س: در شریعت مقدس اسلام، روزه چه حکمی دارد؟
ج: [براساس آیات قرآن و احادیث رسول خدا ج و اجماع علمای اسلام،] روزهی ماه مبارک رمضان بر هر فرد مسلمانِ بالغ [و عاقل]؛ اعم از زن و مرد، فرض است.
خــداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ...﴾ [البقرة: 183-184]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند واجب بوده است، تا باشد که پرهیزگار شوید؛ (روزه در) چند روز معین و اندک است».
و به جز از روزهی ماه رمضان، سائر روزهها، نفل تلقّی میشود که در روزه داشتن آنها - همانند سائر نوافل - به شخص روزهدار ثواب و پاداش عنایت میشود، مگر آن که روزهی نذری باشد که در آن صورت وفای به نذر واجب و الزامی است.
س: معنای لغوی و شرعی «صوم» چیست؟ و اوّل و پایان وقت روزه، چگونه است؟
ج: «صوم» در لغت به معنای: «امساک و خودداری» است. و در اصطلاح شرعی: خودداری همراه با نیت و قصد عبادت است از: خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی [و سایر چیزهایی که روزه را باطل میکنند] از طلوع صبح صادق تا غروب خورشید.
س: آیا در ماه مبارک رمضان برای کسی چنین اجازه و رخصتی است تا روزه نگیرد؟
ج: آری؛ هر گاه کسی مسافت سفر را پیموده باشد که در آن سفر، نماز کوتاه گردد؛ یا بیماری که بر خود - با روزه گرفتن - از افزونی مرض، [یا از طولانی شدن مدّت مرض] بیم داشته باشد، در این صورت شخص مسافر و مریض میتوانند در ماه رمضان روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند؛ ولی اگر روزه به شخص مسافر زیانی نمیرساند، در این حالت روزه گرفتن برایش بهتر است.
س: اگر شخص مسافر در سفر خود، یا شخص مریض و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند و سپس مسافر در سفر و مریض در حال مرض فوت کردند، در این صورت آیا چیزی بر آنها لازم میگردد؟
ج: در این صورت بر آنها چیزی لازم نیست.
س: اگر فرد مریض بهبود یافت، یا شخص مسافر مقیم گردید، آیا بر آنها قضای روزههایی که نگرفتهاند واجب است؟
ج: آری؛ قضای روزه برای فرد مریض به اندازهی روزهای سلامتی و تندرستیاش، و برای مسافر به اندازهی روزهای اقامتش در وطن اصلی یا در وطن اقامه، لازم است. [«وطن اصلی»: همانا جایی است که شخص در آن مُتوطِّن گردیده است؛ خواه در آن ازدواج نموده باشد یا ازدواج نکرده باشد. و «وطن اقامت»: همانا جایی است که شخص در آن برای مدّت پانزده روز یا بیشتر، نیت اقامت کرده است].
س: آیا در ماه مبارک رمضان، به جز از مسافر و مریض، برای کسی دیگر نیز این اجازه و رخصت است تا روزه نگیرد؟
ج: برای زن باردار اگر چنانچه روزه گرفتن به خود وی یا به جنینش زیان میرسانید، و برای زن شیرده اگر چنانچه روزه گرفتن به خودش یا به طفل شیرخوارش زیان میرسانید، جایز است تا در ماه رمضان روزه نگیرند، و پس از ماه رمضان، بر آنها فرض است تا روزهایی که روزه نگرفتهاند، قضاء بیاورند.
س: آیا در ماه مبارک رمضان، نگرفتن روزه بر کسی واجب است؟
ج: آری؛ برای زنی که دچار عادت ماهیانه و نفاس شده است، واجب است تا در ماه رمضان روزه نگیرد؛ زیرا روزه گرفتن برای زن حائض و زنی که در حال نفاس قرار دارد، جایز و روا نیست و حیض و نفاس در تضادِّ با روزه است.
س: زنی که دچار عادت ماهیانه یا نفاس شده است، آیا پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند؟
ج: آری؛ بر آنها لازم است تا روزهایی را که در ماه رمضان روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند.
س: آیا در میان مردمان، کسی وجود دارد که قضای روزهایی که در ماه رمضان روزه نگرفته بر او واجب نباشد، و تنها بر او پرداخت «فدیه» لازم باشد؟
ج: برای «شیخ فانی» [فرد سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زهوار دررفته]، درست است که در ماه رمضان روزه نگیرد و در عوض روزه، «فدیه» بپردازد.
س: به چه کسی «شیخ فانی» گفته میشود؟
ج: «شیخ فانی»: به کسی گفته میشود که در رمضان و غیررمضان، توان روزه گرفتن را نداشته باشد و تا آخر زندگی خویش نیز توان قضا آوردن آنها را نداشته باشد.
س: «فدیه» چیست؟
ج: «فدیه» آن است که به جای هر روز از روزهای قضایی روزه، یک شخص فقیر و مستمند را - همانند سایر کفارهها - خوراک بدهد[1].
س: اگر شخصی، به خاطر سفر یا مرض روزه نگرفت؛ سپس روزها و فرصتهایی برای قضای روزههای فوت شدهی خویش به دست آورد ولی از آنها استفاده نکرد و در آنها، قضای روزههای فوت شدهی خویش را به جای نیاورد و در این حال در بستر مرگ افتاد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: این فرد در بستر مرگ از خداوند متعال، آمرزش و عفو بخواهد و به سوی او توبه و انابه نماید، و برای وصی خویش چنین وصیت نماید[2] تا از جای هر روز از روزهای قضایی، یک فرد مستمند و مسکین را از مالش به اندازهی نیم صاع گندم یا یک صاع خرما یا جو خوراک بدهد.
س: اگر در اثنای روزهی رمضان، کودکی به سنّ بلوغ رسید، یا کافری به اسلام گروید، در این صورت چه چیزی بر آنها واجب است؟
ج: در این صورت بر آنها واجب است تا خویشتن را در باقی ماندهی روز از شکنندههای روزه نگهدارند؛ و پس از آن هر تعداد روزی که از ماه رمضان باقی مانده روزه بدارند.
س: آیا بر کودکی که در اثنای روز بالغ شده، یا کافری که در اثنای روز مسلمان شده واجب است تا قضای آن روزی را بیاورند که یک قسمت آن را با بلوغ و اسلام دریافتهاند؟
ج: بر آن دو، قضای آن روز لازم نیست.
س: حکم فردی که در ماه مبارک رمضان دچار عارضهی بیهوشی میگردد چیست؟
ج: کسی که در روز رمضان دچار عارضهی بیهوشی گردیده و در شب نیت روزه نیز نموده است، در این صورت قضای روزی که در آن بیهوش گردیده بر او واجب نیست، ولی قضای روزهای دیگر پس از آن روز، بر او لازم است.
س: اگر فردی در برخی از روزهای رمضان، از جنون و دیوانگی بهبود یافت، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت روزهای باقی ماندهی رمضان را روزه گیرد و روزهای گذشته را قضا بیاورد.
س: اگر شخص مسافری، در بخشی از روز رمضان به وطن خویش بازگشت، یا زنی که دچار قاعدگی و عادت ماهیانه [حیض] شده، در بخشی از روز رمضان پاک گردید، و این در حالی است که هر دو نیت روزهی همان روز را نکردهاند، در این صورت تکلیف آنها چیست؟
ج: این دو نفر در باقی ماندهی روز به جهت احترام و بزرگداشت ماه رمضان، خویشتن را از خوردن، نوشیدن، روابط زناشویی [و سایر چیزهایی که روزه را باطل میکنند] نگه دارند.
چگونگی اثبات [آغاز و پایان] ماه رمضان
س: چه وقت روزهی رمضان واجب میگردد؛ و به چه نحوی ماه رمضان به اثبات میرسد؟
ج: پیامبر ج فرمودند: «صوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته، فان غمّ علیکم فاکملوا عدة شعبان ثلاثین»[3]؛ «هر گاه هلال ماه را دیدید، روزه بگیرید؛ و هر گاه دوباره آن را دیدید، روزه را به پایان برسانید؛ و اگر چنانچه هوا ابری بود و هلال ماه بر شما پوشیده و مخفی ماند، در این صورت سی روز شعبان را کامل کنید».
از این رو بر مسلمانان واجب است تا در بیست و نهم شعبان، به جستجوی هلال ماه برآیند؛ اگر آن را دیدند، روزه بگیرند؛ و اگر هوا ابری بود و هلال ماه بر آنها پوشیده ماند، در این صورت سی روز شعبان را کامل کنند و فردای آن روز را روزهی رمضان بگیرند.
[پس از دو طریق فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به اثبات میرسد: طریق اول، سی روز کامل شدن ماه شعبان که ماه پیش از رمضان است. و چنانچه ماه شعبان سی روز کامل گردید، روز بعد از آن، نخستین روز ماه رمضان خواهد بود.
طریق دوم: دیده شدن هلال ماه رمضان است. بدین معنی که اگر هلال ماه در شب سیام ماه شعبان مشاهده گردید، فردای آن روز، روزهی ماه رمضان واجب میشود؛ زیرا رسول خدا ج فرمودند: «هر گاه هلال ماه را دیدید، روزه بگیرید، و هر گاه دوباره آن را دیدید، روزه را به پایان برسانید؛ و اگر هوا ابری بود، سی روز شعبان را کامل کنید”].
س: اگر در شب بیست و نهم شعبان، آسمان ابری و غبارآلود بود، و فردی گواهی داد که وی در این شب، هلال ماه را دیده است، در این صورت آیا گواهیاش پذیرفته میشود؟
ج: رؤیت هلال رمضان، با خبر دادن یک مسلمانِ عادل - چه زن و چه مرد، و چه آزاد و چه برده - به اثبات میرسد؛ و گواهی وی مورد قبول واقع میگردد.
س: اگر در بیست و نهم شعبان، آسمان ابری و غبارآلود نبود، و یک یا دو نفر گواهی دادند که آنها هلال ماه رمضان را دیدهاند، در این صورت حکم گواهی آنها چیست؟
ج: اگر چنانچه آسمان ابری و غبارآلود نبود، پس رؤیت هلال رمضان [و رؤیت هلال عید فطر] ثابت نمیشود مگر با دیدن جمع بزرگی از مسلمانان که به دیدن و خبر دادن آنان، یقین حاصل شود.
س: اموری که در بالا بدانها اشاره رفت، بیانگر چگونگی اثبات آغاز و انجام ماه رمضان بود؛ حال بفرمائید که دیدگاهتان پیرامون اثبات هلال عید فطر چیست؟
ج: اگر چنانچه آسمان ابری و غبارآلود بود، در این صورت امام و پیشوای مسلمانان، رؤیت هلال عید را نمیپذیرد مگر با شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن؛ اما اگر آسمان ابری و غبارآلود نبود، پس رؤیت هلال عید ثابت نمیشود مگر با دیدن جمع بزرگی که به دیدن و خبر دادن آنان، یقین حاصل شود.
س: اگر فردی به تنهایی، هلال رمضان یا هلال عید را مشاهده کرد، ولی پیشوای مسلمانان، شهادتش را در اینباره نپذیرفت، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: اگر کسی به تنهایی هلال رمضان را دید، اما سخن وی در این ارتباط از جانب پیشوای مسلمانان مورد قبول قرار نگرفت، در این صورت روزه گرفتن بر خود وی لازم است؛ و اگر چنانچه به تنهایی هلال عید را دید، و سخن وی در این زمینه، مورد قبول قرار نگرفت، در این صورت همراه سائر مسلمانان روزه بگیرد و به دیدن خویش، عمل نکند.
نیت کردن روزه از زمرهی شرائط روزه است
س: [پیشتر شما روزه را این گونه تعریف کردید: خودداری کردن از تمام شکنندههای روزه، از قبیل: خوردن، نوشیدن، روابط زناشویی و... از طلوع صبح صادق تا غروب خورشید، به همراه نیت کردن روزه. و در این تعریف] شما روزه را مقید به «نیت» نمودید؛ حال پس از تعریف روزه، سؤال اینجاست که «نیت» به چه معنی است و تشریح و تفسیر آن چگونه است؟
ج: «نیت»: به معنی «عزم و قصد قلبی» [برای گرفتن روزه در جهت رضایت و خوشنودی خداوند متعال و تقرّب به او] است؛ این گونه که شخص روزهدار میگوید: [در جهت رضایت خداوند و تقرّب به او،] فلان روزه را میگیرم.
و روزه بر چند قسم است:
1- روزهی فرض؛ که همان روزهی ماه مبارک رمضان است.
2- روزهی نذر معین[4].
3- روزهی نذر مطلق[5].
4- روزهی قضای رمضان.
5- روزه برای قضا آوردن آن چه که از نفل فاسد گردیده است.
6- روزهی کفّارهها[6].
7- روزهی نفل.
پس اگر روزهی رمضان، روزهی نذر معین، و روزهی نفل در شب نیت شوند، درست است؛ ولی نیت کردن در شب برای این روزهها، شرط نیست؛ از این رو اگر چنانچه کسی در روزهی رمضان، نذر معین و روزهی نفل در شب نیت نکرد، وی میتواند تا پیش از نیمه روز نیز نیت روزه را نماید[7].
و در روزهی قضای رمضان، روزهی نذر مطلق، روزهی کفارهها، و روزه برای قضا آوردن آن چه که از نفل فاسد گردیده، تعیین کردن نیت و نیت کردن در شب، شرط است؛ [و نیت کردن پس از طلوع بامداد در آنها صحیح نیست].
س: اگر شخص «قارِن» و «متمتّع»[8] در ایام حجّ، دسترسی به «هَدی» نداشتند و مجبور شدند تا در عوض آن، روزه بگیرند، در این صورت حکم نیت کردن در شب برای روزهی آنها چیست؟
ج: در گرفتن روزهی آنها شرط است که همانند سایر کفّارهها، نیت روزه را در شب بکنند.
س: از کلام پیشین شما چنین واضح گشت که هر گاه کسی روزهی نفل بگیرد و آن را فاسد گرداند، قضایش بر او واجب میگردد، توضیح این مسئله چگونه است؟
ج: توضیح این که: پیش از شروع کار، هر کس امیر خودش است؛ و هر گاه کسی کاری را بیاغازد، بر او واجب است تا آن را به پایان برساند؛ از این رو اگر آن را فاسد گرداند، قضای آن بر وی واجب است؛ و فرقی نمیکند که این کار، روزه باشد یا نماز؛ حجّ باشد یا عمره.
مواردی که فاسد کنندهی روزه و واجب کنندهی قضای آن است؛ یا واجب کنندهی قضاء همراه کفاره میباشد.
س: فاسد کنندههای روزه را بیان کنید؟
ج: موارد ذیل، روزه را فاسد میگرداند:
هر گاه [زنش را] ببوسد یا لمس نماید و در آغوش بگیرد و بر اثر آن، انزال گردد؛ یا سنگریزه، آهن یا هستهی میوهای را ببلعد؛ یا در غیر پَس و پیش زن جماع کند و انزال گردد؛ یا در مقعدش دارویی را داخل گرداند؛ یا در بینیاش دارویی را بنهد؛ یا دارویی را در گوش خویش بچکاند؛ یا جراحتی را در شکم خویش تداوی کند؛ یا جراحتی را در دماغ خویش تداوی نماید، پس در اثر آن، دارو به شکم یا دماغ وی برسد؛ یا کسی به گمان باقی ماندن شب، به خوردن و نوشیدن ادامه دهد و سپس معلوم شود که صبح صادق طلوع کرده است؛ یا به گمان فرا رسیدن شب و غروب آفتاب، افطار کند، اما معلوم شود که هنوز تمام نشده است.
و در تمامی این موارد، روزهی فرد روزهدار فاسد میگردد؛ و در این صورتها تنها قضا آوردن آنها واجب است و کفّارهای بدانها تعلّق نمیگیرد.
س: اگر کسی در سوراخ آلت تناسلی خویش، دارویی را داخل کرد، آیا با این کار روزهاش فاسد میگردد؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام محمد / این کار فاسد کنندهی روزه نیست؛ ولی از دیدگاه و منظر امام ابویوسف / چنین عملی فاسد کنندهی روزه میباشد.
س: آیا روزه با استفراغ کردنِ غیراختیاری یا استفراغ کردن عمدی، فاسد میگردد؟
ج: اگر بدون اختیار، استفراغ کرد، در این صورت روزه فاسد نمیگردد؛ و اگر چنانچه به قصد استفراغ نمود و استفراغ به میزان پری دهان رسید، در این صورت [روزه فاسد میگردد] بر او قضای آن واجب میشود[9].
س: چه مواردی به همراه قضا آوردن روزه، کفّاره را نیز واجب میگردانند؟
ج: در موارد ذیل به همراه قضا آوردن روزه، کفاره نیز واجب میگردد:
هر گاه کسی به عمد در یکی از دو راه - پس و پیش - با زن همبستری و جماع نماید؛ یا روزهدار غذایی را بخورد یا آشامیدنیای را بنوشد که بدان تغذیه حاصل میشود؛ یا روزهدار دارویی را [بدون عذر شرعی] بخورد؛ در این صورتها، روزهی فرد روزهدار فاسد میگردد و بر او قضا آوردن روزه همراه با کفاره واجب میشود.
س: «کفّاره» چیست؟
ج: «کفاره»: عبارت است از آزاد گردانیدن یک نفر بردهی مسلمان؛ و اگر توان آزاد گردانیدن برده را نداشت در این صورت دو ماه را پشت سر هم روزه بگیرد، به طوری که در میان این دو ماه، روزهی رمضان و روزهایی که روزه گرفتن در آنها منع گردیده است نباشد [مانند روز عید و روزهای تشریق]؛ و اگر چنان چه توان روزه گرفتن را نیز نداشت، در این صورت برای شصت نفر انسان مستمند، تهیهی غذا ببیند؛ [این طور که برای هر مسکین و مستمند دو نوبت - وعدهی - کامل از غذا بدهد. و حکمت واجب بودن کفاره از یک طرف، پیشگیری از بازیچه قرار گرفتن احکام شریعت و هتک حرمت آن است، و از طرف دیگر نفس انسان را به خاطر نافرمانی خداوند تنبیه و پاکیزه میگرداند، و به همین خاطر لازم است که کفاره به همان صورتی که در احکام فقهی بیان گردیده، عملی شود تا در زدودن آثار گناه و نافرمانی خداوند نقش خود را بتواند به خوبی انجام بدهد].
س: اگر کسی روزهی غیر رمضان را فاسد گرداند، آیا در این صورت باید کفاره بپردازد؟
ج: به فاسد گردانیدن روزهی غیررمضان، کفارهای تعلّق نمیگیرد، گر چه این فاسد گردانیدن روزه، مربوط به قضای رمضان نیز باشد.
مواردی که روزه را فاسد نمیگردانند
س: مواردی را بیان دارید که با آنها روزه فاسد نمیگردد، بلکه برخی اوقات چنین مواردی برای شخص روزهدار پیش میآید؟
ج: در موارد ذیل روزه فاسد نمیگردد.
هر گاه شخص روزهدار به فراموشی چیزی خورد، یا چیزی نوشید؛ یا به فراموشی با همسرش جماع و همبستری کرد؛ هر گاه به خواب رفت و در خواب احتلام گردید؛ هر گاه به همسرش نگاه کرد و انزال شد؛ هر گاه به خودش روغن بمالد؛ یا حجامت کند و یا به چشمانش سرمه کشد؛ هر گاه زنش را ببوسد و انزال نشود.
در تمامی این صورتها روزه فاسد نمیگردد.
مواردی که برای روزهدار مکروه است
س: مکروهات روزه را بیان نمایید؟
ج : بوسیدن همسر به هنگام روزه برای روزهدار مکروه است البته در صورتی که به خود اطمینان نداشته باشد [و بیم آن داشته باشد که این کار منجر به انزال یا عمل زناشویی و باطل شدن روزه و واجب گردیدن کفارهی آن بشود]؛ ولی اگر چنانچه به خود اطمینان داشت، در این صورت بوسیدن همسر مکروه نیست؛ و همچنین چشیدن چیزی با دهان و جویدن آدامس و سقز مکروه است؛ [زیرا ممکن است طعم آن از گلو پایین برود]؛ و همچنین تمیز گردانیدن دهان به غیر مسواک، مانند پودر دهانشویی و غیره نیز کراهیت دارد.
و برای زن نیز مکروه است که به هنگام روزه برای کودکش غذا را بجود و نرم نماید؛ البته این کراهت در صورتی است که راهی دیگر برای نرم کردن غذا برای کودک وجود داشته باشد؛ و اگر راهی دیگر برای این کار نبود، در این صورت جویدن و نرم کردن غذا برای کودک مکروه نیست.
س: آیا در قضا آوردن روزههای فوت شدهی رمضان شرط است که آنها را پی در پی بگیرد؟
ج: قضا آوردن روزههای فوت شدهی رمضان به صورت پی در پی شرط نیست؛ بلکه برای روزهدار درست است که ایام قضایی را پی در پی یا به طور پراکنده روزه بگیرد.
س: اگر چنانچه فردی قضا آوردن ایام قضایی رمضان را تا آن گاه به تأخیر افکند که رمضان دیگر فرا رسید، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: اگر چنانچه شخصی قضا آوردن ایام قضایی رمضان را تا آن گاه به تأخیر افکند که رمضان دیگر فرا رسید، در این صورت «اداء» را بر «قضاء» مقدّم گرداند و نخست رمضانِ کنونی را روزه گیرد و پس از آن، روزهی فوت شدهاش را قضا بیاورد؛ و به سبب تأخیر در قضا آوردن، بر وی فدیهای لازم نیست.
س: اگر چنانچه شخصی فوت کرد در حالی که بر ذمهی وی قضای رمضان وجود دارد و وصیت نیز کرد تا به خاطر قضای رمضانش از جای وی فدیه بپردازند؛ در این صورت بر وصی وی چه چیزی لازم است؟
ج: [این وصیت درست است و] در یک سوّم ترکهی میت به اجرا درمیآید؛ از این رو هر گاه کسی وصیت کرد تا به جای قضای روزههای فوت شدهی رمضانش، فدیه دهند، در این صورت وصی وی به عوض هر روزهی قضا شدهی وی یک نفر مستمند را طعام دهد؛ و این طعام، نصف صاع از گندم، یا یک صاع از جو، یا یک صاع از خرما میباشد.
س: آیا علاوه از روزهی ماه رمضان، روزهی دیگری نیز در شرع مقدّس اسلام وجود دارد؟
ج: روزهی ماه مبارک رمضان [بر مسلمانان] فرض است، و سایر روزهها نفل میباشند؛ از این رو اگر کسی آنها را روزه دارد، به خواست خداوند متعال، ثواب و پاداش را فراچنگ خواهد آورد.
س: آیا در میان روزهها، روزهای وجود دارد که گرفتن آن در برخی از اوقات، ممنوع و قدغن باشد؟
ج: آری؛ در تمامی سال پنج روز وجود دارند که از روزه گرفتن آنها، نهی شده است؛ و این پنج روز عبارتند از:
1- روزه گرفتن روز عید فطر.
2- روزه گرفتن روز عید قربان.
3، 4 و 5- روزه گرفتن روزهای تشریق؛ و آن عبارت است از روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم از ماه ذیالحجّة.
س: آیا در میان روزها، روزهایی وجود دارد که گرفتن روزه در آنها نسبت به برخی دیگر از روزها، از ثواب و فضیلت بیشتری برخوردار باشند؟
ج: آری؛ در گنجینهی احادیث و روایات، اخباری وجود دارد که بیانگر این قضیهاند که روزه گرفتن برخی روزها نسبت به برخی روزهای دیگر، از ثواب و فضیلت بیشتری برخوردارند.
عایشهل گوید: «کان رسول الله ج یصوم الاثنین والخمیس»[10]؛ «پیامبر ج روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفتند».
و ابوهریره س گوید: رسول خدا ج فرمودند: «تعرض الاعمال یوم الاثنین والخمیس فأحب ان یعرض عملی وانا صائمٌ»[11] «اعمال بندگان در روزهای دوشنبه و پنجشنبه (پیش خدا) عرضه میشود، و من دوست دارم که اعمالم در حالی پیش خدا عرضه شود که من روزهدار هستم».
ابوهریره س گوید: «کان رسول الله ج لایفطر ایام البیض فی حضر ولا سفر»[12]؛ «پیامبر ج پیوسته در سَفر و حَضر، روزهای بیض [13، 14 و 15 هر ماه] را روزه داشتند».
ابو قتاده س گوید: پیامبر ج فرمودند: «صیام عرفة احتسب علی الله ان یکفّر السنة الّتی قبله والسنة الّتی بعده، وصیام یوم عاشوراء احتسب علی الله ان یکفّر السنة التی قبله»[13]؛ «امید دارم که روزهی روز عرفه[14]، گناهان [صغیرهی] سال گذشته و سال آینده را محو نماید؛ و امید دارم که روزهی روز عاشورا گناهان [صغیرهی] سال گذشته را محو نماید». و ابوایوب انصاری س گوید: پیامبر ج فرمودند: «من صام رمضان ثم اتبعه ستاً من شوّال کان کصیام الدهر»[15]؛ «کسی که ماه رمضان و به دنبال آن شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد؛ مانند این است که یک سال کامل روزه گرفته باشد».
س: «اعتکاف» چیست؟ و اعتکاف [در شریعت مقدس اسلام] چه حکمی دارد؟
ج: «اعتکاف» همان درنگ کردن در مسجد (ی است که در آن جماعت بر پا میگردد)، همراه با نیت اعتکاف؛ و اعتکاف در ده شب آخر ماه رمضان، سنّت مؤکدهی کفایی است؛این طور که اگر از مردمان یک محله، یک نفر به اعتکاف نشست، این مسئولیت از عهدهی دیگران ساقط میگردد و گرنه، همهی مردمان محله، سنّتی را ترک نمودهاند.
س: آیا علاوه از اعتکاف دههی آخر رمضان، اعتکاف دیگری در شرع مقدس اسلام وجود دارد؟
ج: آری؛ علاوه از اعتکاف دههی آخر رمضان [که سنّت مؤکدهی کفایی است]، اعتکاف «مستحب» و «واجب» نیز وجود دارد؛ [اعتکاف مستحب به اعتکافی گفته میشود که غیر از نذر و دههی آخر رمضان باشد؛ و اعتکاف واجب: اعتکافی است که نذر شده باشد؛ پس کسی که نذر کرد به این که در اعتکاف بنشیند، اعتکاف بر وی واجب است].
و کمترین وقت اعتکاف، یک لحظهی زمانی است؛ از این رو هر گاه کسی وارد مسجد شود و نیت اعتکاف نماید، در این صورت تا زمانی که از مسجد خارج شود، معتکف به شمار میآید.
س: اعتکاف در چه صورتی واجب میگردد؟
ج: اگر کسی نذر کرد به این که به اعتکاف بنشیند، در این صورت بر مبنای نذر وی، اعتکاف بر وی واجب میگردد.
س: اگر چنانچه کسی نذر کرد به این که چند روز به اعتکاف بنشیند، آیا در این صورت به اعتکاف نشستن شبهای آن چند روز نیز بر وی واجب است؟
ج: آری؛ در این صورت بر وی لازم است تا شب و روز را به اعتکاف بنشیند؛ و بر او لازم است تا آن چند شبانه روز را به صورت پی در پی به اعتکاف بنشیند، گر چه قید «پی در پی» را در اعتکاف شرط نکرده باشد.
س: آیا در اعتکافِ نذری، روزه گرفتن شرط است؟
ج: آری، در اعتکاف نذری، روزه گرفتن شرط است[16]؛ [پس این اعتکاف بدون روزه گرفتن صحیح نیست، اما برای صحّت اعتکافِ مستحب و سنّت، روزه گرفتن شرط نیست].
س: چه مواردی بر شخص اعتکافکننده حرام و ناروا است؟
ج: بر شخص اعتکاف کننده، جماع و همبستری با زن، و مقدّمات و انگیزه بخشهای جماع، چون لمس کردن به شهوت و بوسه حرام و ناروا است؛ از این رو اگر شخص اعتکافکننده در شب یا روز، از روی فراموشی یا قصد با همسرش جماع کرد، یا از روی شهوت او را لمس کرد و در آغوش گرفت یا بوسید، و انزال شد، در این صورت اعتکافش فاسد میگردد و بر او لازم است تا اعتکافش را قضا بیاورد.
س: آیا برای فرد اعتکافکننده این اجازه وجود دارد تا از مسجد بیرون شود؟
ج: فرد اعتکافکننده بدون نیازهای بشری [و عذرهای طبیعی]، همچون دفع پیشاب و مدفوع [و غسل کردن از جنابت و احتلام] از مسجد بیرون نشود. [پس معتکف میتواند برای غسل جنابت، و برای قضای حاجت پیشاب و مدفوع از مسجد بیرون شود، به شرط آن که در خارج از مسجد به جز در حدّ قضای حاجت خویش درنگ نکند].
و اگر بدون عذر، لحظهای از مسجد بیرون شد، در این صورت از دیدگاه امام ابوحنیفه / اعتکافش فاسد میگردد؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که اعتکافش فاسد نمیگردد مگر آن که بیشتر از نصف روز خارج از مسجد باشد.
س: اگر چنانچه فرد معتکف، در مسجدی به اعتکاف نشسته بود که در آن، نماز جمعه بر پا نمیگردید، در این صورت نماز جمعهی خویش را چگونه بگزارد؟
ج: فرد معتکف در روز جمعه برای گزاردن نماز جمعه به مسجد جامع رفته و پس از گزاردن نماز جمعه، به محل اعتکافش برگردد.
س: چه مواردی بر شخص اعتکافکننده مباح است؟
ج: برای شخص معتکف این اجازه هست تا در مسجد بخورد، بنوشد و بخوابد؛ و همچنین برای وی جایز است تا در مسجد به داد و ستد [آن چیزهایی که نیاز دارد] بپردازد؛ اما بدان شرط که کالاها و اجناس را در مسجد حاضر نکند.
س: برخی از اعتکاف کنندگان را مشاهده میکنیم که در ایام اعتکاف سخن نمیگویند و چنین میپندراند که سخن گفتن، منافی و مخالف اعتکاف است؛ دیدگاه علماء و صاحب نظران فقهی در این زمینه چیست؟
ج: سخن گفتن در ایام اعتکاف، منافی و مخالف اعتکاف نیست؛ البته مشروط بر آن که جز به خیر سخن نگوید؛ زیرا که گفتن سخنهای زشت و قبیح در تمامی حالات، ممنوع و قدغن است؛ و سکوت و خاموشی گزیدن بدین اعتقاد که جزء اعتکاف است، مکروه میباشد.
[1]- نویسندهی کتاب «بحر الرائق» گوید: برای چنین فردی به خاطر سختی و مشقت، افطار روزه مباح شده است؛ و عذر وی نیز زائل شدنی نیست تا قضای روزه بر وی واجب گردد؛ از این رو فدیه بر او واجب شده است تا در برابر هر روز از روزهای قضایی، نصف صاع گندم یا کشمش و یا یک صاع خرما یا جو - همانند صدقهی فطر - بپردازد.
اما در اینجا جایز است که بر خلاف صدقهی فطر، به فرد مستمند و مسکین، دو نوبت طعام سیرکننده بپردازد. و در کتاب «فتح القدیر» و «فتاوی قاضی خان» نیز بدین موضوع اشاره رفته است. ر.ک: بحر الرائق (2/308).
[2]- نویسندهی کتاب «درالمختار» گوید: ولی میت از طرف او به میزان صدقهی فطر، فدیه بدهد؛ البته پرداخت فدیه در صورتی است که شخص به گرفتن قضای روزه قدرت و توان داشته باشد؛ [ولی به جهت سهلانگاری، آن را قضا نیاورد]؛ از این رو به جهت فوت قضاء، از ثُلث مال وی فدیه داده میشود؛ اما اگر وصیت نکرده، و ولیاش به عوض قضای روزههایش فدیه داد، در این صورت امید است که مورد قبول واقع افتد. یعنی بر ولی وی که در مالش تصرف دارد، لازم است تا از جای قضای روزهاش که به وسیلهی مرگ از او فوت شده است،
فدیه بدهد؛ این طور که اگر ده روزش ترک شده است، آن را اندازهگیری نماید و پنج روزش را فدیه دهد. و اگر میت وارثی نداشت در این صورت از تمامی مالش فدیه دهد.
شامی در حاشیهی خویش گوید: اگر وصیت کرده بود، بر ولی لازم است تا از ثلث مالش فدیه دهد؛ و اگر وصیت نکرده بود، در این صورت لزومی وجود ندارد، بلکه فدیه دادن جایز است.
نویسندهی «السراج» گوید: بدین ترتیب اگر کسی به پرداخت زکات وصیت نکرده بود، برای وارث لازم نیست تا زکات را بپردازد، مگر آن که خود وارث از روی تبرّع و احسان، زکات وی را بپردازد؛ و ولی شامل «وصی» هم میگردد.
و این که فقهاء و صاحب نظران اسلامی گفتهاند: «فدیه» همانند «صدقهی فطر» است؛ هدف از تشبیه فدیه به «فطر» از لحاظ جنس و جواز پرداخت قیمت آن است؛ و در فدیه برخلاف صدقهی فطر، تملیک شرط نیست، بلکه مباح است. (2/117)
[3]- بخاری و مسلم؛ به نقل از مشکاة المصابیح، باب «رؤیة الهلال».
[4]- مثل این که کسی نذر کند تا در پنج شنبهی آینده به جهت رضایت خداوند روزه بگیرد، یا در فلان تاریخ روزه بگیرد.
[5]- مثل این که کسی نذر نماید تا به جهت رضای خداوند، روزی را روزه بگیرد.
[6]- مانند کفارهی قسم؛ کفارهی فاسد کردن روزه؛ کفارهی ظهار و کفارهی قتل.
[7]- نویسندهی «هدایه» گوید: نویسندهی قدوری میگوید: نیت روزهی رمضان، نذر معین و روزهی نفل را میتواند از شب تا پیش از زوال خورشید بنماید. و در جامع الصغیر، تا پیش از نیمه روز آمده است؛ که این قول صحیحتر مینماید؛ زیرا لازم است تا نیت روزه در بیشتر اوقات روز وجود داشته باشد؛ و نصف روز از طلوع بامداد شروع میشود و تا هنگام «ضحوة الکبری» [چاشت] نه تا وقت زوال، ادامه دارد؛ پس نیت تا پیش از نیمه روز شرط قرار داده شده است تا حکم «اکثر اوقات روز» تحقق پیدا کند.
شامی در حاشیهی خویش که بر «درالمختار» نگاشته است میگوید: در اینجا مراد از «ضحوة الکبری» [در عبارت بالا]، نیم روز شرعی است؛ و «روز شرعی» عبارت است از روشن شدن صبح در افق شرقی تا غروب خورشید؛ و در اینجا غایه تحت مغیا داخل نیست [پس خود نیمه روز در تحت نیت کردن روزه داخل نیست].
علامه شا میدر ادامه گوید: در کتاب «السراج» آمده است: اگر فردی روزه را از روز نیت کند، و چنین نیت نمود که وی از اول روز، روزهدار است حتی اگر قبل از زوال خورشید با این نیت روزه گرفت که شروع آن از لحظه نیت باشد، در چنین صورتی روزهدار به حساب نمیآید.
[8]- اگر خدا بخواهد، در کتاب حج، معنی و مفهوم «مُتمتّع» و «قارن» را خواهی دانست.
[9]- قدوری به بیان این موضوع پرداخته است. ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: صورت کلّی مسئله چنین است که یا استفراغ بدون اختیار میآید و یا فرد روزهدار به قصد استفراغ میکند؛ و در این دو حالت، یا استفراغ به میزان پری دهان است یا به پری دهان نمیرسد؛ و یا چیز استفراغ شده، بدون اختیار به حلق برمیگردد و یا خود شخص روزهدار آن را باز میگرداند؛ پس اگر استفراغ، بدون اختیار آمد، چه اندک باشد و چه زیاد، روزه فاسد نمیگردد - بر مبنای آن چه که پیشتر گفتیم - ؛ و اگر بدون اختیار، قیء به حلق برگشت، در حالی که فرد روزهدار به یادش بود که روزه دارد، و استفراغ نیز به اندازهی پری دهان بود، در این صورت در نزد امام ابویوسف روزه فاسد میگردد؛ زیرا چنین موردی از زمرهی مواردی است که با خروج آن، شرعاً روزه میشکند. ولی در نزد امام محمد چنین موردی فاسد کنندهی روزه نیست؛ و همین قول صحیح میباشد؛ زیرا در چنین موردی نه صورت افطار - که همان بلعیدن است - تحقق یافته است و نه معنای افطار - که همان تغذیه نمودن است - .
از دیدگاه امام ابویوسف اصل در استفراغ کردن و باز گرداندن آن، همان استفراغ کردن به پری دهان است؛ و از دیدگاه امام محمد، اصل همان «بازگرداندن استفراغ» است؛ خواه کم باشد یا زیاد.
و هر گاه خود فرد روزهدار استفراغ را باز گرداند، در این صورت همه بر فاسد شدن روزه متفق هستند؛ از دیدگاه امام ابویوسف به این جهت فاسد کنندهی روزه است که پس از آن که خارج شدن استفراغ، شرعاً متحقق شده، دوباره به حلق بازگشته است؛ و از دیدگاه امام محمد نیز به جهت بلعیدن فاسد کنندهی روزه میباشد. و هر گاه استفراغ کمتر از پری دهان باشد و بدون اختیار برگشت، در این صورت همه بر فاسد نشدن روزه متفق میباشند؛ ولی اگر خود فرد روزهدار آن را برگرداند، در این صورت از دیدگاه امام ابویوسف به این جهت فاسد کنندهی روزه نیست که شرعاً خروج قیء صورت نگرفته است؛ و همین قول، قول مختار و برگزیده میباشد؛ ولی از دیدگاه امام محمد فاسد کنندهی روزه است؛زیرا که در نزد ایشان به جهت بلعیدن، روزه فاسد میگردد.
و اگر کسی به قصد استفراغ کرد، و قیء به اندازهی پری دهان بود، در این صورت به اجماع علماء، روزهاش فاسد میگردد، و در این مسئله باز آمدن یا باز آوردن قیء مطرح نیست؛ زیرا فرد روزهدار در این صورت به مجرد قیء کردن روزهاش فاسد شده است؛ از این رو جایی برای مطرح کردن باز آمدن و باز آوردن قیء باقی نمیماند؛ و اگر کمتر از پری دهان بود، در این صورت از دیدگاه امام محمد روزه میشکند؛ و در این حالت نیز باز آمدن یا بازآوردن قیء مطرح نیست؛ ولی در نزد امام ابویوسف، روزه نمیشکند، که همین قول در نزد برخی از فقهاء، مختار و برگزیده میباشد؛ اما طوری که در کتاب «کافی» آمده است، ظاهر روایت همانند قول امام محمد است؛ از این رو اگر قیء را باز گرداند، در این صورت از امام ابویوسف دو قول نقل شده است؛ در روایتی به جهت عدم خروج، روزه نمیشکند و در روایتی دیگر به جهت بلعیدن زیاد، روزه میشکند. و در این موضوع که استفراغ اندک نیز فاسد کنندهی روزه است، امام زفر نیز نظریهی امام محمد را تأیید میکند البته بر این اساس که اصل در نزد امام زفر آن است که اشیای اندک نیز شکنندهی طهارت است. (فتح القدیر 2/259-260)
[10]- ترمذی؛ به نقل از مشکاة المصابیح.
[11]- همان.
[12]- نسایی، به نقل از مشکاة المصابیح. و در روایت ترمذی و نسایی آمده است که «ایام بیض» همان روزهای 13 ، 14 و 15 هر ماه است.
[13]- مسلم.
[14]- روز عرفه: همان روز نهم ذی الحجه میباشد.
[15]- مسلم
[16]- اگر فردی چنین گفت: «برای رضایت خدا نذر مینمایم تا یک ماه بدون روزه به اعتکاف بنشینم»، در این صورت بر وی لازم است تا به همراه اعتکاف، روزه نیز بگیرد؛ در کتاب «الظهیریة» بدین موضوع اشاره رفته است.
و شرط گذاشتن روزه به جهت اعتکاف است [چرا که اعتکاف نذری بدون روزه گرفتن صحیح نیست]؛ و روزه گرفتن، بدون اعتکاف صحیح است؛ به طوری که اگر به اعتکاف رمضان نذر نمود، در این صورت نذرش درست میباشد. در کتاب «الذخیرة» بدین موضوع اشاره شده است. ر.ک: «الفتاوی الهندیة» (1/211)