ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِیرٍ، حَدَّثَنَا أَبِی، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: کَانَ قَبِیعَةُ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ فِضَّةٍ.
105 ـ (1) ... انس بن مالکس گوید: دستگیرهی شمشیر رسول خدا ج از جنس نقره بود.
&
«قبیعة»: دستگیرهی شمشیر. آنچه از سیم و مانند آن که بر سر دستهی شمشیر باشد.
«سیف رسول الله»: شمشیر رسول خدا ج؛ مراد از شمشیر در اینجا، همان شمشیری است که موسوم به «ذوالفقار» است.
خاطر نشان میشود که رسول خدا ج چندین شمشیر با نامهای گوناگون داشتند که عبارتند از:
1- «مأثور». این شمشیر را رسول خدا ج از پدرشان به ارث بردند.
2- «قضیب».
3- «قُلَعی».
4- «بَتّار».
5- «الحَتف».
6- «مِخذَم».
7- «الرَّسوب».
8- «صَمصامة».
9- «اللحیف».
10- «ذوالفقار».
مروان بن ابوسعید بن معلّی میگوید: «به رسول خدا ج از سلاح بنی قینقاع، سه شمشیر رسید: شمیر «قلعی» [قَلَع، قَلَعَة: نام جایی است که شمشیرهای آن معروف بوده است.] و شمشیری به نام «بتّار» [بنیاد برانداز]؛ و شمشیری به نام «حتف» [مرگ]. و پس از آن هم، دو شمشیر دیگر از غنائم فَلس به آن حضرت ج رسید به نامهای: «مِخذم» [بسیار برّان] و «رسوب» [درگذرنده از هر مانع].
(2) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ، حَدَّثَنا أَبِی، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ البَصرِیُّ قَالَ: کَانَتْ قَبِیعَةُ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ فِضَّةٍ.
106 ـ (2) ... سعید بن ابی الحسن بصری/ [برادر حسن بصری/] گوید: قبضه و دستگیرهی شمشیر پیامبر اکرم ج از نقره بود.
&
(3) حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ صُدْرَانَ الْبَصْرِیُّ، حَدَّثَنَا طَالِبُ بْنُ حُجَیْرٍ، عَنْ هُودٍ ـ وَهُوَ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعْیدٍ ـ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَکَّةَ یَوْمَ الْفَتْحِ وَعَلَى سَیْفِهِ ذَهَبٌ وَفِضَّةٌ.
قَالَ طَالِبٌ: فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْفِضَّةِ؟ فَقَالَ: کَانَتْ قَبِیعَةُ السَّیْفِ فِضَّةً.
107 ـ (3) ... هود بن عبدالله بن سعید، از جدّش [پدر بزرگ مادریاش به نام «مَزیدة» یا «مزبُدة»] روایت میکند که وی گفت: رسول خدا ج در حالی در روز فتح مکه، وارد مکهی مکرمه شدند که شمشیرشان آراسته به طلا و نقره بود.
طالب بن حُجیر [که راوی این حدیث است] گوید: از هودبن عبدالله بن سعید پرسیدم: کجای شمشیر آن حضرت ج آراسته به نقره بود؟ وی در پاسخ گفت: دستگیرهی شمشیر، سیم اندود بود.
&
«یوم الفتح»: روز فتح مکه. مکهی مکرمه در رمضان سال هشتم هجری، فتح شد. ابن قیّم دربارهی فتح مکهی مکرمه میگوید: «فتح مکه، فتح اعظم مسلمانان بود که خداوند به واسطهی آن، دین خود و رسول خود و لشکر خود و حزب خود را که حامل امانت او بودند، عزّت و شوکت بخشید و شهر خود و خانهی خود را که آن را مشعل هدایت برای جهانیان قرار داده بود، از چنگ کافران و مشرکان بدرآورد. این فتح چندان با عظمت بود که اهل آسمان برای آن فریاد شاد باش سردادند و خیمههای اعزاز و اکرام آن را بر شاخههای بُرج جوزاء زدند؛ و در پرتو این فتح و پیروزی، مردمان فوج فوج و گروه گروه به دین خدا درآمدند و براثر تابش نور این فتح بزرگ، سراسر روی زمین غرق در روشنایی و شادمانی گردید.» [زاد المعاد ج2 ص 160]
«وعلی سَیفه ذهبٌ و فضةٌ»: شمشیر پیامبر ج آراسته به سیم و زر بود.
علماء و صاحب نظران اسلامی در صحّت این حدیث، مطمئن نیستند و بسیاری از محدثان، این حدیث را ضعیف و غیر قابل اعتماد دانستهاند و گفتهاند که اسناد این حدیث، قوی نیست؛ و این حدیث را با شگفتی نقل کردهاند و ابراز داشتهاند که این حدیث، قابل اعتماد نمیباشد. «والله اعلم».
(4) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شُجَاعٍ الْبَغْدَادِیُّ، حَدَّثَنَا أَبُو عُبَیْدَةَ الْحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ سِیرِینَ قَالَ: صَنَعْتُ سَیْفِی عَلَى سَیْفِ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ، وَزَعَمَ سَمُرَةُ أَنَّهُ صَنَعَ سَیْفَهُ عَلَى سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَکَانَ حَنَفِیًّا.
108 ـ (4) ... ابن سیرین/ گوید: شمشیرم را [از حیث شکل و کیفیّت]، همانند شمشیر سمرة بن جندبس ساختم؛ و سمرةس نیز چنین میپنداشت که وی، شمشیر خویش را [از حیث شکل و صفت]، مانند شمشیر رسول خدا ج ساخته است. و شمشیر پیامبر ج نیز از ساختههای قبیلهی بنی حَنیفه بود.
&
«صنعتُ»: ساختم، دستور دادم تا برایم بسازند.
«علی سیف سمرة بن جندب»: همانند شمشیر سمرة بن جندبس از حیث شکل، صفت و کیفیّت.
«زعم سمرة»: سمرة بن جندبس چنین میپنداشت و تصور میکرد.
«حنفیّاً»: شمشیر پیامبر ج از ساختههای قبیلهی بنیحنیفه بوده است؛ و «حنفیّاً»: منسوب به «بنوحنیفه» است؛ و بنوحنیفه: همان قبیلهی «مسیلمهی کذّاب» میباشد که شمشیرهای آنها معروف و مشهور بوده است؛ و احتمال دارد که سازندهی شمشیر از قبیلهی بنی حنیفه باشد؛ و این احتمال نیز وجود دارد که آن شمشیر از سوی آن قبیله، به پیامبر ج رسیده باشد.
«و کان حنفیّاً»: این جمله میتواند از دنبالهی کلام خود سمرة بن جندبس باشد. و این احتمال نیز وجود دارد که از کلام محمد بن سیرین/ باشد که در این صورت، مرسل است.
(5) حَدَّثَنَا عُقْبَةُ بْنُ مُکْرَمٍ الْبَصْرِیُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَکْرٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعْدٍ، بِهَذَا الإِسْنَادِ نَحْوِهِ.
109 ـ (5) عقبة بن مُکرِم بصری، از محمد بن بکر، از عثمان بن سعید نیز برای ما با همین اِسناد، نظیر این حدیث را [در معنی نه در لفظ] روایت کرده است.
&
«نحوه»: یعنی عقبة بن مکرم، از محمد بن بکر، از عثمان بن سعید، نظیر همین حدیث را از حیث معنی ـ نه از حیث لفظ ـ روایت کرده است.