اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون نماز افراد بیمار و دردمند


بَابُ صَلَاةِ المَرِیضِ

إِذَا تَعَذَّرَ عَلَی المَرِیضِ کُلُّ القِیَامِ أَو تَعَسَّرَ بِوُجُودِ أَلَمٍ شَدِیدٍ أَو خَافَ زِیَادَةَ المَرَضِ أَو إِبطَاءَهُ بِه، صَلَّی قَاعِدًا بِرُکُوعٍ وَ سُجُودٍ وَ یَقعُدُ کَیفَ شَاءَ فِی الأَصَحِّ؛ وَ إِلَّا قَامَ بقَدرِ مَا یُمکِنُهُ. وَ إِن تَعَذَّرَ الرُّکُوعُ وَالسُّجُودُ، صَلَّی قَاعِدًا بِالإِیمَاءِ وَ جَعَلَ إِیمَاءَه لِلسُّجُودِ أَخفَضَ مِن إِیمَائِه لِلرُّکُوعِ؛ فَإِن لَم یَخفِضهُ عَنهُ لَا تَصِحُّ. وَ لَا یُرفَعُ لِوَجهِه شَیءٌ یَسجُدُ عَلَیهِ؛ فَإِن فَعَلَ وَ خَفَضَ رَأسَهُ صَحَّ وَ إِلَّا لَا.

وَ إِن تَعَسَّرَ القُعُودُ، أَومَأَ مُستَلقِیًا أَو عَلَی جَنبِهِ؛ وَالأَوَّلُ أَولَی؛ وَ یَجعَلُ تَحتَ رَأسِهِ وِسَادَةً لِیَصِیرَ وَجهُه اِلَی القِبلَةِ لَا السَّمَاءِ. وَ یَنبَغِی نَصبُ رُکبَتَیهِ إِن قَدَرَ حَتَّی لَا یَمُدَّهُمَا اِلَی القِبلَةِ؛ وَ إِن تَعَذَّرَ الإِیمَاءُ، أُخِّرَت عَنهُ مَا دَامَ یَفهَمُ الخِطَابَ؛ قَالَ فِی الهِدَایَةِ: هُوَ الصَّحِیحُ. وَ جَزَمَ صَاحِبُ الهِدَایَةِ فِی التَّجنِیسِ وَالمَزِیدِ، بِسُقُوطِ القَضَاءِ إِذَا دَامَ عَجزُهُ عَنِ الإِیمَاءِ أَکثَرَ مِن خَمسِ صَلَوَاتٍ وَ إِن کَانَ یَفهَمُ الخِطَابَ؛ وَ صَحَّحَهُ قَاضِیخَانُ وَ مِثلُهُ فِی المُحِیطِ وَاختَارَه شَیخُ الإِسلَامِ وَ فَخرُ الإِسلَامِ. وَ قَالَ فِی الظَّهِیرِیَّةِ: هُوَ ظَاهِرُ الرِّوَایَةُ وَ عَلَیهِ الفِتوَی. وَ فِی الخُلَاصَةِ: هُوَ المُختَارُ وَ صَحَّحَهُ فِی الیَنَابِیعِ وَالبَدائِعِ؛ وَ جَزَمَ بِه الوَلوَالِجِیُّ رَحِمَهُمُ اللهُ

وَ لَم یُوْمِ بِعَینِه وَ قَلبِهِ وَ حَاجِبِه؛ وَ إِن قَدَرَ عَلَی القِیَامِ وَ عَجَزَ عَنِ الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ، صَلَّی قَاعِدًا بِالإِیمَاءِ؛ وَ إِن عَرَضَ لَه مَرَضٌ، یُتِمُّهَا بِمَا قَدَرَ وَ لَو بِالإِیمَاءِ فِی المَشهُورِ. وَ لَو صَلَّی قَاعِدًا، یَرکَعُ وَ یَسجُدُ، فَصَحَّ، بَنَی وَ لَو کَانَ مُؤمِیًا لَا؛ وَ مَن جُنَّ أَو أُغمِیَ عَلَیهِ خَمسَ صَلَوَاتٍ، قَضَی وَ لَو أَکثَرَ لَا.


باب: پیرامون نماز افراد بیمار و دردمند

 [شریعت مقدّس اسلامی، همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌دهد؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است؛ و این مطلبی است که قرآن، و در بسیاری از مناسبت‌ها سنّت، بر آن تصریح می‌نماید.

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ [البقرة: 286] «خداوند بر هیچ کس جز به اندازه‌ی توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص، از او وظایف و تکالیف نمی‌خواهد». و ر.ک: مائده/6؛ بقره/185؛ نساء/28؛ حج/78.

و رسول خدا ج به عمران بن حصینب فرمود: «صَلِّ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛ فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَی الْجَنْبِ تُؤْمِیْ اِیْمٰاءاً» (ابوداود)؛ «ایستاده نماز بخوان؛ پس اگر نتوانستی نشسته؛ و اگر نتوانستی به پهلو؛ اشاره می‌کنی به اشاره‌کردنی».]

هرگاه بر شخص بیمار و دردمند، ایستادن به طور کامل، سخت و دشوار شد؛ یا ایستادن برای او به جهت دردی سخت، یا از بیم افزایش بیماری، یا به تأخیر افتادن بهبودی، در صورت نمازگزاردن به طور ایستاده، سخت دشوار و طاقت‌فرسا شد، در آن صورت می‌تواند به صورت نشسته و با انجام رکوع و سجده، نماز بخواند؛ و - بنا به قول صحیح‌تر - در این صورت، هرگونه که می‌خواهد، می‌تواند بنشیند؛ [زیرا عمران بن حصینب گوید: «کٰانَتْ بِیْ ‌بَوٰاسِیْرٌ. فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ ج عَنِ الصَّلٰاةِ؟ فَقٰالَ: صَلِّ قٰائِماً، فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً، فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَعَلٰی جَنْبٍ» (بخاری و ابوداود)؛ «من مبتلا به بیماری بواسیر بودم و در این باره از پیامبر ج تعیین تکلیف کردم و پرسیدم: به چه شکلی نماز را بخوانم؟ ایشان در پاسخ فرمودند: ایستاده بخوان؛ پس اگر نتوانستی نشسته؛ و اگر نتوانستی به پهلو».

و نسایی این جمله را نیز افزوده است: «فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَمُسْتَلْقِیاً؛ لٰا یُکَلُِّّف اللهُ نَفْساً اِلّٰا وُسْعَهٰا» ؛ «و اگر نتوانستی، پس به صورت دراز کشیده نماز بخوان؛ زیرا خداوند بر هیچ کس به جز اندازه‌ی توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند».]

و اگر چنان‌چه شخص بیمار، بر بعضی از قیام و ایستادن قادر و توانا بود، در آن صورت تا آنجا که ممکن است، نماز را به حالت ایستاده بخواند؛ و اگر چنان‌چه بیمار از رکوع کردن و سجده نمودن عاجز و ناتوان بود [و یا از یکی از آن‌ها عاجز بود،] در آن صورت، نشسته نماز بخواند و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید؛ و اشاره‌ی خود را برای سجده، پایین‌تر از اشاره‌ی خود برای رکوع قرار دهد.

و چنان‌چه اشاره‌ی خویش را برای سجده، پایین‌تر از اشاره‌ی خود برای رکوع قرار نداد، در آن صورت نماز وی صحیح نمی‌باشد؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ النَّبِیَّ ج عٰادَ مَرِیْضاً فَرَآهُ یُصَلِّیْ عَلٰی وِسٰادَةٍ فَاَخَذَهٰا فَرَمیٰ بِهٰا، فَاَخَذَ عَوْداً لِیُصَلِّیْ عَلَیْهِ فَرَمیٰ بِهِ وَ قٰالَ: صَلِّ عَلَی الْاَرْضِ اِنِ اسْتَطَعْتَ وَ اِلّٰا فَأَوْمِ اِیْمٰاءاً وَاجْعَلْ سُجُوْدَکَ اَخْفَضَ مِنْ رُکُوْعِکَ» (سنن کبری بیهقی)؛ «پیامبر ج به عیادت بیماری رفت و او را دید که بر بالشتی نماز می‌گزارد؛ بالشت را به طرفی افکند؛ فرد بیمار تکّه چوبی را گرفت تا بر آن نماز بگزارد؛ باز هم پیامبر ج آن را به طرفی افکند و فرمود: اگر توانستی بر زمین نماز بخوان و اگر نتوانستی پس با اشاره نماز بخوان و اشاره‌ی خود را برای سجده، پایین‌تر از اشاره‌ی خود برای رکوع قرار بده».]

و برای بیمار درست نیست که چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مَنِ اسْتَطٰاعَ مِنْکُمْ اَنْ یَّسْجُدَ فَلْیَسْجُدْ وَ مَنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَلٰا یَرْفَعْ اِلٰی وَجْهِهِ شَیْئاً یَّسْجُدُ عَلَیْهِ؛ وَ لٰکِنْ فِیْ رُکُوْعِهِ وَ سُجُوْدِهِ یُؤْمِیْ اِیْمٰاءاً» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «هر یک از شما که می‌تواند سجده کند، پس سجده نماید و آن که نمی‌تواند، نباید چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید؛ ولی می‌تواند رکوع و سجده‌ی خویش را با اشاره ادا نماید».]

و اگر چنان‌چه چیزی را به سوی صورت خویش برای سجده نمودن بر آن، بالا نمود و سر خویش را برای سجده، پایین‌تر از سر خود برای رکوع قرار داد، باز هم نمازش صحیح است. و اگر چنان‌چه سر خویش را برای سجده پایین‌تر از سر خود برای رکوع قرار نداد، در آن صورت نمازش درست نیست.

و هرگاه نشستن برای شخص بیمار، سخت دشوار و طاقت‌فرسا گردید [و از نشستن، عاجز و ناتوان شد،] افتاده بر پشت، نماز بگزارد و یا خویشتن را بر پهلوی [راست] خویش بیاندازد و نماز را بگزارد؛ در صورت اول [یعنی افتاده بر پشت نمازگزاردن]، بهتر از صورت دوّم [نمازگزاردن در حالی که خویشتن را بر پهلو افکنده] می‌باشد.

و [نماز گزاردن در حالی که بیمار، خویشتن را بر پشت انداخته، بدین صورت است که:] در زیر سر خویش، بالشی را قرار دهد تا روی او به سوی قبله گردد نه به سوی آسمان؛ و برای بیمار، شایسته و مناسب است که اگر امکان داشت و می‌توانست، هر دو زانوی خویش را بالا نماید تا بدین ترتیب، پاهایش به سوی قبله، دراز و کشیده نباشد. [به هر حال؛ هرگاه شخص بیمار، از نشستن عاجز و ناتوان گردید، افتاده بر پشت نماز بگزارد در حالی که پاهای او به سوی قبله است؛ و هر دو زانوی خویش را بلند نماید و سر خود را بر بالشی بلند کند تا روی او به سوی قبله گردد؛ و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.

و بیماری که نشستن برای او به جهت دردی، سخت دشوار و طاقت‌فرسا است، می‌تواند خویشتن را بر پهلوی راست خود بیاندازد و صورتش را به جانب قبله نماید و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.]

و اگر چنان‌چه شخص بیمار، از گزاردن نماز با اشاره‌ی سر عاجز گردید، در آن صورت، ادای نماز از وی تا زمانی به تأخیر می‌افتد که خطاب را بفهمد.

نویسنده‌ی کتاب «هدایة» [علامه مرغینانی/] گوید: همین نظریه، صحیح و درست می‌باشد. و نویسنده‌ی کتاب «هدایة» در کتاب‌های «التجنیس» و «المزید» بدین موضوع یقین کرده که : هرگاه شخص بیمار از نماز گزاردن با اشاره‌ی سر عاجر و ناتوان گردید و این ناتوانی وی از اشاره، بیش از پنج نماز افزون گردید، در آن صورت قضا آوردن آن نمازها از وی ساقط می‌گردد؛ اگر چه خطاب را بفهمد. و قاضیخان نیز همین قول را صحیح و درست تلقّی کرده و به مثل آن، [علامه کمال] نیز در کتاب «المحیط»، آن را تصحیح نموده است؛ و شیخ الاسلام [خواهرزاده] و فخرالاسلام [سرخسی] نیز آن را اختیار کرده‌اند.

و نویسنده‌ی کتاب «الظهیریة» گوید: همین قول، ظاهر روایت می‌باشد و فتوا نیز بر آن است.

و در کتاب «الخلاصة» چنین آمده است: همین قول، رأی مختار و برگزیده می‌باشد. و در کتاب «الینابیع» و «البدائع» همین قول را صحیح و درست قرار داده‌اند؛ و «ولوالجی» نیز بدان یقین و باور دارد. خداوند تمامی این بزرگواران را مورد رحمت خویش قرار دهد.

[به هر حال، هرگاه شخص مریض، از نماز گزاردن با اشاره‌ی سر عاجر و ناتوان گردید، در این صورت ادای نماز از وی به مدت یک شبانه‌روز به تأخیر می‌افتد؛ پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد؛ و آنچه که بر یک شبانه‌روز افزون گردید، از وی ساقط است.

و کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی تا پنج نماز یا کمتر از آن ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شده‌ی خویش را قضا آورد. و اگر چنان‌چه بر او بیهوشی عارض گردید و این بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در این صورت این نمازها، از ذمّه‌ی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آن‌ها نیست.]

و بیمار نمی‌تواند با چشمانش، قلبش و ابروانش اشاره نماید؛ [یعنی: نماز گزاردن فقط با اشاره‌ی سر درست است؛ و اشاره فقط در صورتی جانشین و نائب رکوع و سجده می‌گردد که با سر بوده باشد؛ امّا اگر چنان‌چه اشاره، با چشم یا با ابرو و یا با قلب بود، پس نماز وی صحیح نیست؛ از این رو، اگر شخص بیمار از نماز گزاردن با اشاره‌ی سر عاجز گردید، در این صورت ادای نماز از وی به مدّت یک شبانه‌روز به تأخیر می‌افتد؛ پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد و آنچه را که بر یک شبانه روز افزون گردید، از وی ساقط است؛ و اشاره با چشم، یا با ابرو و یا با قلب درست نیست؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «یُصَلِّیْ المَرِیْضُ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛‌فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَعَلٰی قِفٰاهُ یُؤْمِیْ اِیْمٰاءاً؛ فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ فَاللهُ اَحَقُّ بِقَبُوْلِ الْعُذْرِ مِنْهُ». (زیلعی در نصب الرایة 1/176)؛ «بیمار، ایستاده نماز بخواند؛ اگر نتوانست نشسته؛ و اگر نتوانست بر پشت و با اشاره؛ و اگر نتوانست، خدا سزاوارتر است به پذیرش عذر بیمار».]

و هرگاه شخص بیمار، توان ایستادن را داشته باشد، ولی از رکوع کردن و سجده بردن عاجز و ناتوان باشد، در آن صورت [برای شخص بیمار، ایستادن لازم نیست، و برای وی بهتر آن است که] نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند. [و اگر چنان‌چه نمازش را به حالت ایستاده، و با اشاره گزارد، باز هم درست است.]

و هرگاه کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد، و سپس در اثنای نماز، برایش درد و مرضی پیش آمد [و به جهت آن، از ایستادن عاجز و ناتوان گردید،] در آن صورت بر حسب توان و قدرت خویش نماز را به پایان برساند؛ اگر چه با اشاره نیز باشد؛ بنا به قول مشهور.

[به دیگر سخن؛ هر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد و سپس - به جهت عارض شدن دردی در اثنای نماز - از ایستادن عاجز و ناتوان گردید، در آن صورت نشسته رکوع و سجده نماید و نمازش را به پایان برساند. و اگر چنان‌چه از رکوع، و سجده کردن نیز عاجز بود، رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید و با اشاره، نمازش را به پایان برساند. و اگر از نشستن نیز عاجز و ناتوان بود، در آن صورت خویشتن را بر پشت بیاندازد و با اشاره نماز خویش را به پایان برساند.]

و اگر شخص بیمار، به خاطر درد و مرض، نماز خویش را نشسته می‌خواند و در حالت نشسته، رکوع و سجده می‌نمود؛ و سپس در اثنای نماز، سلامتی و تندرستی خویش را به دست آورد، در آن صورت نماز خود را اعاده نکند، بلکه مقدار باقی مانده‌ی نماز خویش را به حالت ایستاده بخواند. و اگر چنان‌چه بیمار، نماز خویش را با اشاره می‌خواند؛ سپس به رکوع کردن و سجده نمودن قادر و توانا شد، در آن صورت نمی‌تواند باقی مانده‌ی نماز خود را با رکوع و سجده بخواند، بلکه باید نمازش را اعاده نماید.

و کسی که بر وی، دیوانگی یا بیهوشی عارض گردیده است و این دیوانگی یا بیهوشی، تا پنج نماز [یا کمتر از آن] ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شده‌ی خویش را قضا بیاورد. و اگر چنان‌چه بر او دیوانگی یا بیهوشی عارض گردید و این دیوانگی یا بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در آن صورت این نمازها از ذمّه‌ی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آن‌ها نیست.

فَصلٌ فِی إِسقَاطِ الصَّلَاةِ وَالصَّوم

اِذَا مَاتَ المَرِیضُ وَ لَم یَقدِر عَلَی الصَّلَاةِ بِالإِیمَاءِ، لَا یَلزِمُهُ الإِیصَاءُ بِهَا وَ إِن قَلَّت؛ وَکَذَا الصَّومُ إِن أَفطَرَ فِیهِ المُسَافِرُ وَالمَرِیضُ وَ مَاتَا قَبلَ الإِقَامَةِ وَالصِّحَّةِ؛ وَ عَلَیهِ الوَصِیَّةُ بِمَا قَدَرَ عَلَیهِ وَ بَقِیَ بِذِمَّتِه؛ فَیُخرِجُ عَنهُ وَلِیُّهِ مِن ثُلثِ مَا تَرَکَ لِصَومِ کُلِّ یَومٍ وَ لِصَلَاةِ کُلِّ وَقتٍ حَتَّی الوِترِ، نِصفَ صَاعٍ مِن بُرٍّ أَو قِیمَتَه؛ وَ إِن لَم یُوصِ وَ تَبَرَّعَ عَنهُ وَلِیُّه، جَازَ وَ لَا یَصِحُّ أَن یَّصُومَ وَ لَا أَن یُّصَلِّیَ عَنهُ.

وَ إِن لَم یَفِ مَا أَوصَی بِه عَمَّا عَلَیه، یَدفَعُ ذَالِکَ المِقدَارَ لِلفَقِیرِ فَیَسقُطُ عَنِ المَیِّتِ بِقَدرِه ثُمَّ یَهَبُهُ الفَقِیرُ لِلوَلِیِّ وَ یَقبِضُه؛ ثُمَّ یَدفَعُه لِلفَقِیرِ؛ فَیَسقُطُ بِقَدرِه؛ ثُمَّ یَهَبُهُ الفَقِیرُ لِلوَلِیِّ وَ یَقبِضُه؛ ثُمَّ یَدفَعُهُ الوَلِیُّ لِلفَقِیرِ وَ هَکَذَا حَتَّی یَسقُطَ مَا کَانَ عَلَی المَیِّتِ مِن صَلَاةٍ وَ صِیَامٍ. وَ یَجُوزُ إِعطَاءُ فِدیَةِ صَلَوَاتٍ لِوَاحِدٍ جُملَةً بِخِلافِ کَفَّارَةِ الیَمِینِ. وَاللهُ سُبحَانَهُ وَ تَعَالَی أَعلَمُ.

فصل: پیرامون ساقط کردن نماز و روزه

هرگاه بیمار فوت کند و چهره در نقاب خاک بکشد و این در حالی است که وی بر ادا کردن نمازها با اشاره‌ی سر، قدرت و توان ندارد؛ در آن صورت بر وی لازم نیست که ولیّ خویش را به پرداختن فدیه‌ی نمازهای فوت شده، وصیت نماید؛ اگر چه نمازهایش کمتر [از مقدار یک شبانه‌روز] باشد.

و همچنین هرگاه شخص مسافر در سفر خود و شخص بیمار و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند؛ و سپس مسافر [در سفر] پیش از آن که مقیم شود و مریض [در حال مرض] و پیش از بهبودی فوت کردند، در آن صورت بر وی لازم نیست که ولیّ خویش را به پرداختن فدیه‌ی روزه‌های فوت شده، وصیت نماید؛ [خواه روزه‌های فوت شده‌ی وی بسیار باشد یا کم.]

و [اگر چنان‌چه شخصی، به خاطر سفر یا مرض روزه نگرفت و نماز نگزارد؛ سپس روزها و فرصت‌هایی برای قضای روزه‌ها و نمازهای فوت شده‌ی خویش به دست آورد، ولی از آن‌ها استفاده نکرد و در آن‌ها، قضای روزه‌ها و نمازهای فوت شده‌ی خویش را به جای نیاورد و در این حال در بستر مرگ افتاد؛ در آن صورت] بر وی لازم است که ولیّ خویش را به پرداختن فدیه‌ی روزه‌ها و نمازهایی که بر قضا آوردن آن‌ها قدرت و توان یافته و بر عهده و ضمانت وی باقی مانده است، وصیت نماید؛ و ولیّ و وصیّ وی، فدیه را از یک سوم مال بر جای مانده از او را بیرون گرداند؛ این‌طور که برای روزه‌ی هر روز و برای نماز هر وقت - حتّی نماز وتر - نصف صاع از گندم یا قیمت آن [یا یک صاع از جو یا قیمت آن] را بپردازد؛ [و صاع، معادل تقریباً 3060 گرم است.]

و اگر چنان‌چه شخص متوفّی، وصیّ و ولیّ خویش را به ادا کردن فدیه وصیت نکرده بود، امّا وصیّ و ولیّ او، داوطلبانه از جای او، فدیه‌ی نمازها و روزه‌های قضایی وی را پرداخت نمود، جایز است [و امید پذیرش و قبول آن از بارگاه خداوند بلندمرتبه می‌رود.]

و برای ولیّ درست نیست که عوض از روزه‌ی فوت شده‌ی متوفّی، از جای وی روزه بگیرد و همچنین برای ولیّ جایز نیست که از جای مرده، عوض از نمازهای فوت شده‌ی وی نماز بگزارد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «لٰا یَصُوْمُ اَحَدٌ مِّنْ اَحَدٍ وَ لٰا یُصَلِّیْ اَحَدٌ عَنْ اَحَدٍ لٰکِنْ یُطْعِمُ عَنْهُ» (نسایی و موطأ مالک)؛ «کسی از جای کسی دیگر، نه روزه بگیرد و نه نماز بگزارد؛ بلکه از جای او به مستمندان خوراک بدهد».]

و اگر آنچه متوفّی [برای پرداخت نمازها و روزه‌های فوت شده‌ی خویش] که بر ذمّه و دوش وی بوده، وصیت کرد و مقدار وصیتش، کفاف فدیه‌ی نمازها و روزه‌های فوت شده‌ی وی را نکرد، [و یا یک سوم مال بر جای مانده‌ی وی، کفاف فدیه‌ی نمازها و روزه‌های فوت شده‌ی وی را ننمود؛] در آن صورت ولیّ، آن مقدارِ [اندک] را به فقیر و مستمند بدهد؛ و بدین ترتیب، به اندازه‌ی آن فدیه، از نمازها و روزه‌های فوت شده‌ی متوفّی ساقط می‌گردد؛ سپس فرد فقیر و مستمند، آن مقدار را به ولیّ و وصیّ هبه نماید؛ و ولیّ فوت شده‌ی متوفّی ساقط می‌گردد؛ آنگاه دوباره فقیر آن مقدار را به ولیّ آن را قبض نماید و در اختیار بگیرد، آنگاه دوباره آن را به فقیر بدهد؛ و بدین ترتیب، به اندازه‌ی آن، [دوباره] از نمازها و روزه‌های و وصیّ هبه کند؛ و ولیّ نیز آن را قبض نموده و در اختیار خویش بگیرد؛ سپس دوباره آن را به فقیر بدهد؛ و به همین ترتیب [این پرداخت از ناحیه‌ی ولیّ و هبه از جانب فقیر] ادامه پیدا کند تا آنچه که از نمازها و روزه‌های فوت شده بر ذمّه و عهده‌ی متوفّی است، ساقط گردد.

و برای ولیّ و وصیّ جایز است که فدیه‌ی نمازها [و روزه‌ها] را به تمامی، به یک نفر فقیر بدهد؛ ولی درست نیست که فدیه‌ی کفاره‌ی سوگند را به یک فقیر [و بیشتر از نصف صاع از گندم در یک روز] بدهد. و خداوندِ پاک و بلندمرتبه، داناتر است.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد