اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

باب: پیرامون جنایات [حجّ و جزای آن‌ها]


بَابُ الجِنَایَاتِ

هِیَ، عَلَی قِسمَینِ: جِنَایَةٌ عَلَی الإِحرَامِ وَ جِنَایَةٌ عَلَی الحَرَمِ؛ وَالثَانِیَةُ لَا تَختَصُّ بِالمُحرِمِ.

وَ جِنَایَةُ المُحرِمِ عَلَی أَقسَامٍ: مِنهَا مَا یُوجِبُ دَمًا؛ وَ مِنهَا مَا یُوجِبُ صَدَقَةً؛ وَ هِیَ: نِصفُ صَاعٍ مِن بُرٍّ وَ؛ مِنهَا مَا یُوجِبُ دُونَ ذَلِکَ؛ وَ مِنهَا مَا یُوجِبُ القِیمَةَ؛ وَ هِیَ: جَزَاءُ الصَّیدِ. وَ یَتَعَدَدُ الجَزَاءُ بِتَعَدُّدِ القٰاتِلِیْنَ المُجرِمِینَ.

فَالَّتِی تُوجِبُ دَمًا؛ هِیَ: مَا لَو طَیَّبَ مُحرِمٌ بَالِغٌ عُضوًا أَو خَضَبَ رَأسَه بِحَنَّاءٍ أَو ادَّهَنَ بِزَیتٍ وَّ نَحوِه أَو لَبسَ مَخِیْطًا أَو سَتَرَ رَأسَه یَومًا کَامِلًا أَو حَلَقَ رُبعَ رَأسِه أَو مَحْجَمِهِ أَو أَحَدَ إِبطَیهِ أَو عَانَتَه أَو رَقَبَتَه أَو قَصَّ أَظفَارَ یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ بِمَجلِسٍ أَو یَدًا أَو رِجلاً أَو تَرَکَ وَاجِبًا مِمَّا تَقَدَّمَ بَیَانُه؛ وَ فِی أَخذِ شَارِبِه حُکُومَةٌ.

وَالَّتِی تُوجِبُ الصَّدَقَةَ بِنِصفِ صَاعٍ مِن بُرٍّ أَو قِیمَتِه؛ هِیَ: مَا لَو طَیَّبَ أَقَلَّ مِن عُضوٍ أَو لَبِسَ مَخِیطًا أَو غَطَّی رَأسَه أَقَلَّ مِن یَومٍ أَو حَلَقَ أَقَلَّ مِن رُبعِ رَأسِه أَو قَصَّ ظُفرًا وَ کَذَا لِکُلِّ ظُفرٍ نِصفُ صَاعٍ إِلّا أَن تَبلُغَ المَجمُوعُ دَمًا فَینقُصُ مَا شَآءَ مِنهُ کَخَمسَةٍ مُتَفَرِّقَةٍ أَو طَافَ لِلقُدُومِ أَو لِلصَّدرِ مُحدِثًا وَ تَجِبُ شَاةٌ وَ لَو طَافَ جُنُبًا؛ أَو تَرَکَ شَوطًا مِن طَوَافِ الصَّدرِ وَ کَذَا لِکُلِّ شَوطٍ مِن أَقَلِّه أَو حَصَاةً مِن إِحَدی الجِمَارِ وَ کَذَا لِکُلِّ حَصَاةٍ فِیمَا لَم یَبلُغ رَمْیَ یَومٍ إِلَّا أَن یَّبلُغَ دَمًا فَیَنقُصُ مَا شَآءَ أَو حَلَقَ بِعُذرٍ؛ تَخَیَّرَ بَینَ الذِّبحِ أَوِ التَّصَدُّقِ بِثَلَاثَةِ أَصوُعٍ عَلَی سِتَّةِ مَسَاکِینَ أَو صِیَامِ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ.

وَالَّتِی تُوجِبُ أَقَلَّ مِن نِصفِ صَاعٍ؛ فَهِیَ: مَا لَو قَتَلَ قَملَةً أَو جَرادَةً؛ فَیَتَصَدَّقُ بِمَا شَاءَ.

وَالَّتِی تُوجِبُ القِیمَةَ؛ فَهِیَ: مَا لَو قَتَل صَیدًا؛ فَیُقَوِّمُه عَدلَانِ فِی مَقتَلِه أَو قَرِیبٍ مِنهُ؛ فَإِن بَلَغَت هَدیًا فَلَهُ الخِیَارُ اِن شَاءَ اِشتَرَاهُ وَ ذَبَحَه أَوِ اشْتَری طَعَامًا وَ تَصَدَّقَ بِه لِکُلِّ فَقِیرٍ نِصفُ صَاعٍ؛ أَو صَامَ یَومًا عَن طَعَامِ کُلِّ مِسکِینٍ یَومًا؛ وَ إِن فَضُلَ أَقَلُّ مِن نِصفِ صَاعٍ؛ تَصَدَّقَ بِه؛ أَو صَامَ یَومًا؛ وَ تَجِبُ قِیمَةُ مَا نَقَصَ وَ بِنَتفِ رِیشِهِ الَّذِی لَا یَطِیرُ بِه وَ شَعرِه وَ قَطعِ عُضوٍ لَا یَمنَعُهُ الاِمتِنَاعُ بِه؛ وَ تَجِبُ القِیمَةُ بِقَطعِ بَعضِ قَوَائِمِه وَ نَتفِ رِیشِه وَ کَسرِ بَیضِه؛ وَ لَا یُجَاوَزُ عَن شَاةٍ بِقَتلِ السَّبُعِ؛ وَ إِن صَالَ لَا شَیءَ بِقَتلِه؛ وَ لَا یُجزِئُ الصَّومُ بِقَتلِ الحَلَالِ صَیدَ الحَرَمِ وَ لَا بِقَطعِ حَشِیشِ الحَرَمِ وَ شَجَرَةِ النَّابِتِ بِنَفسِه وَ لَیسَ مِمَّا یُنبِتُهُ النَّاسُ؛ بَلِ القِیمَةُ. وَ حَرَمَ رَعیُ حَشِیشِ الحَرَمِ وَ قَطعُه إِلَّا الإِذخَرَ وَالکَمأَةَ.


باب: پیرامون جنایات [حجّ و جزای آن‌ها]

جنایات»: جمع «جنایت»؛ و عبارت است از ارتکاب آنچه که از آن در حرم نهی به عمل آمده است و چنان‌چه شخص، در حال احرام، یکی از آن‌ها را انجام بدهد، فدیه یا گرفتن روزه یا دادن طعام به مستمندان و ... بر او واجب می‌گردد.]

«جنایت» [در حجّ و عمره] به دو قسم تقسیم می‌گردد:

1-   جنایت بر احرام؛ [یعنی ارتکاب آنچه که در حال احرام از آن نهی شده است؛ یا به تعبیری دیگر، عبارت از آن است که شخص مُحرم، در حال احرام خویش، مرتکب محظوری از محظورات حج گردد؛ با جنایت در افعال و مناسک حج و عمره؛ همانند: ترک واجب؛ مراعات نکردن ترتیب؛ و به تأخیر انداختن فرض یا واجب از وقت آن.]

2-   جنایت بر سرزمین «حَرم».

و جنایت بر سرزمین حرم، به شخص مُحرم اختصاص ندارد، [بلکه شخص مُحرم و غیرمحرم در آن برابر و یکسان است. و جنایت بر «حرم»، عبارت از آن است که، کسی قصد شکار حرم را بنماید؛ با کشتن شکار، یا اشاره نمودن به سوی آن، یا راهنمایی کردن بر شکار، یا این که کسی به درخت حرم یا گیاه آن تعرّض نماید، با قطع کردن یا ریشه‌کن ساختن آن.]

و جنایتی که از ناحیه‌ی شخص مُحرم سر می‌زند، به چندین نوع تقسیم می‌گردد:

برخی از آن‌ها، جنایتی است که با ارتکاب آن، «دم» [گوسفند یا یک هفتم شتر یا گاو] واجب می‌گردد؛ و برخی از آن‌ها، جنایتی است که با ارتکاب آن، صدقه‌ای واجب می‌گردد؛ که اندازه‌ی آن، نصف صاع از گندم [یا قیمت آن] است.

و برخی از آن‌ها، جنایتی است که با ارتکاب آن، چیزی کمتر از نصف صاع از گندم [همانند صدقه‌ی یک مشت از گندم] را واجب می‌گرداند؛ و برخی از آن‌ها، جنایتی است که با ارتکاب آن، پرداخت قیمت و بهاء واجب می‌گردد. و آن عبارت است از: پرداخت فدیه‌ی کشتن نخجیر. و در صورتی که دو شخص مُحرم با همدیگر در کشتن یک نخجیر مشارکت داشته باشند، در آن صورت پرداخت فدیه نیز متعدّد می‌شود [و بر هر یک از آن دو نفر، یک جزای کامل، واجب می‌گردد.]

و «جنایتی که با ارتکاب آن، «دم» [گوسفند یا یک هفتم شتر یا گاو] واجب می‌گردد»، عبارت است از:

1-   هرگاه شخص محرم، عضو کاملی از اعضای بدن [خویش را همچون ران، ساق، بازو، صورت و سر را بدون عذری] خوشبویی زد؛ [با هر نوعی از انواع مواد خوشبویی که باشد. و همچنین اگر جامه‌ای را که به خوشبویی، معطّر ساخته شده بود، به مدّت یک روز کامل پوشید. ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «وَ لٰا تَلْبِسُوْا مِنَ الثِّیٰابِ شَیْئاً مَسَّهُ زَعْفَرٰانُ اَوْ وَرْسٌ» (بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی)، «و لباس آغشته به زعفران و ورس را نباید بپوشد».

و پیامبر ج درباره‌ی شخصی که در حال احرام، از شترش افتاد و گردنش شکست و مرد، فرمود: «لٰاتُحَنِّطُوْهُ وَ لٰا تُخَمِّرُوْا رَأْسَهُ، فَاَنِّهُ یُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ مُلَبِیّاً» (بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی)؛ «بوی خوش به او نزنید و سرش را نپوشانید؛ چون او در روز قیامت، لبیک گویان مبعوث می‌شود».]

2-   یا سر خویش را با «حناء» رنگ و خضاب نماید.

3-   یا خویشتن را با روغن و غیر آن، چرب نماید.

4-   یا لباس دوخته شده بپوشد.

5-   یا به مدّت یک روز کامل، سر خویش را بپوشاند.

6-   یا یک چهارم موی سر [یا یک چهارم ریش] خویش را بتراشد یا برکند. [و اگر چنان‌چه سرش را به جهت عذری تراشید؛ مانند این که حشرات موذی بر سرش پیدا شده بود، پس او صاحب اختیار است؛ اگر می‌خواهد گوسفندی را ذبح کند، یا سه روز را روزه بگیرد، یا شش مستمند و فقیر را خوراک بدهد. و برای هر مستمند و فقیر، نصف صاع - یک صاع معادل سه کیلو و شصت گرم - از گندم یا قیمت آن بدهد.]

7-   یا یک چهارم موی حجامتگاه [خویش را بتراشد و حجامت کند؛] یا یک چهارم موی یکی از زیربغل‌هایش ، یا یک چهارم موی ناحیه‌ی شرمگاهش، و یا یک چهارم موی گردن خویش را بتراشد [یا به نحوی از انحاء،] برکند.

8-   یا ناخن‌های هر دو دست و هر دو پای خویش را در یک مجلس کوتاه نماید. [و اگر چنان‌چه ناخن‌های هر دو دست و هر دو پا را در چند مجلس کوتاه نمود، در آن صورت چهار «دم» بر وی لازم می‌گردد.]

9-   یا ناخن‌های یک دست یا یک پا را کوتاه نماید. [خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ [البقرة: 196] «و سرهای خود را نتراشید تا هدی به قربانگاه خود برسد». و علماء و صاحب‌نظران اسلامی، بر حرمت کوتاه کردن ناخن برای شخص محرم، اجماع کرده‌اند.]

10- یا واجبی از واجبات حج را - که پیشتر بدان‌ها اشاره رفت - ترک نماید.

و در کوتاه کردن سبیل، «حکومت عدل» وجود دارد؛ [«حکومت عدل»، آن است که فردی دادگر و عادل، نگاه کند که میزان موی سبیل از یک چهارم موی ریش چه اندازه است، آنگاه به همان اندازه، از «دم» پرداخت شود.]

و «جنایتی که با ارتکاب آن، صدقه واجب می‌گردد و اندازه‌ی آن صدقه، نصف صاع از گندم یا قیمت آن است»، عبارت است از:

1-   هرگاه شخص محرم، کمتر از یک عضو را خوشبو نماید.

2-   یا جامه‌ی دوخته شده را کمتر از یک روز بپوشد.

3-   یا سر خویش را کمتر از یک روز بپوشد.

4-   یا کمتر از یک چهارم موی سر [یا ریش] خویش را بتراشد.

5-   یا شخص محرم، یک ناخن را کوتاه نماید. و همچنین برای هر ناخنی [که از ناخن‌های دست و پا کوتاه می‌کند]، باید نصف صاع از گندم [یا قیمت آن] صدقه بدهد؛ مگر آن که مجموع ناخن‌های کوتاه شده، به اندازه‌ی وجوب یک «دَم» برسد؛ پس در آن صورت هر آنچه را که می‌خواهد می‌تواند از آن کم نماید؛ همانند پنج ناخن که به صورت پراکنده، آن‌ها را کوتاه نموده است.

6-   یا طواف «قدوم» و طواف «صدر» [طواف وداع] را بدون وضو انجام بدهد. و اگر آن را در حال جنابت و ناپاکی انجام داد، ذبح گوسفند واجب می‌گردد.

7-   یا یک شوط از شوط‌های طواف «صدر» [طواف وداع] را ترک نماید؛ و همچنین برای ترک هر شوط از حداقل طواف صدر [و برای ترک هر شوط از شوط‌های سعی میان صفا و مروه] صدقه لازم می‌گردد.

8-   یا زدن سنگریزه‌ای از یکی از سنگریزه‌های سه گانه را ترک نماید. و همچین برای ترک هر سنگریزه [از سنگریزه‌های جمره]، صدقه لازم می‌گردد؛ البته در سنگریزه‌هایی که به اندازه‌ی رمی جمرات یک روز نرسد؛ مگر آن که به میزان وجوب «دم» برسد که در آن صورت هر آنچه را که می‌خواهد می‌تواند از آن کم نماید.

9-   یا موی سر خویش را بتراشد؛ [خواه آن فرد مُحرم باشد یا مُحرم نباشد.]

10- یا ناخن‌های غیر خویش را کوتاه نماید.

       و اگر چنان‌چه از روی عذر، از مواد خوشبویی استفاده نمود؛ یا از روی عذر، جامه‌ی دوخته شده پوشید و یا از روی عذر، موی سرش را تراشید، [مانند این که حشرات موذی بر سرش پیدا شده بود،] پس وی مختار است؛ این طور که اگر خواست می‌تواند گوسفندی را ذبح نماید؛ یا شش نفر مستمند و فقیر را به اندازه‌ی سه صاع [از گندم یا قیمت آن] خوراک بدهد؛ [برای هر نفر مستمند و فقیر، نصف صاع از گندم یا قیمت آن بدهد؛] و یا سه روز را روزه بگیرد.

و «جنایتی که با ارتکاب آن، صدقه‌ای کمتر از نصف صاع واجب می‌گردد»، عبارت است از:

هرگاه شپش یا ملخی را بکشد، در آن صورت هر چه می‌خواهد صدقه بدهد. [و اگر دو شپش یا دو ملخ یا سه عدد از این دو نوع را کشت، یک مشت از طعام صدقه بدهد؛ و اگر بر این تعداد افزود، نصف صاع از گندم صدقه بدهد.]

و «جنایتی که با ارتکاب آن، پرداخت قیمت واجب می‌گردد»، عبارت است از آن که:

هرگاه شخص مُحرم، نخجیری را به قتل برساند؛ [از این رو هرگاه شخص مُحرم، نخجیری از حیوانات بیابانی و وحشی را شکار کند؛ یا آن را ذبح نماید و یا به سوی آن اشاره کند و یا شکارچی را بر مکان صید راهنمایی و اشاره کند، پس قیمت آن بر وی واجب گردیده است؛ خواه صید، خوردنی باشد یا غیرخوردنی.]

و «صید» را دو فرد عادل و دادگر در مکانی که در آن شکار شده است، یا در مکانی نزدیک بدان، قیمت‌گذاری نمایند؛ پس اگر قیمت صید به بهای یک «هَدی» [حیوان قربانی] رسید، در آن صورت شخص مُحرم مختار است؛ این طور که اگر خواست می‌تواند هدی را خریداری نموده و آن را [در سرزمین حرم] ذبح نماید؛ و یا اگر هم خواست می‌تواند خوراکی را خریداری نموده و آن را بر فقرا و مستمندان صدقه نماید و برای هر نفر فقیر و مستمندی، نصف صاع از گندم بدهد؛ و یا اگر خواست می‌تواند به جای هر نصف صاعی که به فقیر تعلّق می‌گیرد، یک روز روزه بگیرد. و اگر چنان‌چه در پایان، کمتر از نصف صاع باقی ماند، در آن صورت وی مختار است؛ اگر خواست آن را صدقه نماید و اگر هم خواست می‌تواند به جای آن، یک روز را روزه بگیرد.

[و اگر چنان‌چه قیمت صید به اندازه‌ی بهای یک «هدی» نرسید، پس او مختار است؛ اگر خواست می‌تواند خوراکی را خریداری نموده و آن را صدقه بدهد؛ و اگر هم خواست می‌تواند به جای هر نصف صاع، یک روز کامل روزه بگیرد.]

و در صورتی که پرهای صید را که با آن پرواز نمی‌کند و یا موی آن را برکند و یا عضوی از آن را قطع کند که با قطع آن عضو، او را به گونه‌ای ناقص نکند که نتواند از خودش دفاع کند و فرار نماید، در آن صورت بر وی پرداخت نقصانی واجب می‌باشد که در قیمت حیوان به وجود آورده است؛ [یعنی اگر قیمت صید پیش از زخمی شدن، ده هزار تومان و پس از زخمی شدن، هفت هزار تومان بود، در آن صورت ضامن پرداخت سه هزار تومان می‌شود.]

و با قطع نمودن برخی از دست و پاهای صید، برکندن پرهای آن و شکستن تخم آن، پرداخت قیمت واجب می‌گردد؛ [یعنی اگر چنان‌چه شخص محرم، صیدی را زخمی کند، یا موهای آن را برکند، یا یکی از اعضایش را قطع نماید، در این صورت‌ها، ضامن نقصانی می‌شود که در قیمت حیوان به وجود آورده است.

و همچنین اگر چنان‌چه شخص مُحرم، پرهای پرنده‌ای را کَند، یا پاهای صیدی را قطع نمود، و با این کارش حیوان را به گونه‌ای ناقص گرداند که نتواند از خودش دفاع کند و فرار نماید، در آن صورت باید قیمت کلّ صید را بپردازد. و اگر شخص محرم، تخم‌های صید را شکست، در آن صورت اگر چنان‌چه از میان تخم، جوجه‌ای مرده بیرون آمد، در آن صورت قیمت زنده‌ی آن بر وی واجب می‌گردد؛ و اگر در میان تخم، جوجه‌ای وجود نداشت، تنها قیمت تخم بر وی واجب می‌شود.]

و با کشتن حیوانات درنده [که گوشتشان خورده نمی‌شود،] نباید قیمت جزاء و فدیه‌ی آن، از یک گوسفند بیشتر گردد. [یعنی اگر چنان‌چه شخص محرم، حیوانات درنده یا دیگر حیواناتی که گوشتشان خورده نمی‌شود را به قتل رساند، در آن صورت با کشتن حیوانات درنده که گوشتشان خورده نمی‌شود، جزاء بر فرد جنایتکار واجب می‌گردد و قیمت این اجزاء و فدیه، نباید از یک گوسفند بیشتر گردد.]

و اگر حیوان درنده‌ای بر شخص محرم حمله‌ور شد و او [به خاطر دفاع از جان خویش] آن را کشت، در آن صورت چیزی از جزاء بر وی واجب نمی‌گردد. و هرگاه فرد غیرمُحرم، شکار حَرَم را بکشد و یا گیاهان و درختان خودروی حَرَم را قطع نماید و یا گیاهان و درختانی که [در مالکیت کسی نیست و] مردم آن‌ها را نکاشته‌اند، قطع و ریشه‌کن نماید، در آن صورت برای فدیه و جزای آن‌ها، گرفتن روزه کفایت نمی‌کند، بلکه باید قیمت آن‌ها را بپردازد.

و چراندن گیاهان حرم و قطع و ریشه‌کن ساختن آن‌ها حرام است، مگر گیاه «اذخر» و «قارچ» که چراندن و قطع نمودن آن دو، درست است. [و «اذخر»: گیاهی است خوشبو و با شاخه‌های باریک که برگ‌هایش ریز و سرخ‌رنگ یا زرد و تندبو است. این گیاه، دارای شکوفه‌های سفید و بیخ آن، ستبر و ساییده برگ می‌باشد. و بیخ آن را در زبان عربی «غسول» می‌گویند و با آن، دست می‌شویند. و در فارسی به یک قسمت آن «والان» یا «بیخ والان» می‌گویند. و «گور گیاه» و «کاه مکه» نیز بدو می‌گویند.]

فصلٌ

وَ لَا شَیءَ بِقَتلِ غُرَابٍ وَ حِدَأَةٍ وَ عَقرَبَ وَ فَأرَةٍ وَ حَیَّةٍ وَ کَلبٍ عَقُورٍ وَ بَعُوضٍ وَ نَملٍ وَ بُرغُوثٍ وَ قُرادٍ وَ سُلحَفَاةٍ وَ مَا لَیسَ بِصَیدٍ.

فصل

بر شخص مُحرم، در کشتن زاغ، زغن [کورکور]، عقرب، موش، مار، سگ درنده و دیوانه، پشه، مورچه، کک [کیک]، کنه، لاک‌پشت و جانورانی که از زمره‌ی حیوانات شکاری نیستند [همچون حشرات موذی از قبیل: زنبور و ...] چیزی [از «دَم» یا «صدقه»] نیست.

[در اینجا بر خود لازم می‌بینم که «جنایات حجّ» را همراه با جزای آن‌ها به طور مفصلّ - به نقل از کتاب «سیری در مسایل قدوری» ج 1 صص 259-325 تألیف: مولانا محمد عاشق الهی و ترجمه ی: فیض محمد بلوچ (خود مترجم) - بیان نمایم:

جنایات حجّ[1]، و جزای آن‌ها

س: جنایت در حجّ و عمره به چه معنا است؟

ج: جنایت در حجّ و عمره، بر دو قسم تقسیم می‌گردد:

1-   جنایت بر ا حرام؛ یعنی ارتکاب آن چه که در حال اِحرام از آن نهی شده است.

2-   جنایت در افعال و مناسک حجّ و عمره؛ همانند: ترک واجب؛ مراعات نکردن ترتیب؛ و به تأخیر انداختن فرض یا واجب از وقت آن.

س: مواردی که از زمره‌ی جنایات بر اِحرام می‌باشند را بیان نمایید؟

ج: جنایات بر اِحرام، هشت مورد هستند که عبارتند از:

1-   پوشیدن جامه‌ی دوخته شده برای مردان.

2-   پوشانیدن سر برای مردان.

3-   پوشانیدن صورت برای مردان و زنان.

4-   به کار بردن مواد خوشبو کننده در اعضای بدن، جامه‌ی اِحرام و تُشک و تختخواب. [پس اگر شخص مُحرم، عضو کاملی از اعضای بدن خویش همچون: ران، ساق، بازو، صورت و سر را بدون عذری، خوشبویی زد - با هر نوعی از انواع خوشبویی که باشد - بر او ذبح گوسفندی واجب می‌گردد. و همچنین اگر جامه‌ای را که به خوشبویی معطّر ساخته شده بود به مدت یک روز کامل پوشید، باز هم باید دَمی را بپردازد.]

5-   تراشیدن یا کوتاه نمودن موی؛ و فرقی نمی‌کند که این تراشیدن یا کوتاه نمودن موی از کجای بدن باشد. [اما اگر چنان‌چه سرش را به جهت عذری تراشید؛ مانند این که حشرات موذی بر سرش پیدا شده بود، پس او صاحب اختیار است؛ اگر می‌خواهد گوسفندی را ذبح کند، یا سه روز را روزه بگیرد، یا شش مستمند و فقیر را خوراک بدهد؛ و برای هر مستمند و فقیر، نصف صاع - یک صاع معادل سه کیلو و شصت گرم - از گندم یا قیمت آن بدهد.]

6-   کوتاه نمودن ناخن‌ها [ی یک دست یا یک پا].

7-   شکار کردن نخجیرهای بیابانی وحشی؛ و همچنین اشاره کردن به سوی حیواناتِ بیابانی وحشی، یا راهنمایی کردن شکارچی بر مکان صید.

8-   عمل زناشویی و مقدمات عمل زناشویی، مانند: بوسیدن و با شهوت در بغل گرفتن.

پوشیدن لباس‌های دوخته شده

س: جنایت پوشیدن لباس‌های دوخته شده و جزای آن را با تفصیل بیان نمایید؟

ج: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، لباسی دوخته شده بپوشد؛ به طوری که آن لباس، از جمله‌ی پوشاک معمول و متداولی باشد که به تناسب بدن یا به تناسب برخی از اعضای بدن، ساخته و پرداخته شده باشد، در این صورت جزاء بر شخص مُحرم واجب می‌گردد؛ و فرقی نمی‌کند که پوشیدن لباس دوخته شده از روی عمد، یا فراموشی، یا خطا، یا اجبار، یا رضایت، یا با عذر و یا بدون عذر باشد.

س: در مورد جزئیات «جزای پوشیدن لباس دوخته شده»، توضیح دهید؟

ج: اگر چنان‌چه به مدت یک روز یا یک شب یا به اندازه‌ی یکی از آن‌ها، لباس دوخته شده بپوشد، در این صورت بر او ذبح یک گوسفند (یا یک هفتم از گاو و شتر) در حَرَم واجب می‌گردد.[2]

س: اگر چنان‌چه به مدت کمتر از یک شب یا یک روز، لباس دوخته شده بپوشد، در این صورت چه جزایی را باید پرداخت نماید؟

ج: چنان‌چه لباس دوخته شده را بیشتر از یک ساعت بپوشد، در این صورت بر او لازم است تا صدقه‌ای همانند صدقه‌ی فطر از گندم یا غیر آن بدهد؛ و اگر لباس دوخته شده را کمتر از یک ساعت پوشیده بود، در این صورت، بر او یک مشت گندم، لازم می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، لباس دوخته شده را چندین شبانه روز بپوشد، آیا در این صورت با تکرار روزها و شب‌ها، جزاء نیز تکرار می‌گردد؟

ج: در این صورت یک دَم برای تمامی روزها و شب‌ها، کفایت می‌کند؛ ولی اگر چنان‌چه لباس دوخته شده را به مدت یک روز یا دو روز پوشید و برای آن، دَمی را پرداخت کرد و بعداً دوباره لباس دوخته شده را پوشید، یا پس از ذبح گوسفند، باز هم لباس دوخته شده را از تن خویش بیرون نیاورد، در این صورت، دَمی دیگر بر وی واجب می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، انواع گوناگون و متنوّع لباس‌های دوختنی را همانند: پیراهن و شلوار، به مدت یک روز یا به اندازه‌ی یک روز پوشید، آیا در این صورت جزای آن‌ها نیز متعدد و تکرار می‌گردد؟

ج: در این صورت جزاء متعدد و تکرار نمی‌گردد؛ بلکه برای پوشیدن تمامی آن‌ها، یک دَم بر شخص جانی واجب می‌گردد.

س: اگر کسی خویشتن را با پیراهنی پوشاند، یا از پیراهن یا شلوار به عنوان ازار استفاده کرد، در این صورت، چه جزایی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: در تمامی این موارد، جزایی بدو تعلّق نمی‌گیرد؛ زیرا پوشیدن لباس در صورتی ممنوع و قدغن می‌باشد که به گونه‌ای پوشیده شود که در عرف و عادت، معمول و متداول است.

س: اگر ازار و ردایی را پوشید که وسط یا گوشه‌های آن دوخته شده بود، آیا در این صورت به پوشیدن آن‌ها، جزایی تعلّق می‌گیرد؟

ج: در این صورت، جزایی به پوشیدن آن‌ها تعلّق نمی‌گیرد؛ زیرا «ازار» و «رداء» متناسب با بدن یا متناسب با برخی از اعضای بدن، ساخته و پرداخته نشده است؛‌و به طور کلّی بهتر آن است که ازار و رداء با چیزی دوخته نشود.

س: اگر چنان‌چه جامه‌ی دوخته شده‌ای را که به خوشبویی معطّر ساخته شده بود، به مدت یک روز یا به اندازه‌ی یک روز پوشید، در این صورت چه جزائی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: در این صورت، دو دَم بر او واجب می‌گردد: یک دَم به جهت پوشیدن لباس دوخته شده؛ و دَم دوّم به جهت خوشبو کردن آن.

س: اگر چنان‌چه کسی موزه، یا جوراب و یا کفش بپوشد، آیا در این صورت‌ها بر او دَمی واجب می‌گردد؟

ج: اگر کسی موزه، جوراب یا کفش را به اندازه‌ی یک روز یا یک شب یا به اندازه‌ی یکی از آن‌ها پوشید، در این صورت بدو دَم و ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد؛ البته به شرط آن که موزه‌ها، جوراب‌ها یا کفش‌ها، استخوان کعب پا را که در وسط پاها قرار دارند را بپوشانند.[3] و اگر چنان‌چه موزه، جوراب، یا کفش را به اندازه‌ی کمتر از یک روز یا یک شب پوشید، در این صورت بدو صدقه لازم می‌شود.

پوشانیدن سر و صورت

س: چه جزایی به پوشانیدن سر و صورت تعلّق می‌گیرد؟

ج: هر گاه مرد مُحرم، تمامی سر یا تمامی صورت، یا یک چهارم یکی از آن‌ها را بپوشاند؛ یا زن مُحرم تمامی صورت، یا یک چهارم آن را به مدت یک روز، یا یک شب، یا به اندازه‌ی یکی از آن‌ها بپوشاند، در این صورت دَم واجب می‌گردد؛ و فرقی نمی‌کند که این پوشانیدن سر و صورت، از روی جهالت باشد یا آگاهی؛ از روی رضایت باشد یا اجبار؛ بر مبنای خطا باشد یا اشتباه؛ از روی نسیان باشد یا قصد؛ در حالت خواب باشد یا بیداری؛ از روی عذر باشد یا بدون عذر.

و اگر چنان‌چه سر و صورت خویش را به مدت کمتر از یک روز و یک شب پوشانید، یا کمتر از یک چهارم از سر و صورت را پوشانید، در این صورت بدو پرداخت صدقه (همانند صدقه‌ی فطر) تعلّق می‌گیرد.

س: اگر شخص مُحرم، گوش‌ها، یا پشت گردن، یا زیر چانه‌ی خویش را پوشانید، در این صورت‌ها چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در تمامی این صورت‌ها، چیزی بر وی واجب نمی‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم سر خویش را با طشت، یا سنگ، یا سبد و یا چوب بپوشاند، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت‌ها، چیزی بر وی واجب نمی‌گردد؛ زیرا پوشانیدن سر در صورتی ممنوع و قدغن است که سر با چیزهایی پوشیده شود که از روی عرف و عادت، به وسیله‌ی آن‌ها سر را می‌پوشانند، مانند: چادر، کلاه، دستار و دستمال.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم سر خویش را در زیر پرده‌های کعبه داخل گرداند، آیا بر وی چیزی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت چیزی بر او لازم نمی‌گردد؛ مگر آن که پرده‌های کعبه، سر یا صورت وی را بپوشاند که در این صورت چنین عملی، مکروه می‌باشد.

به کار بردن خوشبویی در بدن یا لباس

س: اگر چنان‌چه مرد یا زن مُحرم، در اعضای بدن خویش مواد خوشبو کننده به کار گیرند، چه چیزی بر آن‌ها واجب می‌گردد؟

ج: اگر شخص مُحرم، عضو کاملی از اعضای بدن خویش، همچون: سر، ران، ساق، دست، و بازو را خوشبویی زد، در این صورت دَم (گوسفند، یا یک هفتم گاو یا شتر) بر او واجب می‌گردد؛ و اگر چنان‌چه کمتر از یک عضو کامل بود، در آن صورت، صدقه بر وی واجب می‌گردد.

ناگفته نماند که این موضوع در صورتی است که خوشبویی، اندک باشد؛ ولی اگر خوشبویی زیاد باشد،‌ در این صورت دَم واجب می‌گردد گر چه کمتر از یک عضو را خوشبو نموده باشد؛ و کمی و زیادی خوشبویی را عرفِ مردم، تعیین می‌کند. و اگر چنان‌چه شخص مُحرم در کمتر از یک عضو خویش، به میزان کمی از مواد خوشبوکننده استفاده کرد، در این صورت بر وی صدقه می‌باشد؛ - اینگونه احکام و مسائل درباره‌ی اعضای بزرگِ بدنِ شخص مُحرم بود - ؛ ولی اگر شخص مُحرم، اعضای کوچک بدن خویش، همچون: بینی، گوش، چشم و انگشت را خوشبویی زد، در این صورت حکم آن در وجوب دَم یا صدقه، به سان استفاده کردن خوشبویی اندک در اعضای بزرگ بدن می‌باشد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، تمامی بدن خویش را خوشبو کرد، آیا در این صورت با تنوّع و گوناگونی اعضای بدن، جزاء نیز متعدد و گوناگون می‌شود؟

ج: در این صورت اگر چنان‌چه مواد خوشبو کننده را در یک وقت و در یکجا در اعضای بدنش به کار برده بود، جزاء متعدد و گوناگون نمی‌گردد؛ ولی اگر مواد خوشبو کننده را در وقت‌ها و مجالس مختلف و پراکنده به کار گرفته بود، در این صورت با تکرار و تعدّد وقت‌ها، جزاء نیز متعدد و تکرار می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه زن مُحرم به دستش حناء زد، چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت نیز بر وی دَم واجب می‌گردد.

تذکر:

در وجوب جزای استفاده کردن از خوشبویی، استمرار زمان (تا یک روز یا یک شب) شرط نیست؛ به طوری که اگر شخص مُحرم اعضای بدن خویش را خوشبویی زد و در همان لحظه آن را شست، باز هم دَم یا صدقه بر وی واجب می‌گردد - همچنان که پیشتر بدین موضوع اشاره نمودیم - ؛ بر خلاف مسئله‌ی پوشیدن لباسِ دوخته شده که در آن برای وجوب دَم، «استمرار پوشیدن لباس دوخته شده تا یک روز یا یک شب»، شرط بود.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، به لباس خویش خوشبویی زد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، لباسی را که به تن دارد خوشبو کرد، یا لباس خویش را خوشبو کرد و سپس آن را به تن نمود، و محل خوشبو شده، بیشتر از یک وجب در یک وجب است، و به اندازه‌ی یک روز کامل یا یک شب کامل آن را پوشید، در این صورت، دَم بر او واجب می‌گردد.

و اگر محل خوشبو شده از لباس، به مقدار یک وجب در یک وجب بود، و به مدت یک روز یا یک شب آن را پوشید، در این صورت صدقه بر وی لازم می‌شود. و اگر چنان‌چه کمتر از این بود، یک مشت گندم بر وی واجب می‌گردد. ناگفته نماند که این مسائل در صورتی است که مقدار خوشبویی اندک باشد؛ ولی اگر چنان‌چه خوشبویی زیاد باشد، در این صورت دَم واجب می‌گردد؛ گر چه کمتر از یک وجب از لباس را خوشبو نموده باشد.[4]

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم در اعضای بدن خویش، روغنی معطّر و خوشبو را به کار برد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: حکم روغن معطّر و خوشبو، همانند خودِ «خوشبویی» است؛ از این رو هر گاه شخص مُحرم - به عنوان مثال: - سر خویش را با روغنی معطّر و خوشبو، چرب نماید، بر او دَم واجب می‌گردد.

کوتاه نمودن ناخن‌ها

س: کوتاه نمودن ناخن‌ها برای شخص مُحرم، چه حکمی دارد؟

ج: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، ناخن‌های هر دو دست یا هر دو پا، یا ناخن‌های یک دست یا یک پای خویش را در یک مجلس و یک وقت کوتاه نمود، در این صورت بر وی دَم واجب می‌گردد؛ ولی اگر ناخن‌های هر یک از دو دست و دو پای خویش را در مجالس و وقت‌های متنوّع و گوناگون کوتاه نمود، در این صورت بر مبنای تعدّد و پراکندگی مجالس و وقت‌ها، جزاء نیز متعدد و گوناگون می‌گردد.

س: اگر شخص مُحرم، کمتر از پنج ناخن را کوتاه کرد، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در صورتی که کمتر از پنج ناخنِ یک عضو خویش را کوتاه نماید، صدقه بر وی واجب می‌گردد.[5]

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، پنج ناخن خویش را از چند عضو، کوتاه نمود؛ به عنوان مثال: دو ناخن از یک دستش و دو ناخن از دست دیگر خویش و یک ناخن از پای خویش کوتاه نمود، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ در این صورت نیز بر وی صدقه واجب می‌گردد.[6]

تراشیدن موی

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، موهای بدن خویش را بتراشد، چه جزایی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: هر گاه شخص مُحرم، سر، یا ریش و یا یک چهارم یکی از آن دو را بتراشد، بر وی دَم لازم می‌گردد؛ و در کمتر از یک چهارم، صدقه واجب می‌گردد.

و اگر چنان‌چه موی زیر بغل یا موی زیر ناف خویش را تراشید، در این صورت بر وی دَم لازم می‌گردد.

و حکم کوتاه نمودن موهای بدن در وجوب دَم یا صدقه، همانند حکم تراشیدن موهای بدن می‌باشد.

و اگر چنان‌چه شخص مُحرم، موهای بدن خویش را با چیزی از بین برد؛ یا آن‌ها را بر کند و چید؛ و یا با دندان آن‌ها را بر کند، در این صورت باز هم حکم این موارد در وجوب دَم یا صدقه، همانند حکم تراشیدن موهای بدن است.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم،‌ موی محل حجامت در بخش گردنش را تراشید، چه جزایی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: در نزد امام ابوحنیفه/: اگر موی محل حجامت در ناحیه‌ی گردن خویش را تراشید، بر وی دَم واجب می‌گردد، و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که با این کار بر او صدقه لازم می‌شود.

س: زنان درباره‌ی تراشیدن موی، چه حکمی دارند؟

ج: حکم زنان در مورد تراشیدن موی، همانند حکم مردان است؛ از این رو اگر چنان‌چه زنی، موی زیر بغل یا موی زیر ناف خویش را تراشید؛‌یا یک چهارم موی سر خویش یا بیشتر از آن را پیش از حلال شدن به اندازه‌ی سر یک انگشت، کوتاه نمود، در این صورت بر وی دَم واجب می‌گردد؛ و در کمتر از یک چهارم، صدقه بر وی لازم می‌گردد.

فایده:

در مورد وجوب جزاء در تراشیدن موی، فرقی نمی‌کند که خود وی موی خویش را بتراشد، یا کسی دیگر به فرمان او یا به غیر دستور او، مویش را بتراشد؛ و نیز فرقی نمی‌کند که تراشیدن موی، از روی رضایت باشد یا اجبار؛ از روی جهالت و ناآگاهی باشد یا از روی خطا و اشتباه؛ از قصد باشد یا فراموشی.

حکم افراد معذور در ارتکاب ممنوعات و محظورات اِحرام

س: اگر شخص مُحرم، به جهت عذری، لباس دوخته شده پوشید، یا از مواد خوشبو کننده استفاده کرد، یا سر و صورت خویش را پوشاند، یا مویش را تراشید، و یا ناخن‌های خویش را کوتاه نمود، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، به جهت عذری، مرتکب یکی از این ممنوعات و محظورات اِحرام گردید؛ به عنوان مثال: به خاطر تبی که بدو رسیده؛ یا به جهت شدت گرمی و سردی؛ یا به خاطر سردرد و یا زیاد بودن شپش در سر، مرتکب یکی از این امور ممنوعه گردید، در این موارد وی صاحب اختیار است که در هر صورتی که دَم واجب می‌گردد؛ اگر خواست، گوسفندی را در حَرَم ذبح کند، یا سه صاع گندم، یا شش صاع جو، یا کشمش و یا خرما برای شش فرد فقیر و مستمند بدهد؛ این طور که برای هر نفر مسکین: نصف صاع گندم یا یک صاع از غیر گندم بدهد؛ و اگر خواست می‌تواند سه روز، روزه بگیرد.

و در این مسئله، فرد ثروتمند و غنی و فقیر و مستمند، برابر و یکسان می‌باشند.

و اگر چنان‌چه شخص مُحرم به خاطر عذری، مرتکب اموری شد که در آن‌ها صدقه واجب می‌گردد، در این صورت وی اختیار دارد که اگر خواست، نصف صاع گندم صدقه نماید و اگر هم خواست، می‌تواند یک روز را روزه بگیرد.

عمل زناشویی و مقدّمات آن

س: [جزئیات] جنایت عمل زناشویی و مقدّمات آن را در حال اِحرام، بیان کنید؟

ج: جنایت عمل زناشویی و مقدمات آن در حال اِحرام، به شرح زیر می‌باشد:

1-   فردی که برای حجّ یا عمره اِحرام بسته است، اگر چنان‌چه زن یا پسر بچه‌ی بی‌ریشی را بوسید یا آن‌ها را با شهوت لمس نمود، در این صورت بر وی دَم واجب می‌گردد؛ خواه با بوسه و لمس نمودن، انزال صورت بگیرد یا انزال صورت نگیرد.

2-   فردی که برای حجّ، اِحرام بسته است؛ اگر چنان‌چه پیش از وقوف به عرفه، در یکی از دو راه زن [پس و پیش آن] جماع کرد، در این صورت حجّ وی فاسد و بر وی ذبح گوسفندی (دَم) واجب می‌گردد؛ و بر او لازم است تا اعمال و مناسک حجّ را همانند سایر حاجیان به پایان برساند، و قضای این حجّ را در سال‌های آتی به جای آورد.

3-   اگر چنان‌چه پس از وقوف به عرفه، و پیش از طواف زیارت و پیش از آن که موی سر خویش را بتراشد، با زنش جماع و همبستری نمود، در این صورت حجّ وی فاسد نمی‌گردد و بر وی ذبح یک شتر واجب می‌شود.

4-   و اگر چنان‌چه پس از تراشیدن موی سر و پیش از طواف زیارت، یا پس از طواف زیارت و پیش از تراشیدن موی سر، با زنش جماع کرد، در این صورت ذبح یک گوسفند بر وی لازم می‌گردد.

5-   و کسی که برای عمره، اِحرام بسته است، اگر چنان‌چه پیش از آن که چهار دور طواف خویش را به پایان برساند، با زنش جماع کرد، در این صورت عمره‌ی وی فاسد می‌گردد و بر وی لازم است تا اعمال عمره را همانند دیگران به پایان برساند؛ و همچنین بر وی لازم است تا به خاطر این کار، گوسفندی را ذبح نماید و قضای این عمره را به جای آورد.

6-   اگر چنان‌چه شخص عمره‌گزار پس از به پا یان رساندن چهار دور از طواف، با زنش جماع کرد، در این صورت عمره‌ی وی فاسد نمی‌گردد و قضای آن بر وی لازم نمی‌شود، و تنها بر وی ذبح یک گوسفند واجب می‌گردد.

س: آیا تفاوتی در بین عمل زناشویی‌ای که از روی قصد انجام گیرد با عمل زناشویی‌ای که از روی فراموشی صورت پذیرد، وجود دارد؟

ج: هیچگونه فرقی در بین عمل زناشویی و جماعی که از روی قصد انجام گرفته با جماعی که از روی فراموشی صورت پذیرفته است وجود ندارد؛ و حکم هر دو یکسان است.

س: فردی که حجّ خویش را فاسد کرده و می‌خواهد برای قضای آن، عازم سفر حجّ گردد، آیا بر وی لازم است تا در سفر قضای حجّ، همسر خویش را از خود دور کند؟

ج: جدا نمودن و دور نگه داشتن همسر در سفر قضای حجّ، لازم نیست.

ارتکاب ممنوعات و محظورات در افعال حجّ

س: به بیان جنایاتی بپردازید که هر از گاهی شخص حاجی در افعال حجّ، مرتکب آن‌ها می‌شود؟

ج: ارتکاب جنایات و محظورات در افعال حجّ، انواع و اقسام گوناگون و مختلفی دارد؛ از قبیل: طواف نمودن خانه‌ی کعبه بدون طهارت؛ ترک نمودن واجبی از واجبات؛ مراعات نکردن ترتیب در افعال حجّ؛ و به تأخیر انداختن رکن یا واجب از وقت معین آن.

و جزئیات این جنایات بدین شرح می‌باشد:

طواف نمودن خانه‌ی کعبه در حال بی‌وضویی یا جنابت و ناپاکی

س: اگر چنان‌چه فردی در حال جنابت و ناپاکی، یا در حال بی‌وضویی، خانه‌ی کعبه را طواف نمود، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: [جزئیات طواف نمودن خانه‌ی کعبه در حال جنابت یا بی‌وضویی، بدین شرح است:]

1-   اگر چنان‌چه شخص حاجی، طواف «قدوم» یا طواف «صدر» را در حال بی‌وضویی انجام دهد، بر وی لازم است تا در برابر هر دور از طواف، نصف صاع از گندم صدقه نماید؛ و طواف نفلی نیز همین حکم را دارد.

2-   و اگر چنان‌چه طواف «قدوم» یا طواف «صدر» را در حال جنابت و ناپاکی انجام دهد؛ بر وی ذبح یک گوسفند واجب می‌گردد. و زنانی که در حال حیض یا نفاس به طواف «قدوم» یا طواف «صدر» می‌پردازند نیز همین حکم را دارند.

3-   و اگر چنان‌چه طواف زیارت را در حال بی‌وضویی انجام دهد، بر وی ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد.

4-   و اگر طواف زیارت را در حال جنابت و ناپاکی انجام دهد، بر وی ذبح یک شتر واجب می‌شود؛ و زنانی که در حال حیض یا نفاس، به طواف زیارت می‌پردازند، نیز همین حکم را دارند.

فایده:

اگر چنان‌چه فردی، در حال بی‌وضویی یا جنابت و ناپاکی، خانه‌ی کعبه را طواف نمود، سپس طواف خویش را با طهارت اعاده نمود، در این صورت پرداخت جزاء از وی ساقط می‌گردد.

ترک نمودن واجبی از واجبات حجّ

س: اگر چنان‌چه کسی، واجبی از واجبات حجّ را ترک نماید، پرداخت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: جزئیات جزای ترک نمودن واجبی از واجبات حجّ، بدین شرح است:

1-   فردی که وقوف در مزدلفه را پس از طلوع صبح صادق ترک می‌کند، بر وی ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد.

2-   فردی که سعی در میان صفا و مروه را ترک می‌کند، بر وی ذبح یک گوسفند واجب می‌شود.

3-   فردی که زدن جمره‌ها را در تمامی روزها ترک می‌کند، یا زدن جمره‌ی عقبه را در روز عید قربان ترک می‌نماید، و یا در یکی از روزهای رَمی جمرات، زدن بیشتر سنگریزه‌ها را ترک می‌کند؛ در تمام این موارد، بر وی ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد. و اگر چنان‌چه در یک روز، رَمی یکی از جمره‌های سه گانه را ترک کرد، در این صورت بر وی صدقه لازم می‌گردد.

4-   فردی که از سرزمین عرفات، پیش از غروب خورشید بیرون می‌گردد، بر وی ذبح یک گوسفند واجب می‌گردد؛ ‌مگر آن که پیش از غروب خورشید، دوباره به عرفات برگردد [که در این صورت بر وی ذبح گوسفند واجب نمی‌گردد.]

5-   فردی که طواف «وداع»، یا چهار دور از طواف وِداع را ترک می‌کند، بر وی ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد؛ و در صورتی که سه دور از طواف وداع را ترک نماید، بر وی صدقه لازم می‌شود؛ و اگر چنان‌چه دوباره به مکه‌ی مکرّمه بازگشت و طواف نمود، پرداخت جزاء از وی ساقط می‌شود.

مراعات نکردن ترتیب در افعال حجّ

س: اگر چنان‌چه فردی، ترتیب واجب در افعال حجّ را مراعات نکرد و در آن‌ها خلل و نقصی ایجاد کرد، در این صورت بر وی چه چیزی تعلّق می‌گیرد؟

ج: چنان‌چه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران» پیش از زدن جمره‌ی عقبه، حیوان قربانی خویش را ذبح نمود؛ یا پیش از ذبح حیوان قربانی، موی سرش را تراشید، بر وی ذبح یک گوسفند لازم می‌گردد.

و اگر چنان‌چه، «حاجی مَفرد»؛ پیش از زدن جمره‌ی عقبه، موی سر خویش را تراشید، بر وی ذبح یک گوسفند واجب می‌گردد.

به تأخیر انداختن رکن یا واجب از وقت آن

س: چه تأخیری [در افعال و واجبات حجّ]، موجب پرداخت جزاء می‌شود؟

ج: جزئیاتِ به تأخیر انداختن [یکی از افعال و واجبات حجّ]، بدین شرح است:

1-   اگر چنان‌چه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران»، قربانی خویش را پس از روزهای عید قربان ذبح نمودند، در این صورت بر آن‌ها دَم لازم می‌گردد.

2-   و اگر چنان‌چه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران»، موهای سر خویش را پس از روزهای عید قربان تراشیدند یا کوتاه نمودند، باز هم بر آن‌ها دَم واجب می‌شود.

تذکر:

شخص حاجی، تا زمانی که تمامی دورهای طوافِ زیارت یا بیشتر آن را به انجام نرساند، همسرش برای وی حلال نمی‌گردد.

جنایات عمره

س: جنایات عمره را همراه با بیان جزای آن‌ها، توضیح دهید؟

ج: جنایات عمره [و جزای آن‌ها] عبارتند از:

1-   اگر چنان‌چه فردی پس از میقات اِحرام بست، بر وی دَم واجب می‌شود.

2-   اگر چنان‌چه مردی طواف عمره را در حال بی‌وضویی یا جنابت و ناپاکی انجام داد؛ یا زنی طواف عمره را در حال حیض یا نفاس به پایان رساند، در این صورت بر هر دو نفر آن ها، دَم واجب می‌گردد.

و در این مسئله، میان کم و زیادی دورهای طواف، یا جنابت و بی‌وضویی، تفاوتی وجود ندارد و در هر صورت دَم واجب می‌شود، به طوری که اگر بدون طهارت یک دور را هم طواف نماید، باز هم بر وی دَم واجب می‌گردد.

3-   هر گاه فرد عمره گزار، موی سر خویش را پیش از سعی میان صفا و مروه بتراشد، دَم بر وی واجب می‌گردد.

4-   هر گاه عمره گزار موهای سرش را در بیرون از حَرم بتراشد، بر وی دَم لازم می‌شود.

فایده:

اگر چنان‌چه فرد عمره گزار مرتکب یکی از محظورات و ممنوعات اِحرام عمره گردد، جزای وی در مورد وجوب دَم یا صدقه، همانند جزای فردی است که مرتکب چیزی از محظورات و ممنوعات اِحرام حجّ گردد.

شکار حیوانات در حال اِحرام

س: اگر چنان‌چه فردی که برای حجّ یا عمره اِحرام بسته است، شکاری را کشت، آیا بر وی پرداخت جزایی تعلّق می‌گیرد؟

ج: هر گاه فرد مُحرم شکاری را بکشد، یا فرد شکارچی را بر مکان نخجیر راهنمایی کند، یا به سوی نخجیر اشاره نماید، در این صورت‌ها بر وی پرداخت جزای آن واجب می‌گردد. و در پرداخت جزاء فرقی نمی‌کند که این کارها از روی فراموشی باشد یا از روی قصد؛ و فردی که شکار را کشته یا شکارچی را بر مکان آن راهنمایی و اشاره کرده، فرقی نمی‌کند که این کارش برای نخستین بار باشد یا چندین بار این کار را تکرار نموده باشد.

س: جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، چیست؟

ج: در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ بر این باورند که صید را دو شخصِ عادل و دادگر در مکانی که در آن شکار نموده است، یا - اگر چنان‌چه در صحرا بود - در مکانی نزدیک به آن، قیمت‌گذاری نمایند؛ پس از آن شخص مُحرم مختار است، اگر می‌خواهد به میزانِ قیمت صید، گوسفندی را خریداری نموده و آن را در سرزمین حَرَم ذبح نماید؛ و اگر می‌خواهد، به اندازه‌ی قیمت صید، خوراکی را خریداری نموده و آن را بر فقراء و مساکین صدقه کند و برای هر فقیری، نصف صاع از گندم، یا یک صاع از خرما یا یک صاع از جو بدهد.

و اگر می‌خواهد، می‌تواند به جای هر نصفِ صاعی از گندم یا به جای هر یک صاعی از جو، یک روز را روزه بگیرد؛ و اگر چنان‌چه در پایان، کمتر از نصفِ صاع باقی ماند، در این صورت وی مختار است؛‌ اگر خواست آن را صدقه نماید و اگر هم خواست می‌تواند به جای آن، یک روز را روزه بگیرد.

و اگر قیمت صید به اندازه‌ی بهاء و قیمت یک هَدی نرسید، پس او مختار است؛‌ اگر می‌خواهد، طعامی را خریداری نموده و آن را صدقه دهد، و اگر هم می‌خواهد، به جای هر نصف صاع، یک روز کامل روزه بگیرد.

س: آیا در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، میان امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ و میان امام محمد/ اختلاف نظری وجود دارد؟

ج: آری؛ در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، میان امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ و میان امام محمد/ اختلاف نظر وجود دارد؛ این طور که امام ابوحنیفه و امام ابویوسف در هر صیدی، «شکار معنوی» را واجب می‌دانند؛ یعنی قیمت‌گذاری صید، و پس از آن به اندازه‌ی قیمت شکار، خریدن هَدی، یا طعام دادن به فقرا و مستمندان و یا روزه گرفتن؛ - همچنان که پیشتر بدین مسئله اشاره رفت.

ولی امام محمد بن حسن شیبانی/ در هر صیدی، «مثل صوری» را واجب می‌داند؛ یعنی نظیر و شبیه صید در مواردی که در آن‌ها نظیر و شبیه وجود دارد؛ از این رو در نزد امام محمد بن حسن، گوسفند، جزای شکار آهو و کفتار؛ و بزغاله‌ی ماده، جزای شکار خرگوش؛ و شتر، جزای شکار شتر مرغ؛ و برّه، جزای شکار موش دشتی می‌باشد. و دیدگاه امام محمد/ در مورد حیواناتی که نظیر و مثل ندارند، همانند دیدگاه امام ابوحنیفه/ و امام ابویوسف/ می‌باشد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، صیدی را زخمی کند، یا موهایش را برکند، یا یکی از اعضایش را قطع نماید، در این صورت، تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت‌ها، ضامن نقصانی می‌شود که در قیمتِ حیوان به وجود آورده است.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، پرهای پرنده‌ای را کند، یا پاهای صیدی را قطع نمود، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، به چنین کاری دست یازید و با این کارش حیوان را به گونه‌ای ناقص کرد که نتواند از خودش دفاع کند و فرار نماید، در این صورت باید قیمت کل صید را بپردازد.

س: اگر شخص مُحرم، تخم‌های صید را شکست، پرداخت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

‌اگر چنان‌چه از میان تخم، جوجه‌ای مرده بیرون آمد، در این صورت قیمتِ زنده‌ی آن بر وی واجب می‌گردد؛‌ و اگر در میان تخم، جوجه‌ای وجود نداشت، در این صورت تنها قیمت تخم بر وی واجب می‌شود.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، شپش یا ملخی را کشت، چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت شخص مُحرم مختار است و به هر اندازه‌ای که می‌خواهد می‌تواند صدقه بدهد. و حتّی صدقه دادن یک دانه خرما بهتر از یک ملخ است.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، حیواناتِ درنده یا حیواناتِ دیگر که گوشتشان خورده نمی‌شود را کشت، چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: با کشتن حیوانات درنده که گوشتشان خورده نمی‌شود، جزاء بر فرد جانی واجب می‌گردد،‌ و قیمت این جزاء نباید از یک گوسفند بیشتر گردد.

س: اگر حیوان درنده‌ای بر شخص مُحرم حمله‌ور شد، و او [به خاطر دفاع از جان خویش] آن را کشت، آیا بر او چیزی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت چیزی از جزاء بر وی واجب نمی‌گردد.

س: آیا در میان حیوانات و پرندگان، حیوانات و پرندگانی وجود دارند که کشتن آن‌ها برای شخص مُحرم درست باشد؟

ج: آری؛ کشتن زاغ، زغن (کورکور)، گرگ، مار،‌ عقرب، موش و سگ درنده و دیوانه برای مُحرم درست است.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم [حشرات موذی، همانند:] پشه، کیک [کک]، و کنه را کشت، چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: بر شخص مُحرم در کشتن چنین حشراتی، چیزی واجب نمی‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم مجبور شد (به خاطر حفظ جان خویش) از گوشت صید بخورد؛ از این رو صید را کشت، آیا در این صورت بر وی جزایی واجب می‌گردد؟

ج: آری؛ در این صورت بر وی پرداخت جزاء واجب می‌باشد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم به کشتن کبوتر خانگی یا آهوی اهلی دست یازید، در این صورت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: با کشتن کبوتر خانگی و آهوی اهلی، پرداخت جزاء بر شخص مُحرم واجب می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، صیدی را ذبح کند، آیا شخصِ غیرِمُحرم می‌تواند از صید مُحرم بخورد؟

ج: خوردن صید نه برای شخص مُحرم درست است و نه برای غیرمُحرم؛ زیرا ذبیحه‌ی شخص مُحرم، در زمره‌ی حیواناتِ خود مرده [میته] قرار دارد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم به ذبح حیواناتی پرداخت که مردمان به خوردن گوشت آن‌ها عادت دارند، آیا این ذبحِ شخصِ مُحرم درست است؟

ج: آری؛ ذبح حیواناتی همچون: گوسفند، گاو، مرغ و مرغابی برای شخص مُحرم درست است؛‌ و خوردن گوشت آن‌ها برای شخص مُحرم و دیگران روا است.

س: اگر چنان‌چه فردی که در حال احرام نیست، نخجیری را شکار کرد و آن را ذبح نمود، آیا فرد مُحرم می‌تواند از گوشت آن بخورد؟

‌به دو شرط خوردن گوشت آن برای شخص مُحرم درست است: یکی این که شکارچی را به سوی صید راهنمایی نکرده با شد، و دیگر آن که، شکارچی را به کشتن صید فرمان نداده باشد.

س: اگر چنان‌چه دو شخص مُحرم با همدیگر، در کشتن یک نخجیر مشارکت داشته باشند، در این صورت چه چیزی بر آن دو واجب می‌گردد؟

ج: بر هر یک از آن دو نفر، یک جزای کامل واجب می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، نخجیری را کشت و در حال اِحرام، آن را به دیگری فروخت، یا آن را از شخص مُحرم یا از غیرمُحرم خریداری نمود، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در هر صورت، خرید و فروش نخجیر، باطل می‌باشد.

حکم «حاجی قِران» در ارتکاب محظورات و ممنوعات اِحرام

س: اگر چنان‌چه «حاجی قِران» مرتکب [یکی از] محظورات و ممنوعات ا حرام گردد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: ‌هر گاه حاجی قِران، مرتکب برخی از محظورات و ممنوعات اِحرام گردد، در این صورت دو دَم بر وی و اجب می‌گردد؛ یک دَم برای حجّ و دیگری برای عمره‌ی وی.

و تنها در یک صورت بر حاجی قِران یک دَم واجب می‌گردد؛ و آن این که: بدون اِحرام از میقات عبور کند؛ آنگاه بعد از عبور کردن از میقات و اِحرامگاه برای عمره و حجّ، اِحرام ببندد.[7]

عبور کردن از میقات‌ها و اِحرامگاه‌ها بدون اِحرام

س: اگر فردی برای وارد شدن به مکه‌ی مکرّمه، از میقات و اِحرامگاه‌ها، اِحرام نبست، تکلیف وی چیست؟

ج: هر گاه فرد مسلمانِ عاقل و بالغ (مکلّف) که خارج از محدوده‌ی میقات‌ها آمده است، بخواهد به مکه‌ی مکرّمه یا حَرَم وارد شود - گر چه این آمدن وی به مکه و حَرَم برای تجارت یا سیاحت و گردش باشد - اگر چنان‌چه این فرد از طریق دریا، خشکی و یا هوا بدون اِحرام از میقات‌ها و اِحرامگاه‌ها عبور کرد و پس از گذشتن از اِحرامگاه‌ها، اِحرام بست یا نبست، در این صورت‌ها [چون بدون اِحرام از میقات عبور کرده است]، گنهکار می‌شود و دَم بر وی واجب می‌گردد.[8]

س: آیا راهکاری برای ساقط کردن گناه و دَم وجود دارد؟

ج: اگر چنان‌چه فردی بدون بستن اِحرام از میقات و اِحرامگاه عبور کرد، در این صورت بر وی لازم است تا دوباره به همان میقات، یا میقات و اِحرامگاهی نزدیک یا دور از آن، باز گردد؛ - و بهتر آن است که به همان میقاتی برگردد که از آن بدون اِحرام عبور نموده است - و هر گاه بدان میقات باز گردد و در آنجا برای حجّ یا عمره اِحرام ببندد، در این صورت از وی گناه و دَم ساقط می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه به اِحرامگاه و میقات برنگشت و از سرزمین حِلّ یا منطقه‌ی حَرَم برای حجّ یا عمره اِحرام بست، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: اگر چنان‌چه پس از عبور کردن از میقات، برای حجّ یا عمره [از منطقه‌ی حِلّ یا حرم] اِحرام بست، و به همان ترتیب اعمال و مناسکش را انجام داد، در این صورت گناه و دَم از وی ساقط نمی‌گردد، و در این صورت [بر وی لازم است تا به خاطر این کارش]، از خداوند آمرزش بخواهد و به خاطر دَمی که بر وی واجب گردیده است بر وی لازم است تا گوسفندی را در حَرَم ذبح نماید. و اگر چنان‌چه پس از بستن اِحرام و پیش از انجام مناسک و اعمال حجّ یا عمره، به اِحرامگاه و میقات برگشت و تلبیه‌ی حجّ را در آنجا گفت، در این صورت گناه و دَم از وی ساقط می‌شود.

س: اگر چنان‌چه فردی بدون بستن اِحرام، از میقات و اِحرامگاه عبور کرد؛ و سپس از میقات برای حجّ، اِحرام بست و بیم آن داشت که اگر دوباره به اِحرامگاه و میقات برگردد، حجّ وی فوت گردد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت به اِحرامگاه و میقات برنگردد، بلکه به خاطر «عبور کردن از میقات بدون اِحرام»، بر وی لازم است تا گوسفندی را ذبح کند، و به خاطر انجام این کار، توبه نموده و از خداوند آمرزش بخواهد.

س: اگر فردی اِحرام عمره را پس از عبور از میقات بست، و بیم آن داشت که اگر دوباره به اِحرامگاه و میقات برگردد، به جان و مالش آسیب و زیان برسد؛ در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت بر وی واجب نیست تا به میقات و اِحرامگاه برگردد، بلکه به خاطر جنایتِ اِحرام بستن پس از عبور از میقات، به ذبح گوسفندی در حَرَم بسنده نماید.

س: اگر چنان‌چه فردی، چندین بار بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکه‌ی مکرّمه وارد شد، حکمش چیست؟

ج: اگر بدون احرام وارد مکه یا حرم شد در مقابل هر بار ورود، حج یا عمره‌ای بر او لازم می‌گردد؛ به طوری که اگر در همان سال جهت ادای حجّ فرض یا حجّ نذری یا حجّ قضایی یا عمره‌ی نذری یا عمره‌ی قضایی و یا عمره‌ی مسنون یا مستحب اِحرام بست، این احرام در مقابل آنچه بر او از حج یا عمره به خاطر ورود بدون اِحرام لازم شده بود قرار می‌گیرد. - بدین شرط که این ورود بدون اِحرام در مکه یا حرم، برای نخستین بار یا آخرین بار باشد - هر چند نیت آن را هم نداشته باشد.

و اگر سال دیگر داخل گردید، در این صورت آنچه به خاطر ورود بدون اِحرامش بر او لازم شده ادا نمی‌گردد، مگر در صورتی که به نیت ادای آنچه به سبب ورود بدون اِحرام بر او لازم شده است، اِحرام ببندد. و چنان‌چه این کار را به همان تعدادی که بدون احرام در مکه یا حرم داخل شده است و به نیت آنچه که از نُسک بر او لازم شده بود، انجام داد، در این صورت دمی که هر بار بر او واجب شده بود از عهده‌اش ساقط می‌گردد.

س: کسی که خارج از محدوده‌ی حرم، از طریق خشکی یا دریا و یا هوا به میقات و اِحرامگاه می‌آید و از اِحرامگاه بدون بستن اِحرام عبور می‌کند و به هنگام عبور کردن از میقات، نیت وی آن است که تنها به شهر «جدّه» برود و نیت رفتن به سرزمین حَرَم یا وارد شدن به مکه‌ی مکرّمه و گزاردن حجّ یا عمره را ندارد، در این صورت حکم وی چگونه است؟

ج: چنین فردی با این کار گنهکار نمی‌شود و چیزی نیز بدو تعلّق نمی‌گیرد.

س: اگر چنان‌چه این فرد به شهر جدّه آمد، و پس از آن خواست تا به سرزمین حَرَم یا مکه‌ی مکرّمه وارد شود، در این صورت، تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت برای وی درست است تا بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکه‌ی مکرّمه وارد شود. و اگر چنان‌چه - پس از این که به شهر جدّه رسید - اراده‌ی حجّ یا عمره را نمود، در این صورت از شهر جدّه یا سرزمین حِلّ برای حجّ یا عمره اِحرام ببندد.

س: آیا برای کسانی که در میقات‌ها و اِحرامگاه‌ها، یا در سرزمین حِلّ سکونت دارند، درست است تا بدون اِحرام به مکه‌ی مکرّمه یا سرزمین حَرَم وارد شوند؟

ج: چنین کسانی تا زمانی که قصد حجّ یا عمره را نداشته باشند، برایشان درست است تا بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکه‌ی مکرّمه وارد شوند؛ ولی اگر چنان‌چه قصد حجّ یا عمره را داشته باشند، و با وجود این بدون اِحرام وارد حَرَم یا مکه شوند؛ در این صورت بر آن‌ها دَم واجب می‌گردد؛ و بر آن‌ها واجب است تا به سرزمین حِلّ برگردند؛ زیرا اِحرامگاه و میقات آن‌ها، سرزمین حِلّ می‌باشد.

و اگر چنان‌چه اِحرام حجّ یا عمره را در سرزمین حَرَم بستند و به سرزمین حِلّ برنگشتند؛ یا به سرزمین حِلّ برگشتند ولی در آنجا پیش از شروع کردن طواف، تلبیه نگفتند، در این صورت گنهکار می‌شوند و دَم نیز از آن‌ها ساقط نمی‌گردد.

س: اگر چنان‌چه فردی که در سرزمین حَرَم سکونت دارد، برای عمره از مکه‌ی مکرّمه یا سرزمین حرم، اِحرام بست، آیا این کارش درست است؟

ج: چنین کاری برای وی درست نیست؛ زیرا میقات و اِحرامگا ساکنانِ حَرَم برای حجّ، سرزمین «حرم» ‌و برای عمره، سرزمین «حِلّ» می‌باشد؛ و اگر چنان‌چه برای حجّ یا عمره در غیر میقات و اِحرامگاهشان اِحرام ببندند، گنهکار می‌گردند و بر آن‌ها دَم واجب می‌شود.

 جنایت بر سرزمین حَرَم

س: جنایت بر سرزمین حَرَم را بیان نمایید؟

ج: در مورد سرزمین حرم، دو جنایت تعلّق می‌گیرد که عبارتند از:

1-   کشتن شکار حرم.

2-   قطع کردن یا ریشه کن ساختن درخت و گیاه حرم.

[پس جنایت بر حرم، عبارت از آن است که کسی قصد شکار حَرَم را بنماید؛ با کشتن شکار، یا اشاره نمودن به سوی آن، یا راهنمایی کردن بر شکار. یا این که کسی به درخت حَرَم یا گیاه آن تعرّض نماید؛ با قطع کردن یا ریشه کن ساختن آن.]

س: اگر چنان‌چه فردی، صید حَرَم را بکشد، پرداخت چه جزایی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: بر فرد جانی، واجب است تا معادل قیمت شکار حَرَم را به مستمندان و فقرا صدقه کند؛ و در این زمینه گرفتن روزه نمی‌تواند جانشین قیمت آن شود.

س: اگر چنان‌چه دو فرد حلال (که اِحرام حجّ یا عمره ندارند)، با همدیگر در کشتن صید حَرَم مشارکت نمایند، پرداخت چه چیزی بر آن‌ها لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت بر هر دو نفر آن‌ها، پرداخت یک جزاء واجب می‌گردد.

س: اگر چنان‌چه فرد مُحرم، به کشتن صید حَرَم دست یازد، آیا جزای شکار صید حرم، متعدد و دو چندان می‌شود؟

ج: در این صورت جزاء [به خاطر حرمت اِحرام و حرمت سرزمین حرم] متعدد و دو چندان نمی‌گردد؛ بلکه هر دو جزاء در یکدیگر ادغام می‌شوند؛‌ و اگر چنان‌چه این فرد معادل قیمت یک صید را به فقرا و مستمندان صدقه نماید، باز هم کفایت می‌کند.[9]

س: اگر چنان‌چه شخص مُحرم یا فرد حلال (که برای حجّ یا عمره اِحرام ندارد)، به قطع کردن یا ریشه کن ساختن گیاه یا درخت حَرَم دست یازند، در این صورت پرداخت چه چیزی بر آن‌ها لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت بر فرد مُحرم و حلال، لازم است تا قیمت آن چه را که قطع کرده یا ریشه کن ساخته است صدقه نماید؛ البته این مسئله در صورتی است که درخت در مالکیت کسی نباشد و کسی آن را نکاشته باشد.

س: اگر چنان‌چه این درختِ ریشه کن شده یا قطع شده، در ملکیت کسی باشد، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این صورت بر قطع کننده و ریشه کن کننده‌ی درخت، پرداخت دو قیمت واجب می‌گردد؛ یک قیمت برای [ضایع کردن] حق شرع مقدس اسلام، که واجب است آن را صدقه نماید؛ و یک قیمت برای [ضایع نمودن] حق بنده، که باید آن را به مالک آن درخت پرداخت نماید.

ناگفته نماند که این مسئله در صورتی است که درخت، خشک نباشد؛ و اگر چنان‌چه درخت خشک باشد، در این صورت بر شخص قطع کننده واجب است تا تنها یک قیمت را به مالک درخت پرداخت نماید؛‌ و در این صورت بر ذمّه‌ی وی چیزی از حق شرع مقدس اسلام تعلّق نمی‌گیرد.

س: آیا از گیاهان حرم، می‌توان چیزی را قطع نمود؟

ج: آری؛ از میان گیاهانِ حرم، می‌توان گیاه معروف «اذخر»[10] را قطع نمود؛ و همچنین قطع کردن درختان و گیاهان خشک حَرَم نیز درست است.

س: احکام و مسائل بالا، آیا برای شخص حلال است یا شخص مُحرم؟

ج: در احکام و مسائل مزبور، شخص حلال و مُحرم یکسان‌اند؛ زیرا قطع کردن درختان و گیاهان، به علّت حرمتِ سرزمین حَرم، ناروا و حرام گردیده است نه به جهتِ حرمتِ اِحرام!

س: اگر چنان‌چه دو شخص مُحرم [در حال اِحرام]، درختی را در حَرَم با مشارکت یکدیگر قطع نمایند، - و آن درخت نیز از همان درخت‌هایی باشد که با قطع کردن آن، جزاء را واجب می‌گرداند - در این صورت پرداخت چه چیزی بر آن دو نفرِ مُحرم واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت بر هر دو نفر آن‌ها، پرداخت قیمت یک درخت واجب می‌گردد.

س: آیا می‌توان از درختان سرزمین حرم، به عنوان مسواک استفاده کرد؟

ج: از درختان حَرَم نمی‌توان به عنوان مسواک استفاده نمود، مگر آن که درختان خشک باشند[11].]

فصلٌ

اَلهَدیُ، اَدنَاهُ شَاةٌ؛ وَ هُوَ: مِنَ الإِبِلِ وَالبَقَرِ وَالغَنَمِ. وَ مَا جَازَ فِی الضَّحَایَا، جَازَ فِی الهَدَایَا.

وَالشَاةُ: تَجُوزُ فِی کُلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی طَوَافِ الرُّکنِ جُنُبًا وَ وَطءٍ بَعدَ الوُقُوفِ قَبلَ الحَلقِ؛ فَفِی کُلٍّ مِنهُمَا بَدَنَةٌ.

وَ خُصَّ هَدیُ المُتعَةِ وَالقِرانِ بِیَومِ النَّحرِ فَقط؛ وَ خُصَّ ذِبحُ کُلِّ هَدیٍ بِالحَرَمِ اِلَّا أَن یَکُونَ تَطَوُّعًا وَ تَعَیَّبَ فِی الطَّرِیقِ فَیَنحَرُ فِی مَحَلِّهِ وَ لَا یأکُلُه غَنِیٌّ وَ فَقِیرُ الحَرَمِ وَ غَیرِه سَوَاءٌ وَ تُقَلَّدُ بَدَنَةُ التَّطَوُّعِ وَالمُتعَةِ وَالقِرَانِ فَقَط؛ وَ یَتَصَدَّقُ بِجِلَالِه وَ خِطَامِه؛ وَ لَا یُعطی اَجرُ الجَزَّارِ مِنهُ وَ لَا یَرکَبُه بِلَا ضَرُورَةٍ وَ لَا یُحلَبُ لَبَنُه اِلَّا اَن بَعُدَ المَحِلُّ؛ فَیَتَصَدَّقُ بِه وَ یَنضِحُ ضَرعَه اِن قَرُبَ المَحِلُّ بِالنُّقاخِ وَ لَو نَذَرَ حَجّاً مَاشِیًا، لَزِمَه وَ لَا یَرکَبُ حَتّی یَطُوفَ لِلرُّکنِ؛ فَاِن رَکِبَ، اَراقَ دَمًا. وَ فُضِّلَ المَشیُ عَلَی الرُّکُوبِ لِلقَادِرِ عَلَیه.

وَفَّقَنَا اللَّهُ تَعَالی بِفَضلِهِ وَ مَنَّ عَلَینَا بِالعَودِ عَلَی أَحسَنِ حَالٍ اِلَیهِ بِجَاهِ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ.

فصل: [پیرامون «هَدی»؛ حیوانی که در سرزمین حرم، ذبح می‌گردد]

کمترین «هدی»، گوسفند است. و «هدی» فقط از شتر، گاو و گوسفند می‌باشد [و از حیوانات دیگر، جایز نمی‌باشد. و در شتر، گاو و گوسفند، نر و ماده‌ی آن‌ها یکسان است.

و «هدی»: عبارت است از حیوانی که در حجّ و عمره، در حرم ذبح می‌گردد.

و ذبح کردن «هدی» به خاطر چند مورد است:

1-   به جهت بیرون شدن شخص «مُحْصَر» از احرام.

2-   حاجی قارن و حاجی متمتّع به خاطر شکرانه‌ی یکجا نمودن حجّ و عمره، هَدی را ذبح می‌نمایند.

3-   به خاطر کفّاره‌ی جنایات، هَدی ذبح می‌گردد. و این «هدی» برای کسانی است که در حال احرام مرتکب جنایتی شده باشند؛ یا یکی از واجبات حجّ را ترک کرده باشند.

4-   هَدی نفلی؛ و این هدی برای تمامی افرادی است که می‌خواهند به صورت نفلی، حیوانی را ذبح نمایند.]

و هر حیوانی که در قربانی درست بود، در «هدایا» نیز جایز می‌باشد؛ [از این رو، ذبح این حیوانات (گاو، شتر و گوسفند)، مقید به دو شرط می‌باشد که عبارتند از:

1-   حیوان هدی، «ثَنی» یا بالاتر از «ثَنی» باشد.

2-   حیوان هدی، از عیب‌ها و نقص‌ها، سالم باشد.

و «ثَنی» در گوسفند: آن است که یک سال کامل را به پایان آورده باشد و در سال دوّم گردیده باشد؛ و «ثنی» از گاو: آن است که دو سال را کامل نموده و در سال سوّم داخل شده باشد؛ و «ثنی» در شتر: آن است که پنج سال را کامل نموده و در سال ششم داخل شده باشد.

و اگر چنان‌چه در میان میش‌ها، گوسفندی بود که شش ماه را کامل کرده بود و به گونه‌ای چاق و فربه بود که به دلیل چاقی، میان آن و میان گوسفندی که یک سال را تکمیل کرده بود، فرق گذاشته نمی‌شد، پس اهدای چنین حیوانی درست است.

و مراد از این که: «حیوان هدی، از عیب‌ها و نقص‌ها سالم باشد»: این است که حیوان هدی، از اعضایی صحیح و سالم برخوردار باشد؛ از این رو، قربانی کردن حیوانی که دست، پا، گوش یا دم آن قطع شده باشد، درست نیست؛ و همچین قربانی نمودن حیوانات کور، بسیار نحیف و لاغر که لاغری آن به حدّی رسیده است که در استخوان وی مغزی نیست، و حیوان لنگی که به سوی قربانگاه رفته نمی‌تواند، درست نیست.

و چنان‌چه بیشتر گوش یا بیشتر دم حیوان از بین رفته بود، پس ذبح آن برای قربانی درست نیست.

و ذبح هدی، تنها در حرم درست است و در جایی دیگر جایز نیست.

و در موارد زیر باید یک شتر کامل یا یک گاو کامل ذبح گردد:

1-   در کفّاره‌ی فردی که در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت بپردازد و آن را با طهارت اعاده نکند.

2-   در کفاّره‌ی فردی که در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت بپردازد و آن را با طهارت اعاده نکند.

در این دو مورد به جز شتر و گاو نمی‌توان حیوان دیگری را ذبح نمود؛ ولی در موارد دیگر همچون: دم اِحصار، دم تمتّع، دم قران، دم جنایت، یا هدی نافله، می‌توان گوسفندی را ذبح کرد.

و درست است که در یک شتر یا یک گاو، هفت نفر با یکدیگر شریک و سهیم شوند؛ البته مشروط بر آن که نیت و هدف هر یک از آن هفت نفر، نزدیکی و تقرّب به سوی خداوند بلندمرتبه باشد.

و اگر چنان‌چه برخی از آنان اراده‌ی آن را داشته باشند تا از گوشت آن استفاده نمایند، در آن صورت قربانی بقیه‌ی آن‌ها نیز درست نمی‌باشد.]

و ذبح گوسفند در هر چیزی درست است به جز در دو مورد که در هر یک از آن‌ها، باید یک گاو کامل یا یک شتر کامل ذبح کرد؛ و آن دو مورد عبارتند از:

1-   [در کفاره‌ی فردی که] در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت پرداخته است [و آن را با طهارت و پاکی، اعاده نکند.]

2-   [در کفاره‌ی فردی که] پس از وقوف در عرفات و پیش از تراشیدن موی سر [و پیش از طواف زیارت] با همسرش عمل زناشویی نماید. در این دو مورد به جز شتر و گاو، نمی‌توان حیوان دیگری را ذبح نمود، [ولی در موارد دیگر همچون: دم احصار، دم تمتّع، دم قران، دم جنایت، یا هدی نافله، می‌توان گوسفندی را ذبح نمود.]

و ذبح «هدی تمتّع» و «هدی قران»«هدی نفلی»] تنها به روز عید قربان اختصاص یافته‌اند؛ [از این رو ذبح نمودن هدی تمتّع و هدی قران پیش از فرا رسیدن روز عید درست نیست؛ بلکه بر حاجی متمتّع و حاجی قارن واجب است تا هدی خویش را در روز عید یا در دو روز پس از عید ذبح نمایند؛ و برای آن‌ها درست نیست تاذبح این هدی را از روز دوازدهم ذی‌الحجّة به تأخیر بیاندازند؛ و همچنین درست نیست تا این هدی را پیش از زدن جمره‌ی عقبه در روز عید ذبح کنند. و ذبح هدی جنایات و هدی احصار، مقید به زمان مخصوصی نیست و در هر زمان می‌توان آن‌ها را ذبح نمود.

و اگر چنان‌چه هدی تمتّع یا هدی قران را پس از روزهای عید ذبح نمود، در آن صورت به جهت به تأخیر انداختن ذبح هدی از وقت معین آن، دم دیگری بر وی لازم می‌گردد.

و اگر چنان‌چه پیش از ذبح کردن حیوان، موی سر خویش را تراشید و قربانی خویش را نیز از روزهای عید به تأخیر افکند، در آن صورت، دم سوّم نیز بر وی واجب می‌گردد. و این دم سوّم به جهت تراشیدن موی سر پیش از ذبح است. در کتاب «غنیة الناسک» ص 150 بدین موضوع اشاره رفته است.]

و ذبح هر «هدی»یی در سرزمین حرم، مختص گردیده است؛ مگر آن که نفلی باشد و در راه، معیوب و ناقص گردد که در آن صورت [آن را به همراه عیب و نقصش] در قربانگاه [همان جایی که در آن، ذبح حیوان قربانی مشروع گردیده است،] «نَحر» نماید و شخص ثروتمند و توانگر از آن نخورد؛ [یعنی اگر چنان‌چه فردی برای قربانی، شتری را با خود برد و نزدیک بود که این شتر در مسیر راه هلاک گردد، در آن صورت اگر هدی نافله بود، آن را بکشد و سُم آن را با خونش رنگین نماید و با خون آن، کوهانش را نیز رنگین کند و لاشه‌ی ذبح شده‌ی آن را برای فقرا و مستمندان باقی گذارد؛ و نه صاحب آن و نه شخص ثروتمند دیگری از آن نخورد.

و اگر هدی واجب بود، هدی دیگری را جایگزین آن نماید ودر مورد هدی ذبح شده، مختار است و می‌تواند هرگونه که بخواهد، در آن تصرّف نماید. و خوردن از «هدی نذر» جواز ندارد، نه برای صاحب هدی و نه برای شخص ثروتمند دیگری؛ زیرا که آن صدقه می‌باشد و حق فقرا است. و خوردن از «هدی جنایات» نیز جواز ندارد، نه برای صاحب هدی و نه برای شخصی دیگر؛ و «هدی جنایات»، هدی یی است که برای جبران نقصانی که در حجّ واقع گردیده، واجب شده است.]

و فقیر و مستمند حرم و غیر حرم، در دادن گوشت هدایا، برابر و یکسان‌اند [و دادن گوشت هدایا، فقط به مستمندان و فقراء حرم، اختصاص ندارد.]

و [مستحب است که] تنها «بَدَنة» [شتر یا گاوِ] هَدی نافله، هدی تمتّع و هدی قران را [با چرم یا کفشی] قلاده نماید؛ [و دم احصار و دم جنایات، قلاده نمی‌شوند؛ و پس از ذبح کردن هدی،] پالان و زین و افسار و لگام آن را نیز صدقه نماید.

و مزد قصاب را نباید از گوشت قربانی [و از بهای پوست] بپردازد؛ [بلکه بر وی لازم است تا مزد وی را از خودش بدهد. علیس گوید: «اَمَرَنِیْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقُوْمَ عَلیٰ بَدَنةٍ وَ اَنْ اَتَصَدَّقَ بِلَحْمِهٰا وَ جُلُوْدِهٰا وَ اَجِلَّتِهٰا وَ اَنْ لّٰا اُعْطِی الْجَزّٰارَ مِنْهٰا؛ قٰالَ: نَحْنُ نُعْطِیْهِ مِنْ عِنْدنٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج به من فرمان داد تا شتری را قربانی کنم و گوشت و پوست و پالان و زین آن را صدقه نمایم. و به من فرمان داد که مزد قصاب را از آن ندهم؛ و فرمود: مزد قصاب را خودمان می‌پردازیم».]

و بدون ضرورت، بر حیوان قربانی سوار نشود؛ [و اگر نیاز به سوار شدن داشت، در آن صورت بر آن سوار شود؛ و اگر چنان‌چه نیازی به سوار شدن نداشت، در آن صورت بر آن سوار نگردد. ابوالزبیر گوید: شنیدم که از جابر بن عبداللهس درباره‌ی سوار شدن بر حیوان قربانی پرسیدند. او در پاسخ گفت: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «چون ناچار شدی، به گونه‌ای نیکو و پسندیده بر آن سوار شو؛‌ و تا زمانی که حیوان دیگری را برای سواری پیدا کنی، می‌توانی بر حیوان قربانی سوار شوی». مسلم]

و شیر حیوان قربانی را ندوشد؛ مگر آن که قربانگاه [مکانی که در آن، ذبح حیوان قربانی مشروع گردیده است] دور باشد؛ که در آن صورت [شیرش را بدوشد و] آن را صدقه نماید. و اگر چنان‌چه قربانگاه نزدیک بود، در آن صورت بر پستان‌های آن، آب سرد بپاشد [تا با این کار، شیرش قطع گردد.]

و اگر چنان‌چه فردی نذر کرد که با پای پیاده به حج برود، در آن صورت بر وی لازم می‌گردد؛ و نباید تا زمانی که طواف زیارت را انجام نداده است، بر حیوان سوار شود.

و اگر چنان‌چه بر حیوانی سوار شد، در آن صورت باید خونی بریزد و حیوانی را ذبح نماید. و کسی که توان پیاده روی را دارد، پیاده حج کردنش، برتر از سواره حج نمودن است. [و برخی از صاحب‌نظران فقهی گفته‌اند: سواره حج نمودن برتر از پیاده حج نمودن است؛ زیرا این کار، باعث حفظ جان و مال و آرامش روحی و روانی وی است.]

خداوند بلندمرتبه ما را به فضل و احسان خویش، موفّق بگرداند تا به اهداف و آرمان‌های خویش برسیم. و بر ما - به برکت مرتبه‌ی والا و مقام عالی سالار ما حضرت محمد ج - منّت نهد تا به بهترین حال به سوی او [یعنی به سوی حجّ خانه‌اش] رجوع نماییم.

[در اینجا بر خود لازم می‌بینم که در مورد «اِحصار» و «انجام حجّ از جای کسی دیگر» نیز نکاتی را بیان نمایم:

«اِحصار»:

س: اگر چنان‌چه فرد مُحرم [به خاطر وجود موانعی از طرف دیگران، یا بیماری، یا دشمن و غیره] از رهسپار شدن به سوی حجّ، بازداشته شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: چنان‌چه فرد مُحرم به سبب وجود دشمن، یا به سبب عارضه‌ی بیماری، از رسیدن به خانه‌ی خدا و حجّ بازداشته شد، برای وی درست است تا خویشتن را حلال کند و از اِحرام بدر آید.

س: فرد مُحرم در صورت بازداشته شدن از حجّ، چگونه باید خویشتن را حلال نماید و از حرام بدر آید؟

ج: [چنان چه کسی که به سبب وجود داشتن، یا به سبب بیماری و غیره، از رسیدن به خانه‌ی خدا بازداشته شده است]، اگر در سرزمین حَرَم بود، در این صورت گوسفندی را در حَرَم ذبح کند و پس از آن موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید.

و اگر به سرزمین حَرَم نرسیده بود [که از رسیدن به خانه‌ی خدا بازداشته شد،] در این صورت گوسفند یا قیمت آن را [به سوی حرم] بفرستد، و شخصی را از طرف خویش وکیل نماید تا آن گوسفند را از طرف او در حَرَم ذبح نماید؛ و با وکیلش قرار بگذارد که آن گوسفند را در یک روز معین ذبح کند؛ و هر گاه به وسیله‌ی وکیل، آن گوسفند در وقت معین در حَرَم ذبح شود، شخص محرم نیز از اِحرامش حلال می‌گردد.

س: حکم «حاجی قِران» در صورتی که از رسیدن به خانه‌ی خدا بازداشته شود چیست؟

ج: چنان چه «حاجی قِران» در سرزمین حَرَم باشد، دو گوسفند را ذبح نماید؛ و اگر خارج از حَرَم بود، در این صورت دو گوسفند را به سوی حَرَم بفرستد تا از طرف او در آنجا ذبح شوند؛ و پس از ذبح دو گوسفند، از هر دو اِحرام حجّ و عمره بدر می‌آید و حلال می‌گردد.

س: به چه علّت [در وقت بازداشته شدن از حجّ]، گوسفند را به سرزمین حَرَم می‌فرستند؛ و اگر گوسفند را در همان مکانی که از حجّ بازداشته شده است ذبح کند، آیا حلال نمی‌گردد؟

ج: در صورتی که شخص مُحرم، بیرون از محدوده‌ی حَرَم است، ذبح وی [در بیرون از حرم] درست نیست؛ زیرا ذبح کردن حیوانِ «اِحصار» به جز در حرم، در جایی دیگر درست نیست.

س: آیا ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست است؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه/، ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست می‌باشد؛ ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که ذبح کردن حیوان «اِحصار» برای کسی که از حجّ بازداشته شده است، پیش از روز عید درست نمی‌باشد [و فقط باید آن را در روز عید قربان ذبح نمایند.]

س: اگر چنان‌چه فرد عمره‌گزار [به سبب وجود دشمن، یا به سبب بیماری و غیره]، از عمره بازداشته شد، در این صورت در چه وقت باید حیوانِ «اِحصار» وی ذبح کرده شود؟

ج: فرد عمره‌گزار مختار است و در هر وقت که می‌خواهد می‌تواند آن را ذبح کند؛ البته مشروط بر آن که ذبح حیوان در حَرَم باشد. و این مسئله، جزو مسائل اجماعی می‌باشد.

س: هر گاه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار می‌گیرد، حیوان را ذبح نماید [و پس از آن حلال گردد و از اِحرام بدر آید]، آیا انجام کاری دیگر بر وی باقی می‌ماند؟

ج: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار می‌گیرد، بر وی لازم است تا در آینده، یک حجّ و یک عمره قضایی بیاورد؛ و کسی که از عمره در حصار و مانع قرار می‌گیرد، بر وی فقط یک عمره‌ی قضایی است.

س: اگر چنان‌چه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار می‌گیرد، «حاجی قِران» باشد، در این صورت پس از حلال شدن، انجام چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: بر حاجی قِران که در حصار و مانع قرار می‌گیرد، یک حجّ و دو عمره می‌باشد.

س: اگر چنان‌چه شخصی که برای حجّ اِحرام بسته، [به سبب وجود دشمن یا بیماری یا عواملی دیگر] از رسیدن به حجّ، در حصار و مانع قرار گرفت، از این رو به سوی حَرَم گوسفندی را فرستاد و با کسی که گوسفندش را به سوی حَرَم حمل می‌کند قرار گذاشت تا آن را در روزی معین از طرف او ذبح کند؛ و پس از آن، حصار و مانع برطرف شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: اگر چنان‌چه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) و حجّ را داشت، در این صورت برای وی درست نیست تا خویشتن را حلال گرداند و از اِحرام بدر آید؛ و بر وی لازم است تا به انجام اعمال و مناسک حجّ خویش بپردازد، و به سوی حجّ متوجه شود.

و اگر چنان‌چه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) را داشت ولی بر دریافت حجّ قدرتی نداشت، در این صورت خود را حلال نماید؛ و اگر چنان‌چه توان دریافت حجّ را داشت ولی بر دریافت هَدی، توانی نداشت، در این صورت برای وی از روی «استحسان» درست است تا خویشتن را حلال نماید؛ و بهتر آن است که به سوی حجّ خویش متوجه شود و مناسک حجّ خویش را انجام دهد.[12]

س: اگر چنان‌چه فردی برای حجّ اِحرام بست و به مکه‌ی مکرّمه نیز رسید، ولی هم از وقوف در عرفات و هم از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت چنین فردی «مُحْصَر» است یا خیر؟

ج: آری؛ چنین فردی «مُحْصَر» می‌باشد.

س: اگر فردی برای حجّ اِحرام بست و در خود مکه، تنها از وقوف در عرفات یا تنها از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت وی «مُحْصَر» است یا خیر؟

ج: در این صورت وی در حکم «مُحصر» نیست؛ توضیح این که: حکم «اِحصار» بر چنین فردی جاری نمی‌شود، زیرا اگر وی توان دریافت وقوف در عرفه را داشته باشد، در این صورت در عرفات وقوف می‌نماید؛ و پس از آن که حصار از وی برطرف شد، به طواف زیارت می‌پردازد.

و اگر چناچه از وقوف در عرفات منع گردید، در این صورت حجّ از وی فوت گردیده است؛‌ و باید همچون کسی که حجّ ّش فوت شده، رفتار نماید.

س: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار گرفته است؛ آیا با ذبح گوسفند، از اِحرامش حلال می‌گردد، یا این که باید موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید و پس از آن حلال می‌گردد؟

ج: در پرتو دیدگاه امام ابوحنیفه/ و امام محمد/، ذبح گوسفند برای حلال شدن مُحرم از اِحرام، کافی است و با این کار از اِحرام خویش بیرون می‌آید. ولی امام ابویوسف/ بر این باور است که برای بیرون شدن از اِحرام، تراشیدن موی سر نیز لازم است.

«حکم انجام حج از جای کسی دیگر»:

جایگزین گرفتن در عبادات مالی در هنگام عجز و قدرت، هر دو جاری می‌شود؛ امّا در عبادات بدنی، نائب گرفتن به هیچ حالی جایز نیست.

و در عباداتی که مرکّب از هر دو می‌باشند؛ یعنی هم بدنی و هم مالی می‌باشند، همانند: حجّ؛ نائب گرفتن فقط در هنگام ناتوانی و عجز درست است.

و شرط آن، ناتوانی دائم و همیشگی تا وقت فرارسیدن مرگ است.

و شرط عجز و ناتوانی برای نائب گیرنده، فقط محدود به حجّ فرض است نه حج نفل؛ زیرا در حجّ نفل، نیابت در حال قدرت و عجز هر دو جایز است.

و هر کس از جای دو کس احرام بست، پس تاوان هزینه‌ی حجّ هر دو کس بر عهده‌ی وی است، و حجّ وی هم به نیابت از هیچ کدام صحیح نیست، بلکه حجّ از جای خود وی صحّت پیدا می‌کند.

و دم اِحصار بر نائب گیرنده است، و دم قران و جنایت بر نائب.]

فَصلٌ فِی زِیَارَةِ النَّبِیّ  صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم عَلَی سَبِیلِ الاِختِصار تَبعًا لِمَا قَالَ فِی الاِختِیَارِ

لَمَّا کَانَت زِیَارَةُ النَّبِیّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم مِن أَفضَلِ القُرَبِ وَ أَحسَنِ المُستَحَبَّاتِ؛ بَل تَقرُبُ مِن دَرَجَةِ مَا لَزِمَ مِنَ الوَاجِبَاتِ فَإِنَّه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم حَرَّضَ عَلَیهَا وَ بَالَغَ فِی النُّدبِ اِلَیهَا؛ فَقَالَ: «مَن وَجَدَ سَعَةً وَ لَم یَزُرنِی فَقَد جَفَانِی».

وَ قَالَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم: «مَن زٰارَ قَبْرِی، وَجَبَتْ لَهُ شَفٰاعَتِی».

وَ قَالَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم: «مَن زَارَنِی بَعدَ مَمَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی»؛ اِلَی غَیرِ ذَلِکَ مِنَ الاَحَادِیثِ.

وَ مِمَّا هُوَ مُقَرَّرٌ عِندَ المُحَقِّقِینَ؛ أَنَّه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم حَیٌّ یُرزَقُ مُمَتَّعٌ بِجَمِیعِ المَلَاذِّ وَالعِبَادَاتِ غَیرَ أَنَّه حُجِبَ عَن أَبصَارِ القَاصِرِینَ عَن شَرِیفِ المَقَامَاتِ.

وَ لَمَّا رَأینَا اَکثَرَ النَّاسِ غَافِلِینَ عَن أَدَاءِ حَقِّ زِیَارَتِه وَ مَا یُسَنُّ لِلزَّائِرِینَ مِنَ الکُلِّیَّاتِ وَالجُزئِیَّاتِ، اَحبَبنَا اَن نَذکُرَ بَعدَ المَنَاسِکِ وَ اَدَائِهَا فِیهِ نُبْذةٌ مِنَ الادابِ، تَتمِیمًا لِفَائِدةِ الکِتَابِ؛ فَنَقُولُ:

یَنبَغِی لِمَن قَصَدَ زِیَارَةَ النَّبِیّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم أَن یُّکثِرَ مِنَ الصَّلاةِ عَلَیهِ فَإِنَّه یَسمَعُهَا وَ تُبَلَّغُ اِلَیهِ؛ وَ فَضلُهَا أَشهَرُ مِن أَن یُّذکَرَ. فَاِذَا عَایَنَ حِیطَانَ المَدِینَةِ المُنَوَّرَة، یُصَلِّی عَلَی النَّبِیّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ ثُمَّ یَقُولُ: «اَللَّهُمَّ هَذَا حَرَمُ نَبِیِّکَ وَ مَهبَطُ وَحیِکَ فَامْنُن عَلَیَّ بِالدُّخُولِ فِیهِ وَاجْعَلْهُ وِقَایَةً لِی مِنْ النَّارِ وَأَمَانًا مِنْ الْعَذَابِ وَاجعَلنِی مِنَ الفَائِزِینَ بِشَفَاعَةِ المُصطَفَی یَومَ المَابِ».

وَیَغْتَسِلُ قَبْلَ الدُّخُولِ أَوْ بَعْدَهُ قَبلَ التَّوَجُّهِ لِلزِّیارَةِ إنْ أَمْکَنَهُ وَیَتَطَیَّبُ وَیَلْبَسُ أَحْسَنَ ثِیَابِهِ تَعظِیمًا لِلقُدُومِ عَلَی النَّبِیّ النبی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ ثُمَّ یَدخُلُ المَدِینَةَ المُنَوَّرَةَ مَاشِیًا إِن أَمکَنَه بِلَا ضَرُورَةٍ بَعدَ وَضعِ رَکِبِهِ وَ اِطمِئنَانِه عَلی حَشَمِه اَو أَمتِعَتِه مُتَوَاضِعًا بِالسَّکِینَةِ وَالوَقَارِ مُلَاحِظًا جَلَالَةَ المَکَانِ قَائِلًا: «بِسمِ اللهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ؛ اِلی آخِرِه؛ وَاغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَافْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ وَ فَضلِکَ».

ثُمَّ یَدخُلُ المَسجِدَ الشَّرِیفَ فَیُصَلِّی تَحِیَّتَه عِندَ مِنبَرِهِ رَکعَتَینِ وَ یَقِفُ بِحَیثُ یَکُونُ عَمُودُ المِنبَرِ الشَّرِیفِ بِحِذَاءِ مَنکَبِهِ الأَیمَنِ؛ فَهُوَ مَوقِفُ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ وَ مَا بَینَ قَبرِهِ وَ مِنبَرِهِ رَوضَةٌ مِن رِیَاضِ الجَنَّةِ کَمَا أَخبَرَ بِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ قَالَ: «مِنبَرِی عَلی حَوضِی».

فَتَسجُدُ شُکرًا لِلّٰهِ تَعَالی بِأَدَاءِ رَکعَتَینِ غَیرِ تَحِیَّةِ المَسجِدِ شُکرًا لِمَا وَفَّقَکَ اللهُ تَعَالی وَ مَنَّ عَلَیکَ بِالوُصُولِ اِلَیهِ؛ ثُمَّ تَدعُو بِمَا شِئتَ؛ ثُمَّ تَنهَضُ مُتَوَجِّهًا اِلَی القَبرِ الشَّرِیفِ فَتَقِفُ بِمِقدَارِ أَربَعَةِ أَذرُعٍ بَعِیدًا عَنِ المَقصُورَةِ الشَّرِیفَةِ بِغَایَةِ الأَدَبِ مُستَدبِرَ القِبلَةِ مُحَاذِیًا لِرَأسِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ وَجهِهِ الأَکرَمِ مُلَاحِظًا نَظَرَهُ السَّعِیدَ اِلَیکَ وَ سِمَاعَه کَلَامَکَ وَ رَدَّه عَلَیکَ سَلَامَکَ وَ تَأمِینَه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم عَلَی دُعَائِکَ؛ وَ تَقُولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا سَیِّدِی یَا رَسُولَ اللهِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا نَبِیَّ اللهِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا حَبِیبَ اللهِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا نَبِیَّ الرَّحمَةِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا شَفِیعَ الأُمَّةِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا سَیِّدَ المُرسَلِینَ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا خَاتَمَ النَّبِیّینَ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مُزَّمِّلُ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مُدَّثِّرُ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ وَ عَلی أصُولِکَ الطَّیِّبِینَ وَ أَهلِ بَیتِکَ الطَّاهِرِینَ الَّذِینَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهِیرًا؛ جَزَاکَ اللهُ عَنَّا أَفضَلَ مَا جَزَی نَبِیًّا عَن قَومِهِ وَ رَسُولًا عَن أُمَّتِهِ. أَشهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ؛ قَد بَلَّغتَ الرِّسَالَةَ وَ أَدَّیتَ الأَمَانَةَ وَ نَصَحتَ الأُمَّةَ وَ أَوضَحتَ الحُجَّةَ وَ جَاهَدتَ فِی سَبِیلِ اللهِ حَقَّ جِهَادِه وَ أَقَمتَ الدِّینَ حَتَّی أَتَاکَ الیَقِینُ؛ صَلَّی اللهُ عَلَیکَ وَ سَلَّمَ وَ عَلَی أَشرَفِ مَکَانٍ تَشَرَّفَ بحُلُولِ جِسمکَ الکَرِیمِ فِیهِ صَلاةً وَّ سَلَامًا دَائِمَینِ مِن رَبِّ العَالَمِینَ عَدَدَ مَا کَانَ وَ عَدَدَ مَا یَکُونُ بِعِلمِ اللهِ؛ صَلَاةً لَا اِنقِضَاءَ لِأَمَدِهَا؛ یَا رَسُولَ اللهِ! نَحنُ وَفدُکَ وَ زُوَّارُ حَرَمِکَ؛ تَشَرَّفنَا بِالحُلُولِ بَینَ یَدَیکَ وَ قَد جِئنَاکَ مِن بِلَادٍ شَاسِعَةٍ وَ اَمکِنَةٍ بَعِیدَةٍ نَقطَعُ السَّهل وَالوَعرَ بِقَصدِ زِیَارَتِکَ لِنَفُوزَ بِشَفَاعَتِکَ وَالنَّظرِ اِلَی مَآثِرِکَ وَ مَعَاهِدِکَ وَالقِیَامِ بِقَضَاءِ بَعضِ حَقِّکَ وَالاِستِشفَاعِ بِکَ اِلَی رَبِّنَا؛ فَإِنَّ الخَطَایَا قَد قَصَمَتْ ظُهُورَنَا وَالأَوزَارُ قَد أَثقَلَتْ کَوَاهِلَنَا وَ أَنتَ الشَّافِعُ المُشَفَّعُ المَوعُودُ بِالشَّفَاعَةِ العُظمَی وَالمَقَامِ المَحمُودِ وَالوَسِیلَةِ؛ وَ قَد قَالَ اللهُ تَعَالَی: وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جَآءُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَحِیمًا؛ وَ قَد جِئنَاکَ ظَالِمِینَ لِأَنفُسِنَا مُستَغفِرِینَ لِذُنُوبِنَا، فَاشفَع لَنَا اِلَی رَبِّکَ وَ اَسأَلْهُ أَن یُمیتَنَا عَلی سُنَّتِکَ وَ أَن یَحشُرَنَا فِی زُمرَتِکَ وَ أَن یُورِدَنَا حَوضَکَ وَ أَن یَسقِیَنَا بِکَأسِکَ غَیرَ خَزَایَا وَ لَا نَدَامَی؛ الشَّفَاعَةَ الشَّفَاعَةَ الشَّفَاعَةَ یَا رَسُولَ اللهِ؛ یَقُولُهَا ثَلَاثًا. رَبَّنَا اغفِر لَنَا وَ لِاِخوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالاِیمَانِ وَ لَا تَجعَل فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ».

وَ تُبَلِّغُه سَلَامَ مَن اَوصَاکَ بِه فَتَقولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ اللهِ مِن فُلَانِ بنِ فُلَانٍ؛ یَتَشَفَّعُ بِکَ اِلَی رَبِّکَ فَاشفَع لَه وَ لِلمُسلِمِینَ».

ثُمَّ تُصَلِّی عَلَیهِ وَ تَدعُو بِمَا شِئتَ عِندَ وَجهِهِ الکَرِیمِ مُستَدبِرَ القِبلَةِ؛ ثُمَّ تَتَحَوَّلُ قَدرَ ذِرَاعٍ حَتَّی تُحَاذِی رَأسَ الصِّدِّیقِ أَبِی بَکرٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُ وَ تَقُولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا خَلِیفَةَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا صَاحِب رَسُولِ اللهِ وَ أَنِیسَه فِی الغَارِ وَ رَفِیقَه فِی الأَسفَارِ وَ أَمِینَه عَلَی الأَسرَارِ. جَزَاکَ اللهُ عَنَّا أَفضَلَ مَا جَزَی إِمَامًا عَن أُمَّةِ نَبِیِّهِ؛ فَلَقَد خَلَفتَه بِأَحسَنِ خَلفٍ وَ سَلَکتَ طَرِیقَه وَ مِنهَاجَه خَیرَ مَسلَکٍ وَ قَاتَلتَ أَهلَ الرِّدَّةِ وَالبِدَعِ وَ مَهَّدتَ الإِسلَامَ وَ شَیَّدتَ أَرکَانَه فَکُنتَ خَیرَ إِمَامٍ وَ وَصَلتَ الأَرحَامَ وَ لَم تَزَل قَائِمًا بِالحَقِّ نَاصِرًا لِلدِّینِ وَ لِأَهلِه حَتَّی أَتَاکَ الیَقِینُ؛ سَلِ اللهَ سُبحَانَه لَنَا دَوَامَ حُبِّکَ وَالحَشرَ مَعَ حِزبِکَ وَ قَبُول زِیَارَتِنَا؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه».

ثُمَّ تَتَحَوَّلُ مِثلَ ذَلِکَ حَتَّی تُحَاذِیَ رَأسَ أَمِیرِ المُؤمِنِینَ عُمَرَ بنِ الخَطَّابِ رَضِیَ اللهُ عَنهُ فَتَقُولُ: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا أَمِیرِ المُؤمِنِینَ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مُظهِرَ الإِسلَامِ؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مُکَسِّرَ الأَصنَامِ. جَزَاکَ اللهُ عَنَّا أَفضَلَ الجَزَاءِ؛ لَقَد نَصَرتَ الإِسلَامَ وَالمُسلِمِینَ وَ فَتَحتَ مُعَظَّمَ البِلَادِ بَعدَ سَیِّدِ المُرسَلِینَ وَ کَفَلتَ الأَیتَامَ وَ وَصَلتَ الأَرحَامَ وَ قَوِیَ بِکَ الإِسلَامُ وَکُنتَ لِلمُسلِمِینَ إِمَامًا مَرضِیًّا وَ هَادِیًّا مَهدِیًّا؛ جَمَعتَ شَملَهُم وَ أَعَنتَ فَقِیرَهُم وَ جَبَرتَ کَسِیرَهُم؛ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه».

ثُمَّ تَرجِعُ قَدرَ نِصفِ ذِرَاغٍ فَتَقُولُ: «اَلسَّلامُ عَلَیکُمَا یَا ضَجِیعَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ رَفِیقَیهِ وَ وَزِیرَیهِ وَ مُشِیرَیهِ وَالمُعَاوِنَینِ لَه عَلَی القِیَامِ بِالدِّینِ وَالقَائِمَینِ بَعدَه بِمَصَالِحِ المُسلِمِینَ؛ جَزَاکُمَا اللهُ أَحسَنَ الجَزَاءِ؛ جِئنَاکُمَا نَتَوَسَّلُ بِکُمَا اِلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم لِیَشفَعَ لَنَا وَ یَسأَلُ اللهَ رَبَّنَا أَن یَّتَقَبَّلَ سَعیَنَا وَ یُحیِینَا عَلَی مِلَّتِه وَ یُمِیتَنَا عَلَیهَا وَ یَحشُرَنَا فِی زُمرَتِه».

ثُمَّ یَدعُو لِنَفسِه وَ لِوَالِدَیهِ وَ لِمَن أَوصَاهُ بِالدُّعَاءِ وَ لِجَمِیعِ المُسلِمِینَ؛ ثُمَّ یَقِفُ عِندَ رَأسِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم کَالأَوَّلِ وَ یَقُولُ: «اَللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلتَ وَ قَولُکَ الحَقُّ: وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جَآءُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا؛ وَ قَد جِئنَاکَ سَامِعِینَ قَولَکَ طَائِعِینَ أَمرَکَ مُستَشفِعِینَ بِنَبِیِّکَ إِلَیکَ، اَللَّهُمَّ رَبَّنَا اغفِر لَنَا وَ لِآبَاءِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ اِخوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإِیمَانِ وَ لَا تَجعَل فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ؛ رَّبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنیَا حَسَنَةً وَّ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛ سُبحَانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی المُرسَلِینَ وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِینَ».

وَ یَزِیدُ مَا شَاءَ وَ یَدعُو بِمَا حَضَرَه وَ یُوَفِّقُ لَه بِفَضلِ اللهِ تَعَالَی.

ثُمَّ یَأتِی اُسطُوَانَةَ أَبِی لُبَابَةَ الَّتِی رَبَطَ بِهَا نَفسَهُ حَتَّی تَابَ اللهُ عَلَیهِ؛ وَ هِیَ بَینَ القَبرِ وَالمِنبَرِ وَ یُصَلِّیْ مَا شَاءَ نَفلًا؛ وَ یَتُوبُ اِلَی اللهِ وَ یَدعُو بِمَا شَاءَ؛ وَ یَأتِی الرَّوضَةَ فَیُصَلِّی مَا شَاءَ وَ یَدعُو بِمَا أَحَبَّ وَ یُکثِرُ مِنَ التَّسبِیحِ وَ التَّهلِیلِ وَ الثَّنَاءِ وَالاِستِغفَارِ؛ ثُمَّ یَأتِی المِنبَرَ فَیَضَعُ یَدَه عَلَی الرُّمَّانَةِ الَّتِی کَانَت بِه تَبَرُّکًا؛ بِأَثَرِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ مَکَانَ یَدِهِ الشَّرِیفَةِ اِذَا خَطَبَ؛ لِیَنَالَ بَرکَته صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم؛ وَ یُصَلِّی عَلَیهِ؛ وَ یَسأَلُ اللهَ مَا شَاءَ.

ثُمَّ یَأتِی الاُسطُوَانَةَ الحَنَّانَةَ؛ وَ هِیَ: الَّتِی فِیهَا بَقِیَّةُ الجِذَعِ الَّذِی حَنَّ اِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم حِینَ تَرَکَهُ وَ خَطَبَ عَلَی المِنبَرِ حَتَّی نَزَلَ فَاحْتَضَنَه فَسَکَنَ. وَ یَتَبَرَّکُ بِمَا بَقِیَ مِنَ الآثَارِ النَّبَوِیَّةِ وَالأَمَاکِنِ الشَّرِیفَةِ؛ وَ یَجتَهِدُ فِی إِحیَاءِ اللَیَالِی مُدَّةَ إِقَامَتِهِ وَ اغتِنَامِ مُشَاهَدَةِ الحَضْرَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ زِیَارَتِه فِی عُمُومِ الأَوقَاتِ.

وَ یَستَحِبُّ أَن یَخرُجَ اِلَی البَقِیعِ؛ فَیَأتِی المَشَاهِدَ وَالمَزَارَاتِ؛ خُصُوصًا قَبرَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ حَمزَةَ رَضِیَ اللهُ عَنهُ؛ ثُمَّ اِلَی البَقِیعِ الآخَرِ فَیَزُورُ العَبَّاسَ وَ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ وَ بَقِیَّةَ آلِ الرَّسُولِ رَضِی اللهُ عَنهُم؛ وَ یَزُورُ أَمِیرَ المُؤمِنِینَ عُثمَانَ بنَ عَفَّانٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُ وَ إِبرَاهِیمَ بنَ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ أَزوَاجَ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم وَ عَمَّتِهِ صَفِیَّةَ وَالصَّحَابَةَ وَالتَّابِعِینَ رَضِیَ اللهُ عَنهُم؛ وَ یَزُورُ شُهَدَاءَ أُحُدٍ؛ وَ إِن تَیَسَّرَ یَومَ الخَمِیسِ فَهُوَ أَحسَن؛ وَ یَقُولُ: «سَلَامٌ عَلَیکُم بِمَا صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدَّارِ»؛ وَ یَقرَأ آیَةَ الکُرسِیِّ وَالإِخلَاصِ إِحدَی عَشَرَةَ مَرَّةً وَ سُورَةَ یس إِن تَیَسَّرَ وَ یُهدِیْ ثَوَابَ ذَلِکَ لِجَمِیعِ الشُّهَدَاءِ وَ مَن بِجَوَارِهِم مِنَ المُؤمِنِینَ.

وَ یَستَحِبُّ أَن یَأتِیَ مَسجِدَ قُبَاءَ یَومَ السَّبتِ أَو غَیرَه وَ یُصَلِّی فِیه؛ وَ یَقُولُ بَعدَ دُعَائِهِ بِمَا أَحَبَّ: «یَا صَرِیخَ المُستَصرِخِینَ؛ یَا غِیَاثَ المُستَغِیثِینَ؛ یَا مُفَرِّجَ کُرَبِ المَکرُوبِینَ؛ یَا مُجِیبَ دَعوَةِ المُضطَرِّینَ؛ صَلِّ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِه وَاکشِف کُرَبِی وَ حُزْنِی کَمَا کَشَفتَ عَن رَسُولِکَ حُزْنَه وَ کُربَه فِی هَذَا المَقَامِ. یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا کَثِیرَ المَعرُوفِ وَالاِحسَانِ یَا دَائِمَ النِّعَمِ یَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ. وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَّ عَلَی آلِهِ وَ صَحبِهِ وَ سَلَّمَ تَسلِیمًا دَائِمًا أَبَدًا یَا رَبَّ العَالَمِینَ، آمِین.»

فصل:‌ پیرامون زیارت [مسجدالنبی و قبر شریف] پیامبر ج

به طور اختصار و اجمال، به پیروی از آنچه که

نویسنده‌ی کتاب «الاختیار» گفته است.

با توجه به این حقیقت که زیارت [مسجدالنبی و قبر شریفِ] پیامبر ج از برترین اعمال، برای تقرّب و نزدیکی جستن به خدا و از بهترین امور مستحب و پسندیده می‌باشد، بلکه زیارت [مسجدالنبی و قبر شریف پیامبر ج] نزدیک به درجه‌ی واجباتی است که انجام آن‌ها لازم و ضروری می‌باشد؛ زیرا که پیامبر ج بر زیارت مسجدالنبی و قبر شریف خویش، تشویق و ترغیب کرده‌اند و در درخواست انجام آن، مبالغه و اغراق نموده‌اند و فرموده‌اند:

«مَنْ وَجَدَ سَعَةً وَّ لَمْ یَزُرْنِیْ فَقَدْ جَفٰانِیْ» [حافظ عراقی در کتاب «المغنی» آن را از «حمل الاسفار» (1/259) و ابن عدی در «الکامل فی ضعفاء الرجال» (7/14) تخریج کرده‌اند]؛ «کسی که دارای ثروت و توانگری باشد و قبر مرا زیارت نکند، پس به راستی بر من جفا نموده است».

و نیز فرموده‌اند: «مَنْ زٰارَ قَبْرِیْ وَجَبَتْ لَهُ شَفٰاعَتِیْ» [سنن دارقطنی 2/278 و بیهقی در شعب الایمان 3/49]؛ «هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من برایش واجب گردیده است».

و همچین فرموده‌اند: «مَنْ زٰارَنِیْ بَعْدَ مَمٰاتِیْ فَکَأَنَّمٰا زٰارَنِیْ فِیْ حَیٰاتِیْ» [سنن دارقطنی 2/278 و طبرانی در معجم الاوسط 1/94]؛ «هر کس پس از مرگم، [قبر] مرا زیارت کند، گویا که مرا در حال حیات و زندگانی، زیارت کرده است».

و علاوه از این‌ها، احادیث و روایاتی دیگر نیز در این مورد وارد شده است؛ [به هر حال مدینه، حرم و محل هجرت و پایگاه دعوت و رسالت رسول خدا ج و فرود آمدن وحی بر ایشان بوده است و رسول خدا ج آن را حرم و جایگاه حرمت و منزلت قرار داده است، همچنان‌که ابراهیم÷ مکه را حرم قرار داده بود.

جابر بن سمرةس گوید: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «اِنَّ اللهَ تَعٰالٰی سَمَّی الْمَدِیْنَةَ طٰابَةً» (مسلم)؛ «خداوند بلندمرتبه، مدینه را طابه - فرح‌بخش و خوب - نامید».

و ابوهریرهس گوید: «اِنَّ الْمَدِیْنَةَ کَالْکِیْرِ، تُخْرِجُ الْخَبِیْثَ، لٰا تَقُوْمُ السّٰاعَةُ حَتّٰی تَنْفِیْ الْمَدِیْنَةُ شِرٰارَهٰا، کَمٰا یَنْفِی الْکِیْرُ خَبْثَ الْحَدِیْدِ» (مسلم)؛ «مدینه همچون دم آهنگری، خبیث را بیرون می‌کند؛ و قیامت برپا نمی‌شود تا وقتی که مدینه انسان‌های شرورش را بیرون نراند؛ همان‌طور که دم آهنگری، ناخالصی‌های آهن را بیرون می‌کند».

و ابوهریرهس در مورد فضیلت مسجد نبوی و نماز خواندن در آن می‌گوید: پیامبرج فرمود: «لٰا تُشَدُّ الرِّحٰالُ اِلّٰا اِلٰی ثَلٰاثَةِ مَسٰاجِدَ: مَسْجِدِیْ هٰذٰا وَ مَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ مَسْجِدِ الْاَقْصٰی» (بخاری و مسلم)؛ «به قصد زیارت، بار و اثاث سفر بسته نمی‌شود مگر به قصد سه مسجد: این مسجد من (مسجدالنبی)، مسجدالحرام و مسجدالاقصی».

و همچنین از ابوهریرهس روایت است که پیامبر ج فرمود:‌ «صَلٰاةٌ فِیْ مَسْجِدِیْ هٰذٰا خَیْرٌ مِّنْ اَلْفِ صَلٰاةٍ فِیْ غَیْرِهِ مِنَ الْمَسٰاجِدِ اِلَّا الْمَسْجِدِالْحَرٰامِ» (بخاری، مسلم، ترمذی و نسایی)؛ «خواندن یک نماز در مسجد من (مسجدالنبی) بهتر از خواندن هزار نماز در سایر مساجد است به جز مسجدالحرام».

و عبدالله بن زیدس گوید: ‌پیامبر ج فرمود: «مٰا بَیْنَ بَیْتِیْ وَ مِنْبَرِیْ، رَوْضَةٌ مِّنْ رِیٰاضِ الْجَنَّةِ» (بخاری، مسلم و نسایی)؛ «بین خانه‌ی من و منبرم، باغی از باغ‌های بهشت است».

و نیز پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ جٰاءَنِیْ زٰائِراً لٰاتَعْمِدُهُ حٰاجَةٌ اِلّٰا زِیٰارَتِیْ کٰانَ حَقّاً عَلیَّ اَنْ اَکُوْنَ لَهُ شَفِیْعاً یَوْمَ الْقِیٰامَةِ» (دارقطنی)؛ «هر کس به زیارت من آید و جز آن قصد و نیاز دیگری نداشته باشد، بر من واجب خواهد بود که روز قیامت برای او شفاعت کنم».]

و از مواردی که در نزد صاحب‌نظران و پژوهشگران اسلامی به اثبات رسیده و مُحرز و قطعی می‌باشد، این است که پیامبر گرامی اسلام ج زنده‌اند [و بدیشان نزد پروردگارشان] روزی داده می‌شود [و چگونگی زندگی و نوع خوراک ایشان را خدا می‌داند و بس.] و ایشان از تمامی خوشی‌ها و لذّت‌ها و عبادات بهره‌منداند و لذّت می‌برند؛ به جز آن که [چگونگی زندگی و نوع لذّت بردن ایشان،] از چشم‌ها پنهان و در پرده مانده است؛ چشم‌هایی که از درک جایگاه‌ها و منزلت‌های والا و پاک، ناتوان و عاجز است.

و با نظر به این که بیشتر مردم، از ادا کردن حقّ زیارت پیامبر ج و آنچه که برای زائران روضه‌ی پیامبر گرامی اسلام ج از انجام امور کلّی و جزئی، سنّت می‌باشد، غافل و بی‌توجه و بی‌ملاحظه و بی‌اعتنا هستند، بدین جهت دوست داریم که پس از اعمال و مناسک حج و ادای آن‌ها، به فرازی از آداب - به خاطر کامل کردن فایده‌ی کتاب - بپردازیم، از این رو می‌گوییم:

[آداب زیارت مسجد نبوی و قبر شریف پیامبر ج:]

برای کسی که قصد زیارت [مسجد نبوی و قبر] پیامبر گرامی اسلام ج را دارد، مناسب است که بر ایشان درود و سلام بسیار بفرستد؛ زیرا [هرگاه فرد درود فرستنده نزدیک قبر پیامبر ج باشد و بر ایشان درود بفرستد،] پیامبر ج آن را می‌شنود، [و اگر چنان‌چه فرد درود فرستنده از قبر دور باشد و بر پیامبر ج درود بفرستد، در آن صورت به وسیله‌ی فرشتگان،] درود به پیامبر ج رسانیده می‌شود؛ و فضیلت و برتری «فرستادن درود بر پیامبر ج» بیشتر از آن است که بیان شود.

[پس هرگاه شخص حاجی به طرف مدینه‌ی منوّره روان شد، در مسیر راه به کثرت بر رسول خدا ج سلام و درود بفرستد و بگوید:

هر گاه شخص حاجی به طرف مدینه‌ی منوره روان شد، در مسیر راه به کثرت بر رسول خدا ج درود بفرستد:

«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ اٰلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ إِبْراهِیْمَ وَ عَلیٰ اٰلِ إِبْرٰاهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ. اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ اٰلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا بٰارَکْتَ عَلیٰ إِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ اٰلِ إِبْرٰاهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ».

«خداوندا ! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، همچنان‌که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، به تحقیق تو در هر حالی ستوده شده و بسیار بزرگ و با عظمت هستی. خداوندا ! شرف و بزرگواری را که به محمد و آل محمد داده‌ای، بیشتر بگردان همچنان‌که شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و آل ابراهیم بیشتر کرده‌ای. به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده شده و بسیار بزرگ و باعظمت هستی».

و چون نگاه حاجی به درختان مدینه و حرم مدینه و آنچه مدینه به آن شناخته می‌شود افتاد، درود و سلامش را بر رسول خدا بیشتر از همیشه کند و از خدا بخواهد که زیارتش را سودمند و مایة سعادت وی در دنیا و آخرت گرداند و این دعا را بخواند:

«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ اٰلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ إِبْراهِیْمَ وَ عَلیٰ اٰلِ إِبْرٰاهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ. اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ اٰلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا بٰارَکْتَ عَلیٰ إِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ اٰلِ إِبْرٰاهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ. اَللّٰهُمَّ افْتَحْ عَلَیَّ أٔبْوٰابَ رَحْمَتِکَ، وَ ارْزُقْنِیْ فِیْ زِیٰارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ مٰا رَزَقْتَهُ أٔوْلِیٰائَکَ وَ أٔهْلَ طٰاعَتِکَ وَ اغْفِرْ لِیْ وَ ارْحَمْنِیْ یٰا خَیْرَ مَسْئُوْلٍ».

«خداوندا ! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست همچنان‌که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، بی‌شک تو ستوده شده و باعظمتی. خداوندا ! بر محمد و آل محمد برکت عنایت کن همچنان‌که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت عنایت فرمودی. به تحقیق تو ستوده شده و باعظمتی.

پروردگارا ! درهای رحمتت را بر من بگشای و در زیارت قبر رسول خدا ج آنچه را که بهرة دوستانت و اهل طاعتت نمودی، بهره‌ام گردان و مرا بیامرز و مورد رحمت بی‌کرانت قرار ده، ای بهترین کسی که از او خواسته می‌شود.».]

و هرگاه چشمش به دیوارهای مدینه‌ی منوره افتاد [و عمارات مدینه در نظر زائر جلوه‌گر شد،] بر پیامبر ج درود بفرستد و پس از آن، چنین بگوید: «اَللّٰهُمَّ هٰذٰا حَرَمُ نَبِیِّکَ وَ مَهْبَطُ وَحْیِکَ فَامْنُنْ عَلَیَّ بِالدُّخُوْلِ فِیْهِ وَاجْعَلْهُ وِقٰایَةً لِّیْ مِنَ النّٰارِ وَ اَمٰاناً مِّنَ الْعَذٰابِ وَاجْعَلْنِیْ مِنَ الْفٰائِزِیْنَ بِشِفٰاعَةِ الْمُصْطَفیٰ یَوْمَ الْمَآبِ»؛ «پروردگارا! این حرم پیامبر تو و جایگاه نزول وحی تو است؛ پس با دخول در آن، بر من منّت گذار و آن را باعث رستگاری و نجات من از آتش سوزان دوزخ و وسیله‌ای برای در امان ماندن از عذاب بگردان؛ و مرا از زمره‌ی کسانی بگردان که در روز میعادگاه آخرت، با شفاعت پیامبر برگزیده‌ی خدا (حضرت محمد ج) موفّق و کامیاب باشد».

و اگر این امکان برایش وجود داشت، [باید] پیش از وارد شدن به مدینه، یا پس از ورود به مدینه و پیش از آن که قصد زیارت نماید، غسل کند [و یا حداقل وضو بگیرد،] و از مواد خوشبویی کار بگیرد و خویشتن را معطّر و خوشبو نماید و بهترین و زیباترین [و پاک‌ترین و تمیزترین] لباس خویش را به قصد تعظیم و بزرگداشت شرفیابی به زیارت پیامبر گرامی اسلام ج، بپوشد؛ آنگاه اگر این امکان برایش وجود داشت، با پای پیاده وارد مدینه‌ی منوّره شود؛ و پیاده راه رفتن در مدینه‌ی منوره، الزامی و ضروری نیست؛ البته پس از آن که دیگر همراهان و همرکابان وی [در جایی]‌ مستقر شدند و اقامت گزیدند و اِسکان یافتند [و وی نسبت به مکان آن‌ها شناخت دارد تا پس از زیارت قبر پیامبر اکرم ج به سوی آن‌ها بازگردد؛] و همچنین پس از آن که نسبت به خَدَم و حَشَم [اطرافیان و مُلتزمین خویش] و ساک‌ها و چمدان‌ها و اثاثیه‌ها و اسباب سفر خود اطمینان پیدا کرد.

و به هنگام ورود به مدینه، با فروتنی و تواضع همراه با آرامش و وقار و با در نظر گرفتن عظمت و شکوه مکانی که در آن وارد می‌شود، بدان‌جا وارد گردد و با خود این کلمات را زمزمه نماید:

«بِسْمِ اللهِ وَ عَلٰی مِلَّةِ رَسُوْلِ اللهِ ج؛ رَبِّ اَدْخِلْنِیْ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَّ اَخْرِجْنِیْ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَّ اجْعَلْنِیْ مِنْ لَّدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیْراً؛ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ سَیِّدِنٰا مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ. اَللّٰهُمَّ بٰارِکْ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ عَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ کَمٰا بٰارَکْتَ عَلیٰ اِبْرٰاهِیْمَ وَ عَلیٰ آلِ اِبْرٰاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْدٌ؛ وَ اغْفِرْلِیْ ذُنُوْبِیْ وَافْتَحْ لِیْ اَبْوٰابَ رَحْمَتِکَ وَ فَضْلِکَ»؛ «به نام خدا و بر آیین پیامبر ج؛ پروردگارا! مرا صادقانه به هر کاری وارد کن و صادقانه از آن بیرون آور؛ و چنان‌که خطّ اصلی من در آغاز و انجام همه چیز، راستی و درستی باشد و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که در امر حکومت بر دوستان و اظهار حجّت در برابر دشمنان، برایم یار و مددکاری باشد. پروردگارا! بر سالار ما حضرت محمد ج و آل محمد ج صلوات بفرست. [و تا آخر درود بخواند؛ یعنی:‌«پروردگارا! بر محمد ج و آل او صلوات بفرست، همچنان‌که بر ابراهیم و خاندانش صلوات فرستادی؛ به تحقیق تو در هر حالی ستوده شده و بسیار بزرگ و باعظمت هستی. خداوندا! شرف و بزرگواری را که به محمد و آل او داده‌ای، بیشتر بگردان همچنان‌که شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و آل او بیشتر کرده‌ای؛ به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده شده و بسیار بزرگ و با عظمت هستی».] خدایا! گناهانم را ببخش و مرا بیامرز و مورد رحمت بی‌کران خویش قرار بده و درهای رحمت و فضل خویش را بر من بگشای».

آنگاه وارد مسجد شریف [نبوی] شود و برای «تحیه‌ی مسجد»، در کنار منبر مسجد، دو رکعت نماز بخواند؛ و به گونه‌ای بایستد که ستون و پایه‌ی منبر شریف، روبه‌روی شانه‌ی راست وی قرار بگیرد؛ زیرا که آنجا محل توقف و ایستادن پیامبر ج [برای گزاردن نماز] بوده است؛ و همچنان‌که پیامبر ج خبر داده، فاصله‌ی بین قبر و منبر ایشان، باغی از باغ‌های بهشت است. [مسند احمد بن حنبل و سنن کبری بیهقی.]

و نیز فرموده‌اند: «مَنْبَرِیْ عَلٰی حَوْضٍ» [بخاری]؛ «منبر من، بر حوض من - حوض کوثر - است».

آنگاه برای سپاسگزاری از خداوند بلندمرتبه و به شکرانه‌ی این که خداوند تو را توفیق داده و بر تو منّت نهاده تا به مسجد نبوی و روضه‌ی پاک ایشان برسی، دو رکعت نماز علاوه از دو رکعت «تحیة المسجد» بگزار؛ سپس هر آنچه که [از امور دنیوی و اخروی] می‌خواهی، دعا کن و از خدا بخواه؛ آنگاه بلند شو و در حالی که قصد زیارت قبر شریف پیامبر ج را داری [بدانجا برو؛] و به اندازه‌ی چهار ذراع دور از مقصوره‌ی شریفه با نهایت ادب و احترام و پشت به قبله و در حالی که روبه‌روی سر و صورت پیامبر اکرم ج قرار گرفته‌ای بایست؛ البته با در نظر گرفتن این که پیامبر ج تو را می‌بیند و سخنان تو را می‌شنود و سلام تو را پاسخ می‌گوید و بر دعای تو آمین می‌گوید. و [سپس برای سلام گفتن، به طرف قبر شریف پیامبر ج رفته و از گذاشتن دست روی سینه خودداری نماید و سرش را پایین نیاندازد و از تواضع و فروتنی و خاکساری و ذلّتی که فقط لایق است در مقابل خداوند یکتا و یگانه داشته باشیم، اجتناب ورزد و از پیامبر ج طلب کمک و فریادرسی نکند، بلکه با کمال ادب و وقار و آهسته اینگونه بر پیامبر اکرم ج سلام] بگوید:

«اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا سَیِّدیْ یٰا رَسُوْلَ اللهِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا نَبِیَّ اللهِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا حَبِیْبَ اللهِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا نَبِیَّ الرَّحْمَةِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا شَفِیْعَ الْاُمِّةِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا سَیِّدِ الْمُرْسَلِیْنَ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا خٰاتَمَ النَّبِیِّیْنَ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا مُزَّمِّلَ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا مُدَثِّرَ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ وَ عَلیٰ اُصُوْلِکَ یٰا سَیِّدَ الطَّیِّبِیْنَ وَ اَهْلَ بَیْتِکَ الطّٰاهِرِیْنَ الَّذِیْنَ اَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیْراً؛ جَزٰاکَ الله عَنّٰا اَفْضَلَ مٰا جَزَی نَبِیّاً عَنْ قَوْمِهِ وَ رَسُوْلاً عَن اُمَّتِهِ؛ اَشْهَدُ اِنَّکَ رَسُوْلُ اللهِ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسٰالَةَ وَ اَدَّیْتَ الْاَمٰانَةَ وَ نَصَحْتَ الْاُمَّةَ وَ اَوْضَحْتَ الْحُجَّةَ وَ جٰاهَدْتَ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ حَقَّ جِهٰادِهِ؛ وَ اَقَمْتَ الدِّیْنَ حَتّٰی اَتٰاکَ الْیَقِیْنُ؛ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ وَ سَلَّمَ وَ عَلٰی اَشْرَفِ مَکٰانِ تَشَرَّفَ بِحُلُوْلِ جِسْمِکَ الْکَرِیْمَ فِیْهِ صَلٰاةً وَ سَلٰاماً دٰائِمَیْنِ مِنْ رَّبِّ الْعٰالَمِیْنَ عَدَدَ مٰا کٰانَ وَ عَدَدَ مٰایَکُوْنُ بِعِلْمِ اللهِ صَلٰوةً لٰا اِنْقِضٰاءَ لِاَمَدِهٰا یٰا رَسُوْلَ اللهِ! نَحْنُ وَفْدُکَ وَ زُوّٰارُ حَرَمِکَ تَشَرَّفْنٰا بِالْحُلُوْلِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ جِئْنٰاکَ مِنْ بِلٰادٍ شٰاسِعَةً وَ اَمْکِنَةٍ بَعِیْدَةٍ نَقْطَعُ السَّهْلَ وَ الْوَعْرَ بِقَصْدِ زِیٰارَتِکَ لِنَفُوْزَ بِشِفٰاعَتِکَ وَ النَّظَرِ اِلیٰ مٰآثِرِکَ وَ مَعٰاهِدِکَ وَ الْقِیٰامِ بِقَضٰاءِ بَعْضِ حَقِّکَ وَ الْاِسْتشْفٰاعِ بِکَ اِلٰی رَبِّنا فَاِنَّ اَلْخَطٰایٰا قَدْ قَصَمَتْ ظُهُوْرَنٰا وَ الْاَوْزٰارُ قَدْ اثْقَلَتْ کَوٰاهِلَنٰا وَ اَنْتَ الشّٰافِعُ الْمُشَفَّعُ الْمَوْعُوْدُ بِالشِّفٰاعَةِ الْعُظْمٰی وَ الْمَقٰامِ الْمَحْمُوْدِ وَ الْوَسِیْلَةِ وَ قَدْ قٰالَ اللهُ تَعٰالیٰ؛ «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوْا اَنْفُسَهُمْ جٰاؤُوْکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُوْلُ لَوَجُدوا اللهَ تَوّٰاباً رَّحِیْماً»؛ وَ قَدْ جِئْنٰاکَ ظٰالِمِیْنَ لِاَنْفُسِنٰا مُسْتَغْفِرِیْنَ لِذُنُوْبِنٰا فَاشْفَعْ لَنٰا اِلٰی رَبِّکَ وَ اسْأَلْهُ اَنْ یُمِیْتَنٰا عَلٰی سُنَّتِکَ وَ اَنْ یَّحْشُرْنٰا فِیْ زُمْرَتِکَ وَ اَنْ یُّوْرِدَنٰا حَوْضَکَ وَ اَنْ یَّسْقِیَنٰا بِکَأْسِکَ غَیْرَ خَزٰایٰا وَ لٰا نَدٰامٰی؛ اَلشَّفٰاعَةَ، اَلشَّفٰاعَةَ، اَلشَّفٰاعَةَ یٰا رَسُوْلُ اللهِ! رَبَّنَا اغْفِرْلَنٰا وَ لِاِخْوٰانِنا الَّذِیْنَ سَبَقُوْنا بِالْاِیْمٰانِ وَ لٰا تَجْعَلْ فِیْ قُلُوْبِنٰا غِلّاً لِلَّذِیْنَ آمَنُوْا رَبَّنٰا اِنَّکَ رَؤُوْفٌ رَّحِیْمٌ».

«سلام بر تو ای سالار من، ای فرستاده‌ی خدا؛ سلام بر تو ای پیامبر خدا؛ سلام بر تو ای دوست خدا؛ سلام بر تو ای پیامبر رحمت؛ سلام بر تو ای شفاعت کننده‌ی امّت؛ سلام بر تو ای سردار پیامبران؛ سلام بر تو ای خاتم پیامبران؛ سلام بر تو ای جامه بر خود پیچیده؛ [گویا پیامبر اسلام ج در وقت نزول وحی، اغلب با جامه‌ای خود را می‌پوشاند؛ در اینجا پیامبر گرامی اسلام ج با همان حالتی مخاطب قرار می‌گیرد که به هنگام وحی پیدا می‌کرد؛ و چنین ندایی برای ملاطفت با او است، و اشاره‌ای هم به این دارد که هر مؤمنی که در دل شب‌ها جامه به خود پیچیده است، بلند شود و خودسازی کند و اندوخته‌ای بیاندوزد».]

سلام بر تو ای کسی که جامه بر سر کشیده است؛ [مراد جامه‌ی نبوّت و پیغمبری است.] سلام بر تو و دودمان پاکت و اهل بیت پاکیزه‌ات؛ کسانی که خداوند پلیدی را از آن‌ها دور کرد و آن‌ها را کاملاً پاک ساخت. خداوند به جای ما به تو بهتر و برتر از آن جزایی را عنایت کند که به یکی از پیامبران و فرستادگان، به جای قوم و امّتش بدان‌ها داده است؛ و گواهی می‌دهم که بی‌شک تو فرستاده‌ی بر حق او هستی؛ و گواهی می‌دهم که تو ای رسول خدا! رسالت خویش را به مردم ابلاغ نمودی و امانت پیامبری را به مردم رسانیدی و برای هدایت و ارشاد امّت خویش، نصیحت و اخلاص ورزیدی و خیرخواهی فرمودی و دلایل و براهین شرعی و عقلی را در جهان برپا داشتی و واضح و روشن بیان نمودی؛ و در راه خدا جهاد و تلاش کردی آنگونه که شایسته‌ی جهاد و بایسته‌ی تلاش در راه او است؛ و پروردگارت را پرستش کردی تا مرگ به سراغ تو آمد؛ پس درود و سلام خدا بر تو باد؛ و بر شریف‌ترین و پاک‌ترین مکانی که جسم شریف شما در آن حلول کرده، درود و سلام پیوسته از جانب پروردگار جهانیان باد؛ آن هم به تعداد آنچه [از موجودات و مخلوقات] هست و به تعداد آنچه که به علم خدا به وجود خواهد آمد؛ درودی که پایانی برای انتهای آن نباشد.

ای فرستاده‌ی خدا! اینک ما به پیشگاهت آمده‌ایم و از زمره‌ی زائران حرمت می‌باشیم؛ مفتخر به فرود آمدن در جلو تو هستیم؛ از شهرها و مکان‌های دور به پیشگاهت آمده‌ایم و زمین‌های هموار و ناهموار را به قصد زیارت تو پیموده‌ایم، تا به شفاعت تو نائل آییم؛ و به شاهکارها و معجزاتت و به جایگاه‌های معروف و شناخته شده‌ات نگاه کنیم و کمر به ادای برخی از حقوق تو ببندیم و از تو بخواهیم تا در پیشگاه پروردگار ما، شفاعتمان را بکنی؛ زیرا گناهان، پشت ما را شکسته و بار سنگین جرم‌ها ما را خسته و کوفته کرده و اسباب زحمت و مشقّت ما را فراهم نموده است؛ و تو شفاعت کننده و شفاعت پذیرفته شده هستی که به شفاعت بزرگ و مقام محمود و دریافت وسیله [و فضیلت و درجه‌ی رفیع و والای بهشت،] وعده و نوید داده شده‌ای.

و به راستی خداوند بلندمرتبه فرموده است:

«و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می‌کردند به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیغمبر هم برای آنان درخواست بخشش می‌کرد، بی‌گمان خدا را بس توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند».

و بی‌گمان ای رسول خدا! ما در حالی به نزد تو آمده‌ایم که بر خود ستم کرده‌ایم و از گناهانمان طلب آمرزش می‌کنیم؛ از این رو شفاعت ما را به پیشگاه پروردگار بکن و از او بخواه تا ما را بر سنّت و روش تو بمیراند و ما را در گروه و جماعت تو حشر بگرداند و ما را در حوض کوثر تو وارد بگرداند و ما را با جام تو از حوض کوثر بنوشاند؛ بی‌آن که سرافکنده و ذلیل و پشیمان و نادم باشیم. ای فرستاده‌ی خدا! ما شفاعت تو را خواهانیم؛ ما شفاعت تو را خواهانیم؛ ما شفاعت تو را خواهانیم- این جمله را سه بار تکرار کند - ؛ پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل‌هایمان جای مده. پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوان هستی».

آنگاه سلام کسانی را که سفارش کرده‌اند که سلامشان را به پیشگاه رسول خدا ج برسانی، برسان و چنین بگو: «اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا رَسُوْلَ اللهِ ج مِنْ فُلٰانِ بْنِ فُلٰانِ یَتَشَفَّعُ بِکَ اِلٰی رَبِّکَ فَاشْفَعْ لَهُ وَ لِلْمُسْلِمِیْنَ»؛ «بر تو سلام می‌گویم ای فرستاده‌ی خدا از طرف فلان فرزند فلان [به جای فلان فرزند فلان، اسم فرد را با اسم پدرش بگوید.] و از تو به سوی پروردگارت شفاعت می‌طلبد؛ پس برای او و عموم مسلمانان شفاعت کن».

آنگاه بر پیامبر اکرم ج درود بفرست و در جهت [قبر] شریف پیامبر ج و پشت به قبله، هر آنچه می‌خواهی، دعا کن؛ سپس [بعد از سلام گفتن بر پیامبر اکرم ج اندکی به طرف راست] به اندازه‌ی یک ذراع عقب رفته، تا برابر سر مبارک ابوبکر صدّیقس قرار بگیری؛ و اینگونه بر او سلام بگو:

«اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا خَلِیْفَةَ رَسُوْلِ اللهِ ج؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا صٰاحِبَ رَسُوْلِ اللهِ وَ اَنِیْسِهِ فِی الْغٰارَ وَ رَفِیْقِهِ فِی الْاَسْفٰارِ وَ اَمْینِهِ عَلَی الْاَسْرٰارِ؛ جَزٰاکَ اللهُ عَنّٰا اَفْضَلَ مٰا َجَزٰی اِمٰاماً عَنْ اُمَّةِ نَبِیِّهِ فَلَقَدْ خَلَفْتَهُ بِاَحْسَنِ خَلَفٍ وَ سَلَکْتَ طَرِیْقَهُ وَ مِنْهٰاجَهُ خَیْرَ مَسْلَکٍ وَ قٰاتَلْتَ اَهْلَ الرِّدَّةِ وَ الْبِدَعِ، وَ مَهَّدْتَ الْاِسْلٰامَ وَ شَیَّدْتَ اَرْکٰانَهُ؛ فَکُنْتَ خَیْرَ اِمٰامٍ؛ وَ وَصَلْتَ الْاَرْحٰامَ وَ لَمْ تَزَلْ قٰائِماً بِالْحَقِّ نٰاصِراً لِلدِّیْنِ وَ لِاَهْلِهِ حَتّٰی اَتٰاکَ الْیَقِیْنُ. سَلِ اللهَ سُبْحٰانَهُ لَنٰا دَوٰامَ حُبِّکَ وَ الْحَشْرَ مَعَ حِزْبِکَ وَ قَبُوْلِ زِیٰارَتِنٰا؛ َالسَّلٰامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَ کٰاتُهُ». «سلام بر تو ای جانشین فرستاده‌ی خدا ج؛ سلام بر تو ای دوست فرستاده‌ی خدا ج؛ و ای مونس و غمخوار وی در غار ثور؛ و ای رفیق و همیار رسول خدا ج در سفرها و رازدار وی در اسرار؛ خداوند بلندمرتبه از جای ما به تو برتر و بهتر از جزایی را عنایت کند که به امام و پیشوایی از جای امّت پیامبرت می‌دهد.

به راستی تو به نحو احسن جانشینی پیامبر ج را به انجام رسانیدی و به بهترین وجه، بر روش و منش ایشان گام برداشتی؛ و با مرتدان و بدعتگران جنگ و کارزار نمودی و راه را برای رشد و ترقّی اسلام، هموار نمودی و پایه‌های آن را مستحکم نمودی؛ به راستی تو بهترین امام و پیشوا بودی؛ صله‌ی ارحام را وصل نمودی؛ و تا دم مرگ، پیوسته به دنبال حقّ و یار و یاور دین و دینداران بودی؛ از خداوند پاک بخواه تا ما را بر محبّت تو پایدار بدارد و همراه با گروه و جماعتت، حشر بگرداند و زیارت ما را بپذیرد؛ سلام و رحمت و برکت‌های خدا بر تو باد».

سپس [بعد از سلام گفتن بر ابوبکر صدّیقس]، از طرف راست به اندازه‌ی یک ذراع دیگر، خویشتن را به سوی عقب بکش تا برابر سر امیرالمؤمنین، عمر بن خطابس قرار بگیری؛ و اینگونه بر وی سلام کن:

«اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَمِیْرَالْمُؤْمِنِیْنَ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا مُظْهِرَ الْاِسْلٰامِ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا مُکَسِّرَ الْاَصْنٰامِ؛ جَزٰاکَ اللهُ عَنّٰا اَفْضَلَ الْجَزٰاء؛ لَقَدْ نَصَرْتَ الْاِسْلٰامَ وَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ فَتَحْتَ مُعَظَّمَ الْبِلٰادِ بَعْدَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِیْنَ وَ کَفَلْتَ الْاَیْتٰامَ وَ وَصَلْتَ الْاَرْحٰامَ وَ قَوِیَ بِکَ الْاِسْلٰامُ وَ کُنْتَ لِلْمُسْلِمِیْنَ اِمٰاماً مَّرْضِیّاً وَ هٰادِیاً مَّهْدِیّاًً؛ جَمَعْتَ شَمْلَهُمْ وَ اَعَنْتَ فَقِیْرَهُمْ وَ جَبَرْتَ کَسِیْرَهُمْ؛ اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکٰاتُهُ».

«سلام بر تو ای امیر مؤمنان؛ سلام بر تو ای ظاهر کننده‌ی اسلام؛ سلام بر تو ای شکننده‌ی بت‌ها؛ خداوند بهترین جزا را از جانب ما به تو عطا فرماید؛ به راستی تو اسلام و مسلمانان را نصرت نمودی و پس از سالار پیامبران، بیشتر شهرها را فتح نمودی؛ به یتیمان رسیدگی کردی؛ و صله رحمی را به جای آوردی و با تو، اسلام قدرت و شوکت خود را به دست آورد و تو برای مسلمانان، امام و پیشوای خوب و هدایتگری راهیاب بودی که به اختلاف و پراکندگی امّت، سامان دادی و مستمندان آنان را دستگیری و یاری نمودی و نابسامانی‌های آن‌ها را بهبود بخشیدی؛ سلام و رحمت و برکت‌های خدا بر تو باد».

آنگاه به اندازه‌ی نصف ذراع به عقب برگرد و چنین بگو:

«اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمٰا یٰا ضَجِیْعَیْ رَسُوْلِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ وَ رَفِیْقَیْهِ وَ وَزِیْرَیْهِ وَ مُشِیْرَیْهِ وَ الْمُعٰاوِنَیْنِ لَهُ عَلَی الْقِیٰامِ بِالدِّیْنِ وَ الْقٰائِمَیْنِ بَعْدَهُ بِمَصٰالِحِ الْمُسْلِمِیْنَ؛ جَزٰاکُمَا اللهُ اَحْسَنَ الْجَزٰاءِ؛ جِئْنٰاکُمٰا نَتَوَسَّلُ بِکُمٰا اِلیٰ رَسُوْلِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، لِیَشْفَعَ لَنٰا وَ یَسْأَلَ اللهَ رَبَّنٰا اَنْ یَّتَقَبَّلَ سَعْیَنٰا وَ یُحْیِیْنٰا عَلٰی مِلَّتِهِ وَ یُمِیْتَنٰا عَلَیْهٰا وَ یُحْشِرَنٰا فِیْ زُمْرَتِهِ».

«سلام بر شما ای دو فردی که هم مدفن پیامبر ج، دو یار پیامبر ج، دو وزیر پیامبرج، دو مشاور پیامبر ج، و دو معاون و یاور وی در رَتق و فَتق امور دینی هستید؛ و پس از پیامبر ج به رَتق و فَتق مصالح مسلمانان پرداختید؛ خداوند بلندمرتبه به شما دو نفر، بهترین پاداش را عنایت بفرماید؛ ما اینک به پیشگاهتان آمده‌ایم تا به وسیله‌ی شما به پیامبر ج متوسّل بشویم تا وی شفاعت ما را بکند. از خداوند بلندمرتبه خواستاریم تا تلاش ما را بپذیرد و ما را بر آیین پیامبر ج زنده بدارد و بر آن بمیراند و ما را در زمره‌ی گروه و جماعت ایشان، حشر بگرداند».

آنگاه برای خود و پدر و مادر خویش و کسانی که سفارش دعا کرده‌اند و برای تمامی مسلمانان، دعا کند.

سپس همانند بار اول، رو به روی سر پیامبر ج بیاستد و چنین بگوید:

«اَللّٰهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوْا اَنْفُسَهُمْ جٰاؤُوْکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُوْلُ لَوَجُدوا اللهَ تَوّٰاباً رَّحِیْماً»؛ وَ قَدْ جِئْنٰاکَ سٰامِعِیْنَ قَوْلَکَ، طٰائِعِیْنَ اَمْرَکَ، مُسْتَشْفِعِیْنَ بِنَبِیِّکَ اِلَیْکَ؛ اَللّٰهُمَّ رَبَّنٰا اغْفِرْ لَنٰا وَ لِآبٰائِنٰا وَ اُمَّهٰاتِنٰا وَ اِخْوٰانِنَا الَّذِیْنَ سَبَقُوْنٰا بِالْاِیْمٰانِ وَ لٰاتَجْعَلْ فِیْ قُلُوْبِنٰا غِلّاً لِلَّذِیْنَ آمَنُوا، رَبَّنٰا اِنَّکَ رَؤُوْفٌ رَّحِیْمٌ؛ رَبَّنٰا آتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وِّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ؛ سُبْحٰانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّٰا یَصِفُوْنَ وَ سَلٰامٌ عَلَی الْمُرْسَلِیْنَ وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِیْنَ».

«پروردگارا! تو خود فرموده‌ای - و فرموده‌ی تو حق است - که: «و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می‌کردند، به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیامبر هم برای آنان درخواست بخشش می‌کرد، بی‌گمان خدا را بس توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند»؛ و اینک پروردگارا! ما به پیشگاهت آمده‌ایم؛ زیرا فرموده‌ات را شنیده‌ایم و از فرمانت اطاعت و فرمانبرداری نموده‌ایم و از پیامبرت می‌خواهیم تا شفاعت ما را به تو بکند.

پروردگارا! ما را، پدران و مادران ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل‌هایمان جای مده. پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی؛

پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما (و سرای آجل و عاجل ما را خوش و خرّم گردان) و ما را از عذاب آتش دوزخ محفوظ نگاه دار؛ پاک و منزّه است خداوندگار تو از توصیف‌هایی که (مشرکان درباره‌ی خدا به هم می‌بافند و سر هم می‌کنند؛) خداوندگار عزّت و قدرت؛ درود بر پیامبران و ستایش، یزدان را سزاست که خداوندگار جهانیان است».

و اگر خواست می‌تواند بر این نیز بیافزاید؛ و دعا کند بدان چیزهایی که به ذهن و خاطرش می‌رسد؛ و به فضل خدای، برایش توفیق داده می‌شود؛ سپس به کنار اسطوانه‌ی «ابولبابه»س بیاید؛ اسطوانه‌ای که «ابولبابه»س خویشتن را بدان بست [و خودش را از آنجا رها نکرد] تا آن که خداوند توبه‌اش را پذیرفت؛ و اسطوانه‌ی «ابولبابه» در فاصله‌ی بین قبر و منبر قرار دارد؛ و در [آنجا] هر آنچه می‌خواهد، نماز نفل بگزارد و به سوی خدا، توبه و اِنابه نماید؛ و هر آنچه [از امور دنیوی و اخروی] می‌خواهد دعا نماید.

آنگاه [دوباره] به کنار روضه‌ی شریفه بیاید و در آنجا هر چه می‌خواهد نماز بگزارد و بدانچه دوست دارد دعا نماید؛ و زیاد به «تسبیح» [سبحان الله گفتن]، «تهلیل» [لا اله الّا الله گفتن]، ثنا و ستایش خدا و توبه و استغفار مشغول شود.

آنگاه به کنار منبر بیاید و دست خویش را بر قبّه و دسته‌ای که بر منبر است بنهد تا بدین ترتیب از آثار رسول خدا ج و از مکانِ دست شریف ایشان، به هنگام خواندن خطبه، تبرّک حاصل نماید تا بدین‌گونه برکت پیامبر ج را فراچنگ آورد؛ [ناگفته نماند که از قبّه و دسته‌ی منبر، امروز اثری نیست؛] و بر پیامبر گرامی اسلام ج درود بفرستد و هر آنچه می‌خواهد، از خداوند بلندمرتبه درخواست نماید.

آنگاه به کنار اسطوانه‌ی «حنّانة» بیاید؛ و این اسطوانه‌ای است که در آن، باقی مانده‌ی تنه‌ی درختی است که چون پیامبر ج خواندن خطبه را بر آن ترک کرد و بر فراز منبر ایراد خطبه کرد، آن اسطوانه همانند ناله‌ی شتر، ناله کرد؛ و چنان با آواز ناله نمود که پیامبر ج از فراز منبر پایین آمد و آن را در آغوش گرفت؛ و بدین ترتیب، اسطوانه، آرام گرفت و خاموش شد.

و فرد زائر [تا می‌تواند] از آنچه از آثار نبوی و اماکن شریف باقی مانده است، تبرّک بجوید و در مدّت اقامت خویش [در مدینه‌ی منوّره] در زنده نگاهداشتن شب‌ها، کوشش و تلاش نماید و برای مشاهده نمودن [روضه و قبر شریف] حضرت پیامبر اکرمج و زیارت ایشان در عموم اوقات، فرصت‌ها را غنیمت بشمارد؛ [یعنی در زنده داشتن شب‌ها به عبادت، و در زیارت پیامبر اکرم ج هرآن گاه که فرصتی یافت، کوشش و تلاش نماید.

[به هر حال؛ برای این که مسلمانی که وارد مدینه می‌شود و قصد زیارت مسجدالنبی را دارد، اعمالش از روی آگاهی باشد، آداب زیارت مسجدالنبی را ذکر می‌کنیم:

1-   وقتی داخل مسجد شد با پای راستش داخل شود و بگوید: «اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَّ سَلَّم؛ اَللّٰهُمَّ افْتَحْ لِیْ اَبْوٰابَ رَحْمَتِکَ» (ابوداود)؛ «بار خدایا! بر محمد صلوات و سلام بفرست. خدایا! درهای رحمتت را بر من بگشای».

       یا بگوید: «اَعُوْذُ بِاللهِ الْعَظِیْمِ وَ بِوَجْهِهِ الْکَرِیْمِ وَ سُلْطٰانِهِ الْقَدِیْمِ، مِنَ الشَّیْطٰانِ الرَّجِیْمِ» (ابوداود)؛ «پناه می‌برم به خداوند بزرگ و به وجه کریم و سلطان قدیم او، از شرّ شیطان رانده شده».

2-   قبل از نشستن دو رکعت «تحیة المسجد» بخواند.

3-   از دعا کردن و خواندن نماز، رو به قبر شریف پیامبر ج خودداری کند.

4-   سپس برای سلام گفتن به طرف قبر شریف رفته و از گذاشتن دست روی سینه‌اش خودداری کند؛ سرش را پایین نیاندازد؛ و از ذلّتی که فقط لایق است در مقابل خدای یکتا داشته باشیم، اجتناب ورزد و از پیامبر ج طلب کمک و فریادرسی نکند؛ بلکه با تواضع و فروتنی و ادب و احترام و تعظیم و بزرگداشت مناسب، بر پیامبر ج سلام بگوید؛ سپس به همین ترتیب بر دو یار پیامبر ج ابوبکر و عمرب سلام بفرستد.

5-   بلند کردن صدا در مسجدالنبی یا در کنار قبر پیامبر ج دور از ادب است؛ بلکه باید به آرامی صحبت کند؛ چون ادب با پیامبر ج در حال وفات، مانند ادب در حال حیاتش است.

6-   باید بر ادای نماز در صفوف اول جماعت حریص باشد؛ چون نماز خواندن در صف اول، فضیلتی زیاد و ثوابی فراوان دارد.

7-   نباید حرص خواندن نماز در روضه، او را از صف اول جماعت به تأخیر بیاندازد؛ چرا که نماز در روضه هیچگونه برتری بر نماز در سایر جاهای مسجد ندارد.

8-   در وقت بیرون رفتن از مسجد نباید به صورت عقب‌گرد خارج شود، بلکه باید پای چپش را جلو گذاشته و بگوید: «اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ؛ اَللّٰهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ» (ابن ماجه و ترمذی)؛ «خداوندا! بر محمد ج صلوات بفرست؛ خدایا! از تو طلب فضل می‌کنم».

و مستحب است که به سوی قبرستان بقیع خارج شود و به کنار چشم‌اندازها و منظره‌ها و مزارها و مرقدها بیاید؛ به ویژه قبر سالار شهیدان، حمزهس آنگاه به بقیع رهسپار گردد؛ پس مقبره‌ی عباسس حسن بن علیب و سایر خاندان پیامبر ج را زیارت نماید. و همچنین مزار امیرمؤمنان، عثمان بن عفّانس، ابراهیمس فرزند پیامبرج، همسران آن حضرت ج، صفیهل عمه‌ی پیامبر ج، صحابه و تابعین را زیارت کند؛ و به زیارت شهدای «اُحُد» نیز برود؛ و اگر این کار در روز پنج‌شنبه فراهم شود، بهتر خواهد بود؛ و چنین بگوید:

«سَلٰامٌ عَلَیْکُمْ بِمـٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّٰارُ»؛ «درودتان باد! (همیشه به سلامت و خوشی به سر می‌برید) به سبب شکیبایی (بر اذیت و آزار) و استقامتی که (بر عقیده و ایمان) داشتید؛ چه پایان خوبی (دارید که بهشت یزدان و نعمت جاویدان است.)».

و «آیة الکرسی» و سوره‌ی «اخلاص» را یازده مرتبه بخواند؛ و اگر این امکان وجود داشت، سوره‌ی «یاسین» را نیز بخواند و ثواب و پاداش آن را به تمام شهیدان و دیگر مؤمنانی که در کنار آن‌ها مدفن هستند، نثار نماید.

و مستحب است که در روز شنبه یا در روزی غیر از آن، به مسجد قباء بیاید و در آن نماز بخواند؛ [به هر حال، برای زائران مدینه‌ی منوره، مستحب است که روز شنبه بعد از طلوع آفتاب و پیش از زوال خورشید به مسجد «قباء» رفته و به پیروی از پیامبرج در آنجا دو رکعت نماز بخوانند؛ چون در حدیث آمده است: «پیامبر ج پیاده و سواره، پایبند رفتن به مسجد قباء بود و روزهای شنبه به آنجا می‌رفت و دو رکعت نماز می‌خواند». (بخاری و مسلم).

و پیامبر ج نیز می‌فرماید: «کسی که در خانه‌اش وضو بگیرد؛ سپس به مسجد قباء رفته و در آن نماز بخواند، پاداش یک عمره را دریافت می‌نماید» (ابن ماجه).

و برای کسی که در این مسجد می‌آید، مستحب است که بعد از ادای دو رکعت نماز، برای خود و پدر و مادر و اقوام و خویشاوندان خود و پیروزی و موفقیت تمام مسلمانان دعا کند و برای خود و آن‌ها طلب مغفرت و آمرزش گناهان را نماید؛] و پس از دعای خویش - که بدانچه [از امور دنیوی و اخروی] دوست داشته، دعا نموده است - چنین بگوید:

«یٰا صَرِیْخَ الْمُسْتَصْرِخِیْنَ، یـٰا غِیـٰاثَ الْمُسْتَغِیْثِیْنَ، یـٰا مُفَرِّجَ کَرْبِ الْمَکْرُوْبِیْنَ، یـٰا مُجِیْبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّیْنَ، صَلِّ عَلٰی سَیِّدِنٰا مُحَمَّدٍ وَّ آلِهِ وَ اکْشِفْ کُربِیْ وَ حُزْنِیْ کَمـٰا کَشَفْتَ عَنْ رَسُوْلِکَ حُزْنَهُ وَ کَرْبَهُ فِیْ هـٰذَا الْمُقٰامَ یـٰا حَنّٰانُ یـٰا مَنّٰانُ یـٰا کَثِیْرَ الْمَعْرُوْفِ وَ الْاِحْسـٰٰانِ، یٰا دٰائِمَ النِّعَمِ یٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمِیْنَ وَ صَلَّی اللهُ عَلٰی سَیِّدِنٰا مُحَمَّدٍ وَّ عَلٰی آلِهِ وَ صَحْبِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیْماً دٰائِماً ابداً یٰا رَبَّ الْعٰالَمِیْنَ؛ آمِیْنَ».

«ای فریادرس بینوایانِ فریادکننده؛ و ای یاری کننده‌ی بیچارگانِ درمانده؛ و ای برطرف کننده‌ی درد و غصه‌ی دردمندان؛ و ای اجابت کننده‌ی دعای واماندگانِ درمانده؛ بر سرور و سالار ما، حضرت محمد ج و خاندانش، درود بفرست؛ و درد و غُصّه و غم و اندوه مرا در این مکان مقدّس برطرف کن همان‌گونه که درد و غصه و غم و اندوه پیامبرت را در این مکان مقدّس و متبرّک برطرف ساختی؛ ای خدای مهربان؛ و ای خدای احسان کننده؛ و ای خدایی که نیکی و احسانش، فراوان و نعمت و موهبت‌هایش پیوسته و همیشگی و دائمی و سرمدی است؛ ای مهربانترین مهربانان.

و درود و سلام کامل، دائمی و همیشگی خدا بر سرور ما محمد ج و بر خاندان و یاران او بود؛ به حق رحمتت ای پروردگار جهانیان؛ آمین».

[ناگفته نماند که چون شخص زائر برای سفر و مراجعت به وطنش، قصد بیرون رفتن از مدینة منوره را می‌کند، برایش مستحب است که به مسجد نبوی رفته و بعد ازا ادای دو رکعت نماز (در هر کجا از مسجد که برایش میسر گردد)، بر پیامبر اکرم ج و دو یار وفادارش: حضرت ابوبکر صدیقس و حضرت عمر فاروقس (به طریقه‌ای که قبلاً ذکرش رفت) سلام کرده و بعد از آن رو به قبله ایستاده و این دعا را بخواند:

«اَللّٰهُمَّ لٰاتَجْعَلْهُ اٰخِرَ الْعَهْدِ بِحَرَمِ رَسُوْلِکَ، وَ سَهِّلْ لِیَ الْعَوْدَ إِلَی الْحَرَمَیْنِ الشَّرِیْفَیْنِ سَبِیْلاً سَهْلَةً بِمَنِّکَ وَ فَضْلِکَ، وَ ارْزُقْنِیَ الْعَفْوَ وَ الْعٰافِیَةَ فِی الدُّنْیٰا وَ الْاٰخِرَةِ، وَ رُدَّنٰا سٰالِمِیْنَ غٰانِمِیْنَ إِلیٰ أٔوْطٰانِنٰا اٰمِنِیْنَ.

اَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِیْ وَ لِوٰالِدَیَّ وَ لِجَمِیْعِ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ وَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ، اَلْأٔحْیٰاءِ مِنْهُمْ وَ الْأٔمْوٰاتِ. رَبَّنٰا اٰتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِیْ الْاٰخِرَةِ حَسَنَةً وَّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ. رَبَّنٰا اٰتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِیْ الْاٰخِرَةِ حَسَنَةً وَّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ. رَبَّنٰا اٰتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَةً وَّ فِیْ الْاٰخِرَةِ حَسَنَةً وَّ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ.

وَ صَلِّ اللّٰهُمَّ وَ سَلِّمْ وَ بٰارِکْ عَلیٰ سَیِّدِنٰا وَ نَبِیِّنٰا مُحَمَّدٍ ج وَ عَلیٰ اٰلِهِ وَ أٔصْحٰابِهِ أٔجْمَعِیْنَ بِرَحْمَتِکَ یٰا أٔرْحَمَ الرّٰاحِمِیْنَ.»

«خدایا ! این سفر را آخرین سفر من به سوی مسجد الحرام و حرم پیامبر گرامی‌ات مگردان، بلکه به وسیلة فضل و کرم خویش به من توفیق بده تا دوباره بدون زحمت و مشقت به سوی «حرمین شریفین» (بیت الله الحرام و مدینة منوره) بیایم، و از فیوضات و معنویات این سرزمین پاک و مقدس استفاده کنم.

پروردگارا ! عفو و عافیت در دنیا و آخرت را بهره‌ام گردان و ما را با نعمت بزرگ عافیت و بردن ثواب و پاداش حج و زیارت، و با اَمن و امان از این سفر به خانه و کاشانه‌مان باز گردان.

پروردگارا ! مرا و پدر و مادر و تمام مردان با ایمان و زنان با ایمان و تمام مردان مسلمان و زنان مسلمان و زندگان و مردگان آن‌ها را بیامرز. خدایا ! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و سرای دنیا و آخرت ما را خوش و خرم گردان و ما را از عذاب آتش دوزخ محفوظ نگاهدار. خدایا ! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ محفوظ نگاهدار. خدایا ! در دنیا و آخرت به ما نیکی و خیر عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ محفوظ نگاهدار.

پروردگارا ! بر سرور و پیامبر ما حضرت محمد ج و بر تمام آل و اصحابش، سلام و درود بفرست، به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان و ای رحم‌کننده‌ترین رحم کنندگان!».]



[1]- جنایات: جمع «جنایت»؛ و عبارت است از ارتکاب آن چه که از آن در حَرَم نهی به عمل آمده است. و چنان‌چه شخص در حال اِحرام یکی از آن‌ها را انجام بدهد، فدیه یا گرفتن روزه یا دادن طعام به مستمندان و... بر او واجب می‌گردد. [مترجم]

[2]- در هر کجا از جنایات اِحرام که واژه‌ی «دَم» اطلاق می‌گردد، مراد از آن، گوسفندی می‌باشد که یک سال را کامل کرده باشد. و در این گوسفند شرط است که از عیوب و نواقص سالم باشد و در حَرَم ذبح گردد.

و در هر کجا از جنایات اِحرام که واژه‌ی «صدقه» اطلاق می‌گردد، مراد از آن: نصف صاع از گندم، یا یک صاع از جو، خرما، کشمش و یا قیمت یکی از آن‌ها می‌باشد.

[3]- نویسنده‌ی «درالمختار» گوید: اگر چنان‌چه شخص مُحرم، نعلین نداشت، در این صورت کفش‌های خویش را پایین‌تر از استخوان کعب پا، در جایی که بندهای نعلین بسته می‌شود را قطع نماید. و علامه شامی گوید: به گونه‌ای آن‌ها را قطع کند که استخوان پاها و ساق پاها برهنه گردد، نه این که فقط موضع استخوان کعب پا را قطع نماید. (حاشیه‌ی ابن عابدین 2/163)

[4]- ر.ک: ردالمحتار (2/201)

[5]- نویسنده‌ی «هدایه» گوید: در برابر کوتاه نمودن هر ناخن، یک صدقه واجب می‌گردد.

[6]- نویسنده‌ی کتاب «هدایة» گوید: به همین صورت اگر بیشتر از پنج ناخن را به صورت متفرقه چید که صدقه‌اش به قیمت دم می‌رسید در این صورت مقداری از قیمت دم را طبق دلخواه کاسته و سپس مابقی را بپردازد.

[7]- نویسنده‌ی «درالمختار» گوید: «هر گاه حاجی مفرد در حال اِحرام مرتکب جنایت گردد بر وی یک دم لازم می‌گردد، ولی اگر حاجی قِران مرتکب جنایت گردد، در آن صورت بر وی دو دَم لازم می‌شود. و تنها در یک صورت بر حاجی قِران یک دَم واجب می‌گردد و آن این که: بدون اِحرام از ا حرامگاه و میقات عبور کند.» و مراد از این عبارت آن است که اگر حاجی مفرد در حال اِحرام ممنوعاتی را مرتکب گردید، همانند این که یکی از واجبات حج را ترک کند، و یا گیاه سرزمین حَرَم را قطع نماید، در این صورت‌ها، جزاء متعدد نمی‌گردد؛ زیرا چنین کاری، جنایت بر اِحرام تلقی نمی‌گردد. ولی حاجی قِران، یا حاجی متمتّع که قربانی را با خود به سوی مکه روان ساخته است، اگر مرتکب جنایت در حال اِحرام گردند، بر آن‌ها دو دَم لازم می‌گردد. و همچنین صدقه نیز بر حاجی قِران دو برابر می‌شود؛ زیرا در حال ارتکاب جنایت در دو اِحرام حج و عمره بوده است. ولی در حال عبورش از میقات بدون اِحرام، بر وی یک دَم واجب می‌گردد؛ زیرا در آن وقت «قارن» نبوده است.

      علامه شامی در «حاشیه‌ی» خویش گوید: اگر حاجی قِران گیاه حَرَم را قطع کرد، در این صورت جزاء بر وی متعدد نمی‌گردد. نویسنده‌ی «بحر الرائق» گوید: زیرا قطع گیاه حرم، از زمره‌ی غراماتی است که اِحرام بدان ارتباطی ندارد. به خلاف صید حرم؛ زیرا اگر قا رن صید حَرَم را بکشد، پرداخت دو قیمت بر وی لازم می‌گردد؛ چون که جنایت در حال اِحرام رخ داده است از این رو متعدد تلقی می‌شود. و این که شخص مُحرم در حَرَم مرتکب جنایت گردیده است، مورد توجه قرار نمی‌گیرد، زیرا حرمت قوی‌تر، حرمت‌های کوچکتر را به دنبال دارد، از این رو حرمت اِحرام، قوی‌تر از حرمت حَرَم می‌باشد. بنابراین وجوب قیمت به جهت اِحرام است نه به خاطر حرم. و اگر چنان‌چه فرد جانی، بدون اِحرام باشد، در این صورت حرمت حرم، قوی‌تر و بیشتر می‌باشد. (2/223)

[8]- امام بخاری در کتاب صحیح بخاری، بابی را با عنوان «دخول الحرم بغیر اِحرام» [بدون اِحرام در حَرَم داخل شدن] نامگذاری نموده و در ذیل آن گفته است:‌ «ابن عمرب بدون اِحرام وارد حَرَم شد؛ و رسول خدا ج نیز کسانی را به جستجوی هلال و اِحرام بستن فرمان می‌دادند که اراده‌ی حج و عمره را داشتند؛‌ ولی برای دیگران همچون هیزم کشان، از تحقیق و جستجوی هلال و اِحرام، ذکری را به میان نیاوردند.

      حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری» گوید: امام مالک حدیث ابن عمر را از طریق نافع در کتاب «موطأ» آورده و گفته است: عبدالله بن عمر از مکه حرکت کرد و چون به مکان «قدید» رسید، خبر وقوع فتنه را برایش دادند؛ از این رو به مکه برگشت و بدون اِحرام وارد مکه‌ی مکرّمه شد. ولی این عبارت بخاری: «اما برای دیگران همچون هیزم‌کشان از تحقیق و جستجوی هلال ذکری را به میان نیاورد» از سخنان خود مصنّف می‌باشد. خلاصه این که: بخاری اِحرام را مختص کسانی قرار داده که اراده‌ی حج و عمره را دارند؛ و در این راستا به حدیث عبدالله بن عباس استدلال نموده که وی گفت: «من اراد الحج والعمرة»؛ «کسانی که اراده‌ی حج و عمره را دارند»؛ و مفهوم این عبارت چنین است: «کسانی که بدون اراده‌ی حج و عمره به مکه رفت و آمد می‌کنند، برایشان اِحرام لازم نیست.»

      علماء و صاحب نظران اسلامی در این زمینه با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ از دیدگاه مذهب امام شافعی، قول مشهور همان «عدم وجوب به طور مطلق» است؛ و در روایتی دیگر، «وجوب مطلق» آ‌مده است؛ و در مورد کسانی که داخل شدنشان به حَرَم تکرار می‌شود، بهتر همان عدم وجوب است.

      از دیدگاه ائمه‌ی ثلاثه، مشهور همان «وجوب» است. و از هر کدام از این ائمه، «عدم وجوب» نیز نقل شده است. ابن عمر، زهری، حسن و ظاهریه، به «عدم وجوب» معتقدند. و فقهای حنابله، کسانی را از «وجوب» مستثنی نموده‌اند که به جهت برآورده کردن نیازهایشان، به طور مکرر وارد حَرَم می‌شوند. و احناف نیز افرادی را مستثنی کرده‌اند که در داخل میقات‌ها و اِحرامگاه‌ها،‌ سکونت دارند.

      ابن عبدالبر بر این باور است که بیشتر صحابه و تابعین، به «وجوب» معتقدند.

      ابن قدامه در کتاب «المغنی» گوید: مسلمانِ مکلّفی که بدون جنگ و ضرورت به طور مکرّر وارد حَرَم می‌شود، برای وی عبور از میقات بدون اِحرام جایز نیست. و همین قول از امام ابوحنیفه و برخی از شاگردان امام شافعی نقل شده است. و برخی از آن‌ها گفته‌اند: که در این صورت اِحرام بستن واجب نیست؛ و از امام احمد بن حنبل نیز روایتی در تأیید این نظریه نقل شده است.

و نیز از ابن عمر نقل شده که وی بدون اِحرام به منطقه‌ای وارد شد... ابن قدامه در ادامه گوید: مسلمانِ مکلّفی که بدون جنگ و ضرورت به طور مکرر وارد حَرَم می‌شود؛ اگر چنان‌چه پس از عبور از میقات بخواهد اِحرام ببندد، باید به میقات برگردد و از آن جا اِحرام ببندد؛ و اگر چنان‌چه پس از میقات همانند کسی که می‌خواهد برای حج و عمره اِحرام ببندد، اِحرام بست، بر وی دم لازم می‌گردد.

      نگارنده گوید: ‌مذهب امام ابوحنیفه، مالک، و احمد بر آن است:‌کسانی که اراده‌ی وارد شدن به مکه را دارند؛ اگر چنان‌چه اراده‌ی حج و عمره را نیز نداشته باشند، باز هم بر آن‌ها اِحرام بستن لازم است. و در روایتی از امام شافعی نیز چنین آمده است. و چنان که ابن عبدالبر گفت، مذهب بیشتر صحابه و تابعین نیز همینگونه است؛ از این رو بر هر کسی که اراده‌ی وارد شدن به حَرَم یا مکه را دارد لازم است که به یکی از دو نُسک حج یا عمره اِحرام ببندد.

      آری؛ افرادی که به جهت کسب مایحتاج زندگی و نفقه‌ی خانواده‌ی خویش همچون رانندگان به طور مکرّر وارد حَرَم می‌شوند، اگر چنان‌چه با قیاس به هیزم‌کشان [که در روایت بخاری بدان‌ها اشاره شده] بدان‌ها نیز اجازه‌ی ورود به مکه بدون اِحرام داده شود، برای این ورودشان می‌توان راهی را یافت؛ ولی در مورد افرادی که به طور مکرر وارد حَرَم نمی‌شوند یا از مکه بیرون می‌شوند و تا آن سوی میقات و اِحرامگاه می‌روند و دوباره برمی‌گردند، لازم است تا با اِحرام وارد مکه شوند؛ زیرا آن‌ها همانند هیزم‌کشان نیستند.

      و استدلال کردن به عدم وجوبِ اِحرام، به این فرموده‌ی رسول خدا: «برای کسانی که اراده‌ی حج و عمره را دارند»؛ از دیدگاه کسانی که به «مفهوم مخالف» استدلال نمی‌کنند، صحیح نیست؛‌ و از سوی دیگر، این حدیث را ابن عباس روایت کرده است، در حالی که خود وی چنین فتوا می‌داد که بدون اِحرام هیچ تاجر یا نیازمندی به مکه وارد نشود. همچنان که علامه طحاوی این قول ابن عباس را در باب «دخول الحرم هل یصلح بغیر اِحرام» نقل کرده است. و ابن عباس در حالی این فتوا را داد که در فتح مکه بیش از صد هزار صحابه یا بیشتر در رکاب پیامبر ج وجود داشت؛‌ همچنان که بیهقی و دیگران نقل کرده‌اند. [ر.ک: اوجز المسالک، شرح موطأ المالک.]

      و مذهب بیشتر صحابه نیز، عدم جواز وارد شدن به مکه بدون اِحرام بود. و از این موضوع چنین دانسته می‌شود که صحابه از وارد شدن رسول خدا ج در روز فتح مکه بدون اِحرام، به جواز دخول مکه بدون اِحرام استدلال نکرده‌اند؛ زیرا آن‌ها به خوبی تفاوت میان ضرورت و غیر ضرورت را می‌دانستند.

                و وارد شدن پیامبر ج به مکه‌ی مکرّمه در روز فتح بدون اِحرام، به حالات کلّی پیامبر ج قیاس نمی‌شود؛ زیرا پیامبر ج در آن روز، جنگ و پیکار را مباح اعلان نمودند، و خودِ جوازِ جنگ و قتال، بیانگر جواز عبور کردن از میقات بدون اِحرام باشد؛ زیرا شخص مُحرم به برهنه کردن سر و صورت مکلّف است، در حالی که فرد مبارز و جنگجو، به پوشیدن زره و پوشانیدن سر و امثال آن مکلّف است. و هنگامی که خداوند متعال جنگ کردن در مکه را در ساعتی از روز برای رسول خدا ج و یارانش مباح گرداند، در کنار آن، عبور از میقات را بدون اِحرام نیز برای آن‌ها جایز قرار داد.

      و در صحیح بخاری ثابت است که پیامبر ج فرمودند: «اگر فردی جنگ و قتال در مکه را به قیاس جنگ پیامبر ج در مکه، رخصت دانست، به او بگویید: به راستی خداوند متعال به رسول خویش، اجازه‌ی جنگ در مکه را داد و این اجازه را به شما نداد؛ و به تحقیق برای من در ساعتی از روز، اجازه‌ی جنگ در مکه داده شد». از این رو کسانی که اراده‌ی جنگ و قتالِ مباح را ندارند، برایشان داخل شدن به مکه نیز بدون اِحرام مباح نیست. و به همین موضوع ابن قدامه در کتاب «المغنی» اشاره کرده است.

      اما داخل شدن ابن عمر در مکه بدون اِحرام، به گونه‌ای بود که از منطقه‌ی حِلّ برمی‌گشت و از میقات عبور نکرده بود؛ و در این صورت داخل شدن وی به مکه بدون اِحرام درست بود.

      برخی از مردم بر کسانی اعتراض می‌کنند که از مکه‌ی مکرّمه خارج می‌شوند و به مدینه‌ی منوّره یا اماکن دیگر می‌روند، آنگاه اِحرام می‌بندند و به مکه وارد می‌شوند؛ و حالات اینگونه افراد عجیب است؛ زیرا کسی که اراده‌ی حج یا عمره را دارد؛ به اجماع علماء،‌ داخل شدن وی به مکه بدون اِحرام جایز نیست. و در احادیث مرفوعِ صحیح و صریح، نهی‌ای از زیاد عمره کردن وارد نشده است؛ و افرادی که از خارج میقات می‌آیند و می‌خواهند عمره کنند، اگر چنان‌چه چنین افرادی از عمره کردن منع شوند، به راستی از کار خیری منع شده‌اند. «و الله المؤفق لکل خیر»

[9]- این موضوع را نویسنده‌ی کتاب «العنایة» و نویسنده‌ی کتاب «الکفایة» تحقیق و بررسی نموده‌اند؛‌ و نتیجه‌ی تحقیقشان بر آن رفته که: قیاس، دو کفاره را واجب می‌کند؛‌ ولی بر مبنای «استحسان» هر دو کفاره در یکدیگر ادغام می‌شوند؛ و صورت استحسان اینگونه است که حرمت اِحرام، قوی‌تر از حرمت حَرم است؛ زیرا که بر فرد مُحرم، هم شکار حَرَم حرام است و هم شکار سرزمین حِلّ، از این رو امر قوی‌تر شامل امر ضعیف نیز می‌شود.

[10]-        اِذخر: گیاهی است خوشبو و با شاخه‌های باریک که برگ‌هایش ریز و سرخ رنگ یا زرد و تندبو است. این گیاه دارای شکوفه‌های سفید، و بیخ آن ستبر، و ساییده برگ می‌باشد. و بیخ آن را در زبان عربی «غسول» می‌گویند. و با آن دست می‌شویند. و در فارسی به یک قسم آن «والان» یا «بیخ والان» می‌گویند. و گور گیاه و کاه مکه نیز بدو می‌گویند. [مترجم]

[11]-        سیری در مسایل قدوری، ج 1، صص 294-325.

[12]-        ر.ک: البحر الرائق (3/60) و رد المحتار (2/335).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد