ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(1) حَدَّثَنَا علی بْنُ حُجْرٍ، أَنبَأَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ حُمَیْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: کَانَ شَعَرُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِلَى نِصفِ أُذُنَیْهِ.
24 ـ (1)... انس بن مالکس گوید: [گاهی اوقات] اندازهی موهای سر پیغمبر ج تا نیمهی هر یک از دو گوششان میرسید.
&
«اُذُنیه»: مثنی «اُذُن»؛ گوش. جمع: «آذان».
(2) حَدَّثَنَا هَنَّادٌ بْنُ السَّریِّ، حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی الزِّنَادِ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: کُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ، وَکَانَ لَهُ شَعْرٌ فَوْقَ الْجُمَّةِ وَدُونَ الْوَفْرَةِ.
25 ـ (2) ... عایشهل گوید: من و پیامبرگرامی اسلام ج هر دو از یک ظرفِ پُر آب، غسل میکردیم و موهای سر آن حضرت ج پایینتر از لالهی گوشها و بالاتر از شانههای ایشان بود.
&
«إِناء»: ظرف، آوند.
«الجَمَّة»: گیسو و مویی که تا زیر نرمهی کِتف برسد.
«الوفرة»: گیسویی که به نرمهی گوش برسد.
و «اللمّة»: گیسویی که تا سر کتف برسد.
«فوق»: ظرف مکان است و مفید معانی: ارتفاع و بلندی، افزونی و بیشی و تفوّق و برتری.
«دون»: ظرف مکان و منصوب است و نسبت به اسمی که بدان اضافه میشود، معانی مختلفی پیدا میکند. چنانکه «مشی دونه: جلو او راه رفت»؛ و «جلس الوزیر دون الامیر: وزیر پشت سر پادشاه نشست»؛ و «السماء دونک: آسمان بالای سرتوست»؛ و «دون قدمیک بساط: زیر دو پایت، فرش است»؛ و «مشی دون ان یتوقف: بیآنکه بماند راه رفت»؛ و «دون العلی مشقات: در راه رسیدن به بلند مرتبگی رنجها و سختیها است». اسم فعل است به معنی «خُذ» [بگیر]؛ مثل: «دونک الکتاب: کتاب را بگیر». و در اینجا به معنی «پایینتر از...» است.
(3) حَدَّثَنَا أَحمَدُ بنُ مَنِیعٍ، حَدَّثَنَا أَبُوقَطَنٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنِ الْبَرَاءِ بنِ عَازِبٍ قَالَ: کَانَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرْبُوعًا، بُعَیدَ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ، وَکَانَت جُمَّتُهُ تَضرِبُ شَحْمَةَ أُذُنَیْهِ.
26 ـ (3)...براء بن عازبس گوید: رسول خدا ج میانه بالا بودند [که نه زیاده از حد بلند بالا بودند و نه بیش از اندازه کوتاه قد، بلکه خوش اندام بودند و خوش استیل]؛ فاصلهی میان دو شانهی ایشان زیاد بود؛ [یعنی چهارشانه بودند]؛ و گیسوان انبوهی داشتند که روی لالهی گوشهایشان را پوشانیده بود و موهایشان به لالهی گوشهایشان پهلو میزد.
&
«مربوع»: مرد میانه بالا که قامتش نه بیش از اندازه بلند و بالا باشد و نه زیاده از حد، کوتاه و ترنجیده باشد؛ یعنی پیامبر ج میانه بالا بودند که نه کوتاهی قدشان، اندام ایشان را از چشم نوازی باز میداشت و نه بلندی قامتشان، قد و بالای ایشان را از دل انگیزی و جذّابیت میانداخت، بلکه خوش اندام و میانه بالا بودند.
(4) حَدَّثَنَا مُحَّمَدُ بنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا وَهبُ بنُ جَرِیرِ بنِ حَازِمٍ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَن قَتَادَةَ قَالَ: قُلتُ لِأَنَسٍ: کَیفَ کَانَ شَعرُ رَسُولِ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قال: لَمْ یَکُنْ بِالْجَعْدِ وَلا بِالسَّبِطِ، کَانَ یَبلُغُ شَعرُهُ شَحمَةَ أُذُنَیهِ.
27 ـ (4) ... قتاده گوید: خطاب به انس بن مالکس گفتم: گیسوان رسول خدا ج چگونه بود؟ وی در پاسخ بدین سؤال گفت: گیسوانشان نه چندان درهم فشرده و فِرخورده و مجعَّد و پیچیده بود و نه چندان آویخته و فروهشته [بلکه نسبتاً صاف بود که اندکی چین و شکن نیز داشت]؛ و گیسوان آن حضرت ج به لالهی گوشهایشان میرسید.
(5) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ أَبِی عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ قَالَتْ: قَدِم رَسوُلُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَکَّةَ قَدْمَةً وَلَهُ أَرْبَعُ غَدَائِرَ.
28 ـ (5) ...ام هانی دختر ابوطالبل [و خواهر علیس] گوید: یک بار رسول خدا ج به مکّهی مکرّمه آمدند در حالی که چهار گیسو داشتند.
&
«قدم»: به شهر داخل شد، به شهر آمد.
«قَدمَة»: یک بار، یک دفعه.
«غدائر»: جمع «غدیرة»: دسته موی تابیده در کنارهی پیشانی، طرّه، گیسو، گیسوی بافتهی زنان.
(6) حَدَّثَنَا سُوَیدُ بنُ نَصرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ، عَنْ مَعْمَرٌ، عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِیِّ، عَنْ أَنَسٍ: اَنَّ شَعَرَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِلَى أَنْصَافِ أُذُنَیْهِ.
29 ـ (6) ... انس بن مالکس گوید: [گاهی اوقات] اندازهی گیسوان پیامبراکرم ج تا نیمهی گوشهایشان میرسید.
(7) حَدَّثَنَا سُوَیدُ بنُ نَصرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ، عَنْ یُونُسَ ابْنِ یَزِیدَ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُاللَّهِ بْنُ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُتبَةَ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَسْدِلُ شَعْرَهُ، وَکَانَ الْمُشْرِکُونَ یَفْرُقُونَ رُءُوسَهُمْ، وَکَانَ أَهْلُ الْکِتَابِ یَسْدِلُونَ رُءُوسَهُمْ، وَکَانَ یُحِبُّ مُوَافَقَةَ أَهْلِ الْکِتَابِ فِیمَا لَمْ یُؤْمَرْ فِیهِ بِشَیْءٍ، ثُمَّ فَرَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأْسَهُ.
30 ـ (7) ... ابن عباسب گوید: [ابتدا] رسول خدا ج گیسوانشان را بر جلو پیشانی یا اطراف سرخویش میریختند و آویخته رها میکردند؛ و مشرکان و چندگانه پرستان، موهایشان را فرق میکردند و گیسوانشان را به سمت راست و چپ، پخش مینمودند؛ و اهل کتاب نیز موهایشان را آویخته بر جلو پیشانی خود رها میکردند. و رسول خدا ج نیز تا هنگامی که در موردی بدیشان فرمان و دستوری نمیرسید، دوست داشتند تا موافق با اهل کتاب رفتار کنند؛ [و دوست داشتند که موهایشان را همانند اهل کتاب، بیارایند]؛ آنگاه پس از مدتی، روی سرشان فرق باز کردند و گیسوانشان را به سمت راست و چپ، پخش کردند.
&
«یَسدُل»: موهایش را در جلو پیشانی یا اطراف سر، فرو میآویخت و رها میکرد.
«یفرقون»: موی را از وسط سر به دو طرف آن فرو میآویختند و به سمت راست و چپ پخش میکردند.
«و کان یحبّ موافقة اهل الکتاب»: پیامبر گرامی اسلام ج دوست داشتند که موافق با اهل کتاب رفتار کنند، البته تا هنگامی که در آن مورد فرمانی برای پیامبر ج از جانب خدا نرسیده باشد.
علماء و صاحب نظران اسلامی گفتهاند: دوست داشتن پیامبر ج آداب اهل کتاب را یا بدین سبب است که به هر حال، ایشان هم در اعتقاد به توحید و یگانگی خدا و اعتقاد به نبوّت برخی از انبیاء و پیامبران، و برخی دیگر از عقاید، با آیین حنیف، مشترک هستند. و یا به جهت تألیف قلوب آنان بود که به هر صورت برای این کار، شایستگی بیشتری از مشرکان و چندگانه پرستان داشتند.
«اهل الکتاب»: یهود و نصاری که دارای دو کتاب مذهبی تورات و انجیل هستند.
«ثمّ فرق رسول الله ج رأسه»: مشرکان و چندگانه پرستان عرب، موهای سرهایشان را به صورت فرق باز میکردند و به دو طرف سر فرو میآویختند و به سمت راست و چپ، شانه میکردند. رسول خدا ج [در ابتدا] در مقابل مشرکان، موافقت با اهل کتاب را ترجیح میدادند و دوست داشتند که موهایشان را همانند اهل کتاب بیارایند و همانند آنها، موهای خویش را به صورت آویخته و آویزان رها کنند؛ آنگاه پس از مدتی، روی سرشان فرق باز کردند و گیسوانشان را به سمت راست و چپ شانه کردند. و چنین معلوم میشود که وقتی مشرکان از میان رفتند، احتمال مشابهت با آنان نیز از میان رفت؛ از این رو پیامبر ج در اواخر عمر خویش، موها و گیسوانشان را به صورت فرق باز میکردند و بدانها روغن سر میمالیدند و شانه میکردند.
(8) حَدَّثَنَا مُحَّمَدُ بنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبدُالرَّحمنِ بنُ مَهدِیٍّ، عَن إِبرَاهِیمَ بنِ نَافِعٍ المَکِّیِّ، عَن ابنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَن مُجَاهِدٍ، عَن أُمِّ هَانِئٍ قَالَت: رَأَیتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَا ضَفَائِرَ أَربَعٍ.
31 ـ (8) ... اُمّ هانیل [خواهر علیس و دختر عموی پیامبر اکرم ج] گوید: رسول خدا ج را دیدم در حالی که دارای چهار گیسوی بافته شده بودند.
&
«ذا»: صاحب، دارنده، دارا. «ضفائر»: جمع «ضفیرة»: گیسوی بافته شده. «اربع»: چهار. «ذا ضفائر اربع»: دارای چهار گیسوی بافته شده بود.