اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

9- اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی/[1] [متوفّای 145 ه‍ . ق]

9- اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی/[1]
[متوفّای 145 ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:

            وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث، ابوعبدالله بَجلی اَحمسی کوفی، یکی از شخصیّت‌های برجسته و بزرگ مردان عرصه‌ی علم و دانش و از طلایه داران و پیشقراولان عرصه‌ی حکمت و فرزانگی می‌باشد.

او از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:

            عبدالله بن ابی اوفی؛ ابوجحیفة سوائی؛ طارق بن شهاب؛ قیس بن ابی حازم؛ عمرو بن حُرَیث؛ زرّ بن جُبیش و شماری دیگر از بزرگان و نام آوران عرصه‌ی علم حدیث.

            و از کسانی که از اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، به سماع حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این افراد را نام برد:

            شعبه؛ سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینه؛ ابواسامة؛ یزید بن هارون؛ ابن نُمیر؛ یحیی بن قطّان؛ یعلی بن عبید؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.

            اسماعیل بن ابی خالد، در عرصه‌ی روایت و درایت، حجّت، کارشناس، متخصّص، کاردان، ماهر، زبردست، خبره و آگاه بود؛ وی، احادیث و روایات زیادی را در اختیار داشت و بسیار به نقل آن‌ها می‌پرداخت؛ او، عالم و دانشمند و حکیم و فرزانه بود؛ و در کنار دارا بودن این فضائل و مناقب، آسیابان نیز بود.

            ابواسحاق سبیعی گوید: «اسماعیل، شرب العلم شرباً»؛ «دل اسماعیل بن ابی خالد، با علم و دانش و حکمت و فرزانگی، آبیاری و لبریز شده بود و علم و دانش، در تار و پود وجودش، عجین شده بود».

            از سفیان ثوری نقل شده که وی در مورد اسماعیل بن ابی خالد گفته است: «حفّاظ الناس ثلاثة؛ فذکر منهم اسماعیل»؛ «از میان مردم، سه نفر، از زمره‌ی حافظان حدیث به شمار می‌آیند، و یکی از آن سه نفر را، اسماعیل بن ابی خالد نام برد».

            علامه ذهبی در ادامه گوید: از ناحیه‌ی اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، برای ما کتاب‌هایی رسیده که در آن‌ها، احادیث و روایاتی وجود دارد که از اسناد عالی برخوردار می‌باشند؛ و به راستی، اسماعیل بن ابی خالد، یکی از دانشمندان و صاحب نظران و دانشوران و علمایی بود که علم و دانش وی، توأم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل بود.

            و سرانجام، وی به سال 145 ه‍ . ق و یا به سال 146 ه‍ . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:

            عبدالرحمن بن مهدی، یحیی بن معین و نسایی گفته‌اند: «ثقة»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، ثقه و قابل اعتماد است».

            و ابن عمار موصلی گفته است: «حجّة»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، حجّت است»؛ (حجّت به کسی گفته می‌شود که احادیث صحیح را از حیث متن، سند و احوال راویان، بررسی کرده و احادیث صحیح را روایت کند. برخی نیز گفته‌اند: حجّت به کسی گفته می‌شود که سیصد هزار حدیث را از حیث متن و سند و احوال راویان بررسی کرده و احادیث صحیح را روایت نماید؛ و برخی نیز گفته‌اند: حجّت، کسی است که در علم حدیث، دارای چنان اطلاعاتی باشد که معاصرین، قول او را درباره‌ی هر حدیث، حجّت و سند بشمارند و کسی درباره‌ی صحّت حدیثی، با او نزاع و جدال نکند.

            و در نزد اهل فنِ حدیث شناسی، محدّث، برتر از مُسند؛ و حافظ؛ برتر از محدّث؛ و حجّت، برتر از حافظ؛ و حاکم، برتر از حجّت می‌باشد.)

            احمد عجلی در مورد اسماعیل بن ابی خالد گوید: «کوفی، تابعی، ثقة»؛ «وی از مردمان کوفه، از زمره‌ی تابعان و از مؤثقان و افراد قابل اعتماد و مورد وثوق می‌باشد».

            یعقوب بن ابی شیبه گوید: «کان ثقةً ثبتاً»؛ «اسماعیل بن ابی خالد؛ ثقه و مورد اعتماد و از زمره‌ی افراد مطمئن و امین و درستکار و قابل اعتبار در عرصه‌ی روایت و درایت بود».

            ابوحاتم گفته است: «لا اقدّم علیه احداً من اصحاب الشعبی؛ وهو ثقة»؛ «من، هیچ یک از شاگردان شعبی را بر اسماعیل بن ابی خالد، برتر نمی‌دانم و آن‌ها را بر او ترجیح نمی‌دهم؛ و او، روایت کننده‌ای، مؤثّق و قابل اعتماد و مطمئن و مُعتمد بود».

            و ابن حبان نیز در کتاب «الثقات» گفته است: «کان شیخاً صالحاً»؛ «اسماعیل بن ابی خالد، روایت کننده‌ای درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد، متخصص و دانا و کارشناس و کاردان بود».

            و علاوه از این‌ها، اسماعیل بن ابی خالد، از آن دسته از راویانی می‌باشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند.

            و امام محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»،[4] اسماعیل بن ابی خالد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

            و همچنین علامه ابن بزاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5] وی را از زمره‌ی روایت کنندگان اهل کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته‌اند، به شمار آورده است.

نگارنده گوید:

                اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «من اختار الضرب والقتل والهوان علی الکفر»:[6]

            «حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ سُلَیْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ، سَمِعْتُ قَیْسًا، سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ زَیْدٍ، یَقُولُ: لَقَدْ رَأَیْتُنِی وَإِنَّ عُمَرَ مُوثِقِی عَلَى الإِسْلاَمِ، وَلَوْ انْقَضَّ أُحُدٌ مِمَّا فَعَلْتُمْ بِعُثْمَانَ، کَانَ مَحْقُوقًا أَنْ یَنْقَضَّ» (ح 6942)

            «سعید بن سلیمان، از عبّاد، از اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از قیس شنیدم که گفت: از سعید بن زید شنیدم که می‌گفت: همانا خودم را دیدم که عمر بن خطابس (پیش از مسلمان شدن خویش) مرا به خاطر پذیرش اسلام در بند کشید؛ و اگر چنان‌چه کوه به خاطر آنچه شما نسبت به عثمان بن عفّانس کردید، بشکافد و فرو ریزد؛ حق آن را دارد که بشکافد و فرو ریزد».

* در باب «بیع الامام علی الناس اموالهم وضیاعهم»:[7]

            «حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ، حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: بَلَغَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ أَعْتَقَ غُلاَمًا لَهُ عَنْ دُبُرٍ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ غَیْرَهُ، فَبَاعَهُ بِثَمَانِ مِائَةِ دِرْهَمٍ، ثُمَّ أَرْسَلَ بِثَمَنِهِ إِلَیْهِ» (ح 7186)

            «ابن نُمیر، از محمد بن بشر، از اسماعیل بن ابی خالد احمسی، از سلمة بن کهیل، از عطاء، از جابر بن عبداللهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: به پیامبر خدا ج خبر رسید که مردی از یاران وی، غلام خویش را پس از مرگ خود آزاد گذاشته است؛ و این در حالی است که وی، به جز از آن غلام، دیگر دارایی و مالی نداشت. آن حضرت ج غلام او را به هشتصد درهم فروخت و پول آن را برای وی فرستاد».

* باب «الاغتباط فی العلم والحکمة».[8]

* باب «الغضب فی الموعظة والتعلیم اذا رأی ما یکره».[9]

* باب «البیعة علی اقام الصلاة».[10]

* باب «فضل صلاة العصر».[11]

* باب «فضل صلاة الفجر والحدیث».[12]

* باب «الصلاة فی کسوف الشمس».[13]

* باب «لا تنکسف الشمس لموت احد ولا لحیاته».[14]

* باب «ما ینهی من الکلام فی الصلاة».[15]

* باب «انفاق المال فی حقّه».[16]

* باب «من لم یدخل الکعبة».[17]

            به هر حال، روایات و احادیث اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 48 مورد آمده است.




[1]-           بیوگرافی «اسماعیل بن ابی خالد اَحمسی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 1/1/351؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/68؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 4/19؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 6/176؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 28؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/122؛ «تقریب التهذیب»؛ ابن حجر عسقلانی 1/93؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 2/156؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 73؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/344؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/216؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/25

[2]-           «تذکرة الحفّاظ» 1/153 و 154

[3]-           «تهذیب التهذیب»، 1/254 و 255

[4]-           «عقود الجمان»؛ ص 99

[5]-           «المناقب»، کردری 2/220

[6]-           «الجامع الصحیح» ؛ امام بخاری 2/1026 و 1027

[7]-           همان 2/1065 و 1066

[8]-           همان 1/17

[9]-           همان 1/19

[10]-        همان 1/75

[11]-        همان 1/78

[12]-        همان 1/81

[13]-        همان 1/141

[14]-        همان 1/144

[15]-        همان 1/160

[16]-        همان 1/189

[17]-        همان 1/217

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد