ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
21- حمّاد بن سلمة بن دینار حنفی/[1]
[متوفّای 167 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث، شیخ الاسلام، ابوسلمة ربعی بصری بزّاز طبائنی، عالم نحوی و محدّث عالی مقام میباشد که از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:
داییاش: حُمید طویل؛ ابن ابی ملیکه؛ ابوجمرة ضُبَعی؛ محمد بن زیاد جُمحی؛ انس بن سیرین؛ ابوعمران جونی؛ قتادة؛ سماک بن حرب؛ ثابت بنانی و شمار زیادی از دیگر محدّثان و بزرگ مردان عرصهی علم و دانش و دانش پژوهان و شیفتگان حکمت وفرزانگی.
و از کسانی که از حماد بن سلمه/، به سماع حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
عبدالله بن مبارک؛ قطّان؛ عبدالرحمن بن مهدی؛ عفّان؛ قعنبی؛ عبدالاعلی بن حمّاد؛ شیبان بن فرّوخ؛ هدبة بن خالد و کسان دیگر.
وُهیب گوید: «حماد بن سلمة، سیدّنا وأعلمنا»؛ «سرور و سالار ما و داناترین و آگاهترین ما، حماد بن سلمه است».
احمد بن حنبل گوید: «حماد بن سلمة، اعلم الناس بثابت البنانی واثبتهم فی حُمید [الطویل]»؛ «داناترین و آگاهترین مردمان نسبت به (روایات و احادیث) ثابت بنانی، و مؤثقترین و مطمئنترین آنان نسبت به (روایات )حُمید طویل، حماد بن سلمه است».
یحیی بن معین گوید: «هو اعلم من غیره بعلی بن زید»؛ «حماد بن سلمه نسبت به دیگران، داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به (روایات) علی بن زید به شمار میآید».
علی بن مدینی گوید: «کان عند یحیی بن ضریس عن حمّاد، عشرة آلاف حدیث»؛ «به نزد یحیی بن ضریس از حماد بن سلمه، ده هزار حدیث وجود داشت».
و کوسج، از یحیی بن معین، چنین نقل کرده که وی گفته است: «ثقة»؛ «حماد بن سلمه، از راویان مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود». و شهاب بن معمر گوید: «کان حماد بن سلمة، یعدّ من الاَبدال»؛ «حماد بن سلمه (در روزگار خویش)، از زمرهی اَبدال (مردان خدا و انسانهای زاهد و پارسا و خداترس و نیکوکار و صالح و درستکار) برشمرده میشد».
علامه ذهبی در ادامه گوید:
حماد بن سلمه/، جزء نخستین کسانی است که با ابن ابی عروبة، دست به نگارش و تألیف کتاب یازیدند و در این زمینه، قلم فرسایی نمودند؛ وی در عربی، بسیار ماهر و حاذق و چیره و زبردست و کاردان و خبره بود؛ او فقیه و دانشوری آگاه، فردی فصیح و زبان آور، بلیغ و خوش سخن، ادیب و نیکوسخن؛ سخنور و با فصاحت و پیرو سنّت بود.
علامه ذهبی در ادامهی سخنانش گوید: از احادیث حماد بن سلمة که با اِسناد عالی روایت شدهاند، تعدادی به من نیز رسیده است.
عمرو بن عاصم گوید: «کتبتُ عن حماد بن سلمه بضعة عشر ألف حدیث»؛ «از حماد بن سلمه، بیش از ده هزار حدیث نوشتهام».
و سرانجام، حماد بن سلمة/، به سال 167 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید و به رحمت ایزدی پیوست.
حافظ عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی حماد بن سلمة پرداخته و او را از زمرهی دانشوران و صاحب نظران احناف برشمرده است.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»[4]، حماد بن سلمة را در شمار روایت کنندگان از امام ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»،[5] وی را از زمرهی راویان شهر بصره که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداختهاند، برشمرده است.
و محمد بن اسحاق ندیم در کتابش با عنوان «الفهرست» گفته است: «و له من الکتب، کتاب السنن»[6]؛ «حماد بن سلمه، از تألیفات و کتابهایی برخوردار است که میتوان به کتاب «السنن» وی اشاره کرد».
نگارنده گوید:
حماد بن سلمة بن دینار/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «الذبح قبل الحلق»[7]
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ، أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ، عَنْ عَبْدِ العَزِیزِ بْنِ رُفَیْعٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: زُرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِیَ، قَالَ «لاَ حَرَجَ» . قَالَ: حَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ، قَالَ: «لاَ حَرَجَ» . قَالَ: ذَبَحْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِیَ، قَالَ: «لاَ حَرَجَ»، وَقَالَ عَبْدُ الرَّحِیمِ الرَّازِیُّ: عَنْ ابْنِ خُثَیْمٍ، أَخْبَرَنِی عَطَاءٌ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ القَاسِمُ بْنُ یَحْیَى: حَدَّثَنِی ابْنُ خُثَیْمٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ عَفَّانُ: أُرَاهُ عَنْ وُهَیْبٍ، حَدَّثَنَا ابْنُ خُثَیْمٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ حَمَّادٌ: عَنْ قَیْسِ بْنِ سَعْدٍ، وَعَبَّادِ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»(ح 1722)
«احمد بن یونس، از ابوبکر، از عبدالعزیز بن رُفیع، از عطاء، از عبدالله بن عباسب، برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی خطاب به پیامبر ج گفت: پیش از آن که رَمی کنم، طواف زیارت نمودم؛ تکلیفم چیست؟ آن حضرت ج فرمود: «باکی نیست».
کسی دیگر گفت: پیش از آن که ذبح کنم، سرم را تراشیدم؟ پیامبر ج فرمود: «باکی نیست». کسی دیگر گفت: پیش از آن که رَمی جمرات را انجام بدهم، حیوان قربانی را ذبح نمودم؟ رسول خدا ج فرمود: «باکی نیست».
عبدالرحیم رازی، از ابن خُثیم، از عطاء، از عبدالله بن عباسب، از پیامبر ج این حدیث را روایت نموده است.
قاسم بن یحیی، از ابن خُثیم، از عطاء از عبدالله بن عباسب از پیامبر ج نیز حدیث فوق را روایت کرده است.
عفّان گوید: گمان میکنم، وُهیب، از ابن خُثیم، از سعید بن جُبیر، از عبدالله بن عباسب از پیامبر ج حدیث فوق را روایت نموده است.
حمّاد بن سلمة بن دینار، از قیس بن سعد و عبّاد بن منصور، از عطاء، از جابرس از پیامبر ج حدیث بالا را روایت نموده است».
* در باب «من حبسه العذر عن الغزو»[8]
«حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ هُوَ ابْنُ زَیْدٍ، عَنْ حُمَیْدٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ فِی غَزَاةٍ، فَقَالَ: «إِنَّ أَقْوَامًا بِالْمَدِینَةِ خَلْفَنَا، مَا سَلَکْنَا شِعْبًا وَلاَ وَادِیًا إِلَّا وَهُمْ مَعَنَا فِیهِ، حَبَسَهُمُ العُذْرُ»، وَقَالَ مُوسَى: حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ حُمَیْدٍ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «الأَوَّلُ أَصَحُّ»»(ح 2839)
«سلیمان بن حرب، از حماد بن زید، از حُمید، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: پیامبر خدا ج در غزوهای بود و گفت: «همانا گروههای پشت سر ما در مدینه [بر جای ماندهاند که] هر گردنه و [دشت و] درّهای را که پیمودهایم، قطعاً آنان همراه ما بودهاند. عذری آنان را [از پیوستن به ما] بازداشته است».
موسی گوید: حمّاد [بن سلمة بن دینار]، از حُمید، از موسی بن انس از پدر خود، از پیامبر ج این حدیث را روایت کرده است».
* در باب «رفع الیدین اذا قام من الرکعتین»[9]
«حَدَّثَنَا عَیَّاشٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الأَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ، کَانَ “إِذَا دَخَلَ فِی الصَّلاَةِ کَبَّرَ وَرَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا رَکَعَ رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا قَامَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ رَفَعَ یَدَیْهِ”، وَرَفَعَ ذَلِکَ ابْنُ عُمَرَ إِلَى نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَوَاهُ حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَیُّوبَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَرَوَاهُ ابْنُ طَهْمَانَ، عَنْ أَیُّوبَ، وَمُوسَى بْنِ عُقْبَةَ مُخْتَصَرًا»(ح 739)
«عیّاش، از عبدالاعلی، از عبیدالله، از نافع، برای ما روایت کرده که وی گفته است: هنگامی که عبدالله بن عمرب به نماز آغاز میکرد، تکبیر میگفت و دستها را بلند میکرد؛ و آنگاه که رکوع مینمود، دستها را بلند میکرد؛ و هرگاه «سمع الله لمن حمده» میگفت، دستها را بلند مینمود؛ و چون از رکعت دوم برمی خاست، باز هم دستها را بلند میکرد. و عبدالله بن عمرب این حدیث را به صورت مرفوع روایت کرده و به پیامبر خدا ج رسانیده است.
و حماد بن سلمة بن دینار، از ایوب، از نافع، از عبدالله بن عمرب، از پیامبر ج این حدیث را روایت نموده است».
[1]- بیوگرافی «حماد بن سلمة بن دینار» را در این منابع دنبال کنید:
«الجرح و التعدیل»، رازی 3/140؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/216؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 7/444؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 1/590؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/251؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 3/11؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/238؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 78؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد 1/262؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 5/175؛ «الطبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص 94؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/103
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 2/202 و 203
[3]- «الجواهر المضیة»، ص 108
[4]- «عقود الجمان»، ص 108
[5]- «المناقب»؛ کردری 2/227
[6]- «الفهرست»، ابن ندیم، ص 317
[7]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/232
[8]- همان 1/398
[9]- همان 1/102