اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

صفات و ویژگی‌های اِزار رسول خدا


حدیث شماره 119

(1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنَا أَیُّوبُ، عَنْ حُمَیْدِ بْنِ هِلاَلٍ، عَنْ أَبِی بُرْدَةَ عَنْ أَبِیه قَالَ: أَخْرَجَتْ إِلَیْنَا عَائِشَةُ رَضِی الله عنها کِسَاءً مُلَبَّدًا وَإِزَارًا غَلِیظًا، فَقَالَتْ: قُبِضَ رُوحُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذَیْنِ.

119 ـ (1)... ابوبُردهس از پدرش [ابوموسی اشعریس] روایت می‌کند که وی گفت: عایشهل جامه‌ای پینه خورده، و ازاری خشن برای ما بیرون آورد و آشکار ساخت؛ و پس از آن گفت: رسول خدا ج در همین دو جامه‌ی پینه خورده و خشن و کهنه و فرسوده، دار فانی را وداع گفتند و چهره در نقاب خاک کشیدند.

 &

«اَخرجت»: بیرون آورد. آشکار و هویدا ساخت.

«کِساء»: جامه. لباس. جمع: اکسیة.

«مُلَبَّداً»: جامه‌ی پُر وصله و پینه خورده و کهنه و مندرس.

«ازار»: شلوار؛ جامه‌ای که نیمه‌ی پایین بدن را بپوشاند. و «رداء»: جامه و پارچه‌ای است که بخش فوقانی بدن را بپوشاند.

«غلیظاً»: سِتبر و خشن، سخت و غلیظ.

«قُبضَ»: مُرد، دارفانی را وداع گفت و چهره در نقاب خاک کشید.

حدیث شماره 120

(2) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُودَاوُدَ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ سُلَیْمٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّتِی، تُحَدِّثُ عَنْ عَمِّهَا قَالَ: بَیْنَا أَنَا أَمشِی بِالْمَدِینَةِ، إِذَا إِنْسَانٌ خَلْفِی یَقُولُ: «ارْفَعْ إِزَارَکَ، فَإِنَّهُ أَتْقَى وَأَبْقَى» فَإِذَا هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّمَا هِیَ بُرْدَةٌ مَلْحَاءُ قَالَ: «أَمَا لَکَ فِیَّ أُسْوَةٌ؟» فَنَظَرْتُ فَإِذَا إِزَارُهُ إِلَى نِصْفِ سَاقَیْهِ.

120 ـ (2) ... اشعث بن سُلیم/ گوید: از عمه‌ام [رُهم دختر اسود بن خالد، یا دختر اسود بن حنظل] شنیدم که از قول عمویش [عُبید بن خالد] نقل می‌نمود که وی گفته است: در حالی که در مدینه‌ی منوّره راه می‌رفتم، ناگهان متوجه کسی شدم که از پشت سرم می‌گوید: ازار خویش را [از زمین] بالا بکش؛ چرا که این کار، هم به تقوا و پرهیزگاری نزدیکتر است و هم برای دوام و پایداری لباس، مناسب‌تر است.

[عُبید بن خالدس گوید: برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم؛ ناگهان دیدم که آن فرد گوینده،] شخصِ رسول خدا ج است. [بدیشان به عنوان پوزش خواهی] گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، از زمره‌ی جامه‌های اعرابِ بادیه نشین است [و از جمله‌ی لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود نیست، تا بدان تکبر و نخوت و خود خواهی و خود محوری حاصل شود! از این رو، ارزش کوتاه کردن را ندارد!]

پیامبر ج فرمودند: آیا نمی‌خواهی به من اقتدا کنی و به من تأسّی ورزی؟ آنگاه به ازار رسول خدا ج نگاه نمودم و دیدم که ازار ایشان تا نیمه‌ی ساق‌هایشان است.

 &

«بینا»: ظرف زمان و متضمن معنی مفاجات است. و به معنای: همچنان‌که. در حالی که. در خلالِ. در طیِ. در اثنایِ. در حینِ.

«امشی»: راه می‌رفتم و قدم می‌زدم.

«خلفی»: پشت سرم. «ارفع»: بالا بکش، بلند کن.

«ازار»: پارچه و جامه‌ای که بخش پایین بدن را بپوشاند.

«اَتقی»: به تقوا و پرهیزگاری نزدیکتر است؛ چرا که اگر لباس از قوزک پا بالاتر باشد، از تکبر و غرور و خودخواهی و خودمحوری دورتر، و به تقوا و پرهیزگاری و تواضع و فروتنی و انکسار و خشوع، نزدیکتر است.

در روایتی، به جای واژه‌ی «اتقی»، واژه‌ی «اَنقی» آمده است؛ در این صورت، معنی چنین می‌شود که: جمع کردن ازار، به تمیزی و پاکی و پاکیزگی و نظافت، نزدیکتر و از ملوّث شدن به نجاسات و پلیدی‌ها، دورتر است.

«اَبقی»: برای دوام و پایداری جامه، بهتر و مناسب‌تر است. یعنی: اگر لباس از قوزک پا بالاتر باشد، برای دوام جامه، مناسب‌تر و بهتر است و دیرتر پاره‌ و کهنه می‌گردد.

«بُردَة»: نوعی پارچه‌ی کتانی راه راهِ سیاه.

«مَلحاء»: این واژه را به دو صورت می‌توان ترجمه کرد:

1-   جامه‌ی سیاه که در آن خطوط سفید نیز است. [جامه‌ی راه راه]؛ و بیشتر، اعرابِ صحرا نشین آن را به تن می‌کنند و از زمره‌ی لباس‌های کار به شمار می‌آید نه لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود.

2-   جامه‌ی گران قیمت و با ارزش.

اگر معنی اول را در نظر بگیریم، در این صورت ترجمه چنین می‌شود: عبیدبن خالدس می‌گوید: به عنوان پوزش خواهی گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، از زمره‌ی جامه‌های اعرابِ صحرا نشین است و از جمله‌ی لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود، نیست تا بدان تکبر و نخوت و خودخواهی و خودمحوری حاصل شود؛ از این رو ارزش کوتاه کردن را ندارد؛ زیرا از تکبّر و خودخواهی به دور است.

و اگر معنی دوم را در نظر بگیریم، در این صورت ترجمه‌ی حدیث، چنین می‌شود:

عبیدبن خالدس گوید: به عنوان پوزش خواهی گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، جامه‌ای گران قیمت و با ارزش است و نمی‌توانم آن را کوتاه کنم.

«اَما»: این حرف به چندین معنی به کار می‌رود:

1-   حرف استفتاح است به معنی «اَلا» [هان]؛ و بیشتر قبل از قسم قرار می‌گیرد: «اَما والذی ابکی و اضحک: هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند.»

2-   برای تحقیق سخنی که پس از آن می‌آید؛ و به معنی «حقّاً» است: «اَما انّ زیداً عاقلٌ و مهذَّب: زید، حقاً خردمند و تربیت شده است».

3-   به عنوان حرف عوض و به معنی «لولا» می‌آید و به فعل اختصاص می‌یابد: «اما تقعد: آیا نمی‌نشینی». که در این صورت، مرکب از همزه‌ی استفهام و ماء نافیه است.

«فِیَّ»: در مورد من.

«اُسوة»: پیشوا و الگو. قدوه و نمونه که لیاقت سرمسق قرار گرفتن و الگو شدن را داشته باشد.

حدیث شماره 121

(3) حَدَّثَنَا سُوَیْدُ بْنُ نَصْرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَیْدَةَ، عَنِ إِیَاسِ بْنِ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کَانَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ یَأْتَزِرُ إِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، وَقَالَ: هَکَذَا کَانَتْ إِزْرَةُ صَاحِبِی. یَعْنِی: النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.

121 ـ (3) ... اِیاس بن سلمة بن اکوعس، از پدرش [سلمة بن اکوعس] روایت می‌کند که وی گفت: عثمان بن عفانس پیوسته ازار خویش را تا نیمه‌ی ساق پاهایش قرار می‌داد؛ و بر این کار چنین استدلال می‌جست و می‌گفت: کیفیّت ازار آقا و سالارم نیز چنین بود.

سلمة بن اکوعس گوید: مقصود عثمان بن عفانس از کلمه‌ی «آقا و سالارم»، پیامبر اکرم ج بود. یعنی: ازار پیامبر ج نیز تا نیمه‌ی ساق پاهایشان بود.

 &

«یأتزر»: ازار یا شلوار می‌پوشید.

«انصاف ساقیه»: نیمه‌ی ساق پاهایش.

«هکذا»: به همین ترتیب، بر همین منوال، بدینگونه، اینگونه، مانند این، این‌چنین، آن‌چنان، اینطور.

«اِزرة»: کیفیّت و هیئت ازار پوشیدن.

«صاحبی»: برای واژه‌ی «صاحب» در لغت، این معانی آمده است:

«رفیق، دوست، همراه، مالک، صاحب، دارنده، صاحب چیزی، رهبر، ولیّ، رئیس، حاکم، فرمانده، ارباب، کارفرما، جناب، آقا، سالار، همدم، همراز، همنشین».

«یعنی: النّبی ج»: گوینده‌ی این جمله، خود سلمة بن اکوعس است. یعنی: سلمهس گوید: مقصود عثمان بن عفانس از واژه‌ی «صاحبی» [سالارم]، پیامبر اکرمج است.

حدیث شماره 122

(4) حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ، حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ مُسْلِمِ بْنِ نُذیرٍ، عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ قَالَ: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِعَضَلَةِ سَاقِی أَوْ سَاقِهِ فَقَالَ: «هَذَا مَوْضِعُ الإِزَارِ، فَإِنْ أَبَیْتَ فَأَسْفَلَ، فَإِنْ أَبَیْتَ فَلاَ حَقَّ لِلإِزَارِ فِی الْکَعْبَیْنِ».

122 ـ (4) ... حذیفة بن یمانس گوید: رسول خدا ج عضله‌ی ساق پای من، یا عضله‌ی ساق پای خویش را به دست گرفتند، و آنگاه فرمودند: جایگاه فروهشتن و درآویختن ازار و شلوار، تا این عضله است؛ و اگر نخواستی، پس ازار را اندکی پایین‌تر از عضله‌ی ساق پای [و بالاتر از پاشنه‌ی پای] فروهشته دار؛ و اگر باز هم نخواستی، پس بدان که هیچ حقّی برای ازار، در رسیدن و فروهشتن تا پاشنه‌ی پای نیست.

 &

«عَضَلَة»: عضله؛ ماهیچه، گوشت بدن که پیچیده و مجتمع باشد؛ برخی از گوشتهای بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه به ماهی کوچک است.

«اَخذ رسول الله ج بعضلة ساقی او ساقه»: این شک در گفتار، از حذیفة بن یمانس نیست؛ زیرا امکان ندارد که حذیفهس دچار شک و تردید شده باشد؛ چون خود او صاحب قصّه است. پس می‌توان گفت که شک در گفتار حدیث، از راویانی است که بعد از حذیفة بن یمانس قرار دارند.

«هذا»: این. مقصود: عضله‌ی ساق پای است.

«موضع»: مکان و جایگاه.

«ابیتَ»: سرباز زنی و خود داری کنی.

«فاسفل»: پایین‌تر از عضله‌ی ساق پای و بالاتر از پاشنه‌ی پای.

«الکعبین»: مثنی «الکعب»: هر چیز بلند و برآمده و مرتفع و برجسته؛ استخوانِ بندگاه پا و ساق، شتالنگ، قوزک. جمع: کِعاب و کعوب.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد