7- اسرائیل بن یونس سبیعی کوفی حنفی/[1]
[متوفّای 162 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث، اسرائیل بن یونس بن ابی اسحاق سبیعی، ابویوسف کوفی میباشد که از پدربزرگ خویش، به نیکویی هر چه تمام و با کیفیت عالی و با مهارت و چیرگی خاصّ، حدیث سماع نموده است؛ و همچنین از زیاد بن علاقة؛ سِماک بن حَرْب، منصور بن مُعتمر و شماری دیگر از محدّثان، به سماع حدیث پرداخته است.
و از کسانی که از اسرائیل بن یونس سبیعی، به سماع حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
عبدالرحمن بن مهدی؛ ابونعیم؛ محمد بن یوسف فریابی؛ عبدالله بن رجاء غدانی؛ احمد بن یونس؛ علی بن جعد و شمار زیادی از دیگر مردمان.
در عرصهی روایت و درایت، اسرائیل بن یونس، هم حافظ بود و هم حجّت؛ وی فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد، توانا و خبره، متخصّص و کارشناس، متواضع و فروتن و یکی از ذخیرهها و گنجینههای علمی بود؛ تا جایی که شیخان (امام بخاری و امام مسلم) به (احادیث و روایات) وی استدلال و استناد کردهاند.
و سرانجام، اسرائیل بن یونس سبیعی/، به سال 162 یا 161 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست.
یحیی بن معین در مورد وی گوید: «اسرائیل ثقة»؛ «اسرائیل بن یونس، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود».
علی بن مدینی گوید: یحیی بن سعید گفته است: «اسرائیل فوق ابی بکر بن عیّاش»؛ «مقام و درجهی اسرائیل بن یونس (در عرصهی روایت و درایت، علم و دانش و حکمت و فرزانگی)، والاتر از ابوبکر بن عیاش است؛ و او در این زمینه، بر ابوبکر بن عیاش، تفوّق و برتری دارد».
حافظ ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
حَرب به نقل از احمد بن حنبل گوید: «کان شیخنا ثقة»، «استاد ما (اسرائیل بن یونس)، فردی قابل اعتماد و مورد وثوق بود».
ابوحاتم گوید: «ثقة، صدوق، من اتقن اصحاب ابی اسحاق»؛ «اسرائیل بن یونس، فردی ثقه و مورد اعتماد و صادق و راستگو و امین و درستکار و از زمرهی ماهرتین و حاذقترین و کاردانترین و خبرهترین شاگردان ابواسحاق به شمار میآمد».
و احمد عِجلی گفته است: «کوفی ثقة»؛ «اسرائیل بن یونس، از مردمان کوفه و از زمرهی راویان ثقه و قابل اعتماد میباشد».
یعقوب بن شیبه گوید: «صالح الحدیث»؛ «اسرائیل بن یونس، از زمرهی روایت کنندگانی به شمار میآید که لیاقت و شایستگی تحمّل و ادای حدیث را دارد؛ از این رو، حدیث وی، نوشته میشود و بدان، استدلال و استناد میگردد».
و در جایی دیگر، در مورد اسرائیل بن یونس گفته است: «ثقة صدوق»؛ «وی، روایت کنندهای ثقه و مورد اعتماد و صادق و راستگو و درستکار و امین میباشد».
و ابوداود گوید: «اسرائیل، اصحّ حدیثاً من شریک»؛ «احادیث و روایات اسرائیل، صحیحتر و درستتر از احادیث شریک است».
و نسایی نیز گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات اسرائیل، نمیتوان ایراد و نقصی را وارد کرد؛ چرا که وی، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد میباشد.»
محمد بن عبدالله بن نُمَیر گوید: «ثقة»؛ «اسرائیل، فردی قابل اعتماد و مورد وثوق میباشد».
و ابن سعد گوید: «کان ثقة وحدّث عنه الناس حدیثاً کثیراً»؛ «اسرائیل بن یونس، فردی ثقه و مورد اعتماد بود که مردم، به نقل احادیث و روایات فراوانی از وی پرداختهاند».
و ابن حبان نیز وی را در شمار راویان مؤثق و معتبر و مطمئن و مورد اعتماد ذکر کرده است: و علاوه از آن، اسرائیل بن یونس سبیعی، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه) از وی، حدیث روایت نمودهاند.
در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «اسرائیل مع جلالة قدره وکونه من اَعلام أئمة الحدیث وشیوخ شیوخ الشیخین، صاحبی الصحیحین، یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید؛ وهو من شیوخ الامام احمد بن حنبل»؛ «اسرائیل بن یونس- با وجود این که از شأن و مقام و منزلت و جایگاهی والا برخوردار است و از زمرهی پیشوایان بزرگ عرصهی حدیث به شمار میآید و استاد اساتید امام بخاری و امام مسلم (نویسندگان «الجامع الصحیح» بخاری و «الجامع الصحیح» مسلم) میباشد - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ احادیث فراوانی را روایت نموده است؛ و همو، یکی از اساتید امام احمد بن حنبل/ نیز میباشد».
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»[5]، به ذکر بیوگرافی و زندگی نامهی اسرائیل بن یونس پرداخته و او را در جرگهی علماء و صاحب نظران احناف، به حساب آورده و گفته است: «سمع اسرائیل هذا من ابی حنیفة ومن جدّه؛ روی له الشیخان»؛ «این اسرائیل، هم از امام ابوحنیفه/ و هم از پدربزرگش، به سماع حدیث پرداخته است؛ و شیخان (بخاری و مسلم) نیز از او حدیث روایت نمودهاند».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان»،[6] اسرائیل بن یونس را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین علامه ابن بزاز کردری نیز در کتاب «المناقب»،[7] اسرائیل بن یونس را از زمرهی روایت کنندگان اهل کوفه به شمار آورده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته است.
نگارنده گوید:
اسرائیل بن یونس سبیعی/ در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک یا دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ میباشد؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قول النبیّ ج: اللهم اغفرلی ما قدّمتُ وما اخّرتُ»:[8]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ المُثَنَّى، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ المَجِیدِ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ، حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ أَبِی مُوسَى، وَأَبِی بُرْدَةَ، أَحْسِبُهُ عَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ کَانَ یَدْعُو: “اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَجَهْلِی، وَإِسْرَافِی فِی أَمْرِی، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی هَزْلِی وَجِدِّی وَخَطَایَایَ وَعَمْدِی، وَکُلُّ ذَلِکَ عِنْدِی”» (ح 6399)
«محمد بن مثنّی، از عبیدالله بن عبدالجمید، از اسرائیل بن یونس سبیعی، از ابواسحاق، از ابوبکر بن ابوموسی و ابوبردة - میپندارم - که از ابوموسی اشعری برای ما روایت کرده که وی از پیامبر ج روایت نموده است که آن حضرت ج چنین دعا میفرمودند: «اللهم اغفرلی خطیئتی وجَهلی، واسرافی فی امری، وما انت اعلم به منّی؛ اللّهم اغفرلی هزلی وجِدّی، وخطایای وعمدی وکلّ ذلک عندی»؛ «بار خدایا! گناهانم، نادانی هایم، زیاده روی هایم را در کارها و چیزهایی را که تو بهتر از من میدانی، مغفرت کن. خدایا! شوخیها، جدّیها و گناهان سهوی و عمدی مرا ببخشای؛ چرا که همهی این کارها را مرتکب شدهام».
* در باب «صفة الجنّة والنار»:[9]
«حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: “إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا یَوْمَ القِیَامَةِ رَجُلٌ، عَلَى أَخْمَصِ قَدَمَیْهِ جَمْرَتَانِ، یَغْلِی مِنْهُمَا دِمَاغُهُ کَمَا یَغْلِی المِرْجَلُ وَالقُمْقُمُ”» (ح 6562)
«عبدالله بن رجاء، از اسرائیل بن یونس سبیعی، از ابواسحاق، از نعمان بن بشیرس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از رسول خدا ج شنیدم که میفرمودند: «بیگمان، آسانترین عذاب دوزخیان در روز قیامت، از آنِ شخصی است که دو اخگر در گودی کف پاهایش گذاشته میشود که بر اثر آن، مغز سرش به جوش میآید همانگونه که دیگ و ظرف عطّار میجوشد».
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا٣٨﴾ [الأحزاب: 38]»:[10]
«حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ، عَنْ عَاصِمٍ، عَنْ أَبِی عُثْمَانَ، عَنْ أُسَامَةَ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذْ جَاءَهُ رَسُولُ إِحْدَى بَنَاتِهِ، وَعِنْدَهُ سَعْدٌ وَأُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَمُعَاذٌ، أَنَّ ابْنَهَا یَجُودُ بِنَفْسِهِ، فَبَعَثَ إِلَیْهَا: “لِلَّهِ مَا أَخَذَ وَلِلَّهِ مَا أَعْطَى، کُلٌّ بِأَجَلٍ، فَلْتَصْبِرْ وَلْتَحْتَسِبْ”» (ح6602)
«مالک بن اسماعیل، از اسرائیل بن یونس سبیعی، از عاصم، از ابوعثمان، از اسامهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: نزد پیامبر خدا ج بودم که قاصد یکی از دختران آن حضرت ج آمد؛ و این در حالی بود که سعد بن عبادة، ابیّ بن کعب و معاذ بن جبل نیز به نزد رسول خدا ج نشسته بودند؛ قاصد خطاب به پیامبر ج گفت: پسر دختر شما در سکرات مرگ به سر میبرد (و چه بسا بمیرد)؛ آن حضرت ج قاصد را به سوی دخترش فرستاد تا بدو بگوید: «از آنِ خداست آنچه بدهد و بگیرد؛ همه نزد او، مدتی تعیین شده دارند؛ صبر کن و امید ثواب داشته باش».
* باب «من ترک بعض الاختیار مخافة ان یقصر فیهم بعض الناس فیقعوا فی اشدّ منه».[11]
* باب «التوجّه نحو القبلة حیث کان».[12]
* باب «المرأة تطرح عن المصلّی شیئاً من الأذی».[13]
* باب «کیف صلاة اللیل وکیف کان النبیّ ج یصلّی باللیل».[14]
* باب «اذا تصدّق علی ابنه وهو لایشعر».[15]
* باب «متی یصلّی الفجر بجمع».[16]
* باب «قول الله تعالی: ﴿لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ﴾ [البقرة: 187]».[17]
* باب «من حفر بئراً فی ملکه لم یضمن».[18]
* باب «من عرَّف اللقطة ولم یدفعها الی السلطان».[19]
* باب «عمل صالح قبل القتال».[20]
* باب «صفة ابلیس وجنوده».[21]
* باب «خمس من الدواب فواسق، یقتلن فی الحرم».[22]
به هر حال، روایات اسرائیل بن یونس سبیعی کوفی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 60 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی اسرائیل بن یونس سبیعی را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/2/56؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/96؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 2/330 و 331؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/79؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 7/20-25؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 2/100؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 2/335، «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 1/208، 209 و 210؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/115؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/229-231؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/88؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی ص 97؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 37؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/42؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 2/164 به شمارهی 466؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/374
[2]- «تذکرة الحفّاظ»، حافظ ذهبی 1/214
[3]- «تهذیب التهذیب» 1/299، 230 و 231
[4]- «جامع المسانید» 2/389
[5]- «الجواهر المضیة» 1/141
[6]- «عقود الجمان»، ص 99
[7]- «المناقب» کردری 2/223
[8]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 2/947
[9]- همان 2/971
[10]- همان 2/976
[11]- همان 1/24
[12]- همان 1/57
[13]- همان 1/74
[14]- همان 1/153
[15]- همان 1/191
[16]- همان 1/228
[17]- همان 1/256
[18]- همان 1/317
[19]- همان 1/329-330
[20]- همان 1/394
[21]- همان 1/464
[22]- همان 1/467