اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مدت عمر پیامبر


حدیث شماره 378

(1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ، حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ، حَدَّثَنَا زَکَرِیَا بْنُ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ دِینَارٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَکَثَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَکَّةَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً یُوحَى إِلَیْهِ، وَبِالْمَدِینَةِ عَشْرًا، وَتُوُفِّیَ وَهُوَ ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّینَ.

378-(1)...عبدالله بن عباسب گوید: رسول خدا ج (پس از بعثت)، سیزده سال در مکه‌ی مکرمه اقامت گزیدند که در این مدت بدیشان از جانب خدا، وحی فرو فرستاده می‌شد؛ و در مدینه‌ی منوره نیز ده سال باقی ماندند و زندگی به سر بردند؛ و هنگامی‌که فوت کردند و چهره در نقاب خاک کشیدند شصت و سه سال عمر داشتند.

 &

«مکث»: درنگ کرد، باقی ماند، اقامت گزید.    

«یوحی الیه»: به سویش وحی فرستاده می‌شد.

«وحی»: در لغت به معنی اشاره کردن و سخن پنهانی به کسی گفتن و در دل او افکندن است؛ و در اصطلاح: به چیزی گفته می‌شود که از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود.

ناگفته نماند که روایت بالا، از زمره‌ی صحیح‌ترین، بهترین، دقیقترین و درست‌ترین روایات و احادیثی است که درباره‌ی عمر رسول خدا ج آمده است.

زیرا که رسول خدا ج روز دوشنبه، دوازدهم ربیع الاول، سال یازدهم هجرت، پس از زوال آفتاب دار فانی را وداع گفتند. [و در برخی روایات وقت چاشت وارد شده است] و در آن هنگام سن آن حضرت ج شصت و سه سال بود و به راستی که آن روز تاریک‌ترین و وحشتناک‌ترین وغم‌انگیزترین روز برای مسلمانان و مصیبت بزرگی بر جهان بشریت بود، همچنان‌که روز میلادش، با سعادت‌ترین روزی بود که خورشید در آن طلوع کرده بود .

به هر حال روایت صحیح در نزد بیشتر علما و صاحب نظران اسلامی، همان روایت شصت و سه سال است؛ از این رو بیشترعلما گفته‌اند: طبق راجح‌ترین و صحیح‌ترین روایات و اخبار رسیده، حادثه‌ی وفات پیامبر گرامی اسلامی در شصت و سه سالگی ایشان بوده است.

حدیث شماره 379

(2) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ جَرِیرٍ، عَنْ مُعَاوِیَةَ أَنَّهُ سَمِعَهُ یَخْطُبُ قَالَ: مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّینَ، وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ، وَأَنَا ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّینَ.

379 ـ (2)...جریر بن عبداللهس گوید: از معاویهس بر فراز منبر در حالی که ایراد خطبه می‌کرد شنیدم که می‌گفت: رسول خدا ج هنگامی که فوت کردند و چهره در نقاب خاک کشیدند، شصت و سه سال عمر داشتند؛ و ابوبکر و عمرب نیز در همان سن درگذشته‌اند و دار فانی را وداع گفته‌اند؛ و من نیز، هم اینک شصت و سه سال عمر دارم .

 &

«یخطب»: سخنرانی می‌کرد؛ مردمان را پند و اندرز می‌داد؛ خطبه ایراد می‌کرد.

«وانا ابن ثلاث و ستین»: من نیز هم اینک شصت و سه سال عمر دارم؛ یعنی: هنگامی‌که معاویهس این خطبه را ایراد می‌کرد، شصت و سه ساله بود؛ زیرا که وی پس از ایراد این خطبه، چندین سال دیگر نیز زندگی کرد.

حدیث شماره 380

(3) حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مَهْدِیٍّ الْبَصْرِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّزَّاقِ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَاتَ وَهُوَ ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّینَ سَنَةً.

380 ـ (3) ...عایشهل گوید: هنگامی‌که پیامبر ج رحلت فرمودند و از جهان رخت بر بستند، عمرشان شصت و سه سال بود.

حدیث شماره 381

(4) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ، وَیَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدَّوْرَقِیُّ قَالاَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عُلَیَّةَ، عَنْ خَالِدٍ الْحَذَّاءِ، أَنْبَأَنَا عَمَّارٌ مَوْلَى بَنِی هَاشِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ یَقُولُ: تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ ابْنُ خَمْسٍ وَسِتِّینَ.

381 ـ (4) ...عمّارس ـ یکی از برده‌گان آزاد شده‌ی قبیله‌ی بنی هاشم- گوید: از عبدالله ابن عباسب شنیدم که می‌گفت رسول خدا ج به شصت و پنج سالگی رحلت فرمودند و چهره در نقاب خاک کشیدند.

 &

«عمّار»: این کلمه به دو صورت در نسخه‌های «الشمائل المحمدیة» آمده است:

1-   «عمارةُ»: این کلمه نمی‌تواند به این شکل صحیح باشد؛ زیرا «خالد حظاء»، استادی به نام «عمارة» نداشته؛ و علاوه از آن در میان راویانی که به نقل روایت از ابن عباسب پرداخته‌اند، فردی به نام «عمارة» وجود ندارد؛ و «عمارة» از موالی بنی هاشم نیز نمی‌باشد.

2-   «عمّار»: عماربن ابی عمّار. چنان‌که در صحیح مسلم نیز بدین صورت آمده است؛ و صحیح نیز همین است.

حدیث شماره 382

(5) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، وَمُحَمَّدُ بْنُ أَبَانَ قَالاَ: حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ، حَدَّثَنَا أَبِی، عَنْ قَتَادَةَ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ دَغْفَلِ بْنِ حَنْظَلَةَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُبِضَ وَهُوَ ابْنُ خَمْسٍ وَسِتِّینَ.

قَالَ أَبُو عِیسَى: وَدَغْفَلُ لاَ نَعْرِفُ لَهُ سَمَاعًا مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَکَانَ فِی زَمَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلاً.

382 ـ (5)...دغفل بن حنظلةس گوید: رسول خدا ج در حالی که شصت و پنج ساله بودند، رحلت نمودند.

ابوعیسی ترمذی گوید: ما در این باره که دغفل بن حنظله، حدیثی را از رسول خداج شنیده باشد، اطلاعی در دست نداریم، هرچند که وی به روزگار پیامبر ج وجود داشته و در آن زمان می‌زیسته است.

 &

«دغفل بن حنظله»:

وی: دغفل بن حنظلة بن یزید بن عبدة بن عبدالله بن ربیعة بن عمرو بن شیبان بن ذهل بن ثعلبة بن عکابة بن صعب بن علی بن بکر بن وائل است.

وی از نصب شناسان معروف عرب است؛ در این مورد که آیا وی از زمره‌ی اصحاب است یا خیر، در میان علما و صاحب نظران اسلامی اختلاف وجو دارد:

احمد بن حنبل می‌گوید: «لا ادری لدغفل صحبة»؛ «گمان نمی‌کنم که دغفل صحابی باشد».

و بخاری می‌گوید: «لا یعرف لدغفل انه ادرک النبی ج»؛ «دانسته نشده که دغفل پیامبر ج را دیده باشد.»

ولی برخی بر این باورند که وی پیامبر ج را دریافته است؛ ولی از او حدیثی روایت نکرده است.

از وی، حسن بصری و ابن سیرین، حدیث نقل کرده اند. و قتاده، از حسن بصری، از دغفل، از پیامبر اکرم ج چنین نقل می‌کند که پیامبر ج فرمودند:

«کان علی النصاری صوم شهر رمضان وکان علیهم مَلِک، فمرض فقال: لان شفاه الله لیزیدنّ عشراً. ثم کان علیهم مَلِک بعده یأکل اللحم فوجع فاه، فالی ان شفاه الله لیزیدن سبعه ایام. ثم کان بعده ملک، فقال: ما ندع من هذه الثلاثه الایام ان نزیدها، ونجعل صومنا فی الربیع. ففعل، فصارت خمسین یوماً». (بخاری، تاریخ کبیر3/255)

و امام ترمذی بر این باور است که دغفل حدیثی را از پیامبر ج نشنیده است؛ ولی حُمیدی می‌گوید: ابو محمد علی بن احمد، فقیه مشهور اندلس، به من خبر داده و گفته است: ابوعبدالرحمن بقیّ بن مخلّد در مُسندش، صحابی بودن دغفل را ثابت کرده و از او حدیثی را نیز از پیامبر ج نقل کرده است؛ وی در جنگ خوارج در منطقه‌ی «دولاب» غرق شد و دار فانی را وداع گفت.

«ان النبی ج قبض وهو ابن خمس وستین»: پیامبر ج در شصت و پنج سالگی وفات کردند.

این روایت درباره‌ی مدت عمر پیامبر گرامی اسلام، چندان مورد اتفاق راویان و محدثان نیست؛ چرا که در روایاتی دیگر بر خلاف این نیز نقل شده است؛ به عنوان مثال: در برخی از روایات به نقل از علی بن ابی طالبس نقل شده است: «پیامبر ج به شست و سه سالگی رحلت فرمودند.» و عایشهل می‌گوید: «انّ النبیّ ج توفی وهو ابن ثلاث وستین» [بخاری]. «وقتی که پیامبر ج فوت کردند، عمرشان شصت و سه سال بود».

و ابن عباسب می‌گوید: پیامبر ج پس از بعثت، سیزده سال در مکه باقی ماندند و وقتی که رحلت فرمودند، شصت و سه سال عمر داشتند. [بخاری و مسلم]

و علما و صاحب نظران اسلامی، از بررسی مجموع روایات و احادیث، به این نتیجه رسیده‌اند که روایت «شصت و پنج» و«شصت سال» درباره‌ی رحلت پیامبر ج چندان مورد اتفاق نیست؛ چرا که روایت صحیح در نزد بیشتر علماء و صاحب نظران اسلامی، همان روایت «شصت و سه سال است».

حدیث شماره 383

(6) حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى الأَنْصَارِیُّ، حَدَّثَنَا مَعْنٌ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ أَنَسٍ، عَنْ رَبِیعَةَ بْنِ أَبِی عَبْدِالرَّحْمَنِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْسَ بِالطَّوِیلِ الْبَائِنِ، وَلاَ بِالْقَصِیرِ، وَلاَ بِالأَبْیَضِ الأَمْهَقِ، وَلاَ بِالآدَمِ، وَلاَ بِالْجَعْدِ الْقَطَطِ، وَلاَ بِالسَّبْطِ . بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى رَأْسِ أَرْبَعِینَ سَنَةً، فَأَقَامَ بِمَکَّةَ عَشْرَ سِنِینَ، وَبِالْمَدِینَةِ عَشْرَ سِنِینَ، وَتَوَفَّاهُ اللَّهُ عَلَى رَأْسِ سِتِّینَ سَنَةً، وَلَیْسَ فِی رَأْسِهِ وَلِحْیَتِهِ عِشْرُونَ شَعْرَةً بَیْضَاءَ.

383 ـ (6)...ربیعة بن ابی عبدالرحمن گوید: از انس بن مالکس شنیده است که می‌گفت: رسول خدا ج نه زیاد از حد بلند بالا بودند و نه بیش از اندازه کوتاه قد؛ (بلکه میانه بالا بودند و خوش اندام؛ و خوش سیما و نمکین بودند)؛ نه سفیدِ بی‌نمک بودند ونه به شدّت گندمگون و سِیَه چرده؛ موهایشان نه چندان در هم فشرده و فِرخورده بود، و نه چندان آویخته و فروهشته (و صافِ بدون چین و شکن).

خداوند متعال ایشان را در چهل سالگی به پیامبری و هدایت و ارشاد مردمان برانگیخت؛ سپس ده سال در مکه‌ی مکرمه و ده سال در مدینه‌ی منوره، اقامت گزیدند و مستقر شدند؛ و خداوند، آن حضرت ج را در شصتمین بهار از عمرشان، میراند و قبض روح نمود، در حالی که (وقتی ازدنیا رخت بر بستند و چهره در نقاب خاک کشیدند) شمار موهای سفید سر و ریش پیامبر ج به بیست تار موی نمی‌رسید.

 &

«الطویل»: دراز، بلند، بلند قد.

«البائن»: فاصله، مسافت، دوری، بُعد.

«الطویل البائن»: یعنی پیامبر ج زیاده از حد بلند بالا و کشیده قامت نبودند تا اندامشان را بزرگیِ برون از اندازه، معیوب و نا متناسب سازد و قد و بالای ایشان را از دل انگیزی اندازد.

«القصیر»: کوتاه قد. یعنی کوچکیِ قامت نیز، اندام پیامبر ج را نا متناسب نساخته بود؛ و اندام ایشان را از چشم نوازی نیانداخته بود.

«امهق»: سفیدِ بسیار سفیدی که تابندگی نداشته باشد. مرد بسیار سفید که به سرخی آمیخته نباشد.

«الآدم»: سیه چردگی وگندمگونیِ زیاد. رنگ تیره نزدیک به سیاهی. یعنی پیامبرج سیاه چرده و به شدت گندمگون نبودند.

«الجَعد»: موی پیچان و مجعّد، موی فِردار و بسیار موج دار.

«القَطَط»: مردی که موهایش کوتاه و پیچیده و مُجَعَّد باشد.

«السَّبط»: موی آویخته و فروهشته، موی صاف و بدون چین و شکن.

«فاقام بمکة عشر سنین»: این روایت درباره‌ی مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه‌ی مکرمه، چندان مورد اتفاق راویان و محدثان نیست؛ چرا که در روایاتی دیگر بر خلاف این نیز نقل شده است. به عنوان مثال: ابوجمرة از ابن عباسب نقل می‌کند که وی گفت: «پیامبر ج سیزده سال در مکه پس از بعثت اقامت فرمودند.»

و بخاری از ابن عباسب چنین نقل می‌کند: «مکث رسول الله ج بمکة ثلات عشرة، وتوفّی وهو ابن ثلات وستین»؛ «پیامبر ج پس از بعثت، سیزده سال در مکه باقی ماندند، و وقتی که فوت کردند، شصت و سه سال عمر داشتند.»

و برخی از علماء و اندیشمندان دینی و صاحب نظران اسلامی، میان حدیث «ده سال» و حدیث «سیزده سال» چنین جمع کرده‌اند و گفته‌اند: روایت «ده سال» بدون احتساب سه سال فترت وحی است؛ و روایت «سیزده سال» با احتساب سه سال فترت وحی می‌باشد.

«شعرة»: موی. جمع: اشعار و شعور.

«بیضاء»: مؤنث ابیض است و جمع آن: «بیض» می‌باشد؛ به معنی سفید، سپید.

حدیث شماره 384

(7) حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ رَبِیعَةَ بْنِ أَبِی عَبْدِالرَّحْمَنِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، نَحْوَهُ.

384- (7) قتیبة بن سعید، از مالک بن انس، از ربیعة بن ابی عبدالرحمن، از انس بن مالکس نیز به سان همین حدیث را [از حیث معنی، نه از حیث لفظ] روایت کرده است.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد