اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

25- داود بن رُشَید خوارزمی حنفی/[1] [متوفّای 239 ه‍ . ق]

25- داود بن رُشَید خوارزمی حنفی/[1]
[متوفّای 239 ه‍ . ق]

حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:

            وی، داود بن رُشَید هاشمی، ابوالفضل خوارزمی می‌باشد که در بغداد، سُکنی و اقامت داشت و مستقر بود؛ او از این بزرگان و محدّثان، حدیث روایت نموده است:

            هشیم؛ ولید بن مسلم؛ مُعتمر بن سلیمان؛ یحیی بن زکریا بن ابی زائدة؛ حفص بن غیاث؛ اسماعیل بن جعفر؛ ابن عُلیّة؛ اسماعیل بن عیّاش؛ شعیب بن اسحاق؛ صالح بن عمر واسطی؛ عبّاد بن عوّام؛ عمر بن ایوب موصلی؛ مروان بن معاویة فزاری؛ و کسان دیگر از محدّثان و بزرگ مردان عرصه‌ی روایت و درایت.

و از کسانی که از داود بن رُشَید، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

            مسلم، ابوداود؛ ابن ماجه؛ احمد بن علی مروزی؛ ابوزرعة؛ ابوحاتم؛ و دیگران.

            بخاری نیز در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «العتق» (آزاد کردن برده)، یک حدیث، از وی روایت نموده است؛ و نسایی نیز با واسطه‌ی «صاعقة»، حدیثی دیگر، از وی روایت کرده است. و بخاری در غیر کتاب «الجامع الصحیح»، بدون واسطه، به نقل روایت از داود بن رُشَید پرداخته است.

            صالح بن محمد گوید: «کان یحیی بن معین یوثّقه»؛ «یحیی بن معین، در عرصه‌ی روایت و درایت، داود بن رُشَید را مؤثق و معتبر و مطمن و قابل اعتماد می‌دانست».

            و ابوحاتم گفته است: «صدوق»؛ «داود بن رُشَید، روایت کننده‌ای صادق و راستگو و امین و مورد اعتماد و درستکار و شریف می‌باشد».

            دارقطنی گوید: «ثقة نبیل»؛ «داود بن رُشَید، از زمره‌ی راویان مؤثق و معتبر، مطمئن و قابل اعتماد، شریف و اصیل، نجیب و بزرگوار و بزرگ منش و محترم می‌باشد».

            محمد بن عبدالله حضرمی و دیگران، بر این باورند که داود بن رُشَید/، به سال 239 ه‍ . ق وفات کرده و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ و دیگر علماء و صاحب نظران اسلامی، این را نیز افزوده‌اند که وی در ماه شعبان، به سال 239 ه‍ . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست.

            ابن حبّان نیز، وی را در شمار راویان مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر ذکر کرده است.

            حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»،[3] به بیان بیوگرافی داود بن رُشَید پرداخته و او را از زمره‌ی دانشوران و صاحب نظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: «هو من اصحاب حفص بن غیاث ومن اصحاب محمد بن الحسن ایضاً»؛ «داود بن رُشَید، از شاگردان حفص بن غیاث، و همچنین از زمره‌ی شاگردان و پیروان محمد بن حسن شیبانی (شاگرد ارشد امام ابوحنیفه/) می‌باشد».

            و در کتاب «جامع المسانید»،[4] چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو ممّن یروی الکثیر عن اصحاب الامام ابی حنیفة عن ابیحنیفة - رحمهم الله تعالی - فی هذه المسانید»؛ «داود بن رُشَید، از آن دسته از روایت کنندگانی می‌باشد که در این مسانید، با واسطه‌ی شاگردان امام ابوحنیفه/ از خود امام، حدیث روایت نموده است».

            و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [5] داود بن رُشَید را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.

نگارنده‌ی سطور گوید:

            داود بن رُشَید خوارزمی، از ابوحنیفه، از علقمة بن مرثد، از سلیمان بن بریدة، از پدرش روایت می‌کند که آن حضرت ج فرموده‌اند: «نهیناکم عن زیارة القبور و قد اذن لمحمّد ج فی زیارة قبر امّه؛ فزوروها و لا تقولوا هُجراً؛ و عن لحوم الاضاحی و اَن تمسّکواها فوق ثلاثة ایّام؛ و انّما نهیناکم لیوسع موسعکم علی فقیرکم؛ فکلوا و تزّودوا؛ و عن الشرب فی الحنتم و لا المزفّت؛ فاشربوا؛ فانّ الظرف لایحلّ شیئاً و لا یحرّمه؛ و لا تشربوا مُسکراً»؛ «ما شما را از زیارت قبور منع کردیم؛ و به راستی برای محمد ج این اجازه داده شده است تا قبر مادرش را زیارت کند؛ از این رو، شما نیز به زیارت قبور بروید و پَرت و پلا و سخنان یاوه و زشت نگویید؛ و همچنین شما را منع کردم از این که گوشت‌های قربانی‌ها را بخورید و از این که آن‌ها را بیش از سه روز نگاه دارید؛ و جز این نیست که فلسفه‌ی منع در آن نهفته بود تا توانگران و ثروتمندانتان، فقیران و مستمندانتان را بی‌نیاز و توانگر بگردانند؛ پس حال بخورید و ذخیره کنید؛ و همچنین شما را از نوشیدن در ظرف‌های «حَنتم» و «مزفّت» نهی کردم؛ ولی اکنون این اجازه را دارید تا در آن‌ها بنوشید؛ زیرا ظرف، نه چیزی را حلال می‌گرداند و نه حرام؛ و چیز مست کننده ننوشید».

            این روایت را ابوالمؤیّد خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید»[6] ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از داود بن رُشید، از امام ابوحنیفه/ روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

                داود بن رُشَید خوارزمی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در باب «قول الله: «اَوْ تحریر رقبة»؛ واَیّ الرقاب اَزکی»[7]، با یک واسطه، استاد امام بخاری/ به شمار می‌آید؛ آنجا که امام بخاری چنین روایت می‌کند:

            «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ، حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ، حَدَّثَنَا الوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی غَسَّانَ مُحَمَّدِ بْنِ مُطَرِّفٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ مَرْجَانَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُسْلِمَةً، أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنَ النَّارِ، حَتَّى فَرْجَهُ بِفَرْجِهِ»» (ح 6715)

            «محمد بن عبدالرحیم، از داود بن رُشَید، از ولید بن مُسلم، از ابوغسّان محمد بن مُطرّف، از زید بن اسلم، از علی بن حسین، از سعید بن مرجانة، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «کسی که برده‌ی مسلمانی را آزاد کند، خداوند بلند مرتبه، در برابر هر عضوی از اعضای آن برده، عضوی از او را از آتش سوزان دوزخ، آزاد می‌گرداند؛ تا جایی که حتّی شرمگاه وی را در برابر شرمگاه آن برده از آتش می‌رهاند».




[1]-           بیوگرافی «داود بن رُشید خوارزمی» را در این منابع دنبال کنید:

      «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/244؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/241؛ «الجرح و التعدیل»، رازی 3/412؛ «سیر اعلام النبلاء» حافظ ذهبی 11/133؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 8/236؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/288؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی 8/367؛«تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/279؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص 93؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 2/91؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/10؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/222 به شماره 849؛ «الفوائد البهیة» لکنوی، صص 72 و 73؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد 7/349؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/130

[2]-           «تهذیب التهذیب» 3/159 و 160

[3]-           «الجواهر المضیة» 1/237

[4]-           «جامع المسانید» 2/449

[5]-           «عقود الجمان»؛ ص 111

[6]-           «جامع المسانید» 2/199

[7]-           «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/993 و 994

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد