ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
6- اسحاق بن یوسف اَزْرق حنفی/[1]
[متوفّای 195 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، حافظ مؤثق و قابل اعتماد، اسحاق بن یوسف بن مِرداس، ابومحمد قُرشی واسطی اَزْرق میباشد که از اعمش، ابن عون، فضیل بن غزوان، مسعر بن کدام و شماری دیگر از بزرگان عرصهی روایت و درایت، به سماع حدیث و روایت آن پرداخته است.
و از کسانی که از اسحاق بن یوسف، به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین؛ احمد بن منیع؛ محمد بن مثنی؛ سعدان بن نصر و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
اسحاق بن یوسف، یکی از پیشوایان و امامان و عابدان و پارسایان و متدیّنان و خداترسان بود؛ وی به سال 117 ه . ق دیده به جهان گشود؛ گفته شده است که اسحاق بن یوسف، بیست سال چنان زندگی به سر برد که سرش را به سوی آسمان نیز بلند نکرد. به راستی او داناترین و آگاهترین مردمان نسبت به حدیث «شریک» بود؛ زیرا وی از شریک، بسیار حدیث روایت نموده بود. اسحاق بن یوسف، قرآن را به نزد حمزة الزیّات فرا گرفت و خواند و به سال 195 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
شایان ذکر است که تمامی علماء و صاحب نظران اسلامی، به (احادیث و روایات) اسحاق بن یوسف ازرق، استدلال و استناد کردهاند.
حافظ ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
از احمد بن حنبل پرسیده شد: «اسحاق الارزق ثقة؟»؛ «آیا اسحاق ازرق، فردی مؤثق و قابل اعتماد است؟» وی در پاسخ بدین سؤال گفت: «ای والله! ثقة»؛ «آری؛ سوگند به خدا که وی از راویان ثقه و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود».
یحیی بن معین و احمد عجلی گفتهاند: «ثقة»؛ «اسحاق بن یوسف ازرق؛ روایت کنندهای معتبر و مورد وثوق میباشد». ابوحاتم گفته است: «صحیح الحدیث، صدوق، لا بأس به»؛ «احادیث و روایات اسحاق بن یوسف ازرق، صحیح و ثابت است؛ خود او نیز، فردی صادق و امین، راستگو و درستکار و مورد اعتماد و وثوق میباشد».
یعقوب بن شیبه گوید: «کان من اعلمهم بحدیث شریک»؛ «اسحاق بن یوسف، یکی از داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به حدیث شریک بود».
و خطیب بغدادی نیز در شأن وی گوید: «کان من الثقات المأمونین»؛ «اسحاق بن یوسف، یکی از راویان مؤثق و معتبر، و مطمئن و قوی، مورد اعتماد و امانت دار و درستکار و شریف بود».
ابن حبان نیز، اسحاق بن یوسف ازرق را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کرده است، و بزّار نیز گفته است: «کان ثقة»؛ «اسحاق بن یوسف، از زمرهی افراد قابل اعتماد و مورد وثوق بود».
حافظ مزّی در کتاب «تهذیب الکمال»[4]، حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة»[5] و علامه ابن بزاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، اسحاق بن یوسف ازرق را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کردهاند. ناگفته نماند که علامه کردری، وی را از راویان شهر «واسط» برشمرده که به نقل رویات از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»[7]، به ذکر اسحاق بن یوسف پرداخته و او را در جرگهی علماء و صاحب نظران احناف برشمرده است.
و در کتاب «جامع المسانید»[8] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو مع جلالة قدره وکونه من شیوخ احمد ویحیی بن معین، یروی عن ابی حنیفة الاحادیث الکثیرة فی هذه المسانید»؛ «اسحاق بن یوسف - با وجود این که از مقام و جایگاهی والا برخوردار بود و از زمرهی اساتید احمد بن حنبل و یحیی بن معین به شمار میآمد - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ احادیث فراوانی را روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»[9]، اسحاق بن یوسف را در زمرهی روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر نموده است.
نگارنده گوید:
اسحاق بن یوسف ازرق از ابوحنیفه، از علقمة بن مرثد، از سلیمان بن بریدة، از پدرش، از رسول خدا ج، روایت نموده است که آن حضرت ج فرمودند: «الدّال علی الخیر کفاعله»؛ «راهنمای به سوی نیکی و خوبی، بسان انجام دهندهی آن است».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[10] ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ طلحة بن محمد و ابوعبدالله بن خسرو بلخی، این حدیث را در مُسندهای خویش، به نقل از اسحاق بن یوسف ازرق، از امام ابوحنیفه/ روایت نمودهاند.
و همچنین اسحاق بن یوسف ازرق، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «اذا وقع الذباب فی شراب احدکم فلیغمسه؛ ثم لینزعه؛ فانّ فی احدی جناحیه داء وفی الاخری شفاء»:[11]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الأَزْرَقُ، حَدَّثَنَا عَوْفٌ، عَنِ الحَسَنِ، وَابْنِ سِیرِینَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: “غُفِرَ لِامْرَأَةٍ مُومِسَةٍ، مَرَّتْ بِکَلْبٍ عَلَى رَأْسِ رَکِیٍّ یَلْهَثُ، قَالَ: کَادَ یَقْتُلُهُ العَطَشُ، فَنَزَعَتْ خُفَّهَا، فَأَوْثَقَتْهُ بِخِمَارِهَا، فَنَزَعَتْ لَهُ مِنَ المَاءِ، فَغُفِرَ لَهَا بِذَلِکَ”» (ح 3321)
«حسن بن صبّاح، از اسحاق ازرق، از عوف، از حسن و ابن سیرین، از ابوهریرهس برای ما روایت شده که رسول خدا ج فرمودند: «زن فاحشهای بخشیده شد؛ آن زن، سگی را دید که کنار چاه آبی، قرار دارد و زبانش، از شدّت تشنگی، بیرون آمده و میخواهد بمیرد؛ او کفش خویش را درآورد و به چادرش بست و اینگونه از چاه، آب کشید؛ (و آن سگ را نجات داد)؛ به خاطر این کار، مورد آمرزش و مغفرت قرار گرفت».
* در باب «غزوة الحدیبیّة»:[12]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ خَلَفٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ أَبِی بِشْرٍ وَرْقَاءَ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی لَیْلَى، عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَآهُ وَقَمْلُهُ یَسْقُطُ عَلَى وَجْهِهِ، فَقَالَ: “أَیُؤْذِیکَ هَوَامُّکَ؟” قَالَ: نَعَمْ، فَأَمَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَحْلِقَ، وَهُوَ بِالحُدَیْبِیَةِ، لَمْ یُبَیِّنْ لَهُمْ أَنَّهُمْ یَحِلُّونَ بِهَا، وَهُمْ عَلَى طَمَعٍ أَنْ یَدْخُلُوا مَکَّةَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ الفِدْیَةَ، فَأَمَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: “أَنْ یُطْعِمَ فَرَقًا بَیْنَ سِتَّةِ مَسَاکِینَ، أَوْ یُهْدِیَ شَاةً، أَوْ یَصُومَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ”» (ح 4159)
«حسن بن خلف، از اسحاق بن یوسف ازرق، از ابی بشر و رقاء، از ابن ابی نجیح، از مجاهد، از عبدالرحمن بن ابی لیلی، از کعب بن عجرةس برای ما چنین روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج او (یعنی کعب بن عجرةس) را دید که شپش از سر وی، بر روی وی میافتاد؛ از این رو فرمود: «آیا شپشها، تو را آزار میرساند؟» گفت: آری. رسول خدا ج بدو دستور داد تا موی سرش را بتراشد، در حالی که او در حدیبیه بود و برای آنها بیان نکرد که از احرام درآیند؛ و آنها در طمع آن بودند که با احرام، به مکهی مکرمه درآیند؛ سپس خداوند بلند مرتبه در مورد فدیه، وحی فرستاد و رسول خدا ج نیز به کعب بن عجرةس فرمان داد که یک پیمانه طعام را میان شش نفر انسان مستمند تقسیم کند یا گوسفندی قربان نماید و یا سه روز، روزه بگیرد».
* در باب «کیف کان عیش النبیّ ج واصحابه وتخلّیهم من الدنیا»:[13]
«حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ هُوَ الأَزْرَقُ، عَنْ مِسْعَرِ بْنِ کِدَامٍ، عَنْ هِلاَلٍ الوَزَّانِ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: “مَا أَکَلَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَکْلَتَیْنِ فِی یَوْمٍ إِلَّا إِحْدَاهُمَا تَمْرٌ”» (ح 6455)
«اسحاق بن ابراهیم بن عبدالرحمن، از اسحاق ازرق، از معسر بن کدام، از هلال، از عروه، از عایشهل برای ما روایت نموده که وی گفته است: «آل محمد ج در یک روز، دو نوع خوراک نخورده مگر آن که یکی از آن دو، خرما بوده است».
* باب «این یصلّی الظهر فی یوم التربیة».[14]
* باب «من صلّی العصر یوم النَّفْر بالاَبْطَح».[15]
* باب «حدیث الافک».[16]
* باب «اثم الزُّناة».[17]
[1]- بیوگرافی اسحاق بن یوسف اَزْرق را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/406؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/79 و 80؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 2/238؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/52؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 6/319؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 2/171؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 2/82؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/225؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/78؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی ص 138؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 36؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/30؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 2/161 به شمارهی 464؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/343؛ و «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/315
[2]- «تذکرة الحفّاظ»، حافظ ذهبی 1/320
[3]- «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/225
[4]- «تهذیب الکمال» 19/103
[5]- «تبییض الصحیفة»؛ ص 65
[6]- «المناقب»، کردری 2/229
[7]- «الجواهر المضیّة» 1/140
[8]- «جامع المسانید» 2/387
[9]- «عقود الجمان»؛ ص 99
[10]- «جامع المسانید» 1/121 و 120
[11]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 1/467
[12]- همان 2/597
[13]- همان 2/956
[14]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 1/224
[15]- همان 1/237
[16]- همان 2/598
[17]- همان 2/1006