الوِترُ وَاجِبٌ؛ وَ هُوَ ثَلاثُ رَکَعَاتٍ بِتَسلِیمَةٍ وَ یَقرَأُ فِی کُلِّ رَکعَةٍ مِنهُ الفَاتِحَةَ وَ سُورَةً وَ یَجلِسُ عَلَی رَأسِ الأُولَیَینِ مِنهُ وَ یَقتَصِرُ عَلَی التَّشَهُّدِ وَ لَا یَستَفتِحُ عِندَ قِیَامِهِ لِلثَّالِثَةِ.
وَ اِذَا فَرَغَ مِن قِرَاءَةِ السُّورَةِ فِیهَا رَفَعَ یَدَیهِ حِذَاءَ أُذُنَیهِ ثُمَّ کَبَّرَ وَ قَنَتَ قَائِمًا قَبلَ الرُّکُوعِ فِی جَمِیعِ السَّنَةِ؛ وَ لَا یَقنُتُ فِی غَیرِ الوِترِ.
وَالقُنُوتُ، مَعنَاهُ: الدُّعَاءُ. وَ هُوَ أَن یَّقُولَ: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَستَعِینُکَ وَ نَستَهدِیکَ وَ نَستَغفِرُکَ وَ نَتُوبُ اِلَیکَ وَ نُؤمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیکَ وَ نُثنِی عَلَیکَ الخَیرَ کُلَّه نَشکُرُکَ وَ لَا نَکفُرُکَ وَ نَخلَعُ وَ نَترُکُ مَن یَّفجُرُکَ اَللَّهُمَّ إِیَّاکَ نَعبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّی وَ نَسجُدُ وَ اِلَیکَ نَسعَی وَ نَحفِدُ نَرجُو رَحمَتَکَ وَ نَخشَی عَذَابَکَ إِنَّ عَذَابَکَ الجِدَّ بِالکُفَّارِ مُلحِقٌ؛ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی النَّبِیِّ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ».
وَالمُؤتَمُّ یَقرَأُ القُنُوتَ کَالإِمَامِ؛ وَ اِذَا شَرَعَ الإِمَامُ فِی الدُّعَاءِ بَعدَ مَا تَقَدَّمَ، قَالَ أَبُویُوسُفَ رَحِمَهُ اللهُ: یُتَابِعُونَه وَ یَقرَءُونَه مَعَه. وَ قَالَ مُحَمَّدٌ: لَا یُتَابِعُونَه وَ لکِن یُؤَمِّنُونَ.
وَالدُّعَاءُ هُوَ هَذَا: «اَللَّهُمَّ اهْدِنَا بِفَضلِکَ فِیمَن هَدَیتَ وَ عَافِنَا فِیمَن عَافَیتَ وَ تَوَلَّنَا فِیمَن تَوَلَّیتَ وَ بَارِک لَنَا فِیمَا أَعطَیتَ وَقِنَا شَرَّ مَا قَضَیتَ إِنَّکَ تَقضِی وَ لَا یُقضَی عَلَیکَ إِنَّه لَا یَذِلُّ مَن وَالَیتَ وَ لَا یَعِزُّ مَن عَادَیتَ تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَیتَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ صَحبِهِ وَ سَلَّمَ»
وَ مَن لَم یُحسِنِ القُنُوتَ، یَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغفِر لِی» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ أَو «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ أَو «یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ».
وَ اِذَا اِقتَدَی بِمَن یَقنُتُ فِی الفَجرِ، قَامَ مَعَهُ فِی قُنُوتِهِ سَاکِتًا فِی الأَظهَرِ؛ وَ یُرسِلُ یَدَیهِ فِی جَنبَیهِ. وَ اِذَا نَسِیَ القُنُوتَ فِی الوِترِ وَ تَذَکَّرَه فِی الرُّکُوعِ أَوِ الرَّفعِ مِنهُ، لَا یَقنُتُ. وَ لَو قَنَتَ بَعدَ رَفعِ رَأسِه مِنَ الرُّکُوعِ، لَا یُعِیدُ الرُّکُوعَ وَ یَسجُدُ لِلسَّهوِ لِزَوَالِ القُنُوتِ عَن مَحَلِّهِ الأَصلِیِّ. وَ لَو رَکَعَ الإِمَامُ قَبلَ فِرَاغِ المُقتَدِی مِن قِرَاءَةِ القُنُوتِ أَو قَبلَ شُرُوعِهِ فِیهِ وَ خَافَ فَوتَ الرُّکُوعِ، تَابَعَ إِمَامَه وَ لَو تَرَکَ الإِمَامُ القُنُوتَ، یَأتِی بِه المُؤتَمُّ إِن أَمکَنَه مُشَارَکَةُ الإِمَامِ فِی الرُّکُوعِ وَ إِلَّا تَابَعَه
وَ لَو أَدرَکَ الإِمَامَ فِی رُکُوعِ الثَّالِثَةِ مِنَ الوِترِ، کَانَ مُدرِکًا لِلقُنُوتِ؛ فَلَا یَأتِی فِیمَا سُبِقَ بِه. وَ یُوتِرُ بِجَمَاعَةٍ فِی رَمَضَانَ فَقَط. وَ صَلَاتُةُ مَعَ الجَمَاعَةِ فِی رَمَضَانَ، أَفضَلُ مِن أَدَائِهِ مُنفَرِدًا آخِرَ اللَیلِ فِی اِختِیَارِ قَاضِی خَان؛ قَالَ: هُوَ الصَّحِیحُ. وَ صَحَّحَ غَیرُه خِلَافَه.
نماز وتر واجب است. [پیامبر ج میفرماید: «اَلْوِتْرُ حَقٌّ؛ فَمَنْ لَّمْ یُوْتِرْ فَلَیْسَ مِنّٰا» (ابوداود)؛ «وتر حق است؛ پس هر آن کس که آن را نخواند، از ما نیست».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِنَّ اللهَ وِتْرٌ یُحِبُّ الْوِتْرَ» (بخاری و مسلم)؛ «خداوند وتر (تنها) است و نماز وتر را دوست دارد». خداوند وتر است، یعنی: در ذاتش تنها است و غیرقابل تجزیه و تقسیم است و در صفاتش تنها است و هیچ شبیه و مانندی برای او نیست، و در افعالش تنها است و هیچ شریک و یاریدهندهای ندارد.
و علی بن ابیطالبس گوید: پیامبر ج وتر میخواند و میفرمود: «یٰا اَهْلَ الْقُرْآنِ! اَوْتِرُوا فَاِنَّ الله وِتْرٌ یُّحِبُّ الْوِتْرَ» (ابن ماجه، ترمذی و نسایی)؛ «ای اهل قرآن! نماز وتر بخوانید؛ چرا که خداوند وتر (تنها) است و وتر را دوست دارد».
از این رو، نماز وتر واجب است و چنانچه به فراموشی یا به قصد ترک گردد، در آن صورت قضا آوردن آن بر مسلمان، واجب میباشد.] و نماز وتر، سه رکعت است با یک سلام دادن؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج کٰانَ یُوْتِرُ بِثَلٰاثٍ لّٰایُسَلِّمُ اِلّٰا فِیْ آخِرِهِنَّ» (مستدرک حاکم)؛ «پیامبر ج سه رکعت وتر میخواندند و تنها در آخر سه رکعت، سلام میدادند».
و نماز وتر، پس از ادای نماز، فرض عشاء و دو رکعت سنّت آن، گزارده میشود؛ و گزاردن آن پیش از خواندن فرض عشاء روا نیست. بنابراین، خواندن نماز وتر، پس از نماز عشاء تا طلوع صبح صادق جایز است؛ ولی خواندن آن در یک سوم آخر شب، پاداش بیشتری دارد.
از عایشهل روایت است: «مِنْ کُلِّ اللَّیْلِ قَدْ اَوْتَرَ رَسُوْلُ اللهِ ج؛ مِنْ اَوَّلِ اللَّیْلِ وَ اَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ، فَانْتَهٰی وِتْرُهُ اِلَی السَّحَرِ» (بخاری، مسلم، نسایی، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج در تمام شب وتر را خوانده است؛ در اول، وسط و در آخر شب و وتر او به سحر منتهی میشد».
و برای کسی که بیم دارد آخر شب بیدار نشود، مستحب است که وترش را اول شب بخواند، همچنانکه برای کسی که گمان میکند آخر شب بیدار میشود، تأخیر آن سنّت است.
ابوقتادهس گوید: پیامبر ج به ابوبکرس فرمود: «مَتٰی تُوْتِرُ؟» ؛ «چه وقت نماز وتر میخوانی؟» گفت: قبل از آن که بخوابم. به عمرس فرمود: «مَتٰی تُوْتِرُ؟»؛ «چه وقت نماز وتر میخوانی؟». گفت: میخوابم و بعد بلند میشوم و وتر میخوانم. پیامبر ج به ابوبکرس فرمود: «اَخَذْتَ بِاْلَحْزِم اَوْ بِالْوَثِیْقَةِ»؛ «محکمکاری و احتیاط کردی» و به عمرس فرمود: «اَخَذْتَ بِالْقُوَّةِ»؛ «کارت همراه با قدرت و نیرو بود». (ابوداود، ابن ماجه و صحیح ابن خزیمه).
و جایز نیست که شخص نمازگزار با وجود داشتن قدرت بر ایستادن، نماز وتر را نشسته بخواند؛ و همچنین روا نیست که نماز وتر را سوار بر مرکب بخواند؛ مگر آن که عذری داشته باشد.]
و نمازگزار، در هر رکعتی از نماز وتر، سورهی فاتحه و سورهای دیگر به همراه آن بخواند [چنانکه در نوافل و سنّتها انجام میدهد؛] و پس از خواندن دو رکعت از وتر، برای تشّهد بنشیند و در تشهّد [اول]، تنها به خواندن تشهّد اکتفا کند و بر آن چیزی را نیفزاید.
و هنگامی که به سوی رکعت سوم برمیخیزد، «سبحانک اللهم و بحمدک...» را نخواند [و همچنین «اعوذ بالله» را نیز نگوید]؛ و چون از قرائت سوره در رکعت سوم فارغ شد، دستهای خویش را تا برابر گوشهایش بلند کند؛ آنگاه تکبیر بگوید و پیش از رکوع، در حالی که ایستاده است، قنوت را بخواند؛ و خواندن قنوت در نماز وتر، در تمام سال واجب است.
و «قنوت»؛ به معنای دعا و نیایش به درگاه الهی است. [و سنّت است که در قنوت، دعایی خوانده شود که از عبدالله بن مسعودس نقل گردیده است؛] و آن دعا این است:
«اَللّٰهُمَّ اِنّٰا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، وَ نَشْکُرُکَ وَ لٰانُکْفُرُکَ وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ؛ اَللّٰهُمَّ اِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَ نَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعٰی وَ نَحْفِدُ وَ نَرْجُوْا رَحْمَتَکَ وَ نَخْشَی عَذٰابَکَ اِنَّ عَذٰابَکَ بِالْکُفّٰارِ مُلْحَقٌ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی النَّبِیِّ ج وَ آلِه وَ سَلَّمَ»؛ «بار خدایا! ما از تو یاری میجوئیم؛ و از تو آمرزش گناهان خویش را خواستاریم و به تو ایمان میآوریم و بر تو توکل و اعتماد مینمائیم؛ و تو را به خیر و خوبی میستائیم و تو را سپاس و ستایش میگوییم و تو را ناسپاسی و ناشکری نمیکنیم؛ و دست برمیدایم و رها میکنیم آن که تو را با گناهان نافرمانی و عصیان نموده است».
پروردگارا! ما فقط تو را میپرستیم و تنها برای تو نماز میگزاریم، و فقط تو را سجده میبریم و به سوی تو سعی و شتاب مینمائیم و رحمت تو را امید میداریم و از عذاب و کیفر تو میترسیم؛ بیگمان عذاب تو به کافران پیوستنی و ملحق شدنی است. درود و سلام خدا بر پیامبر ج و خاندانش باد».
[به هر حال؛ کیفیت و چگونگی گزاردن نماز وتر، بدین ترتیب است که: هرگاه فرد نمازگزار بخواهد نماز وتر خویش را بگزارد؛ ابتدا تکبیر شروع نماز را بگوید، و پس از آن، به خواندن «ثناء» - سبحانک اللهم - و «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» و سورهی «فاتحه» و سورهای دیگر پس از قرائت سورهی فاتحه بپردازد؛ آنگاه رکوع کند و دوباره سجده نماید؛ سپس برای رکعت دوّم بلند شود و رکعت دوم را همانند سایر نمازها اداء نماید؛ آنگاه پس از دو سجدهی رکعت دوم، به قعده نشیند و تشهّد بخواند؛ و چون برای رکعت سوم بلند شد، سورهی فاتحه و سورهای دیگر پس از آن بخواند؛ و هرگاه از قرائت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید و دستهای خویش را تا برابر گوشهای خویش بلند کند؛ آنگاه قنوت بخواند و چون از قرائت قنوت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید و به رکوع برود؛ و بقیهی رکعت سوم را همانند سایر نمازها، به پایان برساند.
ناگفته نماند که دلیل بلند کردن دستها در رکعت سوم این است که: عبدالرحمن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعودس نقل میکند که ابن مسعودس به هنگام خواندن قنوت وتر، دستهای خویش را بلند میکرد. (مصنف ابن ابی شیبه و بخاری در جزء «رفع الیدین».)
و دلیل خواندن «اللهم انّا نستعینک و نستغفرک...» آن است که ابراهیم گوید: به هنگام خواندن قنوت، این دعا را بخوانید: «اللهم انا نستعینک و نستغفرک و نؤمن بک...» (مصنف ابن ابی شیبه)
و دلیل این که پیامبر ج قنوت را پیش از رکوع میخواند، این است که علقمه گوید: عبدالله بن مسعودس و دیگر یاران رسول خدا ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع میخواندند. (مصنّف ابن ابی شیبه).
و نیز عبدالرحمن بن اسود، از پدرش از عبدالله بن مسعودس چنین نقل کرده که هرگاه عبدالله بن مسعودس از قرائت فارغ میشد، «الله اکبر» میگفت و قنوت میخواند؛ و چون از قنوت، فارغ میشد، الله اکبر میگفت و به رکوع میرفت. این حدیث را ابن ابی شیبه در مصنّف خویش روایت کرده است.]
و مقتدی نیز دعای قنوت را همانند امام، [به صورت آهسته] بخواند؛ [یعنی: نمازگزار، دعای قنوت را با صدای آهسته بخواند؛ و فرقی نمیکند که این نمازگزار، امام و پیشنماز باشد یا مقتدی و تنهاگزار؛ و بر تمامی آنها لازم است که دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند.]
و هرگاه امام، پس از خواندن آنچه که پیشتر گذشت [یعنی پس از خواندن «اللهم انا نستعینک و نستغفرک...»]، شروع به خواندن دعا [اَللّٰهُمَّ اهْدِنٰا بِفَضْلِکَ فِیْمَنْ هَدَیْتَ...»] نمود؛ در آن صورت امام ابویوسف/ گفته است: مقتدیها نیز از پیشنماز پیروی کنند و آن دعا را به همراه امام بخوانند.
و امام محمد/ گفته است: مقتدیها، از امام پیروی نکنند و آن دعا را نخوانند؛ بلکه آنها، فقط آمین بگویند.
و آن دعا، این است: «اَللّٰهُمَّ اهْدِنٰا بِفَضْلِکَ فِیْمَنْ هَدَیْتَ، وَ عٰافِنٰا فِیْمَنْ عٰافَیْتَ، وَ تَوَ لَّنٰا فِیْمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَ بٰارِکْ لَنٰا فِیْمٰا اَعْطَیْتَ، وَ قِنٰا شَرَّ مٰاقَضَیْتَ؛ اِنَّکَ تَقْضِیْ وَ لٰا یُقْضٰی عَلَیْکَ؛ اِنَّهُ لٰایَذِلَُّ مَنْ وّٰالَیْتَ وَ لٰا یَعِزُّ مَنْ عٰادَیْتَ، تَبٰارَکْتَ رَبَّنٰا وَ تَعٰالَیْتَ. وَ صَلَّی اللهُ عَلٰی سَیِّدِنٰا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صَحْبِهِ وَ سَلَّمَ»؛ «پروردگارا! ما را به فضل و کرم خویش، از زمرهی کسانی قرار بده که آنها را هدایت کردهای؛ و ما را جزو کسانی قرار بده که آنان را عافیت دادهای؛ و ما را از جملهی آنانی بگردان که دوست خود قرار دادهای؛ و در آنچه که به ما عطا کردهای، برکت ده؛ و از شرّ آنچه که مقدّر نمودهای، ما را حفظ کن؛ چون تو قضاوت میکنی و بر تو حکم کرده نمیشود؛ و کسی را که تو دوست بداری، خوار و زبون نمیگردد؛ و کسی را که تو دشمن بداری، عزیز و گرامی نمیگردد؛ بار خدایا! دارای برکات بسیار و در ذات و صفاتت، بلندمرتبه هستی. و درود و سلام خدا بر سالار ما محمد ج و خاندان و یارانش باد». [زیرا حسن بن علیب گوید: پیامبر ج کلماتی را به من یاد داد که آنها را در قنوت وتر بخوانم؛ و آن کلمات، عبارتند از: «اللهم اهدنا بفضلک فیمن هدیت...». ابوداود و ترمذی.]
و هر کس که بر خواندن قنوت مأثوره، قدرت و توانایی ندارد و آن را خوب یاد ندارد، سه بار «اَللّٰهُمَّ اغْفِرْلِیْ» [بار خدایا! مرا بیامرز] بگوید؛ و یا این دعا را بخواند: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ»؛ «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاهدار».
و یا سه بار بگوید: «یٰا رَبِّ»؛ «ای پروردگار من».
و هرگاه نمازگزار، به پیشنمازی اقتدا کرد که در نماز صبح، قنوت میخواند [مانند پیشنماز شافعی مذهب]، در آن صورت به همراه او در حالت قنوت خواندنش بایستد [و بدان گوش فرا دهد و] خاموش باشد - بنا به ظاهرترین قول -؛ و دستهای خویش را [به هنگام خواندن قنوت]، به دو طرف خویش رها نماید.
و هرگاه نمازگزار، خواندن قنوت را در نماز وتر فراموش کرد، و آن را در حالت رکوع به یاد آورد و یا پس از بالا بردن سر خویش از رکوع به یاد آورد، در آن صورت [در رکوع یا پس از بالا آوردن سر از رکوع،] قنوت نخواند؛ [بلکه پس از سلام نماز، سجدهی سهو انجام بدهد.] و اگر چنانچه قنوت را پس از برخاستن و بلند کردن سر خویش از رکوع خواند، در آن صورت رکوع را عود نکند، ولی [در آخر نماز، پس از سلام،] سجدهی سهو انجام بدهد؛ زیرا قنوت، از محل اصلی خویش، تغییر کرده است. [چون محل اصلی آن، پیش از رکوع بوده است.]
و اگر چنانچه پیشنماز، پیش از فارغ شدن مقتدی از خواندن قنوت، یا قبل از شروع کردن مقتدی به خواندن قنوت، به رکوع رفت و مقتدی بیم آن داشت که اگر چنانچه به تکمیل یا خواندن قنوت مشغول شود، رکوع به همراه امام را از دست بدهد، در آن صورت، از امامش پیروی کند و قنوت را ترک نماید؛ [ولی اگر بیم آن را نداشت که رکوع به همراه امام را از دست بدهد، در آن صورت از امامش پیروی نکند و قنوت خویش را تکمیل نموده و سپس با وی، در رکوع مشارکت نماید.]
و اگر چنانچه پیشنماز، قنوت را ترک کرد، مقتدی قنوت را بخواند؛ البته در صورتی که برای وی این امکان وجود داشته باشد که با امام در رکوع مشارکت نماید [و رکوع به همراه امام را از دست ندهد.] و اگر چنانچه از فوت شدن رکوع به همراه امام بیم داشت، در آن صورت از امامش پیروی نموده و قنوت را ترک نماید.
و اگر چنانچه، مقتدی «مَسْبُوق» [کسی که در آغاز جماعت، حضور نداشته و یک یا چند رکعت را از دست داده است]، امام را در رکوعِ رکعت سوم نماز وتر دریافت، در آن صورت، وی [حکماً] دریابندهی قنوت است؛ بنابراین، آنگاه که برای تمام کردن نماز خویش و جبران رکعتهایی که بدانها نرسیده برمیخیزد، قنوت را نخواند.
و تنها در ماه مبارک رمضان [و پس از خواندن نماز تراویح] است که نماز وتر با جماعت خوانده میشود. [و سنّت است که در تمامی شبهای ماه مبارک رمضان، نماز وتر، پس از خواندن نماز تراویح، با جماعت گزارده شود؛ و جماعت نماز وتر در غیر رمضان، مکروه است.]
و این که نمازگزار، نماز وتر را با جماعت در ماه رمضان برگزار نماید، بهتر از آن است که آن را به تنهایی در آخر شب ادا کند؛ و این، اختیار قاضیخان است؛ وی گفته است: و همین قول، صحیح میباشد. و دیگر علماء و صاحبنظران غیر از قاضیخان، خلاف این قضیه را تصحیح کردهاند و صحیح و درست شمردهاند.
فَصلٌ فِی النَّوَافِلِ
سُنَّ سُنَّةً مُؤَکَّدَةً رَکعَتَانِ قَبلَ الفَجرِ وَ رَکعَتَانِ بَعدَ الظُّهرِ وَ بَعدَ المَغرِبِ وَ بَعدَ العِشَاءِ وَ أَربَعٌ قَبلَ الظُّهرِ وَ قَبلَ الجُمُعَةِ وَ بَعدَهَا بِتَسلِیمَةٍ
وَ نَدَبَ أَربَعٌ قَبلَ العَصرِ وَالعِشَاءِ وَ بَعدَه وَ سِتٌّ بَعدَ المَغرِبِ. وَ یَقتَصِرُ فِی الجُلُوسِ الأَوَّلِ مِنَ الرُّبَاعِیَّةِ المُؤَکَّدَةِ عَلَی التَّشَهُّدِ وَ لَا یَأتِی فِی الثّٰالِثَةِ بِدُعَاءِ الاِستِفتَاحِ؛ بِخَلَافِ المَندُوبَةِ. وَ إِذَا صَلَّی نَافِلَةً أَکثَرَ مِن رَکعَتَینِ وَ لَم یَجلِس إِلَّا فِی آخِرِهَا صَحَّ اِستِحسَانًا لِأَنَّهَا صَارَت صَلَاةً وَاحِدَةً وَ فِیهَا الفَرضُ، الجُلُوسُ آخَرِهَا
وَکُرِهَ الزِّیَادَةُ عَلَی أَربَعٍ بِتَسلِیمَةٍ فِی النَّهَارِ وَ عَلَی ثَمَانٍ لَیلًا؛ وَالأَفضَلُ فِیهِمَا رَبَاعُ عِندَ أَبِی حَنِیفَةَ وَ عِندَهُمَا: الأَفضَلُ فِی اللَیلِ مَثنَی مَثنَی وَ بِه یُفتَی. وَ صَلَاةُ اللَّیلِ أَفضَلُ مِن صَلَاةِ النَّهَارِ؛ وَ طُولُ القِیَامِ أَحَبُّ مِن کِثرَةِ السُّجُودِ.
[منظور از نفل: نمازهایی افزون بر نمازهای فرض و واجب میباشد؛ از این رو، واژهی «نفل»، شامل نمازهای سنّت و نفل میگردد. بنابراین، نمازهای نفل، عبارت از نمازهایی هستند که رسول خدا ج آنها را افزون بر آنچه که خداوند بلندمرتبه، فرض یا واجب کرده است، میخواندند تا به وسیلهی آنها، به خداوند بلندمرتبه، تقرّب و نزدیکی جویند. و پیامبر ج بر بعضی از این نمازها، مداومت و مواظبت و پایبندی میکردند و بعضی از آنها را گاهی اوقات ترک مینمودند.
پس نمازهایی که رسول خدا ج بر آنها مواظبت و پایبندی نمودهاند، «سنّتهای مؤکّده» نامیده میشوند؛ و نمازهایی که گاهی اوقات، آنها را خواندهاند و گاهی هم آنها را ترک نمودهاند به نام «سنّتهای غیرمؤکّده» یا «مندوب» و «مستحب» نامیده میشوند.]
و خواندن نمازهای ذیل، از زمرهی «سنّتهای مؤکّده» میباشند.
* دو رکعت پیش از نماز فرض صبح؛ [زیرا پیامبر ج در مورد دو رکعت سنّت صبح میفرماید: «لٰاتَدَعُوهُمٰا وَ اِن طَرَدَتْکُمُ الْخَیْلُ» (ابوداود و مسند احمد)؛ «دو رکعت سنّت صبح را ترک نکنید اگر چه در زیر پای اسبها، لگدمال شوید».
و نیز میفرماید: «رَکْعَتَا الْفَجْرِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُّنْیٰا وَ مٰافِیْهٰا» (مسلم و سنن بیهقی)؛ «در نزد من، دو رکعت سنّت صبح، از دنیا و آنچه در آن است، محبوبتر و پسندیدهتر است».
و در روایتی دیگر آمده است: «خَیْرٌ مِّنَ الدُّنْیٰا وَ مٰافِیْهٰا» (مسلم و ترمذی)؛ «دو رکعت سنّت صبح، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است».]
* دو رکعت پس از فرض ظهر.
* دو رکعت پس از فرض مغرب.
* دو رکعت پس از فرض عشاء.
* چهار رکعت پیش از فرض ظهر. [به هر حال، پیش از نمازهای فرض و پس از آن ها، دوازده رکعت نماز سنّت وجود دارد که در احادیث و روایات، بر خواندن آنها، تأکید شده است؛ از این رو، بدانها «نمازهای سنّت مؤکده» میگویند.
امّ المؤمنین عایشهل گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ ثٰابَرَ عَلٰی ثِنْتَیْ عَشَرَةَ رَکْعَةً مِّنَ السُّنَّةِ، بَنٰی اللهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ: اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ قَبْلَ الظُّهْرِ، وَ رَکْعَتَیْنِ بَعْدَهٰا، وَ رَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ رَکْعَتَیّنِ بَعّدَ الْعِشٰاءِ وَ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ» (ترمذی و نسایی)؛ «هر کس به خواندن دوازده رکعت نماز سنّت مواظبت و پایبندی کند، خداوند بلندمرتبه، خانهای در بهشت برای او میسازد؛ و این دوازده رکعت نماز سنّت، عبارتند از: چهار رکعت سنّت پیش از ظهر و دو رکعت پس از آن؛ دو رکعت پس از مغرب؛ دو رکعت پس از نماز فرض عشاء و دو رکعت، پیش از ادای نماز فرض صبح».
و شُریح، از عایشهل چنین روایت میکند که وی گفت: «مٰا صَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج اَلْعِشٰاءَ قَطٌّ فَدَخَلَ عَلَیَّ اِلّٰا صَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ اَوْ سِتَّ رَکَعٰاتٍ» (ابوداود)؛ «هرگز پیامبر ج نماز عشاءرا نگزاردند مگر این که به نزدم میآمدند و چهار یا شش رکعت نماز میخواندند».
در این حدیث بیان شده که پیامبر ج پس از نماز عشاء، چهار یا شش رکعت نماز میخواندند؛ از این رو، هر کسی این چهار یا شش رکعت را بخواند، کار خوب و نیکی را انجام داده است؛ و گرنه سنّت مؤکّده، همان دو رکعت است؛ و ذکر چهار یا شش رکعت، به جهت تشویق و ترغیب بر پایبندی و مواظبت آن دو رکعت است.
و تأکید برخی از نمازهای سنّت، از برخی دیگر بیشتر است؛ به طوری که مؤکدترین نمازهای سنّت، دو رکعت سنّت صبح و پس از آن، چهار رکعت پیش از ظهر است. عایشهل گوید: «لَمْ یَکُن ِالنَّبِیُّ ج عَلٰی شَیْء ٍمِّنَ النَّوٰافِلِ اَشَدُّ تَعٰاهَدُاً مِّنْهُ عَلٰی رَکْعَتِیَ الْفَجْرِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج بر خواندن هیچ نماز نفلی، بیشتر از دو رکعت سنّت صبح، مواظبت و پایبندی نمیکردند».
و همچنین از عایشهل روایت است که گفت: «اِنَّ النَّبِیَّّ ج کٰانَ لٰا یَدَعُ اَرْبَعاً قَبْلَ الظُّهْرِ وَ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْغَدٰاةِ» (بخاری)؛ «پیامبر ج چهار رکعت (سنّت) پیش از ظهر و دو رکعت (سنّت) پیش از نماز فرض صبح را هرگز ترک نمیکردند».
* چهار رکعت با یک سلام پیش از فرض جمعه؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یَرْکَعُ قَبْلَ الْجُمْعَةِ اَرْبَعاً لٰایَفْصِلُ فِیْ شَیْء ٍمِنْهُنَّ» (ابن ماجه)؛ «پیامبر ج پیش از جمعه، چهار رکعت نماز میخواند بیآن که در اثنای آن چها ررکعت سلام بدهد».]
* و چهار رکعت با یک سلام پس از فرض جمعه؛ [زیرا پیامبر ج فرموده است: «اِذٰا صَلّٰی اَحَدُکُمُ الْجُمُعَةَ فَلْیُصَلِّ بَعْدَهٰا اَرْبَعاً» (مسلم، ترمذی و ابن ماجه)؛ «هرگاه یکی از شما، نماز جمعه را خواند، پس از آن، چهار رکعت بخواند».
و نیز روایت شده است که: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّیْ بَعْدَ الْجُمُعَةِ اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ یُّسَلِّمُ فِیْ آخِرِهِنَّ» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «پیامبر ج پس از فرض جمعه، چهار رکعت نماز میخواند، و در آخر چهار رکعت، سلام میداد».
و همچنین پیامبر ج فرموده است: «اِذٰا صَلَّیْتُمْ بَعْدَ الْجُمُعَةِ فَصَلُّوْا اَرْبَعاً» (مسلم و ابوداود)؛ «هرگاه پس از نماز جمعه نماز خواندید، چهار رکعت بخوانید».
از دیدگاه امام ابوحنیفه، چهار رکعت نماز سنّت پیش از جمعه و چهار رکعت پس از آن مشروع شده است؛ و امام ابویوسف بر این باور است که پس از نماز جمعه، شش رکعت سنّت وجود دارد.]
و خواندن نمازهای ذیل، مستحب و مندوب میباشد [و نمازهای غیرمؤکّده، عبارتند از:]
* چهار رکعت پیش از فرض عصر؛ [علی بن ابیطالبس گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یُصَلِّیْ قَبْلَ الْعَصْرِ اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ یَّفْصِلُ بَیْنَهُنَّ بِالتَّسْلِیْمِ عَلَی الْمَلٰائِکَةِ الْمُقَرَّبِیْنَ وَ مَنْ تَبِعَهُمْ مِنَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ الْمُؤْمِنِیْنَ» (ترمذی)؛ «پیامبر ج قبل از نماز عصر، چهار رکعت نماز میخواند و بین هر (دو رکعت) با درود بر ملائکهی مقرّبین و مسلمانان و مؤمنان و پیروان آنان، فاصله میانداخت».
و نیز میفرماید: «رَحِمَ اللهُ امْرَاً صَلّٰی قَبْلَ الْعَصْرِ اَرْبَعاً» (ابوداود)؛ «خداوند بر کسی رحم کند که پیش از عصر، چهار رکعت نماز بخواند».
و علی بن ابیطالبس گوید: «اِنَّّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یُصَلِّیْ قَبْلَ الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ» (ابوداود)؛ «پیامبر گرامی اسلام ج پیش از عصر، دو رکعت نماز میگزارد».]
* چهار رکعت پیش از فرض عشاء؛ [زیرا عایشهل روایت میکند که: «اِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ، کٰانَ یُصَلِّی قَبْلَ صَلٰاةِ الْعِشٰاءِ اَرْبَعاً ثُمَّ یُصَلِّیْ بَعْدَهٰا اَرْبَعاً ثُمَّ یَضْطِجِعُ»؛ «پیامبر ج پیش از فرض عشاء، چهار رکعت و پس از آن نیز چهار رکعت میگزارد و آنگاه دراز میکشید».
و نیز روایت شده است که: «مٰا صَلّٰی رَسُوْلُ اللهِ ج اَلْعِشٰاءَ قَطٌّ فَدَخَلَ عَلَیَّ اِلّٰا صَلّٰی اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ اَوْ سِتَّ رَکَعٰاتٍ» (ابوداود)؛ «هرگز پیامبر ج نماز عشاء را نگزاردند مگر این که به نزدم میآمدند و چهار یا شش رکعت نماز میخواندند».
و نیز میتوان به عموم روایت عبدالله بن مغفّلس که بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه به روایت آن پرداختهاند استدلال کرد؛ آنجا که عبدالله بن مغفّلس روایت میکند که پیامبر ج فرمودند: «بَیْنَ کُلِّ اَذٰانَیْنِ صَلٰاةٌ؛ بَیْنَ کُلِّ اَذٰانَیّژْنِ صَلٰاةٌ؛ ثُمَّ قٰالَ فِی الثّٰالِثَةِ: لِمَنْ شٰاءَ»؛ «بین هر اذان و اقامه، نماز است. بین هر اذان و اقامه، نماز است. و در سومین بار فرمودند: برای کسی که بخواهد».]
* چهار رکعت پس از نماز عشاء؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «مَنْ صَلّٰی قَبْلَ الظُّهْرِ اَرْبَعاً کٰانَ کَاَنَّمٰا تَهَجَّدَ مِنْ لَیْلَتِهِ؛ وَ مَنْ صَلّٰاهُنَّ بَعْدَ الْعِشٰاءِ کٰانَ کَمِثْلِهِنَّ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (معجم الاوسط طبرانی و مجمع الزوائد هیثمی)؛ «هر کس پیش از ظهر، چهار رکعت نماز بخواند؛ گویی شب خویش را با تهجّد گذرانده است؛ و هر آن که پس از عشاء، چهار رکعت نماز بخواند، گویی شب قدر را با تهجّد و نماز شب، سپری نموده است».]
* شش رکعت پس از نماز مغرب. [پیامبر ج میفرماید: «مَنْ صَلّٰی بَعّدَ الْمَغْرِبِ سِتَّ رَکَعٰاتٍ، کُتِبَ مِنَ الْاَوّٰابِیْنَ. وَ تَلٰاقَوْلَهُ تَعٰالٰی: ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا٢٥﴾ [الإسراء: 25] «هر کس پس از مغرب، شش رکعت نماز بخواند؛ از زمرهی توبهکاران نوشته میشود. آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا٢٥﴾ [الإسراء: 25] «زیرا او در حق توبهکاران همیشه آمرزنده بوده است».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ صَلّٰی بَعْدَ الْمَغْرِبِ عِشْرِیْنَ رَکْعَةً؛ بَنَی اللهُ لَهُ بَیْتاً فِیْ الْجَنَّةِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر کس پس از مغرب، بیست رکعت نماز بگزارد، خداوند خانهای در بهشت برایش خواهد ساخت».
و ابن عباسب گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ صَلّٰی بَعْدَ الْمَغْرِبِ سِتَّ رَکَعٰاتٍ لَمْ یَتَکََلَّمْ فِیْمٰا بَیْنَهُنَّْ بِسُوْءٍ، عُدِلْنَ لَهُ عِبٰادَةَ ثِنْتَیْ عَشَرَةَ سَنَةٍ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر کس پس از مغرب، شش رکعت نماز بخواند و در میان آنها، سخن ناشایستی را نگوید، این کارش برابر با دوازده سال عبادت محاسبه میشود».]
و در قعدهی اول از نمازهای سنّت مؤکدهی چهار رکعتی [مانند چهار رکعت پیش از ظهر و چهار رکعت قبل و بعد جمعه،] تنها به خواندن «التحیّات» اکتفا و بسنده کند [و پس از آن، درود و دعا نخواند؛ و چون به سوی رکعت سوم برخاست]، «سبحانک اللهمّ و بحمدک...» را در آن نخواند؛ برخلاف نمازهای [چهار رکعتی] نفل و مستحب؛ [که در رکعت سوم آنها باید «ثناء» - سبحانک اللهم و بحمدک ... - را بخواند و «اعوذ بالله» را نیز بگوید.]
و هرگاه نمازگزار، نماز نفلی را بیشتر از دو رکعت خواند و جز در آخر آن به قعده ننشت، در آن صورت، نفل وی - استحساناً - درست است، [البته همراه با کراهیت]؛ زیرا نماز [چهار رکعتی وی،] یک نماز گردیده است، و در چنین نمازی، فرض همان است که در قعدهی آخر بنشیند. [مسلم روایت میکند که «اِنَّهُ ج صَلّٰی تِسْعَ رَکَعٰاتٍ لَّمْ یَجْلِسْ فِی الثّٰامِنَةِ؛ ثُمَّ نَهَضَ فَصَلَّی التّٰاسِعَةَ»؛ «پیامبر ج نه رکعت نماز خواند بیآن که در رکعت هشتم بنشیند؛ آنگاه بلند شد و رکعت نهم را نیز خواند».]
و مکروه است که در روز، بیشتر از چهار رکعت نماز نفل با یک سلام خوانده شود؛ و همچنین مکروه است که در شب، بیشتر از هشت رکعت نماز نفل، با یک سلام گزارده شود.
و از دیدگاه امام ابوحنیفه/، بهتر آن است که در شب و روز، چهار رکعت از نماز نفل، با یک سلام خوانده شود؛ و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که بهتر آن است که در شب، نمازهای نفل، دو رکعت، [و در نمازهای نفل روز، چهار چهار رکعت] خوانده شود؛ و فتوا نیز به قول امام ابویوسف/ و امام محمد/ است.
[به هر حال؛ نمازهای نفل، یا در روز گزارده میشوند یا در شب؛ اگر چنانچه در روز خوانده میشدند، فرد نمازگزار آزاد و مختار است که دو رکعت را به یک سلام، یا چهار رکعت را به یک سلام بخواند؛ و بیشتر از چهار رکعت با یک سلام، مکروه است.
و دربارهی نمازهای نفلی که در شب گزارده میشوند؛ امام ابوحنیفه/ بر این باور است که خواندن هشت رکعت با یک سلام درست است و بیشتر از آن، مکروه میباشد. و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که خواندن نمازهای نفل در شب، بیشتر از دو رکعت به یک سلام، روا نیست.]
و گزاردن نفل در شب، بهتر ازخواندن نفل در روز است؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾ [السجدة: 16] «پهلوهایشان از بسترها به دور میشود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان میپردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند».]
و طولانی ساختن قیام [و قرائت]، بهتر از بسیار انجام دادن رکعتهای [نماز نفل] است. [یعنی کیفیت، بهتر از کمّیت است؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اَفْضَلُ الصَّلٰاةِ طُوْلُ الْقُنُوْتِ» (مسلم و ابن ماجه)؛ «بهترین نماز، نمازی است که در آن، قیام، طولانی گردد».
ناگفته نماند که نمازهای نفل و سنّت، همچون نمازهای فرض، گزارده میشوند؛ با این تفاوت که در هر رکعت از رکعتهای سنّت و نفل، به همراه سورهی فاتحه، سورهای دیگر نیز ضمیمه میگردد.]
فَصلٌ فِی تَحِیَّةِ المَسجِدِ وَ صَلَاةِ الضُّحَی وَ إِحیَاءِ اللَیَالِی
سُنَّ تَحِیَّةُ المَسجِدِ بِرَکعَتَینِ قَبلَ الجُلُوسِ؛ وَ أَدَاءُ الفَرضِ یَنُوبُ عَنهَا وَکُلُّ صَلَاةٍ أَدَّاهَا عِندَ الدُّخُولِ بِلَا نِیَّةِ التَّحِیَّةِ.
وَ نَدَبَ رَکعَتَانِ بَعدَ الوُضُوءِ قَبلَ جِفَافِه وَ أَرَبعٌ فَصَاعِدًا فِی الضُّحَی؛ وَ نَدَبَ صَلَاةُ اللَیلِ وَ صَلَاةُ الاِستِخَارَةِ وَ صَلاَةُ الحَاجَةِ؛ وَ نَدَبَ إِحیَاءُ لَیَالِی العَشرِ الأَخِیرِ مِن رَمَضَانَ وَ إِحیَاءُ لَیلَتَیِ العَیدَینِ وَ لَیالِی عَشرِ ذِی الحَجَّةِ وَ لَیلَةِ النِّصفِ مِن شَعبَانَ. وَ یَکرَهُ الاِجتِمَاعُ عَلَی إِحیَاءِ لَیلَةٍ مِن هَذِهِ اللَیَالِی فِی المَسَاجِد.
[در اسلام، علاوه از نمازهای فرض، وتر و سنّت، نماز دیگری نیز وجود دارد که بدان «نفل» میگویند. از این رو، فرد مسلمان و حقگرا، میتواند بر حسب توانایی و قدرت خویش، هر اندازه نماز نفل که میخواهد در شب و روز بخواند؛ و باید فرد نمازگزار بداند که بر گزاردن نمازهای نفل، ثواب و پاداش زیادی را فرچنگ میآورد.
ابوهریرهس گوید: «اِنَّ اَوَّلَ مٰا یُحٰاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ مِنْ عَمَلِهِ، صَلٰاتُهُ؛ فَاِنْ صَلُحَتْ، فَقدْ اَفْلَحَ وَ اَنْجَحَ، وَ اِنْ فَسَدَتْ، فَقَدْ خٰابَ وَ خَسِرَ؛ فَاِنِ انْتَقَصَ مِنْ فَرِیْضَتِهِ شَیْءٌ، قٰالَ الرَّبُّ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالٰی: اُنْظُرُوْا هَلْ لِعَبْدِیْ مِنْ تَطَوُّعٍ فَیُکْمَلُ بِهٰا مَا انْتُقِصَ مِنَ الفَرِیْضَةِ؛ ثُمَّ یَکُوْنُ سٰائِرُ عَمَلِهِ کَذٰلِکَ» (ابوداود)؛ «نخستین چیزی که در روز قیامت، انسان از آن محاسبه میشود، نماز است؛ اگر نمازش صحیح باشد، رستگار شده و نجات مییابد؛ و اگر نمازش خراب و ناقص باشد، زیانکار و خسارتمند میشود؛ و اگر در فرائض، نقصی باشد، خداوند بلندمرتبه میفرماید: ببینید آیا بندهام نماز نفل دارد تا با آن کاستیهای نمازهای فرضش کامل شود؛ سپس سایر اعمالش نیز به همین ترتیب، مورد محاسبه قرار میگیرد».
و باید توجه داشته باشد که نباید نمازهای نفل را در وقتهای مکروه - که ذکرشان پیشتر گذشت - ادا نماید.
و در شرع مقدّس اسلام، وقتهایی مخصوص برای گزاردن نفل وجود دارد که ثواب و پاداشی فراوان از خواندن آنها، به انسان میرسد؛ و این وقتهای مخصوص برای گزاردن نماز نفل، عبارتند از:
برای کسی که به مسجد وارد میشود،] سنّت است [که پس از داخل شدن به مسجد و] پیش از نشستن، دو رکعت «تحیّة المسجد» بخواند؛ [زیرا ابوقتاده گوید: پیامبرج فرمودند: «اِذٰا دَخَلَ اَحَدُکُمُ الْمَسْجِدَ فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ اَنْ یَّجْلِسَ» (بخاری و مسلم)؛ «چون یکی از شما به مسجد وارد شد، پیش از آن که بنشیند، نخست دو رکعت نماز بخواند».
و اگر چنانچه پس از نشستن نیز دو رکعت را گزارد، اشکالی ندارد؛ و اگر چنانچه پس از آن که به مسجد وارد شد، نماز فرض را خواند،در آن صورت،] ادای نماز فرض، جای نماز «تحیّة المسجد» را میگیرد.
و همچنین اگر چنانچه به دنبال داخل شدن به مسجد، هر نماز دیگری را خواند و با آن، نیت «تحیّة المسجد» را نکرد، این نماز نیز، جای «تحیّة المسجد» را از جانب وی میگیرد و کفایت میکند.
و گزاردن دو رکعت پس از وضو و پیش از خشک شدن آب از اعضاء و اندامهای وضو، مستحب است؛ [و این نماز، به نام نماز «تحیّة الوضوء» نامیده میشود.
ابوهریرهس گوید: پیامبر ج هنگام نماز صبح به بلالس فرمودند: «یٰا بِلٰالُ! حَدِّثْنِیْ بِاَرْجٰی عَمَلٍ عَمِلْتَهُ فِی الْاِسْلٰامِ؛ فَاِنِّیْ سَمِعْتُ دَفَّ نَعْلَیْکَ بَیْنَ یَدَیَّ فِی الْجَنَّةِ؟ قٰالَ: مٰا عَمِلْتُ عَمَلاً اَرْجٰی عِنْدِیْ اَنِّیْ لَمْ اَتَطَهَّرْ طُهُوْراً فِیْ سٰاعَةٍ مِّنْ لَیْلٍ وَّ لٰا نَهٰارٍ اِلّٰا صَلَّیْتُ بِذٰلِکَ الطُّهُوْرَ مٰا کُتِبَ لِیْ اَنْ اُصَلِّیْ» (بخاری و مسلم)؛ «ای بلال! به من بگو: امیدوارکنندهترین عملی که در اسلام، انجام دادی کدام است؟ زیرا من صدای کفشهایت را پیشاپیش خودم در بهشت شنیدم! بلالس گفت: امیدوارکنندهترین کاری که انجام دادهام این بوده است که در طول شبانهروز هیچ وضویی نگرفتهام مگر آن که آنچه برایم مقدّر شده بود، نماز خواندم».
و پیامبر ج نیز میفرماید: «مٰا مِنْ مُسْلِمٍ یَّتَوَضَّأُ فَیُحْسِنُ وُضُوْءَهُ ثُمَّ یَقُوْمُ فَیُصَلِّیْ رَکْعَتَیْنِ یُقْبِلُ عَلَیْهِمٰا بِقَلْبِهِ اِلّٰا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» (مسلم)؛ «هیچ مسلمانی نیست که وضو بگیرد و وضوی خویش را نیک به انجام برساند؛ آنگاه به پاخیزد و خالصانه دو رکعت نماز بگزارد، مگر آن که بهشت برای او واجب میگردد».]
و گزاردن چهار رکعت یا بیشتر از آن، در وقت چاشت نیز مستحب است. [ابوهریرهس گوید: «اَوْصٰانِیْ خَلِیْلِیْ بِثَلٰاثٍ: بِصِیٰامِ ثَلٰاثَةِ اَیّٰامٍ فِیْ کُلِّ شَهْرٍ وَ رَکْعَتَیِ الضُّحٰی وَ اَنْ اُوْتِرَ قَبْلَ اَنْ اَنٰامَ» (مسلم و ابوداود)؛ «دوست و محبوبم، پیامبر ج مرا به سه چیز سفارش کرد: به روزه گرفتن سه روز در هر ماه و دو رکعت نماز چاشت و خواندن نماز وتر قبل از آن که بخوابم».
و ابوذرس گوید: پیامبر ج فرمود: «یُصْبِحُ عَلٰی کُلِّ سُلٰامٰی مِنْ اَحَدِکُمْ صَدَقَةٌ؛ فَکُلُّ تَسْبِیْحَةٍ صَدَقَةٌ، وَ ُکلُّ تَحْمِیْدَةٍ صَدَقَةٌ، وَّ کُلُّ تَهْلِیْلَةٍ صَدَقَةٌ، وَّ کُلُّ تَکّبِیْرَةٍ صَدَقَةٌ، وَ اَمْرٌ بِالْمَعْرُوْفِ صَدَقَةٌ، وَ نَهْیٌ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَةٌ؛ وَ یُجْزِیُء مِنْ ذٰلِکَ رَکْعَتٰانِ یَرْکَعْهُمٰا مِنَ الضُّحٰی» (مسلم و ابوداود)؛ «در هر روز به خاطر هر بنده و مفصلی بر شما صدقه لازم است؛ پس هر سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و هر الله اکبر، صدقه است و همچنین امر به معروف و نهی از منکر، صدقه به حساب میآید و خواندن دو رکعت نماز ضُحی، جای همهی آنها را میگیرد».
و اُمّ هانیل گوید: «اِنّ َالنَّبِیَّ ج یَوْمَ فَتْحَ مَکَّةَ اغْتَسَلَ فِیْ بَیْتِهٰا فَصَلّٰی ثَمٰانَ رَکَعٰاتٍ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج روز فتح مکه در خانهی من غسل کرد و هشت رکعت نماز (در وقت چاشت) خواند».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ حٰافَظَ عَلٰی شَفْعَةِ الضُّحٰی، غُفّرَتْ لَهُ ذُنُوْبُهُ وَ اِنْ کٰانَتْ مِثْلَ زَبَدِالْبَحْرِ» (احمد، ترمذی و ابن ماجه)؛ «هر مسلمانی که به گزاردن دو رکعت نماز چاشت پایبندی و مواظبت کند، گناهان (صغیرهاش) بخشوده میشود، اگر چه به زیادی کف دریا نیز باشد».
و معاذهل گوید: از عایشهل پرسیدم: پیامبر گرامی اسلام ج به هنگام چاشت چند رکعت نماز میگزاردند؟ او در پاسخ گفت: رسول خدا ج به هنگام چاشت، چهار رکعت نماز میگزاردند و آنچه را که خدا میخواست بر آن اضافه میکردند». (مسلم).
و عایشهل نیز پیوسته نماز چاشت را هشت رکعت میگزارد و میگفت: «نماز چاشت را ترک نخواهم کرد، اگر چه پدر و مادرم کشته شوند». به روایت مالک در موطأ.]
و همچنین گزاردن نماز شب نیز مستحب میباشد؛ [یعنی نمازی که در قسمت واپسین شب گزارده میشود و به نماز «تهجّد» نامگذاری شده است؛ خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ﴾ [الإسراء: 79] «در پاسی از شب، از خواب برخیز و در آن، نماز تهجّد بخوان، این یک فریضهی اضافی برای تو است».
و نیز میفرماید: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾ [السجدة: 16] «پهلوهایشان از بسترها به دور میشود و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند».
و همچنین میفرماید: ﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ١٨﴾ [الذاریات: 17-18] «آنان، اندکی از شب میخفتند و در سحرگاهان، درخواست آمرزش میکردند».
و از ابومالک اشعریس روایت است که پیامبر ج فرمود: «اِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرٰی ظٰاهِرُهٰا مِنْ بٰاطِنِهٰا وَ بٰاطِنُهٰا مِنْ ظٰاهِرِهٰا؛ اَعَدَّهَا اللهُ تَعٰالٰی لِمَنْ اَطْعَمَ الطَّعٰامَ وَ اَلٰانَ الْکَلٰامَ وَ اَدٰامَ الصِّیٰامَ وَ صَلّٰی بِاللَّیْلِ وَ النّٰاسُ نِیٰامٌ» (ابن ماجه)؛ «در بهشت، اتاقهایی است که از درون، بیرون آنها و از بیرون، درون آنها نمایان است؛ خداوند آنها را برای کسانی آماده کرده است که به گرسنگان طعام میدهند و به نرمی، سخن میگویند و شبانگاهان - در حالی که مردم در خوابند - نماز میخوانند».
و عبدالله بن عمرو بن عاصب گوید: پیامبر ج به من فرمود: «یٰا عَبّدَاللهِ! لٰاتَکُنْ مِثْلَ فُلٰانٍ؛ کٰانَ یَقُوْمُ اللَّیْلَ فَتَرَکَ قِیٰامَ اللَّیْلِ» (بخاری و مسلم)؛ «ای عبدالله! مانند فلانی مباش که نماز شب میخواند، سپس آن را ترک کرد».
و ابوامامهس گوید: پیامبر ج فرمود: «عَلَیْکُمْ بِقِیٰامِ اللَّیْلِ فَاِنَّهُ دَأْبُ الصّٰالِحِیْنَ قَبْلَکُمْ وَ هُوَ قُرْبَةٌ لَکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ؛ وَ مُکَفِّرَةٌ لِلسَّیِّئٰاتِ وَ مِنْهٰاةٌ عَنِ الْاِثْمِ» (ترمذی)؛ «بر شما باد خواندن نماز شب؛ زیرا که گزاردن نماز تهجّد در پاسی از شب، شیوه و روش پیشینیان از بندگان نیک خدا و باعث نزدیکی شما در بارگاه پروردگار و سبب نابود کردن گناهان و بازدارندهی از گناه است».]
و گزاردن نماز «استخاره» نیز مستحب میباشد. [بنابراین، هر کس قصد انجام کار مهمّی نمود، مستحب است در مورد آن از خداوند بلندمرتبه، طلب خیر (استخاره) نماید؛ همانطور که در این حدیث آمده است:
جابربن عبداللهس گوید: پیامبر ج استخاره در تمام کارها را مانند سورهای از قرآن به ما یاد میداد و میفرمود: هرگاه کسی از شما خواست کار مهمی را انجام دهد، دو رکعت نماز غیرفرض بخواند؛ سپس بگوید:
«اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْتَخِیْرُکَ بِعِلْمِکَ وَ اسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ وَ اسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ الْعَظِیْمِ، فَاِنَّکَ تَقْدِرُ وَ لٰا اَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لٰا اَعْلَمُ، وَُ اَنْتَ عَلّٰامُ الْغُیُوْبِ؛ اَللّٰهُمَّ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ هٰذَا الْاَمْرَ خَیْرٌلِّیْ فِیْ دِیْنِیْ وَ مَعٰاشِیْ وَ عٰاقِبَةَ اَمْرِیْ، (اَوْ قٰالَ: عٰاجِلِ اَمْرِیْ وَ آجِلِهِ)، فَاقْدِرْهُ لِیْ وَ یَسِّرْهُ لِیْ ثُمَّ بٰارِکْ لِیْ فِیْهِ؛ وَ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ هٰذَا الْاَمْرَ شَرٌّ لِّیَ فِیْ دِیْنِیْ وَ مَعٰاشِیْ وَ عٰاقِبَةَ اَمْرِیْ (اَوْ قٰالَ: عٰاجِلِ اَمْرِیْ وَ آجِلِهِ)، فَاصْرِفْهُ عَنِّیْ وَ اصْرِفْنِیْ عَنْهُ وَ اقْدِرْ لِیَ الْخَیْرَ حَیْثُ کٰانَ ثُمَّ اَرْضِنِیْ بِهِ». (بخاری)
«خداوندا! به سبب علمت، از تو طلب خیر میکنم و به سبب قدرتت، از تو طلب قدرت میکنم و از فضل بزرگ تو میخواهم، چون تو توانایی و من ناتوانم، و تو میدانی و من نادانم؛ و تو بسیار دانای غیبی؛ پروردگارا! اگر میدانی که این کار... برای دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: برای حال و آیندهام - خیر است، آن را برای من مقدّر کن؛ و اگر میدانی که این کار... به مصلحت دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: برای حال و آیندهام - خیر نیست، آن را از من دور کن و مرا نیز از آن منصرف نما و خیر را هر جا که هست، برایم مقدّر نما و مرا از آن خشنود فرما»؛ و پس از آن نیاز و حاجتش را بیان کند.]
و نماز «حاجت» [صلاة الحاجة] نیز مستحب و مندوب میباشد. [عبدالله بن ابی اوفیس گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که نیازی به خدا یا یکی از بندگان خدا داشته باشد، باید به نحو احسن وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و پس از آن، به بیان پرتوی از وصف و شکوه خداوند بپردازد و بر پیامبر ج درود بفرستد و برای برآورده شدن نیازش، این دعا را بخواند:
«لٰااِلٰهَ اِلَّا اللهُ الْحَلِیْمُ الْکَرِیْمُ، سُبْحٰانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعٰالَمِیْنَ؛ اَسْأَلُکَ مُوْجِبٰاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزٰائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیْمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ السَّلٰامَةَ مِنْ کُلِّ اِثْمٍ؛ لٰاتَدَعْ لَنٰا ذَنْباً اِلّٰا غَفَرْتَهُ وَ لٰا هَمّاً اِلّٰا فَرَّجْتَهُ وَ لٰا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضاً اِلّٰا قَضَیْتَهٰا یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمِیْنُ» (ترمذی و ابن ماجه)]
و «زنده داشتن ده شب آخر ماه مبارک رمضان» نیز [با نماز، تلاوت قرآن و ذکر و یاد خدا،] مستحب میباشد. [عایشهل گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ اِذٰا دَخَلَ الْعَشْرُ الْاَخِیْرُ مِنْ رَمَضٰانَ، اَحْیَی اللَّیْلَ وَ اَیْقَظَ اَهْلَهُ وَ شَدَّ الْمِئْزَرَ» (بخاری و مسلم)؛ «عادت پیامبر ج بر آن بود که هرگاه ده شب آخر ماه رمضان فرا میرسید، شبها را با عبادت زنده میداشت و خانودهی خویش را نیز برای عبادت بیدار میکرد و در عبادت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمیورزید».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ قٰامَ رَمَضَاٰنَ اِیْمٰاناً وَّ اِحْتِسٰاباً غُفِرَ لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ؛ وَ مَنْ قٰامَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ اِیْمٰاناً وَّ اِحْتِسٰاباً غُفِر لَهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شبهای ماه رمضان را با نماز زنده بدارد؛ همهی گناهان (صغیره ی) گذشتهاش بخشوده خواهد شد؛ و کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شبهای قدر را با نماز و عبادت زنده بدارد، همهی گناهان (صغیره ی) گذشتهاش بخشوده خواهد شد».
و عایشهل گوید: پیامبر ج در ده روز آخر رمضان به اعتکاف مینشست و میفرمود: «تَحَرُّوْا لَیْلَةَ الْقَدْرِ فِی الْعَشْرِ الْاَوٰاخِرِ مِنْ رَمَضٰانَ» (بخاری و ترمذی)؛ «شب قدر را در ده شب آخر رمضان جستجو کنید».]
و «زنده داشتن دو شب عید فطر و عید قربان» نیز مستحب میباشد؛ [زیرا پیامبرج میفرماید: «مَنْ اَحْیٰی لَیْلَةَ الْعِیْدِ، اَحْیَی اللهُ قَلْبَهُ یَوْمَ تَمُوْتُ الْقُلُوْبُ» (مجمع الزوائد هیثمی و معجم الکبیر و معجم الاوسط طبرانی)؛ «هر کس شب عید را زنده دارد، خداوند قلبش را در روزی زنده خواهد کرد که همهی قلبها میمیرند».]
و «زنده داشتن ده شب اول ماه ذیالحجه» نیز مستحب میباشد. [پیامبر ج میفرماید: «مٰا مِنْ اَیّٰامٍ اَحَبُّ اِلَی اللهِ تَعٰالٰی اَنْ یَّتَعَبَّدَ فِیْهٰا عَنْ عَشْرِ ذِی الْحَجَّةَ؛ یَعْدِلُ صِیٰامُ کُلِّ یَوْمٍ مِّنْهٰا بِصِیٰامِ سِنَةٍ وَّ قِیٰامُ کُلِّ لَیْلَةٍ مِّنْهٰا، بِقِیٰامِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «هیچ روزی برای عبادت در نزد خدا بهتر و پسندیدهتر از ده شب (اول) ذی الحجة نیست؛ روزهی یک روز آن، برابر با یک سال و زندهداری یک شب آن، برابر با زندهداری شب قدر است».
و نیز میفرماید: «صَوْمُ یَوْمِ عَرَفَةَ، یُکَفُِّر سِنَتَیْنِ مٰاضِیَةً وَّ مُسْتَقْبِلَةً؛ وَ صَوْمُ یَوْمِ عٰاشُوْرٰا، یُکَفِّرُ سِنَةً مٰاضِیَةً» (مسلم و نسایی)؛ «روزهی روز عرفه، گناهان (صغیرهی) دو سال گذشته و آینده را از بین میبرد؛ و روزهی روز عاشورا، گناهان (صغیرهی) سال گذشته را از میان میبرد».
و پرواضح است که روزهی روز عرفه، در ده روز اول ذی الحجه قرار دارد.]
و «زنده داشتن شب نیمهی شعبان» نیز مستحب میباشد. [پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا کٰانَ لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ، فَقُوْمُوْا لَیْلَهٰا وَ صُوْمُوْا نَهٰارَهٰا؛ فَاِنَّ اللهَ تَعٰالٰی یَنْزِلُ فِیْهٰا لِغُرُوْبِ الشَّمْسِ اِلَی السَّمٰاءِ؛ فَیَقُوْلُ: اَلٰا مُسْتَغْفِرٍ فَاَغْفِرُ لَهُ؟ اَلٰا مُسْتَرْزِقٍ فَاَرْزُقْهُ؟ حَتّٰی یَطْلُعَ الْفَجْرُ» (ابن ماجه)؛ «هرگاه نیمهی شعبان فرا رسد، شب آن را (با عبادت و تلاوت و ذکر و یاد خدا) زنده دارید و روزش را روزه بگیرید؛ زیرا خداوند بلندمرتبه به هنگام غروب آفتاب این روز، به آسمان (دنیا) فرود میآید و میفرماید: آیا آمرزش خواهی نیست تا او را ببخشم؟ آیا روزی خواهی نیست تا او را رزق و روزی عنایت کنم؟ و این برنامه تا طلوع صبح صادق ادامه دارد».
و نیز میفرماید: «مَنْ اَحْیَی اللَّیٰالِیَ الْخَمْسَ، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ: لَیْلَةَ التَّرْوِیَةِ، وَ لَیْلَةَ عَرَفَةَ، وَ لَیْلَةَ النَّحْرِ، وَ لَیْلَةَ الْفِطْرِ وَ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ» (الترغیب و الترهیب منذری)؛ «کسی که پنج شب را زنده دارد، بهشت برایش واجب میگردد؛ و این پنج شب، عبارتند از: شب ترویه (یعنی هشتم ذیالحجة)؛ شب عرفه؛ (یعنی نهم ذیالحجة)؛ شب عید قربان؛ شب عید فطر و نیمهی شعبان».
و نیز میفرماید: «مَنْ قٰامَ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبٰانَ وَ لَیْلَتَیِ الْعِیْدِ، لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوْتُ الْقُلُوْبُ» (ابن ماجه و سنن بیهقی)؛ «هر کس نیمهی شعبان و دو شب عید را زنده دارد، قلبش در روزی که قلبها در آن روز میمیرد، نخواهد مرد».]
و اجتماع و گردهمایی نمودن برای زنده داشتن شبی از این شبها، مکروه است، [اگر چنانچه اجتماع و گردهمایی مردم بر اثر دعوت و فراخوانی از همدیگر باشد؛ خواه اجتماع آنها در مسجد باشد یا در مکانی دیگر؛ ولی اگر چنانچه این اجتماع، بدون دعوت و فراخوانی باشد، پس در آن صورت اشکالی در آن نیست.]
فَصلٌ فِی صَلَاةِ النَّفلِ جَالِسًا وَالصَّلَاةُ عَلَی الدَّابَّةِ
یَجُوزُ النَّفلُ قَاعِدًا مَعَ القُدرَةِ عَلَی القِیَامِ؛ لکِن لَه نِصفُ أَجرِ القَائِمِ إِلَّا مِن عُذرٍ؛ وَ یَقعُدُ کَالمُتَشَهِّدِ فِی المُختَارِ. وَ جَازَ إِتمَامُه قَاعِدًا بَعدَ اِفتِتَاحِهِ قَائِمًا بِلَا کِرَاهَةٍ عَلَی الأَصَحِّ.
وَ یَتَنَفَّلُ رَاکِبًا خَارِجَ المِصرِ مُؤمِیًا اِلَی أَیِّ جَهَةٍ تَوَجَّهَت دَابَّتُهُ وَ بَنَی بِنُزُولِه لَا بِرُکُوبِه وَ لَو کَانَ بِالنَّوَافِلِ الرَّاتِبَةِ
وَ عَن أَبِی حَنِیفَةَ رَحِمَهُ اللهُ تَعَالَی: أَنَّهُ یَنزِلُ لِسُنَّةِ الفَجرِ لِأَنَّهَا آکِدُ مِن غَیرِهَا. وَ جَازَ لِلمُتَطَوِّعِ، الاِتِّکَاءُ عَلَی شَیءٍ إِن تَعِبَ بِلَا کِرَاهَةٍ وَ إِن کَانَ بِغَیرِ عُذرٍ کُرِهَ فِی الأَظهَرِ لِإِسَاءَةِ الأَدَبِ. وَ لَا یَمنَعُ صِحَّةَ الصَّلَاةِ عَلَی الدَّابَةِ نِجَاسَةٌ عَلَیهَا وَ لَو کَانَت فِی السَّرجِ وَالرِّکَابَینِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ لَا تَصِحُّ صَلَاةُ المَاشِی بِالإِجمَاعِ.
فصل: پیرامون گزاردن نماز نفل به حالت نشسته و گزاردن نماز (نفل) بر چهار پا و سواری.
[گزاردن نماز نفل به حالت نشسته:]
گزاردن نماز نفل به حالت نشسته، با وجودی که توان قیام و ایستادن را دارد، جایز است؛ ولی پاداش چنین نمازی که به حالت نشسته گزارده شود، نصف ثواب نمازی است که به حالت ایستاده خوانده شود؛ مگر آن که عذری وجود داشته باشد. [یعنی هر کس، نماز نفل را با داشتن عذری، نشسته خواند، پس مزد و پاداشش همانند پاداش شخص ایستاده است.
و هر کس نماز نفل را بدون عذر و با وجودی که توان قیام و ایستادن را دارد، نشسته بخواند، پس مزد و پاداش او نصف پاداش شخص ایستاده است؛ زیرا روایت شده است که: «اِنَّهُ ج کٰانَ یُصَلِّیْ بَعْدَ الْوِتْرِ قٰاعِداً» (مسلم)؛ «پیامبر ج پس از وتر، نماز خویش را به حالت نشسته میگزارد».
و عایشهل در مورد نمازهای تهجّد پیامبر ج در اواخر عمر ایشان گوید: «...فَلَمّٰا اَرٰادَ اَنْ یَّرْکَعَ، قٰامَ فَقَرَأَ آیٰاتٍ ثُمَّ رَکَعَ وَ سَجَدَ وَ عٰادَ اِلَی الْقُعُوْدِ» (مسلم)؛ «...چون پیامبرج خواست رکوع کند، بلند شدند و چند آیه خواندند و سپس به رکوع رفتند و سجده کردند و دوباره نشستند و نماز را به حالت نشسته ادامه دادند».
و پیامبر ج میفرماید: «مَنْ صَلّٰی قٰائِماً فَهُوَ اَفْضَلُ؛ وَ مَنْ صَلّٰی قٰاعِداً فَلَهُ نِصْفُ اَجْرِ الْقٰائِمِ؛ وَ مَنْ صَلّٰی نٰائِماً - اَیْ مُضْطَجِعاً - فَلَهُ نِصْفُ اَجْرِ الْقٰاعِدِ» (بخاری و ابوداود)؛ «هر کس نماز را به حالت ایستاده بخواند، آن بهتر است؛ و هر کس به حالت نشسته بخواند، پاداش نصف شخص ایستاده را دارد؛ و هر کس نماز را به صورت دراز کشیده بخواند، پس برای او نصف مزد شخص نشسته است».]
و کسی که - بنا به قول مختار و برگزیده - نماز را به حالت نشسته میگزارد، پس باید همانند کسی که برای تشهّد مینشیند، بنشیند؛ [یعنی پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند، و پای راستش را به حالت عمودی، بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند.]
و اگر چنانچه نماز نفل را به حالت ایستاده شروع کرد، در آن صورت بدون هیچگونه کراهیتی جایز است که آن را به حالت نشسته کامل نماید؛ بنا به قول صحیحتر. [این قول از نظرگاه امام ابوحنیفه/ است؛ زیرا از دیدگاه ایشان، چنین کاری جایز است؛ ولی دو شاگردش، امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که چنین کاری بدون عذر روا نیست.
عایشهل گوید: «وَ کٰانَ النَّبِیُّ ج یَفْتَتَحُ التَّطَوُّعِ ثُمَّ یَنْتَقِلُ مِنَ الْقِیٰامِ اِلَی الْقُعُوْدِ وَ مِنَ الْقُعُوْدِ اِلَی الْقِیٰامِ» (مسلم)؛ «پیامبر ج نماز نفل را شروع میکردند؛ سپس از قیام به نشستن و از نشستن به سوی قیام منتقل میشدند».
و نیز روایت شده است که: «اِنَّهُ ج کٰانَ یَفْتَتِحُ التَّطَوُّعَ قٰائِماً ثُمَّ یَقْعُدُ؛ فَاِذٰا بَقِیَ مِنْ قِرٰاءَتِهِ مِقْدٰارَ عِشْرِیْنَ آیَةً اَوْ ثَلٰاثِیْنَ، قٰامَ فَقَرَأَ ثُمَّ رَکَعَ وَ سَجَدَ» (مسلم)؛ «پیامبر ج نماز نفل را به حالت ایستاده شروع میکرد؛ سپس مینشست. و چون از قرائتش به اندازهی بیست یا سی آیه باقی میماند، بلند میشد و آن بیست یا سی آیه را میخواند و پس از آن، رکوع و سجده را به جای میآورد».
ناگفته نماند که نماز فرض و واجب، به حالت نشسته، به همراه داشتن قدرت بر قیام و ایستادن، صحیح نیست.]
[گزاردن نماز نفل بر چهارپا و سواری:]
فرد نمازگزار، میتواند در بیرون از شهر و در حالی که بر سواری و چهارپایی سوار است، نماز بخواند؛ و در مورد قبله، فرد نمازگزار میتواند به هر سمت و سویی که چهارپا و سواری وی رو کرده، به همان جهت با اشاره، نماز را بخواند. [ناگفته نماند که چنین نمازی، تنها در صورتی درست است که فرد نمازگزار، بیرون از شهر باشد.
ابن عمرب گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ عَلٰی ظَهْرِ رٰاحِلَتِهِ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج در مسافرت، بر پشت مرکب خود، رو به هر جهت که میرفت، نمازش را میخواند».
و در روایت بخاری آمده است: «... پیامبر ج بر پشت مرکب، رو به هر جهت که میرفت، نماز میخواند». امّا هرگاه که نماز فرض میگزارد، از مرکب و سواری خود پیاده میشد و رو به قبله، آن را میخواند؛ چون در حدیث جابرس آمده است: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُصَلِّیْ عَلٰی رٰاحِلَتِهِ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ ؛ فَاِذٰا اَرٰادَ الْفَرِیْضَةَ نَزَلَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ» (بخاری)؛ «پیامبر ج سوار بر مرکب رو به هر طرف که او را میبرد، نمازش (نماز نفل) را میگزارد و چون ارادهی گزاردن نماز فرض میکرد، پیاده میشد و رو به قبله نمازش را میگزارد».
و نیز روایت شده است: «کٰانَ ج اِذٰا سٰافَرَ وَ اَرٰادَ اَنْ یَّتَطَوَّعَ، اِسْتَقْبَلَ بِنٰاقَتِهِ الْقِبْلَةَ وَ کَبَّرَ وَ صَلّٰی حَیْثُ وَجَّهَ رِکٰابُهُ» (ابوداود)؛ «هرگاه پیامبر ج به سفر میرفت و میخواست نماز سنّت بخواند، روی شتر خود را به سوی قبله میکرد و تکبیر تحریمه میگفت و نماز خود را میخواند و فرقی نمیکرد که روی چهارپا و مرکبش، به هر طرفی باشد».
و جابربن عبداللهس گوید: «رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج یُصَلِّی النَّوٰافِلَ عَلٰی رٰاحِلَتِهِ فِیْ کُلِّ وَجْهٍ یُؤْمِیْ اِیْمٰاءاً وَّلٰکِنَّهُ یَخْفِضُ السَّجْدَتَیّنِ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ» (صحیح ابن حبان)؛ «پیامبر ج را دیدم که نمازهای نفل خویش را به هر سویی که برابر میشد، میخواند و به هنگام خواندن آنها بر روی چهارپا، با اشاره نماز میگزارد ولی دو سجدهی خویش را از دو رکوع خود، پایینتر ادا میکرد».]
و اگر چنانچه نمازگزار، نماز نفل را بر چهارپا و سواری میخواند و در مورد قبله، به هر سویی که چهارپا و سواریاش رو کرده، به همان جهت با اشاره نماز نفل میگزارد و در اثنای نماز، از چهارپا و سواریاش پایین شد؛ در آن صورت میتواند نماز خویش را ادامه بدهد؛ [و لازم نیست که آن را از سر بگیرد؛ البته در صورتی که «عمل کثیر» و حرکات زیاد، از وی سر نزده باشد؛] ولی هرگاه به حالت پیاده، نماز نفل خویش را میگزارد و در اثنای نماز، تصمیم گرفت که بر چهارپا و سواری خویش سوار شود، در آن صورت نمیتواند نماز خویش را ادامه بدهد؛ [زیرا هرگاه این فرد، نماز نفل را در حالت پیاده شروع میکند، بر وی لازم است که تمامی شرائط نماز را مراعات نماید؛ در حالی که اگر بر سواری و چهارپا، سوار شود، برخی از شرایط نماز از قبیل: رو کردن به قبله، رکوع و سجدهی حقیقی و ... فوت میگردد.
و گزاردن سنّتهای مؤکّده بر بالای چهارپا و سواری، روا است،] اگر چه آن سنّتهای مؤکّده، نمازهای «راتبه» باشد. [«راتبه»: نمازهای سنّتی است که پیش از نمازهای فرض و یا به دنبال آنها، گزارده میشوند؛ همانند: دو رکعت پیش از فرض صبح؛ چهار رکعت پیش از ظهر و دو رکعت پس از آن؛ دو رکعت پس از نمازهای فرض مغرب و عشاء.]
و از امام ابوحنیفه/ روایت شده که وی بر این باور است که: نمازگزار باید برای گزاردن نماز سنّت صبح، از چهارپا و سواری خویش، پایین بیاید؛ زیرا سنّت بامداد، از غیر خود [از دیگر سنّتها]، موکّدتر است.
[ناگفته نماند که نماز فرض و واجب، بر چهارپا و سواری، صحیح نیست؛ از این رو، نماز وتر، نماز نذری، و قضا آوردن نماز نافلهای که آن را پس از شروع کردن در آن، فاسد گردانیده است، بر بالای چهارپا و سواری، جایز نیست؛ ولی اگر چنانچه فرد نمازگزار، دارای عذری بود؛ مانند این که در صورت فرود آمدن از چهارپا و سواری بر زمین، از دشمنی میترسید، یا از درندهای از درندگان بیم داشت، و یا از فرار و گریز و رمیدن و گریختن سواری خویش میترسید، یا آن مکان، گِلآلود بود؛ در این صورتها، میتواند نماز خویش را بر بالای سواری و چهارپای خویش بخواند؛ خواه نماز وی فرض باشد یا واجب. و همچنین اگر چنانچه کسی را نمییافت که او را بر مرکب و چهارپا سوار نماید و او خود هم به تنهایی، توانایی سوار شدن بر آن را نداشت، نماز فرض و واجب وی بر بالای چهارپا و سواری درست است.]
و برای کسی که نماز نفل میگزارد، بدون هیچگونه کراهیتی درست است که در صورت خستگی و کوفتگی، به چیزی تکیه نماید؛ و در صورتی که عذری برای تکیه دادن، وجود نداشته باشد، در آن صورت - بنا به قول ظاهرتر - گزاردن نفل به صورت تکیه مکروه میباشد؛ زیرا چنین کاری، بیحرمتی و اسائهی ادب تلقّی میگردد.
و اگر چنانچه بر روی چهارپا و سواری، نجاستی [زیاد؛ یعنی به اندازهی بیشتر از یک درهم] بود، در آن صورت وجود این نجاست، مانع صحّت و درستی نماز بر روی چهارپا و سواری نمیگردد؛ اگر چه آن نجاست بر زین [یا خورجینِ] چهارپا و یا بر روی رکابهای سواری و چهارپا باشد؛ بنا به قول صحیحتر.
و گزاردن نماز در حالت پیاده [یعنی برای کسی که با پای پیاده را میرود،] به اجماعِ [ائمه و پیشوایان اضاف] صحیح نیست.
فَصلٌ فِی صَلٰاةِ الفَرضِ وَالوَاجِبِ عَلَی الدَّابَّةِ
لَا یَصِحُّ عَلَی الدَّابَّةِ صَلَاةُ الفَرَائِضِ وَ لَا الوَاجِبَاتِ کَالوِترِ وَالمَنذُورِ وَ مَا شَرَعَ فِیهِ نَفلًا فَأَفسَدَهُ وَ لَا صَلَاةُ الجَنَازَةِ وَ سَجدَةٌ تُلِیَت آیَتُهَا عَلَی الأَرضِ إِلَّا لِضُرُورَةٍ؛ کَخَوفِ لِصٍّ عَلَی نَفسِهِ أَو دَابَّتِهِ أَو ثِیَابِهِ لَو نَزَلَ وَ خَوفُ سَبُعٍ وَ طِینِ المَکَانِ وَ جُمُوحِ الدَّابَّةِ وَ عَدَمِ وِجدَانِ مَن یُرکِبُه لِعِجزِه.
وَالصَّلَاةُ فِی المَحمِلِ عَلَی الدَّابَّةِ، کَالصَّلَاةُ عَلَیهَا؛ سَوَاءٌ کَانَت سَائِرَةً أَو وَاقِفَةً. وَ لَو جَعَلَ تَحتَ المَحمِلِ خَشَبَةً حَتَّی بَقِیَ قَرَارُه اِلَی الأَرضِ؛ کَانَ بِمَنزِلَةِ الأَرضِ فَتَصِحُّ الفَرِیضَةُ فِیهِ قَائِمًا.
فصل: پیرامون گزاردن نمازهای فرض و واجب بر بالای چهار پا و سواری [و کجاوه و تخت روان]
گزاردن نمازهای نفل [همانند نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء] بر بالای چهار پا و سواری صحیح نیست؛ و همچنین گزاردن نمازهای واجب، همانند: نماز وتر، نماز نذری و قضا آوردن نماز نفلی که آن را پس از شروع کردن در آن، فاسد گردانیده، و گزاردن نماز جنازه و ادا کردن سجدهی تلاوت که آیهی آن بر روی زمین، تلاوت گردیده است، بر بالای سواری و چهارپا صحیح نیست؛ مگر آن که ضرورتی بر خواندن آنها بر روی چهارپا وجود داشته باشد؛ [ضرورتی] از قبیل آن که: در صورت فرود آمدن از سواری و چهارپا، فرد نمازگزار بیم آن داشته باشد که دزد و غارتگر و چپاولگر و یغماگر، [ضرر و زیانی] به جان یا چهارپا و یا لباس و جامهی او برساند؛ و یا از درندگان بیم داشته باشد؛ و یا در آن مکان، گِل و لای وجود داشته باشد؛ و یا از فرار و گریز و رمیدن و گریختن چهارپا، بیم داشته باشد؛ و یا [در صورت پایین شدن از سواری و چهارپا،] کسی را نمییافت که او را بر آن سوار گرداند و او خود نیز به تنهایی، توانایی و یارای آن را ندارد که بر چهارپا و سواری خویش، سوار گردد.
[به هر حال، در همهی این موارد، نماز خواندن نمازگزار بر بالای سواری و چهارپا، صحیح است؛ خواه نماز وی نماز فرض باشد یا نماز واجب؛ خداوند بلندمرتبه در این زمینه میفرماید:
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ٢٣٩﴾ [البقرة: 239]
«و اگر ترسیدید پس نماز را در حال پیاده یا سواره انجام دهید. امّا هنگامی که امنیت خود را بازیافتید، برابر آن چیزهایی که نمیدانستید و خدا به شما آموخت، خدای را یاد کنید».]
و [حکم] گزاردن نماز در کجاوه و تخت روان که آن کجاوه نیز بر بالای چهارپا، سوار گردیده، همانند [حکم] گزاردن نماز بر بالای خود چهارپا و سواری است؛ و فرقی نمیکند که حیوان، در حال حرکت و پیشرونده باشد یا ایستاده و بیحرکت.
و اگر چنانچه فرد نمازگزار، در قسمت پایین کجاوه، یک قطعه اَلوار قرار داد به گونهای که کجاوه [به وسیلهی همین قطعه اَلوار] ثابت و استوار گردیده و پابر جا و ساکن شد، در آن صورت آن کجاوه، به منزلهی زمین است؛ از این رو، گزاردن نماز فرض در آن، به حالت ایستاده درست است.
فَصلٌ فِی الصَّلاة فِی السَّفِینَة
صَلاَةُ الفَرضِ فِیهَا وَ هِیَ جَارِیَةٌ قَاعِدًا بِلَا عُذرٍ صَحِیحَةٌ عِندَ أَبِی حَنِیفَةَ بِالرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ؛ وَ قَالَا: لَا تَصِحُّ إِلَّا مِن عُذرٍ وَ هُوَ الأَظهَرُ. وَالعُذرُ: کَدَوَرَانِ الرَّأسِ وَ عَدَمُ القُدرَةِ عَلَی الخُرُوجِ. وَ لَا تَجُوزُ فِیهَا بِالإِیمَاءِ اِتِّفَاقًا.
وَالمَربُوطَةُ فِی لُجَّةِ البَحرِ وَ تُحَرِّکُهَا الرِّیحُ شَدِیدًا کَالسَّائِرَةِ وَ إِلَّا فَکَالوَاقِفَةِ عَلَی الأَصَحِّ؛ وَ إِن کَانَت مَربُوطَةً بِالشَّطِّ، لَا تَجُوزُ صَلَاتُه قَاعِدًا بِالإِجمَاعِ. فَإِن صَلَّی قَائِمًا وَکَانَ شَیءٌ مِنَ السَّفِینَةِ عَلَی قَرَارِ الأَرضِ، صَحَّتِ الصَّلَاةُ وَ إِلَّا فَلَا تَصِحُّ عَلَی المُختَارِ؛ إِلَّا إِذَا لَم یُمکِنهُ الخُرُوجَ؛ وَ یَتَوَجَّهُ المُصَلِّی فِیهَا اِلَی القِبلَةِ عِندَ اِفتِتَاحِ الصَّلَاةِ وَ کُلَّمَا اِستَدَارَت عَنهَا، یَتَوَجَّهُ إِلَیهَا فِی خِلَالِ الصَّلَاةِ حَتَّی یُتِمَّهَا مُستَقبِلًا.
فصل: پیرامون گزاردن نماز در کشتی
از دیدگاه امام ابوحنیفه/: گزاردن نماز در کِشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته و بدون عذر، درست است؛ البته مشروط بر آن که رکوع و سجدهی نماز را ادا نماید؛ [یعنی گزاردن نماز فرض، در کِشتی روان و در حال حرکت به طور نشسته و بدون عذر و با اشاره درست نیست.]
و امام ابویوسف/ و امام محمد/ گفتهاند: گزاردن نمازِ فرض، در کشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته درست نیست؛ مگر آن که عذری وجود داشته باشد؛ و همین قول، ظاهرتر میباشد؛ [زیرا ابن عمرب گوید: «اِنَّ النَّبِیَّ ج سُئِلَ عَنِ الصَّلٰاةِ فِی السَّفِیْنَةِ؟ فَقٰالَ: صَلِّ فِیْهٰا قٰائِماً؛ اِلّٰا اَنْ تَخٰافَ الْغَرْقَ» (مستدرک حاکم و سنن کبری بیهقی)؛ «از پیامبر ج پیرامون خواندن نماز در کشتی سؤال شد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: در کشتی به صورت ایستاده نماز بخوان؛ مگر آن که بیم از غرق شدن داشته باشی».]
و عذر [برای خواندن نماز فرض در کشتی روان و در حال حرکت، به طور نشسته] عبارتند از: سرگیجی و عدم قدرت بر بیرون شدن از کشتی.
و به اتفاق [ائمه و پیشوایان اضاف]، نماز در کشتی با اشاره [برای کسی که بر رکوع کردن و سجده بردن توانا است] صحیح نیست.
و حکم کشتیهایی که [با لنگرها] در عمیقترین و پرآبترین جای دریا لنگر انداخته شدهاند و باد، آنها را سخت تکان میدهد، همانند حکم کشتیهایی است که روان و در حال حرکت هستند؛ و اگر چنانچه باد، آنها را حرکت و تکان نمیداد، در آن صورت حکم آنها همانند حکم کشتیای است که ایستاده و بیحرکت باشد؛ بنا به قول صحیحتر.
و اگر چنانچه کشتی به ساحل و لنگرگاه بسته شده بود، در آن صورت به اجماع [علماء و صاحبنظران فقهی اضاف،] در آن، نماز خواندن به طور نشسته [به همراه داشتن قدرت بر ایستادن] جایز نیست.
و اگر چنانچه در کشتیای که به ساحل و لنگرگاه بسته شده است، ایستاده نمازگزارد و حال آن که چیزی از کشتی بر زمین پابرجا و استوار و ثابت و استقرار یافته بود، در آن صورت نماز در آن، درست است؛ ولی اگر چنانچه چیزی از کشتی بر زمین استقرار نیافته بود، در آن صورت - بنا به قول مختار و برگزیده - نماز در آن صحیح نیست، مگر آن که شخص بر بیرون شدن از کشتی، قادر نباشد [که در آن صورت، نماز وی در کشتی جواز دارد؛ خواه کشتی به لنگرگاه بسته شده باشد یا نباشد و روان و در حال حرکت باشد.]
و [هرگاه نمازگزار در کشتی نماز گزارد،] به هنگام شروع نماز، روی خویش را در کشتی به سوی قبله نماید؛ و هرگاه کشتی به سوی جهتی دیگر چرخید، او نیز در اثنای نماز، به جانب قبله بچرخد؛ [البته این حکم در صورتی است که بر چرخیدن در اثنای نماز، قادر و توانا باشد؛ و اگر چنانچه بر دور زدن و چرخیدن قادر نبود، در آن صورت از گزاردن نماز دست بکشد] تا آن که [قدرت پیدا کند تا] نماز خویش را رو به قبله تمام نماید و به پایان برساند.
[در اینجا بر خود لازم میبینم تا احکام و مسائل «گزاردن نماز در قطار و هواپیما» را نیز بیان نمایم؛ از این رو، گزاردن نماز فرض و واجب در قطارِ در حال حرکت و هواپیمای در حال پرواز، نشسته بدون داشتن عذر - بر اساس مذهب امام ابوحنیفه/ - صحیح است. و گزاردن نماز فرض و واجب در قطارِ در حال حرکت و هواپیمای در حال پرواز، نشسته بدون داشتن عذر - از دیدگاه بیشتر ائمه - صحیح نیست؛ مگر در صورتی که شخص، دارای عذری - به عنوان مثال: - همچون دوران سر باشد.
همچنین اگر چنانچه قطار در حال حرکت شدیدی است؛ به گونهای که ایستادن در آن دشوار است، خواندن نماز به طور نشسته در آن، صحیح است. و اگر شخص، به طور ایستاده، در میان دو صندلی قطار نماز خواند و بر یکی از آن دو صندلی سجده کرد، نماز وی درست است؛ البته در صورتی که امکان سجده کردن برای وی بر کف قطار وجود نداشته باشد.
امّا اگر قطار ایستاده بود، پس در نزد تمام ائمه، نماز نشسته بدون عذر در آن، جواز ندارد.
همچنین اگر هواپیما بر زمین ایستاده بود، بدون داشتن عذری، نماز به طور نشسته در آن، جواز ندارد.
و اگر در قطار یا هواپیما، رو به سوی قبله به نماز خویش شروع کرد، سپس قطار یا هواپیما به سوی جهت دیگری متحوّل گردید، او نیز به سوی قبله دور بزند؛ البته در صورتی که بر دور زدن قادر و توانا باشد.
و اگر بر دور زدن قادر نبود، یا به دور زدن قطار یا هواپیما آگاه نگردید، نماز وی درست است.]
فَصلٌ فِی التَّرَاوِیحِ
التَّرَاوِیحُ، سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَ صَلَاتُهَا بِالجَمَاعَةِ، سُنَّةٌ کِفَایَةً.
وَ وَقتُهَا: بَعدَ صَلَاةِ العِشَاءِ وَ یَصِحُّ تَقدِیمُ الوِترِ عَلَی التَّرَاوِیحِ وَ تَأخِیرُهُ عَنهَا؛ وَ یَستَحِبُّ تَأخِیرُ التَّرَاوِیحِ إِلَی ثُلثِ اللَّیلِ أَو نِصفِه؛ وَ لَا یَکرَهُ تَأخِیرُهَا إِلَی مَا بَعدَهُ عَلَی الصَّحِیحِ.
وَ هِیَ عِشرُونَ رَکعَةً بِعَشرِ تَسلِیمَاتٍ. وَ یُستَحَبُّ الجُلُوسُ بَعدَ کُلِّ أَربَعٍ بِقَدرِهَا وَکَذَا بَینَ التَّروِیحَةِ الخَامِسَةِ وَالوِترِ؛ وَ سُنَّ خَتمُ القُرآنِ فِیهَا مَرَّةً فِی الشَّهرِ عَلَی الصَّحِیحِ؛ وَ إِن مَلَّ بِه القَومُ، قَرَأَ بِقَدرِ مَا لَا یُؤَدِّی اِلَی تَنفِیرِهِم فِی المُختَارِ. وَ لَا یَترُکُ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم فِی کُلِّ تَشَهُّدٍ مِنهَا وَ لَو مَلَّ القَومُ عَلَی المُختَارِ. وَ لَا یَترُکُ الثَّنَاءَ وَ تَسبِیحَ الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ؛ وَ لَا یَأتِی بِالدُّعَاءِ إِن مَلَّ القَومُ وَ لَا تُقضَی التَّرَاوِیحُ بِفَوَاتِهَا مُنفَرِدًا وَ لَا بِجَمَاعَةٍ.
گزاردن نماز تراویح [بیست رکعت نماز در شبهای ماه رمضان، پس از نماز عشاء،] هم برای مردان و هم برای زنان، سنّت [عینی مؤکده] است. [و مردان، نماز تراویح را در مسجد با جماعت بخوانند؛ و خواندن نماز تراویح برای زنان، در خانههایشان بهتر است.]
و گزاردن نماز تراویح، همراه با جماعت [برای مردان]، سنّت کفایی است. [و معنای «سنّت کفایی» آن است که: اگر چنانچه برخی از اهل محلّه، نماز تراویح را با جماعت خواندند، طلب آن از بقیه، ساقط است ولی اگر چنانچه اهل محلّه، همگی جماعت را ترک کردند، در آن صورت تمامی آنها گنهکار هستند.
در سنّت بودن نماز تراویح، هیچگونه شکی نیست و بر آن، اجماع منعقد شده است و بسیاری از علماء و صاحبنظران اسلامی، آن اجماع را نقل کردهاند.
پیامبر ج میفرماید: «اِفْتَرَضَ اللهُ عَلَیّکُمْ صِیٰامَهُ وَ سَنَنْتُ لَکْمُ قِیٰامَهُ» (نسایی و ابن ماجه)؛ «خداوند بر شما روزهی ماه رمضان را مقرر کرده و من نیز قیام شبهای رمضان را برای شما، سنّت قرار دادهام».
و نیز میفرماید: «مَنْ قٰامَ رَمَضَانَ اِیْمٰاناً وَ اِحْتِسٰاباً غُفِرَلهَ ُمٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» (بخاری و مسلم)؛ «هر کس از روی ایمان و باور و برای رضای خدا، نماز تراویح را در شبهای رمضان بگزارد، گناهان پیش از رمضان وی آمرزیده میشود».]
و وقت نماز تراویح، پس از نمازِ [فرض عشاءو دو رکعت سنّت] است [تا طلوع صبح صادق]؛ و مقدّم نمودن نماز تراویح بر نماز وتر و به تأخیر انداختن آن از نماز وتر، صحیح است؛ [ولی مقدّم ساختن نماز تراویح بر نماز وتر، مستحب و پسندیده و بهتر و سزاوارتر میباشد.]
و همچنین به تأخیر انداختن نماز تراویح تا یک سوّم شب، یا تا نیمه شب، مستحب و پسندیده میباشد. و - بنا به قول صحیح - به تأخیر انداختن نماز تراویح تا پس از نیمه شب، مکروه نیست.
و نماز تراویح، بیست رکعت است با ده سلام. و نشستن بعد از هر چهار رکعت، به اندازهی چهار رکعت [برای استراحت]، مستحب میباشد. و همچنین نشستن بین ترویحهی پنجم و نماز وتر نیز مستحب میباشد. [به هر حال، امام و پیشنماز، پس از گزاردن نماز فرض عشاء همراه با مردم، بیست رکعت نماز بخواند؛ و در هر دو رکعت نماز، سلام بدهد؛ و این بیست رکعت را در پنج ترویحه قرار دهد. و «ترویحه»: جلسه و نشست مختصری پس از خواندن چهار رکعت نماز در شبهای ماه رمضان پس از نماز عشاء است؛ و چون پس از هر چند رکعت نماز، اندکی استراحت میکنند، بدین اسم خوانده شده است.
و به هر چهار رکعت نماز در شبهای ماه رمضان پس از نماز عشاء، «ترویحه» میگویند؛ از این رو، به بیست رکعتی که پس از نماز عشاء گزارده میشود، نماز «تراویح» میگویند؛ پس امام، پس از هر ترویحه، اندکی بنشیند تا مردم، دمی بیاسایند و استراحت کنند.] و - بنا به قول صحیح - یکبار قرائت تمام قرآن کریم در نماز تراویح، در ماه رمضان، سنّت است.
و اگر چنانچه مردم، از یکبار ختم قرآن در طی ماه، خسته و ملول میشدند، در آن صورت - بنا به قول مختار - امام و پیشنماز به اندازهای در نماز تراویح قرائت نماید که منجر به متنفّر ساختن آنها [از نماز جماعت] نشود.
و - بنا به قول مختار - درود خواندن بر رسول خدا ج در هر تشهّد در نماز تراویح، ترک نشود؛ اگر چه مردم، ملول و خسته شوند. و همچنین «ثناء» - سبحانک اللهم و بحمدک... - و تسبیحات رکوع و تسبیحات سجده ترک کرده نشوند؛ [اگر چه مردم، ملول و خسته شوند.]
و دعای پس از درود بر رسول خدا ج، ترک کرده شود، اگر چنانچه مردم بدان، خسته و ملول میشدند [ولی بهتر آن است که برای به جای آوردن سنّت، دعای کوتاهی پس از درود خوانده شود.]
و با فوت شدن نماز تراویح، تراویح قضا آورده نمیشود؛ نه به صورت تنهایی و نه به صورت جماعت.
[و نماز وتر نیز در ماه رمضان، با جماعت گزارده میشود؛ این طور که امام و پیشنماز پس از این که از پنج ترویحه فارغ میشود، همراه با مردم، نماز وتر را با جماعت بگزارد و در هر سه رکعت وتر، قرائت را با صدای بلند بخواند؛ و امام و مقتدی، دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند؛ و در غیر ماه رمضان، نمیتوان نماز وتر را با جماعت خواند.]