کتاب «صید» و «ذبح»
[احکام شکار و مسائل ذبح]
س: «صید» چیست؟
ج: «صید» به معنای «شکار کردن» است و بر «نخجیر» اطلاق میگردد؛ و «نخجیر»: عبارت از حیوان یا جانوری وحشی است که در حالت فرار و گریز و ترس و رمیدگی از انسان، زندگی به سر میکند. و در نخجیر، حیوانی که گوشتش خورده میشود و جانوری که گوشتش خورده نمیشود، برابر و یکسان است (و به هر دو، «نخجیر» اطلاق میگردد).
و برای فردی که در حالت اِحرام نیست، شکار کردن حیوان یا جانوری وحشی که در تملّک کسی دیگر و در سرزمین حرم نیست، مباح و روا میباشد؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ﴾ [المائدة: 2].
«و هر وقت که از اِحرام حجّ به درآمدید و از سرزمین حرم خارج شدید، شکار کنید. (یعنی شکار کردن برای شما بلا مانع خواهد بود)».
[و همچنین خداوند متعال در مورد صید میفرماید:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ﴾ [المائدة: 4].
«از تو سؤال میکنند که چه چیز بر آنان حلال شده است؟ بگو بر شما چیزهای پاک، حلال شده است، و نیز شکاری که حیوانات شکاری، صید میکنند و شما بدانها آموختهاید از آن چه خدا به شما آموخته است؛ پس از صیدی که چنین حیواناتی برای شما نگه میدارند، بخورید و نام خدا را بر آن ببرید».
و صید دریا در هر حالتی جایز است و صید خشکی هم همین طور، مگر در حالت اِحرام که جایز نیست؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗا﴾ [المائدة: 96].
«صید دریا و خوردن آن برای شما (مقیمان که آن را تازه به تازه میخورید) و برای شما مسافران (مؤمن که آن را خشکیده یا یخ زده و یا به صورت کنسرو میخورید) حلال است، ولی مادام که در حال احرام هستید، صید خشکی برای شما حرام است».
و هر کس که ذبیحهاش حلال است، صیدش نیز حلال است. و صید گاهی با اسلحهی برنده مانند: شمشیر و چاقو و تیر انجام میگیرد و گاهی با حیوانات شکاری. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ﴾ [المائدة: 94].
«ای مؤمنان! مسلماً خداوند شما را با تحریم برخی از صید که دستها و نیزههای شما بدانها میرسند، آزمایش میکند».
و نیز میفرماید:
﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ﴾ [المائدة: 4].
«و نیز شکاری که حیوانات شکاری صید میکنند و شما بدانها آموختهاید از آن چه که خدا به شما آموخته است؛ پس از صیدی که چنین حیواناتی برای شما نگه میدارند بخورید».
و هرگاه صید به وسیلهی اسلحه انجام گیرد، لازم است گلوله یا نیزه، بدن آن را پاره کرده و در آن فرو رود. و هرگاه صید با حیوانات شکاری، انجام گیرد، لازم است که حیوان، تعلیم داده شده باشد، و از نخجیر نخورد و با حیوان شکاری، حیوان دیگری یافت نشود.
و برای حلال بودن صید، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» هنگام پرتاب تیر یا فرستادن حیوان شکاری شرط است؛ عدی بن حاتم س گوید: از پیامبر ج دربارهی صید با «معراض» سؤال کردم. (معراض: چوبی است که به هر دو سر آن، آهنی تیز بسته شده باشد). پیامبر ج فرمود: «هرگاه حیوان را با نوک تیزش زدی، بخور؛ ولی اگر عرض آن به حیوان برخورد کرد و آن را کشت، آن حیوان «موقوذۀ» است، پس، از آن نخور». (موقوذۀ: حیوانی است که با ضربات چوب و سنگ کشته شود). گفتم: اگر سگم را به دنبال صید بفرستم، تکلیف چیست؟ فرمود: «هرگاه سگت را فرستادی و بسم الله گفتی، از آن بخور». گفتم: اگر سگ از آن خورد چی؟ فرمود: «آن را نخور؛ زیرا آن را برای تو نگرفته بلکه برای خود گرفته است». گفتم: سگم را میفرستم و در کنار شکار، سگی دیگر را با آن مییابم، در آن صورت تکلیف چیست؟ فرمود: «آن را نخور؛ زیرا تو تنها بر سگ خودت بسم الله گفتهای نه بر دیگری». بخاری و مسلم.
و نخجیری که به وسیلهی سگِ غیر آموزش داده شده، شکار شود، حلال نیست مگر این که به صورت زنده یافته شود و ذبح گردد؛
ابوثعلبه خشنی س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسول خدا ج ! ما در سرزمین اهل کتاب زندگی میکنیم؛ آیا میتوانیم در ظرفهایشان غذا بخوریم؟ و در سرزمینی هستیم که شکار زیاد است، و با کمان و سگِ آموزش دیده و غیر آموزش دیدهی خویش صید میکنم، کدام یک از آنها برایم درست است؟
پیامبر ج فرمود: «اما آن چه از اهل کتاب گفتی، اگر ظرفی غیر از آن یافتی، در ظرف آنها نخورید، و اگر نیافتید آن را بشویید و در آن بخورید؛ و حیوانی را که با کمان یا سگ آموزش داده شده صید کردی و نام خدا را بر آن بردی، بخور؛ امّا حیوانی را که با سگ غیر آموزش داده شده، صید کردی، اگر قبل از مردن آن را ذبح کردی، بخور». بخاری و مسلم.
به هر حال؛ از آن جایی که انسان براکثر حیوانات و پرندگانی که شکار میشوند و گوشتشان پاکیزه است تسلّط ندارد و به علّت اهلی نبودن، به آنها دسترسی ندارد، اسلام این شرط را که: «ذبح باید به وسیلهی قطع گلو و یا فرو بردن آلت نوک تیز به سینهی حیوان باشد»، فقط برای حیوانات اهلی لازم نموده و آن را برای حیوانات غیر اهلی لازم ندانسته است و هر راهی را که انسان در شکار از طریق فطرت برای رفع نیاز به آن پی برده است تأیید مینماید؛ ولی شرایطی را که این عمل را به صورت اسلامی در میآورد و بدان چهرهی اسلامی میبخشد بر عمل فطری افزوده است. برخی از این شرایط مربوط به شکارچی و بعضی دیگر به حیوان (شکار) و قسمتی هم مربوط به وسیلهای است که شکار توسط آن انجام میگیرد:
1- شرایط مربوط به شکارچی:
کسی که حیوانات خشکی را شکار میکند، لازم است که مسلمان یا اهل کتاب باشد. و از دیگر راهنماییها و تعلیمات اسلام به شکارچی آن است که نباید شکار کردن او بیهوده و از روی هوا و هوس باشد و قصد و هدف خوردن یا استفاده از شکار را ندانسته باشد؛ چون کسی حق ندارد بدون نیّت خوردن و یا استفاده از آن، حیوانی را از حق زندگی محروم نماید.
و همچنین لازم است که شکارچی در حالت احرام به حج و یا عمره نباشد؛ چون مسلمان در این حالت، در یک مرحلهی کاملاً امین و سلیم زندگیاش قرار میگیرد و لازم است این امنیّت و بیآزاری به اندازهای گسترش یابد که شامل کلیّهی حیوانات زمینی و پرندگان آسمانی هم بشود و این تربیت آسمانی طوری انسان را بردبار و مسلّط بر نفس، بار آورد که حتّی اگر حیوان شکار به هنگام احرام در دسترس او قرار گیرد، به نحوی که بتواند آن را با دست بگیرد یا با شمشیر از پای درآورد، حاضر به چنین کاری نباشد و از اذیّت و شکار آن پرهیز کند.
2- شرایط مربوط به حیواناتی که شکار میشوند:
از شرایط مربوط به حیواناتی که شکار میشوند این است که این حیوانات در دسترس انسان نباشند و ذبح آن از ناحیهی گردن و سینه امکانپذیر نباشد؛ ولی مادامی که برای انسان ممکن باشد که آن را از ناحیهی گردن و سینه ذبح نماید، باید از این عمل کوتاهی نکند و حتّی ذبح را از ناحیهی گردن و سینه انجام دهد، چون ذبح اصلی آن است که از این طریق انجام شود.
و شکاری که با تیر زده شده و یا سگ تعلیم داده شده آن را میگیرد و هنگامی که شکارچی بدان میرسد، هنوز زنده و حیات کامل در آن باقی مانده است، لازم است که از ناحیهی گردن طبق معمول ذبح شود؛ امّا اگر حیات کامل در آن باقی نباشد و تنها حرکات جزئی از آن مشاهده شود، سر بریدنش در این حالت بهتر است؛ امّا اگر ذبح هم نشود و خود به خود بمیرد باز هم حلال است و خوردن آن گناهی ندارد. (ترمذی)
3- شرایط مربوط به آلت و وسیلهی شکار:
آلت و وسیلهی شکار دو نوع است:
الف) آلت برندهای مانند تیر، شمشیر و نیزه. شکار به وسیلهی آلت برنده دارای دو شرط است: 1ـ لازم است که آلت برنده در بدن حیوانِ شکار شده تا اندازهای فرو رفته باشد که مرگ حیوان در اثر زخم حاصل از فرو رفتن آلت مزبور باشد نه در اثر ضربهی وارده و سنگینی آلت شکار. (بخاری و مسلم).
بنابراین حیواناتی که به وسیلهی گلولهی تفنگهای شکاری و تفنگهای جنگی شکار میشوند حلال میباشند؛ چون برندگی و نفوذ این اسلحهها خیلی بیشتر از نفوذ تیر و نیزه و شمشیر میباشد.
و پرتاب سنگ و چیزهای غیر برنده نیز مانند گلولههای گِرد گلی، وسیلهی شکار نیستند؛ چون پیامبر ج از پرتاب کردن سنگ و اشیای غیر برنده به سوی شکار نهی کرده است. (ترمذی).
2ـ لازم است به هنگام پرتابِ وسیلهی شکار، و یا به هنگام فرو آوردن آلت برنده به روی حیوان شکاری، نام خدا ذکر شود؛ چون پیامبر ج به عدی بن حاتم س چنین آموخت: «پرتاب تیر و نیزه و شمشیر به سوی شکار، باید به نام خدا باشد».
ب) حیوانات درندهای که تعلیم داده شدهاند؛ مانند: سگ و پلنگ در بین چهارپایان و باز و شاهین از پرندگان.
هرگاه شکار به وسیلهی سگ یا باز و امثال آنها انجام گیرد، مراعات چند شرط ضروری مینماید:
1- لازم است که آن سگ یا باز، تعلیم داده شده باشد. میزان آموزش حیوان درنده مشخص است؛ به عنوان مثال: هرگاه شکارچی بر سگ تعلیم داده شدهی خود به نحوی تسلّط داشته باشد که اگر آن را صدا کند فوراً جواب دهد و اگر آن را تشویق به تعقیب شکار نماید به دنبال آن برود و یا اگر آن را از تعقیب منع کند، اطاعت نماید؛ و در عرف مردم، چنین حیوانی را تعلیم دیده میگویند.
2- باید به هنگام تسلّط بر حیوانِ شکار، آن را برای صاحبش نگهدارد نه برای خوردن خودش. منظور از این که لازم است حیوان تعلیم دیده، شکار را برای صاحبش نگه دارد این است که به هنگام گرفتن آن، نباید شروع به خوردنش نماید و قسمتی از آن را بخورد.
و حکمت و فلسفهی رعایت این دو شرط (یکی تعلیم سگ و امثال آن، و دیگری لزوم نگهداری شکار برای صاحبش)، حفظ کرامت و شخصیّت معنوی انسان است؛ زیرا انسان برتر و پاکتر از آن است که از نیم خوردهی سگ استفاده نماید. از طرفی دیگر حیوانات درنده، دارای شعور و استعدادهای فطری هستند که ممکن است افراد بی اراده و بی نظم آن را نادیده بگیرند و نسبت به تعلیم آنها کوتاهی کنند؛ امّا هرگاه سگ و امثال آن، تعلیم داده شدند و شکار را برای صاحب خود نگه داشتهاند، در این حالت حیوان به صورت آلتی در دست صاحبش درمیآید؛ پس همان گونه که شکارچی میتواند با تیر و شمشیر شکار کند، میتواند از حیوان درندهای که در اطاعت او است و به فرمان او عمل میکند، استفاده نماید و از گوشت حیوانِ شکار شده به وسیلهی آن بخورد؛ هر چند تا رسیدن شکارچی، شکار، بیجان شده و بمیرد و نیازی به سر بریدنِ آن نیست.
3- واجب است به هنگام رها ساختن سگ یا امثال آن به دنبال شکار، نام خدا ذکر شود].
س: هرگاه مسلمانی بخواهد نخجیری را شکار نماید، در آن صورت به چه نحوی باید آن را شکار کند؟
ج: شکار کردن با سگ آموزش داده شده، یوزپلنگ تعلیم داده شده، شاهین آموزش داده شده و سائر جانورانِ شکاریِ آموزش داده شده[1]درست است.
خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُ﴾ [المائدة: 4].
«بگو: بر شما چیزهای پاکیزه حلال شده است، و (نیز شکاری که) حیوانات شکاری صید میکنند و شما بدان آموختهاید از آنچه که خدا به شما آموخته است».
س: اگر شکارچی، سگ آموزش داده شده یا یوزپلنگ تعلیم دیدهی خویش را به دنبال نخجیر فرستاد، و آن سگ یا یوزپلنگ آموزش دیده، نخجیر را گرفت و کشت؛ در آن صورت آیا خوردن آن نخجیر حلال است؟
ج: خوردن نخجیر (حیوانی که خوردنش مباح است)، زمانی حلال میباشد که شکارچی در وقت فرستادن جانور شکاریِ آموزش داده شده، نام خدا را بر آن ببرد؛ و اگر چنانچه حیوان شکاریِ تعلیم دیده، نخجیر را گرفت و زخمی نمود و آن نخجیر مرد، خوردن گوشت آن حلال است.
و همچنین اگر چنانچه شکارچی، شاهین آموزش داده شده یا چرغ (صقر) تعلیم دیده را به دنبال نخجیری فرستاد، و نام خدا را بر آن برد، و آن شاهین یا چرغ، پرندهای را گرفتند و زخمی نمودند و آن پرنده مرد، خوردن گوشتش حلال میباشد.
س: به چه علّت (در مسائل و احکام پیشین)، نخجیر را به «زخمی شدن و مردن» مقیّد نمودید؟
ج: «زخمی شدن»: بدان جهت نخجیر را به «زخمی شدن» مقیّد ساختیم که در شکار نخجیر، زخمی شدن لازم و ضروری میباشد و به وسیلهی آن، ذبح اضطراری تحقق پیدا میکند. و «ذبح اضطراری»: عبارت از زخمی کردن حیوان و جانور است در هر جایی که از بدن آن باشد.
«مردن»: بدان جهت نخجیر را به «مردن» مقیّد نمودیم که اگر سگ یا شاهینِ آموزش داده شده، نخجیری را گرفتند و آن را پس از زخمی نمودن، زنده نگه داشتند، در آن صورت اگر شکارچی آن را زنده یافت، بر او لازم است تا آن را ذبح نماید؛ زیرا در این صورت، «ذبح اختیاری» تعیین و مقرّر میگردد؛ و اگر چنانچه نخجیر را ذبح نکرد و به همان حالت مرد، در آن صورت گوشتش خورده نمیشود.
س: شما پیشتر، جانورانِ شکاری را به «تعلیم و آموزش» مقیّد نمودید؛ حال میخواهیم بدانیم که تعلیم و آموزش آنها چگونه تحقق و تبلور پیدا میکند؟
ج: آموزش «سگ» و «یوزپلنگ» بدین صورت است که: آنها را به گونهای آموزش بدهد که (با دیدن شکار به سوی آن بروند و آن را) بگیرند و چیزی از آن را نخورند؛ از این رو هرگاه بر این کار ورزیده و آزموده شدند و به همین گونه تربیت و پرورش یافتند، و سه بار از نخجیر نخوردند، در آن صورت حیوان، آموزش دیده و تعلیم یافته میباشد.
و آموزش «شاهین» بدین صورت است که: هرگاه صاحبش فریاد برآورد و او را صدا بزند، برگردد. و بدین ترتیب دانسته شد که حکم سگِ آموزش داده شده با شاهین تعلیم دیده، متفاوت میباشد؛ از این رو اگر سگ از نخجیر خورد، گوشت آن نخجیر، خورده نمیشود و اگر شاهین از نخجیر خورد، گوشتش خورده میشود؛ زیرا در تعلیم و آموزش شاهین، شرط آن بود که با بانگ زدن برگردد، نه آن که از نخجیر، چیزی را نخورد[2].
س: اگر سگ یا یوزپلنگِ آموزش داده شده، نخجیر را زخمی نکردند، بلکه آن را خفه نمودند؛ و این در حالی است که نخجیر، پیش از ذبح مرد؛ در آن صورت آیا خوردن گوشت آن حلال است؟
ج: در این صورت خوردن گوشت نخجیر حلال نیست.
س: اگر فردی، سگِ آموزش دیدهی خویش را به دنبال شکار فرستاد، و همراه این سگ، سگی تعلیم ندیده، یا سگ فرد مجوس، یا سگی که صاحبش به هنگام فرستادن آن، نام خدا را بر آن نبرده است، به دنبال نخجیر رفت؛ در آن صورت آیا خوردن گوشت نخجیر حلال است؟
ج: در این صورت خوردن گوشت نخجیر حلال نمیباشد.
س: احکام و مسائلی که پیشتر به بیان آنها پرداختید، پیرامون شکار با حیوانات درنده و پرندگان شکاری بود؛ آیا علاوه از آنچه ذکر شد، راهکاری دیگر برای شکار نیز وجود دارد؟
ج: آری؛ برای شکار، راهکاری دیگر نیز وجود دارد؛ و آن راهکار: شکار کردن نخجیر به وسیلهی «تیر» است؛ پس هرگاه فرد مسلمان، به سوی نخجیر تیری را شلیک نماید، و به هنگام تیراندازی، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید، در آن صورت اگر تیرش به نخجیر اصابت کرد و آن را مجروح و زخمی نمود و در نتیجه مرد، از آن بخورد؛ و اگر چنانچه شکارچی، نخجیر را زنده یافت، در آن صورت بر وی لازم است که آن را ذبح نماید؛ و اگر قبل از مردن، آن را ذبح نکرد، خوردن گوشتش حلال نمیباشد.
س: اگر چنانچه شکارچی، به سوی نخجیر تیری را شلیک کرد، و نخجیر در آب افتاد، و شکارچی آن را مرده یافت؛ یا شکارچی به سوی نخجیر تیری را شلیک نمود و بر بالای بام یا کوه سقوط کرد و از آنجا بر زمین فرو افتاد و مُرد؛ در آن صورت حکم خوردن آن نخجیر چیست؟
ج: خوردن چنین نخجیری حرام میباشد. [و اگر چنانچه نخجیر در آب بیافتد و بمیرد، در آن صورت خوردن آن حرام میشود؛ به دلیل فرمودهی پیامبر ج به عدی بن حاتم س : «هرگاه تیرت را انداختی، نام خدا را بیاور و بسم الله بگو؛ اگر آن را کشته یافتی، از آن بخور؛ مگر این که در آب افتاده باشد؛ چون در این صورت نمیدانی آیا آب آن را کشته یا تیر تو». مسلم].
س: اگر شکارچی، به سوی نخجیر تیری را پرتاب و شلیک کرد و همان بار اول بر زمین فرو افتاد و مرد؛ (یعنی بر بالای بام یا کوه سقوط نکرد و از آنجا بر زمین فرو نیافتاد؛ بلکه به محض شلیک تیر، بر زمین افتاد و مرد)؛ در آن صورت آیا حکمش با مسئلهی پیشین فرق میکند؟
ج: آری؛ حکم این مسئله با مسئلهی پیشین، متفاوت میباشد؛ از این رو خوردن چنین نخجیری حلال میباشد.
س: اگر شکارچی تیرش را پرتاب کرد و به نخجیر خورد؛ و پس از تیراندازی به سوی شکار، برای مدتی از چشم شکارچی غائب شد؛ سپس شکارچی آن را مرده یافت؛ در آن صورت آیا خوردن آن درست است؟
ج: اگر چنانچه شکارچی، پس از تیراندازی، پیوسته به دنبال نخجیر باشد، و پس از جست و جو، آن را مُرده یافت، در آن صورت مصرف گوشتش جایز میباشد؛ و اگر چنانچه پس از تیراندازی به دنبال نخجیر نرفت و به جست و جوی آن نپرداخت؛ سپس آن را مرده یافت؛ در آن صورت مصرف گوشت آن درست نمیباشد.
س: هرگاه در اثر تیراندازی شکارچی، عضوی از بدن نخجیر جدا شود، در آن صورت حکم آن چیست؟
ج: اگر چنانچه در اثر تیراندازی، عضوی از بدن نخجیر قطع گردد، در آن صورت به جز آن قسمتِ جدا شده، سائر قسمتهای باقی ماندهی نخجیر، خورده میشود.
س: اگر چنانچه در اثر تیراندازی شکارچی، نخجیر به دو قسمت شود، در آن صورت حکمش چیست؟
ج: چنانچه نخجیر به گونهای به دو قسمت شده بود که دو سوم آن، یک قطعه و یک سوم آن، قطعهای دیگر شده بود، و بیشترین قسمت آن نیز از همان طرفی بود که سرین نخجیر را با خود داشت؛ در آن صورت همهی آن خورده میشود؛[3] و اگر چنانچه بیشترین قسمت آن، از همان طرفی بود که سر نخجیر را با خود داشت؛ در آن صورت اکثر آن خوره میشود و باقیماندهاش خورده نمیشود[4].
س: اگر شکارچی به سوی نخجیر، تیری را پرتاب کرد و پهنای تیر به آن اصابت کرد؛ در آن صورت حکم آن چیست؟
ج: در این صورت گوشت نخجیر خورده نمیشود، مگر آن که نخجیر را مجروح و زخمی کند. (به طور کلّی؛ در شکار پنج چیز شرط میباشد:
شکار کننده، بایستی مسلمان (یا اهل کتاب) و عاقل و اهل تمییز باشد.
هنگام تیراندازی و فرستادن حیوان، شکارچی «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته باشد.
آلت شکار مانند: تیر و گلوله، شکار را مجروح کند. چنانچه شکار به وسیلهی حیوان شکاری مانند: سگ، باز و شاهین انجام بگیرد، بایستی آموزش دیده باشند؛ و علامت آموزش دیدگی آن است که با بانگ زدن برگردند و با دیدن شکار به سوی آن بروند و ...
سگهای غیر شکاری در گرفتن شکار با سگ شکارچی شرکت نداشته باشند؛ زیرا ممکن است معلوم نباشد که کدام یک از آنها شکار را گرفته است.
سگ شکارچی، چیزی را از شکار نخورده باشد).
س: حکم شکار با تفنگ چیست؟
ج: اگر شکارچی، نخجیر را با تفنگ مورد هدف قرار داد و به وسیلهی آن مرد؛ گوشتش خورده نمیشود؛ و اگر پس از اصابت تیر تفنگ، حیوان را زنده یافت و آن را ذبح نمود، مصرف گوشت آن حلال میباشد.
[در محمود الفتاوی ج4 ص 361 دربارهی شکاری که با اسلحهی گرم از قبیل: برنو و ... کشته میشود چنین آمده است: این نوع آلات چون که در زمان ائمه و فقهای متقدّمین نبوده است، لذا متأخرین در حکم این مسئله اختلاف نمودهاند؛ چنانکه علامه سندی و علاّمه بیرم تونسی و مولانا مفتی محمود، بر حلّت آن فتوا دادهاند و مفتی رشید احمد، در کتاب «احسن الفتاوی» ص 545، و مفتی اعظم پاکستان در کتاب «امداد المفتین» ص 956، و مفتی اعظم هند در کتاب «عزیز الفتاوی» ص 702، بر حرمت آن فتوا دادهاند.
و قول راجح نیز از دیدگاه محمود الفتاوی، همان حلال بودن شکار با اسلحهی گرم میباشد. بنابراین حیواناتی که به وسیلهی گلولهی تفنگهای شکاری و تفنگهای جنگی شکار میشوند، حلال میباشند چون برندگی و نفوذ این اسلحهها خیلی بیشتر از نفوذ تیر و نیزه و شمشیر میباشد.
امّا حدیثی که امام احمد روایت کرده است که پیامبر ج فرمود: «لا تأکل من البُندقة الا ما ذکّیتَ»؛ «از گوشت حیوانی که به وسیلهی گلولههای گرد ساچمهای شکار میشوند نخور، مگر این که آن را ذبح نمایی».
و بخاری از قول ابن عمر س در مورد حیوان کشته شده به وسیلهی گلولهی گرد، روایت کرده است که گفته: «کشته شدن حیوان به وسیلهی گلولهی گرد، در اثر ضربت میباشد؛ بنابراین حرام است».
و منظور از گلولهی گرد، در حدیث امام احمد و روایت ابن عمر س : گلولههای گردی هستند که از گل درست میشدند و بعد از خشک شدن، به طرف شکار پرتاب میگردیدند. این نوع گلولهها چون برندگی ندارند، ساچمه محسوب نمیشوند و حیوان را در اثر ضربه از بین میبرند نه در اثر برندگی؛ بنابراین باید حرام باشند.
پرتاب سنگ و چیزهای غیر برنده نیز مانند گلولههای گردگلی، وسیلهی شکار نیستند؛ چون پیامبر ج از پرتاب کردن سنگ و اشیای غیر برنده به سوی شکار نهی کرده و میفرماید:
«این تکه سنگها، نه حیوانی را شکار مینمایند و نه دشمن را از پای درمیآورند، بلکه دندان را میشکنند و چشم را از حدقه در میآورند». ترمذی.
بنابراین از مفهوم تمام احادیث فهمیده میشود که نفوذ آلت برنده در بدن حیوان شکاری شرط لازم و موردِ نظر اسلام میباشد، هر چند این نفوذ به وسیلهی اسلحهی سنگین باشد؛ بنابراین حیواناتی که به وسیلهی گلولهی تفنگهای شکاری و تفنگهای جنگی شکار میشوند، حلال میباشند؛ چون برندگی و نفوذ این اسلحهها، خیلی بیشتر از نفوذ تیر و نیزه و شمشیر میباشد].
س: اگر کسی تیرش را پرتاب کرد و به نخجیر خورد، ولی جراحت تیر به حدّی نبود که حیوان را ضعیف و سست گرداند و او را از پای درآورد؛ سپس فردی دیگر به سوی آن، تیری را شلیک کرد و آن را از پای درآورد و کشت؛ در این صورت آیا این نخجیر از آنِ شکارچی اوّل است یا از آنِ شکارچی دوّم؟ و آیا گوشت آن حیوان، خورده میشود یا خیر؟
ج: نخجیر از آنِ شکارچی دوّم میباشد[5]و گوشت آن حیوان نیز خورده میشود.
س: اگر کسی تیرش را پرتاب کرد و به نخجیر خورد؛ و جراحت تیر وی به حدّی بود که حیوان را ضعیف و سست گرداند؛ سپس فردی دیگر به سوی آن تیری را شلیک کرد و آن را از پای درآورد و کشت؛ در آن صورت تکلیف چیست؟
ج: حکم این مسئله، با حکم مسئلهی پیشین فرق میکند؛ و نخجیر از آنِ شکارچی اوّل میباشد و گوشت حیوان نیز خورده نمیشود[6]؛ و در این صورت شکارچی دوّم ضامن قیمت آن حیوان برای شکارچی اوّل میشود؛ و بر وی لازم است که قیمت آن حیوان را ـ به جز مبلغی که به خاطر زخم و جراحت در حیوان، از ارزش آن کم کرده ـ به شکارچی اوّل بپردازد[7].
س: آیا شکار کردن حیوانات و جانورانی که گوشتشان خورده نمیشود، درست است؟
ج: شکار کردن حیواناتی که گوشتشان خورده میشود و جانورانی که گوشتشان خورده نمیشود، هر دو جایز است[8].
س: آیا در میان مردم، افرادی وجود دارد که شکارشان خورده نشود؟
ج: خوردن از شکار افراد ذیل ـ اگر چه به هنگام فرستادن حیوان شکاری یا شلیک تیر، بسم الله الرحمن الرحیم هم بگویند ـ درست نیست:
مُحرم (کسی که در حالت احرامِ حج یا عمره است)؛ مجوسی (آتش پرست)؛ مُرتد (کسی که از آئین اسلام برگشته) و بتپرست.
و خوردن شکار مسلمان و اهل کتاب (یهودی و مسیحی)، زمانی درست است که به هنگام فرستادن حیوان شکاری یا شلیک تیر، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویند.
[«ذبح»: به معنی سربریدن حیواناتی میباشد که مصرف گوشت آنها مباح است. و گوسفند، بز، بز کوهی و ... و انواع پرندگان به صورت ذبح برای مصرف گوشت آنها کشته میشوند.
امّا گاو را هم به صورت «ذبح» و هم به صورت «نحر» میتوان کشت؛ و شتر، هم تنها به صورت «نحر» کشته میشود. و «ذبح» آن است که حلقوم و مری و دو شاهرگ گردن حیوان، با آلتی برنده قطع شوند؛ و «نحر»: فرو بردن آلتی تیز و باریک در حد فاصل گردن و سینهی شتر است که به خاطر پاره کردن قلب آن، سریع جان میدهد.
و برای ذبح، حیوان را بر روی طرف چپ و رو به قبله بر روی زمین میخوابانند و هم زمان با استفاده از آلتی تیز و برنده، ذبحکننده، «بسم الله الرحمن الرحیم» میگوید، و سعی میکند که با یک حرکت سریع، حلقوم و مری و شاهرگهای حیوان را قطع کند.
امّا برای نحر شتر، ایستاده پای چپ او را میبندند و سپس نحر کننده، ضمن گفتن: «بسم الله الرحمن الرحیم»، آلت تیز و باریک را در پایین گردن به طرف قلب او فرو میبرد و تا جان دادن حیوان، آن را تکرار میکند.
و برای صحّت ذبح، مراعات شرایط زیر ضروری است:
برنده بودن آلت ذبح.
گفتن، بسم الله الرحمن الرحیم.
قطع کردن و جدا نمودن حلقوم و مری و شاهرگها حتی الامکان در یک حرکت سریع.
مسلمان و عاقل و بالغ بودن ذبح کننده؛ زن مسلمان و مسیحی و یهودی جایز است حیوان را ذبح نمایند.
چنانچه حیوان در چاهی افتاده یا از پرتگاهی پرت شده باشد، و دسترسی سریع برای ذبح آن امکان نداشته باشد، در صورت امکان میتوان به وسیلهی تیر و گلوله برای جاری شدن خونش، او را زخمی نمود.
ناگفته نماند که برای ذبح شرعی، واژهی «ذکات» را نیز اطلاق میکنند. «ذکات»: در اصل به معنای خوشبو کردن است. به عنوان مثال میگویند: «رائحة ذکیّة»؛ «بوی خوش». و دلیل این که ذبح، ذکات نامیده میشود این است که اباحهی شرعی، آن را پاک میکند.
و منظور از «ذکات» در اینجا، ذبح حیوان است، چون خوردن گوشت هیچ حیوان حلال گوشتی، به جز ماهی و ملخ، بدون ذبح جایز نیست.
و ذبح مسلمان و اهل کتاب حلال است؛ مرد باشد یا زن. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ﴾ [المائدة: 5].
«و ذبیحهی اهل کتاب برای شما حلال است».
بخاری میگوید: ابن عباس س گوید: «مراد از طعام اهل کتاب، همان ذبح شدهی آنها میباشد»؛ بخاری.
کعب بن مالک س گوید: «زنی گوسفندی را با سنگ تیز ذبح کرد؛ از پیامبر ج در این باره سؤال شد؟ پیامبر ج به خوردن آن دستور داد». بخاری.
و ذبح به هر وسیلهی برندهای جایز است، به جز دندان و ناخنی که در مکانشان قرار داشته باشند؛ عبایۀ بن رفاعۀ از جدش روایت میکند که وی گفت: به رسول خدا ج گفتم: ای فرستادهی خدا! گاهی اوقات کارد نداریم؟ پیامبر ج فرمود: «اگر با آن چه خون حیوان را بریزد، ذبح و اسم خدا برده شد، بخور، غیر از ناخن و دندان، چون ناخن، چاقوی اهل حبشه و دندان، استخوان است». بخاری و مسلم.
و شداد بن اوس س گوید: دو چیز از پیامبر ج حفظ کردم؛ پیامبر ج فرمود: «خداوند نیکی کردن بر هر چیز را واجب کرده است؛ پس هرگاه میکُشید به بهترین شیوه بکُشید، و هرگاه ذبح میکنید به بهترین شیوه ذبح کنید، و هر کدام از شما چاقویش را تیز و ذبیحهاش را راحت نماید». مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه.
و حیوانات دو دستهاند: دستهای از آنها، ذبحشان مقدور است و دستهای دیگر غیر مقدور.
حیوانی که ذبحش مقدور است: از حلق و گودی زیر گلو ذبح میشود؛ و حیوانی که سر بریدنش مقدور نیست، ذبح آن عبارت است از ریختن خون آن به هر طریقی که ممکن باشد.
و شرط حلال بودن حیوان، گفتن بسم الله الرحمن الرحیم هنگام ذبح آن است؛ لذا هر کس به طور عمد آن را ترک کرد، ذبیحهاش حلال نیست. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کُنتُم بَِٔایَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١١٨﴾ [الأنعام: 118].
«پس از گوشت چهار پایانی بخورید که به هنگام ذبح، نام خدا را بر آن بردهاند؛ اگر به آیات خدا ایمان دارید».
و نیز میفرماید:
﴿وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ١٢١﴾ [الأنعام: 121].
«از گوشت حیوانی نخورید که به هنگام ذبح، عمداً نام خدا بر آن برده نشده است؛ چرا که خوردن از چنین گوشتی نافرمانی (از دستور خدا) است؛ بیگمان شیاطین مطالب وسوسه انگیزی را به طور مخفیانه به دوستان خود القا میکنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند و اگر از آنان اطاعت کنید، بیگمان شما مثل ایشان مشرک خواهید بود».
و رافع بن خدیج گوید: پیامبر ج به او فرمود: «مَا اَنهر الدم وذکر اسم الله علیه فکل»؛ «اگر با وسیلهای که خون را جاری کند، ذبح شد، و اسم خدا نیز بر آن برده شد، از آن بخور». ابن ماجه.
و مستحب است که هنگام ذبح، حیوان را رو به قبله قرار دهند و دعای مذکور در حدیث زیر را بخواند:
جابر بن عبدالله س گوید: «پیامبر ج در روز عید قربان دو قوچ شاخدار و سیاه مائل به سفیدی و اَخته شده را ذبح کرد؛ وقتی آنها را رو به قبله کرد، گفت:
«اِنِّی وَجَّهتُ وَجهی للذی فطر السموات والارض علی ملة ابراهیم حنفیاً وما انا من المشرکین، ان صلاتی ونسکی ومحیای ومـماتی لله رب العالمین، لا شریک له وبذالک امرت وانا من الـمسلمین؛ اللهم منک ولک عن محمد وامته، بسم الله والله اکبر»].
س: «ذبح» چیست؟ و با مراعات چه شرایطی، حیوانِ ذبح شده برای مسلمان حلال میگردد؟
ج: «ذبح» عبارت است از: بریدن رگهایی که در میان قسمت جلوی میانهی سینه[9]و گودی زیر گلو (استخوان فک) وجود دارد.
و شرایط حلال شدن ذبیحهی مسلمان، عبارتند از:
حیوانی که ذبح میشود، باید از حیواناتی باشد که گوشتشان خورده میشود.
ذبح کننده، مسلمان یا از اهل کتاب[10]باشد.
به هنگام ذبح، بسم الله الرحمن الرحیم بگوید.
و به ذبحی که در آن، این شرائط مراعات گردد، «ذکات» (ذبح شرعی) میگویند.
س: به بیان «رگهایی» بپردازید که به هنگام ذبح، بریده میشوند؟
ج: به هنگام ذبح، چهار رگ قطع میشوند که عبارتند از: حلقوم (گلوگاه)[11]؛ مری[12]؛ و هر یک از دو رگی که در گردن وجود دارد.[13] پس هرگاه این چهار رگ بریده شوند، مصرف گوشت حیوان، حلال میباشد؛ و اگر چنانچه بیشتر آنها بریده شد، از دیدگاه امام ابوحنیفه / ، مصرف گوشت حیوان حلال است؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که به هنگام ذبح حیوان، لازم است که حلقوم، مری و یکی از دو رگ گردن قطع گردد.
[به هر حال؛ حیوانات دو دستهاند: دستهای از آنها ذبحشان مقدور است و دستهای دیگر غیر مقدور. حیوانی که ذبحش مقدور است، از حلق و گودی زیر گلو ذبح میشود.
و حیوانی که سربریدنش مقدور نیست، ذبح آن عبارت است از ریختن خون آن به هر طریقی که ممکن باشد. ابن عباس س گوید: «محل ذبح: حلق و گودی زیر گلو است». ابن عمر س ، ابن عباس س و انس س گویند: «هرگاه سر قطع شود، خوردن اشکالی ندارد».
رافع بن خدیج س گوید: «خطاب به پیامبر ج گفتم: ای رسول خدا! فردا با دشمن روبرو خواهیم شد، و از آنان حیوان به غنیمت میگیریم و کارد به همراه نداریم، در آن صورت چه کنیم؟ پیامبر ج فرمود: «با هر وسیلهای که خون را جاری کند، آن را ذبح کن، ـ به جز دندان و ناخن ـ و به شما خواهم گفت که دندان استخوان است و ناخن چاقوی اهل حبشه. و اگر اسم خدا بر آن برده شد، از آن بخور».
صحابی گوید: شتران و گوسفندانی را به غنیمت گرفتیم، شتری از آنها فرار کرد؛ مردی آن را با تیر زد و گرفت. پیامبر ج فرمود: «این شترها ترسی همانند ترس حیوانات وحشی دارند که از انسان فرار میکنند؛ پس هرگاه شتری از دست شما فرار کرد با آن، این طور عمل کنید». ابن ماجه].
س: اگر چنانچه ذبح کننده به هنگام ذبح حیوان، «بسم الله الرحمن الرحیم» را نگوید، حکم ذبیحهی وی چیست؟
ج: اگر از روی قصد، بسم الله را ترک کند، ذبیحهاش مردار میباشد و گوشتش خورده نمیشود؛ و اگر چنانچه آن را به فراموشی ترک نماید، در آن صورت گوشت ذبیحهاش به مصرف میرسد. [شرط حلال بودن حیوان، گفتن «بسم الله» هنگام ذبح آن است؛ لذا هر کس به طور عمد آن را ترک کند، ذبیحهاش حلال نیست.
خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کُنتُم بَِٔایَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١١٨﴾ [الأنعام: 118].
«پس از گوشت چهار پایانی بخورید که به هنگام ذبح، نام خدا را بر آن بردهاند، اگر به آیات خدا ایمان دارید».
و نیز میفرماید:
﴿وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ١٢١﴾ [الأنعام: 121].
«از گوشت حیوانی نخورید که به هنگام ذبح، عمداً نام خدا بر آن برده نشده است؛ چرا که خوردن از چنین گوشتی نافرمانی (از دستور خدا) است؛ بیگمان شیاطین مطالب وسوسه انگیزی را به طور مخفیانه به دوستان خود القا میکنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند و اگر از آنان اطاعت کنید، بیگمان شما مثل ایشان مشرک خواهید بود».
و رافع بن خدیج گوید: پیامبر ج خطاب بدو فرمود: «اگر حیوان با وسیلهای که خون را جاری کند، ذبح شد، و نام خدا نیز بر آن برده شد، از آن بخور». ابن ماجه]
س: آیا در ذبح حیوان، لازم است که تنها با چاقو (کارد) ذبح گردد؟
ج: در ذبح حیوان لازم نیست که تنها از چاقو استفاده شود؛ از این رو اگر حیوان را با پوست نَی، سنگ تیز و هر وسیلهای که خون را جاری کند، ذبح نمود، در آن صورت ذبح درست است؛ و تنها ذبح به وسیلهی دندان و ناخنی درست نیست که در جایشان پا برجا و مستقر هستند و از مکانشان جدا نشدهاند.
س: اگر فردی، گوسفند یا گاو و یا شتری را ذبح (یا نحر) کرد، و در شکم آنان، جنینی به صورت مرده پیدا شد؛ در آن صورت حکم این جنین چیست؟
ج: اگر جنین به صورت مرده از شکم مادر خارج شد، در آن صورت گوشتش خورده نمیشود؛ و فرقی نمیکند که آفرینش این جنین، کامل شده و مویش روییده باشد یا ناقص الخلقۀ و ناکامل و نابسامان باشد.
و اگر چنانچه جنین به صورت زنده از شکم مادر خارج گردد، باید ذبح شود و در آن صورت گوشتش خورده میشود؛ و اگر چنانچه پیش از ذبح مرد، در آن صورت خورده نمیشود.
س: اگر گوسفند از پشت سر ذبح شد؛ در آن صورت آیا گوشتش خورده میشود؟
ج: چنانچه گوسفند تا زمان بریده شدن رگهایش زنده باشد، در آن صورت مصرف گوشتش درست میباشد؛ ولی ذبح کردن از پشت سر حیوان، مکروه میباشد؛ و اگر چنانچه پیش از بریده شدن رگهایش مرد، در آن صورت مُردار میباشد و گوشتش خورده نمیشود.
س: حکم ذبح صیدی که اهلی شده، و حیوان اهلی که وحشی شده چیست؟
ج: اگر صیدی، اهلی شد، در آن صورت باید به صورت شرعی، ذبح گردد؛ (یعنی از حلق و گودی زیر گلو باید ذبح شود)؛ و حیواناتی که وحشی شدهاند و از انسان گریزانند، ذبحشان عبارت است از: ریختن خون آنان به هر طریقی که ممکن باشد. و بدین نوع از ذبح، «ذبح اضطراری» میگویند.
[به هر حال، حیوانات دو دستهاند: دستهای از آنان ذبحشان مقدور است و دستهای دیگر غیر مقدور. حیوانی که ذبحش مقدور است، از حلق و گودی زیر گلو ذبح میشود و حیوانی که سربریدنش مقدور نیست، ذبح آن عبارت است از ریختن خون آن به هر طریقی که ممکن باشد.
رافع بن خدیج س گوید: «شتران و گوسفندانی را به غنیمت گرفتیم، شتری از آنها فرار کرد و مردی آن را با تیر زد و گرفت؛ پیامبر ج فرمود: «این شترها ترسی همانند ترس حیوانات وحشی دارند که از انسان فرا میکنند، پس هرگاه شتری از دست شما فرار کرد با آن، این طور عمل کنید» مسلم].
س: حکم ذبیحهی غیر مسلمان و غیر اهل کتاب چیست؟
ج: تنها ذبیحهی مسلمان و اهل کتاب حلال است؛ از این رو ذبیحهی مرتد، مجوسی، و بتپرست حلال نیست؛ اگر چه به هنگام ذبح، بسم الله نیز بگویند و بر ذبیحهشان نام خدا را ببرند.
س: ذبیحهی مُحرِم (کسی که در حالت احرامِ حج یا عمره به سر میبرد) چیست؟
ج: هرگاه مُحرم، نخجیری را ذبح نماید، ذبیحهاش مُردار میباشد و خوردن گوشتش درست نمیباشد؛ و پیشتر در «کتاب حجّ»، به توضیح و تبیین این مسئله پرداختیم.
و اگر چنانچه در حالت اِحرام، گاو، گوسفند و مرغی را ذبح نمود و یا شتری را نحر کرد، در آن صورت خوردن گوشت همهی آنها درست میباشد.
برای ذبح کننده مستحب است که به هنگام ذبح، چاقویش را خوب تیز نماید؛ [شداد بن اوس س گوید: دو چیز را از پیامبر ج حفظ کردم؛ پیامبر ج فرمود: «خداوند نیکی کردن بر هر چیز را واجب کرده است؛ پس هرگاه میکُشید به بهترین شیوه بکُشید، و هرگاه ذبح میکنید به بهترین شیوه ذبح کنید؛ و هر کدام از شما چاقویش را تیز و ذبیحهاش را راحت نماید» مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه].
اگر ذبح کننده به هنگام ذبح، چاقو را تا نخاع (مغز حرام) حیوان رساند؛ و یا سر حیوان را از بدنش جدا نمود، در آن صورت ذبیحهاش حلال میباشد ولی این کارش، مکروه و ناشایست است.
در کشتن شتر، نحر مستحب میباشد؛ و اگر چنانچه شتر را به صورت ذبح کشتند، جایز است ولی این کار مکروه میباشد؛ و در کشتن گاو و گوسفند، ذبح مستحب میباشد؛ و اگر چنانچه گاو و گوسفند را نحر کردند، درست است ولی این کار مکروه میباشد.
هرگاه حیوان و جانوری که گوشتش خورده نمیشود، ذبح شرعی گردد، در آن صورت پوست و گوشتش پاک میگردد؛ اگر چه مصرف گوشتش درست نمیباشد؛ و پوست انسان و خوک پاک نمیگردند؛ زیرا در آنها «دباغت» (پوست پیرایی) و «ذبح» اثری ندارد.
خوردنیهای حلال و خوردنیهای حرام
[حیواناتی که گوشتشان خورده میشود و حیواناتی که گوشتشان خورده نمیشود].
[«طعام» (خوراکی): عبارت است از آنچه که انسان میخورد و با آن تغذیه میکند مانند قوت و غیره.
اصل در خوراکیها، حلال بودن است؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا﴾ [البقرة: 168].
«ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید».
و نیز میفرماید:
﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١ قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِ﴾ [الأعراف: 31-32].
«و بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده روی مکنید که خداوند مسرفان و زیاده روی کنندگان را دوست ندارد؛ بگو ای پیامبر! چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزیهای پاک را حرام کرده است».
پس هیچ طعام و خوراکی حرام نیست مگر آنچه خداوند در کتابش یا بر زبان پیغمبرش حرام کرده است. و حرام گرداندن آنچه خداوند حرام نکرده، دروغ بر خداوند است: خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَکُم مِّن رِّزۡقٖ فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَکُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ٥٩ وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾ [یونس: 59-60].
«بگو: به من بگویید: آیا چیزهایی را که خدا برای شما آفریده و روزی شما کرده است و بخشی از آنها را حرام و بخشی از آنها را حلال نمودهاید، آیا خدا به شما اجازه داده است یا این که بر خدا دروغ میبندید؛ آیا گمان کسانی که بر خدا دروغ میبندند دربارهی چیزهایی که در روز قیامت رخ میدهد چیست»؟
و نیز میفرماید:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ١١٦ مَتَٰعٞ قَلِیلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ١١٧﴾ [النحل: 116-117].
«و به خاطر چیزهایی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان میرود به دروغ مگویید: این حلال است و آن حرام؛ و در نتیجه بر خدا دروغ ببندید؛ کسانی که بر خدا دروغ میبندند، رستگار نمیگردند (سودجویی و بهرهمندی ایشان از جهان ناچیز است و تمام دنیا با توجه به آخرت) کالای کمی است و عذاب دردناکی دارند».
و خداوند متعال نیز در آیات [انعام/119، مائده/3،انعام/121و 145 و مائده/96 و ..]. آن چه را که بر ما حرام است، به طور مفصّل و واضح بیان نموده است؛ از این رو هیچ طعامی حرام نیست مگر آن چه را خداوند در کتابش یا بر زبان پیامبرش حرام کرده است؛ و حرام گردانیدن آنچه خداوند یا پیامبر ج حرام نکردهاند، دروغ بر خدا و رسول او است].
س: آیا در میان حیوانات و جانوران، حیوانی وجود دارد که خوردن گوشتش حلال نباشد؟
ج: خوردن گوشت این حیوانات حلال نمیباشد:
خوردن گوشت حیوانات درندهای که دارای نیشاند (ذی ناب).
خوردن گوشت پرندگانی که دارای چنگالاند. [ابن عباس س گوید: «پیامبر ج از گوشت هر درندهای که نیش، و هر پرندهای که چنگال داشته باشد، نهی کرده است». مسلم، ابوداود، و نسایی].
خوردن گوشت خر اهلی و قاطر. [انس بن مالک س گوید: «شخصی نزد پیامبر ج آمد و گفت: گوشت خر اهلی خورده شد؛ سپس شخص دیگری آمد و گفت: گوشت خر خورده شد؛ به دنبال آن، شخص سوّمی نزد او آمد و گفت: خرها از بین رفتند؛ سپس پیامبر ج به ندا دهندهای دستور داد تا در میان مردم اعلام کند که خدا و رسول او شما را از خوردن گوشت خرهای اهلی نهی کردهاند، چون نجس است؛ پس دیگها ریخته شدند در حالی که گوشت خر در آنها میجوشید». بخاری و مسلم].
خوردن گوشت کفتار.
خوردن گوشت سوسمار.
خوردن تمامی حشرات.
س: دیدگاه امام ابوحنیفه / در مورد کلاغ چیست؟
ج: خوردن کلاغی که در کشتزار زندگی به سر میبرد (و از محصولات کشاورزی و چیزهای پاک تغذیه میکند)، درست است؛ ولی کلاغی که به خوردن لاشهها و اشیای پلید و گندیده عادت دارد، خوردن گوشتش درست نمیباشد. [و در شریعت مقدس اسلام، خوردن گوشت حیوانِ «جلاّله» نیز درست نمیباشد. و «جلاّلۀ»: حیوانی است که بیشتر تغذیهاش از نجاست و پلیدی است.
ابن عمر س گوید: «پیامبر ج از خوردن گوشت جلاّلۀ و شیر آن نهی کرده است». ابن ماجه، ابوداود و ترمذی.
و همچنین عبدالله بن عمر س گوید: «پیامبر ج از سوار شدن بر شتر جلاّلۀ و خوردن شیر آن نهی کرده است». ابوداود.
و اگر چنانچه جلاّلۀ به مدت سه روز قرنطینه و نگه داری گردد و بدان خوراک پاک داده شود، در آن صورت سربریدن و خوردن گوشت آن جایز است.
از ابن عمر س روایت است که: «او مرغ جلاّلۀ را سه روز قرنطینه و نگه داری میکرد و خوراک پاک بدان میداد». مصنف ابن ابی شیبه]
س: دیدگاه امام ابوحنیفه / در مورد گوشت اسب چیست؟
ج: گوشت اسب حلال میباشد، ولی مصرف گوشت آن خالی از کراهیّت نمیباشد؛ زیرا با مصرف گوشت آن، ابزار و ادوات جهاد کاهش مییابد.
س: خوردن گوشت خرگوش چه حکمی دارد؟
ج: خوردن آن حلال میباشد.
س: خوردن ملخ، چه حکمی دارد؟
ج: خوردن ملخ بدون ذبح درست میباشد. [ابن عمر س گوید: «دو مردار و دو خون برای ما حلال شدهاند؛ دو مردار عبارتند از: ماهی و ملخ مرده؛ و دو خون عبارتند از: کبد و طحال» ابن ماجه].
س: حکم حیوانات و جانوران دریایی، از لحاظ حلّت و حرمت چگونه است؟
ج: از میان حیوانات و جانوران دریایی، تنها ماهی حلال میباشد؛ و خوردن ماهیای که به مرگ طبیعی مرده (بی آن که کشته شود یا ضربهای ببیند،) و بر روی آب بالا آمد و ظاهر گشت، مکروه میباشد.
و خوردن «جرّیث[14]» و «مارماهی» درست است.
[به هر حال؛ مقصود از طعام و غذا، همهی آن چیزهایی است که به عنوان مواد غذایی مورد مصرف انسان قرار میگیرد.
و همچنان که گفته شد، در مورد مواد غذایی اصل بر حلال بودن آنها است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾ [البقرة: 29].
«خداوند کسی است که همهی آنچه را که در زمین قرار دارد برای همهی شما آفریده است».
و هیچ یک از آنچه که قابل خوردن هستند به جز به دلیل قرآنی یا سنّت رسول خدا ج یا قیاس صحیح، حرام و نامشروع نیستند؛ اسلام پارهای از مواد غذایی را به خاطر زیانی که برای جسم یا عقل انسان دارند، حرام گردانیده و گاهی به خاطر مجازات پیروان مذاهب پیشین، چیزهایی را بر آنان حرام نموده بود.
و انواع غذاهایی که حرام گردیدهاند عبارتند از:
الف) آنچه بنا بر دلایل قرآنی حراماند:
1- مواد غذایی که متعلق به دیگران است و راهی برای مباح بودن استفاده از آن وجود ندارد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ﴾ [البقرة: 188].
«اموال و دارایی یکدیگر را به ناحق نخورید».
2- مصرف گوشت حیواناتی که به خاطر بیماری، خفه شدن، کتک خوردن، پرت شدن از بلندی، کشته شدن به وسیلهی حیوانات دیگر که قبل از ذبح جان دادهاند، حراماند. همچنین استفاده از گوشت بازماندهی شکار حیواناتِ درنده جایز نیست.
3- خوردن خون جاری شدهی حیواناتی که ذبح میشوند؛ و همچنین خون حیوانات دیگر، جاری یا غیر جاری، کم یا زیاد، حرام است.
4- مصرف گوشت و خون و چربی خوک، حرام و نامشروع است.
5- استفاده از گوشت حیواناتی که به هنگام ذبح به جای بسم الله الرحمن الرحیم، نام کسی و چیز دیگری برده شده باشد، حرام است.
6- مصرف گوشت حیواناتی که با قصد نذر گنبد و بارگاه و کنیسه و کلیسا و بتخانه ذبح شدهاند، حرام و خلاف شرع مقدس اسلام است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ﴾ [المائدة: 3].
«(ای مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاری)، گوشت خوک، حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود، حیواناتی که خفه شدهاند، حیواناتی که با شکنجه و کتک کشته شدهاند، آنهایی که از بلندی پَرت شده و مُردهاند، آنهایی که بر اثر شاخ زدن حیوانات دیگر مُردهاند، حیواناتی که درندگان از بدن آنها چیزی خورده و بدان سبب مُردهاند، مگر این که (قبل از مرگ بدانها رسیده و) آنها را سر بُریده باشید، حیواناتی که برای نزدیکی به بُتان قربانی شدهاند».
ب) آن چه رسول خدا ج ممنوع فرموده است:
1- الاغ اهلی؛ زیرا جابر س گوید: «رسول خدا ج در روز جنگ خیبر، گوشت الاغ اهلی را حرام و گوشت اسب را اجازه فرمود». بخاری و مسلم
2- قاطر اهلی نیز به قیاس به الاغ اهلی، مصرف گوشتش حرام و ممنوع است؛ زیرا وضعیتی همچون الاغ اهلی دارد؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَٱلۡخَیۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِیرَ لِتَرۡکَبُوهَا وَزِینَةٗۚ وَیَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨﴾ [النحل: 8].
«اسبان و استران و گوش درازان را برای آن آفریده که برای سوار شدن و باربری از آنها استفاده کنید».
و اگر سؤال شود که چگونه گوشت اسب مباح و گوشت استر و الاغ حرام گردیده، در حالی که حکم همهی آنها در این آیه قرار دارد؟ در جواب باید گفت که: حکم اسبها به دلیل فرمودهی رسول خدا ج از حکم آن دوی دیگر جدا شده است.
3- مصرف گوشت همهی حیوانات درندهای مانند: شیر، پلنگ، خرس، ببر، فیل، گرگ، سگ، کفتار، سگ آبی، روباه، سنجاب و ... که دارای نیش (ناب) هستند، حرام میباشد.
4- همچنین خوردن گوشت پرندگان که دارای چنگال هستند، مانند: باز، شاهین، عقاب، قرقی (واشه)، جغد و ... خوردن گوشتشان مباح نیست؛ زیرا ابن عباسس میگوید: «رسول خدا ج از خوردن گوشت همهی حیوانات دارای نیش و پرندگان دارای چنگال شکاری، نهی فرموده است». مسلم.
5- حیوانات و پرندگانی که بیشتر از لجن و نجاسات تغذیه میکنند (جلاّلۀ)؛ چنین حیواناتی قبل از ذبح باید چند روزی در جایی حبس و قرنطینه شده و علوفه و دانهی مناسب بدانها داده شود؛ و به هنگام نجاست خواری، سعی شود که حتی الامکان از شیر آنها استفاده نشود.
ج) موادی که به خاطر زیان آنها مصرفشان ممنوع است:
1- موادّ سمّی و کشنده.
2- خوردن خاک و سنگ و گِل و گَچ، ممنوع و زیانآور هستند.
3- جانورانی که طبیعت سالم، آنها را گوارا و پسند نمیشمارد؛ مانند: سوسک، مورچه، مار و ... خوردنشان ممنوع است.
د) مواد غذایی آلوده و اشیای نجس:
1- هرگونه مواد غذایی که به نجاست آلوده شده باشد؛ زیرا از رسول خدا ج در مورد سطل روغنی که موش در آن افتاده باشد سؤال شد؟ فرمود: «اگر روغن، جامد باشد، موش و مقداری از روغن اطراف آن را بردارید؛ و اگر روغن مایع بود، آن را دور بریزید». ابوداود.
2- خوردن چیزهایی که ذاتاً نجس هستند؛ مانند: سرگین و ادرار حیوانات و ... حرام است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ [الأعراف: 157].
«ناپاکیها را بر آنان حرام میگرداند».
ناگفته نماند که خوردنیهای حرام، در هنگام اضطرار و در موقع ضروری، مباح میگردد؛ از این رو برای کسانی که در شرایط سخت و قحطی قرار میگیرند و هیچ گونه مواد غذایی مباح و مناسبی را نتوانند به دست بیاورند و در عین حال نگران مرگ از گرسنگی باشد، به جز مواد سمی و کشنده، خوردن چیزهای حرام به طور موقّت و به اندازهی ضروری مباح میشود.
خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾ [البقرة: 173].
«و هر آن کس که مجبور شود (به خاطر حفظ جان از آن اشیای حرام بخورد) در صورتی که علاقمند (به خوردن و لذّت بردن از چنین چیزهایی نبوده) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع هم) نباشد، گناهی بر او نیست. بیگمان خداوند بخشنده و مهربان است».
و نیز میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣﴾ [المائدة: 3].
«امّا کسی که در حال گرسنگی ناچار شود (از محرّمات و خوردنیهای نامشروع چیزی بخورد تا هلاک نشود) و متمایل به گناه نباشد (و عمداً نخواهد چنین کند، مانعی ندارد)؛ چرا که خداوند آمرزندهی مهربان است (و از مضطرّ صرف نظر میکند و برای او مقدار نیاز را مباح مینماید)»].
[1] - شکار با هر حیوان درندهای که دارای دندان (ذی ناب) و هر پرندهای که دارای چنگال باشند و بدانها آموزش داده شده باشد درست میباشد؛ و در غیر آنها در چیزهای دیگر، خیری وجود ندارد، مگر آن که قبل از مردن نخجیر، آن را ذبح نمایی.
[2] - برخی از مشایخ ما پیرامون شاهین چنین گفتهاند: آموزش شاهین زمانی تحقق پیدا میکند که بدون آن که در مرتبهی سوم در گوشت نخجیر طمع داشته باشد، به دعوت و بانگ صاحبش جواب بدهد و برگردد. ولی اگر بانگ و دعوت صاحبش را تنها وقتی اجابت کند که در گوشت نخجیر طمع دارد، در آن صورت آموزش داده شده به شمار نمیآید. (به نقل از «فتاوی هندیه» 5/423)
[3] - زیرا پیوند رگهای گردن، از قلب تا دماغ میباشد؛ از این رو هرگاه از طرفی که سر قرار دارد، یک سوم قطع گردد، مثل آن است که ـ همانند ذبح ـ، تمامی رگها بریده شده باشد.
[4] - و اگر بیشترین قسمت آن، از همان طرفی بود که سر نخجیر قرار دارد، در آن صورت آن چه برابر و مصادف با سرین است، خورده نمیشود؛ زیرا زخم حیوان، برابر با رگها نیست؛ از این رو جدا شده از زنده به شمار میآید و خورده نمیشود؛ و قطعهی جدا شدهی آن خورده میشود. و اگر حیوان را به دو نیم تقسیم نمود، در آن صورت همهاش خورده میشود. (به نقل از «الجوهرة»)
[5] - زیرا شکارچی دوّم، نخجیر را شکار کرده و آن را گرفته است.
[6] - زیرا این احتمال وجود دارد که مردن نخجیر، به وسیلهی شلیک تیر از شکارچی دوّم باشد؛ و این نیز ذبح به شمار نمیآید؛ زیرا در این صورت توان و قدرت ذبح اختیاری وجود دارد، بر خلاف شکارچی اوّل. (به نقل از «الجوهرة»)
[7] - زیرا او با شلیک تیر، نخجیری را تلف نموده که در ملکیّت کسی دیگر است؛ و شکارچی اول با پرتاب تیر و ضعیف گردانیدن نخجیر، آن را در ملکیّت خویش درآورده و نخجیر نیز به خاطر جراحت، ناقص و معیوب شده است؛ و قیمت شیء تلف شده از همان روز تلف کردن آن، اعتبار دارد. (به نقل از الجوهرة)
[8] - زیرا حیواناتی که گوشتشان خورده میشود، گوشت آنها به مصرف میرسد و جانورانی که گوشتشان خورده نمیشود، از پوست، پشم و شاخ آنان بهرهگیری میگردد. و گاهی اوقات به جهت دفع ضرر و زیان، حیواناتی که گوشتشان خورده نمیشود، شکار میگردند.
[9] - یعنی جایی که گردن بند در آن بسته میشود. (به نقل از «القاموس»).
[10] - زیلعی در شرح «کنز الدقائق» (5/287) در ذیل آیهی ﴿وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ﴾ [المائدة: 5]. گوید: مراد از «طعام»: ذبیحهی اهل کتاب میباشد؛ زیرا مطلق طعام (غیر از ذبیحه)، از هر کافری حلال است و حلّت آن مشروط بر اهل کتاب بودن نیست. و در این زمینه در بین کافر ذمّی و کافر حربیِ اهل کتاب فرقی وجود ندارد؛ ولی برای حلّت ذبیحهی اهل کتاب، شرط است که نام غیر خدا را بر آن نبرند؛ و اگر چنانچه به هنگام ذبح، نام مسیح یا عُزیر را بردند، در آن صورت ذبیحهشان حلال نیست؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید: ﴿وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 173]. «خداوند آن چه را که نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شده باشد بر شما حرام کرده است». و در این زمینه، اهل کتاب به سان مسلمانان هستند؛ از این رو اگر مسلمان نیز به هنگام ذبح نام غیر خدا را ببرد، ذبیحهی وی حلال نخواهد بود.
[11] - حلقوم: همان مجرای نفس است. نویسندهی کتاب «هدایه» به نقل از کتاب «جامع الصغیر» گوید: اگر از وسط یا بالا و یا پایین حلقوم، ذبح نمود، مشکلی ندارد. و اصل در این زمینه این فرمودهی رسول خدا ج است: «الذکاة ما بین اللبة واللحیین»؛ «ذبح شرعی عبارت است از بریدن رگهایی که در میان قسمت جلوی میانهی سینه و گودی زیر گلو وجود دارد»؛ زیرا آنجا محل اجتماع مجرای طعام و مجرای نفس و رگها است؛ و با بریدن آن، خون به بهترین شکل جاری میگردد؛ و حکم همهی حلق یکسان و برابر میباشد.
[12] - مَری: عبارت است از مجرای طعام و شراب.
[13] - وَدَج: مجرای خون از رگهای گردن.
[14] - نویسندهی کتاب «القاموس» گوید: «جرّیث» نوعی ماهی است. [و بدان «اسبله» نیز میگویند. و نوعی ماهی بزرگ دریایی بیفلس است که در اطراف دهانش شاخکهایی شبیه به سبیل دارد؛ در دریای خزر نیز پیدا میشود و بچه ماهیها را میخورد. گوشت چرب و خوشمزه دارد و در فصل زمستان به خواب میرود و چیزی نمیخورد. مترجم].