هُوَ الإِقَامَةُ بِنِیَّتِه فِی مَسجِدٍ تُقَامُ فِیهِ الجَمَاعَةُ بِالفِعلِ لِلصَّلَواتِ الخَمسِ؛ فَلَا یَصِحُّ فِی مَسجِدٍ لَاتُقَامُ فِیهِ الجَمَاعَةُ لِلصَّلوةِ عَلَی المُختَارِ؛ وَ لِلمَرأَةِ، الاِعتِکَافُ فِی مَسجِدِ بَیتِهَا؛ وَ هُوَ مَحَلٌّ عَیَّنَتهُ لِلصَّلَاةِ فِیهِ.
وَالاِعتِکَافُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَقسَامٍ: وَاجِبٌ فِی المَنذُور؛ِ وَ سُنَّةٌ کِفَایَةً مُؤَکَّدَةً فِی العَشرِ الأَخِیرِ مِن رَمَضَانَ؛ وَ مُستَحَبٌّ فِیمَا سِوَاهُ. وَالصَّومُ، شَرطٌ لِصِحَّةِ المَنذُورِ فَقَط. وَ أَقَلُّه نَفلًا: مُدَّةٌ یَسِیرَةٌ وَ لَو کَانَ مَاشِیًا عَلَی المُفتَی بِه؛ وَ لَا یَخرُجُ مِنهُ إِلَّا لِحَاجَةٍ شَرعِیَّةٍ کَالجُمُعَةِ؛ أَو طَبِیعِیَّةٍ کَالبَولِ؛ أَو ضَرُورِیَّةٍ کَاِنهِدامِ المَسجِدِ وَ إِخرَاجِ ظَالِمٍ کُرهًا وَ تَفَرُّقِ أَهلِه وَ خَوفٍ عَلَی نَفسِه أَو مَتَاعِه مِنَ المُکَابِرِینَ فَیَدخُلُ مَسجِدًا غَیرَه مِن سَاعَتِه؛ فَإِن خَرَجَ سَاعَةً بِلَا عُذرٍ، فَسَدَ الوَاجِبُ وَ اِنتَهَی بِه غَیرُه. وَ أَکلُ المُعتَکِفِ وَ شُربُه وَ نَومُه وَ عَقدُهُ البَیعَ لِمَا یَحتَاجُه لِنَفسِه أَو عِیَالِه فِی المَسجِدِ؛ وَ کُرِهَ إِحضَارُ المَبِیعِ فِیهِ؛ وَ کُرِهَ عَقدُ مَا کَانَ لِلتِّجَارَةِ؛ وَکُرِهَ الصَّمتُ إِن اعتَقَدَه قُربَةً وَالتَّکَلُّمُ إِلَّا بِخَیرٍ، وَ حَرُمَ الوَطءُ وَ دَوَاعِیهِ؛ وَ بَطَلَ بِوَطئِه وَ بِالإِنزَالِ بِدَوَاعِیهِ.
وَ لَزِمَتهُ اللَیَالِی أَیضًا بِنَذرِ اِعتِکَافِ أَیَّامٍ وَ لَزِمَتهُ الأَیَّامُ بِنَذرِ اللَیَالِی مُتَتَابِعَةً وَ إِن لَم یَشتَرِطِ التَّتَابُعَ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ. وَ لَزِمَتهُ لَیلَتَانِ بِنَذرِ یَومَینِی. وَ صَحَّ نِیَّةُ النُّهُرِ خَاصَّةً دُونَ اللَیَالِی. وَ إِن نَذَرَ اِعتِکَافَ شَهرٍ وَ نَوَی النُهُرَ خَاصَّةً أَوِ اللَیَالِی خَاصَّةً، لَاتَعمَلُ نِیَّته إِلَّا أَن یُصَرِّحَ بِالاِستِثنَاءِ.
وَالاِعتِکَافُ مَشرُوعٌ بِالکِتَابِ وَالسُّنَّةِ؛ وَ هُوَ مِن أَشرَفِ الأَعمَالِ اِذَا کَانَ عَن إِخلَاصٍ. وَ مِن مَحَاسِنِه: أَنَّ فِیهِ تَفرِیغَ القَلبِ مِن أُمُورِ الدُّنیَا وَ تَسلِیمِ النَّفسِ اِلَی المَولَی وَ مُلاَزَمَةَ عِبَادَتِه فِی بَیتِه وَالتَحَصُّنَ بِحِصنِه.
وَ قَالَ عَطَاءٌ رَحِمَهُ اللهُ: مَثَلُ المُعتَکِفِ، مَثَلُ رَجُلٍ یَختَلِفُ عَلَی بَابِ عَظِیمٍ لِحَاجَةٍ؛ فَالمُعتَکِفُ یَقُولُ لَا أَبرَحُ حَتَّی یَغفِرَ لِی.
وَ هَذَا مَا تَیَسَّرَ لِلعَاجِزِ الحَقِیرِ بِعِنَایَةِ مَولَاهُ القَوِیِّ القَدِیرِ؛ وَالحَمدُ لِـلّٰهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهتَدِیَ لَولَا أَن هَدَانَا اللهُ وَ صَلَّی اللهُ؛عَلَی سَیِّدِنَا وَ مَولَانَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ الاَنبِیَاءِ وَ عَلَی آلِه وَ صَحبِه وَ ذُرِّیَّتِه وَ مَن وَالَاهُ؛وَ نَسأَلُ اللهَ سُبحَانَه مُتَوَسِّلِینَ أَن یَّجعَلَه خَالِصًا لِوَجهِهِ الکَرِیمِ وَ أَن یَّنفَعَ بِه النَّفعَ العَمِیمَ وَ یُجزِلَ بِه الثَّوَابَ الجَسِیمَ.
اعتکاف: درنگ کردن - همراه با نیت اعتکاف - در مسجدی است که در آن عملاً جماعت نمازهای پنج گانه برپا میگردد؛ [و آن مسجدی است که دارای مؤذن و امام باشد.] از این رو، اعتکاف، در مسجدی که در آن نماز جماعت برپا نمیگردد - بنا به قول مختار - درست نیست؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا اِعْتِکٰافَ اِلّٰا فِیْ مَسْجِدِ جَمٰاعَةٍ» (مصنّف ابن ابی شیبه)؛ «اعتکاف نیست مگر در مسجدی که در آن، نماز جماعت برگزار میگردد».]
و زن، در مسجد خانهی خویش به اعتکاف بنشیند؛ و مسجد خانهاش، همان مکانی است که در خانهی خویش برای برگزاری نماز، تعیین و مشخّص نموده است.
[به هر حال؛ «اعتکاف» در لغت به معنی «اقامت و ماندگاری بر چیزی است؛ خواه نیکو باشد یا بد»؛ مانند این که خداوند میفرماید: ﴿مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾ [الأنبیاء: 52] «این چه صورتها و پیکرههایی است که بر پرستش آنها مداومت و ایستادگی میکنید».
و در اصطلاح شرع: ماندگاری و اقامت مخصوصی است به کیفیت مخصوص.
و دلیل مشروعیت اعتکاف، قرآن و سنّت و اجماع امّت اسلامی است.
خداوند میفرماید: ﴿أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ١٢٥﴾ [البقرة: 125] «خانهی مرا پاک کنید برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان».
و نیز میفرماید: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ﴾ [البقرة: 187] «و زمانی که در مساجد به اعتکاف مشغولید با زنانتان نزدیکی نکنید».
و ثابت شده است که پیامبر ج در هر ماه رمضان، ده روز آخر را در مسجد اعتکاف میکرد و در همان سال که وفات یافت، بیست روز در مسجد اعتکاف و اقامت گزید. (بخاری، ابوداود و ابن ماجه).
عایشهل گوید: پیامبر ج در ده روز آخر رمضان به اعتکاف مینشست و میفرمود: «تَحَرُّوْا لَیْلَةَ الْقَدْرِ فِی الْعَشْرِ الْاَوٰاخِرِ مِنْ رَمَضٰانَ» (بخاری و ترمذی)؛ «شب قدر را در ده شب آخر رمضان جستجو کنید».
و یاران پیامبر ج و زنانش نیز با او و بعد از او، در مسجد اعتکاف کردهاند و امّت اسلامی نیز بر این مطلب، اجماع دارد.]
[انواع اعتکاف:]
و اعتکاف بر سه نوع است:
1- اعتکاف واجب؛ و آن اعتکافی است که نذر شده باشد؛ [بنابراین، کسی که نذر نماید به این که در اعتکاف بنشیند، در آن صورت اعتکاف بر وی واجب میگردد و بر وی لازم است که به نذرش وفا نماید. پیامبر ج میفرماید: «مَنْ نَذَرَ اَنْ یُطِیْعَ اللهَ فَلْیُطِعْهُ وَ مَنْ نَذَرَ اَنْ یَّعْصِیَهُ فَلٰا یَعْصِهِ» (مسند احمد و بخاری)؛ «هر کس نذر کند که خدای را اطاعت کند باید به آن وفا کند و اطاعت را انجام دهد؛ و هر کس نذر کند که خدای را نافرمانی و عصیان کند به آن وفا نکند و آن را انجام ندهد».
و چون ثابت شده است که عمر بن خطابس از پیامبر ج سؤال کرد و گفت: «من در زمان جاهلیت نذر کرده بودم که شبی در مسجد الحرام اعتکاف کنم». پیامبر ج فرمود: «به نذرت وفا کن». بخاری و مسلم]
2- اعتکاف سنّت مؤکّدهی [کفایی]؛ و آن، اعتکاف دهی آخر رمضان میباشد. [عایشهل گوید: پیامبر ج در ده روز آخر رمضان به اعتکاف مینشست و میفرمود: «تَحَرُّوْا لَیْلَةَ الْقَدْرِ فِی الْعَشْرِ الْاَوٰاخِرِ مِنْ رَمَضٰانَ» (بخاری و ترمذی)؛ «لیلة القدر را در ده شب آخر رمضان جستجو کنید».
3- اعتکاف مستحب؛ و به اعتکافی گفته میشود که غیر از نذر و دههی آخر رمضان میباشد.
و روزه گرفتن، فقط در اعتکاف نذر، شرط میباشد. [پس اعتکاف نذر، بدون روزه گرفتن صحیح نیست؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «لَیْسَ عَلَی الْمُعْتَکِفِ صِیٰامٌ اِلّٰا اَنْ یَّجْعَلَهُ عَلٰی نَفْسِهِ» (مستدرک حاکم و بیهقی)؛ «بر اعتکاف کننده، روزه شرط نمیباشد مگر آن که اعتکاف را بر خود لازم گرداند». و برای صحّتِ اعتکافِ سنّت و مستحب، روزه گرفتن شرط نیست.]
و کمترین وقت نفل در اعتکاف، یک لحظهی زمانی است؛ اگر چه کسی که نیت اعتکاف کرده، در حال رفتن و عبور [در مسجد] باشد، بنا به قول مُفْتٰی به. [و مدّت سنّت در اعتکاف: همانا اعتکاف دههی آخر رمضان است؛ و حداقل مدّت نفل در اعتکاف، یک لحظهی زمانی است؛ و برای حداکثر آن، حدّی وجود ندارد.
و انجام چندین امر در اعتکاف، مستحب میباشد که عبارتند از:
1- جز به خیر و نیکی سخن نگوید.
2- برای اعتکاف خویش، بهترین مساجد را برگزیند؛ و آن مسجدالحرام است برای کسی که به مکه اقامت دارد؛ سپس مسجد نبوی است برای کسی که در مدینهی منوره اقامت دارد؛ آنگاه مسجدالاقصی است برای کسی که به قُدس شریف، اقامت دارد؛ سپس مسجد جامع است.
3- به تلاوت قرآن کریم و اذکار مأثوره و درود خواندن بر پیامبراکرم ج و مطالعهی کتب دینی و علمی مشغول باشد.]
[عذرهایی که مباح کنندهی بیرون شدن از مسجد برای مُعتکف است:]
فرد اعتکاف کننده از مسجد بیرون نشود مگر برای این امور:
* بیرون شدن از مسجد برای نیازهای شرعی [همچون گزاردن نماز جمعه و نمازهای دو عید فطر و قربان. از این رو، اگر چنانچه در مسجدی که اعتکاف کننده در آن به اعتکاف نشسته بود، جمعه برپا نمیشد، در آن صورت میتواند برای خواندن نماز جمعه، به مسجد جامع برود.]
* یا بیرون شدن از مسجد برای عذرها و نیازهای بشری و طبیعی [همچون دفع پیشاب و مدفوع و غسل کردن از جنابت و از اِحتلام؛ پس معتکف میتواند برای غسل جنابت و برای قضای حاجت، پیشاب و مدفوع از مسجد بیرون شود، به شرط آن که در خارج از مسجد به جز در حدّ قضای حاجت خویش، درنگ نکند.]
* یا بیرون شدن از مسجد برای عذرهای ضروری؛ همچون ویران شدن مسجد؛ [یعنی به هنگام ویران شدن مسجد، از مسجد خارج شد؛ البته به شرطی که فوراً به نیت اعتکاف، به مسجدی دیگر برود؛]
و این که فردی ظالم و دیکتاتور و خودکامه و مُستبد، او را به زور و اِعمال فشار از مسجد خارج نماید؛ و اهل مسجد پراکنده و متفرق گردند [و کسی برای گزاردن نماز جماعت در مسجد حاضر نگردد؛]
و این که اعتکاف کننده، از ناحیهی سرکشان و دشمنان، بر جان یا کالای خویش [در صورتی که در مسجدِ محلِ اعتکاف باقی بماند]، بیم و ترس داشته باشد؛ از این رو، چنین افرادی میتوانند فوراً [به نیت اعتکاف،] به مسجدی دیگر بروند و در آنجا معتکف شوند، [بی آن که اعتکافشان باطل شده باشد.]
و اگر چنانچه فرد اعتکاف کننده، بدون عذر، ساعتی از مسجد بیرون شد، در آن صورت اعتکافِ واجب [وی] فاسد میگردد و اعتکافِ غیرواجب [همچون نفل] به پایان میرسد؛ [زیرا برای اعتکافِ مستحب و نفل، حدّی وجود ندارد.
ناگفته نماند که اگر بدون عذر، لحظهای از مسجد بیرون شد، در این صورت از دیدگاه امام ابوحنیفه/ اعتکافش فاسد میگردد؛ ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که اعتکافشان فاسد نمیگردد مگر آن که بیشتر از نصف روز خارج از مسجد باشد.]
* خوردن اعتکاف کننده [در ایام اعتکاف.]
* نوشیدن اعتکاف کننده [در ایام اعتکاف.]
* خوابیدن اعتکاف کننده [در مسجد و در ایام اعتکاف.]
* و برای فرد اعتکاف کننده جایز است تا در مسجد، به داد و ستد آن چیزهایی که خود و خانوادهاش بدان نیاز دارند بپردازد؛ [امّا بدان شرط که کالاها و اجناس را در مسجد حاضر نکند.
مکروهات اعتکاف:
انجام امور ذیل برای فرد اعتکافکننده، مکروه میباشد:]
* حاضر گردانیدن کالاها و اجناس مورد معامله در مسجد مکروه میباشد؛ [یعنی برای فرد اعتکاف کننده جایز است که در مسجد به داد و ستد آن چیزهایی که خود و خانودهاش بدان نیاز دارند بپردازد، امّا بدان شرط که کالاها و اجناس را در مسجد حاضر نکند؛ زیرا حاضر گردانیدن کالاها و اجناس مورد معامله در مسجد، مکروه میباشد.]
* و مکروه است که در مسجد به جهت تجارت و بازرگانی، معاملهی داد و ستد انجام گیرد؛ [خواه کالا و جنس مورد تجارت را در مسجد حاضر نموده باشند و یا حاضر نکرده باشند.]
* و سکوت و خاموشی گزیدن بدین اعتقاد که [جزء اعتکاف و] باعث تقرّب و نزدیکی به خداوند میشود، مکروه است؛ [ولی اگر سکوت و خاموشی به اعتقاد تقرّب و نزدیکی به سوی خدا نبود، پس در سکوت وی کراهیتی نیست؛ و با این وجود، سخن گفتن در ایام اعتکاف نیز، منافی و مخالف اعتکاف نیست؛ البته مشروط بر آن که جز به خیر سخن نگوید؛ زیرا که گفتن سخنهای زشت و قبیح در تمامی حالات، ممنوع و قدغن است.]
[چه مواردی بر شخص اعتکاف کننده، حرام و ناروا است:]
بر شخص اعتکاف کننده، جماع و همبستری با زن و مقدّمات و انگیزه بخشهای جماع [چون لمس کردن به شهوت و بوسه،] حرام و ناروا است؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ﴾ [البقرة: 187] «و در حالی که در مساجد به اعتکاف نشستهاید، با زنان نزدیکی نکنید». از این رو، اگر شخص اعتکاف کننده در شب یا روز، از روی فراموشی یا قصد با همسرش] جماع و نزدیکی کرد، و [یا از روی شهوت،] مقدّمات و انگیزه بخشهای جماع [همچون لمس کردن، بوسیدن و در آغوش گرفتن از روی شهوت] را انجام داد و اِنزال شد، در آن صورت اعتکافش باطل میگردد [و بر او لازم است تا اعتکافش را قضا بیاورد.] و اگر چنانچه کسی نذر کرد به این که چند روز به اعتکاف بنشیند، در آن صورت بر وی لازم است تا شبِ [آن روزها را] نیز به اعتکاف بنشیند؛ [یعنی در نذر اعتکاف روزها، شبهای آنها نیز داخل است.]
و اگر چنانچه فردی نذر نمود به این که چند شب به اعتکاف بنشیند، در آن صورت بر وی لازم است تا [روز آنها را] نیز به اعتکاف بنشیند؛ [و بر وی لازم است تا آن چند شبانه روز را] به صورت پیدر پی به اعتکاف بنشیند؛ اگر چه - بنا به ظاهر روایت - قید «پی در پی» را در اعتکاف شرط نکرده باشد.
و اگر فردی اعتکاف دو روز را نذر کرد، در آن صورت بر وی اعتکاف دو شب لازم میگردد؛ و این که تنها نیت اعتکاف روزها را بکند و هدفش اعتکاف شبها نباشد، درست است؛ [یعنی اگر فردی نیت کرد که فقط روزها را به اعتکاف بنشیند، نه شبها را؛ در آن صورت نیتش صحیح است.]
و اگر چنانچه فردی نذر کرد که یک ماه را به اعتکاف بنشیند و تنها اعتکاف روزها و یا اعتکاف شبهای آن ماه را نیت نمود، در آن صورت نیت وی معتبر نمیباشد مگر آن که با صراحت و وضوح، اعتکاف شبها یا روزهای آن ماه را استثناء نماید.
و اعتکاف، بنا به [دلایل و براهینی از] قرآن و سنّت، مشروع میباشد؛ [خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ١٢٥﴾ [البقرة: 125]؛ و نیز میفرماید: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ﴾ [البقرة: 187].
و ابوهریرهس و عایشهل گویند: «اِنَّ النَّبِیَّ ج کٰانَ یَعْتَکِفُ فِی الْعَشْرِ الْاَوٰاخِرِ مِنْ رَمَضٰانَ مُنْذُ قَدِمَ الْمَدِیْنَةَ اِلٰی اَنْ تَوَفّٰاهُ اللهُ تَعٰالیٰ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج از زمانی که به مدینه آمدند تا وقت مرگ، ده شب آخر رمضان را به اعتکاف مینشستند».]
و اعتکاف، از زمرهی شریفترین و بهترین اعمال و کردار است؛ البته در صورتی که از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل باشد. و برخی از ویژگیها و خصوصیتهای اعتکاف، عبارتند از این که:
در اعتکاف، قلب از رَتق و فَتق امور دنیوی، خالی و تهی میگردد و نفس انسان به سوی [اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآی و فرمودههای تعالی بخش و سعادتآفرین] خداوند بلندمرتبه، تسلیم و منقاد میشود و ملازمت و پایبندی به عبادت و پرستش خدا در خانهاش و پناه گرفتن و مصونیت پیدا نمودن به پناهگاه خدا حاصل میگردد.
عطاء [بن ابی رباح تابعی/ از شاگردان ابن عباسب] گوید:
«وصف فرد اعتکاف کننده به سان وصف کسی است که برای نیازی به درِ دروازهی [پادشاه یا وزیر و یا رهبر و پیشوای] بزرگی رفت و آمد و آمد و شد نماید؛ اعتکاف کننده [گویا با زبان حال و قال] چنین میگوید: «از این جا [مسجد] حرکت نمیکنم تا خداوند مرا ببخشاید».
و این [احکام و مسائلی که بیان شد، عبارت از] آن مواردی بود که [تحریر و نگارش آنها] برای بندهی ناتوان و بیمقدار - البته با عنایت و توجّه خداوندی که سرپرست، نیرومند و تواناست - آسان و فراهم گردید.
از این رو، خدایی را سپاسگزاریم که ما را بدین [نعمت] رهنمون فرمود و اگر [لطف عمیق و فضل کریم] خدا [نبود و توسط پیامبران ما را توفیق عنایت نمیفرمود و] رهنمودمان نمینمود، هدایت فراچنگ نمیآوردیم.
و درود و سلام خدا بر سرور و آقای ما، حضرت محمد ج که ختمکنندهی پیامبران خدا است؛ و همچنین درود و سلام بر خاندان، یاران و فرزندان پیامبر و کسانی که آنها را دوست دارند و بر روش و منش آنها حرکت مینمایند. و دست به دامان [لطف عمیق و فضل کریم] خداوند پاک و بلندمرتبه میشویم و از او میخواهیم تا این مباحث را تنها برای رضا و خوشنودی ذات بخشنده و بخشایشگر خویش قرار دهد؛ و به وسیلهی آن، [به مردمان] فایده و نفعی فراگیر برساند و با آن، ثواب و پاداشی بزرگ و سترگ، ببخشد.