اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون آنچه روزه را فاسد [و قضاء را] بدون کفّاره، واجب می‌گرداند


بَابُ مَا یُفسِدُ الصَّومَ مِن غَیرِ کَفَّارَةٍ

وَ هُوَ سَبعَةٌ وَ خَمسُونَ شَیئًا: اِذَا أَکَلَ الصَّائِمُ أُرُزًّا نَیًّا أَو عَجِینًا أَو دَقِیقًا أَو مِلحًا کَثِیرًا دَفعَةً أَو طِینًا غَیرَ أَرمَنِیٍّ لَم یَعتَد أَکلَه أَو نَواةً أَو قُطنًا أَو کَاغَذًا أَو سَفَرجَلًا وَ لَم یُطبَخ أَو جَوزَةً رَطَبَةً أَو اِبتَلَعَ حَصَاةً أَو حَدِیدًا أَو تُرَابًا أَو حَجَرًا أَو اِحتَقَنَ أَو اِستَعَطَ أَو أَوجَرَ بِصَبِّ شَیءٍ فِی حَلقِه عَلَی الأَصَحِّ؛ أَو أَقطَرَ فِی أُذُنِه دُهنًا أَو مَاءً فِی الأَصَحِّ؛ أَو دَاوَی جَائِفَةً أَو آمَّةً بِدَوَاءٍ وَ وَصَلَ اِلَی جَوفِه أَو دِمَاغِه أَو دَخَلَ حَلقَه مَطرٌ أَو ثَلجٌ فِی الأَصَحِّ وَ لَم یَبتَلِعهُ بِصُنعِه؛ أَو أَفطَر خَطَأً بِسَبقِ مَاءِ المَضمَضَةِ اِلَی جَوفِه أَو أَفطَر مُکرَهًا وَ لَو بِالجِمَاعِ؛ أَو أُکرِهَت عَلَی الجِمَاعِ أَو أَفطَرَت خَوفًا عَلَی نَفسِهَا مِن أَن تَمرَضَ مِنَ الخِدمَةِ أَمَةً کَانَت أَو مَنکُوحَةً؛ أَو صَبَّ أَحَدٌ فِی جَوفِه مَاءً وَ هُوَ نَائِمٌ أَو أَکَلَ عَمَدًا بَعدَ أَکلِهِ نَاسِیًا وَ لَو عَلِمَ الخَبَرَ عَلَی الأَصَحِّ؛ أَو جَامَعَ نَاسِیًا ثُمَّ جَامَعَ عَامِدًا أَو أَکَلَ بَعدَ مَا نَوَی نَهارًا وَ لَم یُبَیِّت نِیَّتَه أَو أَصبَحَ مُسَافِرًا فَنَوی الإِقَامَةَ ثُمَّ أَکَلَ أَو سَافَرَ بَعدَ مَا أَصبَحَ مُقِیمًا فَأَکَلَ أَو أَمسَکَ بِلَا نِیَّةِ صَومٍ وَ لَا نِیَّةِ فِطرٍ أَو تَسَحَّرَ أَو جَامَعَ شَاکًّا فِی طُلُوعِ الفَجرِ وَ هُوَ طَالِعٌ؛ أَو أَفطَرَ بِظَنِّ الغُرُوبِ وَالشَّمسُ بَاقِیَةٌ أَو أَنزَلَ بِوَطئِ مَیتَةٍ أَو بَهِیمَةٍ أَو بِتَفخِیذٍ أَو بِتَبطِینٍ أَو قُبلَةٍ أَو لَمسٍ أَو أَفسَدَ صَومَ غَیرِ أَدَاءِ رَمَضَانَ أَو وُطِئَت وَ هِیَ نَائِمَةٌ أَو أَقطَرَت فِی فَرجِهَا عَلَی الأَصَحِّ؛ أَو أَدخَل إِصبَعَه مَبلُولَةً بِمَاءٍ أَو دُهِنَ فِی دُبُرِهِ أَو أَدخَلَتهُ فِی فَرجِهَا الدَّاخِلِ فِی المُختَارِ؛ أَو أَدخَلَ قُطنَةً فِی دُبُرِه أَو فِی فَرجِهَا الدَّاخِلِ وَ غَیَّبَهَا؛ أَو أَدخَلَ حَلقَه دُخَانًا بِصُنعِه أَو اِستَقَاءَ وَ لَو دُونَ مِلءِ الفَمِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ؛ وَ شَرَطَ أَبُویُوسُفَ مِلءَ الفَمِ وَ هُوَ الصَّحِیحُ؛ أَو أَعَادَ مَا ذَرَعَه مِنَ القَیءِ وَکَانَ مِلءَ الفَمِ وَ هُوَ ذَاکِرٌ لِصَومِه أَو أَکَلَ مَا بَینَ أَسنَانِه وَکَانَ قَدرَ الحِمِّصَةِ أَو نَوَی الصَّومَ نَهَارًا بَعدَ مَا أَکَلَ نَاسِیًا قَبلَ إِیجَادِ نِیَّتِه مِنَ النَّهَارِ أَو أُغمِیَ عَلَیهِ وَ لَو جَمیعَ الشَّهرِ؛ إِلَّا أَنَّه لَا یَقضِی الیَومَ الَّذِی حَدَثَ فِیهِ الإِغمَاءُ؛ أَو حَدَثَ فِی لَیلَتِه أَو جُنَّ غَیرَ مُمتَدٍّ جَمِیعَ الشَّهرِ؛ وَ لَا یَلزِمُه قَضَاؤُه بِإِفَاقَتِه لَیلًا أَو نَهارًا بَعدَ فَوَاتِ وَقتِ النِّیَّةِ فِی الصَّحِیحِ .


باب: پیرامون آنچه روزه را فاسد [و قضاء را] بدون کفّاره،
واجب می‌گرداند

[روزه در موارد زیر فاسد می‌گردد؛ و قضا آوردن در آن‌ها واجب می‌شود، بی‌آن که بدان‌ها کفّاره‌ای تعلّق گیرد؛ و این موارد عبارتند از]

پنجاه و هفت چیز:

* هرگاه فرد روزه دار [در ماه رمضان] برنج خام بخورد.

* هرگاه روزه‌دار، خمیر بخورد.

* هرگاه روزه‌دار، آرد بخورد.

* هرگاه روزه‌دار به یک دفعه، نمک زیاد بخورد.

* هرگاه خاک رس بخورد؛ البته در صورتی که عادت به خوردن خاک رس نداشته باشد.

* هرگاه هسته‌ی خرما بخورد.

* هرگاه پنبه بخورد.

* هرگاه کاغذ بخورد.

* هرگاه میوه‌ی بِه پخته نشده را بخورد؛ [و یا هر میوه‌ای که بدون طبخ خورده نمی‌شود، پیش از پختن، آن را بخورد.]

* هرگاه گردوی تازه [با پوست آن] بخورد.

* هرگاه فرد روزه‌دار، سنگریزه ببلعد، [یا چیزی را ببلعد که خوردن آن، معمول و متداول نیست و با آن، شهوت شکم برآورده نمی‌شود.]

* هرگاه روزه‌دار، آهن ببلعد.

* یا خاک ببلعد.

* یا سنگ ببلعد.

* یا فرد روزه‌دار، خویشتن را تنقیه و اِماله نماید؛ [یعنی به وسیله‌ی ابزاری، داروی مایع را در امعاء اَغلاظ خویش داخل گرداند.]

* یا دارو را به بینی خویش بالا بکشد.

* یا - بنا به قول صحیح‌تر - در گوش خویش، روغن یا آب بچکاند.

* یا زخمی را که در شکم یا در سر وی است، معالجه و درمان کند و در اثر آن، دارو به شکم یا دماغ وی برسد.

* یا - بنا به قول صحیح‌تر - باران یا برف به حلق وی داخل شود و فرد روزه‌دار، آن را با فعل خویش فرو نبرد؛ [بلکه خودبه‌خود به حلقش فرو رود.]

* یا روزه‌دار از روی خطا و اشتباه، روزه‌اش را افطار نماید؛ این‌طور که در مضمضه [آب در دهان گردانیدن، و «استنشاق» - آب در بینی کردن - چنان مبالغه و زیاده‌روی کند] که آب به سوی شکمش سبقت بگیرد و به شکمش برسد.

* روزه‌دار از روی ناچاری و اِجبار و از روی تحمیل و زور، روزه‌اش را افطار نماید؛ اگر چه افطار روزه، با جماع [از روی ناچاری] صورت گرفته باشد.

* یا زنِ روزه‌دار، به جماع و آمیزش با او، وادار و مجبور شود.

* یا زن روزه‌دار، بر خویش بترسد و از بیم آن که[با روزه گرفتن] از خدمت و انجام وظیفه بازماند، روزه‌اش را بخورد؛ و فرقی نمی‌کند که این زن روزه‌دار، کنیز باشد یا متأهل.

* یا کسی، در شکمش آب بریزد و حال آن که وی در خواب است.

* یا چیزی را به قصد بخورد، پس از آن به فراموشی خورده است؛ اگر چه - بنا به قول صحیح‌تر - حدیث را نیز دانسته باشد. [و حدیث عبارت است از: ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «مَنْ نَسِیَ وَ هُوَ صٰائِمٌ فَاَکَلَ اَوْ شَرِبَ، فَلْیُتِمَّ صَوْمَهُ؛ فَاِنَّمٰا اَطْعَمَهُ اللهُ وَ سَقٰاءُ» (مسلم، بخاری، ابن ماجه و ترمذی)؛ «اگر شخص روزه‌دار، از روی فراموشی چیزی را خورد یا نوشید، روزه‌اش باطل نمی‌شود و آن را کامل کند؛ چرا که خدا او را خورانیده یا نوشانیده است».]

* یا از روی فراموشی، [با همسرش] جماع و نزدیکی کند؛ آنگاه دوباره از روی عمد با او نزدیکی و آمیزش نماید.

* یا پس از آن خورد که در روز، نیت روزه را کرد و حال آن که به شب، آن را نیت نکرده بود.

* یا به صبح، مسافر بود و پس از آن، نیت اقامت کرد و بعد از نیت اقامت، خورد.

* یا پس از آن که مقیم بود، به مسافرت رفت و پس از مسافرت خورد.

* یا [از خوردن و آشامیدن و دیگر چیزهای شکننده‌ی روزه،] در طول روز - بدون نیت روزه و بدون نیت خوردن - خودداری کرد.

* یا در طلوع صبح صادق، شک و تردید داشت و با همان وجود، سحری کرد یا با همسرش جماع و نزدیکی نمود و حال آن که صبح صادق طلوع نموده است. [به تعبیری دیگر، کسی به گمان باقی ماندن شب، به خوردن و نوشیدن ادامه دهد و سپس معلوم شود که صبح صادق طلوع کرده است.]

* و یا به گمان غروب آفتاب، افطار نماید و حال آن که خورشید باقی است و غروب نکرده است. [به تعبیری دیگر، یا به گمان فرارسیدن شب و غروب آفتاب، افطار کند، امّا معلوم شود که هنوز روز تمام نشده است.]

* یا به جماع و نزدیکی با [زنِ] مرده [یا حیوان]، اِنزال شود.

* یا با ران و شکم [همسرش، و یا با کف دست،] خویشتن را اِرضاء کند و اِنزال شود.

* یا با بوسیدن و یا با لمس کردن و در آغوش کشیدن [همسرش]، اِنزال گردد.

* یا روزه‌ی غیر ادای رمضان را فاسد گرداند.

* یا با زن، در حالی جماع و نزدیکی صورت بگیرد که در حال خواب است.

* و یا - بنا به قول صحیح‌تر - زن در شرمگاه خویش، [دارو] بچکاند.

* یا [مرد،] انگشت خویش را در حالی که با آب یا روغن خیس و ‌تَر شده است، در مَقعد خویش داخل گرداند.

* و یا - بنا به قول مختار و برگزیده - زن، انگشت خویش را در حالی که با آب یا روغن، خیس شده است، در قسمت داخلی شرمگاه خویش داخل نماید.

* یا [مرد،] پنبه‌ای را در مقعد خویش داخل گرداند به گونه‌ای که آن پنبه را در مقعدش، پنهان نماید.

* و یا زن، پنبه‌ای را در قسمت داخلی شرمگاه خویش داخل نماید به گونه‌ای که آن پنبه، در قسمت داخلی شرمگاهش پنهان و متواری شود.

* یا با عمل و اختیار خویش، دودی را [در حلق یا دماغ] خویش داخل نماید؛ [مثل سیگار، قلیان و ...]

* و یا از روی قصد، استفراغ کند؛ اگر چه - بنا به ظاهر روایت - استفراغ وی، کمتر از پری دهان باشد؛ [زیرا پیامبر ج به طور مطلق فرموده است: «وَ مَنِ اسْتَقٰاءَ عَمْداً فَلْیَقْضِ» (ترمذی، ابوداود و ابن ماجه)؛ «و اگر کسی از روی قصد استفراغ کند، (روزه‌اش باطل می‌شود و) باید آن را قضا کند».]

و امام ابویوسف/، پری دهان را شرط قرار داده است؛ و همین صحیح است. [ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: صورت کلّی مسأله چنین است که: یا استفراغ بدون اختیار می‌آید و یا فرد روزه‌دار به قصد استفراغ می‌کند؛ و در این دو حالت، یا استفراغ به میزان پری دهان است یا به پری دهان نمی‌رسد؛ و یا چیز استفراغ شده، بدون اختیار به حلق برمی‌گردد و یا خود شخص روزه‌دار، آن را بازمی‌گرداند.

پس اگر استفراغ، بدون اختیار آمد، چه اندک باشد و چه زیاد، روزه فاسد نمی‌گردد؛ و اگر بدون اختیار، استفراغ به حلق برگشت، در حالی که فرد روزه‌دار به یادش بود که روزه دارد و استفراغ نیز به اندازه‌ی پری دهان بود، در آن صورت از دیدگاه امام ابویوسف/ روزه فاسد می‌گردد؛ زیرا چنین موردی از زمره‌ی مواردی است که با خروج آن، شرعاً روزه می‌شکند. ولی در نزد امام محمد/ چنین موردی فاسد کننده‌ی روزه نیست؛ زیرا در چنین موردی، نه صورت افطار - که همان بلعیدن است - تحقق یافته است و نه معنای افطار - که همان تغذیه نمودن است.

و هرگاه خود فرد روزه‌دار، استفراغ را بازگرداند، در این صورت همه بر فاسد شدن روزه متّفق هستند؛ و هرگاه استفراغ کمتر از پری دهان باشد و بدون اختیار برگشت، در این صورت همه بر فاسد شدن روزه متّفق می‌باشند؛ ولی اگر خود فرد روزه‌دار آن را برگرداند، در آن صورت از دیدگاه امام ابویوسف/ به این جهت فاسد کننده‌ی روزه نیست که شرعاً خروج قَیء صورت نگرفته است؛ و همین قول، قول مختار و برگزیده می‌باشد؛ ولی از دیدگاه امام محمد/، فاسد کننده‌ی روزه است؛ زیرا که در نزد ایشان به جهت بلعیدن، روزه فاسد می‌گردد.

و اگر کسی به قصد استفراغ کرد و قَیء به اندازه‌ی پری دهان بود، در این صورت به اجماع علماء، روزه‌اش فاسد می‌گردد؛ و در این مسأله، باز آمدن یا باز آوردن قیء مطرح نیست.

و اگر کمتر از پری دهان بود، در این صورت از دیدگاه امام محمد روزه می‌شکند و در این حالت نیز باز آمدن یا باز آوردن قیء مطرح نیست؛ ولی از دیدگاه امام ابویوسف، روزه نمی‌شکند که همین قول در نزد برخی از فقهاء، مختار و برگزیده می‌باشد.]

* یا خود به خود و بی‌اختیار، استفراغ کند و استفراغش به اندازه‌ی پری دهان باشد و در حالی که یادآور روزه‌ی خویش است، آن را به حلقش بازگرداند.

* یا در بین دندان‌هایش، چیزی از غذا به اندازه‌ی یک نخود باقی مانده باشد و آن را بخورد.

* یا در روز، نیت روزه را نماید، پس از آن که از روی فراموشی - پیش از ایجاد نیت روزه‌ی وی در روز - روزه‌اش را بخورد.

* یا بیهوشی بر وی عارض گردد؛ اگر چه این بیهوشی تمام ماه رمضان را دربربگیرد؛ مگر آن که روزه‌دار، روزی را که در آن، بیهوشی پیش آمده است را قضاء نیاورد؛ و یا شب همان روز برایش بیهوشی اتفاق افتاده، آن را نیز قضا نیاورد.

* یا دچار دیوانگی و جنون شود و دیوانگی‌اش، تمام ماه رمضان را دربرنگیرد؛ [زیرا در قضا آوردن کمتر از یک ماه، عُسر و حَرجی نیست.] و [اگر چنان‌چه جنون و دیوانگی‌اش، تمامی ماه را دربرگرفت، در آن صورت] بنا به قول صحیح، اگر در شب و یا در روز، پس از فوت شدن وقت نیت، به هوش آمد، بر وی قضای روزه لازم نمی‌گردد. یعنی هر گاه فرد دچار شده به جنون و دیوانگی در شب یا روز، پس از سپری شدن وقت نیت، به هوش بیاید، در آن صورت - بنا به قول صحیح - بر وی قضا آوردن روزه‌ی آن روز، لازم و ضروری نمی‌باشد.

[به هر حال، حکم فردی که در ماه مبارک رمضان، دچار عارضه‌ی بیهوشی می‌گردد و حال آن که در شب، نیت روزه را نیز نموده، آن است که در این صورت قضای روزی که در آن بیهوش گردیده است، بر وی واجب نیست، ولی قضای روزهای دیگر - پس از آن روز - بر او لازم است.

و اگر فردی در برخی از روزهای رمضان، از جنون و دیوانگی بهبود یافت، در آن صورت، روزهای باقی مانده‌ی رمضان را روزه بگیرد و روزهای گذشته را قضا بیاورد.]

فَصلُ

یَجِبُ الإِمسَاکُ بَقِیَّةَ الیَومِ عَلَی مَن فَسَدَ صَومُه وَ عَلَی حَائِضٍ وَ نُفَسَاءَ طَهُرَتَا بَعدَ طُلُوعِ الفَجرِ وَ عَلَی صَبِیٍّ بَلَغَ وَ کَافِرٍ أَسلَمَ؛ وَ عَلَیهِمُ القَضَاءُ إِلَّا الأَخِیرَینِ.

فصل:

بر افراد ذیل، واجب است که خویشتن را در باقی مانده‌ی روز از شکننده‌های روزه نگاه دارند:

* کسی که روزه‌ی خویش را [به نحوی از اَنحاء یا به عذری از عذرها] فاسد نموده است.

* زنی که دچار حیض و قاعدگی بوده و پس از طلوع صبح صادق، از حیض پاک شده است.

* زنی که دچار نفاس و خون زایمان بوده و پس از طلوع صبح صادق، از نفاس پاک گردیده است.

* کودکی که [در اثنای روز رمضان] به سن بلوغ رسیده است.

* کافری که [در اثنای روز رمضان]، به اسلام گرویده باشد؛ [از این رو، بر این افراد واجب است که خویشتن را در باقی‌مانده‌ی روز از شکننده‌های روزه نگاه دارند و بدان‌ها نزدیک نشوند.]

و بر تمامی این پنج گروه - به جز دو گروه اخیر: کودکی که در اثنای روز رمضان به سن بلوغ رسیده و کافری که در اثنای روز رمضان، به اسلام گرویده است - لازم است که قضای آن روز را به جای آورند؛ [یعنی بر کسی که روزه‌ی خویش را فاسد نموده، و زنی که دچار حیض و نفاس بوده و پس از طلوع صبح صادق از آن دو پاک شده‌اند، لازم است که خویشتن را در باقی‌مانده‌ی روز، از شکننده‌های روزه نگاه دارند. و همچنین بر آن‌ها لازم است که قضای آن روز را نیز به جای آورند.]

فَصلٌ فِیمَا یَکرَهُ لِلصَّائِمِ وَ مَا لَا یَکرَهُ وَ مَا یَستَحِبُّ

کُرِهَ لِلصَّائِمِ سَبعَةُ أَشیَاءَ: ذَوقُ شَیءٍ وَ مَضغُهُ بِلَا عُذرٍ وَ مَضغُ العِلکِ وَالقُبلَةُ وَالمُبَاشَرَةُ إِن لَم یَأمَن فِیهِمَا عَلَی نَفسِه الإِنزَالَ أَوِ الجِمَاعَ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ؛ وَ جَمعُ الرِّیقِ فِی الفَمِ ثُمَّ اِبتِلَاعُه؛ وَ مَا ظَنَّ أَنَّه یُضَعِّفُه کَالفَصدِ وَ الحِجَامَةِ.

وَ تِسعَةُ أَشیَاءَ لَاتَکرَهُ لِلصَّائِمِ: اَلقُبلَةُ وَالمُبَاشِرَةُ مَعَ الأَمنِ وَ دَهنُ الشَّارِبِ وَالکَحلُ وَالحِجَامَةُ وَالفَصدُ وَالسِّوَاکُ آخِرَ النَّهَارِ بَل هُوَ سُنَّةٌ کَأَوَّلِه، وَ لَو کَانَ رَطَبًا أَو مَبلُولًا بِالمَاءِ؛ وَالمَضمَضَةُ وَالاِستِنشَاقُ لِغَیرِ وُضُوءٍ وَالاِغتِسَالُ وَالتَّلَفُّفُ بِثَوبٍ مُبتَلٍّ لِلتَّبَرُّدِ عَلَی المُفتَی بِه.

وَ یَستَحِبُّ لَه ثَلَاثَةُ أَشیَاءَ: السَّحُورُ وَ تَأخِیرُهُ وَ تَعجِیلُ الفِطرِ فِی غَیرِ یَومِ غَیمٍ.

فصل: پیرامون آنچه که برای روزه‌دار مکروه است؛ و مواردی که برای روزه‌دار مکروه نمی‌باشد؛ و چیزهایی که برای روزه‌دار، مستحب و پسندیده است

انجام هفت چیز برای فرد روزه‌دار مکروه می‌باشد [و بر وی لازم است تا از آن‌ها اجتناب کند، تا روزه‌اش دچار هیچگونه نقص و عیبی نگردد؛ و این هفت مورد عبارتند از:]

* چشیدن چیزی با دهان بدون نیاز؛ [زیرا ممکن است طعم آن از گلو پایین برود.]

* جویدن چیزی بدون نیاز؛ [یعنی برای زن مکروه است که به هنگام روزه، برای کودکش غذا را بجود و نرم نماید؛ البته این کراهیت در صورتی است که راهی دیگر برای نرم کردن غذا برای کودک وجود داشته باشد؛ و اگر راهی دیگر برای این کار نبود، در این صورت جویدن و نرم کردن غذا برای کودک مکروه نیست.]

* جویدن آدامس و سقز؛ [زیرا ممکن است طعم آن از گلو پایین برود.]

* بوسیدن [همسر] و یکجا جمع شدن با او [به هنگام روزه]؛ البته در صورتی که به خود، از اِنزال منی یا جماع و نزدیکی، اطمینان نداشته باشد [و بیم آن داشته باشد که این کار منجر به اِنزال یا عمل زناشویی و باطل شدن روزه و واجب گردیدن کفّاره‌ی آن بشود؛ ولی اگر چنان‌چه به خود اطمینان داشت، در آن صورت بوسیدن همسر مکروه نیست. عایشهل گوید:

«کٰانَ النَّبِیُّ ج یُقَبِّلُ وَ یُبٰاشِرُ وَ هُوَ صٰائِمٌ وَ کٰانَ اَمْلَکَهُمْ لِاِرْبِهٍ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج زنانش را می‌بوسید و با آن‌ها بازی می‌کرد در حالی که روزه بود و او کسی بود که از همه‌ی شما بیشتر شهوتش را کنترل می‌کرد».] و این حکم، بنا به «ظاهر روایت» است.

* و هر آن چیزی که سبب ضعف و ناتوانی وی گردد؛ همچون رگ زدن و حجامت. [از ثابت بنانیس روایت است: «سُئِلَ اَنَسُ بْنُ مٰالِکٍس: أَکُنْتُمْ تَکْرَهُوْنَ الْحِجٰامَةَ لِلصّٰائِمِ؟ قٰالَ: لٰا، اِلَّا مِنْ اَجْلِ الضَّعْفِ» (بخاری)؛ «از انس بن مالکس سؤال شد: آیا شما حجامت را برای روزه‌دار مکروه می‌دانستید؟ گفت: خیر؛ مگر به خاطر ضعف و سستی».]

و انجام نه چیز برای روزه‌دار مکروه نمی‌باشد:

* بوسیدن و یکجا جمع شدن [با همسر]، در صورتی که به خود اطمینان داشته باشد [و بیم آن نداشته باشد که این کار منجر به اِنزال یا عمل زناشویی و باطل شدن روزه و واجب گردیدن کفّاره‌ی آن بشود؛ عایشهل گوید:

«کٰانَ النَّبِیُّ ج یُقَبِّلُ وَ یُبٰاشِرُ وَ هُوَ صٰائِمٌ وَ کٰانَ اَمْلَکَهُمْ لِاِرْبِهٍ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج زنانش را می‌بوسید و با آن‌ها بازی می‌کرد در حالی که روزه بود و او کسی بود که از همه‌ی شما بیشتر شهوتش را کنترل می‌کرد».]

* چرب کردن سبیل [و ریش؛ دلیل مباح بودن این اشیاء، اصل برائت و عدم وجود دلیل بر تحریم آن‌ها است؛ چون اگر از جمله‌ی محرّمات بر روزه‌دار می‌بودند، خدا و رسول او، آن را بیان می‌کردند و پرواضح است که ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا٦٤ [مریم: 64] «پروردگار شما، هرگز فراموشکار نبوده است».]

* سرمه کشیدن به چشم؛ [زیرا روایت است که: «اِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلٰاةُ وَ السَّلٰامُ، اِکْتَحَلَ وَ هُوَ صٰائِمٌ» (ابن ماجه و بیهقی)؛ «پیامبر ج در حال روزه، به چشم سرمه کشید».]

* حجامت کردن؛ [البته در صورتی که بیم ضعف و سستی وجود نداشته باشد. ابن عباسب گوید: «اِحْتَجَمَ النَّبِیُّ ج وَ هُوَ صٰائِمٌ» (بخاری، ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبرج در حالی که روزه بود، حجامت کرد».]

* رگ زدن؛ [در صورتی که سبب ضعف و ناتوانی روزه‌دار نگردد.]

* مسواک زدن در آخر روز؛ تا جایی که مسواک زدن در آخر، به سان مسواک نمودن در اول روز، سنّت می‌باشد؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «مِنْ خَیْرِ خِلٰالِ الصّٰائِمِ اَلسَّوٰاکُ» (ابن ماجه)؛ «از زمره‌ی بهترین صفات روزه‌دار، مسواک کردن است». و نیز روایت شده است که: «کٰانَ النَّبِیُّ ج یَسْتٰاکُ اَوَّلَ النَّهٰارِ وَ آخِرُهُ وَ هُوَ صٰائِمٌ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج در حالی که روزه بود، در اول و آخر روز، مسواک می‌کرد».]

و مسواک کردن [به هنگام روزه]، مکروه نمی‌باشد؛ اگر چه مسواک،‌تر و تازه و یا خیس شده با آب باشد.

* مضمضه [آب در دهان کردن] و استنشاق [آب در بینی نمودن] برای غیر وضو. [لقیط بن صبرةس گوید: پیامبر ج فرمود: «بٰالِغْ فِی الْمَضْمَضَةِ وَ الْاِسْتِنْشٰاقِ اِلّٰا اَنْ تَکُوْنَ صٰائِماً» (ابوداود)؛ «در مضمضه و استنشاق مبالغه کن، مگر این که روزه باشی».]

* غسل کردن [به منظور خنک ساختن بدن؛ ابوبکر بن عبدالرحمن، از برخی از یاران پیامبر ج روایت می‌کند که: «لَقَدْ رَأَیْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج بِالْعَرْجِ یَصُبُّ عَلیٰ رَأْسِهِ الْمٰاءَ وَ هُوَ صٰائِمٌ مِنَ الْعَطَشِ اَوْ مِنَ الْحَرِّ» (ابوداود)؛ «پیامبر ج را در عرج (روستایی در اطراف مدینه) دیدم که روزه بود و از تشنگی یا گرما، آب بر سرش می‌ریخت».]

* خود را با جامه‌ی خیس و مرطوبی به منظور خنک ساختن بدن، پیچاندن؛ و این حکم، بنا به قول مُفتی به است؛ [زیرا از ابن عمرب روایت است که: «کٰانَ ابن عمرب یَبُلُّ الثَّوْبَ وَ یَلُفُّهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ صٰائِمٌ» (بخاری)؛ «ابن عمرب در حالی که روزه بود، جامه را خیس و مرطوب می‌کرد و بر خود می‌پیچید».]

و سه چیز برای روزه‌دار، مستحب و پسندیده می‌باشد:

* سحری خوردن.

* به تأخیر انداختن سحری؛‌[البته بر روزه‌دار لازم است که چند دقیقه پیش از طلوع صبح صادق، از خوردن و آشامیدن، دست بکشد تا در شک و تردید نیافتد. انس بن مالکس گوید:‌پیامبر ج فرمد: «تَسَحَّرُوْا فَاِنَّ فِی السُّحُوْرِ بَرْکَةٌ» (بخاری و مسلم)؛ «سحری کنید؛ چون در سحری کردن برکت است».

و سحری کردن اگر چه با جرعه‌ای آب هم باشد، تحقق پیدا می‌کند؛ به دلیل حدیث عبدالله بن عمروس از پیامبر ج: «تَسَحَّرُوْا وَ لَوْ بِجُرْعَةِ مٰاءٍ» (ابن ماجه و صحیح ابن حبان)؛ «سحری کنید اگر چه با جرعه‌ای از آب باشد».

و تأخیر در سحری نیز مستحب است؛ انسس از زید بن ثابتس روایت می‌کند که: «تَسَحَّرْنٰا مَعَ النَّبِیِّ ج ثُمَّ قٰامَ اِلَی الصَّلاةِ. قُلْتُ: کَمْ کٰانَ بَیْنَ الْاَذٰانِ وَ السُّحُوْرِ؟ قٰالَ: قَدْرُ خَمْسِیْنَ آیَةً» (بخاری و مسلم)؛ «با پیامبر ج سحری خوردیم؛ سپس پیامبر ج برای نماز بلند شد. انسس گوید: گفتم: فاصله‌ی بین اذان و سحری خوردن چقدر بود؟ گفت: به اندازه‌ی تلاوت پنجاه آیه».]

* [پس از ثابت شدن غروب خورشید،] در افطار نمودن، تعجیل و شتاب ورزیدن؛ البته تعجیل در افطار، در روزهای غیرابری، مستحب می‌باشد. [سهل بن سعدس گوید: پیامبر ج فرمود: «لٰایَزٰالُ النّٰاسُ بِخَیْرٍ مّٰاعَجَّلُوْا الْفِطْرَ» (بخاری و مسلم)؛ «تا زمانی که مردم در افطاری عجله کنند، در خیر و خوبی‌اند».

و انجام این امور نیز برای روزه‌دار، مستحب و پسندیده می‌باشد:

الف) پرهیز از سخنان بیهوده و دشنام دادن و چیزهای منافی روزه؛ ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا کٰانَ یَوْمُ صَوْمِ اَحَدِکُمْ فَلٰا یَرْفُثُ وَ لٰا یَصْخَبُ وَ لٰایَجْهَلُ؛ فَاِنْ شٰاتَمَهُ اَحَدٌ اَوْ قٰاتَلَهُ فَلْیَقُلْ اِنِّیْ صٰائِمٌ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه یکی از شما روزه بود، فحش نگوید و داد و فریاد نکشد و از اعمال جاهلانه پرهیز کند و اگر کسی به او دشنام داد، یا با او دعوا کرد، باید بگوید: من روزه‌ام». و همچنین از ابوهریرهس روایت است که پیامبر ج فرمود: «مَنْ لَّمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّوْرِ وَ الْعَمَلَ بِهِ فَلَیْسَ لِلّٰهِ حٰاجَةٌ فِیْ اَنْ یَّدَعَ طَعٰامَهُ وَ شَرٰابَهُ» (بخاری، ابوداود و ترمذی)؛ «کسی که از گفتار باطل و عمل نمودن به آن دست برندارد، خدا هیچ نیازی به خودداری او از خوردن و نوشیدن ندارد».

ب) سخاوت و تلاوت قرآن: ابن عباسب گوید: «کٰانَ النَّبِیُّ ج اَجْوَدَ النّٰاسِ بِالْخَیْرِ وَ کٰانَ اَجْوَدَ مٰا یَکُوْنُ فِیْ رَمَضٰانَ حِیْنَ یَلْقٰاهُ جِبْرِیْلُ؛ وَ کٰانَ جِبْرِیْلُ عَلَیْهِ السَّلٰامُ، یَلْقٰاهُ کُلَّ لَیْلَةٍ فِیْ رَمَضٰانَ حَتّٰی یَنْسَلِخَ، یَعْرِضُ عَلَیْهِ النَّبِیَّ ج اَلْقُرْآنَ، فَاِذٰا لَقِیَهُ جِبْرِیْلُ کٰانَ اَجْوَدَ بِالْخَیْرِ مِنَ الرِّیْحِ الْمُرْسَلَةِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج سخاوتمندترین مردم از لحاظ خیر بود و در ماه رمضان وقتی که جبرئیل او را ملاقات می‌کرد، بیشتر سخاوتمند می‌شد. و جبرئیل هر شب در ماه رمضان تا پایان ماه با او ملاقات می‌کرد و پیامبر ج قرآن را بر او می‌خواند؛ و وقتی که جبرئیل با او ملاقات می‌کرد، او برای بخشش خیر، از تندباد سریع‌تر می‌شد».

ج) افطاری کردن به صورتی که در حدیث زیر آمده است:

       انس بن مالکس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج یُفْطِرُ عَلیٰ رُطَبٰاتٍ قَبْلَ اَنْ یُّصَلِّیَ؛ فَاِنْ لَّمْ تَکُنْ رُطَبٰاتٍ فَعَلٰی تَمَرٰاتٍ؛ فَاِنْ لَّمْ تَکُنْ، حَسٰا حَسَوٰاتٍ مِنَ الْمٰاءِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «پیامبر ج قبل از آن که نماز مغرب را بخواند، با چند خرمای رطب افطار می‌کرد؛ اگر خرمای رطب نبود، چند خرمای خشک و اگر خرمای خشک نبود، چند جرعه آب می‌نوشید».

د) خواندن دعای زیر هنگام افطار:

       ابن عمرب گوید: پیامبر ج وقتی افطار می‌کرد، می‌فرمود:‌ «ذهب الظَّمَأُ و ابتلَّت العروقُ و ثبت الاجر ان شاء الله» (ابوداود)؛ «تشنگی برطرف شد و رگ‌ها ‌تر و خیس شدند و ان شاء الله، اجر و پاداش بر جای ماند».

ه) پیش از طلوع صبح صادق، از «حَدَث اکبر» - جنابت و ناپاکی - غسل کند تا آن که عبادت را بر حال طهارت و پاکی ادا نماید.

و) فرصت رمضان را برای عبادت و پرستش خدا، مغتنم شمارد.]

فَصلٌ فِی العَوَارِضِ

لِمَن خَافَ زِیَادَةَ المَرَضِ أَو بَطءَ البُرءِ وَ لِحَامِلٍ وَ مُرضِعٍ خَافَت نُقصَانَ العَقلِ أَو الهِلَاکَ أَوِ المَرَضَ عَلَی نَفْسِهِمَا أَو وَلَدِهَا نَسَبًا کَانَ أَو رِضَاعًا؛ وَالخَوفُ المُعتَبَرُ: مَا کَانَ مُستَنَدًا لِغَلَبَةِ الظَّنِّ بِتَجرُبَةٍ أَو إِخبَارِ طَبِیبٍ مُسلِمٍ حَاذِقٍ عَدلٍ؛ وَ لِمَن حَصَلَ لَه عَطشٌ شَدِیدٌ أَو جُوعٌ یُخَافُ مِنهُ الهِلَاکُ؛ وَ لِلمُسَافِرِ الفِطرُ وَ صَومُه أَحَبُّ إِن لَم یَضُرَّه وَ لَم تَکُن عَامَّةُ رُفْقَتِهِ مُفطِرِینَ وَ لَا مُشتَرِکِینَ فِی النَّفَقَةِ؛ فَإِن کَانُوا مُشتَرِکِینَ أَو مُفطِرِینَ، فَالأَفضَلُ فِطرُه مُوَافَقَةً لِلجَمَاعَةِ. وَ لَا یَجِبُ الإِیصَاءُ عَلَی مَن مَاتَ قَبلَ زَوَالِ عُذرِهِ بِمَرَضٍ وَ سَفَرٍ وَ نَحوِه کَمَا تَقَدَّمَ؛ وَ قَضَوا مَا قَدَرُوا عَلی قَضَائِه بِقَدرِ الإِقَامَةِ وَالصِّحَّةِ؛ وَ لَا یُشتَرَطُ التَّتَابُعُ فِی القَضَاءِ. فَإِن جَاءَ رَمَضَانٌ آخَرٌ، قَدَّمَ عَلَی القَضَاءِ وَ لَا فِدیَةَ بِالتَّأخِیرِ اِلَیهِ. وَ یَجُوزُ الفِطرُ لِشَیخٍ فَانٍ وَ عَجُوزٍ فَانِیَةٍ وَ تَلزِمُهُمَا الفِدیَةُ لِکُلِّ یَومٍ: نِصفُ صَاعٍ مِن بُرٍّ کَمَن نَذَرَ صَومَ الأَبَدِ؛ فَضَعُفَ عَنهُ لِاِشتِغَالِه بِالمَعِیشَةِ، یُفطِرُ وَ یَفدِی؛ فَإِن لَم یَقدِر عَلَی الفِدیَةِ لِعُسرَتِه، یَستَغفِرُ اللهَ سُبحَانَه وَیَستَقِیلُه. وَ لَو وَجَبَت عَلَیهِ کَفَّارَةُ یَمِینٍ أَو قَتلٍ فَلَم یَجِد مَا یُکَفِّرُ بِه مِن عِتقٍ وَ هُوَ شَیخٌ فَانٍ أَو لَم یَصُم حَتَّی صَارَ فَانِیًا، لا یَجُوزُ لَه الفِدیَةُ؛ لِأَنَّ الصَّومَ هُنَا بَدَلٌ عَن غَیرِه.

وَ یَجُوزُ لِلمُتَطَوِّعِ، الفِطرُ بِلَا عُذرٍ فِی رِوَایَةٍ. وَالضِّیَافَةُ، عُذرٌ عَلَی الأَظهَرِ لِلضَّیفِ وَالمَضِیفِ؛ وَ لَهُ البِشَارَةُ بِهَذِهِ الفَائِدَةِ الجَلِیلَةِ. وَ اِذَا أَفطَرَ عَلَی أَیِّ حَالٍ، عَلَیهِ القَضَاءُ إِلَّا اِذَا شَرَعَ مُتَطَوِّعًا فِی خَمسَةِ أَیَّامٍ: یَومَیِ العِیدَینِ وَ أَیَّامِ التَّشرِیقِ؛ فَلَا یَلزِمُه قَضاَءُهَا بِإِفسَادِهَا فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ. وَاللهُ اَعلَمُ.

فصل: پیرامون عذرهای مباح سازنده‌ی روزه‌خواری

[اسلام، دین فطرت است و هیچگاه انسان را بیشتر از توان او، مکلّف نمی‌گرداند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرتش، از او تکالیف و وظایف نمی‌خواهد؛ بلکه همواره جانب تیسیر وتخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر، ترجیح می‌دهد؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرَج از بندگان است؛ و این موضوعی است که در بیشتر آیات و احادیث بدان اشاره رفته است.

به هر حال، خداوند بلندمرتبه، به هیچ کس جز به اندازه‌ی توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص، از او وظایف و تکالیف نمی‌خواهد؛ از این رو، خوردن روزه و قضا آوردن آن را در روزهای دیگر، اجازه داده است، اگر چنان‌چه به سبب روزه گرفتن، بدان‌ها زیان و ضرر و یا سختی و مشقّتی وارد می‌گردید.

بنابراین، ترک روزه در صورت‌های ذیل، جایز می‌باشد:]

* بیماری که بر خود [با روزه گرفتن]، از افزونی مرض، یا طولانی شدن مدّت بیماری [و یا وارد شدن زیان و ضرر به خود،] بیم داشته باشد؛ [در این صورت، شخص مریض می‌تواند در ماه مبارک رمضان روزه نگیرد و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفته است، قضا بیاورد.

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ [البقرة: 184] «و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (اگر افطار کردند و روزه نگرفتند، به اندازه‌ی آن روزها) چند روز دیگری را روزه می‌دارند».]

* و زن باردار و شیرده [که بر خود با روزه گرفتن،] از کاهش یافتن عقل، یا هلاکت و تلف شدن و یا بیماری، بر خود یا بر کودک و جنینش می‌ترسیدند، [می‌توانند در ماه مبارک رمضان روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفته‌اند، قضا بیاورند؛] و فرقی نمی‌کند که از ناحیه‌ی نَسَب باشد یا رضاعت و شیرخوارگی.

[به هر حال، برای زن باردار اگر چنان‌چه روزه گرفتن به خود وی یا به جنینش زیان می‌رسانید، و برای زن شیرده اگر چنان‌چه روزه گرفتن به خودش یا به طفل شیرخوارش زیان وارد می‌آورد، جایز است تا در ماه رمضان، روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، بر آن‌ها فرض است تا روزهایی که روزه نگرفته‌اند، قضا بیاورند.

پیامبر ج می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ وَضَعَ عَنِ الْمُسٰافِرِ الصَّوْمَ وَ شَطْرَ الصَّلٰاةِ وَ عَنِ الْحُبْلٰی وَ الْمُرْضِعِ الصَّوْمَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند از مسافر، روزه و نیمی از نماز را برداشته است و از زن باردار و شیرده نیز، روزه را برداشته است».]

و خوف و بیم معتبر، [در مباح نمودن روزه‌خواری، از دو طریق ثابت می‌گردد:

1-   خوف و ترس [از افزونی مرض، طولانی‌شدن مدّت بیماری، یا وادار شدن زیان و ضرر به فرد یا به جنین و طفلش،] مبتنی بر گمان غالب و به وسیله‌ی تجربه و آزمودگی باشد.

2-   و یا یک پزشک [ماهر و خبره و مسلمان و حقگرا، به فزونی مرض یا طولانی شدن مدّت بیماری و یا وارد آمدن زیان و ضرر به فرد یا به کودکش را] خبر بدهد.

* برای کسی که تشنگی شدید و یا گرسنگی سختی رخ دهد [و بر گمان وی چنین غالب گردد که اگر چنان‌چه روزه را نخورد،] هلاک و تلف گردد؛ [در این صورت برای این دو نفر درست است که روزه را بخورند و پس از ماه رمضان، روزی را که روزه نگرفته‌اند، قضا بیاورند.]

* [هرگاه کسی مسافت سفر را پیموده باشد که در آن سفر، نماز کوتاه گردد؛ در آن صورت] شخص مسافر می‌تواند در ماه رمضان روزه نگیرد [و پس از ماه رمضان، روزهایی را که - بنا به مسافرت - روزه نگرفته است، قضا بیاورد.]

و در صورت‌های ذیل، روزه گرفتن مسافر بهتر است:

الف) اگر چنان‌چه با گرفتن روزه، [دچار مشقّت و سختی نمی‌شد و] بدو زیان و ضرری وارد نمی‌گردید.

ب) عموم همراهان و همرکابانِ وی، روزه خورنده نباشند.

ج) در هزینه‌ها و مخارج سفر، با همدیگر مشترک و سهیم نباشند؛ از این رو، اگر همه‌ی همراهان و همرکابان، با همدیگر در هزینه‌ها و مخارج سفر، مشترک و سهیم بودند، یا عموم همراهان و همرکابان وی، روزه‌دار نبودند، در آن صورت به خاطر موافقت و هماهنگی با آن‌ها، بهتر آن است که شخص مسافر روزه نگیرد.

[به هر حال، خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ [البقرة: 184] «و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (اگر افطار کردند و روزه نگرفتند، به اندازه‌ی آن روزها) چند روز دیگری را روزه می‌دارند».

و در جایی دیگر می‌فرماید: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ [البقرة: 184] «و روزه داشتن برای شما خوب است»؛ بنابراین، اگر مسافر با گرفتن روزه، دچار مشقت و سختی نشود، روزه گرفتن بهتر است و اگر دچار مشقت شود، بهتر آن است که روزه نگیرد؛ ابوسعید خدریس گوید: «کُنّٰا نَغْزُوْا مَعَ رَسُوْلِ اللهِ ج فِیْ رَمَضٰانَ، فَمِنَّا الصّٰائِمُ وَ مِنَّا الْمُفْطِرُ؛ فَلٰا یَجِدُ الصّٰائِمُ عَلَی الْمُفْطِرِ وَ لَا الْمُفْطِرُ عَلَی الصّٰائِمِ وَ یَرَوْنَ اَنَّ مَنْ وَجَدَ قُوَّةً فَصٰامَ فَانَّ ذٰلِکَ حَسَنٌ وَ یَرَوْنَ اَنَّ مَنْ وَجَدَ ضَعْفاً فَاَفْطَرَ فَاِنَّ ذٰلِکَ حَسَنٌ» (مسلم و ترمذی)؛ «با پیامبرج در ماه رمضان به جنگ با کفّار رفتیم؛ بعضی از ما روزه بودند و بعضی دیگر روزه نبودند بدون این که از همدیگر ایراد بگیرند و معتقد بودند کسی که توانایی روزه دارد اگر روزه بگیرد بهتر است و کسی که توانایی روزه ندارد، بهتر آن است که روزه نگیرد».]

و وصیت نمودن [به پرداخت فدیه،] بر کسی که پیش از برطرف شدن عذرش وفات نموده است، واجب نمی‌باشد؛ [از این رو، اگر شخص مسافر در سفر خود، یا شخص مریض و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند و سپس مسافر در سفر و مریض در حال مرض، فوت کردند، در آن صورت بر آن‌ها چیزی لازم نیست؛ و بر آن‌ها واجب نیست که برای وصیّ خویش چنین وصیت نمایند که از جای هر روز از روزهایی که روزه نگرفته‌اند، یک فرد مستمند و مسکین را از مالش به اندازه‌ی نیم صاع گندم یا یک صاع خرما یا جو، خوراک بدهد.]

و [افراد مسافر و بیمار،] زمانی که بر قضا آوردن روزه توانمند و قادر شدند، به اندازه‌ی روزهای اقامت [در وطن اصلی یا وطن اقامه] و به اندازه‌ی روزهای سلامتی و تندرستی، روزه را قضا بیاورند. [یعنی اگر شخصی، به خاطر سفر یا مرض، روزه نگرفت؛ سپس روزها و فرصت‌هایی برای قضای روزه‌های فوت شده‌ی خویش به دست آورد، در آن صورت قضای روزه برای فرد مریض به اندازه‌ی روزهای سلامتی و تندرستی‌اش و برای مسافر به اندازه‌ی روزهای اقامتش در وطن اصلی یا در وطن اقامه، لازم است.

و «وطن اصلی»: همانا جایی است که شخص در آن، مُتَوطِّن گردیده است؛ خواه در آن ازدواج نموده باشد یا ازدواج نکرده باشد. و «وطن اقامت»: همانا جایی است که شخص در آن برای مدّت پانزده روز یا بیشتر، نیت اقامت کرده است.]

و در قضا آوردن روزه‌ی رمضان، پی در پی قضا آوردن آن، شرط نیست؛ [بلکه می‌تواند آن‌ها را به صورت پراکنده روزه بگیرد ناگفته نماند که پنج نوع روزه را باید پی در پی و پشت سر هم روزه گرفت:

الف) ادای روزه‌ی رمضان.      

ب) روزه برای کفّاره‌ی ظهار.

ج) روزه برای کفّاره‌ی قتل.

د) روزه برای کفّاره‌ی سوگند.

ه) شکستن عمدی روزه‌ی رمضان بدون عذر؛ و جماع کردن در روز رمضان به قصد.

و در قضای روزه‌ی رمضان، فدیه به خاطر ارتکاب برخی از ممنوعات در زمان اِحرام برای حاجی یا عمره‌گزار و فدیه به خاطر کشتن شکار در سرزمین حَرَم، شخص روزه‌دار برای پی در پی گرفتن روزه یا به طور پراکنده گرفتن آن، مختار است.]

و اگر چنان‌چه فردی، قضا آوردن ایام قضایی رمضان را تا آنگاه به تأخیر افکند که رمضان دیگر فراسید، در آن صورت «اداء» را بر «قضاء» مقدّم گرداند [و نخست رمضان کنونی را روزه گیرد و پس از آن، روزه‌ی فوت شده‌ی خویش را قضا آورد] و به سبب تأخیر در قضا آوردن آن، بر وی فدیه‌ای لازم نمی‌گردد.

* و برای «پیرمرد و پیرزن فانی» [سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زَهوار دررفته]، درست است که در ماه رمضان روزه نگیرند و در عوض روزه، بر آن‌ها لازم است «فدیه» بپردازند؛ این طور که به جای هر روز از روزهای رمضان، نصف صاع از گندم [یا آرد آن و یا قیمت نصف صاع از گندم؛ و یا یک صاع از جو یا خرما و یا قیمت یک صاع از جو یا خرما را] بپردازند. [ناگفته نماند که «شیخ فانی»، به کسی گفته می‌شود که در رمضان و غیر رمضان، توان روزه گرفتن را نداشته باشد و تا آخر زندگی خویش نیز توان قضا آوردن آن‌ها را نداشته باشد؛ و حکم «پیرمرد و پیرزن سالخورده و فانی»،] به سان [حکم] کسی است که نذر کند که کلّ زمانه را [یعنی تا زمانی که زنده است،] روزه بگیرد، ولی بعدها، توان روزه گرفتن را از دست بدهد و پا به ضعف و سستی بگزارد؛ [چنین فردی نیز به جای هر روز از روزه‌های نذر، فدیه بپردازد.]

و اگر چنان‌چه [بر کسانی پرداخت فدیه لازم گردید ولی] به خاطر فقر و تنگدستی و سختی و دشواری، توان پرداخت آن را نداشتند، در آن صورت [به جای فدیه]، از خداوند بلندمرتبه، آمرزش و مغفرت و عفو و گذشت از تقصیرات و کوتاهی‌های خویش بطلبد.

و اگر بر کسی، کفّاره‌ی سوگند، یا کفّاره‌ی قتل [یا کفّاره‌ی ظهار و یا کفّاره‌ی شکستن عمدی روزه] واجب گردید و وی [دارایی و مالی را] نیافت تا با آن، برده‌ای را آزاد کند [و یا گرسنه‌ای را خوراک دهد و یا برهنه‌ای را جامه بپوشاند؛] و این در حالی است که فردی که بر وی کفاره واجب گردیده، «شیخ فانی» [سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زهوار دررفته] است؛ و یا [برای کفاره‌ی خویش] روزه نگرفت [تا آنگاه که پیر و فرتوت و سالخورده و زهوار دررفته شد،] در آن صورت فدیه برای او جایز نمی‌باشد؛ زیرا در اینجا روزه بدل از غیر خود می‌باشد.

و - بنا به روایتی [از امام ابویوسف/] - خوردن روزه برای کسی که روزه‌ی نفل گرفته، بدون عذر جایز می‌باشد؛ [و بر وی واجب است که آن را در روز دیگری قضا آورد. عایشهل گوید: «دَخَلَ النَّبِیُّ ج ذٰاتَ یَوْمٍ فَقٰالَ: هَلْ عِنْدَکُمْ شَیْءٌ؟ فَقُلْنٰا: لٰا؛ فَقٰالَ: اِنِّیْ اِذَنْ صٰائِمٌ؛ ثُمَّ اَتیٰ فِیْ یَوْمٍ آخَرَ، فَقُلْنٰا: یٰا رَسُوْلَ اللهِ ج! اُهْدِیَ اِلَیْنٰا حِیْسٌ؛ فَقٰالَ: اَرِنِیْهِ، فَلَقَدْ اَصْبَحْتُ صٰائِماً فَاَکَلَ» وَ زٰادَ النِّسٰایی: «وَ لٰکِنْ اَصُوْمُ یَوْماً مَکٰانَهُ» (مسلم و نسایی)؛ «روزی پیامبر ج وارد خانه شد و فرمود: آیا در نزد شما چیزی برای خوردن یافت می‌شود؟ گفتیم: خیر. فرمود: پس من روزه‌ام. سپس در روزی دیگر آمد و گفتیم: ای رسول خدا! برای ما سوپی به رسم هدیه پیشکش شده است. فرمود: آن را نشانم بده؛ به راستی امروز نیت روزه کرده بودم؛ پس از آن خورد». و در روایت نسایی چنین وارد شده است:‌ «ولی به جای آن، روزی دیگر را روزه خواهم گرفت».]

و ضیافت [میهمانی و پذیرایی، برای خوردن روزه،] برای میهمان و میزبان، عذر به شمار می‌آید؛ [یعنی میهمان و میزبان می‌توانند روزه‌ی نفلی خویش را به خاطر میهمانی و پذیرایی، تا پیش از زوال خورشید بخورند؛ ولی پس از زوال خورشید؛ روزه‌ی نفلی خویش را نخورند، مگر آن که در عدم خوردن روزه، نافرمانی یکی از پدر و مادر وجود داشته باشد؛] و برای او مژده و بشارتی به خاطر این فایده و بهره‌ی والا و ارجمند وجود دارد.

و هرگاه فرد روزه‌دار - در هر حال و وضعیتی - روزه‌اش را خورد، در آن صورت بر وی قضای آن روزی که روزه‌اش را در آن خورده است، لازم می‌گردد؛ مگر آنگاه که در پنج روز، روزه‌ی نفلی را شروع کند [که در آن پنج روز اگر روزه‌اش را شکست، در آن صورت قضای آن پنج روز بر وی لازم نمی‌گردد؛ و آن پنج روز عبارتند از: ] دو روز عید فطر و عید قربان؛ و سه روز ایام تشریق [= 11 و 12 و 13 پس از عید قربان]؛ از این رو هرگاه روزه‌ی این روزها را فاسد گردانید، در آن صورت - بنا به ظاهر روایت - قضای آن‌ها بر وی لازم نمی‌گردد. و خداوند داناتر است.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد