اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

روزه گرفتن رسول خدا


حدیث شماره 298

(1) حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَیْدٍ، عَنْ أَیُّوبَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَقِیقٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ رَضِی الله تعالی عَنها عَنْ صِیَامِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَتْ: کَانَ یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ قَدْ صَامَ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ قَدْ أَفْطَرَ . قَالَتْ: وَمَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَهْرًا کَامِلاً مُنْذُ قَدِمَ الْمَدِینَةَ إِلَّا رَمَضَانَ.

298 ـ (1) ... عبدالله بن شقیقس گوید: از عایشهل پیرامون روزه‌ی پیامبر گرامی اسلام ج پرسیدم؟ وی در پاسخ گفت: گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که رسول خدا ج آن‌چنان به گرفتن روزه(ی مستحبی) ادامه می‌دادند تا اینکه با خود می‌گفتیم: دیگر روزه را نمی‌خورند و افطار نخواهند کرد؛ و گاهی نیز چنان افطار می‌کردند و روزه‌ی(ی مستحبی) نمی‌گرفتند که با خود می‌گفتیم: دیگر نمی‌خواهند روزه بگیرند.

عایشهل در ادامه گوید: از زمانی که پیامبر ج به مدینه‌ی منوّره آمدند (و مکّه را به قصد آنجا ترک نمودند و هجرت کردند)، هیچگاه یک ماهِ کامل غیر از رمضان را روزه نگرفتند.

 &

«صیام»: روزه. در زبان عربی، «صوم» به معنی «امساک و خود داری» است؛ و در اصطلاح فقهی و شرعی: «خود داری همراه با قصد عبادت است از: خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی و سایر چیزهایی که روزه را باطل می‌کنند، از طلوع فجر صادق تا غروب آفتاب».

و روزه‌ی ماه رمضان، در روز دوشنبه، دوم ماه شعبان، سال دوم بعد از هجرت، واجب گردید.

و روزه، دارای فواید معنوی، جسمی و اجتماعی فراوانی است؛ که برخی از آن‌ها عبارتند از:

1-   انسان را به صبر و شکیبایی عادت می‌دهد.

2-   خویشتن داری را به انسان آموزش می‌دهد.

3-   خصلت پرهیزگاران را در انسان تقویت می‌کند.

4-   نظم و هماهنگی را میان مردم مسلمان، گسترش می‌بخشد.

5-   عشق به عدالت و برابری را در انسان، عمیق می‌گرداند.

6-   مهربانی و دلسوزی و احساس مسئولیت را در انسان به وجود می‌آورد.

7-   با شرّ و فسادِ در میان مردم رویارویی می‌نماید.

8-   دستگاه گوارش را پالایش و پاکیزه می‌نماید.

9-   جسم را از اضافات و رسوب‌ها پاک می‌گرداند.

10- از چاقی بدن و چربی‌های موجود در آن می‌کاهد؛ زیرا رسول خدا ج فرموده است: «روزه بگیرید تا تندرست بمانید.» و ...

و روزه دارای اقسام و انواعی است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

الف) روزه‌ی مستحب:

روزه گرفتن در روزهای زیر مستحب است:

1-   برای غیر حاجیان به هنگام حج، روزه‌ی روز «عرفه»، یعنی روز نهم ماه ذی الحجة، مستحب است.

2-   روزه گرفتن در نهم و دهم ماه محرم ـ تاسوعا و عاشورا ـ مستحب می‌باشد.

3-   روزه‌‌ی شش روز از ماه شوّال.

4-   روزه‌ی نیمه‌ی اول ماه شعبان.

5-   روزه‌ی ده روز اول ماه ذی الحجه.

6-   روزه‌ی همه‌ی ماه محرم.

7-   روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه که آن‌ها را «ایام البیض» می‌نامند.

8 و 9- روزه‌ی روزهای دوشنبه و پنج شنبه‌ی هر هفته.

10-            روزه‌ی یک روز درمیان.

11-            روزه گرفتن جوانان مجرّدی که فرصت و توانایی مالی ازدواج را ندارند، مستحب می‌باشد.

ب) روزه‌ی مکروه:

روزه گرفتن در روزهای زیر کراهت دارد:

1-   روزه‌ی حاجیانی که برای ادای مناسک حج، در عرفات حضور دارند.

2-   تنها روز جمعه را روزه گرفتن مکروه است.

3-   روز شنبه را به تنهایی روزه گرفتن نیز کراهیت دارد.

4-   روزه گرفتن در نیمه‌ی آخر ماه شعبان نیز مکروه است.

ناگفته نماند که روزه گرفتن در روزهایی که بیان شد، کراهتش کراهت «تنزیهی» است؛ امّا روزه گرفتن به شیوه‌ی زیر دارای کراهت «تحریمی» است:

1-   دو یا چند روز را بدون افطار روزه گرفتن (روزه‌ی وصال).

2-   روزه‌ی روز شک، که روز سی‌ام ماه شعبان است.

3-   یک سال را پشت سرهم روزه گرفتن.

4-   روزه‌ی مستحب گرفتن زن بدون اجازه‌ی شوهرش، هنگامی که شوهرش در مسافرت نیست.

ج) روزه‌ی حرام:

و در روزهای زیر روزه گرفتن حرام است:

1-   روزهای عید فطر و عید قربان.

2-   سه روز پس از عید قربان (ایام التشریق).

3-   روزه‌ی خانم‌ها در ایّام عادت ماهیانه (حیض)؛ و پس از تولّد فرزند تا پاک شدن (نفاس).

4-   روزه گرفتن بیماری که روزه باعث شدّت بیماری یا مرگ احتمالی او بشود، حرام است.

«یفطر»: روزه نمی‌گرفت.

«شهراً کاملاً»: یک ماه کامل.

«منذ قدم المدینة»: از هنگامی که پیامبر ج به مدینه هجرت کردند. رسول خدا ج خانه‌ی خویش را در مکه در شب بیست و هفتم ماه صفر، سال چهاردهم بعثت ـ مطابق با 12 یا 13 سپتامبر 622 میلادی ـ ترک کردند و با رفیقشان ابوبکر صدیقس پیش از طلوع فجر، از مکه خارج شدند.

و در روز دوشنبه، هشتم ربیع الاول، سال چهاردهم بعثت ـ سال یکم هجری ـ مطابق با 23 سپتامبر 622 میلادی، رسول خدا ج در قباء فرود آمدند؛ و در این روز رسول خدا ج پنجاه و سه سال تمام داشتند، نه کمتر و نه زیادتر؛ از بعثت ایشان سیزده سال تمام گذشته بود. البته بنابر قول کسانی که می‌گویند: آن حضرت ج نهم ماه ربیع الاول سال 41 از عام الفیل مبعوث به رسالت شده‌اند؛ اما بنا بر قول کسانی که می‌گویند: ایشان در ماه رمضان سال 41 از عام الفیل به کرامت نبوّت نائل شده‌اند، در این روز، دوازده سال و پنج ماه و 18 روز یا 22 روز از بعثت ایشان گذشته بود.

به هر حال، پیامبر ج چند روز را در قباء اقامت کردند، و پس از آن، به مدینه‌ی منوّره وارد شدند.

حدیث شماره 299

(2) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حُجْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ حُمَیْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ صَوْمِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: کَانَ یَصُومُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَرَى أَنْ لاَ یُرِیدَ أَنْ یُفْطِرَ مِنْهُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَرَى أَنْ لاَ یُرِیدَ أَنْ یَصُومَ مِنْهُ شَیْئًا . وَکُنْتَ لاَ تَشَاءُ أَنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلاَ رَأَیْتَهُ مُصَلِّیًا، وَلاَ نَائِمًا إِلاَ رَأَیْتَهُ نَائِمًا.

299 ـ (2) ... حُمید طویل/ گوید: از انس بن مالکس پیرامون روزه‌ی رسول خدا ج پرسیده شد؟ او در پاسخ گفت: گاهی اتفاق می‌افتاد که پیامبر ج چنان پیوسته در یک ماه روزه می‌گرفتند که می‌پنداشتیم: ایشان دیگر نمی‌خواهند روزی از آن ماه را بخورند و افطار نمایند؛ (بلکه می‌خواهند تمام ماه را روزه باشند، و روزی از آن را افطار نکنند)؛ و گاهی نیز چنان پیوسته در یک ماه افطار می‌کردند و روزه(ی مستحبّی) نمی‌گرفتند که می‌پنداشتیم: آن حضرت ج دیگر نمی‌خواهند روزی از آن ماه را روزه باشند.

و گاهی چنان بود که می‌پنداشتی در این وقت از شب، باید آن حضرت ج خواب باشند و حال آنکه ایشان را در حال نماز می‌دیدی؛ و گاهی می‌پنداشتی که باید ایشان را در حال نماز ببینی و حال آنکه ایشان خواب بودند.

 &

«کَانَ یَصُومُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَرَى...»: مراد این است که برای روزه‌ی مستحبّی رسول خدا ج وقت مشخّصی نبود؛ بلکه ایشان گاهی چنان پیوسته روزه‌ی مستحبّی می‌گرفتند که صحابه با خود می‌گفتند: گویا رسول خدا ج نمی‌خواهد هیچ روزی از ماه را افطار کند.

و گاهی نیز چنان پیوسته افطار می‌کردند که با خود می‌گفتند: گویا پیامبر ج نمی‌خواهد هیچ روزه بگیرد.

«وَکُنْتَ لاَ تَشَاءُ أَنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلاَ رَأَیْتَهُ...»: مراد این است که برای نماز شب رسول خدا ج نیز وقت مشخّص و معیّنی وجود نداشت که حصّه‌ی مشخصی از شب را برای خواب و حصّه‌ی معینی را برای عبادت و نماز قرار دهند؛ بلکه عادت پیامبر ج چنان بود که گاه چنین تصور می‌شد که در این وقت شب، آن حضرت ج باید خواب باشند، حال آنکه ایشان بیدار و در حال خواندن نماز بودند؛ و گاهی چنین تصور می‌شد که در این وقت شب، ایشان نماز می‌خوانند، حال آنکه ایشان خواب بودند.

حدیث شماره 300

(3) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِی بِشْرٍ قَالَ: سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: مَا یُرِیدُ أَنْ یُفْطِرَ مِنْهُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ مَا یُرِیدُ أَنْ یَصُومَ مِنْهُ، وَمَا صَامَ شَهْرًا کَامِلاَ مُنْذُ قَدِمَ الْمَدِینَةَ إِلَّا رَمَضَانَ.

300 ـ (3) ... عبدالله بن عباسب گوید: گاهی اتفاق می‌افتاد که رسول خدا ج آن‌چنان به گرفتن روزه(ی مستحبّی) ادامه می‌دادند تا اینکه با خود می‌گفتیم: دیگر روزه را نمی‌خورند و روزی از این ماه را افطار نخواهند کرد؛ و گاهی نیز چنان افطار می‌کردند و روزه(ی مستحبّی) نمی‌گرفتند که با خود می‌گفتیم: دیگر نمی‌خواهند از این ماه، روزی را روزه بگیرند. و از زمانی که پیامبر ج به مدینه‌ی منوّره آمدند (و مکّه‌ی مکرمه را به مقصد مدینه‌ی منوّره ترک نمودند)، جز ماه مبارک رمضان، هیچگاه یک ماه کامل را روزه نگرفتند.

حدیث شماره 301

(4) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ إِلاَ شَعْبَانَ وَرَمَضَانَ.

       قَالَ أَبُو عِیسَى: هَذَا إِسنَادٌ صَحِیحٌ، وَهَکَذَا قَالَ: عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ،وَرَوَى هَذَا الْحَدِیثَ غَیْرُ وَاحِدٍ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِی الله تعالی عَنه، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَیَحْتَمَلُ: أَنْ یَکُونَ أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَدْ رَوَى الْحَدِیثَ عَنْ عَائِشَةَ وَأُمِّ سَلَمَةَ جَمِیعًا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.

301 ـ (4) ... اُم سلمهل (همسر گرامی پیامبر اکرم ج) گوید: رسول خدا ج را ندیدم که دو ماهِ پیاپی را پیوسته و کامل روزه بگیرند، مگر ماه شعبان و ماه رمضان را (که آن دو را پیاپی و پیوسته روزه می‌گرفتند.)

ابوعیسی ترمذی گوید: اِسناد این حدیث، صحیح است. و سالم بن ابی الجعد که یکی از راویانِ این حدیث است، این روایت را اینگونه از ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوفس، از ام سلمهل نقل کرده است.

و تنی چند از راویان نیز این حدیث را از ابوسلمهس از عایشهل، از پیامبر ج روایت کرده‌اند.

و احتمال دارد که ابوسلمة بن عبدالرحمنس این حدیث را هم از قول عایشهل، و هم از قول امّ سلمهل، از پیامبر ج نقل کرده باشد.

 &

«متتابعین»: پیاپی و پشت سرهم.

پیامبر ج ماه رمضان را به صورت کامل روزه می‌گرفتند، واکثر روزهای ماه شعبان را نیز روزه داشتند.

از عایشهل روایت است که گفت: «ما رأیتُ رسول الله ج استکمل صیام شهر قط الاّ شهر رمضان، وما رأیته فی شهر اکثر منه صیاماً فی شعبان»؛ [بخاری و مسلم]

«پیامبر ج را ندیدم که ماهی را کامل روزه بگیرند، مگر ماه رمضان را؛ و ایشان را ندیدم که درهیچ یک از ماه‌های دیگر به اندازه‌ی ماه شعبان روزه بگیرند».

و در روایتی دیگر می‌گوید: «کان یصوم شعبان الاّ قلیلاً» [مسلم]؛ «آن حضرت ج شعبان را جز کمی از آن، روزه می‌گرفتند». یعنی بیشتر روزهای ماه شعبان را روزه داشتند.

«و هکذا قال: عن ابی سلمة عن ام سلمة ...»:

ترمذی در پی این حدیث می‌گوید: حدیث بالا به دو طریق روایت شده است:

1-   محمد بن بشّار، از عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از منصور، از سالم بن ابی الجعد، از ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف، از ام سلمةل، از پیامبر ج.

2-   از محمّد بن بشّار، از عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از منصور، از سالم بن ابی الجعد، از ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف، از عایشهل، از پیامبر ج.

و ترمذی چنین برداشت کرده که ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف، روایت فوق را هم از عایشهل نقل کرده و هم از اُم سلمهل؛ و بدین جهت است که ابوسلمه، گاهی آن را به نقل از عایشهل نقل می‌کند و گاهی به نقل از اُم سلمهل.

حدیث شماره 302

(5) حَدَّثَنَا هَنَّادٌ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا أَبُو سَلَمَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ فِی شَهْرٍ أَکْثَرَ مِنْ صِیَامِهِ فِی شَعْبَانَ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ إِلَّا قَلِیلاً بَلْ کَانَ یَصُومُهُ کُلَّهُ.

302 ـ (5) ... عایشهل گوید:‌هرگز رسول خدا ج را ندیدم که در هیچ یک از ماه‌ها، به اندازه‌ی ماه شعبان، روزه(ی مستحبی) بگیرند؛ زیرا ایشان تمام ماه شعبان را به جز چند روز از آن، روزه می‌‌گرفتند؛ بلکه تمام آن ماه را روزه می‌داشتند.

 &

«لم أر»: هرگز ندیدم.

«شعبان»:‌ماه هشتم از ماه‌های سال هجری قمری، بین رجب و رمضان. و ماه‌های قمری به ترتیب عبارتند از:

محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده و ذی حجّه.

«بَل»: اداتی است که در سه مورد زیر به کار می‌رود:

1-   حرف عطف برای اضطراب است؛ که در این صورت، پس از نفی و نهی درمی‌آید و همانند «لکن»، ما قبل خود را بر حال خویش نگاه می‌دارد و ضدّ آن را برای ما بعد ثابت می‌کند. مثل: «ما قام زیدٌ بل عمروٌ: زید برنخاست بلکه عمرو برخاست».

و در عطف بودن آن، شرط است که هر دو معطوفِ (معطوف و معطوف علیه) آن مفرد باشند؛ و اگر «بل» پس از خبر مثبت (ایجاب) یا امر درآید، ما قبل آن مسکوتٌ عنه می‌ماند و حکم برای مابعد آن خواهد بود؛ «قام زیدٌ بل عمروٌ: زید برخاست، نه، عمرو برخاست»؛ و «اِضرب زیداً بل عمرواً: زید را بزن، نه، عمرو را بزن».

2-   هرگاه «بل» پیش از جمله بیاید، حرف ابتدا است که در این صورت یا معنی آن باطل کردن معنی ماقبل خود است؛ مثل: «وقالوا اتّخذ الرحمن ولداً سبحانه بل عبادٌ مکرمون: گفتند، خداوند فرزند گرفته! منزّه است او، بلکه آنان بندگانِ نواخته‌ی اویند»؛ و «ام یقولون به جِنّة بل جاءهم بالحق: یا می‌گویند در او دیوانگی است! او دیوانه نیست بلکه راستی و حقیقت برای ایشان آورد».

یا به معنی انتقال است از غرضی به غرضی دیگر که بیشتر مورد نظر است: «قد افلح من تزکّی وذکر اسم ربه فصلّی، بل تؤثرون الحیاه الدنیا:‌ رستگار شد آنکه پاک گردید. نام خدا را برد پس نمازگزارد. بلکه شما ای مردم! زندگی دنیا را برمی‌گزینید.»

3-   استینافیه است که کلام را قطع و کلام دیگری را آغاز می‌کند. مثل:‌ «والقرآن المجید، بل عجبوا ان جاءهم منذر: و سوگند به این قرآن بزرگوار، بلکه ایشان شگفت داشتند از اینکه آگاه کننده‌ای از خودشان آمده است».

گاهی «لا»، پیش از «بل» می‌آید ونصّ آن متوجه به کلام سابق است و «بل» در مابعد تأثیری ندارد، مثل: «وجهک البدر لا بل الشمس: چهره‌ی تو ماه است، نه بلکه خورشید است». و اگر «بل» پس از نفی با «لا» همراه آید، برای تأکید در نفی است.

«بل کان یصومه کلّه»: تأکید است بر این‌که پیامبر ج بیشتر روزهای شعبان را روزه داشتند، نه تمام آن را. چنان‌که در روایات دیگر بدین قضیه اشاره رفته است. آنجا که عایشهل می‌گوید: «پیامبر ج را ندیدم که در هیچ یک از ماه‌ها، به اندازه‌ی ماه شعبان روزه بگیرد، چرا که بیشتر روزهای آن را روزه بود». [مسلم]

حدیث شماره 303

(6) حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ دِینَارٍ الْکُوفِیُّ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، وَطَلْقُ بْنُ غَنَّامٍ، عَنْ شَیْبَانَ، عَنْ عَاصِمٍ، عَنْ زِرِّ بْنُ حُبَیْشٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ مِنْ غُرَّةِ کُلِّ شَهْرٍ ثَلاَثَةَ أَیَامٍ، وَقَلَّمَا کَانَ یُفْطِرُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ.

303 ـ (6) ... عبدالله بن مسعودس گوید: رسول خدا ج پیوسته سه روزِ نخست هرماه را روزه می‌گرفتند؛ و به ندرت اتفاق می‌افتاد که آن حضرت ج روز جمعه را افطار نمایند؛ (بلکه روز جمعه را با یک روز قبل از آن ـ پنج شنبه ـ یا یک روز بعد از آن ـ‌ شنبه ـ روزه می‌گرفتند.)

 &

«غرّة»:‌ آغاز هر چیز و بیشترین آن؛ و به سه شب اول هر ماه نیز «غرّة» می‌گویند.

«قَلّما»:‌به ندرت، خیلی کم.

«و قلّما کان یفطر یوم الجمعة»: مراد این است که به ندرت اتفاق می‌افتاد که آن حضرت ج روز جمعه را افطار نمایند؛ بلکه روز جمع را با یک روز قبل از آن ـ پنج شنبه ـ یا یک روز بعد از آن ـ شنبه ـ روزه می‌گرفتند.

و منظور این نیست که پیامبر ج روز جمعه را به تنهایی روزه می‌گرفتند؛ زیرا از ابوهریرهس روایت است که گفت: از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمود: «لا یصوم احدکم یوم الجمعة الا یوماً قبله او بعده» [بخاری و مسلم]؛ «هیچ کدام از شما، روز جمعه روزه نگیرد مگر اینکه روز قبل یا بعد از آن را نیز روزه بگیرد».

و محمدبن عباد گوید: از جابرس پرسیدم: آیا پیامبر ج از روزه‌ی جمعه نهی نموده است؟ جابر گفت: بلی.

از این رو جمهور علماء و صاحب نظران اسلامی عقیده دارند که اختصاص روز جمعه به روزه مکروه است و برای دفع این کراهت، باید روز پنج شنبه یا شنبه نیز روزه را گرفت.

حدیث شماره 304

(7) حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عَمْرُو بْنُ عَلِیٍّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ رَبِیعَةَ الْجُرَشِیِّ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَحَرَّى صَوْمَ الِاثْنَیْنِ وَالْخَمِیسِ.

304 ـ (7) ... عایشهل گوید: رسول خدا ج بر روزه‌ی دوشنبه و پنج شنبه، مواظبت و پای بندی می‌فرمودند.

 &

«یتحرّی»: روزه‌ی دوشنبه و پنج شنبه را قصد می‌کرد و دنبال می‌نمود. «تحرّی»: جستجو و بررسی نمود. طلب آن کار کرد و قصد آن نمود. قصد چیزی کرد که برای او شایسته‌تر و بایسته‌تر باشد. بهترین و برترین کارها را قصد کرد و جُست.

حدیث شماره 305

(8) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ رِفَاعَةَ، عَنْ سُهَیْلِ بْنِ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «تُعْرَضُ الأَعْمَالُ یَوْمَ الِاثْنَیْنِ وَالْخَمِیسِ، فَأُحِبُّ أَنْ یُعْرَضَ عَمَلِی وَأَنَا صَائِمٌ».

305 ـ (8) ... ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمودند: اعمال و کردار بندگان در روزهای دوشنبه و پنج شنبه (پیش خداوند متعال) عرضه می‌شود؛ و من نیز دوست دارم که اعمال من در حالی به خداوند عرضه شود که من روزه هستم.

 &

«تُعرض»: عرضه کرده می‌شود.

روز دوشنبه و پنج شنبه، روزهای پُر برکت و پُر رحمتی برای بندگان خداوند متعال هستند؛ زیرا در چنین روزهایی، اعمال بندگان خدا بر خداوند عرضه می‌شود، و چه خوب است که اعمال بندگان به خداوند عرضه شود در حالی که آن‌ها روزه‌دار هستند.

در احادیث و روایات دیگر، برای روزه‌گرفتن پیامبر ج در روز دوشنبه سبب و علّت دیگری نیز بیان شده است؛ و آن اینکه: ابوقتادهس گوید: از پیامبر ج در مورد روزه‌ی دوشنبه سؤال شد. ایشان در پاسخ فرمودند: «ذلک یوم ولدتُ فیه، ویوم بُعثتُ ـ او انزل علیّ ـ فیه» [مسلم]؛ «آن روزی است که من در آن متولد، و در آن مبعوث شده‌ام ـ یا وحی بر من نازل شده است».

از این رو دانسته می‌شود که انگیزه‌ی پیامبر ج از روزه گرفتن دوشنبه (علاوه از پیش شدن اعمال بر خداوند) سپاسگزاری از این دو نعمت بزرگ الهی (یعنی تولّد و وحی و نبوت) بود که به آن حضرت ج در روز دوشنبه عنایت شد و برای تمام جهانیان به عنوان نعمت و رحمت، مبعوث شدند.

حدیث شماره 306

(9) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ، وَمُعَاوِیَةُ بْنُ هِشَامٍ قَالاَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ خَیْثَمَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ مِنَ الشَّهْرِ: السَّبْتَ، وَالأَحَدَ وَالاِثْنَیْنَ، وَمِنَ الشَّهْرِ الآخَرِ: الثُّلاَثَاءَ وَالأَرْبَعَاءَ وَالْخَمِیسَ.

306 ـ (9) ... عایشهل گوید: رسول خدا ج در برخی از ماه‌ها، روزهای شنبه، یکشنبه، و دوشنبه را روزه می‌گرفتند و در ماهِ پس از آن، روزهای سه شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه را روزه می‌داشتند.

 &

در برخی از روایات بیان شده که پیامبر ج دراول ماه، سه روز روزه می‌گرفتند؛ و در برخی دیگر از روایات و اخبارِ رسیده به ما، وارد شده که آن حضرت ج سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه؛ و در برخی از روایات، سه روز از روزهای خاصّ هفته (شنبه، یکشنبه، و دوشنبه؛ یا سه شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه) ذکر شده است؛ ولی همانطوری که از مجموع احادیث معلوم می‌شود، هیچ یک از این تاریخ‌ها، روش دائمی و همیشگی آن حضرت ج نبودند.

و می‌توان گفت که یکی از علت‌های عدم تعیین تاریخ این بود که چون برای آن حضرت ج سفر و دیگر مسایل مهم فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی و ... پیش می‌آمد، لذا تعیین روزهای خاصّی مناسب نبود.

و علّت دوم اینکه اگر آن حضرت ج در روزهای خاصّی روزه می‌گرفتند، روزه‌ی آن روزها برای افراد مختلف الحال امّت، باعث زحمت و مشقت می‌شد واین وهم پیش می‌آمد که شاید این روزه از واجبات است.

به هر حال، بنابر اینگونه مصلحت‌ها، آن حضرت ج در تاریخ و روزهای خاصّی روزه نمی‌گرفتند و در حق ایشان همین افضل و اَولی بود؛ ولی صحابه‌ی کرام را در سه روز روزه گرفتن از هرماه، بیشتر به ایام بیض ‌(13 ـ 14 ـ 15) تشویق می‌کردند.

علاوه بر روزه‌ی روزها و تاریخ‌هایی که دارای فضیلت خاصّی هستند، آن حضرت ج به این مهم نیز توجه و اهتمام داشتند که روزه در تمام روزهای هفته واقع شود تا مردم بدانند که هر هفت روز هفته، روزهای مبارک و شایسته‌ی عبادت هستند.

ناگفته نماند که روزه گرفتن سه روز از هر ماه، برابر با تمام ماه است؛ زیرا پاداش هر حسنه‌ای در قانون خدا، ده برابر است؛ بنابراین 30 = 10×3 که مجموع روزهای ماه است.

حدیث شماره 307

(10) حَدَّثَنَا أَبُو مُصْعَبٍ الْمَدِینِیُّ، عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَبِی النَّضْرِ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ فِی شَهْرٍ أَکْثَرَ مِنْ صِیَامِهِ فِی شَعْبَانَ.

307 ـ (10) ...عایشهل گوید: در هیچ ماهی پیامبر ج به اندازه‌ی ماه شعبان روزه (ی مستحبی) نمی‌گرفتند. (ایشان ماه شعبان را به جز چند روز اندک از آن، روزه داشتند.)

 &

مراد این است که پیامبر ج تمام ماه را فقط در ماه مبارک رمضان روزه می‌گرفتند، چون خداوند متعال روزه‌ی آن را بر مسلمانان فرض کرده است. البته در ماه شعبان نسبت به دیگر ماه‌ها بیشتر روزه می‌گرفتند؛ حتّی در یک روایت آمده است که پیامبرج تقریباً تمام ماه را روزه می‌گرفتند و خیلی کم ترک روزه می‌کردند.

برای روزه گرفتن بسیار آن حضرت ج در ماه شعبان، سبب‌ها و حکمت‌های متعددی از سوی علماء وصاحب نظران اسلامی بیان شده است که برخی از آن‌ها از بعضی از روایات و احادیث دانسته می‌شود؛ چنان‌که در حدیث اسامة بن زیدس وارد شده که از پیامبر ج در این باره سؤال شد که چرا بیشترِ ماه شعبان را روزه می‌دارند؟ ایشان فرمودند: در همین ماه، اعمال بندگان به بارگاه الهی عرضه می‌شود و من دوست دارم که وقتی اعمال من عرضه می‌شود، در حال روزه باشم.

و در حدیثی دیگر که از عایشهل نقل شده، چنین وارد شده است: رسول خداج در ماه شعبان برای این بسیار روزه می‌گرفتند که فهرست تمام کسانی که در هر سال باید بمیرند، در همین ماه به عزرائیل داده می‌شود، و آن حضرت ج دوست داشتند تا هنگامی که نسبت به وفات ایشان به ملک الموت دستوراتِ لازم داده می‌شود، ایشان در حال روزه باشند.

علاوه بر این، نزدیک بودن ماه رمضان و برکات و تأثیرات ویژه‌ی آن، انگیزه‌ی روزه در ماه شعبان را در وجود انسان پیدا می‌کند، و روزه‌ی شعبان همان نسبتی با رمضان دارد که نمازهای نفل قبل از فرض‌ها، با فرضها دارند.

همچنین روزه‌ی شش روز شوّال پس از رمضان که در احادیث بعدی به روزه گرفتن در این روزها تشویق شده، همان نسبت را با روزه‌ی رمضان دارد که نمازهای مستحب و سنّت بعد از فرض با فرض دارند.

حدیث شماره 308

(11) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ، حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ یَزِیدَ الرِّشْکِ قَالَ: سَمِعْتُ مُعَاذَةَ قَالَتْ: قُلْتُ لِعَائِشَةَ: أَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ؟ قَالَتْ: نَعَمْ. قُلْتُ: مِنْ أَیِّهِ کَانَ یَصُومُ؟ قَالَتْ: کَانَ لاَ یُبَالِی مِنْ أَیِّهِ صَامَ.

قَالَ أَبُو عِیسَى: یَزِیدُ الرِّشْکُ هُوَ: یَزِیدُ الضُّبَعِیُّ الْبَصْرِیُّ، وَهُوَ ثِقَةٌ، رَوَى عَنْهُ شُعْبَةُ وَعَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سَعِیدٍ وَحَمَّادُ بْنُ زَیْدٍ وَإِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، وَغَیْرُ وَاحِدٍ مِنَ الأَئِمَةِ، وَهُوَ یَزِیدُ الْقَاسِمُ وَیُقَالُ: الْقَسَّامُ، وَالرِّشْکُ بِلُغَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ هُوَ: الْقَسَّامُ.

308 ـ (11) ... یزید بن رِشک گوید: از مُعاذه‌ی عدویهس شنیدم که گفت: به عایشهل گفتم: آیا پیامبر ج در هر ماه، سه روز، روزه می‌گرفتند؟ او در پاسخ گفت: آری؛ ایشان از هر ماه سه روز روزه می‌داشتند.

دوباره گفتم: آن حضرت ج چه روزهایی از ماه، روزه بودند؟ عایشهل گفت: پیامبر ج اهمیّت نمی‌دادند که کدام یک از روزهای ماه، روزه بگیرند و مقیّد به روزهای مخصوصی از ماه برای گرفتن روزه نبودند.

ابوعیسی ترمذی گوید: یزید بن رِشک که یکی از راویان این حدیث است، همان «یزید ضُبَعی بَصری» می‌باشد که یکی از راویانِ ثقه و مورد اعتماد به شمار می‌آید؛ و شعبه، عبدالوارث بن سعید، حماد بن زید، اسماعیل بن ابراهیم و تنی چند از دیگر پیشوایان و بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت نیز، از او حدیث نقل کرده‌اند (و او را مورد وثوق و اعتماد دانسته‌اند).

و یزید بن رِشک، همان «یزید قاسم» است که بدو «قسّام» نیز گفته می‌شود. و واژه‌ی «رِشک» در لغت مردم بصره نیز به معنای «قسّام» است؛ یعنی «قسمت کننده». [و مراد از قسمت کننده: کسی است که علمِ قسمت را می‌داند.]

 &

«اَیّه»: کدام قسمت از ماه. «اَیّ»: کدام.

«لا یُبالی»: توجه نمی‌کرد، اهمیّت نمی‌داد، علاقه نشان نمی‌داد، اهتمام نمی‌ورزید، مقیّد نبود.

از این حدیث دانسته می‌شود که هیچ یک از تاریخ‌های روزه گرفتنِ روزه‌های مستحبّی، روش دائمی و همیشگی آن حضرت ج نبود.

و یکی از علتهای عدم تعیین تاریخ، این بود که چون برای آن حضرت ج سفر و دیگر مسائل مهم سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی و ... پیش می‌آمد، لذا تعیین روزهای خاصّی برای روزه گرفتن مستحبّی، مناسب نبود؛ و علّت دیگر اینکه اگر آن حضرت ج در روزهای خاصّی روزه می‌گرفتند، روزه‌ی آن روزها برای افراد مختلف الحالِ امّت، باعث زحمت و مشقّت و عُسر و حَرج می‌شد، و این وهم پیش می‌آمد که شاید، این روزه از واجبات است.

به هر حال، بنابر اینگونه مصلحت‌ها، آن حضرت ج در تاریخ و روزهای خاصّی روزه نمی‌گرفتند و در حق ایشان همین نیز بهتر و اَولی بود؛ ولی صحابه‌ی کرام را در سه روز روزه گرفتن از هر ماه، بیشتر به ایام بیض (13 ـ 14 ـ 15 ) تشویق می‌کردند.

حدیث شماره 309

(12) حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ عَاشُورَاءُ یَوْمًا تَصُومُهُ قُرَیْشٌ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُهُ، فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ صَامَهُ وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ، فَلَمَّا افْتُرِضَ رَمَضَانُ کَانَ رَمَضَانُ هُوَ الْفَرِیضَةُ، وَتُرِکَ عَاشُورَاءُ، فَمَنْ شَاءَ صَامَهُ وَمَنْ شَاءَ تَرَکَهُ.

309 ـ (12) ... عایشهل گوید: در دوره‌ی جاهلیّت، مردم قریش، روز عاشوراء را روزه می‌گرفتند، و رسول خدا ج نیز آن روز را روزه می‌گرفتند. و هنگامی که به مدینه‌ی منوّره آمدند، خود ایشان آن روز را روزه می‌داشتند و به مسلمانان نیز روزه گرفتن آن روز را فرمان دادند؛ و این رویّه ادامه داشت تا اینکه روزه‌ی ماه رمضان فرض شد؛ در آن هنگام بود که فقط روزه‌ی ماه رمضان به عنوان روزه‌ی واجب معرّفی شد، و روزه‌ی عاشورا ترک گردید. از این رو (پس از فرض شدن روزه‌ی ماه رمضان) هر کس می‌خواست روز عاشوراء را (به عنوان روزه‌ی مستحبّی، نه روزه‌ی واجب) روزه می‌گرفت، و هر کس که نمی‌خواست، آن روز را روزه نمی‌گرفت.

 &

«قریش»: یکی از مهم‌ترین قبایل عرب و آن صنف دوم از عدنانیان و از دودمان نضربن کنانه است. این قبیله به نجابت و شرافت در میان عرب مشهور بود و رؤسای آن پرده‌داری خانه‌ی کعبه را که در جاهلیّت بتخانه بود به عهده داشتند. بنی هاشم و بنی عباس نیز از این قبیله‌اند.

«الجاهلیّة»: دوره‌ی بت پرستی، دوره‌ی پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان.

«عاشوراء»: روز دهم ماه محرّم.

در مورد روزه‌ی روز عاشوراء، روایات زیادی نقل شده است از جمله:

عایشهل گوید: «قریش در دوره‌ی جاهلیّت در روز عاشوراء روزه می‌گرفتند؛ پیامبر ج هم دستور داد که مسلمانان در روز عاشوراء روزه باشند تا اینکه روزه‌ی ماه رمضان واجب شد. آنگاه پیامبر ج فرمود: هر کس می‌خواهد عاشوراء روزه باشد و اگر نمی‌خواهد، روزه نباشد.(یعنی روزه‌ی عاشوراء واجب نیست)». [بخاری و مسلم]

و نیز عبدالله بن عمرب می‌گوید: «مردم دوره‌ی جاهلیّت در روز عاشوراء روزه می‌گرفتند؛ وقتی که آیه‌ی وجوب روزه‌ی ماه رمضان نازل شد، پیامبر ج فرمود: هر کس می‌خواهد می‌تواند عاشوراء روزه باشد و هر کس می‌خواهد، روزه نباشد».[بخاری]

و نقل شده که اشعث به نزد عبدالله بن مسعودس رفت و دید که غذا می‌خورد. به عبدالله بن مسعود گفت: امروز عاشوراء است (چرا روزه نیستی؟) عبدالله گفت: «روزه‌ی عاشوراء، قبل از واجب شدن ماه رمضان لازم بود، وقتی که رمضان واجب شد، دیگر روزه‌ی عاشوراء ترک گردید؛ و به او گفت: بنشین و با من غذا بخور».[مسلم]

و حمید بن عبدالرحمن گوید: شنیدم که معاویة بن ابی سفیانس در روز عاشوراء در سالی که حج را به عنوان امیر الحاج انجام داد بر بالای منبر می‌گفت: «ای اهل مدینه! علمای شما کجا هستند؟ من شنیدم که رسول خدا ج می‌گفت: امروز عاشوراء است و روزه‌ی آن بر شما واجب نیست و من روزه هستم، هر کس میل دارد روزه باشد و کسی که نمی‌خواهد روزه نباشد.»[بخاری]

و عبدالله بن عباسب گوید: «وقتی که پیامبر ج به مدینه مهاجرت نمود، دید که یهودیان مدینه، در روز عاشوراء روزه هستند. فرمود چرا امروز روزه هستید؟ گفتند: امروز روز مبارکی است، خداوند در آن قوم بنی اسرائیل را از شرّ دشمنانشان نجات داد و به شکرانه‌ی آن، موسی÷ عاشوراء را روزه گرفت.

پیامبر ج فرمود: من از شما نسبت به موسی نزدیک‌تر هستم. بنابر این پیامبر ج در روز عاشوراء روزه شد و دستور داد که مسلمانان هم در این روز، روزه باشند.» [بخاری و مسلم]

و ابوموسی اشعریس گوید: «یهودیان روز عاشوراء را عید می‌گرفتند. پیامبر ج فرمود: شما مسلمانان در عاشوراء روزه باشید.»[بخاری]

و عبدالله بن عباسب می‌گوید: «هرگز نمی‌دیدم که پیامبر ج عمداً روزه‌‌ی یک روز را بر روز دیگری ترجیح دهد، مگر روزه‌ی امروز، روز عاشوراء و مگر روزه‌ی این ماه، ماه رمضان. یعنی روزه‌ی عاشوراء را بر سایر روزه‌های سنّت ترجیح می‌داد و روزه‌ی ماه رمضان را بر همه‌ی روزه‌های دیگر ترجیح و برتری می‌بخشید.» [بخای و مسلم]

به هر حال، از مجموع روایات دانسته می‌شود که روز عاشوراء در زمان جاهلیّت نزد قریش مکه، روزی بسیار محترم و با برکت تلقّی می‌شد و در همان روز، خانه‌ی کعبه با غلاف جدید پوشیده می‌شد و قریش آن روز را روزه می‌گرفتند. به نظر می‌رسد که روایاتی از ابراهیم÷ و اسماعیل÷ درباره‌ی این روز به قریش رسیده باشد، و عادت رسول خدا ج چنین بود که قریش هرکار نیکی را از جهتی که منسوب به امّت ابراهیمی است، انجام می‌دادند، آن حضرت ج نیز در آن کار با آنان هم عقیده می‌شد. و بر همین اساس در مراسم حج نیز شرکت می‌کردند. پس طبق این اصل، ایشان با قریش در روز عاشوراء روزه می‌گرفتند ولی دیگران را به آن امر نمی‌کردند.

وقتی آن حضرت ج به مدینه‌ی منوّره تشریف آوردند و دیدند که یهود نیز روزه گرفته‌اند و معلوم شد که این روز همان روز مبارکی است که خداوند متعال، موسی÷ و قوم او را نجات داده و فرعون و سپاه او را غرق ساخته ـ و طبق یک روایت از مسند امام احمد: در همان روز کشتی نوح÷ بر کوه جودی قرار گرفت ـ به روزه‌ی آن روز اهتمام بیشتر قائل شدند و به مسلمانان به طور عموم دستور دادند تا در این روز، روزه بگیرند.

ناگفته نماند که پیامبر ج به خاطر اینکه تشابهی در میان مسلمانان با یهودیان ایجاد نشود، دستور دادند تا همراه عاشوراء، روز تاسوعا را نیز روزه گیرند.

عبدالله بن عباسب گوید: وقتی رسول خدا ج روزه‌ی روز عاشوراء را روش خود قرار داده و مسلمانان را نیز به گرفتن روزه دستور دادند، برخی از اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا ج ! این روز را یهود و نصاری خیلی بزرگ می‌پندارند (و گویا شعار ملّی و مذهبی آنان است و در روزه گرفتن آن، با آن‌ها مشابهت پیدا می‌شود، آیا ممکن است به گونه‌ای روزه بگیریم که این تشابه برطرف شود؟) آن حضرت ج فرمودند: اگر خدا بخواهد، در سال آینده، نهم محرم را نیز روزه می‌گیرم. عبدالله بن عباسب گوید: سال آینده قبل از فرا رسیدن محرم، آن حضرت ج وفات یافتند. [مسلم]

از این رو پیامبر ج برای اینکه مشابهت با کفار دور شود، تصمیم گرفتند که در سال آینده روز نهم را نیز روزه بگیرند.

برای تصمیم آن حضرت ج در مورد روزه گرفتن روزه نهم، علماء دو توجیه بیان کرده‌اند:

یکی اینکه: در آینده به جای روز دهم، روز نهم را روزه می‌گیریم؛ و دوم اینکه: در آینده همراه با روز دهم، روز نهم را نیز روزه می‌گیریم و بدین صورت از مشابهت با یهود و نصاری مصون می‌مانیم. و بیشتر علماء توجیه دوم را ترجیح داده‌ و گفته‌اند: همراه با روز دهم، روز نهم نیز روزه گرفته شود و اگر به علتی روز نهم روزه گرفته نشد پس از آن، روز یازدهم روزه گرفته شود.

و برخی از علماء و صاحب نظران اسلامی نیز گفته‌اند: چون‌که در این زمان یهود و نصاری روز عاشورا را روزه نمی‌گیرند مسئله‌ی تشابه و اشتراک عمل وجود ندارد، از این رو نیازی به روزه گرفتن روز نهم یا روز یازدهم نیست.

حدیث شماره 310

(13) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ رَضِی الله تَعالی عَنها: أَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَخُصُّ مِنَ الأَیَامِ شَیْئًا؟ قَالَتْ: کَانَ عَمَلُهُ دِیمَةً، وَأَیُّکُمْ یُطِیقُ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُطِیقُ؟!.

310 ـ (13)... علقمه/ گوید: از عایشهل پرسیدم: آیا رسول خدا ج انجام چیزی از اعمال مستحبّی (مانند روزه و نماز) را برای روزهایی معیّن، اختصاص داده بودند؟ عایشهل گفت: عمل رسول خدا ج پیوسته و همیشگی بود؛ و کدام یک از شما توان انجام آن چیزی را دارد که پیامبر ج توان و یارای آن را داشتند.

 &

«یخصّ»: آن را ویژه و مخصوص گردانید.

«دیمة»: دائمی و همیشگی. «کان عمله دیمة»: مراد این است که غالباً اعمال پیامبرج دائمی و همیشگی بود؛ ولی از احادیث دیگر فهمیده می‌شود که رسول خداج گاهی به علّتی برای اعمال مستحبی خویش، روز مخصوصی را ویژه نمی‌کردند.

«یطیق»: این توان و قدرت را دارد.

حدیث شماره 311

(14) حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَعِنْدِی امْرَأَةٌ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ؟» قُلْتُ: فُلاَنَةُ، لاَ تَنَامُ اللَّیْلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «عَلَیْکُمْ مِنَ الأَعْمَالِ مَا تُطِیقُونَ، فَوَاللَّهِ لاَ یَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا» وَکَانَ أَحَبُّ ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الَّذِی یَدُومُ عَلَیْهِ صَاحِبُهُ.

311 ـ (14)... عایشهل گوید: پیامبر ج در حالی پیش من آمدند که زنی در نزدم حضور داشت. آن حضرت ج پرسیدند: این زن کیست؟ گفتم: فلانی است که شب نمی‌خوابد (و مشغول عبادت و نیایش و راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن و ذکرو دعا در تمام شب است.)

آن حضرت ج فرمودند: عبادتی را که قدرت و یارای انجام آن را دارید، انجام دهید؛ به خدا سوگند! خداوند تا زمانی که شما خسته نشوید و از عبادت کوتاه نیایید، خسته نمی‌شود.

عایشهل در ادامه گوید: و محبوبترین و بهترین اعمال از دیدگاه پیامبر ج اعمالی بود که صاحب آن، بر آن مداومت و پای‌بندی داشته باشد.

 &

«فوالله»: به خدا سوگند. در روایتی دیگر به عبارت «فان الله» آمده است؛ یعنی همانا خداوند.

«لایمّل الله»: خداوند خسته نمی‌شود. مراد این است که خداوند ثواب و پاداش عمل شما را قطع نمی‌کند، مگر اینکه شما خسته شوید و از عبادت کوتاهی نمایید.

«یدوم»: مداومت و پای بندی می‌کند.

حدیث شماره 312

(15) حَدَّثَنَا أَبُو هِشَامٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَزِیدَ الرِّفَاعِیُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ وَأُمَّ سَلَمَةَ: أَیُّ الْعَمَلِ کَانَ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ؟ قَالَتَا: مَا دِیمَ عَلَیْهِ وَإِنْ قَلَّ.

312 ـ (15)... ابوصالح/ گوید: از عایشه و اُمّ سلمهب پرسیدم: محبوب‌ترین و بهترین عمل از دیدگاده پیامبر ج کدام بود؟ هر دو در پاسخ بدین سؤال گفتند: محبوب‌ترین و پسندیده‌ترین اعمال در نظر پیامبر ج عملی بود که بر آن مداومت و مواظبت شود هر چند که اندک و ناچیز باشد.

 &

«مادیم علیه» اعمالی که بر آن مداومت و مواظبت شود.

حدیث شماره 313

(16) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ قَیْسٍ: أَنَّهُ سَمِعَ عَاصِمَ بْنَ حُمَیْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَوْفَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ: کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةً فَاسْتَاکَ، ثُمَّ تَوَضَّأَ، ثُمَّ قَامَ یُصَلِّی، فَقُمْتُ مَعَهُ فَبَدَأَ فَاسْتَفْتَحَ الْبَقَرَةَ فَلاَ یَمُرُّ بِآیَةِ رَحْمَةٍ إِلَّا وَقَفَ فَسَأَلَ، وَلاَ یَمُرُّ بِآیَةِ عَذَابٍ إِلَّا وَقَفَ فَتَعَوَّذَ، ثُمَّ رَکَعَ، فَمَکَثَ رَاکِعًا بِقَدْرِ قِیَامِهِ، وَیَقُولُ فِی رُکُوعِهِ: سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ، ثُمَّ سَجَدَ بِقَدْرِ رُکُوعِهِ، وَیَقُولُ فِی سُجُودِهِ: سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ، ثُمَّ قَرَأَ آلَ عِمْرَانَ، ثُمَّ سُورَةً سُورَةً یَفْعَلُ مِثْلَ ذَلِکَ.

313 ـ (16)... عاصم بن حُمید/ گوید: از عوف بن مالکس شنیدم که می‌گفت: شبی از شب‌ها، همراه پیامبر گرامی اسلام ج بودم؛ آن حضرت ج مسواک زدند و آنگاه وضو گرفتند و سپس به نماز ایستادند؛ من نیز (وضو گرفتم) و همراه ایشان به نماز ایستادم و مشغول خواندن نماز شدم.

پیامبر ج شروع به نماز کردند (و پس از تکبیر افتتاح و خواندن سوره‌ی فاتحه)، شروع به خواندن سوره‌ی بقره نمودند؛ و هرگاه به آیه‌ای که در آن، رحمت خدا بیان شده بود می‌رسیدند، در همانجا درنگ می‌کردند و از خداوند، آن رحمت را می‌طلبیدند؛ و هرگاه به آیه‌ای که در آن، عذاب خدا گفته شده می‌رسیدند، در همانجا اندکی درنگ می‌نمودند و از آن به خدا پناه می‌بردند.

آنگاه (پس از خواندن سوره‌ی بقره) به رکوع رفتند و در رکوع نیز به اندازه‌ی قیام خویش درنگ کردند. (رکوعشان همچون قیام ایشان طول کشید) و در رکوع خویش پیوسته این جملات را تکرار می‌فرمودند:

«سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ»؛ «پاک و منزه است پروردگاری که صاحب عزّت و بزرگواری و تسلط و چیرگی، قدرت و عظمت و بزرگی و سترگی است.»

سپس به سجده رفتند و در سجده نیز به اندازه‌ی رکوع خویش درنگ کردند. (سجودشان همچون قیام ایشان طول کشید) و در سجود خویش پیوسته این جملات را تکرار می‌فرمودند: «سُبْحَانَ ذِی الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَکُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ».

آنگاه (برای رکعت دوم بلند شدند و پس از خواندن سوره‌ی فاتحه،) سوره‌ی آل عمران را تلاوت نمودند؛ سپس در هر رکعتی همینگونه عمل می‌کردند؛ یعنی: در هر رکعت، پس از سوره‌ی فاتحه، سوره‌ای را تلاوت می‌فرمودند.

 &

«فاستاک»: دندان‌هایشان را مسواک نمودند.

«فبدأ»: شروع به نماز خواندن کرد، به اینگونه که نیت نماز نمود و تکبیر افتتاح گفت.

«فاستفتح البقرة»: شروع به خواندن سوره‌ی بقره کرد.

«فلایمرّ»: نمی‌گذشت، عبور نمی‌کرد.

«وقف»: درنگ کرد.

«فسأل»: از خدا رحمت را طلبید.

«فتعوذ»: از عذاب، به خدا پناه برد.

«الجبروت»: صیغه‌ی مبالغه به معنی: قدرت و عظمت و کبریایی.

«الملکوت»: عزّت و بزرگواری و تسلّط و چیرگی؛ دارایی و تصرف؛ پادشاهی خاصّ خدا.

«الکبریاء»: بزرگواری و تکبّر، مُلک و پادشاهی.

«العظمة»: بزرگی و عزت.

«ثم سورة سورة یفعل مثل ذلک»: آنگاه پیامبر ج همچنان در هر رکعتی همینگونه عمل می‌کردند. یعنی در رکعت سوم، پس از فاتحه، سوره‌ی نساء و در رکعت چهارم، پس از فاتحه، سوره‌ی مائده را می‌خواندند.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد