س: معنای لغوی و اصطلاحی «حجّ» چیست؟
ج: «حجّ» در لغت به معنای: «قصد کردن انجام کار مهم و بزرگ» میباشد؛ و در اصطلاح شریعت مقدس اسلام، عبارت است از: «زیارت اماکن مخصوص، در زمان معین، و با رفتار و اعمالی خاص»[1]؛ و به خواست خدا، به زودی با تمامی اینها - به صورت مفصّل- آشنا خواهید شد.
س: در شرع مقدس اسلام، حجّ از چه حکمی برخوردار است؟
ج: حجّ خانهی خدا، یکی از پایهها و رکنهای دین مقدس اسلام میباشد؛ و هر کس فرضیت آن را انکار نماید، از دایرهی اسلام خارج است. خداوند متعال میفرماید: ﴿...وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗا...﴾ [آل عمران: 97]؛ «و حجّ خانهی خدا واجب الهی است بر کسانی که توانایی(مالی و بدنی) برای رفتن بدان جا را دارند».
س: بر چه افرادی حجّ فرض میباشد؟
ج: حجّ خانهی خدا بر کسانی فرض است که آزاد، مسلمان، بالغ، عاقل و سالم و تندرست باشند؛ به شرط آن که راه ایمن باشد و مالک توشهی راه و مرکب راه باشد -و فرقی نمیکند که این مرکب راه، از خودش باشد یا به کرایه گرفته باشد.
و همچنین شرط است که این مال، افزون بر نیازهای اصلی وی و افزون بر نفقهی خانوادهی وی در مدّت غیاب وی تا زمان برگشتن از حجّ باشد.
[به هر حال، حجّ یک بار در عمر بر هر فردی- اعم از زن و مرد- فرض عین است؛ در صورتی که در آن فرد، شرطهای آتی فراهم بوده باشند که عبارتند از:
1- مسلمان باشد.
2- این که بالغ باشد.
3- عاقل باشد.
4- آزاد باشد.
5- توانا و دارای استطاعت باشد.
پس حجّ بر کافر، کودک، دیوانه، برده، و کسی که استطاعت مالی و بدنی ندارد، فرض نیست. و معنای استطاعت این است که شخص افزون بر نفقهی خانوادهی خویش در مدت غیاب خویش، مالک توشهی راه و مرکب راه باشد.
و در ادای حجّ شرط است که بدن، سالم و تندرست باشد؛ پس ادای حجّ بر شخص زمین گیری که به علّت درد و علّتی از راه رفتن بازمانده است، و بر شخص فلج شده، و بر شیخ فانیای که قادر بر سفر کردن نیست، واجب نمیباشد؛ و نیز شرط است آن چه که مانع رفتن به حجّ میشود برطرف گردد؛ پس ادای حجّ بر شخص زندانی، و شخصی که از سلطان و حاکمی بیم دارد که او را از حجّ منع میکند واجب نیست؛ و نیز ایمن بودن راه شرط است؛ پس اگر چنانچه راه ایمن نبود، در این صورت ادای حجّ واجب نیست؛ و وجود شوهر یا محرمی در حق زن شرط است؛ خواه زن جوان باشد یا پیر. پس ادای حجّ بر زن واجب نیست اگر چنانچه به همراه وی شوهر یا محرمی نباشد].
س: آیا برای حجّ زنان، علاوه از شرطهایی که بیان گردید، شرط دیگری نیز وجود دارد؟
ج: آری؛ علاوه از شرطهای مذکور، شرط دیگری نیز وجود دارد؛ و آن این که: هرگاه فاصلهی خانه و کاشانهی زن تا مکهی مکرّمه به اندازهی مسافت سفر یا بیشتر از آن باشد، در این صورت وجود شوهر یا محرمی در حق زن، شرط است؛ و در این صورت برای زن درست نیست تا بدون شوهر یا محرم به حجّ برود.
س: چه مواردی از زمرهی فرائض حجّ هستند، و فرائض حجّ، به چه تعدادی میباشند؟
ج: سه مورد از زمرهی فرائض حجّ هستند که عبارتند از:
1- اِحرام.
2- وقوف (درنگ کردن) به سرزمین عرفه (از هنگام زوال روز نهم ذی الحجّۀ تا بامداد روز دهم ذی الحجّۀ؛ یعنی روز عید قربان. و وقوف فرض شده در عرفه؛ با وقوف یک لحضه در میان این دو وقت، تحقق پیدا میکند).
3- طواف نمودن پیرامون کعبه [به تعداد هفت مرتبه بعد از وقوف به عرفه؛ و این طواف، «طواف زیارت» و نیز «طواف افاضه» نامیده میشود].
س: چه مواردی از واجبات حجّ میباشند؟
ج: واجبات حجّ عبارتند از:
1- وقوف (درنگ کردن) به مزدلفه، پس از طلوع صبح صادقِ روز دهم ذی الحجّۀ (روز عید قربان).
2- هفت بار سعی میان صفا و مروه (و آغاز سعی از صفا و پایان آن به سوی مروه میباشد).
3- زدن جمرات سه گانه (در روزهای تشریق).
4- طواف «صدر» برای غیر اهالی مکه. (و این طواف، «طواف وداع» نیز نامیده میشود).
5- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر.
6- درنگ کردن در سرزمین عرفات تا غروب خورشید.
7- ذبح کردن قربانی برای «قارِن» و «متمتّع».
8- مراعات کردن ترتیب برای حاجی «مفرد» در بین زدن سنگریزهها (رَمی) و تراشیدن موی سر؛ و مراعات کردن ترتیب برای حاجی «متمتّع» و «قارِن» در بین رَمی و ذبح حیوان قربانی و تراشیدن موی سر.
9- انجام دادن طواف زیارت در ایام نحر (روزهای تشریق).
10- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر در سرزمین حرم.
11- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر در ایام نحر (روزهای قربانی).
س: چه مواردی از سنّتهای حجّ میباشند؟
ج: سنّتهای حجّ عبارتند از:
1- طواف «قدوم» برای غیر اهالی مکهی مکرّمه و برای حاجی «قِران».
2- «رَمل» نمودن و «اِضطباع» در طوافی که پس از آن، ارادهی سعی کردن میان صفا و مروه را دارد. [و «اِضطباع» آن است که پیش از شروع کردن در طواف، یک طرف رداء (پتوی) خویش را در زیر بغل راست خویش قرار داده و طرف دیگر آن را بر شانهی چپ خویش بیندازد. و «رَمل» نمودن آن است که در سه شوط اوّل از طواف، قدمها را نزدیک به هم برداشته و هر دو شانهی خویش را بجنباند].
3- در روز هشتم - که بدان «یوم الترویۀ» میگویند - به سوی «مِنٰی» رفتن؛ و شب آینده را در «منٰی» ماندن.
4- پس از بالا آمدن خورشید در روز عرفه، مِنٰی را به مقصد سرزمین «عرفات» ترک کردن.
5- شب گزراندن در مزدلفه در شب قربانی.
6- غسل کردن در سرزمین عرفات.
7- شب گزراندن در مِنٰی در روزهای عید.
اِحرامگاهها و مکانهای بستن اِحرام [میقات اِحرام]
س: به بیان میقاتها و مکانهایی بپردازید که برای انسان گذشتن از آنها بدون اِحرام، روا نباشد؟
ج: مکانها و اِحرامگاههایی که رسول خدا ج برای بستن اِحرام معین نمودهاند، پنج مکان میباشند که نمیتوان از آنها بدون اِحرام گذشت؛ و این پنج میقات و اِحرامگاه عبارتند از:
میقات مردم مدینهی منوّره، «ذوالحلیفه» و میقات و اِحرامگاه مردم عراق [و سایر مردمان مشرق زمین]، «ذات عِرق» و اِحرامگاه مردم شام، «جُحفه» و میقات و اِحرامگاه مردم نَجد، «قَرن» و میقات مردم یمن، «یلَملَم» میباشد. و این اِحرامگاهها و مکانها، برای مردمان این مناطق و کسانی که از آن عبور میکنند، میقات میباشد.[2]
س: این مکانها و اِحرامگاهها، برای افرادی معین و مشخص شدهاند که خارج از آنها سکونت داشته باشند و بخواهند [برای انجام اعمال و مناسک حجّ] از آنها گذر نمایند؛ حال سؤال اینجاست که تکلیف کسانی که در خود این میقاتها و اِحرامگاهها، یا در میان «میقات» و «حرم»، یا در خود «حرم» سکونت دارند، چیست؟
ج: کسانی که در خود «میقاتها و اِحرامگاهها» سکونت دارند، اِحرامگاهشان برای حجّ، از خود میقات میباشد؛ و افرادی که مابین میقاتها و حَرَم سکونت دارند، اِحرامگاهشان برای حجّ، سرزمین «حِلّ» میباشد. و سرزمین «حِلّ»: ما بین میقاتها و حدود حَرَم است؛ و اشخاصی که در «حرم» سکونت دارند، اِحرامگاهشان برای حجّ فرض، خود «حرم» و برای عمره، سرزمین «حِلّ» است. [ناگفته نماند که میقات مردم مکه: خود مکهی مکرّمه است؛ چه شخص از شهروندان مکه و ساکنان اصلی آن باشد، یا در آن اقامت داشته باشد].
س: آیا اِحرام بستن پیش از رسیدن به میقاتها و اِحرامگاهها، درست است؟
ج: آری؛ درست است که پیش از رسیدن به میقات و اِحرامگاه اِحرام ببندد؛ بلکه برای کسی که در ماههای حجّ، اِحرام میبندد و بر خودش از ارتکاب اعمال ممنوعهی اِحرام اطمینان دارد، بهتر آن است که پیش از رسیدن به میقاتها و اِحرامگاهها، اِحرام ببندد.
س: اگر چنانچه کسی پس از میقاتها اِحرام بست، تکلیف چیست؟
ج: اِحرام بستن پس از اِحرامگاهها و میقاتها، درست نیست؛ از این رو اگر کسی پس از گذشتن از میقات، اِحرام بست، در این صورت ذبح حیوان بر وی واجب میگردد.
س: اگر چنانچه فردی به سوی مکهی مکرّمه مسافرت نماید، و در مسیر راهش یکی از این میقاتها قرار نداشت، در این صورت از کجا اِحرام ببندد؟
ج: چنین فردی از برابر نزدیکترین میقات و اِحرامگاهی که قرار دارد، اِحرام ببندد.
س: «اِحرام» چیست؟
ج: «اِحرام»: همان نیت کردن حجّ یا عمره به همراه گفتن «تلبیه» میباشد.[3]
س: آیا در اِحرام حجّ یا عمره، شیوه و طریقهی مسنونی وجود دارد؟
ج: آری؛ اِحرام دارای شیوه و طریقهی مسنونی میباشد؛ این طور که هر گاه خواست اِحرام ببندد، نخست غسل کند یا وضو بگیرد - و غسل کردن بهتر است - ؛ آن گاه دو تکه پارچهی دوخته شدهی نو یا شسته شده بپوشد؛ و یکی از آن دو را به عنوان «ازار» و دیگری را به عنوان «رداء» استفاده نماید. [این طور که یکی را دور کمر به پایین و دیگری را بر روی شانههایش بیاندازد]؛ آن گاه اگر مواد خوشبویی داشت از آن استفاده کند و خویشتن را خوشبو و معطّر نماید، سپس در حالی که سرش را پوشیده دو رکعت نماز بگزارد، و پس از گزاردن نماز، سر خویش را برهنه کند و حجّ را چنین نیت نماید:
«اَللّهُمَّ اِنّی اُرِیدُ الْحَجَّ فَیسِّرْهُ لِی وتَقَبَّلْهُ مِنِّی»؛ «پروردگارا ! من ارادهی انجام حجّ را دارم پس آن را بر من آسان گردان و از من بپذیر».
سپس تلبیه گوید؛ و تلبیه این است که بگوید:
«لبیک اللهم لبیک؛ لبیک لاشریک لک لبیک، انّ الحمد والنعمة لک والملک، لاشریک لک»؛ و برای شخص مُحرم درست نیست که کلماتی از این عبارات را کم نماید؛ و احیاناً اگر کلماتی را بدانها افزود، باز هم درست است؛ و هر گاه تلبیه گفت، دیگر مُحرم شده و باید از ا موری که انجام آنها در حجّ ممنوع و قدغن شده است، اجتناب ورزد.
س: اگر چنانچه زنی در حالت قاعدگی و حیض، یا نفاس قرار داشت، در این صورت آیا میتواند برای حجّ، اِحرام ببندد یا باید صبر کند تا حیض و نفاسش به پایان برسد؟
ج: در چنین حالتی،منتظر به پایان رسیدن خونِ حیض یا نفاس نباشد؛ بلکه اگر محلّی را برای غسل کردن یافت، در آن صورت برای تمیزی و پاکیزگی غسل نماید و موی سرش را شانه بکشد؛ آن گاه اِحرام ببندد و دو رکعت اِحرام را نخواند؛ پس از آن نیت حجّ یا عمره را بکند و تلبیه بگوید؛ و چون نیت کرد و تلبیه گفت، دیگر وی مُحرِم شده است؛ و هر گاه وارد مکه شد، صبر کند تا خون وی به پایان برسد؛ و چون از حیض و نفاس پاک شد، غسل کند و خانهی کعبه را طواف نماید.
س: چه مواردی از جملهی «محظورات اِحرام» میباشند؟
ج: «محظورات اِحرام» [که نباید در حال اِحرام انجام بگیرند]، عبارتند از:
1- آمیزش جنسی.
2- فسق و فجور و هرزگی و بی بند و باری.
3- جنگ و ستیزه کردن.
4- شکار کردن حیوانات بیابانی (چه خوردنی باشند یا غیرخوردنی).
5- اشاره کردن به سوی شکار.
6- فردی را به سوی شکار، رهنمون ساختن.
7- پوشیدن پیراهن، شلوار، جُبّه، عباء، و هر آن چه که متناسب با شکل ظاهری اعضای بدن، بافته و دوخته و ساخته و پرداخته شده باشد.
8- پوشیدن دست کش و موزه؛ و اگر چنانچه فردی، کفشی برای پوشیدن نداشت، در این صورت میتواند موزههای خویش را تا پایین تر از قوزک قطع نماید و آنها را بپوشد.
9- پوشاندن سر و صورت؛ از این رو فردی که در حال اِحرام قرار دارد، نه کلاه به سر کند و نه دستار.
10- به کارگیری بوی خوش.
11- تراشیدن و کوتاه کردن موی سر؛ یا کوتاه کردن ریش؛ و دور ساختن موی بدن [موی زیر بغل، یا موی ظهار] به هر کیفیتی که باشد.
12- کوتاه کردن ناخن.
13- پوشیدن لباسی که با «ورس»[5]، «زعفران» یا «عصفر»[6] رنگ کرده باشد؛ و در یک صورت پوشیدن چنین لباسی درست است که شسته شده باشد و بوی آن از بین رفته باشد.
س: آن چه بیان شد، از محظورات و ممنوعات حجّ بود یا از محظورات عمره؟
ج: انجام تمامی این موارد، هم در اِحرام حجّ، ممنوع و ناروا میباشد و هم در اِحرام عمره.
س: آیا در این موارد، حکم زن و مرد یکسان است؛ یا در برخی از احکام، تفاوتی میان زن و مرد وجود دارد؟
ج: همهی مواردی که در بالا بدانها اشاره شد، کلّی و عمومی میباشند و مرد و زنِ مُحرم در آنها یکساناند؛ با این تفاوت که زن میتواند لباس دوخته شده، همانند لباسِ پیش از اِحرام خویش بپوشد؛ و همچنین میتواند سر خویش را بپوشاند، ولی نمیتواند صورتش را بپوشاند.
س: آیا شخص محرم میتواند در حال اِحرام، غسل نماید؟
ج: آری؛ برای شخص مُحرم درست است تا در حال اِحرام غسل کند، ولی باید توجه داشته باشد که نباید در هنگام غسل از مواد خوشبو کننده و از موادی که چرک بدنش را دور میسازد، استفاده نماید؛ و همچنین به هنگام غسل، سر و ریش خوی را با «خطمی»[7] یا صابون نشوید.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، از اشیایی چون خانه، ماشین، یا خیمه به عنوان سایبان استفاده کرد، تکلیف چیست؟
ج: تمامی این موارد درست است؛ و شخص مُحرم میتواند به وسیلهی این اشیاء، برای خود سایبان بگیرد.
س: زیاد گفتن «تلبیه» [لبیک اللهم لبیک..]. چه حکمی دارد؟
ج: زیاد گفتن «تلبیه»، مستحب است؛ و گفتن «تلبیه» پس از نمازها؛ به هنگام سحرگاهان؛ به هنگام تغییر اوقات و حالات؛ به هنگام صبحگاهان و شامگاهان؛ به هنگام بالا رفتن به مکان بلند، یا فرود آمدن به مکان سراشیبی؛ یا به هنگام رو به رو شدن با کاروانها و قافلهها، مستحب و مورد تأکید میباشد.
وارد شدن به مکهی مکرّمه و انجام طواف «قدوم»
س: وقتی که حاجی مَفرد، وارد مکهی مکرّمه میشود، نخست به انجام چه کاری بپردازد؟
ج: هر گاه حاجی «مَفرد» وارد مکهی مکرّمه شد، ابتدا - در حالی که وضو دارد - از مسجد الحرام شروع نماید؛ این طور که هر گاه چشمش به خانهی کعبه افتاد، «تکبیر» («الله اکبر») و «تهلیل» («لا اله الا الله») بگوید؛ آن گاه خانه را طواف نماید؛ و این نخستین طواف حاجی مَفرد به شمار میآید که انجام آن برای افرادی که از محدودهی بیرون میقاتها و اِحرامگاهها به مکه میآیند، سنّت میباشد؛ و بدین طواف، «طواف قدوم» میگویند؛ و انجام این طواف برای ساکنان مکه و کسانی که در سرزمین حِلّ سکونت دارند، لازم نیست[8].
س: چگونگی طواف، و نحوهی شروع و پایان آن را توضیح دهید؟
ج: اگر فردی، قصد طواف خانهی کعبه را داشت، ابتدا از حجرالاسود شروع نماید؛ این طور که روبهروی حجرالاسود بایستد و «تکبیر» (الله اکبر) و «تهلیل» (لا اله الا الله) بگوید؛ و با تکبیر، دستهای خویش را نیز بلند نماید؛ آن گاه در صورتی که اسباب آزار و اذیت مردم را فراهم نمیکرد، حجرالاسود را «اِستلام»[9] نماید و ببوسد - و این در صورتی است که بر این کار قادر و توانا باشد - و اگر بر بوسیدن حجرالاسود قادر نبود، در آن صورت بدون آن که به مردم اذیت و آزاری برساند، هر دو کف دست خویش را یا کف دست راست خویش را بر حجرالاسود قرار دهد، و آنها را ببوسد؛ و اگر انجام این کار نیز برایش مقدور نبود، در آن صورت با عصا یا چیزی دیگر، حجرالاسود را لمس نماید و آن را ببوسد؛ و چنانچه بر انجام این کار نیز قادر نبود؛ روبهروی حجرالاسود بایستد و تکبیر بگوید و به هنگام گفتن تکبیر، دستهای خویش را تا برابر دو گوشش بلند نماید؛ و به هنگام بلند کردن دستها، ظاهر کف دستها را به سوی صورتش و باطن آنها را به سوی حجرالاسود اشاره نماید - گویا که دستهایش را بر حجرالاسود نهاده است - ؛ و پس از اشاره، کف دستهای خویش را ببوسد.
آن گاه از جانب راست حجرالاسود - که نزدیک دروازهی خانه است - شروع به طواف نموده و خانهی کعبه را به طرف چپ خویش قرار داده و طواف خویش را از پشت «حطیم» قرار دهد؛ و هر گاه از «رکن یمانی» گذر کرد، آن را اِستلام نماید؛ و چون به حجرالاسود رسید، آن را اِستلام نماید و ببوسد؛ و به این گونه، یک دور طواف به پایان میرسد؛ و به همین ترتیب هفت دور به اطراف خانهی کعبه طواف نماید، و در هر دوری که به حجرالاسود میرسد - همان گونه که پیشتر گفتیم - آن را اِستلام نماید و ببوسد؛ و طواف خویش را با اِستلام حجرالاسود بیاغازد و با اِستلام آن، به پایان برساند.
س: به هنگام طواف، برخی از طواف کنندگا ن را مشاهده میکنیم که در سه دور نخستِ طواف، به گونه ای راه میروند که قدمهایشان را نزدیک به هم میگذارند و هر دو شانهی خویش را میجنبانند [رَمل]؛ و گوشهی راست اِحرام خویش را در زیر بغل راست خویش قرار میدهند و طرف دیگر آن را بر شانهی چپ خویش میاندازند [اِضطباع]؛ حال سؤال اینجاست که این رفتارِ طواف کنندگان چه حکمی دارد؟
ج: «رَمل» و «اِضطباع» برای افرادی سنّت است که میخواهند پس از طواف، در میان صفا و مروه سعی نمایند؛ از این رو رَمل نمودن در سه دور نخست طواف، و اِضطباع در تمامی دورهای طواف، مشروع و سنّت میباشد.
پس هر گاه فردی بخواهد تا پس از طواف قدوم خویش در میان صفا و مروه سعی کند، در این صورت باید در طواف خویش، رَمل و اِضطباع نماید، و اگر چنانچه نمیخواست تا پس از طواف قدوم در میان صفا و مروه سعی نماید، در این صورت، رَمل و اِضطباع نکند. و فردی که قصد انجام عمره دارد، باید در طواف عمرهی خویش رَمل و اِضطباع نماید؛ زیرا چنین فردی باید پس از طواف عمره، در میان صفا و مروه سعی نماید.
س: نحوهی مسنونِ «رَمل نمودن در طواف» را بیان کنید؟
ج: رَملِ مسنون آن است که فرد طواف کننده به هنگام راه رفتن، شانههای خویش را همانند مبارزی تکان دهد که در میدان جنگ و کارزار شانههایش را میجنباند و حرکت میدهد؛ و فرد طواف کننده به هنگام طواف، به حرکتش سرعت بدهد.
س: نحوهی «اِضطباع» چگونه میباشد؟
ج: چگونگی اِضطباع: آن است که فرد مُحرم، یک طرف ردای خویش را از زیر بغل راست خویش بگذراند و طرف دیگر آن را بر شانهی چپ خویش بیاندازد؛ و شانهی راست وی، برهنه باشد.
س: آیا بر فرد طواف کننده، چیزی دیگر پس از طواف، واجب میباشد؟
ج: آری؛ بر هر فرد طواف کننده واجب است تا پس از طواف، دو رکعت نماز بگزارد.
س: فرد طواف کننده، دو رکعت نماز طواف را در کجا بخواند؟
ج: بهتر آن است که نماز طواف را در مقام ابراهیم بگزارد؛ به گونه ای که مقام ابراهیم در میان او و خانهی کعبه قرار بگیرد؛ و اگر چنانچه فرد طواف کننده، دو رکعت نماز طواف را در هر جایی از مسجد که گزاردن نماز در آنجا برایش میسّر میگردد بخواند، در این صورت نیز درست است.
س: آیا در دو رکعت نماز طواف، خواندن برخی از سورهها، سنّت میباشد؟
ج: مسلم[11] از جابر س چنین روایت میکند که وی گفت: «ان النبی ج قرأ فیها سورة الکافرین وسورة الاخلاص»؛ «پیامبر ج در دو رکعت نماز طواف، سورههای کافرون و اخلاص را قرائت نمودند».
س: چگونگی سعی میان صفا و مروه را بیان کنید؟
ج: هر گاه فرد حجکننده یا عمرهگزار، قصد سعی میان صفا و مروه را داشته باشد، باید پس از پایان دو رکعت نماز طواف، رو به روی حجرالاسود بایستد و آن را اِستلام نماید؛ آن گاه به سوی صفا برود؛ و در حالی که به صفا بالا میرود، این آیه را با خود زمزمه نماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ١٥٨﴾ [البقرة: 158]؛ «بیگمان (دو کوه) صفا و مروه (و هفت بار سعی میان آن دو) از نشانههای (دین) خدا و عبادت الله هستند. پس هر که میخواهد فریضهی حجّ بیت الله الحرام یا عمره را به جای آورد، بر او گناهی نخواهد بود که میان آن دو کوه را بارها طی کند و سعی میان صفا و مروه را به جای آورد. هر که به دلخواه کار نیکی را انجام دهد (و بیش از واجبات، به طاعت و عبادت پردازد، خدا پاداش او را میدهد، چـه) بـیگمان خــدا سپاسگــزار و آگاه (از اعمال و نیات عبادتکنندگان) است».
آن گاه رو به خانهی کعبه نماید و «تکبیر» (الله اکبر) و «تهلیل» (لا اله الا الله) بگوید و بر رسول خدا ج درود بفرستد و از بارگاه ایزد منّان، نیازهای خویش را بطلبد؛ و برای این فرد سنّت است که سه بار این دعا را تکرار نماید:
«لٰا اِلٰه اِلّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک ولَهُ الْحَمْدُ وهُوَ عَلیٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرٍ؛ صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ ونَصَرَ عَبْدَهُ وهَزَمَ الْاَحْزٰابَ وَحْدَهُ»[12]؛ «هیچ معبود بر حقی جز الله نیست؛ او در (ربوبیت و الوهیت و صفاتش) یکتا است و هیچ شریکی ندارد. مالکیت فقط برای او و حمد و ستایش فقط لایق او است و او بر هر چیزی توانا است. وعدهی خود را قطعی ساخت و بندهاش را یاری داد و احزاب (کسانی که در جنگ خندق با پیامبر ج جنگ و پیکار کردند) را به تنهایی شکست داد».
آن گاه از صفا پایین آمده، رو به سوی مروه نماید و به صورت عادی و معمولی راه برود؛ و چون به نشانهی سبز رسید، از آنجا تا نشانهی سبز دیگر [مِیلَین اَخْضَرین] تند و سریع بدود، و این دعا را با خود زمزمه نماید:
«رَبِّ اغْفِرْ وارْحَمْ واَنْتَ الْاَ عَزُّ الاکرامُ وتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ»[13]؛ «پروردگارا ! بیامرز و رحم فرما؛ زیرا تو گرامی و بزرگواری؛ و از گناهانی که نسبت بدانها آگاهی داری، عفو فرما».
و چون از دوّمین نشانهی سبز عبور کرد، دوباره به صورت معمولی و عادی حرکت نماید تا به مروه برسد؛ آن گاه به مروه بالا رود و چنان کند که بر صفا میکرد؛ در این هنگام یک شوط آن به پایان رسیده است. و به همین گونه هفت بار این حرکت دو سویه بین صفا و مروه را انجام دهد؛ این طور که از صفا شروع کند و به مروه ختم نماید.
و فرد سعی کننده، باید در اثنای سعی میان صفا و مروه، به ذکر و یاد خدا مشغول باشد، و هر گاه در هر شوط میان دو میل سبز [میلین اخضرین] رسید، در میان آنها در رفت و برگشت بدود؛ ولی زنان در میان دو میل سبز ندوند و تند و سریع حرکت نکنند، بلکه در تمامی شوطهای سعی، به صورت معمولی و عادی حرکت نمایند.
س: وقتی که حاجی از طواف قدوم و سعی میان صفا و مروه فارغ شد، و تا زمان حجّ، روزهای اندک یا زیادی باقی مانده بود، در این صورت تا زمان فرا رسیدن حجّ، چه کار بکند؟
ج: در این صورت، با اِحرام در مکهی مکرّمه بماند، و هر گاه برایش میسّر شد، خانهی کعبه را طواف نماید و نمازهای پنج گانهی خویش را در مسجد الحرام همراه جماعت بخواند؛ و هیچ گاه نماز جماعت در مسجد الحرام را رها نکند؛ زیرا گزاردن یک نماز در مسجد الحرام، برتر از گزاردن صد هزار نماز در غیر مسجد الحرام میباشد.
و چون روز هشتم ذی الحجّة (روز ترویه) فرا رسید (نماز بامداد را به مکهی مکرّمه بخواند، آن گاه) به سوی مِنٰی حرکت کند (و در آن اقامت گزیند و این شب را در آنجا بگزراند).
س: هر گاه حاجی به مِنٰی برسد، در آنجا چه کارهایی را انجام دهد؟
ج: تا طلوع خورشید روز عرفه (روز نهم ذی الحجّة) در سرزمین منٰی بماند؛ و نمازهای پنج گانهی خویش را با جماعت در منٰی بخواند و در این مدت از خواندن نمازها با جماعت، شانه خالی نکند و در این زمینه سهلانگاری نورزد.
س: هر گاه خورشید روز عرفه طلوع کرد، چه کارهایی را باید انجام بدهد؟
ج: هر گاه خورشید روز عرفه، طلوع کرد و شعاع خورشید بر کوه «ثبیر» افتاد؛ سرزمین مِنٰی را به مقصد سرزمین عرفات ترک کند و رهسپار آنجا شود و در آنجا تا غروب خورشید بماند؛ و چون خورشید زوال نمود؛ امام با مردم نماز ظهر و عصر را یکجا بخواند؛ و پیش از گزاردن نماز، دو خطبه ایراد نماید و در آن دو خطبه، مردمان را با احکام نماز، وقوف (درنگ کردن و ایستادن) در عرفه، وقوف در مزدلفه؛ رَمی جمرات؛ قربانی؛ تراشیدن موی سر و طوافِ زیارت آگاه و مطّلع بگرداند. و نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر با یک اذان و دو اقامه بگزارد. و به این جمع، «جمع تقدیم» میگویند.
و در نزد امام ابوحنیفه / برای جمع کردن نمازهای ظهر و عصر در عرفات، شرط است که امامِ مسلمانان، یا جانشین وی حضور داشته باشد؛ و همچنین وجود اِحرام حجّ و وقت ظهر نیز شرطِ جمعِ نماز در عرفات میباشد.
از این رو اگر چنانچه کسی نماز ظهر خویش را به تنهایی در خیمهاش گزارد؛ یا نماز را با جماعت پشت سر امام دیگری غیر از امام حج خواند، در این صورت باید هر نماز را در وقت خودش بخواند.
و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باوراند که اگر کسی نمازهایش را به تنهایی میخواند، باز هم برایش درست است که در میان نمازهای ظهر و عصر، جمع نماید.
س: پس از گزاردن نماز، فرد حاجی به انجام چه کاری مشغول شود؟
ج: فرد حاجی، پس از گزاردن نماز، به سوی «مَوقف» حرکت کند؛ و تمام سرزمین عرفات به جز «بطن عرنة»، موقف (جای ایستادن و درنگ کردن) به شمار میآید؛ و برای فرد حاجی، مستحب است که غسل نماید و تا هنگامهی غروب خورشید به دعا و نیایش بپردازد؛ و اگر چنانچه نماز عصر خویش را همراه با امام (در وقت ظهر) نخوانده بود؛ در اینجا میتواند نماز عصر خویش را بخواند.
و برای فرد حاجی مستحب است که در نزدیکی «کوه رحمت» (جبل الرحمۀ) بایستد، و تا میتواند ایستاده دعا نماید؛ و اگر چنانچه در خیمهی خویش به دعا و راز و نیاز مشغول شد، باز هم درست است.
و برای امامِ حجّ مستحب است که در سرزمین عرفات بر بالای سواری خویش بایستد و دعا نماید و مناسک حجّ را به مردمان بیاموزاند.
رفتن به سوی مزدلفه و وقوف در آنجا
س: پس از غروبِ خورشیدِ روز عرفه، فرد حاجی به انجام چه کارهایی مشغول شود؟
ج: چون خورشید روز عرفه، غروب کرد، سرزمین عرفات را به مقصد مزدلفه ترک کند، و نماز مغرب خویش را نه در عرفات بخواند و نه در مسیر مزدلفه؛ بلکه هر گاه به مزدلفه رسید، نمازهای مغرب و عشاء خویش را (در وقت عشاء) با یک اذان و یک اقامه همراه با امیر حجّ و یا کسی دیگر بگزارد؛ و به این کار، «جمع تأخیر» میگویند.
س: اگر فردی از حاجیان، نماز خویش را به تنهایی گزارد، آیا میتواند دو نماز مغرب و عشاء را با همدیگر جمع نماید؟
ج: آری؛ اگر چنانچه نماز خویش را به تنهایی گزارد باز هم میتواند میان این دو نماز جمع نماید؛ زیرا برای جمع نمازهای مغرب و عشاء، جماعت شرط نیست.
س: اگر فردی از حاجیان، نماز مغرب خویش را در سرزمین عرفات، یا در مسیر مزدلفه گزارد، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: در این صورت نمازش درست نیست و بر او لازم است تا آن را اعاده نماید.
س: هر گاه فرد حاجی، نمازهای مغرب و عشاء را در مزدلفه گزارد، پس از آن به انجام چه کارهایی مشغول شود؟
ج: شخص حاجی در مزدلفه، تا هنگامهی طلوع فجر صادقِ (روز دهم ذی الحجّه = روز عید قربان) شب را بگزراند؛ و چون فجر صادق طلوع کرد، نماز صبح را در تاریکی همراه با جماعت بگزارد؛ آن گاه بایستد و تا نزدیکی طلوع خورشید، مشغول دعا کردن شود؛ و تمامی مزدله به جز «بطن محسّر»، موقف (جای درنگ کردن و ایستادن) است.
رفتن به مِنٰی، رَمی جمرهی عقبه؛ قربانی کردن و تراشیدن موی سر
س: شخص حاجی پس از وقوف در مزدلفه، به انجام چه کارهایی مشغول شود؟
ج: اندکی پیش از طلوع خورشید به سوی مِنٰی حرکت کند، و چون به سرزمین مِنٰی رسید، نخست از جمرهی عقبه شروع نماید و آن را با هفت سنگریزه بزند؛ و با پرتاب هر سنگریزه «الله اکبر» بگوید و با خود این کلمات را بخواند:
«بسم الله الله اکبر، رضی للرحمن ورغماً للشیطان»؛ و چون سنگریزهها را پرتاب کرد، دیگر در مکان جمره نایستد و با پرتاب نخستین سنگریزه ای که به سوی جمرهی عقبه پرتاب میکند، «تلبیه» را قطع نماید.
س: آیا بر شخص حاجی، ذبح قربانی نیز میباشد؟
ج: بر حاجی مَفرد، ذبح قربانی واجب نیست؛ بلکه برای وی، ذبح قربانی مستحب میباشد.
س: شخص حاجی پس از این موارد، به انجام چه کاری بپردازد؟
ج: هر گاه حاجی مَفرد، جمرهی عقبه را در روز عید قربان رَمی نمود، پس از آن موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ ولی تراشیدن بهتر است؛ و چون موی سرش را تراشید و یا کوتاه نمود، از اِحرام حجّ بیرون میشود و برای او تمامی چیزها به جز نزدیکی با زنان، حلال میگردد.
و وی میتواند پیراهنها و شلوارهای دوخته شده را به تن کند و لباس و بدن خویش را خوشبو و معطّر نماید و موهایش را بتراشد و ناخن هایش را کوتاه کند.
ولی حاجی «متمتّع» و حاجی «قِران»، باید پس از رَمی جمرهی عقبه، قربانی خویش را ذبح نمایند؛ آن گاه موی سر خویش را بتراشند یا کوتاه نمایند.
س: اگر چنانچه حاجی مَفرد، خواست تا قربانی نماید؛ در این صورت آیا قبل از ذبح، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید، یا پس از ذبح؟
ج: حاجی مَفرد میتواند هم پیش از ذبح و هم پس از آن، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ ولی تراشیدن موی سر پس از ذبح، بهتر است.
س: شخص حاجی، موی سر خویش را در کجا بتراشد یا کوتاه نماید؟
ج: موی سر خویش را در محدودهی حَرَم بتراشد یا کوتاه نماید؛ و اگر چنانچه موی سرش را در بیرون از محدودهی حَرَم تراشید یا کوتاه نمود، در این صورت بر او دَم لازم میگردد.
س: پس از تراشیدن موی سر، آیا چیزی دیگر از احکام و مسائل روز عید قربان باقی میماند؟
ج: آری؛پس از تراشیدن موی سر، طواف زیارت باقی میماند. و این طواف، فرض است؛ و وقت این طواف، سه روز میباشد؛ این طور که از طلوع خورشید روز عید شروع و تا غروب خورشید روز دوازدهم ادامه مییابد؛ و به طور کلّی، طواف کردن در روز عید بهتر از طواف در دیگر روزها میباشد.
و چون شخص حاجی موی سر خویش را تراشید یا کوتاه نمود، به مکهی مکرّمه بیاید و همان گونه که در طواف قدوم توضیح دادیم، خانهی کعبه را هفت دور طواف نماید؛ و با انجام طواف زیارت، همبستری با زنان نیز برای وی حلال میگردد.
س: آیا در طواف زیارت، باید «رَمل» و «اِضطباع» نمود؟
ج: اگر چنانچه شخص حاجی در طواف قدوم، میان صفا و مروه سعی نکرده بود، در این صورت پس از طواف زیارت، میان صفا و مروه سعی نماید؛ و در سه دور نخست طواف زیارت «رَمل» نماید؛ اما برای اِضطباع دیگر وقتی باقی نمانده است؛ زیرا پس از تراشیدن موی سر، لباس دوخته شده پوشیده است.
س: اگر کسی در سه روز معین، طواف زیارت را انجام نداد، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: امام ابوحنیفه / گوید:اگر چنانچه پس از غروبِ خورشیدِ روز دوازدهم ذی الحجّه، طواف زیارت نمود، در این صورت بر وی دَم واجب میشود؛ و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که با این تأخیر، چیزی از دَم بر وی واجب نمیگردد.
رَمی جمرههای سه گانه در سه روز
س: شخص حاجی پس از انجام طواف زیارت، به انجام چه کارهایی مشغول شود؟
ج: هر گاه طواف زیارت را انجام داد، به سوی منٰی باز گردد و در آنجا بماند و در روزهای یازدهم و دوازدهم ذی الحجّة، پس از زوال خورشید، جمرههای سه گانه را بزند؛ این گونه که نخست از جمره ای که نزدیک مسجد «خِیف» است آغاز نماید، و آن را با (هفت) سنگریزه بزند؛ آن گاه جمرهی میانی را بزند و در آخر، جمرهی عقبه را بزند؛ و هر جمره را با هفت سنگریزه بزند و با پرتاب هر سنگریزه، «تکبیر» (الله اکبر) و «تهلیل» (لا اله الا الله) بگوید.
و پس از زدن دو جمرهی اول، به گوشهی راست آنها بایستد و به دعا مشغول شود؛ ولی پس از زدن جمرهی عقبه، برای دعا نیاستد، بلکه پس از آن که از زدن جمرهی عقبه فراغت یافت، در حال رفتن مشغول به دعا شود.
س: اگر شخص حاجی در این دو روز (یازدهم و دوازدهم)، پیش از زوال خورشید، جمره زد، آیا این کارش درست است؟
ج: وقت زدن جمرهها در این دو روز، پس از زوال خورشید تا طلوع صبح صادق میباشد؛ از این رو اگر چنانچه کسی شتاب ورزد و پیش از زوال خورشید جمره بزند، در این صورت، اعادهی جمره بر وی لازم میگردد.
س: هر گاه شخص حاجی از رَمی جمرههای سه گانه در این دو روز فارغ شود، پس از آن به انجام چه کارهایی مشغول گردد؟
ج: برای وی جایز است تا به مکه برگردد، یا در مِنٰی بماند تا در روز سیزدهم، جمرههای سه گانهی خویش را بزند؛ خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰ...﴾ [البقرة: 203]؛ «اگر کسی (عبادت سه روزه را در دو روز اوّل ایام التشریق انجام دهد و) شتاب نماید، گناهی بر او نیست (و مانعی نخواهد بود که روز سوّم برای رَمی جمرات نباشد)، و کسی که ماندگار شود و (از رخصت استفاده نکند، بهتر هم خواهد بود و) گناهی نخواهد داشت، (و این رخصت تعجیل یا تأخیر و نفی گناه از شتابنده و ماندگار، تنها) از آنِ کسی است که تقوا پیشه سازد (و از منهیات و محرّمات، خویشتن را به دور دارد)».
و اگر چنانچه پس از غروب خورشیدِ روز دوازدهم در سرزمین منٰی بود، در این صورت بیرون شدن از منٰی پیش از زدن جمرههای سه گانه در روز سیزدهم مکروه میباشد؛ و اگر در روز سیزدهم، صبح صادق طلوع کرد و این شخص در سرزمین منٰی بود، در این صورت زدن جمرههای سه گانه در این روز بر وی واجب میگردد.
س: اگر چنانچه فردی از حاجیان تا روز سوّم برای رَمی جمرات، ماندگار شد و خواست تا در روز سیزدهم ذی الحجّة نیز جمره بزند، در این صورت در چه وقتی میتواند جمره را بزند؟
ج: سنّت آن است که در روز سیزدهم، پس از زوال خورشید جمره را بزند؛ و در روز سیزدهم، زدن جمرههای سه گانه تا غروب آفتاب ادامه دارد؛ و زدن جمره پس از غروب خورشید درست نخواهد بود؛ و اگر چنانچه پیش از زوال خورشیدِ روز سیزدهم جمره زد، در این صورت در نزد امام ابوحنیفه / این کارش با کراهیت درست است؛ زیرا این کار بر خلاف سنّت است.
ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که در روز سیزدهم نیز زدن جمرهها پیش از زوال خورشید جایز میباشد.
س: اگر چنانچه فردی از حاجیان، در روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم، در سرزمین مِنٰی به خاطر زدن جمرهها ماندگار شد، آیا برای وی جایز است تا در این فاصله اسباب و لوازم خویش را به مکهی مکرّمه انتقال دهد؟
ج: برای حاجیان مکروه است تا اسباب و لوازم خویش را به مکه منتقل نمایند و خودشان به تنهایی در منٰی به سر ببرند.
س: هر گاه شخص حاجی (پس از انجام مناسک حجّ) و پس از رَمی جمرهها به مکهی مکرّمه وارد شد، در این صورت، به انجام چه کارهایی باید مشغول شود؟
ج: پس از زدن جمرههای سه گانه، چیزی دیگر از اعمال و مناسک حجّ به جز «طواف وداع» باقی نمیماند؛ و بدین طواف، «طواف صدر» نیز میگویند؛ و انجام این طواف برای افرادی که از خارج میقات و مکانهای بستن اِحرام میآیند، واجب میباشد، پس هر گاه به مکهی مکرّمه بازمیگردد، برایش جایز است تا «طواف وداع» نماید و به وطن خویش بازگردد. و اگر چنانچه نمیتوانست به جهت برخی از مصلحتهای شخصی و کارهای فردی خویش از مکه بیرون شود، در این صورت تا زمانی که میخواهد میتواند در مکهی مکرّمه بماند.
س: طواف وداع را در چه وقتی انجام دهد؟ زمانی که از مِنٰی برمیگردد، یا زمانی که میخواهد از مکهی مکرّمه بیرون شود؟
ج: اگر چنانچه کسی پس از انجام طواف «زیارت»، طواف دیگری را نموده بود - گر چه این طواف به نیت نفل نیز باشد - باز هم جایگزین طواف «وِداع» میگردد؛ با وجود این باز هم برای شخص حاجی مستحب است تا طواف وداع را تا هنگام بیرون شدن از مکه و رفتن به سوی وطن خویش به تأخیر بیاندازد.
س: آیا در طواف وِداع، «رَمل» و «اِضطباع» نیز وجود دارد؟
ج: در طواف وداع، نه رَملی وجود دارد و نه اِضطباعی؛ زیرا پس از این طواف، سعی میان صفا و مروه وجود ندارد.
احکام و مسائل متنوّع و گوناگون
س: اگر کسی از میقات برای حجّ اِحرام بست، و به مکهی مکرّمه وارد نشد بلکه به سرزمین عرفات رفت و در آنجا ایستاد و طواف قدوم نکرد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میشود؟
ج: در این صورت، طواف قدوم از وی ساقط میگردد و بر وی چیزی لازم نمیگردد.
س: اگر چنانچه کسی در روز عرفه پس از غروب آفتاب به سرزمین عرفات رسید، آیا در این صورت حجّ را دریافته است؟
ج: اگر کسی در روز عرفه، از زوال خورشید تا طلوع صبح روز عید، میتواند خویشتن را به وقوف عرفه برساند - گر چه این وقت اندک و ناچیز هم باشد - ، باز هم حجّ را دریافته است. (پس وقوف به سرزمین عرفه از هنگام زوال خورشید روز نهم ذوالحجّة تا بامداد دهم ذوالحجّة - روز عید قربان - میباشد. و وقوفِ فرض شده در عرفه، با وقوف یک لحظه در میان این دو وقت تحقق پیدا میکند).
س: آیا برای دریافتن حجّ، دعا کردن در سرزمین عرفات شرط میباشد؟
ج: دعا کردن در سرزمین عرفات، سنّت میباشد؛ از این رو اگر چنانچه کسی از سرزمین عرفات - در وقت بسیار ناچیز و اندکی - گذر کند، حجّ را دریافته است؛ خواه گذر کردن وی در حال خواب یا بیداری و یا بیهوشی باشد؛ البته منوط به آن که اِحرام حجّ به تن داشته باشد؛ علاوه از آن، اگر چنانچه کسی از سرزمین عرفات گذر کند و نداند که آنجا عرفات است، باز هم به جای وقوف وی در عرفات، محسوب میگردد.
س: مواردی که در بالا بدانها اشاره شد، آیا بیانگر حجّ مردان است، یا این که زنان و مردان در این موارد با هم مشترک و یکساناند؟
ج: در تمامی مناسک و اعمال حجّ، زنان بسان مردان هستند؛ با این تفاوت که زنان، سرهای خویش را در حالت اِحرام برهنه نمیکنند؛ صورت هایشان را با چادر و نقاب نمیپوشند؛ صداهای خویش را به هنگام تلبیه بلند نمیگردانند؛ به هنگام طواف، رَمل نمیکنند؛ در سعی میان صفا و مروه، میان دو میل سبز [میلین اخضرین] به تندی و سرعت نمیدوند؛ موهای سرهایشان را نمیتراشند بلکه آنها را کوتاه میگردانند.
و اگر زنی در حالت حیض و نفاس برای حجّ اِحرام بسته بود، یا پس از اِحرام بستن، دچار حیض و قاعدگی شد و تا روز «ترویه» (روز هشتم ذوالحجّة) از قاعدگی پاک نشد، در این صورت طواف قدوم را ترک نماید و به سرزمین منٰی برود و تا وقت پاک شدن، تمامی مناسب حجّ را به جز طواف زیارت ادا نماید.
و اگر چنانچه پس از طواف زیارت، دچار حیض و نفاس شد، و زمان حرکت کردنش به سوی وطن فرا رسید، در این صورت برای وی جایز است تا طواف وداع را ترک کند؛ و به جهت ترک کردن طواف وداع چیزی بر وی واجب نمیگردد.
س: معنای لغوی و اصطلاحی «عمره»؛ «فرائض عمره»؛ «واجبات عمره» و «نحوهی ادای آن» را بیان کنید؟
ج: «عمره» در لغت به معنای: «دیدار و زیارت» میباشد؛ و در اصطلاح شرعی: عمره به چهار امر اطلاق میگردد که عبارتند از:
1- اِحرام.
2- طواف خانهی کعبه.
3- سعی در میان صفا و مروه.
4- تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر.
از میان این چهار مورد، دو مورد آن یعنی «اِحرام» و «طواف خانهی کعبه»، جزو فرائض عمره به شمار میآیند؛ و دو مورد دیگر آن، یعنی «سعی میان صفا و مروه» و «تراشیدن یا کوتاه نمودن موی سر» از زمرهی واجبات عمره محسوب میگردند. و هر گاه کسی ارادهی عمره داشته باشد، باید از میقات اِحرام ببندد و غسل بکند یا وضو بستاند، و دو رکعت نماز بخواند؛ آن گاه نیت عمره نماید و چنین بگوید:
«اَللّهُمَّ اِنّی اُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَیسِّرْهٰا لِی وتَقَبَّلْهٰا مِنّی»؛ «ای بار خدایا ! من عمره را اراده نمودهام؛ پس آن را بر من آسان گردان و آن را از من بپذیر».
پس از آن - همچنان که در اِحرام حجّ گفتیم - تلبیه بگوید؛ و چون تلبیه گفت، دیگر مُحرم شده است.
و هر گاه به مکهی مکرّمه وارد شد، در اطراف خانهی کعبه هفت دور طواف نماید؛ سپس در میان صفا و مروه نیز هفت دور سعی نماید - همچنان که بیان آن در بحث حجّ گذشت.
و چون سعی در میان صفا و مروه را به پایان رساند، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ و هر گاه این امور را انجام داد، عمرهاش به پایان رسیده و از اِحرام بیرون شده است.
س: آیا در اِحرام عمره (به سان اِحرام حجّ)، ممنوعات و محظوراتی وجود دارد؟
ج: در اِحرام عمره نیز (به سان اِحرام حجّ)، محظورات و ممنوعاتی وجود دارد؛ و محظورات اِحرام عمره، همانند محضورات اِحرام حجّ میباشد؛ از این رو برای فردی که اِحرام عمره بسته، لازم است تا از عمل زناشویی، فسق و فجور، جنگ و ستیز و کشمکش و اختلاف پرهیز نماید؛ و همچنین در حال اِحرام، لباسهای دوخته شده نپوشد، موهای خویش را نتراشد و کوتاه ننماید؛ از مواد خوشبو کننده استفاده نکند؛ سر و صورت خویش را نپوشاند؛ ناخن هایش را کوتاه نکند؛ به شکار حیوانات نپردازد؛ و به سوی شکار حیوانات هم (کسی را) اشاره و راهنمایی ننماید.
س: میقاتها و اِحرامگاههای عمره را بیان نمایید؟
ج: میقات و مکان بستن اِحرام عمره برای افرادی که از مکه دور میباشند و از خارج میقات و اِحرامگاه برای انجام عمره میآیند، همان میقاتها و اِحرامگاههای معین میباشد؛ [پس چنین کسانی از میقات اِحرام ببندند]. و میقات افرادی که در محدودهی سرزمین «حِلّ» سکونت دارند، همان منطقهی «حِلّ» میباشد؛ و میقات و اِحرامگاه کسانی که در سرزمین «حرم» سکونت دارند، همان منطقهی «حِلّ»[14] میباشد؛ [و بهترین سرزمین حِلّ برای اِحرام، «تنعیم» است؛ پس از آن «جعرّانة»].
س: در شرع مقدس اسلام، عمره چه حکمی دارد؟
ج: انجام دادن عمره، یک بار در عمر، سنّت مؤکده میباشد؛ البته برای افرادی که توانِ [جسمی و مالی برای] رفتن به مکهی مکرّمه را داشته باشند. و [در شرع مقدس اسلام] برای عمره، ثواب و پاداش بسیار بزرگ و سترگی بیان شده است.[15]
س: گفتن «تلبیه» (لبیک اللهم لبیک..). در اِحرام عمره، چه حکمی دارد؟
ج: گفتن تلبیه به هنگام اِحرام، شرط است[16]؛ و پس از اِحرام، زیاد تکرار نمودن آن - همانند اِحرام حجّ - مستحب میباشد؛ و با شروع نخستین دور از طواف خانهی کعبه، گفتن تلبیه را قطع نماید.
س: آیا در عمره، «طواف قدوم» و «طواف وداع» هم وجود دارد؟
ج: در عمره، نه طواف «قدوم» وجود دارد و نه «طواف وداع»؛ بلکه پس از بستن اِحرام، هر گونه طوافی که بکند، با آن طواف عمرهی وی ادا میگردد.
س: آیا در عمره - همانند حجّ - ، وقت معین و مشخصی وجود دارد؟
ج: در عمره، روز و ماه معین و مشخصی وجود ندارد، بلکه فرد عمره گزار میتواند در تمامی روزهای سال عمره نماید؛ البته باید توجه داشت که ادای عمره از نهم ذوالحجّة تا آخرین روزهای تشریق، مکروه تحریمی میباشد.
و ادای عمره در ماه مبارک رمضان، از ثواب و پاداش و فضیلت و جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ و پاداش عمره در ماه رمضان، به سان ثواب حجّ میباشد[17].
س: آیا میتوان عمره را همراه حجّ ادا کرد؟
ج: آری؛ ادای عمره با حجّ درست است؛ و اگر خدا بخواهد، در مبحث «حجّ قِران» و «حجّ تمتّع» به بیان آن خواهیم پرداخت.
س: آیا میتوان اِحرام حجّ و اِحرام عمره را با یکدیگر جمع نمود؟
ج: آری؛ درست است که کسی در میان اِحرام حجّ و اِحرام عمره جمع نماید؛ و «حجّ قِران» [که شخص از میقات برای عمره و حجّ هر دو اِحرام ببندد]، بهتر از «حجّ اِفراد» (حجّ مَفرد) و «حجّ تمتّع» میباشد؛ و «حجّ تمتّع» از «حجّ اِفراد» بهتر است؛ و به آن کسی که در میان اِحرام حجّ و عمره جمع میکند، «قارِِن» و به جمع کردن میان حجّ و عمره، «قِران» میگویند.
س: چگونگی «حجّ قِران» را بیان نمایید؟
ج: نحوهی ادای «حجّ قِران» بدین ترتیب است که نخست از میقات، برای حجّ و عمره اِحرام ببندد، و پس از دو رکعتِ نماز اِحرام، چنین بگوید:
«اَللّهُمَّ اِنِّی اُرِیدُ الْحَجَّ والْعُمْرَةَ فَیسِّرْ هُمٰا لِی وتَقَبَّلْهُمٰا مِنّی»؛ «ای بار خدایا ! من عمره و حجّ را هر دو با هم اراده دارم، پس آن دو را بر من آسان گردان و آن دو را از من بپذیر».
پس از آن، تلبیه (لبیک اللهم لبیک...) بگوید؛ و با گفتن تلبیه، برای حجّ و عمره اِحرام بسته است. و هر گاه حاجی قِران به مکهی مکرّمه وارد شد، ابتدا به طواف عمره آغاز نماید و در حالی که یک طرف ردای خویش را در زیر بغل راست خویش قرار داده و طرف دیگر آن را بر شانهی چپ خویش افکنده است [اِضطباع]، در اطراف خانهی کعبه، هفت دور طواف نماید؛ و سه دور اوّل طواف را پهلوانانه طی کند و چهار دور آخر طواف را به رفتاری عادی و معمولی انجام دهد؛ [آن گاه دو رکعت نماز برای طواف بگزارد]؛ سپس میان صفا و مروه سعی نماید [و در میان دو میل سبز بدود و هفت شوط را کامل نماید؛] و این موارد از افعال عمره هستند.
آن گاه پس از سعی عمره، [به اعمال حجّ شروع کند؛ پس برای حجّ] طواف «قدوم» را انجام دهد، و آن گاه برای حجّ، به سعی در میان صفا و مروه بپردازد؛ و پس از آن، اعمال حجّ را با تفصیلی که پیشتر گذشت به اتمام برساند. سپس تا هنگامی که در روز ترویه به سرزمین مِنٰی میرود، در حالت اِحرامش باقی بماند، و اعمال حجِّ قِران را با تفصیلی که در حجّ مَفرد گذشت به اتمام رساند؛ از قبیل: اقامت گزیدن در منٰی؛ وقوف در عرفات؛ وقوف در مزدلفه؛ رَمی جمرهی عقبه در روز عید قربان؛ شب گزراندن در منٰی، زدن جمرههای سه گانه در روزهایی که باید رَمی جمرهها شود؛ و طواف زیارت در روزهای عید.
س: آیا بر حاجی قِران، چیز دیگری علاوه از مواردی که بر حاجی مَفرد واجب بود، واجب میباشد؟
ج: آری؛ بر حاجی قِران واجب است تا پس از رَمی جمرهی عقبه در روز عید، گوسفند، یا یک هفتم شتر یا گاوی را ذبح نماید؛ و وجوب ذبح قربانی برای حاجی قِران، به جهت سپاسگزاری از خداوند بلند مرتبه برای به جای آوردن و جمع کردن میان حجّ و عمره میباشد.
و پس از ذبح حیوان قربانی، موی سرش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ و با این کار از اِحرام حجّ و عمره بیرون میشود. و برای حاجی قِران درست نیست که پیش از ذبح حیوان قربانی، موی سرش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ و پس از تراشیدن یا کوتاه نمودن موی سر، تمام چیزها به جز عمل زناشویی برایش حلال میگردد؛ و عمل زناشویی پس از انجام طواف زیارت، برایش حلال میشود.
س: اگر چنانچه حاجی قِران، چیزی برای خریدن حیوان قربانی نداشت، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: چنانچه حاجی قِران، چیزی را برای خریدن حیوان قربانی نیافت، در این صورت در ایام حجّ، سه روز را روزه بگیرد، این طور که آخرین روز آن سه روز، روز عرفه باشد؛ سپس هر گاه به خانه و کاشانهاش برگشت، هفت روز دیگر را هم روزه بگیرد، تا بدین ترتیب ده روز کامل گردد. [به هر حال، اگر حاجی قِران، حیوانی را برای ذبح کردن نیافت، سه روز قبل از عید قربان و هفت روز پس از فارغ شدن از افعال و مناسک حجّ، روزه بگیرد؛ و وی در گرفتن این هفت روز صاحب اختیار است؛ اگر میخواست میتواند تا پس از ایام تشریق در مکهی مکرّمه روزه بگیرد و اگر هم میخواست میتواند تا پس از بازگشت به سوی خانوادهاش روزه بگیرد].
س: اگر چنانچه حاجی قِران، سه روز پیش از عید را روزه نگرفت و این سه روز از او فوت گردید و روز عید فرا رسید، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: در این صورت بر وی واجب میگردد تا حتماً حیوانی را برای قربانی ذبح نماید.
س: اگر چنانچه هفت روز باقی ماندهی روزهی خویش را پس از فارغ شدن از افعال و مناسک حجّ و پیش از بازگشتن به سوی خانه و کاشانهاش روزه گرفت، آیا این کار درست است؟
ج: آری؛ انجام چنین کاری درست میباشد.
س: اگر چنانچه کسی برای حجّ و عمره اِحرام بست، ولی به مکهی مکرّمه داخل نشد و به سوی سرزمین عرفات رفت، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: با وقوف در سرزمین عرفات [و داخل نشدن به مکهی مکرّمه]، عملاً عمره را ترک نموده و حیوان قربانی حجّ قِران نیز از وی ساقط میگردد؛ و به خاطر ترک نمودن عمره، دَم و قضای عمره بر وی واجب میگردد.
س: «تمتّع» چیست؟
ج: «تمتّع» عبارت است از: این که شخصِ حاجی از میقات، فقط برای عمره اِحرام ببندد؛ [آن گاه پس از خواندن دو رکعت اِحرام، بگوید: «اللهم انی ارید العمرة فیسرها لی وتقبلها منّی»؛ «بار خدایا ! من ارادهی انجام عمره را دارم، پس آن را برا یم آسان گردان و آن را از من بپذیر»؛ آن گاه تلبیه بگوید]؛ و چون وارد مکهی مکرّمه شد، در ماههای حجّ، عمره نماید؛ این گونه که در اطراف خانهی کعبه طواف نماید و در میان صفا و مروه سعی کند؛ و پس از آن، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ و با شروع طواف، تلبیه را قطع کند. و با تراشیدن یا کوتاه نمودن موی سر، از اِحرام عمره حلال گردیده است؛ [البته این در صورتی است که حیوانی را با خود به سوی مکهی مکرّمه روان نساخته باشد؛ اما اگر چنانچه حیوانی را روان ساخته بود، در این صورت از عمرهی خویش حلال نمیشود].
پس از آن، در حالی که از اِحرام حلال گردیده، در مکهی مکرّمه اقامت گزیند؛ و در این صورت هر وقت که برایش میسّر شد، میتواند خانهی کعبه را طواف نماید؛ و در این مدت، نمازهای پنج گانهی خویش را [با جماعت] در مسجد الحرام بگزارد. پس چون روز هشتم از ذو الحجّة [یوم الترویة] فرا رسید، از سرزمین حَرَم برای حجّ، اِحرام ببندد و افعال حجّ را به سان حجّ مَفرد به جای بیاورد. و چون جمرهی عقبه را در روز عید قربان زد، بر ا و ذبح نمودن گوسفندی یا شریک شدن در یک هفتم شتر یا گاو، لازم میگردد؛ و وجوب ذبح حیوان به جهت سپاسگزاری از خداوند متعال برای به جای آوردن و جمع کردن میان حجّ و عمره میباشد.
و اگر نتوانست گوسفندی را برای قربانی ذبح نماید، در این صورت در ایام حجّ، سه روز را روزه بگیرد؛ این طور که آخرین روز آن سه روز، روزه عرفه باشد[18]؛ سپس هر گاه به خانه و کاشانهاش برگشت، هفت روز دیگر را هم روزه بگیرد؛ و موی سر خویش را تا وقتی که حیوان را ذبح نکرده، نتراشد.
و پیشتر برخی از احکام روزه در ایام حجّ به جای قربانی در حجّ قِران را بیان نمودیم (و گفتیم که اگر سه روز را روزه نگرفت تا آن که روز عید قربان فرا رسید، در این صورت ذبح نمودن یک گوسفند یا شریک شدن در یک هفتم گاو یا بیشتر، بر او متعین گردیده است و دیگر روزه گرفتن و صدقه دادن از وی جایز نیست و روزه جای ذبح را نمیگیرد).
س: اگر چنانچه فردی برای عمره اِحرام بست و با خودش حیوانِ قربانی برد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: حاجی متمتّع بر دو قسم است:
1- فردی که با خودش قربانی را نمیآورد؛ نحوه و چگونگی حجّ این فرد را پیشتر توضیح دادیم.
2- فردی که با خودش قربانی را میآورد؛ نحوهی حجّ تمتّع این فرد بدین ترتیب است که: از میقات فقط برای عمره اِحرام ببندد؛ سپس در حالی به مکهی مکرّمه برود که حیوانِ قربانیاش با وی است؛ و اگر چنانچه حیوانِ قربانیاش از نوع گاو بود، آن را با چرم یا کفشی، قلاده نماید.
و در مورد شتر، امام ابویوسف / و امام محمد / بر این با ورند که شتر را باید «اِشعار» نمایند؛ و امام ابوحنیفه / بر آن است که شتر را نباید «اِشعار» کنند[19].
و «اِشعار شتر»: آن است که کوهان شتر را از ناحیهی راست، بشکافند.
و چون فرد حاجی به مکهی مکرّمه وارد شد، برای عمره طواف و سعی نماید؛ و با این طواف و سعی، از اِحرام خویش حلال نمیگردد، بلکه تا روز ترویه (روز هشتم ذوالحجّة) مُحرم باقی میماند؛ و هر گاه روز ترویه فرا رسید، در آن هنگام برای حجّ، اِحرام ببندد و اعمال و مناسک حجّ را همانند حجّ مَفرد به پایان برساند؛ و پس از رَمی جمرهی عقبه، حیوان قربانی خویش را ذبح نماید؛ آن گاه موی سرش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ و با این کار از هر دو اِحرام (اِحرام عمره و حجّ) حلال میگردد.
س: اگر حاجی متمتّع، پیش از فرا رسیدن روز ترویه (روز هشتم ذوالحجّة) برای حجّ اِحرام بست، آیا این کارش درست است؟
ج: آری؛ چنین کاری درست است؛ و با انجام این کار نیز بدو «حاجی متمتّع» میگویند[20].
س: چه ماههایی از زمرهی ماههای حجّ میباشند؟
ج: ماههای حجّ، عبارتند از: شوّال؛ ذوالقعده؛ و ده روز نخست ذوالحجّة.
س: مناسک حجّ در طول پنج روز انجام میگیرد، پس به چه علّت، ماههای شوّال و ذوالقعده نیز از زمرهی ماههای حجّ قرار گرفتهاند؟
ج: ماههای شوّال و ذوالقعده، بدین جهت از زمرهی ماههای حجّ به شمار میآیند که بدانها احکام و مسائلی تعلّق میگیرد؛ از جمله این که: اگر چنانچه فردی برای عمره اِحرام ببندد و پیش از طلوعِ هلالِ ماه شوّال، بیشتر دورهای طواف را انجام بدهد، در این صورت بدو «متمتّع» گفته نمیشود؛ همچنین اگر چنانچه پیش از هلال ماه شوّال، برای حجّ اِحرام بست، این کارش مکروه میباشد.
س: اگر چنانچه فردی - به عنوان مثال: - در ماه شوّال یا ماه ذوالقعده برای عمره اِحرام بست و اعمال عمره را نیز انجام داد، سپس به خانه و کاشانهی خویش بازگشت و در ایام حجّ، دوباره به حجّ آمد، در این صورت تکلیف «تمتّع» وی چیست؟
ج: در این صورت اگر حیوانی را به سوی مکه روان نساخته باشد، متمتّع باقی نمیماند و دَم تمتّع نیز بر وی واجب نمیگردد؛ زیرا «تمتّع» عبارت از آن است که: در یک سفر، حجّ و عمره را با هم جمع نماید؛ و در صورتی که پس از عمره به وطنش بازگردد و برای بار دوّم به سوی حجّ بیاید، در این صورت در یک سفر، حجّ و عمره را با هم جمع نکرده است [پس دَم تمتّع نیز بر وی لازم نیست].
برای چه افرادی جایز نیست تا در میان حجّ و عمره جمع نمایند؟
س: آیا مردمان مکهی مکرّمه میتوانند «حجّ قِران» یا «حجّ تمتّع» نمایند؟
ج: ساکنان مکهی مکرّمه، مردمان سرزمین حرم، و مردمان محدودهی سرزمین «حِلّ» - یعنی کسانی که در داخل میقاتها و اِحرامگاهها سکونت دارند - نمیتوانند «حجّ قِران» یا «حجّ تمتّع» نمایند؛ و آنها فقط میتوانند «حجّ اِفراد» نمایند. [و چنان که پیشتر گذشت، «حجّ اِفراد» آن است که شخص، تنها برای حجّ، اِحرام بسته و تنها نیت حجّ را میکند و برای حجّ، طواف و سعی نموده و از روز هشتم ذی الحجّة، مناسک حجّ را آغاز میکند که این حجّ، مخصوص ساکنان مکه و کسانی است که در اِحرامگاهها و میقاتها به سر میبرند و آنان «حجّ قِران» و «حجّ تمتّع» ندارند].
جنایات حجّ[21]، و جزای آنها
س: جنایت در حجّ و عمره به چه معنا است؟
ج: جنایت در حجّ و عمره، بر دو قسم تقسیم میگردد:
1- جنایت بر ا حرام؛ یعنی ارتکاب آن چه که در حال اِحرام از آن نهی شده است.
2- جنایت در افعال و مناسک حجّ و عمره؛ همانند: ترک واجب؛ مراعات نکردن ترتیب؛ و به تأخیر انداختن فرض یا واجب از وقت آن.
س: مواردی که از زمرهی جنایات بر اِحرام میباشند را بیان نمایید؟
ج: جنایات بر اِحرام، هشت مورد هستند که عبارتند از:
1- پوشیدن جامهی دوخته شده برای مردان.
2- پوشانیدن سر برای مردان.
3- پوشانیدن صورت برای مردان و زنان.
4- به کار بردن مواد خوشبو کننده در اعضای بدن، جامهی اِحرام و تُشک و تختخواب. [پس اگر شخص مُحرم، عضو کاملی از اعضای بدن خویش همچون: ران، ساق، بازو، صورت و سر را بدون عذری، خوشبویی زد - با هر نوعی از انواع خوشبویی که باشد - بر او ذبح گوسفندی واجب میگردد. و همچنین اگر جامه ای را که به خوشبویی معطّر ساخته شده بود به مدت یک روز کامل پوشید، باز هم باید دَمی را بپردازد].
5- ترا شیدن یا کوتاه نمودن موی؛ و فرقی نمیکند که این تراشیدن یا کوتاه نمودن موی از کجای بدن باشد. [اما اگر چنانچه سرش را به جهت عذری تراشید؛ مانند این که حشرات موذی بر سرش پیدا شده بود، پس او صاحب اختیار است؛ اگر میخواهد گوسفندی را ذبح کند، یا سه روز را روزه بگیرد، یا شش مستمند و فقیر را خوراک بدهد؛ و برای هر مستمند و فقیر، نصف صاع - یک صاع معادل سه کیلو و شصت گرم - از گندم یا قیمت آن بدهد].
6- کوتاه نمودن ناخنها [ی یک دست یا یک پا].
7- شکار کردن نخجیرهای بیابانی وحشی؛ و همچنین اشاره کردن به سوی حیواناتِ بیابانی وحشی، یا راهنمایی کردن شکارچی بر مکان صید.
8- عمل زناشویی و مقدمات عمل زناشویی، مانند: بوسیدن و با شهوت در بغل گرفتن.
س: جنایت پوشیدن لباسهای دوخته شده و جزای آن را با تفصیل بیان نمایید؟
ج: اگر چنانچه شخص مُحرم، لباسی دوخته شده بپوشد؛ به طوری که آن لباس، از جملهی پوشاک معمول و متداولی باشد که به تناسب بدن یا به تناسب برخی از اعضای بدن، ساخته و پرداخته شده باشد، در این صورت جزاء بر شخص مُحرم واجب میگردد؛ و فرقی نمیکند که پوشیدن لباس دوخته شده از روی عمد، یا فراموشی، یا خطا، یا اجبار، یا رضایت، یا با عذر و یا بدون عذر باشد.
س: در مورد جزئیات «جزای پوشیدن لباس دوخته شده»، توضیح دهید؟
ج: اگر چنانچه به مدت یک روز یا یک شب یا به اندازهی یکی از آنها، لباس دوخته شده بپوشد، در این صورت بر او ذبح یک گوسفند (یا یک هفتم از گاو و شتر) در حَرَم واجب میگردد[22].
س: اگر چنانچه به مدت کمتر از یک شب یا یک روز، لباس دوخته شده بپوشد، در این صورت چه جزایی را باید پرداخت نماید؟
ج: چنانچه لباس دوخته شده را بیشتر از یک ساعت بپوشد، در این صورت بر او لازم است تا صدقه ای همانند صدقهی فطر از گندم یا غیر آن بدهد؛ و اگر لباس دوخته شده را کمتر از یک ساعت پوشیده بود، در این صورت، بر او یک مشت گندم، لازم میگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، لباس دوخته شده را چندین شبانه روز بپوشد، آیا در این صورت با تکرار روزها و شبها، جزاء نیز تکرار میگردد؟
ج: در این صورت یک دَم برای تمامی روزها و شبها، کفایت میکند؛ ولی اگر چنانچه لباس دوخته شده را به مدت یک روز یا دو روز پوشید و برای آن، دَمی را پرداخت کرد و بعداً دوباره لباس دوخته شده را پوشید، یا پس از ذبح گوسفند، باز هم لباس دوخته شده را از تن خویش بیرون نیاورد، در این صورت، دَمی دیگر بر وی واجب میگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، انواع گوناگون و متنوّع لباسهای دوختنی را همانند: پیراهن و شلوار، به مدت یک روز یا به اندازهی یک روز پوشید، آیا در این صورت جزای آنها نیز متعدد و تکرار میگردد؟
ج: در این صورت جزاء متعدد و تکرار نمیگردد؛ بلکه برای پوشیدن تمامی آنها، یک دَم بر شخص جانی واجب میگردد.
س: اگر کسی خویشتن را با پیراهنی پوشاند، یا از پیراهن یا شلوار به عنوان ازار استفاده کرد، در این صورت، چه جزایی بدو تعلّق میگیرد؟
ج: در تمامی این موارد، جزایی بدو تعلّق نمیگیرد؛ زیرا پوشیدن لباس در صورتی ممنوع و قدغن میباشد که به گونه ای پوشیده شود که در عرف و عادت، معمول و متداول است.
س: اگر ازار و ردایی را پوشید که وسط یا گوشههای آن دوخته شده بود، آیا در این صورت به پوشیدن آنها، جزایی تعلّق میگیرد؟
ج: در این صورت، جزایی به پوشیدن آنها تعلّق نمیگیرد؛ زیرا «ازار» و «رداء» متناسب با بدن یا متناسب با برخی از اعضای بدن، ساخته و پرداخته نشده است؛و به طور کلّی بهتر آن است که ازار و رداء با چیزی دوخته نشود.
س: اگر چنانچه جامهی دوخته شدهای را که به خوشبویی معطّر ساخته شده بود، به مدت یک روز یا به اندازهی یک روز پوشید، در این صورت چه جزائی بدو تعلّق میگیرد؟
ج: در این صورت، دو دَم بر او واجب میگردد: یک دَم به جهت پوشیدن لباس دوخته شده؛ و دَم دوّم به جهت خوشبو کردن آن.
س: اگر چنانچه کسی موزه، یا جوراب و یا کفش بپوشد، آیا در این صورتها بر او دَمی واجب میگردد؟
ج: اگر کسی موزه، جوراب یا کفش را به اندازهی یک روز یا یک شب یا به اندازهی یکی از آنها پوشید، در این صورت بدو دَم و ذبح یک گوسفند لازم میگردد؛ البته به شرط آن که موزهها، جورابها یا کفشها، استخوان کعب پا را که در وسط پاها قرار دارند را بپوشانند[23].
و اگر چنانچه موزه، جوراب، یا کفش را به اندازهی کمتر از یک روز یا یک شب پوشید، در این صورت بدو صدقه لازم میشود.
س: چه جزایی به پوشانیدن سر و صورت تعلّق میگیرد؟
ج: هر گاه مرد مُحرم، تمامی سر یا تمامی صورت، یا یک چهارم یکی از آنها را بپوشاند؛ یا زن مُحرم تمامی صورت، یا یک چهارم آن را به مدت یک روز، یا یک شب، یا به اندازهی یکی از آنها بپوشاند، در این صورت دَم واجب میگردد؛ و فرقی نمیکند که این پوشانیدن سر و صورت، از روی جهالت باشد یا آگاهی؛ از روی رضایت باشد یا اجبار؛ بر مبنای خطا باشد یا اشتباه؛ از روی نسیان باشد یا قصد؛ در حالت خواب باشد یا بیداری؛ از روی عذر باشد یا بدون عذر.
و اگر چنانچه سر و صورت خویش را به مدت کمتر از یک روز و یک شب پوشانید، یا کمتر از یک چهارم از سر و صورت را پوشانید، در این صورت بدو پرداخت صدقه (همانند صدقهی فطر) تعلّق میگیرد.
س: اگر شخص مُحرم، گوشها، یا پشت گردن، یا زیر چانهی خویش را پوشانید، در این صورتها چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: در تمامی این صورتها، چیزی بر وی واجب نمیگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم سر خویش را با طشت، یا سنگ، یا سبد و یا چوب بپوشاند، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: در این صورتها، چیزی بر وی واجب نمیگردد؛ زیرا پوشانیدن سر در صورتی ممنوع و قدغن است که سر با چیزهایی پوشیده شود که از روی عرف و عادت، به وسیلهی آنها سر را میپوشانند، مانند: چادر، کلاه، دستار و دستمال.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم سر خویش را در زیر پردههای کعبه داخل گرداند، آیا بر وی چیزی واجب میگردد؟
ج: در این صورت چیزی بر او لازم نمیگردد؛ مگر آن که پردههای کعبه، سر یا صورت وی را بپوشاند که در این صورت چنین عملی، مکروه میباشد.
به کار بردن خوشبویی در بدن یا لباس
س: اگر چنانچه مرد یا زن مُحرم، در اعضای بدن خویش مواد خوشبو کننده به کار گیرند، چه چیزی بر آنها واجب میگردد؟
ج: اگر شخص مُحرم، عضو کاملی از اعضای بدن خویش، همچون: سر، ران، ساق، دست، و بازو را خوشبویی زد، در این صورت دَم (گوسفند، یا یک هفتم گاو یا شتر) بر او واجب میگردد؛ و اگر چنانچه کمتر از یک عضو کامل بود، در آن صورت، صدقه بر وی واجب میگردد.
ناگفته نماند که این موضوع در صورتی است که خوشبویی، اندک باشد؛ ولی اگر خوشبویی زیاد باشد، در این صورت دَم واجب میگردد گر چه کمتر از یک عضو را خوشبو نموده باشد؛ و کمی و زیادی خوشبویی را عرفِ مردم، تعیین میکند. و اگر چنانچه شخص مُحرم در کمتر از یک عضو خویش، به میزان کمی از مواد خوشبوکننده استفاده کرد، در این صورت بر وی صدقه میباشد؛ - این گونه احکام و مسائل دربارهی اعضای بزرگِ بدنِ شخص مُحرم بود - ؛ ولی اگر شخص مُحرم، اعضای کوچک بدن خویش، همچون: بینی، گوش، چشم و انگشت را خوشبویی زد، در این صورت حکم آن در وجوب دَم یا صدقه، به سان استفاده کردن خوشبویی اندک در اعضای بزرگ بدن میباشد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، تمامی بدن خویش را خوشبو کرد، آیا در این صورت با تنوّع و گوناگونی اعضای بدن، جزاء نیز متعدد و گوناگون میشود؟
ج: در این صورت اگر چنانچه مواد خوشبو کننده را در یک وقت و در یکجا در اعضای بدنش به کار برده بود، جزاء متعدد و گوناگون نمیگردد؛ ولی اگر مواد خوشبو کننده را در وقتها و مجالس مختلف و پراکنده به کار گرفته بود، در این صورت با تکرار و تعدّد وقتها، جزاء نیز متعدد و تکرار میگردد.
س: اگر چنانچه زن مُحرم به دستش حناء زد، چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: در این صورت نیز بر وی دَم واجب میگردد.
تذکر:
در وجوب جزای استفاده کردن از خوشبویی، استمرار زمان (تا یک روز یا یک شب) شرط نیست؛ به طوری که اگر شخص مُحرم اعضای بدن خویش را خوشبویی زد و در همان لحظه آن را شست، باز هم دَم یا صدقه بر وی واجب میگردد - همچنان که پیشتر بدین موضوع اشاره نمودیم - ؛ بر خلاف مسئلهی پوشیدن لباسِ دوخته شده که در آن برای وجوب دَم، «استمرار پوشیدن لباس دوخته شده تا یک روز یا یک شب»، شرط بود.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، به لباس خویش خوشبویی زد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: اگر چنانچه شخص مُحرم، لباسی را که به تن دارد خوشبو کرد، یا لباس خویش را خوشبو کرد و سپس آن را به تن نمود، و محل خوشبو شده، بیشتر از یک وجب در یک وجب است، و به اندازهی یک روز کامل یا یک شب کامل آن را پوشید، در این صورت، دَم بر او واجب میگردد.
و اگر محل خوشبو شده از لباس، به مقدار یک وجب در یک وجب بود، و به مدت یک روز یا یک شب آن را پوشید، در این صورت صدقه بر وی لازم میشود. و اگر چنانچه کمتر از این بود، یک مشت گندم بر وی واجب میگردد. ناگفته نماند که این مسائل در صورتی است که مقدار خوشبویی اندک باشد؛ ولی اگر چنانچه خوشبویی زیاد باشد، در این صورت دَم واجب میگردد؛ گر چه کمتر از یک وجب از لباس را خوشبو نموده باشد[24].
س: اگر چنانچه شخص مُحرم در اعضای بدن خویش، روغنی معطّر و خوشبو را به کار برد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: حکم روغن معطّر و خوشبو، همانند خودِ «خوشبویی» است؛ از این رو هر گاه شخص مُحرم - به عنوان مثال: - سر خویش را با روغنی معطّر و خوشبو، چرب نماید، بر او دَم واجب میگردد.
س: کوتاه نمودن ناخنها برای شخص مُحرم، چه حکمی دارد؟
ج: اگر چنانچه شخص مُحرم، ناخنهای هر دو دست یا هر دو پا، یا ناخنهای یک دست یا یک پای خویش را در یک مجلس و یک وقت کوتاه نمود، در این صورت بر وی دَم واجب میگردد؛ ولی اگر ناخنهای هر یک از دو دست و دو پای خویش را در مجالس و وقتهای متنوّع و گوناگون کوتاه نمود، در این صورت بر مبنای تعدّد و پراکندگی مجالس و وقتها، جزاء نیز متعدد و گوناگون میگردد.
س: اگر شخص مُحرم، کمتر از پنج ناخن را کوتاه کرد، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: در صورتی که کمتر از پنج ناخنِ یک عضو خویش را کوتاه نماید، صدقه بر وی واجب میگردد[25].
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، پنج ناخن خویش را از چند عضو، کوتاه نمود؛ به عنوان مثال: دو ناخن از یک دستش و دو ناخن از دست دیگر خویش و یک ناخن از پای خویش کوتاه نمود، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / در این صورت نیز بر وی صدقه واجب میگردد[26].
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، موهای بدن خویش را بتراشد، چه جزایی بدو تعلّق میگیرد؟
ج: هر گاه شخص مُحرم، سر، یا ریش و یا یک چهارم یکی از آن دو را بتراشد، بر وی دَم لازم میگردد؛ و در کمتر از یک چهارم، صدقه واجب میگردد.
و اگر چنانچه موی زیر بغل یا موی زیر ناف خویش را تراشید، در این صورت بر وی دَم لازم میگردد.
و حکم کوتاه نمودن موهای بدن در وجوب دَم یا صدقه، همانند حکم تراشیدن موهای بدن میباشد.
و اگر چنانچه شخص مُحرم، موهای بدن خویش را با چیزی از بین برد؛ یا آنها را بر کند و چید؛ و یا با دندان آنها را بر کند، در این صورت باز هم حکم این موارد در وجوب دَم یا صدقه، همانند حکم تراشیدن موهای بدن است.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، موی محل حجامت در بخش گردنش را تراشید، چه جزایی بدو تعلّق میگیرد؟
ج: در نزد امام ابوحنیفه / : اگر موی محل حجامت در ناحیهی گردن خویش را تراشید، بر وی دَم واجب میگردد، و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که با این کار بر او صدقه لازم میشود.
س: زنان دربارهی تراشیدن موی، چه حکمی دارند؟
ج: حکم زنان در مورد تراشیدن موی، همانند حکم مردان است؛ از این رو اگر چنانچه زنی، موی زیر بغل یا موی زیر ناف خویش را تراشید؛یا یک چهارم موی سر خویش یا بیشتر از آن را پیش از حلال شدن به اندازهی سر یک انگشت، کوتاه نمود، در این صورت بر وی دَم واجب میگردد؛ و در کمتر از یک چهارم، صدقه بر وی لازم میگردد.
فایده:
در مورد وجوب جزاء در تراشیدن موی، فرقی نمیکند که خود وی موی خویش را بتراشد، یا کسی دیگر به فرمان او یا به غیر دستور او، مویش را بتراشد؛ و نیز فرقی نمیکند که تراشیدن موی، از روی رضایت باشد یا اجبار؛ از روی جهالت و ناآگاهی باشد یا از روی خطا و اشتباه؛ از قصد باشد یا فراموشی.
حکم افراد معذور در ارتکاب ممنوعات و محظورات اِحرام
س: اگر شخص مُحرم، به جهت عذری، لباس دوخته شده پوشید، یا از مواد خوشبو کننده استفاده کرد، یا سر و صورت خویش را پوشاند، یا مویش را تراشید، و یا ناخنهای خویش را کوتاه نمود، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: اگر چنانچه شخص مُحرم، به جهت عذری، مرتکب یکی از این ممنوعات و محظورات اِحرام گردید؛ به عنوان مثال: به خاطر تبی که بدو رسیده؛ یا به جهت شدت گرمی و سردی؛ یا به خاطر سردرد و یا زیاد بودن شپش در سر، مرتکب یکی از این امور ممنوعه گردید، در این موارد وی صاحب اختیار است که در هر صورتی که دَم واجب میگردد؛ اگر خواست، گوسفندی را در حَرَم ذبح کند، یا سه صاع گندم، یا شش صاع جو، یا کشمش و یا خرما برای شش فرد فقیر و مستمند بدهد؛ این طور که برای هر نفر مسکین: نصف صاع گندم یا یک صاع از غیر گندم بدهد؛ و اگر خواست میتواند سه روز، روزه بگیرد.
و در این مسئله، فرد ثروتمند و غنی و فقیر و مستمند، برابر و یکسان میباشند.
و اگر چنانچه شخص مُحرم به خاطر عذری، مرتکب اموری شد که در آنها صدقه واجب میگردد، در این صورت وی اختیار دارد که اگر خواست، نصف صاع گندم صدقه نماید و اگر هم خواست، میتواند یک روز را روزه بگیرد.
س: [جزئیات] جنایت عمل زناشویی و مقدّمات آن را در حال اِحرام، بیان کنید؟
ج: جنایت عمل زناشویی و مقدمات آن در حال اِحرام، به شرح زیر میباشد:
1- فردی که برای حجّ یا عمره اِحرام بسته است، اگر چنانچه زن یا پسر بچهی بیریشی را بوسید یا آنها را با شهوت لمس نمود، در این صورت بر وی دَم واجب میگردد؛ خواه با بوسه و لمس نمودن، انزال صورت بگیرد یا انزال صورت نگیرد.
2- فردی که برای حجّ، اِحرام بسته است؛ اگر چنانچه پیش از وقوف به عرفه، در یکی از دو راه زن [پس و پیش آن] جماع کرد، در این صورت حجّ وی فاسد و بر وی ذبح گوسفندی (دَم) واجب میگردد؛ و بر او لازم است تا اعمال و مناسک حجّ را همانند سایر حاجیان به پایان برساند، و قضای این حجّ را در سالهای آتی به جای آورد.
3- اگر چنانچه پس از وقوف به عرفه، و پیش از طواف زیارت و پیش از آن که موی سر خویش را بتراشد، با زنش جماع و همبستری نمود، در این صورت حجّ وی فاسد نمیگردد و بر وی ذبح یک شتر واجب میشود.
4- و اگر چنانچه پس از تراشیدن موی سر و پیش از طواف زیارت، یا پس از طواف زیارت و پیش از تراشیدن موی سر، با زنش جماع کرد، در این صورت ذبح یک گوسفند بر وی لازم میگردد.
5- و کسی که برای عمره، اِحرام بسته است، اگر چنانچه پیش از آن که چهار دور طواف خویش را به پایان برساند، با زنش جماع کرد، در این صورت عمرهی وی فاسد میگردد و بر وی لازم است تا اعمال عمره را همانند دیگران به پایان برساند؛ و همچنین بر وی لازم است تا به خاطر این کار، گوسفندی را ذبح نماید و قضای این عمره را به جای آورد.
6- اگر چنانچه شخص عمرهگزار پس از به پا یان رساندن چهار دور از طواف، با زنش جماع کرد، در این صورت عمرهی وی فاسد نمیگردد و قضای آن بر وی لازم نمیشود، و تنها بر وی ذبح یک گوسفند واجب میگردد.
س: آیا تفاوتی در بین عمل زناشوییای که از روی قصد انجام گیرد با عمل زناشوییای که از روی فراموشی صورت پذیرد، وجود دارد؟
ج: هیچ گونه فرقی در بین عمل زناشویی و جماعی که از روی قصد انجام گرفته با جماعی که از روی فراموشی صورت پذیرفته است وجود ندارد؛ و حکم هر دو یکسان است.
س: فردی که حجّ خویش را فاسد کرده و میخواهد برای قضای آن، عازم سفر حجّ گردد، آیا بر وی لازم است تا در سفر قضای حجّ، همسر خویش را از خود دور کند؟
ج: جدا نمودن و دور نگه داشتن همسر در سفر قضای حجّ، لازم نیست.
ارتکاب ممنوعات و محظورات در افعال حجّ
س: به بیان جنایاتی بپردازید که هر از گاهی شخص حاجی در افعال حجّ، مرتکب آنها میشود؟
ج: ارتکاب جنایات و محظورات در افعال حجّ، انواع و اقسام گوناگون و مختلفی دارد؛ از قبیل: طواف نمودن خانهی کعبه بدون طهارت؛ ترک نمودن واجبی از واجبات؛ مراعات نکردن ترتیب در افعال حجّ؛ و به تأخیر انداختن رکن یا واجب از وقت معین آن.
و جزئیات این جنایات بدین شرح میباشد:
طواف نمودن خانهی کعبه در حال بی وضویی یا جنابت و ناپاکی
س: اگر چنانچه فردی در حال جنابت و ناپاکی، یا در حال بی وضویی، خانهی کعبه را طواف نمود، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: [جزئیات طواف نمودن خانهی کعبه در حال جنابت یا بی وضویی، بدین شرح است:]
1- اگر چنانچه شخص حاجی، طواف «قدوم» یا طواف «صدر» را در حال بی وضویی انجام دهد، بر وی لازم است تا در برابر هر دور از طواف، نصف صاع از گندم صدقه نماید؛ و طواف نفلی نیز همین حکم را دارد.
2- و اگر چنانچه طواف «قدوم» یا طواف «صدر» را در حال جنابت و ناپاکی انجام دهد؛ بر وی ذبح یک گوسفند واجب میگردد. و زنانی که در حال حیض یا نفاس به طواف «قدوم» یا طواف «صدر» میپردازند نیز همین حکم را دارند.
3- و اگر چنانچه طواف زیارت را در حال بی وضویی انجام دهد، بر وی ذبح یک گوسفند لازم میگردد.
4- و اگر طواف زیارت را در حال جنابت و ناپاکی انجام دهد، بر وی ذبح یک شتر واجب میشود؛ و زنانی که در حال حیض یا نفاس، به طواف زیارت میپردازند، نیز همین حکم را دارند.
فایده:
اگر چنانچه فردی، در حال بی وضویی یا جنابت و ناپاکی، خانهی کعبه را طواف نمود، سپس طواف خویش را با طهارت اعاده نمود، در این صورت پرداخت جزاء از وی ساقط میگردد.
س: اگر چنانچه کسی، واجبی از واجبات حجّ را ترک نماید، پرداخت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: جزئیات جزای ترک نمودن واجبی از واجبات حجّ، بدین شرح است:
1- فردی که وقوف در مزدلفه را پس از طلوع صبح صادق ترک میکند، بر وی ذبح یک گوسفند لازم میگردد.
2- فردی که سعی در میان صفا و مروه را ترک میکند، بر وی ذبح یک گوسفند واجب میشود.
3- فردی که زدن جمرهها را در تمامی روزها ترک میکند، یا زدن جمرهی عقبه را در روز عید قربان ترک مینماید، و یا در یکی از روزهای رَمی جمرات، زدن بیشتر سنگریزهها را ترک میکند؛ در تمام این موارد، بر وی ذبح یک گوسفند لازم میگردد. و اگر چنانچه در یک روز، رَمی یکی از جمرههای سه گانه را ترک کرد، در این صورت بر وی صدقه لازم میگردد.
4- فردی که از سرزمین عرفات، پیش از غروب خورشید بیرون میگردد، بر وی ذبح یک گوسفند واجب میگردد؛ مگر آن که پیش از غروب خورشید، دوباره به عرفات برگردد [که در این صورت بر وی ذبح گوسفند واجب نمیگردد].
5- فردی که طواف «وداع»، یا چهار دور از طواف وِداع را ترک میکند، بر وی ذبح یک گوسفند لازم میگردد؛ و در صورتی که سه دور از طواف وداع را ترک نماید، بر وی صدقه لازم میشود؛ و اگر چنانچه دوباره به مکهی مکرّمه بازگشت و طواف نمود، پرداخت جزاء از وی ساقط میشود.
مراعات نکردن ترتیب در افعال حجّ
س: اگر چنانچه فردی، ترتیب واجب در افعال حجّ را مراعات نکرد و در آنها خلل و نقصی ایجاد کرد، در این صورت بر وی چه چیزی تعلّق میگیرد؟
ج: چنانچه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران» پیش از زدن جمرهی عقبه، حیوان قربانی خویش را ذبح نمود؛ یا پیش از ذبح حیوان قربانی، موی سرش را تراشید، بر وی ذبح یک گوسفند لازم میگردد.
و اگر چنانچه، «حاجی مَفرد»؛ پیش از زدن جمرهی عقبه، موی سر خویش را تراشید، بر وی ذبح یک گوسفند واجب میگردد.
به تأخیر انداختن رکن یا واجب از وقت آن
س: چه تأخیری [در افعال و واجبات حجّ]، موجب پرداخت جزاء میشود؟
ج: جزئیاتِ به تأخیر انداختن [یکی از افعال و واجبات حجّ]، بدین شرح است:
1- اگر چنانچه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران»، قربانی خویش را پس از روزهای عید قربان ذبح نمودند، در این صورت بر آنها دَم لازم میگردد.
2- و اگر چنانچه «حاجی متمتّع» یا «حاجی قِران»، موهای سر خویش را پس از روزهای عید قربان تراشیدند یا کوتاه نمودند، باز هم بر آنها دَم واجب میشود.
تذکر:
شخص حاجی، تا زمانی که تمامی دورهای طوافِ زیارت یا بیشتر آن را به انجام نرساند، همسرش برای وی حلال نمیگردد.
س: جنایات عمره را همراه با بیان جزای آنها، توضیح دهید؟
ج: جنایات عمره [و جزای آنها] عبارتند از:
1- اگر چنانچه فردی پس از میقات اِحرام بست، بر وی دَم واجب میشود.
2- اگر چنانچه مردی طواف عمره را در حال بی وضویی یا جنابت و ناپاکی انجام داد؛ یا زنی طواف عمره را در حال حیض یا نفاس به پایان رساند، در این صورت بر هر دو نفر آن ها، دَم واجب میگردد.
و در این مسئله، میان کم و زیادی دورهای طواف، یا جنابت و بیوضویی، تفاوتی وجود ندارد و در هر صورت دَم واجب میشود، به طوری که اگر بدون طهارت یک دور را هم طواف نماید، باز هم بر وی دَم واجب میگردد.
1- هر گاه فرد عمره گزار، موی سر خویش را پیش از سعی میان صفا و مروه بتراشد، دَم بر وی واجب میگردد.
2- هر گاه عمره گزار موهای سرش را در بیرون از حَرم بتراشد، بر وی دَم لازم میشود.
فایده:
اگر چنانچه فرد عمره گزار مرتکب یکی از محظورات و ممنوعات اِحرام عمره گردد، جزای وی در مورد وجوب دَم یا صدقه، همانند جزای فردی است که مرتکب چیزی از محظورات و ممنوعات اِحرام حجّ گردد.
س: اگر چنانچه فردی که برای حجّ یا عمره اِحرام بسته است، شکاری را کشت، آیا بر وی پرداخت جزایی تعلّق میگیرد؟
ج: هر گاه فرد مُحرم شکاری را بکشد، یا فرد شکارچی را بر مکان نخجیر راهنمایی کند، یا به سوی نخجیر اشاره نماید، در این صورتها بر وی پرداخت جزای آن واجب میگردد. و در پرداخت جزاء فرقی نمیکند که این کارها از روی فراموشی باشد یا از روی قصد؛ و فردی که شکار را کشته یا شکارچی را بر مکان آن راهنمایی و اشاره کرده، فرقی نمیکند که این کارش برای نخستین بار باشد یا چندین بار این کار را تکرار نموده باشد.
س: جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، چیست؟
ج: در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / بر این باورند که صید را دو شخصِ عادل و دادگر در مکانی که در آن شکار نموده است، یا - اگر چنانچه در صحرا بود - در مکانی نزدیک به آن، قیمتگذاری نمایند؛ پس از آن شخص مُحرم مختار است، اگر میخواهد به میزانِ قیمت صید، گوسفندی را خریداری نموده و آن را در سرزمین حَرَم ذبح نماید؛ و اگر میخواهد، به اندازهی قیمت صید، خوراکی را خریداری نموده و آن را بر فقراء و مساکین صدقه کند و برای هر فقیری، نصف صاع از گندم، یا یک صاع از خرما یا یک صاع از جو بدهد.
و اگر میخواهد، میتواند به جای هر نصفِ صاعی از گندم یا به جای هر یک صاعی از جو، یک روز را روزه بگیرد؛ و اگر چنانچه در پایان، کمتر از نصفِ صاع باقی ماند، در این صورت وی مختار است؛ اگر خواست آن را صدقه نماید و اگر هم خواست میتواند به جای آن، یک روز را روزه بگیرد.
و اگر قیمت صید به اندازهی بهاء و قیمت یک هَدی نرسید، پس او مختار است؛ اگر میخواهد، طعامی را خریداری نموده و آن را صدقه دهد، و اگر هم میخواهد، به جای هر نصف صاع، یک روز کامل روزه بگیرد.
س: آیا در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، میان امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / و میان امام محمد / اختلاف نظری وجود دارد؟
ج: آری؛ در مورد جزای شکار کردن حیوانات در حال اِحرام، میان امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / و میان امام محمد / اختلاف نظر وجود دارد؛ این طور که امام ابوحنیفه و امام ابویوسف در هر صیدی، «شکار معنوی» را واجب میدانند؛ یعنی قیمتگذاری صید، و پس از آن به اندازهی قیمت شکار، خریدن هَدی، یا طعام دادن به فقرا و مستمندان و یا روزه گرفتن؛ - همچنان که پیشتر بدین مسئله اشاره رفت.
ولی امام محمد بن حسن شیبانی / در هر صیدی، «مثل صوری» را واجب میداند؛ یعنی نظیر و شبیه صید در مواردی که در آنها نظیر و شبیه وجود دارد؛ از این رو در نزد امام محمد بن حسن، گوسفند، جزای شکار آهو و کفتار؛ و بزغالهی ماده، جزای شکار خرگوش؛ و شتر، جزای شکار شتر مرغ؛ و برّه، جزای شکار موش دشتی میباشد. و دیدگاه امام محمد / در مورد حیواناتی که نظیر و مثل ندارند، همانند دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام ابویوسف / میباشد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، صیدی را زخمی کند، یا موهایش را برکند، یا یکی از اعضایش را قطع نماید، در این صورت، تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورتها، ضامن نقصانی میشود که در قیمتِ حیوان به وجود آورده است.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، پرهای پرنده ای را کند، یا پاهای صیدی را قطع نمود، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: اگر چنانچه شخص مُحرم، به چنین کاری دست یازید و با این کارش حیوان را به گونه ای ناقص کرد که نتواند از خودش دفاع کند و فرار نماید، در این صورت باید قیمت کل صید را بپردازد.
س: اگر شخص مُحرم، تخمهای صید را شکست، پرداخت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: اگر چنانچه از میان تخم، جوجه ای مرده بیرون آمد، در این صورت قیمتِ زندهی آن بر وی واجب میگردد؛ و اگر در میان تخم، جوجه ای وجود نداشت، در این صورت تنها قیمت تخم بر وی واجب میشود.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، شپش یا ملخی را کشت، چه چیزی بر وی لازم میگردد؟
ج: در این صورت شخص مُحرم مختار است و به هر اندازه ای که میخواهد میتواند صدقه بدهد. و حتّی صدقه دادن یک دانه خرما بهتر از یک ملخ است.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، حیواناتِ درنده یا حیواناتِ دیگر که گوشتشان خورده نمیشود را کشت، چه چیزی بر وی لازم میگردد؟
ج: با کشتن حیوانات درنده که گوشتشان خورده نمیشود، جزاء بر فرد جانی واجب میگردد، و قیمت این جزاء نباید از یک گوسفند بیشتر گردد.
س: اگر حیوان درندهای بر شخص مُحرم حملهور شد، و او [به خاطر دفاع از جان خویش] آن را کشت، آیا بر او چیزی لازم میگردد؟
ج: در این صورت چیزی از جزاء بر وی واجب نمیگردد.
س: آیا در میان حیوانات و پرندگان، حیوانات و پرندگانی وجود دارند که کشتن آنها برای شخص مُحرم درست باشد؟
ج: آری؛ کشتن زاغ، زغن (کورکور)، گرگ، مار، عقرب، موش و سگ درنده و دیوانه برای مُحرم درست است.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم [حشرات موذی، همانند:] پشه، کیک [کک]، و کنه را کشت، چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: بر شخص مُحرم در کشتن چنین حشراتی، چیزی واجب نمیگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم مجبور شد (به خاطر حفظ جان خویش) از گوشت صید بخورد؛ از این رو صید را کشت، آیا در این صورت بر وی جزایی واجب میگردد؟
ج: آری؛ در این صورت بر وی پرداخت جزاء واجب میباشد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم به کشتن کبوتر خانگی یا آهوی اهلی دست یازید، در این صورت چه چیزی بر وی لازم میگردد؟
ج: با کشتن کبوتر خانگی و آهوی اهلی، پرداخت جزاء بر شخص مُحرم واجب میگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، صیدی را ذبح کند، آیا شخصِ غیرِمُحرم میتواند از صید مُحرم بخورد؟
ج: خوردن صید نه برای شخص مُحرم درست است و نه برای غیرمُحرم؛ زیرا ذبیحهی شخص مُحرم، در زمرهی حیواناتِ خود مرده [میته] قرار دارد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم به ذبح حیواناتی پرداخت که مردمان به خوردن گوشت آنها عادت دارند، آیا این ذبحِ شخصِ مُحرم درست است؟
ج: آری؛ ذبح حیواناتی همچون: گوسفند، گاو، مرغ و مرغابی برای شخص مُحرم درست است؛ و خوردن گوشت آنها برای شخص مُحرم و دیگران روا است.
س: اگر چنانچه فردی که در حال احرام نیست، نخجیری را شکار کرد و آن را ذبح نمود، آیا فرد مُحرم میتواند از گوشت آن بخورد؟
ج: به دو شرط خوردن گوشت آن برای شخص مُحرم درست است: یکی این که شکارچی را به سوی صید راهنمایی نکرده با شد، و دیگر آن که، شکارچی را به کشتن صید فرمان نداده باشد.
س: اگر چنانچه دو شخص مُحرم با همدیگر، در کشتن یک نخجیر مشارکت داشته باشند، در این صورت چه چیزی بر آن دو واجب میگردد؟
ج: بر هر یک از آن دو نفر، یک جزای کامل واجب میگردد.
س: اگر چنانچه شخص مُحرم، نخجیری را کشت و در حال اِحرام، آن را به دیگری فروخت، یا آن را از شخص مُحرم یا از غیرمُحرم خریداری نمود، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: در هر صورت، خرید و فروش نخجیر، باطل میباشد.
حکم «حاجی قِران» در ارتکاب محظورات و ممنوعات اِحرام
س: اگر چنانچه «حاجی قِران» مرتکب [یکی از] محظورات و ممنوعات ا حرام گردد، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: هر گاه حاجی قِران، مرتکب برخی از محظورات و ممنوعات اِحرام گردد، در این صورت دو دَم بر وی و اجب میگردد؛ یک دَم برای حجّ و دیگری برای عمرهی وی.
و تنها در یک صورت بر حاجی قِران یک دَم واجب میگردد؛ و آن این که: بدون اِحرام از میقات عبور کند؛ آن گاه بعد از عبور کردن از میقات و اِحرامگاه برای عمره و حجّ، اِحرام ببندد[27].
عبور کردن از میقاتها و اِحرامگاهها بدون اِحرام
س: اگر فردی برای وارد شدن به مکهی مکرّمه، از میقات و اِحرامگاهها، اِحرام نبست، تکلیف وی چیست؟
ج: هر گاه فرد مسلمانِ عاقل و بالغ (مکلّف) که خارج از محدودهی میقاتها آمده است، بخواهد به مکهی مکرّمه یا حَرَم وارد شود - گر چه این آمدن وی به مکه و حَرَم برای تجارت یا سیاحت و گردش باشد - اگر چنانچه این فرد از طریق دریا، خشکی و یا هوا بدون اِحرام از میقاتها و اِحرامگاهها عبور کرد و پس از گذشتن از اِحرامگاهها، اِحرام بست یا نبست، در این صورتها [چون بدون اِحرام از میقات عبور کرده است]، گنهکار میشود و دَم بر وی واجب میگردد.[28]
س: آیا راهکاری برای ساقط کردن گناه و دَم وجود دارد؟
ج: اگر چنانچه فردی بدون بستن اِحرام از میقات و اِحرامگاه عبور کرد، در این صورت بر وی لازم است تا دوباره به همان میقات، یا میقات و اِحرامگاهی نزدیک یا دور از آن، باز گردد؛ - و بهتر آن است که به همان میقاتی برگردد که از آن بدون اِحرام عبور نموده است - و هر گاه بدان میقات باز گردد و در آنجا برای حجّ یا عمره اِحرام ببندد، در این صورت از وی گناه و دَم ساقط میگردد.
س: اگر چنانچه به اِحرامگاه و میقات برنگشت و از سرزمین حِلّ یا منطقهی حَرَم برای حجّ یا عمره اِحرام بست، در این صورت چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: اگر چنانچه پس از عبور کردن از میقات، برای حجّ یا عمره [از منطقهی حِلّ یا حرم] اِحرام بست، و به همان ترتیب اعمال و مناسکش را انجام داد، در این صورت گناه و دَم از وی ساقط نمیگردد، و در این صورت [بر وی لازم است تا به خاطر این کارش]، از خداوند آمرزش بخواهد و به خاطر دَمی که بر وی واجب گردیده است بر وی لازم است تا گوسفندی را در حَرَم ذبح نماید. و اگر چنانچه پس از بستن اِحرام و پیش از انجام مناسک و اعمال حجّ یا عمره، به اِحرامگاه و میقات برگشت و تلبیهی حجّ را در آنجا گفت، در این صورت گناه و دَم از وی ساقط میشود.
س: اگر چنانچه فردی بدون بستن اِحرام، از میقات و اِحرامگاه عبور کرد؛ و سپس از میقات برای حجّ، اِحرام بست و بیم آن داشت که اگر دوباره به اِحرامگاه و میقات برگردد، حجّ وی فوت گردد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت به اِحرامگاه و میقات برنگردد، بلکه به خاطر «عبور کردن از میقات بدون اِحرام»، بر وی لازم است تا گوسفندی را ذبح کند، و به خاطر انجام این کار، توبه نموده و از خداوند آمرزش بخواهد.
س: اگر فردی اِحرام عمره را پس از عبور از میقات بست، و بیم آن داشت که اگر دوباره به اِحرامگاه و میقات برگردد، به جان و مالش آسیب و زیان برسد؛ در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت بر وی واجب نیست تا به میقات و اِحرامگاه برگردد، بلکه به خاطر جنایتِ اِحرام بستن پس از عبور از میقات، به ذبح گوسفندی در حَرَم بسنده نماید.
س: اگر چنانچه فردی، چندین بار بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکهی مکرّمه وارد شد، حکمش چیست؟
ج: اگر بدون احرام وارد مکه یا حرم شد در مقابل هر بار ورود، حج یا عمرهای بر او لازم میگردد؛ به طوری که اگر در همان سال جهت ادای حجّ فرض یا حجّ نذری یا حجّ قضایی یا عمرهی نذری یا عمرهی قضایی و یا عمرهی مسنون یا مستحب اِحرام بست، این احرام در مقابل آنچه بر او از حج یا عمره به خاطر ورود بدون اِحرام لازم شده بود قرار میگیرد. - بدین شرط که این ورود بدون اِحرام در مکه یا حرم، برای نخستین بار یا آخرین بار باشد - هر چند نیت آن را هم نداشته باشد.
و اگر سال دیگر داخل گردید، در این صورت آنچه به خاطر ورود بدون اِحرامش بر او لازم شده ادا نمیگردد، مگر در صورتی که به نیت ادای آنچه به سبب ورود بدون اِحرام بر او لازم شده است، اِحرام ببندد. و چنانچه این کار را به همان تعدادی که بدون احرام در مکه یا حرم داخل شده است و به نیت آنچه که از نُسک بر او لازم شده بود، انجام داد، در این صورت دمی که هر بار بر او واجب شده بود از عهدهاش ساقط میگردد.
س: کسی که خارج از محدودهی حرم، از طریق خشکی یا دریا و یا هوا به میقات و اِحرامگاه میآید و از اِحرامگاه بدون بستن اِحرام عبور میکند و به هنگام عبور کردن از میقات، نیت وی آن است که تنها به شهر «جدّه» برود و نیت رفتن به سرزمین حَرَم یا وارد شدن به مکهی مکرّمه و گزاردن حجّ یا عمره را ندارد، در این صورت حکم وی چگونه است؟
ج: چنین فردی با این کار گنهکار نمیشود و چیزی نیز بدو تعلّق نمیگیرد.
س: اگر چنانچه این فرد به شهر جدّه آمد، و پس از آن خواست تا به سرزمین حَرَم یا مکهی مکرّمه وارد شود، در این صورت، تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت برای وی درست است تا بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکهی مکرّمه وارد شود. و اگر چنانچه - پس از این که به شهر جدّه رسید - ارادهی حجّ یا عمره را نمود، در این صورت از شهر جدّه یا سرزمین حِلّ برای حجّ یا عمره اِحرام ببندد.
س: آیا برای کسانی که در میقاتها و اِحرامگاهها، یا در سرزمین حِلّ سکونت دارند، درست است تا بدون اِحرام به مکهی مکرّمه یا سرزمین حَرَم وارد شوند؟
ج: چنین کسانی تا زمانی که قصد حجّ یا عمره را نداشته باشند، برایشان درست است تا بدون اِحرام به سرزمین حَرَم یا مکهی مکرّمه وارد شوند؛ ولی اگر چنانچه قصد حجّ یا عمره را داشته باشند، و با وجود این بدون اِحرام وارد حَرَم یا مکه شوند؛ در این صورت بر آنها دَم واجب میگردد؛ و بر آنها واجب است تا به سرزمین حِلّ برگردند؛ زیرا اِحرامگاه و میقات آنها، سرزمین حِلّ میباشد.
و اگر چنانچه اِحرام حجّ یا عمره را در سرزمین حَرَم بستند و به سرزمین حِلّ برنگشتند؛ یا به سرزمین حِلّ برگشتند ولی در آنجا پیش از شروع کردن طواف، تلبیه نگفتند، در این صورت گنهکار میشوند و دَم نیز از آنها ساقط نمیگردد.
س: اگر چنانچه فردی که در سرزمین حَرَم سکونت دارد، برای عمره از مکهی مکرّمه یا سرزمین حرم، اِحرام بست، آیا این کارش درست است؟
ج: چنین کاری برای وی درست نیست؛ زیرا میقات و اِحرامگا ساکنانِ حَرَم برای حجّ، سرزمین «حرم» و برای عمره، سرزمین «حِلّ» میباشد؛ و اگر چنانچه برای حجّ یا عمره در غیر میقات و اِحرامگاهشان اِحرام ببندند، گنهکار میگردند و بر آنها دَم واجب میشود.
س: جنایت بر سرزمین حَرَم را بیان نمایید؟
ج: در مورد سرزمین حرم، دو جنایت تعلّق میگیرد که عبارتند از:
1- کشتن شکار حرم.
2- قطع کردن یا ریشه کن ساختن درخت و گیاه حرم.
[پس جنایت بر حرم، عبارت از آن است که کسی قصد شکار حَرَم را بنماید؛ با کشتن شکار، یا اشاره نمودن به سوی آن، یا راهنمایی کردن بر شکار. یا این که کسی به درخت حَرَم یا گیاه آن تعرّض نماید؛ با قطع کردن یا ریشه کن ساختن آن].
س: اگر چنانچه فردی، صید حَرَم را بکشد، پرداخت چه جزایی بدو تعلّق میگیرد؟
ج: بر فرد جانی، واجب است تا معادل قیمت شکار حَرَم را به مستمندان و فقرا صدقه کند؛ و در این زمینه گرفتن روزه نمیتواند جانشین قیمت آن شود.
س: اگر چنانچه دو فرد حلال (که اِحرام حجّ یا عمره ندارند)، با همدیگر در کشتن صید حَرَم مشارکت نمایند، پرداخت چه چیزی بر آنها لازم میگردد؟
ج: در این صورت بر هر دو نفر آنها، پرداخت یک جزاء واجب میگردد.
س: اگر چنانچه فرد مُحرم، به کشتن صید حَرَم دست یازد، آیا جزای شکار صید حرم، متعدد و دو چندان میشود؟
ج: در این صورت جزاء [به خاطر حرمت اِحرام و حرمت سرزمین حرم] متعدد و دو چندان نمیگردد؛ بلکه هر دو جزاء در یکدیگر ادغام میشوند؛ و اگر چنانچه این فرد معادل قیمت یک صید را به فقرا و مستمندان صدقه نماید، باز هم کفایت میکند[29].
س: اگر چنانچه شخص مُحرم یا فرد حلال (که برای حجّ یا عمره اِحرام ندارد)، به قطع کردن یا ریشه کن ساختن گیاه یا درخت حَرَم دست یازند، در این صورت پرداخت چه چیزی بر آنها لازم میگردد؟
ج: در این صورت بر فرد مُحرم و حلال، لازم است تا قیمت آن چه را که قطع کرده یا ریشه کن ساخته است صدقه نماید؛ البته این مسئله در صورتی است که درخت در مالکیت کسی نباشد و کسی آن را نکاشته باشد.
س: اگر چنانچه این درختِ ریشه کن شده یا قطع شده، در ملکیت کسی باشد، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: در این صورت بر قطع کننده و ریشه کن کنندهی درخت، پرداخت دو قیمت واجب میگردد؛ یک قیمت برای [ضایع کردن] حق شرع مقدس اسلام، که واجب است آن را صدقه نماید؛ و یک قیمت برای [ضایع نمودن] حق بنده، که باید آن را به مالک آن درخت پرداخت نماید.
ناگفته نماند که این مسئله در صورتی است که درخت، خشک نباشد؛ و اگر چنانچه درخت خشک باشد، در این صورت بر شخص قطع کننده واجب است تا تنها یک قیمت را به مالک درخت پرداخت نماید؛ و در این صورت بر ذمّهی وی چیزی از حق شرع مقدس اسلام تعلّق نمیگیرد.
س: آیا از گیاهان حرم، میتوان چیزی را قطع نمود؟
ج: آری؛ از میان گیاهانِ حرم، میتوان گیاه معروف «اذخر»[30] را قطع نمود؛ و همچنین قطع کردن درختان و گیاهان خشک حَرَم نیز درست است.
س: احکام و مسائل بالا، آیا برای شخص حلال است یا شخص مُحرم؟
ج: در احکام و مسائل مزبور، شخص حلال و مُحرم یکساناند؛ زیرا قطع کردن درختان و گیاهان، به علّت حرمتِ سرزمین حَرم، ناروا و حرام گردیده است نه به جهتِ حرمتِ اِحرام!.
س: اگر چنانچه دو شخص مُحرم [در حال اِحرام]، درختی را در حَرَم با مشارکت یکدیگر قطع نمایند، - و آن درخت نیز از همان درختهایی باشد که با قطع کردن آن، جزاء را واجب میگرداند - در این صورت پرداخت چه چیزی بر آن دو نفرِ مُحرم واجب میگردد؟
ج: در این صورت بر هر دو نفر آنها، پرداخت قیمت یک درخت واجب میگردد.
س: آیا میتوان از درختان سرزمین حرم، به عنوان مسواک استفاده کرد؟
ج: از درختان حَرَم نمیتوان به عنوان مسواک استفاده نمود، مگر آن که درختان خشک باشند.
س: اگر چنانچه فرد مُحرم [به خاطر وجود موانعی از طرف دیگران، یا بیماری، یا دشمن و غیره] از رهسپار شدن به سوی حجّ، بازداشته شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: چنانچه فرد مُحرم به سبب وجود دشمن، یا به سبب عارضهی بیماری، از رسیدن به خانهی خدا و حجّ بازداشته شد، برای وی درست است تا خویشتن را حلال کند و از اِحرام بدر آید.
س: فرد مُحرم در صورت بازداشته شدن از حجّ، چگونه باید خویشتن را حلال نماید و از حرام بدر آید؟
ج: [چنان چه کسی که به سبب وجود داشتن، یا به سبب بیماری و غیره، از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شده است]، اگر در سرزمین حَرَم بود، در این صورت گوسفندی را در حَرَم ذبح کند و پس از آن موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید.
و اگر به سرزمین حَرَم نرسیده بود [که از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شد،] در این صورت گوسفند یا قیمت آن را [به سوی حرم] بفرستد، و شخصی را از طرف خویش وکیل نماید تا آن گوسفند را از طرف او در حَرَم ذبح نماید؛ و با وکیلش قرار بگذارد که آن گوسفند را در یک روز معین ذبح کند؛ و هر گاه به وسیلهی وکیل، آن گوسفند در وقت معین در حَرَم ذبح شود، شخص محرم نیز از اِحرامش حلال میگردد.
س: حکم «حاجی قِران» در صورتی که از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شود چیست؟
ج: چنان چه «حاجی قِران» در سرزمین حَرَم باشد، دو گوسفند را ذبح نماید؛ و اگر خارج از حَرَم بود، در این صورت دو گوسفند را به سوی حَرَم بفرستد تا از طرف او در آنجا ذبح شوند؛ و پس از ذبح دو گوسفند، از هر دو اِحرام حجّ و عمره بدر میآید و حلال میگردد.
س: به چه علّت [در وقت بازداشته شدن از حجّ]، گوسفند را به سرزمین حَرَم میفرستند؛ و اگر گوسفند را در همان مکانی که از حجّ بازداشته شده است ذبح کند، آیا حلال نمیگردد؟
ج: در صورتی که شخص مُحرم، بیرون از محدودهی حَرَم است، ذبح وی [در بیرون از حرم] درست نیست؛ زیرا ذبح کردن حیوانِ «اِحصار» به جز در حرم، در جایی دیگر درست نیست.
س: آیا ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست است؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / ، ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست میباشد؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که ذبح کردن حیوان «اِحصار» برای کسی که از حجّ بازداشته شده است، پیش از روز عید درست نمیباشد [و فقط باید آن را در روز عید قربان ذبح نمایند].
س: اگر چنانچه فرد عمرهگزار [به سبب وجود دشمن، یا به سبب بیماری و غیره]، از عمره بازداشته شد، در این صورت در چه وقت باید حیوانِ «اِحصار» وی ذبح کرده شود؟
ج: فرد عمرهگزار مختار است و در هر وقت که میخواهد میتواند آن را ذبح کند؛ البته مشروط بر آن که ذبح حیوان در حَرَم باشد. و این مسئله، جزو مسائل اجماعی میباشد.
س: هر گاه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، حیوان را ذبح نماید [و پس از آن حلال گردد و از اِحرام بدر آید]، آیا انجام کاری دیگر بر وی باقی میماند؟
ج: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، بر وی لازم است تا در آینده، یک حجّ و یک عمره قضایی بیاورد؛ و کسی که از عمره در حصار و مانع قرار میگیرد، بر وی فقط یک عمرهی قضایی است.
س: اگر چنانچه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، «حاجی قِران» باشد، در این صورت پس از حلال شدن، انجام چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: بر حاجی قِران که در حصار و مانع قرار میگیرد، یک حجّ و دو عمره میباشد.
س: اگر چنانچه شخصی که برای حجّ اِحرام بسته، [به سبب وجود دشمن یا بیماری یا عواملی دیگر] از رسیدن به حجّ، در حصار و مانع قرار گرفت، از این رو به سوی حَرَم گوسفندی را فرستاد و با کسی که گوسفندش را به سوی حَرَم حمل میکند قرار گذاشت تا آن را در روزی معین از طرف او ذبح کند؛ و پس از آن، حصار و مانع برطرف شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: اگر چنانچه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) و حجّ را داشت، در این صورت برای وی درست نیست تا خویشتن را حلال گرداند و از اِحرام بدر آید؛ و بر وی لازم است تا به انجام اعمال و مناسک حجّ خویش بپردازد، و به سوی حجّ متوجه شود.
و اگر چنانچه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) را داشت ولی بر دریافت حجّ قدرتی نداشت، در این صورت خود را حلال نماید؛ و اگر چنانچه توان دریافت حجّ را داشت ولی بر دریافت هَدی، توانی نداشت، در این صورت برای وی از روی «استحسان» درست است تا خویشتن را حلال نماید؛ و بهتر آن است که به سوی حجّ خویش متوجه شود و مناسک حجّ خویش را انجام دهد.[32]
س: اگر چنانچه فردی برای حجّ اِحرام بست و به مکهی مکرّمه نیز رسید، ولی هم از وقوف در عرفات و هم از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت چنین فردی «مُحْصَر» است یا خیر؟
ج: آری؛ چنین فردی «مُحْصَر» میباشد.
س: اگر فردی برای حجّ اِحرام بست و در خود مکه، تنها از وقوف در عرفات یا تنها از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت وی «مُحْصَر» است یا خیر؟
ج: در این صورت وی در حکم «مُحصر» نیست؛ توضیح این که: حکم «اِحصار» بر چنین فردی جاری نمیشود، زیرا اگر وی توان دریافت وقوف در عرفه را داشته باشد، در این صورت در عرفات وقوف مینماید؛ و پس از آن که حصار از وی برطرف شد، به طواف زیارت میپردازد.
و اگر چناچه از وقوف در عرفات منع گردید، در این صورت حجّ از وی فوت گردیده است؛ و باید همچون کسی که حجّ ّش فوت شده، رفتار نماید.
س: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار گرفته است؛ آیا با ذبح گوسفند، از اِحرامش حلال میگردد، یا این که باید موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید و پس از آن حلال میگردد؟
ج: در پرتو دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام محمد / ، ذبح گوسفند برای حلال شدن مُحرم از اِحرام، کافی است و با این کار از اِحرام خویش بیرون میآید. ولی امام ابویوسف / بر این باور است که برای بیرون شدن از اِحرام، تراشیدن موی سر نیز لازم است.
س: اگر چنانچه فردی برای حجّ اِحرام بست، و وقوف در عرفه را از دست داد تا این که صبح روز عید طلوع کرد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: از این شخصِ مُحرم، حجّ فوت گردیده است؛ و بر وی لازم است تا پس از اعمال و مناسک عمره، خویشتن را از اِحرام بدر کند و خود را حلال نماید؛ و خانهی کعبه را طواف نماید و در میان صفا و مروه سعی کند و موی سرش را بتراشد یا کوتاه نماید.
س: پس از انجام این کارها، آیا چیزی دیگر بر وی واجب میگردد؟
ج: آری؛ بر وی لازم است تا قضای این حجّ را در سال آینده به جای آورد.
س: آیا بر این شخص، دَم نیز واجب میگردد؟
ج: بر چنین فردی، دَم لازم نمیشود.
س: آیا عمره نیز فوت میگردد؟
ج: عمره فوت نمیگردد؛ زیرا برای عمره، وقت معین و مشخصی وجود ندارد. و در تمامی سال میتوان عمره را ادا نمود؛ و ادا کردن عمره تنها در پنج روزه مکروه است که پیشتر به بیان آنها پرداختیم.
«هَدی» (حیوانی که در سرزمین حرم، ذبح میگردد)
س: «هَدی» چیست؟
ج: «هَدی» عبارت است از: حیوانی که در حجّ و عمره، [در حرم] ذبح میگردد؛ و ذبح کردن «هَدی» به خاطر چند مورد است:
1- به جهت بیرون شدن شخص «مُحْصَر» از اِحرام.
2- حاجی قِران و حاجی متمتّع به خاطر شکرانهی یکجا ادا نمودن حجّ و عمره، هَدی را ذبح مینمایند.
3- به خاطر کفارهی جنایات، هَدی ذبح میگردد. و این هَدی برای کسانی است که در حال اِحرام مرتکب جنایتی شده باشند؛ یا یکی از واجبات حجّ را ترک کرده باشند.
4- هَدی نفلی؛ و این هَدی برای تمامی افراد است که میخواهند به صورت نفلی، حیوانی را ذبح نمایند.
س: هَدی، از چه حیواناتی میباشد؟
ج: هَدی، فقط از شتر، گاو و گوسفند میباشد، و از حیواناتِ دیگر جایز نمیباشد؛ و در شتر، گاو و گوسفند، نر و مادهی آنها یکسان است.
س: آیا ذبح این حیوانات [گاو، شتر و گوسفند]، مقید به شرطی نیز میباشد؟
ج: آری؛ ذبح این حیوانات، مقید به دو شرط میباشد که عبارتند از:
1- حیوان هَدی، «ثَنی» یا بالاتر از «ثَنی» باشد.
2- حیوان هَدی، از عیبها و نقصها، سالم باشد.
س: «ثَنی» به چه معنی است؟
ج: «ثَنی» در گوسفند، آن است که یک سال کامل را به پایان آورده باشد و در سال دوّم داخل گردیده باشد؛ و «ثنی» از گاو، آن است که دو سال را کامل نموده و در سال سوّم داخل شده باشد؛ و «ثَنی» در شتر، آن است که پنج سال را کامل نموده و در سال ششم داخل شده باشد.
س: اگر از میان میشها، گوسفندی به سن «ثَنی» نرسیده بود، آیا ذبح آن درست است؟
ج: آری؛ اگر چنانچه در میان میشها، گوسفندی بود که شش ماه را کامل کرده بود [و به گونه ای چاق و فربه بود که به دلیل چاقی] میان آن و میان گوسفندی که یک سال را تکمیل کرده بود، فرق گذاشته نمیشد، پس اهدای چنین حیوانی درست است[33].
س: مراد از این که: «حیوان هَدی، از عیبها و نقصها سالم باشد» چیست؟
ج: مراد از این که: «حیوان هَدی، از عیبها و نقصها سالم باشد» این است که حیوان هَدی، از اعضایی صحیح و سالم برخوردار باشد؛ از این رو قربانی کردن حیوانی که دست، پا، گوش یا دُم آن قطع شده باشد، درست نیست؛ و همچنین قربانی نمودن حیوانات کور، بسیار نحیف و لاغر [که لاغری آن به حدّی رسیده است که در استخوان وی مغزی نیست] و حیوان لنگی که به سوی قربانگاه رفته نمیتواند، درست نیست.
س: اگر چنانچه قسمتی از گوش یا دُم حیوان قطع شده بود، آیا قربانی نمودن آن درست است؟
ج: چنانچه بیشتر گوش یا بیشتر دُم حیوان از بین رفته بود، پس ذبح آن برای قربانی درست نیست.
س: آیا حیوان هَدی را میتوان در هر کجا که برابر شد، ذبح نمود؟
ج: ذبح هَدی، تنها در حَرَم درست است و در جایی دیگر جایز نیست.
س: در چه مواردی باید شتر یا گاو را ذبح نمود؟
ج: در موارد زیر باید یک شتر کامل یا یک گاو کامل ذبح شود:
1- در کفّارهی فردی که در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت بپردازد و آن را [با طهارت] اعاده نکند.
2- در کفّارهی فردی که پس از وقوف در عرفات و پیش از تراشیدن موی سر و پیش از طواف زیارت، با همسرش عمل زناشویی نماید. در این دو مورد به جز شتر و گاو نمیتوان حیوان دیگری را ذبح نمود ولی در موارد دیگر همچون: دَم اِحصار، دَم تمتّع، دَم قِران، دَم جنایت، یا هَدی نافله، میتوان گوسفندی را ذبح نمود.
س: آیا درست است که در برخی از قربانیها، یک یا دو نفر و یا بیشتر از آن با همدیگر شریک و سهیم شوند؟
ج: آری؛ درست است که در یک شتر یا یک گاو، هفت نفر با یکدیگر شریک و سهمی شوند؛ البته مشروط بر آن که نیت و هدف هر یک از آن هفت نفر، نزدیکی و تقرّب به سوی خداوند متعال باشد.
س: هفت نفر در قربانی کردن یک شتر یا یک گاو با یکدیگر شریک شدهاند؛ و برخی از آنان ارادهی آن را دارند تا از گوشت آن استفاده نمایند؛ در این صورت تکلیف چیست؟
ج: اگر چنانچه برخی از آنان ارادهی آن را داشته باشند تا از گوشت آن استفاده نمایند، پس در این صورت قربانی بقیهی آنها نیز درست نمیباشد.
س: آیا میتواند از گوشت هَدی خویش بخورد؟
ج: برای صاحب هَدی، درست است که از گوشت هَدی حجِّ نافله، هَدی تمتّع و هَدی قِران بخورد؛ ولی خوردن از هَدی اِحصار و هَدی جنایات درست نیست.
س: آیا در ذبح کردن هَدی، روز یا وقت معین و مشخّصی وجود دارد؟
ج: ذبح نمودن هَدی تمتّع و هَدی قِران پیش از فرا رسیدن روز عید درست نیست؛ بلکه بر حاجی متمتّع و حاجی قِران واجب است تا هَدی خویش را در روز عید یا در دو روز پس از عید ذبح نمایند[34]؛ و برای آنها درست نیست تا ذبح این هَدی را از دوازدهم ذی الحجّة به تأخیر بیاندازند؛ و همچنین درست نیست تا این هَدی را پیش از زدن جمرهی عقبه در روز عید، ذبح کنند؛ و ذبح هَدی جنایات و هَدی اِحصار مقید به زمان مخصوصی نیست و در هر زمان میتوان آنها را ذبح نمود.
س: اگر چنانچه هَدی تمتّع یا هَدی قِران را پس از روزهای عید ذبح نمود، تکلیف چیست؟
ج: در این صورت به جهت به تأخیر انداختن ذبح هَدی از وقت معین آن، دَم دیگری بر وی لازم میگردد[35].
س: آیا واجب است که گوشت هدایا را فقط به مستمندان و فقراء حَرَم بدهند؟
ج: دادن گوشت هدایا به مستمندان حَرَم و به غیر آنها جایز است.
س: آیا بردن هدایا به سرزمین عرفات، واجب است؟
ج: بردن هدایا به سرزمین عرفات واجب نیست.
س: چه فرقی در میان «نَحر» و «ذبح» وجود دارد؟
ج: در شتر، «نحر کردن» سنّت است و در گاو و گوسفند، «ذبح کردن». و عکس این نیز با کراهیت جایز است.
س: آیا بر شخص مسلمان واجب است که با دست خودش گاو و گوسفند را ذبح کند یا شتر را نَحر نماید؟
ج: این کار واجب نیست؛ و اگر چنانچه کسی دیگر را به ذبح کردن فرمان دهد، باز هم درست است. و بهتر آن است که اگر عمل ذبح را به خوبی انجام داده میتوانست، در این صورت خودش قربانی خویش را ذبح یا نحر نماید.
س: اگر چنانچه فردی، برای قربانی، شتری را با خود برد، و در مسیر راه ناچار شد تا بر آن سوار شود؛ آیا سوار شدن بر شتر قربانی درست است؟
ج: اگر نیاز به سوار شدن داشت، در آن صورت بر آن سوار شود؛ و اگر چنانچه نیازی به سوار شدن نداشت، در این صورت بر آن سوار نگردد[36].
س: اگر چنانچه شخصی، برای قربانی، شتر ماده یا گوسفندی را با خود برد، و آن شتر و گوسفند شیرده بودند؛ آیا میتواند شیر آنها را بدوشد؟
ج: شیر آنها را ندوشد، بلکه بر پستانهای آنها آب سرد بپاشد تا با این کار شیرشان قطع گردد.
س: اگر هَدی در راه هلاک گردید، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: اگر چنانچه هَدی نافله در راه هلاک گردید، بر وی هَدی دیگری لازم نیست؛ و اگر هَدی واجب هلاک گردید در این صورت بر وی واجب است تا هَدی دیگری را جایگزین آن نماید.
س: اگر چنانچه به هَدی، عیب و نقصی رسید، و آن عیب و نقص مانع ذبح آن هَدی گردید، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: اگر هَدی واجب معیوب گردید، در این صورت هَدی دیگری را جایگزین آن نماید؛ و در مورد هَدی معیوب، مختار است و میتواند هر گونه که بخواهد در آن تصرف نماید.
و اگر هَدی نافله، معیوب گردید، در آن صورت آن را به همراه عیب و نقصش، ذبح کند.
س: اگر چنانچه فردی برای قربانی، شتری را با خود برد، و نزدیک بود که این شتر در مسیر راه هلاک گردد، در این صورت تکلیف چیست؟
ج: اگر هَدی نافله بود، آن را بکشد و سُم آن را با خون آن رنگین نماید و با خون آن، کوهانش را نیز رنگین کند؛ و لاشهی ذبح شدهی آن را برای فقراء و مستمندان باقی گذارد؛ و نه صاحب آن و نه شخص ثروتمند دیگری از آن نخورد.
و اگر هَدی واجب بود، هَدی دیگری را جایگزین آن نماید؛ و در مورد هَدی ذبح شده، مختار است و میتواند هر گونه که بخواهد در آن تصرف نماید.
س: قلاده نمودن «هَدی»، چه حکمی دارد؟
ج: قلاده نمودن هَدی نافله، هَدی تمتّع و قِران، مستحب است؛ و دم اِحصار و دم جنایات، قلاده نمیشوند.
س: [پس از ذبح کردن هَدی]، با پالان و زین و افسار و لگام آن چه کار نمایند؟
ج: پالان و زین و افسار و لگام آن را نیز صدقه نمایند.
س: آیا میتواند مزد قصاب را از گوشت قربانی بپردازد؟
مزد قصاب را از گوشت قربانی [و از بهاء پوست] نپردازد؛ بلکه بر وی لازم است تا مزد وی را از خودش بدهد[37].
[1]- مراد از «مکان مخصوص»: خانهی کعبه و صحرای عرفات است؛ و مراد از «زمان معین»: وقتهای معین برای طواف خانهی کعبه، و وقوف در عرفات است؛ و مراد از «اعمال و رفتار مخصوص»: این است که فرد حاجی، پیش از وقوف و طواف، اِحرام ببندد و نیت حج نماید.
[2]- مکانهایی که رسول خدا ج برای بستن اِحرام معین نمودهاند عبارتند از:
1) «ذوالحلیفه»: و هم اکنون بدان «ابیار علی» نیز میگویند؛ و در حدود 14 کیلومتر از مدینهی منوّره دور است و در راه مکهی مکرّمه واقع میباشد. [این اِحرامگاه بین راه مکهی مکرّمه و مدینهی منوّره واقع است و از مکهی معظمه، 450 کیلومتر فاصله دارد. افرادی که از ترکیه، سوریه، شمال عربستان و همچنین کسانی
که ابتدا به مدینه وارد میشوند، از این محل ا حرام میبندند].
2) «ذات عِرق»: این مکان، میقات مردم عراق میباشد که هم اکنون محل آن، غیر معروف میباشد. و مردم عراق از مدینهی منوّره گذر میکنند و از ذوالحلیفه اِحرام میبندند. [و برخی از علماء گفتهاند که این محل در فاصلهی 54 کیلومتری مکهی معظمه قرار دارد و محل اِحرام بستن مردم عراق میباشد].
3) «جُحفه»: این مکان در روزگار پیامبر ج قریهی بزرگی بود که از «رابع» در حدود چهار مایل فاصله و در جهت چپ راه مکه قرار داشت؛ و هم اکنون چیزی از این راه باقی نمانده و حاجیان از آن منطقه گذر نمیکنند، بلکه تمامی مردمان شام از ذوالحلیفه عبور میکنند و از آنجا برای حج اِحرام میبندند. [به هر حال اکنون محل جحفه از راه اصلی دور شده است؛ از این رو از محلی به نام «رابع» اِحرام میبندند. و «رابع» از مکهی مکرّمه 200 کیلومتر فاصله دارد].
4) «قَرن»: این مکان هم اکنون، میقات مردمان نجد و مشرق زمین است؛ و کسانی که به مکه وارد میشوند، از همین مکان یا از برابر آن برای حج اِحرام میبندند. [به هر حال، قَرن نیز از محلها و مکانهای بستن اِحرام است که مردم نجد و کسانی که از راه طائف به مکه میآیند از اینجا اِحرام میبندند. و فاصلهی بین قرن و مکهی مکرّمه، 94 کیلومتر است].
5) «یلملم»: این مکان هم اکنون به «سعدیة» مشهور است؛ و «سعدیة»: کوهی است که مردم یمن از آن عبور میکنند و به مکهی مکرّمه وارد میشوند. [به هر حال، یلملم اِحرامگاه مردم یمن است در جنوب مکهی مکرّمه که 54 کیلومتر با آن فاصله دارد. و کسانی که در مکهی مکرّمه سکونت دارند و همچنین افرادی که از اطراف مکه میآیند اِحرامگاهشان از خانهشان است].
[3]- متصل بودن نیت با تلبیه، شرط اِحرام نیست، بلکه سنّت است. و شرطش آن است که به یکی از اذکار متصل شود. و تلبیه باید با زبان گفته شود؛ و اگر تلبیه را با قلبش گفت، در این صورت، تلبیه به شمار نمیآید. ر.ک: ردالمحتار (2/158)
[4]- محظورات اِحرام: اعمالی هستند که در حال اِحرام نباید انجام بگیرند؛ و چنانچه شخص در حال اِحرام یکی از آنها را انجام بدهد، فدیه یا گرفتن روزه، یا دادن طعام به مستمندان بر او واجب میگردد.
و محظورات اِحرام، اموری هستند که پرهیز از آنها برای شخصی که در حال اِحرام است، واجب میباشد. [مترجم]
[5]- ورس: گیاهی است که بیشتر در یمن میروید. تخم آن شبیه کنجد، و بعد از رسیدن شکافته میشود و تارهایی شبیه تار زعفران از آن بیرون میآید؛ و پارچهها را با آن رنگ میکنند. [مترجم]
[6]- گل کاجیره. کافشه، رنگ زرد که با آن جامه را رنگ کنند. [مترجم]
[7]- «خطمی»: گیاهی است از تیرهی پنیر کیان، که دارای ساقهی ضخیم و بلندی میباشد، و بلندیاش به یک متر و نیم میرسد؛ برگهایش پهن و ستبر، و گلهای آن، شیپوری درشت و به رنگ سرخ یا سفید میباشد. ریشهاش دراز و به کلفتی انگشت و طعم آن شیرین است؛ ریشه و برگ و گل آن در طبّ به کار میرود؛ جوشاندهی گل خطمی به طور غرغره در معالجهی درد گلو و آبسه و دملهای دهان و لثه و حلق نافع است؛ از خارج نیز برای نرم کردن دمل، روی آن میگذارند؛ یک قسم آن موسوم به «خطمی پرپر» و دارای گلهای پرپر و زیبا به رنگهای مختلف است و آن را در باغچهها میکارند. [مترجم]
[8]- نویسندهی کتاب «غنیة الناسک»، چنین میگوید: انجام طواف قدوم برای حاجی مفرد و حاجی قِران، که از خارج مکه میآیند، سنّت میباشد؛ گر چه پیش از ماههای حج به مکهی مکرّمه وارد شده باشند؛ و انجام طواف قدوم برای عمره گذار، حاجی متمتّع، ساکنان مکه، کسانی که در اِحرامگاهها و میقاتها سکونت دارند، و نیز افرادی که میان میقات و مکه قرار دارند، سنّت نمیباشد. در کتاب «السراج» و دیگر کتابها، به همین گونه آمده است.
و در کتاب «فتح القدیر» چنین آمده است که انجام طواف قدوم، فقط برای کسانی سنّت است که از خارج مکه میآیند.
[9]- «اِستلام» آن است که هر دو دست خویش را بر حجر الاسود احاطه نموده و دهان خویش را در میان آن بنهد و آن را بدون آواز ببوسد؛ و اگر چنین کرده نمیتوانست، هر دو دست خویش را به سوی حجر الاسود نموده و کف دستهای خویش را ببوسد. [مترجم]
[10]- رَمل نمودن در طواف: آن است که در سه شوط اول از طواف، قدمها را نزدیک به هم برداشته و هر دو شانهی خویش را به هنگام حرکت بجنباند؛ و «اِضطباع»: آن است که پیش از شروع کردن در طواف، یک گوشهی ردای خویش را در زیر بغل راست خویش قرار داده و طرف دیگر آن را بر شانهی چپ خویش بیاندازد. [مترجم]
[11]- مسلم این روایت را در داستان «حجّة الوداع» نقل نموده است.
[12]- مسلم؛ قصهی حجّة الوداع.
[13]- طبرانی این حدیث را به صورت مرفوع از عبدالله بن مسعودس روایت کرده است. ر.ک: جمع الفوائد.
[14]- حِلّ: منطقهای ما بین میقاتها و حدود حَرَم است.
[15]- ابوهریرهس گوید: رسول خدا ج فرمودند: «العمرة الی العمرة کفارة لـمـا بینهمـا، والحج الـمبرور لیس له جزاء الا الجنة» [بخاری و مسلم]؛ «عمره تا عمره، کفارهی گناهان بین آن دو است و حج مقبول (که در آن گناه نباشد) جز بهشت پاداشی ندارد.»
[16]- ر.ک: حاشیهی ابن عابدین، ص 134
[17]- ابن عباسس گوید: رسول خدا ج فرمودند: «انّ عمرة فی رمضان تعدل حجة» [مسلم]؛ «همانا ادای عمره در ماه رمضان، برابر با حج است». و بخاری چنین روایت کرده است: «فان عمرة فی رمضان حجّة او نحواً مما قال»؛ «به راستی که عمره نمودن در ماه رمضان، معادل حج است». و در روایتی دیگر از مسلم چنین آمده است: «فعمرة فی رمضان تقضی حجة او حجة معی»؛ «ادای عمره در ماه رمضان، معادل حج، یا برابر حج کردن با من است.»
[18]- اگر چنانچه حاجی متمتّع، فقیر بود و پولی برای خرید قربانی نداشت، در این صورت سه روز در روزهای حج روزه بگیرد؛ و چنانچه پس از اِحرام بستن تا روز عرفه، این سه روز را روزه بگیرد، این کار درست است؛ و پیش از اِحرام بستن و پس از روز عرفه، دیگر روزه گرفتن درست نیست.
و بهتر آن است که این سه روز روزه را در روزهای عرفه، ترویه و یک روز پیش از ترویه بگیرد که در این صورت آخرین روز، عرفه میباشد. در کتاب «الظهیریة» بدین موضوع اشاره رفته است.
و باید نیت روزهاش را همانند سایر کفارات، از شب بکند؛ و اگر چنانچه روزهاش را در شب نیت نکرد، در این صورت، روزهاش درست نیست. و وی صاحب اختیار است اگر خواست میتواند روزههایش را پی در پی بگیرد و اگر خواست میتواند آنها را به صورت پراکنده بگیرد؛ و در کتاب «الجوهرة النیرة» این چنین آمده است.
و اگر چنانچه سه روز را روزه نگرفت تا آن که روز عید قربان فرا رسید، در این صورت روزه جای ذبح حیوان را نمیگیرد و دیگر روزه گرفتن درست نیست؛ و حاجی قِران و حاجی متمتّع در مورد وجوب قربانی
- در صورتی که پول برای خرید قربانی داشته باشد - یا گرفتن روزه - در صورتی که چیزی برای خرید قربانی نداشته باشد - یک حکم دارند. بدین موضوع در کتاب «الظهیریة» اشاره شده است. ر.ک: الفتاوی الهندیة (1/239)
[19]- طحاوی گوید: چون امام ابوحنیفه / زیاده روی مردمان را در اِشعار شتران قربانی دید، به گونه ای که با اشعار آنها بیم آن میرفت که شتران هلاک گردند؛ از این رو اشعار را برای شتران، مکروه و ناپسند دانست. و الله اعلم بالصواب.
[20]- اگر چنانچه پیش از روز ترویه برای حج اِحرام ببندد، این کار بهتر است. در کتاب «التبیین» بدین موضوع اشاره رفته است. و به هر اندازه ای که در اِحرام عجله و شتاب ورزد، بهتر و نیکوتر میباشد. این چنین در کتاب «الجوهرة النیرة» آمده است. ر.ک: الفتاوی الهندیة (1/239)
[21]- جنایات: جمع «جنایت»؛ و عبارت است از ارتکاب آن چه که از آن در حَرَم نهی به عمل آمده است. و چنانچه شخص در حال اِحرام یکی از آنها را انجام بدهد، فدیه یا گرفتن روزه یا دادن طعام به مستمندان و... بر او واجب میگردد. [مترجم]
[22]- در هر کجا از جنایات اِحرام که واژهی «دَم» اطلاق میگردد، مراد از آن، گوسفندی میباشد که یک سال را کامل کرده باشد. و در این گوسفند شرط است که از عیوب و نواقص سالم باشد و در حَرَم ذبح گردد.
و در هر کجا از جنایات اِحرام که واژهی «صدقه» اطلاق میگردد، مراد از آن: نصف صاع از گندم، یا یک صاع از جو، خرما، کشمش و یا قیمت یکی از آنها میباشد.
[23]- نویسندهی «درالمختار» گوید: اگر چنانچه شخص مُحرم، نعلین نداشت، در این صورت کفشهای خویش را پایین تر از استخوان کعب پا، در جایی که بندهای نعلین بسته میشود را قطع نماید. و علامه شامی گوید: به گونه ای آنها را قطع کند که استخوان پاها و ساق پاها برهنه گردد، نه این که فقط موضع استخوان کعب پا را قطع نماید. (حاشیهی ابن عابدین 2/163)
[24]- ر.ک: ردالمحتار (2/201)
[25]- نویسندهی «هدایه» گوید: در برابر کوتاه نمودن هر ناخن، یک صدقه واجب میگردد.
[26]- نویسندهی کتاب «هدایة» گوید: به همین صورت اگر بیشتر از پنج ناخن را به صورت متفرقه چید که صدقهاش به قیمت دم میرسید در این صورت مقداری از قیمت دم را طبق دلخواه کاسته و سپس مابقی را بپردازد.
[27]- نویسندهی «درالمختار» گوید: «هر گاه حاجی مفرد در حال اِحرام مرتکب جنایت گردد بر وی یک دم لازم میگردد، ولی اگر حاجی قِران مرتکب جنایت گردد، در آن صورت بر وی دو دَم لازم میشود. و تنها در یک صورت بر حاجی قِران یک دَم واجب میگردد و آن این که: بدون اِحرام از ا حرامگاه و میقات عبور کند.» و
مراد از این عبارت آن است که اگر حاجی مفرد در حال اِحرام ممنوعاتی را مرتکب گردید، همانند این که یکی از واجبات حج را ترک کند، و یا گیاه سرزمین حَرَم را قطع نماید، در این صورتها، جزاء متعدد نمیگردد؛ زیرا چنین کاری، جنایت بر اِحرام تلقی نمیگردد. ولی حاجی قِران، یا حاجی متمتّع که قربانی را با خود به سوی مکه روان ساخته است، اگر مرتکب جنایت در حال اِحرام گردند، بر آنها دو دَم لازم میگردد. و همچنین صدقه نیز بر حاجی قِران دو برابر میشود؛ زیرا در حال ارتکاب جنایت در دو اِحرام حج و عمره بوده است. ولی در حال عبورش از میقات بدون اِحرام، بر وی یک دَم واجب میگردد؛ زیرا در آن وقت «قارن» نبوده است.
علامه شامی در «حاشیهی» خویش گوید: اگر حاجی قِران گیاه حَرَم را قطع کرد، در این صورت جزاء بر وی متعدد نمیگردد. نویسندهی «بحر الرائق» گوید: زیرا قطع گیاه حرم، از زمرهی غراماتی است که اِحرام بدان ارتباطی ندارد. به خلاف صید حرم؛ زیرا اگر قا رن صید حَرَم را بکشد، پرداخت دو قیمت بر وی لازم میگردد؛ چون که جنایت در حال اِحرام رخ داده است از این رو متعدد تلقی میشود. و این که شخص مُحرم در حَرَم مرتکب جنایت گردیده است، مورد توجه قرار نمیگیرد، زیرا حرمت قویتر، حرمتهای کوچکتر را به دنبال دارد، از این رو حرمت اِحرام، قویتر از حرمت حَرَم میباشد. بنابراین وجوب قیمت به جهت اِحرام است نه به خاطر حرم. و اگر چنانچه فرد جانی، بدون اِحرام باشد، در این صورت حرمت حرم، قویتر و بیشتر میباشد. (2/223)
[28]- امام بخاری در کتاب صحیح بخاری، بابی را با عنوان «دخول الحرم بغیر اِحرام» [بدون اِحرام در حَرَم داخل شدن] نامگذاری نموده و در ذیل آن گفته است: «ابن عمرس بدون اِحرام وارد حَرَم شد؛ و رسول خدا ج نیز کسانی را به جستجوی هلال و اِحرام بستن فرمان میدادند که ارادهی حج و عمره را داشتند؛ ولی برای دیگران همچون هیزم کشان، از تحقیق و جستجوی هلال و اِحرام، ذکری را به میان نیاوردند.
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری» گوید: امام مالک حدیث ابن عمر را از طریق نافع در کتاب «موطأ» آورده و گفته است: عبدالله بن عمر از مکه حرکت کرد و چون به مکان «قدید» رسید، خبر وقوع فتنه را برایش دادند؛ از این رو به مکه برگشت و بدون اِحرام وارد مکهی مکرّمه شد. ولی این عبارت بخاری: «اما برای دیگران همچون هیزمکشان از تحقیق و جستجوی هلال ذکری را به میان نیاورد» از سخنان خود مصنّف میباشد. خلاصه این که: بخاری اِحرام را مختص کسانی قرار داده که ارادهی حج و عمره را دارند؛ و در این راستا به حدیث عبدالله بن عباس استدلال نموده که وی گفت: «من اراد الحج والعمرة»؛ «کسانی که ارادهی حج و عمره را دارند»؛ و مفهوم این عبارت چنین است: «کسانی که بدون ارادهی حج و عمره به مکه رفت و آمد میکنند، برایشان اِحرام لازم نیست.»
علماء و صاحب نظران اسلامی در این زمینه با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ از دیدگاه مذهب امام شافعی، قول مشهور همان «عدم وجوب به طور مطلق» است؛ و در روایتی دیگر، «وجوب مطلق» آمده است؛ و در مورد کسانی که داخل شدنشان به حَرَم تکرار میشود، بهتر همان عدم وجوب است.
از دیدگاه ائمهی ثلاثه، مشهور همان «وجوب» است. و از هر کدام از این ائمه، «عدم وجوب» نیز نقل شده است. ابن عمر، زهری، حسن و ظاهریه، به «عدم وجوب» معتقدند. و فقهای حنابله، کسانی را از «وجوب» مستثنی نمودهاند که به جهت برآورده کردن نیازهایشان، به طور مکرر وارد حَرَم میشوند. و احناف نیز افرادی را مستثنی کردهاند که در داخل میقاتها و اِحرامگاهها، سکونت دارند.
ابن عبدالبر بر این باور است که بیشتر صحابه و تابعین، به «وجوب» معتقدند.
ابن قدامه در کتاب «المغنی» گوید: مسلمانِ مکلّفی که بدون جنگ و ضرورت به طور مکرّر وارد حَرَم میشود، برای وی عبور از میقات بدون اِحرام جایز نیست. و همین قول از امام ابوحنیفه و برخی از شاگردان امام شافعی نقل شده است. و برخی از آنها گفتهاند: که در این صورت اِحرام بستن واجب نیست؛ و از امام احمد بن حنبل نیز روایتی در تأیید این نظریه نقل شده است.
و نیز از ابن عمر نقل شده که وی بدون اِحرام به منطقهای وارد شد... ابن قدامه در ادامه گوید: مسلمانِ مکلّفی که بدون جنگ و ضرورت به طور مکرر وارد حَرَم میشود؛ اگر چنانچه پس از عبور از میقات بخواهد اِحرام ببندد، باید به میقات برگردد و از آن جا اِحرام ببندد؛ و اگر چنانچه پس از میقات همانند کسی که میخواهد برای حج و عمره اِحرام ببندد، اِحرام بست، بر وی دم لازم میگردد.
نگارنده گوید: مذهب امام ابوحنیفه، مالک، و احمد بر آن است:کسانی که ارادهی وارد شدن به مکه را دارند؛ اگر چنانچه ارادهی حج و عمره را نیز نداشته باشند، باز هم بر آنها اِحرام بستن لازم است. و در روایتی از امام شافعی نیز چنین آمده است. و چنان که ابن عبدالبر گفت، مذهب بیشتر صحابه و تابعین نیز همین گونه است؛ از این رو بر هر کسی که ارادهی وارد شدن به حَرَم یا مکه را دارد لازم است که به یکی از دو نُسک حج یا عمره اِحرام ببندد.
آری؛ افرادی که به جهت کسب مایحتاج زندگی و نفقهی خانوادهی خویش همچون رانندگان به طور مکرّر وارد حَرَم میشوند، اگر چنانچه با قیاس به هیزمکشان [که در روایت بخاری بدانها اشاره شده] بدانها نیز اجازهی ورود به مکه بدون اِحرام داده شود، برای این ورودشان میتوان راهی را یافت؛ ولی در مورد افرادی که به طور مکرر وارد حَرَم نمیشوند یا از مکه بیرون میشوند و تا آن سوی میقات و اِحرامگاه میروند و دوباره برمیگردند، لازم است تا با اِحرام وارد مکه شوند؛ زیرا آنها همانند هیزمکشان نیستند.
و استدلال کردن به عدم وجوبِ اِحرام، به این فرمودهی رسول خدا: «برای کسانی که ارادهی حج و عمره را دارند»؛ از دیدگاه کسانی که به «مفهوم مخالف» استدلال نمیکنند، صحیح نیست؛ و از سوی دیگر، این حدیث را ابن عباس روایت کرده است، در حالی که خود وی چنین فتوا میداد که بدون اِحرام هیچ تاجر یا نیازمندی به مکه وارد نشود. همچنان که علامه طحاوی این قول ابن عباس را در باب «دخول الحرم هل یصلح بغیر اِحرام» نقل کرده است. و ابن عباس در حالی این فتوا را داد که در فتح مکه بیش از صد هزار صحابه یا بیشتر در رکاب پیامبر ج وجود داشت؛ همچنان که بیهقی و دیگران نقل کردهاند. [ر.ک: اوجز المسالک، شرح موطأ المالک].
و مذهب بیشتر صحابه نیز، عدم جواز وارد شدن به مکه بدون اِحرام بود. و از این موضوع چنین دانسته میشود که صحابه از وارد شدن رسول خدا ج در روز فتح مکه بدون اِحرام، به جواز دخول مکه بدون اِحرام استدلال نکردهاند؛ زیرا آنها به خوبی تفاوت میان ضرورت و غیر ضرورت را میدانستند.
و وارد شدن پیامبر ج به مکهی مکرّمه در روز فتح بدون اِحرام، به حالات کلّی پیامبر ج قیاس نمیشود؛ زیرا پیامبر ج در آن روز، جنگ و پیکار را مباح اعلان نمودند، و خودِ جوازِ جنگ و قتال، بیانگر جواز عبور کردن از میقات بدون اِحرام باشد؛ زیرا شخص مُحرم به برهنه کردن سر و صورت مکلّف است، در حالی که فرد مبارز و جنگجو، به پوشیدن زره و پوشانیدن سر و امثال آن مکلّف است. و هنگامی که خداوند متعال جنگ کردن در مکه را در ساعتی از روز برای رسول خدا ج و یارانش مباح گرداند، در کنار آن، عبور از میقات را بدون اِحرام نیز برای آنها جایز قرار داد.
و در صحیح بخاری ثابت است که پیامبر ج فرمودند: «اگر فردی جنگ و قتال در مکه را به قیاس جنگ پیامبر ج در مکه، رخصت دانست، به او بگویید: به راستی خداوند متعال به رسول خویش، اجازهی جنگ در مکه را داد و این اجازه را به شما نداد؛ و به تحقیق برای من در ساعتی از روز، اجازهی جنگ در مکه داده شد». از این رو کسانی که ارادهی جنگ و قتالِ مباح را ندارند، برایشان داخل شدن به مکه نیز بدون
اِحرام مباح نیست. و به همین موضوع ابن قدامه در کتاب «المغنی» اشاره کرده است.
اما داخل شدن ابن عمر در مکه بدون اِحرام، به گونه ای بود که از منطقهی حِلّ برمیگشت و از میقات عبور نکرده بود؛ و در این صورت داخل شدن وی به مکه بدون اِحرام درست بود.
برخی از مردم بر کسانی اعتراض میکنند که از مکهی مکرّمه خارج میشوند و به مدینهی منوّره یا اماکن دیگر میروند، آن گاه اِحرام میبندند و به مکه وارد میشوند؛ و حالات این گونه افراد عجیب است؛ زیرا کسی که ارادهی حج یا عمره را دارد؛ به اجماع علماء، داخل شدن وی به مکه بدون اِحرام جایز نیست. و در احادیث مرفوعِ صحیح و صریح، نهیای از زیاد عمره کردن وارد نشده است؛ و افرادی که از خارج میقات میآیند و میخواهند عمره کنند، اگر چنانچه چنین افرادی از عمره کردن منع شوند، به راستی از کار خیری منع شدهاند. «و الله المؤفق لکل خیر»
[29]- این موضوع را نویسندهی کتاب «العنایة» و نویسندهی کتاب «الکفایة» تحقیق و بررسی نمودهاند؛ و نتیجهی تحقیقشان بر آن رفته که: قیاس، دو کفاره را واجب میکند؛ ولی بر مبنای «استحسان» هر دو کفاره در یکدیگر ادغام میشوند؛ و صورت استحسان این گونه است که حرمت اِحرام، قوی تر از حرمت حَرم است؛ زیرا که بر فرد مُحرم، هم شکار حَرَم حرام است و هم شکار سرزمین حِلّ، از این رو امر قوی تر شامل امر ضعیف نیز میشود.
[30]- اِذخر: گیاهی است خوشبو و با شاخههای باریک که برگهایش ریز و سرخ رنگ یا زرد و تندبو است. این گیاه دارای شکوفههای سفید، و بیخ آن ستبر، و ساییده برگ میباشد. و بیخ آن را در زبان عربی «غسول» میگویند. و با آن دست میشویند. و در فارسی به یک قسم آن «والان» یا «بیخ والان» میگویند. و گور گیاه و کاه مکه نیز بدو میگویند. [مترجم]
[31]- «ا حصار» در لغت به معنای: بازداشتن از چیزی میباشد. و در اصطلاح شرع، عبارت است از: منع گردیدن و بازداشته شدن از عمره یا حج به سبب مانعی چون بیماری، یا وجود دشمن و غیره. [مترجم]
[32]- ر.ک: البحر الرائق (3/60) و رد المحتار (2/335).
[33]- نویسندهی «الجوهرة النیرة» در ص 221 گوید: واژهی «جذع» به میش یا بزی اطلاق میگردد که شش ماه را تکمیل نموده باشد. و برخی گفتهاند: جذع به میش یا بزی گفته میشود که بیشتر سال را تکمیل نموده باشد؛ و قربانی این گونه حیوانات در صورتی درست است که اگر چنانچه با گوسفندانی که یک سال را تکمیل کردهاند قاطی شوند، شخص بیننده نتواند در میان آنها فرق بگذارد. ر.ک: بحر الرائق (2/75)
[34]- علامه قدوری گوید: ذبح کردن هدی نفلی، هدی تمتّع و قِران تنها در روز عید درست است. قدوری حکم هدی نفلی را همانند حکم هدی تمتّع و قِران قرار داده است.
نویسندهی «هدایه» گوید: در اصل ذبح کردن هدی نفلی پیش از روز عید درست است، ولی ذبح آن در روز عید بهتر میباشد؛ و قول صحیح نیز همین میباشد. و مراد از روز عید، همان [سه] روز عید میباشد؛ زیرا ذبح کردن هدی تمتّع و قِران تا غروب خورشید روز دوازدهم ذی الحجة درست میباشد. و بدین موضوع در کتاب «بحرالرائق» (3/77) تصریح شده است.
[35]- اگر چنانچه پیش از ذبح کردن حیوان، موی سر خویش را تراشید و قربانی خویش را نیز از روزهای عید به تأخیر افکند، در این صورت دَم سوم نیز بر وی واجب میگردد. و این دَم سوم به جهت تراشیدن موی سر پیش از ذبح است. در کتاب «غنیة الناسک» ص 150 بدین موضوع اشاره رفته است.
[36]- ابوالزبیر گوید: شنیدم که از جابر بن عبداللهس دربارهی سوار شدن بر حیوان قربانی پرسیدند. او در پاسخ گفت: از پیامبر ج شنیدم که میفرمودند: «چون ناچار شدی، به گونه ای نیکو و پسندیده بر آن سوار شو؛ و تا زمانی که حیوان دیگری را برای سواری پیدا کنی، میتوانی بر حیوان قربانی سوار شوی». [مسلم]
[37]- علیس گوید: «امر نی رسول الله ج ان اقوم علی بدنة وان اتصدق بلحمها وجلودها واجلتها، وان لااُعطی الجزار منها؛ قال: نحن نعطیه من عندنا»؛ «پیامبر ج به من فرمان دادند تا شتری را قربانی کنم و گوشت و پوست و پالان و زین آن را صدقه نمایم. و به من فرمان دادند تا مزد قصاب را از آن ندهم؛ و فرمودند: مزد قصاب را خودمان میپردازیم.» [بخاری و مسلم]