اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

4- اَسباط بن محمد قُرشی/[1] [متوفّای 200 ه‍ . ق]

4- اَسباط بن محمد قُرشی/[1]
[متوفّای 200 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، اَسباط بن محمد بن عبدالرحمن بن خالد بن میسرة القرشی، آزاده‌ی «ابومحمد» می‌باشد. او از اعمش، مطرّف بن طریف، ابواسحاق شیبانی، محمد بن عجلان، سفیان ثوری و دیگران، حدیث روایت نموده است.

و از او نیز، این افراد به روایت حدیث پرداخته‌اند:

            احمد بن حنبل؛ پسرش: عبید بن اسباط؛ ابن ابی شیبه؛ ابن نُمیر؛ اسحاق بن راهویه؛ محمد بن مقاتل؛ علی بن حَرب؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.

            ابن ابی خیثمه به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثِقة»؛ «اسباط بن محمد، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود».

            ابواحمد گفته است: «انّه احبّ الیه من الخَفَّاف»؛ «از دیدگاه وی، اسباط بن محمد قرشی (در نقل روایات)، از ابوداود خفّاف بهتر و پسندیده‌تر است».

            ابوحاتم گفته است: «صالح»؛ «اسباط بن محمد، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، متخصص و کاردان و خبره و آگاه بود».

            نسایی گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات اسباط بن محمد، نمی‌توان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا که وی، فردی ثقه و مورد اعتماد است». یعقوب بن شیبه گوید: «کوفی ثقة صدوق؛ توفی بالکوفة فی المحرم سنة 200 ه‍ . ق»؛ «اسباط بن محمد، از اهالی کوفه و فردی مؤثق و قابل اعتماد و راستگو و امین و درستکار و صادق می‌باشد که در ماه محرم به سال 200 ه‍ . ق در کوفه درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید».

            حافظ ابن حجر عسقلانی در ادامه گوید: دَوری به نقل از یحیی بن معین گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث اسباط بن محمد، نمی‌توان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی فردی مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و امین می‌باشد».

            و غلابی در مورد وی گفته است: «ثقة»؛ «اسباط بن محمد قرشی، از راویان قابل اعتماد و مورد وثوق می‌باشد».

            و ابن حبّان نیز وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر نموده است.

            و حافظ مزّی در کتاب «تهذیب الکمال»،[3] اسباط بن محمد قرشی را در ردیف روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است؛ همچنان‌که حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة»[4] این کار را نموده است.

            و حافظ محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[5] و حافظ ابن بزاز کردری در کتاب «المناقب»،[6] اسباط بن محمد قرشی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده‌اند.

            و در کتاب «جامع المسانید»[7] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو مع کونه من شیوخ شیوخ البخاری ومسلم، یروی عن ابی حنیفة فی هذه المسانید؛ وهو من شیوخ الامام احمد بن حنبل ویحیی بن معین رحمهما الله، علی ما ذکره الخطیب»؛ «اسباط بن محمد قرشی، با وجود این که - با یک واسطه - استاد امام بخاری/ و امام مسلم/ می‌باشد، باز هم در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است؛ و علاوه از آن، - همچنان‌که خطیب بغدادی ذکر نموده است - وی از زمره‌ی اساتید امام احمد بن حنبل/ و یحیی بن معین/ نیز می‌باشد».

نگارنده می‌گوید:

            اسباط بن محمد قرشی، از ابوحنیفه، روایت کرده که وی گفته است: «رأیتُ فی النوم کانّی انبش قبر النبیّ ج؛ فارسلتُ الی ابن سیرین اسأله؛ فقال: هذا رجل ینبش علم رسول الله ج»؛ «در خواب چنین دیدم که گویا دارم قبر رسول خدا ج را نبش می‌کنم؛ از این رو، کسی را به نزد ابن سیرین فرستادم تا در این زمینه، مرا راهنمایی کند؛ ابن سیرین نیز، چنین تعبیر کرد که این مرد، کسی است که علم و دانش رسول خدا ج را نبش خواهد کرد و پرده از روی آن، برخواهد داشت».

            این روایت را خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[8] ذکر نموده و در ادامه گفته است: قاضی عمر بن حسن اشنانی، این حدیث را به نقل از اسباط بن محمد قرشی، از امام ابوحنیفه/ روایت کرده است.

و همچنین نگارنده گوید:

                اسباط بن محمد قرشی، با یک واسطه، استاد محمد بن اسماعیل بخاری/ نیز می‌باشد؛ آن هم در باب «قوله: ﴿لَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ کَرۡهٗاۖ الآیه[9]، آنجا که امام بخاری چنین روایت می‌کند:

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، حَدَّثَنَا أَسْبَاطُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا الشَّیْبَانِیُّ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ الشَّیْبَانِیُّ: وَذَکَرَهُ أَبُو الحَسَنِ السُّوَائِیُّ وَلاَ أَظُنُّهُ ذَکَرَهُ، إِلَّا عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ کَرۡهٗاۖ وَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ لِتَذۡهَبُواْ بِبَعۡضِ مَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ [النساء: 19] قَالَ: کَانُوا إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ کَانَ أَوْلِیَاؤُهُ أَحَقَّ بِامْرَأَتِهِ، إِنْ شَاءَ بَعْضُهُمْ تَزَوَّجَهَا وَإِنْ شَاءُوا زَوَّجُوهَا، وَإِنْ شَاءُوا لَمْ یُزَوِّجُوهَا فَهُمْ أَحَقُّ بِهَا مِنْ أَهْلِهَا، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ فِی ذَلِکَ» (ح 4579)

            «محمد بن مقاتل، از اسباط بن محمد قرشی، از شیبانی، از عکرمه، از ابن عباسب برای ما روایت کرده که شیبانی گفته است: و ابوالحسن سوّایی نیز آن را از ابن عباسب یاد کرده است [یعنی این حدیث، به دو طریق از شیبانی، روایت شده است؛ چنان‌که شیبانی از عکرمه و عکرمه از ابن عباسب روایت کرده است که موصول است؛ و طریق دیگر، مشکوک فیه است که از طریق شیبانی، از ابوالحسن سوّایی از ابن عباسب روایت شده است که] خداوند بلند مرتبه فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ کَرۡهٗاۖ وَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ لِتَذۡهَبُواْ بِبَعۡضِ مَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ [النساء: 19] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که زنان را (همچون کالایی) به ارث برید (و ایشان را بدون مهریّه و رضایت، به ازدواج خود درآورید، و) حال آن که آنان چنین کاری را نمی‌پسندند و وادار بدان می‌گردند؛ و آنان را تحت فشار قرار ندهید تا بدین وسیله (ایشان را وادار به چشم پوشی از قسمتی از مهریّه کنید و) برخی از آنچه را که بدیشان داده‌اید، فراچنگ آرید».

            ابن عباسب گفت: مردمان (در روزگار جاهلیّت) اگر مردی درمی گذشت و چهره در نقاب خاک می‌کشید، خویشاوندان وی، در ازدواج با زن وی، از دیگران، مستحق‌تر و بایسته‌تر بودند؛ از این رو، اگر کسی از آنان می‌خواست، با آن زن ازدواج می‌کرد، و اگر می‌خواستند، او را به ازدواج کسی دیگر درمی‌آوردند و اگر هم می‌خواستند، او را از ازدواج مانع می‌شدند؛ و این چنین بود که خویشاوندان مردِ وفات یافته، نسبت به زن از خویشاوندان خود زن، مستحق‌تر بودند؛ از این رو، این آیه، در منع آنان از این رسم نازل گردید».




[1]-           بیوگرافی اَسباط بن محمد قرشی را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»، امام بخاری 1/2/53؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 2/332؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/85؛ «تاریخ بغداد»؛ خطیب بغدادی 7/45؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/355؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 1/175؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/104؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 1/523؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/76؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی 1/22؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/358؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/393؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/15.

[2]-           «تهذیب التهذیب» 1/185

[3]-           «تهذیب الکمال» 19/103

[4]-           «تبییض الصحیفة»؛ ص 65

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 99

[6]-           «المناقب»، کردری 2/224

[7]-           «جامع المسانید» 2/388

[8]-           «جامع المسانید» 2/299

[9]-           «الجامع الصحیح» امام بخاری 2/658

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد