اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سپیدی موهای رسول خدا


حدیث شماره 37

(1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا أَبُودَاوُدَ، حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: قُلْتُ لأَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: هَلْ خَضَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: لَمْ یَبْلُغْ ذَلِکَ، إِنَّمَا کَانَ شَیْبًا فِی صُدْغَیْهِ، وَلَکِنْ أَبُوبَکْرٍ رَضِیَ اللهُ  تعالی عَنهُ خَضَبَ بِالْحِنَّاءِ وَالْکَتَمِ.

37 ـ (1) ... قتاده گوید: از انس بن مالکس پرسیدم: آیا رسول خدا ج موهایشان را رنگ می‌کردند؟ انسس در پاسخ بدین سؤال گفت: موهای پیامبراکرم ج چندان سپید نشده بود[که بخواهند با رنگ آن‌ها را تغییر دهند و بر آن‌ها خضاب ببندند]؛ و تنها اندک اثری از سپیدی، روی شقیقه‌های آن حضرت ج مشاهده می‌شد، ولی ابوبکرس موهای خویش را به وسیله‌ی حناء و کتم، رنگ می‌کرد و آن‌ها را خضاب می‌بست.

 &

«خضب»: موهای سر و ریش را تغییر رنگ داد و بدان‌ها خضاب بست.

«خِضاب»: آنچه با آن رنگ کنند، همچون حناء و وسمه و مانند آن. رنگ، حناء و آنچه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند.

«لم یبلغ ذلک»: یعنی موهای پیامبراکرم ج چندان سپید نشده بود و سفیدی آن، بدین اندازه نرسیده بود که بخواهند با رنگ حناء و وسمه آن را تغییر بدهند و بدان‌ها خضاب ببندند؛ بلکه فقط اندکی کنار دو شقیقه‌اش سپید شده بود.

«صُدغیه»: مثنی «صُدغ»: شقیقه، گیجگاه، کنار پیشانی، یک طرف پیشانی بین چشم و گوش، موی پیچ خورده کنار پیشانی.

«الحِنّاء»: حناء، رنگ سرخ که از حناء گرفته می‌شود. و «حناء»: درختی است کوچک که بلندی‌اش تا دو متر می‌رسد؛ برگ‌هایش شبیه به برگ انار، گل‌هایش سفید و معطّر و خوشه‌ای؛ برگ‌های آن را نرم می‌سازند و به شکل پودر درمی‌آورند و برای رنگ کردن موهای سر یا رنگ کردن دست و پا به کار می‌برند.

«الکَتَم»: وسمه و برگ نیل، یا رنگی شبیه به نیل که زنان در آب خیس می‌کنند و به ابروهای خود می‌کشند. و برگ نیل: گیاهی است که در کشورهای گرمسیر مانند هندوستان و ...می روید؛ بلندی‌اش تا یک متر می‌رسد؛ برگ‌هایش شبیه به برگ آقاقیا؛ شاخ و برگ آن به هم پیچیده؛ گل‌هایش خوشه‌ای و سرخ و بی‌بو؛ بذر آن را می‌کارند و اگر پس از درو کردن شاخه‌ها، ریشه‌ی آن را در زمین باقی بگذارند، سال دیگر هم سبز می‌شود و ممکن است به همین ترتیب تا چند سال دوام کند. شاخه‌های نیل را بعد از درو کردن در حوض آب می‌ریزند و پس از 17 یا 20 ساعت، آب آن را خالی می‌کنند و آنچه تَه نشین شده در کیسه می‌ریزند و آویزان می‌کنند؛ و وقتی نیم خشک شد، آن‌ها را در آفتاب پهن می‌کنند تا خوب خشک شود. و این همان ماده‌ی کبود رنگی است که در نقاشی و رنگریزی به کار می‌رود.

حدیث شماره 38

(2) حَدَّثَنَا إِسحَاقُ بنُ مَنصُورٍ وَ یَحیی بنُ مُوسَی قَالا: حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: مَا عَدَدْتُ فِی رَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلِحْیَتِهِ إِلا أَرْبَعَ عَشْرَةَ شَعْرَةً بَیْضَاءَ.

38 ـ (2) ... انس بن مالکس گوید: در تمامی موهای سر رسول خدا ج و ریش ایشان، فقط چهارده تار موی سفید، مشاهده کردم و برشمردم؛ [و شمار موهای سفید سر وریش آن حضرت ج به بیست تار موی نمی‌رسید.]

 &

«ماعددتُ»: بر نشمردم، شمارش نکردم.

«اربع عشرة»: چهارده تا.

 «شعرة بیضاء»: تار موی سفید.

حدیث شماره 39

(3) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا أَبُودَاوُدَ، أَنبَأَنَا شُعْبَةُ، عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبٍ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ، وَ قَد سُئِلَ عَنْ شَیْبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: کَانَ إِذَا دَهَنَ رَأْسَهُ لَمْ یُرَ مِنْهُ شَیبٌ، وَإِذَا لَمْ یَدْهُنْ رُئِىَ مِنْهُ.

39 ـ (3) ... سماک بن حرب گوید: در حالی که از جابر بن سمرةس درباره‌ی موهای سپید [سر و ریش] رسول خدا ج سؤال شد، شنیدم که در این باره گفت: آن حضرت ج هرگاه روغن بر سر خویش می‌مالیدند، چیزی از موهای سپید ایشان مشاهده نمی‌شد، [و موهای سپیدشان در زیر روغن و در زیر درخشش موها براثر مالیدن روغن، پوشیده می‌شد]؛ و هرگاه به موهایشان روغن نمی‌زدند، مقداری از موهای سپیدشان دیده می‌شد.

 &

«سُئل»: مورد سؤال و پرسش قرار گرفت.

«شیب»: موی سفید سر و ریش.

«دَهَنَ»: روغن مالید.

«لم یُر»: دیده نمی‌شد. «رُئیَ»: دیده می‌شد.

حدیث شماره 40

(4) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بنُ عُمَرَ بنِ الوَلیِدِ الکِندِیُّ الکُوفیُّ، أَنبَأَنَا یَحیَى ابنُ آدَمَ، عَن شَرِیکٍ، عَن عُبَیدِاللهِ بنِ عُمَرَ، عَن نَافِعٍ، عَن عَبدِاللهِ بنِ عُمَرَ قَالَ: «إِنَّمَا کَانَ شَیبُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَحوًا مِن عِشرِینَ شَعرَةً بَیضَاءَ».

40 ـ (4) ... عبدالله بن عمرب گوید: شمار موهای سفید سر و ریش رسول خداج در حدود بیست تار موی بود.

 &

«نحواً»: حدود، در حدود، تقریباً، نزدیک، کم و بیش.

«عشرین»: بیست.  «شعرة بیضاء»: تار موی سپید.

روایات و احادیث در شمار موهای سفید سر و ریش رسول خدا ج مختلف و گوناگون است:

·        از انس بن مالکس پرسیده شد: آیا رسول خدا ج خضاب می‌بستند؟ گفت: شمار موهای سپیدشان کمتر از آن بود که نیازی به خضاب داشته باشد؛ موهای سپید ریش آن حضرت ج به بیست نمی‌رسید.

·        و در روایتی دیگر آمده است: به انسس گفته شد: آیا موهای رسول خدا ج سپید شده بود؟ گفت: خداوند او را با موهای سپید معیوب نکرده بود. در تمام سر و ریش ایشان، غیر از هفده یا هیجده موی سپید وجود نداشت.

·        و در روایتی آمده است که انس بن مالکس گفته است: در همه‌ی موهای سر و ریش رسول خدا ج فقط چهارده تار موی سپید برشمردم.

·        و در روایتی، موهای سپید از سر و ریش پیامبر ج نفی شده است. اشعث بن سُلیم می‌گوید: شنیدم پیرمردی از بنی کنانه می‌گفت: رسول خدا ج را در بازار ذوالمجاز دیدم که موهای پیچیده داشت و تمام موهای سر و ریش ایشان کاملاً سیاه بود.

·        و در روایتی آمده است: هیثم بن دهر اسلمیس گوید: موهای سپید پیامبر ج را دیدم که در چانه و جلو سر قرار داشت و دقّت کردم و شمردم سی تار موی بود. و...

به هر حال، در میان این روایات و احادیث هیچگونه تناقضی نیست؛ چرا که اختلاف روایات، مبتنی بر اختلاف زمان‌های گوناگون است؛ یعنی: یکی از راویان، پیامبر ج را در 55 سالگی دیده و دیگری در 57 سالگی و دیگری در 60 سالگی و آن دیگری در 62 سالگی و ... مشاهده کرده است؛ و پر واضح است که اختلاف زمان‌ها و گذشت سالها، بر سر و ریش پیامبر ج تأثیراتی را در سپید شدن موهای سر و ریش ایشان گذاشته است، و هر یک از راویان، بر مبنای مشاهده‌اش، تعداد موهای سپید سر و ریش آن حضرت ج را روایت نموده است.

و از مجموع روایات دانسته می‌شود که خداوند متعال، ایشان را با موی سپید معیوب نکرده بود و چندان موی سپید نداشت که نیاز به خضاب بستن و تغییر دادن آن با رنگ حنا و وسمه داشته باشد؛ بلکه شمار موهای سپیدشان کمتر از آن بود که نیازی به خضاب و رنگ داشته باشد؛ و در مجموع، شمار موهای سپید سر و ریش آن حضرت ج به بیست تار موی نمی‌رسید که هرگاه روغن بر سر خویش می‌مالیدند، آن موهای سپید دیده نمی‌شد و هرگاه روغن نمی‌زدند، آشکار می‌شد.

حدیث شماره 41

(5) حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلاءِ، حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ هِشَامٍ، عَنْ شَیْبَانَ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ أَبُوبَکْرٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ شِبْتَ! قَالَ: «شَیَّبَتْنِی هُودٌ، وَ الْوَاقِعَةُ، وَ الْمُرْسَلَاتُ، وَ عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ، وَ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ».

41 ـ (5) ... ابن عباسب گوید: ابوبکر صدّیقس خطاب به آن حضرت ج گفت: ای رسول خدا ج! می‌بینم که موهایتان سپید شده است! [یعنی پیر شده‌اید!] پیامبر گرامی اسلام ج فرمودند: آری، [اوامر و فرامین، تعالیم و آموزه‌ها، احکام و دستورات، حقایق و مفاهیم والا و حکایات و داستان‌های تکان دهنده و تکالیف و مفاهیم والای] سوره‌ی «هود»، سوره‌ی «واقعه»، سوره‌ی «مرسلات»، سوره‌ی «عمّ یتساءلون» و سوره‌ی «اذا الشمس کوّرت»، مرا پیر کرده‌اند و موهایم را سپید نموده‌اند.

 &

«قَد»: اسم مبنی به معنی کافی است. «قد زیدٌ درهم: یک درهم برای زید بس است».

و گاهی نیز معرب می‌شود؛ چنان‌که گفته می‌شود: «قدُ زیدٍ درهم». به هر حال «قَد» اسم فعل به معنی «کافی بود»، یا «کافی است» می‌باشد.

این حرف [قد]، در فعل پس از خود عمل نمی‌کند و فقط قسمِ بین آن و فعل فاصله می‌شود و همراه با فعل مضارع، یا افاده‌ی معنی توقّع می‌کند مانند: «قد یأتی ابوک غداً: احتمالاً فردا پدرت می‌آید»؛ و یا افاده‌ی معنی تقلیل می‌کند؛ مانند: «قد یصدق الکذب: به ندرت درغگو، راست می‌گوید»؛ و یا افاده‌ی معنی تکثیر می‌نماید: «قد اشهد الغارة الشعواء: چه بسا غارتهای پراکنده‌ای که در آن حضور داشتم».

و با فعل ماضی، یا افاده‌ی معنی تحقیق می‌کند؛ مانند: «قد افلح من تزکی: به تحقیق کسی که پاکی ورزید، رستگار شد»؛ و یا تقریب فعل ماضی به حال؛ مانند: «قد خطب سعیدٌ: اندکی پیش سعید سخنرانی کرد».

و در جمله‌ی «قد شبتُ»، به معنی تحقیق است؛ یعنی به تحقیق پیر شدید و موهایتان سپید شده است.

«شبتَ»: موهایتان سپید شده است و غبار پیری بر چهره‌تان نشسته است.

«شَیَّبتنی»: مرا پیر کرده و موهایم را سپید نموده است.

«هود»: یعنی اوامر و فرامین سوره‌های هود، واقعه و ... و تعالیم و آموزه‌ها و احکام و دستورات و حقایق و مفاهیم والای آن‌ها و حکایات و داستان‌های تکان‌دهنده از امتهای گذشته و پیامبران پیشین که در این سوره‌ها آمده، و اوضاع و احوال دوزخیان و بهشتیان و نیک بختان و نگون ساران، و حالات سخت و وحشتناک قیامت، و تکالیف و مسؤولیت‌هایی که در این سوره‌ها آمده و ... مرا پیر کرده و سر و ریشم را سپید نموده است.

حدیث شماره 42

(6) حَدَّثَنَا سُفیَانُ بنُ وَکِیعٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بنُ بِشرٍ، عَن عَلِیِّ بنِ صَالِحٍِ، عَن أَبِی إِسحاقَ، عَن أَبِی جُحَیفَةََََ قَالَ: قَالوُا: یَا رَسُولَ اللهِ، نَرَاکَ قَد شِبتَ! قَالَ: «قَد شَیَّبَتنِی هُودٌ وَأَخَوَاتُهَا».

42 ـ (6) ... ابوجحیفهس گوید: صحابهش خطاب به آن حضرت ج گفتند: ای رسول خدا ج! می‌بینیم که موهایتان سپید شده و غبار پیری بر سر و ریشتان نشسته است؟ پیامبر گرامی اسلام ج فرمودند: آری، به تحقیق که [اوامر و فرامین، تعالیم و آموزه‌ها، احکام و دستورات، حکایات و داستان‌های تکان دهنده‌ی امت‌های گذشته و پیامبران پیشین، اوضاع و احوال دوزخیان و بهشتیان، حالات سخت و وحشتناک قیامت و تکالیف و مسئولیت‌ها و حقایق و مفاهیم والای] سوره‌ی هود و نظائر آن [از دیگر سوره‌های قرآن] مرا پیر کرده و موهایم را سپید نمود.

 &

«اخواتها»: نظائر سوره‌ی هود از دیگر سوره‌های قرآن که در آن‌ها آنچه بر سر امتهای پیش از من آمده‌اند، و در آن‌ها حالات سخت قیامت و ... بیان شده، مرا پیر کرد و موهایم را سپید نمود.

و نظائر سوره‌ی هود، عبارتند از: سوره‌ی «الواقعة»، سوره‌ی «القارعة»، سوره‌ی «سأل سائل»، سوره‌ی «الحاقّة ما الحاقّة» و سوره‌ی «اذا الشمس کوّرت». چنان‌که انس بن مالکس گوید: روزی ابوبکر و عمرب نزدیک منبر نشسته بودند. پیامبر ج از خانه‌ی یکی از همسران خود بیرون آمد و دست به ریش خویش می‌کشید و آن را به طرف بالا گرفت و به آن نگاه فرمود. انسس می‌گوید: ریش پیامبر ج بیشتر از سرش موی سپید داشت؛ چون پیامبر ج کنار آن دو رسید، سلام داد. انس می‌گوید: ابوبکرس مردی رقیق و عمرس مرد سختی بود. ابوبکرس گفت: ای رسول خدا ج! پدر و مادرم فدایت باد! چه زود موهایت سپید شده است. پیامبر ج ریش خویش را با دست به طرف بالا بلند فرمود و به آن دونگریست. در این موقع چشمان ابوبکر صدیقس اشک آلود شد و پیامبر ج فرمود: آری، سوره‌ی هود و نظائر آن، موی مرا سپید کرد.

ابوبکرس گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، نظائر سوره‌ی هود کدام سوره‌ها است؟ فرمود: سوره‌های «الواقعة»، «القارعة»، «سأل سائل» و «اذا الشمس کوّرت».

ابوصخرس [که راوی حدیث است] می‌گوید: چون این خبر را برای ابن قُسَیط نقل کردم، گفت: آری؛ ای احمد! همواره این حدیث را از استادان و مشایخ خود شنیده‌ام ولی چرا سوره‌ی «الحاقة ما الحاقة» را از قلم انداختی!

پس از این روایت دانسته می‌شود که نظائر سوره‌ی هود، عبارتند از: سوره‌های «الواقعة»، «القارعة»، «سأل سائل»، «اذا الشمس کوّرت» و «الحاقة ما الحاقة».

و از روایتی دیگر ثابت می‌شود که نظائر سوره‌ی هود، سوره‌های «قمر»، «مرسلات» و «تکویر» است؛ چنان‌که طلحة بن عمرو نقل می‌کند: یکی از یاران پیامبر ج گفت: ای رسول خدا ج! موهای شما زود سپید شد! فرمود: آری، سوره‌ی هود و نظائر آن، موی مرا سپید کرد. عطاء می‌گوید: نظائر سوره‌ی هود، سوره‌های «قمر»، «مرسلات» و «تکویر» است. ولی روایت اول، صحیح‌تر می‌نماید.

حدیث شماره 43

(7) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حُجْرٍ، حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِالْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ إِیَادِ بْنِ لَقِیطٍ الْعِجْلِیِّ، عَنْ أَبِی رِِِمْثَةَ التَّیْمِیِّ تَیْمَِ الرِبَابِ قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَعِی ابْنٌ لِی، قَالَ فَأُرِیتُهُ، فقُلْتُ لَمَّا رَأَیْتُهُ: هَذَا نَبِیُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَعَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ، وَلَهُ شَعَرٌ، وَقَدْ عَلاهُ الشَّیْبُ، وَشَیْبُهُ أَحْمَرُ.

43 ـ (7) ... ابو رِمثه‌ی تیمی [که از قبیله‌ی «تیم الرباب» است] گوید: در حالی که یکی از پسرانم، همراهم بود، به نزد رسول خدا ج آمدم. ابورِمثه در ادامه گوید: پیامبر ج را به پسرم نشان دادم و ایشان را بدو معرّفی نمودم؛ و خود نیز همین که پیامبر ج را دیدم و چشمم بدیشان افتاد، گفتم: به راستی که این پیامبر خداوند است؛ و این ملاقاتِ ما در حالی بود که بر تن رسول خدا ج دو لباسِ سبز رنگ بود، و آن حضرت ج موهای اندکی داشتند که بالایشان سپید شده بود که آن موهای سپید نیز با رنگ قرمز، رنگ شده بود و به خاطر خضاب، متمایل به سرخی بود.

 &

«اتیتُ»: آمدم، به حضور رسیدم.

«فأریتُه»: پس پیامبر ج را به پسرم نشان دادم و ایشان را بدو معرّفی کردم.

«هذا»: این. منظور حضرت محمد ج است.

«ثوبان»: دو تکه پارچه؛ مراد ازار و ردای پیامبر ج است.

«اخضران»: دو لباس سبز رنگ. رنگ سبز، رنگ لباس‌های بهشتیان است؛ ﴿وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ [الکهف: 31]؛ «و بهشتیان، جامه‌های سبز فاخری از انواع مختلف حریر نازک و ضخیم می‌پوشند.»

«شَعَرٌ»: تنوین «شعرٌ»، بیانگر تقلیل آن است. یعنی آن حضرت ج موهای اندک و انگشت شماری داشتند که بالایشان سفید شده بود.

«علاه الشیب»: بر بالای اندکی از موهای پیامبر ج سپیدی برآمد و ظاهر شد. بر اندکی از موهای پیامبر ج سپیدی غلبه یافت و چیره شد.

«شیبه احمر»: موهای سپید پیامبر ج با رنگ قرمز، رنگ شده بود و به سرخی می‌زد.

از این حدیث دانسته می‌شود که برخی اوقات، پیامبر گرامی اسلام ج موهایشان را خضاب می‌بستند و با حنا و وسمه رنگ می‌کردند. چنان‌که عثمان بن عبدالله بن موهب نقل می‌کند: جمعی به خانه‌ی ام سلمهل رفتیم. کیسه‌ای بیرون آورد که در آن مقداری موی پیامبر ج وجود داشت که با حنا و کتم خضاب شده بود.

و عکرمة بن خالد نیز می‌گوید: مقداری از موی پیامبر ج در جعبه‌ای پیش من است که با رنگ، خضاب شده است.

و ابن جٌریج نیز می‌گوید: به ابن عمرب گفتم: می‌بینم ریشت را رنگ می‌کنی؟ و او گفت: خودم دیدم که پیامبر ج ریش خویش را با حنا، رنگ می‌کرد.

و ربیعة بن ابوعبدالرحمن نیز نقل می‌کند: چندتار موی رسول خدا ج را دیدم که سرخ بود. از علّت آن پرسیدم، گفتند: به واسطه‌ی استعمال عطر رنگین، سرخ شده است. و ...

حدیث شماره 44

(8) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ، حَدَّثَنَا سُرَیْجُ بْنُ النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبٍ، قَالَ: قِیلَ لِجَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ: أَکَانَ فِی رَأْسِ رسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَیْبٌ؟ قَالَ: لَمْ یَکُنْ فِی رَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَیْبٌ إِلا شَعَرَاتٌ فِی مَفْرِقِهِ، إِذَا ادَّهَنَ وَارَاهُنَّ الدُّهْنُ.

44 ـ (8) ... سماک بن حرب گوید: از جابربن سمرةس سؤال شد: آیا در میان موهای سر رسول خدا ج موی سپید نیز و جود داشت؟ جابرس در پاسخ بدین سؤال گفت: در سر رسول خدا ج موی سپیدی وجود نداشت، جز چند تار موی سپید که در وسط سر آن حضرت ج بود و سفید شده بود که هرگاه پیامبر ج بر سر خویش، روغن می‌مالیدند، [درخشش و برق] روغن آن، موهای سپید را می‌پوشانید و پنهان می‌کرد و دیده نمی‌شد.

 &

«شَعَراتٌ»: تنوین «شعراتٌ» برای تقلیل است. یعنی در وسط سر پیامبر ج شمار اندکی موی سپید بود و آن حضرت ج در وسط سر خویش موهای اندک و انگشت شماری داشتند که سفید شده بود.

«مَفرِقه»: محل فرق موی سر. وسط سر. مکانی که از آنجا موی سر فرق می‌شود و به سمت راست و چپ آویخته می‌گردد. خطی که از شانه زدن و دو قسمت کردن موها در وسط سر پیدا شود. جمع: مفارق.

«اِدَّهن»: بر موهایش روغن مالید و آن‌ها را با روغن چرب و نرم کرد.

«واراهُنَّ الدُّهن»: درخشش و برق روغن، موهای سپید را می‌پوشانید و پنهان می‌کرد و به خاطر روغن مالیدن، موهای سپید دیده نمی‌شد. یعنی: موهای سپید پیامبر ج در زیر روغن و در زیر درخشش موها بر اثر مالیدن روغن، پوشیده می‌شد و چیزی از آن‌ها دیده نمی‌شد.

«وارای»: پوشید و پنهان کرد.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد