29- زکریا بن ابی زائدة حنفی/[1]
[متوفّای 148 یا 149 ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[2] گوید:
وی، زکریا بن ابی زائدة، خالد بن میمون بن فَیروز، ابویحیی کوفی میباشد.
بَحْشَل گفته است: نام ابوزائدة، «هبیرة همدانی وادعی» است.
از کسانی که زکریا بن ابی زائدة، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
ابواسحاق سبیعی؛ عامر شعبی؛ فِراس؛ سماک بن حرب؛ سعد بن ابراهیم؛ خالد بن سلمة؛ مصعب بن شیبة؛ عبدالملک بن عُمیر؛ و دیگر بزرگان عرصهی روایت و درایت.
و از کسانی که از زکریا بن ابی زائدة، حدیث روایت نمودهاند، میتوان این افراد را نام برد:
پسرش: یحیی؛ سفیان ثوری؛ شعبة؛ عبدالله بن مبارک؛ عیسی بن یونس؛ قطّان؛ وکیع بن جرّاح؛ ابواسامة؛ ابونعیم؛ و دیگر مردمان.
قطّان گوید: «لیس به بأس؛ ولیس عندی مثل اسماعیل بن ابی خالد»؛ «در روایات و احادیث زکریا بن ابی زائدة، نمیتوان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای مؤثق و معتبر است؛ و از دیدگاه من، وی، به سان اسماعیل بن ابی خالد نیست».
و صالح بن احمد، به نقل از پدرش (احمد بن حنبل) گوید: «اذا اختلف زکریا واسرائیل، فان زکریا احبّ الیّ فی ابی اسحاق؛ ثم قال: ما اَقربهما، وحدیثهما عن ابی اسحاق لیّن؛ سمعا منه بآخره»؛ «هرگاه زکریا و اسرائیل، با یکدیگر اختلاف کردند، در آن صورت از دیدگاه من، زکریا در مورد احادیث و روایات ابواسحاق، بهتر و بایستهتر مینماید؛ سپس احمد بن حنبل گفت: احادیث و روایات زکریا و اسرائیل، به احادیث و روایات محدّثان و راویان مؤثق و قابل اعتماد نزدیک است؛ و در حدیثی که زکریا و اسرائیل از ابواسحاق روایت کردهاند، اندکی ضعف وجود دارد که باز هم آن را از اعتبار نمیاندازد و باعث سقوط عدالت نمیگردد؛ زیرا، آن دو، احادیث ابواسحاق را در آخر عمرش شنیدند».
و عبدالله به نقل از پدرش گوید: «ثقة حلوّ الحدیث، ما اقربه من اسماعیل بن ابی خالد»؛ «زکریا بن ابی زائدة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد است که احادیث و روایاتش نیز، دوست داشتنی و بایسته است؛ و احادیث و روایات او، به احادیث و روایات اسماعیل بن ابی خالد نزدیک است».
و عباس از یحیی بن معین نقل کرده که وی گفته است: «صالح»؛ «زکریا بن ابی زائدة، فردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، کارشناس و متخصص و کاردان و توانا است».
و عثمان به نقل از یحیی بن معین گوید: «زکریا، احبّ الیّ فی کل شیء؛ وابن ابی لیلی ضعیف»؛ «از دیدگاه من، زکریا بن ابی زائدة، در هر چیز، بهتر و بایستهتر از دیگران است؛ و ابن ابی لیلی؛ فردی ضعیف در عرصهی حدیث میباشد».
و احمد عجلی گفته است: «کان ثقة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد است».
ابن حبّان در کتاب «الثقات»، گفته است: «نام ابوزائدة، «فیروز» میباشد».
و خالد گوید: زکریا بن ابی زائدة، به سال148 یا 149 ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
ابوبکر بردیجی گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث زکریا بن ابی زائدة، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد است».
و یعقوب بن سفیان و ابوبکر بزّار گفتهاند: «ثقة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، از راویان مطمئن و قوی و معتبر و قابل اعتماد و مؤثق و مُعتمد میباشد».
و ابن سعد گوید: «کان ثقة، کثیر الحدیث»؛ «زکریا بن ابی زائدة، فردی مؤثّق و قابل اعتماد است که به روایت احادیث زیادی پرداخته است».
و ابن قانع گوید: «کان قاضیاً بالکوفة»؛ «زکریا بن ابی زائدة، در شهر کوفه، عهده دار پست مهم و خطیر قضاوت بود».
شایان ذکر است که زکریا بن ابی زائدة، از آن دسته از راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة»[3]، به بیان بیوگرافی زکریا بن ابی زائدة پرداخته و او را در ردیف دانشوران و صاحب نظران احناف قرار داده و در ادامه گفته است: «روی له الشیخان»؛ «شیخان (بخاری و مسلم) از زکریا بن ابی زائدة، حدیث روایت کردهاند».
یحیی پسر زکریا بن ابی زائدة، گوید: پدرم، خطاب به من گفت: «یا بُنیّ! علیک بالنعمان بن ثابت، فخذ عنه قبل ان یفوتک»؛ «پسرم! نعمان بن ثابت (امام ابوحنیفه/) را دریاب و پیش از از آن که او را از دست بدهی، از علم و دانش، حکمت و فرزانگی و علوم و معارف وی، استفاده کن».
یحیی پسر زکریا بن ابی زائدة گوید: «ربّما عرضتُ علی ابی فتیاه فتعجّب به ویأتی ابنه یحیی رحمه الله تعالی»؛ «چه بسا که بر پدرم، فتواهایی از امام ابوحنیفه/ عرضه میکردم و او نیز از فتواهای او شگفت زده و مبهوت میشد و او را به تحسین و اِعجاب وامی داشت، از این رو، به خاطر فراگیری فتواهای امام ابوحنیفه/، و اطلاع و آگاهی از آنها، به نزد پسرش میآمد. خدایش، او را بیامرزد و در جوار رحمتهای بیکران خویش، جای بدهد».
و در کتاب «جامع المسانید»[4]، آمده است: «انّه مع جلالة قدره وتقدّمه وکونه من شیوخ شیوخ صاحبَی الصحیحین، یروی عن الامام ابی حنیفة الکثیر فی هذه المسانید»؛ «زکریا بن ابی زائدة/- با وجود این که از منزلت و مقامی بالا و بزرگ و از شأن و جایگاهی بس والا و سترگ برخوردار بود و از زمرهی اساتید استادانِ امام بخاری/ و امام مسلم/ (نویسندگان دو کتاب «الجامع الصحیح» بخاری و «الجامع الصحیح» مسلم) به شمار میآمد - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/ بسیار حدیث روایت نموده است».
و حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[5]، وی را در شمار محدّثان و راویان شهر کوفه برشمرده که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/ پرداخته است.
نگارنده گوید:
زکریا بن ابی زائدة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قوله تعالی: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِیَامٞ یَنظُرُونَ٦٨﴾ [الزمر: 68]»[6]
«حَدَّثَنِی الحَسَنُ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ خَلِیلٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحِیمِ، عَنْ زَکَرِیَّاءَ بْنِ أَبِی زَائِدَةَ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنِّی أَوَّلُ مَنْ یَرْفَعُ رَأْسَهُ بَعْدَ النَّفْخَةِ الآخِرَةِ، فَإِذَا أَنَا بِمُوسَى مُتَعَلِّقٌ بِالعَرْشِ، فَلاَ أَدْرِی أَکَذَلِکَ کَانَ أَمْ بَعْدَ النَّفْخَةِ»»(ح 4813)
«حسن، از اسماعیل بن خلیل، از عبدالرحیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر، از ابوهریرهس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج فرمودند: «من نخستین کسی هستم که پس از دمیدن صور دوم، سر خویش را برمی دارد و ناگاه موسی÷ را میبینم که به عرش خداوند آویخته است و نمیدانم که وی در همین حالت بوده یا پس از صور دوم، زنده شد است؟».
* در باب «فضل من استبرأ لدینه»[7]
«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ، عَنْ عَامِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: “الحَلاَلُ بَیِّنٌ، وَالحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لاَ یَعْلَمُهَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى المُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ: کَرَاعٍ یَرْعَى حَوْلَ الحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ، أَلاَ وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِی أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ، أَلاَ وَإِنَّ فِی الجَسَدِ مُضْغَةً: إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ کُلُّهُ، أَلاَ وَهِیَ القَلْبُ”»(ح 52)
«ابونعیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر برای ما روایت کرده که وی گفته است: از نعمان بن بشیرس شنیدم که میگفت: از رسول خدا ج شنیدم که میفرمودند: «حرام و حلال، هر دو، واضح و آشکارند (مشخص هستند)؛ و در میان حلال و حرام، امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم، آنها را نمیدانند؛ هر کس، از آنها پرهیز کند، دین و ایمانش را حفاظت نموده است؛ و کسی که خود را با آنها بیالاید (از شبهات پرهیز نکند)؛ مانند کسی است که در حریم چراگاه سلطان، دامهای خود را بچراند و هر آن، احتمال دارد، وارد چراگاه سلطان بشوند؛ آگاه باشید! که هر پادشاه، حریمی دارد و حریم خداوند در روی زمین، محرمات او هستند.
بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد که صلاح و فساد سایر اعضاء، به صلاح و فساد آن، بستگی دارد؛ و آن، قلب است».
* در باب «اذا اَدخل رجلیه وهما طاهرتان»[8]؛
«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ المُغِیرَةِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَأَهْوَیْتُ لِأَنْزِعَ خُفَّیْهِ، فَقَالَ: «دَعْهُمَا، فَإِنِّی أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَیْنِ» . فَمَسَحَ عَلَیْهِمَ»(ح 206)
«ابونعیم، از زکریا بن ابی زائدة، از عامر، از عروة بن مغیرة، از پدرش (مغیرة بن شعبةس) برای ما روایت کرده که وی گفته است: در یکی از سفرها، همراه رسول خداج بودم. (هنگام وضو) خواستم موزههای رسول خدا ج را بیرون بیاورم؛ آن حضرت ج فرمود: «آنها را بیرون نیاور، چون من آنها را پس از طهارت و وضو پوشیدهام». سپس رسول خدا ج بر موزه هایش، مسح نمود».
* در باب «من قام لجنازة یهودی»[9].
* در باب «اذا قال: فلان یقرءک السلام»[10].
* در باب «الاِنهاء عن المعاصی»[11].
* در باب «علامات النبوّة فی الاسلام»[12].
* در باب «علامات النبوّه فی الاسلام»[13].
* در باب «الشروط الّتی لاتحلّ فی النکاح»[14].
* در «کتاب الذبائح والصید والتسمیة»[15].
* در باب «لبس جیّة الصوف فی الغزو»[16].
* در باب «الساعی علی المسکین»[17]
به هر حال، روایات «زکریا بن ابی زائدة/ در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/ در بیشتر از 20 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «زکریا بن ابی زائدة» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/421؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/267؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی 6/202؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/334؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/323؛ «میزان الاعتدال»؛ حافظ ذهبی 2/263؛ «البدایة و النهایة»؛ ابن کثیر 10/105؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/313؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 104؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری 3/258 و 259 به شماره 880؛ «الطبقات الکبری»؛ ابن سعد 6/355؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/224؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 6/309؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/151
[2]- «تهذیب التهذیب» 3/284 و 285
[3]- «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة» 1/244
[4]- «جامع المسانید»، ابوالمؤیّد محمد بن محمود خوارزمی، 2/458
[5]- «المناقب»، کردری 2/220
[6]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 2/711
[7]- همان 1/13
[8]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/33
[9]- همان 1/175
[10]- همان 2/924
[11]- همان 2/960
[12]- همان 1/505
[13]- همان 1/512
[14]- همان 2/774
[15]- همان 2/823
[16]- همان 2/862
[17]- همان 2/889