اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

2- ابراهیم بن طَهمان حنفی/[1] [متوفّای 168 ه‍ . ق]

2- ابراهیم بن طَهمان حنفی/[1]
[متوفّای 168 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث: ابوسعید هروی - سپس نیشابوری -، اندیشمند توانای خراسان می‌باشد که از این بزرگان، حدیث روایت نموده است:

            سِماک بن حَرْب؛ عمرو بن دینار؛ محمد بن زیاد جُمحی، ابوجمرة؛ ثابت بنانی؛ ابواسحاق و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

            و از کسانی که به نقل روایت از ابراهیم بن طهمان پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            عبدالله بن مبارک؛ حفص بن عبدالله؛ معن بن عیسی؛ خالد بن نزار اَیلی؛ محمد بن سنان عَوَقی؛ ابوحذیفه نهدی؛ و سعید بن یزید فرّاء.

    و همچنین از بین اساتید وی، این افراد، از او به سماع حدیث پرداخته‌اند: صفوان بن سُلیم و امام ابوحنیفه.

            اسحاق بن راهویه گوید: «کان صحیح الحدیث؛ ما کان بخراسان احد اکثر حدیثاً منه»؛ «حدیثی که ابراهیم بن طهمان، به روایت آن می‌پرداخت، صحیح و درست بود؛ و در خراسان، کسی بیشتر از او حدیث در اختیار نداشت».

            و ابوحاتم گفته است: «ثقة مرجیءٌ»؛ «ابراهیم بن طهمان، از زمره‌ی راویان مؤثق و قابل اعتماد بود که اندکی گرایش به «مُرجئه» نیز داشت».

            احمد بن حنبل گوید: «کان مرجئاً شدیداً علی الجهمیّة»؛ «ابراهیم بن طهمان، از مُرجئه و مخالف سرسخت «جهمیّه» بود».

            ابوزرعة گوید: «کنتُ عند احمد بن حنبل، فذکر ابراهیم بن طهمان وکان متّکئاً من علّة؛ فجلس وقال: لاینبغی ان یذکر الصالحون فیتّکیء»؛ «نزد احمد بن حنبل بودم؛ وی به خاطر بیماری و کسالتی که داشت، به چیزی تکیه کرده و لَم داده بود؛ امام احمد بن حنبل، به محض بردن اسم ابراهیم بن طهمان، از حالت تکیه درآمد و مؤدّبانه نشست و گفت: مناسب و زیبنده نیست که نام انسان‌های صالح و درستکار و شریف و محترم به حالت تکیه برده شود!».

            حافظ عبدالقادر قرشی در کتاب «الجواهر المضیّة فی طبقات الحنفیّة»[3]، به ذکر ابراهیم بن طهمان پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «ابراهیم بن طهمان من علماء خراسان من ائمّة الاسلام اقدم من ابن المبارک؛ روی عن ثابت البنانی وعنه خلقٌ؛ ومات سنة بضع وستّین ومائة؛ روی له الائمة الستّة».

            «ابراهیم بن طهمان/ یکی از صاحب نظران و دانشوران اقلیم خراسان و از زمره‌ی پیشوایان اسلامی و قدیمی‌تر از عبدالله بن مبارک می‌باشد که از ثابت بنانی، حدیث سماع نموده و مردمان بی‌شماری نیز از او، به سماع حدیث پرداخته‌اند؛ وی به سال یکصد و شصت و اندی از تاریخ هجری قمری درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید؛ و شش امام احدیث نیز، از او حدیث روایت نموده‌اند». [شش امام حدیث: بخاری؛ مسلم؛ ترمذی؛ ابوداود؛ نسایی و ابن ماجه].

            حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة بمناقب الامام ابی حنیفة»،[4] و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»، [5] ابراهیم بن طهمان را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده‌اند.[6]

            علامه عثمانی در مقدمه‌ی کتاب «اعلاء السنن»[7] گوید: «و هو من رجال الجماعة احتجّ به الشیخان وغیرهما»؛ «ابراهیم بن طهمان حنفی، یکی از راویان حدیث است که شیخان (بخاری و مسلم) و دیگر بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت، به احادیث و روایات وی، استدلال و استناد می‌جویند».

            و در کتاب «جامع المسانید»[8] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (منظور ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو مع جلالة قدره، یروی کثیراً عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «ابراهیم بن طهمان - با وجود این که از عظمت و بزرگی و شأن و منزلت و شکوه و جلال و قدر و جایگاهی بس والا برخوردار است - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ بسیار حدیث روایت می‌کند.»

نگارنده گوید:

            ابراهیم بن طهمان، از ابوحنیفه،از لاحق بن عیزار یمانی، از ابوذرس روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «من قال: «اَستغفر الله العظیم الذی لا اله الّا هو الحیّ القیوم»؛ غفر الله له ما سلف من جرمه؛ اِن کان مخلصاً»؛ «هر کس از روی اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، چنین بگوید: «استغفر الله العظیم الذی لا اله الّا هو الحیّ القیّوم»، خداوند بلندمرتبه، گناهان و بزهکاری‌های پیشین او را خواهد بخشید».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[9] ذکر نموده و گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مُسند خویش از ابراهیم بن طهمان خراسانی، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است. و همچنین ابراهیم بن طهمان خراسانی، از ابوحنیفه/، از ابراهیم، از علقمة، از عبدالله بن مسعودس روایت نموده که وی گفته است: «انّ رسول الله ج کان یعرف باللیل اذا اقبل الی المسجد بریح الطیب»؛ «هرگاه رسول خدا ج در تاریکی شب، به سوی مسجد، رهسپار می‌شدند، با بوی خوش خویش، از دیگران بازشناخته می‌شدند».

            این روایت را نیز ابوالمؤید خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[10] ذکر کرده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از ابراهیم بن طهمان خراسانی، از ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین نگارنده گوید:

                ابراهیم بن طهمان حنفی، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قبول الهدیة»:[11]

            «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ المُنْذِرِ، حَدَّثَنَا مَعْنٌ، قَالَ: حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أُتِیَ بِطَعَامٍ سَأَلَ عَنْهُ: «أَهَدِیَّةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟»، فَإِنْ قِیلَ صَدَقَةٌ، قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «کُلُوا»، وَلَمْ یَأْکُلْ، وَإِنْ قِیلَ هَدِیَّةٌ، ضَرَبَ بِیَدِهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَکَلَ مَعَهُمْ» (ح 2576)

            «ابراهیم بن مُنذر، از مَعن، از ابراهیم بن طهمان، از محمد بن زیاد، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که‌ی گفته است: «هرگاه غذایی نزد رسول خدا ج آورده می‌شد، ایشان می‌پرسید: «صدقه است یا هدیه؟» اگر می‌گفتند: صدقه است؛ به یارانش می‌فرمود: «بخورید». و خود از آن تناول نمی‌فرمود، و اگر گفته می‌شد: هدیه است؛ دست فرو برده و همراه آنان، می‌خورد».

* در باب «القسمة وتعلیق القنو فی المسجد»:[12]

            «وَقَالَ إِبْرَاهِیمُ یَعْنِی ابْنَ طَهْمَانَ، عَنْ عَبْدِ العَزِیزِ بْنِ صُهَیْبٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُتِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَالٍ مِنَ البَحْرَیْنِ، فَقَالَ: «انْثُرُوهُ فِی المَسْجِدِ» وَکَانَ أَکْثَرَ مَالٍ أُتِیَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله علیه وسلم، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى الصَّلاَةِ وَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهِ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَیْهِ، فَمَا کَانَ یَرَى أَحَدًا إِلَّا أَعْطَاهُ، إِذْ جَاءَهُ العَبَّاسُ، فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ: أَعْطِنِی، فَإِنِّی فَادَیْتُ نَفْسِی وَفَادَیْتُ عَقِیلًا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «خُذْ» فَحَثَا فِی ثَوْبِهِ، ثُمَّ ذَهَبَ یُقِلُّهُ فَلَمْ یَسْتَطِعْ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ یَرْفَعْهُ إِلَیَّ، قَالَ: «لاَ» قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَیَّ، قَالَ: «لاَ» فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ ذَهَبَ یُقِلُّهُ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ یَرْفَعْهُ عَلَیَّ، قَالَ: «لاَ» قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَیَّ، قَالَ: «لاَ» فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ احْتَمَلَهُ، فَأَلْقَاهُ عَلَى کَاهِلِهِ، ثُمَّ انْطَلَقَ، فَمَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُتْبِعُهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَفِیَ عَلَیْنَا - عَجَبًا مِنْ حِرْصِهِ - فَمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَثَمَّ مِنْهَا دِرْهَمٌ»(ح 421)

            «ابراهیم بن طهمان، از عبدالعزیز بن صهیب، از انس بن مالکس چنین روایت کرده که وی گفته است: مقداری مال از بحرین برای رسول خدا ج آوردند. آن حضرتج فرمود: «آن‌ها را داخل مسجد بریزید». راوی می‌گوید: این محموله، بزرگترین مالی بود که خدمت رسول خدا ج آورده شده بود؛ رسول اکرم ج برای اقامه‌ی نماز به مسجد رفت و به آن‌ها توجه ننمود؛ پس از اتمام نماز، آمد و در کنار آن اموال، نشست. هرکه را می‌دید، مقداری به او می‌داد تا این که عباسس آمد و عرض کرد: ای پیامبر گرامی! به من نیز عنایت فرما؛ زیرا من برای خودم و عقیل (در اسارت بدر) فدیه داده‌ام. رسول خدا ج فرمود: «شما نیز بردار». عباسس با هر دو دست، شروع به پر کردن چادر خود کرد و هنگامی که خواست آن‌ها را حمل کند، نتوانست. عرض کرد: ای پیامبر گرامی! یکی را بگویید تا این‌ها را بر پشت من بگذارد. رسول خداج فرمود: «خیر». عباسس گفت: پس خود شما آن را بر دوش من بگذارید. رسول خدا ج فرمود: «خیر». آن گاه، عباسس مقداری از آن‌ها را کم کرد و بقیه را بر دوش خود نهاد و به راه افتاد. رسول خدا ج از حرص عباسس تعجّب کرد و همچنان به طرف او نگاه می‌کرد تا از نظر ما ناپدید گردید؛ و تا یک درهم از آن مال، باقی بود، رسول خدا ج آن جا را ترک نکرد».

* در باب «اذا لم یطق قاعداً صلّی علی جنب»:[13]

            «حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ طَهْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی الحُسَیْنُ المُکْتِبُ، عَنِ ابْنِ بُرَیْدَةَ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَتْ بِی بَوَاسِیرُ، فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ» (ح 1117)

            «از عبدان، از عبدالله، از ابراهیم بن طهمان، از حسین مُکتِب، از ابن بریدة، از عمران بن حصین برای ما چنین روایت شده که وی گفته است: من به بیماری بواسیر، مبتلا بودم؛ از رسول خدا ج پرسیدم که چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «حتی الامکان، نماز را ایستاده بخوان؛ اگر نتوانستی، نشسته بخوان؛ و اگر این هم برایت مقدور نبود، بر پهلو خوابیده، نماز بخوان».

* باب «اخذ صدقة التمر عند صرام النخل؛ وهل یترک الصبّی فیمسّ تمر الصدقة».[14]

* باب «رفع الیدین اذا قام من الرکعتین».[15]

* باب «قوله تعالی: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ [البقرة: 232].[16]

* باب «الهدیة للعروس».[17]

* باب «الخلع وکیف الطلاق فیه».[18]

* باب «الاشارة فی الطلاق والامور».[19]




[1]-           بیوگرافی ابراهیم بن طهمان را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/294؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/53؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 2/107؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/27؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 6/105-111؛ «سیر اعلام النبلاء»، علامه ذهبی 7/378؛ «میزان الاعتدال»، علامه ذهبی 1/38؛ «الکاشف»، علامه ذهبی 1/72-83؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 1/364؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر 1/112-114؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/58؛ «طبقات الحفّاظ»، سیوطی ص 96؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، علامه خزرجی ص 18؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/257؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/16؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 1/198 به شماره‌ی 42؛ «البدایة و النهایة»، ابن کثیر 10/146؛ و «العقد الثمین»، تقی الدین مکی ص 215 و 216

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 2/213

[3]-           «الجواهر المضیة» 1/39

[4]-           «تبییض الصحیفة»؛ ص 64

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 98

[6]-           «تهذیب الکمال»؛ حافظ مزّی 19/103

[7]-           مقدمه‌ی «اِعلاء السنن» 3/96

[8]-           «جامع المسانید» 2/385

[9]-           «جامع المسانید» 1/111

[10]-        «جامع المسانید» 1/198

[11]-        «الجامع الصحیح» امام بخاری 1/35

[12]-        «الجامع الصحیح» امام بخاری؛ 1/60

[13]-        همان 1/150

[14]-        همان 1/201

[15]-        همان 1/101

[16]-        همان 2/649

[17]-        همان 2/775

[18]-        2/794

[19]-        2/798

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد