س: معنا و مفهوم «حظر» و «اباحۀ» چیست؟
ج: «حظر»: در لغت به معنای «منع» (ممانعت و جلوگیری)؛ و «محظور» به معنای «ممنوع» (حرام و نامشروع) میباشد.
و «اباحۀ»: در لغت عبارت است از: مختار بودن فرد عاقل و بالغ (مکلّف)، در انجام یا ترک کاری، بدون آن که مستحق پاداش یا کیفر گردد. (به تعبیری دیگر؛ «اباحت»: در نزد صاحب نظران اصولی، حکمی است که انجام یا ترک کاری را مخیّر میسازد).
س: به بیان لباسهایی بپردازید که برای مردان و زنان، پوشیدن آنها حلال و یا پوشیدن آنها برای زنان و مردان، نامشروع و ناروا میباشد؟
ج: احکام و مسائل زیر را خوب به خاطر بسپار:
برای زن و مرد مسلمان حلال نیست که خویشتن را در لباس و شکل، به زنان و مردانِ کافر تشبیه نمایند؛ و همچنین برای مردان حلال نیست که خویشتن را به زنان، و یا زنان خویشتن را به مردان تشبیه نمایند[1].
اسراف و تبذیر نمودن در لباس، حلال نمیباشد.
پوشیدن پارچهی ابریشم (به عنوان پیراهن، عمامه و ..). برای مردان حلال نیست؛ ولی برای زنان روا میباشد.
امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که: پوشیدن پارچههای ابریشمی و دیبا، در جنگ درست میباشد؛ ولی از نظرگاه امام ابوحنیفه / ، پوشیدن آنها در جنگ مکروه است.
برای مردان درست است که پارچهای را بپوشند که تار آن از ابریشم و پود آن از پنبه یا پشم نرم و نازک باشد.
برای مردان، فروهشتن ازار، شلوار، پیراهن و غیره، پایینتر از قوزک پا حرام است.[2]
س: ساختن بالش از پارچهی ابریشم، چه حکمی دارد؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / : ساختن بالش از ابریشم بلا مانع میباشد؛ ولی امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که: ساختن بالش از ابریشم، مکروه میباشد.
[به هر حال؛ اسلام نه تنها اجازه داده است بلکه از مسلمانان میخواهد که قیافهای زیبا و ظاهری تمیز داشته باشند و از لباس و وسائل زینتی که خداوند در اختیارش قرار داده است، استفاده کند.
اسلام بر زن مسلمان حرام نموده است که لباس نازک بپوشد به طوری که بدن او نمایان باشد و یا لباس تنگی را به تن کند که قسمتهایی از بدن، مخصوصاً پستان و سینه و سایر اعضای حسّاس او را مشخص نماید.
پیامبر ج فرموده است که: زن حق ندارد لباس مردان را بپوشد و مرد نیز حق پوشیدن لباس زنان را ندارد؛ و مردانی که به صورت زن خود نمایی میکنند و یا زنانی را که خود را به صورت مردان نشان میدهند لعنت کرده است؛ این تحریم و لعن، شامل خود نمایی در حرکات و ادا و اطوار و حرف زدن و نحوهی راه رفتن و ... نیز میگردد.
بدترین بلای زندگی و آفتی که جامعه بدان دچار میگردد، تجاوز نمودن از قانون فطرت و طبیعت و بیتوجّهی به مقتضیات آن است؛ طبیعت به صورت عادلانه، جامعهی انسانی را به دو دستهی مرد و زن تقسیم نموده است و برای هر یک، خصوصیّات و ویژگیهای مخصوص قرار داده است؛ هرگاه مرد خصوصیّات مردانگی را نادیده بگیرد و به صورت زن خود را جلوه دهد و زن نیز بدون توجه به ویژگیهای فطری که در نهاد زنان است به صورت مرد خودنمایی کند، مسلماً اضمحلال و بینظمی در نظام فطرت به وجود میآید و باعث اثرات بسیار بدی در جامعه میشود.
پیامبر ج ، مردی را که خداوند او را به صورت مرد آفریده است، ولی او خودش را به صورت زن در میآورد و یا زنی را که خداوند او را به حالت زن، خلق کرده امّا خودش را در قیافهی مرد نشان میدهد، هر دو را جزو کسانی به حساب آورده است که در دنیا و آخرت، لعنت و نفرین شدهاند و فرشتگان برای قبول لعنت و نفرینشان آمین گفتهاند.
و قاعدهی کلّی برای بهره برداری از نعمتهای پاکیزهی خدا اعم از خوردنی، نوشیدنی و لباس پوشیدن این است که، باید در آنها اسراف نشود و به خاطر فخر و خود نمایی و کسب شهرت نباشد.
اسراف، عبارت است از: استفادهی بیش از اندازهی مورد نیاز از حلال؛ امّا فخر فروشی و خودنمایی بیشتر امری است باطنی و مربوط به نیّت و قلب انسان است که آیا قصد خود نمایی و فخر فروشی بر مردم را دارد یا خیر؟
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ﴾ [الحدید: 23].
«خداوند دوست ندارد کسانی را که خودنمایی میکنند و بر مردم فخر مینمایند».
پیامبر ج فرموده است: «کسی که به عنوان تکبر و فخر فروشی بر دیگران، لباس خویش را به دنبال خود بکشد، خداوند در روز قیامت به او توجّه نخواهد کرد». بخاری و مسلم.
و به منظور دور ساختن مسلمان از مظانّ فخر و مباهات و خود نمایی، پیامبر ج از پوشیدن لباسهای گرانبها که در بین مردم به نفیس معروف هستند نهی کرده است؛ چون این نوع لباسها باعث به وجود آمدن فخر و مباهات بعضی بر بعضی دیگر میشود.
پیامبر ج میفرماید: «کسی که لباس شهرت بپوشد، خداوند روز قیامت لباس ذلّت و خواری به تن او خواهد کرد». ابوداود و نسایی.
شخصی از ابن عمر س سؤال کرد که چه نوع لباسی بپوشد؟ ابن عمر س در پاسخ گفت: «لباسی را بپوش که افراد کم شعور را به خنده در نیاورد و عاقلان به واسطهی آن بر شما ایراد نگیرند». طبرانی.
یعنی: نباید تا اندازهای ناپاک و نامناسب باشد که افراد نادان بدان بخندد و نه این قدر خوب باشد که از حدّ اعتدال تجاوز نماید و موجب ایراد عاقلان شود.
پس هدف از پوشیدن لباس، دو چیز است: یکی، ستر عورت و دیگری، زینت و زیبایی؛ و کسی که در این دو امر، افراط و زیاده روی نماید و از حدّ تجاوز کند، از راه راست اسلام، به سوی شیطان انحراف پیدا کرده است].
س: استعمال طلا و نقره، چه حکمی دارد؟
ج: احکام و مسائل زیر را به خاطر بسپار:
برای مردان جایز نیست که خویشتن را با طلا و نقره، زینت و آرایش دهند؛ ولی زنان در استفاده از این دو نوع مجاز میباشند.
پوشانیدن ابریشم و طلا بر کودک جایز نمیباشد[3].
مردان میتوانند از انگشتر نقره استفاده نمایند، مشروط بر آن که به یک مثقال نرسد؛ و علاوه از نقره، استعمال چیزهای دیگر برای مردان جایز نیست[4].
[به هر حال، پوشیدن و استعمال طلای خالص برای مردان حرام میباشد؛ و این در حالی است که اسلام زینت را مباح نموده و حتّی میخواهد مسلمانان، مزیّن باشند و استفاده از آن را ترک نکنند؛
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِ﴾ [الأعراف: 32].
«بگو: چه کسی زینتی را که خداوند برای بندگانش پدید آورده است حرام کرده است؟ و یا روزیهای پاکیزه را حرام نموده است»؟.
امّا دو نوع زینت را بر مردان حرام کرده است ولی زنان را در استفاده از این دو نوع نیز آزاد گذارده است:
اول: مزیّن شدن به طلا؛ و دوّم: مزیّن شدن به ابریشم و حریر است. علی س گوید: پیامبر ج یک تکّه حریر را در دست راست و یک قطعه طلا را در دست چپش قرار داد و فرمود: «این دو تا بر مردان امّت من حرام است». ابوداود، نسایی و ابن ماجه.
و در روایت ابن ماجه این جمله آمده است: «و این دو تا بر زنان امّت من حلال است».
عمر بن خطاب س گوید: از پیامبر ج شنیدم که فرمود: «حریر را نپوشید؛ زیرا هر مردی که در دنیا آن را بپوشد در قیامت از پوشیدن آن محروم است». بخاری و مسلم.
و پیامبر ج دربارهی مزیّن شدن مردان به لباس حریر میفرماید: «این لباس، لباس کسی است که در قیامت بهرهای ندارد». بخاری و مسلم.
پیامبر ج شخصی را دید که انگشتر طلا در دست دارد؛ آن انگشتر را از دستش بیرون آورد و به دور انداخت و فرمود: «بعضی از شما عمداً تمایل به پارهای از آتش پیدا میکند و آن را در دست خود قرار میدهد». مسلم
یعنی: انگشتر طلا به دست کردن موجب آتش دوزخ میگردد. بعد از این که پیامبر ج رفت؛ بدان مرد گفتند: برو و انگشترت را بردار و به طریق دیگر از آن استفاده نما. آن مرد جواب داد: قسم به خدا ! چیزی را که پیامبر ج دور انداخته باشد من دیگر آن را بر نمیدارم. مسلم.
و قلم، ساعت، پیاله، استکان، چوب سیگار و سایر چیزهای طلایی که اشخاص ثروتمند و عیّاش از آنها استفاده میکنند، حکم انگشتر را دارند؛ امّا انگشتری نقره برای مردان مباح است.
ابن عمر س گوید: «پیامبر ج یک انگشتر نقره در دست داشت؛ بعد از وفات پیامبر ج در دست ابوبکر س بود؛ و بعد از ابوبکر س در دست عمر س بود؛ و بعد از عمر س ، عثمان س آن را در انگشت میکرد تا این که در چاهی به نام «اریس» افتاد و گم شد». بخاری.
و زمانی که ضرورت طبّی ایجاب نماید، پوشیدن ابریشم برای مرد جایز است؛ زیرا پیامبر ج اجازه فرمود که عبدالرحمن بن عوف س و زبیر بن عوام س به خاطر خارشی که در بدن داشتند، لباس ابریشم بپوشند. بخاری.
و دلیل و حکمت حرمت ابریشم و طلا بر مردان این است که: هدف اسلام از تحریم استفادهی زینتی از ابریشم و طلا برای مردان، یک هدف تربیتی و اخلاقی و به منظور بالا بردن شخصیّت و مردانگی مردان است. اسلام که دینِ نیرو و جهاد است، میخواهد که شهامت و شجاعت و مردانگی مردان را از نشانههای ضعف و شکست و نابودی محفوظ نگهدارد. مردی که خداوند او را از لحاظ نیرو و قدرت و ترکیب جسمانی، بر زن برتری داده است، سزاوار و شایستهی مقام او نیست که در استفاده از زینتآلات، با زن مسابقه دهد و در این امر با او شریک باشد.
علاوه بر این، در تحریم مزبور، یک هدف اجتماعی مهمّی در نظر گرفته شده است؛ چون یکی از اهداف بسیار مهم اسلام مبارزهی همه جانبه با اشرافیّت و خوشگذرانی است. اشرافیّت در نظر قرآن، موجب از هم گسیختن روابط معنوی جامعه میباشد؛ زیرا که این امر کِیان ملّتها را به نابودی میکشاند؛ اشرافیّت یکی از مظاهر بیعدالتی در جامعه است؛ عدّهی کمی، اکثر قریب به اتفاق مردم را استثمار مینمایند و به حساب آنان دست به عیّاشی میزنند. این عدّه در هر عصر و زمانی، با هر برنامهای که بر اساس حق و خیر و صلاح جامعه باشد، دشمنی ورزیدهاند. (اسراء/16 و سبأ/34).
به پیروی از روح و حقیقت قرآن، پیامبر ج کلّیهی مظاهر اشرافیّت و خوش گذرانی را بر مسلمانان حرام نموده است؛ همچنان که زینت حریر و طلا را بر مرد حرام کرده و استفاده از ظروف طلا و نقره را بر مرد و زن حرام نموده است. حرمت استعمال طلا، علاوه بر دلایل مذکور، دلیل اقتصادی نیز دارد که از نظر اسلام قابل اهمیّت میباشد. طلا پشتوانهی جهانی پول محسوب میگردد و مسلمان حق ندارد که آن را از میدان اقتصادی خارج نماید و به صورت زینت آلات برای مردان و یا به صورت ظروف درآورد.
و زنان به مقتضای طبع زنانگی، ذاتاً علاقهی زیادی به زینت آلات دارند، لذا خداوند آنان را از تحریم معاف کرده است، به شرط این که هدفشان از پوشیدن حریر و زینت آلات طلا، فریب و تحریک تمایلاتِ مردان بیگانه نباشد].
خوردن، نوشیدن، چرب کردن، خود را خوشبوی نمودن از ظروف طلایی و نقرهای درست نیست؛ و همچنین برای زنان و مردان جایز نیست که با قاشق طلایی و نقرهای چیزی را بخورند و یا با سرمه کش طلایی و نقرهای، چشمان خویش را سرمه نمایند.
استعمال ظروفی که از شیشه، سرب، بلور و عقیق ساخته شدهاند، بلا مانع میباشد.
امام ابوحنیفه / بر این باور است که: نوشیدن در ظرفی که نقره کاری شده است و سوار شدن بر زینی که نقرهکاری شده است و نشستن بر صندلی و چهارپایهای که نقرهکاری شده است، درست میباشد؛ مشروط بر آن که خویشتن را از موضع نقره، دور نگه دارد.
تزئین و آراستن مصحف و مسجد با آب طلا، مشکلی ندارد.
نزدیکی و آمیزش با زن؛ نگاه به زن؛ و لمس نمودن او
س: نگاه کردن مرد به زن بیگانه، چه حکمی دارد؟
ج: مرد تنها میتواند به صورت و دو کف دستهای زن نگاه نماید؛ و اگر از شهوت (اشتهاء و تمایل جنسی) در امان نبود،[5]در آن صورت بدون ضرورت نمیتواند، به صورت زن نگاه نماید.
و مرد نمیتواند صورت و کف دست زن را لمس نماید، اگر چه از شهوت نیز در امان باشد.
[زن مسلمان باید دارای اخلاقی باشد که او را از زن کافر و زن زمان جاهلیّت متمایز و جدا سازد. اخلاق زن مسلمان، حفاظت از شخصیّت، وقار، عفّت و حیای خود میباشد؛ و اخلاق زن کافر و زن زمان جاهلیّت، خودنمایی و تحریک مردان است.
وقتی زن مسلمان از حالت خود نمایی به در میآید و شایستگی آن را به دست میآورد که بدو گفته شود: صاحب آداب اسلامی است؛ که ادبهای زیر را رعایت نماید:
الف) نظر نکردن: نفیسترین زینت برای زن حیا است و بارزترینِ نشانهی حیا، حفظ چشم از دیدن نامحرم است. خداوند خطاب به پیامبر ج میفرماید: «به زنان مسلمان بگو: چشمانشان را محفوظ دارند».
ب) عدم اختلاط با مردان به نحوی که بدن او با مرد تماس پیدا ننماید؛ آنگونه که در سینماها و مجالس سخنرانی و اتوبوسهای خط و امثال اینها که زن و مرد به هم میچسبند.
ج) لباس زن باید موافق با ادب و اخلاق اسلامی باشد، و دارای خصوصیّات زیر باشد:
تمام جسم را بپوشاند.
نباید آنقدر شفّاف و نازک باشد که بدن را نشان داده و نمایان سازد.
نباید برجستگیها و نقاط حسّاس بدن را مشخّص نماید، هر چند نازک هم نباشد؛ مانند لباسهای تنگی که تمدّن شهوت پرستی و بیبند و باری غرب آنها را به ارمغان آورده و مُدپرستان، هر روز یک نوع شرمآور آن را به بازار میآورند که تمام نقاط حسّاس و فتنه انگیز بدن زن را مجسّم میسازد به نحوی که غرایز و قوای جنسی را تحریک مینماید؛ و در حقیقت پوشندهی آنها، عریان میباشد و این نوع لباس، از لباس نازک، خطرناکتر میباشد.
لباس زن نباید لباسی باشد که مخصوص مردان است؛ چون پیامبر ج لعن و نفرین کرده زنانی را که خود را به شکل مردان درمیآورند و مردانی را که به شکل زن درمیآیند؛ و زنان را از پوشیدن لباس مردان و مردان را از پوشیدن لباس زنان منع نموده است.
لباس زن مسلمان نباید لباسی باشد که مخصوص زنان کافر ـ اعم از یهودی، نصرانی، بتپرست و مادّهپرست ـ باشد؛ چون پیروی و تقلید از ایشان حرام است. اسلام میخواهد پیروانش اعم از زن و مرد دارای استقلال ظاهری باشند، لذا در بسیاری از امور، دستور داده تا از کفّار تقلید نشود و مخالف آنها عمل گردد.
د) یکی از عواملی که زن را از خودنمایی و کشف حجاب محفوظ میدارد، وقار و متانت و درست راه رفتن و سخن گفتن اوست. زن باید از حرکات ناپسند جسم و صورتش که موجب تشویق و تحریک هوسپرستان میگردد پرهیز نماید؛ چون این نوع رفتار نامطلوب، شایستهی یک زن مسلمان نیست و معمولاً از زنان بیعفّت سر میزند.
ناگفته نماند که نامحرم حق ندارد جایی را که عورت محسوب میشود با دست یا با اعضای دیگر لمس نماید؛ البته حرمت نظر و لمس عورت، وقتی است که ضرورت و نیاز شدید مانند عمل جراحی و سایر عملیّات پزشکی در بین نباشد].
س: چه نیاز و ضرورتی، نگاه کردن به صورت زن را جایز و مباح قرار میدهد؟
ج: برای دو نفر جایز است که به صورت زن نگاه نمایند:
برای گواه جایز است که وقتی میخواهد در مورد زنی شهادت بدهد، به صورت او نگاه نماید.
برای قاضی نیز درست است که وقتی میخواهد در مورد زنی حکم صادر نماید، به صورت او نگاه کند.
بنابراین برای این دو نفر درست است که به صورت زن بیگانه نگاه نمایند، اگر چه از شهوت و تمایل جنسی نیز بیم داشته باشند.
[ناگفته نماند که حرمت نظر و لمس عورت، وقتی است که ضرورت و نیاز شدید مانند عمل جراحی و سایر عملیّات پزشکی نیز در بین نباشد؛ زیرا که جرّاح و پزشک در وقت ضرورت و نیاز شدید، میتواند به عورت زن نیز نظر نمایند و آن را لمس کنند؛ مشروط بر آن که فتنه و تحریک غریزهی جنسی در بین نباشد].
س: اگر در قسمت ران زن، زخم و عفونتی وجود داشت، و ضرورت پیدا شد که پزشک بدان نگاه نماید؛ در این صورت تکلیف پزشک چیست؟
ج: در این صورت برای پزشک درست است که تنها به قسمت زخم و عفونت نگاه نماید و به سائر قسمتهای ران زن، نگاه نیاندازد.
س: نگاه مرد به مرد و نگاه زن به زن، چه حکمی دارد؟
ج: برای مرد درست است که به تمامی بدن مرد ـ به جز ما بین ناف تا زانو ـ نگاه نماید؛ و زن نیز میتواند به همان مقدار از بدن زن نگاه نماید که مرد میتوانست به بدن مرد نگاه کند.
س: آیا زن میتواند به مرد نگاه نماید؟
ج: زن میتواند به همان مقدار از بدن مرد نگاه نماید که مرد میتوانست به بدن مرد نگاه کند.
س: نگاه مرد به کنیزش و یا همسرش چه حکمی دارد؟
ج: مرد میتواند به تمامیِ بدن کنیزی که برایش حلال است،[6] نگاه نماید. و همچنین برایش جایز است که به همهی بدن همسرش نگاه نماید.
س: اکنون حکم نگاه کردن مرد به خویشاوندانِ محرمش باقی مانده است؛ آن را توضیح و تبیین نمایید؟
ج: مرد میتواند به صورت، سر، سینه و ساق پای محارم (خویشاوندانِ محرم) خویش نگاه نماید؛[7]و نباید به پشت، شکم و ران آنها نگاه کند.
و اگر چنانچه صورت، سر، سینه و ساق پای محارم خویش را لمس نمود، اشکالی ندارد[8].
س: نگاه مرد به کنیزی که در تملّک غیر است، چه حکمی دارد؟
ج: مرد میتواند به همان مقدار از بدن کنیز بیگانه نگاه نماید که میتوانست به بدن زنانِ محارم خویش نگاه کند؛ و به هنگام خرید کنیز بیگانه، میتواند همان قسمتهای بدنش را که نظر کردن بدان جایز است، لمس نماید؛ اگر چه از شهوت و تمایل جنسی نیز در امان نباشد.
س: آیا برده میتواند به سیّده و بانویش نگاه کند؟
ج: برده میتواند تنها به همان مقدار از بدن سیّده و بانویش نگاه کند که مرد بیگانه میتوانست به بدن وی (سیّده) نگاه نماید؛ البته مشروط بر آن که از شهوت و تمایل جنسی در امان باشد.
«احتکار» (انحصار خرید یا فروش) و «تسعیر» (قیمت گذاری یا کنترل قیمتها)
[خداوند متعال، انسان را به گونهای آفرید که به یکدیگر نیاز دارند. هر کس نمیتواند مالک همهچیز باشد و تمام ما یحتاج خویش را به تنهایی تأمین کند و گاهی کسی چیزی دارد که دیگری آن را ندارد و بالعکس. خداوند بلند مرتبه، آنان را الهام بخشیده تا نسبت به تبادل فراوردههای خود از طریق خرید و فروش و سایر معاملات دیگر، اقدام نمایند تا نظام جامعه و زندگی به هم نخورد و کاروان زندگی با خیر و برکت به حرکت خود ادامه دهد.
زمانی که پیامبر ج مبعوث گردید، در میان ملّت عرب، انواع مختلف داد و ستد وجود داشت. پیامبر ج قسمتی از این داد و ستدها را که با شریعت اسلام و اصول آن مغایرت نداشت، تأیید نمود و قسمت دیگری را که با اصول اسلام سازگار نبود و پایهی آن بر اعانهی بر معصیّت و فریب و استثمار و ظلم به یکی از دو طرف معامله بود، ممنوع و قدغن نمود.
و اصول داد و ستدها در شریعت اسلام بدین ترتیب است:
اشیایی که حرام است، خرید و فروشش نیز حرام است: چیزهایی که معمولاً در کارهای گناه و ممنوع از نظر اسلام به کار گرفته میشوند، مانند: وسایل قمار، بت، علامت صلیب و مجسمه و امثال آنها و اشیایی که هدف و استفاده از آنها معصیّت است؛ مانند: خوک، شراب، خوراکیها و مشروباتی که شریعت اسلام آنها را تحریم نموده است، خرید و فروش و تجارت با آنها نیز حرام است؛ چون صدور اجازهی معامله و تجارت با آنها به معنای تأیید این کارهای حرام و تشویق مردم به آنها و تهیّهی وسایل برای انجام این کارها میباشد؛ امّا تحریم معامله و سروکار داشتن با آنها موجب متروک شدن و فراموش ماندن و دوری مردم از آنها خواهد شد.
معاملهای که مبتنی بر فریب باشد، حرام و ممنوع است:
هر معاملهای که به واسطهی عدم شناخت از مورد معامله و یا وجود فریب و دسیسه و یا مغبون بودن یکی از طرفین معامله به وسیلهی طرف دیگر که باعث اختلاف و دشمنی خریدار و فروشنده شود، به منظور جلوگیری از این اختلاف، پیامبر ج از آن نهی فرموده است. بنابراین از فروش نطفهای که در پشت حیوان نر و یا در شکم حیوان ماده قرار دارد و فروش پرنده در هوا و ماهی در دریا و هر معاملهی دیگری که فریب و عدم شناخت به مورد معامله در آن وجود داشته باشد، نهی شده است.
در اختیار گرفتن قیمتها:
اسلام دوست دارد که آزادی بازار محفوظ بماند و عوامل طبیعی نقش خود را در آن بر اساس عامل عرضه و تقاضا ایفا نماید؛ به همین علّت است که میبینیم وقتی قیمتها در زمان پیامبر ج بالا میرفت، مردم گفتند: ای رسول خدا ج ! شما قیمتها را تعیین کنید. پیامبر ج میفرمود: «قیمتگذار، کم و زیادکنندهی نعمت و رازق، تنها خدا است؛ من میخواهم وقتی که در قیامت به حضور خدا مشرف میشوم کسی از من طلبکار خون یا مال نباشد». ابوداود و ترمذی.
پیامبر ج با این حدیث اعلام فرموده که دخالت در آزادی افراد و محدود ساختن آنان بدون ضرورت، ظلمی است که میل دارد هنگامی که در قیامت به حضور خدا مشرّف میشود، از شرّ آن محفوظ بماند. اما وقتی عوامل غیرطبیعی در بازار دخالت نمودند و اشخاص سودجو به احتکار ارزاق پرداختند و قیمت اشیاء در دست عدهای قرار گرفت و به میل خود با آن بازی نمودند، در این صورت مصلحت عموم بر رعایت حفظ آزادی افراد مقدمتر است و به منظور حفظ مصلحت جامعه و تأمین نیاز آن و جلوگیری از سوء استفادهی سودپرستان و طمع کاران، قیمتگذاری و نظارت بر قیمت جایز است که قواعد و اصول موجود نیز آن را تأیید مینمایند.
معنای حدیث سابق این نیست که دخالت در تعیین قیمت اگر به منظور جلوگیری از ضرر و ظلم فاحش هم باشد باز جایز نیست؛ بلکه علماء و محققین گفتهاند: تعیین قیمت و دخالت در آن بر دو قسم است؛ یا ظلم است و حرام، و یا عدل است و جایز. هرگاه قیمتگذاری و تعیین آن از روی حق نباشد و ضرورتی آن را ایجاب ننماید و با این عمل، ظلم و زیانی متوجّه دیگران شود و مردم را به فروش اشیاء به قیمتی که بدان راضی نیستند مجبور سازند، در این صورت تعیین قیمت ناروا است؛ امّا وقتی که دخالت در امر قیمت و تعیین آن به منظور اجرای عدالت بین مردم باشد به نحوی که خریدار و فروشنده، ملزم به انجام معاملهی شرعی و پرهیز از تقلّب و خیانت و ربا شوند، در این صورت قیمت گذاری جایز و حتّی واجب هم میباشد. با این حساب، حدیث سابق در مورد قسم اول میباشد.
امّا وقتی مردم، کالای خود را به صورت متعارف و بدون ظلم در اختیار مشتری قرار دهند، ولی قیمتها به خاطر کمبود کالا و یا ازدیاد جمعیّت بالا رود، این موضوع در اختیار خدا است؛ اجبار مردم به فروش کالا به قیمت معیّن، اجباری است ناحق و حرام.
امّا در مورد قسم دوّم که فروشنده کالای مورد نیاز مردم را احتکار نماید و جز به قیمت گزاف آن را به فروش نرساند، لازم است که او را مجبور نمایند که آن را با قیمت متداول و نرخ مشابه روز در اختیار مردم قرار دهد. دخالت در امر قیمت جز الزام صاحب کالا به فروش آن به قیمت مشابه، معنای دیگری ندارد و این دخالت چون الزام به رعایت عدل است و هر مسلمانی مکلّف به اجرای آن است، جایز و مباح میباشد.
و از دیدگاه اسلام، احتکار کننده ملعون است؛ هر چند اسلام به آزادی افراد در خرید و فروش احترام میگذارد و آن را تضمین میکند تا استعدادها با هم برخورد کنند و شکوفا شوند، امّا به شدّت با خود خواهی و طمع افرادی که میخواهند به حساب دیگران ثروت و مال به دست آورند و قوت و مایحتاج ضروری عموم را وسیلهی نیل به این هدف شوم قرار دهند، مخالفت و مبارزه مینماید. به همین خاطر پیامبر ج با جملات کوبنده، احتکار کنندگان را مورد انتقاد قرار داده و از احتکار نهی فرموده است].
س: حکم احتکار در مواد غذایی و خوراکیها چیست؟
ج: اگر احتکار در شهری صورت گرفت که به مردمان آنجا ضرر و زیان وارد میآورد، در آن صورت احتکار در مواد غذایی و خوراکیهای انسانها و حیوانات، درست نمیباشد.
[احتکار آن است که تاجر، کالایی را انبار کند تا قیمت فروش آن بالا رود. احتکار از خصلت خود بینی برخاسته است؛ دارندهی چنین صفتی به ضرر و زیانی که بر عموم مردم وارد میشود توجّهی ندارد؛ فقط در فکر و اندیشهی آن است که خود به سودهای سرشاری نایل آید. هنگامی که تاجری تنها فروشندهی نوع خاصّی از کالا باشد یا گروهی از تاجران با هم تبانی کنند که با مخفی و حبس کردن کالا، سبب شوند مردم به آن نیاز شدید پیدا کنند؛ سپس قیمت کالا را بالا ببرند و هر چند بخواهند بر قیمت آن بیافزایند؛ در این صورت احتکار کمرشکن خواهد بود و این همان شیوهی نظام سرمایه داری است که عملکرد آن بر دو پایهی اصلی استوار است: 1 ) ربا؛ 2 ) احتکار.
و علماء و صاحب نظران فقهی، بر سر دو موضوع با همدیگر اختلاف نظر دارند:
جنس کالایی که احتکار میشود.
زمان و برههای که کالا را احتکار میکنند.
برخی از فقیهان احتکار را فقط در خوردنیها و اطعمه حرام دانستهاند. و برخی دیگر بر این باورند که احتکار تمام نیازمندیهای انسان، خواه طعام باشد یا دارو، لباس، یا ابزار درسی و خانگی، یا شغلی و امثال اینها را شامل میشود. دلیل آن عمومیّت حدیث پیامبر گرامی اسلام است که میفرماید: «لا یحتکر الا خاطی»؟؛ «تنها خطاکار است که احتکار میکند» مسلم.
و ورود نصوص بر ممنوعیّت احتکار در طعام و تهدید شریعت، فقط در آن، هیچ گونه منافاتی با عمومیّت حدیث ندارد. و همچنین ممنوعیّت احتکار دلیلی ندارد جز همان زیان رساندن به عموم مردم در اثر انبار کردن کالای مورد نیاز. نیازمندی انسان به ویژه در این عصر، تنها در طعام خلاصه نمیشود، بلکه امروزه انسان به خوردن، آشامیدن، لباس، مسکن، لوازم تعلیم و تعلّم، دارو، وسایل حمل و نقل، وسایل ارتباطی و ... نیازمند است؛ بنابراین امام ابویوسف / میگوید: «کل ما اضرّ بالناس حبسهِ فهو احتکار»؛ «انبار کردن هر چیزی که به مردم زیان برساند، احتکار نامیده میشود».
هر اندازه نیازمندی انسان به چیزی شدیدتر باشد، گناه احتکار آن، به مراتب شدیدتر است که در مقدّمهی نیازمندیها، طعام و خوراکی قرار دارد و نیاز به قوتهای ضروری از دیگر اطعمه و مواد غذایی مهمتر است.
و امروزه وجود داروها و پوشاک نیز برای زندگی ما امری لازم و ضروری است. نیازهای انسان، بر حسب پیشرفت زندگی تغییر میکند، تا آنجا که امروزه بعضی از وسایل و لوازم رفاهی و تجمّلی از نیازهای اساسی زندگی هستند و بعضی نیازها به یک امر ضروری تبدیل شدهاند.
وقت و زمان احتکار نیز مورد اختلاف علماء و صاحب نظران فقهی است. برخی از فقیهان احتکار را در تمام اوقات ممنوع دانستهاند و میان وقت تنگ و وقت فراخ، تفاوت نگذاشتهاند.
و برخی نیز بر این باورند که احتکار زمانی ممنوع میباشد که طعام مورد نیاز مردم، کمیاب باشد و تأخیر در فروش آن ضرر به مردم وارد آورد].
س: اگر فردی محصولات زمین خویش را نگهداری کرد؛ یا مواد غذایی و خوراکیهایی را از شهری دیگر آورد و آنها را نگهداری نمود؛ آیا این موارد در احتکارِ ممنوع، داخل میباشد؟
ج: چنین مواردی از زمرهی احتکار ممنوع نمیباشد.
س: آیا سلطان (حاکم) میتواند کالاها و اشیاء را برای مردم قیمتگذاری نماید؟
ج: سلطان و حاکم را نسزد که برای مردم نرخ گذاری نماید؛ بلکه مردم را به حال خویش رها کند تا خودشان، اموال خویش را بر حسب اراده و خواست خودشان در میان یکدیگر داد و ستد نمایند[9].
[صاحب نظران فقهی در ابتدای دورهی تابعین، به کارگزاران دولت اجازه میدادند که هنگام ضرورت و نیاز برای نرخ گذاری کالاها اقدام کنند، با وجود این که روایت شده است که پیامبر ج در عصر خود از قیمتگذاری جلوگیری میکردند و حتّی هنگامی که قیمت کالاها بیرویه افزایش مییافت، مردم از آن حضرت ج درخواست میکردند تا با قیمت گذاری کالاها موافقت نمایند؛ امّا ایشان مخالفت میکردند.
انس س گوید: در زمان پیامبر ج قیمتها افزایش یافت و مردم درخواست کردند که: ای رسول خدا! شما قیمتها را تعیین کنید! امّا پیامبر ج فرمود:
«ان الله هوالـمسعّر القابض الباسط وانّی لا ارجوا ان القی الله ولیس احدٌ منکم یطالبنی بمظلمۀ فی دم ولا مال»؛ «به درستی که قیمتگذار اصلی خداوندی است که روزی را میافزاید یا میکاهد و من نمیخواهم در حالی به دیدار خداوند بروم که نسبت به مال و یا خون فردی از شما، مورد مطالبه قرار گیرم». ابوداود و ترمذی.
بنابراین حدیث، قیمتها را بایستی بازار (عرضه و تقاضا) تعیین کند و نبایستی در سیر طبیعی آن مداخله، یا به شکل مصنوعی قیمتگذاری کرد. امّا اگر عوامل غیر طبیعی در بازار دخالت کردند و اشخاص سودجود به احتکار کالاهایی اساسی پرداختند و قیمت اشیاء بازیچهی دست عدّهای شد، در این صورت مصلحت عمومی ایجاب میکند که اصل آزادی افراد تحت الشعاع قرار گیرد؛ چرا که مصلحت مردم و جامعه اقتضا دارد که کارگزاران حکومتی با دخالت در قیمت گذاری و نظارت بر قیمتها وارد عمل شوند؛ و این نوع مداخلهی حکومت، شرعی و جایز است.
و قیمتگذاری دو گونه است: یا ظلم است و حرام، و یا عدل است و جایز. هرگاه قیمتگذاری، ظلم و زیانی را متوجه دیگران کرده و مردم را به فروش اشیاء با قیمتی که بدان راضی نیستند، مجبور سازد و از چیزی که خداوند بر آنان مباح کرده جلوگیری کنند، در این صورت قیمتگذاری ناروا و نامشروع است؛ امّا وقتی که دخالت تعیین در قیمت و نظارت بر آن با هدف اجرای عدالت میان مردم باشد، به نحوی که خریدار و فروشنده ملزم به انجام معاملهی شرعی و پرهیز از تقلّب و خیانت و ربا باشند، در این صورت قیمتگذاری جایز و حتّی واجب است.
بدین ترتیب حدیثی که پیش از این از انس س روایت شد، دربارهی نوع اوّل قیمتگذاری است.
حال، وقتی مردم کالای خود را به صورت متعارف و بدون روا داشتن این که ظلمی نسبت به مشتری در اختیار او قرار دهند، ولی قیمتها به خاطر کمبود عرضهی کالا و یا ازدیاد جمعیّت (اشاره به قانون عرضه و تقاضا) بالا رود، این موضوع از اختیارات خداوند است و بنابراین ملزم کردن مردم به فروش کالا با قیمت تعیین شده ناروا و حرام است.
امّا دربارهی نوع دوم، که فروشنده کالای مورد نیاز مردم را احتکار میکند و جز به قیمتگزاف آن را به فروش نمیرساند، باید او را وادار کنند تا اجناس خود را با قیمت متداول و به روز در اختیار مردم قرار دهد. دخالت در امر قیمتگذاری، جز الزام صاحب کالا به فروش آن با قیمت روز معنای دیگری ندارد و قیمت گذاری در اینجا مراعات عدالتی است که خداوند بندگان خود را بدان ملزم میدارد.
به هر حال، اتفاق نظر بر این است که اگر مصالح و منافع مردم جز با قیمت گذاری برآورده نشود، باید به صورت عادلانه و بدون این که خسارت و زیانی به طرفین وارد شود، قیمتگذاری انجام شود؛ و چنانچه نیازی به قیمت گذاری نباشد و منافع و مصالح امّت بدون آن تحقق یابد، اقدامی در جهت قیمتگذاری صورت نخواهد گرفت.
بنابراین، معیار و مبنای احکام دربارهی قیمتگذاری یا عدم آن، همانا تحقق مصالح مردم و جلوگیری از آسیب دیدن آنها است. شریعت اسلام، مداخلهی حکومت اسلامی را در تعیین قیمتها، در صورت نیاز و تحقّق مصالح و منافع بندگان و در جهت اقامهی عدالت و دفع ظلم و جلوگیری از اسباب و عوامل اختلاف و درگیری و ضرر و زیان به مردم، با روی خوش میپذیرد و قلم تأیید بر آن مینهد؛ مشروط بر آن که قیمتگذاری، مورد تأیید متخصّصان و مؤمنان قرار گیرد که توان برآورده کردن قیمتها به صورت عادلانه، بدون ضرر و اِجحاف نسبت به بندگان خدا داشته باشند].
«تعشیر»[10](ده آیه نمودن آیات)؛ و «تنقیط»[11](نقطهگذاری آیات. علامتگذاری و سجاوندی آیات) مکروه است.
به استخدام در آوردن افراد اخته شده مکروه میباشد.
اخته کردن حیوانات، اشکالی ندارد.
اشکالی ندارد که الاغ را وادار کنند تا بر اسب بجهد و بدین طریق از آنها «قاطر» بگیرند.
درست است که قول برده و کودک، در موضوع «هدیه» و «اجازه» پذیرفته شود[12].
در معاملات، قول فاسق پذیرفته میشود.
در اخباری که مربوط به امور «دیانت و دینداری» است، تنها قول فرد عادل پذیرفته میشود.
حکم نگاه کردن فرد اخته شده به زنان بیگانه، همچون مرد نیرومند (و بدون اخته) میباشد.
مرد میتواند بدون اجازهی کنیزش، از او عزل نماید؛ (یعنی بدون اجازهی وی، آب منی خویش را بیرون از فرج او بریزد)؛ ولی نمیتواند از همسرش بدون اجازهی وی، عزل نماید.
فروش اسلحه و ادوات جنگی و نظامی در ایّام فتنه و آشوب مکروه است.[13]
اگر فردی آب میوه را به کسی به فروش رساند که میدانست آن را تبدیل به شراب میکند، در آن صورت فروشش اشکالی ندارد.
[1] - ابن عباس س گوید: «لعن النّبی ج الـمخنثین من الرجال والـمترجلات من النساء. وقال: اخرجوهم من بیوتکم»؛ «پیامبر ج مردان و زنانی را مورد نفرین خویش قرار دادند که خویشتن را (در لباس و هیأت) به همدیگر تشبیه میکنند. و فرمودند: چنین زنان و مردانی را از خانههایتان بیرون کنید». (بخاری)
و همچنین ابن عباس س گوید: پیامبر ج فرمود: «لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال»؛ «مردانی که لباس زنان را میپوشند و زنانی که لباس مردان را بر تن میکنند و مردانی که خود را بر هیأت زنان در میآورند و زنانی که خود را به شکل مردان آرایش دهند، مورد نفرین خداوند قرار میگیرند». (بخاری)
[2] - ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «ما اسفل من الکعبین من الازار فی النار»؛ «آن قسمت از شلوار که از قوزک پا پایینتر است، در آتش میباشد». (بخاری)
سالم از پدرش نقل میکند: «پیامبر ج فرمود: «الاسبال فی الازار والقمیص والعمامة. من جرّ منها شیئاً خیلاء لم ینظر الله الیه یوم القیامة»؛ «اسبال در ازار، پیراهن و دستار تحقق پیدا میکند؛ و کسی که یکی از آنها را از روی تکبّر بر روی زمین بکشد، خداوند در روز قیامت بر او نگاه رحمت نمیاندازد». (ابوداود و نسایی)
[3] - زیرا تحریم استعمال طلا و ابریشم در حق مردان، (از احادیث) ثابت است؛ و همچنان که پوشیدن آنها حرام است، پوشانیدن آنها نیز ناروا میباشد؛ همانند شراب که هم نوشیدن آن و هم نوشانیدن آن حرام و ناروا میباشد. (به نقل از هدایه)
[4] - نویسندهی «درالمختار» گوید: مردان به جز نقره، چیز دیگری را به انگشت خویش نکنند؛ زیرا به وسیلهی نقره، استغناء وبینیازی (از دیگر اشیاء) حاصل میگردد؛ از این رو، پوشیدن غیر نقره، از قبیل: سنگ، طلا، آهن، فلز، سرب، شیشه وامثال آنها حرام میباشد.
[5] - نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: اگر از شهوت در امان نبود، در آن صورت بدون ضرورت، نمیتواند به صورت زنان نگاه نماید؛ و اگر از اشتهاء و تمایل جنسی بیم داشت، در آن صورت بدون نیاز و ضرورت به صورت زن نگاه نکند تا بدین طریق خویشتن را از حرام حفاظت و صیانت نماید.
و این قول: «اگر از شهوت در امان نبود»: بیانگر آن است که اگر چنانچه در شهوت، شک و تردید داشت، در آن صورت نیز نگاه کردن به صورت زن مباح نیست؛ همچنان که اگر نسبت به شهوت و تمایل جنسی شناخت داشت یا غالب گمان وی بر آن بود که او از اشتهاء و تمایل جنسی در امان نیست، در آن صورتها بدون ضرورت نگاه کردن وی به صورت زن مباح نیست.
بندهی ناتوان (نگارنده) گوید: وقتی که در امان بودن از شهوت، شرطِ جوازِ نگاه کردن به صورت زن بیگانه است ـ بلکه در امان بودن از شهوت، شرط جواز نگاه کردن به صورت زنان محرم نیز است ـ پس اکنون مورد پسند شرع مقدّس اسلام نیست که زنان بدون حجاب و در حالی که صورتهایشان برهنه است، در بازارها و کوچهها و بوستانها و پارکها به گردش و تفریح بپردازند؛ زیرا عصر (ما)، عصر فسق و عصیان است؛ و چگونه میتوان از این گروه فاسقان و بیبند و باران در امان بود از این که بدون شهوت و لذّت، به صورت زنان بیگانه نگاه بیاندازند!.
برخی از مردمان بدین امر عنایت نورزیدهاند و بیرون شدن زنان را از خانه آن هم بدون حجاب جایز دانستهاند و چنین استدلال کردهاند: علماء و صاحب نظران فقهی، برهنه ساختن صورت و دست زن را در مقابل مردان بیگانه جایز دانستهاند. و چون زنان از این فتوای صادر شده آگاهی و اطلاع یافتند، قضیّهی حجاب را نادیده انگاشتند و سر و صورت خویش را برهنه نمودند و سینههایشان را ظاهر ساخته و بدون حجاب از خانه بیرون شدند؛ همچنان که هم اکنون در بازارها و آبادیها مشاهده میگردد.
و این مجتهد، از طبیعت و گرایش زنان به خودنمایی و آرایش نمودن در برابر مردان به خاطر اظهار زینت و آرایش چیزی نمیداند و نمیفهمد که زنان تنها به برهنه کردن صورت و دستها اکتفا و بسنده نمیکنند؛ از این رو، این مجتهد با چنین فتوایی، دچار لغزش و خطا شده و هم خود از راه صواب دور شده و هم دیگران را از راه صواب دور نموده است؛ و خداوند مفتیان خداترس را مورد رحمت خویش قرار دهد که زنان را ملزم نمودند که بدون آن که چادر بزرگی که سر، صورت و سینهی آنها را میپوشاند، از خانه بیرون نشوند؛ و خداوند تمامی ما را به همان چیزی توفیق دهد که مورد محبّت و رضایت اوست.
[6] - قید «کنیزی که برایش حلال است»، به خاطر احتراز از کنیز مجوسی، کنیز مکاتب، کنیزی که منکوحهی غیر است و کنیزی که به سبب «رضاعت» (شیرخوارگی) و «مصاهرت» (خویشاوندی) بر مرد حرام گشته میباشد؛ از این رو حکم این کنیزان همانند حکم زن بیگانه میباشد. (در کتاب «درالمختار» همینگونه آمده است).
[7] - البته در صورتی که از شهوت خود و شهوت و تمایل جنسی زن در امان باشد.
[8] - این حکم نیز در صورتی است که از شهوت خویش و از شهوت زن در امان باشد. (به نقل از «درالمختار»)
[9] - نویسندهی کتاب «درالمختار» گوید: قاضی و حاکم، کالاها را نرخ گذاری نکند، مگر زمانی که صاحبان اموال، قیمت کالاها را به صورت فاحش بالا ببرند؛ در آن صورت قاضی میتواند با اهل رأی مشورت و رایزنی نماید و کالاها را نرخ گذاری کند. امام مالک / گوید: بر حاکم لازم است که در وقت گرانی، کالاها را نرخ گذاری نماید.
ابن عابدین شامی در حاشیهی خویش گوید: یعنی در وقت گرانی بر قاضی واجب است که کالاها را نرخگذاری نماید؛ همچنان که در کتاب «غایة البیان» بدین موضوع اشاره رفته است.
و همچنین امام مالک / وجود «قیمت فاحش» را در قضیّهی نرخ گذاری شرط قرار نداده است، همچنان که ابن کمال به بیان آن پرداخته است. و با شرط نگذاشتن «قیمت فاحش در قضیّهی نرخ گذاری» تفاوت میان دو مذهب (مذهب احناف و مذهب مالک) روشن و واضح گشت. (5/256)
[10] - «تعشیر»: عبارت از آن است که پس از هر ده آیه، نشانه و علامتی گذاشته شود تا بدان طریق هر ده آیه از ده آیهی دیگر تفکیک گردد.
[11] - نویسندهی کتاب «الجوهرة النیّرة» گوید: نقطه گذاری قرآن در گذشته مکروه بوده است؛ زیرا عربها خالص و فصیح بودند و در آنها، «لحن» و «تصحیف» به وجود نیامده بود. («لحن»: خطای در اعراب و بناء. «تصحیف»: خطا کردن در نوشتن و تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطههای آن).؛ امّا اکنون عرب و عجم با همدیگر قاطی شدهاند؛ از این رو، نقطهگذاری و علامتگذاری آیات مستحب میباشد و ترک این کار در حفاظت و صیانت قرآن، خلل ایجاد خواهد کرد.
[12] - یعنی اگر فردی از کسی دیگر اجازهی ورود خواست و برده یا کودک از خانه بیرون آمد و او را به وارد شدن به خانه فرا خواند، در این صورت برای آن فرد درست است که به خانه وارد شود و به اجازهی برده یا کودک عمل نماید؛ زیرا (عادت بر آن رفته که) افراد بزرگسال برای این کار از خانه بیرون نمیآیند، بلکه کودک یا بردهی خویش را میفرستند تا اجازهی ورود وی را به اجازه گیرنده برساند؛ وهمچنین اگر کودک یا برده با خود هدیهای آوردند و چنین گفتند: این هدیه را اربابم برای تو فرستاده است؛ در آن صورت برای آن فرد درست است که این هدیه را از آنها قبول نماید.
[13] - مراد این است که فروش اسلحه و ادوات جنگی و نظامی برای کسی حرام است که فروشنده بداند که وی از اهل فتنه همانند: خوارج و اهل بغی است. (به نقل از الجوهرة)