ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31- سعید بن ابوعَروبة؛ مهران/[1]
[متوفّای 156 ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ»[2] گوید:
وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث، ابوالنّضر عَدَوی بَصری، یکی از شخصیتهای برجستهی اسلامی و از زمرهی طلایه داران و پیشقراولان عرصهی دینی میباشد که از حسن، محمد بن سیرین، ابونضرة عبدی، ابورجاء عطاردی، نضربن انس، قتادة، مطر ورّاق و شمار زیادی از دیگر محدّثان و بزرگ مردان اسلامی، حدیث روایت نموده است.
و از کسانی که از سعید بن ابی عروبة، به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
بشر بن مفضّل؛ ابی عُلَیّة؛ محمد بن جعفر غُنْدَر؛ یحیی بن سعید؛ رَوح بن عُبادة؛ عبدالوهاب بن عطاء؛ سعید بن عامر ضبّی؛ ابوعاصم؛ محمد بن عبدالله انصاری و کسان دیگر.
یحیی بن معین و نسایی، سعید بن ابوعروبة را شخصیّتی مؤثّق و قابل اعتماد معرفی کردهاند؛ و وی، از زمرهی نخستین کسانی به شمار میآید که در شهر بصره، کتابی را بر مبنای ابواب فقهی، تدوین و ساماندهی و تألیف و نگارش نموده است.
احمد بن حنبل گوید: «لم یکن له کتاب؛ انّما کان یحفظ»؛ «سعید بن ابوعروبة، (برای نقل و روایت حدیث،) کتابی در دسترس نداشت؛ بلکه تمامی روایات و احادیث را از حفظ داشت (و به هنگام نقل و روایت حدیث، از قدرت حافظهی خویش کار میگرفت و بر مبنای حفظ خویش، به روایت احادیث میپرداخت؛ بیآن که کتابی در اختیار داشته باشد)».
و یحیی بن معین گوید: «هو اثبت الناس فی قتادة ومعه هشام وشعبة»؛ «در مورد روایات قتاده، سه نفر، از زمرهی مطمئنترین و مؤثقترین افراد به شمار میآیند که عبارتند از: سعید بن ابوعروبة؛ هشام (دستوائی) و شعبه».
و ابوعوانة گفته است: «لم یکن عندنا فی ذلک الزمان، احفظ من سعید»؛ «از دیدگاه ما، در این روزگار، کسی حافظتر و ضابطتر از سعید بن ابوعروبة وجود ندارد».
و سرانجام، سعید بن ابوعروبة/ به سال 156ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب»[3] گوید:
یحیی بن معین و نسایی در مورد سعید بن ابوعروبة گفتهاند: «ثقة»؛ «وی، فردی مؤثق و قابل اعتماد است».
و ابوزرعة گوید: «ثقة مأمون»؛ «سعید بن ابوعروبة، از راویان ثقه و معتبر و مطمئن و مورد اعتماد میباشد».
ابن ابوخیثمه گوید: «اثبت الناس فی قتادة، سعید بن ابی عروبة وهشام الدستوائی»؛ «در مورد روایات قتاده، مطمئنترین و معتبرترین فرد، سعید بن ابی عروبة و هشام دستوائی میباشند».
و ابوداود طیالسی گوید: «کان احفظ اصحاب قتادة»؛ «سعید بن ابوعروبة، حافظترین و ضابطترین شاگردان قتاده به شمار میآمد».
و ابن ابی حاتم، به نقل از ابوزرعة گوید: «سعید، احفظ واثبت من اَبان العطّار»؛ «سعید بن ابوعروبة»، نسبت به ابان عطّار، هم حافظتر و ضابطتر است و هم مطمئنتر و معتبرتر». و ابوحاتم گوید: «هو قبل ان یختلط، ثقة؛ وکان اعلم الناس بحدیث قتادة»؛ «سعید بن ابی عروبة، پیش از آن که دچار حواس پرتی و درآمیختگی و اختلال حواس شود، فردی مؤثق و معتبر بود؛ و وی نسبت به احادیث قتادة، از زمرهی داناترین و آگاهترین مردمان به شمار میآمد».
و ابن سعد گفته است: «کان ثقة کثیر الحدیث؛ ثم اختلط فی آخر عمره»؛ «سعید بن ابی عروبة، روایت کنندهای ثقه و معتمد و مطمئن و قابل اعتماد است که به روایت احادیث زیادی پرداخته است؛ و وی، در آخر عمر خویش، دچار حواس پرتی و درآمیختگی و اختلال حواس شده است».[4]
و احمد عجلی گوید: «کان ثقة»؛ «سعید بن ابی عروبة، فردی مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد بود».
ابن عدی گفته است: «و سعید من ثقات المسلمین»؛ «سعید بن ابی عروبة، یکی از مسلمانان ثقه و مورد اعتماد بود».
شایان ذکر است که سعید بن ابی عروبة/، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [5] وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»[6]، سعید بن ابی عروبة را در زمرهی راویان شهر بصره ذکر نموده که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/ پرداخته است.
و در کتاب «جامع المسانید»[7]، چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو یروی عن الامام ابی حنیفة فی هذه المسانید»؛ «سعید بن ابی عروبة، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/، حدیث روایت نموده است».
نگارنده گوید:
سعید بن ابی عروبة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/ به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «رفع البصر الی السماء فی الصلاة»[8]
«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عَرُوبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَتَادَةُ، أَنَّ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ حَدَّثَهُمْ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَرْفَعُونَ أَبْصَارَهُمْ إِلَى السَّمَاءِ فِی صَلاَتِهِمْ»، فَاشْتَدَّ قَوْلُهُ فِی ذَلِکَ، حَتَّى قَالَ: «لَیَنْتَهُنَّ عَنْ ذَلِکَ أَوْ لَتُخْطَفَنَّ أَبْصَارُهُمْ»»(ح 750)
«علی بن عبدالله، از یحیی بن سعید، از سعید بن ابی عروبة، از قتادة برای ما روایت کرده که وی گفته است: از انس بن مالکس روایت است که آن حضرت ج فرمود: «چرا برخی از مردم، در نماز، به طرف آسمان نگاه میکنند؟» و در این باره، سخنان شدیدی بر زبان آورد تا جایی که فرمود: «یا از این کار خود، باز میآیند و یا بینایی شان، ربوده میشود».
* در باب «مناقب عمر بن الخطاب، ابی حفص القرشی العدوی»[9]
«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ أَبِی عَرُوبَةَ، ح وقَالَ لِی خَلِیفَةُ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَاءٍ، وَکَهْمَسُ بْنُ المِنْهَالِ، قَالاَ: حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: صَعِدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى أُحُدٍ وَمَعَهُ أَبُو بَکْرٍ، وَعُمَرُ، وَعُثْمَانُ، فَرَجَفَ بِهِمْ، فَضَرَبَهُ بِرِجْلِهِ، قَالَ: «اثْبُتْ أُحُدُ فَمَا عَلَیْکَ إِلَّا نَبِیٌّ، أَوْ صِدِّیقٌ، أَوْ شَهِیدَانِ»»(ح 3686)
«مُسدّد، از یزید بن زُریع، از سعید بن ابی عروبة برای ما روایت کرده است. و همچنین خلیفة برای من گفت: محمد بن سواء و کهمس بن منهال، از سعید بن ابی عروبة، از قتادة، از انس بن مالکس برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا ج همراه ابوبکرس، عمرس و عثمانس بالای کوه اُحد رفتند؛ کوه اُحد، آنان را لرزاند؛ آن حضرت ج با پای خویش، بر روی کوه زد و فرمود: «ای اُحد؛ آرام باش، چرا که روی تو تنها، یک پیامبر، یک صدّیق و یا دو شهید قرار دارد».
* در باب «بیع التصاویر الّتی لیس فیها روح وما یکره من ذلک»[10]
«حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الوَهَّابِ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، أَخْبَرَنَا عَوْفٌ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی الحَسَنِ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَبَا عَبَّاسٍ، إِنِّی إِنْسَانٌ إِنَّمَا مَعِیشَتِی مِنْ صَنْعَةِ یَدِی، وَإِنِّی أَصْنَعُ هَذِهِ التَّصَاوِیرَ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: لاَ أُحَدِّثُکَ إِلَّا مَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً، فَإِنَّ اللَّهَ مُعَذِّبُهُ حَتَّى یَنْفُخَ فِیهَا الرُّوحَ، وَلَیْسَ بِنَافِخٍ فِیهَا أَبَدًا» فَرَبَا الرَّجُلُ رَبْوَةً شَدِیدَةً، وَاصْفَرَّ وَجْهُهُ، فَقَالَ: وَیْحَکَ، إِنْ أَبَیْتَ إِلَّا أَنْ تَصْنَعَ، فَعَلَیْکَ بِهَذَا الشَّجَرِ، کُلِّ شَیْءٍ لَیْسَ فِیهِ رُوحٌ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: سَمِعَ سَعِیدُ بْنُ أَبِی عَرُوبَةَ، مِنَ النَّضْرِ بْنِ أَنَسٍ، هَذَا الوَاحِدَ»(ح 2225)
در آخر این حدیث امام بخاری چنین بیان کرده است که سعید بن ابی عروبة، از نضر بن انسس فقط همین حدیث را شنیده است.
* در باب «من غلب العدوّ، فاقام علی عرصتهم ثلاثاً»[11].
* در باب «ذکر الملائکة»[12].
* در باب «مناقب عمر بن الخطاب، ابی حفص القرشی العدوی»[13].
* در باب «موت النجاشی»[14].
* در باب «قتل ابی جهل»[15].
* در باب «قوله تعالی: ویقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا علی ربهم؛ اَلا لعنة الله علی الظالمین»[16].
* در باب «تفسیر سورة لم یکن»[17].
* در باب «کثرة النساء»[18].
* در باب «الدواء بالعسل»[19].
به هر حال، روایات سعید بن ابی عروبة/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از 14 مورد آمده است.
[1]- بیوگرافی «سعید بن ابوعروبة» را در این منابع دنبال کنید:
«التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری 2/1/504؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی 1/293؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان 6/360؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی 1/368؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی 2/151؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 4/56؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی 1/360؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص 120؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد 1/239؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی 7/262؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی 1/169
[2]- «تذکرة الحفّاظ» 1/177 و 178
[3]- «تهذیب التهذیب» 4/56، 57 و 58
[4]- نگا: «درآمدی بر علوم حدیث»، دکتر محمود طحان، ترجمه فیض محمد بلوچ، صص 398-400
[5]- «عقود الجمان»؛ ص 114
[6]- «المناقب»، کردری 2/227
[7]- «جامع المسانید» 2/443
[8]- «الجامع الصحیح»، امام بخاری 1/103 و 104
[9]- همان 1/521
[10]- همان 1/297
[11]- همان 1/431
[12]- همان 1/455
[13]- همان 1/521
[14]- همان 1/547
[15]- همان 2/566
[16]- همان 2/678
[17]- همان 2/741
[18]- همان 2/758
[19]- همان 2/848