ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(1) حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ، حَدَّثَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَسَّانٍَ، عَنْ جَدَّتَیْهِ، عَنْ قَیْلَةَ بِنْتِ مَخْرَمَةَ، أَنَّهَا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْمَسْجِدِ وَهُوَ قَاعِدٌ الْقُرْفُصَاءَ، قَالَتْ: فَلَمَّا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمُتَخَشِّعَ فِی الْجِلْسَةِ أُرْعِدْتُ مِنَ الْفَرَقِ.
127 ـ (1) ... از قیلة بنت مخرمةس نقل شده که وی گفته است: رسول خدا ج را در مسجد، در حالی دیده است که ایشان متواضعانه بر سرین نشسته و شکم خویش را به رانهایشان چسبانیده و دو دست را دور ساقها حلقه کرده بودند.
قیلة بنت مخرمةس گوید: من همین که متوجه رسول خدا ج شدم که چنان متواضعانه نشستهاند، از هیبت ایشان لرزه بر اندام شدم.
&
«القُرفُصاء»: نشستن بر روی سرین، و شکم را به دو ران چسبانیدن، و دو دست را دور دو ساق حلقه زدن؛ یا بر روی دو زانو نشستن و شکم را به دو ران چسبانیدن.
و«قَرفَصَ»: یعنی آن مرد بر سرین نشست، و شکم خود را به رانهایش چسبانید، و دو دست را دور ساقها حلقه کرد.
و «القَرفصة»: به طرز قرفُصاء نشستن را گویند.
و به طرز «قُرفُصاء نشستن»، بیانگر تواضع و فروتنی فرد و دور بودن وی از تکبر و غرور و خود خواهی و خود محوری است.
«المُتَخَشِّع فی الجلسة»: نشستی که توأم با خشوع و تواضع و اِنکسار و فروتنی باشد. یعنی: کسی که به حال تواضع و فروتنی نشسته باشد.
«اُرعدتُ»: لرزیدم، لرزه بر اندام شدم؛ زیرا هر کس پیامبر ج را برای نخستین بار میدید، هیبت ایشان بر وجود او چیره میگردید، اما هر کس با ایشان معاشرت میکرد، محبّت ایشان در دلش جای میگرفت.
«الفَرَق»: ترس شدید. ترس و هیبتی که ناشی از بزرگی و عظمت و شکوه و جلال چیزی و یا کسی باشد.
قیلة بنت مخرمةس همراه نمایندگان قبیلهی بکر بن وائل به حضور پیامبر ج آمد و مسلمان شد. خودش در همین روایت میگوید:
«... در آن هنگام متوجه رسول خدا ج شدم که دو جامهی ژنده که با زعفران رنگ شده ولی رنگ آن پریده بود بر تن داشت و چوب دستیای از چوب معمولی خرما که پوست آن را کنده بودند و برگی هم نداشت، همراه آن حضرت ج بود و در حالی که زانوهایش را در بغل گرفته بود، نشسته بود. من همینکه متوجه رسول خدا ج شدم که چنان متواضعانه نشسته است، از بیم و هیبت ایشان به لرزه درآمدم. کسی که با پیامبر ج نشسته بود گفت: ای رسول خدا ج! این زن بینوا میلرزد. پیامبر ج بدون اینکه به من که پشت سرش نشسته بودم بنگرد، فرمود: ای زن بینوا ! آرام بگیر؛ و همین که این سخن را فرمود، خداوند تمام ترسی را که در دل من بود، از میان برد».
علی بن ابی طالبس در مقام توصیف پیامبر ج چنین میگوید:
« ... هرکس پیامبر اکرم ج را برای نخستین بار میدید، هیبت ایشان بر وجود او چیره میگردید؛ اما هر کس با ایشان معاشرت میکرد، محبّت ایشان در دلش جای میگرفت. هر که میخواست دربارهی ایشان سخنی بگوید، میگفت: نه پیش از وی، و نه پس از وی، همانند او را ندیدهام.»
(2) حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِیُّ، وَغَیْرُ وَاحِدٍ قَالُوا: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ تَمِیمٍ، عَنْ عَمِّهِ، أَنَّهُ رَأَى النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُسْتَلْقِیًا فِی الْمَسْجِدِ وَاضِعًا إِحْدَى رِجْلَیْهِ عَلَى الْأُخْرَى.
128 ـ (2)... عبّاد بن تمیم/، از عمویش [عبدالله بن زید بن عاصمب] روایت میکند که وی گفت: پیامبر ج را در حالی در مسجد دیدم که بر پشت، دراز کشیده بودند و یک پای خویش را روی پای دیگر قرار داده بودند.
&
«مُستلقیاً»: در حالی که بر پشت، دراز کشیده و خوابیده بود.
«واضعاً احدی رجلیه علی الاخری»: یکی از دو پایش را روی دیگر برگردانده بود.
رفع یک اشکال:
در حدیثی وارد شده که پیامبر ج فرمودند: «لا یستلقینّ احدکم، ثمّ یضع احدی رجلیه علی الاخری»؛ «هیچ کس از شما، خودش را بر پشت نیاندازد و دراز نکشد که یکی از دو پایش را روی پای دیگر قرار بدهد.»
در این حدیث، پیامبر ج از دراز کشیدن بر پشت و قرار دادن یک پای روی پای دیگری نهی فرموده است، در حالی که در حدیث بالا، عبدالله بن زید بن عاصمب میگوید: «پیامبر ج را در مسجد دیدم که بر پشت دراز کشیده و یک پای خویش را روی پای دیگر قرار داده بود»؟ و به ظاهر میان این دو حدیث، تناقض وجود دارد!
البته میتوان این اشکال را چنین رفع کرد و گفت: این حدیث [دراز کشیدن بر پشت و قرار دادن یک پای بر روی پای دیگری]، در مورد کسی است که بیم آشکار شدن عورت وی نباشد؛ [به ویژه برای کسانی که لنگ و ازار میپوشند]؛ یعنی اگر بیم آشکار شدن عورت بود، در این صورت این کار جایز نیست.
علاوه از این، نباید فراموش کرد که حدیث بالا، مربوط به حال اعتکاف آن حضرتج در مسجد بوده است، نه در موارد دیگر. یعنی پیامبر ج در خلوت و به دور از چشم مردمان، این کار را میکردند؛ و در وقت خلوت، گاهی اوقات بر پشت دراز میکشیدند و یک پای خود را روی پای دیگر قرار میدادند؛ ولی در ملأ عام و در مجالس و محافل عمومی و در اَنظار مردم، چنین نمیکردند.
پس میتوان گفت که حدیث منع، ناظر بر دو قضیه است:
1- منع دراز کشیدن بر پشت و قرار دادن یک پای بر روی پای دیگر، در مورد کسی است که بیم آشکار شدن عورت وی باشد.
2- در ملأ عام و در مجالس و محافل عمومی و در اَنظار مردم باشد.
پس اگر بیم آشکار شدن عورت نبود، و در ملأ عام و در مجالس و محافل عمومی و در اَنظار مردم نبود، این کار [یعنی دراز کشیدن بر پشت و قرار دادن یک پای بر روی پای دیگر] جایز است.
(3) حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ،حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْمَدَنِیُّ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الأَنْصَارِیُّ، عَنْ رُبَیْحِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا جَلَسَ فِی الْمَسْجِدِ احْتَبَى بِیَدَیْهِ.
129 ـ (3) ... ابوسعید خدریس گوید: هرگاه رسول خدا ج در مسجد مینشستند، زانوها و ساقهای پای خویش را به شکمشان میچسباندند و دو دست خویش را بر ساقهایشان حلقه مینمودند و به صورت «احتباء» مینشستند.
&
«اِحتبی»: این واژه را میتوان به دو گونه ترجمه کرد:
1- بر سرین نشست و هر دو ساق خود را با دست به سینه چسبانید، یا با دستار به پشت بست.
2- زانوها و ساقهای پا را به شکم خویش چسبانید و دو دست خویش را بر ساقهایش حلقه نمود.