س: «عدّه» چیست؟ و چرا «عدّه» به چنین عنوانی نامگذاری شده است؟
ج: هر گاه مردی، همسرش را طلاق «رجعی» یا طلاق «بائن» و یا «طلاق مغلّظ» (طلاق ثلاثه) بدهد؛ یا بدون طلاق در بین زن و مرد جدایی انداخته شود؛ و یا شوهر زن وفات نماید و چهره در نقاب خاک بکشد؛ در این صورتها برای زن درست نیست که با مردی دیگر ازدواج کند، مگر آن که مدّت معیّنی بر آن زن سپری گردد. و این مدّت معیّن، برحسب وضعیّت ماهها و حیضهایی که زنان حساب میکنند، متفاوت میباشد؛ و (علماء و صاحبنظران اسلامی به) همین «مدّت معیّن» (که زن پس از وفات شوهر یا بعد از جدایی از او، برای ازدواج با مردی دیگر منتظر میماند،) «عدّه» میگویند.
و چون زن مطلّقه (یا زنی که شوهرش از او به نحوی از انحاء جدا شده، و یا زنی که شوهرش وفات نموده)، ماهها یا حیضهایی را (پس از طلاق یا بعد از مردن شوهر) میشمارد، «عدّه» را به چنین عنوانی نامگذاری کردهاند.
[به دیگر سخن این که: «عدّه»: از عدد و شمردن گرفته شده است. یعنی روزها و حیضهایی که زن حساب میکند. «عدّه»، نام مدّت زمانی است که زن بعد از وفات شوهرش یا جدایی از او برای ازدواج منتظر میماند؛ و این انتظار با زایمان یا گذراندن حیضها یا سپری کردن ماهها تحقق مییابد.
رعایت عدّه از طرف خانمی که طلاق داده شده یا شوهرش فوت کرده، واجب است؛ امّا خانمی که پس از عقد و قبل از عروسی و ایجاد روابط زناشویی طلاق داده شود، عدّه ندارد و بلافاصه میتواند شوهر کند.
و حکمتهای مراعات عدّه عبارتند از:
1. فراهم شدن فرصتی برای شوهر که بتواند در آن مدّت، همهی فکرهای خود را بنماید و بدون مخارج و هزینه در طلاق رجعی بتواند برای ادامهی زندگی مشترک، همسرش را بازگرداند.
2. مشخص گردیدن وضعیت حامله بودن یا حامله نبودن زن تا از قاطی شدن نسلها با یکدیگر جلوگیری بشود.
3. چنانچه شوهر فوت نموده باشد، زن به عنوان وفاداری نسبت به شوهر خود و اظهار همدردی با خانوادهی او، آن مدّت را از ازدواج امتناع مینماید.
و عدّه دارای انواع مختلفی است که عبارتند از:
1. عدّهی زنی که طلاق داده شده و معمولاً دچار عادت ماهیانه میشود، سه بار عادت ماهیانه و پاک شدن است.
2. عدّهی زن طلاق داده شدهای که به خاطر خردسالی یا سالمندی عادت ماهیانه ندارند، سه ماه کامل است.
3. عدّهی زنی که در ایام بارداری طلاق داده شده، با وضع حمل او پایان مییابد.
4. عدّهی خانمی که به خاطر علّتی معلوم مانند: شیر دادن یا بیماری، یا به سبب علّتی ناشناخته، عادت ماهیانهاش قطع شده، تا عود کردن عادت ماهیانه - هر چند به طول بیانجامد - صبر میکند. و براساس آن عدّهاش را کامل مینماید. و اگر معلوم نبود که به چه علّتی عادت او قطع گردیده، یک سال کامل را به عنوان عدّه مراعات مینماید، نُه ماه آن به خاطر قضیهی حاملگی و سه ماه از آن به خاطر عدّه.
5. عدّهی زنی که شوهرش وفات نموده، چهار ماه و ده روز است.
6. خانمی که «مستحاضه» است؛ یعنی عادت او قطع نمیشود، براساس عادت پیشین خود سه مدت عادت را به عنوان عدّه مراعات میکند، و چنانچه پیشتر، عادت مشخّصی نداشته، مانند زنانی که اولین بار دچار عادت ماهیانه میشوند، یا زنانی که به خاطر سالمندی دچار آن نمیگردند، تنها سه ماه رابه عنوان عدّه رعایت مینماید.
7. عدّهی خانمی که شوهرش مفقود الاثر است و هیچ کس از مکان و مرگ و زندگی او خبر نداشته باشد، آن است که چهار سال به انتظار او بماند، و پس از آن، چهار ماه و ده روز را به عنوان عدّهی فوت شوهرش بگذراند، و پس از آن میتواند ازدواج بنماید].
س: جزئیات و تفاصیل «عدّه»ای را که پیشتر به طور اجمالی بدان اشاره کردید، بیان نمایید؟
ج: [در مورد «عدّه»]، احکام و مسائل زیر را به خاطر بسپار:
1. اگر زنی که طلاق داده شده، از زمرهی زنان آزاد و زنانی که دچار حیض و قاعدگی (عادت ماهیانه) میشوند باشد؛ در آن صورت عدّهی وی «سه حیض کامل» میباشد. [به تعبیری دیگر، عدّهی زنی که طلاق داده شده و معمولاً دچار عادت ماهیانه میشود، سه بار عادت ماهیانه و پاک شدن است. به دلیل فرمودهی خداوند متعال: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ﴾ [البقرة: 228]. «و زنان مطلّقه باید پس از طلاق، به مدت سه بار عادت ماهیانه انتظار بکشند». و «قُرء» همان حیض است؛ به دلیل حدیث عایشه ل که گوید: امحبیبه ل مستحاضه (دائم الحیض) بود؛ از پیامبر ج سؤال کرد؛ پیامبر ج به او دستور داد که در ایام حیض (ایام اَقرائها) نماز نخواند. ابوداود].
2. عدّهی زن طلاق داده شدهای که به خاطر خردسالی یا سالمندی عادت ماهیانه ندارند، «سه ماه کامل» است. [به تعبیری دیگر، اگر زن مطلّقه، به علّت کم سن و سالی یا پیری و یائسگی، دچار حیض و قاعدگی نشود، عدّهی او سه ماه کامل است. خداوند میفرماید: ﴿وَٱلَّٰٓـِٔی یَئِسۡنَ مِنَ ٱلۡمَحِیضِ مِن نِّسَآئِکُمۡ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَٰثَةُ أَشۡهُرٖ وَٱلَّٰٓـِٔی لَمۡ یَحِضۡنَ﴾ [الطلاق: 4]. «و زنانی که از عادت ماهیانه ناامید هستند و همچنین زنانی که هنوز عادت ماهیانه را ندیدهاند، اگر در عدّهی آنها متردّد بودید، بدانید که عدّهی آنان سه ماه است»].
3. عدّهی زنِ آزادِ شوهر مرده که حامله نیز نباشد، چهار ماه و ده روز است. [خداوند بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا...﴾ [البقرة: 234]. «و کسانی که از شما مردان میمیرند و همسرانی از پس خود به جای میگذارند؛ همسرانشان باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند»].
4. زنِ (آزادِ) شوهر مرده یا طلاق داده شده که حامله نیز باشد، عدّهاش وضع حمل او میباشد. [خداوند بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّ...﴾ [الطلاق: 4]. «و عدّهی زنان باردار، وضع حمل آنان است».
مسور بن مخرمه س گوید: «سبیعهی اسلمیه چند شب پس از وفات شوهرش، فرزندی به دنیا آورد. نزد پیامبر ج آمد و از او اجازه خواست که شوهر کند. پیامبر ج به او اجازه داد و ازدواج کرد». بخاری و مسلم.
ناگفته نماند، زنی که قبل از همبستر شدن طلاق داده شود، عدّه ندارد. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَکَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمۡ عَلَیۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ تَعۡتَدُّونَهَاۖ ...﴾ [الأحزاب: 49].
«ای مؤمنان! هنگامی که با زنان مؤمن ازدواج کردید و قبل از همبستری، آنان را طلاق دادید، برای شما عدّهای بر آنان نیست تا حساب آن را نگاه دارید».
خلاصه این که زنان از لحاظ نگاه داشتنِ عدّه، به دو دسته تقسیم میشوند:
1. زنانی که شوهرانشان بمیرند. این گروه به دو دسته تقسیم میگردند:
الف) زنانی که حاملهاند. ایشان تا وضع حمل، عدّه نگاه میدارند.
ب) زنانی که حامله نیستند. اینان چه با ایشان همبستری شده باشد و چه با آنان همبستری نشده باشد، چهار ماه و ده روز عدّه نگاه میدارند.
2. زنانی که شوهرانشان ایشان را طلاق داده باشند. اینان نیز دو گروهند:
الف) زنانی که حاملهاند. چنین زنانی تا وضع حمل عدّه نگاه میدارند.
ب) زنانی که حامله نیستند. اینان هم دو دسته هستند:
1. زنانی که با آنان همبستری نشده است؛ اینان عدّهای ندارند.
2. زنانی که با ایشان همبستری شده است. اینان اگر کسانی بوده که دارای عادت ماهیانه باشند، تنها سه عادت ماهیانه عدّه نگاه میدارند، و اگر کسانی بوده که دارای عادت ماهیانه نباشند؛ یعنی یائسه و یا صغیره باشند، سه ماه تمام عدّه نگاه میدارند].
س: به چه علّت در قضیهی «عدّه»، زن را به «آزاد بودن» مقید نمودید؟ آیا در احکام و مسائلِ پیشین، حکم کنیز با زن آزاد فرق میکند؟
ج: در قضیّهی «عدّه»، زن را بدان خاطر به «آزاد بودن» مقیّد نمودیم که عدّهی کنیزی که دچار حیض و قاعدگی (عادت ماهیانه) میشود، دو حیض و کنیزی که به خاطر خردسالی یا سالمندی و یائسگی، دچار حیض و قاعدگی نشود، عدّهی او یک و نیم ماه، و کنیزِ شوهر مرده [که حامله نیز نباشد]، عدّهاش دو ماه و پنج روز، و کنیز شوهر مرده یا طلاق داده شده که حامله نیز باشد، عدّهی او وضع حملش میباشد.
س: اگر مردی، همسرش را در حال حیض طلاق داد، در این صورت آیا حیضی که در آن طلاق صورت گرفته، از جملهی سه حیض عدّه محسوب میگردد؟
ج: آن حیضی که در آن، طلاق زن صورت گرفته، از زمرهی سه حیض عدّه، به شمار نمیآید؛ بلکه بر زنِ طلاق داده شده لازم است که پس از حیضی که در آن، طلاق وی صورت گرفته، سه حیض کاملِ دیگر، عدّه نگاه دارد.
س: اگر مردی در بیماری وفاتش، همسر خویش را طلاق داد؛ سپس شوهر در ایّام عدّهی زن وفات کرد، در این صورت زنِ طلاق داده شده، کدام یک از دو عدّه (عدّهی طلاق یا عدّهی وفات) را نگاه دارد؟
ج: امام ابوحنیفه / و امام محمد / بر این باورند که در این صورت بر زن لازم است تا طولانی ترین و دورترین یکی از این دو عدّه را نگاه دارد[1] (یعنی هر کدام از این دو عدّه - عدّهی طلاق یا عدّهی وفات - که بیشتر و طلانی تر بود، همان را به عنوان عدّه، نگاه دارد).
س: مراد از «طولانیترین و دورترین یکی از دو عدّهی طلاق یا وفات» چیست؟
ج: مراد این است که اگر چنانچه عدّهی وفات، طولانی و بیشتر بود، عدّهی وفات را نگاه دارد؛ و اگر چنانچه عدّهی طلاق طولانی و بیشتر بود، در آن صورت عدّهی طلاق را نگاه دارد[2].
س: در سپری نمودن طولانی ترین و بیشترین یکی از دو عدّهی وفات یا طلاق، چه فایدهای برای زن وجود دارد؟
ج: فایده و فلسفهی سپری نمودن طولانیترینِ یکی از دو عدّهی وفات یا طلاق، در این قضیّه نهفته است که زن تا زمانی که در عدّه باشد، از شوهرش ارث میبرد؛ از این رو طولانی شدن عدّه برای زن، مفیدتر و سودمندتر میباشد.
س: اگر فردی، همسر کنیزش را طلاق رجعی داد؛ سپس در حالی که او در حال گذراندن عدّهاش بود، پیش از سپری شدن عدّهاش، اربابش او را آزاد ساخت؛ در این صورت آن کنیز کدام نوع از عدّه را نگاه دارد؟ عدّهی زن آزاد یا عدّهی کنیز؟
ج: در این صورت عدّهی کنیز به عدّهی زن آزاد تغییر میکند؛ از این رو بر او لازم است که عدّهی زن آزاد را کامل نماید[3].
س: اگر کنیزی از قید بردگی آزاد شد، و این آزادی وی در حالی صورت گرفت که او در حال گذراندن عدّهی طلاقِ «بائن»، یا عدّهی طلاق «مغلّظ» (طلاق سه گانه)، و یا عدّهی وفات بود؛ در آن صورت پس از آزادی، چگونه باید عدّهی خویش را سپری نماید؟
ج: در این صورت عدّهی کنیز را کامل نماید؛[4] و عدّهاش به عدّهی زنان آزاد، تغییر نمییابد.
س: اگر زنی از حیض و قاعدگی ناامید شد (یعنی یائسه شد)؛ و شوهرش او را طلاق داد؛ از این رو عدّهاش را با شمارش ماهها سپری نمود؛ سپس خون را دید (یعنی حیض شد)؛ در آن صورت چگونه باید عدّهی خویش را سپری نماید؟
ج: در این صورت بر چنین زنی لازم است که عدّهاش را بر مبنای «حیض» از سر بگیرد؛ و بدین ترتیب آن چه از عدّهاش (به وسیلهی شمارش ماهها) سپری شده، باطل و بیاعتبار میگردد.
س: اگر فردی با «نکاح فاسد»[5]، زنی را در عقد زناشویی خویش درآورد؛ و در این نکاح فاسد، با او جماع و آمیزش جنسی نمود؛ سپس قاضی آنها را از یکدیگر جدا نمود؛ و یا شوهر وفات نمود؛ در این صورت زن چگونه باید عدّهی خویش را سپری نماید؟
ج: اگر این زن از زنانی باشد که دچار حیض و قاعدگی میشوند[6]؛ عدّهی او سه حیض است؛ و اگر (به علّت کم سن و سالی یا پیری و یائسگی)، دچار حیض و قاعدگی نمیشود، در آن صورت عدّهی او سه ماه است؛ و اگر از شوهرش حامله باشد، در آن صورت عدّهی او وضع حملش است. و هر گاه چنین زنی وضع حمل نمود؛ عدّهاش نیز به پایان میرسد.
س: اگر با زنی از روی شبهه (یا اشتباه) جماع و آمیزش جنسی شد؛ سپس فرد جماع کننده وفات نمود، یا قاضی در میان آن زن و مردِ جماع کننده، جدایی انداخت؛ در آن صورت آیا این زن عدّه دارد؟
ج: آری؛ چنین زنی عدّه دارد و بر او لازم است که سه حیض را برای عدّه نگاه دارد.
س: اگر اربابِ «اُمّ وَلد»[7] وفات کرد و یا او را آزاد ساخت، در این صورت آیا آن «امّ ولد» عدّه دارد؟
ج: آری؛ بر این «امّ ولد» لازم است که عدّه بگذراند؛ و عدّهی وی سه حیض میباشد.
س: اگر ولیّ و سرپرست نوجوانی، او را به عقد نکاحِ زنی درآورد؛ سپس آن نوجوان در حالی وفات نمود که همسرش حامله بود؛ در آن صورت آن زن چگونه باید عدّه نگاه دارد؟
ج: اگر چنانچه آن زن به هنگام وفاتِ شوهرش باردار باشد، در آن صورت عدّهاش وضع حمل او است؛ و اگر بارداریاش پس از وفات او رونما گردد، در آن صورت عدّهاش، چهار ماه و ده روز میباشد.
س: شما پیشتر احکام و مسائلی را پیرامون «عدّه» بیان نمودید؛ حال بفرمایید که شروع «عدّه» از چه زمانی آغاز میگردد؟
ج: شروع «عدّه» در «طلاق»: پس از طلاق؛ و شروع «عدّه» در «وفات شوهر»: پس از وفات؛ و شروع «عدّه» در «جدایی انداختن میان زن و مرد به خاطر فساد در نکاح»: پس از جدایی یا پس از تصمیم مرد جماعکننده بر ترک جماع و آمیزش با آن زن میباشد.
س: اگر مردی همسرش را طلاق داد؛ یا شوهرِ زن وفات کرد؛ و این در حالی است که آن زن نسبت به طلاق خود یا وفات شوهرش چیزی نمیدانست؛ و این موضوع (عدم اطلاع از طلاق یا وفات شوهر) تا پس از به پایان رسیدن مدّت عدّهی آن زن ادامه یافت؛ در این صورت تکلیف عدّهی وی چیست؟
ج: در این صورت با سپری شدن مدّت عدّه، عدّهی زن نیز به پایان میرسد و پس از آن که آن زن نسبت به طلاق خود یا وفات شوهرش اطلاع حاصل نمود، بر او لازم نیست که عدّهی دیگری را نگاه دارد.
س: اگر زنی، طلاق داده شد؛ سپس در حالی که عدّهاش را سپری میکرد، مردی از روی اشتباه با او جماع و آمیزش جنسی نمود؛ در این صورت آیا بر آن زن لازم است که عدّهاش را از سر بگیرد؟
ج: در این صورت عدّهاش را از سر نگیرد؛ بلکه بر او لازم است که عدّهی دیگری را نگاه دارد؛ و در این صورت هر دو عدّه، با هم تداخل میشوند.
س: صورت «تداخل دو عدّه» چگونه است؟
ج: صورت «تداخل دو عدّه» بدین ترتیب است که: حیضی را که زن میبیند، از هر دوی آنها (هم از طلاق و هم از جماع و آمیزش جنسی) محسوب میگردد؛ از این رو هرگاه عدّهی اول به پایان برسد، و عدّهی دوم تکمیل نگردد، در آن صورت بر زن لازم است تا باقی ماندهی آن را به اتمام برساند[8].
[در اینجا بر خود لازم میدانم تا دربارهی «تداخل چند عدّه» نکاتی را بیان دارم: گاهی ممکن است چند عدّه همزمان با هم پیش بیایند:
1. خانمی که به صورت طلاق رجعی از همسرش جدا شده، چنانچه همسر او پیش از پایان عدّهی طلاق، وفات نماید، عدّهی طلاق به عدّهی وفات تغییر پیدا میکند؛ یعنی چهار ماه و ده روز را به عنوان عدّهی وفات رعایت مینماید؛ زیرا در طلاق رجعی، زن حکم همسر را دارد و از شوهرش ارث میبرد؛ اما در طلاق «بائن» چنانچه شوهر فوت نماید، عدّهی طلاق به عدّهی وفات تبدیل نمیگردد؛ زیرا زنِ طلاق داده شده به صورت «بائنه» از شوهرش ارث نمیبرد.
2. خانمی که میخواهد به وسیلهی عادت ماهیانه، عدّه را مراعات کند، و پس از یکی یا دو بار عادت ماهیانه، برای بار سوم عادت ماهیانهی او قطع میشود و بار دیگر تکرار نمیگردد، در این صورت به جای سه بار عادت ماهیانه، سه ماه کامل را به عنوان عدّه رعایت مینماید.
3. دختر خانمی که تا هنگام طلاق، عادت ماهیانه به خود ندیده و میخواهد با سه ماه صبر کردن، عدّهاش را رعایت کند، اما پس از یکی دو ماه دچار عادت ماهیانه گردید، عدّهی ماهیانه به عادت ماهیانه تبدیل میشود.
4. هر گاه خانم طلاق داده شدهای به وسیلهی عدّهی سه ماهه، یا سه بار عادت ماهیانه، میخواست عدّه را نگاه دارد، اما در اثنای آن متوجه حامله بودن خود شد، از آن به بعد، بایستی عدّه را تا وضع حمل مراعات نماید].
س: اگر مردی همسرش را طلاقِ «بائن» داد؛ سپس در ایام عدّهاش دوباره با او ازدواج نمود؛ و پیش از آن که با او همبستری و آمیزش جنسی نماید، طلاقش داد؛ در این صورت آیا بر زن لازم است که عدّهاش را از سر بگیرد؟
ج: امام ابوحنیفه / بر این باور است که باید عدّهاش را از سر بگیرد؛ ولی امام محمد / بر آن است که برای آن زن، اتمام عدّهی اول کافی است و لازم نیست که عدّهاش را از سر بگیرد.
س: در مسئلهی پیشین، آیا برای زن مهریّهای نیز واجب میگردد؟
ج: آری؛ از دیدگاه امام ابوحنیفه / برایش مهریّهی کامل واجب میگردد؛ و امام محمد / بر آن است که برای این زن، نصف مهریّه تعلّق میگیرد.
س: آیا بر زن مطلّقه یا شوهر مرده، علاوه از نگاه داشتن عدّه، چیز دیگری نیز واجب است؟
ج: اگر زن مطلّقه یا شوهر مرده، بالغ و مسلمان باشد، در آن صورت بر وی لازم است تا در ایام عدّه، در سوگ («اِحداد») بنشیند.
س: «اِحداد» (سوگ) چیست؟
ج: «اِحداد» یا عزادار بودن: آن است که (خانمی که طلاق داده شده، یا شوهرش فوت نموده، بر او لازم است تا در مدت عدّهی چهار ماه و ده روز، یا تا وضع حمل، و یا تا پایان سه حیض یا سه ماه)، از بوی خوش و آرایش نمودن پرهیز نماید؛ بدون عذر، حناء نیز به کار نگیرد؛ لباسهای رنگ شده به «ورس» و «زعفران» را نپوشد؛ به موهایش روغن نمالد؛ و بدون عذر به چشمانش سرمه نکشد.
[به هر حال؛ «اِحداد» یا عزاداربودن آن است که: خانمی شوهرش فوت نموده، در مدّت عدّهی چهار ماه و ده روز، یا تا وضع حمل، از هر گونه خودآرایی و خودنمایی که زمینهی جلب توجه مردان را به او فراهم کند، پرهیز نماید.
و اِحداد و عزادار بودن خانم شوهر مرده، در طول مدّت عدّه، واجب است و بایستی از پوشیدن لباس زیبا و خودآرایی، و استفاده از عطر و بوی خوش و زیورآلات خودداری کند؛ زیرا رسول خدا ج فرمودهاند: «زنی که به خداوند و روز قیامت باور دارد نباید بیش از سه روز عزادار باشد؛ اما خانمی که شوهرش فوت کرده، برای فوت شوهرش چهار ماه و ده روز را عزاردار میماند». بخاری.
همچنین لازم است که زنان شوهر مرده که در حال گذراندن عزا هستند، در طول مدت عدّه بدون ضرورت از منزل خود خارج نشوند؛ خلاصه این که: بر زن شوهر مرده واجب است که تا پایان عدّهاش، در سوگ (اِحداد) بنشیند. و «اِحداد» (سوگ) عبارت است از: ترک آرایش و بوی خوش و عدم استفاده از جواهرات و لباسهای رنگارنگ و عدم به کار بردن حناء و سرمه.
امّ عطیّه ل گوید: «ما نهی میشدیم از این که برای مردههایمان بیش از سه روز اِحداد کنیم؛ مگر برای فوت شوهر که چهار ماه و ده روز احداد میکردیم؛ از سرمه و بوی خوش استفاده نمیکردیم و لباس رنگارنگ نمیپوشیدیم مگر لباس یمنی. و وقتی که از حیض پاک میشدیم و غسل میکردیم به ما اجازه داده میشد که تکهای بخور (مادهای خوشبو) به کار ببریم تا بوی بداثر خون را از بین ببرد و از تشییع جنازه نیز نهی میشدیم». بخاری و مسلم.
و ام سلمه ل گوید: «زنی که شوهرش فوت کرده است باید از پوشیدن لباسهای زرد و قرمز و استفاده از جواهرآلات و حناء و سرمه خودداری کند.» ابوداود و نسایی].
س: شما در مسئلهی پیشین، زنِ طلاق داده شده یا شوهر مرده را مقیّد به این کردید که بالغ و مسلمان باشند؛ از این رو اگر زن طلاق داده شده یا شوهر مرده، کافر یا خردسال (نابالغ) باشند، در آن صورت آیا حکم آنها در این مورد با زن بالغ و مسلمان فرق میکند؟
ج: ما قضیّهی زنِ طلاق داده شده یا شوهر مرده را از آن جهت به «بلوغ» و «اسلام» مقیّد نمودیم که بر زنان کافر و نابالغ، «اِحداد» (و سوگ) نیست.
س: حکم «اِحداد» (سوگِ) کنیز در ایّام عدّهاش چگونه است؟
ج: اگر کنیزی که شوهرش وفات نموده و یا دو طلاق (طلاق مغلّظ) داده شده است، مسلمان و بالغ باشد، در آن صورت بر وی لازم است که (تا پایان عدّهاش) در سوگ (اِحداد) بنشیند، و از هر گونه خودآرایی و خودنمایی که زمینهی جلب توجّه مردان را به او فراهم کند، پرهیز نماید.
ولی اگر اربابِ آن کنیز وفات نمود و این در حالی بود که آن کنیز، «امّ ولد» وی میباشد، در آن صورت بر وی لازم نیست که در سوگ (اِحداد) بنشیند.[9]
حکم بیرون شدن از خانه (برای زنانِ طلاق داده شده یا شوهر مرده در ایام عدّه)
س: آیا به زنانِ طلاق داده شده یا شوهر مرده، علاوه از «اِحداد»، حکم دیگری نیز تعلّق میگیرد؟
ج: برای زنی که طلاق رجعی یا سه طلاق داده شده است، درست نیست که (در طول مدّت عدّه، بدون ضرورت) شب یا روز از خانهاش بیرون شود؛ و برای زن شوهر مرده درست است که روز و قسمتی از شب را از خانه بیرون شود؛ ولی باید توجه داشت که نباید شب را در جایی دیگر غیر از خانهاش بگذارند (و بر او لازم است که به منزل خویش بازگردد و شب را در آنجا بماند)[10].
خداوند متعال:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِی لَعَلَّ ٱللَّهَ یُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ أَمۡرٗا١﴾ [الطلاق: 1].
«ای پیامبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عدّه (یعنی آغاز پاک شدن زن از عادت ماهیانهای که شوهرش در آن با او نزدیکی نکرده باشد) طلاق دهید، و حساب عدّه را نگاه دارید (و دقیقاً ملاحظه کنید که زن، سه بار ایام پاکی خود از حیض را به پایان رساند، تا نژادها آمیزهی یکدیگر نشود)، و از خدا که پروردگار شما است بترسید و پروا کنید (و اوامر و نواهی او را به کار بندید، به ویژه در طلاق و نگهداری زمان عدّه). زنان را (بعد از طلاق، در مدّت عدّه) از خانههایشان بیرون نکنید، و زنان هم (تا پایان عدّه، از منازل شوهرانشان) بیرون نروند، مگر این که زنان کار زشت و پلشت آشکاری (همچون زنا و فحّاشی و ناسازگاری طاقتفرسا با شوهران یا اهل خانواده) انجام دهند (که ادامهی حضور ایشان در منازل، باعث مشکلات بیشتر گردد). اینها قوانین و مقرّرات الهی است و هر کس از قوانین و مقرّرات الهی پا فراتر نهد و تجاوز کند، به خویشتن ستم میکند (چرا که خود را در معرض خشم قرار میدهد و به سعادت خویش لطمه میزند). تو نمیدانی، چه بسا خداوند بعد از این حادثه، وضع تازهای پیش آورد (و ماندن زن در خانه زمینهساز پشیمانی شوهر و همسر و رجوع آنان به یکدیگر گردد و ابرهای تیره و تار کینه و کدورت از آسمان زندگی ایشان به دور رود، و مهر و محبّت، فضای سینهها را لبریز کند و فرزندان از دامن عطوفت مادری بیبهره نمانند)»].
س: اگر شوهرِ زنی وفات نماید و این در حالی بود که برای آن زن حصّهی میراثش از خانوادهی شوهرش کفایت میکند؛ در این صورت آیا این زن میتواند آن خانه را ترک نماید و به منزل پدر ومادر خود و یا به منزل کسی دیگر برود؟
ج: در این صورت بدون عذر نمیتواند خانهی شوهرش را ترک کند و به منزل پدر و مادر و یا به منزل کسی دیگر برود.
س: اگر برای زنِ شوهر مرده، حصّهی میراثش از خانهی شوهر کفایت نکند و ورثهی میّت نیز او را از سهمشان بیرون نمایند، در این صورت آیا این زن میتواند خانهی شوهرش را ترک نماید و به منزل پدر و مادر و یا به منزل کسی دیگر نقل مکان نماید؟
ج: آری؛ در این صورت برایش جایز است که از خانهی شوهرش به منزل پدر و مادر و یا به منزل کسی دیگر نقل مکان نماید.
س: آیا برای مسلمان درست است تا از زنی خواستگاری نماید که در حال گذراندن عدّهی وفات شوهرش میباشد؟
ج: مردان مسلمان نمیتوانند به طور آشکار و بیپرده از زنان شوهر مرده که در عدّه به سر میبرند خواستگاری نمایند؛ ولی گناهی بر آنان نیست که به طور کنایه از زنانی که شوهرانشان فوت کردهاند و در عدّه به سر میبرند، خواستگاری کنند.[11] [خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٣٥﴾ [البقرة: 235].
«و گناهی بر شما (مردان) نیست که به طور کنایه از زنانی (که شوهرانشان فوت کردهاند و در عدّه به سر میبرند) خواستگاری کنید، و یا در دل خود تصمیم بر این کار را بگیرید (بدون این که آن را اظهار نمایید)، خداوند میدانست شما آنان را یاد خواهید کرد (و این گرایش فطری مردان نسبت به زنان است و خداوند با خواستهی طبیعی شما به شکل معقول مخالف نیست) ولی به آنان پنهانی وعدهی زناشویی ندهید، مگر این که به طرز پسندیدهای (و به طور کنایه) اظهار کنید (اما در همه حال) اقدام به ازدواج ننمایید تا عدّهی آنان به سر آید، و بدانید که خداوند آن چه را در دل دارید میداند، پس از (مخالفت فرمان) او خویشتن را برحذر دارید و بدانید که بیگمان خداوند بس آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان شتاب نمیکند)»].
س: اگر مردی ذمّی، همسر ذمّیاش را طلاق بدهد؛ یا شوهر زنِ ذمّی وفات نماید، در این صورت حکم عدّهی زن ذمّی چگونه است؟
ج: در صورتی که مرد ذمّی، همسر ذمّیاش را طلاق دهد، یا شوهر زنِ ذمّی وفات نماید، اگر زن ذمّی باردار نباشد،[12] عدّهای ندارد و اگر باردار باشد، عدّه دارد.
س: اگر فرد مسلمان، همسرش را که از اهل کتاب (یهود یا نصاری) است طلاق بدهد؛ یا شوهرِ زن کتابی، وفات نماید؛ در آن صورت آیا این زن کتابی، عدّه دارد؟
ج: آری؛ چنین زنی عدّه دارد؛ خواه باردار باشد یا باردار نباشد، در هر دو صورت عدّه دارد. از این رو برای هیچ کس درست نیست که پیش از سپری شدن عدّهاش با او ازدواج نماید.
س: اگر زنی از طریق زنا باردار شد و با وجود این میخواهد با مردی ازدواج نماید؛ آیا چنین کاری برایش جایز است؟
ج: اگر چنانچه این زن با مردی ازدواج نماید، ازدواجش درست است؛ ولی شوهرش نمیتواند تا وضع حمل، با او نزدیکی و آمیزش جنسی نماید؛ ودر صورتی که نکاح کننده همان فرد زناکار باشد که در نتیجهی زنای او، این زن باردار شده است، در آن صورت میتواند پس از ازدواج با آن زن، جماع و آمیزش جنسی نماید.
س: نسب فرزندان به پدرانشان، چگونه ثابت میگردد؟
ج: اگر فردی با زنی ازدواج کرد؛ و او نیز در مدت شش ماه قمری یا بیشتر از آن، نوزادی را به دنیا آورد؛ در آن صورت نسب آن نوزاد از پدرش ثابت میگردد. و در ثبوت نسب آن نوزاد از پدرش، فرقی نمیکند که شوهر زن، بدان نوزاد اعتراف نماید و یا سکوت کند.
و اگر چنانچه آن زن، در مدّت کمتر از شش ماه قمری پس از ازدواج، نوزادی را به دنیا آورد، در آن صورت نسب آن نوزاد از پدرش ثابت نمیگردد.
س: گاهی این امکان وجود دارد که زن با کسی زنا کرده و در نتیجهی زنا باردار شده باشد؛ در این صورت چگونه نسب نوزاد از شوهرش ثابت میگردد؟
ج: نسب نوزاد از شوهر آن زن ثابت میگردد و در این مورد چنین احتمالی اعتبار ندارد؛ تا جایی که اگر آن زن حقیقتاً با کسی زنا کرده باشد، باز هم نسب نوزادش از شوهرش ثابت میگردد؛ مشروط بر آن که «مدّت بارداری» احتمال این که در این مدت از شوهرش باردار بشود را داشته باشد. پیامبر ج میفرمایند:
«الولد للفراش وللعاهر الحجر»[13]؛ «فرزند از شوهر است و برای زناکار و بدکار، سنگسار است».
و اگر چنانچه شوهر زن، نسب نوزاد را از خود نفی کند و نقش خود را در حامله شدن زن انکار نماید، در آن صورت قضیّهی «لعان» پیش میآید؛ و معنی و کیفیّت «لعان» نیز به زودی در بابش - به خواست خدا - ذکر خواهد شد.
س: اگر زنی، نوزادی را متولد کرد، و شوهرش تولّد نوزاد را از آن زن انکار نمود؛ در این صورت ولادت آن بچه از مادرش چگونه ثابت میگردد؟
ج: در این صورت ولادت آن نوزاد از مادرش با شهادت و گواهی یک زن دیگر ثابت میگردد.
س: شما در احکام پیشین، حکم شرعی، در مورد ثبوت نسب نوزاد از شوهری را بیان کردید که همسرش را طلاق نداده است؛ حال به جزئیات و تفاصیل ثبوتِ نسبِ نوزاد از شوهری بپردازید که همسرش را طلاق داده است؟
ج: جزئیات و تفاصیل ثبوت نسبِ نوزاد از شوهری که همسرش را طلاق داده است به شرح ذیل میباشد؛ آنها را خوب به خاطر بسپار:
1. زنی که طلاق رجعی داده شده است، اگر نوزادش را در مدّت دو سال یا بیشتر از آن به دنیا آورد، نسب نوزادش از شوهرش ثابت میگردد؛ البته تا زمانی که به سپری شدن عدّهی خویش اقرار نکند. و در صورت دوّم گفته میشود که شوهرش در ایّام عدّه، با او جماع و آمیزش جنسی نموده و بدو رجوع نموده است.
2. زنی که طلاق رجعی داده شده است، اگر نوزادش را در مدّت کمتر از دو سال به دنیا آورد، نسب نوزادش از شوهرش ثابت میگردد و زن نیز از شوهرش جدا میگردد.
3. زنی که سه طلاق داده شده است؛ اگر نوزادش را در مدت کمتر از دو سال به دنیا آورد، نسب نوزادش از شوهری که او را طلاق داده است، ثابت میگردد.
و اگر چنانچه نوزادش را پس از گذشت دو سالِ کامل - پس از روز جدایی میان او و شوهرش - به دنیا آورد، در آن صورت نسب نوزادش از شوهرش ثابت نمیگردد مگر آن که شوهرش ادعای ثبوت نسبِ آن نوزاد را از خودش بکند.
4. زنِ شوهر مرده، نسب نوزادش از شوهرش، از هنگام وفات تا سپری شدن دو سال کامل ثابت میگردد.
5. اگر زنی که در ایّام عدّه است به پایان یافتنِ ایّام عدّهی خود اعتراف کرد؛ سپس در مدّت کمتر از شش ماه نوزادی را به دنیا آورد؛ نسب نوزادش از شوهرش ثابت میگردد.
و اگر نوزادش را در مدت شش ماه به دنیا آورد، در آن صورت نسب نوزادش از شوهرش ثابت نمیگردد.
س: آیا برای ثبوتِ نسبِ نوزادِ زنی که در عدّه است، علاوه از آن چه که از «زمان» ذکر شد، شرط دیگری نیز وجود دارد؟
ج: امام ابوحنیفه / برای ثبوت نسب نوزاد زنی که در عدّه است، علاوه از آن چه که از «زمان» ذکر شد، مراعات شرط دیگری را نیز ضروری میداند؛ و آن این که: دو مرد یا یک مرد و دو زن، به ولادت نوزاد از آن زن، گواهی بدهند؛ و در دو صورت نسب نوزاد از پدرش بدون گواهیِ شاهدان ثابت میگردد:
1. بارداری زن ظاهر و آشکار باشد.
2. شوهر به ثبوت نسبِ نوزاد از خودش اعتراف نماید.
و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورندکه در تمامیِ صورتهای مزبور، نسب نوزاد از شوهر آن زن، با گواهی یک زن ثابت میگردد.
فایده: حداکثر مدت بارداری، دو سال و حداقل آن، شش ماه میباشد.
[1]- امام ابویوسف / گوید: عدّهی چنین زنی، سه حیض میباشد. و این اختلاف امام ابوحنیفه / و امام محمد با امام ابویوسف در صورتی تبلور پیدا میکند که طلاق زن، طلاق بائن یا طلاق سه گانه (مغلّظ) باشد؛ ولی اگر طلاق رجعی باشد، در آن صورت همه بر این قضیه اتفاق نظر دارند که بر زن لازم است که عدّهی وفات را نگاه دارد. (به نقل از هدایه)
[2]- تا جایی که اگر پیش از سپری شدن چهار ماه (و ده روز)، سه بار حیض شد، در آن صورت عدّهاش به پایان نمیرسد؛ بلکه عدّهاش زمانی به پایان میرسد که چهار ماه و ده روز را سپری نماید.
[3]- در کتاب «درالمختار» چنین آمده است: کنیز، عدّهی خویش را همانند عدّهی زن آزاد کامل نماید. علامه ابن عابدین شامی گوید: نویسندهی «درالمختار» (در عبارت پیشین)، اشاره به این قضیه نموده که بر کنیزِ آزاد شده، لازم نیست که عدّهی زن آزاد را از سر بگیرد، بلکه عدّهاش به عدّهی زنان آزاد تغییر میکند. بدین معنی که عدّهاش را به مدتی که سپری شده است بنا نماید. و اگر چنانچه کنیز از زمرهی زنانی بود که (به خاطر خردسالی یا سالمندی و یا یائسگی) دچار حیض و قاعدگی نمیشد، در آن صورت سه حیض یا سه ماه را کامل نماید. (2/605)
[4]- یعنی دو حیض، یا یک ماه و نیم و یا دو ماه و پنج روز را کامل نماید؛ بدون آن که عدّهاش به عدّهی زنان آزاد انتقال یابد. و این قضیه بدان خاطر است که در طلاق رجعی، عقد نکاح وجود دارد؛ در حالی که در طلاق بائن یا طلاق مغلّظ و پس از وفات شوهر، عقد نکاح وجود ندارد. و عبارت «در طلاق رجعی، عقد نکاح وجود دارد»: بیانگر و روشنگر تفاوت میان آنها میباشد. توضیح این که: پس از طلاق رجعی، عقد نکاح از همهی جوانب باقی و پابرجا است، و با آزاد شدن کنیز: ملکیّت شوهر بر او کامل میگردد؛ و مقدار شرعی عدّه نیز در ملکیّت کامل، سه حیض میباشد؛ بر خلاف طلاق بائن یا وفات شوهر؛ زیرا که ملکیّت نکاح در آنها پیش از آزادی کنیز به طور کلی از بین میرود. (ر.ک: درالمختار با ردالمختار 2/605 و 606)
[5]- مراد از این قول نویسنده که گفت: «زنی که با نکاح فاسد در عقد زناشویی کسی درآید»: این است که مردی با زنی بدون شاهد نکاح نماید؛ و یا این که همسر کسی دیگر را به عقد زناشویی خویش درآورد در حای که شوهر دوّم نداند که آن زن شوهردار میباشد. و اگر شوهر دوم میدانست که آن زن شوهردار است، و دانسته با او جماع و آمیزش جنسی نمود، در آن صورت نگاه داشتن عدّه بر زن واجب نمیگردد؛ زیرا او با آن زن زنا کرده است؛ از این رو بر شوهر (اول) آمیزش با آن زن حرام نمیباشد. و زنی که از روی «شبهه» با او جماع و همبستری صورت گرفته، همانند زنی است که از روی اشتباه شب را در بستر غیرشوهرش بگذراند. (یعنی به گمان آن که آن مرد شوهرش است، شب را در بستر او بگذارند ولی بعداً متوجه شود که آن مرد شوهرش نیست). به نقل از فتح القدیر.
[6]- این موضوع در صورتی تبلور پیدا میکند که زن، آزاد باشد. ولی اگر زن، کنیز بود در آن صورت (اگر از زنانی باشد که قاعده میشوند)، عدّهاش دو حیض، و (اگر از زنانی باشد که به خاطر خردسالی یا سالمندی قاعده نمیشوند)، عدّهاش یک ماه و نیم، و (اگر از زنانی باشد که از شوهرش حامله است)، عدّهاش وضع حمل میباشد. و عدّهی وی برحسب اختلاف حالات زن، فرق میکند.
[7]- «امّ ولد»: مادر فرزند. کنیزی که از مولایش آبستن شده و دارای فرزند باشد. [مترجم]
[8]- مراد این است که اگر (در عدّهی طلاق) پس از حیض اول، با او جماع کرده شده بود؛ در آن صورت بر او لازم است تا برای تکمیل حیض اول، دو حیض دیگر را نیز سپری نماید، و آن دو حیض نیز از عدّهی دوم وی نیز محسوب میگردد. از این رو اگر پس از این دو حیض، یک بار دیگر حیض شود، عدّهی دومش نیز به پایان میرسد. (ردالمحتار به نقل از «النهر»)
[9]- نویسندهی کتاب «درالمختار» گوید: بر هفت زن واجب نیست که تا پایان عدّهشان در سوگ (اِحداد) بنشینند: زن کافر؛ زن نابالغ؛ زن دیوانه؛ کنیزی که در عدّهی «عِتق» (آزادی) باشد؛ همانند این که ارباب آن کنیز وفات نماید و این در حالی باشد که آن کنیز، «امّ ولد» وی باشد؛ زنی که در عدّهی نکاح فاسد به سر میبرد؛ زنی که از روی اشتباه با او جماع و آمیزش جنسی صورت گرفته باشد؛ و زنی که در عدّهی طلاق رجعی باشد.
ابن عابدین گوید: مراد از این قول نویسندهی «درالمختار»: «کنیزی که در عدّهی «عِتق» باشد»: همان کنیز امّ ولد است که اربابش او را آزاد نموده باشد؛ و همانند او کنیزی است که اربابش وفات نموده باشد، که در این صورت کنیز به سبب وفات اربابش آزاد میگردد. (2/618)
[10]- نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: چون زن شوهر مرده نفقهای ندارد، از این رو به خاطر طلب معاش به بیرون شدن از خانه نیاز دارد؛ و برخی اوقات اتفاق میافتد که طلب معاش وی تا سپری شدن پارهای از شب به درازا میکشد (از این رو میتواند در روز و قسمتی از شب از خانه بیرون شود؛) در حالی که زن طلاق داده شده چنین نیست؛ زیرا نفقهی وی از مال شوهرش بدو پرداخته میشود. ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: از روی «تعلیل» نیز دانسته میشود که اگر زنِ شوهر مرده به اندازهی کفافش اموال و دارایی داشته باشد، حکمش (برای بیرون شدن از خانه) همانند زن طلاق داده شده میباشد. و بیرون شدن از خانه، در شب یا روز جهت احوالپرسی و زیارت اقوام و خویشان برایش درست نیست.
خلاصه این که: مدار حلال بودن (برای بیرون شدن زن شوهر مرده از خانه) در آن است که غائب شدن وی از خانه به خاطر طلب معاش باشد؛ و این ضرورت نیز به اندازهاش، مقدر و معیّن میگردد؛ از این رو هر گاه نیازش برآورده شد، برایش حلال نیست تا خارج از منزل وقتش را سپری نماید، بلکه بر او لازم است تا به منزل شوهر بازگردد.
[11]- نویسندهی کتاب «بحرالرائق» گوید: در اینجا مراد از کنایه آن است که کلمه یا سخنی را بگوید که بر غیر معنی اصلی و حقیقی خودش برای معنی و مدلول دیگری دلالت کند. مثل این که بگوید: میخواهم بازنی ازدواج کنم که چنین و چنان باشد. همچنان که ابن عباس س تفسیر نموده است. (یا به طور کنایه چنین بگوید: تو خانم شایسته و دینداری هستی، امیدوارم خداوند زن خوبی چون تو را نصیبم گرداند).
[12]- این حکم از دیدگاه امام ابوحنیفه / است. ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که در هر دو صورت (چه حامله باشد و چه باردار نباشد) زن ذمّی عدّه دارد. و این اختلاف نظر امام ابوحنیفه / با دو شاگردش در صورتی است که زن و مرد ذمّی، به عدّه اعتقاد نداشته باشند ولی اگر به قضیهی عدّه، اعتقاد و باور داشته باشند، در آن صورت هر سه امام بر این امر اتفاق نظر دارند که زن ذمّی عدّه دارد. (به نقل از بحرالرائق 4/164)
[13]- بخاری و دیگران.