اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب طهارت و پاکی


کتاب طهارت

س: به چه علّت صاحب‌نظران فقهی، کتاب‌های خویش را با احکام و مسائل «طهارت و پاکی» می‌آغازند؟

ج: صاحب نظران فقهی بدین جهت کتاب‌های خویش را با مسائل «طهارت» شروع می‌کنند که پاکی و طهارت از شرایط و لوازم صحّت و درستی نماز است؛ و نماز نیز دوّمین رکن از ارکان و پایه‌های پنج گانه‌ی اسلام می‌باشد؛ بدین جهت صاحب نظران فقهی، نخست به بیان احکام طهارت و پاکی می‌پردازند و پس از آن، به تشریح و تبیین دیگر مسایل نماز مشغول می‌شوند.

س: معنای لغوی و اصطلاحی «طهارت» چیست؟

ج: «طهارت»: در لغت به معنای «نظافت و تمیزی و پاکی و پاکیزگی» می‌باشد؛ و از دیدگاه شرع مقدس اسلام، عبارت است از: برطرف کردن «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی] و «حَدَث اکبر» [جنابت و ناپاکی]؛ و دور کردن نجاست‌ها و پلیدی‌ها از جامه، بدن و مکان نماز.

س: «حَدَث اکبر» چیست؟

ج: هر گاه بر مرد یا زن، شستشوی تمام بدن فرض گردد، بدان «حَدَث اکبر» می‌گویند؛ و این «حَدَث» فقط با شستن تمام بدن زائل و برطرف می‌گردد؛ و به عمل «شستشوی تمام بدن» (در اصطلاح شرع مقدس اسلام)، «غُسل» و «اغتسال» [حمام کردن؛ خود را شستن؛ زیر دوش رفتن؛ استحمام نمودن] می‌گویند.

س: «حَدَث اصغر» چیست؟

ج: هر گاه بر مرد یا زن، شستشو و مسح قسمتی از اعضاء - برای گزاردن نماز - فرض گردد، بدان «حَدَث اصغر» می‌گویند؛ و این «حَدَث»، فقط با شستن و مسح قسمتی از اعضاء، زائل و برطرف می‌گردد و بدان طهارت و پاکی تحقق می‌یابد؛ و به عمل «شستشو و مسح قسمتی از اعضاء»، (در اصطلاح شرع مقدس اسلام)، «وضو»؛ و به شخصی که برخی از اعضای خویش را جهت گزاردن نماز می‌شوید و مسح می‌کند، «مُتَوَضِّأ» [وضو گیرنده، دست نماز گیرنده] می‌گویند[1].

س: بیان نمایید که شستن یا مسح نمودن چه اندام و اعضایی در وضو، واجب و ضروری می‌باشد؟

ج: شستن و مسح کردن این اعضاء، در وضو از زمره‌ی لوازم و ضروریات می‌باشد:

1-  شستن صورت از بالای پیشانی تا آخر چانه؛ و از لاله‌ی گوش راست تا لاله‌ی گوش چپ.

2-  شستن هر دو دست، از سر انگشتان تا بالای آرنج‌ها. (آرنج‌ها در شستن هر دو دست، داخل می‌باشند).

3-  شستن هر دو پا تا قوزک. (قوزک هر دو پا در شستن پاها، شرط است).

تذکر:

در وضو، اندام و اعضای سه گانه‌ی فوق، شسته می‌شوند؛ و در صورتی وضوی فرد مسلمان درست و کامل است که این اندام و اعضاء را به تمام و کمال بشوید؛ به طوری که اگر در این اعضای سه گانه، به اندازه‌ی سر مویی خشک بماند، تا زمانی که آن قسمت با آب شسته نشود، وضوی فرد نمازگزار صحیح و کامل نخواهد بود.

4-  و عضوی که در وضو مسح می‌گردد، سر است؛ مسح تمامی سر، سنّت می‌باشد؛ ولی مسح یک چهارم آن، جهت ادای فرض مسح، کفایت می‌کند. (یعنی مسح یک چهارم سر، فرض است و مسح تمامی آن، سنّت).

س: آیا آرنج‌ها و قوزک‌ها، در شستن دست‌ها و پاها داخل‌اند؟

ج: آری؛ شستن هر دو آرنج و هر دو قوزک (همراه با دست‌ها و پاها)، جزو فرائض وضو به شمار می‌آیند.

س: فرضیت شستن اعضای سه گانه (صورت، دست‌ها با آرنج‌ها، و پاها با قوزک‌ها)؛ و فرضیت مسح سر را از کجا دانستید؟

ج: خداوند عزوجل، فرضیت شستن اعضای سه گانه و مسح سر را در کتاب خویش بیان نموده است؛ آنجا که می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ... [المائدة: 6].

«ای مؤمنان! هنگامی که برای نماز بپا خاستید (و وضو نداشتید)، صورتها و دست‌های خود را همراه با آرنج‌ها بشویید، و سرهای خود (همه یا قسمتی از آن) را مسح کنید؛ و پاهای خود را همراه با قوزک‌های آنها بشویید».

س: به چه دلیلی مسح یک چهارم سر فرض است؟

ج: دلیل مسح یک چهارم سر، حدیث «مغیرة بن شعبه» س است؛ آنجا که می‌گوید: «ان النبی ج توضّأ فمسح بناصیته»[2]؛ «رسول خدا ج وضو گرفتند و بر محل پیشانی خویش مسح نمودند».

 

سنّت‌های وضو

س: چه مواردی از زمره‌ی سنّت‌های وضو می‌باشند؟

ج: سنّت‌های وضو عبارتند از:

1-  نیت؛ این گونه که فرد وضو گیرنده نیت برطرف شدن «حَدَث» (بی‌وضویی) را نماید؛ و یا نیت مباح شدن چیزهایی را کند که جز با وضو برایش حلال و روا نمی‌گردند.

2-  سه بار شستن دست‌ها تا مچ به هنگام شروع وضو. و هر گاه فرد وضو گیرنده از خواب برخیزد، بر وی لازم و ضروری است که پیش از آن که دست‌های خویش را در ظرف آبِ وضو، فرو برد، آن‌ها را بشوید.

3-  گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» به هنگام شروع وضو.

4-  مسواک کردن.

5-  سه بار مضمضه نمودن (آب را در دهان گردانیدن).

6-  سه بار آب در بینی کردن و داخل بینی را با آب شستن.

7-  مسح تمام سر.

8-  مسح (درون و برون) هر دو گوش.

9-  خلال کردن انگشتان. (در وقت وضو، انگشتان را در میان یکدیگر برآوردن تا آب در آن‌ها رسد).

10- خلال کردن ریش. (چنگ انداختن در داخل محاسن به هنگام شستن صورت).

11- هر عضو از اعضای وضو را سه بار شستن.

12- رعایت ترتیب به هنگام شستن اعضای وضو، همان‌سان که در قرآن کریم وارد شده است ﴿ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِ...

این طور که نخست به شستن صورت خویش مبادرت ورزد، و پس از آن، دست‌های خویش را همراه با آرنج‌ها بشوید؛ آن‌گاه سرش را مسح نماید و در آخر، پاهای خویش را همراه با قوزک‌ها بشوید.

13- به هنگام شستن اعضاء، از سمت راست شروع کند؛ این طور که به هنگام شستن دست‌ها، نخست دست راست و پس از آن، دست چپ خویش را بشوید؛ و همچنین هنگام شستن پاها، نخست پای راست و بعد از آن، پای چپش را بشوید.

14- میان شستن اعضای وضو، فاصله‌ی زمانی زیادی وجود نداشته باشد؛ بلکه اعضای وضو را پشت سر هم و پیاپی و بدون فاصله بشوید.

15- مسح نمودن گردن[3].

شکننده‌های وضو

س: مرد و زنی که خویشتن را به وسیله‌ی وضو، از «حَدَث اصغر» (بی‌وضویی) پاک کرده‌اند؛ چه وقت این طهارت و پاکی آنها از میان می‌رود؟

ج: طهار به ذریعه‌ی یکی از این امور - که به «شکننده‌های وضو»، نامیده می‌شوند - از بین می‌رود:

1-  خارج شدن نجاست (از پس و پیش انسان = ادرار و مدفوع).

2-  خارج شدن حتمی و یقینی باد شکم؛ خواه صدا داشته باشد یا نداشته باشد.

3-  خارج شدن ادرار، یا وَدی[4] و یا مَذی[5] (از آلت تناسلی انسان).

4-  بیرون شدن خون، چرک و یا زردآب از بدن و زخم انسان؛ و شکستن وضو در صورتی تحقق پیدا می‌کند که خون، چرک و یا زردآب، از قسمتی از اعضای انسان بیرون شود و به قسمت‌های پاک و طاهر بدن برسد.

5-  استفراغ کردن به اندازه‌ی پری‌ دهان.

6-  خوابیدن به پهلو. (خواب عمیق در حال دراز کشیدن).

7-  خوابیدن در صورتی که به چیزی تکیه کرده باشد؛ به گونه‌ای که اگر آن مُتّکا برداشته شود، شخصِ به خواب رفته بر زمین بیافتد.

8-  از دست دادن عقل به علّت بیهوشی.

9-  از دست دادن عقل به علّت دیوانگی.

10- خنده‌ی قهقهه[6] نیز وضو را با دو شرط باطل می‌کند: یکی اینکه نمازگزار بالغ باشد؛ و دیگری این که خنده‌ی قهقهه در نمازی باشد که دارای رکوع و سجده باشد؛ (یعنی نماز جنازه نباشد؛ زیرا که نماز جنازه، رکوع و سجده ندارد).

پس هر وقت یکی از این موارد تحقق یافت، برای فرد نمازگزار، گزاردن نماز تا هنگامی که دوباره وضو نگیرد، درست نیست.

 

 

 

 

غسل الزامی و اجباری، و آنچه غسل را واجب می‌گرداند

ج: «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) با یکی از موارد ذیل، روی می‌دهد که عبارتند از: احتلام شدن مرد یا زن همراه با خروج منی[7].

1-  داخل شدن گِردی سر آلت تناسلی مرد در آلت تناسلی زن؛ یا داخل شدن گِردی سر آلت تناسلی مرد در پَس (دبُر) زن یا پس مرد؛ در این صورت، چه منی خارج شود و چه نشود، غسل بر هر یک از فاعل و مفعول، فرض می‌گردد.

و صاحب‌نظران فقهی، «داخل شدن گردی سر آلت تناسلی مرد در آلت تناسلی زن» را به «التقاء ختانین» (تماس دو محل ختنه) تعبیر می‌کنند.

2-  خارج شدن آب منی مرد یا زن (در خواب یا بیداری) به گونه‌ی جهیدن و احساس شهوت که با خوشی و لذّت همراه باشد.

و هر وقت یکی از این امور سه گانه‌ی مزبور، روی دهد، زن یا مرد «جُنُب» به شمار می‌آیند.

3-  تمام شدن مدت حیض (در زنان، و «حیض»: خارج شدن خون از بدن زن، ماهی یک مرتبه که از 3 تا 10 روز می‌باشد).

4-  پایان یافتن مدت نفاس (در زنان، و «نفاس»: خارج شدن خون پس از زایمان، که مدت آن حداکثر چهل روز است).

و با این موارد پنج‌گانه است که شستن تمامی بدن فرض می‌گردد به طوری که به اندازه‌ی سر مویی نیز نباید بدن خشک بماند.

س: آیا با بیرون شدن «مَذی» یا «وَدی»، بر انسان غسل واجب می‌گردد؟

ج: با بیرون شدن «مَذی» و «وَدی»، غسل واجب نمی‌گردد؛ بلکه - چنان که پیشتر گفتیم - خروج مذی و وَدی از زمره‌ی شکننده‌های وضو است و فقط وضو را واجب می‌گردانند.

 

غسل سنّت، و مواردی که غسل نمودنِ برای آنها، سنّت است.

س: آیا در شرع مقدس و شریف اسلام، غسلی دیگر علاوه از غسلِ الزامی و فرض نیز وجود دارد؟

ج: آری؛ علاوه از غسل فرض، غسل‌های دیگری نیز وجود دارند؛ رسول خدا ج برای مسلمانان، غسل‌های روز جمعه؛ عید فطر؛ عید قربان؛ اِحرام (برای حجّ یا عمره)؛ و وقوف (درنگ کردن) در روز عرفه را تصویب و وضع نموده و آن‌ها را برای مسلمانان سنّت قرار داده‌اند[8].

فرائض غسل

س: چه مواردی از زمره‌ی فرائض غسل‌اند؟

ج: در غسلِ الزامی و فرض، موارد ذیل جزو فرائض می‌باشند:

1-     مضمضه کردن (آب را در دهان گردانیدن)، به گونه‌ای که دهان تا حلق پر از آب گردد.

2-     آب را در بینی کردن و داخل بینی را با آب شستن؛ و این در حالی است که باید آب تا نرمی بینی برسد.

3-     تمامی بدن را یک بار شستن.

س: به چه طریقی باید غسل کرد که مطابق سنّت پیامبر گرامی اسلام ج باشد؟

ج: غسل کردن به طریقه‌ی سنّت این طوری است که به هنگام غسل، ابتدا دست‌هایش را بشوید؛ آن‌گاه استنجاء نماید؛ یعنی پس و پیش خویش را بشوید، و تا جایی که ممکن است، در وقت استنجاء فراخ و شُل و بی‌حال و سست بنشیند؛ و اگر احیاناً نجاستی بر بدن او وجود دارد، آن را پاک نماید؛ آن گاه وضویی همچون وضوی نماز بگیرد؛ سپس سه بار بر سر و تمامی بدنش آب بریزد؛ و قسمت‌هایی از بدن همانند: سوراخ گوش‌ها، زیر بغل‌ها، ناف و... که ممکن است آب به خوبی بدان‌ها نرسد، خوب شستشو دهد؛ و تلاش کند تا آب را به تمامی آن‌ها برساند تا جایی از بدنش خشک نماند.

فایده:

هر گاه فرد غسل کننده بر بالای تخت، یا بر بالای سنگ، و یا بر بالای آجر غسل می‌نمود به طوری که آب مُستَعْمَل در مکان غسل باقی نمی‌ماند، در این صورت می‌تواند به شکل معمول و متداول پاهایش را در آخر وضو بشوید؛ و اگر چنانچه آب مُستَعمل در حمام و غسل گاه جمع می‌شد، در این صورت شستن پاها را به تأخیر بیاندازد؛ این طور که در آخر غسل، از مکان تجمّع آبِ مُستعمَل دور شود و پس از آن، پاهایش را بشوید.

س: آیا این طریقه و کیفیتی که درباره‌ی غسل بیان نمودید، ویژه‌ی کسانی است که غسل بر آن‌ها فرض گردیده است؛ و یا تمامی غسل کنندگانِ (غسل فرض و سنّت) را دربرمی‌گیرد؟

ج: این طریقه و کیفیتی که پیرامون غسل، بیان شد، کلّی و عمومی می‌باشد و غسل فرض و سنّت را دربرمی‌گیرد.

س: تکلیف زنان در مورد باز کردن موهای بافته شده‌ی آنان در غسل فرض چیست؟ آیا برای زنان رخصت و تخفیفی در مورد خیس کردن موهایشان در غسلِ فرض، وجود دارد؟ یا این که بر آن‌ها واجب است تا موهای بافته شده‌ی خویش را باز نمایند تا آب بدان‌ها برسد؟

ج: بر زنان لازم و ضروری نیست تا گیسوانِ بافته شده‌ی خویش را به هنگام غسلِ جنابت و فرض، باز کنند و آن‌ها را خیس نمایند؛ و این عدم وجوب در صورتی است که آب به تَهِ موها برسد؛ و این تخفیف و رخصت، فقط برای زنانی است که گیسوانشان بافته شده است؛ ولی در وقتی که موها، بافته شده نباشد، در این صورت تَر کردن موها و رساندن آب به تَهِ آن‌ها بر زن واجب است؛ و همچنین بر مرد لازم و ضروری است که در غسلِ جنابت و فرض، آب را به تمام موهای بدن خویش برساند؛ گر چه دارای موهای بسیار زیادی نیز باشد.

مسائلی چند پیرامون «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی] و «حَدَث اکبر» [جنابت و ناپاکی]

س: احکام و مسائلی را بیان کنید که پیوند و ارتباطی با «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی] و «حَدَث اکبر» [جنابت و ناپاکی] دارند؟

ج: وقتی بر مرد یا زن، غسل فرض گردید، در این صورت موارد ذیل برای آن‌ها روا نیست:

نمازگزاردن؛ وارد شدن به مسجد؛ تلاوت قرآن؛ مساس نمودن قرآن؛ (در صورتی که مصحف قرآن، غلافی سِتبر و درشت داشته باشد، مساس نمودن آن ناروا نیست). و طواف نمودن خانه‌ی کعبه.

و برای مرد یا زنی که غسل بر آن‌ها فرض گردیده، - به جز تلاوت قرآن - جایز است که در حال جنابت، به ذکر و یاد خدا مشغول شوند.

و کسی که بی‌وضو است، برای او گزاردن نماز و طواف خانه‌ی خدا، تا زمانی که وضو نگیرد جایز نیست؛ و برای وی در حالت بی‌وضویی، تلاوت قرآن (از حفظ)، ذکر و یاد خداوند متعال، و دخول مسجد جایز است؛ ولی نمی‌تواند مصحف را بدون آن که غلاف و جلدی سِتبر و درشت داشته باشد، لمس نماید.

 

 

احکام آب‌ها

س: به چه وسیله‌ای، «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی] و «حَدَث اکبر» [جنابت و ناپاکی] برطرف می‌گردد؟

ج: طهارت و پاکی از بی‌وضویی و جنابت و ناپاکی، به وسیله‌ی این آب‌ها، جایز است:

آب باران؛ آب جویبارها و آبراهه‌ها؛ آب رودخانه‌ها؛ آب چشمه‌ها؛ آب چاه‌ها و آب دریاها - گر چه شور هم باشند.

و همچنین طهارت از بی‌وضویی و جنابت و ناپاکی، به وسیله‌ی آبی‌هایی نیز جایز است که چیزی پاک با آن‌ها مخلوط و آمیخته شده باشد و باعث تغییر یکی از خصوصیات سه گانه‌ی آب [رنگ - بو - مزّه] شده باشد؛ به سان آب سیلاب که خاک با آن درآمیخته باشد؛ و همانند آبی که با آن [به عنوان مثال]: صابون و زعفران مخلوط گردیده باشد.

س: آیا در میان آب‌ها، آبی وجود دارد که نتوان به وسیله‌ی آن، طهارت از «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی] و «حَدَث اکبر» [جنابت و ناپاکی]، حاصل کرد؟

ج: وضو و غسل با چنین آبی‌هایی روا نیست: آب میوه؛ آبی که از فشار دادن درخت یا میوه به دست آید؛ و آبی که چیزی دیگر بر آن چیره گردد و آن را از طبیعت آب بودنش، بیرون و باعث تغییر خصوصیات آن [از رنگ و بو و مزّه] گردد؛ مانند: نوشابه‌ها و آب‌میوه‌ها؛ سرکه، شوربا و...

س: دیدگاه شما درباره‌ی آب «مُسْتَعْمَل» چیست؟ و آب مُسْتَعمل: آبی است که با آن یکی از دو حَدَث: «حَدَث اصغر» (بی‌وضویی) و «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) زائل می‌گردد و یا به جهت تقرّب حاصل کردن به خدا و فراچنگ آوردن پاداش اخروی، در بدن انسان استعمال می‌گردد؛ همانند کسی که وضو دارد و به خاطر فراچنگ آوردن اجر و پاداش اخروی، دوباره وضو می‌گیرد؟ [حال سؤال اینجاست که آیا با چنین آبی، وضو و غسل درست است یا خیر]؟

ج: با آب مُستَعمل، نه وضو درست است و نه غسل.

س: با جوابی که دادید، دانستیم که آب مستعمل برطرف کننده‌ی هیچ گونه حَدَثی نیست، و وضو و غسل بدان صحیح نیست؛ حال می‌خواهیم بدانیم که آیا آب مُستَعمل، طاهر و پاکیزه است یا خیر؟

ج: آب مستعمل، به اعتباری «طاهر و پاکیزه» است و به اعتباری دیگر «پاک کننده» نیست؛ این طور که اگر با آن فقط «حَدَث» (حَدَث اصغر - بی‌وضویی - و حَدَث اکبر - جنابت و ناپاکی) زائل شده باشد، در این صورت «طاهر» است؛ (البته منوط به این که در ازاله‌ی نجاست حقیقی استعمال نشده باشد)؛ و «پاک‌کننده» نیست به این معنی که دوباره نمی‌توان از آن در برطرف کردن «حَدَث اصغر» و «حَدَث اکبر» استفاده کرد. [پس نتیجه می‌گیریم که آب مُستَعمل، «پاک» است ولی «پاک کننده» نیست].

از این رو اگر چنانچه به هنگام وضو گرفتن و غسل کردن، قطره‌هایی از آب مستعمل، بر لباس، یا آب و یا ظرف‌ها بچکد، آن‌ها را نجس و ناپاک نمی‌گرداند؛ [زیرا که آب مستعمل، پاک است؛ گر چه پاک کننده نیست].

نجاست و ناپاکی و طهارت و پاکیزگی آب

س: افتادن چیزی در آب، آیا آن را نجس و ناپاک می‌کند؟

ج: خداوند عزّوجل، آب را مایعی پاک و پاک‌کننده آفریده است؛ ولی در صورتی که نجاست در آن بیافتد - چه آن نجاست کم باشد و چه زیاد - آن را نجس و ناپاک می‌سازد؛ زیرا رسول خدا ج به مسلمانان فرمان داده‌اند تا آب را از افتادن نجاست در آن حفاظت و صیانت کنند؛ از این رو می‌فرمایند:

«لایبولنّ احدکم فی الـماء الدائم الذی لایجری ثم یغتسل فیه»[9]؛ «نباید کسی از شما در آبِ راکدی که در جای خود باقی می‌ماند و حرکت نمی‌کند، ادرار نماید که سپس هم ناچار شود تا خودش را در آن بشوید».

و نیز می‌فرمایند:

«اذا استیقظ احدکم من نومه فلایغمسنّ یده فی الاناء حتی یغسلها ثلاثاً فانه لایدری این باتت یده»[10]؛ «شما هر وقت از خواب بیدار شدید، پیش از آن که سه بار دست‌های خویش را نشسته‌اید، آن‌ها را در ظرف آبِ وضو فرو نکنید؛ چرا که نمی‌دانید دست شما به شب کجا بوده است».

پس هر گاه در آب نجاستی بیافتد، با چنین آبی نه وضو درست است و نه غسل.

س: از دیدگاه صاحب نظران فقهی، حکم حوضی که در آن نجاست می‌افتد، چیست؟

ج: اگر چنانچه نجاست در قسمتی از حوض بیافتد که با به حرکت درآوردن یک قسمت آن، ناحیه‌ی دیگرش به حرکت درنمی‌آید، در چنین حوضی وضو گرفتن از ناحیه‌ی دیگرش که در آن نجاست نیافته، درست است؛ زیرا ظاهر امر، بیانگر آن است که نجاست از آن گوشه‌ای که در آن افتاده به ناحیه‌ی دیگر سرایت نکرده است؛ چرا که آن ناحیه از ناحیه‌ی دیگر (که نجاست در آن افتاده)، دور می‌باشد و نجاست بدان‌جا سرایت نکرده است.

س: اگر چنانچه آب، جاری و روان بود و در آن نجاست افتاد، در این صورت حکم آن چیست؟

ج: وضو و غسل با چنین آبی جایز است مشروط بر آن که اثری از نجاست در آن مشاهده نگردد؛ زیرا نجاست با جریان آب، در جایش باقی نمی‌ماند؛ بلکه با جریان آب، از بین می‌رود.

س: اگر حیوانی در آب بمیرد، آیا مردن این حیوان در آب، باعث فساد و ناپاک شدن آب می‌گردد؟

ج: آری؛ حیواناتی که دارای خونِ جاری و روان هستند، اگر چنانچه در آب بمیرند، مردنشان در آب، باعث نجس و ناپاک شدن آب می‌گردد؛ و فرقی نمی‌کند که این حیوان، از پرندگان باشد یا از چهارپایان.

ولی حیواناتی که در آب زندگی می‌کنند (حیوانات آبزی)؛ همانند: ماهی، قورباغه و خرچنگ؛ اگر در آب بمیرند، مردنشان در آب، باعث نجس شدن آب نمی‌گردد؛ و همچنین حیواناتی که دارای خونِ جاری و روان نیستند، همانند: پشه، مگس، زنبور و عقرب، اگر چنانچه در آب بمیرند، مردنشان در آب، باعث فساد و ناپاک شدن آب نمی‌گردد.

پاکسازی چاه‌های آب، وقتی که در آن‌ها نجاستی می‌افتد

س: پیشتر شما گفتید که آب چاه پاک و تمیز است؛ و گاهی ممکن است که در آن‌ها نجاستی بیافتد؛ در این صورت آیا راهکاری برای پاکسازی آن‌ها وجود دارد؟

ج: [اگر چنانچه در چاه آب، نجاستی بیافتد، کیفیت پاکسازی آن بدین گونه است:]

1-  اگر در چاه آب، نجاستی بیافتد؛ یا حیواناتی در چاه آب بمیرند همانند: انسان، سگ، گوسفند و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه و بزرگی و جسامتِ مشابه و همانند آن‌ها باشد، در این صورت با بیرون کشیدن تمامی آب چاه، چاه پاک و تمیز می‌گردد.

2-  و اگر چنانچه در چاه آب، حیواناتی مانند: کبوتر، مرغ، گربه و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه‌ی مشابه آن‌ها باشد، بمیرد، در این صورت، بیرون کشیدن چهل سطل آب از چاه، واجب است؛ و بیرون کشیدن پنجاه سطل، مستحب می‌باشد.

3-  و اگر در چاه آب، حیواناتی مانند: موش، گنجشک و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه‌ی مشابه آن‌ها باشد، بمیرد، در این صورت، بیرون کشیدن بیست سطل آب، واجب است؛ و بیرون کشیدن سی سطل، مستحب می‌باشد.

4-  احکام بالا در صورتی است که آن حیوانِ افتاده در چاه، متورّم نشده و باد نکرده باشد و تکه تکه و متلاشی هم نشده باشد؛ ولی اگر چنانچه آن حیوانِ افتاده در چاه (مانند کبوتر و مرغ و گربه، یا موش و گنجشک)، متورّم شده و باد کرده بود و جسمش متلاشی شده بود، در این صورت، تمامی آب باید از چاه بیرون کشیده شود؛ فرقی نمی‌کند که آن حیوانِ باد کرده و متلاشی شده، کوچک باشد یا بزرگ.

س: برای بیرون کشیدن آب از چاه، کدام سطل، معیار و ملاک است؟

ج: برای بیرون کشیدن آب از چاه، همان «سطل متوسط و معمولی که در چاه‌ها به کار گرفته می‌شود»، معتبر است.

س: گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که آب چاه را به وسیله‌ی سطل بزرگ بیرون می‌کشند؛ در این صورت، چگونه باید محاسبه شود؟

ج: در این صورت، به بزرگی و وسعتِ سطل نگاه شود؛ این طور که اگر بزرگی سطل، دَه برابر سطل متوسط و معمولی است، در این صورت اگر چنانچه موش یا حیوانی مانند آن، در چاه مرد، فقط دو یا سه سطل، آب بیرون بکشند؛ و اگر چنانچه کبوتر یا حیوانی مانند آن در چاه مرد، به همان ترتیب حساب شود؛ یعنی با سطل بزرگ فقط چهار یا پنج سطل آب بیرون بکشند.

فایده:

منظور از بیرون کشیدن تمامی آب چاه، این است که آب چاه متوقف شود و به انتهاء برسد، به طوری که به اندازه‌ی نصف سطل هم از آبِ آن باقی نماند.

س: گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که برخی از چاه‌ها (که در آن، حیوانی افتاده و مرده است)، قنات می‌باشند و آبشان پیوسته جاری است، و با بیرون کشیدن آب چاه، آبشان به پایان نمی‌رسد و متوقف نمی‌گردد، بلکه هر زمان که آبشان بیرون کشیده شود، دوباره پر از آب می‌گردد؛ در این گونه موارد، طریقه‌ی پاکسازی آن چاه، چگونه است؟

ج: در این صورت، اگر چنانچه آب به میزان همان مقداری که در چاه وجود دارد، بیرون کشیده شود. چاه پاک و تمیز می‌گردد. [یعنی تخمین بزنند و به میزان همان مقدار آبی که در چاه وجود دارد، آب بیرون کشند).

و معیار و ملاک این تخمین و ارزیابی، تشخیص دو فرد عادل و دادگر و کارشناس و خبره در مسائل آب می‌باشد. از محمد بن حسن شیبانی / - شاگرد امام ابوحنیفه / - نقل شده که وی گفته است: «از چاهی که آبش پیوسته جاری است و هیچ وقت جریانش متوقف نمی‌شود، دویست تا سیصد سطل آب بیرون بکشند»[11].

فایده:

وقتی که تمامی آب چاه بیرون کشیده شود [و این در صورتی است که حیواناتی مانند: انسان، سگ، گوسفند و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه‌ی همانند آن‌ها باشد، در چاه بمیرد؛ یا حیوانِ افتاده در چاه، متورّم شده و باد کرده باشد و جسمش متلاشی شده باشد]؛ و یا قسمتی از آبِ چاه بیرون کشیده شود. [و این در صورتی است که حیواناتی همانند: کبوتر، مرغ، گربه و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه‌ی مشابه آن‌ها باشد، در چاه بمیرند؛ یا در چاه حیواناتی مانند: موش، گنجشک، و یا هر حیوانی که در حجم و اندازه‌ی مشابه آن‌ها باشد، بمیرد]؛ در این صورت‌ها بعد از بیرون کشیدن تمامی آب چاه، یا بیرون کشیدن قسمتی از آن در برخی از حالات، چاه پاک و تمیز می‌گردد؛ و علاوه از چاه، خود سطل، طناب و ریسمان، دست فردی که آب را از چاه بیرون کشیده، دیوارهای چاه و خاک چاه، پاک و تمیز می‌گردد و نیازی به شستن دوباره‌ی آن‌ها نیست.

فایده:

بیرون کشیدن آب چاه، در صورتی قابل اعتبار است که پیش از بیرون کشیدن آب، خودِ نجاست را از چاه، بیرون کرده باشند، به طوری که اگر نجاست در چاه باشد، و تمامی آب بیرون کشیده شود؛ در این صورت، بیرون کشیدن آب، تأثیری در پاک شدن چاه ندارد.

س: گاهی اوقات چنین اتفاق می‌افتد که مردم موش مرده‌ای را در چاه می‌بینند و دانسته هم نمی‌شود که چه وقت این موش در چاه افتاده است؛ و این در حالی است که نمازگزاران از آبِ همان چاه وضو گرفته‌اند؛ لباس‌ها و ظرف‌ها و امثال آن را شسته‌اند؛ حال تکلیف این افراد چیست؟

ج: اگر چنانچه جسم این موشِ افتاده در چاه، متلاشی نشده و باد هم نکرده بود، در این صورت نمازهای یک شبانه روز خویش را اعاده کنند؛ و همچنین هر چیزی که آبِ این چاه بدان رسیده، دوباره آن را بشویند. ولی اگر جسم این موشِ افتاده در چاه، متلاشی شده و باد هم کرده بود، در این صورت امام ابوحنیفه / بر این باور است که مردم باید نمازهای سه شبانه روز خویش را اعاده کنند؛ و امام ابویوسف / و امام محمد بن حسن / بر این باورند: تا وقتی که زمان افتادن آن موش در چاه، مشخص و معلوم نگردد، اعاده‌ی هیچ نمازی بر آن‌ها لازم نیست؛ و دیدگاه امام ابویوسف / و امام محمد / ، آسانتر و ساده‌تر می‌باشد و جنبه‌ی سهولت و آسانگیری در آن رعایت شده است؛ و قول امام ابوحنیفه / ، به احتیاط نزدیک‌تر است و ایشان جانب احتیاط را مراعات کرده اند.

احکام و مسائل پس خور، و پس مانده‌ی آب و غذا

س: پس خور انسان و دیگر چهارپایان چه حکمی دارد؟

ج: پس خور هر انسانی - مرد باشد یا زن؛ جُنُب باشد یا حائض؛ مسلمان باشد یا کافر پاک و تمیز است؛ و همچنین پس خور تمام حیواناتی که گوشتشان خورده می‌شود [حیوانات حلال گوشت]، پاک است؛ پس خور سگ، خوک و حیوانات درنده، نجس و ناپاک است؛ پس خور گربه، مرغ وِلگرد و آشغال خور، و پرنده‌های درنده همچون: باز و شاهین، مکروه است. و همچنین پس خور حیواناتی که در خانه‌ها زندگی به سر می‌برند، همانند: مار و موش، مکروه می‌باشد.

س: پس خور مکروه، چه حکمی دارد؟

ج: وقتی که غیر این پس خورِ مکروه، از دیگر اشیای پاک و تمیز وجود داشته باشد، در این صورت استفاده کردن از آبِ پس خور، مکروه می‌باشد. به عنوان مثال: در پیش فردی دو نوع آب وجود دارد: یکی آب پاکی که از آن گربه نوشیده است؛ و دیگری آب پاکی که انسان از آن نوشیده است؛ برای این فرد در وقت وضو گرفتن بهتر است که از آبی استفاده کند که انسان از آن نوشیده است؛ زیرا که وضو گرفتن از آبی که انسان از آن نوشیده، بهتر و برتر از آن آبی است که گربه و یا حیواناتی امثال آن، نوشیده باشد.

س: اگر چنانچه غیر از آن آبی که گربه از آن نوشیده، دیگر آبی وجود نداشته باشد، در این صورت تکلیف فرد نمازگزار چیست؟ از آن آب وضو بگیرد، یا تیمّم نماید؟

ج: با آن آب وضو بگیرد و تیمّم نکند؛ زیرا پس خور گربه پاک است؛ ولی در صورتی که علاوه از پس خور گربه، آبی دیگر که مکروه نیست، وجود داشته باشد، در این صورت استفاده کردن از آبِ پس مانده‌ی گربه، مکروه است.

س: آیا در میان پس خورها، پس خور مشکوک هم داریم؟

ج: آری؛ پس خور و پس مانده‌ی الاغ و استر مشکوک است؛ و مشکوک بودن پس خور الاغ و قاطر به جهت اختلاف دلائل و براهین در پاک بودن آن می‌باشد.

س: اگر چنانچه غیر از آن آب مشکوک که الاغ و قاطر از آن نوشیده اند، دیگر آبی وجود نداشته باشد، در این صورت تکلیف فرد نمازگزار چیست؟ از آن آب، وضو بگیرد یا تیمّم نماید؟

ج: با آبِ پس مانده‌ی الاغ و قاطر، هم وضو بگیرد و هم پس از آن، تیمّم نماید؛ تا بدین گونه از شک و تردید خارج گردد.

س: در صورت بالا، نخست وضو بگیرد یا تیمّم نماید؟

ج: فرقی نمی‌کند، با هر کدام که شروع کند، جایز است.

 

فایده:

پس خور انسان با شرایط ذیل، پاک و تمیز است:

شراب ننوشیده باشد؛ از میان دندان هایش خون بیرون نشده باشد؛ و یا به میزان پُری دهان، استفراغ نکرده باشد.

پس اگر شراب نوشیده بود، و یا از میان دندان هایش، خون خارج شد، و یا به میزان پُری دهان، استفراغ کرده بود، در چنین صورت هایی، پس خور وی نجس است؛ و تا زمانی که دهانش را سه بار نشوید، و یا آب دهان خویش را چندین بار نبلعد و اثری از نجاست در دهان و لب هایش باقی نماند، پس خورش نجس می‌باشد[12].

و همچنین پس خور گربه در صورت ذیل نجس است:

هر گاه موشی را بخورد و به مجرّد خوردن موش، دهانش را در ظرف آب فرو کند؛ در این صورت پس خورش نجس است؛ ولی اگر چنانچه پس از خوردن موش، اندکی درنگ کند و دهانش را با لعاب خویش تمیز و پاک نماید، و اثر نجاست از میان برود، در این صورت، دهان گربه پاک و پس خورش مکروه است[13].

تیمّم

س: معنای لغوی و اصطلاحی «تیمّم» چیست؟

ج: «تیمّم» در لغت به معنی: «قصد و اراده» است؛ و در اصطلاح شرع مقدس اسلام، عبارت است از: به کار بردن خاک و آنچه از جنس زمین است (مانند: ریگ، کلوخ، خشت خام و..).، به شیوه‌ی خاصّ و به نیت پاکی و طهارت جهت دور کردن «حَدَث اصغر» (بی وضویی) و «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی).

و «تیمّم» اصل مشروعیت خویش را از این فرموده‌ی خداوند عزّ و جل می‌گیرد؛ آن جا که می‌فرماید: ﴿...فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُ... [المائدة: 6]؛ «اگر چنانچه آب برای غسل یا وضو نیافتید، با خاک پاک تیمّم کنید، (بدین شکل که دو بار کف دست بر خاک زده و) با آن بر صورت‌ها و دست‌های خود (تا آرنج) بکشید».

س: تیمّم در چه وقت برای شخصِ بی وضو، درست است؟

ج: فرد بی وضو در صورت‌های ذیل، می‌تواند تیمّم کند:

اگر آب نیافت و مسافر بود؛ و یا خارج شهر بود و در میان او و آب، به اندازه‌ی یک مایل یا بیشتر فاصله باشد؛ در این صورت‌ها فرد بی وضو می‌تواند برای زایل کردن حَدَث، تیمّم نماید.

س: اگر آب وجود داشت ولی شخص نمازگزار مریض و درمند است، آیا در این صورت تیمّم زدن برای او جایز است؟

ج: آری، اگر بیمار به خاطر بیماری و یا نگرانی از بیشتر شدن یا طولانی گردیدن بیماری، از استعمال آب بیم داشت؛ و یا فرد جُنُب بیم آن داشت که اگر چنانچه با آب سرد غسل کند، باعث مرگ یا مریض شدنش گردد، و چیزی هم در اختیار نداشت تا آب را به وسیله‌ی آن گرم کند، در این صورت، می‌تواند تیمّم بزند.[14]

س: چگونه باید تیمّم کرد؟

ج: ابتدا نیتِ برطرف کردن حَدَث و ناپاکی را بکند؛ این طور که اگر بی وضو بود، نیت دور کردن «حَدَث اصغر» (بی وضویی) را کند؛ و اگر جُنُب بود، نیت برطرف کردن «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) را نماید؛ و یا نیت مباح شدن نماز را برای خویش بکند. (یعنی نیت کند تا پاک گردد و گزاردن نماز برای وی جایز و حلال شود؛ و به وسیله‌ی تیمّم آنچه را برای او ممنوع و قدغن بوده، مباح گردد)؛ آن گاه هر دو دست خویش را بر روی زمین (خاک، ریگ، سنگ یا ماسه) بزند؛ سپس دست‌های خویش را به گونه‌ای به چهره‌ی خویش بکشد که به اندازه‌ی یک موی نیز بدون مسح کشیدن باقی نماند؛ آن گاه بار دیگر دست‌های خویش را به زمین بزند و به وسیله‌ی دست چپ، دست راست خویش را از سر انگشتان تا آخر آرنج مسح نماید؛ سپس با دست راست، دست چپ خود را همچنین از سر انگشتان تا انتهای آرنج مسح نماید.

س: این شیوه و کیفیتی که برای تیمّم بیان شد، آیا برای برطرف کردن «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) است یا «حَدَث اصغر» (بی وضویی)؟

ج: چگونگی تیمّم، در رفع بی وضویی و جنابت، یکسان است و فرقی میان آن دو نیست؛ و این شیوه‌ی تیمّم، شامل هر دو می‌شود.

س: با چه چیزهایی می‌توان تیمّم گرفت؟

ج: تیمّم با این چیزها درست است:

خاک پاک؛ و به هر آنچه که از جنس زمین باشد: مانند: ریگ، گچ، آهک، سرمه، و سنگ؛ گر چه این سنگ صاف و هموار باشد و غباری بر آن نیز نباشد؛ و تیمّم زدن بر خاک، ریگ، گچ، سرمه و سنگ، در صورتی درست است که تمامی آن‌ها پاک و تمیز باشند.

این مواردی که بیان شد، از دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام محمد / بود؛ ولی امام ابویوسف / بر این باور است که تیمّم فقط به خاک پاک و ریگِ پاک درست است.

س: اگر خانه‌ای ویران شد، یا بادی گرد و غبار به راه انداخت؛ و گرد و غبار آن خانه‌ی ویران شده و بادِ وزان، به چهره و دست فرد برسد، آیا بدین شکل تیمّم تحقق می‌یابد و نمازگزاردن درست می‌شود؟

ج: چنین تیمّمی صحیح نیست و با آن طهارتِ مطلوب، و پاکی مورد نیاز، تحقق نمی‌یابد؛ چون که در تیمّم «نیت» فرض است؛ (و در این جا نیتی وجود ندارد)؛ اما اگر چنانچه فردی در آب غوطه زد و نیت غسل را نکرد، در این صورت غسل وی درست است؛ و همچنین اگر باران به تمامی اعضای وضوی فرد بی وضو برسد و آبِ باران از آن اعضاء جاری شد، و فرد بی وضو با دست خویش، سرش را هم مسح نمود، در این صورت، وضوی وی درست است گر چه نیت وضو را هم نکند؛ و این بدان جهت است که در وضو و غسل، «نیت» کردن فرض نیست، بلکه سنّت می‌باشد.

س: هر گاه فرد بی وضو یا جُنُب تیمّم می‌کند، آیا برای او جایز است که با آن تیمّم نمازهای نفل را نیز بخواند؟

ج: وقتی فرد بی وضو یا جُنُب تیمّم می‌نماید، برای او درست است که با این تیمّم، هر نماز فرض و نفلی را که می‌خواهد بخواند؛ و نیز می‌تواند با این تیمّم کارهایی را انجام بدهد که فرد جُنُب بعد از غسل کردن، و فرد بی وضو پس از وضو ساختن، انجام می‌دهند؛ زیرا طهارتی که با وضو و غسل حاصل می‌گردد، هیچ تفاوتی با طهارتی که از تیمّم حاصل می‌شود، ندارد؛ از این رو برای فرد تیمّم‌کننده (همچون فرد وضو گیرنده و غسل کننده) جایز است که قرآن را لمس کند؛ به مسجد وارد شود؛ قرآن را تلاوت کند و خانه‌ی کعبه را طواف نماید.

س: آیا برای فردِ سالم و تندرست که در شهر خویش نیز مقیم می‌باشد، جایز است که در برخی از حالات، تیمّم کند؟

ج: تیمّم کردن برای فرد سالم و مقیم - با وجود آب و قدرت بر استعمال آن - در صورتی درست است که جنازه حاضر باشد و او نیز ولی و سرپرست میت نباشد؛ و بیم آن نیز داشته باشد که اگر چنانچه به وضو گرفتن مشغول شود، نماز جنازه از او فوت گردد، در این صورت برای وی جایز است که تیمّم بزند و نماز جنازه را بخواند.

س: اگر چنانچه شخصی به نماز عید حاضر شد در حالی که وضو هم ندارد، و بیم آن نیز دارد که اگر به وضو گرفتن مشغول شود، نماز عید از او فوت گردد، آیا در این صورت می‌تواند تیمّم کند؟

ج: آری؛ اگر فردی به نماز عید حاضر شود و بیم آن داشت که اگر به وضو گرفتن مشغول گردد، نماز عید از او فوت می‌شود، در این صورت برای وی درست است که تیمّم بزند و با امام، نماز عید را بگذارد.

س: فردی به نماز جمعه حاضر می‌شود در حالی که وضو هم ندارد؛ و بیم آن دارد که اگر به گرفتن وضو مشغول شود، نماز جمعه از او فوت می‌گردد؛ آیا در این صورت می‌تواند تیمّم کند؟

ج: برای چنین فردی تیمّم کردن جایز نیست؛ بلکه بر او لازم است تا وضو بگیرد. و پس از وضو، اگر چنانچه نماز جمعه را همراه با امام دریافت، آن را با امام بگزارد وگرنه چهار رکعت ظهر را بخواند.

س: هر گاه وقت به گونه‌ای تنگ و اندک باشد که اگر چنانچه وضو بگیرد، وقت خارج گردد و نماز فوت شود؛ همانند کسی که پیش از طلوع خورشید از خواب بلند شود، و وقتی برای گرفتن وضو و گزاردن نماز نداشته باشد، در این صورت آیا می‌تواند تیمّم کند؟

ج: برای چنین فردی تیمّم کردن جایز نیست؛ بلکه بر او لازم است تا وضو بگیرد؛ و اگر چنین فردی جنب و ناپاک بود، بر او لازم است تا غسل نماید؛ و هر گاه خورشید طلوع کرد و به اندازه‌ی یک نیزه بالا آمد، نماز خویش را قضاء بیاورد؛ زیرا که تنگی وقت، دلیل و عذری برای جواز قرار دادن تیمّم نیست.

س: اگر چنانچه فردی آب در دسترس نداشت و به خاطر یافتن آب تلاش و کوشش کرد و امیدوار بود که در آخر وقت، آبی را برای وضوی خویش پیدا می‌کند، آیا برای چنین فردی، تأخیر نماز تا آخر وقت، واجب است؟

ج: برای چنین فردی که آب در اختیار ندارد (و به اندازه‌ی یک مایل یا بیشتر از آب دور است)، به تأخیر انداختن نماز تا آخر وقت، واجب نیست؛ بلکه برای او مستحب است که نماز خویش را تا آخر وقت به تأخیر بیاندازد؛ اگر چنانچه در این فاصله آبی یافت، بدان وضو بستاند و گرنه تیمّم بگیرد و نماز خویش را بگزارد.

س: اگر مسافری در خورجین و بار و بنه‌ی خویش آبی را گذاشت؛ یا کسی دیگر به فرمان او، آبی را در بار و بنه و اثاثیه‌ی او قرار داد، و او نیز فراموش می‌کند که در بار و بنه‌ی او آب هست؛ از این رو تیمّم می‌کند و نماز خویش را می‌گزارد؛ و پس از گزاردن نماز و پیش از خارج شدن وقت، به یادش می‌آید که در بار و بنه و خورجین او آب هست؛ آیا در این صورت باید نماز خویش را اعاده کند؟

ج: امام ابوحنیفه / و امام محمد / بر این باورند که اعاده‌ی نماز بر او لازم نیست؛ ولی امام ابویوسف / معتقد است که وی باید نماز خویش را اعاده کند.

س: اگر فردی در سفر بود و آب نیز در اختیار نداشت؛ آیا در این حالت، جستجو کردن آب بر او لازم است؟

ج: جستجوی آب در صورتی بر چنین فردی واجب نیست که گمانِ غالب وی بر این باشد که در نزدیکی وی آبی وجود ندارد؛ ولی اگر چنانچه گمان غالبش بر آن بود که به نزدیکی وی، آب وجود دارد، در این صورت تیمّم برایش جایز نیست و باید به جستجوی آب بپردازد.

س: اگر به همراه دوست و رفیقش آب بود، آیا در این صورت، پیش از تیمّم باید از او آب طلب کند؟

ج: آری، از او آب بخواهد؛ اگر بدو آب را بدون قیمت یا به قیمتی که در میان مردم متداول و معمول است داد، در این صورت آب را بگیرد و بدان وضو بستاند؛ و اگر چنانچه آب را از او دریغ داشت، در این صورت تیمّم کند و نماز خویش را بگزارد[15].

س: چه چیزی تیمّم را باطل می‌کند؟

ج: در صورتی که تیمّم، جانشین و جایگزین وضو باشد، همه‌ی آن چیزهایی که وضو را باطل می‌نمایند، تیمّم را هم باطل می‌کنند. و در صورتی که تیمّم جانشین غسل باشد، همه‌ی آن مواردی که غسل را واجب می‌نمایند، تیمّم را هم باطل می‌کنند.

و همچنین فراهم شدن آب، و قدرت یافتن بر استعمال آب، تیمّم را می‌شکند؛ و فرقی نمی‌کند که تیمّم جانشین و جایگزین وضو باشد یا غسل؛ در هر دو صورت، وقتی آب فراهم شد و یا فرد معذور قدرت و توان بر استعمال آب را یافت، تیمّم باطل می‌گردد.

مسح بر موزه، و مسح بر پانسمان و تخته‌ی شکسته بندی

س: آیا برای شستن پاها در وضو، جانشین و جایگزینی هم است؟

ج: آری؛ در پرتو احادیث و روایاتی فراوان و صحیح، این قضیه به اثبات رسیده که مسح بر موزه‌ها، جایگزین شستن پاها می‌باشد[16].

س: آیا در مورد جوازِ مسحِ پاها بر موزه ها، مراعات شرطی هم ضروری است؟

ج: آری؛ در مورد جوازِ مسحِ بر موزها، شرط است که آن‌ها را پس از وضو و با طهارت بپوشد.

س: آیا برای مسح بر موزه ها، وقت معین و مشخّصی وجود دارد؟

ج: هرگاه موزه‌ها را با طهارت بپوشد، آن گاه بی وضو گردد؛ برای وی درست است تا در صورتی که مقیم باشد، به مدّت یک شبانه روز، و در صورتی که مسافر است به مدّت سه شبانه روز بر موزه‌ها مسح نماید؛ و هرگاه در فاصله‌ی این مدت(یک شبانه روز برای مقیم و سه شبانه روز برای مسافر) وضو گرفت، می‌تواند - چه در حَضَر و چه در سفر- بر موزه‌ها مسح کند.

س: آیا مدت مسح یک شبانه روز (برای مقیم)، یا سه شبانه روز (برای مسافر)، از وقت پوشیدن موزه‌ها شروع می‌شود یا از هنگام بی وضویی؟

ج: مدت مسح یک شبانه روز و یا سه شبانه روز، از هنگام بی وضویی شخص، و پس از این که موزه‌ها را با طهارت پوشیده، شروع می‌شود؛ به عنوان مثال: فردی پس از زوال خورشید، وضویی کامل گرفته و موزه‌های خویش را با طهارت به پایش نموده است؛ آن گاه در هنگام غروب آفتاب بی وضو می‌گردد؛ در این صورت برای وی - اگر چنانچه مقیم باشد- جایز است تا غروب آفتاب روز آینده بر موزه‌های خویش مسح نماید؛ و در صورتی که مسافر باشد، برای وی درست است تا غروب آفتاب سه روز آینده بر موزه‌هایش مسح کند.

س: کسی که غسل بر او فرض گردیده(فرد جُنُب و ناپاک)، آیا می‌تواند بر موزه مسح کند؟

ج: برای فردی که غسل بر او فرض گردیده(فرد جُنُب و ناپاک)، درست نیست تا بر موزه هایش مسح کند؛ بلکه بر او فرض است تا پاهای خویش را همراه با تمامی بدنش بشوید.

س: آیا مسح بر موزه‌هایی که سوراخ و پاره پاره هستند، درست است؟

ج: اگر پارگی موزه‌ها زیاد باشد به طوری که به اندازه‌ی سه انگشت کوچک پا از آن ظاهر و هویدا گردد؛ (یعنی پارگی موزه‌ها به اندازه‌ی سه انگشت کوچک پا باشد)، در این صورت مسح کشیدن بر آن‌ها درست نیست؛ ولی اگر چنانچه پارگی آن‌ها کمتر از این باشد، مسح بر آن‌ها جایز است.

س: آیا این مقدار از پارگی موزه ها، در یک موزه اعتبار دارد یا در هر دو موزه؟

ج: مقدار پارگی، در یک موزه اعتبار دارد نه در هر دو موزه؛ یعنی هر گاه مقدار پارگی در هر دو موزه به اندازه‌ی سه انگشت پا باشد، در این صورت مسح کشیدن بر آن‌ها درست است؛ ولی اگر همین مقدار پارگی در هر یکی از دو موزه و یا در یکی از آن‌ها باشد، در این صورت مسح کشیدن بر آن‌ها درست نیست.

س: کیفیت مسح کشیدن بر موزه‌ها چگونه است؟

ج: کیفیت مسح بر روی موزه‌ها بدین صورت است که با انگشتان خویش بر روی موزه‌ها مسح بکشد؛ این طور که نخست انگشتان دست خویش را با آب خیس نماید، سپس تمامی انگشتان خویش را[17] بر موزه بنهد؛ آن گاه دست خویش را از انگشتان پاها به طرف ساق پا بکشد.

و واجب است که در هر موزه، به اندازه‌ی سه انگشت دست، مسح کرده شود.

س: چه چیزهایی باطل کننده‌ی مسح بر موزه‌ها است؟

ج: موارد ذیل جزو شکننده‌های مسح است:

همه‌ی آن مواردی که وضو را باطل می‌نمایند، مسح را هم باطل می‌کنند؛ بیرون آمدن (بیشترِ) پا از موزه؛ و تمام شدن مدت مسح.

س: هر گاه مدّت مسح موزه‌ها به پایان برسد، یا یکی از موزه‌ها و یا هر دوی آن‌ها از پای وی بیرون شود و با وجود این هیچ یک از شکننده‌های وضو هم تحقق نیابد، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این دو صورت، اعاده‌ی وضو لازم نیست، بلکه تنها پای خویش را بشوید و نماز خود را بخواند.

س: پیشتر بیان کردید که مدت مسح برای فرد مقیم، یک شبانه روز و برای مسافر، سه شبانه روز است؛ حال اگر چنانچه شخص مسافر پیش از تمام شدن مدت مسح، مقیم شد، و یا شخص مقیم، مسافر شد، در این صورت حکم چیست؟

ج: فردی که در مسافرت، مسح بر موزه نموده، و پیش از تمام شدن مدت مسح، مقیم شده؛ اگر چنانچه در مسافرت به مدت یک شبانه روز و یا بیشتر بر موزه‌ها مسح کرده، در این صورت بر وی لازم است که موزه‌ها را از پای خویش بیرون کشد؛ و اگر چنانچه مدت مسح کمتر از یک شبانه روز بود، در این صورت یک شبانه روز را کامل کند.

و فردی که در حال اقامت، مسح بر موزه کرده و پیش از تمام شدن یک شبانه روز به مسافرت رفته؛ چنین فردی به مدت سه شبانه روز بر موزه هایش مسح نماید.

س: اگر چنانچه کسی بر بالای موزه‌ی خویش، گالش و جرموقی[18] بپوشد؛ آیا می‌تواند بر آن گالش مسح نماید؟

ج: آری؛ مسح بر گالش درست است البته مشروط بر آن که پیش از بی‌وضو شدن، آن را بپوشد.

س: آیا مسح بر جوراب درست است؟

ج: امام ابوحنیفه / پیرامون مسح بر جوراب بر این باور است که مسح بر آن‌ها درست نیست؛ مگر این که هر دو مُجَلَّد یا مُنَعَّل[19] [نعلدار] باشند؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند: در صورتی که جوراب‌ها ضخیم و کلفت و متراکم و سِتبر باشند - و نازک و ظریف نباشند[20] - مسح بر آن‌ها جایز است.

س: نظرتان درباره‌ی مسح بر غیر موزه‌ها چیست؟

ج: علاوه از موزه، مسح بر این چیزها نیز جایز است:

پانسمانی که بر بالای زخم یا عضو شکسته شده جهت درمان و معالجه می‌بندند[21]؛ و تخته‌ی شکسته بندی که با آن عضو شکسته شده مانند: بازو و ساق و دست و پا را می‌بندند[22].

س: آیا در مورد مسح بر پانسمان و جبیره و گچ گرفتگی، شرط نیست که پیش از بستن آن، غسل نموده یا وضو داشته باشد؟

ج: در مورد مسح بر جبیره و پانسمان شرط نیست که پیش از آن غسل نموده یا وضو داشته باشد؛ از این رو اگر آن‌ها را بدون وضو و طهارت، بر زخم یا عضو شکسته شده بست، و پس از آن وضو گرفت، مسح بر آن‌ها درست است.

س: اگر چنانچه فردی، پانسمان را پس از بهبود یافتن زخم، باز کرد و آن را دور انداخت، آیا مسح آن باقی می‌ماند؟

ج: در این حالت، مسح پانسمان باطل می‌شود؛ ولی اگر چنانچه پیش از باز کردن پانسمان، وضو گرفته و بر پانسمان و تخته‌ی شکسته بندی مسح نموده بود، سپس آن‌ها را به خاطر عدم نیاز باز کرد و به دور انداخت، و تا وقت باز کردن پانسمان و جبیره هم وضویش با هیچ یک از شکننده‌های وضو باطل نشده بود؛ در این صورت فقط محل پانسمان و تخته‌ی شکسته بندی و گچ گرفتگی را بشوید و نماز خویش را بگزارد.

س: حکم مسح بر دستار، کلاه، روبند، روسری و دستکش چیست؟

ج: مسح کشیدن بر این چیزها درست نیست.

حیض، نفاس و استحاضه

س: حیض چیست؟

ج: خداوند متعال بر دختران بنی آدم مقرّر کرده تا خون از رحم‌هایشان جریان یابد؛ از این رو عموم زنان (پس از بلوغِ جسمی، در اوقاتی معین) دچار قاعدگی می‌شوند، و از رحم‌هایشان خون تراوش می‌نماید؛ و در اصطلاح شرع مقدس اسلام به این جریان خون، «حیض» گفته می‌شود که ضدّ آن «طُهر و پاکی» است.

س: آیا در شریعت مقدّس و شریف اسلام، مسائل و احکامی برای «حیض» و «طُهر» وجود دارد؟

ج: آری؛ درباره‌ی «حیض» و «طُهر»، احکام و مسائلی وجود دارد که در کتاب‌های فقهی بدان‌ها اشاره رفته است.

س: هر گاه زنی دچار قاعدگی و حیض گردد، چه احکام و مسائلی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: هر گاه زن دچار قاعدگی بشود، پنج حکم بدو تعلّق می‌گیرد که عبارتند از:

1-  در ایام قاعدگی، نه نماز فرض و نفل برای زن درست است و نه روزه‌ی فرض و نفل.

2-  زن نمی‌تواند در ایام قاعدگی به مسجد وارد شود و یا طواف خانه‌ی کعبه کند.

3-  برای زن در ایام قاعدگی، تلاوت قرآن درست نیست.

4-  زن نمی‌تواند در ایام قاعدگی، قرآن را بدون غلافی کلفت و ضخیم لمس نماید.

5-  شوهر حق ندارد در ایام قاعدگی همسرش، با او جماع و زناشویی نماید.

س: هر گاه زن از قاعدگی پاک گردد، آیا قضا آوردن روزه و نمازی که در ایام قاعدگی به جای نیاورده، بر او لازم و ضروری می‌باشد؟

ج: هر گاه زن از قاعدگی پاک شد، بر او قضا آوردن نماز لازم نیست؛ زیرا که به طور کلّی قضای نماز در ایام قاعدگی و حیض از دوشش برداشته شده است؛ ولی قضا آوردن روزه بر او فرض است؛ از این رو هرگاه از قاعدگی پاک شد، باید روزه‌هایی را که در ایام قاعدگی به جای نیاورده، آن‌ها را قضا بیاورد.

س: آیا برای قاعدگی زن، وقت معین و مشخّصی - با توجه به حدّاقل و حدّاکثر آن - وجود دارد؟

ج: آری؛ برای قاعدگی زن، وقت معینی وجود دارد: حدّاقل مدت قاعدگی، سه شبانه روز و حدّاکثر آن، ده شبانه روز می‌باشد.

س: آیا خون حیض، رنگ خاصّ و ویژه‌ای دارد؟

ج: هر رنگ قرمز، زرد و تیره‌ای را که زن در ایام قاعدگی ببیند، از زمره‌ی خون حیض به شمار می‌آید؛ و زن با دیدن این رنگ ها، حائض محسوب می‌شود تا آن که سفیدی خالص را ببیند.

س: هر گاه خون قاعدگی متوقف شد، و زن سفیدی خالص را دید، در این صورت چه موقع جماع و همبستری با او درست است؟

ج: اگر چنانچه خون قاعدگی در مدتی کمتر از ده روز متوقف شد، در این صورت به دو شرط جماع و همبستری با زن جایز است: یکی این که زن غسل کند[23]؛ و دیگر آن که از هنگام قطع شدن خون حیض، وقت یک نماز کامل[24] بگذارد.

و اگر چنانچه خون قاعدگی در مدّت ده روز قطع گردید، در این صورت، پیش از آن که زن غسل نماید، جماع و همبستری با او درست است.

س: اگر چنانچه در میان دو خون حیض [در ایام قاعدگی]، طُهر و پاکی واقع شود، در این صورت آیا آن پاکی و طُهری که در وسط در خونِ حیض قرار گرفته، در حکم حیض و قاعدگی است یا در حکم پاکی؟ (یعنی اگر در صورتی که در طول مدت ماهیانه، خون عادت ماهیانه را ببیند و در این بَین، مدتی خون قطع شود؛ آیا این چند روزی که خون قطع شده، جزو حیض و قاعدگی به شمار می‌آید یا جزو طُهر و پاکی؟)

ج: پاکی و طُهری که در میان دو خونِ حیض (در ایام قاعدگی) واقع می‌گردد، حکم خونِ جاری را دارد و بر آن تمامی احکام و مسائل قاعدگی جاری می‌شود.

س: آیا برای طُهر و پاکی زن، وقت معین و مشخصی - با توجه به حدّاقل و حدّاکثر آن - وجود دارد؟

ج: حداقل مدّت طُهر و پاکی، پانزده روز است. (یعنی اگر خون قاعدگی در مدّت ده روز قطع شد، و سپس پیش از گذشت پانزده روز، دوباره خون را دید، در این صورت آن خون، خون حیض نیست؛ زیرا هنوز مدّت طُهر و پاکی به پایان نرسیده است).

و برای حدّا کثر مدّت طُهر و پاکی، حدّی وجود ندارد. (از این رو اگر طُهر زنی، چندین سال طول بکشد و در این مدّت خونی را نبیند، در این صورت تا زمانی که دوباره خون حیض را نبیند، طاهر و پاک به شمار می‌آید).

س: «نفاس» چیست؟

ج: «نفاس»: خونی است که پس از تولّد فرزند از رحم زن جاری می‌شود.

س: مدّت «نفاس» را بیان کنید؟

ج: حدّاکثر مدّت نفاس، چهل روز است و برای حدّاقل آن، حدّی وجود ندارد.

س: هر گاه زن دچار نفاس شود، چه احکام و مسائلی بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: مسائل نفاس، به سان احکام حیض است؛ از این رو «نفاس»، زن را از نمازگزاردن، روزه گرفتن، جماع کردن با او، وارد شدن به مسجد، طواف خانه‌ی کعبه، تلاوت قرآن و لمس آن - مگر با غلافی کلفت و ضخیم - منع می‌کند؛ و پس از پاک شدن از نفاس، روزه‌ی آن روزهایی که در مدت نفاس ترک شده‌اند را قضا کند، ولی قضای نمازهایی که در مدت نفاس ترک شده اند، بر او لازم نیست؛ همچنان که پیشتر در احکام و مسائل حیض، بدین موضوع اشاره کردیم.

س: اگر چنانچه از یک شکم، دو بچّه متولّد گردید، در این صورت، شروع نفاسِ زن از تولّد کدام بچه، محاسبه می‌شود؟

ج: امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / بر این باورند که شروع نفاس، از تولّد بچه‌ی اوّلی می‌باشد؛ ولی امام محمد بن حسن / و امام زفر / بر این عقیده‌اند که نفاس از تولّد بچه‌ی دوّمی شروع می‌شود.

س: اگر چنانچه شکم زن شکافته شد و بچه را از آن بیرون آوردند، آیا زن در این صورت دچار نفاس شده و احکام و مسائل نفاس بر او به اجرا درمی‌آید؟

ج: اگر به طور طبیعی خون از رحم زن جاری شد، در این صورت وی دچار نفاس گردیده و احکام و مسائل نفاس بر او جاری می‌شود؛ و اگر چنانچه از رحمش خون جاری نشد، در این صورت مانند زخم‌های دیگر بدن، حکم زخم را می‌گیرد[25].

 س: اگر زنی به طور طبیعی فرزندی را متولد کرد و از رحمش خونی جاری نشد، آیا در این صورت حکم نفاس بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: آری؛ در این صورت حکم نفاس بدو تعلّق می‌گیرد؛ از این رو غسل بر او واجب می‌گردد و بدون هیچ گونه درنگ و مکثی باید روزه‌ی خویش را بگیرد و نمازش را بگزارد[26].

س: اگر زنی جنین خویش را کورتاژ (سقط) کند، آیا حکم نفاس بر او جاری می‌گردد؟

ج: آری؛ اگر چنانچه جنین زنی کورتاژ شود و برخی از اعضای آن جنینِ کورتاژ شده مانند: دست، یا پای، یا انگشت، یا ناخن و یا موی، ظاهر و آشکار گردد، در این صورت حکم نفاس به زن تعلّق می‌گیرد؛ و اگر چنانچه چیزی از اعضای آن جنینِ کورتاژ شده، آشکار و ظاهر نشده بود، در این صورت حکم آن به سان حکم خونی است که از رحم زن جاری شده است؛ پس اگر سه شبانه روز ادامه یافت و پیش از آن نیز طُهری کامل وجود داشته است، در این صورت خون حیض به شمار می‌آید؛ و در غیر آن، خون استحاضه می‌باشد[27].

س: نظرتان در مورد پاکی و طُهری که در خلال روزهای نفاس به وجود می‌آید چیست؟

ج: پاکی و طُهری که در خلال روزهای نفاس به وجود می‌آید، در حکم نفاس است و احکام نفاس بر آن جاری می‌گردد.

س: «استحاضه» چیست؟

ج: «استحاضه» دارای صورت‌های گوناگون و اشکال مختلف است که عبارتند از:

1-     اگر زنی خون دید و این خون در مدّت کمتر از سه روز قطع شد، در این صورت آن زن مستحاضه است.

2-     اگر چنانچه جریان خون از ایام عادت زن بیشتر شد، و از ده روز تجاوز نمود، آن ایام اضافه از عادت، استحاضه است. یعنی ایام مازاد بر عادت، جزو استحاضه به شمار می‌آید.

3-     اگر زنی برای نخستین بار خون دید؛ و این خون بیشتر از ده روز طول کشید، در این صورت، ده روز جزو ایام قاعدگی و حیض به حساب می‌آید و بقیه‌ی ایام، استحاضه است؛ و اگر چنانچه از رحم دختر خانمی که برای اوّلین بار دچار حیض گردیده، چندین سال خون تراوش نماید، در این صورت، حیض وی در هر ماه، ده روز می‌باشد و بقیه‌ی روزها، استحاضه است.

4-     خونی که زنِ باردار در روزهای بارداری‌اش می‌بیند، خون استحاضه است.

5-     خونی که زنِ باردار به هنگام ولادت بچه، و پیش از بیرون شدن آن می‌بیند، خون استحاضه است.

6-     اگر برای زنی در نفاس، عادتی معروف و شناخته شده بود، و با این وجود خون بیشتر از چهل روز جریان یافت، در این صورت آنچه که از عادتش بیشتر شده، جزو استحاضه به شمار می‌آید.

7-     اگر چنانچه زنی برای نخستین بار فرزند زایید و خونش بیشتر از چهل روز جریان یافت، در این صورت چهل روز نفاس محاسبه می‌شود و بقیه‌ی روزها استحاضه است.

8-     اگر جنین زنی کورتاژ شد و چیزی از اعضای آن جنین کورتاژ شده نیز ظاهر و آشکار نگردید، و خون زن نیز کمتر از سه شبانه روز جریان داشت، در این صورت آن خون، خون استحاضه است.

س: چه احکام و مسائلی به زن مستحاضه تعلّق می‌گیرد؟

ج: حکم زن مستحاضه به سان حکم زن طاهر و پاک است؛ از این رو می‌تواند قرآن را تلاوت کند؛ به مسجد داخل شود؛ روزه‌ی فرض و نفل خویش را بگیرد؛ و همسرش می‌تواند با او جماع و همبستری کند؛ ولی اگر چنانچه خون استحاضه، در همه وقت جریان داشت در این صورت وی در حکم شخص «معذور» است؛ از این رو باید در وقت هر نماز وضو بگیرد و با آن وضو هر اندازه نماز فرض و نفل را که می‌خواهد بخواند؛ و با خارج شدن وقت نماز، وضویش باطل می‌شود.

و هر گاه که زنِ مستحاضه وضو بگیرد، برایش جایز است که نماز بگزارد، خانه‌ی کعبه را طواف نماید و قرآن را لمس کند.

احکام و مسائل شخص معذور

س: تکلیف این افراد برای وضو و نماز چیست:

کسی که به بیماری «اپیستاکسی» مبتلا است و پیوسته بینی‌اش خون ریزی دارد؛ فردی که زخم لاعلاج دارد و هیچ گاه بهبود نمی‌یابد؛ کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و در کنترل ادرار ناتوان است؛ و کسی که در کنترل کردن باد شکم ناتوان است؟

ج: این افراد در وقت هر نماز وضو بگیرند و با آن وضو، هر اندازه نماز فرض و نفل را که می‌خواهند بگزارند؛ و با وجود این عذرها، وضوی آن‌ها تا خارج شدن وقت نمی‌شکند و پابرجاست؛ و همین که وقت نماز خارج شد، وضوی آن‌ها نیز باطل می‌گردد.

س: اگر چنانچه برای شخص معذور، پیش از خارج شدن وقت نماز، شکننده‌ای از دیگر شکننده‌های وضو - غیر از آن عذری که بدان مبتلا است - پیش آید، آیا در این صورت وضویش به وسیله‌ی آن شکننده باطل می‌شود؟

ج: آری؛ در این حالت وضویش به ذریعه‌ی آن شکننده باطل می‌شود؛ به عنوان مثال: اگر کسی که به بیماری «اپیستاکسی» مبتلا است و پیوسته بینی‌اش خون ریزی دارد وضو بگیرد، و پس از آن ادرار کند، در این صورت با ادرار کردن وضویش باطل می‌شود و چنین وضویی تا آخر وقتِ نماز، اعتبار ندارد.

پلیدی‌ها و نجاست‌ها و طریقه‌ی پاکسازی آن ها

س: نجاست بر چند نوع است؟

ج: نجاست دو نوع است: «نجاست غلیظه» و «نجاست خفیفه».

«نجاست غلیظه»: به نجاستی گفته می‌شود که اگر از بدن انسان خارج شود، غسل یا وضو را بر انسان واجب می‌گرداند؛ مانند: مدفوع؛ ادرار؛ مَنی؛ مَذی؛ وَدی؛ چرک؛ زردآب؛ استفراغ به اندازه‌ی پری دهان.

و همچنین این موا رد نیز از زمره‌ی نجاست‌های غلیظه هستند: خون حیض؛ خون نفاس؛ خون استحاضه؛ ادرار پسر بچه و دختر بچه‌ی کوچک - فرقی نمی‌کند که غذا بخورند یا نخورند - ؛ شراب؛ خون جاری؛ گوشت حیوانِ خود مرده؛ چربی و روغن حیوان خود مرده؛ پوست حیوانِ خود مرده؛ ادرار حیواناتی که گوشتشان خورده نمی‌شود؛ سرگین؛ تپاله‌ی گاو؛ مدفوع سگ؛ مدفوع مرغ؛ مدفوع مرغابی؛ مدفوع غاز؛ مدفوع حیوانات درنده؛ و تمامی این‌ها از زمره‌ی «نجاست غلیظه» هستند. و ناگفته نماند که تمام اجزای خوک نیز از جمله‌ی نجاست غلیظه می‌باشد.

و اما «نجاست خفیفه»؛ عبارت است از: ادرار حیواناتی که گوشتشان خورده می‌شود؛ ادرار اسب؛ و فُضله‌ی پرنده‌هایی که گوشتشان خورده نمی‌شود[28].

س: در چه چیزی تفاوت میان «نجاست غلیظه» و «نجاست خفیفه» ظاهر و هویدا می‌گردد؟

ج: تفاوت میان «نجاست غلیظه» و «نجاست خفیفه»، در درست بودن نماز با آن ها، ظاهر و آشکار می‌گردد. این طور که اگر چنانچه نجاست غلیظه به اندازه‌ی یک درهم یا کمتر از آن، در لباس یا بدن نمازگزار برسد، نماز وی، همراه با کراهت درست است؛ و اگر چنانچه به لباس نمازگزار، نجاست خفیفه برسد، در این صورت اگر نجاست خفیفه، یک چهارم لباس را دربر نگیرد، نماز با آن جایز است.

و هرگاه نجاست غلیظه بیشتر از یک درهم شد، یا نجاست خفیفه یک چهارم جامه را دربرگرفت، در این صورت، نماز با آن‌ها درست نیست.

س: هر گاه به بدن یا جامه‌ی انسان، نجاستی رسید، طریقه‌ی پاکسازی آن چگونه است؟

ج: نجاستی که به بدن یا جامه‌ی انسان می‌رسد، یا «مَرئی» (دیده شده) است، یا «غیرمرئی» (غیرقابل دیدن)؛ اگر چنانچه، مرئی باشد، شیوه‌ی پاکسازی آن از لباس یا بدن این گونه است که عین نجاست با آبِ پاک، یا هر مایعِ پاک، مانند: سرکه و گلاب، شسته شود تا عین نجاست از بین رفته و زایل گردد.

و اگر چنانچه نجاست غیرمرئی باشد، مانند: ادرار و آب نجس؛ در این صورت شیوه‌ی پاکسازی آن از بدن و لباس، این طور است که آن نجاست را به اندازه‌ای بشوید تا غالب گمان وی بر آن شود که نجاست از لباس و بدن پاک شده است.

س: هر گاه نجاستِ مرئی، (با شستن) از بین رفت، ولی اثر آن باقی ماند، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: اگر چنانچه نجاست با شستشو از بین رفت و زائل گردید، در این صورت باقی ماندن اثرش - مانند رنگ و بوی که زائل نمودن آن‌ها دشوار و طاقت فرسا است - زیانی نمی‌رساند.

س: آیا برای پاکسازی نجاست‌ها، شیوه‌هایی دیگر نیز وجود دارد؟

ج: آری؛ برای پاکسازی نجاست، شیوه‌ها و طریقه‌های دیگری نیز وجود دارد که صاحب نظران فقهی به تفصیل آن‌ها پرداخته اند؛ و هم اینک به برخی از آن شیوه‌ها اشاره خواهد شد که عبارتند از:

1-  اگر به موزه‌ای نجاستی رسید که دارای جرم و حجم است؛ و این نجاستِ جرم دار خشک گردید، در این صورت اگر فرد نمازگزار آن موزه را طوری بر زمین بکشد که نجاست از آن زائل گردد، در این صورت نمازگزاردن با آن موزه جایز است.

2-  اگر چنانچه به لباس انسان، آب منی رسید؛ در این صورت یا آب منی تر و تازه است و یا بر لباس خشک شده است؛ اگر چنانچه آب منی تر و تازه بود، در این صورت فقط با شستن پاک می‌گردد؛ و اگر چنانچه آب منی بر لباس خشک شده بود، در این صورت مالیدن و ساییدن آن [فَرک]، کفایت می‌کند. البته مشروط بر آن که به ادرار آمیخته نشده باشد[29].

3-  اگر چنانچه به آیینه و شمشیر، نجاستی رسید، در این صورت پاک کردن و از میان برداشتن آن‌ها از روی آیینه و شمشیر کفایت می‌کند.

4-  اگر به زمین نجاستی رسید، و آن نجاست خشک شد و اثرش نیز از میان رفت؛ در این صورت، نمازگزاردن در آن جا درست است ولی تیمّم گرفتن از آن جا جایز نیست؛ و اگر چنانچه زمین شسته شد و نجاست نیز با شستشو زائل گردید و از میان رفت، در این صورت هم نماز گزاردن و هم تیمّم گرفتن از آن، جایز است.

5-  اگر چنانچه، پوستی، دبّاغی و پوست پیرایی شود، آن پوست با دباغت و پوست پیرایی پاک می‌گردد و نماز گزاردن بر آن جایز می‌شود؛ و همچنین ظرفی که از پوستِ دبّاغی شده، ساخته می‌شود، وضو ستاندن از آن درست است.

ناگفته نماند که پوستِ خوک، هیچ وقت پاک نمی‌گردد؛ (نه با دباغت و پوست پیرایی و نه با چیزی دیگر)؛ و همچنین استفاده از پوست انسان به جهت احترام و بزرگداشت آن، درست نیست.

استنجاء (اجابت مزاج)

س: حکم استنجاء و اجابت مزاج چیست؟

ج: استنجاء زدن، سنّت است؛ و در استنجاء می‌توان از سنگ، کلوخ و آن چه جایگزین آن دو است، استفاده کرد؛ و فرد استنجاء زننده، مکان استنجاء را باید به اندازه‌ای (با سنگ، کلوخ و آب) بمالد، تا خوب پاک و تمیز گردد؛ و استعمال سنگ یا کلوخ به صورت طاق، بهتر است ولی واجب نیست؛ و شستن محل استنجاء با آب افضل و بهتر است.

و اگر چنانچه نجاست از جایی که خارج می‌گردد، تجاوز کرد، در این صورت، استنتجاء زدن با سنگ و غیر آن کفایت نمی‌کند، بلکه استعمال آب یا هر مایعی دیگر، واجب است.

س: با چه چیزهایی، استنجاء زدن ممنوع و قدغن است؟

ج: استنجاء زدن با این چیزها، ممنوع می‌باشد:

استنجاء زدن با دست راست؛ استنجاء زدن با استخوان؛ استنجاء زدن با سرگین و تپاله؛ استنجاء زدن با خوراکی؛ و استنجاء زدن با اشیایی که قابل احترام و بزرگداشت اند.

س: حکم کسی که در شهر و آبادی یا صحرا و بیابان، به هنگام اجابت مزاج و قضای حاجت، رو به قبله یا پشت به قبله می‌کند چیست؟

ج: به هنگام اجابت مزاج و قضای حاجت، نباید رو به قبله یا پشت به قبله نمود؛ و این حکم هم شامل شهر و آبادی می‌شود و هم شامل صحرا و بیابان؛ بنابراین، رو به قبله یا پشت به قبله نمودن به هنگام اجابت مزاج و قضای حاجت - هم در شهر و آبادی [بنیان] و هم در صحرا و بیابان - مکروه است.

س: در چه جاهایی ادرار و مدفوع نمودن، ممنوع و قدغن است؟

ج: ادرار و مدفوع نمودن در این مکان‌ها، ممنوع است: ادرار و مدفوع کردن در آب؛ ادرار و مدفوع نمودن در سر چشمه‌ها و آبگیرها و تالاب‌ها و برکه ها؛ ادرار و مدفوع نمودن در زیر درخت میوه دار؛ ادرار و مدفوع کردن در سایه‌ای که مردم از آن استفاده می‌کنند؛ و ادرار و مدفوع نمودن در راه مردم.

و همچنین ادرار کردن در جهت وزش باد و در سوراخِ (حیوانات و حشرات)، ممنوع است؛ و ادرار نمودن در حالت ایستاده نیز، ممنوع و قدغن می‌باشد.


SSS



[1]-  طهارت و پاکی براساس قرآن و حدیث واجب است؛ قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ... [المائدة: 6]؛ «و اگر جُنُب بودید و خواستید نماز بخوانید، همه‌ی بدن خود را بشویید». و نیــز می‌فـرمــایـد: ﴿وَثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ٤ [المدثر: 4]؛ «و جامه‌ی خویش را پاکیزه‌دار و خویشتن را از آلودگی‌ها پاک گردان». و همچنین می‌فرماید: ﴿...إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ [البقرة: 222]؛ «بی‌گمان خداوند توبه‌کاران و پاکان را دوست می‌دارد».

      و پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: «مِفتاح الصلاة الطهور» [مسلم]؛ «کلید و مقدمه‌ی نماز، طهارت و نظافت است». و نیز می‌فرمایند: «لاتقبل صلاة بغیر طهور» [مسلم]؛ «نماز بدون طهارت مورد قبول واقع نمی‌گیرد». و همچنین می‌فرمایند: «الطهور شطر الایمان» [مسلم]؛ «پاکیزگی نیمی از ایمان است».

      و طهارت و پاکی، دو گونه است: باطنی و ظاهری. طهارت و پاکی باطنی عبارت است از: پاک گردانیدن نفس از آثار گناه و نافرمانی به وسیله‌ی توبه‌ی صادقانه از همه‌ی گناهان و نافرمانی‌ها. و پاک گردانیدن قلب از پلیدی‌های شرک و حسد، و پلیدی خیانت و تکبر، غرور و ریا و خودنمایی؛ و جایگزین نمودن آنها به توحید و اخلاص و یقین و خیرخواهی و بردباری و صداقت و فروتنی در همه‌ی مقاصد و گفتار و کردار و اساس را بر رضایت خداوند قرار دادن.

      اما طهارت ظاهری، عبارت است از: طهارت از نجاست و پلیدی، و طهارت از حَدَث اکبر (جنابت به وسیله‌ی غسل) و حَدَث اصغر (بی‌وضویی به وسیله‌ی وضو)؛ و زمانی طهارت از ناپاکی‌ها تحقق پیدا می‌کند

      که به وسیله‌ی آبی پاک و پاک کننده، لباس، بدن و مکان نمازگزار از نجاست پاک گردیده باشد؛ و طهارت از حَدَث، شامل: وضو، غُسل و تیمّم می‌شود. [مترجم]

[2]-  مسلم؛ باب «المسح علی الخفّین».

[3]-  از دیدگاه علامه قدوری، موارد ذیل، جزو سنّت‌های وضو می‌باشند:

      شستن دست‌ها پیش از داخل نمودن آن‌ها در ظرف آبِ وضو؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتن؛ مسواک کردن؛ آب را در دهان گردانیدن (مضمضه)؛ داخل بینی را با آب شستن (استنشاق)؛ مسح نمودن گوش‌ها؛ خلال کردن انگشتان؛ و هر عضو از اعضای وضو را سه بار شستن.

      علامه قدوری در دنباله‌ی سخنان خویش می‌گوید: «برای فرد وضو گیرنده، این موارد جزو مستحبات وضو می‌باشد: نیت طهارت و پاکی کردن؛ مسح تمام سر؛ رعایت ترتیب در شستن اعضای وضو؛ به هنگام شستن اعضاء، از سمت راست شروع کردن؛ پی‌درپی شستن اعضای وضو».

      علامه قدوری، شش مورد مزبور را از زمره‌ی مستحبات وضو، برشمرده است؛ ولی نویسنده‌ی کتاب «هدایه»، «گفتن بسم الله الرحمن الرحیم را هنگام شروع به وضو»، از زمره‌ی مستحبات وضو، و «نیت طهارت و پاکی» و «رعایت ترتیب در شستن اعضای وضو» را جزو سنّت‌های وضو قرار داده است؛ و من نیز به جهت این اختلاف نظری که در میان قدوری و نویسنده‌ی «هدایه» وجود دارد، تمام این موارد را جزو سنّت‌های وضو قلمداد نموده‌ام تا باعث تشویش فکری نوآموزان مسایل فقهی نگردد.

      و بر استاد نیز لازم و ضروری است تا برای شاگردان خویش این موضوع را تبیین و روشن نماید که تأکید «سنّت» از تأکید «مستحب»، بیشتر می‌باشد.

[4]-  وَدی: آب سفید و رقیقی است که پس از ادرار یا هنگام حمل اشیای سنگین، از آلت تناسلی بیرون می‌شود. «وَدی»، نجس است، و به همین دلیل، شرع مقدس اسلام دستور داده است تا با خروج آن، آلت تناسلی شسته شود. [مترجم]

[5]-  مَذی: آب سفید و رقیق و لزجی است که هنگام شهوت، بدون احساس لذّت و فوران خارج می‌شود، بدون

      اینکه به دنبال آن سستی و رِخوتی در بدن ایجاد شود و گاهی خارج شدن آن احساس نمی‌شود. زن و مرد، مَذی دارند؛ مذی نجس است و به همین دلیل پیامبر اکرم ج به علیس دستور داده تا با خارج شدن آن، آلت تناسلی خویش را بشوید. و از خارج شدن وَدی و مَذی، فقط وضو واجب می‌گردد نه غسل. [مترجم]

[6]-  قهقهه: سخت خندیدن. به آواز بلند خندیدن. خنده‌ی بلند و پرصدا. [مترجم]

[7]-  منی: ماده‌ی نیمه مایع و چسبناک، مایل به سفیدی که دارای بویی مخصوص است و در مواقع تحریکات شدید جنسی حیواناتِ نر، از غدّه‌های جنسی (بیضه‌ها) و دیگر غدّه‌های جنسی اندام تناسلی نر بیرون می‌شود. و خروج منی به واسطه‌ی مقاربت یا احتلام (رؤیاهای جنسی)، یا استمناء انجام می‌شود. منی از راه مجرای ادرار از نوک حشفه‌ی آلت تناسلی با لذت و شهوت به بیرون می‌جهد و خروج آن عملی غیرارادی و انعکاسی است؛ و مرکز انعکاسش در «نخاع کمری» است. [مترجم]

[8]-  سمرة بن جندب س گوید: پیامبر ج فرمودند: «من توضأ یوم الجمعة فبها ونعمت، ومن اغتسل فالغسل افضل»؛ «آنکه در روز جمعه وضو گیرد، خوب کرده، و آن که برای نماز غسل کرده، غسل بهتر و برتر است». [جامع الترمذی؛ ابواب الجمعة. و ترمذی گفته است: حدیثی حسن است].

و ابن عباسس گوید: پیامبر ج فرمودند: «ان هذا یوم عید جعله الله للمسلمین؛ فمن جاء الجمعة فلیغتسل، فان کان له طیبٌ فلیمس منه، وعلیکم بالسواک»؛ «خداوند متعال روز جمعه را برای مسلمانان عید و جشن قرار داده است؛ حال که چنین است، هر کس به نماز جمعه می‌آید، باید غسل کند؛ و اگر نزدش مواد خوشبویی وجود دارد، باید از آن خوشبویی استفاده کند؛ و بر شما باد به استعمال کردن مسواک». [ابن ماجه؛ باب «ما جاء فی الزینة یوم الجمعة»؛ منذری در کتاب «الترغیب» گفته است: اسناد این حدیث، حسن است].

و علامه طحاوی در «شرح معانی الاثار» به نقل از «زاذان» چنین روایت کرده که وی گفته است: «از علیس درباره‌ی غسل سؤال کردم؟ او در پاسخ گفت: اگر خواستی غسل کن. بدو گفتم: من از تو درباره‌ی غسل مسنون می‌پرسم! گفت: غسل مسنون عبارت است از: غسل روز جمعه؛ روز عرفه؛ روز عید فطر؛ و روز عید قربان. [علامه طحاوی این روایت را در باب «غسل یوم الجمعة» نقل کرده است].

      و حاکم نیشابوری در «المستدرک» به نقل از بکر بن عبدالله، از عبدالله بن عمرس چنین روایت کرده که وی گفته است: «انّ من السنة ان یغتسل اذا اراد ان یحرم واذا اراد ان یدخل مکة»؛ «سنّت است که برای اِحرام (حج یا عمره)، و برای داخل شدن به مکه‌ی مکره، غسل کند». حاکم گفته است: این روایت بر مبنای شرایط بخاری و مسلم، حدیثی صحیح است؛ و ذهبی نیز صحّت و درستی این حدیث را تأیید کرده است.

[9]-  این حدیث را بخاری در «کتاب الوضوء» از ابوهریره س روایت کرده است.

[10]-          این حدیث را مسلم در باب «کراهیة غمس المتوضیء...» از ابوهریره س نقل نموده است.

[11]-          نویسنده‌ی کتاب «در المختار» گوید: روایت محمد بن حسن شیبانی (دویست تا سیصد سطل)، برای عمل، آسانتر و سهل‌تر است؛ و معتبر دانستن قول دو شخصِ عادل و کارشناس، به احتیاط نزدیک‌تر می‌باشد.

      ابن عابدین گوید: مراد از اینکه «به احتیاط نزدیک‌تر است»: این است که باعث اختلاف نمی‌گردد و موافق آثار نیز است. [1/143] و نویسنده‌ی «هدایه»، برای پاکسازی و تشخیص مقدار آبی که در چاهِ چشمه ‌دار وجود دارد، دو راهکار از امام ابویوسف ذکر کرده است:

اول: حفره‌هایی به اندازه‌ی طول، عرض و عمق آب، حفر شود، پس از آن، آب از چاه بیرون کشیده شود و در این حفره‌های کنده شده ریخته شود تا پر شوند؛ و چون این حفره‌ها پر از آب شد، در آن صورت، آب چاه پاک و تمیز می‌گردد. دوم: نَی یا ریسمانِ خشکی را در چاه داخل کنند و میزان مقدار آب را با آن علامت بزنند؛ پس از آن - به عنوان مثال - بیست سطل آب از چاه بیرون کشند؛ دیگر بار نَی را در چاه داخل نموده و نگاه کنند که از مقدار پیشین چه اندازه کم گردیده است؛ و به هر مقدار آن، بیست سطل - تا پایان - بیرون نمایند...

[12]-          ر.ک: البحر الرائق (1/133)؛ و حاشیه‌ی ابن عابدین بر «در المختار» (1/149).

[13]-          نویسنده‌ی کتاب «هدایه» گوید: وقتی گربه موشی را بخورد، و به مجرد خوردن آن، دهانش را در ظرف آب فرو کند و از آب ظرف بنوشد؛ در این صورت آب نجس می‌گردد؛ ولی اگر پس از خوردن موش، اندکی درنگ کند، آب نجس نمی‌شود؛ زیرا که گربه دهانش را با لعاب خویش تمیز و پاک نموده است.

      و این استثناء (نجس نشدن آب، پس از اندکی درنگ کردن)، در پرتو دیدگاه امام ابوحنیفه و امام ابویوسف است؛ و به خاطر ضرورت، اعتبار ریختن آب بر بالای عضو نجس (در این مسئله) ساقط می‌شود.

      ابن همام گوید: در پرتو دیدگاه امام محمد بن حسن، اگر چه گربه پس از خوردن موش، اندکی درنگ کند و دهانش را با لعاب خویش بشوید، باز هم آب نجس است؛ زیرا که در نزد وی، نجاست جز به آب از بین نمی‌رود.

[14]-          نویسنده‌ی کتاب «البحر الرائق» (1/149) گوید: از دیدگاه امام ابوحنیفه، تیمّم زمانی برای شخص جُنُب درست است که توان گرم کردن آب را نداشته باشد؛ و یا اگر در شهر بود، پول حمّام را نداشته باشد؛ و لباسی را جهت گرم کردن خویش و مکانی را برای پناه بردن بدان جان نیابد؛ در این صورت‌ها تیمّم برای جُنُب مشروع است. چنانکه بدین قضیه در کتاب «البدائع» و «شرح الجامع الصغیر» تألیف: قاضی خان، تصریح شده است.

      و اصل در این موضوع این است که اگر چنانچه به نحوی از انحاء، توان و قدرت غسل کردن را داشت، در این صورت به اجماع علماء و صاحب نظران فقهی، تیمّم برای او جایز نیست.

[15]-          نویسنده‌ی کتاب «العنایة» گوید: این مسئله سه صورت دارد: یا این که رفیقش آب را به قیمت نزدیک‌ترین مناطقی که آب در آن جا کمتر پیدا می‌شود، بدو می‌دهد؛ یا به قیمت پایین و ارزان بدو می‌فروشد؛ و یا به قیمت بسیار گران و غَبن فاحش بدو می‌دهد؛ در صورت اول و دوم، تیمّم کردن درست نیست، ولی در صورت سوم، تیمّم جایز است؛ زیرا ضرر و زیان وجود دارد.

      و صاحب نظران فقهی در تفسیر و تبیین «غَبنِ فاحش» (قیمت گران و فاحش)، با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ نویسنده‌ی «النوادر» می‌گوید: «غَبنِ فاحش» آن است که قیمت دو برابر باشد؛ و برخی دیگر از فقهاء می‌گویند: «غَبنِ فاحش» آن است که در قیمت‌گذاری قیمت گذاران داخل نگردد.

[16]-          ابن منذر گوید: از حسن بصری / چنین به ما رسیده که وی گفته است: هفتاد تن از یاران پیامبر ج به من چنین خبر داده‌اند که آن حضرت ج بر موزه‌ها مسح کرده اند.[نصب الرایة 1/162]

[17]-          در مسح پاها، تنها نهادن سر انگشتان بر موزه کفایت نمی‌کند؛ بلکه باید تمامی انگشتان دست گذاشته شود.

[18]-          جرموق: معرّب سر موزه. نوعی از کفش که در قدیم روی موزه به پا می‌کردند. این کفش‌ها کوتاه هستند و ساق ندارند و تنها ویژگی آن‌ها این است که پشت پا و زیر قوزک پا را می‌پوشاند. امروزه بدان «گالش» می‌گویند. [مترجم]

[19]-          «مجلّد»: به جورابی گفته می‌شود که بر بالا و پایین آن چرم گذارند؛ و «مُنَعَّل»: جورابی است که بر پایین آن، چرم بگذارند، مانند: پا افزار و قطعه‌ی آهن که به پاشنه‌ی پا می‌زنند. (و این شبیه جوراب‌هایی چرمی یا چارق است)

[20]-          نازک بودن جوراب بدین معنی است که بدن نما باشد (و رطوبت دست را به پوست برساند).

[21]-          در این زمان، پلاستر (ماده‌ای که جهت قالب گیری به کار می‌رود) و عضو شکسته شده را با آن می‌بندند، می‌تواند جایگزین جبیره (تخته‌ی شکسته بندی) شود.

[22]-          در کتاب «در المختار» و «رد المحتار» چنین آمده است: اگر چنانچه بر روی زخم و یا جا‌ی نشتر زده شده، پارچه و پانسمانی بپیچند و قسمتی از جای زخم و محل نشتر زده شده باز باشد، باز هم مسح بر آن درست است؛ یعنی قول صحیح در این باره این است که اگر چنانچه پانسمان جایی را نپوشاند، یا آب و شستن بدان ضرر و زیان وارد کند و یا بستن آن مکان با پارچه، امکان نداشته باشد، در این صورت مسح بر آن درست است.

[23]-          این حکم در صورتی است که خون حیض در مدتی کمتر از ده روز کلّ ایام عادتش قطع شود؛ ولی اگر چنانچه خون حیض در مدتی کمتر از ایام عادتش قطع شد، در این صورت جماع و همبستری با او درست نیست، گر چه غسل هم بکند تا آن گاه که ایام عادتش سپری شود؛ چرا که در ایام عادت، غالباً جریان خون دوباره شروع می‌گردد؛ از این رو به جهت مراعات احتیاط، باید جانب اجتناب را لحاظ کرد. (هدایه).

[24]-          عبارت «نماز کامل» احتراز از صورتی است که خون حیض در وقت نماز ناقصی همچون نماز چاشت یا عید قطع شود؛ در این صورت جماع تا آن گاه با زن درست نیست که یا غسل کند و یا وقت نماز ظهر بر او بگذرد. و نویسنده‌ی کتاب «الجوهرة النیرة» بدین موضوع اشاره کرده است.

[25]-          ر.ک: البحر الرائق (1/229)

[26]-          ر.ک: البحر الرائق (1/229)

[27]-          ر.ک: در المختار.

[28]-          در نزد احناف، فضله‌ی پرندگانی که گوشتشان خورده می‌شود مانند: کبوتر و گنجشک، پاک و طاهر است.

[29]-          در «محیط السرخسی» چنین آمده است: اگر چنانچه سر آلت تناسلی مرد با ادرار نجس شده باشد، در این صورت منی با فَرک (مالیدن و ساییدن) پاک نمی‌گردد. (فتاوی هندیه 1/44).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد