اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

14- جعفر بن عَون بن جعفر بن عمرو بن حُرَیث مَخزومی کوفی/[1] ‍[متوفّای 206 ه‍ . ق]

14- جعفر بن عَون بن جعفر بن عمرو بن حُرَیث مَخزومی کوفی/[1]
‍[متوفّای 206 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، ابوعَون کوفی است که از اسماعیل بن ابی خالد، ابراهیم بن مسلم هجری، اعمش، هشام بن عروة، یحیی بن سعید، مسعودی، ابوالعمیس، عبدالرحمن بن زیاد بن انعم و شماری دیگر از بزرگان، حدیث روایت نموده است.

و از کسانی که از جعفر بن عون، به نقل روایت پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            احمد بن حنبل، حسن بن علی حلوانی؛ اسحاق بن راهویه، عبد بن حُمید؛ بندار؛ هارون حمّال؛ دو پسر ابوخیثمه؛ ابوخثیمة؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و محمد بن احمد بن ابی المثنّی موصلی که آخرین بازمانده از شاگردان وی به شمار می‌آید.

            احمد بن حنبل در مورد جعفر بن عون گوید: «رجل صالح، لیس به بأس»؛ «وی، مردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد و متخصّص و کارشناس است که در احادیث و روایات وی، نمی‌توان ایراد و نقصی را گرفت؛ زیرا وی، مؤثق و قابل اعتماد است».

            یحیی بن معین گفته است: «ثقة»؛ «جعفر بن عون، از زمره‌ی راویان ثقه و مطمئن و مُعتمد و قابل اعتبار است».

            و ابوحاتم گفته است: «صدوق»؛ «جعفر بن عون، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین می‌باشد».

            امام بخاری بر این باور است که جعفر بن عون، به سال 206 ه‍ . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست؛ ولی ابوداود بر آن است که وی به سال 207 ه‍ . ق وفات کرد و چهره در نقاب خاک کشید.

            برخی گفته‌اند: جعفر بن عون در 87 سالگی، دار فانی را وداع گفته است؛ و برخی نیز معتقدند که وی در حالی چشم از این جهان فرو بست که 97 بهار، از عمرش گذشته بود.

            حافظ ابن حجر در ادامه گوید: ابن حبّان و ابن شاهین، وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کرده‌اند؛ و ابن قانع نیز در کتاب «الوفیات» گفته است: «کان ثقة»؛ «جعفر بن عون، روایت کننده‌ای قابل اعتماد و مورد وثوق بود».

            و علاوه از این‌ها؛ جعفر بن عون، از آن دسته از راویانی است که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نموده‌اند.

            و در کتاب «جامع المسانید»[3] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/ فی هذه المسانید»؛ «جعفر بن عون، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».

            و حافظ بن محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»[4]، و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، جعفر بن عون را در شمار راویان شهر بصره برشمرده‌اند که از امام اعظم ابوحنیفه/ حدیث روایت نموده است.

نگارنده گوید:

            جعفر بن عون، از ابوحنیفه، از عطاء بن ابی رباح، از ابوهریرهس روایت کرده است که آن حضرت ج فرموده‌اند: «اذا طلعت النّجم، رفعت العاهة عن اهل کلّ بلدة»؛ «هرگاه ستاره‌ی ثریا طلوع کند، آفت از مردمان تمام شهرها، برداشته می‌شود».

            این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[6]، ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ ابن خسرو، این حدیث را در مُسند خویش، به نقل از جعفر بن عون، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین نگارنده گوید:

جعفر بن عون/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ می‌باشد؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «قوله تعالی: «و کذلک جعلناکم امّة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس»[7]

            «حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحٍ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " یُجَاءُ بِنُوحٍ یَوْمَ القِیَامَةِ، فَیُقَالُ لَهُ: هَلْ بَلَّغْتَ؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ، یَا رَبِّ، فَتُسْأَلُ أُمَّتُهُ: هَلْ بَلَّغَکُمْ؟ فَیَقُولُونَ: مَا جَاءَنَا مِنْ نَذِیرٍ، فَیَقُولُ: مَنْ شُهُودُکَ؟ فَیَقُولُ: مُحَمَّدٌ وَأُمَّتُهُ، فَیُجَاءُ بِکُمْ، فَتَشْهَدُونَ "، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا] (البقرة: 143)- قَالَ: عَدْلًا - [لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ، وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا] (البقرة: 143)، وَعَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَوْنٍ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِهَذَا» (ح 7349)

            «اسحاق بن منصور،از ابواسامه، از اعمش، از ابوصالح، از ابوسعید خدریس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: در روز قیامت، نوح÷ (به حضور خداوند) آورده می‌شود و به وی گفته می‌شود: آیا (پیام خداوند را به مردم) رساندی؟ او در پاسخ می‌گوید: آری؛ ای پروردگار من! از امّت وی سؤال می‌شود: آیا (پیام خداوند را) به شما رسانیده است؟ آنان می‌گویند: هیچ هشدار دهنده‌ای نزد ما نیامده است. به نوح÷ گفته می‌شود: گواهان تو کیست؟ می‌گوید: محمد ج و امّت او. آنگاه شما آورده می‌شوید و گواهی می‌دهید؛ سپس رسول خدا ج این آیه را تلاوت کردند: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ [البقرة: 143] «و بی‌گمان، شما را ملّت میانه روی کرده‌ایم (نه در دین افراط و غلوّی می‌ورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید؛ حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایان لذائذ جسمانی طلب و روحانیّت باخته، و بر افراط تارکانِ دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده‌ی اعتدال مشاهده نمایید)».

            و از جعفر بن عون، از اعمش، از ابوسعید خدریس، از پیامبر ج نیز همین حدیث روایت شده است».

* در باب «زیادة الایمان ونقصانه»[8]

            «حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، سَمِعَ جَعْفَرَ بْنَ عَوْنٍ، حَدَّثَنَا أَبُو العُمَیْسِ، أَخْبَرَنَا قَیْسُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، أَنَّ رَجُلًا، مِنَ الیَهُودِ قَالَ لَهُ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ، آیَةٌ فِی کِتَابِکُمْ تَقْرَءُونَهَا، لَوْ عَلَیْنَا مَعْشَرَ الیَهُودِ نَزَلَتْ، لاَتَّخَذْنَا ذَلِکَ الیَوْمَ عِیدًا. قَالَ: أَیُّ آیَةٍ؟ قَالَ: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ [المائدة: 3] قَالَ عُمَرُ: «قَدْ عَرَفْنَا ذَلِکَ الیَوْمَ، وَالمَکَانَ الَّذِی نَزَلَتْ فِیهِ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ قَائِمٌ بِعَرَفَةَ یَوْمَ جُمُعَةٍ»» (ح 45)

            «حسن بن صبّاح، از جعفر بن عون، از ابوالعُمیس، از قیس بن مسلم، از طارق بن شهاب، از عمر بن خطابس برای ما روایت کرده که وی گفته است: یک نفر یهودی، خطاب به عمر بن خطابسگفت: ای امیرمؤمنان! در کتاب شما (قرآن)، آیه‌ای وجود دارد که اگر بر ما یهودیان فرو فرستاده می‌شد، ما آن روز را عید قرار داده و جشن می‌گرفتیم. عمر بن خطابس گفت: آن آیه کدام است؟ گفت: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ [المائدة: 3] «امروز، دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خویش را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم».

            عمر بن خطابس گفت: ما آن روز را می‌شناسیم و آن مکان را به یاد داریم که این آیه بر پیامبر خدا ج نازل شد؛ آن روز، جمعه بود و آن حضرت ج در عرفات، ایستاده بود».

* در باب «الاذان للمسافر اذا کانوا جماعة والاقامة»[9]

            «حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَوْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو العُمَیْسِ، عَنْ عَوْنِ بْنِ أَبِی جُحَیْفَةَ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالأَبْطَحِ، فَجَاءَهُ بِلاَلٌ فَآذَنَهُ بِالصَّلاَةِ ثُمَّ خَرَجَ بِلاَلٌ بِالعَنَزَةِ حَتَّى رَکَزَهَا بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالأَبْطَحِ، وَأَقَامَ الصَّلاَةَ»» (ح 633)

            «اسحاق، از جعفر بن عون، از ابوالعُمیس، از عون بن ابی جُحیفه، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج را در موضع «ابطح» دیدم که بلالس نزد وی آمد و اذان گفت. سپس بلالس با نیزه‌ای کوچک درآمد و آن را در پیش روی رسول خدا ج در ابطح قرار داد و اقامه گفت».

* باب «الوصال الی السحر »[10].

* باب «الدعاء علی المشرکین بالهزیمة والزلزلة»[11].

* باب «صنع الطعام والتکلّف للضّیف»[12].




[1]-           بیوگرافی «جعفر بن عون» را در این منابع دنبال کنید:

      «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/140؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 4/485؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 4/106؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/439؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/185؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/163؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 54؛«تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 3/415؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/70

[2]-           «تهذیب التهذیب» 2/86

[3]-           «جامع المسانید» 2/420

[4]-           «عقود الجمان»، ص 104

[5]-           «المناقب»، کردری 4/224

[6]-           «جامع المسانید» 1/138-141

[7]-           «الجامع الصحیح» امام بخاری، 2/1092

[8]-           همان 2/1069

[9]-           همان 1/88

[10]-        همان 1/264

[11]-        همان 1/411

[12]-        همان 1/904

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد