اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

صفات و ویژگی‌های عمامه‌ی پیامبر


حدیث شماره 114

(1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ.

(ح) وَحَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَکَّةَ یَوْمَ الْفَتْحِ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.

114 ـ (1)... جابر بن عبداللهب گوید: پیامبر ج در حالی در روز فتح مکّه‌ی، وارد مکه‌ی مکرمه شدند که عمامه‌ای سیاه بر سر داشتند.

 &

«عِمامة»: این واژه در لغت به این معانی به کار رفته است: عمامه؛ دستارکه بر سر بندند؛ شال که دور سر ببندند؛ زره خود که گونه‌ای کلاه خود است به اندازه‌ی سر و بافته شده از زره و آن را زیر کلاه می‌پوشند؛ کلاه خود. جمع: عمائم و عِمام.

«سوداء»: رنگ سیاه.

رفع یک اشکال:

در حدیث شماره‌ی 112 وارد شده بود که رسول خدا ج به سال فتح مکه، در حالی که کلاه خود [مِغفر] بر سر داشتند، وارد مکه شدند؛ ولی در این روایت آمده است که پیامبر ج روز فتح مکه، در حالی وارد مکه شدند که عمامه‌ای سیاه بر سر داشتند؛ و به ظاهرمیان این دو روایت، تناقض است؟

و می‌توان بدین اشکال چنین پاسخ داد که رسول خدا ج هر دو را به سر داشتند؛ اینطور که عمامه‌ی سیاه را بالای کلاه خود، پوشیده بودند. و این احتمال نیز وجود دارد که ایشان، عمامه‌ی سیاه را در زیر کلاه خود به سر داشتند تا اینکه موهای سرشان را از زنگار کلاه خود حفظ کند.

به هر حال، روایت مِغفر [که پیامبر ج در فتح مکه، کلاه خود بر سرداشتند] بیانگر آن است که پیامبر ج آماده برای نبرد و پیکار با مشرکان و بدخواهان اسلام و مسلمین بودند؛ و روایت عمامه‌ی سیاه [که پیامبر ج در فتح مکه، عمامه‌ی سیاه بر سر داشتند] بیانگر آن است که پیامبر ج در روز فتح مکه، مُحرم نبودند.

«ح و حدثنا محمود بن غیلان، حدثنا وکیع ...»: حرف «ح» چنان‌که قبلاً نیز گفته شد، اگر در طول سلسله‌ی سند ذکر شود، به معنای «حیلوله و تحویل سند» است؛ چه اگر محدث، متنی را به دو سند مختلف نقل نماید، هنگام انتقال از سندی به سند دیگر، «ح» می‌نویسد؛ و این حرف، رمزی است برای تحویل و انتقال سند.

در حدیث بالا نیز، امام ترمذی، متن حدیث را به دو سند مختلف نقل نموده است:

1-   محمود بن بشّار، از عبدالرحمن بن مهدی، از حمّاد بن سلمة، از ابوالزبیر، از جابرس.

2-   محمود بن غَیلان، از وکیع، از حماد بن سلمة از ابوالزبیر، از جابرس.

و امام ترمذی نیز، هنگام انتقال از سند اول به سند دوم، از حرف «ح» استفاده کرده است تا اشاره‌ای باشد به انتقال از سندی به سند دیگر.

حدیث شماره 115

(2) حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ مُسَاوِرٍ الْوَرَّاقِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: رَأَیْتُ عَلَى رأسِ رَسُولِ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عِمَامَةً سَوْدَاءَ.

115 ـ (2) ... جعفر بن عمرو بن حُریث، از پدرش روایت می‌کند که وی گفت: بر سر مبارک رسول خدا ج عمامه‌ای به رنگ سیاه دیدم.

حدیث شماره 116

(3) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، وَیُوسُفُ بْنُ عِیسَى، قَالاَ: حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ مُسَاوِرٍ الْوَرَّاقِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرُو بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.

116 ـ (3) ... جعفر بن عمرو بن حُریث، از پدرش نقل می‌کند که وی گفت: پیامبراکرم ج برای مردم خطبه ایراد فرمودند، در حالی که عمامه‌ی سیاه بر سر داشتند.

 &

«خَطَب»: در میان مردم به ایراد خطبه پرداخت. پند و اندرز و موعظه و نصیحت نمود. «خطابة»: وعظ و نصیحت کردن. خطبه خواندن. وعظ و سخنرانی برای گروهی از مردم.

خاطر نشان می‌شود که ایراد خطبه‌ی پیامبر ج در کنار دروازه خانه‌ی کعبه بوده است.

حدیث شماره 117

(4) حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیُّ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَدِینِیُّ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا اعْتَمَّ سَدَلَ عِمَامَتَهُ بَیْنَ کَتِفَیْهِ.

       قَالَ نَافِعٌ: وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ، یَفْعَلُ ذَلِکَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: وَرَأَیْتُ الْقَاسِمَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَسَالِمًا یَفْعَلاَنِ ذَلِکَ.

117 ـ (4) ... ابن عمرب گوید: رسول خدا ج هرگاه عمامه می‌بستند دنباله‌ی آن را میان دوش خویش می‌آویختند و رها می‌کردند.

نافع [که یکی از راویان حدیث است] گوید: عبدالله بن عمرب نیز همین کار را انجام می‌داد؛ یعنی: دنباله‌ی عمامه را میان دوش خویش می‌آویخت.

عبیدالله بن عمرب [که یکی دیگر از راویان حدیث است] گوید: قاسم بن محمد و سالم را نیز دیدم که همین کار را انجام می‌دادند و دنباله‌ی عمامه‌ی خویش را میان دوش خود رها می‌ساختند و می‌آویختند.

 &

«اعتمَّ»: عمامه بر سر بست.

«سَدَل»: آویخت و رها کرد.

«بَینَ»: ظرف است به معنی «وسط»؛ و اضافه می‌شود به بیش از واحد، مانند: «جلستُ بین القوم: میان آن قوم نشستم»؛ و یا اضافه می‌شود به آنچه که جانشین بیش از واحد باشد، مانند: «عوانٌ بین ذلک: متوسط باشد میان آن‌ها». و آن با ضمیر واجب است: «هذا فراق بینی و بینک: این جدایی میان من و تو است».

کلمه‌ی «بین»، هرگاه به ظرف زمان اضافه شود، ظرف زمان محسوب می‌شود: «بیتی بین المدینة و الجبل: خانه‌ی من میانه‌ی شهر و کوه است». «بَینَ بَینَ: میانه، حد وسط، متوسط». «بینابین: لیس هو بالابیض و لا بالاسود بل بین بین: آن نه سفید است و نه سیاهِ سیاه، بلکه میانه و متوسط است».

«بَینَ»، گاهی اسم معرب است و به منزله‌ی میان و وسط می‌باشد: «لقد تقطّع بینکم و ضل عنکم ما کنتم تزعمون: میانتان بریده شده و گمشد از شما آنچه گمان می‌کردید». «ذات البین: رابطه‌ی میان چند فرقه، قدر مشترک میان چندین دسته و چندین قوم». «واصلحوا ذات بینکم: و رابطه‌ی میان خویش را اصلاح کنید». «بین»، گاهی به معنی نسبت و دوستی و فضای بین خانه‌ها به کار می‌رود.

«کتفیه»: دو شانه؛ «بین کتفیه»: میان دوش خود.

حدیث شماره 118

(5) حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ عِیسَى، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا أَبُو سُلَیْمَانَ ـ وَهُوَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْغَسِیلِ ـ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَیْهِ عِمَابَةٌ دَسْمَاءُ.

118 ـ (5) ... ابن عباسب گوید: پیامبر اکرم ج برای مردم، خطبه ایراد فرمودند در حالی که عمامه‌ای سیاه بر سر داشتند.

 &

«خطب الناس»: پیامبر ج برای مردم، خطبه ایراد فرمودند. این خطبه را پیامبر ج در بیماری خود [مرض الموت] ایراد کردند و در آن، مسلمانان را به حفظ حرمت اَنصار، سفارش و توصیه نمودند. چنان‌که بخاری بدین موضوع اشاره کرده است.

«دَسماء»: این واژه را به دو صورت می‌توان ترجمه کرد:

1-   «دَسماء» را به معنای «سوداء» بگیریم؛ یعنی: عمامه‌ی سیاه.

2-   «دَسماء» را به معنای چربی و چربناکی بگیریم؛ یعنی: عمامه‌ای که چربناک بود؛ زیرا رسول خدا ج به موهای سر و ریش خویش روغن زیاد می‌مالیدند؛ از این رو از چربی موها به عمامه رسیده بود و عمامه را چربناک کرده بود.

 


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد