س: «هبه» چیست؟
ج: «هبه» (به کسر هاء و تخفیف باء)، عبارت است از این که انسان (در حال حیات خویش) مال خود را بدون عوض به ملکیّت کسی درآورد. (به تعبیری دیگر، بخشش مالِ حلال توسط انسان عاقل و رشید که مالک آن باشد را به دیگری «هبه» میگویند؛ مانند آن که کسی مبلغی پول، مقداری لباس، منزل، زمین و... به شخصی بدون عوض و مقابل بدهد.
و هبه و بخشش نیز مانند هدیه مستحب است؛ زیرا خداوند، مسلمانان را به هر دوی آنها تشویق فرموده است؛ و در مورد آنها میفرماید: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ...﴾ [آل عمران: 92]؛ «به اوج نیکی دست نخواهید یافت مگر آن که از چیزهایی که دوست میدارید انفاق و بخشش کنید». و همچنین میفرماید: ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ...﴾ [البقرة: 177]؛ «یکی از ویژگیهای مؤمنان آن است که از دارایی خود هر چند آن را دوست میدارد، به نزدیکان و خویشاوندان کمک میکند».
و از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «یا نساء الـمسلمات! لا تحقرنّ جارةٌ لجارتها ولو فِرسن شاةٍ»؛ «ای زنان مسلمان! هیچ همسایه ای همسایهاش را به خاطر کم اهمیتی هبهاش تحقیر نکند اگر چه هدیهاش سم گوسفندی باشد». بخاری و مسلم.
و از ابوهریره س نیز روایت است که پیامبر ج فرمود: «لو دُعیتُ الی ذراعٍ او کُراعٍ لاجبتُ، ولو اُهدی الیّ ذراع او کُراع لقبلتُ»؛ «اگر برای ذراع یا پاچهی گوسفندی دعوت شوم، اجابت میکنم؛ و اگر ذراع یا پاچهای به من هدیه شود قبول میکنم». بخاری.
و همچنین از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «تهادّوا تحابّوا»؛ «به همدیگر هدیه بدهید تا یکدیگر را دوست داشته باشید». بخاری و ترمذی.
و از عایشهل روایت است که: «کان رسول الله ج یقبل الهدیة ویُثیبُ علیها»؛ «پیامبر ج هدیه را قبول میکرد و در مقابل آن پاداش میداد». بخاری، ابوداود و ترمذی).
س: ارکان «هبه» چیست؟
ج: ارکان هبه عبارتند از: «ایجاب» و «قبول». (به تعبیری دیگر، ارکان هبه عبارتند از:
الف) قبول درخواست درخواستکننده و بخشیدن چیزی به او با رضایت کامل.
ب) طرفی که چیزی بدو بخشیده میشود با کلام یا عملی مانند: «میپذیرم»؛ «ممنونم»، یا تحویل گرفتن آن، اعلام رضایت بنماید؛ زیرا اگر کسی چیزی را به دیگری بخشید و تا قبل از مرگ بخششدهنده، شخصی که چیزی بدو بخشیده شده، با کلام یا عمل با آن موافقت ننماید، پس از آن ادعایش را نمیتوان بکند و متعلق به ورثهی بخشنده خواهد بود).
س: آیا پس از «ایجاب و قبول» (از طرف بخششکننده و بخشیده شده)، چیز دیگری برای اتمام هبه و صورت گرفتن بخشش، لازم میباشد؟
ج: برای اتمام هبه، قبض و دریافت آن ضروری میباشد؛ از این رو اگر فرد بخشیده شده، بدون اجازهی بخششکننده هبه را در مجلس قبض کرد، جایز است؛ و اگر آن را پس از جدا شدن از بخششکننده قبض نمود، در این صورت هبه درست نمیباشد؛ مگر آن که بخششکننده اجازهی قبض آن را به بخشش شده بدهد.
س: به وسیلهی چه الفاظی، «هبه» از طرف بخششکننده منعقد میگردد؟
ج: «هبه» با این الفاظ منعقد میگردد: «وهبتُ» [هدیه دادم]؛ «نحلتُ» [بخشیدم]؛ «اعطیتُ» [اعطا کردم، پیشکش نمودم]؛ «این غذا را به تو دادم»؛ «این لباس را برای تو در نظر گرفتم»؛ و «این چیز را مادام العمر به تو بخشیدم»[1]؛ «تو را بر این حیوان سوار نمودم»، در صورتی که هدفش از این سواری، «هبه» باشد.
س: چیزهایی که قابل تقسیم هستند، اگر فردی بخشی از آن را بخشش کرد، حکمش چیست؟
ج: هبه کردن چیزهایی که قابل تقسیم هستند، درست نمیباشد، مگر آن که بخشی که هبه میگردد، از دیگر اجزایش جدا و متمایز باشد.
س: آیا هبه نمودن مال مشترک درست میباشد؟
ج: هبه نمودن مال مشترک که قابل تقسیم نیست، درست میباشد؛ همانند: برده، حمام و آسیاب.
س: اگر بخشی از مال مشترک را که قابل تقسیم نیز میباشد، (به کسی) هبه کرد، آیا چنین هبه ای درست میباشد؟
ج: چنین هبه و بخششی فاسد میباشد؛ و اگر مالِ مشترک را تقسیم نمود و همان قسمت هبه شده را به فرد بخشش شده تحویل داد، در آن صورت این هبه درست میباشد.
س: اگر فردی آرد را که هنوز گندم است، و روغن را که هنوز در کنجد است به فردی دیگر هبه کرد، حکمش چیست؟
ج: چنین هبه و بخششی فاسد میباشد.
س: اگر گندم را آرد کرد و آن را به بخشش شده تحویل داد، در این صورت آیا این هبه درست میباشد؟
ج: چنین هبه ای درست نمیباشد؛ مگر آن که برای هبه قراردادی جدید منعقد گردد.
س: پیشتر بیان نمودید که هبه با «قبض کردن هدیه» صورت میگیرد؛ و گاهی اوقات امکان دارد که جنسی پیش از هبه کردن در اختیار همان کسی باشد که به او هبه میشود؛ در این صورت تکلیف «قبض هبه» چیست؟
ج: در این صورت نیازی به قبض کردن جدید نیست و به همان قبض پیشین اکتفا میگردد؛ و به مجرد عقد هبه، مالک آن میگردد اگر چه قبض و دریافتی جدید صورت نگیرد؛ و این موضوع به آن موضوعی میماند که پدر به فرزند کوچکش چیزی را ببخشد، در این صورت بچهی کوچک به همان هبه (بدون قبض کردن)، مالک آن چیزِ بخشیده شده میگردد؛ زیرا در قبض آن هبه، پدرش جانشین وی میباشد.
س: اگر فردی بیگانه، چیزی را به بچه ای کوچک بخشید، در این صورت این هبه چگونه صورت میگیرد و به اتمام میرسد؟
ج: هر گاه پدر آن بچهی کوچک، چیز بخشیده شده را قبض کند، هبه صورت میگیرد؛ زیرا پدر، ولیّ و سرپرست بچه میباشد. و اگر پدر این بچه وفات یافته بود و کسی دیگر عهدهدار سرپرستی و نگهداری آن بچه بود و چیز بخشیده شده را قبض کرد، باز هم درست است و هبه صورت میگیرد.
س: اگر به بچه ای بیپدر [یتیم]، چیزی بخشیده شد، و مادرش آن چیز بخشیده شده را قبض کرد، در این صورت حکم چیست؟
ج: چنین هبه ای درست است؛ و حتی اگر بچهی بیپدر و مادر، در آغوش فردی بیگانه پرورش مییافت و آن فرد بیگانه عهدهدار تربیّت و نگهداری او بود و چیزی بدان بچه بخشیده شد و آن فرد بیگانه آن را قبض کرد، باز هم جایز است.
س: اگر خود بچهی کوچک به قبض هبه دست یازید، آیا هبه صورت میگیرد؟
ج: اگر چنانچه بچه به سنّ تمییز و تشخیص رسیده بود و هبه را قبض نمود، در این صورت هبه صورت میگیرد؛ و اگر به سنّ تمییز و تشخیص نرسیده بود، (مطابق آن چه پیشتر گفته شد،) لازم است تا ولیّ و سرپرست وی، هبه را قبض نماید.
س: اگر دو نفر، خانه ای را برای یک نفر هبه کنند؛ یا یک نفر، خانه ای را برای دو نفر هبه نماید، در این صورت حکم آن چیست؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / : اگر دو نفر، خانه ای را برای یک نفر هبه کنند، چنین هبه ای درست میباشد؛ و چنانچه یک نفر، خانه ای را برای دو نفر هبه نماید، چنین هبه ای درست نمیباشد.
و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که هبه در هر دو صورت، درست میباشد.
س: آیا دادن عوض در هبه درست میباشد؟
ج: «هبه» به شرط دادن عوض درست میباشد؛ و در این صورت ردّ و بدل نمودن هر دو عوض معتبر میباشد؛ از این رو هر گاه دو طرف، دو عوض را ردّ و بدل نمودند، قرارداد هبه درست میگردد، و این کار در حکم «داد و ستد و خرید و فروش» میباشد که هر دو طرف میتوانند هر دو عوض را به خاطر «خیار عیب» و «خیار رؤیت» به صاحبش باز گردانند، و در هر دو عوض، شفعه نیز واجب میگردد.
س: اگر فردی به کسی دیگر کنیزی را بخشید و جنین داخل شکم کنیز را (برای خود) مستثنی ساخت، در این صورت حکم این استثنا چیست؟
ج: در این صورت «هبه» صحیح، و «استثنا» باطل میباشد.
س: حکم پشیمان شدن و پس گرفتن هبه چیست؟
ج: اگر برای فردی بیگانه چیزی را بخشیده بود، در آن صورت میتواند هبهاش را پس بگیرد؛ و در چند صورت نمیتواند هبهاش را از شخص بیگانه پس بگیرد؛ و آن چند صورت عبارتند از:
· در مقابل هدیه، عوضی را گرفته باشد.
· فردی که چیزی بدو بخشیده شده، چیزی را در شیء هبه شده افزوده باشد که جزء لایَنفک و جداناشدنی آن قرار گرفته باشد.
· یکی از هبهکننده یا فردی که چیزی بدو بخشیده شده، وفات نماید.
· چیز بخشیده شده از ملکیّت و تصرّف کسی که آن چیز بدو هبه شده، خارج گردد.
و رجوع در هبه، گر چه با مراعات این شرائط درست میباشد، ولی نباید فراموش کرد که پشیمان شدن و پس گرفتن هبه، به شدت مکروه (مکروه تحریمی) میباشد؛ زیرا پیامبر ج فرمودند:
«العائد فی هبته کالکلب یعود فی قیئه، لیس لنا مثل السوء»[2]؛ «آن کسی که از هبهاش پشیمان میشود و آن را پس میگیرد، مانند سگی است که استفراغ خود را میخورد؛ و ذکر کردن مثال زشت، شایستهی ما نیست».
[و از زید بن اسلم از پدرش روایت است: از عمر بن خطاب س شنیدم که میگفت: اسبی را در راه خدا بخشیدم. کسی که اسب را بدو داده بودم، از آن به خوبی مواظبت نمیکرد، خواستم که اسبم را از او بخرم، گمان کردم که او میخواهد اسب را به قیمتی ارزان بفروشد. دربارهی خرید این اسب از پیامبر ج سؤال کردم. پیامبر ج فرمود: «لاتشتره وان اعطا که بدرهم واحد، فان العائد فی صدقته کالکلب یعود فی قیئه»؛ «آن را خریداری مکن، اگر چه به یک درهم به تو بفروشد، چون کسی که از صدقهاش پشیمان میشود، مانند سگی است که استفراغش را میخورد». بخاری و مسلم]
س: به چه علت موضوع «پشیمان شدن و پس گرفتن هبه» را به شخص بیگانه مقیّد نمودید؛ و اگر چنانچه برای کسی از خویشاوندان خود چیزی را بخشید، آیا میتواند هبهاش را از آنها پس بگیرد؟
ج: هر گاه چیزی را به یکی از خویشاوندانِ محرم خویش ببخشد، در آن صورت نمیتواند هبهاش را از آنها پس بگیرد؛ و اگر یکی از زن و شوهر، چیزی را به همدیگر بخشیدند، باز هم نمیتوانند آن را از یکدیگر پس بگیرند.
س: پیشتر بیان نمودید که اگر فرد هبهگیرنده در مقابل هبه، عوضی را به فرد هبهدهنده بدهد، در آن صورت هبهدهنده نمیتواند هبهاش را پس بگیرد؛ حال سؤال اینجاست که معنا و مفهوم «عوضی که مانع پس گرفتن هبه» میشود چیست؟
ج: صورت عوضی که مانع پس گرفتن هبه میشود، بدین گونه است که فرد هبهگیرنده به فرد هبهدهنده بگوید: «این چیز را در عوض هبهی خویش بگیر»؛ یا بگوید: «این چیز را به جای هبهی خویش بگیر»؛ یا بگوید: «این چیز را در مقابل هبهی خویش بگیر»؛ پس هر گاه فرد هبهگیرنده عوض را به فرد هبهدهنده بدهد، و هبهدهنده نیز آن را قبض بکند، در آن صورت «رجوع در هبه» ساقط میگردد.
و همچنین اگر فرد بیگانه ای از طرف فرد هبه گیرنده، عوضی را به شخص هبهدهنده - از روی احسان و بخشش - بدهد و شخص هبهدهنده آن عوض را قبض نماید، در این صورت نیز حق رجوع وی در هبه ساقط میگردد.
س: اگر فرد هبهگیرنده در مقابل هدیه، عوضی را به هبهدهنده داد؛ سپس در نیمی از چیز بخشیده شده، حقداری پیدا شد و در آن ادعای حق نمود؛ در این صورت آیا صاحب عوض (هبه گیرنده) میتواند چیزی را از هبهدهنده بگیرد؟
ج: در این صورت نصف عوض را میتواند از هبهدهنده بگیرد.
س: اگر چنانچه در نیمی از عوض، حقداری پیدا شد و در آن ادعای حق نمود، در این صورت آیا هبهدهنده میتواند چیزی را از هبهگیرنده بگیرد؟
ج: در این صورت فرد هبهدهنده نمیتواند چیزی را از هبهگیرنده بگیرد؛ مگر آن که باقی ماندهی عوض را به هبهگیرنده بازگرداند؛ در آن صورت میتواند تمامی هبه را باز پس بگیرد.
س: آیا برای صحّت «رجوع در هبه»، مراعات کردن شرائطی هم لازم میباشد؟
ج: در صورتهایی که رجوع در هبه جایز میباشد؛ مراعات کردن یکی از این دو امر در صحّت «رجوع در هبه» لازم میباشد:
1- رضایت هبهگیرنده و هبه کننده.
2- حکم قاضی[3].
س: اگر چیز هبه شده، ضایع و تلف گردید؛ سپس برای آن حقداری پیدا شد و در آن ادعای حق نمود؛ از این رو فرد هبهگیرنده ضامن آن هبهی ضایع شده برای حقدار گردید، و تاوان و غرامتش را بدو پرداخت؛ در این صورت آیا فرد هبهگیرنده میتواند برای وصول چیزی که به حقدارِ پرداخت نموده، به فرد هبهدهنده مراجعه نماید؟
ج: هبهگیرنده نمیتواند برای وصول مبلغی که به حقدار هبهی ضایع شده پرداخت نموده است، به فرد هبهدهنده مراجعه نماید.
س: برای این که فقیر، مال صدقه را در ملکیّت و تصرّف خود درآورد، آیا در حقّ وی، قبض صدقه شرط میباشد؟
ج: صدقه به سان هبه است؛ از این رو بدون قبض صدقه، فقیر مالک آن نمیگردد؛ (ناگفته نماند که) صدقهی چیزهای مشترک که قابل تقسیم نمیباشند، درست نیست.
س: اگر فردی، یک جنس را به دو فقیر صدقه داد، آیا چنین صدقهای درست است؟
ج: چنین صدقه ای درست میباشد.
س: آیا پس گرفتن صدقه (از شخص فقیر) درست میباشد؟
ج: پس از آن که فقیر، صدقه را قبض کرد، برای صدقهدهنده درست نیست تا آن را از او پس بگیرد.
س: از دیدگاه امام ابوحنیفه / ، امام ابویوسف / و امام محمد / ، «عُمری» (بخشش مادام العمر) و «رُقبی» (بخشش پس از مرگ) چه حکمی دارند؟
ج: «عُمری» جایز میباشد[4]؛ و «عُمری» برای شخصِ مورد بخشش میباشد و پس از مرگ او فرزندان و وارثانش هم میتوانند از آن چیزِ بخشیده شده استفاده بکنند؛ و از دیدگاه امام ابوحنیفه / و امام محمد / ، «رُقبی» باطل میباشد[5]؛ ولی امام ابویوسف / بر این باور است که «رقبی» جایز میباشد.[6] [به هر حال، «عُمری» - بخشش مادام العمر - :آن است که مسلمانی منزل، زمین یا درختان میوهی خود را مادام العمر به مسلمانی دیگر هدیه کند. بدین معنی که تا زمانی شخصِ مورد بخشش درحال حیات است از آن استفاده نماید.
عُمری و بخشش مادام العمر براساس فرمودهی رسول خدا ج خطاب به جابر س جایز است؛ آنجا که فرمود: «... هر گاه گفت: این تا زمانی که زنده ای برای تو، تنها به او تعلق میگیرند، و فرزندانش حقی در آن ندارند». مسلم.
و «رُقبی» - بخشش پس از مرگ - آن است که مسلمانی به دیگری بگوید: اگر من پیش از تو مردم خانه ام از آن تو و چنانچه تو پیش از من فوت کردی خانهات متعلق به من باشد.
و بنا بر فرمودهی رسول خدا ج «رُقبی» کراهت دارد. ایشان فرمودند: «برای بدست آوردن هدیه مردم، انتظار نکشید وامروز و فردا نکنید؛ زیرا اموال آنها حق وارثان است». احمد و ابوداود
از طرف دیگر انتظار مرگ دوست و آشنا را کشیدن، با روح برادری و دینی و خویشاوندی ناسازگاراست، و گاهی ممکن است که وسوسههای شیطانی انسان را به کشتن او وادار کند).
[1]- توضیح این که: این چیز را تا زمانی که در قید حیات باشی، برای تو دادم؛ و هر گاه وفات نمودی و چهره در نقاب خاک کشیدی، به من بازگردانیده میشود. و هر گاه آن فرد بمیرد، جنس بخشیده شده به وارثش میرسد؛ و شرط هبهکننده که آن چیز دوباره به او برگردد باطل میباشد.
[2]- بخاری.
[3]- زیرا ملکیّت فرد هبهگیرنده در چیز هبه شده ثابت میباشد؛ از این رو ملکیّت وی جز به رضایت یا به قضاء و فیصلهی قاضی از بین نمیرود.
[4]- «عُمری» آن است که شخصی، منزل خویش را در اختیار فردی دیگر تا زمانی که در قید حیات است، قرار بدهد و چون آن شخصِ مورد بخشش، وفات کرد، منزل به خود صاحب خانه باز گردد؛ در این صورت تملیک شخص مورد بخشش درست میباشد و شرط آن (که بعد از وفات وی، خانه به صاحب خانه - بخشنده - برگردد) باطل میباشد؛ و پیشتر گفتیم که هبه با شروط فاسد، باطل نمیگردد. (هدایه)
[5]- «رُقبی» آن است که شخصی به کسی دیگر بگوید: اگر من پیش از تو مردم، خانهام از آنِ تو و چنانچه تو پیش از من فوت کردی، خانه متعلق به خود من باشد.
[6]- زیرا کسی که میگوید: «خانهام برای تو است»؛ این سخنش بیانگر تملیک است؛ و این که میگوید: «اگر من پیش از تو مردم، خانهام از آنِ تو و چنانچه تو پیش از من فوت کردی، خانه متعلق به خود من است»، شرط فاسد همانند «عمری» میباشد. و دلیل امام ابوحنیفه و امام محمد در جواز «عمری» و ردّ «رقبی» آن است که پیامبر ج عُمری را اجازه فرمودند و رُقبی را ردّ کردند؛ زیرا در نزد امام ابوحنیفه و امام محمد، معنای
«رقبی» این است که اگر من پیش از تو وفات کردم، آن هبه از آن تو است؛ و «رقبی» از مراقبت گرفته شده است، و در رُقبی هر یک منتظراند تا دیگری بمیرد و هبه بدو برسد؛ و پرواضح است که این کار، معلّق نمودن تملیک به خطر میباشد، از این رو باطل میباشد. و چون رُقبی در نزد امام ابوحنیفه و امام محمد درست نمیباشد، از این رو چنین موضوعی حمل بر «عاریت» میگردد؛ زیرا رقبی متضمن انتفاع و بهرهگیری میباشد. (به نقل از هدایه).