وَ هُوَ ثَمَانِیَةٌ وَ سِتُّونَ شَیئًا: الکَلِمَةُ وَ لَو سَهوًا أَو خَطَأً؛ وَالدُّعَاءُ بِمَا یَشبَهُ کَلَامَنَا وَالسَّلَامُ بِنِیَّةِ التَّحِیَّةِ وَ لَو سَاهِیًا وَ رَدُّ السَّلَامِ بِلِسَانِهِ أَو بِالمُصَافِحَةِ وَالعَمَلُ الکَثِیرُ وَ تَحوِیلُ الصَّدرِ عَن القِبلَةِ وَ أَکلُ شَیءٍ مِن خَارِجِ فَمِهِ وَ لَو قَلَّ؛ وَ أَکلُ مَا بَینَ أَسنَانِه وَ هُوَ قَدرُ الحِمَّصَةِ؛ وَ شُربُه وَالتَّنَحنُحُ بِلَا عُذرٍ وَالتَّأفِیفُ وَالإِنِینُ وَالتَأوُّه وَ اِرتِفَاعُ بُکَائِه مِن وَجَعٍ أَو مُصِیبَةٍ لَا مِن ذِکرِ جَنَّةٍ أَو نَارٍ وَ تَشمِیتُ عَاطِسٍ بِیَرحَمَکَ اللهُ؛ وَ جَوَابُ مُستَفهِمٍ عَن نِدٍّ بِلَا إِلَه إِلَّا اللهُ؛ وَ خَبَرٍ سُوءٍ بِالاِستِرجَاعِ وَ سَارٍّ بِالحَمدُ لِـلّٰهِ وَ عَجَبٍ بِلَا إِلَه إِلَّا اللهُ أَو سُبحَانَ اللهُ؛ وَ کُلُّ شَیءٍ قَصَدَ بِهِ الجَوَابُ کَیَا یَحیَی خُذِ الکِتَابَ؛ وَ رُؤیَةُ مُتَیِمِّمٍ مَآءً وَ تَمَامُ مُدَّةِ مَاسِحِ الخُفِّ وَ نَزعُه وَ تَعلُّمُ الأُمِّیِّ آیَةً وَ وِجدَانُ العَارِی سَاتِرًا وَ قُدرَةُ المُؤمِی عَلَی الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ وَ تَذَکُّرُ فَائِتَةٍ لِذِی تَرتِیبٍ وَ اِستِخلَافُ مَن لَا یَصلُحَ إِمَامًا وَ طُلُوعُ الشَّمسِ فِی الفَجرِ وَ زَوَالُهَا فِی العِیدَینِ وَ دُخُولُ وَقتِ العَصرِ فِی الجُمُعَةِ وَ سُقُوطُ الجَبِیرَةِ عَن بُرءٍ وَ زَوَالُ عُذرِ المَعذُورِ وَالحَدَثُ عَمدًا أَو بِصُنعِ غَیرِهِ وَالإِغمَاءُ وَالجُنُونُ وَالجِنَابَةُ بِنَظَرٍ أَو اِحتِلَامٍ وَ مُحَاذَاةُ المُشتَهَاةُ فِی صَلَاةٍ مُطلَقَةٍ مُشتَرِکَةٍ تَحرِیمَةً فِی مَکَانٍ مُتَّحِدٍ بِلَا حَائِلٍ وَ نَوَی إِمَامَتَهَا؛ وَ ظُهُورُ عَورَةُ مَن سَبَقَهُ الحَدَثُ وَ لَوِ اضطُرَّ اِلَیهِ کَکَشفَ المَرأَةِ ذِرَاعَهَا لِلوُضُوءِ؛ وَ قِرَاءَتُهُ ذَاهِبًا أَو عَائِدًا لِلوُضُوءِ وَ مَکثُهُ قَدرَ أَدَاءِ رُکنٍ بَعدَ سَبقِ الحَدَثِ مُستَیقِظًا وَ مُجَاوَزَتُه مَاءً قَرِیبًا لِغَیرِهِ وَ خُرُوجُهُ مِنَ المَسجِدِ بِظَنِّ الحَدَثِ وَ مُجَاوَزَتُهُ الصُّفُوفَ فِی غَیرِه بِظَنِّه وَ اِنصِرَافِهِ ظَانًّا أَنَّهُ غَیرَ مُتَوَضِّیءٍ وَ أَنَّ مُدَّةَ مَسحِهِ اِنقَضَت أَو أَنَّ عَلَیهِ فَائِتَةً أَو نِجَاسَةً وَ إِن لَم یَخرُج مِنَ المَسجِدِ؛ وَ فَتحُهُ عَلَی غَیرِ إِمَامِهِ وَالتَّکبِیرُ بِنِیَّةِ الاِنتِقَالِ لِصَلَاةٍ أُخری غَیرَ صَلَاتِهِ.
إِذَا حَصَلَت هَذِه المَذکُورَاتُ، قَبلَ الجُلُوسِ الأَخِیرِ مِقدَارَ التَّشَهُّدِ
وَ یُفسِدُهَا أَیضًا: مَدُّ الهَمزَةِ فِی التَّکبِیرِ وَ قِرَاءَةُ مَا لَا یَحفَظُهُ مِن مُصحَفٍ وَ أَدَاءُ رُکنٍ أَو إِمکَانُهُ مَعَ کَشفِ العَورَةِ أَو مَعَ نِجَاسَةٍ مَانِعَةٍ وَ مُسَابَقَةُ المُقتَدِی بِرُکنٍ لَم یُشَارِکْهُ فِیهِ إِمَامُهُ وَ مُتَابَعَةُ الإِمَامِ فِی سُجُودِ السَّهوِ لِلمَسبُوقِ وَ عَدَمُ إِعَادَةِ الجُلُوسِ الأَخِیرِ بَعدَ أَدَاءِ سَجدَةٍ صُلبِیَّةٍ تَذَکَّرَهَا بَعدَ الجُلُوسِ؛ وَ عَدَمُ إِعَادِةِ رُکنٍ أَدَّاهُ نَائِمًا وَ قَهقَهَةُ إِمَامِ المَسبُوقِ وَ حَدَثُهُ العَمدَ بَعدَ الجُلُوسِ الأَخِیرِ وَالسَّلَامُ عَلَی رَأسِ رَکعَتَینِ فِی غَیرِ الثُّنَائِیَّةِ ظَانًّا أَنَّه مُسَافِرٌ أَو أَنَّهَا الجُمُعَةُ أَو أَنَّهَا التَّرَاوِیحُ وَ هِیَ العِشَاءُ أَو کَانَ قَرِیبَ عَهدٍ بِالإِسلَامِ فَظَنَّ الفَرضَ رَکعَتَینِ.
و فاسدکنندههای نماز، شصت و هشت چیز است که عبارتند از:
* [سخن گفتن در اثنای نماز؛ ولو این که] یک کلمه [همانند: «یا»] باشد؛ خواه سخن گفتن نمازگزار به سهو و فراموشی باشد و یا به خطا و اشتباه، [و یا از روی قصد. زید بن اسلمس گوید: «کُنّٰا نَتَکَلَّمُ فِی الصَّلٰاة،ِ یُکَلِّمُ الرَّجُلُ مِنّٰا صٰاحِبَهُ وَ هُوَ اِلٰی جَنْبِهِ فِیْ الصَّلاٰةِ، حَتّٰی نَزَلَتْ: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ﴾؛ فَاُمِرْنٰا بِالسُّکُوْتِ وَ نُهِیْنٰا عَنِ الْکَلٰامِ» (بخاری و مسلم)؛ «ما در نماز سخن میگفتیم و هر کس با دوستش حرف میزد تا این که این آیه نازل شد: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾ [البقرة: 238]؛ «و فروتنانه برای خدا بپاخیزید».
و به دنبال آن، به ما دستور داده شد که سکوت کنیم و از سخن گفتن در نماز نهی شدیم».
و در صحیح بخاری و صحیح مسلم و غیر آنها، از ابن مسعودس روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِی الصَّلٰاةِ لَشُغْلاً» ؛ «نماز خواندن، خود مانع سخن گفتن است؛ یعنی کاری است که با سخن گفتن سازگار نیست و باید دل به نماز مشغول باشد».
و پیامبر ج به معاویة بن حکم سلمی که در نماز، جواب عطسهی کسی را داده بود فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ؛ اِنَّمٰا هُوَ التَّسْبِیْحُ وَ التَّکْبِیْرُ وَ قَرٰاءَةُ الْقُرْآنِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایستهی گفتن نیست. بیگمان نماز، عبارت است از تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن».]
* نمازگزار در نماز به چیزی دعا کند که مشابه و همانند با کلام ما [یعنی کلام مردم] باشد. [همانند این که بگوید: «اَللّٰهُمَّ اَلْبِسْنِیْ ثَوْبَ کَذٰا»؛ «بار خدایا! فلان لباس را بر من بپوشان»؛ یا «اَللّٰهُمَّ اَطْعِمْنِیْ کَذٰا»؛ «پروردگارا! فلان غذا را به من عنایت کن»؛ یا «خدایا! فلان دختر را به نکاح من درآورد»؛ یا «انار و سیبی را روزی من کن». زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لَایَصّلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِنْ کَلٰامِ النّٰاسِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایستهی گفتن نیست».]
* نمازگزار در اثنای نماز، به نیت درود و خوشامدگویی، سلام کند؛ اگر چه سلام دادن وی، از روی سهو و فراموشی باشد؛ [یعنی هرگاه نمازگزار در اثنای نماز، بر کسی سلام گوید، نمازش فاسد میگردد؛ برابر است که سلام دادن وی به قصد بوده باشد یا به سهو و یا به خطا.]
* هرگاه نمازگزار، جواب سلام را به زبان خویش یا به مصافحه برگرداند؛ [برابر است که جواب سلام دادن وی به قصد باشد یا به سهو و یا به خطا. و اگر چنانچه جواب سلام را با اشاره داد، نمازش فاسد نمیشود.]
* انجام دادن «عمل کثیر» و حرکات زیاد در اثنای نماز. [«عمل کثیر»: به عملی گفته میشود که بر گمان کسی که به سوی شخص نظر میکند، این امر غالب شود که انجام دهندهی آن عمل، در حال نماز نیست. از این رو عمل کثیر و حرکات زیاد، نماز را باطل مینماید؛ زیرا با روح عبادت سازگاری ندارد و سبب دلمشغولی نمازگزار میشود. اما حرکاتی اندک، مانند:گامی به جلو برداشتن برای اصلاح صف جماعت، و یک بار دهان یا بینی را پاک کردن، باعث باطل گردیدن نماز نمیشوند.]
* گردانیدن سینه از جهت قبله [بدون عذر؛ از این رو پشت کردن به قبله یا اندکی از قبله منحرف شدن - بدون عذر - نماز را باطل میکند؛ چون برای صحّت و درستی نماز، روی به قبله بودن شرط است؛ زیرا هرگاه برای صحّت امری، شرطی در نظر گرفته شده باشد و آن شرط تحقق پیدا نیابد، طبعاً آن امر نیز صحیح نمیباشد و صحّت نماز نیز مشروط به روی کردن به قبله است.
ولی کسی که در اثنای نماز، بیوضو شده و برای وضو گرفتن بیرون رفته، و سینهاش را از جهت قبله برگردانیده، نمازش فاسد نمیشود. به تعبیری دیگر، اگر فرد نمازگزاری که در اثنای نماز، دچار بیوضویی شده، نیاز پیدا کرد تا به مکان وضو گرفتن برود، یا نیاز پیدا کرد تا برای گرفتن وضو، از جهت قبله منحرف شود، در آن صورت در شرع مقدّس اسلام، انجام این کارها برای چنین فردی، عاری از اشکال است؛ و با راه رفتن و منحرف شدن از جهت قبله، نماز چنین فردی، فاسد نمیگردد؛ اگر چه سه قدم یا بیشتر از آن نیز بردارد.]
* خوردن چیزی که از خارج دهانِ نمازگزار، به دهانش وارد شده باشد؛ اگر چه آن چیز خورده شده، اندک باشد. [به تعبیری دیگر، خوردن و آشامیدن در اثنای نماز، فاسدکنندهی نماز میباشد؛ اگر چه آن چیز خورده شده و یا آشامیده شده - که از خارج دهانِ نمازگزار، وارد دهانش شده - ناچیز و اندک باشد؛ زیرا وقتی که روزه با خوردن و آشامیدن باطل میشود؛ پس نماز به طریق اَولی، به وسیلهی آنها باطل میشود؛ و به علاوه، انجام این دو عمل، اعراض از نماز تلقّی میشود؛ چون مقصود از عبادات بدنی، تجدید و افزایش ایمان و ایجاد معرفت قلبی و بازگشت به خدا است؛ و خوردن و نوشیدن، با این مهم، تناقض دارند؛ چون عملی است که صرفاً برای بدن به کار میرود.]
* خوردن چیزی که به دندانهای نمازگزار چسبیده است و به اندازهی یک نخود میباشد. [امام اگر چنانچه، چیز خورده شده - که به دندانها چسبیده شده - کمتر از مقدار یک نخود باشد، در آن صورت نماز فاسد نمیگردد.]
* آشامیدن نمازگزار در اثنای نماز؛ [اگر چه به فراموشی یا به خطا و اشتباه باشد.]
* سینه صاف کردن بدون عذر؛ [ولی اگر چنانچه به جهت عذری، سینه صاف کرد، یا برای اصلاح آوازش، سینه صاف نمود، یا سینهاش را صاف کرد تا امام خویش را بر خطا و اشتباهی که از وی رونما گردیده، آگاه نماید، یا سینهاش را صاف نمود تا دیگران را بیاگاهاند که وی در نماز است، در آن صورتها، نماز وی فاسد نمیگردد.]
* در اثنای نماز، «اُف» گفتن.
* در اثنای نماز، «ناله و فغان» کردن.
* در اثنای نماز، «آه» کشیدن. [و تمامی اینها در صورتی فاسدکنندهی نماز است که ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه نبوده باشد؛ و بیماری که خود را از «آه و ناله» نگهداری کرده نمیتواند، از این حکم مستثنی است؛ پس نماز وی با «آخ» و «اُف» فاسد نمیشود.]
* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، به آواز بلند گریست؛ و این گریهی وی ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه و از یادآوری بهشت یا دوزخ، نبود، بلکه ناشی از درد یا مصیبتی باشد. [و اگر چنانچه گریهی نمازگزار، ناشی از ترس خداوند بلندمرتبه یا از یادآوری بهشت یا دوزخ بود، پس نماز وی فاسد نمیگردد.]
* هرگاه فرد نمازگزار، در جواب عطسهی کسی «یَرْحَمُکَ اللهُ» بگوید.
* هرگاه کسی، از نمازگزار، در اثنای نماز، از شریک و انباز خدا پرسید، و فرد نمازگزار نیز در پاسخ وی در نماز بگوید: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ». [یعنی اگر چنانچه در اثنای نماز، کسی از فرد نمازگزار چنین سؤال کند: «آیا برای خدا، شریک و انبازی است؟» و او در پاسخ بگوید: «لا اله الا الله»؛ در این صورت، نماز وی فاسد میگردد؛ زیرا «لا اله الا الله» در جواب سؤال، گفته شده است.]
* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، از کاری ناخوشایند باخبر گردد و «اِنّٰا لِلّٰهِ وَ اِنّٰا اِلَیْهِ رٰاجِعُوْنَ» بگوید؛ [یعنی اگر چنانچه در اثنای نماز به فرد نمازگزار، خبر بد و ناخوشایندی را بدهند و او «انّا لله و انّا الیه راجعون» بگوید، نمازش فاسد میشود.]
* هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، از کاری خوشایند و نیک، مطّلع و آگاه گردد و] خوشحال شود و «الحمدلله» بگوید.
* هرگاه چیزی در اثنای نماز، فرد نمازگزار را به اِعجاب و تحسین وادارد و او «لااله الا الله» و یا «سبحان الله» بگوید.
* هر چیزی که در آن [خطاب یا] جواب و پاسخ، مراد باشد؛ مثل این که در اثنای نماز، کسی را مخاطب قرار دهد [و برای طلب و درخواست کتاب] بدو بگوید: «یٰا یَحْیٰی خُذِ الْکِتٰابَ بِقُوَّةٍ»؛ «ای یحیی! کتاب را با قدرت و قوّت هر چه تمامتر برگیر».
* هرگاه نمازگزار، تیمّم زده بود و در اثنای نماز، آب را یافت [و بر استعمال آن قدرت پیدا کرد.]
* هرگاه نمازگزار، بر موزههای خویش مسح نموده بود و در اثنای نماز، مدّت مسح آنها به پایان رسید.
* هرگاه فرد نمازگزار، موزهاش را در اثنای نماز بیرون بکشد؛ [و این کشیدن موزه، با عمل اندک باشد یا با عمل کثیر.]
* هرگاه نمازگزار، اُمّی و بیسواد باشد و در اثنای نماز، آیهای از آیات قرآن را بیاموزد.
* هرگاه نمازگزار، عریان و برهنه باشد و در اثنای نماز، لباسی را بیابد تا با آن، عورت خویش را بپوشاند.
* هرگاه نمازگزار، نماز خویش را به صورت اشاره بگزارد و در اثنای نماز، به رکوع بردن و سجده کردن، قدرت پیدا کند.
* هرگاه نمازگزار، «صاحب ترتیب» باشد و در اثنای نماز خویش، به یاد آورد که بر عهدهی وی، نماز فوت شدهای است که هنوز آن را قضاء نیاورده است. [«صاحب ترتیب»: از دیدگاه علماء و صاحبنظران اسلامی و فقهی، به کسی «صاحب ترتیب» گفته میشود که در عمرش، کمتر از شش نماز از او فوت شده باشد.
و برای صاحب ترتیب واجب است که ترتیب میان قضای نمازهای فوت شده و نمازهای وقتی را مراعات کند؛ و همچنین بر او لازم و ضروری است تا نمازهای فوت شدهی خویش را به ترتیب اصلی نمازها، به قضاء بیاورد؛ از این رو هرگاه از صاحب ترتیب، نمازی قضا شد؛ قبل از خواندن فرض همان وقت، نماز قضایی را به جای آورد و گزاردن نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم نکند؛ و اگر به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن به خواندن نماز قضایی مشغول شد، در آن صورت بر او لازم است تا نمازهایی را که خوانده، از سر بگیرد و اعاده کند.]
* هرگاه پیشنماز، مردی را خلیفه و جانشین خویش در نماز سازد که صلاحیت و شایستگی امامت و پیشنمازی را نداشته باشد.
* هرگاه خورشید در هنگامی که نمازگزار مشغول ادای نماز بامداد است، طلوع کند.
* هرگاه وقت زوال خورشید در نمازهای عید فطر و عید قربان، داخل گردد.
* هرگاه وقت نماز عصر، در نماز جمعه داخل گردد.
* هرگاه نمازگزار بر تختهی شکسته بندی و پانسمان [جبیره] مسح نموده باشد و در اثنای نماز، آن تختهی شکسته بندی و پانسمان بیافتد؛ و این افتادن جبیره و پانسمان، همزمان با خوب شدن زخم باشد.
* هرگاه عذر شخص معذور از بین برود.
* هرگاه وضوی نمازگزار با عمل خودش و از روی قصد، یا با عمل غیرش شکسته شود؛ [ولی اگر بدون قصد وی، در او بیوضویی عارض گردید، در آن صورت نمازش فاسد نمیگردد؛ بلکه وضو سازد و به نماز خویش ادامه دهد.]
* هرگاه در اثنای نماز بر نمازگزار، بیهوشی عارض گردد.
* هرگاه در اثنای نماز، بر شخص نمازگزار، دیوانگی عارض گردد.
* هرگاه در اثنای نماز، فرد نمازگزار جُنُب گردد؛ خواه جنابت وی با نگریستن به سوی زنی روی دهد یا با اِحتلام [و یا به فکر کردن در زیبایی و جمال زنی.]
* مجارت و نزدیکی مرد با زنِ اشتهاآور، در نماز مطلقی که با تحریمهی مشترک، آن هم در مکانی که حائل و مانعی در میان زن و مرد نباشد و پیشنماز نیز، نیت امامت زن را نموده باشد. [و مراد از «نماز مطلق»: نمازی است که دارای رکوع و سجده باشد؛ برخلاف نماز جنازه.]
* ظاهر شدن عورت کسی که [در اثنای نماز،] «حَدَث» و بیوضویی برایش پیش میآید؛ اگر چه ناگزیر به کشف عورت نیز باشد؛ همانند این که زن، دست خویش را [از شانه تا مچ] برای گرفتن وضو، نمایان و عیان نماید.
* و قرائت نمازگزاری که برایش بیوضویی پیش آمده و در حال رفتن یا برگشتن برای وضو، قرائت نماز را ادا مینماید. (زیرا در این صورت، قرائت وی، در خارج از نماز صورت گرفته است).
* توقف و درنگ کردن نمازگزار به اندازهی ادای یک رکن از ارکان نماز، پس از پیش آمدن بیوضویی در حال بیداری.
* کسی که برایش در نماز بیوضویی رخ داده است و برای وضو گرفتن، از آب نزدیک خویش استفاده نمیکند، بلکه (بدون عذر) به سوی آبی دورتر از آن رهسپار و روان میگردد.
* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بر وی بیوضویی عارض شده است؛ از این رو، از مسجد بیرون رود.
* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بر وی بیوضویی عارض گردیده است؛ از این رو از صفهای نماز [یا از نزد سُتره] در غیر مسجد گذشت.
* هرگاه فرد نمازگزار گمان کرد که بیوضو است؛ از این رو مکانش را ترک نماید.
* هرگاه فرد نمازگزار به گمان این که مدت مسح بر موزههایش به پایان رسیده، مکان نمازش را ترک کند.
* هرگاه فرد نمازگزار، [صاحب ترتیب باشد و] گمان کند که بر عهدهی وی نماز فوت شدهای است که هنوز آن را قضاء نیاورده است؛ از این رو، مکان نمازش را ترک نماید.
* هرگاه فرد نمازگزار به گمان این که بر [بدن یا جامه و یا مکان نماز] وی نجاستی است، محل نمازش را ترک کند؛ در تمام صورتهای بالا، [نماز فاسد میشود] اگر چه از مسجد نیز خارج نشده باشد؛ و بهتر آن است که نماز خویش را از سر بگیرد و دوباره بخواند.
* هرگاه نمازگزار اشتباه غیر امام و پیشنمازش را اصلاح نماید.
* گفتن «الله اکبر» [تکبیر] به نیت انتقال به نمازی دیگر غیر از نمازی که در آن به سر میبرد؛ [مثل این که در اثنای نماز، نیت فرضی را به فرضی دیگر با گفتن الله اکبر، منتقل سازد؛ و یا نیت فرض را به نیت نفل و سنّت تغییر دهد.
ناگفته نماند که] تمامی این صورتهایی که بیان شد، در صورتی فاسدکنندهی نماز است که پیش از آن که به اندازهی خواندن تشهد در قعدهی آخر نماز بنشیند، عارض گردد؛ [و علاوه از آن، امام ابوحنیفه/ بر این باور است که تمامی این موارد، باطل کنندهی نماز است؛ اگر چه این موارد، پس از آن که به اندازهی خواندن تشهّد در قعدهی آخر نماز نشسته است، عارض گردد.
و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که: اگر چنانچه برخی از این موارد ذکر شده، پس از آن که به اندازهی خواندن تشهّد در قعدهی آخر نشسته است، عارض گردد، نمازش صحیح و کامل است؛ ولی همهی این بزرگواران بر این امر اتفاق نظر دارند که اگر چنانچه تمامی این موارد، پیش از آن که به اندازهی خواندن تشهد در قعدهی آخر نماز نشسته است، عارض گردد، در آن صورت فاسدکنندهی نماز میباشند.]
* و همچنین نماز را فاسد میگرداند، هرگاه همزهی «الله اکبر» را مدّ بکشد. [یعنی همزهی «الله اکبر» را طوری به مدّ بکشد که از آن، همزهی استفهام ظاهر گردد؛ بنابراین، هرگاه فرد نمازگزار، لحن و صوتی را در قرائت یا تکبیرات نماز به کار گیرد که موجب فساد معنی گردد، در آن صورت نماز فاسد میگردد؛ مثل این که در تکبیر، همزهی «الله اکبر» را به مدّ بکشد.]
* هرگاه فرد نمازگزار، آنچه را که حفظ ندارد، از روی مصحف، قرائت نماید.
* ادای یک رکن از ارکان نماز، یا به مدّت ادای یک رکن از ارکان نماز، عورت نمازگزار برهنه باشد؛ و یا به همراه نمازگزار [بر بدن یا در جامه و یا در مکان نمازش به مدّت ادای یک رکن،] نجاستی وجود داشته باشد که آن نجاست، مانع صحّت نماز است.
* هرگاه مقتدی، از امامش، در ادای رکنی از ارکان نماز سبقت بجوید و پیشی بگیرد؛ به نحوی که در ادای آن رکن، با امام خویش، شریک نباشد. [مانند این که مقتدی، پیش از امام خویش رکوع نموده و سرش را قبل از رکوع امام بلند کند؛ و این رکوع را همراه با امام، عود ننماید.]
* هر گاه نمازگزار مسبوق (بعد از سلام پیشنماز یا پیش از آن و پس از نشستن به اندازهی تشهد) برای گزاردن رکعتهای باقیماندهی خویش بلند شود (و یک رکعت را نیز به جای آورد؛ سپس پیشنماز به یاد آورد که بر وی ادای سجدهی سهو واجب بوده است؛ از این رو، برای سهو خویش سجده نماید و) نمازگزار مسبوق نیز از امام در این سجدهی سهو، متابعت و پیروی نماید.
فَصلٌ
لَو نَظَرَ المُصَلِّی اِلَی مَکتُوبٍ وَ فَهِمَه أَو أَکَلَ مَا بَینَ أَسنَانِه وَ کَانَ دُونَ الحِمَّصَةِ بِلَا عَمَلٍ کَثِیرٍ؛ أَو مَرَّ مَارٌّ فِی مَوضِعِ سُجُودِهِ لَا تُفسِدُ؛ وَ إِن أَثِمَ المَارُّ. وَ لَا تُفسِدُ بِنَظَرِه اِلی فَرجِ المُطَلَّقَةِ بِشَهوَةٍ فِی المُختَارِ؛ وَ إِن ثَبَتَ بِهِ الرَّجعَةُ.
فصل: [پیرامون آنچه که نماز را فاسد نمیگرداند]
[با این افعال و کردار، نماز فاسد نمیگردد:]
* هرگاه فرد نمازگزار به سوی نوشتهای نگاه کند و آن نوشته را بفهمد.
* و یا چیزی را خورد که به دندانهایش چسبیده بود؛ [البته در صورتی این مورد، شکنندهی نماز نیست که] آن چیز خورده شده، کمتر از یک دانهی نخود باشد؛ و علاوه از آن، بدون انجام «عمل کثیر» و حرکات زیاد در اثنای نماز باشد.
* و یا عبورکنندهای از محل سجدهی وی عبور نماید؛ در این صورت نیز نماز وی فاسد نمیگردد؛ اگر چه فرد عبورکننده از جلوی نمازگزار، گنهکار میگردد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لَوْ یَعْلَمُ الْمٰارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّیْ مٰاذٰا عَلَیْهِ، لَکٰانَ اَنْ یَّقِفَ اَرْبَعِیْنَ خَیْراً لَّهُ مِنْ اَنْ یَّمُرَّ بَیْنُ یَدَیْهِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور میکند، اگر میدانست که مرتکب چه گناهی شده، چهل (سال، ماه یا روز...) ؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح میداد».]
* و هرگاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، با شهوت به شرمگاه زنِ طلاق داده شده نگاه کرد؛ در آن صورت - بنا به قول مختار و برگزیده - نمازش، باطل نمیگردد؛ اگر چه با این نگاه کردن، رجوع به زنِ مطلّقه، ثابت میگردد.
فَصلٌ
یَکرَهُ لِلمُصَلِّی سَبعَةُ وَّ سَبعُونَ شَیئًا: تَرکُ وَاجِبٍ أَو سُنَّةٍ عَمدًا کَعَبَثِهِ بِثَوبِه وَ بَدَنِهِ وَ قَلبُ الحَصَی إِلَّا لِلسُّجُودِ مَرَّةً وَ فُرقَعَةُ الأَصَابِعِ وَ تَشبِیکُهَا وَالتَخَصُّرُ وَالاِلتِفَاتُ بِعُنُقِه وَالاِقعَاءُ وَ اِفتِرَاشُ ذِرَاعَیهِ وَ تَشمِیرُ کُمَّیهِ عَنهُمَا وَ صَلَاتُه فِی السَّرَاوِیلِ مَعَ قُدرَتِهِ عَلَی لُبسِ القَمِیصِ وَ رَدُّ السَّلَامِ بِالإِشَارِةِ وَالتَّرَبُّعُ بِلَا عُذرٍ وَ عَقصُ شَعرِهِ وَالاِعتِجَارُ؛ وَ هُوَ: شَدُّ الرَّأسِ بِالمِندِیلِ وَ تَرکُ وَسطِهَا مَکشُوفًا؛ وَ کَفُّ ثَوبِه وَ سَدلُه وَالاِندِرَاجُ فِیهِ بِحَیثُ لَا یَخرُجُ یَدَیهِ وَ جَعلُ الثَّوبِ تَحتَ إِبطِهِ الأَیمَنِ وَ طَرحُ جَانِبَیهِ عَلَی عَاتِقِهِ الأَیسَرِ وَالقِرَاءَةُ فِی غَیرِ حَالَةِ القِیَامِ وَ إِطَالَةُ الرَّکعَةِ الأُولَی فِی التَّطَوُّعِ وَ تَطوِیلُ الثَّانِیَةَ عَلَی الأُولَی فِی جَمِیعِ الصَّلَوَاتِ وَ تِکرَارُ السُّورَةِ فِی رَکعَةٍ وَاحِدَةٍ مِنَ الفَرضِ وَ قِرَاءَةُ سُورِةٍ فَوقَ الَّتِی قَرَأَهَا وَ فَصلُهُ بِسُورَةٍ بَینَ سُورَتَینِ قَرَأَهُمَا فِی رَکعَتَینِ وَ شَمُّ طِیبٍ وَ تَروِیحُهُ بِثَوبِهِ أَو مِروَحَةٍ مَرَّةً أَو مَرَّتَینِ وَ تَحوِیلُ أَصَابِعِ یَدَیهِ أَو رِجلَیهِ عَنِ القِبلَةِ فِی السُّجُودِ وَ غَیرِهِ وَ تَرکُ وَضعِ الیَدَینِ عَلَی الرُّکبَتَینِ فِی الرُّکُوعِ وَالتَّثَاؤُبُ وَ تَغمِیضُ عَینَیهِ وَ رَفعُهُمَا لِلسَّمَاءِ وَالتَّمَطِّی وَالعَمَلُ القَلِیلُ وَ أَخذُ قَملَةٍ وَ قَتلُهَا وَ تَغطِیَةُ أَنفِهِ وَ فَمِهِ وَ وَضعُ شَیءٍ فِی فَمِهِ یَمنَعُ القِرَاءَةَ المَسنُونَةَ وَالسُّجُودُ عَلَی کَورِ عِمَامَتِهِ وَ عَلَی صُورَةٍ وَالاِقتِصَارُ عَلَی الجَبهَةِ بِلَا عُذرٍ بِالأَنفِ وَالصَّلَاةُ فِی الطَّرِیقِ وَالحَمَّامِ وَ فِی المَخرَجِ وَ فِی المَقبَرَةِ وَ اَرضِ الغَیرِ بِلَا رِضَاهُ وَ قَرِیبًا مِن نِّجَاسَةٍ وَ مُدَافِعًا لِأَحَدِ الأَخبَثَینِ أَوِ الرِّیحِ وَ مَعَ نِجَاسَةٍ غَیرِ مَانِعَةٍ إِلَّا إِذَا خَافَ فَوتَ الوَقتِ أَوِ الجَمَاعَةِ وَ إِلَّا نَدُبَ قَطعُهَا وَالصَّلَاةُ فِی ثِیَابِ البِذلَةِ وَ مَکشُوفُ الرَّأسِ إِلَّا لِلتَّذَلُّلِ وَالتَّضَرُّعِ وَ بِحَضرَةِ طَعَامٍ یَمِیلُ إِلَیهِ وَ مَا یُشغِلُ البَالَ وَ یُخِلُّ بِالخُشُوعِ وَ عَدُّ الآیِ وَالتَّسبِیحُ بِالیَدِ وَ قِیَامُ الإِمَامِ فِی المِحرَابِ أَو عَلَی مَکَانٍ أَوِ الأَرضِ وَحدَه وَالقِیَامُ خَلفَ صَفٍّ فِیهِ فُرجَةٌ وَ لُبسُ ثَوبٍ فِیهِ تَصَاوِیرٌ وَ أَن یَّکُونَ فَوقَ رَأسِهِ أَو خَلفِه أَو بَینَ یَدَیهِ أَو بِحِذَائِه صُورَةٌ إِلَّا أَن تَکُونَ صَغِیرَةً أَو مَقطُوعَةَ الرَّأسِ أَو لِغَیرِ ذِی رُوحٍ وَ أَن یَّکُونَ بَینَ یَدَیهِ تَنُّورٌ أَو کَانُونٌ فِیهِ جَمرٌ أَو قَومٌ نِیَامٌ وَ مَسحُ الجَبهَةِ مِن تُرَابٍ لَا یَضُرُّهُ فِی خِلَالِ الصَّلَاةِ وَ تَعیِینُ سُورَةٍ لَا یَقرَأُ غَیرَهَا إِلَّا لِیُسرٍ عَلَیهِ أَو تَبَرُّکًا بِقِرَاءَةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ وَ تَرکُ اِتِّخَاذِ سُترَةٍ فِی مَحَلٍّ یَظُنُّ المُرُورَ فِیهِ بَینَ یَدَیِ المُصَلِّی.
فصل: [پیرامون مواردی که در نماز مکروه میباشد؛ یعنی مکروهات نماز]
برای نمازگزار، انجام هفتاد و هفت چیز مکروه میباشد که عبارتند از:
* ترک واجبی از واجبات نماز از روی قصد.
* یا ترک سنّتی از سنّتهای نماز از روی قصد.
* همانند بازی کردن نمازگزار با جامه یا بدن خویش؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢﴾ [المؤمنون: 1-2] «به یقین مؤمنان، پیروز و رستگارند؛ کسانیاند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند».
و پیامبر ج میفرماید: «اِنَّّ اللهَ تَعٰالٰی کَرِهَ لَکُمُ العبث فِی الصَّلٰاةِ وَ الرَّفْثَ فِی الصِّیٰامِ وَ الضِّحْکَ عِنْدَ الْمَقٰابِرِ» (مسند شهاب 2/155، زیلعی در نصب الرایة)؛ «به راستی خداوند بلندمرتبه، از این که شما در نماز بیهوده کاری کنید و در روزه با همسرانتان نزدیکی کنید و در قبرستان خنده کنید، خوشش نمیآید».
و روایت شده که: «رَأَی عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ رَجُلاً یَعّبَثُ بِلِحْیَتِهِ فِیْ الصَّلٰاةِ؛ فَقٰالَ: لَوْ خَشَعَ قَلْبَهُ لَخَشَعَتْ جَوٰارِحُهُ» (مصنّف عبدالرزاق، و ترمذی در نوادر الاصول)؛ «پیامبرج مردی را دید که در نماز با ریش خویش بازی میکرد؛ از این رو فرمود: اگر قلبش خشوع و خضوع میداشت، البته که دیگر اعضاء و جوارحش، خشوع خواهد داشت».]
* دور کردن سنگریزهها در اثنای نماز؛ مگر در صورتی که سجده کردن ممکن نباشد که در این حالت، میتوان تنها یک بار سنگریزهها را [که او را اذیت میکند]، از روی خویش دور گرداند و مکان سجدهاش را هموار کند. [از معیقبس روایت شده است: «اِنَّ النَّبِیَّ ج قٰالَ فِی الرَّجُلِ یُسَوِّی التُّرٰابَ حَیّثُ یَسْجُدُ؛ قٰالَ: اِنْ کُنْتَ فٰاعِلاً فَوٰاحِدَةً» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج دربارهی مردی که هنگام سجده، خاک محل سجده را صاف میکرد، فرمود: اگر خواستی این کار را بکنی، فقط یکبار انجام بده».]
* در هم شکستن و به صدا درآوردن انگشتان؛ و انگشتان دست را در اثنای نماز در هم فرو بردن و در همدیگر داخل نمودن. [ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا تَوَضَّأَ اَحَدُکُمْ فِیْ بَیْتِهِ ثُمَّ اَتَی الْمَسْجِدَ کٰانَ فِیْ صَلٰاةٍ حَتّٰی یَرْجِعَ، فَلٰا یَقُلْ هٰکَذٰا: وَ شَبَّکَ بَیْنَ اَصٰابِعِهِ» (ابن ماجه و مستدرک حاکم)؛ «هرگاه یکی از شما در خانهاش وضو گیرد؛ سپس به مسجد آید، تا زمانی که بازمیگردد در نماز است؛ پس این کار را انجام ندهد و [برای نشان دادن] انگشتان خویش را در هم داخل نمود».]
* نهادن دست بر تهیگاه. [ابوهریرهس گوید: «نُهِیَ اَنْ یُّصَلِّی الرُّجُلُ مُخْتَصِراً» (بخاری و مسلم)؛ «نهی شده است که شخص به حالت اختصار، نماز بخواند؛ و آن، حالتی است که نمازگزار دستش را روی تهیگاه کمرش قرار دهد».]
* نگاه کردن به اطراف و سربرگردانیدن به سمت راست و چپ [بدون ضرورت. عایشهل گوید: از پیامبر ج دربارهی نگاه کردن به اطراف در نماز سؤال کردم؛ فرمود: «هُوَ اِخْتِلٰاسٌ یَّخْتَلِسُهُ الشَّیْطٰانُ مِنْ صَلٰاةِ الْعَبْدِ» (بخاری، ابوداود و نسایی)؛ «یک دزدی پنهانی است که شیطان از نماز بنده میرباید».
و نیز میفرماید: «لٰایَزٰالُ اللهُ مُقْبِلاً عَلَی الْعَبْدِ وَ هُوَ فِیْ صَلٰاتِهِ مٰا لَمْ یَلْتَفِتْ؛ فَاِنِ الْتَفَتَ اِنْصَرَفَ عَنْهُ» (ابوداود و نسایی)؛ «خداوند پیوسته در نماز، متوجه بندهاش است مادامی که به اطراف نگاه نکند؛ پس اگر به اطراف نگاه کرد و به سمت راست و چپ، سر برگردانید، از او منصرف میشود».]
* مانند سگ نشستن؛ یعنی نشستن به صورتی که لگن و دستها را بر روی زمین نهاده و زانوها را بلند نموده باشد. [ابوهریرهس گوید: «نَهٰانِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج عَنْ نَقْرِ الدِّیْکِ، وَ اِقْعٰاءٍ کَاِقْعٰاءٍ الْکَلْبِ وَ اِلْتِفٰاتٍ کَاِلْتِفٰاتِ الثَّعْلَبِ» (مسند احمد و هیثمی در مجمع الزواید)؛ «پیامبر ج مرا از این که چون خروس نوک زنم و تند و سریع سجده نمایم و از این که مانند سگ بنشینم و از این که مانند روباه به این طرف و آن طرف نگاه کنم، نهی فرمود».]
* نمازگزار هر دو بازوی خویش را در حالت سجده فرش نماید. [انسس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِعْتَدِلُوْا فِی السُّجُوْدِ وَ لٰایَبّسُطُ اَحَدُکُمْ ذِرٰاعَیْهِ، اِنْبِسٰاطَ الکلب» (بخاری و مسلم)؛ «در سجده، اعتدال را رعایت کنید و هیچ یک از شما مانند سگ،بازوهایش را پهن نکند».
و عایشهل گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یَنْهٰی عَنْ عُقْبَةِ الشَّیْطٰانِ (اَلْاِقْعٰاءِ) وَ اَنْ یَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرٰاعَیْهِ اِفْتِرٰاشَ السَّبُعِ» (مسلم)؛ «پیامبر ج از نشستن مانند سگ، و از این که فرد بازوهایش را در سجده همچون درندگان فرش کند، نهی فرمود».]
* بالا زدن هر دو آستین از هر دو بازوی خویش؛ [زیرا چنین کاری، منافی خشوع و خضوع در نماز است.]
* تنها با شلوار [یا تنها با زیر جامه] نماز خواندن؛ و حال آن که قدرت بر پوشیدن پیراهن را نیز دارا میباشد.
* جواب دادن سلام با اشاره؛ [و اگر چنانچه جواب سلام را با زبان خویش داد، در این صورت نمازش فاسد میگردد.]
* چهار زانو نشستن بدون عذر.
* نماز خواندن در حالتی که موی خویش را بافته و آن را دور سرش پیچیده است. [و «عقص شعره» به این معنی است که: موی سر خویش را بر پشت سر خود یا بر جلوی سر خود بست. و روایت شده است که: «اِنَّْ النَّبِیَّ ج مَرَّ بِرَجُلٍ یُّصَلُِیْ وَ هُوَ مَعْقُوْصُ الشَّعْرِ، فَقٰالَ: دَعْ شَعْرَکَ یَسْجُدُ مَعَکَ» (مصنف ابن ابی شیبه و معجم الکبیر طبرانی)؛ «پیامبر ج از کنار فردی عبور کرد که در حال نماز، موی خویش را بافته و آن را دور سرش پیچیده بود. از این رو فرمود: موهایت را رها کن تا با تو سجده کند».
و ابن عباسب گوید: پیامبر ج فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلٰی سَبْعَةٍ؛ لٰا اَکُفُّ شَعْراً وَّ لٰا ثَوْباً» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «به من امر شده تا بر هفت عضو سجده برم؛ و در حال سجده، موی سر و لباسم را جمع نکنم».]
* نماز خواندن در حالتی که دور سرش را با دستمال بسته و میان آن را برهنه باقی گذاشته باشد.
* نمازگزار جامهی خویش را از پیش رو یا از پس پشت خویش در هنگام رکوع و سجده بالا زند از بیم آن که به خاک آلوده گردد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اُمِرْتُ اَنْ اَسْجُدَ عَلٰی سَبْعَةٍ، لٰا اَکُفُّ شَعْراً وَّ لٰا ثَوْباً» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «به من امر شده تا بر هفت عضو سجده برم؛ و در حال سجده، موی سر و لباسم را جمع نکنم».]
* فروهشتن لباس. [این طور که جامه را بر سر خویش قرار دهد، یا بر دوش خویش بیاندازد و هر دو سوی آن را رها کند بدون این که آنها را از هر جانب به هم پیوست گرداند. ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج نَهٰی عَنِ السَّدْلِ فِی الصَّلٰاةِ وَ اَنْ یُّغَطِّی الرَّجُلُ فٰاهُ» (ابن ماجه، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج از فروهشتن لباس و پوشاندن دهان در نماز نهی فرمود».
شمس الحق در «عون المعبود» 347/2 گوید: خطابی گفته است: «سَدل: یعنی فروهشتن لباس بر تن، به طوری که به زمین برسد.» و شوکانی در «نیل الاوطار» گوید: ابوعبیده در «غریب الحدیث» گفته است: «سَدل»: این است که مرد، بدون آن که دو طرف لباسش را از جلو به خود بپیچد، آن را رها کند؛ اگر آن را به خود بپیچد، سدل محسوب نمیشود.
نویسندهی کتاب «نهایة» گوید: یعنی این که کسی با لباسش خود را بپیچاند و دستهایش را داخل آن قرار دهد و به همین حالت به رکوع و سجده برود. نویسندهی کتاب «نهایة» در ادامه گوید: و این، شامل پیراهن و سایر لباسها میشود. و گفته شده که «سدل» حالتی است که شخص، وسط ازارش را روی سرش قرار دهد و بدون آن که دو طرف آن را روی شانههایش قرار دهد، آن را رها کند.
و میتوان این حدیث را بر تمامی این معانی حمل کرد؛ چون سدل، در بین همهی این حالات مشترک است و حمل کلمهای مشترک بر تمام معانی آن، مذهبی قوی نیز است.]
* خود را در جامه پیچیدن به گونهای که دستان خویش را از آن بیرون نکند. [یعنی این که کسی با لباسش، خود را بپیچاند و دستهایش را داخل آن قرار دهد و به همین حالت، به رکوع و سجده برود؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا کٰانَ لِاَحَِکُمْ ثَوْبٰانِ، فَلْیُصَلِّ فِیْهِمٰا؛ فَاِنْ لَّمْ یَکُنْ لَّهُ اِلّٰا ثَوْبٌ، فَلْیَتَّزِرْ بِهِ وَ لٰا یَشْتَمِلُ اِشْتِمٰالَةَ الْیَهُودِ» (ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما، دارای دو لباس بود، در هر دوی آنها نماز بگزارد؛ و اگر چنانچه تنها دارای یک لباس بود، آن را برای خود ازار نماید و همچون یهودیان، آن را به دور خود نپیچد به گونهای که دستان وی از آن بیرون نباشد».]
* این که لباس خویش را از زیر بغل راست خود قرار دهد و دو طرف آن را بر روی شانهی چپ خویش بیاندازد.
* خواندن قرائت در غیر حالت قیام؛ [همانند این که قرائت خویش را در حالت رکوع تمام نماید.]
* طولانی گردانیدن رکعت اول در [هر دو رکعت، از نمازهای] نفل؛ [مگر آن که از پیامبر ج یا صحابه روایت شده باشد؛ مانند خواندن سورهی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نماز وتر و خواندن سورههای «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» در رکعتهای دوّم و سوّم آن؛ و امام ابوالیسر گفته است: طولانی گردانیدن رکعت اول، در هر دو رکعت از نمازهای نفل، مکروه نیست؛ و همین قول امام محمد/ نیز میباشد.]
* طولانیتر کردن رکعت دوم بر رکعت اول در تمام نمازها [ی فرض، نفل و سنّت؛ البته طولانی کردن رکعت دوم بر رکعت اول در صورتی مکروه میباشد که این طولانیتر نمودن رکعت دوم نسبت به رکعت اول، به اندازهی سه آیه یا بیشتر باشد؛ ولی اگر چنانچه رکعت دوم را بر رکعت اول، به اندازهی دو آیه یا کمتر طولانیتر کرد، در آن صورت، نماز مکروه نمیباشد.]
* تکرار کردن قرائتِ یک سوره در یک رکعت [یا در دو رکعت] از نماز فرض؛ [اگر چنانچه غیر آن را نیز از حفظ داشت.]
* قرائت سوره بر خلاف ترتیب سورهها [از روی قصد در نمازهای فرض؛ مثل این که در رکعت اول، سورهی «تکاثر» و در رکعت دوم، سورهی «القارعه» را بخواند؛ ابن مسعودس گوید: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ مَنْکُوْساً فَهُوَ مَنْکُوْسٌ» (مصنّف ابن ابی شیبه و بیهقی در شعب الایمان)؛ «هر کس قرآن را برخلاف ترتیب بخواند، واژگون خواهد شد».
ناگفته نماند که اگر چنانچه ترتیب سورهها را از روی سهو و اشتباه و از روی نسیان و فراموشی مخالفت کرد، در آن صورت نماز مکروه نمیباشد.]
* فاصله انداختن [در نمازهای فرض،] با یک سورهی [کوتاه]، میان دو سورهای که آنها را در دو رکعت خوانده است؛ [مانند این که در رکعت اول، سورهی «تکاثر» را بخواند و در رکعت دوم، سورهی «همزه» را؛ و در میان آن دو، سورهی «والعصر» را ترک و به جای بگذارد؛ ولی اگر چنانچه، سورهی ترک شده، سورهی بزرگ - همانند سورهی «آل عمران» بود - در آن صورت مکروه نمیباشد.]
* استشمام کردن مواد خوشبوی در اثنای نماز؛ [زیرا چنین کاری از زمرهی افعال نماز نمیباشد.]
* خویشتن را با جامهی خود یا با بادبزن [دستی]، یک یا دو بار باد زدن.
* برگردانیدن انگشتان دستها یا پاهای خویش از جهت قبله در حال سجده یا در غیر آن؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «فَلْیُوَجِّهْ مِنْ اَعْضٰائِهِ اِلَی الْقِبْلَةِ مَا اسْتَطٰاعَ» ؛ «تا جایی که امکان دارد، باید اعضای خویش را به سمت قبله بگرداند».
و نیز ابن عمرب گوید: «مِنْ سُنَّةِ الصَّلٰاةِ اَنْ تُنْصَبَ الْقَدَمُ الْیُمْنٰی وَ اِسْتِقْبٰالُهُ بِاَصٰابِعِهَا الْقِبْلَةَ وَ الُْلُوْسُ عَلَی الْیُسْریٰ» (نسایی)؛ «یکی از سنّتهای نماز این است که پای راست خویش را نصب کند و انگشتان آن را به سوی قبله بگرداند و بر پای چپ بنشیند». و چنانچه گفته شد، ترک سنّتی از سنّتهای نماز، مکروه میباشد.]
* ننهادن هر دو دست بر دو زانو در حالت رکوع.
* خمیازه کشیدن؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: پیامبر ج: «اَلتَّثٰاؤُبُ فِی الصَّلٰاةِ مِنَ الشَّیْطٰانِ، فَاِذٰا تَثٰائَبَ اَحَدُکُمْ فَلْیَکْظِمْ مَا اسْتَطٰاعَ» (ترمذی و صحیح ابن خزیمه)؛ «خمیازه کشیدن در نماز از شیطان است؛ پس هرگاه کسی از شما خواست خمیازه بکشد، تا میتواند آن را فرو برد».
و چنانچه خمیازه بر وی غلبه کرد، باید آن را فرو بندد؛ این طور که بیرونِ دست راست خویش را بر دهانش بنهد.]
* بر هم نهادن پلکهای خویش و فروبستن چشمها در اثنای نماز، [بدون مصلحت و عذر؛ و اگر چنانچه چشمان خویش را به جهت حاصل شدن خشوع و خضوع در نماز، فروبست، در آن صورت نماز وی مکروه نیست. و پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا قٰامَ اَحَدُکُمْ فِی الصَّلٰاةِ فَلٰا یَغْمِضْ عَیْنَیْهِ.» (معجم الاوسط طبرانی و مجمع الزواید هیثمی)؛ «هرگاه یکی از شما به نماز ایستاد، پس چشمان خویش را نبندد».]
* بالا بردن چشمها در نگریستن به سوی آسمان [یعنی: نگاه کردن به آسمان. ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «لَیَنْتَهِیَنَّ اَقْوٰامٌ عَنْ رَفْعِهِمْ اَبْصٰارَهُمْ عِنْدَ الدُّعٰاءِ فِی الصَّلٰاةِ اِلَی السَّمٰاءِ اَوْ لَتُخْطَفُنَّ اَبْصٰارُهُمْ» (مسلم و نسایی)؛ «آنانی که در هنگام دعا در نماز، چشمانشان رابه سوی آسمان بلند میکنند؛ باید از این عملشان دست بکشند، وگرنه به شدت، بیناییشان گرفته میشود».]
* خرامیدن و تمدّد دست و پا در اثنای نماز.
* انجام دادن «عمل اندک» و حرکات کم در اثنای نماز. [عمل اندک: به عملی گفته میشود که بر گمان کسی که به سوی شخص نظر میکند، این امر غالب نشود که انجامدهندهی آن عمل، در حال نماز نیست؛ از این رو، عمل قلیل و حرکات اندک مانند:گامی به جلو برداشتن برای اصلاح صف جماعت، و یک بار دهان یا بینی را پاک کردن، باعث باطل گردیدن نماز نمیشود.]
* گرفتن شپش در اثنای نماز و کشتن آن.
* پوشانیدن بینی و دهان خویش در اثنای نماز؛ [زیرا ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج نَهٰی عَنِ السَّدْلِ فِی الصَّلٰاةِ وَ اَنْ یُّغَطِّی الرَّجُلُ فٰاهُ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج از فروهشتن لباس و پوشانیدن دهان در نماز، نهی فرمود».]
* نهادن چیزی در دهانش که مانع قرائت مسنونه گردد.
* سجده کردن بر پیچ عمامهی خویش [بدون آن که ضرورتی از قبیل: گرما، سرما و یا خشن بودن زمین وجود داشته باشد؛] و همچنین سجده کردن بر تصویر [ذی روح.]
* بسنده کردن در سجده تنها بر پیشانی، بدون آن که عذری از ناحیهی بینی داشته باشد.
* نماز خواندن در میان راه.
* نماز خواندن [در مکانهای پست و حقیر؛ همچون] حمّام.
* نمازگزاردن در مُستراح [توالت].
* نماز خواندن در گورستان؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّّ رَسُوّلَ اللهِ ج نَهٰی اَنْ یُّصَلِّیْ فِیْ سَبْعَةِ مَوٰاطِن: فِی الْمَزْبِلَةِ وَ الْمَجْزَرَةِ وَ الْمَقْبَرَةِ وَ قٰارَِعَةِ الطَّرِیْقِ وَ فِی الْحَمّٰامِ وَ مَعٰاطِنِ الْاِبِلِ وَ فَوْقِ ظَهْرِ بَیْتِ اللهِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج از گزاردن نماز در هفت مکان نهی فرموده است: آشغالدان؛ کشتارگاه؛ قبرستان؛وسط راه؛ حمام؛ آغل و استراحتگاه شتران؛ و فراز خانهی کعبه».]
* نمازگزاردن در زمین غیر، بدون رضایت او.
* نماز خواندن در نزدیکی محل نجاست و پلیدی.
* نماز خواندن به هنگام فشار یکی از پیشاب یا مدفوع و یا باد شکم؛[زیرا عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَّ لٰا وَ ُهَو یُدٰافِعُ الْاَخْبَثٰانِ» (مسلم، ابوداود)؛ «در حالت حاضر بودن غذا و فشار ادرار و مدفوع، نمازی نیست».
و نیز میفرماید: «لٰایَحِلُّ لِاَحَدٍ یُّؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ، اَنْ یُّصَلِّیْ وَ هُوَ حٰاقِنٌ حَتّٰی یَتَخَفَّفَ» (ابوداود و ابن ماجه)؛ «برای کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد، حلال نیست که در حال فشار ادرار و مدفوع، نماز بخواند، تا آن که خویشتن را از آنها سبک بگرداند».]
* نماز خواندن همراه با نجاست اندکی که مانع صحّت نماز نمیشود [و نماز با آن، بدون عذر جواز دارد. و فرقی نمیکند که آن نجاست اندک؛ بر جامه یا بدن و یا مکان نماز وی باشد.
و گزاردن نماز به هنگام فشار پیشاب، مدفوع و باد شکم مکروه است؛] مگر آن که بیم آن داشته باشد که [اگر چنانچه به قضای حاجت بنشیند و دوباره وضو بگیرد،] وقت نماز یا جماعت نماز را از دست بدهد؛ [که در آن صورت میتواند به همان حالت، نماز خویش را بخواند؛ ولی] اگر چنانچه بیم از دست دادن وقت نماز یا نماز جماعت را نداشت، در آن صورت، مستحب است که به فشار پیشاب و مدفوع و باد شکم، پایان بدهد؛ [یعنی: به قضای حاجت نشیند؛ سپس وضو بگیرد و نماز خویش را بگزارد.]
* نماز گزاردن در جامههای حقیر و پست و فرومایه و بیمقدار [که فرد نمازگزار در مانند آنها، به سوی اشراف و بزرگان مردم، بیرون نمیآید.
روایت شده است که: «رَأَی عُمَرُس رَجُلاً فَعَلَ ذٰلِکَ. فَقٰالَ: اَرَأَیْتَ لَوْ کُنْتُ اَرْسَلْتُکَ اِلٰی بَعْضِ النّٰاسِ، أَکُنْتَ تَمُرُّ فِیْ ثِیٰابِکَ هٰذِهِ؟ فَقٰالَ: لٰا. فَقٰالَ عُمَرُس: اَللهُ اَحَقُّ اَنْ تَتَزَیَّنَ لَهُ» (سنن بیهقی و صحیح ابن خزیمه)؛ «عمرس مردی را دید که در جامههای حقیر و فرومایه نماز میگزارد؛ بدو گفت: به نظر تو؛ اگر من تو را به سوی برخی از مردم بفرستم، آیا با همین لباسهای پست و فرومایه به نزد آنان میروی؟ وی گفت: خیر. عمرس فرمود:خدا سزاوارتر است که خویشتن را برای او مزین و آراسته نمایی».]
* نماز خواندن با سر برهنه؛ و برهنه بودن سر وی به خاطر تواضع و فروتنی و تضرّع و خاکساری نباشد؛ [ولی اگر چنانچه به جهت عذری، یا به جهت خشوع و خضوع و خاکساری و کرنش و تواضع و عجز و لابه در بارگاه پروردگار جهانیان، سرش را برهنه کرد و نمازگزارد، در آن صورت، نماز وی مکروه نیست.]
* نماز خواندن در حالت حاضر بودن غذا؛ در صورتی که [نمازگزار سخت گرسنه باشد و] به غذا میل داشته باشد؛ [زیرا عایشهل گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «لٰاصَلٰاةَ بِحَضْرَةِ طَعٰامٍ وَّ لٰا وَ هُوَ یُدٰافِعُ الْاَخْبَثٰانِ» (مسلم، ابوداود)؛ «در حالت حاضر بودن غذا و فشار ادرار و مدفوع، نمازی نیست».
و نیز میفرماید: «اِذٰا وُضِعَ عَشٰاءُ اَحَدِکُمْ وش ُاقِیْمَتِ الصَّلٰاةُ، فَابْدَؤُوْا بِالْعَشٰاءِ وَ لٰا یَعْجَلْ حَتّٰی یَفْرُغَ مِنْهُ»؛ (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه شام یکی از شما آورده شد و نماز نیز برپا گردید؛ در آن صورت نخست شام خود را بخورید و شتاب نکنید تا آن که از خوردن فارغ شوید».]
* هر آن چیزی که اسباب دلمشغولی و بیتوجّهی به نماز را فراهم گرداند و مُخلّ خشوع و خضوع نماز باشد؛ [زیرا روایت شده است که: «نَهَی النَّبِیُّ ج عَنِ الْاِتْیٰانِ لِلصَّلٰاةِ سَعْیاً بِالْهَرْوَلَةِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج نهی کردند از این که شخص، دوان دوان به سوی نماز بیاید».
و نیز عایشهل گوید: پیامبر ج در لباسی نقش و نگاردار نماز خواند؛ سپس فرمود: «شَغَلَتْنِیْ اَعْلٰامُ هٰذِهِ؛ اِذْهَبُوْا بِهٰا اِلٰی اَبِیْ جَهْمٍ؛ وَ أْتُوْنِیْ بِاَنْبِجٰانِیَّتِهِ» (بخاری و مسلم، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «نقش و نگارهای این لباس، مرا به خود مشغول کرد، آن را برای ابوجهم ببرید و انبجانیه (لباس ساده و بدون نقش و نگار) او را برایم بیاورید».]
* شمردن آیات و تسبیحها، با انگشتان دست.
* ایستادن امام [با تمام بدن خویش] در محراب [بدون عذر؛ ولی اگر چنانچه امام، خارج از محراب ایستاد و در محراب، سجده کرد؛ و یا به جهت تنگی مکان و اندک بودن جای، با تمامی وجود خویش در محراب ایستاد، در آن صورت نماز مکروه نیست.]
* ایستادن امام به تنهایی، در مکانی [مرتفع که بلندی آن به اندازهی یک گز باشد؛ زیرا ابن مسعودس گوید: «اِنَّهُ نَهٰی اَنْ یَّقُوْمَ الْاِمٰامُ فَوْقَ شَیْءٍ وَّ النَّاسُ خَلْفَهُ» (سنن بیهقی)؛ «پیامبر ج نهی کردند از این که امام در فراز بایستد و حال آن که مردم نیز در پشت سر او هستند».]
* ایستادن امام به تنهایی، در زمینی [گود و پایین بدون عذر؛ و اگر چنانچه یکی از مقتدیها به همراه او ایستاد، نماز مکروه نیست.]
* گزاردن نماز در پشت صفی از صفهای نمازگزاران که در آن، گشادگی و گنجایشی برای ایستادن او وجود دارد؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «مَنْ سَدَّ فُرْجَةً مِّنَ الصَّفِّ، کُتِبَ لَهُ عَشْرَ حَسَنٰاتٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ عَشْرَ سَیِّئٰاتٍ وَّ رُفِعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجٰاتٍ» (ابن ماجه)؛ «هر کس شکاف صفی از صفهای نماز را پر کند، برای او ده حسنه نوشته میشود و از او ده گناه، محو میگردد و ده درجه به وی افزوده میشود».
و نیز روایت شده است که: پیامبر ج فرمودند: «اِنَّ اللهَ وَ مَلٰائِکَتَهُ یُصَلُّوْنَ عَلَی الَّذِیْنَ یَصِلُوْنَ الصُّفُوْفَ؛ وَ مَنْ سَدَّ فُرْجَةً رَفَعَهُ اللهُ بِهٰا دَرَجَةً» (ابن ماجه)؛ «خدا و فرشتگانش، بر کسانی درود میفرستند که صفها را به هم وصل میکنند. و هر کس شکاف صفی از صفهای نماز را پر کند، خداوند با آن، درجهای به درجاتش میافزاید».]
* نمازگزاردن در جامهای که در آن، تصاویر [موجودات ذی روح] وجود دارد.
* [نمازگزاردن در مکانی که در آن، عکس و تصویر موجود ذی روح، وجود دارد؛ خواه] تصویر، بالای سر وی باشد، یا پشت سر وی، یا رو به روی وی و یا در کنار وی؛ مگر آن که تصویر کوچک باشد؛ یا تصویری باشد که سر آن، قطع شده باشد، و یا تصویر غیر موجود ذی روحی باشد؛ [یعنی: اگر چنانچه تصویر، کوچک بود به گونهای که برای شخص ایستاده، آشکار نمیگردید؛ یا تصویری بود که سر آن قطع شده بود؛ یا تصویر غیر ذی روحی بود، پس در آن صورت، نماز مکروه نمیشود.]
* و این که در جلوی روی نمازگزار، تنور یا منقل و آتشدانی وجود داشته باشد که در آن، اخگر آتش باشد؛ [زیرا این کار، شبیه با حالت مجوسیان و آتشپرستان است. ولی اگر در جلوی روی نمازگزار، شمع و چراغ و لامپ بود، نمازش مکروه نمیشود.]
* این که در جلوی روی نمازگزار، گروهی خوابیده وجود داشته باشد؛ [زیرا احتمال دارد که از آنها، چیزی خارج شود و یا موردی رونما گردد که باعث خندهی نمازگزار یا شرمساری و سرافکندگی و یا اذیت و آزار وی گردد؛ و اگر این احتمالات وجود نداشت، پس در آن صورت، کراهیتی وجود ندارد؛ زیرا عایشهل میگوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ صَلٰاةَ اللَّیْلِ کُلِّهٰا وَ اَنَا مُعْتَرِضَةٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْقِبْلَةِ، فَاِذٰا اَرٰادَ اَنْ یُّوْتِرَ، اَیْقَظنِیْ فَاُوْتِرُ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج تمام شب، نماز تهجد میگزارد و حال آن که من در بین او و قبله، دراز کشیده و خوابیده بودم؛و هرگاه میخواست نماز وتر بخواند؛ مرا نیز بیدار میکرد و نماز وتر را میخواندم».
و نیز میگوید: «کُنْتُ اَمُدُّ رِجْلِیْ فِیْ قِبْلَةِ النِبِیِّ ج وَ ُهَو یُصَلِّی؛ فَاِذٰا سَجَدَ، غَمَزَنِیْ فَرَفَعْتُهٰا، فَاِذٰا قٰامَ، مَدَدْتُهٰا» (بخاری و مسلم)؛ «در حالی که پیامبر ج نماز میخواند، پاهایم را در حال خواب، در محل سجدهی او دراز میکردم. وقتی به سجده میرفت، پایم را لمس میکرد، من هم آن را جمع میکردم و وقتی که بلند میشد، دوباره پایم را دراز میکردم».]
* پاک کردن خاکی که او را اذیت نمیکند از پیشانی [و بینی] خویش در اثنای نماز.
* و معین کردن سورهای خاصّ در نماز؛ به طوری که غیر از آن [از دیگر سورهها،] سورهای نخواند؛ مگر آن که به خاطر سهولت و آسانی سوره بر وی، و یا به جهت تبرّک جستن به قرائت پیامبر گرامی اسلامی ج، سورهای را در نماز، معین و معلوم نماید؛ که در آن صورت، نماز وی مکروه نیست. [یعنی: اگر سوره را به جهت عذری، معین ساخت؛ و یا به جهت تبرّک جستن به قرائت پیامبر گرامی اسلامی ج، سورهای را مشخّص و معین کرد؛ در آن صورت، نماز وی مکروه نیست. مثل این که غیر از دو سوره، دیگر سورهای از سورههای قرآن را یاد نداشته باشد؛ و یا به جهت تأسّی و اقتدا به پیامبر ج برخی از سورهها را در برخی از نمازها بخواند.
ولی به طور کلّی، برای فرد نمازگزار، درست نیست که در تمامی نمازها یا برخی از آنها، سورهای خاصّ برای قرائت، مشخّص و معین کند؛ اینطور که در تمامی نمازها، یا برخی از آنها، فقط همان سوره را بخواند و خواندن سورهای دیگر را در نماز جایز نداند؛ و در شرع مقدّس اسلام نیز، چنین کاری مکروه است.
ولی، حال سؤال اینجاست که اگر چنانچه فرد نمازگزار، قرائت برخی از سورهها را در بعضی از نمازها به صورت وجوبی و حتمی برای خودش معین و مشخّص نکند؛ آیا در این صورت، در احادیث وارد شده که برخی از سورهها در برخی از نمازها قرائت شود؟ به گونهای که اگر فرد نمازگزار آنها را اختیار کند، با خواندن آنها، بد و ثواب و پاداش برسد؟
در پاسخ باید گفت: آری؛ قرائت برخی از سورهها در برخی از نمازها، در احادیث و روایات وارد شده است؛ این طور که اگر کسی آنها را در برخی از نمازها اختیار کند، بد و ثواب و پاداش میرسد؛ و قرائت برخی از این سورهها در برخی از نمازها که در احادیث بدانها اشاره شده عبارتند از:
1- خواندن سورهی «الم تنزیل» در رکعت اول نماز صبح روز جمعه، و خواندن سورهی «هل اتى على الانسان» در رکعت دوّم آن، سنّت است. بخاری و مسلم به نقل از ابوهریرهس.
2- خواندن سورهی «جمعه»، در رکعت اول نماز جمعه و قرائت سورهی «منافقون» در رکعت دوم آن، سنّت است. مسلم به نقل از ابوهریرهس.
3- خواندن سورهی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نماز جمعه، و خواندن سورهی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوم آن، سنّت است. مسلم به نقل از نعمان بن بشیرس.
4- قرائت سورهی «سبّح اسم ربک الاعلى» در رکعت اول نمازهای عید فطر و عید قربان، و خواندن سورهی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوم نمازهای فطر و قربان، نیز سنّت است. مسلم به نقل از نعمان بن بشیرس.
5- و سنّت است که در رکعت اول نماز وتر، پس از خواندن سورهی فاتحه، سورهی «اَعلى» و در رکعت دوم، پس از سورهی فاتحه، سورهی «کافرون» و در رکعت سوم، پس از سورهی فاتحه، سورهی «اخلاص» خوانده شود. این روایت را ابوداود از عایشهل؛ نسایی از عبدالرحمن بن ابزیس؛ احمد بن حنبل از ابی بن کعبس و دارمی از ابن عباسب روایت کردهاند.]
* قرار ندادن سُتره در مکانی که گمان میرود که در آنجا، از جلوی نمازگزار، کسی عبور و مرور نماید؛ [زیرا ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «لٰا تُصَلِّ اِلّا اِلٰی سُتْرَةٍ؛ وَ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ؛ فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ، فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره؛ و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ و اگر اصرار بر عبور از جلو نمازت کرد، با او بجنگ، چون شیطان با او است».]
فَصلٌ فِی اِتِّخَاذِ السُّترَةِ وَ دَفعُ المَارِّ بَینَ یَدَیِ المُصَلِّی
إِذَا ظَنَّ مُرُورَه، یَستَحِبُّ لَه أَن یَغرِزَ سُترَةً تَکُونُ طُولَ ذِرَاعٍ فَصَاعِدًا فِی غِلظِ الإِصبُعِ. وَالسُّنَّةُ أَن یَّقرُبَ مِنهَا وَ یَجعَلَهَا عَلَی أَحَدِ حَاجِبَیهِ وَ لَا یَصمُدُ إِلَیهَا صَمدًا؛ وَ إِن لَم یَجِد مَا یَنصُبُه فَلیَخُطَّ خَطًّا طُولًا؛ وَ قَالُوا: بِالعَرضِ مِثلَ الهِلَالِ.
وَالمُستَحَبُّ تَرکُ دَفعِ المَارِّ وَ رُخِّصَ دَفعُه بِالإِشَارَةِ أَو بِالتَّسبِیحِ وَ کُرِهَ الجَمعُ بَینَهُمَا؛ وَ یَدفَعُه بِرَفعِ الصَّوتِ بِالقِرَاءَةِ وَ تَدفَعُه بِالإِشَارَةِ أَوِ التَّصفِیقِ بِظَهرِ أَصَابِعِ الیُمنَی عَلَی صَفحَةِ کَفِّ الیُسرَی؛ وَ لَا تَرفَعُ صَوتَهَا لِأَنَّه فِتنَةٌ؛ وَ لَا یُقَاتِلُ المَارَّ. وَ مَا وَرَدَ بِه، مُؤَوَّلٌ بِأَنَّه کَانَ وَالعَمَلُ مُبَاحٌ وَ قَد نُسِخَ.
فصل: پیرامون قرار دادن سُتره در جلوی سجدهگاه و اجازه ندادن عبورکننده که از جلوی نمازگزار عبور کند
هرگاه نمازگزار، گمان برد که عبورکنندهای از جلوی نمازش عبور و مرور خواهد کرد، در آن صورت برایش مستحب است که سُترهای را در جلوی خویش در زمین فرو کند که درازی و طول آن سُتره، یک ذراع یا بیشتر از آن باشد؛ و نیز سُتره به درشتی و ستبری انگشت [یا ضخیمتر از آن] باشد.
[به هر حال، برای نمازگزار مستحب است که در وقت نماز خواندن، سُترهای در جلوی سجدهگاهش قرار دهد تا مانع عبور دیگران از جلوی نمازگزار و مانع نگاه کردن او، به آن سوی سُتره شود.
و سُتره: چیزی است که نمازگزار، آن را جلوی خویش مینهد - اعم از چوب، عصا و غیره - تا این که نمازش را عبور گذرندهای از جلوی آن، مُختل نگرداند. و «سُتره»، با دیوار یا ستون یا عصایی که در زمین فرو برده شده و یا وسیلهی سواری - مانند شتر - که در مقابل خود قرار دهد و نماز بخواند، تحقّق پیدا میکند.
و کمترین اندازهی سُترهی شرعی، به اندازهی پشتی پالان شتر است. و پشتی پالان شتر، به اندازهی یک ذراع میباشد؛ یعنی ارتفاع سُتره، باید از یک ذراع کمتر نباشد.
به دلیل حدیث موسی بن طلحه که از پدرش روایت کرده است: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا وَضَعَ اَحَدُکُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلَ مُؤَخَّرَةِ اِلرَّحْلِ، فَلْیُصَلِّ وَ لٰا یُبٰالِ مَنْ مَرَّوَرٰاء ذٰلِکَ» (مسلم، ترمذی و ابوداود)؛ «هرگاه یکی از شما چیزی به اندازهی پشتی پالان شتر را رو به روی خود قرار دهد، نمازش را بخواند و به کسی که از آن سوی آن، عبور میکند، توجه نکند».
و سهل بن ابی حثمهس در مورد سُتره از پیامبر ج روایت میکند که ایشان فرمودند: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُ کُمْ فَلْیُصَلِّ اِلٰی سُتّرَةٍ وَّ لِیَدْنُ مِنْهٰا، لٰایَقْطَعُ الشَّیْطٰانُ عَلَیْهِ صَلٰاتَهُ» (نسایی و مستدرک حاکم)؛ «هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، رو به سُتره نماز بخواند و به آن نزدیک شود تا شیطان نمازش را قطع نکند».
و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «لٰاتُصَلِّ اِلّٰا اِلٰی سُتْرَةٍ وَّ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ، فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ و اگر اصرار بر عبور از جلوی نمازت کرد، با او بجنگ، چون شیطان با او است».]
و سنّت است که نمازگزار، نزدیک به سُتره بایستد. [بلالس گوید: «اِنَّهُ ج صَلّیٰ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِدٰارِ نَحْوٌ مِّنْ ثَلٰاثَةِ اَذْرُعٍ» (بخاری)؛ «پیامبر ج نماز خواند در حالی که فاصلهی بین او و دیوار، حدود سه ذراع بود». و هر ذراع، 45 سانتیمتر است.
و سهل بن سعدس گوید: «کٰانَ بَیْنَ مُصَلّٰی رَسُوْلِ اللهِ ج وَ بَیْنَ الْجِدٰارِ، مَمَرُّ الشّٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «بین محل سجدهی پیامبر ج و دیوار، به اندازهی عبور گوسفندی فاصله بود».
و همچنین سنّت است که نمازگزار، سُتره را در یکی از دو جانب راست و چپ خویش قرار دهد و روبهروی آن قرار نگیرد؛ [یعنی: سنّت است که نمازگزار از جانب راست یا چپ سُتره بایستد و روبهروی آن قرار نگیرد. مقدادس گوید: «مٰا رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج یُصَلِّیْ اِلٰی عَمُوْدٍ وَّ لٰاشَجَرَةٍ اِلّا جَعَلَهُ عَلٰی حٰاجِبِهِ الْاَ یْمَنِ اَوِ الْاَ ْیَسِر وَ لٰا یَصْمُدُ صَمْداً» (ابوداود و مسند احمد بن حنبل)؛ «هرگز پیامبر ج را ندیدم که به سوی ستون و درختی نماز بگزارند مگر آن که آن ستون یا درخت را در جانب راست یا چپ خویش قرار میدادند و روبهروی آن قرار نمیگرفتند».]
و اگر چنانچه نمازگزار، چیزی را نیافت تا آن را در جانب راست یا چپ خویش در زمین فرو برد، در آن صورت، باید خطّی را در جهت طول [یا به طور طولی] بکشد. و همچنین گفتهاند: خط را در جهت عرض [یا به طور عرضی] بر زمین بکشد؛ همانند هلال؛ [یعنی خطّی هلالی شکل؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِنْ لَّمْ یَکُنْ مَّعَهُ عَصاً، فَلْیَخُطَّ خَطّاً» (ابوداود و ابن ماجه)؛ «اگر به همراه نمازگزار، عصا نبود، پس خطّی را بکشد».]
و مستحب است که نمازگزار، عبورکننده را با دستان خویش دفع نکند و اجازه دارد که عبورکننده را با اشاره یا با تسبیح گفتن دفع نماید؛ ولی مکروه است که عبورکننده را هم با اشاره و هم با تسبیح گفتن، هر دو دفع نماید؛ [زیرا یکی از آنها، کفایت میکند و نیازی به دیگری نیست.]
و همچنین نمازگزار میتواند عبورکننده را با بلند کردن صدای خویش به قرائت، دفع نماید؛ وزن، عبورکننده را با اشاره یا با کف زدن، دفع نماید؛ این طور که با قسمت بیرونی انگشتان دست راست خویش، بر روی کف دست چپ خود بزند؛ ولی جهت دفع کردن عبورکننده، صدای خویش را به قرائت، بلند نگرداند؛ زیرا این کار، سبب فتنه میگردد.
و نمازگزار نمیتواند با کسی که از جلوی نمازش عبور میکند، جنگ و پیکار نماید و درگیر شود؛ و آنچه که در این مورد [از پیامبر ج دربارهی درگیر شدن با کسی که قصد عبور از جلوی نمازگزار را دارد] وارد شده، تأویل گردیده است. این طور که در اوائل اسلام بوده و عمل بدان، مباح و روا بوده، ولی بعدها، منسوخ گردیده است.
[یعنی: از ابن عمرب در مورد جنگیدن با کسی که از جلوی سجدهگاه نمازگزار عبور میکند، روایت است که پیامبر ج فرمود: «لٰاتُصَلِّ اِلّٰا اِلٰی سُتْرَةٍ؛ وَ لٰا تَدَعْ اَحَداً یَّمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ؛ فَاِنْ اَبٰی فَلْتُقٰاتِلْهُ؛ فَاِنَّ مَعَهُ الْقَرِیْنَ» (صحیح ابن خزیمه)؛ «نماز نخوان مگر رو به سُتره؛ و به کسی اجازه نده که از جلوی نماز تو عبور کند؛ تا میتواند مانع او شود برای آن که از جلوی نمازش عبور نکند؛ و اگر سرپیچی کرد، با او بجنگد؛ زیرا او شیطان است».
نویسندهی کتاب، بر این باور است که این احادیث، با روایاتی دیگر، منسوخ گردیده است؛ زیرا در اوائل اسلام، اعمال منافی با نماز، مباح و روا بوده، ولی بعدها با روایاتی دیگر، منسوخ گردیدهاند؛ از جمله:
زیدبن ارقمس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِیْ الصَّلٰاةِ لَشُغْلاً» (بخاری و مسلم)؛ «نماز خواندن، خود مانع سخن گفتن است؛ یعنی کاری است که با سخن گفتن، سازگار نیست؛ باید دل به نماز مشغول باشد».
و پیامبر ج به معاویة بن حکم سلمی که در نماز، جواب عطسهی کسی را داده بود فرمود: «اِنَّ هٰذِهِ الصَّلٰاةَ لٰایَصْلُحُ فِیْهٰا شَیْءٌ مِّنْ کَلٰامِ النّٰاسِ؛ اِنَّمٰا هُوَ التَّسْبِیْحُ وَ التَّکْبِیْرُ وَ قَرٰاءَةُ الْقُرْآنِ» (مسلم)؛ «به راستی در این نماز، هیچ چیز از سخنان مردم، شایستهی گفتن نیست؛ بیگمان، نماز عبارت است از تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن».
ناگفته نماند که اگر چنانچه نمازگزار، در مسجدی بزرگ یا در میدانی باز نماز میخواند، در آن صورت، عبور از جلوی روی نمازگزار از موضع هر دو پا تا جای سجدهی وی، درست نیست. و اگر چنانچه نمازگزار، در مسجدی کوچک، یا در خانهای کوچک نماز میگزارد، در آن صورت عبور کردن از جلوی روی نمازگزار از جای هر دو پای وی تا دیوار قبله، جایز نمیباشد.
ابوجهیمس گوید: پیامبر ج فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ الْمٰارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّیْ مٰاذٰا عَلَیْهِ، لَکٰانَ اَنْ یَّقِفَ اَرْبَعِیْنَ خَیْراً لَّهُ مِنْ اَنْ یَّمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور میکند، اگر میدانست که مرتکب چه گناهی شده است، چهل (سال، ماه یا روز...) ؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح میداد».
و همچنین برای نمازگزار، جایز نیست که نماز خویش را در معرض عبور مردم از جلوی روی خویش قرار دهد؛ مثل این که بدون سُتره در مکانی نماز بگزارد که در آن، عبور و مرور بسیار، انجام میگیرد.
و برای امام و پیشنماز نیز مستحب است که در جلوی خویش، سُترهای را قرار بدهد؛ اگر چنانچه در مکانی بود که عبور و مرور در آن، بسیار انجام میگرفت؛ و مقتدی نیازی به گرفتن سُتره ندارد؛ زیرا سُترهی امام، سُترهی مقتدی نیز به شمار میآید.
ابن عباسب گوید: «اَقْبَلْتُ رٰاکِباً عَلٰی اَتٰانٍ وَّ أَنَا یَوْمَئِذٍ قَدْنٰا هَزْتُ الْاِحْتِلٰامَ وَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ بِالنّٰاسِ بِمِنٰی، فَمَرَرْتُ بَیْنَ یَدَیِ الصَّفِّ، فَنَزَلْتُ فَاَرْسَلْتُ الْاتٰانِ تَرْتَعُ وَ دَخَلْتُ فِی الصَّفِّ، فَلَمْ یُنْکِرْ ذٰلِکَ عَلَیَّ اَحَدٌ» (بخاری و مسلم)؛ «در حالی که سوار بر ماده خری بودم و در آستانهی رسیدن به سنّ بلوغ قرار داشتم، آمدم و پیامبر ج را دیدم که در مِنٰی برای مردم نماز میخواند. از جلوی صف عبور کردم و پایین آمدم و ماده خر را رها کردم تا بچرد و من داخل صف شدم و هیچ کس مرا از این کار منع نکرد».]
فَصلٌ فِیمَا لَایَکرَهُ لِلمُصَلِّی
لَایَکرَهُ لَه شَدُّ الوَسَطِ وَ لَا تَقَلُّدٌ بِسَیفٍ وَ نَحوِهِ اِذَا لَم یَشتَغِل بِحَرکَتِه؛ وَ لَا عَدَمُ إِدخَالِ یَدَیهِ فِی فَرجِیِّه وَ شِقِّه عَلَی المُختَارِ؛ وَ لَا التَّوَجُّهُ لِمُصحَفٍ أَو سَیفٍ مُعَلَّقٍ أَو ظَهرِ قَاعِدٍ یَتَحَدَّثُ أَو شَمعٍ أَو سِرَاجٍ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَالسُّجُودُ عَلَی بِسَاطٍ فِیهِ تَصَاوِیرٌ لَم یَسجُد عَلَیهَا؛ وَ قَتلُ حَیَّةٍ وَ عَقرَبٍ خَافَ أَذَاهُمَا وَ لَو بِضَرَبَاتٍ وَ اِنحِرَافٍ عَنِ القِبلَةِ فِی الأَظهَرِ؛ وَ لَا بَأسَ بِنَفضِ ثَوبِه کَیلَا یَلتَصِقَ بِجَسَدِه فِی الرُّکُوعِ وَ لَا بِمَسحِ جَبهَتِه مِنَ التُّرَابِ أَوِ الحَشِیشِ بَعدَ الفِرَاغِ مِنَ الصَّلَاةِ وَ لَا قَبلَ الفَرَاغِ اِذَا ضَرَّه أَو شَغَلَه عَنِ الصَّلَاةِ وَ لَا بِالنَّظَرِ بِمُوقِ عَینَیه مِن غَیرِ تَحوِیلِ الوَجهِ؛ وَ لَا بَأسَ بِالصَّلَاةِ عَلیٰ الفُرُشِ وَالبُسُطِ وَاللُبُودِ؛ وَالأَفضَلُ، اَلصَّلَاةُ عَلَی الأَرضِ أَو عَلَی مَا تُنبِتُه. وَ لَا بَأسَ بِتِکرَارِ السُّورَةِ فِی الرَّکعَتَینِ مِنَ النَّفلِ.
فصل: پیرامون اموری که انجام آنها در نماز، برای نمازگزار مکروه نیست
[اموری که در نماز مکروه نیست، عبارتند از:]
* برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، وسط [قبای خویش] را ببندد؛ [زیرا این کار، باعث حفاظت و صیانت عورت وی و بیانگر آمادگی برای عبادت و پرستش خدا میباشد.]
* و برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، شمشیر یا غیر آن را به کمر خود ببندد، البته در صورتی که حرکت و جنبش شمشیر، اسباب دلمشغولی و بیتوجهی به نماز را برای نمازگزار فراهم نگرداند [و مُخلّ خشوع و خضوع نماز وی نباشد.]
* و بنا به قول مختار، برای نمازگزار مکروه نیست که در اثنای نماز، هر دو دست خویش را در پالتویی - که از پشت شکاف دارد - داخل نگرداند.
* نماز گزاردن در روبه روی قرآن یا شمشیری که آویخته شده است.
* نماز گزاردن در پشت سر مرد نشستهای که سخن میگوید.
* نماز خواندن در روبهروی شمع یا چراغ [لوستر یا چلچراغ]؛ بنا به قول صحیح.
* سجده کردن بر فرشی که در آن، تصاویر [ذی روح] وجود دارد؛ البته در صورتی که بر این تصاویر سجده نکند [بلکه در زیر پایش قرار داشته باشند.]
* کشتن مار و عقرب؛ در صورتی که از آزار و اذیت آنها، بیم و ترس داشته باشد؛ اگر چه کشتن آنها با دو ضربه باشد و به هنگام کشتن آنها، فرد نمازگزار از جهت قبله منحرف گردد؛ بنا به قول ظاهرتر [در مذهب؛ زیرا ابوهریرهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج اَمَرَ بِقَتْلِ الْاَسْوَدَیْنِ فِی الصَّلٰاةِ: اَلْعَقْرَبِ وَ الْحَیَّةِ» (صحیح ابن خزیمه و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج به کشتن عقرب و مار در نماز، امر فرمودند».]
* و اشکالی ندارد که جامهی خویش را [با عملی اندک] تکان دهد، تا با این کار، جامهاش در حالت رکوع، به بدنش نچسبد.
* و همچنین اشکالی ندارد که پس از فارغ شدن از نماز، پیشانی خویش را از خاک یا از علف [و خار و خاشاک] پاک نماید.
* و همچنین اشکالی دارد که پیشانی خویش را در اثنای نماز و پیش از فارغ شدن از نماز، از خاک [یا خار و خاشاک] و یا علفی که او را اذیت میکند، یا او را از نمازش به خود مشغول میگرداند، پاک نماید.
* و نگاه کردن به گوشهی دو چشم نیز مکروه نمیباشد؛ البته در صورتی که صورت از جهت قبله، برگردانیده نشود. [جابرس گوید: «اِشْتَکٰی رَسُوْلُ اللهِ ج فَصَلَّیْنٰا وَرٰاءَهُ وَ هُوَ قٰاعِدٌ؛ فَالْتَفَتَ اِلَیْنٰا فَرَأنٰا قِیٰاماً فَاَشٰارَ اِلَیْنٰا فَقَعَدْنٰا» (مسلم، نسایی و ابوداود)؛ «پیامبر ج مریض بود؛ و در حالی که نشسته نماز میخواند، ما به او اقتدا کردیم؛ سپس توجه به ما کرد و دید که ایستادهایم؛ به ما اشاره کرد و ما نشستیم».]
* نمازگزاردن بر روی فرش، قالیچه [قالی] و نَمَد اشکالی ندارد؛ و بهتر آن است که نماز بر روی خود زمین یا بر آن چیزی گزارده شود که زمین، آن را میرویاند [همانند: حصیر، علف، چمن و چیزهای رستنی؛ چون این کار به تواضع و فروتنی و خاکساری و خشوع، نزدیکتر است.]
* و همچنین اشکالی ندارد که یک سوره در دو رکعت از نمازهای نفل تکرار گردد؛ [زیرا نقل شده که: «اِنَّهُ ج قٰامَ بِآیَةٍ وَّاحِدَةٍ یُکَرِّرُهٰا فِیْ تَهَجُّدِهِ» (نسایی و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج با یک آیه به نماز ایستاد؛ این طور که آن را در نماز تهجّد خویش تکرار میکردند».]
فَصلٌ فِیمَا یُوجِبُ قَطعَ الصَّلَاةِ وَ مَا یُجِیزُه وَ غَیرِ ذَالِکَ
یَجِبُ قَطعُ الصَّلَاةِ بِاِستِغَاثَةٍ مَلهُوفٍ بِالمُصَلِّی لَا بِنِدَاءِ أَحَدِ أَبَوَیهِ؛ وَ یَجُوزُ قَطعُهَا بِسَرَقَةِ مَا یُسَاوِی دِرهَمًا وَ لَو لِغَیرِه، وَ خَوفِ ذِئبٍ عَلَی غَنَمٍ أَو خَوفِ تَرَدِّی أَعمَی فِی بِئرٍ وَ نَحوِه.
وَ اِذَا خَافَتِ القَابِلَةُ مَوتَ الوَلَدِ وَ إِلَّا فَلَا بَأسَ بِتَأخِیرِهَا الصَّلَاةَ وَ تُقبِلُ عَلَی الوَلَدِ؛ وَ کَذَا المُسَافِرُ اِذَا خَافَ مِنَ اللُّصُوصِ أَو قُطَّاعِ الطَّرِیقِ، جَازَ لَه تَأخِیرُ الوَقتِیَّةِ.
وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ عَمدًا کَسَلًا، یُضرَبُ ضَربًا شَدِیدًا حَتَّی یَسِیلَ مِنهُ الدَّمُ وَ یُحبَسُ حَتَّی یُصَلِّیَهَا؛ وَ کَذَا تَارِکُ صَومِ رَمَضَانَ؛ وَ لَا یُقتَلُ إِلَّا اِذَا جَحَدَ أَو اِستَخَفَّ بِأَحَدِهِمَا.
هرگاه فرد ستمدیده و کسی که بدو ظلم و تعدّی شده، فرد نمازگزار را به فریادرسی و یاری و کمک فراخواند [و او نیز بر رفع ظلم و ستم از وی قادر است؛] در آن صورت بر نمازگزار واجب است که نماز خویش را قطع کند [و به کمک و یاری او بشتابد.]
ولی برای نمازگزار واجب نیست که اگر چنانچه یکی از پدر و مادر او را صدا بزنند، نماز خویش را قطع نماید. (یعنی نباید بدون ضرورت و عذر، نماز خویش را قطع نماید.)
و همچنین قطع نماز جایز است در صورتی که [نمازگزار ببیند که دزد،] مالی را که برابر با یک درهم است، به سرقت ببرد؛ اگر چه آن مال، از فردی دیگر نیز باشد؛ [یعنی برای نمازگزار جایز است که نماز خویش را قطع کند اگر چنانچه دزدی را دید که مالی را که مساوی با یک درهم است میدزد؛ خواه آن مال از خود وی باشد یا از دیگری، و یک درهم: برابر با تقریباً سه گرم نقره است.]
و همچنین قطع نماز جایز است در صورتی که بیم آن داشته باشد که گرگ، به گوسفندان حملهور شود؛ یا بیم آن داشته باشد که شخص نابینا، در چاه یا امثال آن [از قبیل: گودال] بیافتد؛ [از این رو، بر نمازگزار واجب است که نماز خویش را قطع کند اگر نابینایی را دید که در شُرُف افتادن به چاه یا به گودالی است و ترسید که اگر چنانچه او را راهنمایی نکند، در چاه یا گودال بیافتد.]
و هرگاه قابله و ماما، بیم آن داشت که [اگر چنانچه به نماز خویش مشغول شود،] بچّه [در شکم مادرش] بمیرد [و یا عضوی از اعضای بچّه یا مادر، تلف گردد، و هلاک شدن بچه و مادر و یا تلف شدن عضوی از اعضای آنها بر گمانش غالب بود، در آن صورت بر وی واجب است که نمازش را از وقت آن به تأخیر اندازد و یا اگر چنانچه در نماز بود، آن را قطع نماید.]
و اگر چنانچه هلاک شدن بچه و مادر و یا تلف شدن عضوی از اعضای آنها بر گمانش غالب نبود، در آن صورت اشکالی ندارد که نماز خویش را از وقت آن به تأخیر اندازد و به [رَتق و فَتق امور] بچه روی آورد.
و همچنین هرگاه مسافر از دزدان یا راهزنان بیم و ترس داشت، در آن صورت برایش جایز است که نماز وقتی خویش را به تأخیر بیاندازد.
و کسی که به قصد و از روی تنبلی [و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی] نماز را ترک میکند، باید [تأدیب و تعزیر شود و باید] به حدّی زده شود تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز نپردازد؛ در زندان باقی میماند؛ و حکم ترک کنندهی روزه نیز به همین منوال است.
و چنین فردی، کشته نمیشود، مگر زمانی که وجوب نماز یا روزه را انکار کند و یا یکی از نماز و روزه را سبک و خوار بشمارد.
[به هر حال، افراد تارک نماز و روزه، به دو گونه تقسیم میشوند:
1- اگر نماز نخواندن و روزه نگرفتن به خاطر انکار وجوب آن، یا سبک و خوار شمردن آن، یا به مسخره گرفتن حرمت ترک آن باشد، چنین کسی به اجماع مسلمانان، مرتد و کافر است؛ زیرا واجب بودن نماز و روزه و مقام و جایگاه آنها، از زمرهی ضروریات دین است؛ و هر کس منکر وجوب آنها باشد، یا آنها را خوار و سبک بشمارد، خدا و پیامبر ج را تکذیب نموده و در قلب او حتّی به اندازهی دانهی خردلی ایمان وجود ندارد.
2- نماز نخواندن و روزه نگرفتن، از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسلههای شیطانی باشد که در این مورد، دانشمندان اختلافنظر دارند که آیا این فرد کافر است یا فاسق؟ اگر فاسق باشد، آیا کشتن او واجب است یا به عنوان تعزیر، زدن و زندانی کردن او کافی است.
امام ابوحنیفه/ گوید: چنین کسی، با ترک نماز و روزه، فاسق میشود و واجب است که او را تأدیب و تعزیر کرد و باید او را به حدّی زد تا خون از اندام وی جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز و گرفتن روزه نپردازد، در زندان باقی بماند.
امام مالک/ و امام شافعی/ میگویند: چنین کسی فاسق است و کافر نمیشود ولی تازیانه زدن و زندانی کردن او کافی نیست، بلکه اگر بر ترک نماز و روزه، اصرار نماید، باید به عنوان حدّ شرعی، کشته شود.
امام احمد/، در مشهورترین روایات خود میگوید: نماز نخوان، کافر است و خارج از دین و «مارق» تلقّی میگردد و مجازاتی جز قتل ندارد؛ و واجب است که از او بخواهند که توبه نماید، و با ادای نماز، وی را به اسلام بازگردانند؛ اگر پذیرفت، او را رها کنند و اگر نپذیرفت، گردن او را بزنند.]