقتدا صحیح نیست.
* و پیشنماز، مسبوق نباشد. (مسبوق: کسی است که دیر به نماز جماعت رسیده و یک یا دو رکعت نماز را از دست داده باشد)
* در میان امام و مقتدی، صفی از زنان، فاصله ایجاد نکرده باشد؛[یعنی در بین امام و مقتدیانِ مرد، صفی از زنان قرار نداشته باشد.]
* در میان امام و مقتدی، رودخانهای که در آن قایق عبور میکند، فاصله نباشد[و امام و مقتدی را از هم جدا نکند.]
* در میان امام و مقتدی، راهی وجود نداشته باشد که در آن، گاری [یا ماشین] عبور کند.
* در میان امام و مقتدی، دیوار [بزرگی] وجود نداشته باشد که به سبب آن، انتقالات امام بر مقتدی پوشیده و مخفی بماند؛ و اگر چنانچه انتقالات امام بر مقتدی - با شنیدن از امام یا دیدن وی - مشتبه و پوشیده نمیگردید، در آن صورت - بنا به قول صحیح - اقتدا درست است؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُصَلِّیْ فِیْ حُجْرَةِ عٰایِشَةَل، وَ النّٰاسُ فِی الْمَسْجِدِ یُصَلُّوْنَ بِصَلٰاتِهِ» (ابوداود و بیهقی)؛ «پیامبرج در حجرهی عایشهل نماز میخواند در حالی که مردم در مسجد با نماز ایشان نماز میخواندند».]
* اقتدا کردن کسی که پیاده است به امامی که سواره است درست نیست؛ و همچنین، اقتدا کردن کسی که بر حیوانی غیر از حیوان امامش، سوار است و با وجود این، بدان امام اقتدا کرده، درست نیست؛ [و اگر چنانچه بر حیوانی که امام سوار است، سوار بود، در آن صورت اقتدای وی صحیح است؛ زیرا در این صورت، مکان امام و مقتدی، یکی است.]
* و این که مقتدی، نسبت به اوضاع و احوال امام و پیشنماز خویش، دربارهی مواردی که به پندار وی، فاسدکنندهی نماز هستند، آگاهی و اطلاعی نداشته باشد؛ همانند: بیرون شدن خون [جاری]؛ یا استفراغ [به اندازهی پری دهان]؛ و این در حالی باشد که [مقتدی، یقین داشته باشد که] پس از پیش آمدن این موارد، امام، وضوی خویش را عود ننموده است. [ به هر حال، اگر چنانچه مقتدی، مشاهده کرد که از بدن امام، خون جاری شده است؛ یا وی به اندازهی پری دهان استفراغ کرده و پس از آن، وضو نگرفته و به نماز ایستاده است، در آن صورت اقتدای مقتدی بدو درست نیست؛ و اگر چنانچه نماز امام، به سببی از اسباب، فاسد گردید، نماز مقتدیها نیز فاسد میگردد؛ و در این صورت بر امام واجب است که نماز خویش را عود نموده و فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدیها نیز نمازهایشان را عود کنند.]
و اقتدا کردن شخص با وضو، به امامی که با تیمّم نماز میگزارد، صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن کسی که پاهای خویش را شسته است به امامی که بر موزههای خویش مسح نموده، صحیح است؛ و اقتدا کردن کسی که ایستاده نماز میگزارد به امامی که [به جهت عذر و مرض] نشسته نماز میگزارد صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن [فرد راست قامت] به امام کوژپشت نیز درست است.
و اقتدا نمودن کسی که با اشاره نماز میگزارد به امامی که مانند وی به اشاره نماز میخواند، صحیح است؛ [ولی اقتدا کردن کسی که رکوع و سجده میکند، به امامی که با اشاره نماز میگزارد، صحیح نیست؛]
و همچنین اقتدا کردن کسی که نماز نفل میخواند به امامی که نماز فرض میخواند، صحیح است، [ولی اقتدا کردن کسی که نماز فرض میگزارد به امامی که نماز نفل میخواند، صحیح نیست. و اقتدا کردن کسی که معذور نیست به امامی که معذور است، صحیح نیست. به عنوان مثال: کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و نمیتواند ادرارش را کنترل کند، یا کسی که نمیتواند باد شکم خویش را کنترل نماید و به بیماری «انفلات الریح» دچار گردیده، و یا کسی که دچار زخمی شده که بهبود نمییابد؛ در این صورت، اقتدا کردن کسی که سالم و تندرست است به امامت این افراد که معذور هستند، صحیح نیست.
و اقتدا کردن زنی پاک و طاهر، به امامت زنی که به استحاضه دچار گردیده، درست نیست؛ و اقتدا نمودن کسی که به قرائت آیهای از آیات قرآن قادر و توانا است به امامی که اُمّی و بیسواد است و بر قرائت مفروضهی نماز خویش قادر نیست، صحیح نمیباشد. و اقتدا کردن کسی که لباس بر تن دارد، به امامی که عریان و برهنه است، نیز صحیح نمیباشد.]
و اگر چنانچه بطلان نماز امام وی، ظاهر و هویدا گشت، در آن صورت [بر امام لازم است که] نماز خویش را اعاده نماید؛ و بر وی لازم است که تا آنجا که ممکن است - بنا به قول مختار و برگزیده- فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدیها نیز نمازهایشان را اعاده نمایند؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج صَلّیٰ بِهِمْ ثُمَّ جٰاءَ وَ رَأْسُهُ یَقْطُرُ فَاَعٰادَ بِهِمْ» (ابوداود و سنن دارقطنی)؛ «پیامبر ج با مردم نماز خواند؛ سپس در حالی آمد که از سرشان آب میچکید، و نماز را دوباره برای مردم خواند».
و روایت شده است که علی بن ابی طالبس برای مردم امامت داد؛ سپس برایش واضح گشت که بدون وضو برای مردم امامت داده است؛ از این رو پس از وضو، نماز خویش را عود کرد و فساد نمازش را اعلان نمود تا مردم نیز نمازشان را عود نمایند. دارقطنی و مصنف عبدالرزاق.]
فَصلٌ
یَسقُطُ حُضُورُ الجَمَاعَةِ بِوَاحِدٍ مِن ثَمَانِیَةَ عَشَرَ شَیئًا: مَطَرٌ وَ بَرَدٌ وَ خَوفٌ وَ ظُلمَةٌ وَ حَبسٌ وَ عمیٌ وَ فَلجٌ وَ قَطعُ یَدٍ وَ رِجلٍ وَ سَقَامٌ وَ إِقعَادٌ وَ وَحْلٌ وَ زَمَانَةٌ وَ شَیخُوخَةٌ وَ تِکرَارُ فِقهٍ بِجَمَاعَةٍ تَفُوتُه وَ حُضُورُ طَعَامٍ تَتُوقُه نَفسُه وَ إِرَادَةُ سَفَرٍ وَ قِیَامُه بِمَرِیضٍ وَ شِدَّةُ رِیحٍ لَیلًا لَا نَهَارًا.
وَ إِذَا اِنقَطَعَ عَنِ الجَمَاعَةِ لِعُذرٍ مِن أَعذَارِهَا المُبِیحَةِ لِلتَخَلُّفِ، یَحصُلُ لَه ثَوَابُهَا.
حضور در نماز جماعت با یکی از این هیجده مورد، ساقط میشود که عبارتند از:
* [هرگاه از آسمان] باران [سختی] ببارد. [و از صحابهش روایت شده که: «کُنّٰا مَعَ الرَّسُوْلِ ج زَمَنَ الْحُدَیْبِیَّةِ فَاَصٰابَنٰا مَطَرٌ لَمْ یَبُلَّ اَسْفَلَ نِعٰالِنٰا؛ فَنٰادٰی مُنٰادِیْ رَسُوْلِ اللهِ ج: صَلُّوْا فِیْ رِحٰالِکُمْ» (ابوداود)؛ «به هنگام حدیبیه، همراه با رسول خدا بودیم که بارانی ما را در برگرفت و به گونهای بود که پایین کفشهای ما را خیس نکرد؛ پس ندا دهندهای از جانب رسول خدا ج ندا کرد که در بار و بنهی خویش نماز بخوانید».]
* هرگاه هوا بسیار سرد باشد [به طوری که شخص نمازگزار، بیم آن داشته باشد که اگر چنانچه در آن هوای بسیار سرد به سوی مسجد بیرون رود، بیمار و دردمند خواهد شد و یا بیماریاش افزایش خواهد یافت.
از نافعس در مورد سرما و باران روایت است: «اِنَّ ابن عمرب اَذَّنَ بِالصَّلٰاةِ فِیْ لَیْلَةٍ ذٰاتَ بَرْدٍ وَّ رِیْحٍ. ثُمَّ قٰالَ: اَلٰا صَلُّوْا فِیْ الرِّحٰالِ؛ ثُمَّ قٰالَ: اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یَأْمُرُ الْمُؤَذِّنَ اِذٰا کٰانَتْ لَیْلَةَ ذٰاتَ بَرْدٍ وَ مَطَرٍ یَقُوْلُ: اَلٰا صَلُّوْا فِی الرِّحٰالِ» (بخاری و مسلم)؛ «ابن عمرب شبی سرد که باد به شدت میوزید، برای نماز، اذان داد و سپس گفت: در خانههایتان نماز بخوانید. سپس گفت: پیامبر ج به مؤذن امر میکرد که اگر شبی سرد و بارانی بود، بگوید: در خانههایتان نماز بخوانید».]
* هرگاه [شخص از ضایع شدن جان و مال خویش در صورت مشغول شدن به جماعت] بیم و ترس داشته باشد.
* هرگاه هوا، سخت تاریک و ظُلمانی باشد.
* هرگاه شخص، زندانی باشد، [چه به خاطر حق کسی زندانی گردیده باشد و چه به ناحق.]
* هرگاه شخص، نابینا باشد.
* هرگا شخص، افلیج باشد.
* هرگاه [هر دو] دست و پای شخص، [یا یکی از دو دست و پای وی] قطع شده باشد.
* هرگاه شخص، دارای درد و علّتی باشد که با آن توان راه رفتن را نداشته باشد.
* هرگاه دست و پا و یا نیمی از بدن فرد، از کار افتاده یا ضعیف و سست و ناتوان شده باشد.
* هرگاه [پس از بارندگی،] در راه گِل و لای سختی وجود داشته باشد؛ [زیرا پیامبرج میفرماید: «اِذَا ابْتَلَّتِ النِّعٰالُ فَالصَّلٰاةُ فِی الرِّحٰالِ» (ابن حجر در تلخیص الحبیر 2/31 و مبارکفوری در تحفة الاحوذی 2/376 و ابن الملقن در خلاصة البدر المنیر 1/188 آن را ذکر نمودهاند)؛ «هرگاه کفشها خیس شد، نماز در خانه است».]
* هرگاه فرد، زمینگیر شود و به خاطر بیماریهای مُزمن، قوای وی تحلیل رود و تعطیل گردد.
* پیری و سالخوردگی؛ [یعنی پیرمرد فرتوتی که توانایی پیاده رفتن به مسجد را نداشته باشد.]
* بازگویی و تکرار [احکام و مسائل] فقهی همراه با گروهی که اگر چنانچه به نماز جماعت بروند، تکرار مسائل فقهی را از دست خواهند داد.
* هرگاه غذا در نزد شخص حاضر گردد و او گرسنه باشد و به غذا میل داشته باشد؛ [زیرا ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا وُضِعَ عَشٰاءُ اَحَدِکُمْ وَ اُقِیْمَتِ الصَّلٰاةُ فَابْدَؤُوْا بِالْعَشٰاءِ وَ لٰا یَعْجَلْ حَتّیٰ یَفْرُغَ مِنْهُ»؛ «وقتی شامتان حاضر شد و نماز برپا گردید، ابتدا شام خویش را بخورید و برای نماز عجله نکنید تا غذایتان را صرف کنید».
و هرگاه هنگام اقامهی نماز، غذا را جلوی ابن عمرب میگذاشتند، تا غذایش را نمیخورد به نماز نمیرفت؛ در حالی که قرائت امام را میشنید. بخاری و مسلم.]
* هرگاه شخص، برای سفر آمادگی میگرفت.
* هرگاه شخص، پرستار بیمار و دردمندی بود و به رَتق و فَتق امور وی میپرداخت.
* هرگاه در شب، باد سختی میوزید؛ و وزیدن باد سخت در روز، عذر ترک جماعت شمرده نمیشود. [و همچنین هرگاه شخص از به راه افتادن قطار، یا پرواز کردن هواپیما در صورت مشغول شدن به جماعت بیم داشته باشد؛
و نیز به هنگام فشار آوردن ادرار و مدفوع، حضور در جماعت ساقط میگردد. عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَ لٰا وَ هُوَ یُدٰافِعُ الْاَخْبَثَیْنِ» (مسلم، ابوداود)؛ «هنگام آماده شدن غذا و فشار آورن ادرار و مدفوع، نمازی نیست».]
و هرگاه شخصی، به جهت عذری از عذرهایی که مباح گردانندهی عدم حضور در جماعت است، از جماعت باز ماند، در آن صورت برای وی، ثواب و پاداش جماعت به دست میآید [و وی بدان نائل میگردد.]
فَصلٌ فِی الأَحَقِّ بِالإِمَامَةِ وَ تَرتِیبِ الصُّفُوفِ
إِذَا لَم یَکُن بَینَ الحَاضِرِینَ صَاحِبُ مَنزِلٍ وَ لَا وَظِیفَةٍ وَ لَا ذُو سُلطَانٍ، فَالأَعلَمُ، أَحَقُّ بِالإِمَامَةِ؛ ثُمَّ الأَقرَأ ثُمَّ الأَورَع ثُمَّ الأَسَنُّ ثُمَّ الأَحسَنُ خُلقًا ثُمَّ الأَحسَنُ وَجهًا ثُمَّ الأَشرَفُ نَسَبًا ثُمَّ الأَحسَنُ صَوتًا ثُمَّ الأَنظَفُ ثَوبًا.
فَإِنِ اِستَوَوا، یُقرِعُ أَوِ الخِیَارُ إِلَی لِلْقَوْمِ؛ فَإِنِ اختَلَفُوا، فَالعِبرَةُ بِمَا اِختَارَهُ الأَکثَرُ. وَ إِن قَدَّمُوا غَیرَ الأَولَی، فَقَد أَسَاءُوا.
وَ کُرِهَ إِمَامَةُ العَبدِ وَالأَعمَی وَالأَعرَابِیِّ وَ وَلَدِ الزِّنَا، الجَاهِلِ وَالفَاسِقِ وَالمُبتَدِعِ وَ تَطوِیلُ الصَّلَاةِ وَ جَمَاعَةُ العُرَاةِ وَالنِّسَاءِ؛ فَإِن فَلَعنَ، یَقِفُ الإِمَامُ وَسَطَهُنَّ کَالعُرَاةِ. وَ یَقِفُ الوَاحِدُ، عَن یَمِینِ الإِمَامِ وَالأَکثَرُ، خَلفَه؛ وَ یَصُفُّ الرِّجَالُ ثُمَّ الصِّبیَانُ ثُمَّ الخَنَاثَی ثُمَّ النِّسَاءُ.
اگر چنانچه در میان حاضران، صاحبخانه، امامِ مؤظف در محل، و سلطان [خلیفه، رییس جمهور، قاضی یا نائب وی] وجود نداشت، در آن صورت سزاوارترین و شایستهترین مردمان به امامت، داناترین ایشان است [به احکام و مسائل شریعت مقدس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد.
پیامبر ج میفرمایند: «لا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ فِیْ سُلْطٰانِهِ وَ لٰا یَقْعُدُ فِیْ بَیْتِهِ عَلیٰ تَکْرِمَتِهِ اِلّٰا بِاِذْنِهِ» (مسلم، ترمذی، ابوداود و نسایی)؛ «هیچ کس به جای صاحبخانه (یا امام مسجد) امامت نکند؛و در جای مخصوص او ننشیند مگر به اجازهی او».
این حدیث دلالت بر آن دارد که صاحبخانه، امام دائم، سلطان و یا نائب او، از دیگران به امامت شایستهتراند؛ مگر این که خودشان - یعنی صاحب خانه و امام دائم - اجازه دهند. از این رو، سلطان (خلیفه، رییس جمهور، حاکم) و نائب وی، به امامت سزاوارتراند؛ و امام محل نیز سزاوارتر به امامت در همان مسجد است؛ و صاحب منزل نیز سزاوارتر به امامت است اگر چنانچه صلاحیت امامت را داشته باشد و جماعت در منزل وی برپا گردد.]
و [اگر چنانچه در علم و دانش با هم برابر بودند، در آن صورت] شایستهترین و سزاوارترین مردمان به امامت، کسی است که قاریترین آنها باشد؛ [یعنی داناترین آنها نسبت به احکام قرائت و بیشترین ایشان در حفظ قرآن کریم به همراه علم به احکام نماز.]
و [اگر چنانچه در علم و حفظ قرآن با هم برابر بودند؛] کسی به ایشان نماز بگزارد که پرهیزگارترین و با تقواترین آنها باشد؛ و [ اگر چنانچه در تقوا و پارسایی نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده بگیرد که از لحاظ سن و سال، از همهی آنها بزرگتر است؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «وَ لْیَؤُمُّکُمٰا اَکْبَرُ کُمٰا» (بخاری و مسلم)؛ «باید بزرگتان شما را امامت دهد.»]
پس از آن، [اگر در علم و حفظ قرآن، پرهیزگاری و سن با هم برابر بودند؛] حقّ تقدّم در امامت از آنِ خوش اخلاقترین و خوش برخوردترین آنها است؛ و [اگر چنانچه از این بُعد نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده گیرد که از لحاظ صورت، بهترین و برترین آنها است؛ [زیرا، حُسن صورت، بیانگر حُسن سریرت است؛] و پس از آن، حقّ تقدّم در امامت، با شریفترین و نجیبترین ایشان است از لحاظ حَسب و نَسب؛ و سپس سزاوارترین مردم به امامت، خوش صورتترین ایشان است؛ و پس از آن، تمیزترین ایشان است از لحاظ لباس و جامه؛ [یعنی آن که جامهاش تمیزتر و پاکتر است، از دیگران - برای به عهده گرفتن امامت - در اولویت است.]
و اگر چنانچه [در علم، حفظ قرآن، پارسایی، سنّ، خوش اخلاقی، خوش سیمایی، شرافت و نجابت و تمیزی با هم برابر بودند،] قرعه اندازند و به قید قرعه، فردی را برای امامت خویش برگزینند، و یا مردم [یعنی مقتدیان اهل محل]، فردی را برای امامت، انتخاب و گزینش نمایند.
و اگر چنانچه مردم [مقتدیان اهل محل]، در این مورد با همدیگر اختلاف پیدا نمودند، در آن صورت مهم و تعیین کننده، همان چیزی است که اکثریت، آن را انتخاب کردهاند؛ و اگر اکثریت، فردی را برای امامت و پیشنمازی انتخاب کردند که سزاوارترین و شایستهترین فرد به امامت نبود، در آن صورت به راستی کار بدی کردهاند.
[مواردی که در امامت و پیشنمازی و جماعت، مکروه است:]
امامت و پیشنمازی این افراد مکروه میباشد:
* امامت برده [در صورتی که دانا به احکام و مسائل شریعت مقدّس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد و پرهیزگار و باتقوا نباشد.]
* امامت و پیشنمازی نابینا، [در صورتی که در طهارت و پاکی خویش، احتیاط نکند و بدان توجه و عنایتی نورزد؛ و اگر چنانچه آن فرد نابینا، بهترین فرد قومش برای برگزاری جماعت باشد، در آن صورت امامت وی مکروه نیست.]
* پیشنمازی شخص صحرانشین و بَدوی [که بهرهای از علم و دانش نداشته باشد؛ و همچنین امامت فرد جاهل به همراه وجود عالم؛ خواه آن فرد جاهل، شخصی صحرانشین و بدوی باشد یا شخصی شهرنشین.]
* امامت و پیشنمازی فردی که در نتیجهی زنا متولد شده است [ولد الزنا = حرامزاده]، و بهرهای از علم و دانش [و تقوا و پارسایی نیز] نداشته باشد؛ [زیرا مردم از امامت چنین افرادی به جهت نقص و کمبودی که در آنها وجود دارد، کراهت دارند.]
* پیشنمازی فرد فاسق؛ [عیاش؛ اَلوات؛ بیبند و بار؛ هرزه؛ خوشگذران.]
* امامت شخص بدعتگرا. [ناگفته نماند که بدعت، دو نوع است:
الف) بدعتی که موجب کفر و بیایمانی است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش کافر و بیایمان میگردد؛ مثل این که اعتقاد و باور به چیزی داشته باشد که مستلزم کفر و بیایمانی است؛ و یا مسائل بدیهی و ضروری دین را که با تواتر ثابت و مشخص و معلوم و مُحرز شده است، مانند: نماز، روزه، زکات و حج را انکار کند و همچنین اخلاق و قوانین و حقوق بدیهی اسلامی را باطل و غیرلازم بداند.
ب) بدعتی که سبب فسق و خروج از عدالت است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزهی عدالت میگردد؛ و بدعتگزار فاسق، کسی است که بدعتش به هیچ عنوان، مستلزم کفر و بیدینی و انکار مسائل بدیهی و ضروری دین اسلام نیست.
از این رو، اگر بدعت وی، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش کافر و بیایمان میگردد، در این صورت نماز و امامت اینگونه اشخاص، به علّت کفر و نداشتن اسلام و انکار مسائل بدیهی و ضروری اسلام، کاملاً مردود و ناپذیرفتنی است و بیاعتبار و رد شده میباشد.
و اگر چنانچه بدعتش، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزهی عدالت میگردد، در این صورت، امامت وی با کراهیت جایز است.
بنابراین، همان طور که نماز در پشت سر انسان صالح و نیک صحیح است، پشت سر فاسق نیز به ناچار جایز است؛ البته مادامی که امر حرامی را که دلیل آن قطعی و مسلّم است و یا حرام بودن آن به طور حتمی از دین معلوم شده است را حلال نداند، چون در این صورت کافری فاسق است و نماز در پشت سر او صحیح نیست.
و همچین نماز، در پشت سر بدعتگزار جایز است، مادامی که بدعتش منجر به کفر یا نقص در ارکان نماز و وضو نگردد؛ به دلیل این که رسول خدا ج فرمود: «صَلُّوْا خَلْفَ کُلِّ بِرٍّ وَّ فٰاجِرٍ وَّ عَلیٰ کُلِّ بِرٍّ وَّ فٰاجِرٍ» (طبرانی)؛ «پشت سر هر نیکوکار و فاسقی نماز بخوانید و بر هر نیکوکار و فاسقی نماز میت بخوانید».
و به دلیل این که علمای سَلَف، پشت سر حاکمان فاسق نماز خواندهاند؛ و اگر در این مورد نهی و منعی در احادیث آمده باشد، حمل بر کراهت آن میشود نه بر عدم جواز آن.
ناگفته نماند که اگر یکی از این افراد: فاسق، نابینا، برده، صحرانشین و ... پیشنماز مردم شد، باز هم نمازشان در پشت سر آنها با کراهیت درست است.]
[مواردی که در نماز جماعت، کراهیت دارد:]
* طولانی نمودن نماز [از مقدار سنّت؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرج از بندگان است؛ و پیامبر ج نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح میداد؛ و در امر امامت و پیشنمازی نیز پیوسته امام را به تخفیف نماز فرمان میداد. ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمُ النّٰاسَ فَلْیُخَفِّفْ؛ فَاِنَّ فِیْهِمُ الضَّعِیْفَ وَ السَّقِیْمَ وَ الْکَبِیْرَ؛ فَاِذٰا صَلّٰی لِنَفْسِهِ فَلْیُطَوِّلْ مٰاشٰاءَ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه یکی از شما برای مردم امامت کرد، نمازش را سبک بخواند؛ چون در میان آنها، افراد ضعیف، بیمار و مُسنّ وجود دارد؛ و اگر خودش به تنهایی نماز خواند، هر اندازه که میخواهد نمازش را طولانی کند».]
* جماعت کردن کسانی که لباس بر تن ندارند و عریان و برهنهاند؛ [زیرا به هنگام جماعت، چشم هر یک از آنها، بر عورت دیگری میافتد؛ و برای آنها بهتر آن است که هر کس، نماز خویش را به تنهایی بگزارد؛ و اگر چنانچه برهنگان، به جماعت نماز گزاردند، در آن صورت، امام و پیشنماز، در وسط و میانهی ایشان بایستد.]
* جماعت کردن زنان به تنهایی. با وجود این، اگر چنانچه زنان به جماعت، نماز گزاردند، امام در میانهی ایشان بایستد؛ همچون نمازگزارانی که لباس برای پوشیدن عورت خویش ندارند که در این صورت اگر چنانچه بخواهند نماز را با جماعت بخوانند، امامشان باید در وسط آنها بایستد. [ناگفته نماند که اگر چه به زن اجازهی رفتن به مسجد داده شده است؛ ولی اگر نمازش را به تنهایی در خانه بخواند، بهتر است. از امّ حمید ساعدیه روایت است که او نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول خدا ج! من نماز پشت سر تو را دوست دارم. پیامبر ج فرمود: «قَدْ عَلِمْتُ اِنَّکَ تُحِبّیْنَ الصَّلٰاةَ مَعِیْ وَ صَلٰاتُکِ فِیْ بَیْتِکِ خَیَرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ حُجْرَتِکِ، وَ صَلٰاتُکِ فِیْ حُجْرَتِکِ خَیْرٌ لَکِ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ دٰارِکِ. وَ صَلٰاتُکِ فِیْ دٰارِکِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ مَسْجِدِ قَوْمِکِ؛ وَ صَلٰاتُکِ فِیْ مَسْجِدِ قَوْمِکِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ صَلٰاتِکِ فِیْ مَسْجِدیْ» (صحیح ابن خزیمه و مسند احمد)؛ «میدانستم که تو دوست داری با من نماز بخوانی؛ اما نمازت در اتاقت، بهتر از نمازت در حجرهات، است و نمازت در حجرهات بهتر از نمازت در خانهات، است؛ و نمازت در خانهات بهتر از نمازت در مسجد قومت، است؛ و نمازت در مسجد قومت بهتر از نمازت در مسجد من است».
و علماء و صاحبنظران فقهی احناف نیز گفتهاند: حضور زنان در جماعت، در این زمانه به جهت فراگیری و شیوع فساد و فتنه، مکروه است.]
[محل ایستادن مقتدی و ترتیب صفها:
اگر چنانچه به همراه امام، فقط یک نفر مقتدی بود، چه این مقتدی، مردی بالغ باشد و چه کودکی که اهل تمییز و تشخیص است، در آن صورت] این یک نفر مقتدی، به جانب راست امام [و اندکی دنبالتر از وی] بایستد. [ابن عباسب گوید: «بِتُّ فِیْ بَیْتِ خٰالَتِیْ مَیْمُوْنَةَ، فَصَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج الْعِشٰاءَ؛ ثُمَّ جٰاءَ فَصَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ؛ ثُمَّ نٰامَ، ثُمَّ قٰامَ فَجِئْتُ فَقُمْتُ عَنْ یَسٰارِهِ فَجَعَلَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ» (بخاری، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «شبی در خانهی خالهام میمونه ماندم. پیامبر ج بعد از خواندن نماز عشاء به خانه آمد و چهار رکعت نماز خواند؛ و خوابید؛ سپس نیمه شب بلند شد و به نماز ایستاد؛ من آمدم و سمت چپش ایستادم؛ پیامبر ج مرا در سمت راست خود قرار داد».
و اگر چنانچه به همراه امام، فقط یک زن مقتدی بود، در آن صورت امام، جلو بایستد و زن در پشت سر امام بایستد. انس بن مالکس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج صَلّٰی بِهِ وَ بِاُمِّهِ اَوْ خٰالَتِهِ. قٰالَ: فَاَقٰامَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ وَ اَقٰامَ الْمَرْأَةَ خَلْفَنٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج برای او و مادر یا خالهاش امامت کرد؛ او را در سمت راست خود و زن را پشت سر ما قرار داد».]
و اگر چنانچه به همراه امام، دو نفر یا بیشتر از آن بودند، در آن صورت آنها، پشت سر امام بایستند. [جابرس گوید: «قٰامَ رَسُوْلُ اللهِ ج لِیُصَلِّیْ، فَجِئْتُ، فَقُمْتُ عَنْ یَسٰارِهِ، فَأَخَذَ بِیَدِیْ فَاَدٰارَنِیْ حَتّٰی اَقٰامَنِیْ عَنْ یَمِیْنِهِ. ثُمَّ جٰاءَ جَبّٰارُ بْنُ صَخْرٍ فَقٰامَ عَنْ یَسٰارِ رَسُوْلُ اللهِ ج فَأَخَذَ بِاَیْدِیْنٰا جَمِیْعاً فَدَفَعْنٰا حَتّٰی اَقٰامَنٰا خَلْفَهُ» (مسلم، ابوداود و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج بلند شد که نماز بخواند؛ من هم بلند شدم و در سمت چپش ایستادم. پیامبر ج دستم را گرفت و مرا چرخانید تا این که در سمت راست خود قرار داد. سپس جباربن صخر آمد و در سمت چپ پیامبر ج ایستاد. پیامبر ج دست هر دوی ما را گرفت و هول داد تا این که ما را پشت سر خود قرار داد».]
و [اگر چنانچه به همراه امام، مردان و زنان و بچهها و خنثایان بودند، در آن صورت،] ابتدا مردان پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان؛ سپس خنثایان و در آخر زنان؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾ [النساء: 34] «مردان بر زنان سرپرستند».
و پیامبر ج میفرماید: «اَخِّرُوْهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَخَّرَهُنَّ اللهُ»؛ «زنان را در صف نماز، در آخر قرار دهید، همانگونه که خداوند آنان را در آخر قرار داده است».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «خَیْرُ صُفُوْفِ الرِّجٰالِ اَوَّ لُهٰا، وَ شَرُّهٰا آخِرُهٰا؛ وَ خَیْرُ صُفُوْفِ النِّسٰاءِ آخِرُهٰا وَ شَرُّهٰا اَوَّ لُهٰا» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «بهترین و برترین صفوف مردان، صف اول، و بدترین و کمفضیلتترین صفوف آنها، صف آخر است؛ و بهترین صفوف زنان، صف آخر و بدترین صفوف آنها، صف اول است».
و لازم است بهترین مردم از لحاظ علم و دانش و تقوا و پرهیزگاری، در صف اول و پشت سر امام بایستند تا اگر امام بیوضو شد، آنها صلاحیت و شایستگی امامت را داشته باشند. ابومسعود انصاریس گوید: پیامبر ج فرمود: «لِیَلِیَنِیْ مِنْکُمْ اُولُوا الْاَحْلٰامِ وَ النُّهٰی؛ ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلْوْنَهُمْ، ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلُوْنَهُمْ» (مسلم، ابوداود، ابن ماجه و نسایی)؛ «کسانی از شما، پشت سر من بایستند که دارای عقل و خرد بیشتری هستند».
و اگر چنانچه در میان مردم، فقط یک کودک وجود داشت، در آن صورت او را در صف مردان داخل کنند؛ ولی اگر کودکان متعدّدی به نماز جماعت حاضر شده بودند، در آن صورت صفی در پشت صف مردان قرار داده شوند و صفهای مردان با آنها، کامل ساخته نشود.
و اگر چنانچه فردی به نماز آمد و امام را در حال رکوع یافت؛ پس اگر در صفها گشادگی وجود داشت، وی حق ندارد تا در خارج از صف، تکبیر تحریمه بگوید، بلکه بر وی لازم است که در صف نمازگزاران بایستد و در آن، تکبیر تحریمه بگوید؛ اگر چه که آن رکعت از او فوت گردد.
و بر امام لازم است تا صفهای نماز را راست نکرده است، شروع به نماز نکند و نمازگزاران را به راست کردن صفها امر کند؛ خودش این کار را بر عهده بگیرد یا شخصی دیگر را مأمور کند. انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «سَوُّوْا صُفُوْفَکُمْ فَاِنَّ تَسْوِیَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمٰامِ الصَّلٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «صفهایتان را راست کنید؛ چون راست کردن صفوف از کمال نماز است».
و ابومسعودس گوید: پیامبر ج پیش از نماز به شانههایمان دست میکشید و میفرمود: «اِسْتَوُوْا وَ لٰا تَخْتَلِفُوْا فَتَخْتَلِفَ قُلُوْبُکُمْ» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «صفهایتان را راست کنید و اختلاف نکنید که با اختلاف، قلبهایتان از هم دور میشود».
و نعمان بن بشیرس گوید: پیامبر ج چنان صفهای ما را راست میکرد که گویا تیر را راست میکند تا این که یقین کرد که راست کردن صفها را یاد گرفتیم؛ سپس روزی به مسجد آمد؛ نزدیک بود تکبیرة الاحرام بگوید؛ مردی را دید که سینهاش از صف بیرون آمده بود. فرمود: «عِبٰادَ اللهِ! لَتُسَوُّنَّ صُفُوْفَکُمْ اَوْ لَیُخٰالِفَنَّ اللهُ بَیْنَ وُجُوْهِکُمْ» (مسلم)؛ «ای بندگان خدا! صفهایتان را راست کنید وگرنه خدا بین شما اختلاف و تفرقه میاندازد».
و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِیْمُوا الصُّفُوْفَ وَ حٰاذُوْا بَیْنَ الْمَنٰاکِبِ وَ سُدُّوْا الْخَلَلَ وَ لِیْنُوْا بِاَیْدِیْ اِخْوٰانِکُمْ، وَ لٰا تَذَرُوْا فُرُجٰاتٍ لِلشَّیْطٰانِ وَ مَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللهُ وَ مَنْ قَطَعَ صَفّاً، قَطَعَهُ اللهُ» (ابوداود)؛ «صفهایتان را راست کنید و شانههایتان را کنار هم قرار دهید و فاصلههای خالی را ببندید. (در راست کردن صفها) به نرمی از برادرانتان اطاعت کنید و برای شیطان، جاهای خالی نگذارید و کسی که صفی را وصل کند، خدا او را وصل میکند؛، و کسی که بین صفی قطع کند، خداوند او را قطع میکند».
و انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «رُصُّوْا صُفُوْفَکُمْ، وَ قٰارِبُوْا بَیْنَهٰا، وَ حٰاذُوْا بِالْاَعْنٰاقِ. فَوَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ، اِنِّیْ لَاَریٰ الشَّیْطٰانَ یَدْخُلُ مِنْ خَلَل الصَّفِّ کَاَنَّهَا الْحَذَفُ» (ابوداود و نسایی)؛ «صفهایتان را فشرده کنید و فاصلهها را پر کنید و گردنهایتان را در یک راستا قرار دهید؛ قسم به کسی که جانم در دست اوست! شیطان را میبینم که مانند گوسفند کوچک، از جاهای خالی صف داخل میشود».
و انسس در مورد چگونگی راست کردن صفها میگوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِیْمُوْا صُفُوْفَکُمْ، فَاِنِّیْ اَرٰاکُمْ مِنْ وَّرٰاءِ ظَهْرِیْ»؛ «صفهایتان را راست کنید؛ زیرا من شما را از پشت سرم میبینم».
و انسس میگوید: «وَ کٰانَ اَحَدُنٰا یَلْزِقُ مَنْکَبَهُ بِمَنْکَبِ صٰاحِبِهِ وَ قَدَمَهُ بِقَدَمِهِ» (بخاری)؛ «و هر یک از ما شانهها و پاهایش را به شانهها و پاهای بغلدستی خویش میچسباند».
و نعمان بن بشیرس گوید: «رَأَیْتُ الرَّجُلَ مِنّٰا یَلْزِقُ کَعْبَهُ بِکَعْبِ صٰاحِبِه» (بخاری)؛ «هر یک از ما قوزک پایش را به قوزک پای فرد مجاور خود میچسباند».
و براء بن عازبس در مورد فضیلت صفوف اول و صفوف سمت راست میگوید: پیامبر ج فرمود:
«اِنَّ اللهَ وَ مَلٰائِکَتَهُ یُصَلُّوْنَ عَلَی الصُّفُوْفِ الاُوَلِ» (ابوداود و نسایی)؛ «خدا و فرشتگان او بر صفهای اول نماز، صلوات میفرستند».
و همچنین از براء بن عازبس روایت است: وقتی که پشت سر پیامبر ج نماز میخواندیم، دوست داشتیم در سمت راست او بایستیم؛ چون پس از سلام، رو به ما میکرد. براءس گوید: از او شنیدم که میفرمود: «رَبِّ قِنِیْ عَذٰابَکَ یَوْمَ تُبْعَثُ عِبٰادَکَ» (مسلم)؛ «پروردگارا! روزی که بندگانت را زنده میکنی، مرا از عذابت محفوظ بفرما».]
فَصلٌ فِیمَا یَفعَلُهُ المُقتَدِی بَعدَ فَرَاغِ إِمَامِه مِن وَاجِبٍ وَ غَیرِه
لَو سَلَّمَ الإِمَامُ قَبلَ فَرَاغِ المُقتَدِی مِنَ التَّشَهُّدِ، یُتِمُّه. وَ لَو رَفَعَ الإِمَامُ رَأسَه قَبلَ تَسبِیحِ المُقتَدِی ثَلَاثًا فِی الرُّکُوعِ أَوِ السُّجُودِ، یُتَابِعُه. وَ لَو زَادَ الإِمَامُ سَجدَةً أَو قَامَ بَعدَ القُعُودِ الأَخیرِ سَاهِیًا، لَا یَتَّبِعُهُ المُؤتَمُّ. وَ إِن قَیَّدَهَا، سَلَّمَ وَحدَهُ. وَ إِن قَامَ الإِمَامُ قَبلَ القُعُودِ الأَخیرِ سَاهِیًا، اِنتَظَرهُ المَأمُومُ؛ فَإِن سَلَّمَ المُقتَدِی قَبلَ أَن یُقَیِّدَ إِمَامُهُ الزَائِدَةَ بِسَجدَةٍ، فَسَدَ فَرضُهُ. وَ کُرِهَ سَلَامُ المُقتَدِی بَعدَ تَشَهُّدِ الإِمَامِ قَبلَ سَلَامِه.
فصل: پیرامون آنچه که مقتدی از واجبات و غیر آن، پس از فراغت امام خویش از نماز انجام میدهد
[به تعبیری دیگر، این فصل در این مورد بحث میکند که: چه وقت مقتدی از پیشنماز خویش پیروی کند و چه وقت از وی پیروی و متابعت نکند]
اگر چنانچه پیشنماز، پیش از آن که مقتدی از خواندن التحیات فارغ شود، سلام داد، در آن صورت مقتدی [از وی پیروی ننماید، بلکه] التحیّات خویش را تکمیل نموده [و آنگاه سلام بدهد؛ و همچنین اگر چنانچه امام، قبل از آن که مقتدی از تشهّد فارغ شود، برای رکعت سوم برخاست، باز هم مقتدی در ایستادن به سوی رکعت سوم، از او پیروی ننموده، بلکه تشهّد خویش را تکمیل نموده و سپس برخیزد.]
و اگر چنانچه پیشنماز، پیش از آن که مقتدی، تسبیحات سه گانهی رکوع یا سجدهی خویش را تکمیل نماید، سرش را از رکوع یا سجده بلند کرد، مقتدی باید از او پیروی نموده [و تسبیح را ترک کند.]
و اگر چنانچه امام، سجدهای را زیاده نمود، یا پس از قعدهی اخیر به اشتباه بلند شد و ایستاد، در آن صورت مقتدی او را در سجدهی افزوده شده و ایستادن پیروی ننماید.
و اگر امام، رکعتِ افزوده شده را با سجدهای مقید و همراه ساخت، در آن صورت مقتدی، خود به تنهایی سلام بدهد.
و اگر چنانچه پیشنماز، از روی سهو و اشتباه، پیش از قعدهی اخیر ایستاد، در آن صورت مقتدی [او را پیروی ننموده، بلکه تسبیح - سبحان الله - بگوید تا امام را متوجه سهو و اشتباهش بسازد؛ و آنگاه] بازگشت وی را به قعده انتظار بکشد.
و اگر چنانچه مقتدی پیش از آن که امام، رکعت افزوده شده را به سجدهای مقید و همراه سازد، سلام داد، در آن صورت فرض وی باطل میگردد، [ولی اگر امام، رکعت افزوده شده را با سجدهای مقید و همراه ساخت، در آن صورت مقتدی میتواند خود به تنهایی سلام بدهد.]
و پس از آن که امام، تشهّد را خواند و پیش از آن که سلام نماز را بدهد، برای مقتدی مکروه است که سلام بدهد؛ [از این رو، اگر مقتدی پیش از آن که امامش، از تشهّد فارغ شود، سلام داد، نمازش فاسد است؛ ولی اگر چنانچه پس از آن که امامش، از تشهّد فارغ شده و هنوز سلام نداده، بود که مقتدی سلام داد، این کارش مکروه میباشد.]
فَصلٌ فِی الأَذکَارِ الوَارِدَةِ بَعدَ الفَرضِ
القِیَامُ اِلَی السُّنَّةِ مُتَّصِلًا بِالفَرضِ مَسنُونٌ. وَ عَن شَمسِ الأَئِمَّةِ الحَلوَانِی: لَا بَأسَ بِقَرَاءَةِ الأَورَادِ بَینَ الفَرِیضَةِ وَالسُّنَّةِ. وَ یَستَحِبُّ لِلإِمَامِ بَعدَ سَلَامِهِ: أَن یَّتَحَوَّلَ اِلَی یَسَارِهِ لِتَطَوُّعٍ بَعدَ الفَرضِ وَ أَن یَّستَقبِلَ بَعدَهُ النَّاسَ وَ یَستَغفِرُونَ اللهَ وَ یَقرَءُونَ آیةَ الکُرسِیِّ وَالمُعَوِّذَاتِ وَ یُسَبِّحُونَ اللهَ ثَلَاثًا وَثَلَاثِینَ وَ یُحَمِّدُونَه کَذَالِکَ وَ یُکَبِّرُونَه کَذَالِکَ؛ ثُمَّ یَقُولُونَ: «لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَحدَه لَا شَرِیکَ لَه، لَهُ المُلکُ وَ لَهُ الحَمدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»؛ ثُمَّ یَدعُونَ لِأَنفُسِهِم وَ لِلمُسلِمِینَ، رِافِعِی أَیدِیهِم؛ ثُمَّ یَمسَحُونَ بِهَا وُجُوهَهُم فِی آخِرِه.
اذکار و دعاهایی که پس از خواندن نماز فرض وارد شده است.
[برای نمازگزار] سنّت است که متّصل پس از خواندن فرض، برای خواندن نمازهای سنّت [که به دنبال نمازهای فرض هستند،] بلند شود؛ [و تنها به اندازهی گفتن این دعا، بین آنها فاصله بیاندازد؛ و دعا عبارت است از: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود)؛ «خداوندا! تو سلام هستی و سلامتی از طرف تو است؛ خیرهایت فراوانند ای صاحب شکوه و بزرگواری».
و پس از خواندن این دعا، برای خواندن نمازهای سنّتی که به دنبال نمازهای فرض هستند، بلند شود.]
و از شمس الائمة حلوانی روایت شده که وی گفته است: اشکالی ندارد که بین نماز فرض و نماز سنّت، اوراد و دعاها را بخواند.
و برای امام و پیشنماز، مستحب است که پس از سلام دادن خویش، به خاطر خواندن نفل پس از فرض، به جهت چپ خویش متوجه شود و روی برگرداند؛ و پس از آن، با مردم روبهرو شود؛ [زیرا روایت شده که: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اِذٰا صَلّٰی اَقْبَلَ عَلَیْنٰا بِوَجْهِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه پیامبر ج نماز خویش را به پایان میرساند، با صورتش متوجه ما میشد».
و نیز روایت شده که: «کُنّٰا اِذٰا صَلَّینٰا خَلْفَ رَسُوْلِ اللهِ ج اَحْبَبْنٰا اَنْ نَکُوْنَ عَنْ یَمِیْنِهِ، حَتّٰی یُقْبِلَ عَلَیْنٰا بِوَجْهِهِ» (مسلم)؛ «هرگاه ما پشت سر پیامبر ج نماز میخواندیم، دوست داشتیم که در سمت راست پیامبر ج باشیم، تا ایشان با صورت خویش، متوجه ما شود».]
و سه بار استغفار نمایند و از خداوند آمرزش و پوزش بطلبند [و بگویند: «اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ»؛ زیرا ثوبانس میگوید: پیامبر ج وقتی سلام نماز را میداد سه بار استغفار میکرد و میفرمود: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ رَبَّنٰا وَ تَعٰالَیْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود).]
و «آیة الکرسی» و «معوّذتین» [سورهی «ناس» و سورهی «فلق»] را بخوانند؛ [زیرا ابوامامهس گوید پیامبر ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ مَّکْتُوْبَةٍ، لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُوْلِ الْجَنَّةِ اِلّٰا اَنْ یَّمُوْتَ» (طبرانی)؛ «هر کس بعد از هر نماز فرضی، آیة الکرسی را بخواند تنها زنده بودنش، مانع رفتن او به بهشت میشود؛ یعنی پس از مرگ، به بهشت میرود».
و عقبة بن عامرس گوید: «اَمَرَنِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقْرَأَ بِالْمُعَوَّذٰاتِ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ» (ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج به من امر کرد که بعد از هر نمازی، معوذتین - سوره ناس و فلق - را بخوانم».]
و سی و سه بار «سبحان الله»؛ سی و سه بار «الحمدلله»؛ و سی و سه بار «الله اکبر» بگویند [که مجموعاً 99 میشود؛ و آنگاه برای تکمیل صد،] بگویند: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ»؛ «هیچ معبود بر حقّی غیر از خدا نیست؛ یکتای بدون شریک و انباز است؛ پادشاهی و ستایش، از آنِ اوست؛ و او بر هر چیزی توانا است».
آنگاه در حالی که دستهایشان به سوی آسمان بلند است، برای خود و دیگر مسلمانان دعا کنند؛ و در آخر دعا، دستهای خویش را به صورتهای خود بکشند؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا دَعَوْتَ اللهَ فَادْعُ بِبٰاطِنِ کَفَّیْکَ، وَ لٰا تَدْعُ بِظُهُوْرِهِمٰا، فَاِذٰا فَرَغْتَ فَامْسَحْ بِهٰا وَجْهَکَ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه خدا را خواندی، پس او را با قسمت درونی هر دو کف دست خویش بخوان، و با پشت کف دستان، او را نخوان؛ و هرگاه از دعا فارغ شدی، دستان خویش را به صورتت بکش».
و نیز روایت شده است: «وَ کٰانَ ج اِذٰا رَفَعَ یَدَیْهِ فِی الدُّعٰاءِ لَمْ یَحُطْهُمٰا» وَ فِیْ رَوٰایَةٍ: «لَمْ یَرَدَّهُمٰا حَتّٰی یَمْسَحَ بِهِمٰا وَجْهَهُ» (ترمذی)؛ «هرگاه پیامبر ج دستان خویش را برای دعا بلند میکرد، آنها را پایین نمیآورد تا آن که آنها را به صورت خود بکشد».
به هر حال؛ اذکار و دعاهای مشروع پس از نماز، بر مبنای احادیث و روایات صحیح، عبارتند از:
1- از ثوبانس روایت است: پیامبر ج وقتی سلام نماز را میداد، سه بار استغفار میکرد و میفرمود: «اَللّٰهُمَّ اَنْتَ السَّلٰامُ وَ مِنْکَ السَّلٰامُ، تَبٰارَکْتَ یٰا ذَالْجَلٰالِ وَ الْاِکْرٰامِ» (مسلم و ابوداود)؛ «خداوندا! تو سلام هستی و سلامتی از طرف تو است؛ خیرهایت فراوانند ای صاحب شکوه و بزرگواری».
ولید گوید: به اوزاعی گفتم: استغفار چگونه است؟ گفت: میگویی: اَسْتَغْفِرُاللهَ، اَسْتَغْفِرُاللهَ. مسلم، ترمذی، نسایی، ابوداود و ابن ماجه.
2- از ابوالزبیر روایت است: ابن زبیرس بعد از هر نمازی که سلام میداد میگفت: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ؛ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللهِ؛ لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَ لٰا نَعْبُدُ اِلّٰا اِیّٰاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَ لَهُ الْفَضْلُ وَ لَهُ الثناء الْحَسَنِ؛ لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ مُخْلِصِیْنَ لَهُ الدِّیْنَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُوْنَ»؛ «هیچ معبود بر حقی جز از الله نیست؛ یکتای بدون شریک است؛ ملک و ستایش برای اوست و او بر هر چیزی توانا است. هیچ حرکت و قوّتی نیست مگر به مشیت الله؛ هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست؛ تنها او را عبادت میکنیم، نعمت و فضل و ستایش نیکو برای اوست، هیچ معبود بر حقّی غیر از الله نیست؛ عبادتمان خالصانه برای اوست گر چه کافران دوست نداشته باشند».
و ابن زبیرس گفت: پیامبر ج این ادعیه را بعد از هر نمازی میخواند. مسلم، ابوداود و نسایی.
3- از وراد مولای مغیرة بن شعبهس روایت است که مغیرة بن شعبهس به معاویهس نوشت که: هرگاه نماز پیامبر ج تمام میشد و سلام میداد میفرمود: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ؛ اَللّٰهُمَّ لٰا مٰانِعَ لِمٰا اَعْطَیْتَ وَ لٰا مُعْطِیَ لِمٰا مَنَعْتَ وَ لٰا یَنْفَعُ ذَاالْجَدِّ مِنْکَ الْجَدَّ» (بخاری و مسلم)؛ «هیچ معبود بر حقی غیر از خدا نیست؛ تنها است و هیچ شریکی برای او نیست؛ ملک و ستایش برای او است و او بر هر چیزی توانا است. خداوندا! آنچه تو عطا میکنی، هیچ مانعی برای آن نیست، و آنچه را تو منع میکنی، هیچ عطا کنندهای برای آن نیست و مال و دارایی، نفعی نمیرساند؛ آن که نفع میرساند، تویی».
4- از کعب بن عجرهس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مُعَقَّبٰاتٌ لّٰایُخِیْبُ قٰائِلُهُنَّ - اَوْفٰاعِلُهُنَّ -: ثَلٰاثٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَسْبِیْحَةً، وَ ثَلٰاثٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَحْمِیْدَةً، وَ ارْبَعٌ وَّ ثَلٰاثُوْنَ تَکْبِیْرَةً، فِیْ دُبُرِ کُلِّ صَلٰاةٍ» (مسلم، ترمذی و نسایی)؛ «پس از هر نمازی، اذکاری وجود دارند که گوینده یا انجام دهندهی آنها، هیچ وقت ناکام نمیماند؛ سی و سه بار سبحان الله گفتن، سی و سه بار الحمد لله گفتن و سی و چهار بار الله اکبر گفتن».
ناگفته نماند که دربارهی تعداد این اذکار روایاتی آمده که در بعضی از آنها، دَه دَه (بخاری) و در بعضی یازده یازده (مسلم) و در بعضی بیست و پنج بیست و پنج (نسایی) آمده، به احنافهی لا اله الا الله وحده... در آخر.
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ سَبَّحَ اللهَ فِیْ دُبُرِ کُلِّ صَلٰاةٍ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ وَ حَمِدَ اللهَ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ، وَ کَبَّرَ اللهَ ثَلٰاثاً وَّ ثَلٰاثِیْنَ، فَتِلْکَ تِسْعَةٌ وَّ تِسْعُوْنَ، وَ قٰالَ تَمٰامَ الْمِائَةِ: لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٍ، غُفِرَتْ خَطٰایٰاهُ وَ اِنْ کٰانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ» (مسلم)؛ «کسی که بعد از هر نماز سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار الله اکبر بگوید - این نود و نه - و صد را با «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو على کلّ شیء قدیر» کامل کند، گناهانش بخشوده میشود اگر چه مانند کف دریا زیاد باشد».
5- از معاذبن جبلس روایت است: روزی پیامبر ج دستم را گرفت و به من فرمود: «یٰا مُعٰاذُ! وَ اللهِ اِنِّیْ لَاُحِبُّکَ، فَقُلْتُ: بِأَبِیْ اَنْتَ وَ اُمِّیْ، وَ اللهِ اِنِّیْ لَاُحِبُّکَ. قٰالَ: یٰا مُعٰاذَ! اِنِّیْ اُوْصِیْکَ لٰاتَدَعَنَّ اَنْ تَقُوْلَ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ: اَللّٰهُمَّ اَعِنِّیْ عَلیٰ ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ وَ حُسْنَ عِبٰادَتِکَ» (ابوداود و نسایی)؛ «ای معاذ! به خدا قسم، من تو را دوست دارم؛ گفتم: پدر و مادرم فدایت. به خدا قسم! من هم تو را دوست دارم. فرمود: ای معاذ! به تو وصیت میکنم که بعد از هر نمازی، این دعا را ترک نکن: «اَللّٰهُمَّ اَعِنِّیْ عَلیٰ ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ وَ حُسْنَ عِبٰادَتِکَ»؛ «بار خدایا! مرا بر ذکر و شکر نعمتها و خوب انجام دادن عبادتت یاری فرما».
6- از ابوامامهس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ مَّکْتُوْبَةٍ لَّمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُوْلِ الْجَنَّةِ اِلّٰا اَنْ یَّمُوْتَ» (طبرانی)؛ «هر کس بعد از هر نماز فرضی، آیة الکرسی را بخواند؛، تنها زنده بودنش مانع رفتن او به بهشت میشود»؛ یعنی پس از مرگ به بهشت میرود.
و محمد بن ابراهیم در روایتش «قل هو الله احد» را هم احنافه کرده است.
7- از عقبة بن عامرس روایت است: «اَمَرَنِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقْرَأَ بِالْمُعَوَّذٰاتِ دُبُرَ کُلِّ صَلٰاةٍ» (ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج به من امر کرد که بعد از هر نمازی، سورههای ناس و فلق را بخوانم».
8- از امّ سلمهل روایت است: پیامبر ج بعد از سلام دادن نماز صبح میفرمود: «اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ عِلْماً نٰافِعاً وَ رِزْقاً طَیِّباً وَ عَمَلاً مُتَقَبَّلاً» (ابن ماجه و مسند احمد)؛ «خدایا! از تو علمی نافع و رزقی پاک و عملی قبول شده را خواستارم».
و ...]