18- حَفص بن غیاث حنفی/[1]
[متوفّای 194 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی پیشوای دینی و حافظ حدیث، (حفص بن غیاث بن طَلق بن معاویة بن مالک بن حارث بن ثعلبة)، ابوعُمر نخعی کوفی میباشد که در ابتدا، قاضی شهر «بغداد» بود و پس از آن، عهده دار پست قضاوت در شهر «کوفه» شد. او از پدربزرگش: طلق بن معاویه، عاصم احول، لیث بن ابی سلیم، هشام بن عروة، عبیدالله بن عمر و شمار زیادی از دیگر محدّثان و بزرگان، به روایت حدیث پرداخته است.
و از کسانی که از حفص بن غیاث، به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
پسرش: عمر بن حفص؛ احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ علی بن مدینی؛ یحیی بن معین؛ دو پسر ابوشیبه؛ عمرو بن محمد الناقد؛ یعقوب دورقی؛ حسن بن عرفة؛ احمد عَطاردی و شماری دیگر از مردمان.
حفص بن غیاث، به سال 117 ه . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود گذاشت.
یحیی قطّان در مورد وی گوید: «حفص، اوثق اصحاب الاعمش»؛ «حفص بن غیاث، یکی از ماهرترین و کاردانترین و چیره دستترین و خبرهترین شاگردان اعمش به شمار میآید».
و سجاده گوید: «کان یقال: ختم القضاء بحفص بن غیاث؛ قال حفص: والله! ما ولیّتُ القضاء، حتّی حلّت لی المیتة؛ مات وعلیه دین تسع مائة درهم»؛ «چنین مشهور است که قضاوت، با حفص بن غیاث، خاتمه یافته و به پایان خود رسیده است. خود حفص بن غیاث گفته است: سوگند به خدا! عهده دار پست قضاوت نشدم تا آن که اوضاع و احوالم، چنان وخیم و بغرنج شد (و از لحاظ مادّی و اقتصادی، به حدّی رسیدم که) حتّی خوردن حیوان خود مرده نیز برایم حلال و روا گردیده بود! و حفص بن غیاث، درگذشت و حال آن که بر ذمّهی وی، نهصد درهم، بدهی وجود داشت».
یحیی بن معین گوید: «جمیع ما حدّث به حفص ببغداد وبالکوفة، فمن حفظه، لم یخرج کتاباً. کتبوا عنه، ثلاثة آلاف او اربعة آلاف حدیث من حفظه»؛ «تمامی احادیث و روایاتی که حفص بن غیاث، در شهرهای بغداد و کوفه، برای مردم روایت نموده بود، مبتنی و متّکی بر حفظ وی بوده و در این زمینه، کتابی را بیرون نکرد تا احادیث و روایات را از روی آن بخواند؛ و این در حالی بود که مردم، بر مبنای حفظ حفص بن غیاث، سه یا چهار هزار حدیث نوشتند.»
ابوجعفر مسندی گوید: «کان حفص بن غیاث من اَسخی العرب؛ وکان یقول: من لم یأکل من طعامی، لا احدّثه»؛ «حفص بن غیاث، از زمرهی سخاوتمندترین و گشاده دستترین مردمان عرب بود؛ وی پیوسته چنین میگفت: هر کس از غذای من نخورده است، بدو حدیث، روایت نمیکنم».
و سرانجام، حفص بن غیاث/، در پایان سال 194 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. خدایش او را بیامرزد و مورد رحمتهای بیکران خویش قرار بدهد.
احمد بن حنبل گوید: «رأیتُ مقدّم فم حفص، مُضبّبة اسنانه بالذهب»؛ «مشاهده کردم که دندانهای قسمت جلو دهان حفص بن غیاث، با طلا، بِش خورده بود».
حافظ عبدالقادر قرشی در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی حفص بن غیاث پرداخته و گفته است: «هو اَحدُ من قال فیه الامام فی جماعة: «انتم مسارُّ قلبی وجلاء حزنی»؛ «حفص بن غیاث، یکی از همان افرادی است که در حق او و تنی چند از دیگر صاحب نظران، امام ابوحنیفه/ گفته بود: شمایان، باعث سرور و شادمانی قلبم و از میان رفتن ناراحتی و دردم هستید».
و در کتاب «جامع المسانید»[4] چنین آمده است: «هو من کبار اصحاب ابی حنیفة وروی عنه کثیراً فی هذه المسانید»؛ «حفص بن غیاث، از زمرهی شاگردان بزرگ و برجستهی امام ابوحنیفه/ به شمار میآید که در این مسانید نیز، از او زیاد روایت نموده است».
علامه لکنوی، در کتاب «الفوائد البهیة»[5] گوید: «هو اخذ الفقه عن ابی حنیفة وسمع ابایوسف والثوری»؛ «حفص بن غیاث، فقه را از امام ابوحنیفه/ فرا گرفت و از ابویوسف (شاگرد ارشد امام ابوحنیفه) و سفیان ثوری نیز به سماع حدیث پرداخت».
و در کتاب «الطبقات السنیة فی تراجم الحنفیة»[6] چنین آمده است: «و هو احد اصحاب ابی حنیفة الذین قال لهم: انتم مسارُّ قلبی وجلاء حزنی»؛ «حفص بن غیاث، یکی از شاگردان امام ابوحنیفه/ است که امام در حق آن فرمود: شمایان، باعث سرور و شادمانی قلبم و از میان رفتن ناراحتی و دردم هستید».
و همچنین در کتاب «الجواهر المضیة»[7] آمده است: خطیب بغدادی گوید: «و کان حفص، کثیر الحدیث حافظاً له، ثبتاً فیه وکان مقدّماً عند المشایخ الذین سمع منهم؛ ووثّقه یحیی بن معین وغیره»؛ «حفص بن غیاث، بسیار حدیث روایت کرده و از حافظان و ضابطان حدیث به شمار میآید و در عرصهی حدیث، مطمئن و قابل اعتماد و امین و درستکار و مؤثق و مُعتمد میباشد؛ و از دیدگاه مشایخ و اساتیدی که وی از آنها حدیث سماع نموده نیز از جایگاهی والا برخوردار است و آنها برای او (در نقل روایات)، حقّ تقدّم قائلاند؛ و یحیی بن معین و دیگر بزرگان حدیث شناسی، نیز او را ثقه و مورد اعتماد، معرفی نمودهاند».
در کتاب «التهذیب التهذیب»[8] آمده است:
ابن نُمیر گوید: «کان حفص، اعلم بالحدیث من ابن ادریس»؛ «حفص بن غیاث، از ابن ادریس، نسبت به حدیث، داناتر و آگاهتر و خبرهتر و کاردانتر بود».
ابوحاتم گفته است: «حفص، اتقن واحفظ من ابی خالد الاحمر»؛ «حفص بن غیاث، نسبت به ابوخالد احمرء هم ماهرتر و کاردانتر است و هم حافظتر و ضابطتر». و دَوری به نقل از یحیی بن معین گفته است: «حفص، اثبتُ من عبدالواجد من زیاد»؛ حفص بن غیاث نسبت به عبدالواحد بن زیاد، مطمئنتر و معتبرتر است».
نسایی و ابن خِراش گفتهاند: «ثقة»؛ «حفص بن غیاث، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و مُعتمد میباشد».
یحیی بن معین گوید: «جمیع ما حدّث ببغداد، من حفظه»؛ «تمامی احادیثی را که حفص بن غیاث در شهر بغداد روایت نموده، بر مبنای حفظش بوده است (نه از روی کتاب)».
و احمد عجلی گوید: «ثبت فقیه»؛ «حفص بن غیاث، فردی مطمئن و قابل اعتماد و فقیه و دانشمند است».
و ابوجعفر محمد بن حسین بغدادی گفته است: «قلتُ لابی عبدالله: من اثبت عندک، شعبة او حفص بن غیاث؛ یعنی: فی جعفر بن محمد؟ فقال: ما منهما الا ثبت؛ وحفص اکثر روایة؛ والقلیل من شعبة کثیر»؛ «خطاب به ابوعبدالله گفتم: از دیدگاه تو، آیا در مورد روایات جعفر بن محمد، شعبه مؤثقتر و مطمئنتر است یا حفص بن غیاث؟ وی در پاسخ گفت: هر دو، مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد هستند؛ با این تفاوت که روایات حفص بن غیاث، بیشتر از روایات شعبه است؛ و روایات اندک شعبه نیز، زیاد و فراوان تلقّی میشود».
ابن سعد نیز گوید: «کان ثقةً مأموناً کثیر الحدیث، یدلّس»؛ «حفص بن غیاث، فردی مؤثق و مورد اعتماد و مطمئن و معتبر میباشد که احادیث زیادی را روایت نموده است؛ و گاهی به «تدلیس در حدیث»[9] نیز دست مییازید.»
و حافظ محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»[10]، حفص بن غیاث را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
نگارنده گوید:
حفص بن غیاث، از ابوحنیفه، از حماد، از ابراهیم نخعی، روایت کرده است که: «انّه کان لا یری التکبیر علی احد الّا علی من صلّی فی الجماعة فی ایّام التشریق»؛ «ابراهیم بر این باور بود که تکبیرات تشریق، فقط بر کسانی لازم است که در ایام تشریق، نماز را با جماعت بگزارد».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»[11]، ذکر کرده و در ادامه گفته است: قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، این حدیث را از حفص بن غیاث، از امام ابوحنیفه/ روایت کرده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
حفص بن غیاث/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «ما یکره ان یکون الغالب علی الانسان الشعر، حتّی یصدّه عن ذکر الله والعلم والقرآن»[12]
»حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَأَنْ یَمْتَلِئَ جَوْفُ رَجُلٍ قَیْحًا یَرِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَمْتَلِئَ شِعْرًا»»(ح 6155)
«عمر بن حفص، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش برای ما روایت کرده که وی گفته است: «از ابوصالح شنیدم که ابوهریرهس گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «اگر شکم فردی، از چرک و زرداب پر شود، بهتر است از این که از شعر پر شود».
* در باب «المضمضة والاستنشاق فی الجنابة»[13]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنِی سَالِمٌ، عَنْ کُرَیْبٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنَا مَیْمُونَةُ قَالَتْ: «صَبَبْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غُسْلًا، فَأَفْرَغَ بِیَمِینِهِ عَلَى یَسَارِهِ فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ غَسَلَ فَرْجَهُ، ثُمَّ قَالَ بِیَدِهِ الأَرْضَ فَمَسَحَهَا بِالتُّرَابِ، ثُمَّ غَسَلَهَا، ثُمَّ تَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ، وَأَفَاضَ عَلَى رَأْسِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى، فَغَسَلَ قَدَمَیْهِ، ثُمَّ أُتِیَ بِمِنْدِیلٍ فَلَمْ یَنْفُضْ بِهَا»»(ح 259)
«عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش، از سالم، از کریب، از عبدالله بن عباسب برای ما روایت کرده که وی گفته است: میمونهل گفت: رسول خدا ج با دست راست، بر دست چپ، آب ریخت و هر دو دست را شست؛ سپس شرمگاه خویش را شست؛ آنگاه دستش را بر زمین نهاد و بر روی خاک کشید؛ پس از آن، دستهای خویش را شست؛ آنگاه دهان و بینی را تمیز کرد و شست؛ سپس صورت خود را شست؛ و بعد بر روی سر خویش آب ریخت؛ آنگاه خویشتن را کنار کشید و پاهای خویش را شست. پس از آن، دستمالی برایش آورده شد (تا بدان، خویشتن را خشک نماید)؛ ولی آن حضرت ج با آن دستمال، بدنش را خشک نکرد».
* در باب «من قال: لا یقطع الصلاة شیء»[14]
«حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، ح قَالَ: الأَعْمَشُ، وَحَدَّثَنِی مُسْلِمٌ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، ذُکِرَ عِنْدَهَا مَا یَقْطَعُ الصَّلاَةَ الکَلْبُ وَالحِمَارُ وَالمَرْأَةُ، فَقَالَتْ: شَبَّهْتُمُونَا بِالحُمُرِ وَالکِلاَبِ، وَاللَّهِ «لَقَدْ رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَإِنِّی عَلَى السَّرِیرِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ القِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً، فَتَبْدُو لِی الحَاجَةُ، فَأَکْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ، فَأُوذِیَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَنْسَلُّ مِنْ عِنْدِ رِجْلَیْهِ»»(ح 514)
«عمر بن حفص، از پدرش (حفص بن غیاث)، از اعمش، از ابراهیم، از اسود، از عایشهل برای ما روایت کرده است؛ و همچنین اعمش گوید: مُسلم، از مسروق برایم روایت کرده است که گفت: نزد عایشهل از چیزهایی یاد شد که نماز را قطع میکند؛ مانند: گذشتن سگ و الاغ و زن از جلو نمازگزار. عایشهل گفت: شما، ما زنان را به الاغها و سگها تشبیه کردید! به خدا سوگند که پیامبر خدا ج را دیدم که نماز میگزارد در حالی که من، بر بسترم، میان او و میان قبله آرمیده بودم؛ و چون مرا ضرورتی پیش میآمد، زشت میداشتم که بنشینم و موجبات آزار و اذیّت آن حضرتج را فراهم آورم؛ بلکه خودم را از پایین بستر، آهسته بیرون میکشیدم».
* در باب «اذا خاف الجنب علی نفسه المرض او الموت او خاف العطش، تیمّم»[15].
* در باب «الاِبراد بالظهر فی شدّة الحرّ»[16].
* در باب «فضل صلاة العشاء فی الجماعة»[17].
* در باب «حدّ المریض ان یشهد الجماعة»[18].
* در باب «القراءة فی الظهر»[19].
* در باب «التکبیر ایّام مِنی واذا غدا الی عرفة»[20].
* در باب «ساعات الوتر»[21].
* در باب «ما جاء فی الجنائز»[22].
* در باب «اذا لم یجد کفناً الّا ما یواری رأسه أو قدمیه، غطّی به رأسه»[23].
* در باب «ما ینهی من الویل ودعوی الجاهلیة عند المصیبة»[24].
به هر حال، روایات حفص بن غیاث/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 75 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «حفص بن غیاث » را در این منابع دنبال کنید:
«رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/181؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/185؛ «کتاب الثقات»، ابن حبّان 6/200؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 8/188؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 9/22؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 1/567؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/243؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 2/357؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/229؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 75؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/340؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 7/56؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/177 به شماره 785؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 130؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 6/389؛ «الفوائد البهیة»، لکنوی، ص 68؛ «وفیات الاعیان»، ابن خلکان 2/197-201؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/92
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/297 و 298
[3]- «الجواهر المضیة» 1/222
[4]- «جامع المسانید» 3/430
[5]- «الفوائد البهیة»، ص 68
[6]- «الطبقات السنیة» 3/173
[7]- «الجواهر المضیة» 1/223
[8]- «التهذیب التهذیب» 2/358 و 359
[9]- نگا: «درآمدی بر علوم حدیث»، دکتر محمود طحان؛ ترجمه فیض محمد بلوچ، صص 128-138
[10]- «عقود الجمان»، ص 107
[11]- «جامع المسانید» 1/393
[12]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 2/909
[13]- همان 1/40
[14]- همان 1/73
[15]- همان 1/50
[16]- همان 1/77
[17]- همان 1/90
[18]- همان 1/91
[19]- همان 1/105
[20]- همان 1/132
[21]- همان 1/136
[22]- همان 1/165
[23]- همان 1/170
[24]- همان 1/173