ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
24 - خَلّاد بن یحیی بن صَفوان سُلَمی کوفی/[1]
[متوفّای 213 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، خلّاد بن یحیی بن صفوان سُلَمی، ابومحمد کوفی میباشد. او، در مکهی مکرمه، سُکنی و اقامت گزید و مستقر و ماندگار شد و از عیسی بن طهمان، نافع بن عمر جُمحی، سفیان ثوری، مِسعر بن کدام، عبدالواحد بن اَیمن، ابراهیم بن نافع مکی، عمر بن ذر، فطر بن خلیفة و شماری دیگر از بزرگان و محدّثان، حدیث روایت نموده است:
و از کسانی که از خلّاد بن یحیی،به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
بخاری؛ ابوزرعة؛ ابوبکر صغانی؛ محمد بن سهل بن عسکر؛ محمد بن عقیل نیشابوری؛ حنبل بن اسحاق؛ باغندی کبیر؛ ابویحیی بن ابی مسیرة؛ و کسان دیگر از مردمان.
و ترمذی نیز با یک واسطه، از او حدیث روایت نموده است؛ و ابوداود هم از طریق جعفر بن مسافر؛ به روایت حدیث از خلّاد بن یحیی پرداخته است.
احمد بن حنبل گوید: «ثقة»؛ «خلّاد بن یحیی، فردی مؤثق و معتبر است».
و در جایی دیگر گفته است: «صدوق»؛ «وی، روایت کنندهای صادق و راستگو درستکار و امین است».
ابن نُمیر گوید: «صدوق»؛ «خلّاد بن یحیی، از راویان راستگو و امانت دار و صادق و درستکار است».
ابوداود گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احدیث خلّاد بن یحیی، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا او، فردی ثقه و قابل اعتماد است».
و ابن حبّان نیز، در کتاب خویش با عنوان «الثقات»؛ وی را در شمار راویان مؤثّق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد ذکر کرده است.
بخاری گوید: «سکن مکّة ومات بها قریباً من سنة (213 ه . ق)»؛ «خلّاد بن یحیی، در مکهی مکرمه، سُکنی و اقامت گزید و مستقر و ماندگار شد و در همانجا، در حدود سال 213 ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست».
احمد عجلی گوید: «ثقة»؛ «خلّاد بن یحیی، از زمرهی روایت کنندگان قابل اعتماد و مورد وثوق است». و خلیلی در کتاب «الارشاد» گفته است: «ثقة امامٌ»؛ «خلّاد بن یحیی، فردی مؤثق و قابل اعتماد و امام و پیشوا بود».
و در کتاب «جامع المسانید»،[3] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن اصحاب ابی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «خلّاد بن یحیی، از آن دسته از روایت کنندگانی است که در این مسانید، با واسطهی شاگردان و پیروان امام ابوحنیفه/ از خود امام، حدیث روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، نیز در کتاب «عقود الجمان»، [4] وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین علامه کردری نیز در کتاب «المناقب»،[5] خلّاد بن یحیی را در زمرهی راویان شهر مکهی مکرّمه ذکر نموده که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.
نگارندهی سطور گوید:
خلّاد بن یحیی بن صفوان سُلمی کوفی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قول النبیّ ج: لا شخص اَغیر من الله»[6]
« حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ طَهْمَانَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: “نَزَلَتْ آیَةُ الحِجَابِ فِی زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ، وَأَطْعَمَ عَلَیْهَا یَوْمَئِذٍ خُبْزًا وَلَحْمًا، وَکَانَتْ تَفْخَرُ عَلَى نِسَاءِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَکَانَتْ تَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ أَنْکَحَنِی فِی السَّمَاءِ”»(ح 7421)
«خلّاد بن یحیی، از عیسی بن طَهمان، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از انس بن مالکس شنیدم که میگفت: آیهی حجاب، دربارهی زینب دختر جحش نازل شده است؛ و آن حضرت ج در روز (ازدواج با وی)، مردم را نان و گوشت داد و زینب بر زنان پیامبر ج افتخار میکرد و میگفت: «خدا مرا در آسمان به عقد ازدواج آن حضرت ج درآورده است».
* در باب «قول الله تعالی: ﴿إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَإِذَا قِیلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ﴾ [المجادلة: 11][7]
«حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّهُ نَهَى أَنْ یُقَامَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَیَجْلِسَ فِیهِ آخَرُ، وَلَکِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا» وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ «یَکْرَهُ أَنْ یَقُومَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ یَجْلِسَ مَکَانَهُ»»(ح 6270)
«خلّاد بن یحیی، از سفیان، از عبیدالله، از نافع؛ از عبدالله بن عمرب از پیامبر خدا ج برای ما روایت کرده است که: «همانا پیامبر خدا ج نهی کردند از این که مردی از جایش بلند کرده شود تا دیگری در جایش بنشیند؛ ولی برای دیگران، جا باز کنید و جمع و جور بنشینید».
و ابن عمرب ناخوشایند میدانست که فردی، شخص دیگری را از جایش بلند کند تا خود (یا دیگری) در جایش بنیشیند».
* در باب «الصبر من محارم الله»[8]
«حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ یَحْیَى، حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ، حَدَّثَنَا زِیَادُ بْنُ عِلاَقَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ المُغِیرَةَ بْنَ شُعْبَةَ، یَقُولُ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی حَتَّى تَرِمَ، أَوْ تَنْتَفِخَ قَدَمَاهُ، فَیُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: «أَفَلاَ أَکُونُ عَبْدًا شَکُورًا»»(ح 6471)
«خلّاد بن یحیی، از مِسعر، از زیاد بن علاقة برای ما روایت کرده که وی گفته است: از مغیرة بن شعبهس شنیدم که میگفت: رسول خدا ج چندان نماز میگزارد تا آن که پاهایش ورم میکرد یا باد مینمود. به وی گفته شد: چرا این اندازه، خویشتن را به مشقّت و زحمت میاندازید؟ فرمود: «آیا من، بندهی شکرگزار نباشم؟!».
* در باب «الصلاة اذا قدم من سفر»[9].
* در باب «الاستعانة بالنّجار والصنّاع فی اَعواد المنبر والمسجد»[10].
* در باب «تشبیک الاصابع فی المسجد وغیره»[11]
* در باب «القراءة فی العشاء»[12].
* در باب «النجّار»[13].
* در باب «القران فی التمر بین الشرکاء حتّی یستأذن اصحابه»[14].
* در باب «اذا اختلف الراهن والمرتهن ونحوه، فالبیّنة علی المدّعی والیمین علی المدّعی علیه»[15].
* در باب «ما یجوز من شروط المکاتب اذا رضی بالبیع علی ان یعتق»[16].
* در باب «قول الله عزّوجل: ﴿وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣﴾ [النساء: 163][17].
* در باب «لا تطیع المرأة زوجها فی معصیة»[18].
* در باب «ما کان السلف یدّخرون فی بیوتهم وأسفارهم من الطعام واللحم وغیره»[19].
به هر حال، روایات خلّاد بن یحیی بن صفوان سُلَمی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 15 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «خَلّاد بن یحیی بن صفوان سُلمی» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/189؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/237؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/368؛ «سیر اعلام النبلاء»؛ حافظ ذهبی 10/164؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی 1/657؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 8/229؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/285؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/276؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 91؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 2/28؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 5/523؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/128
[2]- «تهذیب التهذیب» 3/150 و 151
[3]- «جامع المسانید» 2/446
[4]- «عقود الجمان»؛ ص 110
[5]- «المناقب» کردری 2/219
[6]- «الجامع الصحیح» امام بخاری 2/1104
[7]- همان 2/927 و 928
[8]- همان 2/958
[9]- همان 1/63
[10]- همان 1/64
[11]- همان 1/69.
[12]- همان 1/106
[13]- همان 1/281
[14]- هان 1/338
[15]- همان 1/342
[16]- همان 1/376
[17]- همان 2/485
[18]- همان 2/784
[19]- همان 2/815