اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب نماز



کتاب نماز

س: حکم «نماز» در شرع مقدس اسلام، چیست؟

ج: نماز، یکی از شاخص ترین، بارز‌ترین و بزرگترین ارکان و پایه‌های شرع مقدس اسلام پس از گواهی دادن به توحید و یگانگی خدا و حقّانیت حضرت محمد ج (لا اله الا الله، محمد رسول الله) است؛ و نماز ستون و پایه‌ی اسلام است که خداوند عز و جل، در قرآن کریم بارها به گزاردن آن، فرمان داده است.

و نماز، بر هر فرد عاقل و بالغ از میان زنان و مردانِ مسلمان، فرض است؛ و هر کس فرضیت نماز را زیر سؤال ببرد و آن را انکار نماید، از دایره‌ی اسلام خارج است و مسلمان و حقگرا تلقّی نمی‌گردد.

س: فرزندان مسلمان، در چه وقتی به گزاردن نماز، فرمان داده می‌شوند؟

ج: پیامبر گرامی اسلام ج می‌فرمایند: «مروا اولادکم بالصلاة وهم ابناء سبع سنین واضربوهم علیها وهم ابناء عشر؛ وفرقوا بینهم فی الـمضاجع»[1]؛ «در هفت سالگی فرزندانتان را به نماز خواندن فرمان دهید؛ و در ده سالگی اگر چنانچه فرمان شما را در خواندن نماز اطاعت نکردند، آنان را بزنید و در ده سالگی جای خوابشان را جدا کنید».

و در روایتی دیگر چنین وارد شده است: «علّموا الصبی ابن سبع سنین واضربوه علیها ابن عشرة»[2]؛ «در هفت سالگی به فرزندان خویش نماز را آموزش دهید، و در ده سالگی به خاطر خواندن نماز، آن‌ها را بزنید».

و بر پدر لازم و ضروری است که پیوسته فرزندان خویش را به گزاردن نماز، فرمان دهد. خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَا... [طه: 132]؛ «خانواده‌ی خویش را به گزاردن نماز دستور بده (چرا که نماز مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است)؛ و خود نیز بر اقامه‌ی آن ثابت و ماندگار باش».

اوقات نماز

اوّل و آخر وقت نماز؛ و اوقاتی که نماز خواندن در آن‌ها بهتر است

س: در یک شبانه روز، گزاردن چند نماز فرض است؟

ج: در یک شبانه روز، گزاردن پنج نماز آن هم در پنج وقتِ (معین و مشخّص)، فرض است؛ و برای وقت هر نماز، شروع و پایانی است. (یعنی وقت هر نماز، هم اوّلی دارد و هم آخری).

س: اوّل و آخر وقت‌های پنج گانه‌ی نماز را بیان دارید؟

ج: اوّل و آخر وقت‌های پنج گانه‌ی نماز، بدین شرح است:

1-  وقت نماز ظهر: اوّل وقت نماز ظهر، پس از زوال خورشید (مایل شدن خورشید از میان آسمان به سمت غرب) است؛ و در تعیین آخر وقت نماز ظهر، اختلاف است: امام ابوحنیفه / بر این باور است که آخر وقت ظهر، هنگامی است که سایه‌ی هر چیز دو برابر خودش شود، البته بدون سایه‌ی زوال.[3] و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این اعتقادند که آخر وقت نماز ظهر، هنگامی است که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش گردد؛ البته بدون در نظر گرفتن سایه‌ی زوال.

2-  وقت نماز عصر: اوّل وقت نماز عصر، پس از گذشتن وقت ظهر - در نزد امام ابوحنیفه / وقتی که سایه‌ی هر چیز دو برابرش شود؛ و در نزد امام ابویوسف / و امام محمد / ، هنگامی که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش گردد - است؛ و آخر وقت نماز ظهر، تا هنگامی است که خورشید غروب نکرده باشد.

3-  وقت نماز مغرب: اوّل وقت نماز مغرب، از غروب خورشید شروع می‌شود؛ و آخر وقت آن تا هنگامی است که «شَفَق» افول و غروب نکرده و پنهان و مخفی نشده است.

4-  وقت نماز عشاء: اوّل وقت نماز عشاء، از هنگام پنهان شدن شفق آغاز می‌گردد؛ و آخر وقتش تا هنگامی است که صبح صادق (فجر ثانی) طلوع نکرده باشد.

5-  وقت نماز صبح: اوّل وقت نماز صبح، از هنگام طلوع صبح صادق (فجر ثانی) آغاز می‌شود؛ و آخر وقتش تا هنگامی است که خورشید طلوع نکرده باشد.

س: «شَفَق» چیست؟

ج: اگر چنانچه پس از غروب خورشید به سمت مغرب نگاه کنی، سرخی‌ای را در کرانه‌ی افق مشاهده خواهی کرد که در حدود چهل دقیقه یا اندکی بیشتر، در افق باقی می‌ماند؛ و این سرخی پس از غروب خورشید، آرام آرام و به تدریج کاهش می‌یابد و از سرخی آن، کاسته می‌شود؛ و هنگامی که آن سرخی از بین رفت، به دنبال آن سفیدی‌ای در کرانه‌ی افق ظاهر و هویدا می‌گردد؛ و واژه‌ی «شَفَق»، هم به آن «سرخی پس از غروب خورشید» اطلاق می‌گردد و هم به آن «سفیدی‌ای که به دنبال سرخی ظاهر و هویدا می‌گردد».

امام ابوحنیفه / بر این باور است که: «شفق» همان «سفیدی است که به دنبال سرخی ظاهر می‌گردد»؛ از این رو از دیدگاه ایشان، هر گاه آن «سفیدی» ناپدید گشت، وقت مغرب خارج و وقت عشاء داخل می‌شود[4].

و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که: «شفق» همان «سرخی» است؛ از این رو از دیدگاه و منظر این دو بزرگوار، هر گاه آن سرخی ناپدید شد، وقت مغرب خارج و وقت عشاء داخل می‌شود.

س: «فجر ثانی» (صبح دوم) چیست؟

ج: هر گاه شب به پایان خود نزدیک شود، و سپیدی و روشنایی‌ای در جانب مشرق پدیدار گردد، بدان نور «فجر اول» و «صبح کاذب» و «فجر مستطیل» می‌گویند. (به تعبیری دیگر؛ روشنایی و سپیدی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است، لکن فجر صادق نیست، و باز در تاریکی محو می‌شود، بدان «صبح اول» و «صبح کاذب» می‌گویند).

آن گاه پس از صبح کاذب، تاریکی افق را فرا می‌گیرد و پس از آن تاریکی، روشنایی و سپیدی به تدریج همه‌ی افق را در جانب مشرق در بر می‌گیرد؛ این سپیدی صبح که تمامی افق را فرا می‌گیرد، همان «فجر ثانی» و «صبح صادق» است که بدان «صبح المستنیر» (صبح درخشان و روشن) و «صبح المستطیر» (صبحی که سپیدی و روشنایی آن تمامی افق را در بر گرفته) نیز گفته می‌شود.

س: تعداد رکعت‌های فرضِ هر وقت از نمازهای فرض پنج گانه را بیان کنید؟

ج: تعداد رکعت‌های نمازهای فرضِ پنج گانه عبارتند از:

نماز ظهر = چهار رکعت ؛ نماز عصر = چهار رکعت ؛ نماز عشاء = چهار رکعت؛ نماز مغرب = سه رکعت؛ و نماز صبح = دو رکعت.

س: آیا به همراه این نمازهایی که ذکر کردید، نماز دیگری نیز است؟

ج: آری؛ همراه با این نمازهایی که ذکر شد، نمازهای دیگری نیز وجود دارد که هیچ کدام از آن ها، «فرض» نیستند؛ بلکه برخی از آن‌ها واجب است، مانند: نماز وتر؛ و غیر از نمازهای فرض و واجب، نمازهای سنّتی نیز وجود دارد که در احادیث و روایات، به بیان فضیلت آن‌ها پرداخته شده است؛ و ما نیز به زودی به بیان آن‌ها - اگر خدا بخواهد - خواهیم پرداخت.

س: وقت گزاردن نماز وتر را بیان نمایید؟

ج: وقت گزاردن نماز وتر، همان وقت نماز عشاء است؛ با این تفاوت که گزاردن نماز وتر، پیش از گزاردن نماز فرض عشاء درست نیست؛ زیرا واجب است تا ترتیب میان فرض عشاء و وتر مراعات گردد؛ از این رو نخست باید فرض عشاء اداء گردد و پس از آن، نماز وتر گزارده شود؛ و آخر وقت نماز وتر، تا هنگامی است که فجر ثانی (صبح صادق) طلوع نکرده باشد.

س: آیا برخی از وقت‌های نماز (از لحاظ ثواب و پاداش) بر برخی دیگر، برتری و تفوّق دارند؟

ج: آری، برخی از وقت‌های نماز (از لحاظ ثواب و پاداش) بر برخی دیگر، برتری و تفوّق دارند؟

1-  مستحب است که نماز صبح هنگامی گزارده شود که هوا قدری روشن شده است؛ و این وقتِ مستحب در نماز صبح این طور است که وقتی هوا قدری روشن شد، نماز را شروع کند، و نماز خویش را با قرائت مسنون بگزارد و نماز را در وقتی به پایان برساند که اگر احیاناً نمازش فاسد شد، این اندازه وقت داشته باشد که نماز خویش را با طهارت و قرائت مسنون اعاده نماید؛ و برای فرد نمازگزار درست نیست که نماز صبح را به اندازه‌ای به تأخیر اندازد که در طلوع خورشید به شک و تردید افتد[5].

2-  مستحب است که در تابستان، نماز ظهر به آخر وقت آن که هوا اندکی سرد گردد، به تأخیر انداخته شود؛ و در زمستان عدم تأخیر نماز ظهر، مستحب است؛ یعنی بهتر است که نماز ظهر در زمستان، در اوّل وقت، گزارده شود.

3-  به تأخیر انداختن نماز عصر - چه در زمستان و چه در تابستان - مستحب است؛ البته مشروط بر آن که رنگ خورشید تغییر نکند؛ و تغییر رنگ آفتاب چنین است که اگر به سوی خورشید نگاه کنی، با مشاهده‌ی آن، چشمانت را اشعّه و حرارت آن نزند.

4-  زود گزاردن نماز مغرب - چه در زمستان و چه در تابستان - مستحب است.

5-  به تأخیر انداختن نماز عشاء تا سپری شدن یک سوّم از شب، مستحب است.

ناگفته نماند مواردی که بیان شد، مربوط به اوضاع و حالات کلّی و روزهای عادّی است؛ ولی در روزهای ابری، زود گزاردن نماز عصر و عشاء و به تأخیر انداختن سایر نمازها، مستحب می‌باشد.

6-  فرد مسلمانی که به گزاردن نماز تهجّد مأنوس است، در صورتی که به بیدار شدن خویش در آخر شب مطمئن است، برایش مستحب است که نماز وتر خویش را تا آخر شب به تأخیر بیاندازد؛ و کسی که به بیدار شدن خود در آخر شب اعتماد ندارد و بیم آن دارد که پیش از طلوع صبح صادق از خواب بیدار نشود، برای چنین فردی بهتر همان است که پیش از خواب، نماز وتر را بگزارد.

وقت‌هایی که گزاردن نماز در آن‌ها مکروه است

س: آیا در شبانه روز وقت‌هایی وجود دارد که گزاردن نماز در آن‌ها ناروا باشد و نمازگزار نتواند در آن‌ها نماز بخواند؟

ج: آری؛ در شبانه روز، وقت‌هایی وجود دارد که نمازگزار از خواندن نماز در آن‌ها نهی شده است؛ و به طور کلّی فرد نمازگزار در سه وقت از گزاردن نماز در آن وقت‌ها منع شده است؛ و این سه وقت عبارتند از:

1-  هنگام طلوع خورشید.

2-  هنگام غروب خورشید.

3-  هنگامی که خورشید - در وقت نیمروز - در وسط آسمان قرار بگیرد. (هنگام زوال خورشید).

در این سه وقت، نه خواندن فرائض درست است و نه خواندن نمازهای سنّت و نفل؛ و همچنین در این وقت ها، نه نماز جنازه گزارده می‌شود و نه سجده‌ی تلاوت.

س: آیا در میان نمازها، نمازی وجود دارد که از این قاعده مستثنی باشد؟ یعنی گزاردن آن در این اوقاتِ نهی شده، روا باشد؟

ج: آری؛ در میان نمازها، نمازی وجود دارد که در هنگام غروب، گزاردنش با کراهیت روا است؛ و این موضوع در مورد کسی تحقّق پیدا می‌کند که نماز عصر همان روز خویش را تا هنگام غروب خورشید نگزارده؛ از این رو این فرد نماز عصر خویش را به جهت کراهیت وقت، ترک نکند، بلکه آن را بخواند و به خاطر به تأخیر انداختنش از خداوند عزوجل پوزش و آمرزش بخواهد. و باید دانست که به جز این نماز، گزاردن هیچ نمازی در این وقت روا نیست.

س: آیا علاوه از این وقت‌های سه گانه، وقت‌های دیگری نیز وجود دارد که گزاردن نماز در آن‌ها مکروه باشد؟

ج: ‌آری؛ علاوه از این اوقات سه گانه، دو وقت دیگر نیز وجود دارد که گزاردن نماز نفل در آن‌ها مکروه است؛ و این دو وقت عبارتند از:

1-  نماز نفل مستحب، پس از ادای نماز صبح تا هنگامی که خورشید طلوع کند و به اندازه‌ی یک نیزه بلند شود، مکروه است.

2-  نماز نفل مستحب، پس از ادای نماز عصر، تا هنگامی که خورشید غروب کند، مکروه است.

س: اگر فردی پس از ادای نماز صبح یا پس از گزاردن نماز عصر، طواف خانه‌ی کعبه کرد، آیا در این صورت می‌تواند دو رکعت نماز طواف را بخواند؟

ج: فردی که پس از ادای نمازهای صبح یا عصر، خانه‌ی کعبه را طواف می‌کند، نمی‌تواند در این دو وقت، دو رکعت نماز طواف را بخواند؛ بلکه باید صبر کند تا خورشید طلوع کند و به اندازه‌ی یک نیزه بلند شود، و یا خورشید غروب کند؛ آن گاه می‌تواند دو رکعت نماز طواف را بخواند[6].

س: آیا خواندن نمازهای فوت شده، پس از ادای نمازهای صبح و عصر جایز است؟

ج: آری؛ خواندن نمازهای فوتی، پس از گزاردن نمازهای صبح و عصر درست است؛ البته مشروط بر آن که نماز فوت شده‌ی خویش را پس از ادای نماز عصر و پیش از آن که خورشید به زردی گراید و تغییری در رنگ آن ایجاد گردد به پایان برساند.

س: آیا خواندن نماز جنازه یا گزاردن سجده‌ی تلاوت، پس از ادای نمازهای صبح و عصر جایز است؟

ج: آری؛ گزاردن نماز جنازه، یا ادای سجده‌ی تلاوت پس از نمازهای صبح و عصر درست است.

س: خواندن نماز نفل پس از طلوع صبح صادق و پیش از خواندن نماز صبح، چه حکمی دارد؟

ج: به جز خواندن دو رکعت نماز سنّت صبح، خواندن هر نوع نماز نفل[7] پس از طلوع صبح صادق، مکروه است.

س: خواندن نماز نفل پس از غروب خورشید و پیش از گزاردن نماز مغرب، چه حکمی دارد؟

ج: پس از غروب خورشید نماز نفل گزارده نشود بلکه در ادای نماز مغرب عجله و شتاب شود[8].

اذان و اقامه

س: حکم اذان در شریعت مقدّس و شریف اسلام چیست؟

ج: اذان گفتن برای نمازهای پنج گانه و نماز جمعه، سنّت مؤکده است؛ و برای دیگر نمازها، مانند: نماز عید فطر، نماز عید قربان، نمازهای سنّت، نمازهای نفل، نماز استسقاء (طلب باران)، و نماز خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی، هیچ گونه مشروعیت و اعتباری ندارد.

س: اذان، دارای چه الفاظ و جملاتی است؟

ج: الفاظ و جملات اذان عبارتند از:

«الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله، حَى على الصلاة، حَی على الصلاة، حَی على الفلاح، حَی على الفلاح، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله».

س: آیا در برخی از اوقات، به این الفاظ و جملات، الفاظی دیگر اضافه می‌گردد؟

ج: آری؛ در برخی اوقات، الفاظی دیگر به این الفاظ و جملات اذان، اضافه می‌شود؛ از این رو اگر چنانچه اذانِ نماز صبح باشد، پس از «حَی علی الفلاح»، دو بار «الصلاة خیرٌ من النوم» گفته می‌شود.

س: آیا در اذان، «ترجیع»[9] وجود دارد؟

ج: از دیدگاه علماء و صاحب نظران فقهی مذهب احناف، در اذان، «ترجیع» وجود ندارد.

س: «اقامه»، دارای چه الفاظ و جملاتی است؟ و در چه جایی باید گفته شوند؟

ج: هر گاه نمازگزاران به نماز جماعت ایستادند، مؤذن با صدایی رسا و بلند - به گونه‌ای که حاضرانِ در مسجد آن را بشنوند - الفاظ و جملات اذان را تکرار کند و پس از گفتن «حَی علی الفلاح»، دو بار «قد قامت الصلاة» را بگوید.

[و جملات و الفاظ اقامه، بدین صورت است:

«الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله، حَی علی الصلاة، حَی علی الصلاة، حَی علی الفلاح، حَی علی الفلاح، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة، الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله»].

س: آیا ادای اذان با ادای اقامه، تفاوتی دارد؟

ج: آری؛ ادای جملات اذان با ادای جملات و الفاظ اقامه، تفاوت دارد؛ این طور که مؤذن باید جملات اذان را به آرامی و آهستگی بگوید؛ ولی جملات اقامه را به کوتاهی و سرعت، ادا نماید.

س: حکم رو به قبله ایستادن به هنگام اذان و اقامه چیست؟

ج: مؤذن به هنگام اذان و اقامه، رو به قبله بایستد؛ زیرا این عمل از پیامبر ج ثابت شده و تا به امروز نیز در میان مسلمانان ادامه دارد.

س: آیا مؤذن به هنگام گفتن برخی از جملات اذان، سر خویش را به طرف راست و چپ برمی‌گرداند؟

ج: برای مؤذن مستحب است که به هنگام گفتن «حَی علی الصلاة» صورت خویش را به سمت راست، و به هنگام گفتن «حَی علی الفلاح»، صورت خویش را به سمت چپ برگرداند.

س: نهادن انگشتان در گوش‌ها به هنگام اذان، چه حکمی دارد؟

ج: نهادن انگشتان در گوش‌ها به هنگام اذان، سنّت است؛ زیرا رسول خدا ج بلال س را بدین کار فرمان دادند و بدو فرمودند: «انّه ارفع لصوتک»[10]؛ «نهادن انگشتان در گوش‌ها به هنگام اذان، تو را در رساتر شدن آوازت، کمک می‌کند».

س: اذان و اقامه گفتن برای نمازهای فوت شده، چه حکمی دارد؟

ج: برای نمازهای فوت شده، هم اذان گفته می‌شود و هم اقامه؛ اگر از کسی چندین نماز فوت شد و خواست تا در یک وقت همه را قضا بیاورد؛ در این صورت برای نخستین نماز فوتی، هم اذان بگوید و هم اقامه؛ و در مورد دیگر نمازهای فوتی، آزاد و مختار است؛ این طور که اگر خواست می‌تواند برای هر نماز، اذان و اقامه بگوید، و اگر هم خواست می‌تواند تنها به گفتن اقامه، اکتفا نماید.

س: آیا بدون وضو، می‌توان اذان و اقامه گفت؟

ج: برای مؤذن شایسته و بایسته است تا اذان و اقامه را با وضو بگوید؛ و اگر چنانچه اذان را بدون وضو گفت، اذانش درست است، ولی گفتن اقامه بدون وضو درست نیست.

و همچنین برای مؤذن مکروه است که در حال جنابت و ناپاکی، اذان بگوید.

س: حکم مؤذنی که در حال جنابت، اذان و اقامه می‌گوید چیست؟

ج: اگر چنانچه مؤذن در حال جنابت اذان و اقامه گفت، در این صورت باید اذان را اعاده کند؛ ولی اعاده‌ی اقامه لازم نیست[11].

س: آیا اذان گفتن بچّه، درست است؟ و در صورتی که بچّه اذان گوید، آیا به اذانش اکتفا می‌شود؟

ج: آری؛ اذان گفتن بچه‌ای که عاقل و دارای قدرتِ تمییز و تشخیص باشد، درست است؛ و هر گاه چنین بچه‌ای اذان گفت، به اذان او اکتفاء می‌شود و اذان اعاده نمی‌گردد.

س: اذان گفتن، پیش از داخل شدن وقت، چه حکمی دارد؟

ج: اذان گفتن، پیش از داخل شدن وقت؛ روا نیست؛ و اگر چنانچه مؤذنی پیش از داخل شدن وقت، اذان گفت، باید اذان را (در وقتش) اعاده کند؛ و از میان صاحب نظران فقهی مذهب احناف، تنها امام ابویوسف / است که گفتن اذان صبح را پیش از داخل شدن وقت آن، جایز می‌داند.

«شرایط نماز»

س: شرایط صحّت نماز را بیان کنید؟

ج: برای فرد نمازگزار، مراعات نمودن شرایط ذیل، لازم و ضروری است:

1-  از شروع تا پایان نماز، از «حَدَث اصغر» (بی‌وضویی) و «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) پاک باشد.

2-  پاک بودن بدن نمازگزار از نجاست‌ها و پلیدی ها.

3-  پاک بودن جای نماز فرد نماز خوان.

4-  پوشیدن لباسی پاک و تمیز که بدان عورتش پوشیده و پنهان گردد؛ و در صورتی که عورت پوشیده نباشد، یا لباسِ فرد نمازگزار نجس باشد، نماز درست نیست.

5-  خواندن هر نماز در وقت ویژه‌اش؛ از این رو خواندن نماز، پیش از داخل شدن وقت آن، روا نیست.

6-  ایستادن رو به قبله به هنگام گزاردن نماز.

7-  داخل شدن در نماز با نیت (یعنی قصد قلبی برای ادای نماز معین)؛ و باید توجه داشت که نباید در میان نیت و تکبیر تحریمه، فاصله‌ای ایجاد شود؛ و در نیت نماز، همین اندازه کافی است که در قلب خویش بداند که هم اکنون کدام نماز را دارد می‌خواند؛ و علاوه از این برای مقتدی لازم است تا نیت متابعت و پیروی از حرکات و سَکنات پیشنماز را نیز بکند.

س: اگر چنانچه کسی جامه‌ای پاک (برای پوشانیدن عورت خویش) نیافت، و چیزی هم با خود نداشت تا به وسیله‌ی آن، نجاست لباس خویش را پاک کند، در این صورت تکلیف او چیست؟

ج: این فرد با همان جامه‌ی نجس، نماز خویش را بگزارد؛ زیرا با چنین اوضاعی، نماز وی درست است و نیازی به اعاده‌ی آن نیست[12].

س: اگر کسی جامه‌ای برای پوشاندن عورت خویش نیافت، در این صورت تکلیف او چیست و چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

ج: کسی که لباسی ندارد تا عورتش را بدان بپوشاند، اگر چنانچه نماز خویش را به حالت ایستاده خواند و رکوع و سجود نماز را نیز به جای آورد، نمازش درست است؛ ولی برای چنین فردی بهتر آن است که نماز خویش را به حالت نشسته بخواند و رکوع و سجود نماز را[13] نیز به اشاره انجام دهد؛ و در هر دو حالت باید خویشتن را از چشم مردمان پنهان دارد و در اَنظار عمومی نماز را با این حال و وضع نخواند.

س: حدود عورت مرد که پوشیدن آن از لوازم و شرایط صحّت نماز به شمار می‌آید، تا کجا است؟

ج: حدود عورت مرد عبارت است از: زیر ناف تا زانوها؛ و زانو جزو عورت است؛ و عورت شامل خود ناف نمی‌گردد.

س: حدود عورت زن تا کجا است؟

ج: حدود عورت زنِ آزاد که پوشاندن آن از لوازم و ضروریاتِ صحّت نماز به شمار می‌آید، همه‌ی بدن او به استثنای صورت و مچ دستان به پایین (کف دست ها) و پاهای وی است. (ناگفته نماند که این حدودی که برای عورت زنِ آزاد بیان شد به جهت جواز نماز است؛ زیرا که ظاهر ساختن صورت در برابر نامحرم، برای این زنِ آزاد درست نیست).[14] و هر آنچه که برای مرد عورت است، برای کنیز نیز عورت می‌باشد؛ و علاوه از آن، پشت و شکم کنیز نیز عورت می‌باشد. و به جز از زیر ناف تا زیر زانو و پشت و شکم کنیز، سایر اعضای وی عورت نمی‌باشد.

س: اگر چنانچه کسی به جهت ترس و بیم از حیواناتِ درنده یا ترس از چیزی دیگر، این توان را نداشت تا به هنگام نماز رو به قبله بایستد، در این صورت تکلیف او چیست؟

ج: چنین فردی به هر سمت و سویی که توان ایستادن را داشت، نماز خویش را بخواند.

س: اگر چنانچه جهت قبله بر نمازگزار مشتبه شد، و کسی هم در دسترس نیست تا جهت قبله را از او بپرسد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت برای دریافتن جهت قبله، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزد، و پس از سعی و تلاش زیاد به هر سمت و سویی که گمان غالبش بر آن بود که جهت قبله همان سمت است، به همان جهت نماز خویش را بخواند.

س: اگر برای دریافت جهت قبله از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید و پس از سعی و تلاش بسیار، نماز خویش را به سمتی (با گمان غالبش) خواند، و پس از گزاردن نماز دانست که در تشخیصِ جهت قبله به خطا رفته است، در این صورت آیا نمازش را اعاده کند؟

ج: خیر؛ برای وی لازم نیست تا نماز خویش را اعاده کند.

س: اگر چنانچه در داخل نماز متوجه شد که در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: هر گاه در داخل نماز متوجه شد که در تشخیص جهت قبله به خطا رفته است. در این صورت در حال گزاردن نماز به جهت قبله برگردد و نماز خویش را ادامه دهد؛ و لازم نیست تا نماز خود را از سر بگیرد و دوباره بخواند.

 

 

فایده:

اگر فرد نمازگزار در مسجد الحرام بود، در این صورت به هنگام نماز بر او لازم است تا به عین خانه‌ی کعبه رو کند؛ ولی اگر چنانچه کسی در مسجد الحرام حضور نداشت - گر چه در مکه‌ی مکرّمه هم باشد - باز هم قبله‌اش، تنها «جهت خانه‌ی کعبه» است نه عین خود خانه‌ی کعبه.

فرائض نماز

س: فرائض نماز را بیان نمایید؟

ج: فرائض نماز، شش مورد است که عبارتند از:

1-  تکبیر تحریمه (گفتن «الله اکبر» در آغاز نماز پس از نیت).

2-  قیام (یا ایستادن بر روی پا برای کسانی که توانایی آن را دارند).

3-  قرائت؛ گر چه یک آیه باشد.

4-  رکوع بردن.

5-  سجده نمودن.

6-  نشستن در آخرین رکعت نماز به اندازه‌ی خواندن «اَلتَّحِیاتْ» (قعده‌ی آخر).

س: فراض نماز، چه حکمی دارند؟

ج: فرد نمازگزار ناگزیر از انجام دادن هر یک از این فرائض است؛ به طوری که اگر یکی از این فرائض را از روی قصد یا فراموشی ترک کند، نماز وی درست نیست و باید نمازش را اعاده نماید؛ و ترک کردن هر یک از این فرائض با سجده‌ی سهو نیز جبران نمی‌گردد.

واجبات نماز

س: واجبات نماز را بیان کنید؟

ج: واجبات نماز عبارتند از:

1-  خواندن سوره‌ی فاتحه.

2-  خواندن یک سوره یا سه آیه‌ی (کوتاه یا یک آیه‌ی طولانی)، همراه با سوره‌ی فاتحه.

3-  مقدّم نمودن سوره‌ی فاتحه بر سوره‌ای که بدان ضمّ شده است.

4-  خواندن سوره‌ی حمد همراه با چند آیه در دو رکعت اوّل نمازهای فرض.

5-  مراعات کردن طمأنینه و آرامش به هنگام ادای ارکان نماز.

6-  قعده (نشستن) اوّل (در نمازهای سه یا چهار رکعتی).

7-  خواندن تشهّد (التحیات) در قعده‌ی اوّل و قعده‌ی دوم.

8-  خارج شدن از نماز با گفتن «السلام علیکم ورحمة الله».

9-  خواندن قنوت در رکعت آخر نماز وتر.

10- تکبیرهای زاید عید فطر و عید قربان.

11- بلند خواندن حَمد و سوره برای امام در نمازهای صبح، جمعه، عید فطر، عید قربان، تراویح، وتر در تراویح، و در دو رکعت اوّل نمازهای مغرب و عشاء.

12- آهسته خواندن حَمد و سوره برای امام در نمازهای ظهر، عصر، در دو رکعت دوّم نماز عشاء و در رکعت سوّم نماز مغرب.

س: واجبات نماز، چه حکمی دارند؟

ج: هر یک از واجبات نماز، یا به عمد ترک می‌گردند یا به فراموشی؛ اگر چنانچه هر یک از واجبات نماز، به عمد ترک گردند، در این صورت، اعاده‌ی نماز واجب است؛ و اگر چنانچه هر یک از واجبات نماز به فراموشی ترک شوند، در این صورت با انجام سجده‌ی سهو، جبران می‌گردد.

سنّت‌های نماز

س: سنّت‌های نماز را بیان کنید؟

ج: سنّت‌های نماز عبارتند از:

1-  بالا بردن هر دو دست تا برابر دو گوش در هنگام گفتن تکبیر تحریمه برای مردان؛ و زنان هر دو دست خویش را تا برابر دو شانه بلند کنند؛ و سپس مردان دست راست خویش را روی دست چپ قرار دهند و آن را زیر ناف بنهند؛ (و زنان دست‌های خویش را روی سینه بگذارند).

2-  خواندن ثناء (سبحانک اللهم و بحمدک...) پس از تکبیر تحریمه.

3-  گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» (در آغاز قرائت سوره‌ی فاتحه).

4-  گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم».

5-  گفتن «آمین» (پس از پایان سوره‌ی فاتحه).

6-  گفتن «سمع الله لـمن حمده».

7-  گفتن «ربنا لک الحمد» (برای مقتدی در وقتی که امام «سمع الله لـمن حمده» می‌گوید).

8-  گفتن «الله اکبر» به هنگام رکوع، سجده، قیام، قعده، و به هنگام بلند شدن از سجود.

9-  سه بار گفتن «سبحان ربّی العظیم» در رکوع و «سبحان ربّی الاعلی» در سجده.

10- گرفتن زانوها با دست‌ها در رکوع به طوری که انگشتان دست، گشاده و باز باشد.

11- فرد نمازگزار در حال قعده‌ی اوّل و دوّم و در بین دو سجده، پای چپ خویش را بر زمین بگستراند و بر آن بنشیند، و پای راست خود را ایستاده نگه دارد، (در حالی که انشگتان پا به سوی قبله باشد. ولی زن، پاهای خود را به طرف راست بکشد، و بر سرین - باسن - چپ خود بنشیند).

12- اشاره کردن با انگشت سبّابه به هنگام خواندن شهادت (اشهد ان لا اله الا الله).

13- قرار دادن دست‌ها بالای ران‌ها به هنگام نشستن در قعده.

14- قرائت در دو رکعت آخر نمازهای چهار رکعتی فرض (یا رکعت آخر نماز سه رکعتی)؛ و قرائت در تمامی رکعت‌های نمازهای غیرفرض (سنّت و نفل) لازم و ضروری است؛ و سنّت است که امام تکبیرها و «سمع الله لـمن حمده» و «السلام علیکم ورحمة الله» را با صدای بلند بگوید.

15- خواندن درود بر پیامبر اکرم ج در قعده‌ی آخر نماز پس از تشهّد.

16- خواندن دعا در قعده‌ی آخر پس از درود؛ البته به شرطی که آن دعاها، همانند دعاهای قرآنی و نبوی باشد.

17- در هنگام سلام دادن، نیت مردانِ نمازگزار، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جنّ‌های نیک و صالح را بکند.

18- و اگر امام در یکی از جهت‌های مقتدی بود، در این صورت مقتدی در وقت سلام، نیت امام خویش را تنها در همان جهت بکند؛ و اگر چنانچه امام در برابر او بود، در این صورت، در هر دو سلام، نیت امام را بکند.

19- مقتدی در وقت سلام، با هر دو سلام، نیت مقتدیان، فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند و جنّ‌های نیک و صالح را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

20- و فردی که به تنهایی نماز می‌گزارد، با هر دو سلامش، تنها نیت فرشتگان را در هر دو سمت راست و چپ بکند.

آداب نماز

س: آداب نماز چیست؟

ج: آداب نماز عبارتند از:

1-  بیرون آوردن دست‌ها از آستین به هنگام گفتن تکبیر تحریمه.

2-  فرد نمازگزار به هنگام قیام به سجده گاه؛ و به هنگام رکوع به پشت پاها؛ و به هنگام سجده به نرمی بینی؛ و به هنگام نشستن به سینه؛ و به هنگام سلام دادن به شانه‌های خویش نگاه کند.

3-  فرد نمازگزار به هنگام نماز تا می‌تواند سرفه‌ی خویش را کنترل نماید.

4-  فرد نمازگزار به هنگام خمیازه کشیدن، دهانش را بپوشاند و تا می‌تواند خمیازه‌اش را کنترل نماید و نگه دارد.

نحوه‌ی ادای نماز، از تکبیر تحریمه تا سلام

س: چگونگی ادای نماز - از شروع تا پایان آن - را توضیح دهید؟

ج: وقتی فرد نماز گزار خواست نماز بخواند، (رو به قبله بایستد) ودرحالت ایستاده نمازش را با گفتن «الله اکبر» شروع نماید؛ - و باید توجه داشته باشد که «الف» الله را در تکبیر نکشد - ، و دست هایش را هنگام تکبیرۀ الاِحرام، به طرف گوش هایش بلند کند؛ و پس از تکبیرۀ الافتتاح، دست راست را بر دست چپ، زیر ناف خویش قرار دهد؛ آن گاه «ثناء» را به صورت آهسته بخواند و بگوید:

«سُبحانَک اللّهُمَّ وبِحَمدِک وتَبارَک اسمُک وتَعالی جَدُّک ولا اِلهَ غَیرُک».

سپس «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را به طور آهسته و سرّی بگوید؛ - و مقتدی‌ها اگر در نماز جماعت بودند، «اعوذ بالله» و «بسم الله» نگویند؛ زیرا که آن‌ها در نماز جماعت چیزی را قرائت نمی‌کنند - ؛ آن گاه سوره‌ی فاتحه را بخواند و در پایان سوره‌ی فاتحه - گر چه در نماز جهری است باز هم - «آمین» را آهسته بگوید؛ و پس از خواندن سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی دیگر یا سه آیه از هر جای قرآن که می‌خواست بخواند؛ وقتی که از قرائت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید وبدون این که دست‌های خویش را بلند کند، به رکوع برود و دو کف دستش را روی زانوهایش قرار دهد و بین انگشتان خویش فاصله بیاندازد و آن‌ها را باز وگشاده نماید و دست هایش را محکم بر زانوهایش بگذارد؛ ساق‌های پایش را راست کرده و پشتش را هموار سازد و تمام آن را در یک سطح قرار دهد به طوری که در رکوع، سرش نه خیلی پایین باشد و نه خیلی بالا؛ بلکه با پشتش در یک سطح باشد؛ و در رکوع سه بار «سبحان ربّی العظیم» بگوید - و سه بار گفتن، حدّاقل تسبیح رکوع است - .

آن گاه سر از رکوع بردارد و «سمع الله لـمن حمده» بگوید؛ و در صورتی که به تنهایی نماز می‌گزارد متصل پس از «سمع الله لـمن حمده»، «ربنا لک الحمد» بگوید؛ امّا امام و پیشنماز تنها به گفتن«سمع الله لـمن حمده» و مقتدی به گفتن «ربنا لک الحمد» اکتفاء و بسنده کند.

سپس در قومه (قیام متّصل به رکوع)، آرام بگیرد و راست بایستد، و پس از آن «الله اکبر»گفته و برای سجده پایین برود؛ این طور که نخست زانوها، بعد دست‌ها و سپس صورت خویش را در میان دو دست خویش بر زمین قرار دهد و انگشتانش را رو به قبله به هم بچسباند و بینی و پیشانی‌اش را محکم و استوار بر زمین بنهد و با آن‌ها سجده کند؛ در حین سجده، شکم خویش را از ران هایش دور نگه دارد و انگشتان پاهایش را رو به قبله بگرداند و در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلی» بگوید - وسه بار گفتن، حداقل تسبیح سجده است -؛ سپس با «الله اکبر» گفتن، سرش را از سجده بلند کند و (پای چپش را پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب کند و انگشتان این پا را رو به قبله کند؛ و هنگامی که بر پای چپش می‌نشیند با) حالتی متعادل بنشیند تا تمام اعضاء در جای خودشان آرام گیرند، و دست‌های خویش را روی ران‌های خویش قرار دهد؛ آن گاه «الله اکبر» بگوید و برای بار دوّم سجده نماید و با آرامش و اعتدال در سجده، سه بار «سبحان ربّی الاعلی» بگوید.

آن گاه «الله اکبر» بگوید و بدون این که بنشیند یا با دستانش بر زمین تکیه کند، با کمک پاهایش از جای برخیزد؛ این طور که نخست سر، بعد دو دست، و سپس زانوهایش را از زمین بلند نماید و به سوی رکعت دوّم برخیزد؛ و رکعت دوّم نیز همانند رکعت اوّل است؛ با این تفاوت که در رکعت دوّم نباید دست هایش را بلند کند ونباید «سبحانک اللهم وبحمدک...» و «اعوذ بالله» را بخواند.

و چون از دو سجده‌ی رکعت دوّم فارغ شد، پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب نماید و انگشتان این پا را رو به قبله کند، وکف دست راست خویش را بر روی رانِ راست، و کف دست چپش را روی رانِ چپ خویش قرار دهد؛ و انگشتان دست‌های خویش را بر روی ران هایش، باز وگشاده بگرداند؛ و تشهّد ابن مسعود س را بخواند و بگوید:

«اَلتَّحِیاتُ لِلّه والصَّلَوٰاتُ والطَّیبٰاتُ، اَلسَّلاٰمُ عَلَیک اَیهَا النَّبِی ورَحْمَةُ اللهِ وبَرَکٰاتُهُ، اَلسَّلاٰمُ عَلَینٰا وعَلٰی عِبٰادِ اللهِ الصّالِحِینَ، اَشْهَدُ اَنْ لّا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ ورَسُوْلُهُ».

«هر لفظی که بر سلام و مُلک و بقاء دلالت کند، فقط شایسته‌ی خداوند متعال است؛ و هر دعایی که با آن تعظیم و بزرگداشت خداوند متعال مقصود باشد، فقط لایق او است؛ و هر صلوات و دعا و کلامِ پاکی فقط لایق خداوند متعال است؛ سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد‌ای پیامبر! سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا؛ شهادت می‌دهم که هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست و شهادت می‌دهم که محمد ج بنده و فرستاده‌ی اوست».

و به هنگام خواندن شهادت، «اشهد ان لا اله الا الله»، با انگشت سبّابه‌ی خویش (به طرف قبله) اشاره کند؛ این طور که انگشت وُسطی و اِبهام خویش را حلقه کند و انگشت خِنصر و بِنصر (دو انگشت کوچک دست خویش) را مشت کند، و با انگشت سبّابه در وقت خواندن «اشهد ان لا اله الا الله» به طرف قبله اشاره نماید. اگر چنانچه فرد نمازگزار نیت گزاردن دو رکعت نموده بود، در این صورت پس از خواندن «التحیات»، بر رسول خدا ج درود و سلام بفرستد. (یعنی بگوید: «اللهم صل على محمد وعلى ال محمد کما صلیت على ابراهیم وعلى ال ابراهیم انک حمید مجید. الله بارک على محمد وعلى ال محمد، کما بارکت على ابراهیم وعلى ال ابراهیم منک حمید مجید»؛ «خداوندا ! بر محمد و آل محمد صلوات بفرست همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی. به تحقیق تو در هر حالی بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی. خداوندا ! شرف و بزرگواری را که به محمد و آل محمد داده ای، بیشتر گردان همچنان که شرف و بزرگواری را برای ابراهیم و آل ابراهیم بیشتر کرده ای؛ به تحقیق تو درهر حال بسیار ستوده و بسیار بزرگ و باعظمتی»).

آن گاه پس از فرستادن درود، دعایی همانند دعاهای قرآن و سنّت کند؛ و سعی نماید تا دعایش شباهتی به کلام مردم نداشته باشد؛ سپس به طرف راستش سلام دهد و بگوید: «السلام علیکم ورحمة الله»؛ و به طرف چپش هم به همین ترتیب سلام دهد؛ وبه هنگام سلام، طوری به سمت راست و چپ، صورت خویش را بگرداند که سفیدی چهره‌اش به هنگام گردانیدن صورت به طرف شانه اش، مشاهده شود؛ و در وقت سلام به سمت راست و چپ، نیت امام، نمازگزاران و فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال‌اند را بکند - به همان ترتیبی که در سنّت‌های نماز گذشت.

و اگر چنانچه فرد نمازگزار به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزاردن چهار رکعت را نموده بود در این صورت، هر وقت از خواندن تشهّد (در رکعت دوم) فارغ شد، برای رکعت سوّم بلند شود؛ و در رکعت سوّم نه دست‌های خویش را تا گوش‌ها بلند کند و نه «ثناء» و «اعوذ بالله» بخواند؛ و چون از دو سجده‌ی رکعت سوّم فارغ شد، برای رکعت چهارم بلند شود، و رکعت سوّم و چهارم را به سان رکعت‌های اوّل و دوم، همراه با قیام، قرائت، رکوع و سجود به پایان برساند.

و پس از گزاردن دو سجده‌ی رکعت چهارم، همانند قعده‌ی رکعت دوم، بنشیند؛ [یعنی پای چپش را بر زمین پهن کند و با آرامش بر آن بنشیند و پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب کند وانگشتان این پا را رو به قبله کند]؛ و همچنان که گذشت، تشهّد و درود و دعا را بخواند و پس از آن به سمت راست و چپ سلام بدهد. واگر چنانچه فرد نمازگزار به هنگام تکبیر تحریمه، نیت گزاردن سه رکعت را نموده بود، در این صورت پس از گزاردن دو سجده‌ی رکعت سوم، به قعده بنشیند و تشهّد و درود و دعا را بخواند و به سمت راست و چپ، سلام بدهد.

س: حکم سجده کردن بر پیچ عمامه یا سجده بردن بر گوشه‌ی لباس چیست؟

ج: اگر چنانچه بدون عذر بر پیچ عمامه‌اش سجده کرد - البته در صورتی که پیچ عمامه بر پیشانی‌اش باشد - در این صورت، نمازش با کراهیت درست است؛ ولی اگر بر پیچ عمامه‌اش به ج1هت عذری که دارد سجده کرد، نمازش بدون کراهیت جایز است[15].

فرق‌هایی که در میان نماز زن و مرد وجود دارد

س: آنچه پیرامون چگونگی ادای نماز بیان کردید، بیانگر صفت نماز مردان است، یا شامل صفت نماز زنان و مردان هر دو می‌شود؟

ج: آنچه درباره‌ی نحوه‌ی ادای نماز بیان شد، هم بیانگر صفت نماز مردان است و هم بیانگر صفت نماز زنان؛ با این تفاوت که فقط نماز زنان در برخی از قسمت‌ها با نماز مردان فرق دارد که هم اینک به بیان آن‌ها خواهیم پرداخت که عبارتند از:

1-  زنان به هنگام نماز، دست‌های خود را (در حالت قیام) روی سینه‌ی خویش قرار دهند.

2-  زنان به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، دست‌های خود را از آستین‌های خویش بیرون نکنند.

3-  زنان به هنگام گفتن تکبیر تحریمه، دست‌های خود را تا برابر شانه‌های خویش بلند کنند.

4-  زنان در رکوع، انگشتان دستان خویش را باز و گشاده نکنند، بلکه تنها دست‌هایشان را روی زانوهای خویش قرار دهند.

5-  زنان به هنگام رکوع، اندکی خود را خم کنند ودر خم شدن برای رکوع، زیاده روی نکنند. (یعنی لازم نیست تا به هنگام رکوع، پشتشان را با سرشان هموار کنند و تمام آن را در یک سطح قرار دهند؛ بلکه اندکی خود را خم کنند تا به حدّرکوع برسد).

6-  زنان در رکوع، آرنج‌های خود را به بغل‌هایشان بچسبانند.

7-  زنان به هنگام سجده، شکم‌های خود را به ران‌هایشان بچسبانند.

8-  زنان در هر قعده (نشستن)، به صورت «متورّک» بنشینند؛ یعنی هر دو پای خویش را به سمت راست بیرون کنند وساق پای راستشان را روی ساق پای چپ خویش قراردهند و بر زمین بنشینند.

9-  زنان به هنگام سجده، آرنج‌های خویش را روی زمین قرار دهند.

10- در مواضعی که نماز با صدای بلند خوانده می‌شود، زنان آن را به صورت آهسته بخوانند[16].

قرائت در نماز

س: در باره‌ی قرائت، چه احکام و مسائلی به پیشنماز، مقتدی، و کسی که نمازش را به تنهایی می‌گزارد، تعلّق می‌گیرد؟

ج: احکام و مسائل ذیل را [پیرامون قرائتِ نماز نسبت به پیشنماز، مقتدی و تنهاگزار] به خاطر بسپار:

1-  قرائت در تمامی نمازها به طور مطلق فرض است.

2-  خواندن سوره‌ی فاتحه در نماز، واجب است.

3-  خواندن یک سوره یا سه آیه پس از سوره‌ی فاتحه، واجب است. و مطلق قرائت با یکی از این دو (خواندن یک سوره، یا سه آیه‌ی کوچک) ادا می‌گردد.

4-  رکعت‌های سوّم و چهارم نمازهای فرض، از قاعده‌ی بالا مستثنی هستند؛ زیرا خواندن سوره‌ی فاتحه در رکعت‌های سوّم و چهارم نمازهای فرض، سنّت است و فرض یا واجب نیست.

5-  قرائت در دو رکعت اوّل نمازهای فرض، واجب است.

6-  مقدّم نمودن سوره‌ی فاتحه بر سوره یا آیه‌هایی که پس از سوره‌ی فاتحه خوانده می‌شوند، واجب است.

7-  فرد نمازگزار پس از گزاردن دو رکعت نخستِ نمازهای فرض، آزاد و مختار است که سوره‌ی فاتحه را بخواند، یا فقط تسبیح بگوید؛ ولی بهتر همان است که پس از دو رکعت نخستِ نمازهای فرض نیز، سوره‌ی فاتحه را بخواند. و اگر چنانچه فرد نمازگزار پس از دو رکعت نخستِ نمازهای فرض، پس از خواندن سوره‌ی فاتحه، سوره‌ای دیگر یا چند آیه‌ی دیگر خواند، در این صورت سجده‌ی سهو بر او واجب نمی‌گردد.

8-  اگر چنانچه مقتدی پشت سر پیشنماز بود، در این صورت نه در نمازهای جَهری (نمازهایی که امام، قرائت را در آن‌ها بلند می‌خواند) و نه در نمازهای سرّی (نمازهایی که امام، قرائت را در آن‌ها آهسته می‌خواند) نباید چیزی را قرائت کند[17].

9-  بر پیشنماز واجب است تا قرائت را در دو رکعت فرض صبح، دو رکعت جمعه، دو رکعت عید فطر، دو رکعت عید قربان، و دو رکعت نخستِ مغرب و عشاء، با صدای بلند بخواند.

10- و پیشنماز و کسی که نمازش را به تنهایی می‌گذارد، باید قرائت را در تمامی رکعت‌های ظهر، عصر، در رکعت سوّم مغرب، و در دو رکعت آخر عشاء، به آهستگی و سرّی بخوانند.

11- فردی که به تنهایی نمازش را می‌خواند، در مورد نمازهایی که امام آن‌ها را با صدای بلند قرائت می‌کند، آزاد و مختار است که آن‌ها را بلند بخواند یا آهسته. و هر دو کار برایش درست است.

12- برای پیشنماز و شخصی که به تنهایی نمازش را می‌گذارد، سنّت است که در نمازهای صبح و ظهر، از «طوال مفصّل»[18] بخواند؛ و در نمازهای عصر و عشاء، از «اوساط مفصّل»[19] بخواند؛ و در نماز مغرب، از «قصار مفصّل»[20] بخواند. ناگفته نماند که این حکم برای پیشنماز و نمازگزاری است که مقیم باشد؛ ولی شخص مسافر هر چه برایش میسّر شد بخواند.

س: در نمازهایی که پیشنماز و تنهاگزار آن‌ها را با صدای بلند می‌خوانند، آیا در چنین نمازهایی، پیشنماز و تنهاگزار باید «بسم الله» و «اعوذ بالله» را نیز با صدای بلند بخوانند؟

ج: خیر، در چنین نمازهایی که قرائت در آن‌ها با صدای بلند خوانده می‌شود، «بسم الله» و «اعوذ بالله» به صورت بلند خوانده نمی‌شوند؛ بلکه به صورت آهسته و سرّی خوانده می‌شوند.

س: وقتی که خواندن سوره‌ی فاتحه به پایان می‌رسد، آیا پیشنماز و مقتدی باید «آمین» را با صدای بلند بگویند؟

ج: خیر؛ در پایان سوره‌ی فاتحه نباید نه پیشنماز و نه مقتدی، آمین را با صدای بلند بگویند.

س: اگر چنانچه زنی به تنهایی نماز می‌خواند، آیا در این صورت وی می‌تواند در نمازهای جَهری (نمازهایی که قرائت در آن‌ها بلند خوانده می‌شود)، قرائت را به صورت بلند بخواند؟

ج: چنین زنی که به صورت تنهایی، نمازهای جَهری را می‌خواند، نباید قرائت را با صدای بلند بخواند؛ بلکه باید به صورت آهسته و سرّی بخواند.

س: آیا درست است که در برخی از نمازها، سوره‌ای خاصّ برای قرائت، معین و مشخّص گردد؟

ج: برای فرد نمازگزار درست نیست که در تمامی نمازها یا برخی از آن‌ها، سوره‌ای خاصّ برای قرائت، مشخّص و معین کند؛ این طور که در تمامی نمازها یا برخی از آن‌ها فقط همان سوره را بخواند و خواندن سوره‌ای دیگر را در نماز جایز نداند؛ و در شرع مقدس اسلام، چنین کاری مکروه است.

س: اگر چنانچه فرد نمازگزار، قرائت برخی از سوره‌ها را در بعضی از نمازها به صورت وجوبی و حتمی برای خودش معین و مشخّص نکند، آیا در این صورت در احادیث وارد شده که برخی از سوره‌ها در برخی از نمازها قرائت شود؟ به گونه‌ای که اگر فرد نمازگزار آن‌ها را اختیار کند، با خواندن آن‌ها بدو ثواب و پاداش برسد؟

ج: آری؛ قرائت برخی از سوره‌ها در برخی از نمازها، در احادیث و روایات وارد شده است؛ این طور که اگر کسی آن‌ها را در برخی از نمازها اختیار کند، بدو ثواب و پاداش می‌رسد؛ و قرائت برخی از این سوره‌ها در برخی از نمازها که در احادیث بدان‌ها اشاره شده عبارتند از:

1-  خواندن سوره‌ی «الـم تنزیل» در رکعت اوّل نماز صبح روز جمعه، و خواندن سوره‌ی «هل اتی علی الانسان» در رکعت دوّم آن، سنّت است[21].

2-  قرائت سوره‌ی «جمعه» در رکعت اوّل نماز جمعه، و قرائت سوره‌ی «منافقون» در رکعت دوّم آن، سنّت است[22].

3-  خواندن سوره‌ی «سبّح اسم ربک الاعلی» در رکعت اوّل نماز جمعه، و خواندن سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوّم آن، سنّت است[23].

4-  قرائت سوره‌ی «سبح اسم ربک الاعلی» در رکعت اوّل نمازهای عید فطر و عید قربان، و خواندن سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیة» در رکعت دوّم نمازهای فطر و قربان، نیز سنّت است[24].

نماز وتر

س: نماز وتر چگونه گزارده می‌شود و چند رکعت است؟

ج: نماز وتر سه رکعت است و پس از ادای نماز عشاء گزارده می‌شود؛ و گزاردن آن پیش از خواندنِ فرضِ عشاء روا نیست.

و هر گاه فرد نمازگزار بخواهد نماز وتر خویش را بگزارد، ابتدا تکبیر شروع نماز را بگوید و پس از آن به خواندن «ثناء» [سبحانک اللهم.].. و «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» و سوره‌ی «فاتحه» و سوره‌ای دیگر پس از قرائت سوره‌ی فاتحه بپردازد؛ آن گاه رکوع کند و دوباره سجده نماید؛ سپس برای رکعت دوّم بلند شود و رکعت دوّم را همانند سایر نمازها اداء نماید؛ آن گاه پس از دو سجده‌ی رکعت دوم، به قعده نشیند و تشهد بخواند؛ و چون برای رکعت سوّم بلند شد، سوره‌ی فاتحه و سوره‌ای دیگر پس از آن بخواند؛ و هر گاه از قرائت فارغ شد، «الله اکبر» بگوید[25] و دست هایش را تا برابر گوش‌های خویش بلند کند[26]؛ آن گاه قنوت[27] بخواند و چون از قرائت قنوت فارغ شد[28]، «الله اکبر» بگوید و به رکوع برود، و بقیه‌ی رکعت سوّم را همانند سایر نمازها به پایان برساند.

س: آیا خواندن سوره‌ی فاتحه همراه با خواندن یک سوره‌ی دیگر بعد از فاتحه، در تمامی رکعت‌های وتر لازم است؟

ج: آری؛ سوره‌ی فاتحه همراه با یک سوره‌ی دیگر، در تمامی رکعت‌های وتر خوانده می‌شود.

س: آیا در احادیث و روایات، وارد شده که در نماز وتر، خواندن برخی از سوره‌ها سنّت است؟

ج: آری؛ سنّت است که در رکعت اوّل نماز وتر، پس از خواندن سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «اَعْلی» و در رکعت دوم، پس از سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «کافرون» و در رکعت سوم، پس از سوره‌ی فاتحه، سوره‌ی «اخلاص» خوانده شود. و در برخی از روایات چنین وارد شده که در رکعت سوّم نماز وتر، سنّت است که سوره‌ی «اخلاص» همراه با سوره‌های «فلق» و «ناس» خوانده شود[29].

س: آیا دعای قنوت با صدای بلند خوانده می‌شود یا با صدای آهسته؟

ج: نمازگزار دعای قنوت را با صدای آهسته بخواند؛ و فرقی نمی‌کند که این نمازگزار، امام و پیشنماز باشد یا مقتدی و تنهاگزار؛ و بر تمامی آن‌ها لازم است که دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند.

س: آیا می‌توان نماز وتر را با جماعت خواند؟

ج: آری؛ سنّت است که در تمامی شب‌های ماه مبارک رمضان، نماز وتر پس از خواندن تراویح با جماعت خوانده شود.

س: اگر چنانچه نماز وتر با جماعت خوانده شود، آیا پیشنماز می‌تواند قرائت نماز وتر را با صدای بلند بخواند؟

ج: آری؛ پیشنماز در سه رکعت نماز وتر، باید قرائت را با صدای بلند بخواند.

س: به جز از نماز وتر، آیا قنوت در دیگر نمازها خوانده می‌شود؟

ج: به جز از نماز وتر، قنوت در دیگر نمازها خوانده نمی‌شود؛ و علاوه از نماز وتر، قنوت فقط در صورتی خوانده می‌شود که مسلمانان به مشکلات و معضلات و چالش‌ها و دغدغه‌هایی مبتلا گردند، که در این صورت پس از رکوع و در حال قومه (قیام پس از رکوع)، قنوت خوانده می‌شود؛ و امام برای کمک و یاری مسلمانان و خواری و زبونی دشمنان و بدخواهان دعا می‌کند.

مازهای سنّت و نفل

س: پیش از نمازهای فرض و پس از آن‌ها، چند رکعت نماز سنّت باید خواند؟

ج: پیش از نمازهای فرض و پس از آن‌ها، دوازده رکعت نماز سنّت وجود دارد که در احادیث و روایات، بر خواندن آن‌ها تأکید شده است؛ از این رو بدان‌ها «نمازهای سنّت مؤکده» می‌گویند.

اُم المؤمنین عایشهل گوید: پیامبر ج فرمودند: «من ثابر علی ثنتی عشرة رکعة من السنة، بنی الله له بیتاً فی الجنة: اربع رکعات قبل الظهر، ورکعتین بعدها، ورکعتین بعد المغرب، ورکعتین بعد العشاء، ورکعتین قبل الفجر»[30]. «هر کس به خواندن دوازده رکعت نماز سنّت مواظبت و پایبندی کند، خداوند متعال خانه‌ای در بهشت برای او می‌سازد؛ و این دوازده رکعت نماز سنّت عبارتند از: چهار رکعت سنّت پیش از ظهر و دو رکعت پس از آن؛ دو رکعت پس از مغرب؛ دو رکعت پس از نماز فرض عشاء و دو رکعت پیش از ادای نماز فرض صبح».

و شُریح، از عایشهل چنین روایت می‌کند که وی گفت: «ما صلّی رسول الله ج العشاء قطّ فدخل عَلَی الا صلی اربع رکعات او ستّ رکعات»؛[31]. «هرگز پیامبر ج نماز عشاء را نگزاردند مگر این که به نزدم می‌آمدند و چهار یا شش رکعت نماز می‌خواندند».

س: آیا تأکید برخی از این نمازهای سنّت بر برخی دیگر بیشتر است؟

ج: آری؛ تأکید برخی از نمازهای سنّت، از برخی دیگر، بیشتر است به طوری که مؤکدترین نمازهای سنّت، دو رکعت سنّت صبح، و پس از آن، چهار رکعت پیش از ظهر است.

عایشهل گوید: «لم یکن النبی ج علی شیء من النوافل اشدّ تعاهداً منه علی رکعتی الفجر»؛ «پیامبر ج بر خواندن هیچ نماز نفلی، بیشتر از دو رکعت سنّت صبح، مواظبت و پایبندی نمی‌کردند».

و همچنین از عایشهل روایت است که گفت: «ان النبی ج کان لایدع اربعاً قبل الظهر ورکعتین قبل الغداة»[32]؛ «پیامبر ج چهار رکعت (سنّت) پیش از ظهر و دو رکعت (سنّت) پیش از نماز فرض صبح را هرگز ترک نمی‌کردند».

س: آیا پیش از نماز جمعه و پس از آن، نمازهای سنّت وجود دارد؛ از دیدگاه امام ابوحنیفه / ، چهار رکعت نماز سنّت پیش از جمعه و چهار رکعت[33] پس از آن مشروع شده است. و امام ابویوسف / بر این باور است که پس از نماز جمعه، شش رکعت سنّت وجود دارد.

س: آیا پیش از نماز عصر، نماز سنّتی است؟

ج: آری؛ پیش از نماز عصر، نماز سنّت نیز وجود دارد؛ و در احادیث و روایات به خواندن چهار رکعت پیش از نماز عصر، تشویق و ترغیب گردیده است. پیامبر ج می‌فرمایند:

«رحم الله امرأً صلّی قبل العصر اربعاً»[34]؛ «خداوند بر کسی رحم کند که پیش از عصر، چهار رکعت نماز بخواند». و علی س گوید: «انّ النبی ج کان یصلّی قبل العصر رکعتین»[35]؛ «پیامبر گرامی اسلام ج پیش از عصر، دو رکعت نماز می‌گزاردند».

س: آیا پیش از نماز عشاء، سنّتی است؟

ج: فقهاء و صاحب نظران اسلامی، گزاردن چهار رکعت نماز پیش از عشاء را مستحب می‌دانند[36].

س: سنّت‌های پیش از نمازهای عصر و عشاء، چه حکمی دارند؟

ج: سنّت‌های پیش از نمازهای عصر و عشاء، جزو «سنّت‌های مؤکده» نیستند.

س: آیا در احادیث و روایات وارد شده که در برخی از نمازهای سنّت، خواندن برخی از سوره‌های خاصّ، سنّت است؟

ج: آری؛ در احادیث وارد شده که در برخی از نمازهای سنّت، خواندن برخی از سوره‌ها سنّت است؛ ترمذی از عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که وی گفت: «ما اُحصی ما سمعتُ من رسول الله ج یقرأ فی الرکعتین بعد الـمغرب وفی الرکعتین قبل صلاة الفجر ب‍ »قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد»؛ «بسیار از پیامبر ج شنیدم که ایشان در دو رکعت سنّت پس از مغرب و در دو رکعت سنّت پیش از نماز صبح، سوره‌های «قل یا ایـها الکافرون» و «قل هو الله احد» را می‌خواندند».

و مسلم از ابوهریره س روایت می‌کند که وی گفت: «انّ رسول الله ج قرأ فی رکعتی الفجر «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد»؛ «پیامبر ج سوره‌های «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» را در دو رکعت سنّت صبح خواندند».

و همچنین مسلم از ابن عباس س روایت می‌کند که وی گفت: «ان رسول الله ج کان یقرأ فی رکعتی الفجر فی الاولی منهما: «قولوا امنّا بالله وما انزل الینا» الایة التی فی البقرة، وفی الاخیرة منها: «امنّا واشهد بانّا مسلمون»؛ «پیامبر گرامی اسلام ج در رکعت اوّل نماز سنّت صبح این آیه را قرائت می‌کردند: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ [البقرة: 136]؛ و در رکعت دوّم این آیه را قرائت می‌نمودند: ﴿فَلَمَّآ أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنۡهُمُ ٱلۡکُفۡرَ قَالَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٥٢ [آل عمران: 52]

و نیز مسلم از ابن عباس س نقل می‌کند که وی گفت: «کان رسول الله ج یقرأ فی رکعتی الفجر: «قولوا امنا بالله وما انزل الینا»؛ والتی فی آل عمران: «تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم» الایۀ؛ «پیامبر گرامی اسلام ج در رکعت اوّل نماز سنّت صبح این آیــه را قــرائت می‌فرمودند: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ [البقرة: 136]؛ و در رکعت دوّم این آیه را تلاوت می‌نمودند: ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِکَ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤ [آل عمران: 64]».

س: آیا در شرع مقدس اسلام، علاوه از نمازهای فرض، وتر و سنّت، نماز دیگری نیز مشروع است؟

ج: آری؛ در اسلام علاوه از نمازهای فرض، وتر و سنّت، نماز دیگری نیز وجود دارد که بدان «نفل» می‌گویند؛ از این رو فرد مسلمان و حقگرا می‌تواند برحسب توانایی و قدرت خویش هر اندازه نماز نفل که می‌خواهد در شب و روز بخواند؛ و باید فرد نمازگزار بداند که بر گزاردن نمازهای نفل، ثواب و پاداش زیادی را فراچنگ می‌آورد[37]؛ و باید توجه داشته باشد که نباید نمازهای نفل را در وقت‌های مکروه - که ذکرشان پیشتر گذشت - ادا نماید.

س: نمازهای نفلی که در بالا بدان‌ها اشاره نمودید، مخصوص زمانی خاصّ نیست، بلکه گزاردن آن‌ها، شامل تمامی حالات و اوقات - به جز وقت‌های مکروه - می‌گردد؛ حال سؤال این‌جاست که آیا در احادیث و روایات، وقت‌هایی مخصوص برای گزاردن نفل وارد شده است؟ و آیا بر خواندن آن‌ها، ثواب و پاداش بیشتری به انسان می‌رسد؟

ج: آری؛ در شرع مقدس اسلام، وقت‌هایی مخصوص برای گزاردن نفل وجود دارد که ثواب و پاداشی فراوان از خواندن آن‌ها به انسان می‌رسد؛ و این وقت‌های مخصوص برای گزاردن نفل عبارتند از:

نمازی که در قسمت واپسین شب گزارده می‌شود و به نماز «تهجّد» نامگذاری شده است؛[38] نمازی که در وقت چاشت گزارده می‌شود[39]؛ نمازی که در شب‌های رمضان و به ویژه در شب قدر خوانده می‌شود[40]؛ نمازی که پس از وضو گرفتن ادا می‌شود[41]؛ نمازی که پس از داخل شدن به مسجد و پیش از نشستن، گزارده می‌شود[42]؛ نمازی که در مشکلات و معضلات، ناهمواری‌ها و ناملایمات و چالش‌ها و دغدغه‌ها خوانده می‌شود[43]؛ نماز توبه[44] (صلاة التوبة)؛ نماز حاجت[45] (صلاة الحاجة)؛ و نماز استخاره.[46]

س: نماز نفل، با چند سلام باید خوانده شود؟

ج: نمازهای نفل، یا در روز گزارده می‌شوند یا در شب؛ اگر چنانچه در روز خوانده می‌شدند، فرد نمازگزار آزاد و مختار است که دو رکعت را به یک سلام، یا چهار رکعت را به یک سلام بخواند؛ و بیشتر از چهار رکعت با یک سلام مکروه است.

و درباره‌ی نمازهای نفلی که در شب گزارده می‌شوند، امام ابوحنیفه / بر این باور است که خواندن هشت رکعت با یک سلام درست است، و بیشتر از آن مکروه است. و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که خواندن نمازهای نفل در شب، بیشتر از دو رکعت به یک سلام جایز نیست.

س: اگر چنانچه کسی نماز نفل را شروع کرد و سپس آن را فاسد گرداند، تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت بر فرد نمازگزار لازم است تا نماز نفل را قضایی بیاورد؛ زیرا نفل با شروع، واجب می‌گردد.

س: اگر چنانچه فردی، گزاردن چهار رکعت نماز را نیت کرد، و در قعده‌ی اولی نیز نشست، ولی دو رکعت آخر را فاسد گرداند، در این صورت، قضایی چند رکعت بر او لازم می‌شود؟

ج: در این صورت، دو رکعت را قضاء بیاورد؛ زیرا دو رکعت اوّل نماز به پایان رسیده است. و امام ابویوسف / بر این باور است که بر او قضایی چهار رکعت لازم می‌شود.

س: اگر چنانچه فردی توان قیام و ایستادن را داشت و با وجود این، نماز نفل را به حالت نشسته خواند، آیا چنین کاری درست است؟

ج: آری؛ [درباره‌ی نماز نفل] چنین کاری روا است؛ ولی پاداش چنین نمازی که به حالت نشسته گزارده شود، نصف ثواب نمازی است که به حالت ایستاده خوانده شود

س: نظرتان درباره‌ی کسی که نماز نفل را به حالت ایستاده شروع می‌کند و پس از آن می‌نشیند، چیست؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / چنین کاری جایز است؛ ولی شاگردانش (امام ابویوسف / و امام محمد /) بر این باورند که چنین کاری بدون عذر، روا نیست.

س: آیا برای فرد نمازگزار درست است که بر چهار پا و سواری، نماز نفل بخواند؟

ج: آری؛ گزاردن نماز نفل بر چهار پا و سواری روا است؛ و در مورد قبله، فرد نمازگزار می‌تواند به هر سویی که چهار پا و سواری رو کرده، به همان جهت با اشاره نماز نفل را بخواند؛ ناگفته نماند که چنین نمازی تنها در صورتی درست است که فرد نمازگزار بیرون از شهر باشد.

به قضاء آوردن نمازهای فوت شده

س: هر گاه از فرد نمازگزار، نمازی فوت شد، در چه وقت قضای آن را بخواند؟

ج: هر گاه به یاد نمازگزار آمد که نمازی از او فوت شده، [فوراً و پیش از فرض همان وقت]، آن را قضا بیاورد؛ ولی نباید فراموش کند که قضایی آوردن نماز در وقت‌های سه گانه‌ای که گزاردن نماز در آن‌ها ممنوع و قدغن است، نباشد. (یعنی وقت طلوع خورشید، زوال خورشید و غروب خورشید).

س: به چه نحوی باید نمازهای فوت شده، قضایی آورده شوند؟

ج: برای «صاحب ترتیب» واجب است که نمازهای فوت شده‌ی خویش را به ترتیب اصلی نمازها، قضاء بیاورد. [یعنی اگر از او نماز صبح و ظهر قضاء شده، در این صورت نخست نماز صبح و بعد نماز ظهر را قضاء بیاورد].

س: «صاحب ترتیب» کیست؟

ج: از دیدگاه علماء و صاحب نظران اسلامی و فقهی، به کسی «صاحب ترتیب» گفته می‌شود که [در عمرش]، کمتر از شش نماز از او فوت شده باشد.

و برای صاحب ترتیب واجب است تا ترتیب میان قضای نمازهای فوت شده و نمازهای وقتی را مراعات کند؛ و همچنین بر او لازم و ضروری است تا نمازهای فوت شده‌ی خویش را به ترتیب اصلی نمازها، به قضاء بیاورد؛ از این رو هر گاه از صاحب ترتیب نمازی قضا شد، قبل از خواندن فرض همان وقت، نماز قضایی را به جای آورد و گزاردن نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدّم نکند؛ و اگر به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز وقتی را بر نماز قضایی مقدم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن به خواندن نماز قضایی مشغول شد، در این صورت بر او لازم است تا نمازهایی را که خوانده، از سر بگیرد و اعاده کند. و توضیح این موضوع در قالب این مثال روشن و آشکار می‌شود:

مثال برای مراعات کردن ترتیب میان نمازهای فوت شده: اگر از صاحب ترتیب، نماز ظهر و عصر فوت شده بود، و وی پیش از آن که نماز ظهر خویش را قضا آورد به گزاردن نماز عصر مشغول شد، در این صورت بر وی واجب است تا نخست نماز ظهر خویش را بخواند و نماز عصرش را نیز اعاده کند.

مثال برای مراعات کردن ترتیب میان نمازهای وقتی و نمازهای فوت شده: کسی که صاحب ترتیب است و در عمرش بیش از شش نماز از او فوت نشده، هر گاه نماز صبح از او قضا شود و در وقت نماز ظهر یادش آمد که نماز صبح را ترک کرده است، در این صورت اگر چنانچه نماز ظهر (نماز وقتی) را پیش از خواندن نماز قضایی گزارد، بر او لازم است تا نخست نماز فوت شده‌ی خویش را بخواند و آن گاه نماز ظهر را اعاده نماید.

س: آیا مراعات کردن ترتیب میان نماز وتر و نماز فرض، واجب است؟

ج: آری، مراعات نمودن ترتیب در بین نمازهای وتر و فرض، واجب است؛ پس اگر چنانچه نماز وتر را پیش از خواندن نماز عشاء گزارد، در این صورت اعاده‌ی نماز وتر پس از گزاردن نماز عشاء، واجب است. و اگر چنانچه پیش از گزاردن نماز وتر به خواب رفت و تا هنگام طلوع صبح صادق نیز از خواب بلند نشد و به این ترتیب نماز وترش قضا شد، در این صورت بر او لازم است که ابتدا نماز وتر را قضا بیاورد و پس از آن نماز صبح را بگزارد؛ و اگر چنانچه به عکس این قضیه رفتار کرد و نماز صبح را بر نماز وتر مقدم کرد و ابتدا نماز وقت را به جای آورد و پس از آن به خواندن نماز قضایی مشغول شد، در این صورت بر او لازم است تا نماز صبح را از سر بگیرد و اعاده کند.

س: آیا وجوب ترتیب [میان نمازهای فوت شده، یا میان نمازهای وقتی و قضایی] در برخی از حالات، ساقط می‌شود؟

ج: آری؛ وجوب ترتیب [میان نمازهای فوت شده، یا میان نمازهای وقتی و قضایی] به یکی از این امور سه گانه‌ی ذیل ساقط می‌شود:

1-  نمازهای قضا شده، به شش نماز - به جز نماز وتر[47] - برسد. و هر گاه نمازهای فوت شده به شش نماز رسید، در این صورت فرد نمازگزار می‌تواند هر نمازی را که از نمازهای قضا شده می‌خواهد بر نماز دیگر مقدم سازد؛ و همچنین در این صورت می‌تواند نمازهای وقتی خویش را بر نمازهای فوت شده مقدم کند و با وجود نمازهای قضایی، نماز وقتی خویش را بخواند.

2-  نماز فوت شده فراموش گردد. و هر گاه فرد نمازگزار، نماز فوت شده‌ی خویش را فراموش کند، و پیش از گزاردن آن، نماز وقتی را در وقتش به جای آورد و پس از آن، نمازهای قضایی‌اش به یادش آمد، در این صورت گزاردن نماز وقتی وی درست است و بر او اعاده‌ی آن واجب نیست.

3-  اندک بودن وقت (ضِیق وقت)؛ و هر گاه فرد نمازگزار اندکی پیش از طلوع خورشید از خواب بیدار شد و به یادش نیز بود که نماز عشاء یا نماز وتر از او قضا شده است، در این صورت وی ابتدا نماز صبح خویش را بخواند و نماز عشاء و وتر فوت شده‌ی خویش را پس از طلوع خورشید و بالا آمدن آفتاب، قضا بیاورد؛ و در این صورت اعاده‌ی نماز صبح بر او لازم نیست؛ زیرا ترتیب میان نمازهای وقتی (صبح) و قضایی (عشاء یا وتر) به جهت اندک بودن وقت، ساقط شده است.

فاسد کننده‌های نماز

س: با چه کردار و گفتاری نماز فاسد می‌شود؟

ج: با این افعال و کردار نماز فاسد می‌گردد:

1-  خوردن و آشامیدن در نماز؛ گر چه به فراموشی باشد.

2-  انجام دادن «عمل کثیر» و حرکات زیاد در اثنای نماز. [عمل کثیر: به عملی گفته می‌شود که بر گمان کسی که به سوی شخص نظر می‌کند این امر غالب شود که انجام دهنده‌ی آن عمل در حال نماز نیست. از این رو عمل کثیر و حرکات زیاد، نماز را باطل می‌نماید؛ زیرا با روح عبادت سازگاری ندارد و سبب دلمشغولی نمازگزار می‌شود. اما حرکاتی اندک مانند: گامی به جلو برداشتن برای اصلاح صف جماعت، و یک بار دهان یا بینی را پاک کردن، باعث باطل گردیدن نماز نمی‌شوند].

3-  فرد نمازگزار در اثنای نماز، خویشتن را به قصد، بی وضو سازد.

4-  در اثنای نماز، سه قدم یا بیشتر برداشتن؛ البته در صورتی که این سه قدم یا بیشتر، به صورت پی در پی و پشت سر هم برداشته شود.

5-  گردانیدن سینه از جهت قبله.

6-  هر گاه در اثنای نماز بر نمازگزار، بیهوشی عارض گردد.

7-  هر گاه در اثنای نماز، بر شخص نمازگزار، دیوانگی عارض گردد.

8-  هر گاه در اثنای نماز، فرد نمازگزار، جُنُب گردد؛ خواه جنابت وی با نگریستن به سوی زنی روی دهد یا با احتلام.

9-  مجاورت و نزدیکی مرد با زنِ اشتهاآور در نماز مطلقی که با تحریمه‌ی مشترک آن هم در مکانی که حائل و مانعی در میان زن و مرد نباشد.

10- هر گاه عورت نمازگزار در اثنای نماز به مدت ادای یک رکن برهنه باشد؛ یا بر بدن نمازگزار یا در جامه اش، یا در مکان نمازش به مدت ادای یک رکن، نجاستی پیدا شود.

11- خندیدن با صدایی که خود نمازگزار آن را بشنود.

و با این اقوال و گفتار نیز نماز فاسد می‌شود:

1-  سخن گفتن؛ ولو این که یک کلمه باشد؛ خواه سخن گفتن نمازگزار به قصد باشد یا به سهو و فراموشی و یا به خطا.

2-  در اثنای نماز بر کسی سلام گفتن؛ (برابر است که سلام دادن وی به قصد بوده باشد یا به سهو یا به خطا).

3-  جواب سلام را به زبان دادن؛ (و اگر چنانچه جواب سلام را با اشاره داد، نمازش فاسد نمی‌شود).

4-  در اثنای نماز، «اُف» گفتن.

5-  در اثنای نماز، «ناله و فغان» کردن.

6-  در اثنای نماز، «آه» کشیدن. [و تمامی این‌ها در صورتی فاسد کننده‌ی نماز است که ناشی از ترس خداوند متعال نبوده باشد. و بیماری که خود را از آه و ناله نگهداری کرده نمی‌تواند، از این حکم مستثنی است؛ پس نماز وی با آخ و اُف فاسد نمی‌شود).

7-  هر گاه فرد نمازگزار در اثنای نماز به آواز بلند گریست، و این گریه‌ی او ناشی از ترس خداوند عز و جل و از یادآوری بهشت یا دوزخ نبود؛ بلکه ناشی از درد یا مصیبتی باشد. (و اگر چنانچه گریه‌ی نمازگزار ناشی از ترس خداوند متعال یا از یادآوری بهشت یا دوزخ بود، پس نماز وی فاسد نمی‌گردد).

8-  هر گاه فرد نمازگزار در جواب عطسه‌ی کسی «یرحمک الله» بگوید.

9-  هر گاه کسی از نمازگزار در اثنای نماز از شریک و انباز خدا بپرسد، و فرد نمازگزار نیز در نماز بگوید: «لا اله الا الله»[48].

10- هر گاه فرد نمازگار در اثنای نماز، از کاری ناخوشایند باخبر گردد و «انّا لله وانّا الیه راجعون» بگوید[49].

11- هر گاه فرد نمازگزار در اثنای نماز، از کاری خوشایند و نیک، مطّلع و آگاه گردد و «الحمد لله» بگوید.

12- هر گاه چیزی در اثنای نماز، فرد نمازگزار را به اِعجاب و تحسین وادارد و او «لا اله الا الله» یا «سبحان الله» بگوید.

13- هر چیزی که در آن خطاب یا جواب و پاسخ، مراد باشد؛ مثل این که در اثنای نماز کسی را مخاطب قرار دهد و بدو بگوید: «یا یحیی خذ الکتاب بقوة»؛ «ای یحیی! کتاب را با قوت و قدرتِ هر چه تمام‌تر برگیر و با جدّ و جهد هر چه بیشتر بدان عمل کن».

14- اصلاح اشتباه غیرامام و پیشنمازش.

15- هر گاه فرد نمازگزار لحن و صوتی را در قرائت یا تکبیرات نماز به کار گیرد که موجب فساد معنی گردد؛ مثل این که در تکبیر، همزه‌ی «الله اکبر» را به مدّ بکشد[50].

دوازده مسئله‌ی اختلافی درباره‌ی مفسدات نماز

1-  هر گاه نمازگزار تیمّم زده بود و در اثنای نماز آب را یافت و بر استعمال آب، قدرت پیدا کرد.

2-  هر گاه نمازگزار بر موزه‌های خویش مسح نموده بود و در اثنای نماز، مدّت مسح آن‌ها به پایان رسید.

3-  هر گاه نمازگزار موزه‌اش را در اثنای نماز بیرون بکشد و این کشیدن موزه با عمل اندک باشد.

4-  هر گاه نمازگزار، اُمّی و بی سواد باشد و در اثنای نماز آیه‌ای از آیات قرآن را بیاموزد.

5-  هر گاه نمازگزار عریان و برهنه باشد و در اثنای نماز، لباسی را بیابد.

6-  هر گاه نمازگزار، نماز خویش را به صورت اشاره بگزارد و در اثنای نماز به رکوع بردن و سجده کردن، قدرت پیدا کند.

7-  هر گاه نمازگزار صاحب ترتیب باشد و در اثنای نماز خویش به یاد آورد که بر عهده‌ی وی نماز فوت شده‌ای است که هنوز آن را قضاء نیاورده است.

8-  هر گاه پیشنماز، مردی را خلیفه و جانشین خویش در نماز سازد که صلاحیت و شایستگی امامت را نداشته باشد.

9-  هر گاه خورشید در هنگامی که نمازگزار مشغول ادای نماز بامداد است، طلوع کند.

10- هرگاه وقت نماز عصر در نماز جمعه داخل گردد.

11- هرگاه نمازگزار بر تخته‌ی شکسته بندی و پانسمان (جبیره) مسح نموده باشد و در اثنای نماز آن تخته‌ی شکسته بندی و پانسمان بیافتد؛ و این افتادن جبیره و پانسمان، همزمان با خوب شدن زخم باشد.

12- هر گاه نمازگزار زن باشد و به استحاضه مبتلا باشد، و در اثنای نماز، خون استحاضه‌اش از میان برود و قطع گردد.

امام ابوحنیفه / بر این باور است که تمامی این مواردِ دوازده گانه، باطل کننده‌ی نماز است؛ گر چه این موارد دوازده گانه پس از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهّد در قعده‌ی آخر نماز نشسته است، عارض گردد.

و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که: اگر چنانچه برخی از این موارد دوازده گانه، پس از آن که به اندازه‌ی خواندن تشهّد در قعده‌ی آخر نشسته است، عارض گردد، نمازش صحیح و کامل است.

مکروهات نماز

س: از انجام چه کارهایی در نماز نهی شده است؟ و انجام دادن چه کارهایی در نماز مکروه است؟

ج: از انجام کارهایی در نماز و انجام دادن کارهایی مکروه عبارتند از:

1-  بازی کردن نمازگزار با جامه یا بدن خویش.

2-  دور کردن سنگریزه‌ها در اثنای نماز؛ مگر در صورتی که سجده کردن ممکن نباشد که در این حالت می‌توان تنها یک بار سنگریزه‌ها را که او را اذیت می‌کند، از روی خویش دور گرداند و مکان سجده‌اش را هموار کند.

3-  انگشتان دست را در هم فرو بردن. (در هم شکستن و به صدا درآوردن انگشتان).

4-  نهادن دست بر تهی گاه.

5-  فرو آویختن ازار یا شلوار به پایین‌تر از هر دو قوزک پا؛ یا جمع کردن جامه؛ (این طور که جامه‌اش را از پیش رو یا از پس پشت خویش در هنگام رکوع و سجده بالا زند، از بیم آن که به خاک آلوده شود).

6-  نماز خواندن در حالتی که موی خویش را بافته و آن را دور سر خویش پیچیده است.

7-  نگاه کردن به اطراف و سر برگردانیدن به سمت راست و چپ.

8-  مانند سگ نشستن؛ یعنی نشستن به صورتی که لگن و دست‌ها را بر روی زمین نهاده و زانوها را بلند نموده باشد.

9-  فرش نمودن هر دو بازو در حالت سجده.

10- جواب دادن سلام با دست، (یعنی اشاره)[51].

11- چهار زانو نشستن بدون عذر.

12- پاک کردن خاک از پیشانی و بینی در اثنای نماز.

13- نهادن چیزی در دهان که مانع قرائت گردد.

14- و هر چیزی که اسباب دلمشغولی و بی توجهی به نماز را فراهم گرداند و مُخلّ خشوع و خضوع نماز باشد، مکروه است. (مانند: بازی با ریش و سبیل و لباس؛ نگاه نمودن به نقش و نگار قالی و نقاشی و کاشی کاری مساجد؛ تکیه نمودن، نماز خواندن در هنگام فشار پیشاب، مدفوع و باد شکم؛ نماز خواندن در زمین غیر بدون رضای او؛ نماز خواندن در حمام، در میان راه، در گورستان و...).

نماز جماعت و امامت و پیشنمازی

س: ثواب و پاداش نماز جماعت، و منزلت و جایگاه آن را در شرع مقدس اسلام، بیان کنید؟

ج: نماز جماعت برای مردان، سنّتی است که مورد تأکید قرار گرفته و برای آن پاداش و ثوابی بزرگ بیان شده است؛ ابن عمر س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «صلاة الجماعة تفضل صلاة الفذّ بسبع وعشرین درجة» [بخاری و مسلم].

«نماز جماعت بر نمازی که به تنهایی گزارده می‌شود، به بیست و هفت درجه برتری دارد».

ابودرداء س گوید: پیامبر ج فرمودند: «ما من ثلاثة فی قریة ولا بدوٍ لاتقام فیهم الصلاة الا قد استحوذ علیهم الشیطان، فعلیک بالجماعة فانّما یأکل الذئب القاصیة» [احمد، ابوداود و نسایی].

«چنانچه در روستا یا چادرهای بادیه نشینان سه نفر وجود داشته و نماز جماعت را بر پا ندارند، شیطان بر آن‌ها تسلّط می‌یابد؛ به جماعت بگروید؛ زیرا گرگ از میان گوسفندان، تنها به جا ماندگان و کنار گرفتگان را شکار می‌کند».

و ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «والذی نفسی بیده، لقد هممتُ ان آمر بحطب فیحطب ثم آمر بالصلاة فیؤذن لها ثم آمر رجلاً فیؤم الناس ثم اخالف الی رجالٍ فاحرق علیهم بیوتهم» [بخاری]. «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، قصد کردم که فرمان دهم تا هیزم جمع کنند، سپس به گفتن اذان و اقامه‌ی نماز فرمان دهم؛ آن گاه مردی را مأمور کنم تا برای مردم امامت کند؛ سپس به سوی مردانی بروم که در نماز جماعت حاضر نشده‌اند و خانه‌هایشان را بر آن‌ها بسوزانم».

س: چه کسی شایسته‌تر و بایسته‌تر به امامت است؟ و در امامت، حقّ تقدّم با کیست؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / : شایسته‌ترین و سزاوارترین مردمان به امامت، داناترین ایشان است به احکام و مسائل شریعت مقدس اسلام به ویژه احکام و مسائل نماز (از روی صحّت و فساد).

و امام ابویوسف / بر این باور است که شایسته‌ترین و سزوارترین مردمان به امامت، بیشترین ایشان است در حفظ قرآن کریم به همراه علم به احکام نماز.

و اگر چنانچه در علم و حفظ قرآن با هم برابر بودند، کسی به ایشان نماز بگزارد که پرهیزگارترین و باتقواترین آن‌ها باشد؛ و اگر چنانچه در تقوا و پرهیزگاری نیز با هم برابر بودند، در این صورت، کسی امامت ایشان را به عهده گیرد که از لحاظ سنّ و سال، از همه‌ی آن‌ها بزرگتر است.

س: امامت چه کسانی مکروه است؟

ج: امامت و پیشنمازی این افراد، مکروه می‌باشد: برده؛ شخص صحرانشین و بَدوی که بهره‌ای از علم و دانش نداشته باشد؛ فاسق؛ نابینا (در صورتی که در طهارت و پاکی خویش، احتیاط نکند و بدان توجه و عنایتی نورزد)؛ و امامت و پیشنمازی فردی که در نتیجه‌ی زنا متولد شده است (ولد الزنا).

ناگفته نماند که اگر یکی از این افراد پیشنماز مردم شد، باز هم نمازشان در پشت سر آن‌ها (با کراهیت) درست است.

س: آیا زنان می‌توانند در مساجد جهت ادای نماز جماعت حاضر شوند؟

ج: حاضر شدن زنان در مساجد - جهت ادای نماز جماعت - مکروه است؛ و برای آن‌ها خواندن نماز در خانه‌هایشان بهتر است.

امام ابوحنیفه / بر این باور است که اگر چنانچه پیرزنِ سالمند و سالخورده - بدون آرایش - به نمازهای صبح، مغرب و عشاء حاضر شود، برایش جایز است؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که حضور پیرزن سالخورده در تمامی نمازها درست است.

س: حکم امامت زنان برای زنانِ دیگر چیست؟

ج: امامت زنان برای زنان دیگر، مکروه است؛ و اگر چنانچه برخی از زنان برای زنان دیگر، نماز را با جماعت خواندند، در این صورت امام باید در وسط آن‌ها بایستد؛ همچون نمازگزارانی که لباس برای پوشیدن عورت خویش ندارند که در این صورت اگر چنانچه بخواهند نماز را با جماعت بخوانند، امامشان باید در وسط آن‌ها بایستد.

س: اگر چنانچه به همراه امام فقط یک نفر مقتدی بود، در این صورت مقتدی کجا باید بایستد؟

ج: چنانچه به همراه امام فقط یک زنِ مقتدی بود، در این صورت امام جلو بایستد و زن در پشت سر امام بایستد.

س: اگر چنانچه به همراه امام، مردان و زنان و بچه‌ها بودند؛ در این صورت ترتیب صف‌های نماز به چه گونه باید باشد؟

ج: در این صورت، ابتدا مردان پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان؛ سپس خنثایان و در آخر زنان.

س: چه احکام و مسائلی به «اقتدا کردن به امام» تعلّق می‌گیرد؟

ج: احکام و مسائل آتی به «اقتدا کردن به امام» تعلّق می‌گیرند که عبارتند از:

1-  اقتدا در صورتی جایز است که امام و مقتدی هر دو نماز فرض وقتِ واحدی را بگزارند؛ پس اگر - به عنوان مثال - یکی از آن‌ها نماز ظهر را می‌خواند و دیگری نماز عصر را؛ یا یکی از آن دو، نماز ظهر امروز را می‌گزارد و دیگری نماز ظهر دیروز را؛ در این صورت اقتدا صحیح نیست.

2-  اقتدا کردن شخصِ با وضو به امامی که با تیمّم نماز می‌گزارد، صحیح است.

3-  و همچنین اقتدا کردن کسی که پاهای خویش را شسته است به امامی که بر موزه‌های خویش مسح نموده، صحیح است.

4-  اقتدا کردن کسی که ایستاده نماز می‌گزارد به امامی که به جهت عذر و مرض، نشسته نماز می‌گزارد، صحیح است.

5-  اقتدا کردن کسی که رکوع و سجده می‌کند به امامی که با اشاره نماز می‌گزارد، صحیح نیست.

6-  اقتدا کردن کسی که نماز نفل می‌خواند به امامی که نماز فرض می‌خواند، درست است.

7-  اقتدا کردن کسی که نماز فرض می‌گزارد به امامی که نماز نفل می‌خواند، صحیح نیست.

8-  اقتدا کردن کسی که معذور نیست به امامی که معذور است، صحیح نیست. به عنوان مثال: کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و نمی‌تواند ادرارش را کنترل کند، یا کسی که نمی‌تواند باد شکم خویش را کنترل نماید (و به بیماری «انفلات الریح» دچار گردیده)؛ و یا کسی که دچار زخمی شده که بهبود نمی‌یابد، در این صورت اقتدا کردن کسی که سالم و تندرست است به امامت این افراد که معذور هستند، صحیح نیست.

9-  اقتدا کردن زنی پاک و طاهر، به امامت زنی که به استحاضه دچار گردیده، درست نیست.

10- اقتدا کردن کسی که به قرائت آیه‌ای از آیات قرآن قادر و توانا است به امامی که اُمّی و بی سواد است و بر قرائتِ مفروضه‌ی نماز خویش قادر نیست، صحیح نمی‌باشد.

11- اقتدا کردن کسی که لباس بر تن دارد به امامی که عریان و برهنه است، صحیح نمی‌باشد.

س: هر گاه کسی به امامی اقتدا کند، و سپس بداند که پیشنماز وی بدون طهارت نماز را گزارده است، در این صورت تکلیف مقتدی چیست؟

ج: در این صورت، مقتدی نماز خویش را اعاده کند.

در یافتن نمازهای فرض با جماعت[52]

س: اگر چنانچه نمازگزاری به تنهایی، رکعتی از نماز ظهر یا عشاء را خواند؛ و در این رکعت، سجده نیز کرد و پس از آن نماز جماعت اقامه شد[53]، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت فرد نمازگزار یک رکعت دیگر نیز بخواند؛ سپس سلام دهد و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند[54].

س: اگر فرد نمازگزار به تنهایی، رکعتی از ظهر یا عشاء را خواند، و در این رکعتش سجده نکرد، تکلیف چیست؟

ج: در این صورت، نمازش را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند.

س: اگر فرد نمازگزار به تنهایی، سه رکعت از ظهر یا عشاء را خواند، و در رکعت سوّم خویش نیز سجده کرد و پس از آن نماز جماعت بر پا شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت نماز خویش را به پایان برساند و رکعت چهارم را نیز بخواند، و پس از آن به نیت نفل به امام اقتدا کند.

س: اگر فرد نمازگزار به تنهایی، سه رکعت از ظهر یا عشاء را گزارد و در رکعت سوّم خویش، سجده نکرده بود، در این صورت حکم چیست؟

ج: در این صورت نمازش را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت نماید.

س: نمازش را چگونه قطع کند؟

ج: فرد نمازگزار آزاد و مختار است: اگر خواست می‌تواند به قعده برگردد و به یک طرف سلام دهد؛ و اگر هم خواست می‌تواند در حالی که ایستاده است، «الله اکبر» بگوید و نیت همراه شدن با امام در نماز جماعت را بکند؛ و به این ترتیب، دو امر به دست می‌آید: یکی قطع شدن نمازی که آن را می‌خواند؛ و دیگری همراه شدن با امام در نماز جماعت.

س: چهار رکعت فرض نماز عصر، چه حکمی دارد؟

ج: حکم چهار رکعت فرض نماز عصر، همانند حکم نماز ظهر و عشاء است؛ این طور که اگر نمازگزار به تنهایی، سه رکعت از عصر را خواند، و پس از آن نماز جماعت بر پا شد، حکم این مسئله، همانند حکم نماز ظهر و عشاء است؛ به این صورت که اگر چنانچه فرد نمازگزار به تنهایی، سه رکعت از عصر را گزارد و در رکعت سوّم خویش نیز سجده نکرد، و پس از آن نماز جماعت بر پا شد، در این صورت نماز خویش را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند؛ ولی اگر چنانچه در رکعت سوّم خود سجده کرده بود، و پس از آن نماز جماعت بر پا شد، در این صورت نماز خویش را به پایان برساند و رکعت چهارم را نیز بخواند؛ با این تفاوت که در این صورت همراه با امام در نماز جماعت عصر، به نیت نفل شرکت نکند؛ زیرا گزاردن نفل پس از عصر، مکروه است.

س: اگر فرد نمازگزار به تنهایی، یک یا دو رکعت از نمازهای فرض صبح یا مغرب را خواند، و پس از آن نماز جماعت بر پا شد، در این صورت تکلیف نمازگزار چیست؟

ج: اگر فرد نمازگزار، یک رکعت از نمازهای صبح یا مغرب را خوانده بود و نماز جماعت بر پا شد، در این صورت، - چه در این رکعت سجده کرده باشد و چه سجده نکرده باشد - نمازش را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند؛ همچنین اگر چنانچه رکعت دوّم نمازهای صبح یا مغرب را خوانده بود، و سجده‌های رکعت دوّم را نکرده بود، در این صورت، آن را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت نماید؛ ولی اگر رکعت دوّم نمازهای صبح یا مغرب را گزارده و سجده‌های رکعت دوّم را نیز کرده بود، در این صورت نماز خویش را به پایان برساند و کامل کند و آن را قطع نکند.

س: اگر رکعت دوّم نمازهای صبح یا مغرب را خوانده و سجده‌های رکعت دوّم را نیز کرده بود، و در این صورت نماز خویش را قطع نکرده و آن را به پایان رساند، آیا پس از آن می‌تواند در نماز امام شرکت کند؟

ج: در این صورت همراه با امام در نماز جماعت شرکت نکند[55].

س: اگر نمازگزاری به خواندن نمازهای سنّت پیش از ظهر یا جمعه مشغول شد، و پس از آن نماز ظهر بر پا شد، یا خطبه‌ی جمعه آغاز گردید، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این صورت فرد نمازگزار، در رکعت دوّم نماز سنّت بنشیند و سلام دهد؛ و پس از آن در نماز ظهر شرکت کند یا به شنیدن خطبه‌ی جمعه مشغول شود[56].

س: اگر نمازگزاری به خواندن نماز نفل مشغول شد، و پس از آن نماز جماعت بر پا گردید، در این صورت چه باید کرد؟

ج: اگر چنانچه فرد نمازگزار، مشغول گزاردن نماز نفل بود که نماز جماعت بر پا شد، در این صورت فقط همان دو رکعتی را بخواند که در جریان خواندن آن قرار دارد، و بر آن چیزی را اضافه نکند.

س: اگر فردی به مسجد آمد و دید که امام مشغول خواندن نماز فرض صبح همراه با جماعت است؛ و این در حالی است که وی دو رکعت نماز سنّت صبح را نگزارده است، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: اگر چنانچه فرد نمازگزار بیم آن داشت که یک رکعت از نماز صبح از او فوت گردد و رکعت دومی را دریابد، در این صورت دو رکعت نماز سنّت خویش را در نزدیکی درب مسجد بخواند، و پس از آن همراه امام در نماز جماعت شرکت کند؛ و اگر چنانچه بیم آن داشت که هر دو رکعت نماز فرض صبح از او فوت شود، در این صورت دو رکعت نماز سنّت صبح را ترک کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت نماید.[57]

س: اگر از کسی نماز صبح فوت شد، و خواست تا پس از طلوع خورشید آن را قضا بیاورد، آیا در این صورت می‌تواند نماز سنّت و فرض صبح را با هم قضا بیاورد، یا باید تنها نماز فرض صبح را قضایی به جای آورد؟

ج: اگر چنانچه پیش از زوال همان روزی که نماز صبح از او فوت شده، نمازش را قضا آورد، در این صورت نماز سنّت را به تَبع نماز فرض، قضا بیاورد؛ ولی پس از زوال خورشید، فقط نماز فرض را قضا بیاورد[58].

س: اگر نمازگزار، نماز فرض صبح را در وقت آن خواند، و به جهت پیوستن به نماز جماعت، یا تنگی وقت، سنّت صبح را نخواند، در این صورت، سنّت صبح را در چه وقتی باید قضا بیاورد؟

ج: در این مسئله در میان علماء و صاحب نظران فقهی اختلاف نظر وجود دارد: امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / بر این باوراند که در این صورت نماز سنّت را نه پیش از طلوع خورشید و نه پس از آن، قضا نیاورد. و امام محمد / چنین می‌گوید: دوست دارم تا فرد نمازگزار، نماز سنّت فوت شده را در فاصله‌ی طلوع خورشید تا زوال آن، قضا بیاورد.

س: هر گاه نماز سنّت پیش از ظهر قضا شد، در این صورت قضای آن را چه وقت باید به جای آورد؟

ج: اگر چنانچه نماز سنّت پیش از ظهر فوت شد، در این صورت آن را پس از ادای نماز فرض ظهر و پیش از خارج شدن وقت ظهر، قضا بیاورد؛ و هنگامی که وقت ظهر خارج شد، در این صورت نماز سنّت قضایی ندارد.

س: هر گاه نمازگزار بخواهد تا پس از ادای نماز فرض ظهر، سنّت پیش از فرض ظهر خویش را قضا بیاورد، در این صورت آیا ابتدا همان چهار رکعت سنّت پیش از ظهر را قضا بیاورد یا دو رکعت سنّت پس از نماز فرض ظهر را بر آن چهار رکعت فوت شده مقدّم کند؟

ج: در این صورت ابتدا دو رکعت سنّت پس از فرض را بخواند و سپس چهار رکعت فوت شده‌ی پیش از فرض را قضا بیاورد[59].

س: اگر از کسی نماز سنّت پیش از جمعه فوت شد، آیا پس از نماز جمعه می‌تواند آن را قضا بیاورد؟

ج: آری؛ فرد نمازگزار می‌تواند نماز سنّت فوت شده‌ی پیش از جمعه را پس از گزاردن فرض جمعه، قضا بیاورد؛ و حکم سنّت پیش از جمعه، همانند حکم چهار رکعت سنّت پیش از ظهر است[60].

بی وضو شدن در اثنای نماز

س: اگر چنانچه در اثنای نماز برای فرد نمازگزار بی وضویی پیش آید، تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت از نماز خویش دست بکشد و برود و وضو بستاند و پس از آن، نماز خود را از آن جایی شروع کند که ترکش کرده است؛ و در این صورت اگر نماز خود را از سر بگیرد و اعاده کند، بهتر و افضل است.

س: اگر در اثنای نماز برای امام و پیشنماز، بی وضویی رخ داد، در این صورت تکلیف وی در قبال دیگر نمازگزاران چیست؟

ج: در این صورت، امام یکی از نمازگزاران را جانشین خود نماید؛ و آن جانشین، باقی مانده‌ی نماز را با نمازگزاران به پایان برساند.

س: اگر در اثنای نماز برای امام بی وضویی رخ داد و وی یکی از نمازگزاران را جانشین خویش نمود؛ و آن جانشین نیز مسبوق بود؛ یعنی: به اوّل نماز نرسیده بود و قسمتی از نماز از او فوت شده بود، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این صورت، شخص مسبوق [که به اوّل نماز نرسیده و قسمتی از نماز از او فوت گردیده و جانشین امام شده است]، به هر اندازه‌ای که از نمازش باقی مانده، همراه با مقتدی‌ها بخواند، و پس از آن نمازگزار دیگری را که از شروع نماز با امام بوده [مُدرک]، جانشین خود سازد؛ و آن شخص مُدرک، باقی مانده‌ی نماز را با نمازگزاران به پایان برساند و با آن‌ها سلام بدهد.

س: اگر فرد نمازگزار به هنگامی بی وضو شد که در قعده‌ی آخر نماز به اندازه‌ی تشهّد نشسته بود، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت از نماز خویش دست بکشد و برود و وضو بستاند و پس از آن، سلام نماز را بدهد و نمازش را به پایان برساند.

س: اگر کسی در اثنای نماز بی وضو شد، و پس از بی وضویی سخن گفت، در این صورت حکم چیست؟

ج: هر گاه در اثنای نماز برای فرد نمازگزار بی وضویی پیش آید، و پس از بی وضویی سخن گوید، در این صورت نمازش فاسد است و نمی‌تواند نمازش را [پس از وضو گرفتن] از آن جایی شروع کند که آن را ترک کرده است؛ و فرقی نمی‌کند که این سخن گفتن به قصد باشد یا سهو و یا به خطا.

س: اگر فرد نمازگزاری که در اثنای نماز دچار بی وضویی شده، نیاز پیدا کرد تا به مکان وضو گرفتن برود، یا نیاز پیدا کرد تا برای گرفتن وضو، از جهت قبله منحرف شود، آیا در این صورت نمازش فاسد می‌شود؟

ج: در شرع مقدس اسلام، انجام این کارها برای چنین فردی، عاری از اشکال است؛ و با راه رفتن و منحرف شدن از جهت قبله، نماز چنین فردی فاسد نمی‌گردد؛ گر چه سه قدم یا بیشتر نیز بردارد.

س: اگر در اثنای نماز برای فرد نمازگزار «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) پیش آید، آیا در این صورت برای وی روا است تا نماز خویش را از همان جایی شروع نماید که آن را ترک نموده است؟

ج: اگر چنانچه کسی در نماز خود به خواب رفت و احتلام شد؛ یا دیوانگی یا بیهوشی بر او عارض گردید؛ یا در نماز با صدای بلند خندید؛ در این صورت‌ها نماز وی فاسد می‌شود و برای وی روا نیست تا نماز خویش را از همان جایی شروع نماید که آن را ترک نموده است.

بنابراین اگر چناچه کسی در نماز خویش به خواب رفت و احتلام شد، در این صورت باید غسل کند و نمازش را اعاده نماید و از سر بگیرد؛ و اگر دیوانگی و بیهوشی بر او عارض گردید، یا در نمازش با صدای بلند خندید، در این صورت ها، وضو بگیرد و نمازش را از سر بگیرد.

سجده‌ی سهو

س: اگر کسی در اثنای نماز، دچار سهو (اشتباه و لغزش و خطا و بی توجهی) شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: هر گاه فرد نمازگزار در اثنای نماز دچار سهو و اشتباه شود؛ این طور که چیزی را از جنس نماز در آن اضافه کند، مثل این که: دو بار رکوع کند، یا یک رکعت را به رکعت‌های نماز اضافه نماید؛ یا واجبی از واجبات نماز را ترک کند - همانند این که قرائت سوره‌ی فاتحه، یا قرائت سوره‌ی پس از آن، یا قعده‌ی اول، یا تشهّد یکی از دو قعده‌ی اوّل یا دوّم را ترک نماید؛ یا خواندن قنوت در نماز وتر؛ یا تکبیرهای زائد عید فطر و عید قربان را ترک کند؛ یا در نمازهایی که باید قرائت با صدای بلند خوانده شود، با صدای آهسته بخواند و در نمازهایی که باید قرائت با صدای آهسته خوانده شود، با صدای بلند بخواند - ؛ در این صورت‌ها فرد نمازگزار چون در قعده‌ی آخر نماز، از تشهّد فارغ گردید، از جانب راست خویش یک سلام بدهد؛ [سپس تکبیر گفته] و دو سجده مانند سجده‌ی نماز بنماید؛ آن گاه بنشیند و دوباره تشهّد بخواند؛ [و پس از آن درودها را خوانده و در حق خویش دعا نماید؛] و آن گاه برای خارج شدن از نماز، سلام بدهد.[61]

س: اگر در اثنای نماز، امام دچار سهو گردید، آیا در این صورت بر مقتدی نیز سجده‌ی سهو واجب می‌گردد؟

ج: سجده‌ی سهو، با سهو امام، بر امام و مقتدی هر دو واجب می‌گردد.

س: اگر سجده‌ی سهو بر امام واجب گردید و او سجده نکرد، در این صورت تکلیف مقتدی چیست؟

ج: اگر سجده‌ی سهو بر امام واجب گردید و او سجده نکرد، در این صورت مقتدی نیز از امام خویش در عدم سجده‌ی سهو پیروی نماید و سجده نکند.

س: اگر چنانچه در اثنای نماز جماعت، مقتدی سهو نمود، در این صورت آیا سجده‌ی سهو بر او لازم می‌شود؟

ج: چنانچه مقتدی در حال اقتدائش به امام، دچار سهو گردید، در این صورت سجده‌ی سهو نه بر مقتدی واجب می‌گردد و نه بر امام.

س: اگر کسی قعده‌ی اوّل از نمازهای چهار رکعتی یا سه رکعتی را به سهو ترک نمود، و سپس به یادش آمد که آن را ترک نموده است، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: هر گاه کسی که قعده‌ی اوّل از نمازهای چهار رکعتی یا سه رکعتی را به سهو ترک نمود، در این صورت به حالت خویش نگاه کند؛ این طور که اگر در حالتی قرار داشت که به طور کامل برابر ایستاده نشده است و به قعده نزدیکتر است، در این صورت به سوی قعده برگردد و بنشیند و تشهّد بخواند و باقی مانده‌ی نماز خویش را به پایان برساند و سجده‌ی سهوی نیز بر وی لازم نیست. ولی اگر چنانچه به ایستادن و قیام نزدیکتر بود، در این صورت به سوی قعده برنگردد و به نمازش ادامه دهد؛ و پس از تشهّد آخر نماز، سجده‌ی سهو انجام دهد و برای خارج شدن از نماز سلام بدهد.

س: اگر کسی قعده‌ی اخیر نماز را فراموش کرد و سپس به یادش آمد که آن را ترک نموده است، در این صورت چه باید بکند؟

ج: اگر چنانچه کسی در قعده‌ی اخیر نمازهای چهار رکعتی دچار سهو و فراموشی شد و قعده‌ی اخیر را ترک نمود و برای رکعت پنجم برخاست؛ در این صورت تا زمانی که برای رکعت پنجم سجده نکرده است، می‌تواند رکعت پنجم را ترک کند و به سوی قعده برگردد و برای سهو، سجده کند.

س: اگر کسی قعده‌ی اخیر نمازهای چهار رکعتی را فراموش کرد و ایستاد، و برای رکعت پنجم نیز سجده کرد، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: هر گاه نمازگزاری قعده‌ی اخیر را فراموش کند و به رکعت پنجم بایستد و برای رکعت پنجم سجده نیز کند، در این صورت نماز فرضش باطل می‌گردد و فرض وی به نفل تبدیل می‌گردد؛ زیرا وی رکنی از ارکان و فرائض نماز [قعده‌ی اخیر] را ترک کرده است و بر او لازم است تا رکعت ششمی را به آن ضمیمه کند [و فرضش را اعاده نماید][62].

فایده:

حکم نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی - در سهو شدن قعده‌ی اخیر آن‌ها - نیز به سان حکم نمازهای چهار رکعتی است.

س: اگر نمازگزاری در قعده‌ی اخیر نماز چهار رکعتی نشست و تشهد خواند، سپس به گمان این که این قعده‌ی اوّل است به پا خواست، و پس از آن به یادش آمد که وی در قعده‌ی اخیر نماز است، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: کسی که قعده‌ی اخیر را فراموش کرد و ایستاد، در این صورت تا آن گاه که برای رکعت پنجم سجده نکرده است، به سوی قعده برگردد، و برای سهو خویش سجده کند؛ و نمازش صحیح است.

س: اگر چنانچه در قعده‌ی اخیر نماز چهار رکعتی نشست و تشهّد خواند؛ سپس به گمان این که این قعده‌ی اوّل است، به سوی رکعت پنجم برخاست و برای رکعت پنجم سجده نیز کرد، در این صورت تکلیف نمازگزار چیست؟

ج: در این صورت، رکعت دیگری را بدان ضمیمه کند و برای سهو، سجده نماید، و چهار رکعت از این شش رکعت، از نماز فرض به شمار می‌آید، و دو رکعت دیگر آن، نماز نفل می‌باشد.

س: اگر کسی در اثنای نماز خویش در تعداد رکعت‌های آن شک کرد، و ندانست که سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت؛ در این صورت حکم وی چیست؟

ج: کسی که در اثنای نماز خویش در تعداد رکعت‌های آن شک کرد، و این شک برای نخستین بار بر وی پیش آمد، پس نماز وی باطل شده و بر وی اعاده‌ی نماز واجب است.

و کسی که بر وی در غالب اوقات شک پیش می‌آید، و شک، عادتی برای وی گردیده است، پس به آن چیزی عمل نماید که بر گمانش غالب است؛ و پس از هر رکعتی که آن را آخر نماز خویش گمان می‌کند بنشیند[63] و برای سهو، سجده کند؛ و اگر چیزی بر گمان وی غالب نگردید، در این صورت، جانب اقل را بگیرد و برای سهو، سجده نماید[64].

سجده‌ی تلاوت

س: برخی از تلاوت کنندگان قرآن را مشاهده می‌کنیم که در اثنای تلاوت قرآن، یک سجده انجام می‌دهند؛ حقیقت این سجده چیست؟

ج: بدین سجده، «سجده‌ی تلاوت» می‌گویند؛ و سجده‌ی تلاوت بر کسی واجب است که آیه‌ی سجده را می‌خواند یا آن را می‌شنود؛ و فرقی نمی‌کند که وی قصد شنیدن قرآن را داشته باشد یا نداشته باشد.

س: در چند سوره از سوره‌های قرآن، آیات سجده وجود دارد؟

ج: در قرآن کریم، چهارده آیه‌ی سجده در چهارده سوره به شرح زیر وجود دارد:

1-  سوره‌ی اعراف.

2-  سوره‌ی رعد.

3-  سوره‌ی نمل.

4-  سوره‌ی اسراء.

5-  سوره‌ی مریم.

6-  سوره‌ی حجّ.

7-  سوره‌ی فرقان.

8-  سوره‌ی نمل.

9-  سوره‌ی الم سجده.

10- سوره‌ی ص.

11- سوره‌ی حم سجده.

12- سوره‌ی نجم.

13- سوره‌ی انشقاق.

14- سوره‌ی علق.

این چهارده آیه‌ی سجده در نزد حافظان و قاریان قرآن معروف و مشهوراند و در مصحف‌ها نیز نشانه‌گذاری شده اند.

س: اگر پیشنماز آیه‌ی سجده را تلاوت کند، آیا بر مقتدی‌ها نیز سجده‌ی تلاوت واجب می‌شود؟

ج: هر گاه امام به طور آهسته یا بلند، آیه‌ی سجده را تلاوت کند، پس امام و مقتدی‌ها برای آیه‌ی سجده، سجده نمایند.

س: اگر چنانچه مقتدی آیه‌ی سجده را تلاوت کرد، آیا در این صورت بر مقتدی و امام، سجده تلاوت واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت سجده‌ی تلاوت نه بر مقتدی لازم می‌گردد و نه بر امام.

س: اگر امام و مقتدی ها، آیه‌ی سجده را از شخصی شنیدند که با ایشان در نماز شریک نبود، آیا در این صورت سجده‌ی تلاوت بر آن‌ها واجب می‌گردد؟

ج: هر گاه امام و مقتدی‌ها آیه‌ی سجده را از شخصی شنیدند که با ایشان در نماز شریک نیست، پس امام و مقتدی‌ها پس از فراغت از نماز، سجده کنند و در نماز سجده‌ی تلاوت را به جای نیاورند.

س: اگر این سجده را در نماز انجام دادند؛ آیا چنین سجده‌ای درست است؟

ج: هر گاه امام و مقتدی‌ها این سجده را در اثنای نماز انجام دادند، ادای این سجده درست نیست.

س: آیا در این صورت نماز ایشان با این سجده‌ی اضافی، فاسد می‌گردد؟

ج: نمازشان با این سجده‌ی اضافی، فاسد نمی‌گردد.

س: اگر چنانچه کسی آیه‌ی سجده را خارج از نماز تلاوت کرد و برای آن سجده نکرد؛ سپس تلاوت آن را در داخل نماز تکرار نمود و برای آن سجده کرد، آیا این سجده از جای هر دو آیه‌ی سجده کافی است؟

ج: آری؛ در این صورت این سجده از جای هر دو سجده کافی است؛ البته تا آن گاه که مجلس تلاوت، تبدیل نشده و تغییر نکرده باشد.

س: اگر کسی آیه‌ی سجده را خارج از نماز، تلاوت کرد و برای آن سجده نمود؛ سپس به نماز ایستاد و دوباره همان آیه‌ی سجده را در نماز تلاوت کرد، آیا در این صورت، سجده‌ی اولی (خارج از نماز)، از جای این سجده کافی است؟

ج: در این صورت، سجده‌ی خارج از نماز، از جای سجده‌ی داخل نماز کافی نیست، و بر نمازگزار به جهت قرائت آیه‌ی سجده در نماز، سجده‌ای دیگر لازم می‌گردد.

س: اگر کسی تلاوت یک آیه‌ی سجده را چندین بار تکرار کند، آیا برای او یک سجده کردن کافی است؟

ج: کسی که تلاوت یک آیه‌ی سجده را در یک مجلس تکرار می‌کند، برای او یک سجده کافی است؛ و اگر آیه‌ی سجده را در مجلس‌های گوناگون خواند، وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌گردد و هر گاه مجلس تلاوت‌کننده تکرار گردد وجوب سجده نیز بر وی تکرار می‌گردد؛ و همچنین اگر در یک مجلس، آیه‌های سجده‌ی چند سوره را بخواند، در این صورت نیز باید برای هر آیه، یک سجده بکند؛ گر چه همه‌ی آیه‌های سجده‌ی سوره‌ها را در یک مجلس تلاوت نماید.

س: کیفیت سجده‌ی تلاوت چگونه است؟

ج: کیفیت سجده‌ی تلاوت چنین است که نمازگزار به هنگام ادای سجده‌ی تلاوت بدون این که دست‌های خویش را بلند کند، تکبیر (الله اکبر) بگوید، و یک سجده را انجام دهد؛ آن گاه «الله اکبر» بگوید و پیشانی خویش را از سجده بردارد؛ و در سجده‌ی تلاوت نه تشهّدی است و نه سلامی، (بلکه یک سجده را در میان دو تکبیر انجام دهد؛ تکبیری در هنگام نهادن پیشانی خود بر زمین برای سجده، و تکبیر دیگر در هنگام برداشتن پیشانی خود از سجده. و ادا کننده‌ی سجده‌ی تلاوت، دست‌های خویش را در هنگام تکبیر بلند نکند و تشهّد را نخواند و بعد از سجده، سلام هم ندهد).

نماز افراد بیمار و دردمند

س: اگر چنانچه شخص بیمار از ایستادن عاجز و ناتوان گردید، در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

ج: بیماری که ایستادن برای او [به جهت دردی]، سخت دشوار و طاقت فرسا است، نشسته با رکوع و سجده نماز بخواند.

س: اگر شخص بیمار و دردمند، توان رکوع و سجده کردن را نداشت، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: اگر چنانچه بیمار از رکوع کردن و سجده نمودن عاجز و ناتوان بود، در این صورت رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید؛ و اشاره‌ی خود را برای سجده پایین‌تر از اشاره‌ی خود برای رکوع قرار دهد؛ و درست نیست که چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید.

س: اگر شخص بیمار از نشستن عاجز گردید، در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

ج: هر گاه شخص بیمار از نشستن عاجز و ناتوان گردید، افتاده بر پشت نماز بگزارد در حالی که پاهای او به سوی قبله است؛ و هر دو زانوی خویش را بالا نماید و سر خویش را بر بالشی بلند کند تا روی او به سوی قبله گردد و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.

س: اگر چنانچه شخص بیمار [از نشستن عاجز و ناتوان گردید و] خویشتن را بر پهلوی خویش انداخت و نماز را گزارد، آیا در این صورت نماز وی درست است؟

ج: اگر شخص بیماری خویشتن را بر پهلو انداخت در حالی که صورتش به سوی قبله است و رکوع و سجده را با اشاره ادا نمود، در این صورت نمازش درست است.

س: اگر شخص بیمار از نمازگزاران با اشاره‌ی سر عاجز و ناتوان گردید، آیا می‌تواند نماز خویش را با اشاره‌ی چشم، یا ابرو یا قلب ادا نماید؟

ج: نماز گزاردن فقط با اشاره‌ی سر درست است؛ و هر گاه شخص بیمار از نماز گزاردن با اشاره‌ی سر عاجز گردید، در این صورت ادای نماز از وی [به مدت یک شبانه روز] به تأخیر می‌افتد؛ [پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد و آنچه را که بر یک شبانه روز افزون گردید، از وی ساقط است؛ و اشاره با چشم؛ یا با ابرو، یا با قلب درست نیست].

س: اگر چنانچه شخص بیمار، توان ایستادن را داشت ولی از رکوع و سجده کردن عاجز و ناتوان بود، در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخواند؟

ج: در این صورت برای شخص بیمار ایستادن لازم نیست، و برای وی بهتر آن است که نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند؛ و اگر نمازش را به حالت ایستاده و با اشاره گزارد، باز هم درست است.

س: اگر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد و سپس - به جهت عارض شدن دردی - از ایستادن عاجز و ناتوان گردید، در این صورت چگونه نماز خویش را به پایان برساند؟

ج: هر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد، و سپس از ایستادن عاجز گردید؛ نشسته رکوع و سجده نماید و نمازش را به پایان برساند.

و اگر چنانچه از رکوع و سجده کردن عاجز بود؛ رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید و با اشاره نمازش را به پایان برساند؛ و اگر از نشستن عاجز و ناتوان بود، در این صورت خویشتن را بر پشت بیاندازد و با اشاره، نماز خویش را به پایان برساند.

س: اگر شخصی بیمار، به خاطر درد و مرض، نماز خویش را نشسته می‌خواند و در حالت نشسته رکوع و سجده می‌نمود، و سپس در اثنای نماز سلامتی و تندرستی خویش را به دست آورد، در این صورت آیا باید نماز خویش را اعاده کند؟

ج: در این صورت نماز خویش را اعاده نکند؛ بلکه مقدار باقی مانده‌ی نماز خویش را به حالت ایستاده بخواند.

س: اگر بیمار نماز خویش را با اشاره می‌خواند، سپس به رکوع کردن و سجده نمودن قادر و توانا شد، آیا در این صورت می‌تواند باقی مانده‌ی نماز خویش را با رکوع و سجده بخواند؟

ج: در این صورت نمی‌تواند باقی مانده‌ی نماز خویش را با رکوع و سجده بخواند، بلکه باید نمازش را اعاده نماید.

س: اگر از کسی چندین نماز به جهت عارض شدن بیهوشی فوت گردید، در این صورت حکم نمازهای قضایی وی چیست؟

ج: کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی فوت گردید، در این صورت حکم نمازهای قضایی وی چیست؟

ج: کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی تا پنج نماز یا کمتر از آن ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شده‌ی خویش را قضا آورد.

و اگر چنانچه بر او بیهوشی عارض گردید و این بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در این صورت این نمازها از ذمه‌ی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آن‌ها نیست.

نماز مسافر

س: آیا در شریعت مقدس اسلام، احکام و مسائلی به افراد مسافر تعلّق می‌گیرد؟

ج: آری؛ در شریعت مقدس اسلام، افراد مسافر دارای احکام و مسائلی هستند که در کتاب‌های فقهی بدان‌ها اشاره رفته است.

س: چه احکام و مسائلی به نماز مسافر تعلّق می‌گیرد؟

ج: هر گاه کسی بخواهد با پیاده روی یا با راه پیمودن شتر، مسافت راه سه روز (از کوتاه‌ترین روزهای سال) را طی کند، و با این نیت از شهر یا روستای خویش بیرون شد؛ در این صورت نمازهای فرض چهار رکعتی خویش را قصر نماید. و «قصر» به این معنی است که نمازهای چهار رکعتی ظهر، عصر و عشاء را به جای چهار چهار رکعت، دو دو رکعت بخواند؛ ولی در نماز مغرب، [صبح]، وتر، سنّت و نفل، نماز را کوتاه نگرداند[65].

س: اگر شخص مسافر، نمازهای چهار رکعتی خویش را کوتاه نخواند، بلکه آن‌ها را در سفر تمام خواند، آیا در این صورت بدو ثواب و پاداشی می‌رسد؟

ج: کوتاه خواندن نمازهای چهار رکعتی در سفر، از ناحیه‌ی شرع مقدس اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛ از این رو برای مسافر مکروه است که در سفر، بیشتر از دو رکعت بخواند.

س: اگر شخص مسافر، نمازهای چهار رکعتی خویش را کوتاه نخواند - با وجودی که این کارش مکروه است - اگر چهار رکعت نماز را در سفر به صورت کامل خواند، آیا در این صورت این چهار رکعت، کفایت دو رکعت فرض وی را می‌کند؟

ج: اگر چنانچه مسافر، نماز چهار رکعتی را کامل خواند و بعد از دو رکعت اوّل به اندازه‌ی تشهّد در قعده نشست، نمازش صحیح است، و دو رکعت اول، «فرض» و دو رکعت اخیر، «نفل» می‌گردد. [ولی این نماز مکروه می‌باشد، به جهت آن که نمازگزار سلام را از محلّ آن به تأخیر انداخته است].

س: اگر مسافر نماز چهار رکعتی را کامل خواند و بعد از دو رکعت اوّل به اندازه‌ی تشهد در قعده ننشست، در این صورت، تکلیف چیست؟

ج: با این کار، نماز فرض مسافر، باطل می‌گردد[66] و باید نمازش را اعاده کند.

س: آیا شخص مسافر در برخی اوقات می‌تواند نمازهای چهار رکعتی خویش را کامل بخواند؟

ج: آری؛ شخص مسافر در دو صورت می‌تواند نمازهای چهار رکعتی خویش را کامل بخواند:

1-     هر گاه مسافر در وقت نماز[67]، به امام مقیم اقتدا کند.

2-     هر گاه مسافر برای مدت پانزده روز یا بیشتر، در شهر یا روستایی، نیت اقامت را نماید.

س: اگر شخص مسافر، نیت اقامت را برای مدت کمتر از پانزده روز کرد، تکلیف چیست؟

ج: در این صورت باید همچنان فرض خویش را کوتاه گرداند و آن را کامل نخواند.

س: اگر شخص مسافر، به شهر یا روستایی داخل شد، و نیت اقامت را برای مدت 15 روز نکرد، بلکه امروز و فردا کرد و ده‌ها روز بدون نیت اقامت، در سفر باقی ماند، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: در این صورت که نیت اقامت را نکرده، و سال‌ها بدون نیت اقامت، در سفر باقی مانده است، نمازش را کوتاه گرداند و نمازهای چهار رکعتی خویش را دو رکعت بخواند.

س: اگر سپاه اسلام در سرزمین دشمن وارد شد و سپاهیان، نیت اقامت را برای پانزده روز کردند، آیا در این صورت بر آن‌ها واجب است تا نمازهایشان را کامل بخوانند؟

ج: بر سپاهیان اسلام لازم است تا نمازهای خویش را کوتاه بخوانند؛ زیرا نیت آن‌ها فاقد اعتبار است.

س: اگر مسافر در مقام امامت به اشخاص مقیم نماز گزارد، آیا در این صورت باید نماز خویش را کوتاه بخواند؟

ج: آری؛ هر گاه مسافر در نمازهای چهار رکعتی امامت اشخاص مقیم را به عهده گرفت، در این صورت وی نماز خویش را کوتاه بخواند؛ و اشخاص مقیمی که بدو اقتدا کرده اند، پس از سلام امامِ مسافر، دو رکعت دیگر خویش را به تنهایی به پایان برسانند.

س: آیا برای امامِ مسافر، لازم است تا مقتدی‌های مقیم را از مسافر بودنش، آگاه و مطلع بگرداند؟

ج: آری؛ برای امام مسافر، مستحب است تا پس از سلام دادن، به مقتدی‌های مقیم بگوید: «نماز خویش را تمام کنید، زیرا من مسافر هستم». [و بهتر این است که این جمله را هم پیش از شروع کردن در نماز و هم بعد از فارغ شدن از آن، دو بار بگوید].

س: اگر مسافر به مدت پانزده روز نیت اقامت در مکه و مِنٰی کرد، آیا در این صورت وی مسافر است یا مقیم؟

ج: چنین فردی، مسافر به شمار می‌آید؛ زیرا اقامت در یک منطقه و آبادی، اعتبار دارد.

س: اگر چنانچه شخص مسافر به وطن خویش باز گردد و نیت نیز ندارد تا در آن جا پانزده روز بماند، آیا در این صورت نمازش را کوتاه بخواند یا کامل؟

ج: هر گاه شخص مسافر به وطن خویش داخل شود - گر چه به اندازه‌ی یک ساعت هم باشد - باز هم باید نماز خویش را کامل بخواند؛ زیرا برای شخص مسافر، در وقت داخل شدن به وطنش، نیت کردن اقامت، شرط نیست.

س: اگر چنانچه شخصی، وطن اصلی خویش را که در آن متولد شده و در آن جا مدتی را زندگی به سر کرده، ترک کرد و از آن جا به سوی سرزمینی دیگر منتقل گردید و در آن توطّن گزید؛ سپس به جهت نیازی به سوی وطن اوّل خویش بازگشت، در این صورت آیا نمازش را کوتاه بخواند یا کامل؟

ج: اگر فاصله‌ی وطن اولِ وی با وطن دوّمش، به اندازه‌ی مسافتِ راه سه روز یا بیشتر از آن بود، در این صورت در وطن اوّل خویش، نماز خود را کوتاه گرداند؛ [زیرا که آن جا دیگر وطن اصلی او نیست] و رسول خدا ج نیز مکه‌ی مکرّمه را به مقصد مدینه‌ی منوّره ترک کرد و از آن جا هجرت نمود، و چون بعدها به مکه‌ی مکرّمه داخل شد، نماز خویش را کوتاه گزارد.

س: اگر از شخص مسافر، نماز چهار رکعتی در حال سفر فوت شد، و به وطن خویش داخل شد و می‌خواهد آن را قضا بیاورد؛ یا اگر از شخص مقیم، نماز چهار رکعتی در حال اقامت قضا شد، و بعد مسافر شد و می‌خواهد آن را در سفر قضا بیاورد، در این صورت قضای نماز سفر و حَضَر را چگونه باید بیاورد؟

ج: در اصل، موضوع «قضا آوردن نمازها» همانند موضوع «ادای نمازها» است؛ از این رو اگر چنانچه نماز را در سفر فوت کرد، باید دو رکعت در حَضَر قضا آورد؛ و اگر چنانچه نماز را در حال اقامت فوت کرد، باید چهار رکعت در سفر قضا آورد.

س: کوتاه گردانیدن نماز در سفر، «رخصت» است؛ حال سؤال اینجاست که آیا این رخصت، مخصوص «سفر طاعت» است (همچون حج و جهاد)؛ یا «سفر طاعت» و «سفر معصیت» (همچون دزدی) در آن یکسان است؟

ج: کوتاه کردن نماز در هر سفری جواز دارد؛ چه آن سفر، «سفر طاعت» بوده باشد؛ (همچون حج و جهاد؛ یا برای امر مباحی باشد، همچون تجارت)؛ یا برای امری که در آن معصیت و گناه است (همچون دزدی).

س: در این زمان، مردم با ماشین‌ها و هواپیماها به مسافرت می‌پردازند، و در این راستا هیچ گونه سختی و مشقتی بدان‌ها نمی‌رسد، آیا در این صورت نیز می‌توانند نمازشان را در سفر کوتاه بخوانند؟

ج: هر گاه مسافران از وطن خویش به نیت مسافرت بیرون شوند و مسافتِ سفر را [با هر وسیله ای] بپیمایند، در این صورت نمازهای خویش را کوتاه بخوانند؛ زیرا خود سفر، جانشین سختی و مشقت است.

س: آیا شخص مسافر می‌تواند تا در میان نمازهای ظهر و عصر، یا مغرب و عشاء در مسافرت جمع کند؟

ج: جمع کردن نمازهای ظهر و عصر، یا مغرب و عشاء در مسافرت، به صورت «فعلی وعملی» جایز است، ولی به صورت «وقتی» جایز نیست؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿...إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا [النساء: 103]؛ «بی گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است».

س: منظور از این که شخص مسافر می‌تواند به صورت «فعلی وعملی» در میان نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشاء جمع کند ولی نمی‌تواند به صورت «وقتی» در میان نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشاء جمع نماید چیست؟

ج: «جمع فعلی وعملی»: به جمع کردنی گفته می‌شود که شخص مسافر نماز ظهر را تا آخر وقت آن به تأخیر اندازد، و نماز عصر را در اوّل وقت آن به تعجیل بخواند؛ یعنی: نماز ظهر را در آخر وقت آن، و نماز عصر را در اوّل وقت آن بخواند؛ و همچنین نماز مغرب را تا آخر وقت آن به تأخیر اندازد و نماز عشاء را در اوّل وقت آن بخواند؛ و بدین جمع، «جمع فعلی وعملی» می‌گویند که در اصطلاح صاحب نظران فقهی به «جمع صوری» معروف است.

و «جمع وقتی» آن است که: نماز یک وقت، در وقت دیگری به صورت «جمع تقدیم» یا «جمع تأخیر» خوانده شود. [«جمع تقدیم»: به این صورت است که نمازهای ظهر و عصر را در وقت نماز ظهر بخوانند؛ یا نمازهای مغرب و عشاء را در وقت نماز مغرب بگزارند؛ و «جمع تأخیر»: به این صورت است که نمازهای ظهر و عصر را در وقت نماز عصر بخوانند؛ یا نمازهای مغرب و عشاء را در وقت نماز عشاء با هم بخوانند].

و از دیدگاه احناف، خواندن نماز یک وقت در وقت دیگری - چه به صورت جمع تقدیم یا جمع تأخیر - درست نیست؛ و صاحب نظران فقهی به «جمع وقتی»، اصطلاح «جمع حقیقی» را اطلاق نموده‌اند.

نماز جمعه

س: حکم نماز جمعه را بیان کنید؟

ج: نماز جعه، بر هر فرد عاقل، بالغ، آزاد، مذکر، سالم و تندرست، بینا و مقیم، فرض عین می‌باشد.

س: آیا برای اقامه‌ی نماز جمعه، شرایطی وجود دارد؟

ج: آری؛ برای اقامه‌ی نماز جمعه، شرایطی وجود دارد که عبارتند از:

1-  اقامه نماز جمعه در شهر بزرگ[68]، یا در عیدگاه شهر باشد؛ و بر پایی نماز جمعه در قریه‌ها و روستاها صحیح نیست.

2-  این که نماز جمعه، توسط سلطان (خلیفه، رئیس جمهور، پادشاه)، یا کسی که سلطان او را مأمور ساخته (نائب آن)، بر پا گردد؛ و یا اینکه نماز جمعه توسط کسی بر پا شود که خود مسلمانان با توافق و رضایت همدیگر او را به امام جمعه شدن خویش تعیین نمایند[69].

3-  این که نماز جمعه در وقت ظهر اقامه گردد؛ پس برگزاری نماز جمعه پیش از وقت ظهر و بعد از آن، صحیح نیست.

4-  ایراد کردن خطبه؛ در صورتی که در وقت ظهر و قبل از نماز جمعه، ایراد گردد.

امام ابوحنیفه / بر این باور است که اگر خطیب جمعه، - به اختصار و اِجمال - تنها به ذکر خدا بپردازد، خطبه درست است؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / برآنند که لازم است تا خطیب جمعه، ذکری طولانی ایراد کند؛ زیرا زمانی به خطبه‌ی جمعه، «خطبه» می‌گویند که در آن ذکری طولانی ایراد شود.

5-  این که نماز جمعه، با جماعت بر پا گردد. [پس نماز جمعه صحیح نیست اگر آن را تنها تنها گزارند]؛ و امام ابوحنیفه / و امام محمد / بر آنند که جماعت در نماز جمعه با سه مرد به جز امام، منعقد می‌شود؛ و امام ابویوسف / بر این باور است که جماعت در نماز جمعه با دو نفر به جز امام، منعقد می‌گردد[70].

س: به وسیله‌ی چه عذرهایی، حضور در نماز جمعه ساقط می‌گردد؟

ج: اگر کسی دارای این عذرها باشد، می‌تواند در نماز جمعه شرکت نکند:

1-  نمازگزار، مسافری باشد که مسافتِ سفر را پیموده است.

2-  نمازگزار، زن باشد.

3-  نمازگزار، مریض و دردمند باشد.

4-  نمازگزار، نابینا باشد.

5-  نمازگزار، برده باشد.

از این رو نماز جمعه، بر مسافر، زن، مریض، نابینا و برده واجب نیست.

س: کسانی که نمازجمعه بر آنان واجب نیست، اگر چنانچه در نماز جمعه شرکت کنند و همراه مردم نماز جمعه بخوانند، آیا در این صورت نمازشان درست است؛ و آیا این نماز، جایگزین نماز فرض ظهر آنان می‌گردد؟

ج: آری؛ در این صورت نمازشان صحیح است و نماز ظهر از ایشان ساقط می‌گردد و به هیچ وجه ضرورتی ندارد که نماز ظهرشان را بخوانند.

س: اگر امامت نماز جمعه را برده، مریض، مسافر یا نابینا به عهده گرفت و افراد آزاد، سالم و تندرست و مقیم بدو اقتدا کردند، آیا در این صورت، نماز امام و مقتدی صحیح است؟

ج: آری؛ درست است که اشخاص برده، مریض، ... امامِ افراد آزاد، سالم و تندرست و مقیم شوند؛ و در این صورت نماز تمامی آن‌ها درست است.

س: اگر از کسی نماز جمعه - به خاطر عذری - فوت شد، در این صورت چه چیزی بر او واجب می‌گردد؟

ج: هر گاه فردی نمی‌تواند به خاطر عذری، در نماز جمعه شرکت کند، باید نماز ظهر خویش را بخواند؛ و همچنین اگر کسی [به هر جهتی] در نماز جمعه حضور نیافت، باید نماز ظهر خود را بگزارد؛ اگر چه کسی که بدون عذر، نماز جمعه را ترک می‌کند، گنهکار است.

س: اگر کسی - بدون عذر - نماز ظهر خویش را پیش از ادای نماز جمعه در منزلش خواند، آیا این کارش درست است؟

ج: چنین کاری حرام است.

س: اگر کسی - بدون عذر - نماز ظهر خویش را پیش از ادای نماز جمعه در منزلش خواند؛ و وقت ظهر نیز خارج شد، آیا در این صورت نمازی را که خوانده است، جای فرض ظهر را می‌گیرد؟

ج: آری؛ در این صورت جای فرض ظهر را می‌گیرد؛ [گر چه چنین فردی مرتکب کاری حرام شده و گنهکار می‌باشد].

س: اگر کسی - بدون عذر - نماز ظهر خود را پیش از ادای نماز جمعه در منزلش خواند، سپس به سوی نماز جمعه حرکت کرد و نماز جمعه را همراه امام خواند؛ در این صورت تکلیف این نمازگزار چیست؟

ج: در این صورت، نماز جمعه‌ی وی درست است و نماز ظهر وی باطل می‌گردد.

امام ابوحنیفه / گوید: به محض این که به سوی نماز جمعه حرکت می‌کند، نماز ظهری که خوانده است، باطل می‌گردد؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که تا زمانی که همراه امام در نماز جمعه داخل نشود، نماز ظهرش باطل نمی‌گردد.

س: آیا افراد معذور و زندانی می‌توانند در روز جمعه، نماز ظهر خویش را با جماعت بخوانند؟

ج: برای اشخاص معذور و زندانی مکروه است که نماز ظهر خویش را در روز جمعه (در شهر) به جماعت بخوانند؛ بلکه باید نماز ظهر خویش را تنها تنها بگزارند.

س: اگر کسی دیر به نماز جمعه رسید و تنها یک رکعت نماز جمعه را دریافت، در این صورت تکلیف وی چیست؟

ج: کسی که دیر رسیده و تنها یک رکعت نماز جمعه را دریافته است، پس از سلام دادن امام، برخاسته و یک رکعت باقی مانده را به تنهایی بخواند.

س: اگر کسی نماز جمعه را در تشهّد یا در سجده‌ی سهو دریافت، در این صورت چه باید بکند؟

ج: امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / بر این باورند: کسی که نماز جمعه را در تشهّد یا در سجده‌ی سهو درک کرده باشد، پس به تحقیق که جمعه را دریافته است؛ از این رو پس از سلام دادن امام، برخاسته و دو رکعت فوت شده‌ی خویش را تمام گرداند.

و امام محمد / گوید: اگر بیشترین قسمتِ رکعت دوّم را درک کرد، در این صورت، پس از سلام دادن امام، برخاسته و رکعت‌های فوت شده‌ی نماز جمعه را تمام گرداند؛ و اگر کمترین قسمتِ رکعت دوّم را درک کرده بود، در این صورت باید نیت چهار رکعت نماز ظهر را بیاورد و به امام اقتدا نماید و پس از سلام دادن امام برخیزد و چهار رکعت نماز ظهر را بخواند.

س: حکم داد و ستد پس از اذان جمعه چیست؟

ج: هنگامی که در روز جمعه برای نماز جمعه اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید.

س: چون امام برای ایراد خطبه بیرون آمد، پس حکم نمازگزاردن و سخن گفتن چیست؟

ج: امام ابوحنیفه / گوید: چون امام برای ایراد خطبه بیرون آمد، پس مردم تا پایان خطبه، نه نماز بگزارند و نه سخن بگویند. و امام ابویوسف / و امام محمد / گویند: تا هنگامی که امام به ایراد خطبه نپرداخته، سخن گفتن اشکالی ندارد.

س: برای نماز جمعه، چند بار اذان گفته می‌شود؟

ج: برای نماز جمعه، دو بار اذان گفته می‌شود:

1-  هر گاه خورشید از میانه‌ی آسمان به سمت غرب، مایل شود. (هنگام زوال خورشید)؛ در این ساعت مردمان به سوی نماز جمعه بشتابند و داد و ستد را رها نمایند و به سوی ذکر و یاد خدا روان شوند.

2-  هر گاه امام بر بالای منبر بالا رود و بر آن نشیند، مؤذن در جلوی امام اذان گوید؛ آن گاه امام دو خطبه ایراد کند؛ و چون از خطبه‌ی دوّم فارغ شد، نماز جمعه را بر پا نماید.

س: چه اموری در خطبه، سنّت است؟

ج:‌ این که خطیب، ایستاده خطبه بخواند؛‌ خطیب از حَدَث و نجاست پاک باشد؛ خطیب دو خطبه ایراد نماید و میان دو خطبه با اندکی نشستن، فاصله قرار دهد.

س: امام، قرائت نماز جمعه را با صدای بلند بخواند یا با صدای آهسته؟

ج: امام، قرائت نماز جمعه را با صدای بلند بخواند.

س: اگر نمازگزاری از خطیب دور بود، در این صورت حکم شنیدن خطبه برای او چیست؟

ج: حکم شنیدن خطبه برای کسی که از خطیب دور است، همانند حکم کسی است که به خطیب نزدیک است؛ از این رو برای هر یک از کسانی که از خطیب دوراند، یا به خطیب نزدیک‌اند، واجب است تا به هنگام ایراد خطبه، به خطبه گوش فرا دهند و خاموش باشند؛ چه صدای خطیب را بشنوند یا نشنوند.

نمازهای عید فطر و عید قربان

س: حکم نمازهای عید فطر و عید قربان را بیان کنید؟

ج: نمازهای عید فطر و عید قربان بر کسانی واجب است که نماز جمعه بر آن‌ها واجب می‌باشد؛ [یعنی افراد سالم، آزاد، مذکر، مقیم و بینا و در حال امنیت].

س: اوّل و آخر وقت نمازهای عید را بیان دارید؟

ج: وقت نماز عیدین آن گاه شروع می‌شود که خورشید [به اندازه‌ی یک نیزه] بالا آید؛ و با زوال خورشید، وقت آن به پایان می‌رسد. و تعجیل نماز در عید قربان مستحب است؛ زیرا پس از نماز، ذبح قربانی وجود دارد؛ و در عید فطر تأخیر نماز مستحب می‌باشد.

س: در روزهای عید فطر و عید قربان، چه مواردی سنّت هستند؟

ج: در روزهای عید فطر و عید قربان، انجام این کارها، سنّت و مستحب می‌باشد:

مسواک کردن؛ غسل نمودن؛ استعمال کردن خوشبویی؛ پوشیدن زیباترین و بهترین لباس؛ اگر روز عید فطر بود، چند دانه خرما به صورت طاق، یا خوردنی شیرین، بخورد؛ و پیش از رفتن به عید گاه، صدقه‌ی فطر خویش را بپردازد.

و اگر روز عید قربان بود، ‌خوردن را از نماز به تأخیر اندازد؛ و آن گاه که از نماز خویش فارغ شد، قربانی‌اش را ذبح کند، و از قربانی خویش بخورد.

س: آیا شخص نمازگزار در مسیر راه برای نمازهای عید فطر و عید قربان تکبیر بگوید؟

ج: امام ابوحنیفه / ، امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند: هر گاه در روز عید قربان به طرف عیدگاه حرکت کرد، در مسیر راه با صدای بلند تکبیر بگوید. و علماء و صاحب نظران فقهی احناف در مورد عید فطر با همدیگر اختلاف نظر دارند: امام ابویوسف / و امام محمد / گویند: در عید فطر نیز تکبیر بگوید؛ و امام ابوحنیفه / گوید: در روز عید فطر، تکبیر نگوید[71].

س: در رفتن به سوی عیدگاه [در نمازهای عید فطر و قربان]، چه سنّت معروفی وجود دارد؟

ج: به هنگام رفتن برای اقامه‌ی نماز عیدین، رفتن از یک مسیر و بازگشت از مسیری دیگر، مستحب می‌باشد.

س: آیا نمازگزار می‌تواند در عیدگاه پیش از نماز عید نماز نفل بخواند؟

ج: گزاردن نماز نفل در عیدگاه پیش از نماز عید و پیش از آن، روا نیست.

س: چگونگی نمازهای عید فطر و عید قربان را بیان دارید؟

ج: چگونگی نماز عیدین، بدین صورت است که: امام همراه مردم از آبادی به سوی فضای باز و صحرای کنار شهر، جهت ادای نماز عیدین بیرون می‌شود؛ ‌پس از آن امام برای مردم دو رکعت نماز بگزارد؛ این طور که ابتدا تکبیر تحریمه بگوید؛ سپس «سبحانک اللهم...» را بخواند؛ پس از آن سه بار با صدای بلند «الله اکبر» بگوید و در هر تکبیر دست هایش را به برابر گوش‌هایش بلند نماید؛ آن گاه «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای آهسته بخواند؛ و پس از آن، سوره‌ی فاتحه را همراه با سوره‌ای دیگر با صدای بلند قرائت نماید. آن گاه رکوع و سجده کند همان گونه که در نمازهای روزانه رکوع و سجده می‌نماید؛‌ و به این ترتیب رکعت اوّل را به پایان رسانده است.

و چون به رکعت دوّم برخاست، به صورت آهسته «بسم الله الرحمن الرحیم» را بگوید؛ سپس سوره‌ی فاتحه را همراه با سوره‌ای دیگر با صدای بلند قرائت کند، و چون از قرائت فارغ گردید، سه بار با صدای بلند «الله اکبر» بگوید، و با هر تکبیر، دست‌های خویش را نیز بلند نماید. و سپس تکبیر چهارم را بدون این که دست هایش را بلند کند، بگوید و به رکوع برود و نماز را همانند نمازهای روزانه به پایان برساند؛ این طور که پس از خواندن تشهّد، درود و دعا، به سمت راست و چپ سلام بدهد.

س: آیا در میان تکبیرات زوائد، دست‌ها باید آویزان باشند، یا باید زیر ناف بسته شوند؟

ج: دست‌ها در تمامی تکبیرات زوائد، باید آویزان و رها باشند؛ به جز در رکعت اوّل پس از گفتن تکبیر سوم؛ که در آن جا دست‌ها باید زیر ناف نهاده شوند.

س: چگونگی نماز عید را برای امام بیان کردید، حال بفرمایید که مقتدی‌ها در نماز عید چه باید بکنند؟

ج: مقتدی‌ها در تمامی امور باید به امام اقتدا کنند؛ به جز این که مقتدی‌ها «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و «بسم الله الرحمن الرحیم» و قرائت را نخوانند؛ و همچنین تکبیرات را با صدای بلند نگویند، بلکه آن‌ها را با آهستگی بخوانند.

س: آیا در نمازهای عید فطر و عید قربان، خطبه وجود دارد؟

ج: آری؛ پس از گزاردن نمازهای عید فطر و عید قربان، ایراد دو خطبه، سنّت است؛ از این رو امام به ایراد خطبه بپردازد و در ضمن ایراد دو خطبه، مردم را به احکام و مسائل عید، مانند: صدقه‌ی فطر در عید فطر، و احکام و مسائل قربانی و تکبیرات تشریق در خطبه‌ی نماز عید قربان، راهنمایی و ارشاد نماید.

س: حکم خطبه‌ی نمازهای عید فطر و عید قربان چیست؟

ج: خطبه‌های نماز عید فطر و نماز عید قربان، سنّت است که پس از نمازهای عید، ایراد می‌گردد.

س: حکم شنیدن خطبه برای مقتدی‌ها و حضّار مجلس چیست؟

ج: گوش فرا دادن و خاموشی گزیدن به هنگام ایراد هر خطبه‌ای واجب است؛ و فرقی نمی‌کند که این خطبه، «خطبه‌ی جمعه» باشد یا «خطبه‌ی عید».

س: اگر از کسی نماز عیدین با امام فوت شد، آیا در این صورت باید نماز عید را قضا بیاورد؟

ج: کسی که نماز عیدین با امام از وی فوت شده است، آن را قضا نیاورد؛ [زیرا که گزاردن نماز عیدین بدون جماعت صحیح نیست].

س: اگر چنانچه هلال عید فطر بر مردم [به جهت ابری بودن هوا یا ..]. مخفی و پوشیده ماند؛ و پس از زوال خورشید، مردم در پیش امام گواهی دادند که هلال عید فطر را دیده‌اند، در این صورت نماز عید فطر را چه وقت برگزار نمایند؟

ج: در این صورت نماز عید فطر را به فردای آن روز موکول نمایند.

س: اگر برای مردم عذری پیش آمد، و از برگزار کردن نماز عید فطر در روز دوّم هم باز ماندند، در این صورت،‌ چه وقت آن را برگزار نمایند؟

ج: تأخیر نماز عید فطر، تنها به فردای آن جایز است؛ از این رو پس از گذشت روز دوّم، نماز عید فطر برگزار نمی‌گردد و خوانده نمی‌شود.

س: اگر چنانچه عذری موجّه پیش آمد و نماز عید قربان در روز آن برگزار نشد، در این صورت چه وقت آن را بخوانند؟

ج: اگر چنانچه عذری موجود بود، در این صورت به تأخیر انداختن نماز عید قربان تا روز دوازدهم ذوالحجّه [یعنی دو روز پس از عید] جواز دارد؛ و پس از سپری شدن دو روز پس از عید، دیگر نماز عید قربان خوانده نمی‌شود.

س: «تکبیرات تشریق» چیست؟

ج: «تکبیرات تشریق» این است که پس از هر نماز فرض[72]، بگوید: «الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله والله اکبر، الله اکبر ولله الحمد».

س: گفتن تکبیرات تشریق، از چه زمانی شروع می‌شود و در چه زمانی پایان می‌یابد؟

ج: امام ابوحنیفه / گوید:‌گفتن تکبیر تشریق پس از نماز صبح روز عرفه - یعنی روز نهم از ذی الحجّه - شروع می‌شود، و پس از نماز عصر روز عید قربان به پایان می‌رسد.

و امام ابویوسف / و امام محمد / گویند:‌ گفتن تکبیرات تشریق، پس از نماز صبح روز عرفه آغاز می‌گردد و تا نماز عصر روز سیزدهم از ذی الحجّه ادامه دارد؛‌ و فتوا نیز به قول امام ابویوسف و امام محمد است.[73] [از این رو گفتن تکبیرات تشریق یک بار به طور جَهری پس از نماز صبح روز عرفه - روز دهم از ذی الحجّه - تا عصر روز سیزدهم از ذی الحجّه بر هر کسی که نماز فرض را می‌خواند واجب است؛ چه نماز را به جماعت بخواند یا به تنهایی؛ چه مسافر باشد یا مقیم؛‌ چه مرد باشد یا زن؛ و چه روستایی باشد یا شهری].

س: آیا تکبیرات تشریق با صدای بلند خوانده می‌شود یا با صدای آهسته؟

ج: امام و مقتدی، تکبیرات تشریق را با صدای بلند بگویند؛ و فقط زنان تکبیرات تشریق را به صورت آهسته بخوانند.

س: اگر چنانچه امام، گفتن تکبیرات تشریق را پس از نماز فراموش کرد، آیا مقتدی می‌تواند تکبیرات را بگوید؟

ج: آری؛ ‌هر گاه پس از نماز، امام فراموش کرد تا تکبیرات تشریق را بگوید، در این صورت مقتدی می‌تواند تکبیر تشریق را بگوید.

س: تکبیرات تشریق، چه حکمی دارند؟

ج: گفتن تکبیرات تشریق، بر هر کسی که یکی از نمازهای پنج گانه‌ی فرض یا جمعه را می‌خواند، واجب است. [چه نماز را به جماعت بخواند یا به تنهایی؛ چه مسافر باشد یا مقیم؛ چه مرد باشد یا زن؛ و چه روستایی باشد یا شهری]؛ و فرد نمازگزار به مجرّد سلام، باید گفتن تکبیر تشریق را شروع نماید[74].

نماز کسوف (خورشید گرفتگی، و «نماز خُسوف»‌:‌ ماه گرفتگی)

س:‌ به هنگام خورشید گرفتگی، مسلمانان چه باید بکنند؟

ج: هر گاه پدیده‌ی خورشید گرفتگی اتفاق افتاد، امام برای مردم دو رکعت نماز همانند سایر نمازهای نفل، بدون اذان و اقامه، برگزار نماید؛ این طور که در هر رکعت، یک رکوع و دو سجده نماید؛‌ و قرائت را در هر دو رکعت نماز خورشیدگرفتگی، طولانی گرداند؛ ‌و چون امام از نماز فارغ گردید، تا آن گاه که خورشید آشکار گردد، مشغول دعا نمودن باشد.

س: قرائت در نماز خورشید گرفتگی، با صدای بلند باید خوانده شود یا با صدای آهسته؟

ج: در این زمینه، در میان علماء و صاحب نظران فقهی احناف، اختلاف نظر وجود دارد؛ امام ابوحنیفه / بر این باور است که قرائت نماز خورشید گرفتگی، باید با صدای آهسته باشد؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / بر آنند که قرائت باید با صدای بلند باشد.

س: چه کسی باید امامت نماز خورشید گرفتگی را به عهده بگیرد؟

ج: ‌هر امام و پیشنمازی که نماز جمعه را با مردم می‌خواند، امامت نماز خورشید گرفتگی را نیز به عهده بگیرد.

س: اگر امام جمعه حضور نداشت، در این صورت چه کسی باید امامت نماز خورشید گرفتگی را به عهده بگیرد؟

ج: اگر چنانچه امام جمعه حضور نداشت، در این صورت مردم به تنهایی نماز خورشید گرفتگی را بگزارند.

س: آیا در نماز خورشید گرفتگی، خطبه وجود دارد؟

ج: در نماز خورشید گرفتگی، خطبه وجود ندارد.

س: به هنگام «خُسوف» (ماه گرفتگی)، مسلمانان چه باید بکنند؟

ج: [اقامه‌ی جماعت در نماز ماه گرفتگی - خُسوف - سنّت نیست، بلکه] مردم در آن تنها، تنها بدون جماعت نماز ماه گرفتگی را بخوانند.

س: در خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی، آیا اعمال و رفتاری دیگر به جز گزاردن نماز، وجود دارد؟

ج: عایشهل گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ الشمس والقمر آیتان من آیات الله لایخسفان لـموت احد ولا لحیاته، فاذا رأیتم ذلک فادعوا الله وصلّوا وتصدّقوا»[75]؛ «بی‌گمان خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند؛ و بی تردید آن دو به خاطر مرگ یا حیات هیچ کس گرفته نمی‌شوند؛ پس هر گاه گرفتن آن‌ها را دیدید، دعا کنید و نماز بخوانید و صدقه بدهید».

و اسماءل گوید: «لقد امر النبی ج بالعتاقة فی کسوف الشمس»[76]؛ «پیامبر ج به هنگام خورشید گرفتگی، به آزاد کردن برده دستور دادند».

نماز استسقاء (طلب باران)

س: معنا و مفهوم «استسقاء» چیست؟

ج: «استسقاء»، یعنی طلب کردن بندگان، باران را از خداوند متعال در هنگام خشکسالی و قحطی. [به عبارتی دیگر: استسقاء به معنی طلب و درخواست باریدن باران برای ایجاد آبادانی و رفاه و وفور نعمت از خداوند، به وسیله‌ی نماز و ذکر و دعا و استغفار در خشکسالی است].

س: در نماز «استسقاء» (طلب باران)، مسلمانان چه باید بکنند؟

ج: خواندن نماز «استسقاء» جایز است و واجب نیست؛ از این رو اگر چنانچه مردم به هنگام خشکسالی، تنها به دعا و استغفار بسنده کنند، باز هم درست است؛ و ثابت گردیده است که رسول خدا ج در برخی اوقات نماز «استسقاء» را خوانده‌اند، و در برخی اوقات نیز در روزهای جمعه بر بالای منبر خویش برای باریدن باران فقط دعا کرده‌اند و نماز نخوانده‌اند؛ و هر دو کار از پیامبر گرامی اسلام ج ثابت است.

س: در کتاب‌های فقهی چنین آمده که امام ابوحنیفه / گفته است: «در استسقاء، نماز سنّتی وجود ندارد»؛ این سخن امام ابوحنیفه / ، چه معنا و مفهومی دارد؟

ج: این سخن امام ابوحنیفه / بدین معنی است که در استسقاء، گزاردن نمازی معین و مشخّص وجود ندارد؛ و در استسقاء، خواندن نماز نیز سنّت مؤکده[77] نمی‌باشد؛ و این طور نیست که بدون نماز، استسقاء درست نباشد؛ [بلکه می‌توان تنها به دعا و استغفار نیز اکتفا کرد؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / گفته‌اند: امام به مردم دو رکعت نماز بگزارد، و در آن قرائت را بلند بخواند و دو خطبه نیز پس از نماز، ایراد نماید].

س: اگر چنانچه امام بخواهد با مردم نماز «استسقاء» بخواند؛ در این صورت چه باید بکند؟

ج: چگونگی نماز استسقاء بدین ترتیب است که امام و پیشنماز، همراه با مردم به سوی فضای باز و صحرای کنار شهر در حالی که پیاده‌اند با تذلّل و خاکساری و فروتنانه و خاشعانه برای خداوند متعال، و در حالی که سرهای خویش را به پایین افکنده‌اند، به نماز استسقاء بیرون آیند؛ امام همراه نماز گزاران، دو رکعت نماز را بگزارد و در آن قرائت را نیز بلند بخواند، و پس از فارغ شدن از نماز، رو به سوی مردم، دو خطبه ایراد نماید و در اثنای خطبه، ردای خویش را زیر و رو کند و طرف بالای ردای خود را به سمت پایین بیاورد و پایین آن را به سمت بالا بکشد، و طرف راست ردایش را به طرف چپ آن بچرخاند؛ ‌ولی مردم رداهای خویش را نچرخانند؛ پس از ایراد خطبه، رو به قبله نموده و ساعاتی را به دعا بپردازد؛ و مردم نیز رو به سوی قبله بنشینند و به دعا و استغفار و توبه و اِنابه مشغول شوند؛ و مناسب است که در نماز استسقاء، به همراه خود افراد ضعیف و ناتوان، پیرمردان، پیرزنان و کودکان را نیز بیرون آورند؛ [زیرا حضور این افراد، زمینه‌ساز برطرف شدن خشکسالی و وفور نعمت و برکت خداوند می‌گردد].

س: آیا در نماز استسقاء، علاوه از این مواردی که به بیان آن‌ها پرداختید، اعمال دیگری نیز وجود دارد؟

ج: آری؛ علاوه از مواردی که بیان شد، عمل دیگری نیز وجود دارد؛ و آن این که مردم پیش از بیرون آمدن برای نماز استسقاء، صدقه بدهند.

نماز تراویح در ماه رمضان

س: آیا در ماه مبارک رمضان، علاوه از نمازهای فرض و سنّتِ روزانه، نماز دیگری نیز وجود دارد؟

ج: پیامبر ج فرمودند: «من صام رمضان ایماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه؛ ومن قام رمضان ایماناً واحتساباً غفر له ما تقدّم من ذنبه»[78]؛ «کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، ماه رمضان را روزه باشد، همه‌ی گناهان (صغیره‌ی) پیشینش بخشوده خواهد شد؛ و هر کس که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شب‌های ماه رمضان را با نماز زنده بدارد، همه‌ی گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌اش بخشوده خواهد شد».

از این حدیث چنین برداشت می‌شود که گزاردن نماز در شب‌های رمضان، اضافه بر نمازهایی است که در سایر ماه‌ها خوانده می‌شود.

س: مردم چگونه شب‌های ماه رمضان را با نماز زنده می‌دارند؟

ج: امام و پیشنماز، پس از گزاردن نماز فرض عشاء، همراه با مردم بیست رکعت نماز بخواند؛ و در هر دو رکعت نماز سلام بدهد؛ و این بیست رکعت را در پنج ترویحه قرار دهد. [و «ترویحه»:‌ جلسه و نشست مختصری پس از خواندن چهار رکعت نماز در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشاء است. و چون پس از هر چند رکعت نماز، اندکی استراحت می‌کنند، به این اسم خوانده شده است].

س: معنای «پنج ترویحه» چیست؟

ج: به هر چهار رکعتِ نماز، در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشاء، «ترویحه» می‌گویند؛ از این رو به بیست رکعتی که پس از نماز عشاء گزارده می‌شود، نماز «تراویح» می‌گویند. پس امام پس از هر ترویحه، اندکی بنشیند تا مردم دَمی بیاسایند و استراحت کنند.

س: آیا نماز تراویح برای زنان نیز سنّت است؟

ج: آری؛ گزاردن بیست رکعت نماز در شب‌های ماه رمضان پس از نماز عشاء، هم برای مردان و هم برای زنان، سنّت مؤکده است؛ و مردان نماز تراویح را در مسجد با جماعت بخوانند؛ و خواندن نماز تراویح برای زنان در خانه‌هایشان بهتر است.

س: برای مردان، گزاردن نماز تراویح با جماعت، چه حکمی دارد؟

ج: خواندن نماز تراویح همراه با جماعت برای مردان سنّت کفایی[79] است؛ این طور که اگر اهل محلّه، همگی جماعت را ترک کردند، همه‌ی آن‌ها گنهکار هستند.

س: در ماه مبارک رمضان، آیا نماز وتر با جماعت گزارده می‌شود؟

ج: آری؛ نماز وتر در ماه رمضان با جماعت گزارده می‌شود؛ این طور که امام و پیشنماز پس از این که از پنج ترویحه فارغ می‌شود، همراه با مردم، نماز وتر را با جماعت بگزارد، و در هر سه رکعت وتر، قرائت را با صدای بلند بخواند؛ و امام و مقتدی، دعای قنوت را با صدای آهسته بخوانند.

س: آیا در غیر ماه رمضان، می‌توان نماز وتر را با جماعت گزارد؟

ج: در غیر ماه مبارک رمضان، نمی‌توان نماز وتر را با جماعت خواند.

نماز خوف

س: هر گاه شرائط بغرنج و بحرانی گردد و دشمن یورش آورد و ترس و نگرانی از حملات دشمن شدّت یابد، در این صورت امام با مردم چگونه نماز را بگزارد؟

ج: در چنین شرایطی، امام مردم را به دو دسته تقسیم نماید؛ دسته‌ای در مقابل دشمن بایستند و دسته‌ی دیگر در پشت سر امام ایستاده و امام همراه آن‌ها، یک رکعت کامل بخواند؛ و چون امام سرش را از سجده‌ی دوّمینِ رکعت اوّل بلند نمود، این گروه برای دفاع به مقابله‌ی دشمن رفته و گروه دیگر پشت سر امام قرار می‌گیرند، و امام با آن‌ها یک رکعت را می‌خواند؛ آن گاه امام تشهد را می‌خواند و سلام می‌دهد؛ ولی این روه سلام نمی‌دهند.

هر گاه امام سلام داد، این گروه دوباره به مقابله‌ی دشمن رفته و گروه اولی برای تکمیل نماز برمی‌گردند و یک رکعت دیگر خویش را بدون قرائت به پایان می‌رسانند؛ آن گاه تشهّد می‌خوانند و سلام می‌دهند و برای دفاع به مقابله‌ی دشمن می‌روند؛ سپس گروه دوّم برمی‌گردند و یک رکعت باقی مانده‌ی خویش را با قرائت می‌خوانند؛ و پس از آن تشهد می‌خوانند و سلام می‌دهند.

س: اگر چنانچه امام مقیم بود، در این صورت چگونه باید با مردم نماز بگزارد؟

ج: هر گاه امام مقیم بود، دو رکعت با گروه اوّل و دو رکعت با گروه دوّم بخواند.

س: نماز مغرب را چگونه باید بگزارند؟

ج: در نماز مغرب، دو رکعت با گروه اولی و یک رکعت با گروه دوّم خوانده می‌شود.

س: اگر ترس از دشمن در جبهه‌ی جنگ زیاد شد، به طوری که به خاطر شدت درگیری، تقسیم کردن افراد نظامی درگیر و اقامه‌ی نماز جماعت ممکن نبود، در این صورت چگونه باید نماز بخوانند؟

ج: هر گاه به خاطر شدّت درگیری، تقسیم کردن افراد نظامی درگیر، و اقامه‌ی نماز جماعت ممکن نبود، در این صورت هر یک از آن‌ها در هر حال و شرایطی هستند - سواره یا پیاده، رو به قبله یا پشت به آن - می‌توانند به تنهایی و با ایماء و اشاره نمازشان را بخوانند.

س: اگر ترس از دشمن در جبهه‌ی جنگ به طوری زیاد باشد که نتوانند به هنگام نماز رو به قبله بایستند، در این صورت تکلیف یست؟

ج: در این صورت هر یک از افراد نظامی، می‌تواند در هر حال و شرائطی - رو به قبله یا پشت به قبله - به تنهایی نماز خویش را بخواند.

س: اگر چنانچه برخی از افراد نظامی، پیاده بودند؛ در این صورت چگونه باید نماز خویش را بخوانند؟

ج: در این صورت نماز خویش را به گونه‌ای بخوانند که در آن رکوع و سجده بکنند و در نماز راه نروند؛ و اگر از رکوع کردن و سجده نمودن عاجز و ناتوان بودند، در این صورت به اشاره، رکوع و سجده نمایند.[80]

س: اگر در اثنای نماز مجبور شدند تا با دشمن وارد جنگ و پیکار شوند، در این صورت نمازشان چه حکمی دارد؟

ج: اگر افراد نظامی نمازگزار، در اثنای نماز به جنگ و کارزار پرداختند، یا در اثنای نماز راه رفتند، در این صورت نمازشان باطل می‌گردد؛ زیرا مرتکب «عمل کثیر» شده‌اند.

س: اگر دشمن به گونه‌ای یورش آورد و حمله نماید که افراد نظامی نتوانند نماز خویش را با رکوع و سجده، یا با اشاره به صورت جماعت یا به تنهایی بگزارند، در این صورت چه باید بکنند؟

ج: در این صورت، ‌نماز خویش را به تأخیر اندازند؛ زیرا رسول خدا ج نماز خویش را در جنگ «احزاب» به تأخیر انداخت، و هر گاه توان رکوع و سجده، یا اشاره را یافتند، قضای آن را بیاورند[81].

گزاردن نماز در خانه‌ی کعبه

س: خدای عزوجل در نمازها، کعبه - یعنی بیت الله الحرا م - را قبله‌ی مسلمانان قرار داده است، تا به هنگام نماز به جهت آن رو کنند؛ حال سؤال اینجاست که اگر چنانچه کسی در داخل خانه‌ی کعبه نماز گزارد، آیا نمازش صحیح است؟

ج: آری؛ گزاردن نمازهای فرض و نفل در داخل خانه‌ی کعبه درست است.

س: اگر امام و پیشنماز در داخل خانه‌ی کعبه نماز گزارد؛ و این در حالی بود که برخی از مقتدی‌ها، پشت خویش را در برابر پشت امام قرار داده بودند، آیا در این صورت، نماز وی درست است؟

ج: آری؛ در این صورت نماز وی صحیح است.

س: اگر امام در داخل خانه‌ی کعبه نماز گزارد، و صورت مقتدی با صورت امام برابر شد، در این صورت آیا نمازش درست است؟

ج: در این صورت، نمازش با کراهیت درست است.

س: اگر امام در داخل خانه‌ی کعبه نماز گزارد، و پشت برخی از مقتدی‌ها با صورت امام برابر شد، در این صورت آیا نمازش صحیح است؟

ج: در این صورت نماز وی درست نیست؛ زیرا جلوتر از امام خویش ایستاده است.

س: اگر امام در خارج از خانه‌ی کعبه و در مسجد الحرام نماز گزارد و مردم نیز در اطراف خانه‌ی کعبه حلقه زدند و به امام اقتدا نمودند، آیا در این صورت نماز مردم درست است؟

ج: ‌در این صورت نماز تمامی آن‌ها درست است.

س: آیا این حکم بالا، عام و کلّی است، یا این که برخی از مقتدی‌ها از آن استثناء می‌شوند؟

ج: افرادی از حکم بالا مستثنی می‌باشند که به هنگام نماز، در همان جهتی به خانه‌ی کعبه نزدیک باشند که امام نیز در همان جهت ایستاده است. در این صورت چون که جلوتر از امام خویش ایستاده‌اند، اقتدای آن‌ها به امام درست نیست؛‌ ولی اگر فردی به هنگام نماز در جهتی غیر از جهت امام،‌ به خانه‌ی کعبه نزدیک باشد، در این صورت نمازش صحیح است.

س: اگر کسی بر بام خانه‌ی کعبه نماز گزارد، آیا نمازش صحیح است؟

ج: در این صورت نماز وی درست است؛ ولی به جهت عدم تعظیم و بزرگداشت خانه‌ی کعبه، این کارش مکروه می‌باشد.

احکام میت

س: هر گاه مسلمانی، مسلمانی دیگر را در حالت احتضار و لحظات پایانی عمرش ببیند، در این صورت چه باید بکند؟

ج: مسلمانی که در حالت احتضار و لحظات پایان عمرش رسیده و بر او نشانه‌های مرگ آ‌شکار گردیده است؛ روی او به سوی قبله گردانیده شود و بر پهلوی راست خویش قرار داده شود؛ و بر وی شهادتین تلقین گردد. [و صورت تلقین این است که شهادتین در نزد وی بلند خوانده شود به گونه‌ای که آن را بشنود، ولیکن برای او گفته نشود: «بگو و بخوان»؛ تا «نه» نگوید. و در نتیجه گمان بد در حق وی نرود].

و چون شخصِ در حال احتضار، وفات کرد، دهان و چشمانش را ببندند؛ [این طور که محاسن وی با پارچه‌ی عریضی از بالای سر آن محکم بسته شود و پلک‌های او به هم فرو آورده شود].

ناگفته نماند که زنان نیز چنین حکمی را دارند.

غسل دادن میت

س: ‌هر گاه [کودک یا بزرگسالِ] مسلمانی فوت نماید، چگونه باید غسل داده شود؟

ج: مرده بدین صورت غسل داده می‌شود: بدن میت بر یک تخته‌ی بخور داده شده که به صورت طاق[82] خوشبو کرده شده است نهاده شود؛‌ و عورت وی از ناف تا زانوی او با پارچه ای پوشانیده گردد؛ سپس جامه اش از تنش بیرون آورده شود و وضو داده شود چنان که برای نماز وضو ساخته می شود، مگر این که نباید او را مضمضه [شستن دهان] و استنشاق [تمیز کردن بینی] داد؛‌[بلکه دهان و بینی او را با پارچه‌ی خیس شده به آب، مسح نمایند]؛ و سر و محاسن وی را با خطمی (گل خوشبو و معطر خِطمی) بشویند؛ آن گاه بر پهلوی چپ خویش خوابانیده شود و بر وی آب ریختانده شود تا آن که آب به زیر وجود وی برسد؛ سپس بر پهلوی راست خویش خوابانده شود و بر وی آب ریختانده شود تا آن که آب به زیر وجود وی برسد،‌آن گاه نشانده شود در حالی که به شخص شستشو دهنده تکیه داده شده است؛‌و شخص شستشو دهنده، شکم میت را به آرامی مسح کند، و آنچه که از پس یا پیش میت بیرون می آید شسته شود و در این صورت غسل میت تکرار نشود.

سپس میت را بر پهلوی چپش قرار دهند و بشویند[83]؛ و بر میت آبی که با کافور آمیخته شده بریزند، و به این ترتیب، سه بار شستن میت به پایان می‌رسد.

س: آیا برای تمیز کردن میت، علاوه از آب چیز دیگری نیز استعمال می‌شود؟

ج: آری؛ آب با «سدر»[84] یا «اُشنان» (غاسول) گرم کرده می‌شود و بر میت ریخته می‌شود. و اگر چنانچه از صابون نیز استفاده کردند، باز هم جایز است.

س: اگر چنانچه برای تمیز کردن میت، این مواد وجود نداشت،‌ در این صورت با چه چیزی میت را بشویند؟

ج: اگر سدر، یا اُشنان، یا کافور و صابون وجود نداشت،‌ در این صورت میت را با آبِ خالص بشویند.

احکام تکفین میت

س: تعداد کفن را بیان کنید؛‌ و چگونگی تکفین مرد و زن را توضیح دهید؟

ج: توضیح این مسئله، به قرار ذیل است:

1-  کفن مرد بر سه نوع است: الف) کفن سنّت. ب) کفن کفایت. ج) کفن ضرورت.

«کفن سنّت» برای مرد عبارت است از: «ازار» (از سر تا قدم را بپوشاند)؛ «پیراهن» (که بدون آستین بوده و از گردن تا پا را بپوشاند)؛ و «لفّافه» (چادری که تمام بدن را بپوشاند).

و «کفن کفایت» برای مرد:‌ «ازار» است و «لفافه». (و کمتر از این مکروه است). و «کفن ضرورت» برای مرد: آن چیزی است که در حال ضرورت موجود باشد، (گر چه به اندازه‌ی پوشاندن عورت باشد).

و بدون عذر، مکروه است تا برای کفن مرد به یک جامه، اکتفا و بسنده شود.

2-  «ازار»، از سر تا قدم مرد را می‌پوشاند؛ «لفافه» نیز از سر تا قدم را در بر می‌گیرد؛ و «پیراهن» که بدون جیب و دامن و آستین باشد؛ از گردن تا پا را می‌پوشاند.

3-  کیفیت تکفین مرد بدین ترتیب است که ابتدا در کفن‌های میت، مواد خوشبویی به صورت طاق به کار می‌رود؛ آن گاه نخست «لفافه» نهاده می‌شود؛ سپس «ازار» بالای «لفافه»؛ سپس «پیراهن» بالای «ازار»؛ آن گاه پس از آن که میت را خشک می‌کنند، بر بالای آن می‌نهند و به سر و محاسن وی «حَنوط»[85] قرار می‌دهند و بر مواضع سجده‌اش، همانند: پیشانی، بینی، کف دست‌ها، زانوها و دو قدمش، «کافور» می‌زنند.

آن گاه نخست «پیراهن» را بر میت بپوشانند[86]؛ سپس «ازار» از چپ و آن گاه از راست بر وی پیچیده شود؛ سپس «لفافه» از چپ، آن گاه از راست بر وی پیچانده شود؛ [و کفن بر هر دو طرف آن گره زده شود تا این که باز و پراکنده نگردد].

4-  اگر چنانچه بیم باز شدن و پراکندگی کفن بود، می‌توانند با چیزی، هر دو طرف آن را گره بزنند تا باز و پراکنده نگردد.

5-  و کف زن نیز بر سه نوع است: الف) کفن سنّت. ب) کفن کفایت. ج) کفن ضرورت. «کفن سنّت» برای زن، عبارت است از: «پیراهن»، «ازار»، «لفافه»، «خمار» (سربند که بتوان موهای او را با آن پوشاند)؛ و «سینه‌بند» که از زیر بغل تا زیر ناف زنِ مرده را بپوشاند؛ و «کفن کفایت» برای زن:‌ «ازار»، «لفافه» و «خمار» ا ست؛‌ و «کفن ضرورت» برای زن: آن چیزی است که در حال ضرورت یافت شود.

و بدون عذر مکروه است تا برای کفن زن به دو جامه اکتفا شود.

6-  و عرض «سینه‌بند»، از سینه تا هر دو ران زن است.

7-  و طول «خمار» (چهار قد و روپوش)، به اندازه‌ی سه ذراع است.

8-  و کیفیت تکفین زن بدین ترتیب است که: ابتدا در کفن‌های میت، مواد خوشبویی به صورت طاق به کار می‌رود؛ آن گاه نخست «لفافه» هموار می‌گردد؛ سپس «ازار» بالای «لفافه» هموار می‌شود؛ و پس از آن، «پیراهن» بالای «ازار» هموار می‌گردد؛ آن گاه «پیراهن» بر او پوشانده می‌شود و موهای زن را دو دسته قرار می‌دهند و بر سینه‌اش، بالای پیراهن می‌نهند؛ آن گاه «خمار» (چهار قد و روپوش) بر سر وی نهاده می‌شود[87]؛ آن گاه «سینه‌بند» را بر بالای قمیص ببندند[88]؛ سپس «ازار» از چپ، و آن گاه از راست بر وی پیچانده می‌شود؛ و پس از آن «لفافه» بر میت دور داده می‌شود؛ و اگر چنانچه بیم باز شدن و پراکندگی کفن بود، می‌توانند با چیزی، هر دو طرف آن را گره بزنند تا باز و پراکنده نشود.

س: آیا می‌توان موهای میت را شانه زد؟

ج: سر و ریش میت شانه نمی‌شود؛ ناخن هایش کوتاه نمی‌گردد؛ و موهایش قطع نمی‌گردد.

احکام نماز جنازه

س: کیفیت نماز جنازه را بیان کنید؟

ج: کیفیت نماز جنازه بدین ترتیب است که: ‌امام در برابر سینه‌ی میت بایستد، و مقتدی‌ها در پشت سر امام، سه صف یا بیشتر بکشند؛ و گرفتن سه صف، آن‌ها را کفایت می‌کند[89]؛ [سپس هر یک از آنان ادای فریضه‌ی نماز جنازه را به عنوان عبادتی برای خداوند متعال نیت نمایند؛ و همچنین مقتدی، متابعت امام را نیت نماید؛] سپس امام و مقتدی‌ها برای تحریمه، تکبیر بگویند [همراه با بالا نمودن دست‌های خویش به هنگام گفتن تکبیر]؛ آن گاه به حمد و ثنای خداوند متعال مشغول شوند و اگر خواستند می‌توانند «سبحانک اللهم...» را تا آخر آن بخوانند؛ آن گاه تکبیر دوّم را بگویند‌[بدون این که دست‌های خود را بالا نمایند]، و پس از تکبیر دوم، بر پیامبر گرامی اسلام درود بخوانند [«اللهم صلّ علی محمد وعلی ال محمد، کما صلّیت علی ابراهیم وعلی ال ابراهیم، انک حمید مجید. اللهم بارک علی محمد وعلی ال محمد کما بارکت علی ابراهیم وعلی ال ابراهیم انک حمید مجید»]؛ آن گاه تکبیر سوّم را بگویند [بدون آن که دست‌های خویش را بالا نمایند]؛ و پس از تکبیر سوم، در حق میت و در حق تمامی مسلمانان - زندگان و مردگان - دعا نمایند. [اگر چنانچه میت بالغ بود - چه مرد باشد یا زن - در دعای وی چنین بگوید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَینٰا ومَیتِنٰا وشٰاهِدِنٰا وغٰائِبِنٰا وصَغِیرِنٰا وکبِیرِنٰا وذَکرِنٰا واُنْثٰانٰا. اَللَّهُمَّ مَنْ اَحْییتَهُ مِنّا فَاَحْیهِ عَلَی الْاِسْلٰامِ ومَنْ تَوَفَّیتَهُ مِنّا فَتَوَفَّهُ عَلَی الْاِیمٰانِ»؛ «ای بار خدایا ! زنده‌ی ما و مرده‌ی ما و حاضر ما و غائب ما و کوچک ما و بزرگ ما و مرد ما و زن ما را بیامرز.‌ای بار خدایا ! هر که را از ما زنده نگه می‌داری، پس آن را بر اسلام زنده نگه دار، و هر که را از ما می‌میرانی پس او را بر ایمان بمیران».

و اگر میت کودک پسر بود، در دعای خویش چنین بگوید:

«اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لَنٰا فَرَطاً وَّاجْعَلْهُ لَنٰا اَجْراً وذُخْراً، وَاجْعَلْهُ لَنٰا شٰافِعاً ومُشَفَّعاً»؛ «ای بار خدایا ‍! بگردان او را برای ما مزدی که پیشاپیش داده می‌شود؛ و بگردان او را برای ما اجر و ذخیره‌ای؛ و بگردان او را برای ما شفاعت‌کننده و شفاعت پذیرفته شده».

و اگر میت کودک دختر بود، در دعای وی چنین بگوید:

«اَللّهُمَّ اجْعَلْهٰا لَنٰا فَرَطاً واجْعَلْهٰا لَنٰا اَجْراً وذُخْراً، واجْعَلْهٰا لَنٰا شٰافِعَةً ومُشَفَّعَتاً»؛ ترجمه‌ی آن مانند ترجمه‌ی دعای کودک پسر است]. سپس تکبیر چهارم را بگویند [بدون آن که دست‌های خویش را بالا نمایند]؛ آن گاه پس از تکبیر چهارم، دو سلام از راست و چپ خویش بدهند[90].

س: اگر چنانچه میت کودک بود، در این صورت در نماز جنازه چگونه باید برایش دعا شود؟

ج:‌ هر گاه میت کودک پسر بود، در دعای خویش چنین بگوید: «اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لَنٰا فَرَطاً واجْعَلْهُ لَنٰا اَجْراً وذُخْراً، واجْعَلْهُ لَنٰا شٰافِعاً ومُشَفَّعاً»؛ «ای بار خدایا ! بگردان او را برای ما مزدی که پیشاپیش داده می‌شود؛ و بگردان او را برای ما اجر و ذخیره‌ای؛ و بگردان او را برای ما شفاعت‌کننده و شفاعت پذیرفته شده»[91].

س: آیا دست‌ها در چهار تکبیرِ نماز جنازه بلند می‌شوند؟

ج: در چهار تکبیر نماز جنازه،‌ به جز تکبیر اوّلی (تکبیر تحریمه)، دست‌ها بلند نمی‌شوند.

س:‌ آیا «جماعت»، در برگزاری نماز جنازه جزو شرایط است؟

ج: در نماز جنازه، «جماعت» شرط نیست؛ از این رو اگر چنانچه یک تن از مسلمانان - چه زن یا مرد - بر میت نماز خواند، فرض نماز جنازه از ذمّه‌ی بقیه ساقط می‌شود؛ و با خواندن وی، فرض کفایه اداء می‌گردد. [پس خواندن نماز جنازه بر میت، برای مسلمانان فرض کفایه است. از این رو اگر یک تن از مسلمانان بر میت نماز خواند، فرض از ذمّه‌ی بقیه ساقط می‌شود، و اگر کسی بر وی نماز نخواند، همگی گنهکارند].

س: چه مواردی در نماز جنازه، جزو فرائض و شرائط نماز جنازه هستند؟

ج: موارد ذیل در نماز جنازه جزو شرایط آن هستند که عبارتند از:

پاک بودن از «حَدَث اکبر» (جنابت و ناپاکی) و «حَدَث اصغر» (بی‌وضویی)؛ پاکی لباس؛ پاکی مکان؛ پاکی میت از نجاست حقیقی و حکمی؛ و میت در جلو روی نمازگزاران باشد.

و فرائض نماز جنازه عبارتند از:

قیام و ایستادن. [پس نماز جنازه بدون عذر، در حال نشسته صحّت ندارد]؛ و تکبیرات چهار گانه [و هر تکبیری از آن چهار تکبیر، به منزله‌ی یک رکعت است]؛ و علاوه از شرائط و فرائض نماز جنازه، سایر موارد، جزو سنّت‌های نماز جنازه می‌باشند.

س: آیا نماز جنازه در مسجدی که در آن نمازهای پنج گانه گزارده می‌شود، درست است؟

ج: گزاردن نماز جنازه در مسجد مکروه است؛ ‌زیرا پیامبر گرامی اسلام ج نماز جنازه را خارج از مسجد می‌خواندند[92]؛ و در آن روزگار جنازه‌ها نیز خارج مسجد نهاده می‌شدند.

س: برای امامت نماز جنازه، چه کسی سزاوارتر و بایسته‌تر است؟

ج: شایسته‌ترین و سزاوارترین فرد برای امامت نماز جنازه، سلطان است؛ البته در صورتی که حضور داشته باشد. و به هنگام عدم حضور وی، سزاوارترین شخص برای امامت، امام مسجد محلّه است؛ و پس از آن، شایسته‌ترین شخص برای امامت، ولی میت است.

س: اگر چنانچه غیر ولی و سلطان، بر جنازه نماز خواند، آیا در این صورت برای ولی درست است تا نماز جنازه را اعاده کند؟

ج: آری؛ در این صورت برای ولی جایز است تا نماز جنازه را اعاده نماید.

س: اگر خود ولی، بر جنازه نماز خواند، آیا برای کسی دیگر درست است تا نماز جنازه را اعاده کند؟

ج: اگر چنانچه خود ولی میت بر او نماز گزارد، پس برای هیچ کسی دیگر درست نیست تا نماز جنازه را اعاده کند.

س: اگر میت بدون این که بر او نماز گزارده شود، دفن گردید، در این صورت حکم چیست؟

ج: هر گاه مرده بدون آن که بر وی نماز خوانده شود، دفن گردید، در این صورت تا سه روز بر قبر وی نماز خوانده می‌شود[93]؛ و پس از سپری شدن سه روز، دیگر نمی‌توان بر قبر او نماز گزارد.

احکام حمل جنازه و دفن میت

س: مسلمانان، میت را چگونه حمل و تشییع نمایند؟

ج: حمل و تشییع مرده بدین ترتیب است که: هر گاه مسلمانان بخواهند میت را حمل و تشییع نمایند، باید چهار پایه‌ی تابوت میت را بگیرند و با شتاب، جنازه را ببرند، اما این شتاب نباید به گونه‌ای تند بوده باشد که به تکان خوردن و جنبش میت بیانجامد.

و کسی که می‌خواهد تابوت میت را حمل کند، بایه پایه‌ی راستِ جلوی تابوت را بر بالای شانه‌ی راست خویش بگذارد؛ آن گاه پایه‌ی آخر راستِ تابوت را بر بالای شانه‌ی راستش بنهد؛ پس از آن، پایه‌ی چپ جلوی تابوت را بر بالای شانه چپ و آن گاه پایه‌ی چپِ آخرِ تابوت را بر بالای شانه‌ی چپ خویش بگذارد.

س: آیا مردم می‌توانند در قبرستان بنشینند؟

ج: نشستن در قبرستان برای مردم درست است؛ ولی نشستن به زمین پیش از آن که جنازه از شانه‌های مردم بر زمین نهاده شود، مکروه است.

س: چگونگی قبر را بیان کنید؟

ج: عمق و گودی قبر، حدّاقل نصف قامت یا تا سینه باشد؛‌ و اگر چنانچه عمق آن از نصف قامت یا سینه زیادتر گردید، این بهتر است.

و بهتر آن است که در قبر «لحد» قرار داده شود. [و «لحد»: حفره‌ای است که در طرف راستِ پایین قبر کنده می‌شود].؛ و اگر چنانچه زمین نرم و سست و شکننده بود و به همین خاطر برای میت لحد قرار ندادند، و فقط قبر را شکافتند و گود نمودند، باز هم درست است.

س: مرده را چگونه در قبر قرار دهند؟

ج: [در صورت امکان، جنازه را از طرف پایین وارد قبر کنند؛ و در حالت خوابیده بر پهلوی راست، او را] رو به قبله قرار دهند؛ و کسی که جنازه را درون قبر قرار می‌دهد، چنین بگوید: «بسم الله وعلی ملّة رسول الله»[94]؛ «به نام خدا و بر آیین و کیش رسول خدا ج»؛ و میت را در قبر به سوی قبله و بر پهلوی راست خویش قرار دهند؛ و نوار پارچه‌ای روی کفن را - که از بیم باز شدن کفن بسته بودند - باز کنند؛‌ و پس از آن که میت در لحد یا شکاف نهاده شد، لحد با خشت خام، مسدود ساخته شود؛ و در آخر بر بالای قبر، خاک بریزند.

س: اگر در مسدود ساختن لحد، از آجر، چوب و نَی استفاده کردند، در این صورت حکم چیست؟

ج: مکروه است که لحد از آجر و چوب مسدود ساخته شود؛ ولی می‌توان در مسدود ساختن لحد، از نَی استفاده کرد.

س: پس از آن که بر قبر خاک ریخته شد، آن گاه قبر را به چه شکلی بسازند؟

ج: پس از پوشاندن لحد، قبر را با خاک پر کنند تا قبر مقداری از سطح زمین - به سان کوهان شتر - برجسته شود[95]؛ و قبر را هموار و مسطّح نکنند و بیشتر از یک وجب نیز بالا نیاورند.

س: گچ کردن قبرها، آراستن قبرها و سیمان کردن آن‌ها و... چه حکمی دارد؟

ج: تمامی این موارد گناه است و رسول خدا ج نیز از انجام آن‌ها نهی کرده است.

س: اگر نوزادی متولد شد، و پس از تولد، ‌صدایش را به گریه بلند کرد و در او نشانه‌های حیات و زندگی یافته شد؛‌ و پس از آن فوت کرد، آیا در این صورت می‌توان بر او نماز جنازه خواند؟

ج: نوزادی که در حال ولادت، در او نشانه‌های حیات و زندگی یافته می‌شود؛ هم نامگذاری شود و هم غسل داده شود؛ و هم بر وی نماز جنازه گزارده شود.

س: اگر چنانچه نوزادی متولد شد و پس از تولد، صدایش را به گریه بلند نکرد و در او نشانه‌های حیات و زندگی یافته نشد، در این صورت آیا می‌توان بر او نماز جنازه گزارد؟

ج: نوزادی که در حال ولادت در او نشانه‌های حیات و زندگانی یافته نمی‌شود، بر وی نماز جنازه خوانده نمی‌شود، بلکه [غسل داده می‌شود و] در جامه‌ای پیچانده می‌شود و دفن می‌گردد.

احکام شهید

س: آیا شهید در برخی از احکام و مسائل با سائر مرده‌ها تفاوت دارد؟

ج: آری؛‌ احکام شهید در برخی از مسائل با سائر مرده‌ها تفاوت دارد.

س: احکامِ مخصوص به شهید را بیان کنید؟

ج: ‌هر مسلمانی که او را کفّار و بدخواهان اسلام به قتل برسانند؛ یا در میدان کارزار یافته شود و در وجودش اثر زخم باشد، و به جهت همان زخم دار فانی را وداع گوید؛ و یا این که مسلمانان او را به ستم کشته باشند و در قتلش نیز خون بهاء و دیه واجب نگردیده باشد، چنین فردی، کفن می‌شود و بر او نماز جنازه گزارده می‌شود و غسل داده نمی‌شود.

س: اگر فردی در حال جنابت و ناپاکی به شهادت رسید، آیا در این صورت غسل داده می‌شود؟

ج: علماء و صاحب نظران فقهی احناف، در این زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند: امام ابوحنیفه / بر این باور است که باید غسل داده شود؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر آنند که چنین فردی نباید غسل داده شود.

و همچنین این بزرگواران درباره‌ی غسل نوزادی که به شهادت رسیده نیز اختلاف نموده اند؛ امام ابوحنیفه / بر این باور است که باید غسل داده شود ولی دو شاگردش: امام ابویوسف / و امام محمد / بر آنند که نباید غسل داده شود.

س: این موضوع را دانستیم که شهید همانند سایر مرده‌ها غسل داده نمی‌شود؛ حال سؤال این جاست که آیا می‌توان خون بدن شهید را شست، و آیا می‌توان لباس وی را از تنش بیرون آورد؟

ج: خون بدن شهید شسته نمی‌شود و لباس وی نیز از تنش بیرون آورده نمی‌گردد؛ ولی می‌توان پوستین، کت، موزه و سلاح وی را از تنش بیرون آورد.

س: اگر چنانچه کسی در میدان کارزار زخم برداشت و پس از آن چیزی خورد یا نوشید و یا مورد معالجه و درمان قرار گرفت، و سپس مرد آیا در این صورت احکام شهید بدو تعلّق می‌گیرد؟

ج: چنین فردی در پیشگاه خداوند عز وجل حکم شهید را دارد، و اگر خدا بخواهد به ثواب و پاداش شهادت نیز نائل خواهد آمد؛ اما در احکامی که متعلّق به بندگان است، ‌احکام شهید بر او جاری نمی‌گردد، از این رو چنین فردی غسل داده می‌شود [و تکفین می‌گردد و مانند دیگر مردگان برایش نماز جنازه خوانده می‌شود]. و خورد و نوش و معالجه‌ی وی را پس از برداشتن زخم، «ارتثاث» [بهره گرفتن] می‌نامند.

س: اگر کسی در میدان کارزار زخم برداشت و در حالت هوشیاری و بیداری به اندازه‌ی یک وقت نماز بر او گذشت؛ یا زنده از میدان جنگ و کارزار به جایی دیگر منتقل شد، در این صورت حکمش چیست؟

ج: چنین فردی نیز همانند سایر مردگان غسل داده می‌شود. [به هر حال شهید بر سه قسم تقسیم می‌شود: 1- شهید دنیا و آخرت. 2- شهید آخرت فقط. 3- شهید دنیا فقط. شهید دنیا و آخرت، آن گاه محقق می‌شود که شخص کشته شده مسلمان، عاقل و بالغ باشد و از حَدث اکبر پاک باشد و به دنبال اصابت ضربه مرده باشد، به گونه‌ای که به چیزی از بهره‌ها و خدمات حیات؛ چون خوردن، آشامیدن،‌خواب شدن، و درمان بهره‌مند نگردیده و بر وی وقت یک نماز در حالی که به هوش است، نگذشته باشد.

حکم چنین شهیدی این است که غسل داده نمی‌شود، بلکه در جامه‌هایش کفن گردیده و بر وی نماز خوانده می‌شود، و با خون و جامه‌اش دفن می‌گردد.

و شهید آخرت فقط: کسی است که شرطی از شروط پیشین را - به جز اسلام - نداشته باشد؛ پس احکام شهید بر وی جاری نمی‌گردد. مگر باید دانست که او شهید آخرت است و برای اوست همان پاداشی که شهداء بدان وعده داده شده‌اند.

و حکم این قسم از شهداء این است که ایشان غسل داده می‌شوند و تکفین می‌گردند و مانند دیگر مردگان بر ایشان نماز خوانده می‌شود. و شهید دنیا فقط: منافقی است که در صفوف مسلمانان کشته شده است؛ پس او غسل داده نمی‌شود و در جامه‌ی خویش کفن می‌گردد و بر آن مانند شهید کامل نماز خوانده می‌شود - البته به اعتبار ظاهر].

س: حکم فردی که در حدّ یا قصاص به قتل می‌رسد، چیست؟

ج: چنین فردی هم غسل داده می‌شود و هم بر او نماز جنازه گزارده می‌شود.

س: خواندن نماز جنازه بر بغاوتگران و راهزنان چه حکمی دارد؟

ج: بر بغوتگران و راهزنان، نماز خوانده نمی‌شود.


SSS



[1]-  ابوداود؛ باب «متی یؤمر الغلام بالصلاة».

[2]-  ترمذی؛ باب «ما جاء متی یؤمر الصبی بالصلاة».

[3]-  سایه‌ی زوال به سایه‌ای گفته می‌شود که در اثنای استوای خورشید در نصف النهار به وجود می‌آید. نویسنده‌ی «در المختار» گوید: سایه‌ی زوال به سایه‌ای گفته می‌شود که اندکی پیش از زوال ظاهر می‌گردد و اختلاف زمان و مکان در [طولانی شدن یا کوتاه شدن آن] تأثیر می‌گذارد.

      و نویسنده‌ی «عمدة الرعایة» گوید: سایه‌ی زوال به جهت ملابست و نزدیکی‌اش به زوال، بدان مضاف و نسبت داده شده است و بدان «فیء الزوال» [سایه‌ی زوال] اطلاق می‌گردد.

[4]-  در این جا نیز منظور از «شفق» همان سفیدی است که امام ابوحنیفه نیز آن را اختیار کرده است. نویسنده‌ی «البحر الرائق» در ج 1 ، ص 258 این را بیان کرده که ابوبکر صدیقس ، عمرس ، معاذس و عایشهل نیز بر این باور بودند که «شفق» همان سفیدی است.

      ابن عابدین در حاشیه‌ای که بر «البحر الرائق» نگاشته و به «منحة الخالق» نامگذاری کرده است، به نقل از «الاختبار» می‌گوید: عبدالرزاق از ابوهریرهس و عمر بن عبدالعزیز / روایت کرده که «شفق» در نزد آن ها، همان سفیدی است. و علامه بیهقی فقط از ابن عمرس روایت کرده که در نزد ایشان، شفق، همان «سرخی» است؛ و از کسی دیگر این قول را نقل نکرده است.

      ابن خزیمه در صحیح خود گوید: وقتی سرخی ناپدید شد و سفیدی ظاهر گشت، در داخل شدن وقت عشاء، شک و تردید وجود دارد و به یقین نمی‌توان گفت که وقت عشاء داخل شده است؛ زیرا علماء و صاحب نظران اسلامی درباره‌ی «شفق» اختلاف کرده اند؛ برخی از آن‌ها معتقدند که «شفق» همان «سرخی» است؛ و برخی دیگر بر این باورند که شفق، همان «سفیدی» می‌باشد. و این در حالی است که به طور علمی از پیامبر گرامی اسلام ج نیز ثابت نشده که شفق همان سرخی باشد. [صحیح ابن خزیمه 1/184]

[5]-  ر.ک: البحر الرائق (1/260)

[6]-  امام بخاری در صحیح خویش، بابی را با عنوان «الطواف بعد الصبح و العصر» باز کرده و در آن باب، این را نیز بیان کرده که: «عمرس پس از ادای نماز صبح، خانه‌ی کعبه را طواف کرد و پس از آن (دو رکعت نماز طواف را نخواند؛ بلکه) سوار بر مرکب خویش شد و دو رکعت نماز طواف را در ناحیه‌ی «ذی طوی» گزارد».

      امام مالک نیز همین روایت را در «موطأ» روایت کرده است. و همچنین امام طحاوی همین روایت را در «شرح معانی الاثار» در باب «صلاة الطواف بعد الصبح و العصر» با سند خویش نقل نموده و پس از روایت آن گفته است: این عمرس است که پس از ادای نماز صبح و طواف خانه‌ی کعبه، نماز نمی‌گزارد؛ زیرا از دیدگاه ایشان، پس از ادای نماز صبح، وقتی برای نماز نیست. از این رو نماز خویش را تا هنگام داخل شدن وقت به تأخیر می‌اندازد؛ و پس از آن که وقت نماز فرا رسید، نمازش را گزارد. و این رفتار عمرس در حضور سائر یاران رسول خدا ج به وقوع پیوست و یکی از آن ها، این رفتار عمرس را رد نکرد.

      و اگر چنانچه از منظر و دیدگاه عمرس ، پس از ادای نماز صبح، وقتی برای ادای نماز طواف می‌بود، حتماً نمازش را در همان وقت می‌خواند و آن را به تأخیر نمی‌انداخت. زیرا کسی را نسزد که خانه‌ی کعبه را طواف کند و در همان لحظه نماز طواف را نگزارد، مگر این که عذر داشته باشد که در آن صورت برای وی درست است تا نماز طواف خویش را به تأخیر بیاندازد.

[7]-  گاهی واژه‌ی «نفل» به معنای «زائد و اضافی» می‌باشد و برای غیر «فرض» اطلاق می‌گردد. و وجه تسمیه‌ی آن به «نفل» از آن جهت است که زیادتر و بیشتر از فرض‌ها است؛ از این رو واژه‌ی «نفل» شامل سنّت‌های مؤکده و غیرمؤکده می‌گردد.

[8]-  پیامبر ج سه بار فرمودند: «صلّوا قبل صلاة الـمـغرب»؛ «پیش از نماز مغرب، نماز بخوانید»؛ و در سوّمین بار فرمودند: «لـمن شاء»؛ «برای کسی که می‌خواهد». و رسول خدا ج این جمله‌ی اخیر را بدین جهت فرمودند تا مردم نماز پیش از مغرب را سنّت نگردانند. این روایت را بخاری در کتاب «تهجّد» در باب «الصلاة قبل المغرب» نقل کرده است. و این حدیث به دو موضوع اشاره دارد: یکی مشروعیت نفل خواندن پیش از مغرب؛ و دیگری این که این نماز، سنّت مؤکده نیست.

      ابن قدامه در کتاب «المغنی» (1/766) چنین می‌گوید: از ظاهر کلام امام احمد بن حنبل چنین دانسته می‌شود که خواندن دو رکعت نماز پیش از مغرب، جایز است ولی سنّت نیست.

      به هر حال، برخورد مردم درباره‌ی دو رکعت نماز پیش از مغرب، به دو صورت است: گروهی از مردم، این نماز را با التزام و پایبندی می‌گزارند و هیچ گاه آن را ترک نمی‌کنند؛ و هر کس دو رکعت نماز پیش از مغرب را نخواند، با نگاهی تند و خشن بدو می‌نگرند؛ رفتار این گروه از مردم، غلوّآمیز و خارج از دایره‌ی تعالیم و آموزه‌های اسلامی است؛ زیرا که این گونه رفتار، بیانگر آن است که خواندن دو رکعت نماز پیش از مغرب، از زمره‌ی لوازم و ضروریات است که هیچ گاه نباید ترک شود و حال آن که این رفتار، مخالف این فرمـوده‌ی رسول خدا ج است که فرمودند: «برای کسی که میخواهد». و رسول خدا ج این جـملـه

      را بدین جهت فرمودند تا مردم نماز پیش از مغرب را سنّت قرار ندهند.

      و گروهی دیگر از مردم بر این باورند که خواندن نماز نفل پیش از مغرب، به شدّت ممنوع و قدغن می‌باشد؛ از این رو هیچ گاه آن را نمی‌خوانند، و حال آن که برخی اوقات اتفاق می‌افتد که وقت کافی برای خواندن نماز پیش از مغرب وجود دارد؛ به ویژه در حرمین شریفین که ائمه‌اش پس از اذان، با اندکی تأخیر به محراب می‌رسند، به طوری که اگر کسی از نمازگزاران بخواهد می‌تواند در این فاصله دو رکعت نماز پیش از مغرب را بخواند؛ از این رو اگر چنانچه مردم گاهی اوقات دو رکعت نماز پیش از مغرب را بخوانند و گاهی آن را ترک کنند، هیچ گونه حَرج و اشکالی وجود ندارد.

      و آنچه در برخی از کتاب‌های فقهی احناف وارد شده که: خواندن نماز نفل پیش از مغرب مکروه است؛ این کراهیت حمل بر صورتی می‌شود که دو رکعت نماز نفل پیش از مغرب به صورت طولانی خوانده شود به طوری که میان اذان و اقامه، فاصله‌ای طولانی ایجاد کند؛ ولی هر گاه فاصله‌ی میان اذان و اقامه کوتاه باشد و نماز به صورت مختصر و سبک اداء گردد، در این صورت هیچ گونه کراهیتی وجود ندارد.

شامی در کتاب «رد المحتار» (1/252) گوید: «اگر چنانچه دو رکعت نماز پیش از مغرب به صورت مختصر و کوتاه خوانده شود، هیچ اشکالی در خواندن آن نیست». و بدین موضوع در کتاب «الفتح» و «الحلیة» و «البحر» نیز اشاره شده است.

نگارنده گوید: بدین موضوع در صحیح بخاری، کتاب اذان، باب «کم بین الاذان و الاقامه» نیز تصریح شده است؛ این طور که عثمان بن جبلة و ابوداود از شعبه چنین نقل می‌کنند که وی گفت: «در بین اذان و اقامه (در هنگام مغرب)، وقت اندکی وجود دارد»؛ از این رو تأخیر زیاد و طولانی نمودن دو رکعت نماز پیش از مغرب به طوری که در تعجیل و زود خواندن نماز مغرب خللی ایجاد کند، مکروه است.

و چگونه مکروه نباشد و حال آن که بخاری از رافع بن خدیجس چنین نقل می‌کند که وی گفت: «ما (صحابه) با پیامبر ج نماز مغرب را می‌گزاردیم و هنگامی که نماز ما به پایان می‌رسید، هر یک از ما محل اصابت تیر خویش را می‌دید.» (یعنی نماز مغرب را زود می‌خواندیم به طوری که هوا به قدری روشن بود که اگر چنانچه یکی از ما تیر می‌انداخت، جای اصابت تیرش را می‌دید).

[9]-  ترجیع: عبارت است از دو بار تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از دو بار گفتن آن با صدای آهسته. و از دیدگاه علماء و صاحب نظران فقهی مذهب شافعی، در اذان، «ترجیع» سنّت است.

[10]-          ابن ماجه.

[11]-          فقهاء و صاحب نظران اسلامی گفته‌اند: اگر چنانچه فردی در حال جنابت اذان و اقامه گفت، اذانش اعاده می‌گردد ولی اقامه‌اش تکرار نمی‌گردد. و نظریه‌ی درست و صحیح نیز همین است؛ و به همین موضوع در کتاب «الهدایة» و «المجتبی» نیز اشاره رفته است. زیرا که اعاده و تکرار اذان مشروع است همچنان که در نماز جمعه اذان تکرار می‌شود؛ ولی تکرار اقامه مشروع نیست؛ و از این قضیه، اعاده نشدن اقامه‌ی شخص بی‌وضو نیز به طور اَولی فهمیده می‌شود. ر.ک: البحر الرائق (1/278)

[12]-          علامه قدوری این قضیه را به اجمال بیان کرده ولی نویسنده‌ی «هدایه» این موضوع را با تفصیل بیان نموده و گفته است: این مسئله دو صورت دارد: الف) اگر یک چهارم جامه یا بیشتر از آن پاک بود، در این صورت با آن جامه نماز بخواند؛ و اگر چنانچه نماز را برهنه بخواند، نمازش جایز نیست؛ زیرا یک چهارم، جایگزین تمامی یک شیء است.

      ب) و اگر کمتر از یک چهارم لباس پاک بود، در این صورت در میان فقهاء اختلاف وجود دارد: امام محمد بر این باور است که خواندن نماز با چنین لباسی درست است - و یکی از اقوال امام شافعی نیز موافق با این قول است - ؛ زیرا خواندن نماز در چنین لباسی، باعث ترک یک فرض می‌گردد، در حالی که خواندن نماز به حالت برهنه، باعث ترک چندین فرض می‌گردد.

      امام ابوحنیفه و امام ابویوسف معتقدند که این شخص، آزاد و مختار است که نماز را به حالت برهنه بخواند، یا با همان جامه‌ای که کمتر از یک چهارم آن پاک است، نماز بگزارد؛ و با وجود این باز هم برای او بهتر است که نماز خویش را در همان جامه بخواند؛ زیرا که سِتر و پوشش تنها به نماز اختصاص ندارد در حالی که طهارت به نماز اختصاص دارد.

[13]-          این مسئله چهار صورت دارد: 1) نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند. 2) نماز را به حالت نشسته و با رکوع و سجود انجام دهد. 3) نماز را به حالت ایستاده و با اشاره بخواند. 4) نماز را به حالت ایستاده و با رکوع و سجود انجام دهد. و تمامی این چهار صورت - همچنان که در کتاب «درالمختار» ذکر شده - درست است؛ و از میان این چهار صورت بهتر همان است که نماز را به حالت نشسته و با اشاره بخواند. (صورت اول). ر.ک: الدر المختار علی حاشیة رد المحتار، باب «شروط الصلاة».

[14]-          نویسنده‌ی «در المختار» بدین موضوع اشاره کرده و گفته است: این که زن جوان از کشف صورت در میان مردان منع می‌گردد، به خاطر بیم فتنه است، نه به خاطر این که صورت وی جزو حدود عورت است.

[15]-          نویسنده‌ی «در المختار» در فصل «صفة الصلاة» گوید: سجده کردن بر روی پیچ عمامه، مکروه تنزیهی است، مگر آن که فرد نمازگزار عذری داشته باشد. در نزد احناف، سجده کردن بر پیچ عمامه به شرطی درست است که تمامی پیچ عمامه یا قسمتی از آن، به پیشانی نمازگزار باشد و جای آن نیز پاک و طاهر باشد و حجم زمین را نیز دریابد؛ ولی هر گاه پیچ عمامه فقط به سر نمازگزار باشد، و با این حال بر آن سجده کرد، سجده‌اش درست نیست؛ زیرا به محل آن (یعنی پیشانی) صورت نگرفته است. و بیشتر مردم از این موضوع غافل اند.

[16]-          ر.ک: رد المحتار (1/339) و طحطاوی؛ مراقی الفلاح، ص 141

[17]-          زیرا امام مسلم در صحیح خویش در باب «التشهد فی الصلاة» از ابوموسی اشعریس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «واذا قرأ فأنصتوا»؛ «وقتی امام مشغول به قرائت است، شما خاموش باشید».

[18]-          سوره‌های «طوال مفصّل» عبارت است از: سوره‌ی «الحجرات» تا سوره‌ی «البروج».

[19]-          سوره‌های «اوساط مفصّل» عبارت است از: سوره‌ی «الطارق» تا سوره‌ی «البینة».

[20]-          سوره‌های «قصار مفصّل» عبارت است از: سوره‌ی «الزلزال» تا سوره‌ی «ناس».

[21]-          بخاری و مسلم به نقل از ابوهریرهس 

[22]-          مسلم؛ به نقل از ابوهریرهس 

 

[24]- این دو حدیث را مسلم از نعمان بن شبیرس روایت کرده است.[24]

[25]-          ابن ابی شیبه، از شعبه چنین نقل کرده که وی گفته است: از حکم، حماد و ابواسحاق شنیدم که درباره‌ی قنوت وتر می‌گفتند: چون از قرائت فارغ شد، تکبیر گفت و پس از تکبیر قنوت را خواند.

[26]-          عبدالرحمن بن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعودس نقل می‌کند که عبدالله بن مسعودس به هنگام خواندن قنوت وتر، دست‌های خویش را بلند می‌نمود. این روایت را ابن ابی شیبه در «مصنف» ج 3 ص 390 ، چاپ المدینة المنورة، نقل کرده است. و امام بخاری نیز این روایت را در جزء «رفع الیدین» از عبدالله مسعودس نقل نموده و آن را صحیح دانسته است و این را نیز بیان کرده که عبد الله بن مسعود در رکعت آخر «قل هو الله احد» را می‌خواند و پس از آن دست‌های خود را بلند می‌کرد و پیش از رکوع، قنوت می‌خواند.

[27]-          ابراهیم گوید: به هنگام خواندن قنوت این دعا را بخوانید: «اللهم انا نستعینک و نستغفرک...»؛ این روایت را ابن ابی شیبه در «مصنف» (3/381) نقل کرده است. و همچنین ابو عبدالرحمن گوید: عبدالله بن مسعودس در مورد دعای قنوت ما را چنین تعلیم داد تا به هنگام خواندن قنوت بگوییم: «اللهم انا نستعینک ونستغفرک ونؤمن بک...»؛ این روایت را نیز ابن ابی شیبه نقل کرده است.

[28]-          علقمه گوید: عبدالله بن مسعودس و دیگر یاران رسول خدا ج در نماز وتر، قنوت را پیش از رکوع می‌خواندند. این حدیث را ابن ابی شیبه در «مصنف»(3/383) روایت کرده است. عبدالرحمن بن اسود، از پدرش، از عبدالله بن مسعود چنین نقل کرده که هر گاه عبدالله بن مسعود از قرائت فارغ می‌شد، «الله اکبر» می‌گفت و قنوت می‌خواند؛ و چون از قنوت فارغ می‌گشت، الله اکبر می‌گفت و به رکوع می‌رفت؛ این حدیث را ابی ابی شیبه در «مصنف» (3/389) روایت کرده است.

[29]-          این روایت را ابوداود از عایشهل ؛ نسایی از عبدالرحمن بن ابزی؛ احمد بن حنبل از ابی بن کعبس ؛ و دارمی از ابن عباسس نقل کرده‌اند. و احمد بن حنبل و دارمی، در روایات خود عبارت «و المعوذنین» [«قل اعوذ بربّ الفلق» و «قل اعوذ بربّ الناس»] را ذکر نکرده‌اند. ر.ک: مشکاة المصابیح، باب الوتر.

[30]-          این حدیث را ترمذی و نسایی روایت کرده‌اند و لفظ حدیث از ترمذی است. ترمذی پس از روایت این حدیث می‌گوید: در این زمینه، احادیث و روایاتی از ام حبیبه، ابوهریره، ابوموسی، و ابن عمر نیز نقل شده است. و سپس امام ترمذی به روایت حدیث ام حبیبه می‌پردازد و آن را صحیح معرفی می‌کند. و امام مسلم نیز روایت ام حبیبه را نقل کرده و در پایان آن حدیث، این را نیز بیان کرده که ام حبیبه گفته است: پس از شنیدن این سخن پیامبر ج ، هرگز خواندن آن دوازده رکعت را ترک نکردم.

[31]-          در این حدیث بیان شده که پیامبر ج پس از نماز عشاء چهار یا شش رکعت نماز می‌خواندند؛ از این رو هر کس این چهار یا شش رکعت را بخواند، کار خوب و نیکی را انجام داده است؛ و گرنه سنّت مؤکده همان دو رکعت است؛ و ذکر چهار یا شش رکعت، به جهت تشویق و ترغیب بر پایبندی و مواظبت آن دو رکعت است. و حدیث شُریح را ابوداود نقل کرده است.

[32]-          این دو حدیث را بخاری و دیگر بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت نقل کرده‌اند.

[33]-          درباره‌ی چهار رکعت سنّت پس از نماز جمعه، امام مسلم از ابوهریرهس چنین روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرموده‌اند: «اذا صلّیتم بعد الجمعة فصلّوا اربعاً»؛ «هر گاه پس از نماز جمعه نماز خواندید، چهار رکعت بخوانید»؛ و در روایتی دیگر که مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه - به جز بخاری - آن را نقل کرده‌اند، چنین وارد شده است: «اذا صلّی احدکم الجمعة فلیصل بعدها اربعاً»؛ «هر گاه یکی از شما نماز جمعه را گزارد، باید پس از آن چهار رکعت نماز بخواند». روایت اوّلی بیانگر «استحباب» است و روایت دوّمی، بیانگر «وجوب»؛ و ما نیز به خاطر این که بین هر دو روایت جمع کنیم، معتقد به این هستیم که چهار رکعت پس از نماز جمعه «سنّت مؤکده» است.

      اما درباره‌ی چهار رکعت سنّت پیش از نماز جمعه، که بیانش در چهار رکعت سنّت پیش از ظهر گذشت که چه طور پیامبر ج به خواندن چهار رکعت پس از زوال خورشید پایبند بودند؛ و این چهار رکعت پیش از ظهر، شامل چهار رکعت پیش از نماز جمعه نیز می‌شود. در کتاب «غنیة المستملی» نیز بدین موضوع اشاره شده است.

      نگارنده می‌گوید: امام مسلم از ابوهریرهس روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «من اغتسل ثم اتی الجمعة فصلّی ما قدر له ثم انصت حتی یفرغ من خطبته ثم یصلّی معه غفر له ما بینه وبین الجمعة الاخری وفضل ثلاثة ایام»؛ «کسی که روز جمعه غسل کند سپس به نماز جمعه برود و آنچه برای او مقدر شده نماز بخواند، سپس تا فارغ شدن امام از خطبه، ساکت شود، سپس با او نماز بخواند، گناهان (صغیره‌ی) بین این جمعه و جمعه‌ی دیگرش و سه روز اضافه بخشوده می‌شود».

      این روایت به خواندن نماز پیش از خطبه اشاره دارد؛ و این روایت نظریه‌ی کسانی را رد می‌کند که مشـروعیت نمـاز پیـش از جمعه را انکار می‌نمایند. عبدالرزاق (3/247) و ابن ابی شیبه (3/147) روایـت

       می‌کنند که عبدالله بن مسعود پس از نماز جمعه، چهار رکعت نماز می‌خواند.

      عبدالرزاق از ثوری، از عطاء بن سائب، از ابوالاحوص مسلمی روایت کرده که وی گفت: «عبدالله بن مسعود ما را فرمان می‌داد تا پیش از جمعه چهار رکعت و پس از آن، دو رکعت و پس از آن دو رکعت، چهار رکعت دیگر نیز بخوانیم». حافظ در «الدرایة» گوید: رجال این حدیث، مؤثق و معتبرند. و این حدیث موقوف است و در حکم حدیث مرفوع می‌باشد؛ زیرا ظاهر این حدیث چنان است که عبدالله بن مسعود در صورتی به خواندن این نمازها فرمان می‌دهد که آن را از پیامبر گرامی اسلام شنیده باشد.

      و طحاوی در باب «التطوع باللیل و النهار کیف هو»؟ از جبلة بن سحیم از عبدالله بن عمر روایت می‌کند که: عبدالله بن عمر پیش از جمعه چهار رکعت با یک سلام می‌خواند؛ و پس از نماز جمعه، دو رکعت و پس از آن دو رکعت، چهار رکعت دیگر نیز می‌خواند. اسناد این حدیث صحیح است، چنان که نیموی نیز در «آثار السنن» به صحّت اسناد این حدیث اشاره کرده است.

[34]-          ابوداود.

[35]-          ابوداود.

[36]-          حلبی در کتاب «غنیة المستملی»، شرح «منیة المصلّی» گوید: درباره‌ی چهار رکعت پیش از عشاء، روایتی بیان نشده است، ولی می‌توان به عموم روایت عبدالله بن مغفّل که بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه به روایت آن پرداخته‌اند استدلال کرد؛ آن جا که عبدالله بن مغفّلس روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «بین کلّ اذانین صلاة؛ بین کل اذانین صلاة؛ ثم قال فی الثالثة: لمن شاء»؛ «بین هر اذان و اقامه نماز است، بین هر اذان و اقامه نماز است؛ و در سومین بار فرمودند: برای کسی که بخواهد».

      و علاوه از این، همین که در شرع مقدس اسلام، ممنوعیتی درباره‌ی گزاردن نفل پیش از عشاء وارد نشده است، خود بیانگر استحباب آن است؛ و خواندن چهار رکعت پیش از عشاء، موافق قول امام ابوحنیفه است؛ زیرا که خواندن چهار رکعت در نزد ایشان بهتر و افضل است؛ و لفظ نماز نیز به چهار رکعت حمل می‌شود؛ و این موضوع از قبیل حمل مطلق بر کامل هم از لحاظ ذاتی و هم از نظر صفاتی است.

[37]-          ابوهریرهس گوید: از رسول خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «ان اول ما یحاسب به العبد یوم القیامة من عمله صلاته، فان صلحت، فقد افلح وانجح؛ وان فسدت فقد خاب وخسر، فان انتقص من فریضته شیء قال الرب تبارک وتعالی: انظروا هل لعبدی من تطوّع فیکمل بها ما انتقص من الفریضة؛ ثم یکون سائر عمله کذلک»؛ «نخستین چیزی که در روز قیامت انسان از آن محاسبه می‌شود، نماز است؛ اگر نمازش صحیح باشد، رستگار شده و نجات می‌یابد، و اگر نمازش خراب و ناقص باشد، زیان کار و خسارتمند می‌شود؛ و اگر در فرائض، نقصی باشد خداوند متعال می‌فرماید: ببینید آیا بنده ام نماز نفل دارد تا با آن کاستی‌های نمازهای فرضش کامل شود؛ سپس سایر اعمالش نیز به همین ترتیب مورد محاسبه قرار می‌گیرد». [ابوداود]

[38]-          ابوامامةس گوید: پیامبر ج فرمودند: «علیکم بقیام اللیل فانّه دأب الصالحین قبلکم وهو قربة لکم عند ربکم، ومکفرة للسیئات ومنهاة عن الاثم»؛ [ترمذی] «بر شما باد خواندن نماز شب؛ زیرا که گزاردن نماز تهجّد در پاسی از شب، شیوه و روش پیشینیان از بندگان نیک خدا و باعث نزدیکی شما در بارگاه پروردگار، و سبب نابود کردن گناهان و بازدارنده‌ی از گناه است.»

[39]-          ابوهریرهس گویـد: پیامبر ج فرمودند: «من حافظ علی شفعة الضحی غفرت له ذنوبه وان کانت مثل

      زبد البحر»؛ [احمد، ترمذی و ابن ماجه. به نقل از مشکاة المصابیح]؛ «هر مسلمانی که به گزاردن دو رکعت نماز چاشت پایبندی و مواظبت کند، گناهان (صغیره‌اش) بخشوده می‌شود گر چه به زیادی کف دریا نیز باشد.»

      و معاذةل گوید: از عایشهل پرسیدم: پیامبر گرامی اسلام ج به هنگام چاشت چند رکعت نماز می‌گزاردند؟ او در پاسخ گفت: رسول خدا ج به هنگام چاشت چهار رکعت نماز می‌گزاردند و آنچه را که خدا می‌خواست بر آن اضافه می‌کردند. [مسلم]

      و عایشهل نیز پیوسته نماز چاشت را هشت رکعت می‌گزارد و می‌گفت: «نماز چاشت را ترک نخواهم کرد، گر چه پدر و مادرم کشته شوند». [مالک]

[40]-          ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمودند: «من صام رمضان ایماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه، ومن قام رمضان ایمـاناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه، ومن قام لیلة القدر ایماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه». [بخاری و مسلم]؛ «کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی ماه رمضان را روزه بگیرد، همه‌ی گناهان (صغیره‌ی) پیشینش بخشوده خواهد شد؛ و کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شبهای ماه رمضان را با نماز زنده بدارد، همه‌ی گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌اش بخشوده خواهد شد، و کسی که از روی ایمان و به امید پاداش الهی، شب‌های قدر را با نماز و عبارت زنده بدارد، همه‌ی گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌اش، بخشوده خواهد شد».

[41]-          ابوهریرهس گوید: پیامبر ج هنگام نماز صبح به بلالس فرمودند: «یا بلال! حدثنی بارجی عمل عملته فی الاسلام فانّی سمعت دفّ نعلیک بین یدی فی الجنة؟ قال: ما عملت عملاً ارجی عندی انی لم اتطهر طهوراً فی ساعة من لیل ولا نهارٍ الا صلیت بذلک الطهور ما کتب لِی ان اُصلّی»؛ «ای بلال! به من بگو: امیدوار کننده‌ترین عملی که در اسلام انجام دادی کدام است؟ زیرا من صدای کفش‌هایت را پیشاپیش خودم در بهشت شنیدم! بلال گفت: امیدوارکننده‌ترین کاری که انجام داده ام این بوده است که در طول شبانه روز هیچ وضویی نگرفتم مگر آن که آنچه برایم مقدّر شده بود، نماز خواندم». [بخاری و مسلم]

[42]-          ابوقتادهس گوید: پیامبر ج فرمودند: «اذا دخل احدکم المسجد فلیرکع رکعتین قبل ان یجلس» [بخاری و مسلم]؛ «چون یکی از شما به مسجد وارد شد، پیش از آن که بنشیند، نخست دو رکعت نماز بخواند».

[43]-          حذیفهس گوید: «کان النبی ج اذا حزبه امر صلّی» [ابوداود]؛ «هر گاه برای پیامبر ج کاری دشوار و طاقت‌فرسا روی می‌داد، نماز می‌گزاردند».

[44]-          علیس گوید: ابوبکرس به من گفت - و به راستی او راست گفت - : از پیامبر ج شنیدم که فرمودند: «ما من رجل یذنب ذنباً ثم یقوم فیتطهر ثم یصلی ثم یستغفر الله الا غفر الله له» [ابن ماجه]؛ «هر کس که گناهی را مرتکب شود و سپس برود وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و پس از آن از خداوند طلب بخشش نماید، خداوند او را می‌بخشد».

[45]-          عبدالله بن ابی اوفیس گوید: پیامبر ج فرمودند: «کسی که نیازی به خدا یا یکی از بندگان خدا داشته باشد، باید به نحو احسن وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند، و پس از آن به بیان پرتوی از وصف و شکوه خداوند بپردازد و بر پیامبر ج درود بفرستد و (برای برآورده شدن نیازش) این دعا را بخواند:

      «لا اله الا الله الحکیم الکریم، سبحان الله رب العرش العظیم، والحمد لله رب العالمین، اسألک موجبات رحمتک وعزائم مغفرتک، والغنیمة من کل برّ والسلامة من کلّ اثم، لاتدع لنا ذنباً الا غفرته، ولا همّاً الا فرجته، ولاحاجة هی لک رضاً الا قضیتها یا ارحم الراحمین». [ترمذی و ابن ماجه]

[46]-          جابرس گوید: پیامبر ج استخاره در تمام کارها را مانند سوره‌ای از قرآن به ما یاد می‌دادند و می‌فرمودند: هر گاه کسی از شما خواست کار مهمی را انجام دهد، دو رکعت نماز غیر فرض بخواند، سپس بگوید:

      «اللهم انی استخیرک بعلمک واستقدرک بقدرتک واسألک بفضلک العظیم، فانک تقدر ولااقدر وتعلم ولااعلم، وانت علّام الغیوب؛ اللهم ان کنت تعلم ان هذا الامر خیر لی فی دینی ومعاشی وعاقبة امری، (اوقال: عاجل امری وآجله) فاقدره لی ویسّره لی ثم بارک لی فیه؛ وان کنت تعلم ان هذا الامر شرّ لی فی دینی ومعاشی وعاقبة امری (اوقال: عاجل امری وآجله) فاصر فه عنی واصرفنی عنه واقدر لی الخیر حیث کان ثم ارضنی به»؛

      «خداوندا ! به سبب علمت از تو طلب خیر می‌کنم و به سبب قدرتت از تو طلب قدرت می‌کنم و از فضل بزرگ تو می‌خواهم‌، چون تو توانایی و من ناتوانم، و تو می‌دانی و من نمی‌دانم، و تو بسیار دانای غیبی؛ پروردگارا ! اگر می‌دانی که این کار... برای دین، دنیا و عاقبت کارم - یا فرمودند: برای حال و آینده‌ام - خیر است آن را برای من مقدر کن؛ و اگر می‌دانی که این کار... به مصلحت دین، دنیا و عاقبت کارم. - یا فرمودند: برای حال و آینده‌ام - نیست، و آن را از من دور کن و مرا از آن منصرف نما و خیر را هر جا که هست برایم مقدر نما و مرا از آن خشنود فرما»؛ و پس از آن، نیاز و حاجتش را بیان کند. [بخاری]

[47]-          در کتاب «در المختار» (1/488) چنین آمده است: اگر چنانچه وقت اندک بود یا نمازهای فوت شده فراموش گردید، در این صورت ترتیب ساقط می‌شود؛ زیرا اندک بودن وقت، و فراموشی نمازهای قضایی، عذر محسوب می‌شود؛ و همچنین اگر شش نماز اعتقادی (بدون نماز وتر) فوت شد، در این صورت نیز ترتیب ساقط می‌گردد؛ زیرا تکرار نمازهای فوت شده، موجب عُسر و حَرج و سختی می‌شود.

      ابن عابدین در حاشیه‌ی خویش چنین می‌گوید: با قید «اعتقادی» (در «شش نماز اعتقادی»)، نماز وتر که فرض عملی است خارج می‌گردد؛ زیرا ترتیب در میان آن و دیگر نمازها - گر چه فرض هستند - در فوائت به شمار نمی‌آید؛ چون که نماز وتر در پایان شبانه روز گزارده شده به وسیله‌ی آن تکراری که موجب سقوط گردد، حاصل نمی‌شود؛ و تکرار و زیادت در نمازهای فوت شده، فقط از ناحیه‌ی زیادت وقت‌ها و ساعت‌ها است، که نماز وتر در این زمینه هیچ گونه مدخلی ندارد.

[48]-          اگر چنانچه در اثنای نماز، کسی از فرد نمازگزار چنین سؤال کند: «آیا برای خدا شریک و انبازی است؟» و او در پاسخ بگوید: «لا اله الا الله»؛ در این صورت نماز وی فاسد می‌گردد؛ زیرا «لا اله الا الله» در جواب سؤال گفته شده است.

[49]-          اگر چنانچه در اثنای نماز به فرد نمازگزار خبر ناخوشایندی را بدهند، و او «انا لله وانا الیه راجعون» بگوید، نمازش فاسد می‌شود.

[50]-          یعنی: همزه‌ی «الله اکبر» را طوری به مدّ بکشد که از آن، همزه‌ی استفهام ظاهر شود.

[51]-          و اگر چنانچه جواب سلام را با زبان خویش داد، در این صورت نمازش فاسد می‌گردد.

[52]-          علامه قدوری به بیان این مسائل و احکام نپرداخته؛ و نگارنده، این مسائل را به نقل از «فتح القدیر» و «الفتاوی الهندیة» در این جا ذکر کرده است.

[53]-          مراد از «اقامه‌ی جماعت»: شروع شدن نماز به وسیله‌ی امام است؛ نه اقامه‌ی مؤذن؛ زیرا که اگر مؤذن شروع به گفتن اقامه کرد و فرد نمازگزار در رکعت اول خویش به سجده نرفته بود، در این صورت فقهای مذهب در این قضیه هیچ گونه اختلافی ندارند که فرد نمازگزار باید هر دو رکعت را به پایان برساند. در کتاب «النهایة» به این موضوع اشاره شده است. ر.ک: الفتاوی الهندیة 1/119

[54]-          از این موضوع، حکمی دیگر دانسته می‌شود و آن این که: اگر چنانچه نمازگزار در قعده‌ی اول نماز ظهر یا عشاء نشسته بود و تشهّد می‌خواند و در این هنگام نماز جماعت بر پا شد، در این صورت فرد نمازگزار بعد از خواندن تشهّد در قعده‌ی اول، سلام دهد و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند.

[55]-          نویسنده‌ی «کنز» گوید: هر گاه نمازگزار یک رکعت از نمازهای صبح یا مغرب را گزارد و نماز جماعت بر پا شود، در این صورت نمازگزار نمازش را قطع کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند. نویسنده‌ی «البحر» گوید: زیرا اگر رکعت دیگر را به رکعت اولی اضافه کند، در این صورت جماعت از او فوت می‌گردد.

      و این حکم در صورتی است که به رکعت دوم برخیزد و آن را مقید به سجده نکرده باشد؛ چرا که اگر رکعت دوم را به سجده مقید کرده باشد.، در این صورت باید نمازش را به طور کامل بخواند و آن را قطع نکند و همراه امام نیز در جماعت شرکت نکند. [ر.ک: الکنز الدقائق مع البحر الرائق 2/77]

[56]-          نویسنده‌ی «هدایه» گوید: این قول از امام ابویوسف / نقل شده است. و برخی گفته اند: نمازش را کامل کند.

      ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: قول اوّل (یعنی سلام دادن پس از خواندن دو رکعت)، بهتر است؛ زیرا نمازگزار می‌تواند آن را بعد از فرض، قضا بیاورد؛ و علاوه از این، سلام دادن در رکعت دوم نماز سنّت، موجب ابطال نمی‌گردد؛ از این رو فرضیت استماع و اداء به طور کامل و بدون هیچ گونه سببی، فوت نمی‌گردد.

[57]-          بدین موضوع در کتاب «هدایه» اشاره شده است. نویسنده‌ی کتاب «الکفایة» گوید: در کتاب «قدوری» ذکری از این موضوع به میان نیامده است که اگر امید آن می‌رفت که قعده را دریابد، چه باید بکند؟ و آنچه از ظاهر کتاب دانسته می‌شود این است که اگر چنانچه بیم آن داشت که هر دو رکعت نماز فرض صبح از او فوت شود در این صورت دو رکعت نماز سنّت صبح را ترک کند و همراه امام در نماز جماعت شرکت کند.

      ابوجعفر - یکی از صاحب نظران فقهی - گوید: بر مبنای قول امام ابوحنیفه و امام ابویوسف، باید دو رکعت نماز سنّت صبح را بخواند؛ زیرا از دیدگاه ایشان: دریافت تشهّد، دریافت همه‌ی رکعت است.

      نویسنده‌ی «هدایه» گوید: این که دو رکعت سنّت را در نزدیکی دروازه‌ی مسجد بخواند، بدین جهت است که در زمانی که امام مشغول خواندن نماز جماعت است، در این صورت خواندن دو رکعت سنّت در (وسط مسجد یا نزدیکی صف ها) مکروه است. ابن همام گوید: بیشترین کراهیت مربوط به حالتی است که نماز سنّت متصل به صف نماز جماعت خوانده شود، چنان که بسیاری از نابخردان و جاهلان، مرتکب چنین عملی می‌شوند.

[58]-          نویسنده‌ی «هدایه» گوید: درباره‌ی قضا آوردن نماز سنّت همراه نماز فرض صبح، پس از زوال خورشید، علماء

      و مشایخ اختلاف دارند. نویسنده‌ی کتاب «العنایة» گوید: مراد از مشایخ: مشایخ و علمای ماوراء النهر است. برخی از آن‌ها می‌گویند: نماز سنّت را به تَبع نماز فرض قضا بیاورد ولی آن را به تنهایی و مستقلاً قضا نیاورد. و برخی دیگر می‌گویند: نماز سنّت را به طور مطلق قضا نیاورد. نویسنده‌ی کتاب «الکفایة» به نقل از کتاب «المحیط» گوید: نماز سنّت - گر چه با فرض ترک شده باشد - پس از زوال خورشید، قضا آورده نمی‌شود. و نویسنده‌ی کتاب «الکفایة» در این باره، اختلافی را ذکر نکرده است.

[59]-          در میان علماء و صاحب نظران اسلامی درباره‌ی ترجیح یکی از این دو قول، اختلاف نظر وجود دارد: نویسنده‌ی کتاب «کنز» گوید: چهار رکعت سنّت پیش از ظهر را قبل از دو رکعت سنّت پس از آن، قضا بیاورد. ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: بهتر آن است که دو رکعت پس از ظهر بر چهار رکعت فوت شده‌ی پیش از ظهر مقدم شود؛ زیرا چهار رکعت سنّت پیش از ظهر از مکان مسنون خویش فوت گردیده است؛ از این رو دو رکعت سنّت پس از آن نیز از روی قصد و بدون ضرورت، از مکان مسنونش فوت نمی‌گردد.

[60]-          نویسنده‌ی «البحر» پس از بیان حکم چهار رکعت سنّت پیش از ظهر می‌گوید: پرواضح است که حکم چهار رکعت سنّت پیش از جمعه، همانند حکم چهار رکعت سنّت پیش از ظهر است.

[61]-          نظریه‌ی برگزیده و درست آن است که نمازگزار در قعده‌ی آخر نماز، هم درودها را بخواند و هم دعا را. و برخی گفته اند: احتیاطاً در هر دو قعده، درود و دعا را بخواند.

[62]-          اگر چنانچه رکعت ششم را به آن ضمیمه نکرد، در این صورت چیزی بر نمازگزار لازم نمی‌گردد؛ و به این

      موضوع در کتاب «الهدایة» اشاره شده است. و در این باره که آیا در این صورت سجده‌ی سهو لازم می‌گردد؟ در کتاب «فتح القدیر» آمده است: قول صحیح آن است که سجده‌ی سهو لازم نیست؛ زیرا نقصان ناشی از فساد، با سجده‌ی سهو، جبران نمی‌گردد.

[63]-          نویسنده‌ی کتاب «العنایة» مثالی را برای این موضوع ذکر کرده و گفته است: توضیح این مسئله چنین است: اگر در نمازهای چهار رکعتی دچار شک و تردید شد؛ این طور که آیا در رکعت اول است یا دوم، در این صورت فکر کند؛ و به گمان غالبش عمل نماید؛ و اگر چیزی بر گمان وی غالب نگردید در این صورت جانب اقل را بگیرد و آن را رکعت اول به شمار آورد و پس از آن برای قعده بنشیند، زیرا ممکن است این رکعت، رکعت دوم باشد که در آن قعده واجب است. آن گاه برخیزد و رکعت سوم را بخواند و به قعده بنشیند؛ زیرا این رکعت در حکم رکعت دوم است؛ سپس برخیزد و رکعت دیگری را بخواند و به قعده بنشیند، زیرا ممکن است رکعت چهارم باشد؛ پس از آن برخیزد و رکعت دیگری را بخواند و در قعده بنشیند؛ زیرا این رکعت، در حکم رکعت چهارم است که در آن قعده فرض است. و حکم نمازهای سه رکعتی نیز به همین ترتیب است.

[64]-          امام قدوری به بیان این موضوع نپرداخته که اگر چیزی بر گمان نمازگزار غالب نگردید، و وی جانب اقل را گرفت؛ یا اگر به گمان غالب خویش عمل کرد، در این دو صورت بر وی سجده‌ی سهو لازم می‌گردد؛ بلکه این نویسنده‌ی «درالمختار» است که می‌گوید: در تمامی حالات شک، سجده‌ی سهو بر نمازگزار واجب می‌گردد؛ و فرقی نمی‌کند که به گمان غالب خویش عمل کند، یا جانب اقل را بگیرد. و نویسنده‌ی «درالمختار» این موضوع را به کتاب «فتح القدیر» نسبت داده، و در ادامه می‌گوید: ولی در کتاب «السراج» آمده است: اگر چنانچه جانب اقل را گرفت، در این صورت به طور مطلق باید سجده‌ی سهو نماید؛ و در صورتی که به گمان غالب خویش عمل می‌کند، اگر چنانچه به اندازه‌ی یک رکن از رکن‌های نماز فکر کرد، در این صورت نیز سجده‌ی سهو لازم می‌گردد.

      و عبارت کتاب «فتح القدیر» چنین است: هر چیزی که بر گمان وی غالب گردید، بدان عمل کند. و به همان ترتیب نمازش را به پایان برساند، و سجده‌ی سهو نماید؛ و همچنین در تمامی حالات شک - چه به گمان غالب خویش عمل کند و چه جانب اقل را بگیرد - سجده‌ی سهو بر او لازم می‌گردد؛ و شایسته نبود که

      کتاب «هدایه» و «نهایه» از بیان کردن سجده‌ی سهو غافل بمانند.

      و اگر چیزی بر گمان نمازگزار غالب نگردید، جانب اقل را بگیرد.

      ابن عابدین شامی، مسائل و احکام «السراج» را تأیید کرده و می‌گوید: اگر فکر کرد و چیزی بر گمان وی غالب گردید، در این صورت عمل به گمان غالب وی لازم است؛ و سجده‌ی سهو بر او لازم نمی‌گردد مگر آن که تفکر و تأمّلش [به اندازه‌ی رکنی از ارکان نماز] طولانی گردد.

      نگارنده گوید: مسائل و احکامی که کتاب «الفتح» آمده، صحیح می‌باشد؛ زیرا حدیث صحیحی که بخاری و مسلم به روایت آن پرداخته اند، آن را تأیید می‌کند. از عبدالله بن مسعودس - به صورت مرفوع - روایت شده است که وی گفت: «اذا شک احدکم فی صلاته فلیتحرّ الصواب فلیتمّ علیه ثم یسلّم ثم یسجد سجدتین»؛ «هر گاه یکی از شما در نمازش دچار شک و تردید شد، در این صورت باید برای یافتن وجه صواب، دقّت کند و تفکر و تأمل نماید و نماز خویش را مطابق با تفکر و تأمل خویش به پایان برساند؛ پس از آن سلام دهد و برای سهو، دو سجده نماید». [بخاری؛ باب «التوجه نحو القبلة حیث کان»؛ و مسلم، باب «سجود السهو»].

      و در این باره که اگر «تفکر و تأمل نمازگزار طولانی گردید»، سجده‌ی سهو واجب می‌گردد، در این زمینه، نصّی وجود ندارد؛ گر چه احناف بر این باورند که اگر چنانچه تفکر و تأمل نمازگزار به اندازه‌ی ادای یک رکن بود و در این فاصله به قرائت مشغول نشد، در این صورت، سجده‌ی سهو بر نمازگزار واجب می‌گردد.

[65]-          نویسنده‌ی کتاب «هدایه» گوید: مراد از سفری که احکام و مسائل به وسیله‌ی آن تغییر می‌کند، سفری است که انسان نیت می‌کند تا مسافتِ راه سه روز را با سیر متوسط - که همان پیاده رفتن یا راه پیمودن شتر است - بپیماید.

      و امام ابوحنیفه / این مسافت را بر مبنای «مرحله و منزل» اندازه می‌گیرد. و در حقیقت این اندازه گیری، درست و صحیح است؛ و اندازه گیری مسافتِ راه سفر به «فرسخ» معتبر نمی‌باشد.

      در کتاب «الکفایة» چنین آمده است: مراد از عبارت «سفری که احکام و مسائل به وسیله‌ی آن تغییر می‌کند»؛ احکامی همانند: کوتاه گردانیدن نماز (قصر)؛ خوردن روزه؛ مدت مسح موزه تا سه روز؛ ساقط شدن فرضیت نماز جمعه؛ ساقط شدن فرضیت نمازهای عید فطر و عید قربان؛ ساقط شدن قربانی کردن در عید قربان؛ و تحریم بیرون شدن زنِ آزاد بدون محرم، می‌باشد.

      ابن عابدین شامی (1/527) گوید: این که نویسنده‌ی «هدایه»، دیدگاه امام ابوحنیفه را درباره‌ی «اندازه گیری مسافت به مرحله و منزل» صحیح قرار داده، احتراز از قول عامه‌ی علماء و مشایخی است که مسافتِ سفر را به «فرسخ» اندازه گیری می‌کنند.

      و علماء و فقهایی که مسافت سفر را با «فرسخ» اندازه گیری می‌کنند، در تعیین میزان و اندازه‌ی فرسخ با همدیگر اختلاف کرده اند: برخی آن را به 21 و برخی 18 و برخی دیگر 15 فرسخ گفته اند؛ ولی فتوا به 18 فرسخ است؛ زیرا حدّ میانه است. و در کتاب «المجتبی». چنین آمده است که فتوای علمای خوارزم، همان 15 فرسخ است؛ و سپس در ذیل این گفته‌ی نویسنده‌ی «الدرّ» که می‌گوید: «اگر این مسافت را با سرعت بیشتری در دو روز پیمود، در آن صورت نیز نماز را قصر کند»، می‌گوید: ظاهر امر چنان است که اگر به کرامت خویش در مدت کمتری بدان جا رسید. ولی نویسنده‌ی «الفتح»، به جهت عدم وجود سختی و مشقت - که علّت قصر نماز است - قصر را در این جا بعید می‌پندارد.

      نگارنده گوید: در ادوار گذشته، هر کسی از مردمان این توانایی را نداشت تا با پیاده روی یا به وسیله‌ی شتر به سفر بپردازد؛ و در این زمان نیز تمامی مردم از این گونه سفرها بی نیاز هستند؛ حال سؤال اینجاست که اگر کسی در زمان‌های گذشته به وسیله‌ی اسب، و در زمان کنونی ما به وسیله‌ی هواپیما و ماشین، مسافت را به سرعت طی کند، در این صورت مسافت راه سه روز به صورت پیاده یا با راه پیمودن شتر، چگونه محاسبه خواهد شد؟ و این در حالی است که علماء و صاحب نظران فقهی به بیان این موضوع نیز پرداخته‌اند که اگر کسی مسافتِ سه روز را در دو روز - مثلاً - به سرعت پیمود، در این صورت نماز خویش را کوتاه بخواند؛ و طوری که ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گفته است: هر کسی که چیزی را در نزد خودش اندازه گیرد، به این باور می‌رسد که همان اندازه گیری وی، مسافت سه روز است.

      و به گونه‌ای که در کتاب «هدایه» آمده است، چنین دانسته می‌شود که امام ابوحنیفه مبنای اندازه گیری مسافتِ سفر را «منزل و مرحله» می‌داند. در این صورت اندازه گیرانِ این مسافت، از اندازه‌ی شرعی خارج نمی‌شوند، به ویژه وقتی که هر منزل و مرحله به وسیله‌ی کاروان با سیر عادی حسب سفر هر روز، اندازه گیری شده است.

      در زمان کنونی ما، مسافران نیاز مبرم به این دارند تا مسافت سفرشان به میل و فرسخ اندازه گیری شود؛ و اگر به سان متأخرین، اندازه‌ی مسافت سفر به فرسخ فتوا داده شود، این فتوا بهتر و آسان‌تر برای مردم خواهد بود.

      و اگر ما برای مسافت سفر، 18 فرسخ را - که نظریه‌ی متوسط و میانه نیز است - انتخاب کنیم، در این صورت - چنانکه تحقیق و بررسی کرده‌اند - مسافت سفر 54 میل می‌شود؛ زیرا هر فرسخ سه میل است؛ و اگر میل را با کیلومتر رایج در زمان خودمان بسنجیم، مسافت سفر بیش از 98 کیلومتر می‌شود؛ و اگر برای مسافت سفر 15 فرسخ را انتخاب کنیم، در این صورت مسافت سفر، 45 میل و بیش از 82 کیلومتر می‌شود.

      و بر مبنای قول کسانی که مسافت سفر را 16 فرسخ می‌دانند؛ 16 فرسخ معادل با 88 کیلومتر است. و الله اعلم بالصواب. و آنچه ابن همام گفته است که: «اگر صاحب کرامت، مسافتِ راه سه روز را در وقت اندکی پیمود، در این صورت وی مصداق پیمودن مسافت سفر گردیده و کوتاه کردن نماز بر او لازم می‌گردد؛ و این امر بعید است؛ زیرا وجود مشقت که علّت قصر است در این مسئله منتفی می‌باشد»؛ و باید دانست که اگر خود سفر، سبب و وسیله‌ی مشقت و سختی پنداشته شود - گر چه این مشقت در سفر حاصل شود یا نه - در این صورت به مشقت نگاه نمی‌کنند، بلکه فقهاء چنین فتوا داده‌اند که اگر کسی به وسیله‌ی اسب، مسافتِ راه سه روزه را با سرعت در دو روز پیمود، در این صورت حکم آن، همانند حکم کسی است که این مسافت را در سه روز پیموده است. و هر گاه مسئله چنین باشد، پس حکم صاحب کرامت که مسافت سفر را در وقت اندکی پیموده است، همانند حکم همان شخصی است که همین مسافت را با سرعت بیشتر و وقت کمتر به وسیله‌ی ماشین و هواپیما پیموده است.

      و اگر در زمان ابن همام، هواپیما با سرنشینانش به پرواز در می‌آمد، وی نیازی نداشت تا به صاحب کرامت مثال بزند؛ زیرا هم اکنون پیمودن مسافتِ سه روز در کمترین وقت ممکن، برای هر شخص نیک و فاجر، فراهم است.

[66]-          در کتاب «در المختار» حاشیه‌ی «رد المختار» (1/520) چنین آمده است: اگر مسافر نماز چهار رکعتی را کامل خواند و بعد از دو رکعت اول به اندازه‌ی تشهد ننشست، در این صورت فرض وی باطل است؛ زیرا به خاطر ترک قعده - که فرض است - تمامی نمازش نفل می‌گردد.

[67]-        این عبارت، اشاره بدین موضوع دارد که اگر چنانچه شخص مسافر بعد از خارج شدن وقت، به امام مقیم اقتدا کرد، در این صورت اقتدایش درست نیست؛ زیرا نماز فرض مسافر، پس از خارج شدن وقت تغییر نمی‌کند.

[68]-          فقهاء در تعریف «شهر» (مصر)، به مذاهب مختلفی تقسیم شده‌اند و مشهور آن است که شهر آن جایی است که دارای مفتی و قاضی و امیری باشد که بر اقامه‌ی بیشتر حدود قادر باشند؛ و فقهای متأخر برآنند که شهر آن جایی است که بزرگترین مساجد آن، برای اهالی مکلّف آن گنجایش نداشته باشد؛ و قریه و روستا جایی است که این چنین نباشد. [مترجم]

[69]-          قدوری گوید: بر پا ساختن نماز جمعه، فقط توسط سلطان، یا کسی که سلطان او را مأمور کرده باشد، درست است؛ و من نیز این عبارت را افزودم که: «و همچنین اقامه‌ی جمعه، توسط کسی که خود مسلمانان با همدیگر به توافق رسیده‌اند تا او را به امام جمعه‌ی خویش تعیین نمایند» نیز درست است؛ زیرا که نویسنده‌ی

      «الفتاوی الهندیة» از کتاب «معراج الدرایة» چنین نقل می‌کند: «در شهرهایی که رَتق و فَتق کارها به دست کافران است و حکومت اسلامی وجود ندارد، بر پا ساختن نماز جمعه برای مسلمانان درست است؛ و مسلمانان، امام و قاضی خویش را در این سرزمین‌ها با توافق و رضای همدیگر تعیین نمایند.» (1/146)؛ و ابن عابدین شامی در کتاب «در المختار» (1/540) به نقل از «معراج الدرایة».

[70]-          قدوری و نویسنده‌ی «هدایه» در شرایط صحّت نماز جمعه، «اِذن عام» را بیان نکرده‌اند. [و مراد از «اِذن عام»: این است که مکانی که در آن جمعه بر پا می‌شود برای هر کس که اراده‌ی درآمدن در آن را داشت، مباح و بلامانع باشد]؛ و این شرایط جز این دو کتاب، در دیگر کتاب‌های احناف مذکور است.

      و مراد از «اذن عام» آن است که دروازه‌های مسجد جامع بر روی مردم باز و گشوده باشد و به تمامی مردم این اجازه داده شود تا بدان جا وارد شوند؛ از این رو اگر گروهی از مردم در مسجد جامع گرد آیند، و دروازه‌های مجسد را بر روی خویش ببندند و نماز جمعه را با جماعت بگزارند، در این صورت، نماز جمعه صحیح نیست؛ چنان که در کتاب «الفتاوی الهندیة» به نقل از کتاب «المحیط» بدین موضوع اشاره شده است.

      علامه شامی در «حاشیه‌ی در المختار» گوید: از شرط «اِذن عام» در کتب «ظاهر الروایة» بحثی به میان نیامده است، و به همین جهت در کتاب «هدایه» نیز بدان پرداخته نشده است؛ ولی این موضوع در «نوادر»

      ذکر شده است؛ و در کتاب‌های «کنز»؛ «الوقایة»؛ «النقایة» و «الملتقی» و بسیاری از کتاب‌های معتبر دیگر نیز بدین موضوع اشاره رفته است.

      نگارنده گوید: اگر چه این شرط [اِذن عام] از روایات نوادر است، ولی در تمامی مساجد مسلمانان بدان عمل می‌گردد؛ زیرا در نماز جمعه، دروازه‌های تمام مساجد بر روی نمازگزاران باز و گشوده است؛ و اقامه‌ی نماز جمعه در اردوگاه‌ها در این زمینه اشکال به وجود می‌آورد؛ زیرا به کسانی که در اردوگاه‌ها به سر می‌برند، اجازه داده شده تا نماز جمعه‌ی خویش را اقامه نمایند، و حال آن که داخل شدن افراد دیگر خارج از اردوگاه به داخل آن ممنوع و قدغن می‌باشد، و این در حالی است که در اردوگاه «اذن عام» مفقود است!

      و علامه ابن عابدین - از علما و فقهای متأخر - این مشکل را حل کرده و در آخر بحث خویش گفته است: «نزاع و اختلاف در صورتی است که نماز جمعه تنها در یک محل اقامه گردد؛ ولی اگر چنانچه نماز جمعه در نقطه‌های متعددی اقامه شود، در این صورت نزاع از بین می‌رود؛ زیرا فوت شدن نماز طوری تحقق پیدا نمی‌کند که علت آن را افاده می‌کند». ر.ک: رد المحتار علی هامش در المختار (1/546).

      پس مناسب است که به درستی نماز جماعت کسانی که در اردوگاه ها، نماز جمعه را می‌خوانند فتوا داده شود - گر چه در کتب ظاهر الروایة ذکری از این موضوع به میان نیامده است - زیرا نماز در جاهای متعدد شهر برگزار می‌گردد. و الله تعالی اعلم بالصواب.

[71]-          علامه قدوری همین گونه بیان نموده است. نویسنده‌ی کتاب «الفتاوی الهندیة» گوید: در روز عید قربان - در مسیر راه - تکبیر را با صدای بلند بگوید و چون به عیدگاه رسید، تکبیر گفتن را قطع نماید. و فتوا نیز همین گونه است. و قول مختار و برگزیده در مذهب آن است که در روز عید فطر نباید تکبیر با صدای بلند گفته شود. و فتوا نیز همین است که بیان شد. و در کتاب «غیاثیة» بدین موضوع اشاره رفته است.

      در کتاب «الجوهرة النیرة» چاپ مصر، (1/150) چنین آمده است: گفتن تکبیر با صدای آهسته در روز عید فطر مستحب است. پس مشخص می‌شود که اختلاف امام ابوحنیفه با امام ابویوسف و امام محمد در مورد تکبیر روز عید فطر، در خود گفتن تکبیر نیست، بلکه اختلاف آن‌ها در بلند یا آهسته گفتن تکبیر، هنگام رفتن به سوی عیدگاه در روز عید فطر است. ر.ک: ‌حاشیه‌ی ابن عابدین شامی بر در المختار (1/558).

[72]-          اگر کسی پس از نماز عید، تکبیر تشریق گفت، این کارش ایرادی ندارد؛ زیرا این کار به مسلمانان به طـور

      ارثی منتقل شده است و پیروی از آنان نیز واجب می‌باشد؛ علماء و صاحب نظران اسلامی و فقهی بلخ نیز بر این باورند. [به نقل از «درالمختار»]. و در این جا عبارت «ایرادی ندارد»: به معنای «مندوب است» می‌باشد. [درالمختار 1/564]

[73]-          ر.ک: البحر الرائق (3/178)

[74]-          یعنی نباید در بین نماز و تکبیر تشریق، فاصله‌ای وجود داشته باشد تا مانع تکبیر گردد. و اگر فرد نمازگزار از مسجد خارج شد، یا از روی عمد یا فراموشی سخن گفت، یا به عمد خویشتن را بی وضو ساخت، در این صورت‌ها تکبیر تشریق ساقط می‌شود. و اگر چنانچه فرد نمازگزار در فاصله‌ی نماز و گفتن تکبیر تشریق، از جهت قبله برگشت، در این صورت دو روایت [بر گفتن تکبیر یا ساقط شدن آن] وجود دارد. و اگر پس از سلام نماز، از روی فراموشی بی وضو شد، در این صورت قول صحیح آن است که تکبیر تشریق را بگوید و به خاطر وضو گرفتن از مسجد بیرون نشود. (در المختار 1/562).

[75]-          بخاری؛ باب «الصدقة فی الکسوف».

[76]-          بخاری، باب «من احبّ العتاقة فی کسوف الشمس».

[77]-          نویسنده‌ی «هدایه» گوید: ‌رسول خدا ج در برخی اوقات، نماز استسقاء را می‌خواندند و در برخی اوقات نیز آن را ترک می‌کردند؛ از این رو نماز استسقاء، سنّت [مؤکده] نیست.

      علامه شامی در کتاب «رد المحتار» گوید: سنّت آن است که بدان مواظبت و پایبندی شود؛ و انجام و ترک کاری، بیانگر استحباب آن می‌باشد.

      نگارنده گوید: به خاطر وجود احادیث صحیح، نمی‌توان استسقاء را به طور مطلق نفی کرد؛ و لازم است آنچه که از امام ابوحنیفه درباره‌ی نماز استسقاء نقل شده، به نفی «سنّت مؤکده» بودنِ نماز استسقاء حمل شود نه به مطلق سنّت بودن آن. [یعنی نماز استسقاء در نزد امام ابوحنیفه، سنّت مؤکده نیست، بلکه مستحب است].

[78]-          بخاری و مسلم.

[79]-          معنای سنّت کفایی این است که اگر برخی از اهل محلّه، نماز تراویح را با جماعت خواندند، طلب آن از بقیه ساقط است ولیکن اگر اهل محلّه همگی جماعت را ترک کردند، در این صورت تمامی آن‌ها گنهکار هستند. [مترجم].

[80]-          افراد نظامی پیاده، هر گاه توان رکوع و سجده را نداشتند، می‌توانند با اشاره نماز بخوانند. (فتاوی الهندیة، 1/156)

[81]-          امام بخاری در روایتی [که آن را اندکی پیش از «کتاب اذان» آورده]، از جابر بن عبداللهس چنین نقل می‌کند که عمر بن خطابس در روز جنگ احزاب، پس از غروب آفتاب در حالی که کفّار قریش را دشنام می‌داد به نزد رسول خدا ج آمد و گفت: ای فرستاده‌ی خدا ! نزدیک است که خورشید غروب کند حال آن که هنوز نماز عصر خویش را نخوانده‌ام. پیامبر ج فرمودند: سوگند به خدا ! من نیز هنوز نماز عصر را نخوانده‌ام.» راوی گوید: پس ما از جای برخاستیم و همراه با رسول خدا ج در منطقه‌ی بطحان وضو کردیم؛ و پیامبر ج پس از این که خورشید غروب کرد، نماز عصر را خواند و پس از آن نماز مغرب را گزارد.

[82]-          نویسنده‌ی کتاب «در المختار» گوید: میت سه بار خوشبو می‌شود؛ در اثنای گذاشتن میت بر تخت (برای غسل)، که در این موقع تنها هفت بار به شکل طاق در تخت وی خوشبویی استعمال می‌شود، و در وقت کفن کردن و در هنگام وفات و خارج شدن روح.

      علامه شامی گوید: مواد خوشبویی را یک بار، یا سه بار، یا پنج بار و یا هفت بار به اطراف تخت میت بچرخانند و بیشتر از هفت بار مواد خوشبویی را به اطراف تخت میت دور ندهند. در کتاب‌های «الفتح القدیر»، «الکافی» و «النهایة» بدین موضوع اشاره شده است. و در کتاب «التبیین» چنین آمده است که بیشتر از 5 بار خوشبویی را به دور تخت مرده نچرخانند. نویسنده‌ی «الفتح القدیر» گوید: مراد از «3 بار» این است که میت سه بار خوشبو می‌شود؛ یک بار در موقع خارج شدن روح از میت تا بوی زشت دور گردد؛‌ در اثنای غسل میت و در وقت کفن کردن او... (1/574)

[83]-          و این غسل سوم برای آن است تا سنّت کامل شود؛ در کتاب «در المختار» چنین آمده است: در هر وقتی که میت را می‌خوابانند، سه بار بر روی او آب بریزند.

      امام قدوری، نویسنده‌ی کتاب «هدایه»، و نویسنده‌ی «کنز»، شستن بار سوم را ذکر نکرده‌اند. نویسنده‌ی «البحر» گوید: برخی گفته‌‌اند که نویسنده‌ی کتاب «کنز» آن را بیان نموده و گفته است: «شستن بار سوم وجود

      دارد»؛ به دلیل این که وی می‌گوید: سر و ریش میت را با خِطمی بشویند؛ زیرا سنّت آن است که پیش از شستن بار اول، سر و ریش او را بشویند. البته سخن وی، سخنی اجمالی درباره‌ی بیان کیفیت و چگونگی آب است.

      و نتیجه‌ی بحث چنین است که روش سنّت آن است که هر گاه وضوی میت به پایان رسید، سر و محاسن وی را بدون شانه زدن، با خطمی شسته شود؛ آن گاه وی را به پهلوی چپ خوابانده و او را بشویند - شستن بار اول - ؛ پس از آن وی را بر پهلوی راست خوابانده و او را بشویند - شستن بار دوّم - ؛ آن گاه مرده را بنشانند و شخص شستشو دهنده دست خویش را بر شکمش بکشد؛ پس از آن او را بر پهلوی چپ بخوابانند و بر رویش آب بریزند - شستن بار سوّم ­ .

      ابن همام نیز در کتاب «فتح القدیر» غسل میت را بدین ترتیب ذکر کرده است. به کتاب «فتح القدیر»؛ باب «الجنائز»؛ فصل «غسل» مراجعه شود.

[84]-          ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: از ظاهر عبارات کتاب «هدایه» چنین دانسته می‌شود که بهتر است در دو بار اول غسل، میت با سِدر شسته شود. ابوداود با سندی صحیح از محمد بن سیرین چنین روایت می‌کند که وی غسل میت را از اُمّ عطیه می‌آ‌موخت؛ و از وی آ‌موخت که مرده در دو بار اول باید با سدر شسته شود و در بار سوم باید با آب و کافور تمیز گردد. و «سدر» نیز همان درخت «کنار» است.

[85]-          «حَنوط» [به فتح حاء]: عطری است مرکب از مواد خوشبویی به جز زعفران و ورس؛ زیرا استعمال زعفران و ورس برای مردان مکروه است. (به نقل از «درالمختار»).

[86]-          طریقه‌ی آراستن «قمیص» (پیراهن) چنین است که نیمی از قمیص را بر بالای ازار پهن کنند و نیمی دیگر را پیچانده و به طرف سر میت بگذارند؛ آن گاه وقتی که میت بر بالای ازار خوابانیده شد، سر وی در همان قسمت قطع شده‌ی قمیص قرار بگیرد و نیمه‌ی بالای قمیص بر بالای مرده هموار گردد.

[87]-          «خمار» بر بالای سر و دو طرف گیسوان میت نهاده شود و آن را روی سینه‌های میت بر بالای قمیص بگذارند.

[88]-          ابن عابدین شامی در کتاب «ردّالمحتار» (1/580) به نقل از کتاب «الاختبار» گوید: ابتدا پیراهن یا قمیص را بر میت بپوشانند؛‌سپس خمار را بر بالای پیراهن بر سر وی بپوشانند، و پس از آن سینه‌بند یا خرقه را بر بالای آن ببندند. و از صاحب نظران فقهی، قول دیگری نیز نقل شده است که می‌گویند: خرقه بر بالای کفن‌ها بسته شود. و ما نیز آنچه در کتاب «الاختبار» آمده است برگزیدیم و انتخاب نمودیم؛ زیرا احکام و مسائل آن، موافق و مطابق با احادیث است. ر.ک: اعلاء السنن؛ باب «تکفی المرأة» (8/205)

[89]-          مالک بن هبیره گوید:‌ از پیامبر ج شنیدم که می‌فرمودند: «ما من مسلم یموت فیصلی علیه ثلاثة صفوف من الـمسلمین الّا اوجب»؛ «هیچ میتی نیست که سه صف از مسلمانان بر او نماز بخوانند، مگر این که خداوند دعای آنان را اجابت می‌کند»؛ از این رو هر وقت مالک بن هبیره می‌دید تعداد نمازگزاران بر جنازه اندک است، باز هم آنان را به دلیل این حدیث در سه صف قرار می‌داد. [ابوداود]

[90]-          ابوبکر بن شیبه، از حفص بن غیاث، از اشعث، از شعبی چنین روایت می‌کند که وی گفت: فرد نمازگزار در تکبیر اول نماز جنازه به حَمد و ثنای خداوند عزوجل مشغول شود؛‌ و در تکبیر دوّم، بر رسول خدا ج درود بفرستد؛ و در تکبیر سوم، برای مرده دعا نماید؛ و در تکبیر چهارم، سلام بدهد.

      در هند و پاکستان، خواندن این دعا برای شخص میت رایج و متداول است: «اللهم اغفر لحینا ومیتنا وشاهدنا...». [ترمذی این دعا را در باب «ما یقول فی الصلاة علی المیت» نقل کرده است].

[91]-          بدین موضوع در کتاب «درالمختار» و «ردّالمحتار» (1/587) اشاره رفته است. بخاری به صورت تعلیقی چنین نقل می‌کند: حسن گوید: در دعای پسر بچه‌ی کوچک، «فاتحة الکتاب» خوانده شود. (البته سوره‌ی فاتحه، به طور ثناء خوانده می‌شود، چنان که خواندن سوره‌ی فاتحه به طور ثناء در جنازه‌ی بزرگسالان نیز مشروع است)؛ و حسن می‌گوید: دعای «اللهم اجعله لنا فرطاً واجعله لنا اجراً وذخراً واجعله لنا شافعا ومشفعاً» نیز برای طفل است که در خیر و نیکی، پیشی گرفته است؛ ‌و این دعا شامل پدر و مادر طفل و نمازگزاران نیز می‌شود. بدین موضوع در کتاب «درالمختار» و «ردالمحتار» اشاره شده است.

[92]-          بخاری از ابوهریرهس چنین نقل می‌کند که وی گفت: «اَن رسول الله ج نعی النجاشی فی الیوم مات فیه وخرج بهم الی المصلّی فصفّ بهم وکبّر علیه اربع تکبیرات»؛ «روزی که نجاشی فوت کرد، پیامبر ج خبر مرگ او را به مردم اعلام کرد و به طرف مصلّی خارج شد و مردم را صف کرد و چهار تکبیر گفت».

      و همچنین از عبدالله بن عمرس روایت شده است که وی گفت: «ان الیهود اتوا الی النبی ج برجل منهم وامرأة زنیا فامر بـهمـا فرجما قریباً من موضع الجنائز عند الـمسجد»؛ «یهودیان مرد و زنی را که زنا کرده

      بودند، نزد پیامبر ج آوردند؛ پیامبر ج دستور رجم و سنگسار آنان را داد و آنان نزدیک محل برگزاری نماز جنازه در کنار مسجد رجم شدند».

      حدیث اول، بیانگر این است که رسول خدا ج به جهت ادای نماز به مصلّی رفت و حال آن که میت نیز در آن جا وجود نداشت؛ و حدیث دوّم نیز روشنگر این است که جنازه‌ها در نزدیکی مسجد نهاده می‌شدند.

      محمد بن عبدالله بن جحش گوید: «کنّا جلوساً بفناء المسجد حیث یوضع الجنائز ورسول الله ج جالس بین ظهرینا...»؛ «ما در صحن مسجد در جایی نشسته بودیم که جنازه‌ها گذاشته می‌شدند؛ و رسول خدا ج نیز در میان ما نشسته بود.» [احمد؛ به نقل از مشکاة المصابیح، فصل سوم، باب «الافلاس و الانظار»]؛ در این حدیث بیان شده است که محل جنازه‌ها، در صحن مسجد بود.

      ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: در کتاب صحیح مسلم چنین آمده است: «وقتی که سعد بن ابی وقاص فوت کرد، عایشهل گفت: او را وارد مسجد کنید تا بر وی نماز گزاریم؛ مردم این سخن عایشه را انکار کردند؛ از این رو عایشه گفت: «والله لقد صلّی النبی ج علی ابنی بیضاء فی المسجد، سهل واخیه»؛ «سوگند به خدا ! که پیامبر ج نماز جنازه‌ی دو پسر بیضاء، یعنی سهل و برادرش (سهیل) را در داخل مسجد خواند.»

      در جواب این حدیث می‌گوئیم: این واقعه، کلّی نیست؛ زیرا که پیامبر ج به خاطر ضرورت اعتکاف، نماز جنازه‌ی آن‌ها را در مسجد خواند؛ و اگر ضرورتِ اعتکاف را نپذیریم، در آن صورت همین که صحابه و تابعین این عمل را انکار کرده‌اند، دلیل بر آن است که آن‌ها پس از این قضیه، خواندن نماز جنازه را در مسجد ترک کرده‌اند.

[93]-          به نقل از قدوری. در کتاب «درالمختار» چنین آمده است: اگر مرده را بدون غسل و نماز دفن نمودند، در این صورت تا آن گاه که بدن وی بر مبنای گمان غالب، متلاشی و پوسیده نشده است، استحساناً می‌توان بر وی نماز جنازه گزارد؛ و این قول نیز صحیح است. [پس تعیین کردن روزها صحیح نیست؛] زیرا با اختلاف اوقات و اماکن؛ سردی و گرمی هوا؛ و لاغری و چاقی مرده، حالات نیز فرق می‌کند. و همین موضوع را شامی از کتاب «البحر» نقل کرده است.

[94]-          ابن عمرس گوید: پیامبر ج وقتی میت را در قبر قرار می‌داد می‌فرمود: «بسم الله وبالله وعلی ملة رسول الله». ابن عمرس گوید: پیامبر ج در وقتی دیگر فرمود: «بسم الله وبالله وعلی سنة رسول الله». این حدیث را ترمذی نقل کرده و این حدیث را حدیثی حسن معرفی نموده است.

[95]-          یعنی خاک قبر را به سان کوهان شتر مرتفع سازند. نویسنده‌ی کتاب «البحر» گوید: افرادی که به زیارت قبر رسول خدا ج شرف یاب شده‌اند، چنین خبر داده‌اند که قبر ایشان به سان کوهان شتر برجسته است. نویسنده‌ی «البحر» در ادامه گوید: برخی گفته‌اند که قبر را به اندازه‌ی یک وجب بالا بیاورند، و برخی نیز گفته‌اند: به اندازه‌ی چهار انگشت. (2/209)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد